(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 6 شهریور 1391 - شماره 20291

نقدي بر افزايش شبكه هاي سيما
شبكه هاي تخصصي بي هويت!
يادداشتي بر فيلم «ضدگلوله»
آنتي گلوله، ضدتز!آنتي گلوله، ضدتز!
نگاهي به برنامه «سيماي آبادي»
زنده باد روستا!
نكته اي درباره مقوله بحران مخاطب در سينماي ايران
راه هاي عبور از بحران سينماگريزي مردم
كدام فيلمسازهاي هاليوود اطلاعات محرمانه نظامي را دريافت كردند؟
ساخت سريال دفاع مقدسي درباره نوجوانان رزمنده
شبكه هاي اسپانيولي، روسي و فرانسوي ميزبان سريال هاي ايراني
بررسي فيلم هاي هاليوودي با موضوع انتظار در «الكوثر»
اختصاص درآمد «شورشيرين» به زلزله زدگان
كاروان تئاتر سيار به مناطق زلزله زده سفر مي كند
دروغ پردازي رسانه هاي آمريكايي براي توجيه خودكشي كارگردان هاليوود


نقدي بر افزايش شبكه هاي سيما

شبكه هاي تخصصي بي هويت!

آرش فهيم
افزايش شبكه هاي تلويزيوني و تأسيس پي در پي كانال هاي تخصصي، استراتژي جديد صداوسيما براي گسترش دامنه رسانه اي و ارتقاي نفوذ خود در جامعه است. اين روند، با ورود گيرنده هاي تلويزيوني ديجيتال يا همان سامانه ستاباكس تبديل به اولويت اصلي رسانه ملي شده است. ابتدا شبكه هايي چون آي فيلم و بازار وارد مدار تلويزيون هاي داخلي شد و پس از آن نيز شبكه هاي ديگري چون مستند، نمايش، ورزش و پويانمايي به اين جمع پيوستند. اما اين پايان راه نيست، چون براساس وعده مسئولان رسانه ملي به زودي چند شبكه ديگر از جمله شبكه سلامت نيز به اين طيف از شبكه ها اضافه خواهد شد.
اگرچه تراكم شبكه ها و تنوع آن ها مي تواند به بالا رفتن ضريب جذب مخاطب براي صداوسيما كمك كند، به ويژه در شرايطي كه رقابت سختي ميان رسانه ملي و رسانه هاي آن سوي مرزها درگرفته است. در پاره اي موارد نيز شبكه هاي جديدالتأسيس در اين راستا موثر بوده اند. مثل شبكه آي فيلم كه به واسطه پخش سريال هاي قديمي و خاطره انگيز، مدتي گوي سبقت را از ساير شبكه ها ربود.
اما با مروري بر آنچه تاكنون بر شبكه هاي تازه تأسيس اتفاق افتاده مي توان دريافت كه اغلب آن ها هنوز در مرحله تأسيس باقي مانده اند و گويي نيمه كاره رها شده اند. مثلا شبكه ورزش راه اندازي شد، اما هنوز وضعيت ثابتي پيدا نكرده و فعاليتش روي روال نيفتاده كه ناگهان يك شبكه ديگر پديد مي آيد و اين سلسله به همين منوال ادامه پيدا مي كند، بي آنكه هيچ يك از شبكه ها به جايگاه واقعي و مطلوب خود برسند. به بيان بهتر، هم اكنون در صداوسيما، محتوا و كيفيت شبكه ها قرباني كميت و تكثر شبكه ها شده است. گويي تأسيس پي در پي شبكه ها نيز به يكي از خوراك هاي پركردن بيلان كاري مديريت سيما تبديل شده است. اين در حالي است كه تجربه نشان داده، بيلان كاري و توليد انبوه در عرصه فرهنگي، جوابگو نيست يا اينكه در نهايت در كوتاه مدت و به شكلي سطحي، تنها به پر كردن عريضه مي انجامد.
نمي توان منكر ايجاد شبكه هاي متعدد و متنوع در پهنه رسانه اي كشور شد، به ويژه اينكه اين جريان با رويكرد راه اندازي شبكه هاي تخصصي در حال پيشرفت است. اما به نظر مي رسد كه رسانه ملي ازاين پس بايد در اين روند تجديدنظر نمايد. يعني به جاي تاكيد و تمركز بر تكثر شبكه ها، حالا بايد محتواي اين كانال هاي تازه متولد شده غني سازي شوند و براي رشد و بلوغ آن ها برنامه ريزي و سياستگذاري شود. بايد يك بار ديگر در اين شبكه ها بازنگري شود. مديريت سيما بايد اين مسئله را حل كند كه اصلا اين شبكه ها با چه هدف و چشم اندازي ايجاد مي شوند، براي چه مخاطبي و باانگيزه به راه انداختن يا كنترل و خنثي سازي چه جرياني در جامعه يا عرصه بين المللي پيش مي روند؟
نكته مهم اين است كه اكثر برنامه هاي اين شبكه ها غيرتوليدي هستند. يعني آنچه در اين شبكه ها روي آنتن مي رود يا بازپخش برنامه ها و سريال هايي است كه پيش از اين در ساير شبكه ها پخش شده بودند- مثلا سريال هاي شبكه هاي «آي فيلم» و «شما» يا بخشي از برنامه هاي شبكه هاي پويا و مستند- و يا محصولات شبكه هاي خارج از كشور هستند؛ مانند فيلم هاي شبكه «نمايش»، برخي از كارتون هاي شبكه «پويا» و اغلب فيلم هاي شبكه «مستند».
در اين ميان موفق ترين و پربيننده ترين شبكه پخش ديجيتال صداوسيما، شبكه «آي فيلم» است كه براي مخاطب داخل و خارج از كشور و به دو زبان فارسي و عربي محصولاتي را عرضه مي كند. اين شبكه در كشورهاي عرب زبان مخاطب خوبي را دست و پا كرده است. به ويژه اينكه داراي شاخصه هاي منحصر به فردي مانند اسلامي بودن و رعايت حريم هاي اخلاقي است. مشخصاتي كه باعث جلب توجه بخش زيادي از مخاطب هاي عفيف و طالب برنامه هاي سالم در كشورهاي عرب شده است.
اين شبكه در داخل كشور نيز به خاطر پخش سريال هاي قديمي و برانگيختن احساسات نوستالژيك مخاطب، براي مدتي با استقبال گسترده مردم مواجه شده بود. اما رفته رفته پخش سريال هاي تكراري موجب كاهش بينندگان داخلي آن شد. آي فيلم در صورتي مي تواند به شبكه اي صاحب سبك در حوزه رسانه هاي سرگرم ساز تبديل شود كه خود توليداتي با رويكرد مشخص و روندي منحصر به فرد داشته باشد.
بايد دقت داشت كه داشتن توليداتي منحصر به فرد براي شبكه هايي همچون «آي فيلم»، «مستند»، «نمايش»، «شما»، «پويا»، «ورزش» و... بسيار مهم تر و اولي از هر موضوع ديگري مي باشد. چنان كه هويت و شخصيت هر شبكه اي در مدار رسانه هاي ديداري و شنيداري و به طور خاص شبكه هاي تلويزيوني و ماهواره اي وابسته به توليدات آن هاست. در واقع اين شبكه ها مي توانند با داشتن محصولاتي انحصاري و برخورداري از هويتي خاص، به يك برند رسانه اي سرگرم كننده و در عين حال انقلابي تبديل شوند. با مروري بر برنامه هاي شبكه هاي تلويزيوني پرمخاطب جهان مي توان دريافت كه همه اين شبكه ها عرضه كننده انحصاري نوع يا انواع خاصي از برنامه ها هستند. اصلي ترين عامل توفيق شبكه هاي برون مرزي ايران نظير «پرس تي وي» و «العالم» نيز بدل شدن آن ها به يك برند در ميان شبكه هاي خبري بين المللي است. چون اين دو شبكه داراي هويتي مستقل و خاص بوده و از طريق آن ها مي توان به اخباري دست يافت كه ساير شبكه هاي خبري جهان از انتشار و انعكاس آن ها خودداري مي كنند.
تنها راه موفقيت شبكه هاي تازه تأسيس صداوسيما نيز اين است كه با پشتوانه پويا و تمدن ساز فرهنگ ديني و انگاره هاي ملهم از انقلاب اسلامي و همچنين تغذيه از سرچشمه هاي زلال و زيباي فرهنگ ايراني، طرحي نو دراندازند و خود را به عنوان يك رسانه متفاوت ظاهر كنند. بخصوص كه اين شبكه ها رسالت مقابله با تهاجم فرهنگي و جنگ نرم دشمن عليه مردم كشورمان را نيز برعهده دارند. به همين دليل بايد يك بار ديگر به بازتعريف آن ها پرداخت و با تدوين استراتژي و چشم اندازي راهبردي و كارآمد بر غناي كيفي و محتوايي برنامه هاي شبكه هاي جديد افزود تا هم بيننده آن ها افزايش يابد و هم اينكه جريان سازي و تاثيرگذاري مثبت فرهنگي آن ها بالا برود.
 


يادداشتي بر فيلم «ضدگلوله»

آنتي گلوله، ضدتز!آنتي گلوله، ضدتز!

مهدي نوروزخاني
فيلم «ضدگلوله» را تنها بايد از اين نظر يك اتفاق در سينماي ايران به حساب آورد كه از معدود فيلم هاي رسمي سينماي جنگ است كه توسط نسلي نوين از فيلمسازان سينماي ايران كليدخورد كه نه تنها جنگ را خود به چشم نديده اند و درجبهه ها حضور نداشته اند بلكه در آن دوران سن و سالي هم نداشته اند كه از پشت جبهه ها و شرايط اجتماعي آن سال ها آگاهي و اشراف شخصي داشته باشند. از اين به بعد فيلم هايي كه توسط اين نسل پس از نسل حاتمي كياها و ملاقلي پورها ساخته خواهدشد همه براساس شنيده ها و نوشته هاي به جاي مانده از آن ايام و روايت راويان زنده اين دفاع مقدس خواهدبود.
مصطفي كيائي كارگردان جوان فيلم «ضدگلوله» است كه پس از كمدي عامه پسند و سخيف «بعدازظهر سگي سگي»، خرده ژانر «كمدي جنگي» را به عنوان دستمايه دومين فيلم بلند سينمايي اش انتخاب كرده و در تمام صحبت هايش براي اين فيلم هم مدعي بوده كه به واسطه اضطراب و هراس هايش از آژير بمباران و ترس و دلهره هاي مرگ در دوران مدرسه رفتن، اشراف و آگاهي كاملي بر آن زمان، جنگ و حواشي آن داشته است و احتمالا به همين دليل هم از ميان تمام اقشار اجتماعي كه در آن زمان متأثر از جنگ بودند، قشر نوارفروش و قاچاق فروش فراري از دست كميته را انتخاب كرده!
«ضدگلوله» روايت فروشنده نوارهاي موسيقي لس آنجلسي در آن سال هاي دهه60 است كه با فهميدن داشتن غده اي در سر و فاصله اي كوتاه تا مرگ، راهي جبهه مي شود تا با كشته و به زعم خودش شهيدشدن، نيك نامي و امتيازاتي را براي خانواده اش به ارث بگذارد. پي رنگ و اسكلت داستاني «ضدگلوله» حضور اجباري يك شخصيت در يك مكان و شرايطي متناقض با باورهاي اوست كه يك طي طريق و مسير، او را دچار تحولات دروني مي كند و به نيتي غير از آن چه متصور بوده مي رساند.
پي بردن به دستمالي و تكراري بودن اين پي رنگ داستاني درمقايسه با فيلم هاي متأخري چون «ليلي با من است»، «مارمولك»، «اخراجي هاي1» و چندصد نمونه خارجي و هاليوودي ديگر حتي براي عامي ترين و عادي ترين مخاطبان اين فيلم هم بديهي است و در پاره اي ارجاعات «ضدگلوله» حتي داراي سكانس و پلان و شخصيت هاي تكراري فقط از همين چند نمونه فيلم داخلي مذكور است.
مانند سكانس وداع سليم با زن و دخترش و اطرافيان در كنار اتوبوس كه حتي تشابه ديالوگي بسياري هم با دو فيلم «ليلي با من است» و «اخراجي هاي1» دارد، كپي شخصيت رزمنده لال در «ضدگلوله» از شخصيت كودك لال در مارمولك و بسياري نمونه خارجي كه بيان تصويري از نفس لوامه شخصيت اصلي هستند: بيان شوخي هاي ركيك پشت وانت به هنگام اعزام نيروها به طرف خط مقدم مانند «اخراجي ها1»، پخش موسيقي لس آنجلسي از بلندگو در قرارگاه و اردوگاه، وجود ساده لوحي در همه شخصيت هاي جبهه ها و از همه فيلم هاي فوق كه هيچ كدام پي به دروغين بودن شخصيت اصلي نمي برند، سكانس هاي عمليات و پيشروي لشكر مانند «اخراجي ها1» كه يك نفر كلاشينكف به دست جلو مي افتد و بقيه پشت سرش به نوبت متلك و طنزي مي پرانند و درنهايت با رسيدن به ميدان ميني شخصيت ضدوضعيت اولين نفري است كه وارد مين زار مي شود و...
در اجرا و كارگرداني و ميزانسن هاي اسفناك و دوكوپاژهاي آشفته كه تجلي بيشترشان در سكانس هاي جبهه و جنگ است، خطاها و اشتباهات در سطح يك فيلم تجربي و آماتوري است كه نيازي به كارشناسي هاي تخصصي سينمايي ندارد و به غير از عامي و عادي ترين تماشاچي هاي اين فيلم، كم سن ترين مخاطبانش هم متوجه آن مي شود و شايد از بزرگتري كه كنارشان نشسته بپرسد چگونه لباس يك فرمانده جنگي در ميدان نبرد از ابتدا تا انتهاي فيلم اين چنين نو و تميز مي ماند و در سخت ترين مراحل عمليات با خط اتوي لباسش مي شود ميوه پوست كند!
بي توجهي ها درباره گريم و اندازه ريش و موي شخصيت ها هم صدق مي كند و مخاطب آزار است و اين درست است كه اكثريت مخاطب از طول زماني روايت و جغرافياي روايت و از اين دست اصطلاحات تخصصي اطلاعي ندارد، اما به هر حال از اين عدم تغيير ظاهري شخصيت ها و حفظ راكورد گريم دچار گنگي و گيجي مي شود.
مورد عجيب و تأمل برانگيزي در عاقبت همه شخصيت هاي خير «ضدگلوله» وجود د ارد كه در تشخيص عمد و غيرعمد بودن آن تشكيك بسياري به وجود مي آورد و تنها توضيحات تكميلي كارگردان فيلم، مويد عمد و غيرعمد بودن آن مي تواند باشد. در فيلم «ضدگلوله» تمام شخصيت هايي كه نماينده ارزش هاي نظام اعتقادي در تمام دوران انقلاب اسلامي هستند همه در سرنوشت و حداقل پايان شخصيت پردازي، داستاني مغموم و مغبون و حتي بي خاصيت و شرمنده ترسيم شده اند. دو نفر كميته اي كه براي دستگيري سليم نوار فروش به در خانه اش رفته اند پس از فهميدن به جبهه رفتن او نادم و شرمنده مي شوند و با تشر و طعنه هاي زن سليم سرافكنده برمي گردند. دو برادر بسيجي كه از شخصيت هاي فرعي پررنگ درام هستند يكي بي دليل و بي خاصيت شهيد مي شود، طوري كه از ابتداء هدف وجودي او معرفي اي بي خاصيت بوده، تنها براي نمايش كشته شدن در جنگ و... برادر كوچك تر ديگر هم به هنگام مجروحيت روي تخت بيمارستان چنان با حسرت از سليم به عنوان يك ابر قهرمان ياد مي كند كه انگار هيچ تنابنده اي در جنگ به مقام و منزلت او نرسيده است. بسيجي مستأجر سليم كه در آمبولانس مجروحين ميان توده اي از شهيدان و مجروحان است با شنيدن و فهميدن حضور سليم در آمبولانس سرش را از ميان دست و پاهاي خونين بالا مي آورد و از او به خاطر قضاوتش با شرمندگي حلاليت مي طلبد. فرمانده جوان كه برادر كوچك تر كارگردان فيلم نقش اش را بازي مي كند هنگام مرگ برادر بزرگتر ش او را در آغوش مي فشارد و اظهار پشيماني و ندامت مي كند!
به صداقت بايد پذيرفت كه «ضدگلوله» يك فيلم صرفاً جنگي كمدي است و هيچ گونه اشتراك محتوايي با سينماي دفاع مقدسي ندارد كه تصويرگر ارزش ها و اعتقادات آن دوران و آن آدم هاست، دو نوع سينمايي كه فقط در تير و تركش و خمپاره وجه اشتراكي ظاهري دارند و تعريف و تمايز محتواي آنها بارها تعريف و تذكر داده شده. ريشه اصلي اختلافات كارگردان و سازندگان اين فيلم با ارشاد و انجمن دفاع مقدس و حتي منتقدين ارزش گرا را هم در همين خلط تعاريف اين دو سينما بايد دانست، از فيلمي جنگي هيچ گاه نبايد توقع اقبال و استقبال يك فيلم دفاع مقدسي داشت.
در پايان به سكانس حذف شده پاياني ضدگلوله كه برايش بسيار جنجال كردند هم بايد اشاره اي شود كه كيايي برايش مدعي شده با حذف آن فيلمش از لحاظ محتوايي با فيلم «ليلي با من است» يكي شده است!
در اينكه كيايي اصول و قواعد درام و فيلمنامه نويسي را از كجا، در چه سطحي و نزد چه كساني آموخته كه اين چنين تصويري دارد صرف نظر مي شود، زيرا هيچ گاه با تغيير پايان بندي يك فيلم مهر تقليد و بازسازي از پيشاني آن پاك نخواهد شد. بهترين مثال براي اين هم فيلم «رفتگان» مارتين اسكورسيزي است كه چند سال قبل براساس بازسازي از يك فيلم هنگ كنگي به نام «روابط جهنمي» آن را ساخت و تفاوت اصلي اين دو فيلم به غير از گشادي و رنگ چشم بازيگران، در پايان بندي آنها بود، اسكورسيزي علي رغم آنكه پايان بندي فيلم هنگ كنگي را تغيير داده بوده و مخ جاسوس مافيايي را برخلاف مادر روي در و ديوار پاشانده بود، همه جا از فيلمش با عنوان بازسازي ياد شد و خودش هم اعتراضي به آن نداشت و حتي آكادمي اسكار هم فيلمنامه «رفتگان» را در بخش فيلمنامه اقتباسي پذيرفته بود.
به زعمي اين اصلاحيه براي «ضد گلوله» واجب و سودمند هم بايد تلقي شود. زيرا آن پايان بندي كه نشان مي داد سليم نوار لس آنجلسي فروش دهه 60حالا به دي وي دي قاچاق فروش دهه80 تبديل شده و آن همه رشادت ها و شهادت ها كه خود به چشم در جنگ ديده و در حالتي استثنايي هيچ گونه تغيير و تحولي در او نداشته، باز هم توهين بزرگي به تمام آدم هاي آن دوران است كه بعد از نيت رضاي خدا و جهاد در راه او، از زن و بچه و مدرك و خيلي مزايا گذشتند تا الان اين آب و خاك و همه درونياتش در اوج عزت و سربلندي باشد و اقتدار هسته اي و فضايي و ژنتيك و نانو تكنولوژيك داشته باشد و مهد بيداري اسلامي ناميده شود. آن آدم ها براي اين به جبهه نرفتند كه ترانه آن خواننده لس آنجلسي دهه60 را كه فيلم تأكيد بسياري بر پخش آن دارد را حالا به صورت ريميكس شده در آن سكانس حذف شده بشنويم!


نگاهي به برنامه «سيماي آبادي»

زنده باد روستا!

علي فرزين فرد
روستائيان درايران، يكي از تأثيرگذارترين اقشار درعرصه هاي مختلف سياسي، اقتصادي و فرهنگي محسوب مي شوند. به طوري كه در برخي موارد، نقش و تاثير روستانشينان از شهرنشينان پر رنگ تر مي شود. اما جايگاه روستا و روستائيان دررسانه هاي ما، به ويژه سينما و تلويزيون كمرنگ است. با اين حال مدتي است كه در تلويزيون چند برنامه نظير «سيماي آبادي» براي پركردن اين خلأ درحال پخش هستند.
براساس آمارها و بررسي ها، حدود 40 درصد از جمعيت كشور همچنان در روستاها زندگي مي كنند. در كنار اين مسئله، دام پروري، كشاورزي و صنايع دستي، به عنوان مشاغل عمده روستايي، بخشي مهمي از اقتصاد كشور را در برمي گيرند و اهميتي حياتي دارند. كشور ما در توليد چندين و چند محصول كشاورزي و باغي، از جمله پسته، زعفران، خرما، زرشك و زردآلو داراي ركوردهاي جهاني است. همچنين بخش عمده اي از فرش و قالي ايراني كه باعث افتخار ملي است، دركارگاه هاي روستايي و با دست هاي شريف روستانشينان توليد مي شود.
اما علي رغم هم اين نكات، متاسفانه طي نيم قرن اخير شاهد مهاجرت روبه گسترش از روستاها به شهر، خالي شدن روستاها و افزايش افسار گسيخته جمعيت شهرها بوده ايم كه واضح است، تبعات تلخ و ناگواري به همراه داشته است.
پديده اي مانند حاشيه نشيني در شهرهاي بزرگ كه آثار سوء اجتماعي، فرهنگي و امنيتي دارد از نتايج همين مهاجرت به شمار مي رود. اينجاست كه اهميت نقش صدا و سيما در فرهنگ سازي دراين زمينه آشكار مي شود. با يك نگاه اجمالي مي توان گفت كه كمتر اثري از روستا، در توليدات نمايشي و غير نمايشي تلويزيون ديده مي شود. هنوز در بسياري از آثار، آدم روستايي، شخصي ساده دل (يا بهتر است بگوييم ساده لوح!) و كم اطلاع نمايش داده مي شود. هنوز در بعضي از آثار، لباس روستايي و محلي، نشان امل و بي شخصيت بودن است و همچنان در برخي از برنامه ها، لهجه ها و گويش هاي ارزشمند قومي و محلي، هدف تمسخر و شوخي قرار مي گيرد. (البته از حق نبايد گذشت و بايد گفت كه اين معضل فرهنگي درسال هاي اخير در تلويزيون ما كمرنگ شده است)
به هر روي واضح است كه رسانه ملي از طريق نمايش جاذبه ها، قابليت ها و زيبايي هاي روستاها و بيان دستاوردهاي عظيم ساكنين سرافراز دهات كشور، مي تواند نه تنها دركاهش روند رو به رشد مهاجرت به شهرها ياري رسان باشد بلكه مي تواند گروهي از شهرنشينان كه از معضلات متعدد زندگي شهري همچون ترافيك، آلودگي صوتي و هوا و گراني درعذابند را نيز به مهاجرت معكوس و بازگشت به طبيعت زيبا و بكر تشويق كند.
دراين ميان، نقش شبكه اول سيما به عنوان شبكه ملي، حساس تر و تعيين كننده تر است.
بخصوص كه ظاهرا اين شبكه، تنها شبكه اي است كه درآن گروه موسوم به «جهاد» سازماندهي شده كه به طور تخصصي و ويژه به موضوعات مربوط به روستا اقتصاد كشاورزي و دامداري مي پردازد.از شبكه اول درحوزه آثار نمايشي، سريال موفق و پرمخاطب «پايتخت» را پيش از آن اين ديده بوديم كه در بستر طنز و با رويكردي داستاني و جذاب پاره اي از همين مسائل را مطرح كرد و البته پاسخ خوبي نيز از مخاطب دريافت نمود. درحوزه آثار غيرنمايشي، برنامه هايي مانند «سيماي آبادي»، «مستقيم آبادي» و برنامه جديد«بذرو تدبير» ساخته و پخش مي شود.
«سيماي آبادي»، برنامه اصلي گروه جهاد شبكه يك، با چندين نوبت پخش در هفته توانسته با دستمايه قرار دادن مسائل گوناگون حوزه كشاورزي و روستانشيني كشور، چتر فراگير رسانه براي طرح دستاوردها و بيان معضلات دراين پهنه از سرزمين ايران باشد. هم اين برنامه و هم برنامه جايگزين آن «بذر و تدبير» نيز همچون سفرنامه اي تصويري، گوشه گوشه كشور را درنورديده و مي كوشدخلاقيت هاي خرد اما موثر روستانشينان كشور را در امرار معاش و رونق كسب و كار خود درحوزه كشاورزي را به تصوير بكشند.
با اين حال و در همه قسمت هاي اين برنامه ها، علي رغم رويكرد ارزشمند محتوا، ضرورت تقويت جنبه هاي فني و تكنيكي برنامه سازي تلويزيوني محسوس است. دربعد تصويربرداري، صدابرداري و تدوين، خلأ هايي وجود دارد كه بايد رفع شود و در يك كلام نبايد ساده انگاري و نگاه سرسري در توليد چنين برنامه هاي مهم و تاثيرگذاري به چشم بيايد. با اين همه و در همين شرايط نيز، توليد و پخش اين برنامه ها، در صدا و سيماي شهرزده مارا بايد غنيمت دانست.
 


نكته اي درباره مقوله بحران مخاطب در سينماي ايران

راه هاي عبور از بحران سينماگريزي مردم

محمد قمي
در حالي كه همه
متفق القولند كه يكي از جدي ترين و شكننده ترين بحران هاي حال حاضر سينماي ايران، جدايي مردم از اين سينماست، فروش خوب و تا حدي هم اميدواركننده و رونق بخش يك فيلم خاطره انگيز، شور و حالي ديگر به سينماي ايران بخشيده است.
فروش خوب فيلم سينمايي «كلاه قرمزي و بچه ننه» و استقبال از اين اثر كودكانه و مفرح، كاملا پيش بيني مي شد. اما آنچه طي چند روز گذشته در حوزه اكران اين فيلم و اقبال مخاطبان روي داده چيزي فراتر از پيش بيني هاي اهالي سينماست.
اين فيلم طي چند روز به فروشي كم نظير طي چند ساله اخير در سينماي ايران دست يافته و اهالي سينما بخصوص دست اندركاران اين حرفه و سينماداران به فصل اكران پيش روي سينماها اميدوار كرده است.
اين وضعيت در حالي است كه سينماي ايران در طول چند سال گذشته و نيز در فصول مختلف اكران در سال جاري، دوران راكد و رخوت ناكي را تجربه كرده است و موقعيتي كه دارو دسته كلاه قرمزي پديده آورده اند به نوعي جريان يافتن خون تازه در رگ هاي اين سينما محسوب مي شود.
نكته قابل توجه آنكه «كلاه قرمزي و بچه ننه» به كارگرداني ايرج طهماسب، بدون در اختيار داشتن سينماهاي حوزه هنري و شهرداري به اين فروش دست يافت.
در اين ميان يكي از نكات مهمي كه به مناسبت اين رويداد بايد هدف توجه و تنبه اهالي سينما و نيز مديران اين حوزه قرار بگيرد، بحث ظرفيت هاي بالقوه اي است كه در سينماي ايران وجود دارد و با غفلت چندين و چند ساله همگان مواجه شده است.
ظرفيت هاي ارزشمندي كه به خوبي مي تواند به سينماي ايران كمك هاي شايان توجهي كند و آن را از بحران هاي مختلفي كه با آن دست به گريبان است برهاند. از بحران صنعتي نبودن تا بحران ريزش و قهر مخاطب.
يكي از اين ظرفيت ها قطعاً سينماي پرمخاطب و مهم كودك و نوجوان است كه فيلم «كلاه قرمزي و بچه ننه» هم در واقع از همين ژانر فراموش شده و مغفول مانده نمايندگي مي كند. ژانري كه تقريباً مي توان گفت سال هاست كه ديگر در سينماي ما به معناي واقعي كلمه، وجود خارجي نداشته است و اين در حالي است كه پتانسيل و بازار تقاضاي قابل توجه و مخاطب بالقوه و بالفعل قابل توجهي در ميان اقشار مختلف جامعه داراست.
«كلاه قرمزي و بچه ننه» ثابت كرد كه مي توان بدون دست يازيدن به جذابيت هاي كاذب و حواشي ويرانگر اخلاق و معنويت هم به فروش بالا رسيد و هم مخاطب را راضي كرد و هم فيلم آبرومندي آن هم براي يكي از لطيف ترين و معصوم ترين و پرجمعيت ترين طيف ها و قشرهاي جامعه ساخت.
و بايد گفت اين فيلم از اين جهت ها بسيار حائز اهميت است و بايد هدف توجه اصحاب سينماي ايران به ويژه كارگردانان و فيلمنامه نويسان و علي الخصوص مديران سينمايي قراربگيرد تا بتوانند با استفاده از پتانسيل هاي سالم كه در اين سينما و ميان علاقه مندانش از قشرها و طيف هاي مختلف هست، راه را براي رسيدن به يك سينماي پاك مردمي پر رونق، هموار سازند و بپيمايند.


كدام فيلمسازهاي هاليوود اطلاعات محرمانه نظامي را دريافت كردند؟

باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا با در اختيار قرار دادن اطلاعات محرمانه نظامي به «كاترين بيگلو»، «استيون اسپيلبرگ» و «تام هنكس» حمايت آن ها براي تبليغات انتخابات رياست جمهوري آينده آمريكا را جلب كرد.
جمعي از نيروهاي سابق سازمان سيا و ارتش آمريكا در تبليغاتي وسيع عليه اوباما مدعي شدند كه او در نشست هايش با تهيه كنندگان هاليوود، اسرار فوق محرمانه ملي را در اختيار آنها قرار داده تا حمايتش كنند.
به گزارش فارس، درحالي كه تنها چند ماه ديگر تا انتخابات رياست جمهوري آمريكا باقي مانده، جمعي از افسران سابق ارتش آمريكا و نيروهاي سازمان سيا، عليه اوباما يك ستاد انتخاباتي تشكيل داده اند. بخشي از تبليغات آن ها اقدام به ساخت يك كليپ تحت عنوان «افشاگري هاي بي شرمانه؛ افشاگري ها و سياستمداران چگونه امنيت ملي را تهديد مي كنند؟» بوده كه در آن مدعي شده اند كه اوباما با بسياري از تهيه كنندگان و كارگردانان هاليوود از جمله «كاترين بيگلو»، «استيون اسپيلبرگ» و «تام هنكس» در ارتباط بوده و گاه ملاقات هاي محرمانه داشته و در عوض فاش نمودن برخي از اسرار محرمانه و فوق محرمانه ملي، در جريان انتخابات تحت حمايت مالي آن ها قرار گرفته است. اين گروه مدعي اند كه هاليوود در عوض چنين اطلاعاتي، حداقل 20فيلم سينمايي و تلويزيوني در حمايت از اوباما در انتخابات آينده رياست جمهوري ساخته كه از جمله آن ها مي توان به ميني سريال «اقيانوس آرام» اشاره كرد كه تهيه كنندگي آن را «تام هنكس» و «استيون اسپيلبرگ» به عهده داشته اند.


ساخت سريال دفاع مقدسي درباره نوجوانان رزمنده

مجموعه تلويزيوني «رهبران كوچك» در باره زندگي بسيجيان نوجوان در دوران جنگ تحميلي در مركز سيمافيلم توليد مي شود. اين مجموعه در 13 قسمت 45دقيقه اي با درجه بندي «الف» توليد مي شود.
در دوران هشت سال دفاع مقدس تعداد بسياري از بسيجيان نوجوان در جبهه ها حضور داشتند كه تعدادي از آنها به درجه رفيع شهادت نائل آمدند، عده اي ديگر جانباز و يا اسير شدند. درحال حاضر يك تيم منسجم تحقيقاتي درحال پژوهش در خصوص زندگي و خاطرات اين افراد است كه پس از اين مرحله و آماده شدن مستندات نگارش مجموعه آغاز مي شود. «رهبران كوچك» در گروه كودك و نوجوان مركز سيمافيلم تهيه مي شود.


شبكه هاي اسپانيولي، روسي و فرانسوي ميزبان سريال هاي ايراني

توليدات رسانه ملي راهي راديو و تلويزيون هاي كشورهاي اسپانيولي، روسي و فرانسوي زبان شدند.
زيرنويس دومجموعه تلويزيوني «مدار صفر درجه» و «آشپزباشي» به زبان فرانسه و مجموعه «او يك فرشته بود» به زبان هاي اسپانيولي و روسي، با هدف مبادلات برنامه اي ميان ايران با ساير كشورها، توسط اداره مبادلات برنامه اي مركز امور بين الملل رسانه ملي، انجام شد.
بسته هاي فرهنگي فوق الذكر پس از آماده سازي مراحل زيرنويس، به منظور پخش از شبكه هاي تلويزيوني، «اسپانيولي، روسي و فرانسوي زبان» به اين كشورها ارسال شدند.
 


بررسي فيلم هاي هاليوودي با موضوع انتظار در «الكوثر»

مفاهيم مهدويت و فرهنگ انتظار در قالب برنامه اي با عنوان «في رحاب الانتظار» در شبكه جهاني الكوثر بررسي مي شود.
در اين برنامه كه صورت هفتگي روي آنتن مي رود تلاش مي شود تا مخاطبان با مفاهيم مهدويت، انتظار و عشق به منجي كه براي جهان عرب ناآشنا و بيگانه است تبيين شود و امام عصر(عج) به دور از غبار انحرافات و خرافات به مخاطبان عرب زبان معرفي شود.
كيوان نژاد سيفي تهيه كننده اين برنامه، كه در دفتر شبكه الكوثر در بيروت توليد مي شود، اظهار داشت: يكي از مهم ترين آيتم هاي برنامه «في رحاب الانتظار» نقد و بررسي فيلم هاي هاليوودي كه افكار انحرافي را درباره آخرالزمان ترويج مي دهند است. علاوه بر آن آيتم هايي مانند معرفي سايت هاي اينترنتي، گفتگو با كارشناسان مذهبي و سينمايي، پخش كليپ و گفت وگو با مؤلفان آثار عربي درباره امام عصر(عج) نيز در كنداكتور اين برنامه گنجانده شده است تا از اين طريق دايره المعارفي از اطلاعات مختلف و مفيد در اختيار مخاطب قرارگيرد.


اختصاص درآمد «شورشيرين» به زلزله زدگان

درآمد حاصل از فروش بليت «شورشيرين» به كارگرداني جواد اردكاني در سينما آزادي به مدت يك هفته به زلزله زدگان آذربايجان شرقي اختصاص خواهديافت.
تهيه كننده فيلم «شور شيرين» در گفت وگو با فارس با اعلام خبر فوق افزود: با هماهنگي كه با مديرعامل بنياد سينمايي فارابي و مديرسينما آزادي داشتم درآمد حاصل از فروش بليت يك هفته (از پنجشنبه گذشته) فيلم درسينما آزادي به زلزله زدگان آذربايجان شرقي اختصاص خواهد يافت.
وي در ادامه گفت: احتمالا اين هفته آخرين هفته اي است كه فيلم در سينماهاي تهران اكران خواهدبود. اميدواريم مردم براي كمك به مردم زلزله زده فيلم را درسينما آزادي ببينند تا ان شاءالله بتوانيم باعث خشنودي مردم منطقه و روح شهدا باشيم.
 


كاروان تئاتر سيار به مناطق زلزله زده سفر مي كند

كاروان تئاتر سيار با هدف روحيه بخشي به مردم زلزله زده و ابراز همدردي و ايجاد شرايط بهتر به سه شهر هريس، اهر و ورزقان سفر مي كند.
كاروان تئاتر سيار كه فعاليت خود را با هماهنگي و همكاري اداره كل هنرهاي نمايشي و اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان آذربايجان شرقي انجام مي دهد، به مدت يك هفته در شهرهاي زلزله زده آذربايجان شرقي حضور خواهد داشت.
 


دروغ پردازي رسانه هاي آمريكايي براي توجيه خودكشي كارگردان هاليوود

درحالي كه رسانه هاي آمريكايي مدعي بودند كه توني اسكات، كارگردان هاليوودي به خاطر رنج بردن از بيماري سرطان خودكشي كرده است، خانواده اين كارگردان، بيمار بودن وي را تكذيب كردند.
به دنبال خودكشي اسكات، شبكه اي.بي.سي به نقل از «يك منبع آگاه و نزديك به خانواده اسكات» گزارش داده بود كه اين فيلمساز مبتلا به يك تومور مغزي غيرقابل علاج بوده است. خبري كه سريعاً وارد دنياي مجازي و از آن به عنوان انگيزه اي قوي براي اقدام به خودكشي اين فيلمساز تعبير شد. اما اين پايان ماجرا نبود و پس از آن روزنامه لس آنجلس تايمز مطلبي منتشر كرد مبني بر اينكه خانواده اسكات وجود هرگونه بيماري را تكذيب كرده اند.
به گزارش كافه سينما هنوز اداره پزشكي قانوني لس آنجلس كانتي مشخص نكرده است كه آيا توني اسكات درگير مشكلات مربوط به سلامت جسماني اش بوده كه منجر به پريدن وي از پل سن پدرو در ايالت كاليفرنيا شده يا خير؟! شبكه اي.بي.سي هم از داستان اوليه اش عقب نشيني كرده و گزارش به روز شده اي را در سايت خود قرار داده كه عنوان آن چنين است: «تومور مغزي توني اسكات در هاله اي از ابهام است.»(!) اين اولين باري نيست كه اين شبكه تلويزيوني گزارشي خلاف واقع ارائه داده است. اي.بي.سي ماه پيش نيز و در جريان حادثه آئورورا (تيراندازي در سالن نمايش بتمن) مدعي شده بود كه قاتل مسلح با جنبش «تي پارتي» (جنبشي سياسي در آمريكا كه به شدت طرفدار پايبندي به اصول قانون اساسي ايالات متحده، كاهش مخارج حكومت و كاهش ماليات است) ارتباط داشته است.


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14