(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 2 مهر 1391 - شماره 20313

دين فروشان بدترين مردم (چراغ راه)
«احسان به ميزان معرفت» (حكايت خوبان)
حسن تدبير و افزايش روزي
هجرت و مراتب آن در سلوك عارفان (سلوك عارفانه)
وظايف شيعه در قبال معصومان(ع) در سخن امام رضا(ع)
احياي امر ولايت
حج، آرامش بخش دلها


دين فروشان بدترين مردم (چراغ راه)

قال النبي(ص): شرالناس من باع آخرته بدنياه و شر من ذلك من باع اخرته بدنيا غيره.
پيامبر اعظم(ص) فرمود: بدترين مردم آن كسي است كه دينش را به دنيايش بفروشد، و بدتر از او كسي است كه دينش را بفروشد تا دنياي ديگري آباد شود. 1
ـــــــــــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار، ج 74، ص 46

 


«احسان به ميزان معرفت» (حكايت خوبان)

عربي باديه نشين نزد امام حسين(ع) آمد و عرض كرد: «يابن رسول الله! قرض بزرگي بر گردن من است و از پرداخت آن عاجزم. به خود گفتم از كريم ترين افراد درخواست كمك كنم و كريم تر از اهل بيت رسول خدا(ص) نيافتم».
امام (ع) به او فرمود: «اي برادر عرب، سه پرسش از تو مي پرسم؛ اگر يكي را جواب دادي، يك سوم و اگر دو پرسش را پاسخ گفتي، دو سوم و اگر همه را جواب دادي، تمامي قرضت را به تو عطا مي كنم.»
اعرابي عرض كرد: «يابن رسول الله! آيا كسي چون تو كه از اهل علم و شرف هستي، از كسي مثل من سوال مي كند؟!»
حضرت فرمود: «آري، از جدم شنيدم كه فرمود: احسان به هركس بايد به ميزان معرفت او باشد.»
اعرابي عرض كرد: «هر چه مي خواهي بپرس، اگر مي دانستم كه پاسخ خواهم داد و اگر نمي دانستم، از شما مي آموزم.»
امام حسين(ع) فرمود: «بهترين عمل چيست؟»
مرد اعرابي عرض كرد: «ايمان به خدا»
حضرت فرمود: «چه چيز، بنده را از هلاكت مي رهاند؟»
عرض كرد: «اعتماد و توكل به خدا».
حضرت فرمود: «زينت انسان به چيست؟»
عرض كرد: «علمي كه توأم با حلم و بردباري باشد.»
فرمود: «اگر اين نشد؟»
عرض كرد: «مالي كه با جوانمردي و بخشش همراه باشد.»
فرمود: «اگر اين هم نشد؟»
عرض كرد: «فقري كه با صبر همراه باشد.»
فرمود: «اگر اين هم نشد؟»
عرض كرد: «صاعقه اي كه از آسمان بيايد و او را بسوزاند؛ چرا كه اين چنين فردي شايسته اين گونه سرنوشتي است.»
امام حسين(ع) تبسم نمود و كيسه اي را كه حاوي هزار دينار بود و انگشتري را كه نگين آن دويست درهم مي ارزيد، به وي عطا كرد و فرمود: «اي اعرابي! دينارها را به طلبكاران بده و بهاي انگشتر را در زندگي خود صرف كن.»(1)
اعرابي عطاي حضرت را گرفت و گفت: «خدا بهتر مي داند كه رسالتش را در كجا و در چه خانداني قرار مي دهد.» (2)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- جامع الأخبار، صفحه 381
2- اشاره به آيه 124 سوره مباركه انعام: «الله أعلم حيث يجعل رسالته» سوره انعام آيه .124
 


حسن تدبير و افزايش روزي

پرسش:
حسن تدبير در سلوك فردي و اجتماعي چه تأثيراتي در افزايش رزق و روزي انسان دارد؟ لطفاً به نحو اجمال پاسخ دهيد.
پاسخ:
آنچه مسلم است براساس آموزه هاي وحياني يكي از مهم ترين عوامل فقر و تنگدستي در حيات فردي و اجتماعي انسان سوء تدبير است. در روايتي از علي(ع) آمده است كه فقر ريشه در سوء تدبير انسان دارد و در روايتي ديگر آن حضرت به صراحت مي فرمايد: «من حسنت نيته زيدفي رزقه. هركس قصدش نيكو باشد روزيش فراوان مي گردد (بحار، ج 103، ص 21) بنابراين يكي از مهم ترين عوامل در تأمين رزق و روزي و افزايش آن، داشتن تدبير، آينده نگري، برنامه ريزي و برخورداري از حسن نيت است. تدبير در زندگي، گونه ها و چهره هاي متفاوتي دارد. مسايلي از قبيل انتخاب شغل، سن و زمان و مكان مناسب براي وارد شدن در عرصه كار و اشتغال از جمله آنهاست. اگر كسي بدون شناخت علاقه، استعداد و توانايي خود، در انتخاب شغل و مكان و زمان آن دچار اشتباه شد، به جاي مذمت و سرزنش چرخ فلك و بدبيني به اين و آن و زمين و زمان بايد خود را سرزنش كند و در تدبير و برنامه ر يزي هاي خود تجديد نظر كند. اين همه مربوط به مرحله قبل از انتخاب شغل است. اما بعد از انتخاب شغل و كسب درآمد، مرحله جديدي از تدبير در زندگي آغاز مي شود. در اين مرحله مسائلي از قبيل نحوه هزينه و اولويت بندي در هزينه ها، مراعات صرفه جويي و قناعت در زندگي و.. وجود دارد كه بايد به گونه مناسبي تدبير شود. پرهيز از اسراف و ريخت و پاش هاي تبذيرگونه و پرهيز از روحيه قناعت و مشرب اقتصادي متعادل، همچنين نيت هاي سوء و شيطاني و آلوده به گناه مي تواند موجبات فقر و تنگدستي را فراهم آورد. علي(ع) در اين زمينه مي فرمايد: «قوام العيش حسن التقدير و ملاكه حسن التدبير» برپايي زندگي منوط به اندازه گيري مناسب است و اندازه گيري مناسب به تدبير مناسب وابسته است (غررالحكم).
در حديث پرمغز ديگري از امام باقر(ع) نقل شده كه تمام كمالات انساني در سه نكته خلاصه شده است كه يكي از آنها تدبير معاش در زندگي است.
«تمام كمالات در سه چيز نهفته است: فهم عميق از دين، بردباري در ناملايمات و برنامه ر يزي امر معاش در زندگي» (كافي، ج 1، ص 32)
در حديث مشابه ديگري از آن امام همام، اين سه خصلت از ويژگي هاي مؤمن شمرده شده است. «عن ابي جعفر(ع): من علامات المؤمن ثلاث: حسن التقدير في المعيشه، والصبر علي النائبه، والتفقه في الدين» (وسايل الشيعه، ج 17، ص 66).
 


هجرت و مراتب آن در سلوك عارفان (سلوك عارفانه)

(بدان اي سالك الي الله!) تقسيم بندي ديگري كه در باب هجرت هست، تقسيم آن به «هجرت عام» و «هجرت خاص» است. هجرت عام نسبت به جميع موجودات عالم است و اختصاص به انسان ندارد. تمام ذرات اين عالم به يك معنا مهاجر الي الله هستند. تمام اينها حركت دارند و كوچ مي كنند و مسافر هستند و مقصد هم اوست. فقط فرق در اين است كه هجرت خاص انسان، اختياري است و ارادي ولي هجرت عام، غيراختياري و غيرارادي است. به تعبير قرآن كه در باب سجده عام همه موجودات براي خدا مي فرمايد: «ولله يسجد من في السموات والارض طوعا و كرها»(رعد-15) اين حركت و كوچ هم يا طوعي است و يا كرهي كه در باب هجرت عام، كرهي است. هجرت ارادي و اختياري انسان در جميع ابعاد وجودي اش صورت مي گيرد، در ابعاد عقلي، قلبي و نفسي و اعضاي جوارحي اش. انسان مهاجر كه هجرت الي الله تعالي دارد، هجرتش داراي مراتب و درجات است. مقامات معنويه اي را كه براي سير انسان مطرح مي كنند، همان هجرت از مقامي به مقام ديگر است. يعني اين مسافر از منزلي به منزل ديگر كوچ مي كند. مثلا از منزل «يقظه» شروع مي كند و به منزل «توحيد» مي رسد. تمام اين مقامات، منازل بين راهند و آنچه كه براي انسان سازنده است، يعني انسان را به كمال وجودي اش مي رساند، همين هجرت ها و مسافرت ها است. 1
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- سلوك عاشورايي، آيت الله شيخ مجتبي تهراني، منزل سوم، ص 137
 


وظايف شيعه در قبال معصومان(ع) در سخن امام رضا(ع)

احياي امر ولايت

علي جواهردهي
شناخت حقوق و تكاليف به انسان كمك مي كند تا موقعيت خود را بشناسد و براساس آن زندگي خود را سامان دهد. از اين رو خداوند يكي از مهم ترين وظايف انسان را شناخت و معرفت خود و خدا به عنوان دو طرف اصلي معادله دانسته و بر معرفت نفس و معرفت الله تأكيد كرده است. پيامبران نيز مأموريت اصلي خود را تعليم و تزكيه انسان دانسته اند و بر همين اساس آموزه هاي وحياني جهت روشنگري و آگاهي بخشي از سوي خداوند فرو فرستاده شده است. از جمله وظايف و تكاليف بشر در راستاي همان شناخت خود و خدا، شناخت نسبت به پيامبران و امامان(ع) به عنوان راهنمايان بشر به سوي هدايت كمالي است. همه پيامبران(ع) و نيز معصومان به اين مسأله توجه داده اند. از جمله امام رضا(ع) به تبيين مسئوليت ها و تكاليف مؤمنان امت نسبت به امام(ع) پرداخته است كه نويسنده در اين مطلب به چرايي و چگونگي آن براساس آموزه هاي اسلامي پرداخته است.
ولايت، عهد خدا با انسان
انسان موجودي داراي اراده و اختيار است. همين مسأله موجب مي شود تا افزون بر هدايت تكويني نيازمند هدايت تشريعي باشد؛ چرا كه هدايت تكويني و فطري از طريق عقل و قلب هر چند كه در ذات انسان ها سرشته شده و هر انساني حقيقت كمالي مطلق يعني خداوند را مي شناسد و بطور طبيعي بدان گرايش دارد (اعراف، آيه 172) اما به سبب هواهاي نفساني (اعراف، آيه 176؛ كهف، آيه 28؛ فرقان، آيه 43) و وسوسه شيطاني (اعراف، آيه 20؛ ناس، آيات 5 و 6) از مسير درست هدايت خارج مي شود (قصص، آيه 50؛ جاثيه، آيه 23) و برخلاف فطرات و هدايت تكويني رفتار مي كند. از اين رو نيازمند هدايت تشريعي و بيروني است تا به كمك عقل آمده و دستگير او باشد (بقره، آيه 38).
با آنكه خداوند در روز الست از انسان ها عهد و پيمان گرفته است كه تحت ولايت الهي باقي بمانند و به ولايت شيطاني در نيايند و ربوبيت خداوندي را منكر نشوند (اعراف، آيه 172) ولي انسان ها اين عهد را به غفلت فروگذارده و بسياري از ايشان عهدشكني نموده اند و تحت ولايت شيطان در آمده اند (آل عمران، آيه 175؛ نساء، آيه 76؛ اعراف، آيه 3 و آيات ديگر).
خداوند از انسان ها خواسته تا در ولايت الهي باقي مانده و از آن بيرون نرود (همان و نيز نساء، آيه 144؛ مائده، آيات 51 و 57) اما انسان ها به همان دلايل پيشين يعني هواهاي نفساني دروني و وسوسه شيطاني بيروني، تحت ولايت ديگراني رفتند كه تحت سلطه شيطاني ابليس قرار داشتند. بسياري از انسان ها ولايت الهي را كه به خلافت الهي انسان بر هستي ختم مي شد، ناديده گرفتند و از مسير راست و صراط الهي خارج شدند و هبوط و سقوط كردند. (بقره، آيات 36 و 38؛ اعراف، آيات24و176).
امامت، استمرار ولايت الهي
ولايت الهي ظهورات و مظاهر چندي دارد كه يكي از مهمترين آنها ولايت پيامبران(ع) و ولايت اولياي الهي از معصومان(ع) و اوصياء است. از اين رو در بيان چرايي ولايت پدر تا ولايت فقيه تا ولايت معصوم(ع) و پيامبران(ع) به ولايت الهي مستند مي كنند و آن را مظاهر ولايت الهي دانسته و گفته اند كه هيچ كسي را بر كسي ولايت نيست مگر آنكه در امتداد ولايت الهي به نصب عام يا خاص باشد.
كسي كه داراي ولايت الهي باشد مي بايست مطاع باشد؛ به اين معنا كه ديگران در محدوده ولايتي كه براي شخص به شكل عام يا خاص تعيين شده بايد از او اطاعت كنند. در آيات قرآني ولايت پيامبر(ص) ولايت مطلق و كامل دانسته شده و در همه چيز اطاعت از او عين اطاعت از خداوند و ولايت الهي دانسته و معرفي شده است؛ چرا كه پيامبر(ص) در مقام عصمت كلي است و هرگز جز مشيت و اراده الهي رانمي گويد، نمي خواهد و انجام نمي دهد (نجم، آيه 3) پس اطاعت از او عين اطاعت خداوند است. بر همين اساس در آياتي از جمله 32 و 132 سوره آل عمران و 92 سوره مائده و آيات 1 و 20 و 46 سوره انفال واژه اطاعت يك بار آمده است تا عينيت را اثبات كند.
ولايت پيامبر(ص) ولايت كاملي است؛ از اين رو بر ولايت انسان بر خودش مقدم دانسته شده (احزاب، آيه 6) و هر انساني مكلف و موظف است كه در همه امور زندگي، پيامبر(ص) را بر خود مقدم دارد؛ چه رسد كه سخن ايشان را عين سخن الهي دانسته (نجم، آيه 3) و از امر و نهي او اطاعت كرده و سنت پيامبر(ص) را سنت الهي بداند (حشر، آيه 7).
براساس آموزه هاي قرآني، ولايت امامان معصوم(ع) امتداد ولايت الهي پيامبر(ص) است و همان احكام بر آن بار مي شود. خداوند در آياتي اين معنا را به اشكال گوناگون تبيين كرده تا بهانه اي باقي نماند و حجت بر مردم تمام شود. گاه امير مؤمنان علي(ع) را جان و نفس پيامبر(ص) معرفي مي كند (آل عمران، آيه 61)؛ گاه از طهارت و عصمت الهي ايشان سخن به ميان مي آورد (احزاب، آيه 33)؛ گاه ديگر از بهشتي بودن و مقام ابرار و مقربان بودن آنان خبر مي دهد (سوره انسان)؛ گاه ديگر به صراحت از نصب ولايت براي آن بزرگواران به كنايه (مائده، آيه 55) و يا صراحت سخن مي گويد (مائده، آيه 67) و تماميت نعمت هدايت و كمال دين را در ابلاغ اين حكم و نصب ولايت امامان معصوم(ع) مي داند؛ (مائده، آيه 3) و مخالفت با حكم اولوا الامر از معصومان(ع) را همانند مخالفت با حكم پيامبر(ص) و خود معرفي مي كند (نساء، آيه 59).
بنابراين ولايت امامان معصوم(ع) امتداد طبيعي ولايت خداوند و پيامبر (ص) است. از همين رو در روايات بسياري از پيامبر(ص)، ولايت علوي، معيار حق و باطل است و ايشان قسيم النار و الجنه شناخته مي شود؛ چرا كه انكار ولايت هر يك از معصومان(ع) همانند انكار يكي از پيامبران، كفر شمرده مي شود و اگر كسي ولايت الهي را پذيرفته است مي بايست ولايت جمع الجمعي را بپذيرد و تفاوتي ميان آنان نگذارد (بقره، آيات 136 و 285؛ آل عمران، آيه 84).
براساس آموزه هاي قرآني، امامت كه همان امتداد ولايت و منصبي الهي است تمام شئون والا و فضايل را جز نبوت و لوازم آن دربردارد. (بقره، آيه 124؛ نساء، آيه 54؛ انبياء، آيه73، قصص، آيه 5 سجده، آيه 24؛ احقاق الحق ج2، ص300)
چگونگي احياي ولايت امام(ع)
چنانكه دانسته شد امامت، امتداد طبيعي ولايت الهي است كه هر انساني موظف به شناخت و اطاعت از آن است. از آنجايي كه مراتب و مراحل كفر، متعدد و متنوع است بايد توجه داشت كه ناديده گرفتن هر مرتبه اي به معناي كفر مطلق است هرچند كه در برخي از مراتب احكام ظاهري بر آن بار نمي شود. به عنوان نمونه برخي خداوند را به خداوندگاري مي پذيرند ولي او را به پروردگاري نمي شناسند يا نبوت را منكر مي شوند يا نبوت خاص يكي از پيامبران را انكار مي كنند يا در مرتبه ديگر منكر امامت يا منكر امامت يكي از امامان(ع) هستند. در هر مرتبه اي كفر، صادق است هرچند كه در احكام ظاهري مثلا اسلام بر ايشان صدق مي كند و خون و مال و عرض آنها در امان است. ولايت امامان(ع) امري الهي است كه انكار آن نوعي كفر است كه البته موجب هدر رفتن جان و مال و عرض نيست ولي تبعات آن بر شخص در دنيا و آخرت به اشكال ديگر نمودار خواهدشد.
از وظايف اهل ايمان اين است كه حقيقت ولايت و امتداد آن را بشناسند و در احياي آن بكوشند.
امام رضا(ع) فرمود: رحم الله عبدا احيي امرنا، قيل: كيف يحيي امركم؟ قال: يتعلم علومنا و يعلمها الناس؛ رحمت خدا بر كسي باد كه امر ما را زنده نمايد، سؤال شد: چگونه؟ حضرت پاسخ داد: علوم ما را فراگيرد و به ديگران بياموزد. (بحارالانوار، ج2، ص30، ج13)
اين امري كه در روايت مورد تأكيد است همان امر ولايت امامان(ع) است كه شناخت آن به ما كمك مي كند تا وظيفه خود را در قبال معصوم(ع) بدانيم و به درستي به جا آوريم. اگر ما بدانيم كه ولايت امام از ولايت نبي بالاتر است (بقره، آيه 124؛ انبياء آيات69 تا73)، و اين منصب الهي در نزد خداوند مهم ( نساء آيه 54) و عهد و پيماني الهي است (بقره، آيه124) تلاش خواهيم كرد تا در تعظيم آن بكوشيم و همه ملاحظات را به نحو كامل مراعات كنيم.
شناخت جايگاه امامت به ما كمك مي كند تا در مسير درست گام برداريم و مخالفت با آن را عين مخالفت با پيامبر(ص) و خداوند دانسته و از هرگونه تمرد و عصيان نسبت به امام(ع) خودداري كنيم.
اينكه امام رضا(ع) در بيان احياي امر و چگونگي آن به تعليم علوم و معارف اهل بيت(ع) توجه مي دهد؛ از آن روست كه اگر اين حقايق دانسته و آموخته شود، معلوم مي گردد كه چرا جايگاه بلند ايشان از مقام نبوت نيز برتر است و اينكه چرا پيامبراني بزرگ و اولوالعزم از جمله حضرت ابراهيم(ع) پس از نبوت و سالها آزمون سخت الهي، امامت نصيب وي مي شود و دوست مي دارد كه آن را در ذريه و فرزندان خويش استمرار بخشد. (بقره، آيه 124)
حضرت موسي(ع) نيز براساس آيه 124سوره اعراف خواهان مقام امامت براي برادرش هارون است و مي فرمايد: «اخلفني في قومي؛ در ميان قوم براي من خليفه قرار ده؛ از اين خواسته آن حضرت(ع) فهميده مي شود كه موسي(ع) هارون(ع) را به امامت و رهبري بني اسراييل منصوب كرد. اگر پيامبري با امامت و رهبري تفاوتي نداشت، نيازي نبود موسي (ع) هارون (ع) را كه از پيامبران بود، به امامت منصوب كند. از اين عبارت دانسته مي شود كه مقام امامت مقامي بزرگ و برتر از مقام نبوت و رسالت است.
با نگاهي به علوم اهل بيت(ع) مقام امامت ايشان به خوبي معلوم و جايگاه برتر ايشان از رسولان و پيامبراني كه داراي امامت نبوده اند دانسته مي شود.
از وظايف هر انساني و به طريق اولي شيعه مؤمن، آن است كه اين علوم را به ديگران منتقل كند و ابلاغ نمايد تا ديگران حقيقت استمرار و امتداد ولايت الهي را در ولايت امامان(ع) بشناسند و درپي هدايتي باشند كه از طريق ولايت ايشان به مردم مي رسد.
بسياري از مردم در شناخت اهل بيت(ع) كوتاهي و بلكه تقصير مي ورزند و به سبب عدم شناخت از مقام و جايگاه ايشان در تعامل و برخورد با آن حضرات كوتاهي مي كنند و به وظايف ديني و الهي خويش نسبت به امامان(ع) به درستي نمي پردازند. ايشان را همانند انسانهاي معمولي يا كمي برتر مي دانند و حق اولويتي براي آنان قائل نيستند. اينگونه است كه در برخورد با كلام آن بزرگواران چنان رفتار مي كنند كه گويي با كلام يك نابغه مواجه شده اند و كلام ايشان را همتراز كلام فلان نابغه و يا دانشمند قرار مي دهند و گاه حتي براي اثبات كلام معصوم(ع) كلام فلان دانشمند و انديشمند را بيان مي كنند؛ در حالي كه امر برعكس باشد؛ چرا كه كلام معصوم(ع) در صورتي كه در صدور و دلالت آن شك و ترديدي نباشد، مي بايست كبراي قضايا قرار گيرد و براساس آن حكم شود. در حقيقت كلام ايشان خود سند معتبري از حقايق هستي است و نيازي نيست كه با كلام ديگر تقويت يا تأييد يا حتي اثبات شود.
مؤمنان بايد بدانند كه امامان معصوم حجت الهي بر زمين هستند. به گونه اي كه اگر ايشان در زمين نبودند زمين اهل خودش را مي بلعيد. امام رضا(ع) در بيان اين حقيقت وجودي حضرت معصومان(ع) مي فرمايد: لو خلت الارض طرفه عين من حجه لساخت باهلها؛ چنانچه زمين لحظه اي خالي از حجت خداوند باشد، اهل خود را در خود فرو مي برد. (علل الشرايع، شيخ صدوق، ص 891، ح12)
جايگاه امامت در اسلام جايگاهي بس بزرگ است؛ آنان همانگونه كه حجت الهي هستند، درمقام نبوت و رسالت نيز عمل مي كنند و مي كوشند تا فلسفه بعثت را نيز تأمين كنند، چرا كه امتداد ولايت الهي هستند كه پس از پيامبران(ع) به ايشان رسيده است. از اين رو درمقام هدايت و راهنمايي مردم به سوي قسط و عدالت هستند و مي كوشند تا به آن فلسفه بعثت نيز پاسخي درخور دهند. (حديد، آيه52). امام رضا(ع) در بيان اين مقام امام مي فرمايد: انما يراد من الامام قسطه و عدله؛ اذا قال صدق و اذا حكم عدل و اذا وعد، انجز؛ همانا از امام و راهنماي جامعه، مساوات و عدالت خواسته شده است كه در سخنان خود، صادق، در قضاوت ها، عادل و نسبت به وعده هايش وفا نمايد (وسائل الشيعه، ج 12، ص 165، ح 27873)
پس هر مأمومي لازم است به اين نكته توجه كند كه وظيفه او در قبال امام(ع) رفتاري است كه به تحقق فلسفه بعثت كمك كند و عدالت را در جامعه تحقق بخشد.
تلاش براي احياي امر امامت بايد در دستور كار همگي باشد و هرگز در اين امر كوتاهي نورزند و به هر شكلي شده خود و جامعه را متوجه امر ولايت و امامت نمايند. گاه اين كار با عزاداري و گاه با برگزاري مراسم ميلاد و شهادت انجام مي گيرد و گاه به شكل ديگري انجام مي شود. امام رضا(ع) در اين باره مي فرمايد: من تذكر مصابنا، فبكي و ابكي لم تبك عينه يوم تبكي العيون، و من جلس مجلسا يحيي فيه امرنا لم يمت قلبه يوم تموت القلوب؛ هر كه مصائب ما اهل بيت عصمت و طهارت را يادآور شود و گريه كند يا ديگري را بگرياند، روزي كه همه گريان باشند او نخواهد گريست و هر كه در مجلسي بنشيند كه علوم و فضائل ما گفته شود هميشه زنده دل خواهد بود (وسائل الشيعه: ج 41، ص 205، ح 19693)
بركات شناخت امام
از نظر آن حضرت(ع) شناخت معصوم(ع) و مقام امامت به شخص كمك مي كند كه راه درست را بيابد و در گمراهي پس از نبوت تحت ولايت امامت قرار گيرد و مسير خود را به درستي بپيمايد و از دست رهزنان عقيده در امان ماند. از اين رو حتي زيارت قبور ائمه را افزون بر ديدار امام زنده امري مهم معرفي مي كند تا همواره بيوت و خانه هاي الهي را بشناسد و به نور آن تمسك جويد (نور، آيه 63) و از حقايق معرفتي و نوري ايشان بهره مند گردد. آن حضرت(ع) به يكي از محبانش نوشت: به ديگر دوستان و علاقه مندان ما بگو: ثواب زيارت قبر من معادل است با يك هزار حج. راوي گويد: به امام جواد(ع) عرض كردم: هزار حج براي ثواب زيارت پدرت مي باشد؟! فرمود: بلي، هر كه پدرم را با معرفت در حقش زيارت كند، هزار هزار يعني يك ميليون حج ثواب زيارتش مي باشد (مستدرك الوسائل: ج 01، ص 953، ح2)
امام رضا(ع) مي فرمايد: من زار قبر الحسين(ع) بشط الفرات، كان كمن زارالله فوق عرشه؛ هر مؤمني كه قبر امام حسين(ع) را كنار شط فرات در كربلا زيارت كند همانند كسي است كه خداوند متعال را بر فراز عرش زيارت كرده باشد (مستدرك الوسائل: ج 01، ص 052، ح 83).
در حقيقت زيارت قبور امامان(ع) به شخص كمك مي كند تا جايگاه امامت و امام(ع) را بشناسد و بكوشد تا با شناخت علوم و معارف ايشان خود را به آنان نزديك كرده و نوعي همساني يعني همان تشيع را در خود ايجاد كرده و شيعه اهل بيت(ع) گردد. انسان وقتي به ديدار قبور امامان مي رود مي خواهد از شخصيت و كلام آن صاحب قبر آگاه شود و اطلاعاتي را به دست آورد. همين امر توجه به علوم ايشان نيز موجب مي شود. البته اين تنها بخشي از فوايد زيارت قبور است كه مرتبط با احياي امر ولايت امام(ع) است.
شيعه مي بايست امر امامت را به عنوان مهمترين وظيفه و تكليف خويش بشناسد و ضمن يادگيري علوم اهل بيت(ع) به ديگران نيز بياموزد و آن را در رفتار و كردار خويش به نمايش گذارد. امام رضا(ع) شيعه واقعي را كسي مي داند كه مسئوليت خود را در قبال امامت بشناسد و توجه داشته باشد. آن حضرت مي فرمايد: شيعيان ما كساني هستند كه تسليم امر و نهي مان باشند، گفتار ما را سرلوحه زندگي در عمل و گفتار خود قرار دهند، مخالف دشمنان ما باشند و هر كه چنين نباشد از ما نيست (جامع احاديث الشيعه؛ ج 1، ص 171، ح 432، بحارالانوار، ج 56، ص 761، ح 42).
آنچه بيان شد تنها گوشه اي از وظايف اصلي شيعيان در قبال معصوم (ع) است. البته اگر به همين مسأله توجه وافي مبذول شود بسياري از مشكلات شخصي و اجتماعي جوامع بشري حل و فصل شده و دنيا و آخرت انسان تضمين مي شود.
 


حج، آرامش بخش دلها

رضا شريفي
يكي از مهم ترين مناسك و آيين هاي ديني حج است. حج به معناي قصد زيارت خانه خدا و برگزاري آيين و مراسم خاص آن، در شمار پنج فرع از فروعات بسيار مهم اسلام قرار داده شده، به گونه اي كه از نشانه هاي اسلام و فرق ميان كفر و اسلام، غير از نماز و روزه و زكات و جهاد، حج دانسته شده است. پس هركسي حج واجب خويش يعني حجه الاسلام را به جا نياورد و بميرد كافر از دنيا رفته است.
نويسنده در اين مطلب با مراجعه به آموزه هاي وحياني اسلام بر آن است تا نقش و آثار حج را در زندگي انسان تبيين كند.
¤¤¤
حج، زيارت كعبه و خانه خدا
حج در لغت به معناي قصد است. اين واژه در فرهنگ قرآن و اصطلاحات اسلامي به معناي قصد ديدار از خانه خدا به نام كعبه در شهر مكه براي اجراي مناسك، اختصاص يافته است. (معجم مقاييس اللغه، ج 2، ص 29، «حج» و نيز كتب فقهي چون جواهر الكلام، شيخ حسن نجفي، كتاب حج)
بنابراين، براي تحقق حج به معناي اصطلاحي آن، شرايطي است كه بايد رعايت شود. اين شرايط در كتب فقهي به تفصيل بيان شده و كتبي به عنوان كتاب حج يا مناسك حج براي بيان اين شرايط نوشته شده است.
با آنكه همه مساجد، خانه خداست ولي مراد از آن در حج واجب، زيارت كعبه در مكه است؛ چرا كه بنابر آيه 97 سوره آل عمران، نخستين خانه اي كه براي عبادت مردم قرار داده شده، در سرزمين مكه است. اين خانه كاركردهاي چندي دارد كه در همين آيه به برخي از آنها از جمله مايه بركت و منشأ هدايت جهانيان بودن آن اشاره شده است. در آن خانه خدا و مسجدالحرام نشانه هاي روشني از جمله مقام ابراهيم است و هر كه در آن در آيد در امان است.
خداوند زيارت خود را در زيارت كعبه قرار داده و اين عمل را واجب دانسته است؛ البته به شرطي كه شخص استطاعت جاني و مالي و جسمي براي رفتن داشته باشد. پس كسي كه توانايي رفتن به سوي آن را دارد، بايد اين كار را انجام دهد و هر كه با داشتن استطاعت از حج گزاري سرباز زند و كفر ورزد و آن را انكار و يا ترك نمايد، به عنوان كافر در دنيا و آخرت عذاب خواهد شد. البته اين عمل به سبب فلسفه و آثاري كه براي مردم دارد از سوي خداوند واجب شده است وگرنه خداوند از جهانيان بي نياز است و هيچ نيازي براي ديدار آن خانه ندارد. (سوره آل عمران، آيه 97)
آثار و بركات حج گزاري
توحيد، اصل نخستين و اساسي اسلام است. در اصول دين و مذهب، به عنوان نخستين اصل مطرح شده است. از آن جايي كه دنيا، جهان كثرات است و آدمي در ميان كثرات، وحدت را گم مي كند و به بيراهه مي رود، خداوند به اشكال گوناگون، نمادهايي را به عنوان حقيقت وحدت قرار داده است كه آدمي راه خويش را گم نكند و در ميان كثرات سرگردان نشود. از جمله اين نمادهاي وحدت، خانه كعبه است.
براساس آيه 97 سوره آل عمران، كعبه به عنوان نشانه قرار داده شده است تا مردم متوجه اين خانه شوند و از كثرت به وحدت برسند. همه انسان ها با هر رنگ و نژاد و جنس و از هر جاي دور و نزديكي مي بايست متوجه اين خانه شوند، هرچند خداوند با همه عظمت در مكانت و منزلت معنوي، مكان و منزلي ندارد و انسان به هر سو و جهت متوجه باشد، همان، سمت خداست (بقره، آيه 115)؛ چرا كه جايي را نمي توان يافت كه فارغ از حضور و و جود خداوند باشد و حقيقت وجود الهي است كه همه جا را پر كرده و به عنوان صمد، جايي را خالي و فراغ نگذاشته است. (اخلاص، آيه 2) خداوند همه هستي را پر كرده و همه آن چه نام هست و هستي مي برد تنها و فقط هستي خداوند است. (زخرف، آيه 84)
از پيغمبر اكرم(ص) روايت شده است كه فرمودند: منظور از وجوب نماز، حج، طواف و ديگر مناسك، بپا داشتن ذكر و ياد خداست، پس وقتي كه ذهن تو از هيبت و عظمت خدا كه مقصود و مطلوب اصلي از عبادت است خالي باشد، ذكر زباني چه ارزشي خواهد داشت؟
پس مهم ترين ويژگي وجود كعبه، توجه يابي همه مردم به سوي يك حقيقت است. از اين رو خانه خدا در مكه را به عنوان نماد توحيد گرفته اند و خداوند خود به ساخت آن فرمان داده است تا يك نماد براي وحدت و بيان توحيد باشد. خداوند مي فرمايد: چون براي ابراهيم جاي خانه را مهيا ساختيم، به او گفتيم: چيزي را با من شريك قرار مده و خانه ام را براي طواف كنندگان و قيام كنندگان و ركوع كنندگان و سجده كنندگان، از هر آلودگي پاكيزه گردان. در ميان مردم براي انجام مناسك حج ندا در ده تا پياده و سوار بر شتران لاغر از هر راه دوري به سوي تو بيايند. (حج، آيات 26 و 27)
حضور حاجيان در مكه براي آن است تا در مدت حضور خويش در آن جا تنها ياد و ذكر خدا داشته باشند و در يك زماني خاص همه فكر و انديشه و عمل ايشان متوجه حقيقت يگانه اي باشد كه خداوندگار و پرودگار جهانيان است. از اين رو خداوند در آيه 198 سوره بقره خواهان آن است كه همواره ياد خداوند را در دل و جان خويش داشته باشند و براساس شيوه تعليمي خاص، اين ذكرالله را انجام دهند. خداوند مي فرمايد: چون از عرفات كوچ نموديد، خدا را در مشعرالحرام ياد كنيد و همان گونه كه شما را رهنمون گرديداو را ياد نماييد.
كسي كه در مدت انجام مناسك حج، ذكر خداوند دارد، مي بايست اين دوره را به عنوان يك مقدمه و كارگاه بشناسد و پس از آن، حضور خداوند را با ذكرالله ادامه دهد. از اين رو در آيه 200 سوره بقره مي فرمايد: چون مناسك حج خود را انجام داديد، خدا را به ياد آوريد. به اين معنا كه اين مناسك تنها كارگاهي براي توجه به توحيد و رهايي از شرك است و حاجي بايد پس از آن نيز همراه با ذكرالله خداوند را به ياد داشته باشد و توحيد را در دل و جانش رسوخ دهد.
خداوند مناسك حج و عمره را از شعائر الهي دانسته است؛ به اين معنا كه اين اعمال نمادهايي است كه موجب ذكر الهي مي شود؛ چرا كه انسان گرفتار ماده و دنيا و محسوسات است و امور معنوي و غيرمادي را تنها در تمثلات محسوس و عادي مي تواند درك كند اين جاست كه نمادهايي محسوس براي نشانه گذاري غيرمحسوس در دستور كار قرار مي گيرد تا انسان از طريق محسوس متوجه نامحسوس و امور معنوي شود. خداوند در اين باره مي فرمايد: صفا و
مروه از شعايرالله است، پس هر كه حج خانه كند يا عمره گذارد مانعي ندارد كه ميان آن دو (صفا و مروه) سعي به جا آورد و هركس كار نيكي با رغبت انجام دهد، پروردگار سپاسدار و داناست. (بقره، آيه 158)
جامعه سازي در حج
از ديگر كاركردهاي حج مي توان به مساله قوام بخش بودن آن اشاره كرد؛ به اين معنا كه حج و مناسك آن موجب مي شود تا مردم در شكل يك جامعه گرد هم آيند و رفتارهاي اجتماعي را بياموزند و وحدت رويه و هدف پيدا كنند. خداوند در آيه 97 سوره مائده، حج و مراسم آن را قيام مردمان معرفي مي كند. اين بدان معناست كه توده هاي مردم با همه تفاوت هاي ظاهري و جنسي و رنگ و نژاد و دين و مذهب، در يك مكان با رفتاري خاص آموزش مي بينند كه چگونه هنجاري خاص را بجا آورند و كردار و منش و كنش ويژه اي را داشته باشند و در مسير يك هدف خاص حركت كنند و كارهايي را به قصد تحقق آن هدف انجام دهند. اينگونه است كه ساختار جامعه انساني پديدار مي شود. به سخن ديگر، حج و مناسك آن، شرايط جامعه پذيري را فراهم مي آورد و انسان ها را در يك مدل خاص و سبك ويژه اي پرورش مي دهد تا بتوانند جامعه انساني را تمرين كنند و در كنار هم به وحدت و انسجام اجتماعي برسند و هنجارهاي خاصي را انجام و از برخي نابهنجاري ها دوري و پرهيز كنند و بتوانند با همه تفاوت ها و تمايزها در كنار هم يك جامعه را ايجاد كنند. پس مي توان گفت كه حج و مناسك آن آموزش جامعه پذيري براي توده هاي مردم است تا بتوانند جامعه انساني را در يك شكل و قالب درست و هنجاري و با اهدافي معقول و مقبول و سبك خاصي از زندگي ايجاد كنند.
در اين جامعه سازي كه در مناسك حج رخ مي دهد، هرگونه امتيازات دروغين و باطل و جعلي از گروه ها و قبايل و جنس حذف مي شود و همه انسان ها چه عالم و چه جاهل و چه فقير يا ثروتمند يا صاحب منصب و دولتمند و چه مردم عادي در شكل (الناس و توده مردم) سامان داده مي شوند تا انسجام در رويه و هدف را بياموزند و همگي يك كار و يك هدف را با يك رويه و روش پيگيري كنند بي آنكه نوع جنسيت، نژاد، مقام، لباس، رنگ، مذهب و مانند آن تاثيري داشته باشد. (بقره، آيات 125و 199؛ حج، آيات 25 تا 28)
پس نقش حج و مناسك آن را نمي توان در اموري چون ذكرالله و توحيد، توشه آخرتي انسان (بقره، آيه 197)، آمرزش گناهان (بقره، آيه 203، مائده، آيات 97 و 98) يا كسب درآمد و تجارت دنيا و آخرت (بقره، آيه 197 و 198؛ قصص، آيه 27؛ حج، آيات 27 و 28) و مانند آن خلاصه كرد، بلكه مي بايست به نقش جامعه سازي آن نيز توجه ويژه داشت؛ چرا كه از نظر قرآن، حج داراي نقش اساسي، در برپايي و جوامع انساني و آموزش جامعه پذيري دارد. (مائده، آيه 97)
مردم در حج و مناسك آن در يك كارگاه علمي و عملي مي آموزند كه هنجارها و نابهنجاري ها چيست؟ و چگونه مي بايست متوجه هنجارها و آداب و رسوم زندگي درست و سالم شد و از نابهنجاري ها دوري گزيد. لذا مي توان گفت كه انسان در حج مي آموزد كه چگونه سبك درست و سالم زندگي اجتماعي را برپا دارد و به عنوان يك عضو جامعه، رفتاري درست داشته باشد و آداب و رسوم درست را بشناسد و به جا آورد. خداوند در آيه 97 سوره مائده، حج و مناسك آن را به عنوان قيام مردمان معرفي كرده است. البته شكي نيست كه اين مناسك همانگونه كه جامعه سازي را به مردم آموزش مي دهد، پايه هاي دينداري و توحيد مردمان را نيز تقويت مي كند؛ چرا كه سبك كامل و مناسب و راست زندگي همان سبك اسلامي است كه در حج آموزش داده مي شود.
بر اين اساس هرگونه مخالفت و سنگ اندازي در برابر حج و حاجيان كفر و دشمني با خداوند دانسته شده و كساني كه مردم را از حج و مناسك آن باز مي دارند دشمن خداوند معرفي شده و عذابي سخت براي آنان در دنيا و آخرت وعده داده شده است. خداوند مي فرمايد: كساني كه كفر ورزيدند و (مردم را) از راه الله و مسجدالحرام، كه آن را براي همه مردم يكسان قرار داديم، چه كساني كه مقيم آنجا هستند و چه آنها كه از راه دور مي آيند باز مي دارند و هركه در آنجا ستم روا دارد، او را عذابي دردناك مي چشانيم. (حج، آيه 25)
از نظر قرآن جايگاه حج در ميان اعمال ديگر عبادي بسيار مهم و ارزشمند است و هركسي اين مسئوليت را نمي تواند به عهده گيرد و پرده دار خانه خدا و متولي مناسك آن باشد؛ زيرا كسي مي تواند عهده دار اين مسئوليت باشد كه خود در فهم و تحقق اهداف حج به تماميت رسيده باشد و نمي توان امامت مردم را در مناسك عظيم حج به هركسي سپرد. خداوند به متوليان دروغين هشدار مي دهد و مي فرمايد: چرا خدا آنها را عذاب نكند در حالي كه مردم را از زيارت مسجدالحرام باز مي دارند. ايشان سزاوار توليت آن نمي باشند؛ متوليان آن جز پرهيزگاران نمي توانند باشند، ولي بيشترشان نمي دانند. (انفال، آيه 34)
در آيات و روايات براي حج و مناسك آن بركات و آثار بسيار ديگري گفته اند كه يكي از آنها افزايش عمر است؛ چرا كه انجام مناسك حج همانند صله رحم است. همان طوري كه صله رحم افزايش عمر را به دنبال دارد، وصل شدن به پيامبر(ص) و امامان(ع) از طريق صلوات و انجام مناسك حج همين كاركرد را دارد. در حقيقت حاجي با حج خويش خود را به خدا و معصومان(ع) وصل كرده است و اين چنين كاري موجب افزايش عمر آدمي مي شود تا بهره بيشتر از زندگي دنيا برده و مقامات خويش را افزايش دهد. امام صادق(ع) درباره تاثير حج در افزايش عمر مي فرمايد: من رجع من مكه و هو ينوي الحج من قابل زيد في عمره؛ هركس از مكه برگردد و تصميم داشته باشد كه سال بعد هم به حج برود، بر عمرش افزوده مي شود. (كافي، ج4، ص281، ح3)
حج، مايه آرامش دلها
حج از اعمال بسيار مهم عبادي در اسلام است؛ هركسي اين عمل را با توانايي انجام آن، بجا نياورد، كافر است. از اين رو اگر كسي در وصيت مرده درباره انجام حج كوتاهي كند، خشم و عقوبت الهي را براي خود به جان خريده است. پيامبر(ص) در اين باره هشدار مي دهد و مي فرمايد: هركس وصيت ميت را در كار حج برعهده بگيرد، نبايد در آن كوتاهي كند، زيرا عقوبت آن سخت و پشيماني اش طولاني است. از وصيت ميت جز بدبخت كوتاهي نكند و به آن جز خوشبخت عمل ننمايد. (جامع الاخبار، ص159)
حج همانند نماز كاركردهاي بسياري دارد كه رضايت و خشنودي خداوند يكي از مهمترين آنهاست. (مائده، آيه 2) هنگامي كه خداوند از بنده حج گزار خود، راضي و خشنود شود، همه بركات مادي و معنوي را نصيب او مي گرداند و در رحمت رحماني و فضل و عنايت رباني خويش قرار مي دهد. لذا آرامش مطلق بر جان اين بنده مي نشيند و ديگر هيچ اندوهي از گذشته و ترسي از آينده نخواهد داشت؛ چرا كه همه گناهان و خطاهايش آمرزيده و آينده اش تضمين شده است. (مائده، آيات 79 و 89)
رسول خدا(ص) در بيان تاثير حج در آمرزش گناهان مي فرمايد: به قطاري از شتران كه حاجيان را براي زيارت خانه خدا مي برد، نظر فرمودند و گفتند قدمي برنمي دارند مگر اينكه براي آنان حسنه اي ثبت شود و قدمي نمي نهند مگر اينكه گناهي از آنان محو مي گردد و چون از مناسك حج فارغ شدند، به آنان اعلام مي شود، بنايي را بنا كرده ايد، آن را خراب نكنيد، گناهان گذشته شما بخشيده شد، از حالا به بعد عمل نيك انجام دهيد.
امام صادق(ع) مي فرمايد: حاجياني كه بازمي گردند سه دسته اند: دسته اي از آتش آزاد مي شوند و دسته اي از گناهان خود خارج مي گردند مانند روزي كه از مادر متولد شده اند و دسته سوم با مصونيت مال و عيال برمي گردند و اين كمترين بهره اي است كه عايد حاجي مي شود.
پس حج نقش بسيار مهمي در محو گناهان و بدي ها دارد و گويي انسان پس از حج از هر زشتي و گناهي پاك و شسته شده است. امام باقر(ع) در بيان آثار و كاركردهاي مهم و اساسي حج به مساله تسكين دلها اشاره مي كند و مي فرمايد: الصيام و الحج تسكين القلوب؛ روزه و حج آرام بخش دل هاست. (امالي طوسي، ص 296، ح 582)
از اسحاق بن عمار روايت شده كه حضرت صادق(ع) فرمود: اي اسحاق كسي كه يك بار خانه خدا را طواف كند، خداوند براي او هزار حسنه ثبت مي كند، هزار سيئه محو مي نمايد، برايش هزار درجه قرار مي دهد، هزار درخت در بهشت مي كارد و ثواب آزاد كردن هزار بنده به او مرحمت مي فرمايد، چون به ملتزم برسد هشت در بهشت به روي او باز مي شود و به او مي گويند: از هر دري كه خواستي وارد شو. اسحاق مي گويد: به حضرت عرضه داشتم اين همه براي كسي است كه خانه خدا را طواف كند؟ فرمود: آري، آيا به ثوابي عظيم تر از اين تو را خبر ندهم؟ گفتم: آري خبر دهيد فرمود: هركس حاجتي از برادر مؤمنش برآورده كند، به اندازه ده طواف به او ثواب مي دهند.
حاجي با حج خويش به زيارت خدا رفته و دل و جانش به نور ذكرالله آباد و نوراني شده است. در اين مدت تقواي الهي كه در حج نصيب او شده، او را چنان پاك و نوراني مي كند كه اگر همين طوري باقي بماند و تجربه مكه را ترك نكند، عاقبت به خير مي شود؛ ولي مشكل اين است كه حاجي همانند حمام رفته اي است كه وقتي به بيرون حمام مي آيد دوباره خاك آلوده و دنيا زنده مي شود و گويي از محضر خدا بيرون رفته است. از اين رو در روايت آمده براي بهره گيري از نور الهي حجاج شتاب كنيد تا پيش از دنيازدگي، ايشان را ملاقات كرده باشيد. امام صادق(ع) مي فرمايد: حاجي تا هنگامي كه به گناه آلوده نشده به نور و سيماي حج باقي خواهد ماند. پس كسي كه خير دنيا و آخرت را مي خواهد بايد آن را در مناسك حج بجويد.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14