(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 29 شهریور 1391 - شماره 20310

مزيت آينده جمهوري اسلامي
علت رويكردهاي متناقض غرب در قبال ايران هسته اي چيست؟
اگر رشدي مجازات مي شد؟


مزيت آينده جمهوري اسلامي

در شماره قبلي صفحه سياسي يكشنبه 26 شهريور- به تشريح جلوه هاي اجلاس عدم تعهد و مزاياي آن براي جمهوري اسلامي ايران اشاره شده بود. اينك قسمت دوم و پاياني مطلب تقديم خوانندگان محترم مي گردد.
حول و حوش ساعت ده ونيم صبح است كه ديگر حدود بيست رئيس جمهور، يك امير، يك رئيس حكومت خودگردان، دبيركل سازمان ملل، رئيس مجمع عمومي سازمان ملل، رئيس اتحاديه ي آفريقا، رئيس اتحاديه ي عرب، رئيس گروه 77+ چين، هشت نخست وزير، سه رئيس مجلس، هشت معاون رئيس جمهور، بيش از پنجاه وزير امور خارجه و چند تن ديگر به نمايندگي از سازمان هاي بين المللي و مابقي ميهمانان آماده اند تا با ورود مسئولين ارشد جمهوري اسلامي ايران به سالن، اجلاس شانزدهم سران جنبش عدم تعهد را آغاز كنند. در جايگاه بازمي شود و حضرت آيت الله خامنه اي به همراه مسئولين ارشد جمهوري اسلامي وارد سالن مي شوند و در جايگاه مي ايستند. گروه اركستر سرود جمهوري اسلامي ايران را مي نوازد .
سرود كه تمام مي شود، حضار مي نشينند. طبق روال مرسوم اجلاس هاي بين المللي در كشور ما، قرائت قرآن بر عهده ي قاري ديپلمات، استاد كريم منصوري است. منصوري در همين سالن، با قرائت خود در هشتمين اجلاس سران كنفرانس اسلامي اشك خيلي ها را بر گونه ها جاري كرد. حالا به جاي پنجاه و چند كشور اسلامي، حدود يكصدوچهل كشور اسلامي و غير اسلامي به نواي معجزه ي پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم گوش فرامي دهند. پس از قرائت قرآن و طبق برنامه، نوبت به سخنراني رهبر انقلاب اسلامي مي رسد. سخنراني ايشان بيش از سي دقيقه طول مي كشد. رهبر ايران پس از پايان نطق خود، با تشويق حضار سالن اجلاس را ترك مي كنند
شايد براي كساني كه در اجلاس حراره حضور داشتند، اين سخنراني، سخنراني 125 دقيقه اي آيت الله خامنه اي در آن اجلاس را تداعي مي كرد و همان طور كه پيش بيني مي شد، بسياري از محورهاي اين دو سخنراني نيز به هم شبيه بود؛ انتقاد از سازمان ملل و شوراي امنيت، مسئله ي فلسطين، راهكارهاي بهره وري سياسي غير متعهدها و البته با توجه به بيداري اسلامي خاورميانه و شمال آفريقا، طرح مباحث جديدي همچون پيچ تاريخي، هندسه ي جديد بين المللي .
تا اين جاي برنامه ي افتتاحيه قابل پيش بيني بود. يعني دوست و دشمن منتظر اين سخنان از طرف جمهوري اسلامي بودند. سي و چند سال است كه اين مواضع، مزيت اختصاصي ايران در سياست خارجي و روابط بين الملل شده است، اما مابقي ماجرا را مي توانيم از ديدگاه كسي ببينيم كه اخبار افتتاحيه ي اجلاس را زماني گوش مي كند كه گوينده ي خبر، محور برخي سخنان را برمي شمرد: تأكيد بر كاركردهاي جنبش عدم تعهد، نياز به اصلاحات در سازمان ملل براي مديريت مشترك جهاني، مسئله ي فلسطين، حق كشورها در دستيابي و استفاده صلح آميز از انرژي، خاورميانه ي عاري از سلاح هسته اي، حكومت مشترك جهاني و نظم نوين جهاني مبتني بر عدالت، تغيير در ساختارهاي جهاني .
لابد شنوندگان اين ها را به پاي مسئولين ايراني مي گذارند كه چند سالي ا ست در مجامع بين المللي بيان مي كنند و البته برايشان طبيعي و شايد تكراري باشد، اما اين ها مجموع اظهار نظرها و مواضعي است كه ديگر سخنرانان افتتاحيه ي اجلاس عدم تعهد در آيين افتتاحيه ي اين اجلاس بيان كرده اند؛ از محمد مرسي كه كشورش تا يكي دو سال پيش، هم پيمان مطمئن و «گنج استراتژيك » اسرائيل بود تا بان كي مون -دبيركل سازمان ملل- موهان سينگ -نخست وزير هند - ناصر عبدالعزيز -رئيس مجمع عمومي سازمان ملل- و عبدالقادر بن صالح -رئيس گروه 77+ چين- كه همگي نقاط مشترك بسياري با جمهوري اسلامي ايران دارند . البته اين اشتراك نظرها نافي بيان اختلاف نظرها نشد و نمونه ي آن، مواضع رئيس جمهور مصر درباره ي بحران سوريه و نيز انتقاد دبيركل سازمان ملل درباره ي برنامه هسته اي ايران بود .
صهيونيست ها از چه نگرانند؟
حالا نگراني صهيونست ها بهتر فهم مي شود. بالاخره در اين سي سال مواضع ضد صهيونستي و ضد نظام سلطه ي ايران، كم نبوده كه آنها تا اين حد عصباني باشند، اما اين كه اكثريت شركت كنندگان در اجلاس غير متعهدها كه نمايندگان حدود پنج ميليارد از جمعيت كل جهان را شامل مي شود و دو سوم اعضاي سازمان ملل را در بر مي گيرد، اين چنين در مقابل اسرائيل و سياست ها و مديريت تك روانه ي جهاني موضوع گيري كنند، نشانه هاي بدي براي بقاي اسرائيل و اهداف شريكش آمريكا است .
رهبر انقلاب در ديدار با اعضاي مجلس خبرگان: مواضعي كه از زبان برخي رؤساي كشورها و هيأت هاي حاضر در نشست تهران به ويژه انتقاد از ساختار سازمان ملل و شوراي امنيت و ديكتاتوري بين المللي حاكم بر جهان بيان شد در اجلاس هاي بين المللي مشابه آن سابقه ندارد . ( 91/6/16 )
نوام چامسكي، استراتژيست و نظريه پرداز آمريكايي در اين باره مي گويد : « نمايندگان عدم تعهد در تهران به خوبي بر خطرناك بودن بحثي كه در غرب رواج پيدا كرده آگاهي دارند. ژنرال لي باتلر كه سابق بر اين فرماندهي نيروهاي استراتژيك ايالات متحده را عهده دار بود، در اين باره مي گويد: بسيار خطرناك است كه در مجموعه اي به نام خاورميانه يك دولت به تسليحات هسته اي مجهز باشد چرا كه اين مسأله سايرين را به تكاپو براي مسلح شدن وادار مي كند. منظور باتلر از اين جملات ايران نبود بلكه وي اسرائيل را نشانه رفته بود. اسرائيلي كه در كشورهاي عربي و اروپايي اصلي ترين تهديد براي صلح در جهان عرب به حساب مي آيد. البته امريكا هم رتبه دوم را به خود اختصاص داده و ايران با وجود تمام تبليغات چندان، باعث رعب آفريني در مناطق فوق الذكر نشده است .»
سال ها و دوره هاي گذشته و در برخي از اين اجلاس ها، اتخاذ كم رنگ تر اين گونه مواضع مسبوق به سابقه بوده است، اما مسئله اي كه به شدت دگرگون شده و دستخوش تحولات شگرف ديگري است، وضعيت خاورميانه و نظام بين الملل است. در اين شرايط آمريكا و رژيم صهيونيستي خوب مي دانند كه اعلام مواضع دو سوم كشورهاي دنيا چه بار رواني را ايجاد خواهد كرد. بماند كه اگر اين جنبش به سمت بهره وري سياسي با رياست ايران نيز برود، نگراني ها براي نظام سلطه بيش از اين خواهد بود .
در جريان اجلاس شانزدهم غير متعهدها افكار عمومي ايران و جهان دريافت كه « استكبارستيزي و مقاومت در برابر نظام سلطه»، «نه شرقي نه غربي»، «مبارزه با اسرائيل»، «تغيير مديريت جهاني» و «كسب استقلال واقعي» ديگر مزيت و تابلوي اختصاصي ايران اسلامي نيست. حالا كشورهاي زيادي هستند كه نه تنها اين آرمان ها را بر زبان جاري مي كنند، بلكه به عملي شدن آنها هم مي انديشند. جمهوري اسلامي ايران ديگر تنها نيست، بلكه پيشكسوت خط مقاومت، استقلال و پيشرفت است .
به گونه اي جالب توجه و شايد غيرمنتظره به نظر مي رسد كه بايد به دنبال مزيت اختصاصي ديگري براي ايران انقلابي و اسلامي باشيم. به نظر مي آيد ما در اين سي سال به همه آموخته ايم كه «چه چيزي را نخواهند»، اما بايد از امروز به آنها بياموزيم كه «چه چيزي را بخواهند.» رهبر انقلاب اسلامي در نوروز سال 90 گفتند كه «بايد الگو را بر سر دست بگيريم تا ملت ها بتوانند ببينند كه يك ملت در سايه ي اسلام و با تعاليم اسلام چگونه مي تواند پيشرفت كند». پس در راستاي «نظام الگو» و در اين بستر منطقه اي و جهاني چه بايد بكنيم؟ اولويت ها چيست؟
 


علت رويكردهاي متناقض غرب در قبال ايران هسته اي چيست؟

فاطمه تفتيان
رابطه سلطه آميزي كه در آن رژيم شاهنشاهي ايران تنها مجري اوامر و تصميم هاي كشور سلطه گر (آمريكا) بود. با وجود چنين رابطه اي چندان عجيب نيست كه آمريكا و غرب نه تنها با برنامه هاي بلند پروازانه ي هسته اي پهلوي دوم مخالفت نكنند بلكه خود حامي و مشوق آن نيز باشند. مسئله ي هسته اي ايران در سال هاي اخير از جمله مسائل چالش برانگيز ميان غرب و ايران بوده است. مقايسه ي تاريخي برنامه ي هسته اي ايران در 2دوره ي زماني قبل و بعد از انقلاب اسلامي، حاكي از نگاه متفاوت جهان غرب در همكاري با ايران هسته اي است. غرب كه به راحتي همكاري با حكومت پهلوي براي دست يابي به انرژي هسته اي را آغاز كرد، با وقوع انقلاب اسلامي رويه اي كاملاً متفاوت در پيش گرفت؛ به طوري كه ايالات متحده به عنوان نخستين كشور ترغيب كننده ي ايران پيش از انقلاب به دست يابي به فناوري هسته اي، به سرسخت ترين مخالف مسئله ي هسته اي ايران بعد از انقلاب مبدل شد.
اين نوع نگاه متفاوت غرب به مسئله ي حق دست يابي ايران به انرژي هسته اي كه درست در نقطه ي مقابل رويكرد غرب نسبت به انرژي هسته اي ايران در دوران پهلوي قرار دارد، نقطه ي تمركز پژوهش حاضر است. در واقع در اين پژوهش به دنبال پاسخ گويي به اين سؤال هستيم كه رويكرد متفاوت غرب در زمينه ي مسئله ي هسته اي ايران قبل و بعد از انقلاب چگونه قابل تحليل است؟
به منظور پاسخ گويي به اين پرسش سعي مي كنيم به 2 سؤال پاسخ دهيم:
الف) نحوه ي برخورد غرب با مسئله ي هسته اي ايران در دوره ي پهلوي چگونه بود؟
ب) نحوه ي برخورد غرب با مسئله ي هسته اي ايران در دوره ي جمهوري اسلامي به چه صورت بوده است؟
براي پاسخ گويي به پرسش هاي ياد شده، اين نوشتار به 3 بهره تقسيم شده است؛ بهره ي اول به رويكرد حمايتي غرب نسبت به مسئله ي هسته اي ايران در دوران پهلوي دوم اختصاص يافته است؛ بهره ي دوم پرونده ي هسته اي ايران در ارتباط با غرب در دوره ي جمهوري اسلامي را مورد بررسي قرار مي دهد و سرانجام در بهره ي آخر به نگاه متفاوت جمهوري اسلامي و پهلوي دوم به عرصه ي روابط بين الملل به عنوان دليل نگاه تبعيض آميز غرب به مسئله ي هسته اي ايران پرداخته مي شود.
بهره ي اول: رويكرد حمايتي غرب و مسئله ي هسته اي ايران در دوران پهلوي دوم
نخستين تلاش هاي ايران براي دست يابي به فناوري هسته اي به دهه ي1950م. باز مي گردد. ايالات متحده ي آمريكا نخستين كشوري بود كه ايران را به دست يابي به فناوري هسته اي ترغيب كرد. در همين راستا در 5 مارس 1957م. در چارچوب برنامه ي پيشنهادي «آيزنهاور» موسوم به اتم براي صلح، قرارداد همكاري در زمينه هاي غيرنظامي اتمي بين 2 كشور به امضا رسيد كه بر پايه ي آن ايران چند كيلوگرم اورانيوم غني شده براي مصارف پژوهشي از آمريكا دريافت مي كرد. [1]
به موازات اين موافقت نامه، انستيتو علوم هسته اي كه تحت نظارت سازمان پيمان مركزي (پيمان سنتو) بود از بغداد به تهران منتقل شد و دانشگاه تهران، مركزي را تحت عنوان مركز اتمي دانشگاه تهران براي آموزش و پژوهش هسته اي پايه گذاري نمود. [2] از اين زمان به بعد غرب و به ويژه آمريكا اقدام هاي متعددي در جهت همكاري و حمايت از برنامه هاي هسته اي ديكتاتور ايران انجام دادند.
ايالات متحده از سال 1957م. تا پيروزي انقلاب اسلامي اقدام هاي گوناگوني چون فروش راكتورهاي هسته اي و اتاقك داغ، تحويل اورانيوم غني شده و پلوتونيوم، ملاقات مقام هاي عالي رتبه و توافق هاي متعدد در خصوص تحويل نيروگاه هسته اي، تشكيل كميسيون مشترك براي تقويت روابط به ويژه در زمينه ي انرژي اتمي و تبادل اطلاعات و تجهيزات و از همه مهم تر انعقاد قراردادهاي مختلف در زمينه ي حمايت از انرژي هسته اي حكومت پهلوي انجام داد؛ اقدام هايي كه باعث شد آمريكا در ميان حاميان غربي برنامه ي هسته اي حكومت شاهنشاهي ايران، مقام نخست را از آن خود كند. [3]
آلمان و فرانسه از ديگر حاميان برنامه هاي اتمي ايران بودند كه از دهه ي 1970م. در كمك به برنامه هاي هسته اي ايران، به آمريكا ملحق شدند. ايران در سال هاي 1974تا 1978م. قراردادهاي متعددي در زمينه ي همكاري هسته اي با آلمان و به خصوص شركت «كرافت ورك اونيون»و همچنين با فرانسه و به ويژه شركت «فراماتوم» منعقد كرد.
اين قرادادها بيشتر در زمينه ي خريد نيروگاه براي نصب در بوشهر (با آلمان) و بندرعباس (با فرانسه)، تأمين اورانيوم غني شده ي اين نيروگاه ها، ساخت نيروگاه هسته اي و خريد راكتور بود. افزون بر اين حكومت ايران طي اين سال ها با كشورهاي ديگر از جمله كانادا(1972م.)، آرژانتين (1974م.)، هند (1974م.)، انگلستان (1975م.)، آفريقاي جنوبي (1976م.) و استراليا (1977م.) نيز قراردادهاي متعددي با هدف اكتشاف معادن، تربيت نيروي انساني، تهيه ي تجهيزات و ساخت و توسعه ي تأسيسات و نيروگاه هاي هسته اي و حتي خريد كيك زرد انعقاد كرد. [4]
بنابراين شاهد همكاري و رويكرد مثبت كشورهاي غربي به فناوري هسته اي حكومت شاهنشاهي ايران هستيم. اين همكاري ها به ويژه در دهه ي 1970م. شكل جدي تري به خود گرفت.
لازم به ذكر است كه حمايت هاي مداوم غرب از برنامه هاي هسته اي ايران در حالي صورت مي گرفت كه نام ايران در فهرست اداره كل تحقيق و توسعه ي انرژي آمريكا در مورد كشورهايي كه احتمال دست يابي به سلاح هسته اي دارند، قرار داشت. بودجه ي سازمان انرژي اتمي ايران از 30.8ميليون دلار در سال 1975م. به بيش از يك ميليارد دلار در سال 1976م. افزايش يافته بود و پهلوي دوم (هرچند بسياري از تعهدنامه ها را مبني بر عدم دست يابي به سلاح هسته اي به امضا رسانده بود) همواره مدعي ساخت سلاح هاي هسته اي همچون ساير كشورها بود و حتي گاهي آن را آشكارا ابراز مي كرد:
«ايران بدون شك و زودتر از آنچه فكر كنيد به سلاح اتمي دست خواهد يافت.» [5]
با مشخص شدن رويكرد غرب نسبت به فناوري هسته اي ايران عصر پهلوي، در ادامه به بررسي اين رويكرد در قبال ايران اسلامي مي پردازيم.
بهره ي دوم: پرونده ي هسته اي ايران در ارتباط با غرب در دوره ي جمهوري اسلامي
با پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1979م. با نوع نگاه متفاوتي از جانب كشورهاي غربي در خصوص مسئله ي هسته اي ايران مواجه ايم به طوري كه رويكرد حمايتي آن ها به رويكرد تحريم تكنولوژيك ايران مبدل شد. نخستين حامي برنامه هاي هسته اي ايران پهلوي ضمن قطع حمايت هاي خود، به بزرگ ترين مخالف برنامه ي هسته اي ايران اسلامي مبدل شد و تمامي قراردادهايي كه در اين زمينه با ايران بسته شده بود به حالت تعليق درآمد؛ شركت هاي آلماني و فرانسوي نيز بدون آنكه به ايران غرامتي پرداخت كنند از انجام تعهدهاي خود سرباز زدند و در نتيجه كار نيروگاه بوشهر ناتمام ماند. [6]
جنگ با عراق علاوه بر تحميل خسارت هاي فراوان به برخي از تأسيسات هسته اي، ايران را با كمبود شديد منابع انرژي مواجه كرد بنابراين ايران در صدد تكميل نيروگاه اتمي بوشهر برآمد و بدين منظور به اسپانيا و ژاپن روي آورد اما اين 2 كشور به علت كارشكني ها و فشارهاي آمريكا از ادامه ي همكاري با ايران خودداري كردند. سفر معاون وزير امور خارجه ي آمريكا به هند درست يك روز بعد از زماني كه دولت هند از تصميم خود براي فروش يك راكتور هسته اي به ايران سخن گفت نيز در جهت منصرف ساختن هند از تصميم مذكور صورت گرفت.(1991م.)، چين نيز تحت فشار آمريكا از فروش راكتور هسته اي به ايران دست كشيد. با وجود اين همكاري هاي هسته اي ايران با هند و چين ادامه يافت. [7]
طي دهه ي 90م. جمهوري اسلامي برنامه هاي متعددي را براي دست يابي به تكنولوژي هسته اي دنبال كرد و با توجه به عدم تمايل همكاري كشورهاي غربي و فشارهاي آمريكا، زمينه براي موافقت نامه ي همكاري هسته اي ميان ايران و روسيه در سال 1992م. فراهم شد. در ادامه ي همكاري هاي 2 كشور، قراردادي براي تكميل نيروگاه هسته اي بوشهر بين سازمان انرژي اتمي ايران و شركت اتم استوروي اكسپورت روسيه در سال 1995م. منعقد گرديد. [8]
در پي انعقاد اين قرارداد، آمريكا پرونده ي هسته اي ايران را به عنوان يكي از مواد اصلي در دستور كار روابط خود با روسيه قرار داد واقدام هاي گوناگوني براي كارشكني در مسئله ي هسته اي جمهوري اسلامي انجام داد. تحريم 10 شركت روسي به اتهام توزيع مواد و دانش هسته اي به ايران، مذاكره هاي «كلينتون» و «يلتسين» در مسكو (مي 1995م.) كه در ادامه ي مذاكره هاي قبلي ونكور كانادا (آوريل 1993م.) و واشنگتن (سپتامبر 1994م.) صورت گرفت. [9] و توافق «ال گور- چرنومردين» در جهت تشويق روسيه به توقف همكاري هاي نظامي و هسته اي با ايران در دوران كلينتون، نمونه اي از اقدامات آمريكا در اين زمينه است. [10]
مصاحبه ي مطبوعاتي گروه منافقين در هتل «ويلارد» واشنگتن و ادعاي فعاليت هاي پنهاني هسته اي ايران به همراه تصاوير ماهواره اي تأسيسات نطنز و اراك مداركي بود كه در هزاره ي سوم چالش هاي جديدي در روابط غرب و ايران بر سر مسئله ي هسته اي ايجاد كرد. در فوريه ي 2003م. با اعلام رسمي دست يابي ايران به فناوري هسته اي توسط رئيس جمهور ايران، موج جديدي از تبليغات عليه ايران شروع شد و آمريكايي ها فشار خود را بر ايران افزايش دادند. [11]
آن ها با بهره برداري از گزارش مجاهدين خلق كوشيدند تا شركت كنندگان در نشست سران گروه 8 را مجاب كنند كه بر ضد ايران موضعي سخت اتخاذ كنند. از آن پس همسويي بيشتري بين اروپا و آمريكا در برابر برنامه ي هسته اي ايران پديد آمد. افزون بر اين، تحريكات و رايزني هاي واشنگتن موجب صدور قطعنامه ي ضدايراني شوراي حكام آژانس بين المللي انرژي اتمي، پشت پا زدن 3 كشور اروپايي به تعهدات خود در نشست تهران(2003م.) و بروكسل(2004م.) و همسو شدن با آمريكا در صدور قطعنامه هاي بعدي شوراي حكام و در نتيجه بحران اعتماد در روابط ايران و اتحاديه ي اروپا و آژانس شد.
در چنين فضايي جمهوري اسلامي قصد خود را براي از سرگيري غني سازي اعلام كرد (2006م.) و به دنبال اين تصميم واشنگتن با همراهي اروپا موفق به فرستادن گزارش پرونده ي هسته اي ايران به شوراي امنيت سازمان ملل شد. [12]
در ادامه، رايزني ها و تلاش هاي مستمر آمريكا براي جلوگيري از دست يابي ايران به فناوري هسته اي، منجر به همراهي روسيه و چين با غرب در صدور قطعنامه هاي 1696و 1737م. (در سال 2006م.)، 1747 (در سال 2007م.)، 1803 و 1835 (در سال 2008م.)، 1887(در سال 2009م.) و 1929 (در سال 2010م.) شوراي امنيت براي اعمال فشار مضاعف عليه ايران گرديد. [13]
لازم به ذكر است كه غرب در مخالفت با مسئله ي حق دست يابي ايران به انرژي هسته اي علاوه بر فشارها و تحريم هاي متعددي كه از راه نهادهاي بين المللي بر ايران اسلامي تحميل كرد از اقدام هاي غير رسمي ديگري چون ترور دانشمندان هسته اي ايران (نوامبر2010م.) و استفاده از ويروس «استاكس نت» براي تخريب سيستم رايانه ي مركزي تأسيسات هسته اي بوشهر نيز فروگذار نكرد. [14]
سطور بالا، حاكي از نگاه متفاوت جهان غرب در همكاري با ايران هسته اي قبل و بعد از انقلاب است. در ادامه به بررسي دلايل اين نگاه تبعيض آميز مي پردازيم.
بهره ي سوم: دليل نگاه تبعيض آميز غرب به مسئله ي هسته اي ايران قبل و بعد از انقلاب
با بررسي 2 مفهوم ماهيت حكومت و نوع رابطه با غرب در 2 برهه ي زماني قبل و بعد از انقلاب، مي توان پاسخ روشني براي اين نگاه تبعيض آميز غرب يافت.
1. ماهيت حكومت و نوع رابطه با غرب قبل از انقلاب؛
نظام سياسي حاكم بر جامعه ي ايران عصر پهلوي براساس مداخله و حمايت بيگانگان بنيان گرفت و بنابراين فاقد پايگاه توده اي بود. ناتواني اين نظام در برطرف كردن ضعف هاي متعدد ساختاري و كاركردي خود، آن را با بحران مشروعيت دائمي مواجه ساخته بود. در نتيجه حكومت كه در سياست هاي مختلف خود با واكنش منفي مردم مواجه مي شد، مجبور بود براي حفظ بقاي خود هرچه بيشتر به قدرت هاي خارجي و به ويژه آمريكا نزديك شود، از نظام بين الملل ياري جويد، روابط خود را در ابعاد مختلف و به ويژه نظامي با بيگانگان افزايش داده و نقش يك دولت دست نشانده و مجري تصميمات غرب را بازي كند. [15]
روابط غرب با اين دولت دست نشانده در چارچوب رابطه ي سلطه آميزي قرار مي گيرد كه انعكاسي از رقابت هاي 2 بلوك شرق و غرب در ساختار دوقطبي نظام بين الملل آن روز است. در رابطه ي سلطه آميز 2 كشور سلطه گر و سلطه پذير به دنبال يك هدف يعني امنيت مي باشند، سلطه گر به دنبال امنيت منابع انرژي مورد نياز صنايع استراتژيك خود و سلطه پذير به دنبال حفظ امنيت حكومت غير مردمي و نامشروع خود است. بدين ترتيب رابطه ي سلطه بين يك قدرت بزرگ و يك كشور ضعيف اما با اهميت، شكل مي گيرد. [16]
با پايان جنگ جهاني دوم جهان سرمايه داري به رهبري آمريكا و جهان كمونيسم به رهبري شوروي رو در روي يك ديگر قرار گرفتند. آن ها در رقابت با يك ديگر تلاش كردند مناطق بيشتري از جهان را تحت نفوذ خود در آورند. بنابراين مسئله ي دولت هاي وابسته به صورت وسيع در سراسر جهان مطرح شد. يكي از اين دولت ها، كشور ضعيف و با اهميت ايران بود كه به دليل موقعيت ژئوپلتيكي و منابع غني انرژي مورد توجه آمريكا قرار گرفت.
از سوي ديگر حكومت ايران نيز به دلايل متعددي از جمله: نداشتن مشروعيت داخلي، كمبود و محدوديت امكانات مالي، تلاش براي كسب پرستيژ از راه ارتباط با قدرت هاي بزرگ، كسب حمايت غرب براي رويارويي با مخالفان داخلي و دشمن احتمالي خارجي (كمونيسم) و ... مستعد پذيرش چنين رابطه ي سلطه آميزي بود.[17] كودتاي 28 مرداد1332ه.ش. نقطه ي عطفي در روابط سلطه آميز آمريكا عليه ايران بود كه تا بهمن 57 ادامه يافت. در طول اين مدت همكاري هاي نظامي و انتظامي آمريكا با ايران به شدت افزايش يافت.
در واقع تمامي كمك هاي آمريكا از كمك هاي مالي «ترومن» تا همكاري هاي نظامي و امنيتي آيزنهاور و مطرح شدن ايران به عنوان ژاندارم منطقه در دكترين دوستوني «نيكسون» در رقابت با شوروي و در چارچوب اين رابطه ي سلطه آميز مفهوم مي يابد. رابطه ي سلطه آميزي كه در آن رژيم شاهنشاهي ايران تنها مجري اوامر و تصميم هاي كشور سلطه گر (آمريكا) بود. با وجود چنين رابطه اي چندان عجيب نيست كه آمريكا و غرب نه تنها با برنامه هاي بلند پروازانه ي هسته اي پهلوي دوم مخالفت نكنند بلكه خود حامي و مشوق آن نيز باشند.
2. ماهيت حكومت و نوع رابطه با غرب بعد از انقلاب؛
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 1357ه.ش. تحولات و تغييرات اساسي و بنياديني در ايران به خصوص در زمينه ي سياست خارجي و مناسبات اين كشور با ديگر كشورهاي جهان به وجود آمد و بسياري از معادلات حاكم بر سياست خارجي ايران تحت تأثير انقلاب اسلامي بازتعريف شد. در همين راستا روابط ايران با بسياري از هم پيمانان رژيم قبل، از جمله آمريكا به شدت تحت تأثير تغييرات انقلابي واقع شد.
در واقع انقلاب اسلامي كه با شعار «نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي» و «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» به پيروزي رسيد، استقلال همه جانبه، نپذيرفتن تسلط قدرت هاي سلطه گر و عدم تعهد نسبت به آنان را به عنوان اصول اساسي سياست خارجي خود قرار داد: «سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران بر اساس نفي هر گونه سلطه جويي و سلطه پذيري ... و عدم تعهد در برابر قدرت هاي سلطه گر استوار است.» [18]
رهبران انقلاب اسلامي در راستاي شعار استقلال گرايي انقلاب مخالف تداوم همكاري هاي امنيتي ايران با كشورهاي غربي بودند و شوراي انقلاب به لغو قراردادهايي كه با بيگانگان بسته شده بود، مبادرت نمود. اين اقدام نشان داد كه ايران در صدد ارائه ي راه سوم در عرصه ي سياست خارجي است و به همين دليل مدل اصلي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران بر مبناي شاخص هاي نه شرقي و نه غربي شكل گرفت.[19]
استقلال همه جانبه و سياست نه شرقي و نه غربي به اين معنا بود كه ايراني كه قبل از انقلاب پيرو اوامر جهان غرب و آمريكا بوده و نقش ژاندارم منطقه را در راستاي منافع آنان بازي مي كرده است، بعد از انقلاب موضعي ضد آمريكايي اتخاذ كرده و با هرگونه سيستم امنيتي غرب در منطقه مخالفت مي نمايد. بديهي است كه تحمل از دست رفتن چنين مهره ي با ارزشي براي كشورهاي غربي گران آمد بنابراين تلاش هاي زيادي براي بازگشت ايران به جايگاه گذشته انجام دادند و از هر اقدامي براي نابودي و تسليم كردن ايران اسلامي فروگذار نكردند. كارشكني ها و مخالفت آن ها با مسئله ي هسته اي جمهوري اسلامي هم در همين چارچوب مفهوم مي يابد.
دليل ديگر مخالفت غرب با مسئله ي هسته اي جمهوري اسلامي، اين است كه ايران يك كشور اسلامي و مخالف سياست هاي استعماري و يك جانبه گرايانه است. اضافه شدن اين كشور به جمع معدود كشورهاي داراي فناوري غني سازي اورانيوم و توليد سوخت هسته اي، علي رغم تحريم هاي شديد غرب، ايران را تبديل به يك الگو براي تمامي كشورهاي اسلامي، در حال توسعه و جهان سوم مي كند. اين چيزي است كه به معناي به چالش كشيده شدن نظم موجود در روابط بين الملل است و جهان غرب و به ويژه آمريكا نمي تواند آن را تحمل كند.[20]
نتيجه مسئله ي هسته اي ايران در سال هاي اخير از جمله مسائل چالش برانگيزي بوده است كه ميان غرب و ايران وجود داشته و دارد. نگاهي تاريخي به مسئله ي هسته اي ايران حاكي از آن است كه غرب به راحتي همكاري با حكومت پهلوي براي دست يابي به انرژي هسته اي را آغاز كرد اما با وقوع انقلاب اسلامي تغيير رويه داده و موضع مخالف با آن را در پيش گرفت.
دليل اين تغيير رويه را مي توان در ماهيت غير مستقل حكومت پهلوي و برقراري رابطه ي سلطه آميز ميان آمريكا و ايران قبل از انقلاب كه در آن ايران به عنوان يك مجري تصميم ايفاي نقش مي كرد در مقابل ايران دوره ي جمهوري اسلامي به عنوان كشوري با ماهيت نه شرقي و نه غربي كه در تلاش براي دست يابي به استقلال سياسي نظم موجود در روابط بين الملل را به چالش كشيده است، مشاهده كرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت ها:
1. Greg Bruno Iranشs Nuclear Program http://www.cfr.org/iran/irans-nuclear-program/p16811 March 10 2010p1
2. Farhang Jahanpour chronology of Iranشs Nuclear Programme 1957-2007 http://www .oxford researchgroup.org.uk/oxford_research_groupp1
3. Iran Nuclear Chronology James Martin Center for Nonproliferation Studies www.nti.org May 2011 pp 557-570
4. كاظم غريب آبادي، نهضت ملي هسته اي، تهران، مركز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، 1387، ص 30
5. Iran Nuclear Chronology Ibid. p 567
6. كاظم غريب آبادي، برنامه ي هسته اي ايران (واقعيت هاي اساسي)، تهران، مركز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، پاييز 1387، صص 40-48
7. Iran Nuclear Chronology Ibid pp 500-505
8. محمدرضا حق شناس، روابط روسيه با آمريكا و رويكرد آن كشور در برابر رويكرد صلح آميز هسته اي جمهوري اسلامي ايران، فصلنامه ي آسياي مركزي و قفقاز، شماره ي 74،تابستان 1390، ص 110
9. داود غراياق زندي، ايران و مسئله ي هسته اي، تهران، پژوهشكده ي مطالعات راهبردي،1387، ص 87
10. محمدرضا حق شناس، همان، صص 127- 126
11. كاظم غريب آبادي، برنامه ي هسته اي ايران (واقعيت هاي اساسي)،ص237
12. همان، صص 177-160
13. همان، صص 268-257
14. Iran Nuclear Chronology Ibid p13
15. علي رضا ازغندي، روابط خارجي ايران 1357-1320، تهران، نشر قومس،1381، صص 22-18
16. نجف لك زايي، ليست سياه بيگانگان، ماهنامه ي انديشه و تاريخ سياسي معاصر، سال سوم، شماره ي 22، تير 1383، صص 34-33
17. همان
18. جهانگير منصور، قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، تهران، نشر دوران، 1384، ص 84
19. شعارهاي راهبردي انقلاب اسلامي، كتاب ماه علوم اجتماعي، شماره ي 11، بهمن 1387، ص 94
20. كاظم غريب آبادي، برنامه ي هسته اي ايران (واقعيت هاي اساسي)، صص 235- 23
 


اگر رشدي مجازات مي شد؟

روند فزاينده اسلامگرايي در كشورهاي غربي دردهه هاي اخير و حركت بالنده بيداري اسلامي از جمله مولفه هايي هستند كه سبب شده است با هدايت و حمايت صهيونيست ها واكنش هاي عجزآلودي عليه اين دين پاك آسماني صورت گيرد .
ساخت و انتشار فيلم توهين آميز معصوميت مسلمانان در آمريكا كه با حمايت صهيونيست ها انجام شد بيانگر اين واقعيت است كه پروژه اهانت به اديان آسماني كه از سال ها قبل با انتشار كتاب سلمان رشدي هويت خود را علني ساخت اينك به يك روند نظام مند تبديل شده است .
از آنجايي كه رشدي نخستين توهين كننده آشكار به دين مبين اسلام در دهه هاي اخير بوده است كه بلافاصله هم تحت حمايت صهيونست ها و كشورهاي غربي قرار گرفت، مروري بر غائله اي كه وي آفريد فراز و نشيب جريان تبليغي ضداسلام در غرب را به خوبي به تصوير مي كشد .
انتشار كتاب آيات شيطاني نوشته سلمان رشدي درسالهاي پاياني دهه 70 در حالي صورت گرفت كه وي يكي از نويسندگان شناخته شده در دنياي غرب بود. اين كتاب به عنوان نخستين اثري كه به طور آشكار به مقدسات اسلام توهين مي كرد با حمايتهاي مالي و معنوي غرب منتشر شد به گونه اي كه انتشارات «پنگوئن» به عنوان ناشر انگليسي تنها حامي اين اثر نبود بلكه دولت اين كشور و بسياري ديگر از دولتهاي غربي هريك با اعلام مواضع سياسي مختلف پنهان و آشكار، از اهانت به ساحت پاك اين دين الهي حمايت كردند .
سلمان رشدي در سپتامبر 1998 پنجمين رمان خود را با عنوان آيات شيطاني توسط انتشارات وايكينگ از گروه انتشارات انگليسي پنگوئن منتشر كرد. در آن زمان رسانه هاي غربي او را اينگونه معرفي كردند؛ نويسنده عضو انجمن سلطنتي ادبيات انگلستان، مسلمان، هندي تبار و تبعه انگليس. كتاب به سفارش رئيس صهيونيست انتشارات وايكينگ گيلون ريتكن با دستمزد بي سابقه 580هزار پوند به رشته تحرير درآمد .
نويسنده دراين اثر برخلاف تبليغ وسيع غرب بدون هويت علمي و نظري، در يك روايت داستاني 9 فصلي اهانت هاي وقيحي را به پيامبر رحمت، قرآن كريم و جبرئيل امين ايراد كرد .
انتشار اين كتاب كه سراسر توهين عليه اسلام و پيامبر عظيم الشان بود با موج جهاني اعتراضات مسلمانان و رهبران آنها از جمله امام خميني (ره) روبه رو شد، اين درحالي بود كه دولت هاي وقت انگليس و آمريكا بي اعتنا به اعتراض هاي جهاني از تداوم توزيع و انتشار اين ضد تبليغ مكتوب عليه آخرين دين آسماني خبر مي دادند .
دراين ايام دو جريان تبليغات هماهنگ و تشويق هاي محافل ادبي و رسانه اي غرب در كنار توزيع گسترده اين اثر موهن توسط لابي صهيونيست با انعقاد قراردادهاي كلان در بسياري از كشورهاي جهان و از جمله برخي كشورهاي اسلامي به صورت همسو پيش رفت .
برنامه ريزان و حمايت كنندگان اين اقدام، نه تنها به اعتراض بيش از يك ميليارد مسلمان در جهان توجهي نكردند، بلكه تا جايي پيش رفتند كه اين كتاب را براي دريافت مهم ترين جوايز ادبي اروپا نيز مطرح كردند و از آن نتيجه گرفتند .
امام خميني (ره) به عنوان يك رهبر فرامرزي كه به خوبي اين حركت ريشه اي دشمنان را تشخيص داده بودند؛ روز 25 بهمن 1367 حكمي تاريخي را براي مجازات شرعي نويسنده و ناشران اين كتاب به شرح ذيل صادر كردند :
«انالله و انا اليه راجعون، به اطلاع مسلمانان غيور سراسر جهان مي رسانم مؤلف كتاب آيات شيطاني كه عليه اسلام و پيامبر و قرآن، تنظيم و چاپ و منتشر شده است، همچنين ناشرين مطلع از محتواي آن، محكوم به اعدام مي باشند. از مسلمانان غيور مي خواهم تا در هر نقطه كه آنان را يافتند، سريعاً آنها را اعدام نمايند تا ديگر كسي جرأت نكند به مقدسات مسلمين توهين نمايد و هر كس در اين راه كشته شود، شهيد است.انشاءاللّه. ضمناً اگر كسي دسترسي به مؤلف كتاب دارد ولي خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفي نمايد تا به جزاي اعمالش برسد . والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته»
امام خميني (ره) همچنين در پيام ديگري ماهيت اين گونه اقدامات را آشكار ساخته و هدف طراحان آن را نه تنها اسلام بلكه ساير اديان اسلامي عنوان كردند :
آيات شيطاني كاري است حساب شده براي زدن ريشه دين و دين داري و در رأس آن اسلام ... .
حكم امام راحل بلافاصله با استقبال جهان اسلام روبه رو شد و كشورهاي اسلامي صحنه اي براي خروش و حركت مسلمانان در حمايت از عزت و هويت ديني شد .
در پي واكنش مثبت مسلمانان جهان به اين فتوا، سازمان كنفرانس اسلامي نيز با صدور بيانيه اي رسمي نسبت به انتشار «آيات شيطاني» اعتراض كرد و خواستار توقف انتشار و توزيع آن شد. وزيران خارجه 45 كشور عضو اين سازمان در 25 اسفند 1367 اين كتاب را يك اثر كفرآميز دانسته و انتشار آن را محكوم كردند .
دراين قطعنامه همچنين به تبعيت از حضرت امام، ضمن مرتد خواندن سلمان رشدي، از بنگاه هاي ناشر خواسته شد تا اين اثر از گردش توزيع خارج شود و كشور هاي اسلامي هر بنگاه انتشاراتي را كه به اين درخواست احترام نگذارد، تحريم كنند .
وزيران فرهنگ و اطلاع رساني كشورهاي عضو جنبش عدم تعهد نيز در نشست خود هر نوع توهين و هتك حرمت عليه فرهنگ ها و ارزش هاي معنوي را محكوم دانسته و آن را عملي خلاف روح تفاهم و صلح دوستي در جهان اعلام كردند .
علاوه براين برخي از رهبران مذهبي ساير اديان نيز با اعلام نظر و صدور بيانيه هايي با مسلمانان اظهار همبستگي نمودند و انتشار اين كتاب را در توهين به يك دين الهي محكوم كردند .
در مالزي، اندونزي، الجزاير، سوريه، اردن، بنگلادش، مصر، تركيه، و چند كشور اسلامي ديگر بيانيه هاي مختلفي در حمايت از حكم امام صادر شد و طي آن رهبران و علماي مذهبي اين كشورها با فتاواي مستقل خود بر وجوب اجراي اين حكم الهي تاكيد كردند .
پس از آن در بسياري از كشورهاي اسلامي از جمله ايران، كتاب ها و مقالات بسياري در تبيين ابعاد توطئه آيات شيطاني عليه اسلام و تشريح مباني عقلي و شرعي حكم الهي امام انتشار يافت .
سلمان رشدي كه از لحظه صدور حكم امام خميني (ره) زندگي مخفيانه اي را اختيار كرده بود و درحفاظت كامل نيروي پليس ويژه انگليس اسكاتلنديارد به سر مي برد، براي زنده ماندن مجبور به تغيير مكان هاي متعددي شد. رسانه هاي خارجي هزينه محافظت از وي را بين يك تا 10 ميليون پوند در سال تخمين زدند كه به طور كامل توسط دولت انگليس پرداخت مي شد .
برخي از رسانه هاي انگليسي به نقل از چارلز وليعهد انگلستان نوشتند: سلمان رشدي سربازي پرخرج براي ماليات دهندگان انگليسي است .
در چنين فضايي انگلستان، صهيونيست ها و كشورهاي غربي دست به حمايت معنوي از رشدي منزوي و فراري زدند .
در اين مسير، نويسنده آيات شيطاني بعد از انجام ماموريت نگارش كتابش بارها برنده جوايز به اصطلاح ادبي غرب مانند «وايت برد، بوكر داستان، بوكر بوكرها، شوراي هنر، اتحاديه انگليسي زبانان و نويسنده سال انگليس» شد. ارزش نقدي اين جوايز بالغ بر هزاران پوند برآورد شده است .
اين موضع گيري ها در واقع پيام آشكار صهيونيست ها و حاميان آنها درغرب عليه اسلام و اسلام گرايي در كشورهاي تحت نفوذ شان بود .
علاوه براين اليزابت دوم ملكه انگليس در سال 2007 در موضع تقابل جويانه لقب شواليه را به رشدي اعطا كرد نشاني كه به خدمتگزاران خاص نظام سلطنتي انگليس در زمينه هاي مختلف داده مي شود .
درهمان سال وزارت امور خارجه ايران با محكوم كردن اين اقدام اعلام كرد: مدال دادن به يكي از منفورترين چهره ها در جهان اسلام، نمونه بارزي از ضديت با اسلام و مسلمانان در ميان مقامات ارشد انگليس است . البته اگرچه اقدام رشدي با اعتراض روشنفكران و بخشي از جامعه هنري غرب نيز روبه رو شد، اما اين حركت ها يا اصلا رسانه اي نشد و يا كمتر به آن توجه شد. علاوه براين آثار افرادي مانندكت استيونس معروف به يوسف اسلام، خواننده انگليسي كه در سال 1977 مسلمان شده و از حكم امام خميني هم حمايت كرده بود، تا مدتها مورد تحريم رسانه هاي اروپايي و آمريكايي قرار گرفت .
اين اتفاق در حالي صورت گرفت كه تلويزيون بي بي سي با پخش فيلمي با عنوان ضيافت كفرگويان با قراردادن نام سلمان رشدي در كنار عناوين برخي از نويسندگان فرانسوي عصر روشنگري مانند مولير و ولتر از وي حمايت كامل تبليغاتي - رسانه اي مي كرد .
البته امواج عظيم و گسترده اعتراضات جهاني مسلمانان، سرانجام دولتمردان كشورهاي غربي را به عقب نشيني واداشت. آنها در اظهارات آشكار مختلفي، اقدام رشدي را يك حركت فردي و غير دولتي جلوه دادند . سرانجام رشدي در دنياي غرب نيز تنها ماند. او در سالهاي اخير در اظهارات مكرري با اقرار به اينكه در قريب به سه دهه گذشته سخت ترين زندگي را تجربه كرده است، گفت: اكنون از سايه خودم مي ترسم و احساس مي كنم زنداني هستم. نمي خواهم در كشورم (انگليس) زنداني باشم .
جمع بندي
پشت صحنه اين حركت شرارت بار، سياست هاي خصمانه صهيونيسم و آمريكا و ديگر سران استكبار جهاني است كه به خيال باطل خود مي خواهند مقدسات اسلامي را در چشم نسل هاي جوان در دنياي اسلام از جايگاه رفيع خود فروافكنده و احساسات ديني آنان را خاموش كنند. اگر از حلقه هاي قبلي اين زنجيره پليد، يعني سلمان رشدي و كاريكاتوريست دانماركي و كشيش هاي آمريكايي آتش زننده قرآن حمايت نمي كردند و ده ها فيلم ضد اسلام را در بنگاه هاي وابسته به سرمايه داران صهيونيست سفارش نمي دادند، امروز كار به اين گناه عظيم و غير قابل بخشش نمي رسيد. متهم اول در اين جنايت، صهيونيسم و دولت آمريكا است. سياستمداران آمريكا اگر در ادعاي دخالت نداشتن خود صادقند، بايد عاملان اين جنايت شنيع و پشتيبانان مالي آن را كه دل ملت هاي مسلمان را به درد آورده اند، به مجازات متناسب با اين جرم بزرگ برسانند. برادران و خواهران مسلمان در سراسر جهان نيز بدانند كه اين حركات مذبوحانه دشمنان در برابر بيداري اسلامي، نشانه عظمت و اهميت اين خيزش و مبشّر رشد روزافزون آن است.» ( بخشي از پيام رهبر معظم انقلاب در مورد توليد و انتشار فيلم موهن معصوميت مسلمانان)
اگر كشورهاي غربي كه خود را داعيه دار حقوق بشر مي دانند، برخورد مناسب و درخوري با رشدي به عنوان نخستين توهين كننده آشكار عليه اديان آسماني مي داشتند و او را مورد حمايت هاي مادي و معنوي قرار نمي دادند، دنيا امروز شاهد توليد و انتشار اثر موهن ديگري از صهيونيستها نبود .
بازخواني روند شكل گيري و تداوم اقدامات توهين آميز عليه اسلام و مسلمانان در بيش از دو دهه اخير مستندات بسياري را در اين زمينه ارائه مي كند.
منبع: ايرنا
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14