بازشناسي حكومت اسلامي در نهج البلاغه
سلوك فردي و اجتماعي حاكمان
مصطفي دلشاد تهراني
در شماره هاي پيشين درمورد ماهيت حكومت و اهداف آن كه عبارت بودند از تأمين عدالت،
امنيت، رفاه و تربيت در جامعه، صحبت به ميان آمد در اين شماره به تبيين رفتار مطلوب
حاكمان در زمينه شخصي و اجتماعي باتوجه به خطبه ها و نامه هاي اميرالمؤمنين(ع) در
نهج البلاغه پرداخته شده است. گفتني است اين مقاله از كتاب «حكومت حكمت» نوشته
مصطفي دلشاد تهراني تقديم خوانندگان مي گردد.
سلوك زمامداران
سلوك زمامداران و راه و رسم، و روش و رفتار آنان در زندگي شخصي، اجتماعي و سياسي از
مهم ترين مباحث حكومتي است و آنچه بيشترين تأثير را در رفتار حكومتي دارد، نوع سلوك
زمامداران است.
سلوك شخصي
سلوك ساده زيستانه از لوازم حكومت حكيمانه است، و پيشواي پارسايان، علي(ع) چنين
سلوكي را براي زمامداران واجب و ضروري معرفي كرده و فرموده است:
«ان الله تعالي فرض علي أئمه العدل أن يقدروا أنفسهم بضعفه الناس كيلا يتبيغ
بالفقير فقره.»1
«خداي متعال بر پيشوايان دادگر واجب كرده است كه خود را با مردم ناتوان برابر نهند
تا مستمندي، تنگدست را پريشان و نگران نسازد.»
فلسفه سلوك ساده زيستانه، آزادي از اشرافيت براي خدمت است، همراهي و همدردي با مردم
ناتوان و درك ملموس زندگي آنان در جهت تلاش براي برپا نمودن عدالت و رفاه براي
ايشان؛ و بازداشتن توانگران از سركشي و طغيان است. پيشواي موحدان، علي(ع) در اين
باره چنين رهنمود داده است:
«ان الله جعلني اماماً لخلقه، ففرض علي التقدير في نفسي و مطعمي و مشربي و ملبسي
كضعفاء الناس، كي يقتدي الفقير بفقري، و لا يطغي الغني بغناه.»2
همانا خداوند مرا پيشواي خلقش قرار داده و بر من واجب كرده است كه درباره خودم
(سلوك شخصي ام) و خوراك و نوشاك و پوشاكم مانند مردم ناتوان عمل كنم، تا اينكه
ناتوان به سيره فقيرانه من تأسي كند و توانگر به وسيله ثروتش سركشي و طغيان نكند.
اميرمؤمنان علي(ع) اين سلوك ساده زيستانه را پاس مي داشت و با تمام توان در جهت
برپايي عدالت و رفاهت براي مردمان گام برمي داشت، چنان كه امام صادق(ع) درباره سلوك
اميرمؤمنان(ع) فرموده است:
«كان علي- عليه السلام- أشبه الناس طعمه و سيره برسول الله- صلي الله عليه وآله- و
كان يأكل الخبز و الزيت و يطعم الناس الخبز و اللحم.»3
علي(ع) شبيه ترين مردمان به رسول خدا(ص) در اطعام و سيره بود، و او خود نان و روغن
زيتون مي خورد و به مردمان نان و گوشت مي خورانيد.اميرمؤمنان علي(ع)، معتقد بود كه
زمامداران بايد مرزهاي ساده زيستي را پاس بدارند و از سلوك ساده زيستانه بيرون
نروند تا بتوانند خدمتگزار مردمان و امانتدار آنان باشند. وقتي به آن حضرت گزارش
رسيد كه استاندار بصره- عثمان بن حنيف- به ميهماني يكي از ثروتمندان بصره رفته است
كه در آن مهماني، غذاهاي رنگارنگ تدارك شده و جاي فقرا خالي بوده است، در نامه اي
او را سخت سرزنش كرد و لزوم سلوك ساده زيستانه زمامداران را يادآور شد و فرمود: اما
بعد، اي پسر حنيف! به من گزارش داده اند كه مردي از جوانان بصره تو را به خوان
ميهماني اش دعوت كرده است و تو بدانجا شتافته اي. خوردني هاي نيكو برايت آورده اند
و پي در پي كاسه ها پيشت نهاده اند. گمان نمي كردم تو ميهماني مردمي را بپذيري كه
نيازمندشان به جفا رانده است و بي نيازشان دعوت شده. به آنچه مي خوري بنگر [آيا
حلال است يا حرام؟] آن گاه آنچه حلال بودنش براي تو مشتبه بود از دهان بينداز و
آنچه را يقين به پاكيزگي و حلال بودنش داري تناول كن. آگاه باش كه هر پيروي پيشوايي
دارد كه بايد به او اقتدا كند، و از نور دانش او روشني جويد. بدان كه پيشواي شما از
دنياي خود به دو جامه فرسوده و دو گرده نان بسنده كرده است. بدانيد كه شما چنين
نتوانيد كرد، ليكن مرا ياري كنيد به پارسايي و كوشيدن و پاكدامني و درستي ورزيدن.
به خدا سوگند من از دنياي شما زر و سيمي نيندوخته ام، و از غنيمتها و ثروتهاي آن
مالي ذخيره نكرده ام، و براي اين جامه فرسوده ام بدلي مهيا نساخته ام، و از زمين آن
حتي يك وجب در اختيار نگرفته ام، و از اين دنيا بيش از خوراكي مختصر و ناچيز بر
نگرفته ام. اين دنيا در چشم من بي ارزش تر و خوارتر از دانه اي تلخ است كه بر شاخه
درختي بلوط برويد. آري، از آنچه آسمان بر آن سايه افكنده تنها فدك در دست ما بود كه
مردمي بر آن بخل ورزيدند و مردمي سخاوتمندانه از آن ديده پوشيدند و بهترين داور
پروردگار است، و مرا با فدك و جز فدك چه كار است؟ در حالي كه جايگاه فرداي آدمي گور
است كه در تاريكي آن نشانه هايش ناپديد و اخبارش نهان مي گردد؛ در گودالي كه اگر
گشادگي آن بيفزايد و دستهاي گوركن فراخش كند، سنگ و كلوخ آن را بيفشارد، و خاك
انباشته رخنه هايش را به هم آرد. من نفس خود را با پرهيزگاري مي پرورانم [و رام مي
سازم] تا در روزي كه پربيم ترين روزهاست در امان وارد شد و در آنجا كه همه مي لغزند
پايدار ماند. اگر مي خواستم مي توانستم از عسل خالص و مغز گندم، و بافته ابريشم
براي خود خوراك و پوشاك تهيه كنم. اما هرگز هوا و هوس بر من چيره نخواهد شد و حرص و
طمع مرا به گزيدن خوراكها نخواهد كشيد. در حالي كه ممكن است در سرزمين «حجاز» يا
«يمامه» كسي باشد كه حسرت گرده ناني برد، يا هرگز شكمي سير نخورد. آيا من سير
بخوابم و پيرامونم شكمهايي باشد از گرسنگي به پشت دوخته، و جگرهايي سوخته؟ يا چنان
باشم كه آن شاعر گفته است:
اين درد تو را بس كه شب سير بخوابي و گرداگردت شكمهايي گرسنه و به پشت چسبيده باشد.
آيا بدين بسنده كنم كه مرا اميرمؤمنان گويند و در ناخوشاينديهاي روزگار شريك آنان
نباشم؟ يا در سختيهاي زندگي برايشان نمونه نباشم؟ مرا نيافريده اند تا خوردني هاي
گوارا سرگرمم سازد، چون چارپاي بسته كه به علف پردازد؛ يا همچون حيوان رها شده اي
كه كارش چريدن و خوردن و پر كردن شكم است، و از سرنوشتي كه در انتظار اوست بي خبر
است؛ آيا بيهوده يا مهمل و عبث آفريده شده ام؟
آيا بايد سررشته دار ريسمان گمراهي باشم؟ و يا در راه سرگرداني رهسپار گردم؟ و چنان
مي بينم كه گوينده اي از شما مي گويد: اگر اين خوراك پسر ابوطالب است، بايد هم
اكنون نيرويش به سستي گراييده باشد و از مبارزه با همتايان و نبرد با شجاعان باز
ماند. بدانيد درختي كه در بيابان خشك رويد چوبش محكم تر است، و سبزه هاي خوشنما
پوستش نازكتر؛ و رستنيهاي صحرايي را آتش افروخته تر است، و خاموشي آن ديرتر... پس
اي پسر حنيف! از خدا بترس و به همان گرده هاي نانت بسنده كن تا رهايي تو از آتش
دوزخ امكان پذير باشد.4
بنابراين زندگي شخصي زمامداران در مراتب مختلف آن، امري صرفا شخصي نيست و بايد
سلوكي ساده زيستانه را در وجوه گوناگون زندگي خود پاس بدارند.
سلوك اجتماعي
سلوك مردمدارانه از لوازم انفكاك ناپذير حكومت حكمت است، زيرا پاس داشتن حرمت و
حقوق مردمان، و حفظ كرامت و عزت ايشان، و رفق و مدارا با آنان، و پرهيز از احتجاب و
فاصله گرفتن و امتيازخواهي، از مباني حكومت خردمندانه است. اميرمؤمنان علي(ع) بر
سلوك مردمدارانه تأكيدي شگفت داشت و اجازه نمي داد كه كارگزاران حكومت او از اين
سلوك فاصله گيرند و به سلوكي ملوكانه نزديك شوند. آن حضرت خوشرفتاري با مردمان و
نزديكي به ايشان و فروتني در برابرآنان و خدمتگزار بودن زمامداران و كارگزاران را
حق مردمان بر مسئولان حكومت مي دانست، نه لطف و مرحمتي از سر منت بديشان. امام
علي(ع) در نامه اي به فرماندهان سپاه چنين يادآور شده است:
«اما بعد، فان حقا علي الوالي الا يغيره علي رعيته فضل ناله، و لا طول خص به؛ و ان
يزيده ما قسم الله له من نعمه دنوا من عباده، و عطفا علي اخوانه.»
اما بعد، بر والي است كه اگر به زيادتي رسيد يا نعمتي مخصوص وي گرديد، موجب دگرگوني
او نشود؛ و آنچه خداوند از نعمت خويش نصيبش كرده بر نزديكي وي به بندگان خدا و
مهرباني او به برادرانش بيفزايد.
مديريت در حكومت حكمت، خود را از مردمان دور نگاه داشتن و در برج عاج نشستن و دستي
از دور بر آتش داشتن نيست، كه با مردم بودن و در ميان مردم زيستن و همگام و همراه
يكديگر به اداره امور برخاستن است؛ همراهي و مشاركت، و همدلي و معاضدت ركن اساسي در
حكومت حكمت است. اميرمؤمنان علي(ع) در عهدنامه مالك اشتر چنين آموزش داده است:
مبادا كه دور از چشم مردم ديري در سراپرده سياست بماني كه غيبت زمامداران از ملت،
منشأ كم آگاهي از جريانهاي كشور باشد، و غيبت از مردم پيوندشان را با آنچه پس پرده
است، مي گسلد؛ و در نتيجه، مسائل كوچك در چشمشان بزرگ و مسائل بزرگ، كوچك،
زيباييها، زشت و زشتيها، زيبا جلوه مي كند، و حق و باطل در هم مي آميزد.
واقعيت جز اين نيست كه زمامدار، آدمي بيش نباشد، و جريانهايي را كه ديگران از او
پوشيده مي دارند، نمي تواند دريابد و به درستي بشناسد، و بر پيشاني حق نشانه هايي
خاص نباشد كه به ياري آنها راست و دروغ باز شناخته شود.(6)
اميرمومنان علي(ع) تاكيد مي كرد كه كارگزارانش در سلوك اجتماعي خود بر مردمان
امتيازجويي نكنند و در آنچه همگان برابرند، براي خود امتيازي قرار ندهند، چنانكه در
عهدنامه مالك اشتر چنين فرموده است:
«واياك و الاستئثار بما الناس فيه اسوه .»(7)
بپرهيز از آنكه چيزي را ويژه خود گرداني كه بهره همه مردم در آن يكسان است.
امام علي(ع) سلوك فروتنانه زمامداران و كارگزاران با مردمان را پاس مي داشت و از
كارگزاران خود مي خواست كه با سلوكي فروتنانه و رفتاري مردمدارانه خدمتگزاري
نمايند. آن حضرت در نامه اي به برخي كارگزاران خود چنين سفارش كرده است:
«واخفض للرعيه جناحك، و ابسط لهم وجهك، والن لهم جانبك و آس بينهم في اللحظه و
النظره ، و الاشاره و التحيه ، حتي لا يطمع العظماء في حيفك، ولا يياس الضعفاء من
عدلك.» (8)
در برابر مردمان فروتن باش، و آنان را با گشاده رويي و نرمخويي بپذير، و با همگان
يكسان رفتار كن و مساوات را حتي در گوشه چشم افكندن و نگاه كردن و درود و تحيت
رساندن پاس دار، تا بزرگان در تو طمع ستم بر ناتوان نبندند و ناتوانان از عدالتت
مايوس نگردند.
پيشواي آزادگان، علي(ع) پرهيز از تشريفات و مناسبات ملوكانه را از امور مهم در سلوك
اجتماعي زمامداران و كارگزاران بر مي شمرد و خود به شدت از آن اجتناب مي نمود.
هنگامي كه امام(ع) براي پيكار با قاسطين عازم صفين بود، به شهر «انبار» رسيد.
دهقانان آن سرزمين به استقبال علي(ع) آمدند و بدين منظور پياده شدند و در ركاب آن
حضرت شروع به دويدن كردند. امام(ع) پرسيد: «و ما اردتم بهذا الذي صنعتم؟» (از اين
كار كه پياده شده ايد و مي دويد چه قصدي داريد)؟ گفتند: «اين كار رسم و خوي ماست و
بدين وسيله اميران خود را بزرگ مي داريم و بديشان احترام مي گذاريم.»(9) امام(ع)
خطاب به آنان فرمود:
«اما هذا الذي زعمتم انه منكم خلق تعظمون به الامراء، فوالله ما ينفع هذا الامراء؛
و انكم لتشقون به علي انفسكم و ابدانكم. فلا تعودواله.» (01)اما اينكه گمان مي كنيد
اين گونه اميران را بزرگ مي داريد و احترام مي گذاريد، به خدا سوگند كه اين دويدن
شما سودي براي آنان ندارد، و شما فقط خود را به رنج مي افكنيد و پيكرتان را آزرده
مي سازيد. ديگر چنين نكنيد.
شريف رضي اين ماجرا را اين گونه نقل كرده است:
و چون دهقانان انبار هنگام رفتن امام(ع) به شام او را ديدند، براي وي پياده شدند و
پيشاپيشش دويدند. فرمود: اين چه كار بود كه كرديد؟
گفتند: عادتي است كه داريم و بدان اميران خود را بزرگ مي شماريم. فرمود: به خدا كه
اميران شما از اين كار سودي نبردند، و شما در دنيايتان خود را بدان به رنج مي
افكنيد و در آخرتتان بدبخت مي شويد. و چه زيانبار است رنجي كه كيفر درپي آن است، و
چه سودمند است آسايشي كه با آن از آتش درامان است.(11)
امير مؤمنان علي(ع) در وجوه گوناگون سلوك اجتماعي زمامداران و كارگزاران بر رفتاري
متواضعانه و مردمدارانه تأكيد مي ورزيد، و اجازه نمي داد كه چنين سلوكي از سوي
كارگزاران او ناديده گرفته شود، و يا از جانب مردمان خو كرده به مناسبات ملوكانه
زير پا گذاشته شود.
پي نوشت ها:
1- نهج البلاغه خطبه 902
2- كافي ج1 ص104
3- همان ج8 ص561
4- نهج البلاغه نامه54
5- همان نامه05
6- همان نامه 35
7- نهج البلاغه نامه35
8- همان نامه64
9- وقعه صفين صص341-441
10- همان ص441
11- نهج البلاغه حكمت73
|