پخش كلاه پهلوي بعد از ماه رمضان
|
|
فيلسوفان سينما گر در سينما رسانه
|
|
55 فيلم درباره شهداي ترور
|
|
نقش سينما و تلويزيون در مقاومت در برابر فشارهاي دشمن
مقاومت رسانه اي نامتقارن در اقتصاد مقاومتي
|
|
نگاهي به برنامه تلويزيوني «حباب» آگاه سازي درباره هيولاي بنيان كن!
|
|
چرا دولت هاي غربي در زمينه انيميشن سرمايه گذاري مي كنند؟
جاسوس ها از كارتون ها بيرون مي آيند!
|
|
|
پخش كلاه پهلوي بعد از ماه رمضان
معاون رئيس سازمان صدا و سيما درامور
سيما درنشست هسته مركزي اتاق فكر روساي دانشگاه ها و بسيج دانشجويي دانشگاه هاي
تهران واستان البرز، رسانه ملي را خانه دوم نخبگان و دانشگاهيان توصيف و از آنها
براي حضور و همكاري موثر دعوت كرد.
دارابي با اشاره به توليد مجموعه هاي تلويزيوني الف ويژه با محوريت تاريخ اسلام،
زندگي پيامبران و ائمه اطهار(ع) و دفاع مقدس گفت: از ميان بيش از 500 ايده و طرح
فيلمنامه الف ويژه براي ده سال آينده، بيش از 60 اولويت نخست مشخص شده است.
وي از پخش سريال «كلاه پهلوي» كه بيانگر اقدامات اسلام زدايانه رضا شاه و كشف حجاب
است، پس از ماه مبارك رمضان خبر داد و گفت: در مدت مديريت آقاي ضرغامي بر رسانه ملي
160فيلم و سريال كه ماهيت رژيم پهلوي را بيان كرده توليد شده است.
معاون سيما راه اندازي شبكه هاي جديد نظير زيارت ، هنر و فرهنگ، گردشگري، علم و
فناوري، سلامت و كودك و نوجوان را در دستوركار معاونت سيما دانست و افزود: سيماي
جمهوري اسلامي با استفاده از سيستم هاي ديجيتال براي افزايش كيفيت تصاوير پيش قدم
است.
|
|
|
فيلسوفان سينما گر در سينما رسانه
شماره جديد ماهنامه «سينما رسانه» با
نقدها، مقالات و گفت و گوهايي به بررسي مسائل روز سينماي ايران و جهان پرداخته است.
دراين شماره از سينما رسانه در بخش سينماي ايران نقدهايي پيرامون فيلم هاي «شور
شيرين»، «راه بهشت» و «خوابم مي آد» به چشم مي خورد. همچنين در بخش سينما، نگاهي به
مستند سلام حزب ا... با موضوع مقاومت اسلامي لبنان و مصاحبه با محمدحسين محموديان؛
كارگردان مستندهاي فرزندان جبل عامل و امام موسي صدر وجود دارد.
دربخش سينماي جهان فيلم هاي (BIack Gold) و (Safe House) با تيترهايي همچون «لارنس
امروز غرب و بيداري اسلامي» و «جاسوسي كه از آفريقا آمد!» به قلم سعيد مستغاثي نقد
و بررسي قرار شده اند. بخش پرونده؛ با تمركز بر روي آراء و نظرات دكتر مجيد شاه
حسيني، به بررسي شيوه مديريتي و فكري ايشان در طول دو دهه گذشته پرداخته است.
مصاحبه اختصاصي با دكتر حسن عباسي با عنوان « فيلسوفان سينماگر» از جمله مطالبي است
كه به فهم هرچه بهتر روند حال حاضر نقد آثار سينمايي جهان و به موازات آن، اهميت
فعاليت افرادي چون دكتر مجيد شاه حسيني درجغرافياي ايران كمك مي كند. گفت وگو با
دكتر مجيد شاه حسيني پيرامون نحوه تأسيس هاليوود و نقطه آغازحركت يهوديان مهاجر
درسينماي آمريكا، گفت وگو با دكتر محمد علي رجبي در پيرامون نسبت تمدني ايران و
اسلام با هنرهاي تصويري، و گفت وگو با دكتر محمدصادق كوشكي، پيرامون اهداف و رسالت
صدا و سيما، از بخش هاي اين شماره ماهنامه سينما رسانه است.
|
|
|
55 فيلم درباره شهداي ترور
55 عنوان فيلم براي بخش «جلوه گاه
نور» جشنواره فيلم مقاومت و دفاع مقدس رسيده است.
اين بخش براي حضور فيلم هايي درباره شهداي ترور اختصاص يافته است.
دبيرخانه جشنواره فيلم مقاومت تا پنجم مرداد پذيراي فيلم ها و مستندهاي مربوط به
شهداي ترور بوده كه در مجموع 55 عنوان فيلم براي اين بخش رسيده است.
دوازدهمين جشنواره بين المللي فيلم مقاومت، همزمان با هفته دفاع مقدس به مركزيت
استان كرمان در استان هاي مختلف و هشت كشور جهان برگزار مي شود.
|
|
|
نقش سينما و تلويزيون در مقاومت در برابر فشارهاي دشمن
مقاومت رسانه اي نامتقارن در اقتصاد مقاومتي
آرش فهيم
رسانه ها و به ويژه سينما و تلويزيون چه نقش و جايگاهي در تحكيم اقتصاد مقاومتي و
مقاومت اقتصادي دارند؟ باتوجه به همراهي عمليات رواني و فشار فرهنگي و رسانه اي
دولت هاي امپرياليستي و جنگ طلب حاكم بر جهان، رسانه هاي داخلي چگونه مي توانند به
ملت خود براي ايستادگي در برابر اين حملات كمك كنند؟
اين پرسش ها در شرايطي مطرح مي شوند كه با كمي تامل مي توان به روشني دريافت كه
محصولات رسانه هاي تصويري ما نه تنها با استراتژي دفاعي «اقتصاد مقاومتي» همراه
نيستند كه بسياري از محصولات آنها مضموني در تضاد با اين استراتژي دارند.
اقتصاد، فرهنگ، رسانه
يكي از واقعيت هاي غيرقابل انكار در جوامع انساني، همبستگي حوزه هاي مختلف است؛
فرهنگ، سياست، اقتصاد و... جزايري جدا از يكديگر نيستند، بلكه همه اين عرصه ها در
مكانيسمي تعاملي، يك نظام اجتماعي را تشكيل مي دهند. به طوري كه هر يك از حوزه هاي
اقتصاد و سياست و امنيت و فرهنگ و... با يكديگر همبستگي داشته و با تاثيرگذاري
متقابل بر يكديگر، سمت و سو و كم و كيف جامعه را حالت مي دهند.
در اين ميان، فرهنگ، نقش ميانجي گرانه بيشتري دارد و تقريباً همه اجزا و حوزه هاي
اجتماعي در عين تاثيرپذيرفتن از فرهنگ، خود نيز فرهنگ را مي سازند. «اقتصاد
مقاومتي» به عنوان يك استراتژي مبارزاتي در حيطه اقتصاد، بيش از هر موضوع ديگري تحت
تاثير فرهنگ و جريان هاي فرهنگي قرار دارد. به ويژه رسانه هايي چون سينما و
تلويزيون. چون از طرفي، كاركرد اصلي رسانه، پوياسازي و انتشار فرهنگ در سطح جامعه
است و از طرف ديگر، سينما و تلويزيون، بيشترين نفوذ و رسوخ را در بين مردم دارند.
بنابراين عملياتي شدن اقتصاد مقاومتي بدون همنوايي و هماهنگي اين رسانه ها اگر
نگوييم غيرممكن، بسيار دشوار و بعيد به نظر مي رسد.
تعريف اقتصاد مقاومتي، در چارچوب علم اقتصاد مي گنجد و در اين مجال نمي توان به
تحليل و تعريف عميق و گسترده آن پرداخت. اما به طور مختصر، اقتصاد مقاومتي يك
استراتژي دفاعي براي مقابله با مشكلات اقتصادي در داخل و فشارهاي اقتصادي از خارج
از كشور محسوب مي شود. شاخصه هايي چون تقويت عدالت اجتماعي و مبارزه با تقسيم
ناعادلانه ثروت، حمايت از توليد و سرمايه بومي و كاهش واردات، مواجهه با مفاسد
اقتصادي، گسترش فرهنگ ساده زيستي در كل جامعه و بخصوص كارگزاران حكومت، ارتقاي
جايگاه و ارزش فعاليت اقتصادي خدامحور در مقابل سوداگري، نزديك كردن سطح زندگي
مسئولان با مردم، تخريب ارزش هاي اشرافي و تجمل گرايانه، مبارزه با اسراف و مصرف
گرايي و... از عناصر اصلي اقتصاد مقاومتي است. نكته قابل تامل اين است كه اين شاخصه
ها در همان حال كه مفاهيمي اقتصادي محسوب مي شوند، ارزش هايي فرهنگي هم هستند.
فيلم هاي سينمايي
و تلويزيوني؛ در تعارض
با اقتصاد مقاومتي
با بررسي آثار سينمايي و فيلم ها و سريال هاي تلويزيوني به اين نتيجه مي رسيم كه
مضامين اغلب اين آثار، به ويژه در فيلم هاي سينمايي نسبت و نزديكي چنداني با شاخصه
هاي تعريف شده براي استراتژي اقتصاد مقاومتي ندارند. عمده محصولات سرگرم كننده
سينما و تلويزيون مروج تجمل گرايي، سوداگري، اسراف و در يك كلام، سبك زندگي مصرف و
غربي هستند. از طرفي، فيلم هاي جشنواره اي و شبه روشنفكرانه نيز بخاطر ابتلا به
رويكرد بيگانه گرايي و خودفروشي براي كسب رضايت غربي ها، كاركردي همراستا با آثار
سخيف و مبتذل سرگرم كننده دارند. اين نوع فيلم ها مبلغ نااميدي و يأس بوده و مخاطب
خود را در باتلاق سستي و رخوت فرو مي برند كه اين رويكرد با اقتصاد مقاومتي كه
لازمه آن تزريق اميد و روحيه حماسي است، تضاد دارد.
البته همه اين ابتلائات ناشي از ضعف فيلمسازان در خلق آثار با كيفيت و داراي محتواي
متعالي است. باج دادن به جشنواره هاي خارجي و هدف قرار دادن غرايز مخاطب، در واقع
ترفندي براي جبران ناتواني برخي فيلمسازان در ايجاد جذابيت زيباشناختي و اصولي است.
هم از اين رو، نمي توان با قرار دادن شعار و سخنراني، به يك فيلم يا سريال محتوا
بخشيد. با صدور بخشنامه و مكلف ساختن هنرمندان به اينكه براي يك موضوع كار كنند،
نمي توان به هدف رسيد. يك اثر سينمايي و تلويزيوني زماني مي تواند در خدمت آرمان
هاي ملي و ديني كشورمان، از جمله اقتصاد مقاومتي قرار بگيرد كه به اعتلاي روحي و
رواني مخاطب خود و تهييج روحيه آرمانگرايانه مردم كمك كند و اين ميسر نمي شود مگر
با پالايش ساختاري و زيباشناختي آثار. يعني از يك طرف بايد ابتذال و سطحي گرايي و
سياه نمايي و تظاهر به روشنفكري در فيلم ها تضعيف شود و در مقابل، ارزش هاي ديني و
عدالت خواهي و استكبارستيزي و وطن دوستي و معنويت و اخلاق در فرم و ساختار
زيباشناختي فيلم ها تجلي يابد.
صدا و سيما
و نبرد نامتقارن رسانه اي
اين موضوع در تلويزيون اهميت بيشتري مي يابد. چون اين رسانه ملي هم اكنون پيشاني
اصلي جبهه دفاع در جنگ نرم و هجوم فركانس هاي دشمنان كشورمان است. مثلا يكي از حيله
هاي اخير مخالفان نظام و شبكه هاي ماهواره اي دولت هاي متخاصم با ايران اين است كه
اقتصاد مقاومتي را همان رياضت اقتصادي در غرب معرفي مي كنند!
يكي از روش هاي كهنه، اما موثر استعمار در مقابله با هويت ملت ها، تخريب اخلاق ديني
و انساني مردم جوامع بوده است. اين روش در مقابله با مسلمانان و از جمله كشور ما
اهميت بيشتري دارد. زيرا در جوامعي همچون ما، تكيه بر اصول اخلاقي بيشتر است و سنت
ها و ارزش هاي اسلامي عامل اصلي همبستگي اجتماعي محسوب مي شود. فراتر از اين، آرمان
هاي اسلامي و شيعي، به عنوان زيربناي انقلاب اسلامي و حاكميت ملي در سرزمين ما قرار
گرفته است. به همين دليل، دولت ها و جريان هايي كه منافع اقتصادي و سياسي شان در
گرو اضمحلال و انحطاط اخلاقي شهروندان كشورمان است، در پي از بين بردن اين زيربنا
هستند. هم از اين رو محور اصلي جنگ نرم عليه ايران هجوم به ارزش هاي فرهنگي و تضعيف
حجب و حيا در ميان مردم و به خصوص جوانان ايراني است.
با چنين اهدافي بوده كه طي سال هاي اخير، شاهد رشد قارچ گونه فعاليت شبكه هاي
ماهواره اي ضدايراني و به ويژه به زبان فارسي بوده ايم. عمده فعاليت اين شبكه ها
ترويج ابتذال، تخريب قيد و بندهاي اخلاقي و ارائه سرگرمي هاي مخرب و كم مايه است.
پيش از اين، آمريكايي ها و لس آنجلس نشينان عامل اصلي اجراي پروژه هاي رسانه اي
غيراخلاقي بودند. در سه سال اخير نيز شبكه اي موسوم به «فارسي وان» توسط يك
صهيونيست سرمايه دار پا به عرصه رسانه اي گذاشت كه به طور مطلق سعي در از بين بردن
اخلاق ايرانيان داشت.
اما امروز محور اصلي اين جريان، انگلستان است. دولت بريتانيا در تازه ترين روند
فعاليت خود برضد اسلام و انقلاب اسلامي، وارد فاز تخريب اخلاق و هويت ايراني شده
است.
از اواخر سال 87 و در آستانه برگزاري دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري، شبكه «بي
بي سي فارسي» توسط نهادهاي امنيتي دولت انگليس راه اندازي شد. شبكه اي كه بيشتر با
اهرم هايي چون نرم خبر و گزارش هاي اغواگر و مستندهاي تحريفگر و ساير شگردهاي خبري،
در پي دامن زدن به تفرقه و گسست در ايران بوده است. با اين حال، بي بي سي فارسي پس
از شكست در برابر مردم ايران در سال 88 وارد فضاهاي ديگري هم شد. اين رسانه كه به
طور معمول به پخش اخبار و برنامه هاي سياسي اختصاص داشته، از مدتي پيش نيز وارد
فازهاي جديدتري چون پخش كنسرت موسيقي و نمايش سريال هاي مبتذل شده است. اين اتفاق
گوياي آن است كه از يك طرف شبكه بي بي سي فارسي در جذب مخاطب به اهدافش نرسيده و
قصد دارد تا از طريق نمايش سريال اين كمبود را جبران كند. از طرف ديگر، اين شبكه به
خاطر به بن بست رسيدن در تاثيرگذاري از طريق مباحث سياسي، وارد فاز نخ نما و كليشه
اي اخلاق ستيزي براي اهداف سياسي شده است. به عبارتي بي بي سي فارسي اجراي همان
فرمولي را در دستور كار خود قرار داده است كه پيش از اين شبكه هاي ايران ستيز ديگري
همچون فارسي وان نيز به طور گسترده در پيش گرفته بودند. طبق اين فرمول كه مي توان
آن را محور اصلي جنگ نرم غرب عليه ايران دانست، گسترش انحطاط اخلاقي و سستي نهاد
خانواده منجر به كم رنگ شدن روحيات آرمان گرايانه شده و به اين ترتيب، زمينه براي
استيلاي غرب بر ايران فراهم تر از گذشته مي شود.
البته شبكه بي بي سي فارسي حتي با چنين ترفندهاي غيرمترقي و پيش پا افتاده اي هم
نتوانسته مخاطب مدنظر خود را جذب نمايد. به گونه اي كه حتي پايگاه اينترنتي
گويانيوز نيز چندي پيش به اين موضوع اعتراف كرده و با هشدار نسبت به ورشكستگي بي بي
سي فارسي، اعلام كرد كه اين شبكه در جذب مخاطب ناموفق بوده و زحمات وزارت خارجه
انگلستان را به باد داده است.
شايد به همين دليل بود كه لندن اقدام به راه اندازي دو شبكه جديد با رويكرد سرگرم
سازي نمود. شبكه هاي «من و توي 1و2» كه ظاهرا شبكه هايي تفريحي بودند. البته شبكه
«من و تو2» تنها مدتي كوتاه فعاليت كرد و به خاطر بي خاصيت بودن، خيلي زود از ميان
رفت. با اين حال لندن نشين ها روي كانال اول اين شبكه سرمايه گذاري فراواني كردند
تا بتوانند بيش از پيش نظرات مردم ايران را به سوي خود جلب نمايند. بخش اصلي برنامه
هاي اين شبكه وابسته به سازمان جاسوسي M16 را پخش سريال، موسيقي، رقص، طنز، آشپزي
و... تشكيل مي-دهد. عملكرد اين شبكه به اين ترتيب است كه مخاطب هدف آنها، زنان و
دختران ايراني هستند. با توجه به اينكه، مديريت خانواده و پرورش فرزندان در جامعه
ما بر عهده بانوان است، دستگاه هاي سياسي انگلستان با چنين برنامه هايي به اين بخش
مهم از جامعه ايراني آسيب مي رسانند تا بتوانند ويروس هاي آلوده خود را به كل كشور
و حتي نسل هاي آينده سرايت دهند.
چه بايد كرد؟
معمولا در چنين مواردي، پيشنهادهايي مثل افزايش تعداد شبكه هاي تلويزيوني و بالا
بردن جذابيت برنامه هاي صدا و سيما مطرح مي شود. البته نمي توان صحيح بودن اين راه
حل ها را منكر شد، اما بايد به جاي پناه بردن به راهكارهاي مقطعي، جامعه را در
مقابل چنين ويروس هايي واكسينه كرد. نكته قابل تأمل اين است كه اتفاقا يكي از اهداف
بانيان شبكه هاي ماهواره اي بيگانه، سرگرم كردن ما به خنثي سازي برنامه هاي آن
هاست. مثلا رسانه ملي ما را وادار كنند تا براي دور كردن مردم از برنامه هاي
ماهواره اي، به سمت عوام زدگي و افزايش ابتذال برود. اين در حالي است كه براي ايمن
شدن در برابر اين تندبادها بايد در مسير خودمان حركت كنيم و به تقويت پايه هاي
فرهنگ بومي و ملي بپردازيم. صدا و سيما بايد از بازي در زمين دشمن پرهيز كند و دچار
اين فريب نشود كه براي شكست دادن شبكه هاي بيگانه به دام ابتذال سقوط كند يا روي به
تقليد از برنامه هاي آن شبكه ها بياورد. مثل همان راه حل پيش پا افتاده اي كه قبلا
براي مقابله با موسيقي لس آنجلسي تجربه كرديم. سال ها پيش هم عده اي به اين فكر
افتادند كه براي دور كردن جوانان از موسيقي هاي بيگانه بايد درها را به روي انواع
آهنگ ها، حتي مبتذل ترين ها باز كرد! اين يك دام است و نبايد در آن سقوط كرد.
براي تقابل با رسانه هاي دشمن راهي جز توسعه كيفي و تجلي بخشيدن هويت و فرهنگ اصيل
و شريف ايراني و اسلامي خود، به شكلي نافذ و در ساختاري زيبا و حرفه اي نداريم. اگر
رسانه ها و دستگاه هاي فرهنگي بتوانند ميان نسل جوان و فرهنگ بومي كشورمان پيوند
بيشتري ايجاد كنند، در آن صورت هيچ تهاجمي از سوي بدخواهان كارساز نخواهد بود.
راهكاري كه مي توان آن را مقاومت فرهنگي و رسانه اي نامتقارن ناميد؛ يعني با كمترين
امكانات و سرمايه ممكن و بيشتر از طريق تحكيم اتحاد ملي و اتكا بر اقتدار رواني و
فرهنگي، در برابر سيل هجوم گسترده دشمن ايستادگي كنيم.
تجربه هاي مقطعي مي توانند راهنماي رسانه ملي در اين زمينه باشند. جاي ترديدي نيست
كه در زمان پخش سريال «مختارنامه» در اواخر سال89 و اوائل سال90 گرايش به استفاده
از كانال هاي بيگانه به شدت كاهش يافت. با اين حال خيلي از برنامه هاي مفرح و
تقليدي و پرزرق و برق در رسيدن به چنين مقصودي ناتوان بوده اند.
يكي از القائات نادرستي كه معمولا از سوي شبه روشنفكران و طرفداران نظريه باطل «هنر
براي هنر» صورت مي گيرد، اين است كه آثار هنري با رويكرد محتوايي و جهت گيري سياسي
و فكري خاص باعث دفع مخاطب مي شوند. اين در حالي است كه واقعيت چيز ديگري را نشان
مي دهد. به طوري كه پربيننده ترين و محبوب ترين سريال هاي سال هاي اخير سيما، آثاري
با گرايش ايدئولوژيك و استراتژيك بوده اند. از جمله اين آثار مي توان به «يوسف
پيامبر»، «به كجا چنين شتابان»، «مختارنامه»، «هوش سياه»، «وضعيت سفيد» و... اشاره
كرد كه همه آنها داراي دغدغه و مسئله خاصي بودند و در عين حال در امر جذابيت نيز
موفق شدند؛ برعكس آثار خنثي كه فقط به حيف و ميل شدن بودجه مي انجامند. اين تجربه
ها مي توانند راهنماي خوبي براي مديران و برنامه سازان رسانه ملي باشند تا از ظرفيت
هاي فراموش شده سريال بيش از پيش بهره ببرند.
|
|
|
نگاهي به برنامه تلويزيوني «حباب» آگاه سازي درباره هيولاي بنيان كن!
مرتضي بهنام فر
«حباب» يكي از جديدترين تجربيات رسانه ملي در زمينه آگاه سازي جامعه نسبت به هيولاي
بنيان كن اعتياد است.
اعتياد يكي از اصلي ترين چالش ها و نگراني هاي خانواده ها و دولت ها در جهان امروز
است. معضلي كه علاوه بر تبعات و آسيب هاي جبران ناپذير مادي و معنوي بر فرد معتاد و
خانواده اش، بر پيكره يك جامعه در حال رشد و نيازمند به نيروي كار و استعدادهاي
جوان هم اثرات مخرب و زيان هاي كثيري بر جاي مي گذارد.
برهمين اساس يكي از عمده ترين مسائلي كه طي چند سال اخير به جد، هدف توجه متخصصين
امور نوجوانان و جوانان و قشر دانش آموز بوده است پاكسازي نسل ها از اين گونه
آلودگي هاست. به همين دليل هم پرداختن و توجه كافي به مقوله اعتياد، بخصوص در سنين
پايين تر (با توجه به كاهش سن اعتياد) از ضروريات و اولويت هاي نهادهاي فرهنگي و
دستگاه هاي تاثيرگذار همچون صدا و سيما است.
برنامه «حباب» كاري از گروه اجتماعي شبكه دو سيما و البته اخيرا از شبكه يك سيما
است كه تاكنون در سه سري روي آنتن رفته است. در سري سوم اين برنامه مستند كه
باهمكاري ستاد مبارزه با مواد مخدر در 50 قسمت 45 دقيقه اي تهيه مي شود رده سني 14
تا18 سال در نظر گرفته شده و به مشكلات آنها پرداخته مي شود.
سري هاي گذشته اين برنامه به بحث درمان اختصاص داشت و مشكلات اين حوزه را بررسي مي
كرد، اما در سري سوم به پيشگيري پرداخته مي شود. در واقع «خانواده سالم» محور جديد
برنامه حباب است با اين رويكرد كه والدين چگونه مي توانند فرزندان خود را در مقابل
اتفاقات و آسيب هاي اجتماعي حفظ كنند. اين موضوع از آن جهت اهميت بيشتري مي يابد كه
ريشه بسياري از گرفتاري هاي دام اعتياد شيوه هاي تربيتي غلط و برخوردهاي ناصحيح و
غيراصولي خانواده ها با فرزندان است و بنابراين، آموزش خانواده ها باهدف پيشگيري
بسيار منطقي و ضروري به نظر مي رسد.
«حباب» با بهره گيري از كارشناسان زبده و نيز از منظرهاي مختلف فرهنگي، اقتصادي،
اجتماعي و ... مسئله فرورفتن در ورطه نابودي در نتيجه استفاده از مواد مخدر را به
تصوير مي كشد و مخاطبان هر هفته شاهد پخش مقوله هاي متفاوت و كارشناسانه پيرامون
اعتياد به عنوان موضوع و مبحث كلي برنامه خواهند بود.
به زعم بسياري از متخصصين و كارشناسان مهم ترين شيوه هاي پيشگيري از اعتياد جوانان
عبارتند از انجام كارهاي فرهنگي، آگاه كردن خانواده ها و همه جامعه از خطرات و
مضرات مواد مخدر براي تغيير نگرش نسبت به مواد مخدر و تقويت نگرش منفي به آن است كه
در برنامه حباب مي توان اين سناريو را به وضوح مشاهده كرد. يعني جهت گيري به سمت
تغيير نگرش افراد جامعه نسبت به مواد مخدر و آگاهي بخشي به خانواده ها براي پيشگيري
از بلاي خانمان سوز اعتياد.
براساس آنچه در بالا گفته شد لزوم توجه رسانه ملي به عنوان يك مركز نشر عظيم فرهنگي
و اجتماعي به مقوله اعتياد بسيار احساس مي شود و برنامه هاي حباب تلاشي است در همين
جهت كه البته توانسته است گفتني ها و ضروريات زيادي را بازگو نمايد و در حوزه
اعتياد موثر و مفيد واقع شود.
|
|
|
چرا دولت هاي غربي در زمينه انيميشن سرمايه گذاري مي كنند؟
جاسوس ها از كارتون ها بيرون مي آيند!
مهدي اميدي
براي همه افرادي كه اهل رسانه هستند و يا حداقل اينكه اخبار و رويدادهاي سينمايي و
تلويزيوني را دنبال مي كنند كاملاً آشكار است كه طي سال هاي اخير، توليد فيلم
سينمايي و راه اندازي شبكه تلويزيوني و ماهواره اي در زمينه انيميشن به وفور افزايش
يافته است. باتوجه به اينكه در ظاهر انيميشن يا پويانمايي و يا به اصطلاح محاوره،
كارتون ها، تنها نقاشي هاي متحركي هستند كه چند دقيقه يا ساعاتي، بچه ها را سرگرم
مي كنند، چرا دولت هاي غربي تا اين حد براي آن سرمايه گذاري مي كنند؟ چه مي شود كه
يك كمپاني فيلمسازي در غرب ناگهان چند ميليون دلار هزينه مي كند تا يك فيلم سينمايي
انيميشن توليد كند؟ يا سؤال اساسي تر اين است كه چرا يك دولت خارجي اين همه سرمايه
گذاري مي كند و يك شبكه اختصاصي پخش كارتون به زبان فارسي، آن هم براي فرزندان كشور
دشمنش ايجاد مي نمايد؟
امروز ديگر بر همه آشكار و ثابت شده است كه تسخير ملت هاي جهان سوم و جوامع موسوم
به درحال توسعه و به ويژه سرزمين هايي كه داعيه استقلال و عدم تسليم در برابر قدرت
ها را دارند، از تهاجم نظامي و ترفندهاي اقتصادي فراتر رفته و بيشتر از طريق رسانه
ها و ابزارهاي فرهنگي درحال انجام است. اين موضوع بارها هم در حرف هاي سياستمداران
نظام سلطه اذعان شده و هم در سخنان انديشمندان غربي آمده است. ژنرال دوايت آيزنهاور
رئيس جمهور ايالات متحده آمريكا در سال هاي نخستين جنگ سرد در اين باره گفته بود:
«ما به هيچ وجه قصد نداريم كه در جنگ نرم، از طريق فشار و اعمال زور بر قلمرو يا
ناحيه اي مسلط گرديم. هدف ما به مراتب عميق تر، فراگيرتر و كامل تر است. ما در
تلاشيم تا جهان را از راه هاي مسالمت آميز، از آن خود گردانيم... ابزارهايي كه براي
گسترش اين واقعيت استفاده مي كنيم، به ابزارهاي رواني مشهورند. اما از لحاظ اين كه
اين كلمه چه كاري قادر است انجام دهد، هيچ نگراني به خود راه ندهيد. جنگ نرم در
واقع اذهان و اراده هاي افراد را مورد هدف قرار مي دهد...»
اين موضوعي است كه امروز در فعاليت برنامه ها و محصولات رسانه اي غربي به روشني
ديده مي شود. يكي از سرمايه گذاري هاي دولت هاي جهان خوار روي كودكان و نوجوانان
بوده است؛ نسلي كه آينده جوامع را تشكيل مي دهند. به تأييد كارشناسان، دوران كودكي،
پذيراترين و شكل بخش ترين دوران زندگي هر انساني به شمار مي آيد و از همين رو
سينماي غرب براي تأثير حداكثري خود بر مخاطب، همواره اين قشر را بيش از سايرين
مدنظر داشته و براي ساخت خصوصاً انيميشن (به عنوان جذاب ترين نوع فيلم براي قشر ياد
شده) سرمايه ها و بودجه هاي كلان صرف نموده است.
كارتون ها از طريق ارتباط مستقيمي كه با كودكان برقرار مي كنند به آساني مي توانند
مفاهيم بسياري را به آنان منتقل سازند. شخصيت هاي ساده و دوست داشتني دنياي كارتون
براي مخاطبان كودك و نوجوان به آساني به عنوان الگو پذيرفته مي شوند و كودكان سعي
مي كنند از رفتارها و برخوردهاي آنان تقليد كنند. به علاوه در محيط زندگي شان هم
نشانه هايي از آن ها را داشته باشند. از پوستر عكس شان روي ديوار گرفته تا برچسب
هايشان روي كتاب و دفتر و كمد و... و تا همه وسايل شخصي و مورد علاقه كه نشاني از
آن شخصيت كارتوني دارد: عروسك، ساعت، لوازم التحرير، لباس، و... توجه داشته باشيم
كه در اغلب موارد شخصيت هاي اسباب بازي و كارتوني، صورت اسطوره و قهرمان را براي
كودك و نوجوان پيدا مي كنند.
وجود همين قابليت مهم است كه سبب شده كارتون ها در فرآيند هجوم نرم جهان غرب عليه
ديگر فرهنگ ها و كشورها نقشي ويژه را به خود اختصاص دهند. در برخي موارد دامنه بهره
برداري از كارتون ها به بيان مضامين سياسي نيز كشيده مي شود و شخصيت هاي محبوب
كارتون ها به نمايندگان و مبلغان فرهنگ و سبك زندگي و ارزش هاي جامعه غربي به سراسر
جهان اعزام مي شوند، تا شهروندان جهان را از همان سنين كودكي مطابق الگوي واحد و
مطلوب غربي آموزش دهند و تربيت كنند. هنجارهايي متناسب با زندگي غرب (از جمله در
تعامل افراد غير همجنس با هم، پوشش، رقص، موسيقي، عشق هاي بيرون از خانواده،
رفتارهاي جنسي آشكار و موارد ديگر) كه در موارد بسياري با هنجارهاي ملي و ديني ما
تفاوت و تعارض دارند.
اين رويكرد را خصوصا در نسل جديد كارتون ها بيشتر مي توان ديد؛ كارتون هايي كه
علاوه بر كودكان و گاه بيش از آن ها نوجوانان و بزرگسالان را نيز مخاطب اصلي خود
قرار داده اند. به عنوان مثال مي توان از كارتون هايي چون «اسباب بازي ها»، «9»،
«شرك»، «ماداگاسكار»، «آپ»، «وال اي»، «رئيس مزرعه»، «شگفت انگيزها»، «عصر
يخبندان»، «موش سرآشپز» و... ياد كرد كه داراي چنين شاخص هايي هستند.
متأسفانه اين انيميشن ها به شيوه هاي مختلفي امروزه در دسترس نسل جديد قرار دارند.
علاوه بر بازار قاچاق كه تقريبا همه فيلم هاي روز سينماي جهان را با كمترين فاصله
زماني نسبت به اكران جهاني و حداقل هزينه ممكن براي مصرف كننده، در اختيار مشتري
هاي داخلي قرار مي دهند. علاوه بر اين چندين شبكه ماهواره اي نيز به طور دائم، مخرب
ترين كارتون هاي خارجي را پخش مي كنند كه با كمال تأسف، بسياري از خانواده هايي كه
پذيراي اين شبكه ها شده اند نه تنها ممانعت نمي كنند كه فرزندان خود را به تماشاي
اين آثار تشويق هم مي نمايند. به جز اين موارد، شبكه نمايش خانگي و رسانه ملي نيز
طي سال هاي اخير اقدام به خريد و دوبله برخي از انيميشن هاي هاليوودي مي كنند. اين
درحالي است كه دوبله فارسي، حذف برخي صحنه ها و زدن مهر مجاز، تضميني بر مفيد شدن
اين انيميشن ها نيست.
البته در بررسي علت هاي گرايش والدين به انتخاب فيلم هاي انيميشني براي سرگرم كردن
كودكان مي توان گفت كه در عصر حاضر به علت وجود محدوديت ها و زندگي در خانه هاي
آپارتماني كه فضايي براي جست وخيزهاي كودكانه ندارد، بيشتر وقت بازي آنها به تماشاي
چنين كارتون هايي پاي تلويزيون ها مي گذرد ولي ما بايد فراتر از علت ها به ارائه
راهكار هم بينديشيم. هر عقل سليمي مي داند كه صرفا با قرنطينه افكار و چشم هاي كودك
نمي توان او را به سلامت از اين مرحله عبور داد بلكه والدين ايراني با افزايش
مطالعات خود در اين خصوص و آشنايي به آثار مخرب چنين انيميشن هايي اولا در انتخاب
فيلم ها براي پر كردن اوقات فراغت كودكان خود دقت نمايند و دوم اينكه با توضيح در
اين خصوص كودكان خود را نيز با پيامدهاي آن منتها به زبان كودكانه آشنا كنند. پدر و
مادرها و در نهايت جامعه بايد تلاش كنند تا كودك با دليل و منطق به هيجان برسد ولي
متأسفانه در چنين فيلم هايي كودك را بدون هيچ دليل عقلاني هيجان زده مي كنند.
امروزه بحث تهاجم فرهنگي، جنگ نرم و نفوذ ارزش هاي بيگانه از طريق مديوم هاي تصويري
و در رأس همه سينما و قالب هاي وابسته به آن- مانند بازي هاي رايانه اي و انيميشن-
همواره به عنوان يكي از تهديدهاي فرهنگي شناخته مي شود.
دستگاه هاي متولي مسائل استراتژيك نظام، به ويژه دستگاه هاي امنيتي يا نهادهايي
مانند دفتر رياست جمهوري و غيره بهتر است قبل از اينكه دير شود، انيميشن را در زمره
طرح هاي استراتژيك به شمار آورده و دولت را در زمينه سرمايه گذاري بيش از پيش براي
تحول مثبت ترغيب كنند. اين دستگاه هاي مسئول چه بهتر كه اگر براي رهيافت طرح هاي
عبور از تحريم به عنوان مثال قطعات هواپيمايي، هم و غم خود را به كار مي گيرند،
براي برون رفت سينما از بحران مخاطب انيميشن را به عنوان يك راهكار تلقي كنند.
اين را نبايد از نظر دور داشت كه تأثير بي توجهي به فرهنگ و هنر بومي كشور در
درازمدت، در ساير حوزه هاي اجتماعي و علمي و صنعتي و اقتصادي نمود پيدا خواهد كرد.
لذا بر همه دستگاه هاي مرتبط است كه هر چه زودتر با تغيير نگاه به حوزه انيميشن از
يك كالاي مصرفي به عنصري استراتژيك زمينه را براي خارج كردن جامعه از انفعال در
برابر انيميشن هاي خارجي خارج كنند. كافي است بار ديگر به برخي از نظرات مطرح شده
از سوي خود غربي ها رجوع كنيم تا اهميت اين موضوع را بهتر درك نماييم.
نوام چامسكي، انديشمند مشهور آمريكايي چند سال پيش در گفت وگويي، از روش رسانه هاي
غربي در مواجهه با مخالفان خود به عنوان نوعي شيوه جديد سركوب ياد كرد و گفت: «...
يك قرن طول كشيد تا صاحبان سرمايه در آمريكا و انگليس به اين نتيجه رسيدند كه از
راه خشونت نمي توانند جلوي مطالبات مردم را سد كنند و در هر دو كشور كه آزادترين
كشورها به نظر مي آيند به شيوه هاي جديد سركوب روي آوردند. درواقع صنايع نويني به
وجود آوردند كه صنعت توليد افكار عمومي و رضايت عمومي نام دارد و اين كار را به
شيوه هاي مختلف مثلا از طريق كنترل رسانه ها انجام مي دهند...»
|
|