(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 3 مهر 1391 - شماره 20314

نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (14)
روشنگري امام عليه بهائيت
علل و عوامل پذيرش قطعنامه 598 (6)
مخاطب سخن امام كه بود ؟

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir


نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (14)

روشنگري امام عليه بهائيت

E-Mail:shayanfarkayhannews.ir
مريم صادقي
اين روند باعث نارضايتي آيت الله بروجردي شده بود به طوري كه در اسناد ساواك گزارشي از ملاقات آيت الله بهبهاني با ايشان در سال 39 آمده كه در اين گزارش بنا به اظهار آيت الله بهبهاني، آيت الله بروجردي بي اندازه از محمدرضاشاه گله مند بودند كه شاه به تحريك عدّه اي از اطرافيان خود كه بهائي هستند عليه مذهب اقدام مي كنند و هر چه در اين مورد به شاه پيغام داده و يا نوشته نه تنها ترتيب اثري داده نشده بلكه اثر معكوس كرده است. در ادامه اين گزارش اشاره اي به دانشگاه ملي كه در شرف تشكيل بوده شده كه اين دانشگاه با پول بهائي ها و ثابت پاسال تشكيل مي شود و مي خواهند مركزي عليه اسلام و به نفع ترويج بهائيگري تشكيل بدهند و در صحبت خود مكرر از آقاي حسين علاء وزير دربار شاهنشاهي به همين عبارت نام برده و او را مظهر تأكيد كننده بهائي ها خوانده و گفته اند قسمت اعظم اقدامات يا گفتارهايي كه به وسيله اعلاحضرت و دربار عليه مذهب مي شود از ناحيه اين شخص و تحريكات وي نزد شاهنشاه است.
در آن شرايط، امام خميني (ره) نيز از كساني بودند كه بر تداوم مبارزه با بهائيت و پاكسازي دستگاه هاي دولتي از نفوذ آنها پاي مي فشرد و در ملاقات با آيت الله بروجردي بر لزوم پيگيري امر تأكيد مي كرد.348
با فوت حضرت آيت الله بروجردي، امام خميني به صورت فعّال وارد صحنه ي سياست كشور شدند. ايشان ضمن هشدارهاي مداوم خويش به رژيم و مردم در سال هاي 42-40، در جريان انجمن هاي ولايتي و ايالتي در دستگاه دولت، اين فرقه را «عمال اسرائيل» خوانده و سياست هاي شاه مبني بر اجراي تساوي مطلق ميان زن و مرد يا تصميم به بردن زنان به سربازي را با استناد به مندرجات تقويم بهائي ها در اواخر دهه ي 30 شمسي، عمل به رأي عباس افندي (پيشواي بهائيت) قلمداد مي كند.
زماني كه در سال 1341ش، دو هزار نفر از بهائيان ايران با عنايت و تخفيفات ويژه از طرف دولت براي شركت در كنفرانس بهائيت عازم لندن شدند، امام اعتراض خود را به دفعات اعلام داشتند: «... دو هزار نفر را با كمال احترام، با دادن پانصد دلار ارز به هر يك، پانصد دلار مال از اين ملّت مسلمان به بهائي داده اند، ارز داده اند، به هر يك دويست تومان تخفيف هواپيما، چه بكنند؟ بروند در جلسه اي كه برضد اسلام در لندن تشكيل شده است، شركت كنند.349»
در جاي ديگري ايشان ابعاد نفوذ و سلطه ي بهائيان را در ايران ذكر مي كنند و علما را به مبارزه عليه سلطه ي آنان فرا مي خوانند: »... اينجانب حسب وظيفه ي شرعيه به ملت ايران و مسلمين جهان اعلام خطر مي كنم، قرآن كريم و اسلام در معرض خطر است. استقلال مملكت و اقتصاد آن در معرض قبضه ي صهيونيست هاست كه در ايران به صورت حزب بهائي ظاهر شدند و مدّتي نخواهد گذشت كه با اين سكوت مرگبار مسلمين، تمام اقتصاد اين مملكت را با تأييد عمال خود قبضه مي كنند و ملّت مسلمان را از هستي در تمام شئون ساقط مي كنند. تلويزيون ايران پايگاه جاسوسي يهود است و دولت ها ناظر آن هستند و از آن تاييد مي كنند. ملّت مسلمان تا رفع اين خطرها نشود، سكوت نمي كند و اگر سكوت كند در پيشگاه خداوند قاهر مسئول و در اين عالم محكوم به زوال است.350
امام خميني بيش از هر شخص ديگري، به خيانت هاي بهائي ها در كشور و ارتباط آنان با اسرائيل آگاه بود. ايشان در سال 1343ش، در ديدار دانشجويان دانشگاه تهران با وي در قم، سخنراني ايراد نمودند كه بيش از هر چيز هم وضع روز را در ارتباط با حكومت نشان مي دهد و هم اهداف مبارزه را، ايشان فرمودند: «هدف بزرگ تر از آزاد شدن عدّه اي است. هدف را بايد در نظر داشت، هدف اسلام است، استقلال مملكت است، طرد عمال اسرائيل [بهائيان] است، الان تمام اقتصاد مملكت در دست اسرائيل است، عمال اسرائيل [بهائيان] اقتصاد ايران را قبضه نموده اند. اكثر كارخانجات در دست آنان اداره مي شود، تلويزيون، ارج351، پپسي كولا، ... بايد صف ها را فشرده كنيد، اينها عمال استعمار هستند، بايد ريشه ي استعمار را كند».352
سرانجام رژيم كه تاب مقابله با امام را نداشت در آبان 1343ش، ايشان را بازداشت و به تركيه تبعيد نمود. با تبعيد امام در آن سال به تركيه، روند هجوم بهائيان به دستگاه هاي حكومتي كه از پيش آغاز شده بود، شتاب بيشتري يافت.
علاوه بر مبارزات علما و روحانيون عليه بهائيگري، انجمن ها و تشكّل هاي مستقل مذهبي نيز جريان ضدّ بهائيگري را به صورت جدّي دنبال مي كردند كه در اين ميان جمعيت فدائيان اسلام و انجمن حجتيه از مهم ترين آنان بود.
جمعيت فدائيان اسلام توسط شهيد مجتبي نواب صفوي، پايه ريزي شد. اين جمعيت طي يك دهه فعّاليت سياسي جدّي از سال 1324 تا 1334ش، تأثير عميقي در مبارزه با بهائيگري بر جاي گذاشت. اعضا و طرفداران انجمن فدايان اسلام تا آنجا كه قدرت داشتند، در شهرها و روستاهاي كشور به مقابله با بهائيان پرداختند353، از جمله اين موارد قتل دكتر برجيس يهودي354 در كاشان بود.355
رضا گلسرخي از اعضاي اصلي جميعت فدائيان اسلام و از قاتلان دكتر برجيس، در رابطه با اين قتل مي نويسد: «... مرحوم آقاي بروجردي در اين قضيه خيلي اقدام كردند. هشت نفر از محله ي آقاي رسول زاده356 رفتند و دكتر برجيس را كشتند، بعد هم لااله الا الله گويان صحنه را ترك كردند. البته محرك بيشتر مرحوم تربتي واعظ بود».357
قاتلان پس از كشتن دكتر برجيس به شهرباني رفتند و خودشان را معرفي كردند. با دستگيري اين هشت نفر بلوايي عظيم در كاشان برپاشد. مردم بازار را بسته و به منزل علما هجوم بردند. شهرباني هم براي رهايي از دست مردم، آن هشت نفر را به تهران منتقل كرد. در تهران به دستور آيت الله بروجردي، آيت الله سيدمحمدبهبهاني و آيت الله كاشاني تلاش هايي را براي آزادي محبوسين آغاز كردند. سرانجام آنها با پشتيباني مردم و علماء توانستند از زندان آزاد شوند و بعد از آزادي طي يك اعلاميه شديداللحن از دولت خواستند تا جلوي فعّاليت و تبليغات بهائيان را گرفته و كليه محافل متعلّق به بهائيان در مركز و شهرستان ها تعطيل شود. همچنين كليه افراد وابسته به بهائيت از ادارات دولتي اخراج شوند و قاتلين مسلماناني كه به دست بهائي ها كشته شدند، مجازات شوند.358
متعاقب اقدامات فدائيان اسلام، فشار شديدي بر بهائيان وارد آمد. آنها علاوه بر تهران در شهرستان ها نيز فعّاليت شديدي را در مبارزه با بهائي ها داشتند. اين انجمن در راستاي اين هدف خود، نوشته هايي درباره ي بهائيان چاپ و انتشار دادند.
فعّاليت هاي فداييان اسلام، چنان بود كه عدّه اي از بهائي هاي خيابان سلسبيل و مرتضوي كه تعدادشان نيز زياد بودند، طي نامه اي به استانداري تهران (دكتر سميعي) و شهرباني كل كشور (سرتيپ افشار طوس) از آنان خواستند كه از تهديدات و مزاحمت هاي فدائيان اسلام جلوگيري به عمل آيد.
اين گونه اعتراضات و شكوائيه ها، شيوه ي كار بهائيان بود، آنان همواره سعي مي كردند. با مظلوم نمايي خود در مجامع مانع آوردن فشار و تضييقات از طرف افراد و گروه هاي مذهبي شوند.359
مبارزات فدائيان اسلام عليه بهائيت تا سال 1334ش، ادامه داشت، اما پس از اعدام رهبران اصلي آنان در 27 دي ماه همين سال فعّاليت گروه مذكور نيز كم رنگ شد، ولي هيچ وقت خاتمه نيافت و با شكل گيري انجمن حجتيه، وارد مرحله ي جديد شد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
348 - بيان وصف تو گفتن نه حد امكان است، گفت وگو با استاد جعفر سبحاني، كيهان فرهنگي، سال ششم، خرداد 1368، ش 3، ص 2.
349 - امام خميني (ره)، صحيفه نور، ج 1، ص 12.
350 - امام خميني (ره)، صحيفه نور، ج 1، صص 35-34.
351 - كارخانه ارج مهم ترين كارخانه ي بهائي ها بود كه در سال 1315 توسط مهندس رحيم ارجمند خواهرزاده حبيب ثابت پاسال تاسيس شد. اين كارخانه نخستين كارخانه ي يخچال سازي در ايران بود. در سال 1345، دويست و بيست و چهار هزار بهائي در اين كارخانه كار مي كردند.
352 - جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران، ص 40.
353 - ثريا شهسواري، اسناد فعاليت بهائيان در دوره محمدرضا پهلوي، ص 88.
354 - دكتر برجيس يك يهودي بهائي شده بود، شايد به وسيله ي اين شخص بيش از صد نفر مسلمان در كاشان كشته شدند. او داروخانه هم داشت و داروي اشتباه به مسلمانان مي داد و از اين طريق آنان را مي كشت.
355 - رضا گلسرخي، خاطرات رضا گلسرخي، مجله ياد، شماره ي 6، سال 1366-1365، صص 49-45.
356 - رسول زاده از اعضاي مهم فدائيان اسلام و از مبارزان سرسخت عليه بهائيگري بود. وي به همراه مرحوم گلسرخي اولين بار در زندان با مرحوم نواب صفوي آشنا شدند.
357 - علي اكبر تربتي از وعاظ قم بود كه هم زمان با مبارزات فدائيان اسلام و پخش سخنراني هاي آيت الله فلسفي عليه بهائيان، در شهرستان ملاير و همدان، فعاليت هايي در مبارزه با بهائيگري آغاز كرد.
358 - ثريا شهسواري، اسناد فعاليت بهائيان در دوره ي محمدرضا پهلوي، صص 90-89.
359 - ثريا شهسواري، اسناد فعاليت بهائيان در دوره ي محمدرضا پهلوي، صص 201-200.
پاورقي
 


علل و عوامل پذيرش قطعنامه 598 (6)

مخاطب سخن امام كه بود ؟

تأليف : كامران غضنفري
سردار همداني نيز در بخش ديگري از صحبت هاي خود مي گويد :
«چرا عراق در آخر جنگ به فاو حمله كرد و راحت آنجا را گرفت ؟ اولين عامل تخريب كننده ، همين خبر بود كه جنگ به پايان راه رسيده است و مي خواهيم تمام شود . صحبتي كه فرمانده جنگ [آقاي هاشمي] كرد و گفت
مي خواهيم پاي ميز مذاكره برويم ، تأثير خود را گذاشت . حتي بعضي از فرماندهان عالي جنگ [با ايشان] درگيري لفظي پيدا كردند». 49
وي در ادامه اظهار مي دارد :
«بنا بر اين با كالبد شكافي دقيق مي بينيم كه تا ديروز همه اين پاتك هاي سنگين ، حجم آتش ، بمباران شيميائي و حمله انبوه تانك ها، راه به جايي نمي برد و بچه ها مقاومت مي كردند ولي بعد از كربلاي پنج و والفجر 10 ، به راحتي خط ها سقوط مي كند . فاو سقوط مي كند، شلمچه بعد از روزها و ماهها كه در همه پاتك ها حفظ شده بود ، سقوط كرد ... ما قبلاً نيز توپخانه و آتش هوايي ، حتي كوله پشتي ، قمقمه ، پوتين و لباس و مهمات به اندازه كافي نداشتيم ولي موفق مي شديم . اما اينجا نشديم . اولين تير به روحيه مقاومت و دفاع ، همين بود و باعث شد كه ما در كمتر از 24 ساعت فاو را از دست بدهيم و ظرف چند ساعت نيز شلمچه را از دست بدهيم ... اما [ پس از حمله مجدد عراق بعد از قبول قطعنامه ] وقتي پيام امام [براي دفع تجاوز عراق] رسيد ، دو ساعت بيشتر نگذشت كه ناگاه جبهه ها متحول شد و جهنمي براي عراقي ها ايجاد شد . تانك ها همه به آتش كشيده شدند . قبل از آن هم ما همان آر. پي .جي را داشتيم ولي انگيزه را از بچه هاي ما گرفته بودند ... با پيام امام ، در كمتر از 48 ساعت ، تمام لشكرهاي عراق مجبور به فرار مي شوند».50
ويليام وبستر ( رئيس وقت سازمان سيا ) نيز كه در تاريخ 22 تير 1367 با روزنامه وال استريت ژورنال مصاحبه مي كرد ، به تغييراتي كه در تصميمات رهبران ايران رخ داده اشاره كرد و اظهار نمود« به عقيده وي مسئول تغييراتي كه اخيراً در تاكتيك ايراني ها ديده مي شود [عقب نشيني هاي پي در پي ] ، آقاي هاشمي رفسنجاني است». 51
اصولاً بايد توجه داشت كه اين خط مشي آقاي هاشمي رفسنجاني مربوط به سال آخر جنگ نبوده ، بلكه ايشان بيشتر به دنبال صرفاً پيروزي در يك عمليات محدود و سپس رسيدن به يك آتش بس از طريق مذاكرات سياسي بوده است . درهمين زمينه ، آقاي هاشمي در خاطرات خود مورخ 13 شهريور 1361 مي نويسد :
«عصر شوراي عالي دفاع در دفتر امام تشكيل شد . فرماندهان سپاه و نيروي زميني براي انجام عمليات وسيع بعدي ، مهلت طولاني خواستند. گفتم اگر قرار است اين اندازه معطل شويم ، بهتر است سعي كنيم كه جنگ تمام شود . كشور تحمل طولاني شدن جنگ را ندارد ؛ بحث داغ شد و تصميماتي اتخاذ گرديد . قبل از دو عمليات ناموفق اخير [ عمليات رمضان و عمليات مسلم بن عقيل ] فضاي كشور براي طرح امكان ختم جنگ مناسب نبود و از سويي رزمندگان هم آماده بحث در اين مسئله نبودند ولي فعلاً وضع به گونه اي است كه در شوراي عالي دفاع مورد بحث قرار مي گيرد» (!) 52
معناي جملات فوق آن است كه جناب آقاي هاشمي قبل از دو عمليات ناموفق مذكور نيز مي خواسته امكان ختم جنگ را مطرح كند اما فضا را مناسب نمي ديده !
آقاي هاشمي در يادداشت 9 فروردين 1362 خود ، به امام ادعا مي كند:
«خدمت امام رفتم ... در باره جنگ هم صحبت كرديم ؛ نظر دادم كه بنا بگذاريم بر خاتمه دادن به جنگ به صورت آبرومندانه و از موضع قدرت ، ولي امام در اين باره نظر روشني مطرح نكردند و گفتند با خاتمه جنگ موافقند (!) اما بايد در شرايط خوبي باشد كه در دو ملت اثر بدي نگذارد» (!)53
برخلاف ادّعاي آقاي رفسنجاني - در صحيفه امام اثري از ادّعاي ايشان وجود ندارد - ، امام خميني در بهمن 61 نظر خود را در باره ادامه جنگ صريحاً بيان كرده و جنگ را در رأس امور مملكت خوانده بودند . چندي پس از اين اظهارات جناب آقاي هاشمي نيز امام خميني در تاريخ 21 خرداد 1362 ، كساني كه صحبت از خاتمه جنگ مي كنند را جزو منحرفين و منافقين مي خوانند. ايشان مي فرمايند :
«اگر بعض از منحرفين و منافقين بين مردم بيفتند و بگويند كه جنگ را تمام كنيد ؛ و شما هم قبول كنيد ، ... بدانيد كه اسلام در خطر كفر است» . 54
مهندس عزت الله سحابي در مصاحبه اي در مهر ماه 1378 اظهار مي دارد :
«در سال 1362 رفتم نزد آقاي هاشمي و گفتم احساس مي كنم مردم از جنگ خسته شده اند . ايشان گفت : من قبول دارم ؛ مردم بيشتر از اين كشش ندارند (!) گفتم نتيجه عملي چيست ؟ ايشان گفت : به وزارت خارجه گفته ام با واسطه ، كار ديپلماتيك كنند »(!)55
آقاي هاشمي در يادداشت مورخ 8 اسفند 1362 خود مي نويسد :
[ بعد از عمليات خيبر ] «خدمت امام رفتم . گزارشي از وضع جنگ دادم ... به ايشان گفتم من از رهگذر اين اهداف ، به ختم جنگ مي انديشم (!) ايشان لبخندي زدند و جوابي ندادند» . 56
اما امام خميني پاسخ آقاي هاشمي را فرداي همان روز يعني در تاريخ 9 اسفند 62 در طي سخناني چنين مي فرمايند :
«صدام آن طور مفلوك شده كه دور افتاده به اين ور و آن ور و استدعا مي كند كه بياييد ما را صلح بدهيد و دروغ هم مي گويد . نمي خواهد صلح بكند ؛ مي خواهد اغفال كند ». 57
اين سخنان امام خميني حاكي از آن است كه آقاي هاشمي نتوانسته متوجه دروغ گويي هاي صدام مبني بر تقاضاي صلح شود و باورش آمده كه مي توان با صدام به صلح رسيد !
آقاي هاشمي در يادداشت 11 اسفند 62 خود مي نويسد :
«من در ذهن خودم اميد بسته بودم كه با اين عمليات ، راه ختم جنگ را باز كنم ؛ به اين صورت كه با در دست داشتن نقاط استراتژيك ، در صورت آتش بس بتوانيم خواسته هاي خودمان را تأمين كنيم و فكر مي كردم ارزش همه نقاطي كه از خاك ايران در اختيار عراق است ، كمتر از ارزش نقاط تصرفي ما در منطقه عملياتي خيبر است» . 58
اما جناب هاشمي ظاهراً بنا ندارد توجهي به تذكرات مكرر امام خميني نمايد و همچنان به دنبال پيگيري برنامه خويش است ! ايشان در يادداشت 29 اسفند 62 خود مي نويسد :
«آقاي ولايتي آمد و گزارشي از سفر الجزاير و روماني داد ... راجع به سياستمان در مورد جنگ هم بحث كرديم . من گفتم اگر بتوانيم عمليات خيبر را به تمامي اهدافش برسانيم ، با دست پر مي توانيم به مذاكره براي ختم جنگ و احقاق حقوقمان بپردازيم . خوشحال شد كه چنين فكري وجود دارد »(!) 59
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
49. روحيه رزمندگان را در سال پاياني جنگ تضعيف كردند . پيشين ، ص 15
50. همان . ص 15
51. پايان دفاع ، آغاز بازسازي . ص 212
52. اكبر هاشمي رفسنجاني .« پس از بحران ؛ كارنامه و خاطرات 1361 ». به اهتمام فاطمه هاشمي . تهران: دفتر نشر معارف انقلاب ، 1380 . ص 240
53. اكبر هاشمي رفسنجاني .« آرامش و چالش ؛ كارنامه و خاطرات سال 1362 ». به اهتمام مهدي هاشمي . تهران: دفتر نشر معارف انقلاب ، 1381 . ص 14
54. صحيفه امام . جلد 17 . ص 497
55. محمد دروديان . « پرسش هاي اساسي جنگ ». تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ، 1384 . ص 136
56. آرامش و چالش . پيشين ، ص 517
57. صحيفه امام . جلد 18 . ص 369
58. آرامش و چالش . پيشين ، ص 522
59. همان . ص 544
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14