(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 28 شهریور 1391 - شماره 20309

دانشگاه در جبهه (12)
دانشجوي شهيد محمد فاضل
دانشجويان در تجمع اعتراض آميز مقابل سفارت سوئيس: آمريكا بايد بازخواست شود
اخلاق دانشجويي
دغدغه هاي يك دانشجوي علوم انساني
عرضي درباره ارز دانشجويي
خاطراتي از جنس اردوهاي جهادي
تلخندهاي جهادي


دانشگاه در جبهه (12)

دانشجوي شهيد محمد فاضل

محمد فرزند محمدحسين در 2/2/1338 درشهرستان سبزوار ديده به جهان گشود. پدرش مردي با حكمت بود و از نظر علم و تقوا حسن شهرت داشت. وي مورد احترام مردم شهرستان سبزوار بود و در جريانات پيش از انقلاب در جهت پيروزي انقلاب اسلامي ايران سهم داشت.
محمد پس از گذراندن دوران تحصيل در دبستان، راهنمايي و دبيرستان مدرك ديپلم خود را در رشته رياضي دريافت كرد و ابتدا در دانشگاه مشهد قبول شد، ولي به علت فعاليت هاي سياسي تهران را براي ادامه فعاليت مناسبت تر ديد، بنابراين مجددا با شركت در كنكور، در دانشگاه صنعتي شريف در رشته صنايع پذيرفته شد. وي در طول دوران تحصيلي خود دانشجويي ممتاز بود. پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، محمد فاضل در پاسخ به نداي امام خميني(ره) درتابستان سال 1358 به همت چند تن از دوستانش، جهادسازندگي را در سبزوار تشكيل داد و خود براي فعاليت در روستاهاي محروم سبزوار به عنوان نيروي رسمي به همراهي برادران جهادسازندگي به منطقه دوچاهي (روستايي در كوير) رفت؛ جايي كه مردم از ابتدايي ترين وسايل زندگي نيز محروم بودند. وي در جهادسازندگي و سپاه فعاليت عمده داشت و جزو دانشجويان پيرو خط امام(ره) بود. محمد همچنين در جريان تسخير لانه جاسوسي سهيم بود و در فعاليت هاي سياسي- اجتماعي شركت مي جست. وي جزوه اي تحت عنوان «عراق در جولانگاه بعث» چاپ نمود. در آبان ماه سال 1359 براي رفتن به جبهه عازم تهران شد و با جمعي از دانشجويان براي ملاقات امام خميني(ره) به قم رفت و امام در ضمن سخناني، آنان را براي رفتن به جبهه تشويق نمودند.
وي به همراه چهار نفر از جوانان مسلمان و متعهد عضو جهادسازندگي شهرستان سبزوار با نام هاي سيدمصطفي مختاري، مجيد مهدوي، حسن فتاحي و مجيد كريمي ثاني به عنوان گروه شناسايي به جبهه سوسنگرد اعزام گرديدند.
نزديك دو ماه و نيم در سنگرهاي سوسنگرد با حملات چريكي به همراهي سايربرادران بسيج و پاسدار، ضربات سنگيني به نيروهاي عراقي وارد كردند.
عمليات هاي آنها كوچك ولي بسيار موثر بود بارها و بارها ضربات جدي و قابل توجهي به تجهيزات دشمن وارد كردند. در آخرين مرحله، در تاريخ 26/10/59 در اقدامي شجاعانه، تانكهاي دشمن را مورد هجوم قرار داده و تعدادي از آنها را منهدم كردند. به تلافي اين عمليات، دشمن در هجومي وحشيانه آنها را زير آتش سنگين خود قرار داده و پس از نبردي نابرابر همگي آنها به جز يك نفر به شهادت مي رسند. از جمله آن شهدا دانشجوي شهيد محمدفاضل بود كه در هويزه و در سن 21 سالگي به درجه رفيع شهادت نائل آمد و در كربلاي هويزه به خاك سپرده شد.


دانشجويان در تجمع اعتراض آميز مقابل سفارت سوئيس: آمريكا بايد بازخواست شود

بيش از هزار نفر از دانشجويان دانشگاه هاي تهران پنج شنبه گذشته با تجمع در مقابل سفارت سوئيس (حافظ منافع آمريكا) در تهران انزجار خود را از فيلم توهين كننده به ساحت مقدس پيامبر اكرم(ص) و همچنين دولت آمريكا اعلام كردند. در اين تجمع كه با اقامه نماز جماعت ظهر و عصر در مقابل سفارت سوئيس آغاز شد، دانشجويان عليه دولت آمريكا و رژيم صهيونيستي شعار سر دادند. در پايان تجمع، دانشجويان با قرائت بيانيه 5 اتحاديه دانشجويي ضمن محكوم كردن ساخت فيلم موهن در مورد پيامبر اعظم(ص) خواستار برخورد شديد با عوامل ساخت آن شدند.
متن بيانيه به اين شرح است:
«يريدون ان يطفؤا نورالله بافواههم و يأبي الله الا ان يتم نوره ولو كره الكافرون
مي خواهند نور دين و محبت خدا را با دهانشان خاموش كنند و خدا جز اين نمي خواهد كه روشنايي خود را تمام و آشكار سازد، اگرچه كافران خوش ندارند.» (سوره توبه، آيه 32)
آزادگان جهان شاهدند در كشوري كه دولتمردانشان خود را منادي آزادي و حقوق بشر مي دانند و به بهانه ايجاد آزادي و آرامش به نقاط مختلف دنيا لشكركشي مي نمايند حقوق بيش از يك ميليارد مسلمان رعايت نمي شود و اعتقادات آنان به سخره گرفته شده و احساسات و عواطف آنان جريحه دار مي گردد.
اكنون پس از چند سال، مي بينيم كه استكبار خبيث پس از شكست فضاحت بار در عرصه هاي منطقه اي و بين المللي در تلاشي عاجزانه و از سر استيصال اقدام به ساخت فيلمي موهن در مورد والاترين انسان تاريخ بشر نموده است.
ديگر دست كثيف مستكبرين لايعقل بر همه مسلمين رو شده است و آنها جنايت اخير را جرياني برنامه ريزي شده و هدايت شده از طرف لابي هاي صهيونيستي حاكم بر ايالات متحده مي دانند.
لذا لازم مي دانيم چند نكته را گوشزد كنيم:
1- ما به جد يقين داريم كه جبهه كفر و شرك به لحظات آخر جان كندن خود رسيده و انشاءالله همه ما با ظهور منتقم آل محمد(ص) شاهد پاك شدن لوث بي ديني و تفكر مادي گرايانه از صحنه جهان باشيم.
2- طبق ماده 7 منشور ملل متحد كشوري كه امنيت بين المللي را به خطر اندازد بايد مورد مؤاخذه قرار گيرد و ما از سازمان هاي بين المللي و جهاني مي خواهيم دولت ايالات متحده را مورد بازخواست جدي قرار دهند.
3- به آتش آوران جنگ هاي صليبي هشدار مي دهيم كه اديان توحيدي در كنار هم هستند، مسلمانان و مسيحيان برادران يكديگر خواهند ماند و آنچه از لابي هاي فاسد صهيونيستي و حلقه هاي نفوذي در دولت هاي غربي بيرون آيد به كمك خداوند، با بصيرت، هوشياري و اتحاد دينداران جهان خنثي خواهد شد.
4- اين اقدامات بايد مقدمه اي شود تا تمامي مسلمين جهان دشمنان اصلي خود را شناخته و از دامن زدن به هرگونه اختلافات دروني كه اتحاد مسلمين را اندكي سست مي كند به شدت بپرهيزند و همه با تمام قوا در مقابل استكبار صف آرايي نمايند.
5- بر تمامي مسلمين لازم است كه زندگي پيامبر اعظم(ص) را كه الگوي بي بديل جهانيان مي باشد با حساسيت و دغدغه مندي بيشتري به قاب هنر كشيده و شخصيت عظيم ايشان را از مظلوميت نجات بخشند.
6- مسلمانان جهان بايد تمامي عوامل ساخت و نشر اين فيلم را به شدت محاكمه نموده و سايت صهيونيستي يوتيوب را كه با وقاحت كامل اقدام به پخش وسيع آن نموده است و اكنون نيز از حذف نمودن آن خودداري مي كند تحريم نمايند.
7- پنج تشكل دانشجويي خواستار محاكمه مسئولان نشر اين فيلم در دادگاهي بين المللي هستند.


اخلاق دانشجويي

انسان ها اگر پا بر روي دايره انسانيت گذاشتند و از شبه چارپايي خارج شدند، به اين مي رسند كه من كجا هستم و كي هستم، كجا مي روم و چه بايد كنم و چه مانعي است.
خدا اول نيروي عقل داده است و بايد انسان عقلش را به كار ببرد. انسان وقتي در مورد عظمت عالم فكر مي كند، مي گويد خدايا اينها بازيچه نيست؛ حالا كه اين جور است پس حساب و كتاب داريم و بايد بترسيم از اينكه عاقبت بدي داشته باشيم.
پس اول بايد فكر كنيم در كجا و در چه عالمي هستيم. بيهوده نيست مسئوليت داريم و مسئوليت را بايد درست انجام دهيم تا به عاقبت شومي دچار نشويم.
براي اينكه همه ريزه كاري ها را بشناسيم، عقل ما كافي نيست؛ پس يك راه ديگر انبيا هستند كه خداوند فرستاده؛ پس عقل انسان نياز به كمك دارد و خدا انبياء را براي كمك به عقل فرستاده است.
براي وقتي كه انسان مي خواست اين راه را بپيمايد و در مقام عمل با مشكلات روبه رو مي شود و در اين راه عمده مشكلاتي هستند كه مزاحم انسان مي شوند.
قرآن به كساني كه مي گفتند ما گمان نمي كنيم قيامتي باشد، اگر بود بهترينش براي ما فراهم مي شود مي گويد اينها باورشان نيست كه عالم حساب و كتابي دارد.
به همين دليل مزاحم آدم مي شوند و مي خواهند در اين زندگي محدود زندگي كنند و همه را در محاصره خود درآورند؛ آدم بايد بفهمد چه چالش هايي در پيش است و بايد بفهمد چه راه هايي برود كه به اين معابر برنخورد.
آيت الله مصباح در ديدار دانشجويان: شهريور 91


دغدغه هاي يك دانشجوي علوم انساني

علي خواجه
يكي از مهم ترين فهم هايي كه بچه هاي حوزه علوم انساني نسبت به آن پيدا مي كنند اين است كه، هرچه پيش مي آيي مي فهمي كه چقدر بحث هست كه نخوانده اي و چقدر مقدمات هست كه فراهم نكرده اي. درست انگار تازه از وسط راه وارد شده، البته اين مثال هم براي بيان مطلب ناقص است و اوضاع وخيم تر از اين حرف هاست چرا كه اين موضوع تنها به اين كه يك نفر جامعه شناسي را از وسط شروع كرده باشد و به اين واسطه خوب نفهمدش نيست. علوم انساني خواندن نياز به تجهيزاتي دارد كه در هر رشته يا گرايشي از رشته ها كه باشي لازم است قبلا به دست آورده باشي.
فراهم نكردن اين مقدمات آن جايي تابلو مي شود كه شما به عنوان يك فارغ التحصيل علوم انساني مي خواهيد «به درد بخوريد» و علوم انساني خواندن تان با نخواندنش تفاوت كند. وقتي كه كسي از شما مي پرسد «حالا علوم انساني خوانده اي كه چه؟».وقتي كه مجبور مي شويم به عنوان يك علوم انساني خوانده يا همان فارغ التحصيل علوم انساني به «حل مسائل انساني» و «انديشيدن» و نظر تخصصي دادن نسبت به مسائل انساني و اجتماعي بپردازيم. البته اين گفته من ناظر به يك نگاه حداكثري به علوم انساني است و منظور من از به درد خوردن نيز اشاره به دردهايي دارد كه بايد از يك جامعه و جمعيت انساني، با غايت و دغدغه هاي كاملا ديني و الهي دوا شود.
بگذاريد مثالي بزنم. در انتخابات 88، تعداد قابل توجهي از اساتيد علوم انساني (از جمله جامعه شناسي و علوم سياسي) از موسوي اعلام حمايت و پيش بيني رياست جمهوري او را كردند.خب! موسوي رأي نياورد. دو حالت مفروض است. يكي اينكه اين حضرات با تحليل هاي علمي خود به اين نتيجه رسيدند كه موسوي رأي مي آورد و يكي اينكه با همان تحليل ها به اين نتيجه رسيدند كه رأي نمي آورد. اگر حالت اول باشد كه هيچ. آبروي خود و علمشان را برده اند. اگر حالت دوم باشد باز دو حالت مفروض است. يكي اينكه علي رغم پيش بيني رأي نياوردن از روي لجاجت و رانت بازي حمايت كرده باشند و علم خود را ناديده گرفته باشند كه اين خود گوياي فاجعه اي ديگر در بي اهميت و ناكارآمد بودن اين علم است و يكي اينكه به خاطر مصالح جامعه و با هدف تبليغاتي دست و پايي زده اند كه نكند رأي بياورد كه البته- اگر از ديد آنها بنگريم- اين حالت قابل قبول است. البته تا آنجايي كه ظاهر امر نشان مي داد و مي دهد درباره اكثر اين اساتيد! حالت اول صادق است. يعني بي خيال گزينه دوم...
از توضيح بيشتر ناكارآمدي و به درد نخور بودن اين سياق از تحصيل و آموزش علوم انساني كه بگذريم، بايد خود آن خلأ را توضيح داد:
1- تمام افرادي كه مي خواهند در يك زمينه از زمينه هاي علوم انساني نظري بدهند بر خود فرض مي دانند كه تاريخ آن مسئله را بررسي كنند. نقطه شروع و سير تطورش را. اهميت اين موضوع تا حدي است كه گاه نظر فرد را در همان ابتدا و قبل از ورود به مسئله، نسبت به مسئله پيش رو عوض مي كند.
همچنين اين موضوع روشن است كه تاريخ تمامي موضوعات و رشته هاي علوم انساني به يكديگر گره خورده است. شاهد اين موضوع، تعداد قابل توجهي از متفكراني است كه بچه هاي چند رشته، آنها را متفكر حوزه خود مي پندارند!
ما در هيچ كدام از رشته هاي علوم انساني، تاريخ آن رشته را به صورت مفصل نمي خوانيم و از همين جا معلوم است كه تاريخ علم، بحث مقدماتي تري است از تاريخ رشته ها...
2- تقريباً در تمامي رشته هاي علوم انساني، چند واحد به عنوان فلسفه آن رشته تعبيه شده است تا بچه ها با ريشه هاي فلسفي و نظري حوزه خود آشنا شوند! و اساساً بدانند كه پيش فرض هاي بديهي اين رشته ها در كجا اثبات شده اند و آنها (يعني بچه ها) زير علم چه انديشه اي سينه مي زنند.
در اينجا نيز تمامي كساني كه مي خواهند حرف جديدي در يك حوزه بزنند از فلسفه شروع مي كنند. حال يا نگاه فلسفي جديدي بنا مي كنند يا يكي از قبلي ها را مي پذيرند. اما حتماً مي خوانند و مطلع مي شوند. و الا آدم جدي اي در آن رشته به حساب نخواهند آمد و تنها نشخواركننده محسوب مي شوند. كه البته براي بعضي ها جاي بسي افتخار است.
3- هستند دانشجوها، اساتيد، خانواده ها، روحانيون، مسئولين و خلاصه كساني كه سري از مباحث علوم انساني درآورده باشند، چه از دور و چه از نزديك و يك حرف كليشه شده بسيار مهم و درست را تكرار مي كنند و آن اينكه «بچه ها وقتي اين علوم انساني را مي خوانند، عقايد ديني شان لطمه مي خورد». حداقل شاهد درستي اين ادعا، حجم بالاي آدم هاي مختلف با سطوح علمي و ديني متفاوتي است كه اين گفته را تأييد مي كنند و برايش چند مثال هم مي زنند!
حاصلي كه اين عبارت براي ما در اين بحث دارد، جداي از اينكه اثبات لزوم موارد قبلي را مي كند، به ما نشان مي دهد كه چقدر لازم است بچه هايي كه علوم انساني مي خوانند به لحاظ انديشه و فهم ديني، داراي «استخوان بندي» باشند.
يعني لااقل اصول كلي انديشه ديني در آنها شكل گرفته باشد و اين يعني لزوم يك سري مباحث كارآ در انديشه اعتقادي و ديني كه با يكي دو واحد معارف و متون و اينها عمراً حاصل نمي شود.
اين ها لوازمي است كه هر انساني كه مي خواهد علوم انساني بخواند لازم است آنها را داشته باشد تا بتواند بگويد من علوم انساني بلدم.
اين در حالي است كه هنوز به تجهيزات مورد نياز براي علوم انساني خواندن با دغدغه هاي حزب اللهي اي چون نقد علوم انساني موجود، توليد علم ديني، علوم انساني اسلامي، ساخت تمدن اسلامي و... وارد نشده ايم!!!
¤ دانشجوي علوم اجتماعي دانشگاه تربيت مدرس
 


عرضي درباره ارز دانشجويي

حسين منصور
ماجرا از آنجا آغاز مي شود كه از سال گذشته، شرايط خاص ارزي دولت را وادار به اعمال سياست ارز دو نرخي و تخصيص ارز دولتي يا مرجع براي برخي مصارف خاص كرد. اين سياست پيش از اين هم از ابتداي دهه شصت تا سال هاي آغازين دهه هفتاد اعمال شده بود. از جمله گروه هايي كه در همان سال ها از ارز دولتي استفاده مي كردند، دانشجويان غير بورسيه اي بودند كه به «ارز بگيرها» يا «هزينه شخصي» معروف بودند.
براي ساماندهي پرداخت ارز به اين دانشجويان، مجلس شوراي اسلامي درسال 1364 قانون اعزام دانشجو را تصويب كرد. در اين قانون علاوه بر تشريح جزئيات اعزام دانشجويان، 2 ماده مهم و تعيين كننده الزاماتي غير قابل انكار را براي مسئولان وزارت علوم تعيين كرده است.
الف) درماده سه اين قانون آمده است:«اعزام دانشجويان پسر كه داراي مدرك تحصيلي ليسانس و بالاتر هستند با در نظرگرفتن ظرفيت دانشگاه هاي كشور و امكانات ارزي، رشته هاي مورد نياز و كاملاً ضروري صورت خواهد گرفت. وزارت هر سال يك بار اين موارد را تعيين خواهد كرد.» اين ماده به صراحت 4 شرط اساسي و غيرقابل انكار را براي اعزام دانشجو به خارج از كشور معين كرده است:1- دارا بودن مدرك كارشناسي 2- توجه به ظرفيت دانشگاه هاي كشور 3- توجه به امكانات ارزي كشور 4- توجه به ضروري بودن رشته تحصيلي دانشجويان.
ب) ماده 11همين قانون تاكيد دارد:«كساني كه با استفاده از بورس تحصيلي دولت به خارج مي روند بايد متعهد شوند و تضمين بسپارند كه دو برابر و حداكثر ده سال و كساني كه از وام استفاده مي كنند، 5/1 برابر وحداكثر 8 سال و كساني كه از ارز تحصيلي استفاده مي كنند. برابر مدتي كه درخارج از كشور تحصيل كرده اند و حداكثر 6 سال، درمحلي كه وزارت مربوطه تعيين مي كند، خدمت كنند.» اين ماده نيز پرداخت ارز به دانشجويان ارز بگير را مشروط به سپردن تعهد خدمت حداقل به مدت شش سال كرده است.
اكنون بايد بررسي كرد كه وزارت علوم در برابر اين مواد قانوني چه اقداماتي انجام داده است. براساس گفته مسئولان مربوطه، در حال حاضر حدود 38000 نفر از ارز دانشجويي استفاده مي كنند. ارز تخصيصي به هر دانشجو حدود سي هزار دلار است كه جمعا چيزي حدود يك ميليارد و صد ميليون دلار مي شود.
برخلاف نص صريح قانون، حدود «يك سوم» از 38هزار دانشجويي كه درخارج از كشور تحصيل مي كنند و ارز دولتي دريافت مي كنند، دانشجوي مقطع كارشناسي هستند. همچنين درخصوص ظرفيت دانشگاه هاي كشور نيز درسال گذشته گفته شد كه حدود 100هزار صندلي در مقطع كارشناسي دركل كشور خالي ماند.
اما در خصوص تحصيل در رشته هاي ضروري كه وزارت علوم به طور سالانه بايد آنها را تعيين كند نيز بايد گفت كه در اثر اعمال سياست هاي خصمانه و غيرعادلانه غرب، امروز بيشتر دانشگاه هاي خارجي از پذيرش دانشجويان ايراني در رشته هاي مهم يا به اصطلاح «هاي تك» خودداري مي كنند و در مقابل شاهد آنيم كه جمع زيادي از دانشجويان ايراني با صرف ارز دولتي در دانشگاه هاي بي كيفيت و سطح پايين برخي كشورها مانند ارمنستان و آذربايجان يا كشورهايي مثل اندونزي، هند، پاكستان و... مشغول به تحصيل در رشته هاي غيرضروري (به تصريح قانون اعزام دانشجو) و حتي رشته هاي علوم انساني هستند كه علاوه بر پايين بودن سطح آموزشي دانشگاه هاي مذكور، تحصيل در رشته هاي علوم انساني با وجود تأكيدات رهبري بر اصلاح منابع علوم انساني در داخل كشور و بومي سازي و اسلامي كردن آنها، خود نقض غرض است.
اين در حالي است كه وزير علوم يك ماه قبل و در ديدار با اصحاب رسانه گفته بود: «توليد علم ايران در دنيا از ابتداي سال 2012 ميلادي با يك پله رشد همراه بوده به نحوي كه از رتبه هفدهم به شانزدهم دنيا رسيده ايم.»
در خصوص امكانات ارزي كشور نيز كه از ديگر شروط قانون اعزام دانشجو است، بايد به بخشنامه هاي متعدد بانك مركزي و اصلاحيه هاي مكرر آن در خصوص گروه هايي كه ارز دولتي مي گيرند، و يا به گفته هاي احمدي نژاد در 14 شهريورماه امسال مراجعه كنيم.
همين چند روز گذشته بود كه رئيس جمهور در برنامه زنده تلويزيوني به مردم گفت: «يكي از مشكلات اقتصادي كه پيش آمد مشكل ارز بود و بالاخره دشمن مسائلي را درست كرده بود اما مقدار زيادي هم ناشي از آن بود كه باندهاي داخلي فقط براي اهداف سياسي و اقتصادي وارد شدند.» رئيس جمهور افزود: «مهم ترين كاري كه ما مي خواهيم در حوزه تنظيم بازار ارز انجام دهيم، از بين بردن التهاب است.»؛ احمدي نژاد همچنين گفته است: «ما كشوري هستيم كه انرژي داريم، نفت داريم و ثروت داريم ولي دلار احتياج داريم؛ حجم فروش نفت ما در مقابل نياز عرضه و اقتصاد ما بزرگ نيست.»
اين گفته هاي رئيس جمهور بيان گر آن است كه امكانات ارزي كشور كه يكي از شرايط چهارگانه ذكر شده در ماده سه قانون اعزام دانشجو است، چندان مناسب نيست.
اما از همه اين شروط كه بگذريم شرط مهم و غيرقابل انكار مذكور در ماده11 قانون اعزام دانشجو هم مورد بي مهري و عدم توجه مسئولان وزارت علوم قرار گرفته است. به گونه اي كه براساس اقرار مسئولان وزارت علوم، با قاطعيت مي توان گفت كه حتي يك نفر از 38000 دانشجوي دريافت كننده ارز دولتي، هيچ تعهدي براي خدمت در كشور يا مسترد كردن ارزهاي دريافتي نداده اند. در حالي كه همين قانون در سال هاي گذشته به اخذ تعهد خدمت در كشور منتهي شده بود و معلوم نيست كه چرا مسئولين ذيربط از تمكين به قانوني كه سال ها در كشور اجرا مي شده است، خودداري مي كنند؟
مسلمي نائيني مديركل بورس و امور دانشجويان خارج وزارت علوم هم كه مسئول مستقيم معرفي دانشجويان براي دريافت ارز به بانك ها است ضمن تاييد عدم اخذ تعهد از دانشجويان، در پاسخ به علت عدم اجراي قانون اعزام دانشجو و عدم اخذ تعهد از دانشجويان اعزامي، ابتدا بانك مركزي را مسئول اين كار معرفي كرد و بخشنامه آن بانك را مستند سخنانش معرفي كرد، اما پس از آنكه مفاد قانون مذكور و مسئوليت مستقيم وزارت علوم براي وي تشريح شد، در كمال تعجب اظهار داشت: «به دليل تغيير سياست هاي ارزي بانك مركزي ما هم از دانشجويان متقاضي ارز، هيچ تعهدي نمي گيريم.»
اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه چرا در شرايط اقتصاد مقاومتي و در شرايطي كه رئيس جمهور در همان گفت وگوي تلويزيوني 14شهريور ماه اظهار داشته است: «در بودجه مصرفي كاهش سنگين و چشمگيري داشتيم و خيلي ها هم از اين سخت گيري دلخور شدند و فشار آوردند اما گفتيم كه بايد تحمل كنند»، رقم عظيم و قابل توجه يك ميليارد و صدميليون دلار بدون در نظر گرفتن الزامات و اقتضائات قانوني به صورت كاملا بي حساب پرداخت مي شود و چرا دستگاه هاي نظارتي كه وظيفه شناسايي و اعلام بي قانوني ها را دارند، در خصوص پرداخت ارز دانشجويي و خصوصاً عدم اجراي مواد3 و 11 قانون اعزام دانشجو به خارج از كشور، سكوت كرده و اقدامي نمي كنند؟


خاطراتي از جنس اردوهاي جهادي

تلخندهاي جهادي

بازي در جهادي
قرار شد با بچه ها بازي كنيم. چند تا بازي ياد گرفته بودند كه گفتيم اول با اون بازي ها شروع كنيم. وقتي ديديم كه بچه ها اين بازي ها رو خيلي خوب ياد گرفتن تصميم گرفتيم يه بازي جديد يادشون بديم. جوگير شديم و گفتيم يه بازي تيمي يادشون مي ديم.
بازي به اين صورت بود كه بچه ها 6تيم 6نفره مي شدن و پشت سر هم مي ايستادن. 6تا ليوان دست نفرات اول و 6 تا ليوان توي فاصله 20متري اونا روي زمين قرار مي گرفت. با شروع بازي نفرات اول بايد به سمت ليوان هاي روي زمين مي دويدن و اون ليوان ها رو با ليوان خودشون جابه جا مي كردن و ليوان دوم رو به دست نفر دوم تيم مي رسوندن و به اين ترتيب هر تيمي كه زودتر همه نفراتش اين كار رو انجام مي دادن برنده بود.
چند بار بازي رو توضيح داديم و بسيار تأكيد كرديم كه اول فقط نفرات اول بدون. بچه ها آماده شدند براي شروع.
چشمتون روز بد نبينه. با گفتن شروع نفرات اول كه هيچ، هر كس تو گزستون (محل اردوي جهادي) بود به سمت ليوان ها دويد. همه چيز ريخت به هم. بچه ها سر ليوان ها دعوا مي كردن. يكي جيغ مي كشيد. يكي اون يكي رو مي زد. هرچي گفتيم خاله غلط كرديم برگردين كسي گوشش بدهكار نبود!!!
بعد از 10دقيقه يه عالمه ليوان خورد شده برام آوردن و گفتن اين بازي رو دوست نداشتيم.
سين اول!
توي برنامه سين روزانه اولين گام بيدار كردن بچه ها رأس ساعت مقرر بود. روزهاي اول با يه «آقا پاشو» گفتن همه از خواب مي پريدند بالا. تازه بچه هاي فرهنگي هم زحمت مي كشيدند و نواهاي دلنشين پخش مي كردند. توي خيلي موارد ضروري و فقط براي چند تا از اونهايي كه خيلي خواب سنگين بودند و ما را نيمه جون مي كردند مجبور مي شديم احياناً از روي بچه ها پتو بكشيم!!! روزهاي آخر اردو كم كم ساعت بيدار باش جلوتر مي رفت و از بچه هاي فرهنگي هم خبري نبود. تازه مسئولين هم بين بچه ها خواب بودند و يكي بايد اونها را بيدار مي كرد! اينها بود كه ضرورت وجود يك نيروي «شكنجه گر» احساس مي شد تا بچه ها را با انواع شكنجه مانند پتو كشيدن از روي آنها، راه رفتن روي بدن جهادگران، ريختن آب توي يقه جهادگران درحالي كه خواب بودند، استفاده از مايع شيشه پاك كن و پاشيدن آن توي صورت جهادگران و در نهايت انداختن چراغ قوه با نور شديد در چشم جهادگران درحالت خواب بيدار كند. جالب تر از اون روزهايي است كه مسئول بيدار باش بچه ها رو نيم ساعت زودتر از موعد مقرر بيدار مي كند و ديگر اجازه خواب نمي دهند و بعد متوجه مي شويم خودشان در مسجد تا ساعت هفت و نيم خواب بوده اند.
¤¤¤
طوري رفتار كنيد اهالي ناراحت نشوند
توي جلسه توجيهي گفته بودند هنگامي كه توي روستا و بين مردم هستيد طوري رفتار كنيد، لباس بپوشيد و حرف بزنيد كه مردم ناراحت نشوند و شما را از خودشون بدونند. روز دوم ساعتي بود كه بچه ها سوار ماشين ها مي خواستند برگردند محل اسكان.
يكي از همسايه هاي مسجد كه ظاهراً عزادار هم بودند از حلواهايي كه براي مراسم عزاداري خودشون با دستور پخت منحصر به فرد و با روغن حيواني تهيه مي كنند مي آرند و به بچه ها تعارف مي كنند تا بخورند. اون بنده خدايي كه اين ظرف رو از اون صاحب خونه عزادار مي گيره تا به بچه ها تعارف كنه از شانس بدش هيش كي از اين حلواها نمي خوره. مجبور مي شه خودش به تنهايي اندازه هفت هشت نفري بخوره تا اين صاحب عزا ناراحت نشه. طبق آخرين اخبار فرد مذكور تا سه وعده لب به غذا نزد!
¤ ¤ ¤
گنج پنهان!
از گنج هاي بالقوه و پنهاني كه در جهادي با آن مواجه مي شويم ذخيره كودكان و نوجواناني است كه هر كدام منبع انرژي و استعداد هستند و يكي از اهداف جهاديون همين است كه در حد امكان اين گنج هاي بالقوه را بالفعل كنند! مثلا همين پيام خودمون! از در مي گرفتيش از پنجره مي رفت! از پنجره مي گرفتيش از ديوار مي رفت! در عين حال و همزمان هم در مدرسه ابتدايي بود هم مدرسه راهنمايي! گاهي اوقات با توسل به بعضي چيزها مي شد حبسش كرد! كوه انرژي بود. اصلا بلندش مي كردي 5 كيلو بيشتر بار نبود ولي چقدر انرژي داشت!، يه مرتبه جلوت بود مي ديدي نيستش حالا بايد دنبالش مي گشتي كه توي مسجده يا توي مدرسه! خيلي شيرين بود!
¤ ¤ ¤
از شهدا تا...؟
امسال از شهدا شروع كرديم. از شهدا مدد خواستيم تا با شهدا باشيم و به شهدا برسيم! با اينكه حدود يك ساعت حركتمون ديرتر شد ولي خيلي حالمون رو اول اردو جا آورد. زيارت دسته جمعي ابتداي كار در گلستان و بعد هم بدرقه بچه ها از كنار شهداي گمنام! خدا كنه به شهدا هم برسيم! البته بعضي ها چند باري توي اردو و قبل از اردو تا نيمه راه رفتند ولي نمي دونم چرا قسمت نشد! به ياد شهداي گمنام!!!
¤ ¤ ¤
جهادي و دلبستگي بچه ها!
يكي از زيبايي هاي اردوي جهادي وابستگي و محبتي است كه بين بچه ها به وجود مي آيد به طوري كه دل كندن از همديگه و جدا شدن از هم براشون خيلي سخت و ناممكنه! به همين صورت است كه خيلي سخت مي شه به جدا شدن بچه ها از اردو وسط اردو رضايت بدهند و بگذارند اين كار انجام بشه! روز هشتم اردو قرار بود تيم هلال احمر كه كارشون تموم شده بود به اصفهان برگردند و يكي از بچه ها مي خواست همراه اينها برگرده اصفهان. از طرفي همه بچه ها اونو دوست داشتند و قادر نبودند دوريشو تحمل كنند. اين بود كه واحد شكنجه اردو به مديريت مسئول شكنجه طرحي رو ريختند و هنگامي كه اون طرف با احساسات تمام و گريه و اشك از بچه ها خداحافظي كرد و مي خواست سوار ماشين بشه و حركت كنه در لحظه سوار شدن در يك حركت غافلگيرانه گرفتندش و با چسب 5 سانتي متري به لوله پرچم ايران بستند.
وقتي كه جلوي چشم طرف ماشين حركت كرد و رفت و اميدش نااميد شد ابراز محبت بچه ها با همراهي مسئول شكنجه شروع شد و چه محبت هايي كه از ته دل به او ابراز كردند!!! اينو بهش مي گند محبت جهادي.
¤ ¤ ¤
آش رشته!!!
اردوي جهادي امسال در روز آخر با جشن نيمه شعبان و ميلاد امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به پايان رسيد. بچه ها زحمت كشيدند و طرح تهيه و توزيع آش رشته در روز اختتاميه را دادند و به بهترين صورت هم اجرا شد. الحمدالله... فقط يه سؤال توي ذهن من بازي مي كنه: از قديم گفتن هر وقت آشپز دو تا شه آش يا شور مي شه يا بي نمك. حالا سؤال اينه كه اگر دو تا ديگ آش رشته داشته باشيم و يكيش شور بشه يكيش بي نمك چند نفر آشپز بودن؟؟؟!!!!!!


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14