(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 23 مرداد 1391 - شماره 20281

مبارزان بحرين از وضعيت زندان ها مي گويند
شكنجه در تاريكخانه هاي آل خليفه


مبارزان بحرين از وضعيت زندان ها مي گويند

شكنجه در تاريكخانه هاي آل خليفه

منبع : خبرگزاري ها
گردآوري ، تنظيم و ترجمه : محمد معرفي
اشاره:
اعتراض هاي خياباني مردم بحرين كه از آن به عنوان «جنبش 14 فوريه» نام برده مي شود و اكنون وارد هفدهمين ماه خود شده است. در جريان تظاهرات و اعتراض هاي خياباني تاكنون 120 تن قرباني وحدود 5000 نفر نيز زخمي شده اند.
جنبش بيداري اسلامي كه در بحرين به نام «14 فوريه» ناميده شده انعكاسي از خواسته هاي مسالمت آميز و قانوني مردم اين كشور است كه خاندان آل خليفه به آن تاكنون وقعي نگذاشتند و با حربه سركوب و خشونت با آن به مقابله برخاسته است.
«شيخ حمد بن عيسي آل خليفه» پادشاه بحرين كه به شدت از سوي آمريكا، انگليس و ساير كشورهاي غربي و ارتجاع عرب به خصوص عربستان حمايت مي شود، طي يك سال و نيم گذشته براي حفظ حاكميت خود از هيچ گونه تلاشي فروگذار نكرده است.
رژيم آل خليفه حتي براي حفظ حكومت خود بر بحرين و سركوب قيام مردمي 14 فوريه دست به دامان سردمداران رژيم صهيونيستي شده است. در اين رابطه مي توان به حضور سفير بحرين در واشنگتن و سفير اين كشور در بلژيك در نشست پارلمان يهودي اروپا در 30 مي سال جاري اشاره كرد، كه طي آن براي سركوب انقلابيون از صهيونيست ها درخواست كمك شده در اين نشست كه با حضور 120 تن از اعضاي پارلمان صهيونيستي و مسئولان بلند پايه عربي كه به دور از چشم رسانه هاي خبري در آن شركت داشتند، «احمد محمد الدورسي» سفير بحرين در بروكسل به خبرنگاران گفت: ما به نقش موثر پارلمان يهودي اروپا در مسائل جهاني اطمينان داريم.
علي رغم اينكه اين پارلمان براي بحث در مورد مسائل اقتصادي اروپا برگزار شده بود، اما خانم «عزرا نونو» سفير بحرين در واشنگتن آن را بهترين مكان براي سازماندهي تهاجم به برخي كشورهاي همسايه و سركوب مخالفان داخلي عنوان كرد.
اگرچه برخي بر اين اعتقادند كه با آغاز جنبش بيداري اسلامي در منطقه مردم بحرين از آغاز 14 فوريه خواسته هاي خود را در قالب اصلاحات قانوني سازماندهي و به اجرا گذاشتند، رژيم آل خليفه با نسبت دادن تظاهرات مردم بحرين به ايران تلاش كرده است دستاويزي براي سركوب انقلاب مردمي 14 فوريه داشته باشد. در حالي كه يكي از روحانيون برجسته عربستان گفته كه انقلاب بحرين مردمي است و خارجي ها در آن دخالت ندارند.
در مقاله زير به مقطعي خونين از جنبش اعتراض آميز مردم بحرين اشاره شده است كه چگونه مردم با تحمل شكنجه و از دست دادن مال و جان خود براي به دست آوردن آزادي خود با چنگ و دندان تلاش و ايستادگي مي كنند.
اين مقاله همچنين ضمن افشاي ادعاي دروغين رعايت حقوق بشر در بحرين، شيوه هاي شكنجه ماموران آل خليفه در متلاشي كردن اراده انقلابيون اشاره مي كند.
اين در حالي است كه شعله مبارزات حق طلبانه مردم بحرين از 17 ماه گذشته تاكنون نه تنها خاموش نشده است بلكه به شراره هايي تبديل شده است كه در آينده نزديك حكومت ستمگر آل خليفه را به آتش خواهد كشيد. در اين مقاله عمدتاً به شرح شكنجه هاي انقلابيون بحريني از سوي يك روزنامه نگار بي طرف غربي تكيه شده كه توانسته است با افشاگري هاي خود، دروغين بودن حمايت از حقوق بشر از سوي غرب در بحرين را به اثبات برساند.
سرويس خارجي
در 14 فوريه سال 2011 ده ها هزار نفر از مردم بحرين با سرازير شدن به خيابان ها، بر ضد خاندان حاكم آل خليفه در اين كشور كوچك «اعتراض» كردند و برخي از معترضان به مدت يك ماه در ميدان مركزي پايتخت (لوءلوء) چادر زدند. تا اينكه نيروهاي امنيتي با زور اين اعتراضات را سركوب كردند و بسياري از معترضان بازداشت و مورد ضرب و ششم قرار گرفتند، پزشكاني هم كه به تظاهركنندگان كمك كرده بودند، از سوي پليس ضدشورش و نيروهاي امنيتي مورد تعرض قرار گرفتند. «تاين دانكيرز» روزنامه نگار بلژيكي با ثبت مشاهدات خود از مقطعي خونين از تاريخ انقلاب 14 فوريه مردم بحرين در روزنامه «هاف پيت ورلد» به عنوان يك فرد غربي توانست، آن را به تصوير بكشد تا جهانيان بدانند كه در اين كشور كوچك حاشيه خليج فارس توسط آل خليفه و هم پيمانان مدعي دموكراسي چه مي گذرد.
اين روزنامه نگار بلژيكي كه باتوجه به اوضاع امنيتي با برخي از فعالان و قربانيان جنايات آل خليفه به مصاحبه پرداخته و با نام مستعار از آنها ياد كرده است تا مبادا از سوي نيروهاي امنيتي بازداشت شوند. يكي از اين افراد، «فاضلين» نامي است كه در قريه اي در بحرين زندگي مي كند.
اين انقلابي بحريني مي گويد كه بارها مورد شكنجه قرار گرفته است و پيش از اين برخي از اين نوع شكنجه ها را از طريق اينترنت افشا كرده، اما در ديدار با روزنامه نگار بلژيكي موافقت كرد كه شخصاً آنها را بازگو كند. جالب اينكه مترجم اين روزنامه نگار، «زينب الخواجه» بود كه به دليل رقت بار بودن وضعيت شكنجه در بحرين از ترجمه بخشي از اظهارات وي خودداري كرد.
فاضلين پيش از قيام مردمي در بحرين با رژيم آل خليفه درافتاده بود، زيرا كه وي عضو گروه «الحق» كه يكي از گروه هاي ائتلاف احزاب مخالف در آن كشور است و در سال 2005 شكل گرفته بود. اما وي نخستين بار در سال 2006 بازداشت و به اتهام عضويت در يك گروه ضددولتي روانه زندان شد. فاضلين در اين زمان به پرتاب بمب آتش زا به سوي پليس از سوي دادستان بحرين متهم شد كه اين ادعا صحت نداشت، چرا كه وي در بازداشت به سر مي برد. همچنين در سال 2007 دوباره فاضلين بازداشت شد و اين بار اتهام سياسي سنگين به وي وارد شد كه 5/1 سال حبس برايش در پي داشت. فاضلين مي گويد: من يك فعال سياسي بودم و با آغاز جنبش مردمي در صحنه سياسي حضور يافتم، اما يك روز پس از حوادث 14 فوريه، تلويزيون بحرين تصاويري از من در حالي كه در ميدان «لوءلوء» بودم و عكس شيخ حمد پادشاه بحرين را آتش مي زدم پخش كرد، در صورتي كه چنين چيزي درست نبود. در ماه مارس سال 2011 و درست چند روز پس از اينكه ارتش اشغالگر عربستان، ميدان «لوءلوء» را از نقشه جغرافيايي بحرين پاك كرد، پسرعمويم كه يك فعال سياسي برجسته بود، از من براي پنهان شدن در يك جاي امن كمك خواست و طي يك ماه هر دو از جايي به جاي ديگر نقل مكان مي كرديم.
فاضلين يادآور مي شود: پس از آن نيروهاي امنيتي (ارتش و اطلاعات) اقدام به تهاجم به منزلمان كردند و برادرم مورد ضرب و شتم قرار گرفت، اسباب و اثاثيه خانه را تخريب كردند و حتي مادربزرگم را كتك زدند. آنها ول كن ما نبودند و در يك يورش ديگر به منزل عمويم، دفتر كار وي و حتي اتاق استراحت كارگران فيليپيني اش را تخريب كردند.
آنها بسيار گستاخانه خواهر 16 ساله همسرم را به اتاق حكومتي بردند و بقيه را در اتاق ديگري حبس و تهديد كردند در صورتي كه محل اختفاي ما لو داده نشود پس از ضرب و شتم مورد تعرض قرار خواهد گرفت و مادر زنم به ناچار محل اختفاي مرا به آنها اطلاع داد.
فاضلين مي گويد: محلي را كه در آن مخفي شده بوديم ماموران امنيتي پس از شناسايي به محاصره درآوردند. اما خوشبختانه پسرعمويم همراه من نبود. آنها در حالي كه با سيم برق مرا شكنجه مي دادند، خواستند تا محل اختفاي او را لو بدهم اما من امتناع كردم. پس از اينكه به من دستبند زدند و سوار يك خودروي نظامي كردند، در طول مسير نقاط مختلف بدنم را با قساوت هر چه تمام تر با لگد داغون كردند.
اين فعال بحريني مي گويد: در يك محل باز و دور افتاده توقف كرديم و آنها مرا از خودرو خارج كردند، در محوطه حداقل 20 خودروي ديگر وجود داشت و در آنجا نيروهاي ويژه قرار داشتند كه همه آنها لباس هاي مشكي به تن داشتند و تفنگ هاي آنها از نوع تهاجمي بود. ناگهان يكي از افسران گفت: «دستوراتي براي كشتن تو دريافت كرده ايم» و اگر اطلاعاتي كه مي خواهيم به ما ندهي، به بدترين شكل ممكن تو را خواهيم كشت، اما پيش از آن كمي تو را مشت مال خواهيم داد و بعد از آن شروع به ضرب و شتم من و سؤال در مورد پسرعمويم كردند. آنها گفتند كه بدن تو را چهار تكه خواهيم كرد و دست و پاي چپم را به دو خودرو و دست و پاي راستم را به دو خودروي ديگر بستند و چهار خودروي جيپ دستور دادند كه آهسته آهسته در خلاف جهت هم شروع به حركت كنند.
ماموران آل خليفه پس از اين اقدام، اعلام كردند در صورتي كه مقاومت كنم، خواهرم زينب را به محل بازداشتم خواهند آورد و در مقابل چشمانم مورد آزار و اذيت قرار خواهند داد. به هر صورت پس از اينكه بازويم را از دست دادم مرا به بيمارستان نظامي بردند و در آنجا تحت عمل جراحي قرار گرفتم.
بازداشتگاه هاي نظامي آل خليفه
فعال سياسي بحريني در ادامه تشريح شكنجه ها و وحشي گري ماموران امنيتي رژيم آل خليفه بر ضدانقلابيون مي گويد: علي رغم جراحت شديد، مرا به يك بازداشتگاه نظامي منتقل كردند و سه روز بدون آب و غذا را سپري كردم و بعد از آن مرا درون يك سلول انفرادي به مدت دو هفته زنداني كردند. آنها هر روز مرا شكنجه مي كردند و از من مي خواستند كه محل اختفاي رهبران سياسي بحرين را لو بدهم، اما من چيزي در اين مورد نمي دانستم. در يكي از روزها، صبح زود 6 تن از ماموران به سراغم آمدند و گفتند تو ديگر از اختيار ما خارج شده اي و در بازداشت سعودي ها خواهي بود و حكم اعدامت نيز در عربستان صادر شده است. آنها يك جلد كلام الله مجيد را به من دادند كه آن را قرائت كنم تا براي مرگ آماده شوم. دوباره چشمانم را بستند و مرا به مكان جديد بردند. در محل جديد، افراد حاضر با لهجه سعودي سخن مي گفتند و در مورد چگونگي كشتن من با خود بحث مي كردند. يكي از آنها مي گفت بايد با چاقو سرش را ببريم و ديگري مرگ با تفنگ خودكار را پيشنهاد مي كرد. وضعيت عجيبي بود، ناگهان يكي از افسران سعودي لوله كلت خود را در دهانم گذاشت و آن را مسلح كرد. باورم شده بود كه مرگ من نزديك شده است، اما آنها پس از چند لحظه مرا دوباره به سلول لعنتي ام منتقل كردند.
اين فعال بحريني مي گويد: واقعا آنجا جهنم بود و در طول روزها آنها بر روي بدن من ادرار مي كردند و مرا با پاشيدن آب نجس به هوش مي آوردند. از ديگر شكنجه هاي آنها اين بود كه روزانه يك ساعت بر روي يك پا بايستم و در حالي كه به همراه ساير زندانيان سرود ملي بحرين را به زبان هاي هندي و ايتاليايي زمزمه كنم، تصوير شيخ حمد را در بغل بگيريم. آنها بي شرمانه از من مي خواستند كه نام يكي از افراد خانواده را براي آزار و اذيت در اختيارشان قرار دهم، اما وقتي از اين كار امتناع كردم، شروع به آزار و اذيت من كردند. در يكي از روزها، يك مامور پيش من آمد و گفت بايد تو را ببريم تا با آب داغ بسوزانيم، همچنان كه تو تصوير پادشاه ما را به آتش كشيدي. در حالي كه صداي غل زدن آب جوش را مي شنيدم، مرا به طرف آن هل دادند، اما خوشبختانه به آن اندازه اي كه فكر مي كردم، جوش نبود، اما براي سوختن پوستم كافي بود!
پرواضح بود كه نگهبانان بازداشتگاه بر معتقدات و باورهاي شيعي ما تمركز پيدا كرده بودند و در سخنان و صحبت هايشان مكرر ما را شيعيان فرومايه مي ناميدند. آنها تمامي قسمت هاي كف دستشويي ها را با تصوير رهبران شيعي پوشانده بودند تا ما ناچار شويم بر روي آنها پا بگذاريم.
شكنجه تا سرحد مرگ
پس از دو هفته، مرا از بازداشتگاه نظامي به جاي ديگري منتقل كردند و در مسير انتقال با مشت و لگد به جان من افتادند. به طوري كه احساس كردم شكنجه در زندان بهتر از اينجا است، در حالي كه آنها تهديد مي كردند كه اين تازه اول كار است.
به بازداشتگاه جديدي منتقل شده بودم كه فقط 5 سلول انفرادي داشت، ولي شش زنداني در هر كدام از آن جاي داده شده بود و فكر مي كنم در مجموع 60 زنداني در اين محل كوچك نگهداري مي كردند.
زندانيان آن، مرا از نگهبان صبح برحذر داشتند و گفتند كه او به شدت از شيعيان متنفر است و رحم و مروت هم سرش نمي شود. او هر روز بدون استثنا ما را مورد بازجويي قرار مي داد و سپس شكنجه مي كرد. او زندانيان جديد را در يك صف قرار مي داد و با كابل برق آن قدر مي زد تا بيهوش شوند و اين كار هر روز او بود كه من نيز از آن بي نصيب نماندم.
اين مامور بي رحم در حالي كه به شدت زخمي بوديم ما را وادار مي كرد كه سينه خيز به سمت جلو حركت كنيم و در حالي كه بر روي كمر ما يك ليوان پر از آب قرار مي داد، تهديد مي كرد اگر آب آن ريخته شود، با كابل به بدن ما مي زند. نگهبان بي رحم در برخي اوقات ما را به حياط مي برد تا مثلا از آفتاب استفاده كنيم ولي ما را مجبور مي كرد تا رهبران شيعه را «سگ» بناميم و وقتي خودداري مي كرديم، بر روي ما نجاست مي پاشيد.
فاضلين يادآور مي شود: طبعا بسياري از زندانيان را جوانان تشكيل مي دادند اما در آنجا يك پيرمرد 64 ساله، چند معلم، ورزشكار، مدير و برخي از مهندسان شركت «آليا آلومينيوم» بحرين نيز زنداني بودند كه متاسفانه اين شركت تحت اجبار دولت مجبور به اخراج 410 تن از كاركنان خود در ماه مارس سال 2011 به خاطر حمايت آنها از تظاهرات مردمي شده بود.
به هر جهت اين تازه مراسم صبح بود و در مكاني كه ما بازداشت شده بوديم، اتاقي قرار داشت كه به «اتاق تاريك» معروف بود.دراين اتاق كه مخصوص شكنجه بود، افراد بازداشت شده را در چهار طرف آن قرار مي دادند و سپس در تاريكي شروع به شلاق زدن مي كردند، تا آنجا كه باورمان مي شد كه خواهيم مرد.
بعداز آن كه مدتي را دراين مكان سپري كرديم ما را به يك مركز پليس بردند كه در طبقه بالاي آن زندانيان زن قرار داشتند و ما در طول روز صداي ناله و فرياد آنها را مي شنيديم كه چگونه شكنجه مي شدند.
در برخي مواقع نيز نيروهاي ضدشورش همانند زمان جنگ، سلول ها را به تصرف خود درمي آوردند. در يكي از روزها، از زندانيان سؤال كردند كه چه كسي شوهر «اسماء» است؟ كه يكي از ما خود را معرفي كرد و فورا به شكنجه گاه برده شد و ما صداي فريادهاي او و همسرش را در زيرشكنجه ماموران مي شنيديم.
آنها از لحاظ جسمي روحي هم ما را شكنجه مي كردند و واقعا در جهنم قرار داشتيم. من درطول بازداشت خود زندانياني را ديدم كه واقعا از لحاظ روحي و رواني بيمار شده بودند و اختيار كارهاي ارادي خود را از شدت شكنجه آل خليفه از دست داده بودند.
شكنجه ما زماني به پايان رسيد كه به زندان مركز «النعيم» در ماه مي منتقل شديم و فقط در شب اول من مورد ضرب و شتم قرار گرفتم، اما آنچه را كه در آنجا ديديم، انگار خارج از اين جهان بود.
تعدادي از زندانيان نيز از بيمارستان السلمانيه به اينجا منتقل شده بودند كه خدمات پزشكي به آنها ارائه نمي شد، برخي از آنها را افرادي تشكيل مي دادند كه گلوله به سروسينه شان اصابت كرده بود. تازه چهارتاي آنها نيز چشمان خود را از دست داده بودند و تعدادي آنقدر دچار شكستگي در نقاط مختلف بدن شده بودند كه توانايي راه رفتن را نداشتند و از ما خواسته شده بود كه با استفاده از گوني آنها را به سلول هايشان منتقل كنيم.
خوشبختانه در ماه ژوئيه و هنگامي كه قانون وضعيت فوق العاده برداشته شد، اين افراد توانستند از خدمات پزشكي براي مداواي جراحت خود استفاده كنند. پيش از آن نيز با پاشيدن آب سرد و گرم توسط ماموران بازداشتگاه، زندانيان مورد شكنجه قرار مي گرفتند و دراين راه برخي از آنها جان خود را از دست دادند.
اين تمام داستان شكنجه و بازداشت انقلابيون در زندان هاي رژيم آل خليفه نيست، چرا كه عبدالله فاضلين در سوم ژوئيه 2011 از زندان آزاد شد درحالي كه هنوز اتهاماتي مانند، اهانت به پادشاه گسترش تنفر، تجمع غيرقانوني را به همراه خود يدك مي كشيد.
او پس از آن مي بايست در نوامبر سال 2011 در مقابل دادگاه حاضر شود ولي اين موضوع را به سال جاري موكول كردند.
با وجود اين، وي بر اين باور است كه روزي از روزها، رژيم آل خليفه به زانو در خواهد آمد و مي گويد: من اين مژده را به مردم بحرين مي دهم كه رژيم آل خليفه بالاخره متلاشي خواهد شد. ما آرزو مي كنيم كه زخم هاي فاضلين و امثال وي بهبود يابد.
چشم در مقابل آزادي
صدها نفر در خيابان ستره بحرين تجمع كردند. برخي از آنها پيراهن سفيد و تعدادي نيز تي شرت به تن داشتند. زنان و دختران نيز نيم ديگر جمعيت را تشكيل مي دادند و غالب آنها چادر عربي پوشيده بودند. بسياري از مردان، زنان و كودكان يك چشم خود را با باندي پوشانده بودند كه بر روي آن نواري قرار داشت. اين كار آنها در اعتراض به رژيم آل خليفه بود كه مزدورانش چشمان مخالفان را هدف قرار مي دادند. چرا كه نيروهاي ضدشورشي با هدف قراردادن صورت معترضان با گلوله هاي پلاستيكي و يا ساچمه اي و پرتاب گاز اشك آور آنها را از ناحيه يك يا دو چشم مجروح كرده بودند. مخالفان حكومت آل خليفه معتقدند حداقل تاكنون بيش از 100 نفر به همين شيوه چشم هاي خود را از دست داده اند.
«نگاه كنيد، زينب در آنجاست»، اين فرياد دوست انقلابي من بود كه مرا به خود آورد و از روي تجربه مي دانستم كه منظور از زينب چه كسي است. پدرش «عبدالهادي الخواجه» يكي از بنيانگذاران مركز بحرين براي حقوق بشر و از معروف ترين زندانيان سياسي دراين كشور است. او براي دستيابي به پيروزي ملتش دست به يك اعتصاب نامحدود در ماه هاي اخير زد و باعث شد كه جهانيان توجه بيشتري به پايمال شدن حقوق بشر در بحرين كنند كه دچار يك بحران سياسي است. زينب هم تبديل به يك مقال تمام عيار سياسي شده و بارها به اين خاطر بازداشت و روانه زندان آل خليفه شده بود. همچنين افشاگري هاي او در مورد بسياري از جنايات آل خليفه در سايت هاي اجتماعي بسيار معروف است.
زينب الخواجه در صف اول تظاهركنندگان قرار داشت كه با او روبه رو شدم، او يكي از چشم هايش را به نشانه همبستگي با مردم انقلابي بحرين پوشانده بود و از من خواست كه اين كار را بكنم و پرسيد آيا چيزي به همراه داري كه صورت خود را بپوشاني؟ از ماسك براي پوشاندن صورت خود كه قبلا برخي دوستان آنها را برايم تهيه كرده بودند، استفاده كردم. چرا كه هركس در تظاهرات بر ضدرژيم آل خليفه شركت مي كند، در نهايت امر مجبور به استفاده از ماسك خواهد بود.
ستره مركز انقلاب بحرين
از جزيره ستره به عنوان قلب انقلاب بحرين نام برده مي شود، چرا كه ستره يكي از 5 جزيره مسكوني است كه كشور بحرين را تشكيل مي دهد. تقريبا از 5/1سال پيش تاكنون تظاهرات برضد آل خليفه به صورت روزانه در جزيره ستره برگزار مي شود و رژيم مقادير زيادي از گاز اشك آور و سمي را به صورت روتين عليه مخالفان در اين جزيره به كار مي برد. در واقع يك روز قبل، من در كنار دوتن از پزشكان وابسته به سازمان پزشكان حقوق بشر بحرين بودم كه آنها، عمليات جمع آوري تأثير بلندمدت گاز اشك آور بر روي مردم معترض را مورد برسي قرار داده بودند. به طرف سه خانه كه انتخاب آنها به صورت اتفاقي صورت گرفته بود در ستره روانه شديم، موضوع را با ساكنان آنجا در ميان گذاشتيم و آنها ما را به داخل دعوت كردند تا پزشكان بتوانند بررسي هاي خود را در مورد اعضاي خانواده انجام دهند.
در دو خانه اولي كه پا گذاشتيم ساكنان آن عنوان كردند كه طي هفته4 الي5 بار خانه آنها مورد تعرض مأموران و مزدوران رژيم آل خليفه قرار مي گيرد و طي 5/1 سال گذشته با پرتاب متوالي گاز اشك آور مواجه بوده اند.
اما به خانه سوم كه پا گذاشتيم، خانواده ساكن در آن گفتند كه به صورت روزانه اين تعرض وجود دارد و اكثر مواقع نيز حتي گازهاي اشك آور پرتاب شده در خيابان در منزل قابل استنشاق بوده است. اما چيزي كه آنها گفتند اين بود كه به صورت مستقيم به خانه هايشان گاز اشك آور شليك مي شود، چرا كه جوانان معترض در برخي از مواقع به ناچار وارد منازل مردم شده اند تا خود را از چشم مأموران آل خليفه پنهان كنند. در خانه سومي كه وارد آن شده بوديم دوشب پيش هم، همين اتفاق افتاده بود.
مادر خانواده به ما گفت، نمي دانيم وقتي گاز اشك آور به داخل خانه پرتاب مي شود، چكار بايد بكنيم؟ اگر پنجره را بازكنيم تا دود بيرون برود، گاز اشك آور بيرون از خانه وارد مي شود و به ناچار جز صبر و تحمل كاري نمي توانيم بكنيم. در يكي از خانه ها، اين موضوع براي كودكي 6ساله روي داد كه به تنهايي در منزل شان مانده بود و درحالي كه به شدت گريه مي كرد، نمي دانست كه چكار بايد بكند.
از جمله مواردي كه در مورد تأثير گاز اشك آور بر روي انسان در بحرين شنيديم اين بود كه بر روي نواحي مختلف بدن انسان مانند سطوح پوست، چشم، شكم، سينه، معده بسيار تأثيرگذار است و باعث ايجاد سرفه و اسهال، انسداد مجاري تنفسي، صدمه و التهاب چشم مي شود. البته دو پزشك زن همراه من از ترس دستگيرشدن توسط مأموران آل خليفه نتوانستند به بيمارستان دولتي «سليمانيه» بروند. علاوه بر اين افرادي كه در معرض پرتاب گازهاي اشك آور سمي قرار دارند، ترس بازداشت شدن آنها را وادار مي كند كه مشكلات ناشي از درد و سوزش را تحمل كنند و اين حقيقتي است كه هر روز در بحرين اتفاق مي افتد. جالب اينكه در يكي از خانه هايي كه مورد بازديد ما در جزيره ستره قرار گرفته بود، يك نوجوان برايمان تعريف كرد كه عمويش بر اثر حادثه اي دچار سوختگي شده بود و به ناچار به بيمارستان مراجعه كرد، اما مأموران حاضر در آنجا وي را به دليل سوختگي ناشي از تظاهرات خياباني بازداشت و مورد ضرب و شتم قرار دادند.
براي اثبات به كارگيري گسترده گاز اشك آور از سوي آل خليفه درجاي جاي جزيره ستره دلايل كافي وجود دارد. خيابان هاي شني اين جزيره، مملو از بقاياي پلاستيك سياه گازهاي اشك آور است كه قوطي هاي آن هيچگونه علامتي ندارد، همچنين دراين جزيره به راحتي مي توان گلوله هاي پلاستيكي شليك شده كه داراي رنگ قرمز و نارنجي است را مشاهده كرد. در يكي از خانه هايي كه به آنها در جزاير ستره مراجعه كردم دو قناري زيبا در قفس در باغچه قرار داشت، زن خانه دار به من گفت كه در اصل 6عدد قناري دراين قفس وجود داشت، اما اصابت قوطي گاز اشك آور دستي به ديوار كنار باغچه باعث خفه شدن چهارتاي آنها شد.
در مورد قربانيان سركوب هاي آل خليفه با گاز اشك آور بسيار سخت است بتوان آمار دقيقي را به دست آورد، مخالفان رژيم مي گويند كه قربانيان و مجروحان تنها كساني كه گاز اشك آور و سمي را استنشاق كرده اند، نيستند بلكه، حتي مواردي وجود داشته است كه جمجمه اشخاص بر اثر اصابت مستقيم با قوطي گاز اشك آور متلاشي شده است. اين نشان مي دهد كه نيروهاي پليس ضدشورش به صورت مستقيم آن را براي اصابت قراردادن مخالفان مورد استفاده قرار مي دهند، كه در بسياري از مواقع اين موضوع از فاصله نزديك صورت مي گيرد.
با وجود اين، شعارهاي جالبي بر روي ديوارهاي جزيره ستره به چشم مي خورد، كه عبارت است از «يسقط حمد »(مرگ بر حمد) و« از حق خود كوتاه نخواهيم آمد» و بدين گونه اين نبرد نابرابر ادامه دارد. همين چندي پيش بود كه «علي جراد شيخ» نوجوان 14 ساله ستره اي بر اثر اصابت قوطي گاز اشك آور به پشت سرش به خيل قربانيان جنبش اعتراض آميز مردم بحرين پيوست.
مأموران آل خليفه اگرچه تلاش مي كنند كه شعارهاي ضددولتي را از روي ديوارها پاكسازي كنند، اما جوانان شعارنويسي را هر شب تكرار مي كنند. جوانان انقلابي ستره هر روز با تجمع در خيابان هاي اطراف تلاش مي كنند به خيابان اصلي شهر آمده و عليه آل خليفه شعار دهند و در بسياري از مواقع اين نبرد نابرابر به شهادت برخي از آنها منجر مي شود.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14