(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 15 مرداد 1391 - شماره 20274

سياست نظامي روسيه در قبال ايران
پنج حلقه بيداري اسلامي در ايران
چرا تحريم ها مانند عراق و كره شمالي بر ايران تأثيرگذار نيست؟


سياست نظامي روسيه در قبال ايران

در حالي مسئله عدم واگذاري سيستم هاي موشكي S-300 در دوران «ميدويديف» به چالشي در روابط دو كشور ايران و روسيه تبديل يافت كه اكنون نيز در مقابل مديريت پوتين، لابي هاي آمريكايي، اسرائيلي و عربي در روسيه همچنان تاثيرگذارند.
«ايگور پانكروتينكو» محقق و كارشناس برجسته روس ضمن يادداشتي ، بحث پشت پرده عدم واگذاري سيستم S-300 به ايران، اقامه دعواي جمهوري اسلامي در اين مورد به دادگاه بين المللي، وضع مجتمع صنايع نظامي روسيه و نفوذ عوامل غربي و رژيم صهيو نيستي در دولت اين كشور را مورد بررسي قرار داده كه در زير با متن كامل آن آشنا خواهيد شد.
اقامه دعواي ايران نسبت به روسيه كه حدود يك ميليارد دلار بوده و بزودي در دادگاه بين المللي داوري مورد بررسي قرار خواهد گرفت، مثال روشن بي كفايتي آن عده از مقامات مسكو است كه مسئوليت شكل دهي سياست خارجي شرقي اين كشور را بر عهده دارند.
تاريخچه مربوط به اين قرارداد مثل آينه «نقص مادرزادي» ديپلماسي روسيه را به نمايش گذاشت: تمايل براي نشستن هم زمان بر روي دو صندلي، ناتواني در تشخيص اولويت ها و محاسبه پيامدهاي آن، ارزيابي ناكافي وعده كشورهاي ثالث و ناديده گرفتن نيازهاي صنايع نظامي كشور به نفع شركاي غربي.
تفسير رسمي روسيه از روند موجود از چند بخش تركيب يافته است كه هر يكي به توضيح جداگانه دارد.
شكوه و فقر مجتمع صنايع نظامي روسيه
نكته اول اينكه قرارداد عرضه سيستم هاي موشكي ضد هوايي S-300 هنوز در سال 2005 به امضا رسيده بود و در اين مورد تنها در سال 2007 اطلاع رسمي پخش شد.
مبلغ قرارداد 800 ميليون دلار بوده و 167 ميليون دلار از آن به عنوان پيش پرداخت به روسيه واگذار شده است. تحويل اين سيستم ها با توجيه «دلايل فني» همواره به تاخير انداخته مي شد.
«دلايل فني» در اصل يك نوع تعريف همراه با ملاحظات سياسي وضع موجود مجتمع صنايع سياسي روسيه مي باشد. اگر اين مسئله را از زبان بروكراسي به زبان روسي برگردانيم، اين معني را مي دهد كه توليدكننده روسي در رابطه با اجراي سفارش هاي وزارت دفاع ناتوان است.
بارها اعلام شده بود كه ارتش روسيه با سيستم هاي موشكي ضد هوايي «ترئومف 400» و«پرومته 500» تجهيز شده و توليد S-300 را قطع مي كند. اما واقعيت تا حدودي متفاوت از اين بود: در ماه آوريل سال جاري اعلام شد كه خريد S-300 اصلاح شده B4 از سر گرفته خواهد شد و آن اساس سيستم دفاع هوايي روسيه را تشكيل خواهد داد.
دليل چنين تصميمي رسما اعلام نشده است ولي ضمن صحبت هاي خصوصي، نمايندگان مجتمع صنايع نظامي و ارتش روسيه به وجود دو دليل اشاره مي كنند. يكي كمبود بودجه كه اين خيلي مهم نيست و ديگري نتيجه «گذار به روابط بازاري» كه دليل اصلي دانسته شده كه به نحوي حاصل حضور «مديران مؤثر» در مجتمع صنايع نظامي روسيه است كه براي تجهيز نيروهاي مسلح كشور با اين نوع سيستم ها، قدرت توليد تعداد لازم را نداشتند.
يعني در اينجا مشكل مالي مطرح نبوده بلكه به از دست دادن ظرفيت هاي توليدي و كارشناسان متخصص (طراح) بر مي گردد.
حالا معلوم شده است كه مشكلات مشابه با سيستم S-300 و نوع اصلاح شده B4آن نيز وجود دارد. نمونه هايي كه براي آزمايش صحرايي توليد مي شوند مشكل ندارند اما سيستمي كه به صورت انبوه بايد براي تامين نيازهاي ارتش توليد شود، با مشخصات تاكتيكي و فني اعلام شده انطباق كامل ندارند.
اين وضعيت در حال تبديل شدن به يك روش معمول در مجتمع صنايع نظامي روسيه مي باشد.
همچنين جا دارد به جنجال هاي اخير در زمينه شكايات الجزاير و هند در رابطه به نقض شرايط قرارداد نظامي و بازپس دادن تجهيزات به روسيه اشاره شود.
«مديران مؤثر» به اصطلاح بهينه سازي را تا مرزي رساندند كه در مجتمع صنايع نظامي حالا ديگر نه طراح و سازندگان اصلي، بلكه دبيران مطبوعاتي و مديران تبليغاتي جايگاه شخصيت هاي كليدي را اشغال كرده اند.
كارشناسان نظامي روس بارها اذعان كرده اند كه «قرارداد ايراني» S-300 به طور كامل مي توانست نقش مشابه «قرارداد بوشهر» را اجرا كند كه در اوايل دهه 90 منبع تامين مالي و موجب بقاي صنايع هسته اي روسيه شده بود. اما به اين دليل نتوانست چنين نقش را اجرا كند كه منافع مجتمع صنايع نظامي روسيه قرباني ملاحظات «سياست بزرگ» مقامات نظامي و ديپلماسي اين كشور گرديد. البته به دليل اقدامات لابي هاي آمريكايي، اسرائيلي و عربي در مسكو.
لابي هاي غربي و نفوذ عربي
اينجا خيلي ضروري است تا به توضيح بخش دوم تفسير رسمي روسيه بپردازيم: در اواخر سال 2008 مسكو با توجه «ملاحظات سياسي» در پي انتخاب رئيس جمهور جديد، اجراي قرارداد را به تعليق انداخت.
در آن مرحله وزراي خارجه روسيه و آمريكا از سياست حالا از زبان افتاده « راه اندازي مجدد» روابط سخن به ميان آوردند كه «باراك اوباما» اعلام كرده و ظاهرا تغيير خط مشي در مورد روسيه را دنبال مي نمود.
با توجه به تضمين طرف آمريكايي در رابطه با جدي و پايدار بودن «راه اندازي مجدد»، روسيه به صورت يك جانبه اقدام به تحقق تفسير گسترده قطعنامه شماره 1929 شوراي امنيت سازمان ملل متحد كرد كه در ماده 8 آن آمده است؛ «شوراي امنيت تصميم مي گيرد كه همه كشورها مي بايد مانع از تامين و فروش مستقيم و غيرمستقيم هرگونه تانك هاي جنگي، ماشين هاي جنگي زرهي، سيستم هاي داراي كاليبر سنگين، هواپيماهاي جنگي، بالگردهاي تهاجمي، ناوها، موشك ها يا سيستم هاي موشكي كه در زمره سلاح هاي متعارف ثبت شده در سازمان ملل هستند، از خاك اين كشورها يا توسط اتباع و شخصيت هايي تحت حاكميت قضايي اين كشورها يا تحت كشتي ها يا هواپيماهاي زير لواي اين كشورها حتي اگر در خاك اين كشورها آغاز شده يا نشده باشد، به ايران شوند».
همچنين در اين ماده، شوراي امنيت «از همه كشورها مي خواهد تا هوشياري و محدوديت ها بر تامين، فروش، انتقال، تهيه، ساخت و استفاده از همه تسليحات ديگر و مواد مرتبط با آن ها را به اجرا درآورند».
جالب اينجا است كه سيستم S-300به هيچ وجه نمي توانست تحت ماده هشت و طبقه بندي VII سلاح هاي متعارف سازمان ملل متحد قرار گيرد. در اين مورد «ديميتري مدودف» و مشاوران وي به اميد كسب امتيازات آمريكا، كاسه داغ تر از آش شدند.
در سپتامبر 2010 رئيس جمهور روسيه فرمان «در مورد اقدامات مربوط به اجراي قطعنامه شماره 1929 مورخ 9 ژوئن2010 شوراي امنيت سازمان ملل متحد» را به امضا رساند و در آن مدودف عملا كلمه به كلمه متن ماده 8 قطعنامه سازمان ملل متحد را آورده و به طور يك جانبه به آن سيستم S-300 را اضافه كرد.
جاي يادآوري است كه اين صرفا تفسير سياسي است كه پشت سر آن خيلي از حرف ها ناگفته وجود دارد. اما اصل موضوع اينجاست كه به قرارداد روسيه و ايران، عربستان سعودي و اسرائيل نيز مداخله كردند.
در 25 آوريل 2010 ديدار مدودف با شاهزاده «سعود الفيصل» وزير امور خارجه عربستان سعودي (ضمنا بخش مطبوعاتي كرملين ترجيح داد تا خبر همراهي «مكران بن عبدالعزيز» رئيس سازمان اطلاعات عمومي سعودي با سعود الفيصل رسانه اي نشود) پشت درب هاي بسته صورت گرفت.
بر اساس برخي از گزارش ها در اين ديدار سعود الفيصل به صورت شفاهي به مدودف وعده داده كه در صورت لغو قرارداد با ايران، سعودي آماده از سرگيري مذاكرات با روسيه براي خريد 150 دستگاه تانك
T-90، 100 فروند بالگردانMi-17 و Mi-35، 100 دستگاه زره پوش BMP-3 و 20 سيستم دفاع هوايي با مبلغ كلي حدود 4 ميليارد دلار مي باشد.
همچنين تقريبا هم زمان با اين سفر، اسرائيل به نمايندگان روسيه وعده داد كه چنانچه مسكو از تحويل S-300 به تهران منصرف شود، يك كارخانه توليد جديدترين انواع پهپادها را در اختيار خواهد گرفت.
در مقابل اين وعده هاي كاملا شفاهي، مدودف فرمان ممنوعيت تحويل را صادر كرد.
در اين حالت، چه طور مي توان به وعده هاي بي اساس مقامات رده اول كشورهايي نظر مساعد داشت كه هيچ گاه نسبت به روسيه حسن نظر نداشتند (اسرائيل) و فراتر از آن به طور آشكار تعرض هاي مسلحانه عليه روسيه را (عربستان سعودي و قطر) تامين مالي مي كردند؟
از جانب ديگر، فرمان ميدويديف را تيم مشاوران، آماده و با وزارتخانه ها هماهنگ كرده بودند. مشاوران و مقامات وزارتخانه هاي مربوطه كه از مدت ها پيش داراي «روابط صميمانه» با لابي هاي غربي، اسرائيلي و عربي مي باشند. گذشته از اين برخي از آن ها در اصل لابي هايي هستند كه تصميم ها را آماده و در مسير منافع هر طرف ديگر، جز روسيه قرار مي دهند.
منبع: فارس
 


پنج حلقه بيداري اسلامي در ايران

«گفت وگو با دكتر موسي حقاني، معاون پژوهشي مؤسسه تاريخ معاصر ايران درباره ي سير و حلقه هاي بيداري اسلامي در تاريخ معاصر ايران»
تمام تحولات سياسي در يك بستر تاريخي اتفاق مي افتد. بيداري اسلامي به عنوان يك واقعه مهم سياسي در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا به عنوان يك تحول سياسي تلقي مي شود. در اين زمينه پايگاه رهبر معظم انقلاب با موسي حقاني گفت و گويي انجام داده كه در ادامه مي آيد:
در تحليل جريان بيداري اسلامي، توجه به صبغه تاريخي آن تا چه اندازه مهم و در ارزيابي اتفاقات آينده راهگشا است؟
تمام تحولات مهم سياسي، فرهنگي و اجتماعي در يك بستر تاريخي شكل مي گيرند. هيچ گاه اين گونه نبوده كه اين تحولات في البداهه و ناگهاني اتفاق بيفتند. انباشت مجموعه اي از حوادث در طول زمان معمولاً به آمادگي يك جامعه براي تحول يا حركت مي انجامد.
در كشورهاي منطقه كه شعله ي انقلاب در آنها بالا گرفته و ما شاهد بيداري اسلامي در آنها هستيم، انباشتي از ظلم و جنايت و استعمار از گذشته تا كنون وجود داشته و البته براي اين كه اين انباشت حوادث به انقلاب تبديل شود، نياز به شرايط خاصي هم بوده است. با فراهم شدن اين شرايط ويژه است كه جريان بيداري به نقطه ي انفجار مي رسد و انقلاب رخ مي دهد. جالب است كه حضرت امام رحمه الله از انقلاب اسلامي ايران با عنوان »انفجار نور« ياد مي كنند و اين انفجار نور، همان بيداري است.
بنابراين ارائه ي يك تحليل صحيح از بيداري اسلامي، بدون توجه به تجربيات حداقل دويست ساله ي اخير كشورهاي اسلامي و از جمله تجربيات كشور خودمان امكان پذير نيست. اگرچه برخي محققين پا را فراتر گذارده و ريشه هاي اين بيداري اسلامي را در مبارزات انبياء عليهم السلام، مبارزات صدر اسلام و قيام حضرت سيدالشهدا عليه السلام جست وجو مي كنند. اين تحليل تاريخي سبب مي شود كه انگيزه ي مخاطبان براي قيام، عمق بيشتري پيدا كند. مثلاً وجود مفهوم «عدالت» در انديشه ي اسلامي و در تاريخ اسلام، به تنهايي يك نيروي انگيزشي قوي در ميان مسلمانان است.
در مهم ترين مرحله، جريان ديني ما به اين نتيجه رسيد كه نبايد به هيچ كدام از اين جريان ها دل ببندد و همين كار را هم كرد. دهه ي چهل شمسي به بعد، دوران باروري تفكر و انديشه ي ديني و به تعبير درست، بيداري اسلامي در دوران معاصر ما است؛ دوراني كه منجر به پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن 57 شد.
براي تحليل اتفاقات منطقه حتماً بايد به ريشه هاي تاريخي آن مراجعه كنيم. بايد بررسي كنيم كه در اولين مواجهه ي ما با غرب چه اتفاقاتي افتاد. اولين ضرباتي كه غرب به ما وارد كرد چه بود؟ جهان اسلام چه عكس العمل هايي نشان داد و اين عكس العمل ها چه نتايجي داشت؟ براي همين است كه ما در اين ريشه يابي به سراغ امثال مرحوم سيد جمال الدين اسدآبادي و علماي شيعه مي رويم و اين سير را ادامه مي دهيم تا به مراجع متأخر مي رسيم و عملكرد آنها را مورد بررسي قرار مي دهيم تا بتوانيم به ظرفيت هاي موجود در روابط مقاومت جويانه ي مراجع و مدل هاي تهاجم غرب پي ببريم و بر آن اساس گام هاي بعدي خود را برداريم. ما در اين مسير بايد از ظرفيت هايي آگاه باشيم كه ما را به نقطه ي فعلي رسانده و در آينده هم مي تواند همراه ما باشد، و از آنها كمال استفاده را ببريم.
برخي معتقدند كه بيداري اسلامي از حلقه ها و سلسله هاي به هم متصلي تشكيل شده است كه اتفاقات اخير منطقه، آخرين حلقه ي آن تا كنون است. تحليل شما در اين رابطه چيست؟
بله. به طور كلي تهاجم استعمار به ممالك اسلامي با مقابله و واكنش هايي روبه رو بوده است و اين واكنش هاي مقاومت جويانه امواجي داشته و در هر موج، مرحله اي از تكامل را پيموده است. مثلاً در كشور ما حساسيت زيادي روي مسأله ي «غلبه ي كفار بر مسلمين» وجود داشته است. قاعده ي «نفي سبيل»با استفاده از آيه ي «و لن يجعل الله ل لكاف رين علي المؤم نين سبيلاً»1 همواره يكي از حرف ها و خطوط اصلي حركت جريان مذهبي در ايران بوده است. بنابراين به محض اين كه مي ديدند كفار در حال سلطه پيدا كردن بر مسلمانان هستند، سريعاً موضع گيري مي كردند و مي كوشيدند جلوي تسلط كفار را بگيرند. به همين خاطر با هر تهاجم نظامي، اقتصادي يا فرهنگي استعمار به ما، واكنش علما از قبل مشخص بود؛ اين كه بايد بر اساس قاعده ي نفي سبيل مقاومت كنيم.
جنگ هاي ايران و روس، شايد يكي از بارزترين جلوه هاي اين مقاومت و به نوعي حلقه يا موج اول بيداري در ايران باشد. اعلاميه هاي علما در ماجراي جنگ ايران و روس، مصداق كاملي از بيداري، آگاهي و خودآگاهي در سرزمين هاي مسلمين است. نكته اي كه در اين ميان قابل توجه است تأثير تحولات اين چنيني در هر يك از كشورهاي اسلامي بر تحولات ديگر كشورها است. بنابراين اين اقدام علما در جنگ ايران و روس، مقابله ي مردم مصر با تهاجم فرانسه و انگليس، زمين گير كردن سپاه انگليس توسط مردم مسلمان افغان و ايستادگي تيپوسلطان و پدرش در برابر سپاه انگليس در ميسور هندوستان، همه و همه بر يكديگر و بر تحولات ديگر كشورهاي مسلمان اثرگذار و الهام بخش بوده است.
الان هم همين طور است. خط دشمن اين است كه به مردم مسلمان اجازه ندهد با هم پيوند برقرار كنند و متحد شوند. مثلاً دشمن در طول تاريخ كوشيده تا ارتباط ما را با شيعيان و مسلمانان مصر، هند و افغانستان قطع كند و با ايجاد تعارضات و اختلافات بين ما و با استفاده از ترفندهاي گوناگون، اذهان مردم مسلمان ما را از مسائل اصلي جهان اسلام منقطع كند؛ همان گونه كه در مقاطعي در دهه هاي گذشته توانستند اين كار را انجام دهند.
حلقه ي دوم بيداري در ايران، قيام عليه اعطاي امتياز به بيگانگان بوده كه با مقاومت مرحوم آيت الله العظمي كني در برابر قرارداد رويتر شروع شد و با ماجراي تحريم تنباكو ادامه يافت. البته دو سال پيش از تحريم تنباكو، نهضت بزرگي در ايران آغاز شده بود كه نوك پيكان آن تحريم مصرف كالاهاي خارجي بود. متأسفانه معمولاً اين قيام در بررسي هاي تاريخي مغفول واقع مي شود. اين قيام تا جايي گسترده شد كه علماي اصفهان با صدور اعلاميه اي اعلان كردند كه پس از اين ما بر مرده اي كه كفنش از پارچه ي خارجي باشد، نماز نمي خوانيم. آنها قصدشان اين بود كه مقابل سلطه ي اقتصادي غرب بايستند و براي تحقق اين هدف دقيقاً از ظرفيت هاي ديني و فقهي استفاده مي بردند.
اهميت اين قيام ها تنها از بعد اقتصادي نبود، بلكه تهاجم اقتصادي دشمن، هويت و استقلال ما را زير سؤال مي برد و بنابراين مردم مسلمان به رهبري روحانيت و مرجعيت شيعه مقاومت گسترده اي براي تحقق آيه ي نفي سبيل صورت مي دادند و البته بهاي گزافي هم براي اين مقاومت مي پرداختند.
حلقه ي سوم بيداري در ايران، نهضت مشروطه است. مرحوم ميرزاي شيرازي با حكم تاريخي خود عملاً هيمنه ي استبداد و استعمار را در ايران شكست. شهيد مدرس درباره ي انقلاب مشروطه اين تعبير را دارد كه: «انقلاب مشروطه در نهضت تحريم تنباكو جوانه زد.» واقعاً هم همين طور بود. يعني مشروطه مديون و معلول قيام تحريم تنباكو است.
ما اگر ديدگاه علماي آن زمان را به دقت بررسي كنيم، درمي يابيم كه مبارزه با استبداد و محدود كردن قدرت شاه براي يك هدف اصلي ديگر است؛ اين كه ايران به جهت تهاجماتي كه به آن شده بود، در شرف نابودي بود. بنابراين بايد زمينه هاي اين ضعف از بين مي رفت و مردم بايد آگاه مي شدند. مرحوم آخوند خراساني و بسياري از علماي ديگر در زمان مشروطه براي آگاهي مردم بسيار كوشيدند.
پس از اين دوره كه اتفاقات ناگوار جريان مشروطه منجر به غلبه ي جريان سكولار و دوره ي سياه پهلوي و رضاخان گرديد، به دوره ي ملي شدن صنعت نفت مي رسيم كه مرحله ي چهارم بيداري در ايران است. نهضتي ملي محصول خودآگاهي و جريان ديني و مردم متدين ايران بود. به نظر من نهضت ملي شدن نفت، بازخورد آن فشارها و ضرباتي بود كه رضاخان در طول دوره ي حكومت خود به ديانت، استقلال و شخصيت ملت ما وارد كرد. آن فشارها به مقاومت و بيداري مردم انجاميد. البته در مسير اين بيداري نبايد از نقش برجسته ي بزرگان و علما غفلت كنيم.
اما شكست نهضت ملي شدن صنعت نفت يك تكان جدي به حركت جريان ديني در كشور وارد كرد. جريان روشنفكر با شكست نهضت نفت تقريباً منزوي شد و دچار يأس و نااميدي زيادي گرديد. اين يأس در عرصه ي ادبيات، شعر و رمان آن زمان هم به خوبي محسوس است. در نهضت نفت، اگرچه يك مرجع شيعه در رأس امور بود و قصد داشت باورهاي ديني را وارد صحنه كند، اما هدف اصلي، ملي كردن صنعت نفت بود. همچنين در زمان مشروطه اگرچه اهداف والايي وجود داشت، اما بالاخره هدف اصلي، محدود كردن سلطنت بود و متأسفانه كشور پس از مدتي به استبدادي بدتر از استبداد محمدعلي شاه -يعني استبداد رضاشاه- دچار شد. پس از آن هم رويكردهاي ماركسيستي، سوسياليستي و ليبراليستي روزبه روز رواج پيدا كرد.
هركدام از اين مكاتب براي مدتي وعده ي رهايي به مردم دادند و گروهي را به خود جذب كردند، اما اين وعده ها چيزي نبود جز اين كه مردم را اسير بندهاي جديدي كند. در اين ميان نهضت ها و مقاومت هايي نيز صورت گرفت كه واقعاً قابل تقدير است و در تاريخ ما هم ثبت است كه اغلب تسامحاً از آنها عبور مي كنيم.
نهايتاً و در مهم ترين مرحله، جريان ديني ما به اين نتيجه رسيد كه نبايد به هيچ كدام از اين جريان ها دل ببندد و همين كار را هم كرد. دهه ي چهل شمسي به بعد، دوران باروري تفكر و انديشه ي ديني و به تعبير درست، بيداري اسلامي در دوران معاصر ما است؛ دوراني كه منجر به پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن 57 شد.
به عقيده ي شما انديشه ي حضرت امام قدس سره الشريف و انديشه ي رهبر معظم انقلاب در عرصه ي بيداري اسلامي از چه ويژگي هايي برخوردارند؟
حضرت امام رحمه الله بهترين استفاده را در يك بزنگاه تاريخي از تجربيات تاريخي و ظرفيت هايي كرد كه رهبران بيداري اسلامي از خودشان به جاي گذاشته بودند. لذا ايشان توانست بر اين اساس امور كشور را پيش ببرد. ايشان يك تفاوتي با ديگر رهبران فكري و سياسي داشتند؛ اين كه اگرچه در امتداد همان جريان مرجعيت و زعامت شيعه مطرح شدند، اما به سمت نظام سازي رفتند و تمام آن تجارب مشروطه و تجارب مبارزات تحريم تنباكو، قرارداد رويتر و ... را به بهترين نحو به كار گرفتند. اين تجربه ها هم ماهيت غرب مهاجم را به خوبي نشان مي داد تا بدانيم با چه دشمني طرف هستيم و هم استعدادهاي جريان ديني را به خوبي عيان مي كرد. رهبر معظم انقلاب هم به خوبي در اين مسير و بر مبناي همان مباني گام برداشته اند و اين خط را دنبال نموده اند تا امروز ما شاهد ثمره ي اين ايستادگي بر مسير حق باشيم.
تجربه ي حركت حضرت امام خميني رحمه الله و تجربه ي رهبر معظم انقلاب را اين گونه مي توان جمع بندي كرد كه ما پس از گذشت سي و سه سال از عمر جمهوري اسلامي به اين جارسيده ايم كه پايه هاي تئوري سلطه ي آمريكا، غرب و اسرائيل در حال فروريختن است و امروز اسرائيل در برابر گروهي از مسلمانان متعهد به مباني اسلامي و رهبري اسلامي به زانو درآمده است.
پي نوشت:
1- سوره ي مباركه ي نساء، آيه ي 141: «الّذين يتربّصون ب كم ف ن كان لكم فتأ م ن اللّه قالوا أ لم نكن معكم و ن كان ل لكاف رين نصيأ قالوا أ لم نستحو ذ عليكم و نمنعكم م ن المؤم نين فاللّه يحكم بينكم يوم الق يامه و لن يجعل اللّه ل لكاف رين علي المؤم نين سبيلاً» منافقان آناني هستند كه نگران و مراقب حال شمايند، چنان چه براي شما فتح و ظفري پيش آيد (براي اخذ غنيمت) گويند: آخر ما با شما نبوديم؟! و اگر كافران را فتح و بهره اي رسد به آنها گويند: ما شما را به اسرار مسلمانان آگاه نكرديم و شما را از آسيب مؤمنان نگهداري نموديم؟! پس خدا فرداي قيامت ميان شما و آنان حكم كند و خداوند هيچ گاه براي كافران نسبت به اهل ايمان راه تسلط باز نخواهد نمود.
 


چرا تحريم ها مانند عراق و كره شمالي بر ايران تأثيرگذار نيست؟

الهه خاني
تحريم هايي كه پيش از اين عراق، كره ي شمالي و ليبي را از پاي در آورده بود شديدترينش طي ماه هاي اخير بر عليه ايران به اجرا در آمد، اما برخلاف تصور غربي ها آن طور كه بايد و شايد مؤثر نيفتاد. در اين راستا بررسي عوامل اين مسأله تا حد زيادي ضروري به نظر مي ر سد كه اين مقاله به آن پرداخته است.
اعمال تحريم هاي يك جانبه و غيرقانوني همواره يكي از ابزارهاي غيرقانوني نظام سلطه براي وارد آوردن فشار به نظام جمهوري اسلامي ايران بوده است، كما اينكه اندكي پس از پيروزي انقلاب اسلامي و پس از تسخير لانه ي جاسوسي ايالات متحده، آمريكا قانون تحريم نظام جمهوري اسلامي ايران را به اجرا گذاشت و در طول 30 سال گذشته نيز مرتب بر حجم اين تحريم ها افزوده شد.
با مطرح شدن پرونده ي هسته اي ايران، از سال 2003م.غرب تلاش
بي وقفه اي را با استفاده از اين ابزار غيرقانوني، براي بحران سازي در بحث
برنامه ي هسته اي صلح آميز جمهوري اسلامي ايران، صورت داده و نتيجه ي اين تلاش، صدور 6 قطعنامه ي شوراي امنيت سازمان ملل به صورت مستقيم برضد جمهوري اسلامي بوده است كه اولين آن ها به سال 2006م. بر مي گردد. اما در طول يك ماه گذشته با اعلام تحريم هاي جديد مالي و تحريم بانك مركزي از سوي آمريكا و با اجراي تحريم خريد نفت ايران توسط اتحاديه ي اروپا از اول جولاي 2012م. اين تلاش به همراه جنگ رواني پر دامنه برضد جمهوري اسلامي ايران به اوج خود رسيده است.
كشورهاي غربي، اهداف خود از اعمال تهديدهاي چندجانبه برضد جمهوري اسلامي را به عنوان اقدام هايي در راستاي تضعيف توان راهبردي ايران مي دانند. ناكارآمد نشان دادن نظام اسلامي، القاي شكاف ميان مردم و حاكميت، بزرگ نمايي مشكلات و ترسيم چشم انداز تيره و تار از كشور و مقابله بـا الگو شدن ايران در منطقه و جهان، مهم ترين اهدافي است كه غرب از تحريم هاي نفتي، بانكي، علمي، بيمه و هواپيمايي ايران، دنبال مي كند. انزواي بين المللي ايران، فلج كردن اقتصاد جمهوري اسلامي، ايجاد نارضايتي هاي داخلي و زمينه سازي براي تهديد يا فروپاشي و تجزيه ي داخلي و تصاحب منابع غني انرژي كشور، اهداف و آمالي است كه غرب با حربه ي تحريم ها برضد جمهوري اسلامي در صدد دستيابي به آن هاست.
از جمله مهم ترين اهداف غرب از اعمال تحريم ها در عرصه ي اجتماعي، بحران سازي اجتماعي و فعال كردن دو گسل سياسي و اجتماعي در درون كشور، رويگرداني اجتماعي از نظام و در نتيجه بي ثبات سازي داخلي است. از اين رو، فشارهاي اقتصادي به عنوان عامل ياري گر در زمينه ي بسترسازي اقدام هاي رواني، به كار گرفته مي شود. تحريم هر چند به ظاهر در قالبي اقتصادي براي هدفي سياسي به كار گرفته مي شود ولي هدف نهايي آن، رواني و تخريب روحيه ي مقاومت در ملت در راستاي ايجاد روحيه ي انفعال و تسليم است. هدفي كه غرب تصور مي كند با فعال شدن گسل ياد شده و فشار توأمان از بيرون، در نهايت به كاناليزه شدن جمهوري اسلامي جهت مذاكره، رابطه با آمريكا و سرسپردگي به ابرقدرت ها منتج مي شود.
اما غرب از دستيابي به اين اهداف با حربه ي تحريم ناكام مانده است. همان گونه كه رهبر معظم انقلاب، در جمع شركت كنندگان در كنفرانس زنان و بيداري اسلامي بر واكسينه شدن جمهوري اسلامي و ناكارآمدي تحريم هاي غرب كه با جنجال رسانه اي گسترده اي دنبال مي شود، تأكيد كردند: «ما 33سال است مواجه ايم با دشمني هاي استكبار. امروز جنجال هاي جهاني و سروصداي تبليغات جهاني متوجه شده است به اينكه ما ايران را تحريم كرديم. آن ها نمي فهمند و درك نمي كنند كه 30سال است ما را در مقابل تحريم واكسينه كردند. ما 30سال است تحريميم. ما واكسينه شديم در مقابل تحريم. تحريم به ما ضربه نمي زند. ملت ايران ايستاد. ملت ايران با جان خود، با مال خود، با عزيزترين عزيزان خود در مقابل توطئه هاي دشمن ايستاد»
ايشان با اشاره به وجوه گوناگون علمي، اقتصادي و سياسي پيشرفت هاي جمهوري اسلامي با استفاده از فرصت تحريم ها فرمودند: «امروز ما نسبت به 30سال قبل 100 برابر قوي تر و جلوتر هستيم. امروز ما در ميدان علم، در ميدان سياست، در ميدان اقتصاد، در مديريت كشور، در بصيرت عميق مردمي، به مراتب جلوتر هستيم از روزهاي اول انقلاب و اين در چالش با دشمني دشمنان، براي ملت ايران حاصل شده است.» [1]
اين نوشتار با توجه به بيانات مقام معظم رهبري، كژكاركردي تحريم ها براي غرب و علل آن را از سه بعد سياست داخلي، سياست خارجي و اقتصاد سياسي تحليل خواهد كرد. اردوگاه غرب همواره از حربه ي تحريم براي تغيير رفتار دولت ها استفاده كرده است. برمه، كره ي شمالي، عراق و ليبي از نمونه هاي مشهور تحريم هدفمند در دو دهه ي اخير به شمار مي روند و نتيجه تحريم در كشورهاي پيش گفته، كمابيش مطابق برنامه ريزي طراحان تحريم رقم خورده است. در عراق و ليبي كه زوال قدرت سياسي و انحطاط اخلاقي رهبران آن ها با يك ديگر همراه شده بود فرجام كار، سرنگوني خونين بود.
در برمه نيز تغيير ساخت قدرت ارتباط وثيقي با ملاحظه هاي منطقه اي نداشت و آنگاه كه توازن قواي داخلي- البته با كمك خارجي- برضد خونتاها يا نخبگان نظامي به هم خورد، نتيجه ي مورد نظر حاصل شد. كره شمالي نيز در ازاي دريافت كمك هاي غذايي، برنامه ي هسته اي خود شامل غني سازي اورانيوم و آزمايش هاي موشكي را متوقف كرد. همين موفقيت نسبي ابزار تحريم، غرب را براي به كارگيري، تشديد و تداوم تحريم ها جهت تغيير رفتار جمهوري اسلامي نيز تحريص و تشويق مي كند و كارشناسان همسو با آمريكا را به اين تحليل مي كشاند كه به دليل تك محصولي بودن اقتصاد ايران و وابستگي شديد به نفت با اين روش مي توان ايران را وادار به عقب نشيني در مواضع خود كرد.
اما اگرچه نتيجه ي تحريم ها از جنبه ي فشار بر جامعه ي ايران و به دنبال آن ايجاد تنگنا براي نظام سياسي كشور تا حدودي قابل محاسبه بوده است؛ مطالعه ي رئاليستي و عيني شرايط جمهوري اسلامي نشان مي دهد، اين ابزار، براي تحقق هدف نهايي غرب، مبهم و تا ميزان زيادي ناكارا بوده است. در حقيقت، تفاوت هاي برجسته ي ايران با كشورهاي اشاره شده و ويژگي هاي منحصربه فرد و ظرفيت هاي متنوع مردمي، سياسي و اقتصادي جمهوري اسلامي، از مهم ترين عواملي به شمار مي رود كه كارآيي و هدف مطلوب غرب از اعمال تحريم ها را با علامت سؤال هاي جدّي مواجه كرده و ايران را به نوعي مصونيت و ضربه ناپذيري در برابر تهديدها و تحريم ها رسانده است.
نخست آنكه، ايران در مقايسه با كشورهاي اشاره شده عمدتاً با اتكاي بر وحدت و انسجام داخلي و ديپلماسي فعال در عرصه ي منطقه اي و جهاني براي افزايش همكاري ها و پيشبرد سياست هاي اصولي توانسته است بيش از هر كشور ديگري در برابر فشارها و تحريم هاي آمريكا مقاومت نمايد.
انسجام و وحدت ملي منبع اصلي قدرت نظام جمهوري اسلامي در مقاطع مختلف تاريخ انقلاب اسلامي بوده است. وحدت ملي، پايه، مبنا و اساس حفظ امنيت، ثبات سياسي و پيشرفت جوامع است و در صورت هرگونه اختلال و تزلزل در آن، تمامي سياست هاي اقتصادي و اجتماعي، متوقف مي شود يا تغيير خواهد كرد. در ايران برخلاف بسياري از جوامع ديگر، بنا به دلايل تاريخي، فرهنگي، سياسي و... وحدت ملي يك سرمايه ي اجتماعي از پيش محقق و ملموس است. حال آنكه ديگر كشورهاي تحريم شده، همگي داراي ساختار سياسي استبدادي، اقتدارگرا و غيرمردم سالارانه و فاقد پشتوانه هاي قوي مردمي و اجتماعي بوده اند.
علاوه بر موقعيت ممتاز و استثنايي ايران به لحاظ تأمين امنيت انرژي جهان، قرار گرفتن ايران در مركز انرژي يعني خاورميانه و جايگاه ژئوپلتيك آن در محل تلاقي سه قاره ي آسيا، آفريقا و اروپا موجب مي شود كه ايران همواره از جايگاه خاصي در تعاملات جهاني برخوردار باشد. ايران امروز اگرچه مغضوب اردوگاه غرب است اما آشكارا، اهرم اصلي توازن و تعادل خاورميانه و موجب كاهش هزينه هاي امنيتي غرب در خاورميانه و خليج فارس است.
كاهش قدرت ايران در منطقه هر دو سوي درگيري بين المللي يعني دو گانه ي آمريكا و اروپا در برابر روسيه و چين را متضرر خواهد كرد؛ زيرا ضعف منطقه اي ايران و سرايت اين وضع به ترتيبات منطقه اي (سوريه، حزب الله لبنان و جنبش فلسطين) توازن قواي جهاني را به نفع آمريكا و اروپا و به ضرر روسيه و چين به هم خواهد زد. اين مسأله، براي آمريكا و اروپا هم پرمخاطره است. ايران در دو دهه ي اخير لنگري سنگين به دست و پاي بنيادگرايي خاورميانه بوده است و هرگونه تغيير ناگهاني در موازنه ي قوا بين ايران و عربستان، به ظاهر عربستان را قوي تر مي كند اما در باطن، پتانسيل هاي تغييرات راديكال را در اين كشور افزايش مي دهد و خطر چنين تغييري به طور مستقيم متوجه اردوگاه غرب است.
اما كشورهايي كه پيش تر تحريم شده اند از لحاظ وضع ژئو استراتژيك و ژئوپلتيك همانند و حتي مشابه ايران نبوده اند و به دلايلي، تأثير تحريم بر آن ها قابل احصا بوده است. نظاميان برمه كه هدف تحريم ها بودند داعيه ي ايدئولوژيك نداشتند و بود و نبود آن ها تأثير قاطعي بر ژئوپلتيك منطقه ي جنوب شرقي آسيا نمي گذاشت. كره ي شمالي نيز در عمل تحت قيموميت چين است و تحريم هاي آن نوعاً مديريت شده ، تنبيهي و قابل بازگشت است. در واقع تحريم كره شمالي نوعي فشار بر چين و فشار غير مستقيم بر رهبران پيونگ يانگ است و هرگاه بين چين و غرب مصالحه اي بر سر كره شمالي حاصل شود، اين تحريم ها قابليت لغو خواهد داشت. به علاوه تحريم كره شمالي- مانند برمه- بر ساخت قدرت در منطقه ي شرق آسيا تأثير قاطعي نمي گذارد.
ژاپن و كره جنوبي از نتيجه ي سياسي تحريم كره شمالي خرسند مي شوند اما بعيد است كه تحريم و يا لغو تحريم كره شمالي بر قدرت منطقه اي و وضع سياسي و اقتصادي اين دو كشور تأثير تعيين كننده بگذارد. عراق و ليبي نيز با قدري تفاوت، نمي توانستند منشأ قدرتي پاينده باشند و لاجرم نتيجه ي تحريم آن ها مشخص بود.
تحريم هاي غرب كه به طور مستقيم شاهراه درآمدي كشور را هدف قرار داده، همگي ناشي از اين ايده ي طراحي شده است كه اقتصاد ايران بدون نفت فلج خواهد شد؛ ايده اي كه تا حد زيادي اغراق آميز و غيرواقعي است و به طور حتم اگر اقتصاد كشور به شكلي اساسي از نبود درآمد نفتي آسيب ببيند اما فلج نشده و نخواهد شد. ضمن آنكه،
تحريم هاي غرب مستقيم و غيرمستقيم برضد صنعت نفت ايران، فرصتي بزرگ فراهم كرده كه جمهوري اسلامي به ضرورت قطع وابستگي از نفت بيش از پيش بينديشد و به پيشرفت هاي كم نظيري دست يابد.
به عنوان نمونه، در سالي كه پيوسته صحبت از تحريم ايران بوده، ايران بيشترين درآمد ارزي طول تاريخش را كسب كرده و طي 11ماه سال 90، ايران 111 ميليارد دلار نفت را به فروش رسانده است. ايران در مقايسه با سال 2010م. كه تحريم سرمايه گذاري اروپا آغاز شد و وارد كننده ي سوخت بود، اكنون صادر كننده ي بنزين است و اين تغيير به جمهوري اسلامي كمك مي كند تا با فروش بنزين گران تر، درآمد بيشتري را در ازاي هر بشكه نفت كسب كند و مقداري از تأثير كاهش فروش به دليل تحريم ها را جبران كند. [2]
گام ديگر، براي قطع وابستگي به درآمد نفت نيز، يافتن منابع جديد از جمله به كارگيري نفت و گاز در صنايع پتروشيمي است كه بر پايه ي آمار موجود در سال گذشته، ايران 12ميليارد دلار از صادرات محصولات پتروشيمي كسب درآمد كرده است؛ اين تنها بخشي از توان پتروشيمي كشور است كه ناشي از خام فروشي محصولات پتروشيمي است. در حالي كه با افزودن توان و ظرفيت صنايع پايين دستي وابسته به پتروشيمي همچون نساجي، صنايع پلاستيك و لاستيك، مواد شيميايي با ارزش افزوده ي بالا و مانند آن مي توان تخمين زد كه درآمد بسيار بيشتري از اين رقم را مي توان از صنعت پتروشيمي به دست آورد.
ضمن آنكه، نظام تحريم هاي ايران مانند نظام مالياتي آمريكا، مملو از راه هاي گريز است و شيوه هاي متنوع دور زدن تحريم ها به عنوان نمونه استفاده از شركت هاي واسطه اي و ورود بخش خصوصي در فروش نفت از ديگر عواملي است كه مؤيد ناكارايي تحريم هاي به اصطلاح «هوشمند» و «فلج كننده»ي غرب به شمار مي روند. به تعبير روزنامه ي «وال استريت ژورنال»، «اين نظام به اندازه اي ضعيف است كه هر 20 شريك تجاري بزرگ ايران اكنون از آن مستثني شده اند. حكومتي كه بين 60 تا 100 ميليارد دلار ذخيره ي ارزي دارد و با وجود كاهش 40 درصدي فروش نفتي، درآمد نفتي آن 40 ميليارد دلار برآورد مي شود، قطعاً اين هزينه براي متوقف كردن برنامه هاي هسته اي اش كافي نخواهد بود.» [3]
گواه ديگر اقتدار جمهوري اسلامي و تأثير معكوس تحريم ها بر غرب در عرصه ي سياسي، تشتت در ميان نخبگان سياسي ـ نظامي ـ امنيتي كشورهاي غربي به ويژه ايالات متحده و رژيم نامشروع صهيونيستي در نحوه ي مقابله و برخورد با ايران است. بازگشت بي سروصداي سفراي كشورهاي اروپايي و عقب نشيني آمريكا از تحريم هاي نفتي چند كشور و معاف كردن آن ها از تحريم هاي نفتي ايران (اگرچه اين عقب نشيني، تاكتيكي خوانده شود) گام نخست انفعال و عقب نشيني غرب در برابر سياست تهاجمي جمهوري اسلامي به شمار مي رفت.
در ايالات متحده، باراك اوباما دست كم تا قبل از برگزاري دومين دوره ي انتخابات رياست جمهوري اش، در برابر برنامه ي هسته اي ايران در بن بست استراتژيك به سر مي برد. از اين رو كه او نه قادر است، دستور حمله به ايران را صادر كند و نه مي تواند به معامله اي دندان گير (براي جمهوري اسلامي) با ايران رضايت دهد. اوباما نمي تواند دستور حمله به ايران را صادر كند چرا كه او سوار بر موج ضد جنگ به قدرت رسيده و ركود اقتصادي در آمريكا او را در وضعيتي ناگوار قرار داده است كه نتيجه اش را مي توان در رقابت شانه به شانه ي او در نظرسنجي ها با رقيبش «ميت رامني» مشاهده كرد.
در اين شرايط او نيازمند است كه نخست هسته ي اصلي حاميانش را تا آخرين نفر بسيج و سپس رأي دهندگان مستقل را به كمپ خويش وارد كند. از سوي ديگر، اوباما نمي تواند امتيازات لازم را نيز به جمهوري اسلامي بدهد چرا كه او پيشاپيش به دليل آنچه مماشات با ايران خوانده مي شود تحت فشار رقبايش هست و اين مهم ترين محور فشار براي بي كفايت نشان دادن او در عرصه ي سياست خارجي بوده است.
پس از انتقادهاي تند نخبگان عالي رتبه در محافل سياسي اسراييل نيز از قبيل رئيس پيشين موساد، رئيس پيشين شين بت و نخست وزير سابق از طرح تهاجم نظامي به ايران، اين تحليل، تقويت مي شود كه كليت ساختار سياسي - نظامي - امنيتي اسراييل، اراده و توانايي لازم براي مقابله با ايران، حمله ي نظامي و روبه رو شدن با تبعات بعديش را ندارد و نظام جمهوري اسلامي را نظامي با اعتماد به نفس بالا و قدرتمند باور كرده است.
آثار منفي تحريم ها بر غرب در وهله ي بعد، شامل مضرات اقتصادي تحريم كنندگان از تحريم ايران و يكي از مهم ترين كژكاركردي هاي تحريم ها برضد خود آنان است. ايران كشوري است كه 140 ميليارد بشكه نفت درجا دارد، از نظر منابع نفت، مقام دوم اوپك و از نظر منابع گاز دارنده ي دومين ذخيره ي گاز دنياست. با تحريم هاي آمريكا شركت هاي نفتي از كشوري با اين ظرفيت ها محروم شده اند كه اين زيان كوچكي نيست.
اگرچه تعيين ميزان دقيق زيان هايي كه شركت هاي نفتي آمريكا با تحريم ايران متحمل مي شوند، قابل احصا نيست، اما به يقين مي توان گفت اگر تحريم ها وجود نداشتند، سهم آن ها در بازار انرژي ايران، رقم بسيار بالايي را به خود اختصاص مي داد و اكنون با اعمال تحريم ها، همكاري هاي اقتصادي ايران با كشورهاي آسياي شرقي، زمينه هاي بهره گيري براي محدودسازي تحرك اقتصادي شركت هاي چند مليتي اروپايي و آمريكايي را به وجود آورده است.
همچنين، اگرچه ممكن است در كوتاه مدت قيمت نفت كنترل و نياز نفتي اتحاديه ي اروپا هم از سوي ساير توليد كنندگان تأمين شود، اما واقعيت اين است كه در ميان مدت بازار، امكان ناديده گرفتن نفت ايران وجود ندارد و باز شدن بازارها براي نفت ايران، قيمت آن را تحت تأثير قرار خواهد داد. ايران با داشتن 137ميليارد بشكه ذخيره ي هيدروكربور مايع و همچنين 29 تريليون مترمكعب ذخيره ي قابل استحصال گاز طبيعي [4] يكي از عمده ترين كشورهاي تأمين كننده ي انرژي جهان است و با توجه به عمر باقي مانده از ذخاير نفت و گاز كشور، اين جايگاه، كماكان حفظ خواهد شد.
بر همين اساس است كه روزنامه ي واشنگتن پست در يادداشتي، پروژه ي تحريم را به انتهاي خط رسيده دانست. «مايكل سينگ»، در اين مقاله كه روز دوشنبه 19تير 1391 ( 9 ژوئيه ي 2012م.) منتشر شده، غرب را بازنده ي اصلي تحريم ها دانسته و نوشته است: »سياست گذاران غربي بيشتر تمايل دارند به جاي توجه به آنچه ايران حفظ كرده يا به دست آورده، بر آنچه تهران از دست داده متمركز شوند. اين موضع براي بحثي سياسي خوب است ولي براي اتخاذ سياستي منطقي مناسب نيست.
درست است كه صادرات نفت ايران از روزانه 2.5ميليون بشكه به 1.5ميليون بشكه در روز كاهش يافته است ولي اين ميزان ناچيز است. ايران هنوز يكي از بزرگ ترين صادر كنندگان نفت جهان محسوب مي شود و مبالغ زيادي ارز معتبر از فروش نفت به دست مي آورد. شواهدي وجود ندارد كه اين كاهش درآمدها، مانع پيشرفت برنامه ي هسته اي ايران كه خشم غرب را برانگيخته است شده باشد. ايران با سرعت بيشتر و در سطوح بالاتري نسبت به قبل، در حال غني سازي اورانيوم است. اگر طرفي احساس كند نياز است مصالحه كند، آن طرف گروه 1+5خواهد بود. اين كشورها درخواست اينكه ايران غني سازي را به طور كامل متوقف كند رها كرده اند و خواستار آن هستند كه تهران غني سازي خود را به سطحي پايين محدود كند.» [5]
نتيجه آنكه، تحريم ها نه تنها قادر نبوده اند جمهوري اسلامي را وادار به تغيير بنياديني بكنند و بدون كوچك ترين عقب نشيني، سانتريفوژهاي ايراني همچنان با سرعت مي چرخند، بلكه ايران، با تكيه بر انسجام ملي، رهبري هوشمند و منابع مادي غني خود، روز به روز از فرصت تحريم ها براي پيشرفت هر چه بيشتر بهره جسته و حاصل تحريم ها، تقويت روزافزون اعتماد به نفس ملي بوده است. برآيند تحريم ها و تهديدهاي متنوع، تعبير هر چه دقيق تر اين كلام نوراني رهبر كبير انقلاب بوده است: «اين جنگ و تحريم اقتصادي و اخراج كارشناسان خارجي، تحفه اي الهي بود كه ما از آن غافل بوديم.» [6]
پي نوشت ها:
1. بيانات در ديدار شركت كنندگان در اجلاس جهاني «زنان و بيداري اسلامي»، 21/4/91
2. بر اساس آمار گمرگ، در سال 1390 ايران 382هزار تن بنزين به كشورهاي مختلف از جمله عراق ( كه خود صادر كننده ي نفت است) صادر كرده است.
3 . http://www.irdiplomacy.ir/fa/news/58/bodyView/1903576/D8B1D8
4 . ترازنامه ي انرژي كشور در سال 1387
5. http://www.irannuc.ir/fa/index.php?option=com_contentview=articleid=2699
6. وصيت نامه ي سياسي الهي حضرت امام خميني (رحمت الله عليه)
Bottom of Form
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14