(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 5 شهریور 1391 - شماره 20290

خودرأيي مساوي گمراهي
مقام خليل
اخلاق خوب و جلب روزي
خصلت هاي مقام رضا در سلوك عارفان
بررسي ويژگي هاي مسجد موردنظر اسلام و آفت هاي آن
مساجد ما بايد اين گونه باشد
راه هاي تربيت كودك از نظر اسلام
امام خميني(ره) و بيت المال


خودرأيي مساوي گمراهي

قال الامام علي(ع): و من اعجب برأيه ضلّ، و من استغني بعقله زلّ.
امام علي(ع) فرمود: هر كس خودبين و خودرأي باشد، گمراه مي شود، و هركس از عقل و خرد خود را بي نياز بداند- و به نظر خود اكتفا كند و مشورت ننمايد- مي لغزد و سقوط مي كند.
ـــــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار، ج74، ص 236
 


مقام خليل

از امام صادق(ع) روايت شده كه وقتي فرستادگان خدا (با قيافه انساني) نزد حضرت ابراهيم آمدند، حضرت ابراهيم(ع) يك گوساله (بريان شده) نزد آنان گذارد كه تناول كنند، فرستادگان خدا گفتند: ما نمي خوريم تا آنكه ما را خبر دهي كه قيمت آن چقدر است. حضرت فرمود: وقتي كه مي خوريد، بسم الله بگوييد، و زماني كه از خوردن فارغ شديد بگوييد «الحمدلله». امام صادق(ع) فرمود: در اين هنگام جبرئيل متوجه همراهان خود گرديد كه چهار نفر بودند و خود رياستشان را به عهده داشت، گفت: سزاوار است كه خدا اين شخص را خليل خود قرار داد.(1)
در روايتي ديگر نقل شده كه به حضرت ابراهيم(ع) گفته شد براي چه چيز خدا تو را خليل انتخاب كرد؟ حضرت فرمود: براي سه چيز: 1- هميشه امر خدا را بركارهاي ديگر مقدم مي داشتم. 2- آنچه را كه خدا براي من كفالت كرد غصه نخوردم. 3- شب و روز با مهمان بودم.(2)
همچنين در حديث ديگري از امام صادق(ع) سؤال شد كه چرا حضرت ابراهيم(ع) را خدا خليل خود انتخاب كرد؟ حضرت فرمود: براي آنكه او زياد بر روي زمين سجده مي كرد.(3)
ــــــــــــــــ
1- بحارالانوار، ج 12، ص 5
2- مجموعه الاخبار، ص 179
3- قصص الانبياء، ص 111
 


اخلاق خوب و جلب روزي

پرسش:
اخلاق خوب به چه ميزان در جلب روزي و ازدياد آن در حيات فردي و اجتماعي انسان موثر است؟ لطفا به نحو اجمال توضيح دهيد؟
پاسخ:
بدون ترديد يكي از عوامل بسيار مهم و موثر در جلب روزي و ازدياد آن، بهره گيري از اخلاق خوب در مواجهه با ديگران است، در اين رابطه همه كساني كه به كار توليد و تجارت و خريد و فروش مشغولند، اذعان دارند كه برخورد خوب و مناسب با مشتري، رمز جذب مشتريان بيشتر، توليد بيشتر و درنهايت سودآوري بيشتر است. در اين ديدگاه اقتصادي كه عمدتا كشورهاي غربي از آن بهره مي برند، هدف اساسي سوداقتصادي بيشتر است كه دراين راه از ابزارهاي متفاوتي مانند كيفيت كالا، بسته بندي مناسب و جذاب، سيستم حمل و نقل و توزيع مناسب و بازاريابي و... استفاده مي شود و يكي از اين ابزارها اخلاق خوب است.
براساس اين ديدگاه، اخلاق خوب در برخورد با مشتري همانند بسته بندي جذاب كالا است. و همچنان كه كالا بايداز ظاهري مناسب برخوردار باشد، فروشنده كالا نيز بايد از ظاهري جذاب بهره مند باشد، هرچند در دل و ذهن خود،كمترين احترام و اعتنايي به شخصيت خريدار قائل نبوده و يا حتي از او متنفر باشد. حاصل كلام اينكه دراين منظر اخلاق و برخورد مناسب، ابزاري اقتصادي براي كسب سود بيشتر است.
اين ديدگاه گرچه در ظاهر با آموزه هاي اسلامي در توصيه به رعايت اخلاق خوب با مردم مطابقت دارد، اما در واقع و در باطن، تفاوت هاي اساسي با آموزه هاي وحياتي و اسلامي دارد، كه در محورهاي زير خلاصه مي شود:
1- اخلاق اسلامي، صرفا زيباسازي پوسته نيست بلكه زيباسازي هسته است كه خود به خود به زيبايي پوسته نيز مي انجامد. اخلاق اسلامي، دستورالعملي براي پالايش و آرايش روح و روان آدمي است كه از پي آن، اعمال و رفتار انسان نيز پالايش و آرايش مي گيرد.
2- اخلاق اسلامي، صرفا وسيله اي براي جلب سود اقتصادي نيست، بلكه خود هدفي مقدس است كه با ميل به اين هدف متوسط، هدف نهايي انسان كه همان قرب الي الله است، دست يافتني تر و نزديكتر مي شود. اخلاق خوب، ارزش خود را از ارزش اقتصادي و پول كسب نمي كند، بلكه خود به تنهايي و صرف نظر از هرگونه ارزش اقتصادي، ارزشمند است.
3- اخلاقي كه به عنوان يكي از عوامل جلب و ازدياد رزق و روزي مطرح است، نه فقط در برخورد با مشتريان و عوامل اقتصادي است، بلكه صرف رعايت اخلاق اسلامي ولو با غيرمشتريان و با غيردست اندركاران اقتصادي، و حتي در برخورد با زن و فرزند، خويشان و بستگان و همسايگان و... در كسب رزق و افزايش آن تأثيرگذار است. براين اساس مي توان حيطه هاي اخلاق خوب را كه در افزايش رزق و روزي موثر است، در موارد ذيل دسته بندي نمود. ادامه دارد
 


خصلت هاي مقام رضا در سلوك عارفان

(بدان اي عزيز سالك!) در حديث معراج خداوند (خطاب به پيامبرش(ص)) فرمود: «... هر كس به رضا و خشنودي من عمل كند، سه خصلت را ملازم حال او خواهم كرد: شكري به او بياموزم كه آلوده به جهل و ناداني نباشد، و ذكر و يادي كه فراموشي در آن راه نيابد، و دوستي و محبتي را به او بچشانم كه هيچ گاه مخلوقات را بر محبت من ترجيح ندهد و چون مرا دوست داشت من هم او را دوست خواهم داشت و خلق خودم را به دوستي او خواهم گماشت و چشم و دل او را به جلال و عظمت خود گشاده خواهم ساخت و از او علم بندگان خاصم را مخفي نخواهم داشت و در تاريكي هاي شب و روشنايي روز با او مناجات خواهم نمود تا از هم سخني و همنشيني با مخلوقات يكسره دست بكشد و منقطع و بريده گردد. و سخن خود و كلام فرشتگانم را به گوش او مي رسانم و راز و سر خودم را كه از خلقم پنهان داشته ام براوفاش و آشكار مي سازم». تا آنجا كه فرمود: «عقل و ادراكش را يكسره غرق در معرفت خود خواهم ساخت و خود به جاي عقل او بنشينم. سپس مرگ و شدت و حرارت و فزع آن را بر او سبك و آسان خواهم ساخت تا (به سرعت و سلامت) به بهشت برده شود، و چون فرشته مرگ و ملك الموت بر او فرود آيد به او مي گويد: آفرين برتو! خوشا به حال تو! خوشا به حال تو! همانا خداوند مشتاق توست»، تا آنكه گويد: «اين بهشت من است، در ميانه آن جاي گير و اين جوار من است، در آن آرام ياب (و منزل بگزين) سپس روح در پاسخ مي گويد! اي معبود من؟! خويشتن را به من شناساندي، پس من به تو از تمام خلقت بي نياز شدم، به عزت و جلالت سوگند اگر خشنودي تو در اين باشد كه قطعه قطعه شوم و به سخت ترين صورتي كه مردم را به آن مي كشند، هفتاد بار كشته شوم، اين خشنودي و رضاي تو در نزد من (از هر چيزي) محبوبتر است». تا آنجا كه فرمود: «... «به عزت و جلال خودم سوگند بين خودم وتو در هيچ وقتي از اوقات، مانع و حاجبي قرار نخواهم داد تا هرگاه بخواهي و اراده نمايي بر من آيي و اين همان رفتاري است كه با دوستانم مي كنم».(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1- ارشاد القلوب، ج 1، ص 230
 


بررسي ويژگي هاي مسجد موردنظر اسلام و آفت هاي آن

مساجد ما بايد اين گونه باشد

حجت الاسلام محسن قرائتي
مسجد به عنوان جايگاه عبادت مسلمانان از مهمترين نهادهاي جامعه اسلامي با كاركردي چندمنظوره به شمار مي آيد و همواره در طول تاريخ اسلام نقش بنيادين و اصلي ايفا كرده است. در پيروزي انقلاب اسلامي، مسجد به عنوان پايگاه اصلي انقلاب نقش آفريني كرد و امروز هم مسجد در كانون تحولات بيداري اسلامي در منطقه قرار دارد. اما مسجد موردنظر اسلام و طراز انقلاب اسلامي چگونه بايد باشد؟ حجت الاسلام والمسلمين محسن قرائتي، رئيس ستاد اقامه نماز كشور و صاحب تفسير «نور» ويژگي هاي لازم براي مسجد و نيز آفات متوجه آن را در مطلب زير بيان كرده است كه به نقل از پايگاه اطلاع رسانيkhamenei.ir تقديم خوانندگان عزيز مي شود.
اهميت مسجد در اسلام
در اهميت مسجد همين بس كه خداوند مي فرمايد من كره زمين را كه خلق كردم، ابتدا مسجدالحرام را براي عبادت قرار دادم. «ان اول بيت وضع للناس للذي ببكه مباركا و هدي للعالمين.» (آل عمران، 69) پيامبراكرم(ص) در بدو ورود به مدينه اولين كاري كه انجام دادند، ساختن مسجد بود. در قبا مسجد ساختند، بعد از ورود به مدينه هم مسجد ساختند.
مسجد خيلي مورد توجه اسلام است. اصولا محل هاي عبادت حتي اگر مربوط به غيرمسلمانان باشد، در اسلام احترام زيادي دارد. درقرآن آمده است كه: «لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم الله كثيرا» (حج، 44) مي فرمايد بايد مقابل متجاوزين ايستاد وگرنه صومعه ها و ديرها و مساجد كه محل عبادت هستند، خراب مي شود. پس بايد عده اي قيام كنند تا اين مراكز عبادت آسيبي نبيند.
در اسلام نمازخواندن در مسجد آن قدر اهميت دارد كه مي گويند اگر انسان نماز اول وقتش را تأخير بيندازد اما درمسجد بخواند، بهتر است از اين كه نمازش را اول وقت و در خانه بخواند.
مسجد در اسلام محلي است كه بايد استفاده چندمنظوره داشته باشد. در صدر اسلام مسجد كوفه محل مشورت، قضاوت، سؤال و جواب، عبادت و ديگر امور بود. مسجد بايد به محور فعاليت هاي ديني و فرهنگي در جامعه اسلامي تبديل بشود. مؤمنين بايد مسجد را به عنوان محور فعاليت هاي خودشان قرار بدهند. حتي برنامه روزانه خود را با توجه به وقت نماز در مسجد تنظيم كنند. مؤمنين مي توانند قرار ملاقات هاي خود را در مسجد قرار دهند.
مسجد بايد به گونه اي باشد كه همه مردم به راحتي در برنامه هاي آن شركت كنند. اين گونه نباشد كه مسجد در اختيار حزب يا گروه خاصي باشد و اين مسئله باعث شود كه عده اي از مردم به مسجد نيايند. مراكز فرهنگي ديگر مانند حسينيه ها بايد مؤيد مسجد باشند و نه رقيب آن. اينگونه نباشد كه مثلا در ايام محرم در كنار مسجدي يك حسينيه برپا شود و جوان ها به حسينيه بروند و پيرمردها به مسجد.
در سال هاي دفاع مقدس، بيش از 09 درصد شهداي ما از مساجد بودند و نه از مراكز ديگر. بنابراين ما بايد به مسجد بيش از آنچه كه امروز بها مي دهيم توجه كنيم. روحانيون ما بايد توجه بيشتري به مسجد داشته باشند. اين گونه نباشد كه عده اي از روحانيون به خاطر مشغله هاي دولتي، مساجد را رها كنند. مسجد همواره در اولويت است.
برنامه هاي مسجد
مساجد ما بايد علاوه بر اينكه محل عبادت، نماز و دعا باشند، هر كدام پاسخگوي يك نياز مشخص و ويژه اي هم باشند. مثلا يك مسجدي باشد كه پاسخگوي شبهات جوانان باشد و بتواند براي كساني كه سالي يك بار و آن هم در شب قدر به مسجد مي آيند، حرف داشته باشد. آدم شبهه دار مانند آدم تير خورده است. بايد تير را از پايش كشيد. بايد شبهه او را برطرف كرد وگرنه شايد از دست برود. يك مسجدي باشد كه در آن براي بچه ها قصد بگويند. بچه كوچك كه تحمل دعاي طولاني را ندارد. بنابراين در كنار مساجد ما بايد يك اتاقكي باشد كه بچه ها در آن بازي كنند. براي آنها اشعار و سروده هاي خوب ديني بخوانند. در يكي از كشورهاي كوچك عربي براي بچه هاي ابتدايي سرود درست كرده بودند بر وزن اين شعر فارسي كه «من راست مي گم هميشه، دروغ سرم نمي شه» آنها مي گفتند «ساداتي الائمه، باب نجاه الامه ، اولهم علي، آخر هم مهدي». بايد براي بچه ها خوراك بچگانه درست كنيم و در مسجد اين خوراك را عرضه كنيم.
يك مسجد ديگري بايد باشد كه براي اساتيد دانشگاه برنامه هاي ويژه داشته باشد. منبر و وعظ و نماز و امام جماعت اين مسجد بايد جور ديگري باشد. يعني ما بايد براي انواع نيازها، انواع پاسخ ها را در مسجد عرضه كنيم. در حديث داريم كسي كه به مسجد برود، هشت مطلب نصيبش مي شود. يكي از آنها علم مستطرف است. علم مستطرف يعني حرف تازه. يعني پيشنماز بايد هر روز مطالعه جديد كند و مطالب جديدي را به مردم عرضه كند.
جلسات معرفتي و معنوي مسجد بايد به صورت تناوبي برگزار شود. اين طور نباشد كه دهه اول محرم در يك خيابان چندين جا روضه باشد، اما چند ماه بعد هيچ خبري از مجلس وعظ در آن خيابان نباشد. همچنين مناسب است پيشنماز مسجد در مناسبت هاي مختلف از روحانيون منبري خوب دعوت كند كه مردم نهايت استفاده را از برنامه هاي مسجد ببرند.
در مسجد نبايد بعد از نماز بسته شود. اين آفت مسجد است. در خيلي از مسجدها نماز كه خوانده مي شود، در مسجد بسته مي شود. توجيه شان هم اين است كه ما نمي توانيم يك مسجد بزرگ را با كولرها يا بخاري ها و چراغ هاي روشن باز نگه داريم براي اينكه يك نفر مي خواهد نماز بخواند. بله اين درست است، اما شما مي توانيد در حياط مسجد، يك جايي را بگذاريد مخصوص نماز خواندن بعد از وقت جماعت. يك وقت كسي مسافر است، رهگذر است، مي خواهد نماز بخواند، درب مسجد بايد باز باشد.
غير از صداي اذان نبايد صدايي از مسجد پخش شود؛ چه به اسم مناجات، چه به اسم پيش خواني يا سحرخواني. هيچ مرجعي اجازه نمي دهد كه شما قبل از اذان صبح مردم را از خواب بيدار كنيد. فقط براي اذان مي شود مردم را براي نماز از خواب بيدار كرد.
در مسجد، همه افراد حق برابر دارند. اگر يك بچه دو ساله آمد در مسجد نشست، هيچ كس حق ندارد او را از سر جايش بلند كند. همه مسلمانان در مسجد يك حق مساوي دارند.
ساختمان مسجد
مسجد بايد محكم، ساده و بدون تزيينات باشد. اگر مساجد ما اين گونه مي بود، ما الآن نبايد هيچ شهرك و روستاي بدون مسجد داشته باشيم. اما اگر برويم دنبال هزينه هاي تزيينات براي مسجد، هزاران منطقه بي مسجد خواهيم داشت. مسجد بايد كوچك و فراوان و در دسترس باشد، نه اينكه بزرگ، كم تعداد و دور از دسترس باشد. مگر چقدر انسان همت مي كند كه بلند شود مسافت زيادي را طي كند تا به يك مسجد برسد؟
مسجد بايد جايگاهي داشته باشد براي كساني كه نمي توانند داخل مسجد شوند اما مي خواهند از برنامه هاي مسجد استفاده كنند. مسجد امام علي عليه السلام در هامبورگ كه مركز تبليغ دكتر بهشتي بود، يك بناي دايره شكلي بود كه از يك داير مركزي و يك حاشيه پيراموني تشكيل شده بود. مسلمانان در دايره مركز آن و غير مسلمانان يا كساني كه نمي توانستند وارد مسجد شوند، در حاشيه پيراموني مي نشستند. به اين ترتيب وقتي كسي سخنراني مي كرد و جمعيت را نگاه مي كرد، همه در يك سطح قرار مي گرفتند و اين امكان وجود داشت كه همگان از برنامه هاي مسجد استفاده كنند.
كاشي كاري هاي مسجد بايد در موضوعات و معارف مسجد و قابل استفاده براي مردم باشد. مثلا شكيات نماز، شرايط امام جماعت و آداب مسجد را با خط خوانا و زيبا در آن نوشته باشند. يعني كاشي كاري ها بايد الهام بخش باشد. ما آمده ايم با خط كوفي كه هيچ كس از آن سر درنمي آورد، آيات و روايات را در كاشي كاري هاي مساجد مي نويسيم و مثلا ديوار مسجد را تزيين مي كنيم. اين خطوط ناخوانا چه فايده اي دارد؟
تقسيم مسجد براي آقايان و خانم ها بايد براساس نفرات باشد. اينگونه نباشد كه بيشتر فضاي مسجد را به آقايان دهند و قسمت كوچك تر را به خانم ها فضاي مسجد كه ارث نيست كه مردان دوبرابر زنان حق داشته باشند! اگر تعداد خانم ها در مسجد بيشتر است، فضاي بيشتري هم بايد براي آنها اختصاص داد. نبايد اين گونه باشد كه امكانات خوب براي يك قسمت باشد و امكانات نامناسب براي يك قسمت ديگر. اگر مساجد دوطبقه است، طبقه بالا را براي خانم ها نگذارند، چون كه خانم ها از نظر جسماني ضعيف تر از آقايان هستندو بالا رفتن از پله ها براي آنها مشكل تر است.
مسجد را بايد در محلي ساخت كه آن مكان خوش سابقه باشد. قرآن مي گويد در محل غار اصحاب كهف مسجد بسازيد و اين به خاطر سابقه خوب آن مكان است.
رابطه مردم و مسجد
وقتي مردم به مسجد مي روند، بايد زينت هاي خودشان را همراه ببرند. قرآن صريحاً گفته: «يا بني آدم خدوا زينتكم عند كل مسجد» (اعراف، 13) مؤمنان بايد با بهترين لباس و عطر در مسجد حاضر شوند. آيه ديگر مي فرمايد: «المال و البنون زينه الحياه الدنيا» (كهف، 64) اموال و اولاد زينت است.مسجد مي روي، زينتت را همراهت ببر. يعني دست فرزندت را بگير و او را هم به مسجد ببر. مال زينت است. يعني مسجد مي رود پول همراهت ببر تا فقيري سير يا نياز مؤمني برطرف شود.
مسجد نبايد تبديل شود به محل عبادت پيرمردها و پيرزن ها. همه مردم در همه سنين بايد به مسجد بيايند. اين گونه نباشد كه مثلاً پيرمردها بيايند مسجد و جوان ها در مغازه و در حال كسب و كار باشند. خداوند در آيه 101 سوره نساء به پيغمبر (ص) مي فرمايد وقتي در جنگ و رويارويي با دشمن هستي و مي خواهي نماز بخواني، همه لشكر به تو اقتدا نكنند. مثلاً اگر دويست نفر هستيد، صدنفر به تو اقتدا كنند، صد نفر نگهباني بدهند كه دشمن حمله نكند. ركعت اول را بخوان، ركعت دوم كه گفتي بحول الله و قوته اقوم و اقعد، اين 001 نفر كه به تو اقتدا كرده اند قصد فرادي كنند و خودشان سريع نماز را به پايان برسانند و بروند اسلحه را از آن گروه ديگر بگيرند تا آنهايي كه نگهباني مي دادند، به ركعت دوم نماز برسند.
يعني در يك نماز دوركعتي، همه سپاه شركت كنند. ما از اين چه مي فهميم؟ از اين مي فهميم كه مثلاً اگر دو زن در خانه هستند كه يكي از آنها سالخورده و ديگري جوان است، اين گونه نباشد كه هميشه زن سالخورده به مسجد بيايد و زن جوان به كارهاي منزل و رسيدگي به فرزندان برسد. بلكه يك روز او به مسجد بيايد و روز ديگر زن جوان تر به مسجد بيايد. يكي از افت هاي جامعه ما اين است كه مسجدي ها يك قشر هستند و در غير مسجد يك قشر ديگر هستند.
متوليان مسجد
در هر مسجدي يك نهاد بايد متولي و مدير امور باشد. اين گونه نباشد كه چندين شخص و مجموعه و نهاد و كانون داعيه اداره مسجد را داشته باشند. از قديم گفته اند آشپز كه دو تا شد، آش يا شور مي شود يا بي نمك. حالا بعضي اوقات ما درمسجد 31-41 نفر آشپز داريم! آشپز مسجد بايد يك نفر باشد تا بتواند يك تصميم جدي براي مسجد بگيرد و او بايد رئيس مسجد باشد. حتي مسجد نبايد در اختيار واقف باشد. واقف هم وقتي مسجد را وقف كرد، ديگر كدخداي مسجد نيست. اين طور نيست كه عزل و نصب با او باشد.
هيئت امناي مسجد بايد افراد با تقوا باشند. قرآن مي گويد:«ان اولياوه الا المتقون» (انفال، 43) اولياي مسجد فقط بايد افراد با تقوا و آدم هاي شجاع باشند.«انما يعمر مساجد الله من آمن بالله و اليوم الاخر و اقام الصلاه و آتي الزكاه و لم يخش الا الله» (توبه، 81) فقط كساني حق تعمير و ساختن مسجد را دارند كه علاوه بر ايمان به خدا و قيامت، نترس باشند. آدم ترسو وقتي متصدي مسجد شد، مسجدداري اش هم همراه ترس مي شود.
هرپولي را نبايد براي مسجد پذيرفت. قرآن مي گويد مشركين حق ندارند پول بدهند براي تعمير مسجد. (توبه، 71) بلكه مسجد بايد با پول پاك آدم با تقوا و شجاع ساخته شود.
پيشنماز مسجد بايد كسي باشد كه افراد زيادتري را به مسجد بكشاند. بايد از نظر قرائت بهترين باشد. بايد از ديگران عادل تر باشد. پيشنمازهاي پيرمرد كه قدرت ارتباط با نسل جوان را ندارند، بايد با يك طلبه جوان خوش سليقه دركار امامت جماعت مسجد شريك شوند. شركت دركار تبليغات اسلامي و ديني در قرآن آمده است. خدا وقتي به حضرت موسي گفت برو پيش فرعون كه او طغيان كرده است، موسي گفت براي من وزير و ياوري قرار بده و برادرم هارون را دركار من شريك كن. (طه، آيات 24 تا 33) مثلاً هر دو با هم به مسجد بروند. آن پيرمرد نماز را بخواند و اين طلبه جوان با جوانان ارتباط بگيرد. يك طلبه جوان براي درس دادن، پاسخ دادن به سؤالات مردم، عيادت از بيماران، تقدير و تشكر و خدمات اجتماعي توانايي دارد، اما آن پيرمرد توانايي اين كارها را ندارد. پيرمرد 08-07 ساله كه نمي تواند با بچه سيزده ساله ارتباط برقرار كند.
روحاني مسجد بايد از احوال نمازگزاران اطلاع داشته باشد. پيغمبر(ص) فرمود هر كسي كه فرزنددار شد، به من خبر دهيد. هر كسي هم از دنيا رفت، به من خبر دهيد. من امام جماعت نبايد بيايم درمسجد، نماز بخوانم و بروم و نفهمم چه كسي فرزنددار شده، چه كسي ازدواج كرده و چه كسي از دنيا رفته است. بايد بين امام جماعت و نمازگزاران ارتباط عاطفي برقرار باشد. حضرت رسول (ص) نماز كه مي خواندند، بلند مي شدند در صفوف نگاه مي كردند و سراغ افراد غايب را مي گرفتند. اگر مي گفتند فلاني مريض است، حضرت مي فرمودند برويم عيادت كنيم. اگر مي گفتند مسافرت است، حضرت درحقش دعا مي كردند. مسجد سالن حضور و غياب امت اسلامي است.
مردم هم بايد پيشنماز را دوست داشته باشند. اگر مردم در يك مسجدي با روحاني مسجد مشكل دارند و رابطه شان شكرآب است، آن روحاني بايد از آن مسجد به مسجد ديگري برود. حديث داريم اگر پيشنماز محبوبيت نداشته باشد، آن نماز جماعت قبول نيست. صحيح است،اما قبول نيست.
خادم مسجد هم بايد كسي باشد كه اولاً جوان، خوش صدا و خوش قيافه باشد. ثانياً استاد قرآن باشد و خودش بتواند به بچه هاي محله قرآن بياموزد و سوم اين كه حداقل تحصيلاتش ديپلم باشد. اگر جواني اين گونه بود مي تواند خادم مسجد شود و زندگي اش هم ازاين طريق تأمين شود.
 


راه هاي تربيت كودك از نظر اسلام

طيبه ايماني
آنان مي پوشانند و موهاي ايشان را برهنه مي گذارند. سپس توقع دارند كه در هنگام بلوغ شكل و ظاهري ديگري به خود گيرد و حجاب داشته باشد، درحالي كه تا بيش از اين نيمه عريان در اجتماع رفت و آمد داشته است. اين دختر كه شخصيت او اين گونه شكل گرفته و به اين وضعيت عادت كرده است، ديگر به سادگي تحت پوشش حجاب نمي رود؛ چون عادت به اين پوشش جديد ندارد و نسبت به آن مقاومت مي كند؛ زيرا در زمان فرمانبرداري و تقليد كه دوست داشت مانند مادرش چادر بر سركند، اجازه داده نشده تا با تقليد اين سنت و جامعه پذيري به وي منتقل شود، اكنون كه دوره نوجواني او دوره وزارت است، ديگر وزير نخواهد بود و خود مدعي راه ديگري است و پوشش خود را كه به آن عادت كرده ادامه مي دهد.
مراحل سه گانه تربيت كودك
از پيامبر (ص) روايت است كه فرمود: فرزند هفت سال سرور، هفت سال فرمانبردار و هفت سال وزير است. (مكارم الاخلاق، ص 222) اين بدان معناست كه انسان درهر سني نوعي واكنش نشان تربيت امري فرآيندي است و در تمام مدت عمر اتفاق مي افتد؛ اما هر چيزي داراي بهترين زمان است و بهترين زمان تربيت، دوران كودكي و نوجواني است. دراين دوره كودك همانند خشت خام است كه هر نقشي را به خود مي گيرد. از اين رو سفارش بسياري براي تاديب كودكان دراين دوره بيان شده است. اميرمومنان علي (ع) به امام حسن (ع) سفارش مي كند كه اين زمان بهترين زمان تربيت و تاديب كودكان است؛ چنان كه شيوه و سيره تربيت آن حضرت (ع) اين بوده كه در كودكي اقدام به تربيت و تاديب فرزندانش كرده است.
آن حضرت در وصيت به فرزندش امام حسن (ع) مي فرمايد: دل جوان، مانند زمين كشت نشده است، آنچه در آن افكنده شود، مي پذيرد. از اين رو، پيش از آنكه دلت سخت گردد و عقلت سرگرم شود، به تربيت تو همت گماشتم. (نهج البلاغه، نامه 31).
از پـيامبر (ص) روايت است كه تربيت پيش از تولد آغاز مي شود: ادبو الولادكم في بطون امهاتهم قيل: وكيف ذلك يا رسول الله؟فقال: باطعامهم الحلال؛ فرزندانتان را در رحم مادرانشان تربيت كنيد. سؤال شد: اين چگونه است، اي رسول خدا؟ فرمودند: با خوراندن غذاي حلال به مادرش. (جنگ مهدوي، ص 132).
آن حضرت (ص) همچنين فرمان مي دهد كه: من ولد له مولود فيلوداً في ادنه اليمني باذان الصلاه وليقم في اليسري فانها عصمه من الشيطان الرجيم؛ به هر كس فرزندي داده شود، بايد درگوش راست او اذان و درگوش چپ او اقامه بگويد؛ چرا كه مايه ايمني از شيطان رانده شده است. (كافي، ج6، ص 42، ح 6).
بنابراين نبايد گذاشت شخصيت كودك شكل گيرد و آن گاه اقدام به تربيت وتاديب كرد.اين سادگي است كه كودك را رها كنيم تا به حال خودش باشد و آن گاه پس از شكل گيري شخصيت اقدام به تربيت و تاديب كنيم. برخي از مردم حتي مومنان، دختران خردسال را با وضعي نامناسب به اجتماعات مي برند و لباس هاي نامناسب به مي دهد. اگر دركودكي مسلط است و با طنازي و شيرين زباني خود بر شما حكومت مي كند. در هفت سال دوم موجودي فرمانبردار است. دراين دوره است كه مي بايست آموزش هاي تربيتي دقيق ببيند؛ چون جامعه پذيري و رفتارهاي اجتماعي را از طريق تقليد و پيروي از شما در اين دوره ياد مي گيرد پس بايد دراين دوره به او آموزش هاي دقيق داد تا در دوره وزارت در كنار شما همان رفتارهاي مناسب و هنجاري را در پيش گيرد.
امام صادق(ع) درباره شيوه تربيتي كه خودشان بر آن عمل مي كردند و سيره خاندان ايشان بود، مي فرمايد: انا نامرصبياننا بالصلاه و الصيام ما اطاقوا اذاكانوا أبناء سبع سنين؛ ما هنگامي كه كودكانمان هفت ساله مي شوند به اندازه اي كه طاقت دارند آنان را به انجام نماز و روزه فرمان مي دهيم.
اين بدان معناست كه تربيت كودك و تأديب آنان نسبت به هنجارهاي ديني و اجتماعي و آداب قومي و مذهبي مي بايست از همان آغاز با توجه به توان و قدرت آنها شروع شود و اين گونه نباشد كه آنان را تا زمان بلوغ كامل رها كرده و سپس يك شبه از آدم بالغ بخواهيم همه اين تكاليفي كه تا ديروز ترك كرده بود، انجام دهد و به چيزي كه عادت نداشته عمل كند و پايبند آن باشد.
امام سجاد(ع) بر اين باور است كه تربيت كودك بسيار سخت و دشوار است. از اين رو تنها با ياري خداوند است كه مي توان تربيت هنجاري را انجام داد. آن حضرت(ع) مي فرمايد: اللهم.. اعني علي تربيتهم و تأديبهم و برهم؛ خدايا مرا بر تربيت، ادب آموزي و نيكي كردن به فرزندانم ياري فرما. (صحيفه سجاديه، دعاي 52)
همه تلاش والدين و اولياي مربيان بايد بر اين قرار باشد كه كودك را در دوره كودكي و نوجواني به خوبي تربيت كنند. پيامبر(ص) مي فرمايد: اكرموا اولادكم و احسنوا آدابهم يغفرلكم؛ فرزندان خود را گرامي بداريد و خوب تربيتشان كنيد تا گناهان شما آمرزيده شود. (مكارم الاخلاق، ص222)
دوري از خشونت در تربيت
براي تربيت نياز نيست كه از روش هاي خشونت بار استفاده كرد زيرا اين روش همواره نتيجه عكس مي دهد، بلكه بايد با روش محبت و تكريم و احترام به آنان، در تربيت و تأديب آن كوشيد. پيامبر(ص) دراين باره مي فرمايد: لاتضربه واهجره ولاتطل؛ كودك را نزن، بلكه با او قهركن، ولي نه به مدت طولاني. (عده الداعي، ص97)
اميرمؤمنان نيز دراين باره مي فرمايد: لا ادب مع غضب؛ با خشم، تربيت ممكن نيست. (غررالحكم، حديث 92501)
پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) اين شيوه آموزش را درپيش گرفته بودند. در روايت است كه پيامبر هر روز صبح بر سر فرزندان و نوادگانشان دست نوازش مي كشيدند. (بحارالانوار، ج410، ص99، ح 57)
ايشان ديگران را نيز سفارش مي كرد كه اين شيوه را براي تربيت كودكان خود درپيش گيرند: احبوا الصبيان وارحموهم و اذا وعدتموهم شيئا ففوا لهم فانهم لايدرون الا انكم ترزقونهم؛ كودكان را دوست بداريد و به آنان مهرباني كنيد و هرگاه به آنها وعده داديد وفا كنيد؛ زيرا آنها شما را روزي دهنده خود مي دانند. (كافي، ج6، ص94، حديث3)
اگر قرار است چيزي را به كودكان آموزش دهيم، بهترين آنها اموري است كه رسول اكرم(ص) مي فرمايد: ايشان در اين باره مي گويد: ادبوا اولادكم علي ثلاث خصال: حب نبيكم و حب اهل بيته و قراءه القرآن؛ فرزندان خود را به كسب سه خصلت تربيت كنيد: دوستي پيامبرتان و دوستي خاندانش و قرائت قرآن. (غررالحكم، حديث 8844 و نيز كنزالعمال، ج16، ص654، حديث 90454)

 


امام خميني(ره) و بيت المال

در روز بيستم جمادي الثاني 1320 هجري قمري مطابق با 30 شهريور 1281 هجري شمسي در شهرستان خمين از توابع استان مركزي ايران در خانواده اي اهل علم و هجرت و جهاد و در خانداني از سلاله زهراي اطهر(س) روح الله الموسوي الخميني پاي بر خاكدان طبيعت نهاد. او وارث سجاياي آبا و اجدادي بود كه نسل در نسل در كار هدايت مردم و كسب معارف الهي كوشيده اند، آنچه در پي مي آيد نيم نگاهي است به سيره امام خميني در خصوص بيت المال كه از نظر مي گذرانيم.
¤¤¤
مال فقرا
خانم حضرت امام(ره) در نجف شديداً از نداشتن تلفن نگران بود، هر وقت مي خواست با فرزندانش در ايران صحبت كند، بايد ساعت ها در گرماي 48درجه و در صف اداره تلفن معطل مي ماند يا با خجالت به منزل شيخ نصرالله خلخالي مي رفت هر چند در آنجا با روي باز از ايشان استقبال مي شد، ولي امام اجازه داير كردن تلفن را نمي دادند، حاج سيداحمد خميني(ره) از آن روزها چنين ياد مي كند:
امام«ره» به والده محترم گفته بودند كه راضي نيستم كه از دفتر به ايران تلفن بزنيد، قيمت اشتراك تلفن در نجف 25دينار عراقي معادل (پانصد تومان) بود، اينجانب (احمد خميني) نوشتم از خودم پول دارم، شما تلفن داير كنيد، پولش را من به آيه الله پسنديده وكيل امام(ره) مي دهم، امام اين جواب را نوشتند:
«راجع به تلفن چيزي ننويسيد كه تلفن بكشيد، خرجش را مي دهم، من تلفن نمي كشم، شما هر چيزي جز مال فقرا نداريد و خوب است از حالا ملاحظه وجوه شرعيه را تمرين كنيد و زياده روي را احتراز كنيد.»
تشييع جنازه
يك وقت يكي از بزرگان مرحوم شده بود، امام خواست تشييع جنازه ايشان برود. بنا شد كه يك ماشين براي امام تهيه شود تا براي تشييع جنازه تشريف ببرند و ما يك ماشين را كرايه كرديم كه تمامش در اختيارمان باشد؛ چون هوا گرم بود و امام در گرما معطل مي شدند، خلاصه ماشين را آورديم و امام هم سوار شدند و قضيه تمام شد. ماشين تقريبا يك ساعت در اختيارمان بود و من يك دينار كرايه به راننده دادم، يك دينار آن وقت تقريباً بيست تومان بود.
در سه روز بعد من صورت حساب را تقديم امام كردم، ايشان به من پرخاش كردند؛ تو احتياط نمي كني، شما براي ماشين يك دينار پرداختي؟ عرض كردم: من فكر كردم كه حضرت عالي معطل مي شويد، فرمودند: نه، من هم مثل ديگران، چرا اين جور كردي؟»
سفر با درشكه
« درنجف كه بودم، يك روز امام مي خواستند منزل تشريف ببرند، به من فرمودند:«يك درشكه بگير، ماشين نگيري ها».
درشكه هاي آنجا خيلي تميز و مرتب نبود، باور كنيد من خودم خجالت مي كشيدم و امام تا آنجا كه مي شد، مي خواستند از سهم امام كمتر مصرف كنند.
خريد مرغ
مشهدي حسين، خادم امام، به من گفت. من رفتم مرغ خريديم، وقتي آمدم، آقا مرا ديد، گفت:«چي گرفتي؟» وقتي فهميد كه چه خريدم، فورا گفت:«برو پس بده، برگردان».
خريد لباس
اوايلي كه امام درنجف بودند، يك نفراستخدام شده بود براي اينكه درمنزل آقا چاي بدهد.
وضع لباسش يك قدري پاك و تميز نبود- پاره وكثيف بود-مرحوم آقا مصطفي به من فرمود: يك پيراهن براي اين آقا بگيريد، (از اين پيراهن هاي بلند به عربي دشداشه مي گويند)
عرض كردم چشم. به يكي از رفقا گفتم: ايشان هم رفتند و پارچه خريدند، دادند به خياط دوخت و همه پول دوخت و پارچه يك دينار و ربع شد؛ يعني به پول آن روز تقريبا بيست و پنج تومان، من در دفتر نوشتم، يعني موظف بودم كه هر پولي به كسي مي دادم مي نوشتم و صورت حساب را هر چند روز تقديم امام مي كردم.
بعد از چند روز كه صورت حساب را برده بودم، يك روز بعد يا همان روز يادم نيست، وقتي از مسجد يا مدرسه مي آمديم كه من اين مطلب اصلاً به ذهنم نبود، امام فرمود: تو احتياط نمي كني. من به عقيده خودم كاري نكرده بودم كه خلاف احتياط باشد، عرض كردم: چه كار كرده ام؟ فرمود:پيراهن را به من مي گفتي، عرض كردم كه آقا مصطفي گفتند، فرمود: خودم بايد بگويم.
من امام را خيلي مي شناختم، اما اگر ارادتم يك بود، شد هزار، چون امام آن علاقه اي كه به آقا مصطفي داشتند و آن شخصيتي كه آن مرحوم داشت، مع ذلك امام فرمود، خودم بايد بگويم.
حساب اين نيست كه حالا پسرم هست، چه رسد به اينكه يكي از اطرافيان بخواهد كاري بكند.
ساده ولي تميز
يك وقت، در نجف، از طرف امام به من امر شد كه يك قبايي براي امام تهيه كنم، من رفتم پيش يك خياط آشنا به او گفتم يك قبايي مي خواهم كه براي آقا مناسب باشد، چند تا نمونه پارچه داشت، گرفتيم. همراه با خياط خدمت امام رفتيم تا ببينيم كدامش را ايشان انتخاب مي كنند. تا اينكه آن پارچه را بخريم، اتفاقاً امام آن پارچه اي را انتخاب كرد كه به نظر من خيلي جنس بدي بود و من آن را نمي خواستم، اين روش لباس امام بود. لباسشان هميشه تميز بود، مرتب بود، اما از جهت جنس و كيفيت خيلي مراعات مي كردند و جنس خوب را نمي گرفتند از اين جهت كه مواظب بودند وجوهات كمتر مصرف بشود.
پيرو امام
حاج سيداحمد خميني(ره) مي گفت: توقع امام از دست اندركاران و مسئولان نظام اسلامي اين بود كه آنها هم مثل مردم عادي زندگي كنند. ساده و بي آلايش و بي تكلف باشند. مسئولان هر چه به دنيا بيشتر توجه كنند، بيشتر در آن فرو مي روند، امام(ره) تاكيد داشتند كه مسئولان به هيچ وجه اسراف نكنند، از بيت المال بهتر از اموال شخصي خود مواظبت كنند، از زخارف دنيوي دوري كنند و مردمي باشند.
اخيراًوزير انرژي اتمي روسيه براي ديدار با بنده (سيداحمد آقا) به جماران آمد، ايشان در بازديد از منزل امام به شدت تحت تاثير زندگي ساده و محقر بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران قرار گرفته بودند و تاكيد داشت كه زندگي آقاي مهندس ابراهيمي رئيس سازمان انرژي اتمي كشورمان را از نزديك ببيند. مي گفت: اگر زندگي آقاي ابراهيمي مانند امام ساده باشد، من باور مي كنم كه ايشان پيرو امام(ره) است. (مجموعه آثار يادگار امام، جلد 2، صفحه 675)
درسي براي همه
آيت الله فاضل لنكراني درباره احتياط امام در مصرف بيت المال براي فرزندش سيدمصطفي مي گويد: يك مسئله كه خيلي در روح من اثر گذاشته است و اين را، هم به عنوان توجه ملت ايران و هم به عنوان توجه روحانيون عزيز عرض مي كنم، مسئله وصيتنامه مرحوم حاج آقا مصطفي است...
در اين وصيتنامه، ايشان مي نويسند كه من از مال دنيا هيچ چيزي ندارم. فقط يك مقدار كتابهايي كه مورد احتياج من بود و من اكثر اين كتاب ها را از راه سهم امام و اينها تهيه كردم و وصيت مي كنم كه اين كتابها اگر فرزند من روحاني شد، در اختيار او قرار داده بشود والا به كتابخانه آقاي بروجردي در نجف منتقل بشود.
اين وصيتنامه در روح من خيلي اثر گذاشت كه مردي با اين همه فضايل علمي و با اين موقعيت كاملي كه داشت و با اينكه عرض كرديم در اين اواخر امام امت شايد در هر ماه ميليون ها تومان به قم و نجف به طلاب شهريه مي دادند، فرزند ايشان از هيچ يك از ماليه دنيا برخوردار نباشد، تنها يك مقدار كتاب آن هم به عنوان اينكه در جهات علمي مورد نياز ايشان بوده، اين درسي براي من و امثال من است و درسي براي ملت ايران است.
از: فارس
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14