(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 14 مرداد 1391 - شماره 20273

كارآفرين كيست؟
نگاه جهان سومي به مقوله ورزش
تصادفات جاده اي، بختكي ضدآرامش براي جامعه
نقش رنگ ها در زندگي


كارآفرين كيست؟

هر انساني به منظور تأمين يا بروز استعدادهاي خود يا هر دليل ديگري مثل ايجاد روابط اجتماعي و يا به منظور تحقق عزت نفس و احترام به خود دير يا زود وارد زندگي شغلي مي شود اين زندگي ساير شئونات زندگي شغلي انسان را تحت تأثير قرار مي دهد.
به طور كلي تاكنون سه نوع زندگي شغلي شناخته شده است.
1- استخدام
2- خوداشتغالي
3- كارآفريني
منظور از استخدام زندگي شغلي است كه شخص در قالب يك قرارداد رسمي و معتبر وقت و مهارت هاي خود را در مقابل دريافت وجه مشخصي در اختيار سازمان دولتي يا خصوصي قرار مي دهد يعني زندگي كه فرد از يك حداقل امنيت شغلي و اقتصادي برخوردار است فرد استخدام شده دغدغه ضرر و خطرپذيري هاي كارفرما را ندارد و در جست وجوي يك زندگي مطمئن و بي مخاطره است اگرچه در سطح بالايي از رفاه نباشد افرادي كه اين نوع زندگي شغلي را انتخاب مي كنند اغلب افرادي منظم و تابع مقررات بوده و پذيراي سلسله مراتب اداري و رياست مافوق هستند لذا حاضرند خود را تحت نظر و كنترل ديگران قرار دهند.
خوداشتغالي يك نوع از زندگي شغلي است كه در آن فرد حرفه خود را براساس تجربيات و مشاغل آزاد موجود در بازار كار و با مسئوليت شخصي انجام مي دهد و يا به عبارتي هر كس كه در استخدام سازماني نباشد يا همه افرادي كه مزدبگير نيستند يك وكيل يا كسي كه كارگاه دارد جزء خوداشتغالان محسوب مي شوند در اين نوع زندگي شغلي فرد مسئوليت مالي كار و خطرپذيري آن شخصاً مي پذيرد و تنها زماني مي توان نام زندگي شغلي خوداشتغالي را بر روي يك فعاليت حرفه اي گذاشت كه هم آگاهانه صورت گرفته باشد و هم تداوم داشته باشد بسياري از افرادي كه نوع زندگي شغلي كارآفرينانه دارند ممكن است كار خود را از خوداشتغالي شروع كرده باشند و اما پس از مدت كوتاهي رشد قابل توجهي نموده و وارد حوزه كارآفريني و شركتهاي كوچك و متوسط شده اند اما اگر بعد از گذشت سه تا پنج سال پيشرفت چشمگيري نكرده باشند جزء كارآفرينان قرار نمي گيرد لذا تفاوت هاي زيادي بين خوداشتغالي و كارآفريني وجود دارد.
از بين انواع زندگي شغلي كارآفريني به عنوان يك ضرورت در زندگي كنوني بسيار مورد توجه قرار گرفته است به طور كلي جوانان اين دوره برحسب رشد امكانات و استعدادهاي ويژه منابع انساني و نياز جوامع بشري بايد بيشتر زندگي كارآفرينانه را انتخاب نمايند ويژگي هاي مشترك قابل تأملي بين كارآفرينان وجود دارد. البته اين ويژگي ها منحصر به فرد نبوده و هر يك از كارآفرينان بالقوه و بالفعل به يك نسبت از اين ويژگي ها و قابليت ها برخوردار نيستند اما بازگو كردن از اين جهت اهميت دارد كه شناخت ويژگي هاي كارآفرينان موفق براي افرادي كه شروع به كارآفريني مي كنند سبب تشويق و موفقيت احتمالي آنان مي شود. مشخصه اصلي كارآفريني نوآوري و خلاقيت است. كارآفرين با ارائه محصولات و خدمات جديد مي تواند جامعه را به سمت پيشرفت سوق دهد و موجب تحول در زندگي روزمره مي شود. كارآفرينان معمولا اعتماد به نفس بالايي دارند آنها توانايي ها و راهبردهاي خود را قبول دارند خود را باور دارند و مي دانند كه مي توانند فرايند كارآفريني همراه با خطرپذيري است البته كارآفرينان ريسك هاي معتدل را مي پذيرند آنها ضرورتاً دنبال كارهاي پرخطر نمي روند اما علاقه مند هستند تا براي آغاز يك فعاليت اقتصادي معمولي به مقدار متعادلي خطرپذيري كنند. كارآفرينان افرادي هستند كه در انجام كارهايشان مصمم و داراي پشتكار هستند اين افراد با مواجه شدن با شكست نااميد نمي شوند و به دنبال راهي مي گردند كه بر آن غلبه كنند و راه خود را تا رسيدن به موفقيت ادامه مي دهند آنها در شرايط دشوار وانمي مانند و در واقع به نظر مي رسد اعتماد بنفس و خوش بيني كلي كارآفرينان باعث شده كه براي آنها غيرممكن وجود نداشته باشد تحقيقات بدست آمده نشان مي دهد كه تجربيات كودكي تأثيرات بسزايي در زندگي آينده فرد دارد.
اعضاي خانواده و بخصوص والدين در پرورش حس استقلال طلبي، علاقه به موفقيت، مسئوليت پذيري و ديگر ويژگي كارآفريني در فرزندان خود بسيار مؤثرند بطور كلي براي كارآفرين شدن سن مشخص معيار نيست اما نكته اي كه وجود دارد اين است كه هرچه سن افراد بالاتر مي رود و سالخورده تر مي شوند از ويژگي خطرپذيري كاسته مي شود و نمي خواهند بر روي فعاليت اقتصادي كه ممكن است شكست بخورند خطرپذيري كنند اكثر كارآفرينان كسب و كار خود را در سنين بين 25 تا 45 سالگي آغاز مي كنند و هرچه كارآفرين جوان تر باشد امكان موفقيت آنها بيشتر است.
از نظر سطح تحصيلات بعضي از كارآفرينان ترك تحصيل كنندگان دبيرستاني هستند و يا كساني كه دنياي واقعي را از مدرسه مهيج تر يافته و آن را ترك كرده اند اما بطور كلي كارآفرينان تحصيلات دانشگاهي داشته البته اين امر تا حدود زيادي به جامعه بستگي دارد اگر جامعه از سطح دانش بالاتري برخوردار باشد كارآفرينان آن نيز تحصيلات بالاتري خواهند داشت.
بطور كلي كارآفرينان از منابع مهم و پايان ناپذير ثروت آفريني در همه جوامع بشري هستند. منبعي كه به توان خلاقيت انسانها بر مي گردد از يك سو ارزان و از سوي ديگر بسيار ارزشمند و پايان ناپذير است.
غلامعلي موحدي نيا
كارشناس ارشد مديريت
 


نگاه جهان سومي به مقوله ورزش

در دنياي ماشيني امروز كه كم تحركي به بلاي بزرگ زندگي اجتماعي تبديل شده، هيچ كس نمي تواند منكر ضرورت توجه بيش از پيش به انواع ورزش اعم از عمومي، قهرماني و حرفه اي باشد، به ويژه آنكه از قديم گفته اند: عقل سالم در بدن سالم است، اما بديهي است كه پرداختن به اين موضوع نيز همانند ساير عرصه ها مستلزم وجود چارچوبي هدفمند، نظام يافته، منطقي و معقول مي باشد. با اين حال به نظر مي رسد در سالهاي اخير كنترل فضاي ورزشي كشور از كف مسئولين خارج و در اين عرصه معضلاتي رخ نمايانده كه نه تنها سؤالات فراواني را در افكار عمومي جامعه مطرح نموده، بلكه تداوم آن مي تواند منجر به تشديد ناهنجاري ها و مشكلات موجود براي متوليان بخش ورزش، ورزشكاران و حتي تماشاگران گرديده و افول همه جانبه عرصه ورزش را به دنبال باشد.
اين سؤالات و دهها سؤال ديگر در شرايطي مطرح است كه در سرزمين كهن ايران؛ پيوسته ورزشكاران و به ويژه پهلوانان از جايگاه و منزلت خاصي نزد مردم برخوردار بوده و همواره از پيشكسوتان برتر اخلاقي و رفتاري جامعه ورزشي كشور از جمله؛ پورياي ولي يا جهان پهلوان تختي به نيكي ياد شده و مردم پهلواني مورد تاكيد و تاييد عمومي قرار داشته و پس از انقلاب شكوهمند اسلامي نيز ورزشكاراني پا به عرصه ورزش گذاشتند كه در اوج قدرت، با عزت نفس مثال زدني از مواجه با دشمنان اسلام اجتناب نموده و يا مقتدرانه و با صلابت تمام، رقباي خود را مغلوب و براي ايران اسلامي افتخار آفريدند و براي هميشه در ذهن مردم و تاريخ ورزش ايران ثبت و ماندگار شدند.
مهم ترين اين سؤالات عبارتند از:
1-در شرايطي كه كشور با تحريم و دهها مشكل اقتصادي مواجه است، چرا برخي از ورزشكاران ما با ناديده انگاشتن وضع عمومي مردم به خود اجازه مي دهند تا با سهم خواهي بيشتر، اين وضعيت را تشديد نمايند و اصولا چرا مسئولين با پاسخ مثبت، از خواسته هاي غيرقانوني آنها حمايت مي كنند؟
2-باتوجه به اينكه نتايج فعاليت هاي ورزشي در بسياري از موارد به خصوص در ورزش پرهزينه فوتبال، معمولا نتايج مطلوبي را به همراه نداشته، چرا مسئولين ورزشي كشور فكر مي كنند كه عامه مردم همچنان از صرف بودجه بيت المال براي هزينه هاي نامتعارف و ريخت و پاشهاي غير منطقي و ناعادلانه بخش ورزشي كشور رضايت دارند؟
3- با توجه به تنوع آب و هوايي و تعدد ورزشگاه هاي موجود در سراسر كشور، دليل اصرار مسئولين باشگاه ها بر تمرينات ورزشي در خارج از كشور چيست؟
4- چرا خصوصي سازي باشگاهها هنوز به طور كامل محقق نشده و اصولا آيا اگر تأمين هزينه ها بر عهده بخش خصوصي بود، اين حاتم بخشي ها همچنان در عرصه ورزش كشور صورت مي گرفت؟
5- چرا برخي از ورزشكاران و ايضا هنرمندان به محض اينكه با عنايت و استقبال آحاد جامعه مواجه و از مشهوريت و معروفيت نسبي برخوردار مي شوند، نقش مردم در كسب موقعيت جديد را به فراموشي سپرده و با طرح توقعات نابجا، در حق آنان و كشور خود مرتكب ناسپاسي و خيانت مي شوند؟
6- چرا برخي از ورزشكاران به جاي اينكه با اتكاء به ارزشهاي ايراني اسلامي به الگويي براي سايرين تبديل شوند، نقش ايران اسلامي در الگوسازي را فراموش نموده و به راحتي سبك و سياق و رفتارهاي ناهنجار ورزشكاران خارجي را مورد تقليد قرار مي دهند، آيا اين گروه تابه حال از خود نپرسيده اند كه با توجه با ارزشهاي برتر و فرهنگ غني و كهن ايراني اسلامي، چرا خود الگو بيگانگان قرار نمي گيرند؟
7- چرا در حالي كه فعاليت ها و حتي كسب مقام هاي ورزشي در مقايسه با افتخارات و دستاوردهاي علمي، بيشتر جنبه شخصي و سرگرمي داشته و آثار آن تقريبا مقطعي و زود گذر است، هزينه هاي فوق العاده سنگين فعاليت هاي ورزشي و حتي نيازمنديهاي شخصي ورزشكاران مانند؛ مسكن، خودرو و هزينه هاي درماني آنها را به هر شكل ممكن تأمين مي كنند، اما براي ادامه فعاليت يا تشويق يك نخبه يا مدال آور علمي كه نتايج كارش پايدار، غرورآفرين، برترين ساز و متضمن پيشرفت كشور در ابعاد مختلف بوده و بعضاً مزاياي آن فراگير مي باشد و به تعبير اخير مقام معظم رهبري (دامه) باعث كسب قدرت در عرصه بين المللي مي گردد، به تأمين اعتبارات ناچيز و تشويقات جزئي كه حتي گاهي جبران هزينه هاي كار پژوهشي آنها را نمي كند، اكتفا مي كنند؟
8- چرا توزيع اعتبارات بين عرصه هاي مختلف و حتي بين رشته هاي گوناگون عرصه ورزش، بدون توجه به مصالح و نيازهاي ضروري كشور و بطور ناعادلانه و غيرمنطقي صورت مي گيرد؟
9-چه لزومي دارد، در حالي كه بسياري از مردم از اطلاعات و دانش سياسي، فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي فاصله دارند، رسانه هاي ما به جاي پرداختن به اولويت هايي مانند كارآفريني و ايجاد اشتغال و رقابت سالم و سازنده در اين زمينه، اين همه بر جزئياتي مانند، آسيب ديدگي ساق پاي فلان ورزشكار يا اعلام زمان دقيق و نحوه ورود توپ به دروازه حريف، در عرصه هاي ورزشي تاكيد دارند؟
10-علت توجه غيرضروري رسانه ها به اتفاقات زندگي شخصي و حوادث رخ داده براي ورزشكاران چيست؟ آيا طرح بي ضابطه و نامتعادل مسائل مربوط به ورزشكاران در رسانه ها و افراط و تفريط در پرداختن بيش از حد به تامين نياز مادي و غيرمادي آنان، باعث قهرمان سازي كاذب و بروز و تشديد اين نابساماني ها نمي گردد و آيا اين عدم تعادل و توازن در طرح موارد مذكور، بيانگر نوعي نگاه جهان سومي به اولويت هاي جامعه نيست؟
11-چرا در يك كشور 75 ميليون نفري با اين همه استعدادهاي ورزشي جوان و امكان شناسايي و جذب براي پرورش و به كارگيري ورزشكاران حرفه اي، هنوز فرآيند شايسته گزيني كاملا فراگير و نظام مند نشده و پذيرش و بكارگيري ورزشكاران خارج از ضوابط صورت گرفته و به يك تعداد خاص محدود شده است.
12- سوال ديگر اين است كه پيروزي در رقابت هاي بين المللي با اتكاء به ورزشكاران خارجي چه افتخاري دارد كه به جاي رفع اساسي موانع و حل ريشه اي ضعف هاي آموزشي و مديريتي در بخش ورزش و تربيت ورزشكاران حرفه اي متخلق به اخلاق اسلامي، هر از گاه به بهانه هاي مختلف مانند، ارتقاء كيفي و انتقال تجربه، اين همه برجذب و به كارگيري بازيكنان خارجي تاكيد مي شود؟
13-اصولا جايگاه معنويت و اخلاق پهلواني و به عبارت ديگر آموزش و پرورش در ورزش امروز كشور كجاست و كدام دستگاه متولي آموزش اخلاقي الگوهاي اجتماعي و سفيران فرهنگي كشور است؟
همان گونه كه قبلا اشاره شد، سوالات متعددي در اين زمينه وجود دارد و به نظر مي رسد روند امور با انتظارات عمومي فاصله زيادي دارد، به اين ترتيب قطعا كساني كه در اين شرايط منافع خود را به منافع مردم و مصالح كشور ترجيح مي دهند، اعم از اينكه در رديف متوليان بخش ورزش قرار داشته يا جزء ورزشكاران باشند، لايق و شايسته تكريم و احترام مردم نيستند و لذا پيشنهاد مي شود: 1- در اسرع وقت ساز و كار لازم براي شناسايي و كشف استعدادهاي جديد و چهره هاي گمنام ورزشي و جايگزيني آنان به جاي ورزشكاران زياده خواه و نالايقي كه فاقد شايستگيهاي لازم هستند، به عمل آمده و حتي در صورت لزوم تيم هاي فعلي بطور كامل منحل و تيم هاي جديد تشكيل شوند. لازم به يادآوري است كه اين روش درساير كشورهاي جهان نيز مسبوق به سابقه بوده و نتايج مثبت و شگفت انگيزي را به همراه داشته است.
2- از آنجا كه ورزشكاران در بسياري از موارد به عنوان يكي از مصاديق الگوهاي رفتاري براي جوانان داخل كشور مطرح و نقش سفيران فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در رقابتهاي بين المللي را برعهده دارند، لذا پيشنهاد مي شود؛ شايسته گزيني، شايسته پروري و الگوسازي درعرصه ورزش در راس اولويتها قرارگرفته و از به كارگيري افراد فاقد اخلاق و رفتار اسلامي در ميادين بين المللي به شدت اجتناب شود.
3- با مشاركت اهالي ورزش، بازنگري و بهينه سازي فرآيند شناسايي، جذب و بكارگيري ورزشكاران تيم هاي ملي و باشگاهي و ساير ضوابط ورزشي با تاكيد بر روح معنوي و اخلاق پهلواني در دستوركار قرارگرفته و در شرايط جذب و بكارگيري ورزشكاران، بخصوص بازيكنان تيمهاي ملي كه نقش سفيران فرهنگي كشور را برعهده دارند، تجديد نظر شود.
4- به منظور جلب رضايت مردم درخصوص نحوه هزينه كرد بودجه هاي ورزشي و اجتناب از اتهام نگاه جهان سومي، ضمن توجه به توزيع عادلانه اعتبارات بين رشته هاي مختلف، تعديل لازم در بودجه ورزشي صورت گرفته و كارهاي پژوهشي و نخبگان علمي نيز به همين مقدار و حتي بيش از آن مورد حمايت قرار گيرند.
5- به جاي صرف هزينه هاي كلان براي جذب ورزشكاران خارجي درتيم هاي ملي يا صرف هزينه براي استفاده از ورزشگاههاي خارجي جهت تمرينات ورزشي، بودجه تخصيص يافته صرف توسعه زير ساختهاي ورزشي و تربيت و پرورش ورزشكاران حرفه اي شود.
6- براي كاهش هزينه هاي دولتي وجلوگيري از صرف غير ضروري بودجه بيت المال درامور ورزشي، در واگذاري باشگاهها به بخش خصوصي تسريع و فرهنگ باشگاه داري در كشور تعميم يافته و ترويج شود.
7- رسانه هاي كشور نيز براي جلوگيري از قهرمان سازي كاذب، از بزرگنمايي بيش از حد مسائل شخصي ورزشكاران بخصوص افراد فاقد صلاحيت هاي اخلاقي اجتناب و تنها به معرفي ورزشكاران متعهد و متخلق به ارزش هاي ايراني اسلامي اكتفا كنند و همراه با آن حتي المقدور معرفي قهرمانان واقعي يعني شهدا و ايثارگران و همچنين نخبگان علمي را فراموش نكنند.
8- اگر چه توجه به سرگرمي وتامين نيازهاي روحي نيز جزء ضروريات زندگي اجتماعي محسوب مي شود، اما مسئولين بايد همگام با اين رويكرد و به جاي نگاه تك بعدي به مقوله ورزش به عنوان ابزاري براي سرگرمي مردم، نسبت به تقويت و توسعه بيش از پيش ورزش هاي عمومي اقدام كنندو شرايط را براي گسترش و ترويج ورزشهاي همگاني كه متضمن سلامت توام روحي وجسمي جامعه مي باشد، فراهم آورند.
احمد رضا هدايتي
كارشناس ارشد مديريت
 


تصادفات جاده اي، بختكي ضدآرامش براي جامعه

رضا فرخي
هرساله با شروع فصل تعطيلات تابستاني مسافرت هاي داخلي هم افزايش مي يابد. مسافرت هايي كه بخش قابل توجهي از آن را مسافرت هاي خانوادگي با خودروهاي شخصي تشكيل مي دهند.
دراين ميان اين مسئله با توجه به افزايش تعداد خودروهاي شخصي در كشور روبه افزايش است. به طوري كه آمارهاي سالانه نشان از رشد چشمگير مسافرتها در تابستان هاي هر ساله دارد. به ويژه كه كشور ما به دليل داشتن اقليم چهار فصل فرصت بي بديلي را در اختيار شهروندان قرار مي دهد تا براساس تبع و ذائقه خود به گوشه اي از كشور سفر كنند.
اما در كنار اين آمارها كه حكايت از گرايش روز افزون به مسافرت هاي داخلي دارد بحث تصادفات و تعداد كشته هاي قابل توجه آن، از موضوعاتي است كه ذهن بسياري از صاحب نظران چه در حوزه راهنمايي و رانندگي و چه در ابعاد اجتماعي را به خود مشغول مي كند. آن چنان كه در چندين سال اخير راهنمايي و رانندگي براي كاهش و كنترل حجم بالاي جراحت هاي ناشي از تصادفات، به ابعاد مختلفي از مسائل پيش گيرنده از فرهنگ سازي تا افزايش جريمه ها روي آورده!
دراين بين نبايد فراموش كرد كه آمار قابل توجه 29 هزار و اندي كه از تعداد كشته هاي جاده اي سال 90 منتشر گرديده جاي بحث هاي فراواني دارد. چرا كه به باور كارشناسان اين تعداد كشته ها، پتانسيل ها و ذخاير اجتماعي جامعه محسوب مي شوند كه درحال از بين رفتن آن هم به دلايل پوچي و بيهوده هستند. دراين زمينه چندي پيش مهدوي، رئيس مركز پژوهش بيمه، به اين موضوع اشاره داشت كه ميزان خسارت غيرمستقيم و مستقيم ناشي از تصادفات جاده اي بيش از 7درصد توليد ناخالص كشور است كه اين رقم بالايي در جاي خود محسوب مي شود. در كنار اين آمار و بحث پيرامون ميزان خسارت هاي ناشي از آن در ابعاد گوناگون به اقتصاد كشور، نكته ديگر مسائل رواني و تبعات اجتماعي روحي اين تصادفات براي كل جامعه و كشور است.
چرا كه اگر دوباره به آمارها نگاهي بيندازيم علاوه بر 20 هزار و 68 نفر كشته اي كه در تصادفات سال پيش وجود داشته، دراين تصادفات چيزي در حدود 300 هزار نفر هم مجروح شده اند كه اين رقم بسيار قابل تامل خواهد بود. دراين زمينه، اين مسئله بركسي پوشيده نيست كه هم آمارها كشته ها و هم آمار جراحات كه مسائل خاص خود را درپي داشته در جو آرامش رواني جامعه تاثير بسزايي خواهد داشت كه در نهايت هزينه اين تبعات را هم بايد كليت جامعه بپردازد.
يك لحظه غفلت،
يك عمر فاجعه
دكتر محمد سهامي، روانشناس و استاد دانشگاه در اين زمينه مي گويد: اتفاقاتي كه در اين سوانح رانندگي رخ مي دهد تبعاتي دارد كه به تدريج تاثيرات آن را مي توان در فضاي كلي جامعه ديد. چرا كه تبعات اين گونه سوانح آن قدر روي روان افراد جامعه تاثيرگذار است كه نمي توان از آن به راحتي عبور كرد. به عنوان نمونه در بخش قابل توجهي از اين تصادفات از هر خانواده ايراني، بخشي يا معلول مي شوند و يا از بين مي روند و به اين ترتيب فضاي افزايش تعداد كشته ها در درجه اول روي خانواده موردنظر و سپس روي كل جامعه تبعات شديدي دارد.
اين استاد دانشگاه در ادامه مي افزايد: وقتي در يك خانواده پدر و يا مادري در يك حادثه ناگهاني رانندگي از بين مي رود ما شاهد چند موضوع در همان ابتداي كار و در همان مقياس كوچك يك خانواده هستيم. 1-اينكه افراد بازمانده به شدت ضربات روحي غيرقابل جبراني مي خورند كه به تعدد ديده شده كه اين ضربات گاهي اوقات تا پايان عمر روي روال طبيعي زندگي افراد تاثير مي گذارد و حتي متاسفانه گاهي منجر به مسائلي مانند خودكشي و افسردگي حاد مي شود. 2-به تعداد خانواده هاي بي سرپرست و يتيمان جامعه افزوده مي گردد كه اين موضوع هم تبعات خاص خود را در مسايل اجتماعي دارد. 3-وقتي فضاي مرگ و مير و اتفاقات تاثيربرانگيز در جامعه زياد مي گردد اين كليت جامعه است كه ضربه مي زند و كارايي گذشته خود را از دست مي دهد. همان گونه كه خانواده هاي مورد آسيب از تصادفات ديگر كارايي گذشته خود را ممكن است از دست بدهند.
همچنين به باور سهامي معلوليت به علت تصادف براي خود شخص و همچنين شنيدن خبر مرگ در اثر تصادف براي بازماندگان از آن گونه مواردي است كه به دليل ناگهاني بودن روح اميد اجتماعي را خدشه دار مي كند و در مقابل ياس نااميدي را در جامعه پرورش مي دهد. چرا كه حتي شنيدن چنين خبرهايي براي كليت جامعه تاسف برانگيز و اثرگذار است.
صحبت هاي اين استاد دانشگاه در حالي است كه در برخي موارد اين موضوع ديده شده كه خانواده ها به دليل چنين سوانح رانندگي از هم فروپاشيده مي شوند و افراد خانواده به علت دردهاي شديد روحي به سمت زندگي فردي و انزواطلبي گرايش پيدا مي كنند.
آشفتگي و خشونت رويكرد سوانح رانندگي
سهامي درباره اين مسئله هم به موضوعي عيني اشاره مي كند كه در آن بر اثر تصادف، يكي از فرزندان خانواده فوت كرده و ديگري دچار معلوليت شديد شده است. به همين علت مادر خانواده پس از - مدتي به علت درگيري شديد روحي و عدم هضم اين اتفاق ناگهاني، همسرش را كه در اين اتفاق راننده بوده مسئول شناخته و خيلي سريع از او درخواست طلاق مي كند و حتي به دليل دچار شدن به مشكلات روحي شديد در دادگاه از شوهر خود به عنوان قاتل فرزندانش نام برده است.
او علاوه بر اين مثال عيني، به اين موضوع اشاره مي كند كه هر ماه شاهد مراجعه تعداد قابل توجهي از مادران به مراكز روانشناسي و مشاوره اي است كه اين مادران به علت شوك ناشي از مرگ فرزندان به علت تصادف دچار اختلال قابل توجه در زندگي روزمره خود شده اند.
اما در كنار اين موضوع و با توجه به گفته هاي اين كارشناس به نظر مي رسد كه بحران هاي روحي ناشي از سوانح رانندگي كل جامعه را دربر مي گيرد و يك مصيبت قابل توجه براي فضاي رواني جامعه است. چرا كه به اعتقاد محمد سهامي روان شهروندان و فضاي رواني جامعه يك موضوع به هم پيچيده و زنجيره وار محسوب مي شود كه هر اتفاق تأثربرانگيزي خيلي سريع در فضاي كلي رواني جامعه منتشر و آن را تحت تأثير قرار مي دهد. همچنين به باور اين روانشناس، گاهي اوقات افراد بازمانده و يا آسيب ديده از سوانح به علت آشفتگي شديد رواني دچار عدم تشخيص درست مي شوند كه يكي از تبعات اين موضوع براي آنها روي آوردن به خشونت عليه كل جامعه و عقده هاي گنگ مي شود. چرا كه برخي افراد پس از دست دادن موضوعي و يا تكيه گاه خود در اين گونه اتفاقات به دليل شوك جدي وارد آمده، خود را بازنده اي مي پندارند كه راهي براي گريز از اين باخت نيست. هر چند كه اين نوع طرز فكر كاذب و تنها به دليل آسيب هاي روحي شديد است اما به هر حال در برخي افراد باعث واكنش هاي تند روحي و رواني به كليت فضاي جامعه مي گردد كه اين دست مسائل براي زندگي تمام شهروندان مضر خواهد بود.
رسانه ها نااميد نشوند، راه دشوار اما نتيجه بخش
اما با توجه به جوانب روحي بحث تصادفات موضوعي كه براي حل اين مسئله بايد در نظر گرفته شود در بحث فرهنگ سازي چيست؟
محمد سهامي در اين زمينه به بحث لزوم تصفيه رواني جامعه اشاره دارد و مي گويد: بايد به شهروندان آموخت كه عجله و بي دقتي ركن اصلي بسياري از مصيبت هاست. يعني به تعبيري مشخص تر از طريق رسانه ها بايد اين فرهنگ در جامعه ترويج شود كه همان گونه كه عجله در كارهاي روزمره باعث عدم انجام صحيح و نتيجه گرفتن مي شود در رانندگي هم عجله نه تنها به نتيجه نمي رسد بلكه ممكن است براي هميشه پرونده زندگي افراد را ببندد.
در اين بين به نظر مي رسد كه رسانه ملي مانند گذشته اولا بايد راه اطلاع رساني و فرهنگ سازي را ادامه دهد و ثانيا بايد با ابداع و خلاقيت راه هاي جديدي براي جلب توجه شهروندان به پيام هاي خود در اين باره پيدا كند.
آن چنان كه سال پيش در حوزه اروپا كليپي منتشر گرديد كه پس از نمايش عمومي آن در عرض يك ماه 50 درصد تصادفات كاهش يافت. در اين كليپ كه «زندگي بازي نيست» نام گرفته چگونگي به بحران كشيده شدن زندگي چند خانواده تنها با يك تصادف به تصوير كشيده شده كه همين موضوع براي بيننده بسيار هشداردهنده محسوب مي شود.
درواقع آنچه با توجه به تمام اين مسائل بايد به آن توجه جدي داشت اين مسئله است كه رسانه ها در آرم فرهنگ سازي در عرصه نهادينه كردن فرهنگ رانندگي نبايد هيچ گاه نااميد شوند چرا كه آمارها مبين اين موضوع است كه با گذشت زمان اين امور فرهنگ ساز كم يا زياد تأثيرگذار بوده و باعث كاهش تلفات جاده اي شده است. تلفاتي كه با توجه به گفته هاي كارشناسان به يك فاجعه براي جامعه ما مبدل شده و بحران هاي مختلفي را براي زندگي روزمره شهروندان جامعه به وجود آورده و خواهد آورد. به همين دليل به باور صاحب نظران اين رسانه هستند كه بايد هم راه كنوني را ادامه دهند و هم در ادامه با استفاده از خلاقيت و اختصاص هزينه هاي مورد نياز با فرهنگ سازي در مورد رانندگي باعث كاهش جرائم و تلفاتي شوند كه صدها پيامد در پي خود دارد.
 


نقش رنگ ها در زندگي

رنگ يكي از شگفتي هاي عالم خلقت است كه در زمينه هاي مختلف زندگي افراد جامعه، تاثير بسزايي دارد و ايجاد شادي، نشاط و تحرك و حتي احساس سرما و گرما در انسان و يا كسالت و دلمردگي در انسان از جمله اين تاثيرگذاري ها محسوب مي شوند، تا جايي كه مي توان گفت: رنگ هاي انتخابي هر فرد، مي تواند معرف شخصيت او باشد. با توجه به همين اثربخشي است كه متخصصان علم روانشناسي و حتي ساير علوم مانند: مديريت؛ توجه خود را به اين مسئله معطوف داشته اند.
بديهي است هرگاه رنگ ها اين قدرت را داشته باشند كه روحيه انسان را تحت تاثير خود قرار داده و در آن تحول ايجاد نمايند، مسلما مي توانند بطور غيرمستقيم و يا حتي مستقيم، در راندمان كار و فعاليت روزانه، نيز موثر واقع شوند، اما اين موضوع يافته جديدي نيست، بلكه بيش از 1400 سال پيش، اسلام اين مسئله را همچون بسياري از ديگر موضوعات علمي كه در سال هاي اخير كشف يا در دستور كار دانشمندان و كارشناسان علوم مختلف قرار گرفته مورد توجه قرارداده است.
براي مثال؛ خداوند در آيه 31 سوره كهف در وصف بهشتيان مي فرمايد: «و لباس هاي سبز و حرير و ديبا مي پوشند» و يا در آيه 21 سوره انسان مي فرمايد: «برپاهاي بهشتيان ديباي سبز و حرير استبرق و بر دست هاشان دستبند نقره فام و خدايشان شرابي پاك و گوارا مي نوشاند» نكته قابل توجه در اين آيات اين است كه هركجا قرآن به توصيف بهشت و اهل بهشت پرداخته، از رنگ سبز و جايي كه ساكنانش در آرامش روحي و امنيت و وجد و سرور و در نعمت به سر مي برند، نام برده است.
اصولا در طبيعت و دنياي حاضر نيز انسان ها هرگاه دچار خستگي و كسالت روحي مي شوند به فضاي سبز پارك ها، كوهستان ها و دشت ها پناه مي برند. اما در پاسخ به اين سؤال كه آيا در اسلام تنها رنگ سبز مورد تاكيد قرار گرفته است؟ بايد گفت با توجه به محدوديت تنوع رنگ ها در آن زمان و با استناد به روايات و احاديث موجود، رنگ هاي ديگري از جمله سفيد، زرد، عدسي و حتي سرخ نيز از رنگ هايي است كه استفاده از آنها توصيه شده است، اما نكته قابل توجه ديگر اين است كه اولا در اكثر موارد بر رنگ هاي ملايم (كم رنگ) تاكيد شده و از استفاده از رنگ هاي تيره به جز در پوشش بانوان در مقابل نامحرمان برحذر شده است و ثانيا براي استفاده از هر رنگ در هر موضوع؛ مثلا در لباس و كفش، كاربردهاي مختلفي تعريف شده است، در همين رابطه اخيرا در يكي از برنامه هاي علمي سيماي جمهوري اسلامي به مورد جالبي اشاره شد. براساس اين گزارش تلويزيوني كارشناسان خارجي، علت خودكشي قابل توجه مردم يكي از شهرهاي انگليس بر روي پل معروف به بلاك فلاير را، رنگ تيره آن تشخيص دادند و هنگامي كه رنگ آن را از تيره به سبز بسيار ملايم و خوشرنگ تغيير دادند، دريافتند كه آمار خودكشي به شدت كاهش يافته است.
آزمايش هاي علمي قرن حاضر نيز ثابت نموده است كه نور و رنگ اتاق ها و سالن هاي يك كارخانه به چه ميزان در افزايش يا كاهش توليد موثر است يا رنگ بسته بندي كالاهاي مختلف و رنگ آميزي دكور و تابلوهاي مغازه ها تا چه حد مي تواند درجلب نظر و جذب مشتري موثر واقع گردد، در بيمارستان ها نيز پيوسته تلاش بر اين بوده كه در رنگ آميزي اتاق ها و انتخاب رنگ روپوش كاركنان از اين شگرد استفاده شود و براي اتاق عمل از روپوش سبزرنگ و در ساير موارد از روپوش سفيد استفاده شود كه هركدام براي خود دلايل مختلفي دارد.
مثلا گفته مي شود كه رنگ آبي در انسان ها احساس سرما بوجود آورده و رنگ زرد باعث تحريك عصبي مي شود. رنگ ارغواني باعث آرامش و برخلاف رنگ آبي گرمابخش است. در حالي كه رنگ سبز نيز باعث ايجاد سرور و عشق به زندگي در انسان ها بوده و براي چشم ها خوشايند و آرامش بخش است.
با توجه به اين نكات؛ آيا بهتر نيست مسئولين ما فرهنگ و علوم اسلامي را بيش از پيش مورد توجه قرار داده و در امور مختلف شهرسازي و خدمات شهري و ساير امور كاري مورد استفاده قرار دهند؟ براي مثال رنگهاي تيره مورد استفاده در رنگ قطارها و ديوارهاي سيماني و تيره ايستگاه هاي راه آهن، از جمله موارد كسالت آوري هستند كه مردم در جريان تعاملات اجتماعي و مسافران قطار، در طول مسير خود با آن مواجه مي باشند.
با عنايت به توضيحات فوق پيشنهاد مي شود:
1-در رنگ آميزي وسايل نقليه عمومي از جمله قطارها، اتوبوس ها و... تجديدنظرشده، از رنگهاي روشن و مناسب تري استفاده شود.
2- براي فعاليت هر صنف رنگ مناسبي تعيين شود. به طوري كه نوع رنگ معرف فعاليت آن صنف باشد، بديهي است، انتخاب رنگها مي تواند در قالب طراحي هاي متفاوت مورد استفاده قرارگيرد.
3- خودروي ادارات و سازمان هاي مختلف دولتي وحتي غيردولتي متناسب با فعاليت آنها به صورت يكسان با طرحهاي متفاوت و متناسب براي هر دستگاه رنگ آميزي شوند.
4- رنگ آميزي در مغازه ها، ساختمان ها و اماكن، نرده هاي خياباني، جداول و موارد مشابه از موضوعاتي است كه به بحثهاي كارشناسي بيشتري نياز دارد.
5- در مورد رنگ آميزي اعم از خودروها يا ساير موارد، از رنگ هاي مختلف وطرح هاي مناسب استفاده شود (گاهي طرح و نوع استفاده از رنگها، بيشتر از خود رنگ جلب توجه نموده و به آن روح و جلا مي بخشد.)
6- به جاي طرح هاي مبتذل و ضدفرهنگي خارجي بر روي لباس ها، با ايجاد تنوع بيشتر در رنگ البسه، به نياز جوانان در اين زمينه پاسخ داده شود.
7- با توجه به دستورات اسلام، مردم به استفاده از لباس سفيد و روشن تشويق و ترغيب شوند.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14