در گفت وگوي اختصاصي كيهان با كارشناس كانادايي مسائل خاورميانه مطرح شد
محور مقاومت به رهبري ايران كابوس نظام سلطه
جعفر بلوري
اشاره
اريك والبرگ، كارشناس كانادايي مسائل خاورميانه، آسياي مركزي و روسيه و فارغ
التحصيل رشته اقتصاد از دانشگاه هاي تورنتو و كمبريج است. وي كه از دهه 1980 تاكنون
درحوزه روابط شرق -غرب قلم مي زند اكنون ساكن تورنتو كاناداست و ارتباط حضوري خود
با مردم كشورهاي عربي منطقه را همچنان حفظ كرده است. والبرگ مدت ها در شوروي سابق،
روسيه و ازبكستان زندگي كرده و در كارنامه كاري خود عنوان مشاور سازمان ملل،
نويسنده، مترجم و خبرنگار را دارد. وي مفسر روزنامه الاهرام، شبكه تلويزيوني
الجزيره، گلوبال ريسرچ، تركيش ويكلي و پرس تي وي است.
براي بررسي آخرين تحولات منطقه به خصوص سوريه، ظرفيت هاي جمهوري اسلامي ايران در
تغيير معادلات منطقه، نقش ايران در اتحاد دنياي اسلام عليه امپرياليسم غربي، چگونگي
سقوط آل سعود و... گفت وگوي اختصاصي با وي ترتيب داده ايم كه متن آن از نظرتان مي
گذرد.
سرويس خارجي كيهان
¤ همان طور كه مي دانيد ائتلاف ناهمگوني عليه سوريه شكل گرفته است. در اين ائتلاف
آمريكا و غرب دركنار كشورهاي مرتجع عربي، سلفي ها و گروه هاي تروريستي مثل القاعده
قرارگرفته است. راز اين ائتلاف ناهمگون چيست؟ آيا هدف تضعيف محور مقاومت به نفع
رژيم صهيونيستي نيست؟
براي پاسخ به اين سوال ابتدا بايد سوريه را شناخت. سوريه يك كشور عربي سكولار است
مانند عراق پيش از سال .2003 عراق با اين كه يك كشور عمدتا شيعه است ولي در آن برهه
از زمان تحت حكومت يك اقليت سني قرارداشت. سوريه نيز با اينكه داراي جمعيتي غالبا
سني است، تحت حكومت يك گروه سياسي به رهبري علوي ها (شاخه اي از اسلام كه با شيعه
مرتبط است) قرار دارد.
مسلمانان سني سوريه، نزديك 74 درصد جمعيت اين كشور را تشكيل مي دهند و علوي ها نيز
حدود 12 درصد را به خود اختصاص داده اند. بنابر اين به نظر مي رسد مسلمانان اهل
تسنن در صورت رقابت ، شانس بيشتري نسبت به علوي هابراي گرفتن قدرت داشته باشند.
درمورد كشور عراق، اختلافات بين شيعه و سني (كه توسط صدام حسين و براي سوء استفاده
به آن دامن زده مي شد) به ايالات متحده اين اجازه را داد كه به برخي از اهداف خود
براي سرگوني حزب بعث سكولار عراق برسد. با اين كه ايالات متحده آمريكا به عنوان يك
دشمن ظاهر شده بود، اين گونه تفرقه اندازي ها، اعراب را در تقابل با دخالت غرب آسيب
پذير كرد و امروز هم مي كند.وجود شكاف بين شيعه و سني در يك كشور اسلامي، باعث مي
شود اتحاد بين مردم آن كشوردرمقابل متجاوزان خارجي غير ممكن شود. همان طور كه مي
دانيد، دولت وقت سوريه درسال 1990 با ايالات متحده درجنگ اول عراق كه عليه دولت سني
اين كشور به راه افتاده بود، به مخالفت برخاست. در قيام امروز بحرين نيز به خوبي
شاهد ضعف دولت هاي عربي براي مقابله با دخالت هاي آشكار ايالات متحده آمريكا هستيم.
آن طور كه «پاتريك سيلز» گفته سرنگون كردن «محور مقاومت» درتهران، دمشق و حزب الله
تمام فكر و ذكر ايالات متحده و اسرائيل را به خود مشغول كرده است چرا كه محور
مقاومت به رهبري ايران سلطه منطقه اي اسرائيل و ايالات متحده را به چالش كشيده است.
بنابراين بايد گفت فشارها عليه «بشاراسد» رئيس جمهور سوريه از سال 2000 و درست از
زماني كه به قدرت رسيد با شدت تمام آغاز شده است. اين فشارها به شكل تهديدات خارجي
از سوي ايالات متحده و اسرائيل، بحران لبنان درسال 2005 پس از ترور رفيق حريري،
پيشنهاد اسرائيل مبني بر از بين بردن حزب الله با حمله لبنان درسال 2006، حمله به
تاسيسات هسته اي سوريه در سال 2007؛ و به شكل پيشنهاد براي نابودي حماس درحمله
مرگبار به غزه درسال 2008 و 2009 نمود يافته است. متاسفانه «اسد» و مشاوران نزديكش
موفق به درك پتانسيل انقلابي دو تحول مهمي كه در طول دهه گذشته به وقوع پيوست
نشدند؛ انفجار جمعيت و خشكسالي طولاني، اين دو واقعيت از مواردي هستند كه سوريه از
سال 2006 تا 2010 از آنها رنج مي برد. البته دو عامل بيكاري جوانان و نارضايتي
روستائيان را نيز نبايد فراموش كرد.
اسد زودتر از اينها مي توانست به حل مشكلات مذكور بپردازد تا امپرياليست ها نتوانند
از اين فرصت ها به سرعت استفاده كرده و اجازه مذاكره با مخالفان را هم به آنها
ندهند. غرب با سوءاستفاده از اين مشكلات اكنون به راحتي و در روز روشن در حال تسليح
مخالفان اسد است.
من تصور مي كنم، ايالات متحده در سوريه موفق نخواهد شد.
اگر ايالت متحده در عراق موفق بوده باشد در سوريه هم موفق خواهد بود. اما آنچه
آشكار است اين كه نه عراق و نه ايالت متحده هنوز از زخم هاي جنگ فاجعه بار عراق
بهبود نيافته اند. بنابراين آمريكا و متحدانش، حملات مستقيم را از ليست خارج كرده و
جاي آن را به حملات غيرمستقيم داده اند، سناريويي كه در ليبي نيز پياده شد.اين
حقيقت را هم نبايد فراموش كرد كه ايالت متحده و اسرائيل تنها دشمنان سوريه نيستند.
جمعي از گروه هاي اپوزيسيون اين كشور روياي انتقام 30 ساله به شكل سرنگوني رژيم
سكولار سوريه را در سر مي پرورانند. روياهايي كه نخستين بار با پيروزي رئيس جمهور
آن زمان يعني حافظ اسد نقش بر آب شد.
امروز، اخوان المسلمين سوريه در حال تكرار اشتباه بزرگ گذشته خود به شكل توسل به
ترور با كمك كشورها و گروه هاي تروريستي خارجي همچون القاعده است. اين كمك ها از
خاك عراق، لبنان و تركيه اردن و برخي كشورهاي ديگر صورت مي گيرد.
اعضاي ليبرال جناح مخالف سوريه كه در تبعيد به سر مي برند نيز پوشش سياسي لازم براي
اين عناصرخشونت طلب را تامين مي كنند. كشورهاي حوزه خليج فارس و عربستان سعودي هم
همچون گذشته به عنوان آلت دست امپرياليست ها در منطقه فعاليت مي كنند. آنها از
اينكه حاكميت در عراق در دستان اكثريت شيعه است ناراضي و نگرانند.
بحث ظهور «هلال شيعه» نيز دقيقا به همين دليل مطرح شده است. آنها با توسل به اين
ترفند مي خواهند اين گونه القا كنند كه شيعيان، سلطه سني ها را تهديد مي كنند. به
خاطر همين؛ آنها بايد با تامين هزينه و مسلح كردن شورشيان سوري پس از سرنگون كردن
رژيم سوريه، رابطه ايران با جهان عرب را قطع كنند.
آمريكا در طول چند دهه گذشته در متقاعد كردن اسرائيل به صلح با فلسطيني ها كه يك
پيش شرط براي صلح گسترده تر با جهان اسلام است شكست خورده است. تلاش براي متقاعد
كردن اسرائيل، از زمان جنگ فاجعه بار افغانستان و عراق آغاز شده است. آمريكا هرگز
نتوانست «معامله بزرگ» با ايران را انجام دهد كه اگر توانسته بود، تهديدات جنگي در
خليج فارس پايان يافته و به اهداف خود در عراق و افغانستان رسيده بود. آمريكا در
حال حاضر در حال نزاع با مسكو و احياي جنگ سرد به همراه تخريب هرگونه مذاكره صلح
براي سوريه است.
¤ اگر فرض كنيم غرب و همپيمانان عرب آن بتوانند پيروز نبرد سوريه شوند، اين پيروزي
چه پيامدهايي اولا براي مردم سوريه، ثانيا براي كل منطقه خواهد داشت؟
پيروزي جناح مخالف سوريه در اين منطقه به تخريب كامل سوريه منجر خواهد شد. اين
مسئله باعث عقب افتادن سوريه حداقل براي يك دوره ده ساله خواهد شد.
در نتيجه غرب اين اجازه را خواهد داد تا به بهانه كنترل اوضاع در اين كشور حضور
فيزيكي يابد. درست همان سناريويي كه براي ليبي اتفاق افتاد. ليبي به وضوح قرباني
سناريوي ايالت متحده و كشورهاي عرب ضدسوريه شد.
¤ اگر غرب و همپيمانانش در اين نبرد شكست بخورند چه اتفاق خواهد افتاد؟
به نظر من تحكيم رژيم اسد تخريب و خسارات كمتري را به دنبال خواهد داشت؛ هرچند تحت
اين شرايط، ما با سوريه اي ضعيف و منزوي در مقابل كشورهاي عرب كه جناح مخالف را
حمايت كرده مواجه خواهيم بود. ثبات منطقه نيز در درازمدت و تنها پس از تضعيف بيشتر
ايالت متحده و اسرائيل، قدرت گرفتن اخوان المسلمين جديد مصر، و دورشدن آنها از
سياست هاي طرفداران اسرائيل، ايالت متحده و مبارك تامين خواهد شد. با وجود كشورهاي
غارتگري مثل كشورهاي حوزه خليج فارس و عربستان سعودي اين انتقال پيچيده و دشوار
خواهد بود.
¤با توجه به تحولات اخير مصر، آينده سياسي اين كشور مهم را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
آيا اسلامگرايان به قدرت واقعي خواهند رسيد؟
آينده مصر، هم هيجان انگيز است و هم نگران كننده. مصر غربي ترين كشور عرب است. از
قضا كشوري است اسلامي كه به سياست آلوده شده و در مسير صحيح و مثبت قرار گرفته است،
مصر دقيقا به خاطر اين كه به مدت دو قرن هدف فشارهاي امپرياليسم بوده، در اين مسير
قرارگرفته است. نبايد فراموش كرد كه مصر كشوري است كليدي كه با ساخت كانال سوئز هم
از لحاظ جغرافيايي و هم فرهنگ مهد تمدن واقع شده است.
تجربه طولاني مواجهه با امپرياليسم، بهترين دارو براي مسلمانان بوده تا به احياي
ايمان خود به عنوان تنها نيروي قادر به شكست امپرياليسم بپردازند. اخوان المسلمين
تجربياتي در زمينه قدرت سياسي دارند، اما آنها با تجربه بالاي نيروهاي غربي و ايالت
متحده هم رو به رو هستند، نيروهايي كه از يك طرف به آنها فشار مي آورند كه سياست
هاي نئوليبرالي حسني مبارك را ادامه دهند، و از طرف ديگر با فشارهاي سياسي و
اقتصادي عربستان سعودي دست و پنجه نرم مي كنند، آنها تحت همين فشارهاي گسترده هنوز
به لحاظ سياسي نتوانسته اند به هم پيمانان واقعي مصر يعني ايران بپيوندند.
ايران و مصر مي توانند با يكديگر خاورميانه را دگرگون كنند، شكاف بين شيعه و سني را
از بين ببرند و با اتحاد و مقاومت در برابر دشمنان اسلام در هر كجا (اسرائيل و
ايالت متحده) و از طريق حمايت معنوي از كساني كه در عربستان سعودي و خليج فارس
خواستار پايان دادن به طرفداري از پادشاهان غربي هستند، جهان اسلام را به يك نيروي
قدرتمند در جهت صلح و عدالت اجتماعي در جهان تبديل كنند.
اين واقعيت كه اخوان المسلمين از سرنگوني قذافي در ليبي حمايت كرد و هم اكنون از
سرنگوني اسد در سوريه حمايت مي كند نگران كننده است اما متأسفانه آزار مسلمانان اهل
سنت در هر دو رژيم قابل فهم نيست.
اين حقيقت كه محمد مرسي، رئيس جمهور مصر با اسماعيل هنيه، رهبر حماس ملاقات داشته
دلگرم كننده است.
اين دوران براي اخوان المسلمين دوران بسيار دشواري است چرا كه با ارتش مصر و جناح
مخالف ليبرال دست به دست هم داده اند تا با تلاشي صادقانه، در جهت بهبود زندگي مصري
ها كاري انجام دهند.
¤عربستان سعودي مدتي است دستخوش ناآرامي هايي از جنس بيداري اسلامي شده است. آيا
اين ناآرامي ها به سرنگوني نظام سلطنتي آل سعود منجر خواهد شد؟ پيامدهاي احتمالي
سرنگوني آل سعود براي منطقه چه خواهد بود؟
انتظار سرنگوني حاكميت آل سعود كمي بعيد به نظر مي رسد. اين اتفاق تنها پس از يك
دوره طولاني انجام اصلاحات و با اراده و توانايي پادشاه آينده اين كشور كه قادر به
مشاهده نقش منفي عربستان باشد، ميسر خواهد بود. پادشاهي كه شجاعت برقراري صلح با
ايران را داشته و به استفاده از قدرت اقتصادي و ژئوپليتيك كشورش در جهت كمك به
اتحاد امت مسلمان در سراسر جهان قدم بردارد. شكست امپرياليست ها در سوريه گامي در
اين راستا خواهد بود، اما براي رويارويي با ايالت متحده و اسرائيل در سال هاي آتي
تلاش بسيار و صبر و شكيبايي مورد نياز خواهد بود.
|