(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 13 شهریور 1391 - شماره 20297

چالش هاي هنرهاي نمايشي امروز ايران
فرصت ها و تهديدهاي مردمي شدن تئاتر
سنگرهاي فتح نشده رسانه ملي در جنگ نرم
صداوسيما و راه هاي بيداري استعدادهاي خفته
فساد و فروپاشي اخلاق؛ ارمغان رسانه هاي غربي
هجوم تصويري به عفاف و حجاب
دعوت از سينماي ايران براي حضور در تونس
توليد 17 فيلم در باره شهداي ترور
ساخت مستندي درباره گروهك تروريستي «جندالشيطان»
توهين به پرچم ايران در فيلم آمريكايي
ستاره زن هاليوودي متهم به سرقت جواهر شد!
فحاشي شبكه تلويزيوني صهيونيستي به ايرانيان


چالش هاي هنرهاي نمايشي امروز ايران

فرصت ها و تهديدهاي مردمي شدن تئاتر

چرا هنر تئاتر در مقايسه با ساير قالب هاي هنري با مردم كمتر در ارتباط است؟ چرا بازتاب وقايع و مسائل اجتماعي و سياسي و دغدغه ها و آرمان هاي ملي ما در تئاتر به ندرت ديده مي شود؟
واقعيت اين است كه سال هاي سال است كه تئاتر ايران در مقايسه با ساير گونه هاي هنري در انزوا به سر مي برد. به جز برخي از آثار كه هر از گاهي و به طور تصادفي سر و صدايي به پا مي كنند و بعضي از جشنواره ها كه در چند روز برپايي ، چشم هايي را جذب خود مي كنند ، در ساير زمان ها گويي تئاتري در اين كشور وجود ندارد. نه جامعه ما را با تئاتر كاري هست و نه تئاتر را با جامعه. به راستي مضامين و داستان هايي كه در آثار نمايشي تجلي مي يابند تا چه حد ملهم از فرهنگ و جامعه ما هستند؟ بدون شك خيلي كم. اگر هم چيزي به نام فرهنگ ايراني در معدود آثاري به منصه ظهور مي رسد ، موضوعات و داستان هايي تكراري از ادبيات كهن هستند.
داستان هايي همچون «ليلي و مجنون» «خسرو و شيرين» و ... كه گرچه در جاي خود زيبا و ارزشمند هستند ، اما مسئله اين است كه رويكرد به اين داستان ها در آثار نمايشي بيشتر ناظر بر جنبه هاي عشقي آن هاست.
در اين ميان آنچه جايش در تئاتر ما بسيار خالي است ، وقايع اجتماعي روز و اتفاقات مهمي همچون انقلاب اسلامي و دفاع مقدس است.نمايش هاي ما عمدتا در يك خلا اجنماعي به سر مي برند و آنجا هم كه نگاهي اجتماعي روي صحنه متبلور مي شود ، انتزاعي و بي ربط به دغدغه هاي عمومي است. به همين دليل هيچ گاه در بين مردم صحبتي از تئاتر ، بازيگران آن ، آثاري كه اجرا مي شود و فراز و نشيب هاي آن نمي شود. بلكه مخاطب تئاتر ، قشري محدود و ثابت است. اگر بررسي شود مي توان به اين نتيجه رسيد كه عمده تماشاگران آثار نمايشي افراد خاصي هستند كه مي توان آن ها را در اكثر اجرا ها ديد. تئاتر در كشور ما محدود به يك مركز يعني مجموعه تئاتر شهر است و آثاري هم كه در سالن هاي اين مجموعه اجرا مي شوند هيچ گاه بازتابي در جامعه پيدا نمي كنند. تئاتر ما خنثي شده و بيشتر نقش تزييني دارد و به عبارتي براي خالي نبودن عريضه هر روز نمايش هايي اجرا مي شوند و هر چند ماه يك جشنواره برگزار مي شود. به نام كارگردان هاي نمايش ها كه دقت مي كنيم غالبا نام هاي ثابتي را مي بينيم. گويي تئاتر فقط به همين چند نفر خلاصه مي شود. انگار كه نام ها از انديشه ها مهم تر است!
از همه اين ها بد تر هرزگي و ابتذالي است كه در بسياري از آثار رواج دارد. عده اي از اهالي اين عرصه كه راهي براي خود نمايي و جذب مخاطب از راه درست و هنرمندانه را نمي يابند مجبور به استفاده از تمهيداتي خارج از دايره عرف و اخلاق اجتماعي مي شوند.
اما چرا تئاتر ما گرفتار اين مسائل و مصائب شده است؟ سيد شهيدان اهل قلم ، شهيد مرتضي آويني در مقاله اي كه در سال 1371 به رشته تحرير درآمد ، اين وضعيت را پيش بيني كرده بود. آويني در مقاله «آيا تئاتر زنده مي ماند؟» نوشته بود :«تئاتر امروز ايران مصداق شجره اي است كه ريشه در عمق خاك ندارد و به طوفاني نه چندان شديد فرو خواهد افتاد... دوران جلوه فروشي طاوس پير غرب گذشته و آن شيفتگي جنون آميز كه ما را از تأمل و تفكر در خودمان باز مي داشت فرو نشسته است. عهد بشر با خدا تجديد گشته است و اگر تئاتر از مقتضيات اين تجديد عهد تاريخي غفلت كند، سر از بستر اين بيماري برنخواهد داشت و خواهد مرد» و امروز شاهد به وقوع پيوستن سخن آن سيد شهيد هستيم و تئاتر ما حتي با نگاهي خوش بينانه ، در اغما به سر مي برد ؛ اگر نمرده ، زنده هم نيست.
اما اين وضعيت دال بر اين نيست كه ديگر به تئاتر اميدي نيست و بايد آن را رها كرد. خير! اتفاقا شرايط كنوني رسالت علاقه مندان حقيقي ، مسئولان دلسوز و هنرمندان متعهد هنر هاي نمايشي را دو چندان مي كند. چرا كه نمايش هم يك هنر اصيل ايراني است. نه اين تئاتر كه تقليدي كوركورانه ، با حداقل خلاقيت است. بلكه گونه هايي چون نقالي، پرده خواني ، تعزيه، سوگ سياوش و ... كه ريشه در اين خاك دارند و در هواي فرهنگ ايراني و اسلامي تنفس كرده اند. امروز هم جامعه ما به هنر تئاتر احتياج دارد. هنري كه قابليت ارائه انديشه انقلابي و معنويت را دارد. اما به شرطي كه از اين پوسته خارج و از اين خواب زمستاني بيدار شود. بار ديگر به جامعه و در ميان مردم برگردد و منبع تغذيه خود را از متون و تفكرات غربي و اومانيستي به اقيانوس بي كرانه و پر گوهر فرهنگ اسلامي تغيير دهند. امروز در جامعه و در جهان پيرامون ما اتفاقاتي در حال روي دادن است كه هنرمندان تئاتر ما نمي توانند بي خيال آن ها شده و پي مسائل شخصي و اوهام خود بروند؛ جنگ ، تجاوز و اشغالگري ، كودتا، از خود بيگانگي ، ناتوي فرهنگي ، بي هويتي ، بي عدالتي ، فساد و بسياري ديگر از مسائل كه فهرستي بي انتها را مي توان از آن ها تهيه كرد و هنرمندان نيز براي مقابله با آن ها مسئول هستند. اهالي تئاتر هم بايد نسبت به اين موضوعات احساس مسئوليت كنند و از توانايي هاي خود براي اعتلاي انسانيت و بازگشت انسان به خويشتن خويش كمك كنند. در اين صورت مي توانيم بگوييم تئاتر زنده شده است.
براي احياي تئاتر لازم است قبل از هر چيز يك افق و چشم انداز براي تئاتر كشورمان ترسيم شود. در شرايط كنوني ، معلوم نيست كه هويت تئاتر ما چيست و قرار است چه مسيري را بپيمايد ، از كدام منزل ها عبور كند و به چه غايتي دست پيدا كند. در گام دوم بايد آموزش تئاتر متحول شود و در هنرستان ها، دانشگاه ها و ساير مراكز آموزشي ، هنر هاي نمايشي با تكيه بر منابع و فرهنگ بومي كشورمان تدريس شود. در كنار اين مسائل بايد به توليد متون ملهم و منبعث از منابع فرهنگي ، فقهي و ادبي با رويكرد به شرايط روز همت گماشت. تئاتر بايد از پيله تهران و تئاتر شهر خارج شود و علاوه بر نام هاي محدود ساير هنرمندان كه مظلوم واقع شده اند نيز به تالار هاي نمايشي راه پيدا كنند.
در پايان باز هم به انديشه استاد بزرگ هنر انقلاب اسلامي كه بزرگ ترين اثر هنري يعني شهادت را برگزيد بر مي گرديم كه نوشت :«تئاتر شرق مي تواند با رجعت به سوابق تاريخي و ملي خويش زنده بماند و در اين طريق، پيش از هر چيز بايد عنان تقليد را از گردن باز كند و زنجيرهاي رعب و شيفتگي به غرب را از دست و پاي خويش بر درد. معرفت نسبت به تئاتر غرب و سير تحولي كه پيموده است مقدمه خود آگاهي ماست، اما اين معرفت بايد از منظر تفكر مستقل ما حاصل آيد نه از آن طريق كه غربيان خود خويش را معرفي كرده اند... هنر نمايش اگر ريشه در خاك فرهنگ و ادب اين مرز و بوم بدواند، عرصه هاي ديگري نيز براي ادامه حيات خواهد يافت، چنان كه در سال هاي آغازين پيروزي انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي چنين شد و گروه هاي نمايشي خودپرورده اي از ميان مردمان پايين دست سر برآورد؛ اما اين نهال هاي نازك مورد بي مهري باغبان واقع شدند و از تشنگي خشكيدند.»
ميلاد حسيني
 


سنگرهاي فتح نشده رسانه ملي در جنگ نرم

صداوسيما و راه هاي بيداري استعدادهاي خفته

آرش فهيم
شكي نيست كه امروز خط مقدم دفاع رسانه اي از كشورمان در جنگ نرم، صداوسيماست. طي سال هاي اخير، با افزايش هجوم فركانس هاي بيگانه به حريم زندگي مردم ايران، برجستگي نقش رسانه ملي ضرورت بيشتري پيدا كرده است. گرچه نمي توان جايگاه ساير رسانه ها را ناديده گرفت، اما مي توان گفت كه برآيند و نتيجه غالب فعاليت هاي فرهنگي و رسانه اي كشور، از دريچه صدا و سيما تكثير و اشاعه مي يابد. به همين دليل، رسانه ملي بيشترين قابليت را براي تحكيم اتحاد ملي و تسخير سنگرهاي رسانه اي مهاجم دارد.
اين وضعيت حساس، آزمون و فرصتي پيش روي اين رسانه ملي است. چالش هاي رسانه اي پيش رو، مي تواند بستري براي بيدار كردن بسياري از استعدادهاي خفته، جاري ساختن نيروهاي تازه و فتح كردن قله هايي مرتفع تر را بطلبد وضع فعلي رسانه ملي، تنها بخش كوچكي از داشته ها و توانمندي هاي آن است و معتقديم اگر صدا و سيما ويژگي هاي بالقوه خود را بيش از پيش بالفعل نمايد، مي تواند بسياري از مشكلات فرهنگي، اجتماعي و سياسي كشور مان را برطرف كند.
عملكرد صدا و سيما در يك سال اخير در جهت بروز و ظهور بيشتر اين قابليت بوده است، اما هنوز راه فراواني تا هدف نهايي مانده است. اين هدف، خارج شدن روز افزون از انفعال، خنثي سازي ناتوي فرهنگي و شبيخون رسانه اي غربي ها (جنگ نرم)، واكسينه كردن جامعه در مقابل جنگ نرم و در نهايت صدور بيش از پيش ارزش هاي انقلاب اسلامي به جهان است. اما نقشه راه رسانه هاي مهاجم به ايران چيست و آنها قصد تسخير چه چيزي را دارند؟
جنگ نرم پهنه وسيعي است كه حوزه ها و مصاديق بسياري را دربر مي گيرد، اما مهم ترين وسيله در اين جنگ، رسانه ها هستند كه در اين ميان شبكه هاي ماهواره اي نقش پررنگ تري را برعهده دارند.
محور اصلي فعاليت شبكه هاي بيگانه را مي توان بخشي از مهندسي معكوس غرب عليه ايران دانست، اما مهندسي معكوس چيست؟ «فرانسيس فوكوياما»، نظريه پرداز مشهور غربي سال ها قبل و در جريان پيروزي هاي پي در پي رزمندگان اسلام بر دشمن در جنگ هشت ساله، نظريه مهندسي معكوس را براي مقابله با ايران ارائه داد. «فوكوياما» اين نظريه را در قالب مقاله اي با عنوان «بازشناسي هويت شيعه» در كنفرانس شيعه شناسي كه سال 1366 در اورشليم برگزار شد، آشكار كرد. در اين مقاله تصريح شده است: «شيعه، پرنده اي است كه افق پروازش خيلي بالاتر از تيرهاي ماست. پرنده اي كه دو بال دارد: يك بال سبز و يك بال سرخ.» او بال سبز اين پرنده را مهدويت و عدالت خواهي و بال سرخ را شهادت طلبي، معرفي مي كند كه ريشه در كربلا دارد و شيعه را فناناپذير كرده است. «فوكوياما» همچنين شيعه را داراي بعد سومي هم مي داند و معتقد است كه اهميت آن بسيار بيشتر از ساير ابعاد شيعه است و آن ولايت فقيه است. وي در اين باره مي گويد:«اين پرنده، زرهي به نام ولايت پذيري به تن دارد و قدرتش با شهادت دو چندان مي شود. شيعه، عنصري است كه هر چه او را از بين مي برند، بيشتر
مي شود.» وي با اشاره به پيروزي هاي آن زمان ايران در جنگ نوشت: »اين ها فاو را تسخير كرده اند، مي روند كربلا را هم بگيرند و اين، يعني فتح قدس، اگر كربلا را بگيرند، اينجا را هم قطعاً مي گيرند.» او در اين مقاله، شيعيان را شكست ناپذير معرفي كرده و تنها راه مغلوب ساختن آن ها (ما) را اجراي طرحي به نام مهندسي معكوس مي داند. به اين ترتيب كه: «مهندسي معكوس براي شيعيان اين است كه ابتدا ولايت فقيه را خط بزنيد. تا اين را خط نزنيد، نمي توانيد به ساحت قدسي كربلا و مهدويت تجاوز كنيد... براي پيروزي بر يك ملت بايد ميل مردم را تغيير داد... ابتدا ولايت فقيه را خط بزنيد، در گام بعد، شهادت طلبي اين ها را به رفاه طلبي تبديل كنيد. اگر اين دو تا را خط زديد، خود به خود انديشه هاي امام زماني از جامعه شيعه رخت بر مي بندد... بعد از آن شما بياييد براي غرب هم امام زمان و كربلا و ولي فقيه بتراشيد.»
هم خود غربي ها و هم برخي افراد بي اطلاع در داخل، جنگ نرم را نوعي توهم توطئه مي دانند، اما رسانه هاي غربي آنقدر منسجم و هماهنگ در حال فعاليت حول محور مهندسي معكوس هستند كه توهم دانستن جنگ نرم، نوعي تجاهل و تغافل است. به طوري كه تخريب سه شاخصه ولايت پذيري، شهادت طلبي و عدالت خواهي به شكل آشكاري در دستور كار رسانه هاي غربي، به خصوص رسانه هاي فارسي زبان قرار دارد.
با بررسي آنچه از شبكه هاي مهاجم به ايران پخش مي شود، مي توان فرآيند مهندسي معكوس را توسط آن ها به عينه ديد. آن ها در شبكه هاي سياسي خود از جمله بي بي سي فارسي و صداي آمريكا در پي مخدوش كردن تفكر ولايي هستند و در شبكه هاي تفريحي خود نظير «من و تو»، «فارسي وان»، «جم تي وي» و ... رفاه طلبي و بي قيد و بندي را ترويج مي كنند. علاوه بر اين، در فيلم هاي سينمايي و سريال هاي استراتژيك خود نيز در پي فرهنگ سازي در راستاي اين نظريه هستند.
بنابراين تنها راه صدا و سيما نيز تضاد با همان مهندسي معكوس است. يعني تقويت ولايت پذيري، شهادت طلبي و عدالت خواهي. در اين راه جذابيت و سرگرم سازي بايد با تأثيرگذاري در راستاي اين شاخصه هاي هويتي همراه شوند.
ضمن اين كه مشغول شدن صدا و سيما به رقابت صرف با شبكه هاي متجاوز غربي، افتادن در مسير روزمرگي و منفعل شدن است. رسانه ملي با پررنگ تر كردن تشخص، هويت و تمايز خودش با ساير شبكه هاي جهان، پوياتر شدن بيش از پيش در زمينه باز توليد فرهنگ ايراني- اسلامي و بومي ساختن ذائقه مخاطبانش در گستره اي جهاني، مي تواند از موضع مدافع به مقام مهاجم ارتقا يابد.
 


فساد و فروپاشي اخلاق؛ ارمغان رسانه هاي غربي

هجوم تصويري به عفاف و حجاب

رضا فرخي
يكي از موضوعاتي كه سياستمداران آمريكا هميشه و در همه جا به خصوص در مجامع عمومي مدعي آن بوده اند بحث استقلال قوا در آمريكا واستقلال در تصميم گيري هاي سياسي بوده است. به واقع آنها هميشه مدعي اين موضوع هستند كه درساختار سياسي آمريكا مصلحت اجتماعي حرف اول را مي زند نه لابي گري ها و احزاب سياسي، حال سوال اينجاست كه آيا اين ادعا صحت دارد؟ آيا كشوري كه درآن رئيس جمهور پس از انتخاب شدن بايد موافقت لابي هاي صهيونيستي مانند »آيپك« و كليساي ايوانجليستي را به دست آورد تا به سلامت دوران خود را به پايان برساند از دستگاه سياسي مستقل برخوردار است؟
تمام اين سوالات تنها دراين حوزه مطرح نيست بلكه درحوزه هاي ديگر هم به شدت مطرح است. به عنوان مثال آيا مي توان رسانه هاي آمريكا را حتي درخود آمريكا مستقل دانست؟ مگر جز اين است كه مالك بزرگترين غول هاي رسانه اي در آن كشور صهيونيست ها هستند و پيوند عميقي با آيپك دارند؟ اين موضوع كاملاً درمورد هاليوود هم صادق است؛ به طوري كه بي هيچ ترديدي، دستگاه سينمايي آمريكا در تسخير صهيونيست است.
اما نكته جالب، دانستن اين نكته است كه صهيونيست ها چگونه وارد رسانه هاي آمريكا شدند. كافي است كمي به تاريخ رسانه اي آمريكا نگاهي بيندازيم، مي بينيم كه ورود آنها درابتدا از راه ساخت فيلم هاي مستهجن و «پورنو» بوده است و در اين راه و به انحراف كشيدن جامعه از هيچ راهي فروگذار نكرده اند. آنها هنگامي كه ديدند نمي توانند نوآوري داشته باشند به اين حرفه روي آوردند و از اين راه پول خوبي هم كسب نمودند.
و جالب اينجا بود كه دولت آمريكا دست آنان را كاملاً براي اين امر بازگذاشت و آن ها به واسطه پولي كه از اين جنايت رسانه اي عليه اخلاق انساني به دست آوردند سعي كردند كه وارد ژانرهاي ديگر سينماي آمريكا مانند آخرالزمان و يا ژانر وحشت شوند تا بتوانند به طور كلي ومطلق هاليوود را در اختيار بگيرند.
حتي سعي نمودند براي توجيه جنايت خود به دنياي فلسفه و سياست وارد شوند و براي اين موضوع از آرمانشهر ترسيم شده توسط انديشمنداني چون «هربرت ماركوزه»كه درآن بي بندوباري جنسي وجود دارد با وقاحت تمام دفاع كردند. تا آنجا كه يكي از متفكران صهيونيست به نام «پاول كودمن»، چنين روندي را داراي «پيامدهاي دلنشين و عالي فرهنگي» معرفي كرد و نوشت: «اين امر به كل هنر ما شرافت خواهد داد و جنسيت را انساني خواهد ساخت» و جالب اينجا بود كه هيچ سياستمدار آمريكايي درآن زمان معترض نشد كه كجاي ساخت فيلم هاي مستهجن و صادر كردن آن افتخارآميز است؟ صهيونيست ها براي به دست آوردن پول دست به هر كاري زدند وحتي به اين نكته هم توجه نكردند كه اين موضوع چه فاجعه اي مي تواند براي نسل جوان در تمام دنيا ايجاد كند.
به واقع آنها پس از اين قضايا فضاي كاري خود را افزايش داده و شروع به تأسيس شبكه هاي ماهواره اي مستهجن كردند، به طوري كه بسياري از شبكه هاي «اسپايس» متعلق به بزرگان يهودي آمريكا بود. آنها همچنين در همين راستا شروع به برگزاري جشنواره هايي كردند كه در آن تحت عنوان زيباترين زنان دنيا به زنان مختلف هديه مي دادند!
اما سوال اين است؛ اين همه تأكيد بر هرزه نگاري و هرزه گرايي براي چه بوده است؟ آيا تنها كسب ثروت را مي توان هدف آن ها از رو آوردن به هنر«اوروتيك»دانست؟ اگر چنين بود آنها راه هاي بهتري هم داشتند. چرا كه براي كسب ثروت، دولت آمريكا دست شان را باز گذاشته بود و آنها هر گونه كه مايل بودند و هر جايي كه مي خواستند مي توانستند سرمايه گذاري كنند. اما نكته اصلي اينجاست كه آنها هميشه به دنبال ضربه زدن به دشمنان خود هستند و به واقع چه ضربه اي بالاتر از اين موضوع كه جوانان همه جاي دنيا حتي خود آمريكا زمان بسيار زيادي از اوقات را به ديدن فيلم هاي پورنو بگذرانند و به بسياري از انحرافات اخلاقي هم دچار شوند؟
نكته قابل تأمل اينجا بود كه درسال 1990 آماري منتشر شد كه حدود 25 درصد از جوانان آمريكايي به ديدن اين فيلم ها اعتياد پيدا كرده اند. اين آمار زنگ خطري بود براي خانواده هاي آمريكايي. ازهمان موقع، اين موضوع با اعتراض شديد خانواده هاي جامعه آمريكا مواجه شد. چرا كه آنها هم نمي خواستند كه فرزندان شان به دليل تماشاي فيلم هاي مستهجن به بحران هاي جنسي، فروپاشي اخلاقي و بيماري هاي رواني مبتلا شوند و درنتيجه از تحصيل و بسياري موضوعات كه بايد جزو برنامه هاي اصلي جوانان آنان باشد باز بمانند و اسير چنگال ثروت اندوزي صهيونيست ها شوند. اما واقعيت اين بود كه بعضي از سياستمداران آمريكا به اين اعتراضات توجهي نكردند كه نشان مي دهد از اين موضوع سود مي بردند.
چند سال پيش در يك پژوهش آماري با موضوع رسانه و مسائل جنسي از سوي نشريه انجمن پزشكي آمريكا آماري به دست آمد كه نشان از ارتباط مستقيم رفتارهاي جنسي و اخلاقي جوانان در جامعه غرب با رسانه ها داشت برخي از نتايج اين نظرسنجي (كه پيش از اين در مقاله اي در شماره 40 ماهنامه سياحت غرب به فارسي برگردانده شده بود) به اين ترتيب بود:
نوجوانان 13 تا 15 ساله، رسانه را مهم ترين منبع اطلاعاتي خود براي مسايل جنسي مي دانند.
نيمي از نوجوانان و جوانان گفتند از برنامه ها و فيلم هاي تلويزيوني، مسايل زيادي درباره حاملگي و شيوه هاي ضدبارداري آموخته اند. اين موضوع از سوي انجمن پزشكي آمريكا رد شد و آنها اعلام كردند كه رسانه ها تنها رفتارشان تبليغاتي است و آموزش هايي تماماً نادرست ومنفعت طلبانه به مردم داده اند و تنها به دنبال فروش محصولات خود بوده اند براساس نظر انجمن مذكور ذكر اين مسائل در رسانه با اين وقاحت موجب طغيان غريزه جنسي در ميان جوانان آمريكايي شده است.
40 درصد جوانان اعلام كرده اند كه از برنامه هاي تلويزيون آموخته اند تا چگونه براي صحبت با دوستان جنس مخالف خود در رابطه با مسائل جنسي اقدام نمايند. يعني به واقع رسانه ها خود ابزاري شده اند براي گسترش بي قيدي اخلاقي!
اين سه نتيجه تنها بخشي از آن پژوهش بود كه نشان مي دهد اين مسئله چه فاجعه اي مي تواند براي يك جامعه بيافريند.
اما نكته مهم اين است كه اين موضوع مي تواند زنگ خطري براي جامعه ما هم باشد. چرا كه اين محصولات هرزه نگاري به راحتي به كشورهاي ديگر از طريق همه رسانه ها صادر مي شوند و اگر جامعه ما نتواند برنامه صحيحي براي مبارزه با آن داشته باشد بايد منتظر عواقب آن باشد. به خصوص اين كه مضرات چنين مسائلي در يك جامعه مذهبي بسيار سنگين تر از يك جامعه سكولار است. زيرا اين مسائل مي تواند منجر به سست شدن پايه هاي اعتقادي و مذهبي جوانان شده و از همه مهم تر اين است كه اعتياد به چنين مسائلي فاجعه بار خواهد بود، به نحوي كه در عرض چند سال مي تواند آداب فرهنگي و اخلاقي جامعه را از درون متلاشي كند. علاوه بر اين، هجوم جنسي رسانه اي به جوانان ما باعث مي شود به جاي اينكه اوقات خود را صرف كار و تلاش و شكوفايي استعدادهاي خود كنند به استفاده از محصولات هرزه نگاري صهيونيستي بپردازند كه تنها تأثيرآنها گستراندن فحشا و بي بندوباري و لاابالي گري اخلاقي است. تنها راه مبارزه با اين موضوع روشنگري و دروني كردن ارزش هاي اخلاقي در يكايك افراد جامعه است.
 


دعوت از سينماي ايران براي حضور در تونس

وزير فرهنگ تونس طي ديدار با نماينده ويژه سازمان سينمايي، حضور سينماگران ايراني در جشنواره سينمايي كارتاژ را خواستار شد.
همزمان با برپايي بيست و هفتمين جشنواره بين المللي قليبيه، نماينده ويژه سازمان سينمايي ايران با وزير فرهنگ تونس ديدار و گفت وگو كرد.
شفيع آقامحمديان كه به مناسبت حضور در جمع اعضاي هيئت داوري جشنواره بين المللي قليبيه در كشور تونس به سر مي برد، در اين نشست ضمن ابلاغ سلام هاي گرم وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، نامه جواد شمقدري معاون وزير و رئيس سازمان سينمايي و امور سمعي و بصري كشورمان را تقديم وزير فرهنگ تونس كرد.
وزير فرهنگ تونس نيز ضمن تقدير و استقبال از همكاري هاي سينمايي با جمهوري اسلامي ايران گفت: ما در ماه نوامبر بزرگ ترين رخداد سينمايي را در جشنواره كارتاژ خواهيم داشت و امسال براي اولين بار و همزمان با اين جشنواره، مركز ملي سينما را افتتاح مي كنيم و در نظر داريم از تجربه ايران در دوره هاي آموزشي و نيز چگونگي مديريت اين مركز استفاده كنيم. بنابراين بنده شخصاً دعوت مي كنم كه علاوه بر حضور فيلم هاي ايراني، كارگردانان و هنرپيشگان در اين جشنواره، اساتيد و كارشناسان آموزشي نيز به تونس بيايند تا بدين وسيله اين مركز جديد التأسيس بتواند به سرعت به اهداف خود برسد.


توليد 17 فيلم در باره شهداي ترور

17 فيلم با موضوع شهداي ترور با حمايت جشنواره بين المللي فيلم مقاومت و دفاع مقدس توليد شد.
اين فيلم ها در بخشي جداگانه با عنوان جلوه گاه نور ويژه شهداي ترور به تهيه كنندگي انجمن سينماي انقلاب و دفاع مقدس و توسط سينماگران كشور ساخته شده است.
بنابراين گزارش، شهداي ترور از جمله موضوعاتي است كه متاسفانه به رغم اهميت و حساسيت آن و با توجه به فضاسازي هاي دروغين غرب و استكبار جهاني در زمينه تروريسم، از سوي رسانه هاي ايران به ويژه رسانه هاي تصويري و سينما غفلت صورت گرفته و اقدامات جدي به عمل نيامده است.
ستاد جشنواره فيلم مقاومت با توجه به برخورداري كشور از بيش از 17 هزار شهيد در اين حوزه از بدو انقلاب اسلامي تا شهيدان هسته اي و شهيدان جهاد علمي تصميم گرفته است بخش جداگانه اي را به اين موضوع مهم اختصاص دهد
 


ساخت مستندي درباره گروهك تروريستي «جندالشيطان»

مستندي درباره فعاليت هاي گروهك تروريستي جندالشيطان براي نمايش در جشنواره فيلم دفاع مقدس ساخته مي شود.
اين اثر مستند در دوازدهمين جشنواره بين المللي فيلم مقاومت در بخش جلوه گاه نور جشنواره حضور يافته است. بخش جلوه گاه نور نگاهي دارد به شهداي ترور از آغاز انقلاب اسلامي تا شهداي هسته اي و براي نخستين بار در ساختار جشنواره دفاع مقدس گنجانده است.
 


توهين به پرچم ايران در فيلم آمريكايي

دولت آمريكا كه در بعد واقعي از متوقف كردن برنامه هسته اي ايران باز مانده است، تصميم گرفته بمباران تاسيسات هسته اي ايران و توهين به پرچم كشورمان را حداقل در فيلمي علمي- تخيلي محقق كند.
به گزارش سايت اوباما، در فيلم ترنسفور مرز يا تبديل شوندگان 3، محصول سال، صحنه هايي از حمله به تاسيسات هسته اي كشوري خاورميانه اي آورده مي شود كه با نشان دادن پرچم ايران به صورت واژگون، معلوم مي شود كشور موردنظر ايران است.
در بخشي از اين فيلم، سربازاني حضور دارند كه به زبان فارسي صحبت مي كنند و در حال محافظت از نيروگاه هسته اي هستند اما آمريكايي ها با استمداد از آدم فضايي هايي شبيه به ربات، به تاسيسات هسته اي ايران حمله مي كنند تا حداقل در يك فيلم علمي- تخيلي بتوانند به آرزوي خود در متوقف كردن برنامه هسته اي ايران جامه عمل بپوشانند. نكته قابل توجه در خصوص سه گانه ترنسفور مرز، اين موضوع است كه به رغم دشمني آدم فضايي ها با دولت آمريكا در پارت اول، سازندگان اين فيلم علمي- تخيلي ترجيح داده اند كه براي متوقف كردن برنامه هسته اي ايران، آدم فضايي ها را با دولت آمريكا متحد كنند.


ستاره زن هاليوودي متهم به سرقت جواهر شد!

يك ستاره زن هاليوودي كه بار ديگر با اتهام سرقت جواهر روبرو است به دادگاه فراخوانده شد تا با حضور در دادگاه از خود دفاع كند.
به گزارش فرارو، ليندزي لوهان 26 ساله بازيگر مشهور هاليوود و دستيارش گوين دويل، هر دو نامشان به عنوان مظنونان يك سرقت جواهر اعلام شده است و لوهان در همين رابطه هفته گذشته در دادگاه حاضر شد و از خود دفاع كرد، وي هرگونه اتهام سرقت را رد كرد.
اين بازيگر قبلا نيز به جرم دزدي از مغازه جواهرفروشي و برداشتن گردنبندي از جواهري «ونيز» در فوريه سال گذشته متهم و به 120 روز زندان و 480 ساعت كار عمومي محكوم شده بود.


فحاشي شبكه تلويزيوني صهيونيستي به ايرانيان

شبكه وابسته به امپراطوري رابرت مرداك در يكي از سريال هاي خود، عبارات زشتي را عليه ايرانيان به كار برده است.
شبكه ضداخلاقي و صهيونيستي «فارسي وان» در يك سريال، ضمن متهم كردن ايران به تلاش براي توليد بمب اتم، از زبان قهرمان سريال، نسبت هايي نامناسب و توهين آميز به ايرانيان روا داشته مي شود.
گفتني است، «فارسي وان» از جمله شبكه هاي فارسي زبان است كه به دليل پخش برنامه هاي ضدايراني غيراخلاقي، با شكست در جذب مخاطب مواجه شده است.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14