(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 8 مهر 1391 - شماره 20318

بررسي راه هاي تقرب جويي به خدا
هر كه در اين بزم مقرب تر است


بررسي راه هاي تقرب جويي به خدا

هر كه در اين بزم مقرب تر است

عليرضا شعاعي
تقرب به معناي نزديكي روحاني و صفاتي به خداوند، آهنگ شتاب و تلاش بندگاني است كه مي خواهند فلسفه آفرينش را معنا بخشند و خود را از نقص به كمال برسانند و اگر كمال و صمدانيت ذاتي براي آنان شدني نيست، اما كمال و صمدانيت عرضي را به دست آورده و متاله و رباني شوند.
براساس آموزه هاي وحياني قرآن، هدف و فلسفه وجودي انسان، رسيدن به اين مقام است كه از آن به مقام مقربان ياد مي شود. هر انساني از اين ظرفيت و استعداد بهره مند است تا اين مقام را به دست آورد، اما تنها چيزي كه نياز دارد، معرفت و عزم جدي براي رسيدن است. نويسنده در اين مطلب بر آن است تا براساس آموزه هاي وحياني اسلام، حقيقت تقرب جويي و راه هاي رسيدن به آن را بيان كند.
قرب الهي، مقصد غايي
انسان موجودي ناقص اما كمال خواه است. هر انساني در فطرت خويش كمال خواه و نقص گريز است. پس وقتي به خود مي نگرد مي خواهد نواقص را برطرف ساخته و كمال را در غايت و نهايت آن به دست آورد. براساس آيات قرآني، كمال مطلق و منشأ هر كمالي خداوند است. انسان ها اين معنا را بطور فطري مي دانند و بطور فطري و طبيعي نيز بدان گرايش داشته و آن را تصديق مي كنند. به اين معنا كه تصور درستي از موضوع و محمول و نسبت ميان آن داشته و آن را تصديق مي كنند و ذات و فطرت ايشان به آن گرايش داشته و همان نيز انگيزه و موتور محرك آنان است. (اعراف، آيه172؛ انشقاق، آيه6)
البته بسياري از مردم به علل و عوامل دروني و بيروني در اين مسأله به خطا مي روند و در فتنه تشخيص حق و باطل و عمل خوب و بد گرفتار مي آيند؛ چرا كه هواهاي نفساني از شهوت هاي جنسي، غذايي، مقامي، نام و نان و نشان، ثروت و قدرت (آل عمران، آيه14) و همچنين وسوسه هاي ابليسي و شيطاني از بيرون نمي گذارد كه انسان مسير درست را تشخيص دهد و در همان مسير حركت كند. (اعراف، آيات16 و 17)
به هرحال، هر انساني مي خواهد به كمال مطلقي برسد كه آن را خدا مي شناسد و مي كوشد تا همان صفات الهي را كه كمال خود مي داند، در خود تحقق بخشد تا از غنا و صمدانيت عرضي و مظهري برخوردار گردد و از فقر ذاتي به غناي عرضي الهي برسد. (فاطر، آيه15)
اصولاً عقل و دين نيز در كمك انسان هستند تا اين راه را بشناسد و در مسير كمالي گام بردارد و خدايي شود. از اين رو، احكام عقلاني و شرعي چيزي جز راه وصول و رسيدن به كمال نيست. آنچه به نام راه راست عقلاني و شرعي شناخته مي شود همان راه رسيدن به كمال و رهايي از نقص است. آموزه هاي وحياني به قصد هدايت انسان به اين سمت و سو از طريق پيامبران به انسان گفته شده است تا چگونگي خدايي شدن را به او بياموزد. براساس احكام عقل و شرع، عبوديت خداوند همان تنها راه رسيدن است. (ذاريات، آيه56)
عبوديت و بندگي هر چيزي غير از خدا، عين نقص است؛ ولي عبوديت خداوند عين كمال است؛ چراكه اين عبوديت موجب تخلق به اخلاق و صفات الهي مي شود. همان خدايي كه صفات خود را به تمام و كمال در انسان به وديعت نهاده و سرشته است (بقره، آيه 31) تا استعداد و ظرفيت خلافت الهي را بيابد (بقره، آيه 31) همان خداوند راهي را در پيش پاي انسان قرار داده است تا بتواند آن استعدادهاي نهفته را شكوفا كرده و آشكار سازد و خدايي و رباني شود. (بقره، آيه 38؛ آل عمران، آيه 79) اين راه همان راه عبوديت و بندگي است. (ذاريات، آيه 56؛ حجر، آيه 99)
البته راه رسيدن به قرب الهي و دست يابي به مقام مقربان آسان نيست. اين مسيري سخت و دشوار است كه آزمون هاي بسيار و بي شماري در راه آدمي قرار مي گيرد (عنكبوت، آيه 2) و هرچه انسان به مراحل بالاتر نزديك تر مي شود، شرايط سخت تر و ابتلائات بيشتر و سنگين تر خواهد شد. (بقره، آيه 124؛ طه، آيه 40؛ ص، آيه 34)
سختي هاي راه وصول
اصولا راه هايي كه براي وصول به مقام تقرب و مقربان بيان شده، احكام سخت و دشواري است كه از آن به تكاليف تعبير شده است؛ چرا كه انسان را به رنج و سختي مي افكند و گاه حتي بايد كاري را انجام دهد كه فلسفه و حكمت آن را نمي داند و نمي شناسد، هرچند كه در كليت مي داند كه خداوند حكيم بي حكمت و فلسفه و هدفي اين احكام تكاليفي را نگفته است ولي در جزئيات نمي داند كه اين چه حكمتي دارد و همين، مسئله را براي انسان سخت تر و دشوارتر مي سازد. از اين رو وقتي در كاري وارد مي شود كه به عنوان تعبد انجام مي دهد واقعا گرفتار تكلف و كلفت مي شود؛ چرا كه احساس ابتدايي و ظاهري آن است كه بيهوده كاري را دارد انجام مي دهد و مثلا روزه مي گيرد و يا نماز مي خواند، ولي وقتي در كليت مي نگرد مي بيند كه اين عمل بي گمان تاثيري در زندگي اش خواهد داشت و او را به مقصد و مقصودي كه دارد مي رساند.
تعبد در آموزه هاي اسلامي همان راه تقرب است و كسي كه تقرب به خدا مي جويد، آهنگ و شتابي در كاري مي گيرد كه مي داند او را به منافعش مي رساند و مقصود او را برآورده مي سازد. تقرب بنده به خدا، تلاش و كدح (انشقاق، آيه 6) بنده اي اهل معرفت و شناخت است كه با عزم جدي مي خواهد صفات الهي را در خود تحقق بخشد و با هر سختي و مشقتي كه هست، متخلق به اخلاق خدايي شده و صفات خداوند را در خود آشكار ساخته و مظهر خدايي شود؛ چرا كه تقرب به خداوند چيزي جز نزديكي روحاني به خدا نيست كه با اتصاف انسان به صفات كمال الهي و پاك كردن خويش از عيوب و نقايص از طريق عبوديت حاصل مي شود. (مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ص 664-665، «قرب»)
آثار تقرب به خدا
چنانكه گفته شد، تقرب به معناي مظهريت در صفات الهي و متصف شدن انسان به صفات كمالي الهي و پاك شدن از هرگونه نقص و عيب است. در اين صورت است كه انسان متاله (خدايي) شده و به عنوان مظهر خداوندي شايسته جايگاه خلافت الهي شده و در مقام ربوبيت مي تواند قرار گيرد و ديگران را نيز به كمال شايسته و بايسته شان برساند. (بقره، آيات 30 و 31؛ آل عمران، آيه 79 و آيات ديگر) خداوند در حديث قدسي مي فرمايد: و لايزال العبد يتقرب الي بالنوافل حتي أحبه؛ بنده ام به كمك نوافل و مستحبات به من نزديك مي شود تا جائي كه من دوستش مي دارم. (شرح نهج البلاغه، ج 11، ص 75، ذكر بعض احوال العارفين والاولياء... ص: 72)
در جايي ديگر آمده است: لايزال العبد يتقرب الي بالنوافل حتي اذا احببته، فاذا احببته كنت سمعه الذي يسمع به و بصره الذي يبصر بها و يده الذي يبطش بها؛ بنده قدم به قدم به من نزديك مي شود تا آنجا كه مورد محبت و عنايت من قرار مي گيرد. به آن مرحله كه رسيد منم چشم او كه مي بيند و منم گوش او كه مي شنود و منم دست او كه دراز مي شود، يعني اويي ديگر در كار نيست. (اصول كافي، ج 4، ص 53 و بحارالانوار، ج 87، ص 31با اختلاف در عبارت)
در حديث قدسي ديگر درباره آثار تقرب و اتصاف به صفات الهي و متاله شدن آمده است: يابن آدم انا اقول الشي كن فيكون اطعني في ما امرتك اجعلك تقول للشيي كن فيكون؛ اي پسر آدم من به چيزي مي گويم باش پس هست مي شود؛ پس مرا اطاعت كن در آن چيزي كه بدان فرمانت دادم تا تو به چيزي بگويي باش پس شود. (بحارالانوار، ج 86، ص 376)
بلاي بيشتر و سخت تر مقربان
هر چه انسان معرفتش به خداوند بيشتر باشد بايد خود را آماده آزمون هاي سخت تر و شديدتر و بيشتر كند؛ چرا كه البلاء للولاء؛ بلاء براي دوستان است. شاعر پارسي خوش سروده كه:
هر كه در اين بزم مقرب تر است
جام بلا بيشترش مي دهند.
اينكه در برخي از آيات و روايات از ترك اولي سخن به ميان آمده و مجازات و تنبيه برخي از پيامبران(ع) را به اين موضوع نسبت داده اند، به سبب همين اصل اساسي و مهم است؛ چرا كه هر كسي كه در جايگاه و منزلت برتري نشسته مي بايست آداب بهتر و دقيق تر و لطيف تري را به جا آورد. هيچ كس از ناشناس توقع و انتظار تكريم ندارد، اما از آشنا به ميزان فهم و درك و شناختش انتظار مي رود كه تكريم را به خوبي به جا آورده و احترام گزاري را به شايستگي داشته باشد. كسي كه در مقام حضرت آدم(ع) نشسته مي بايست مراقبت بيشتري داشته باشد و عزم را جزم كند تا از ابليس و شياطين فريب نخورد؛ چرا كه او ديده كه ابليس چگونه از روي حسادت عناد ورزيده و بر او سجده اطاعت نبرده است. (طه، آيه 115 و آيات ديگر)
همچنين حضرت يونس(ع) كه با آن جايگاه بلند و قرب الهي اش بي اذن الهي از شهر خود خارج مي شود و در دهان نهنگ مي افتد و چهل شبانه روز اسير شكم نهنگ مي شود تا به توبه اي از آن مشكل رهايي يابد.
در برخي از اصطلاحات عرفاني كه البته ريشه حديثي ندارد، ولي از نظر كليت مفهومي، خاستگاه ديني و وحياني دارد گفته شده است: حسنات الابرار سيئات المقربين؛ نيكي هاي ابرار از جايگاه مقربان، بدي حساب مي شود. (علامه طباطبايي مي فرمايد: «ان المراد بالخطيئه غير المعصيه بمعني مخالفه الامر المولوي فان للخطيئه و الذنب مراتب تتقدر حسب حال العبد في عبوديته كما قيل: حسنات الابرار سيئات المقربين» الميزان، ج51، ص582)
با نگاهي به آموزه هاي قرآني اين معنا حتي براي مؤمنان اثبات مي شود كه درميان كارهاي نيك و نيكوتر، ايشان نيكوترين آن را انجام دهند. به اين معنا كه اگر حسنات و خوب ها براي همه خوب است؛ مؤمنان بايد احسن و نيكوترين را در ميان حسنات بيابند و آن را انجام دهند. اگر سلام كردن خوب و حسن است؛ مومن بايد احسن آن را به جا آورد و به همان سطح متوسط يا ابتدايي بسنده نكند بلكه بهترين ها را انجام دهد. مثلا در پاسخ به سلام به همان سلام بسنده نكند و همان را برنگرداند بلكه بهتر از آن را برگرداند. (نساء آيه 68) درميان كارهاي ديگر نيز به حد ابتدايي يا متوسط از خوبي بسنده نشود بلكه بايد بهترين ها را اخذ كرده و به جا آورد. (اعراف، آيه 541)
به هرحال، هرچه انسان به جايگاهي برتر نزديك مي شود به همان ميزان آداب نيز تغيير مي كند و شديدتر و لطيف تر و پيش تر مي شود. به طور مثال حضور در مراسم رسمي مانند حضور در محضر رهبري آدابي دارد كه با حضور در نزد يك رئيس اداره يا معاون يا شخصيت هاي اجتماعي شهري و حتي كشوري متفاوت است.
همچنين بخشندگي كه انسان از شريف انتظار دارد با بخشندگي يك فرد عادي متفاوت است. سطح انتظار آدمي با توجه به شخصيت و جايگاه تغيير مي كند؛ همچنين هركسي كه به دستگاه رهبري نزديك تر است انسان توقع و انتظار رفتاري متفاوت تر و بهتر از او دارد. از اين رو خداوند به خانواده پيامبر(ص) و بستگان ايشان مي فرمايد كه انتظاري كه از آنان مي رود غير از انتظاري است كه از ديگر خانواده ها مي رود. پس خوبي هاي آنان دوچندان و بدي هايشان نيز دو چندان ارزيابي مي شود (احزاب، آيات 92 و 03)
بنابراين عبادتي كه از مقربان انتظارش مي رود، خيلي برتر و بهتر و فراتر از مردم مسلمان و مؤمن عادي است. آدمي از مقربان هيچ انتظار ندارد كه اهل تكبر و استكبار باشند؛ بلكه در برابر مردم همانند درختي پربار سر به زير و فروتن و افتاده بوده و اهل خضوع و خشوع به درگاه الهي هستند. (اعراف، آيه 602؛ انبياء آيه91)
از آنجايي كه نماز نمايش و نماد نهايت خضوع و خشوع انسان به پيشگاه الهي و برترين عبادت است ايشان در نماز پيشگام بوده و هميشه در نماز هستند. امام كاظم(ع) در بيان راه هاي تقرب به خدا به مسئله نماز عنايت خاصي دارد و مي فرمايد: افضل ما يتقرب به العبد الي الله بعد المعرفه به، الصلوه؛ بهترين چيزي كه بنده بعد از شناخت خدا به وسيله آن به درگاه الهي تقرب پيدا مي كند، نماز است. (تحف العقول، ص554)
مقربان همواره خود را در پيشگاه خدا و محضر او مي يابند حتي اگر مشغول عبادتي خاص هم نباشند، چرا كه پرده ها كنار رفته و ايشان حقايق را چنان كه هست مي بينند. پس ايشان در زندگي روزمره خود در عبوديت در پيشگاه خدا و در محضر او حاضر هستند و هيچ كوتاهي ندارند و به عبادت و نماز و قرآن مشغول بوده و فضل الهي را براي كمال خود و بندگان طلب مي كنند و تهجد شبانه دارند و نماز شب هاي طولاني همراه با تفكر و تدبر در مخلوقات داشته و دستگير ايشان هستند. (سوره مزمل)
به هر حال، شناخت حقيقت هستي و خداوند به شكل درست و راست به مقربان كمك مي كند تا پرده هاي غفلت از پيش روي ايشان برداشته شود و آنچه براي ديگران در روز مرگ كشف مي شود و پرده هاي غفلت كنار مي رود براي ايشان در همين دنيا كنار مي رود و خود را در پيشگاه خداوند مي يابند. چنين ايماني است كه انسان را در جايگاه برتر قرار مي دهد. از اين رو پيامبر اكرم(ص) از مؤمنان مي خواهد كه خود را به چنين جايگاه ايماني برسانند كه برترين مصداق ايمان است. آن حضرت مي فرمايد: افضل الايمان ان تعلم ان الله معك حيث ما كنت. برترين (مرتبه) ايمان آن است كه بداني هر كجا باشي خدا با تو است. (كنزالعمال، حديث 66؛ ميزان الحكمه ، ج1، ص634، حديث 3441)
اما مشكل بسياري از ما اين است كه پرده هاي جمالي كه از نور بر جهان تابيده است و زلف و طره پرشكن و پرچين جمال الهي كه در اشكال آرايه هاي مادي جلوه گري كرده است ما را از خداوند و حضور ملكوتي او غافل مي كند و اجازه نمي دهد تا از پس پرده آرايه هاي نوري جمال، حقيقت خداوندي را نظاره گر باشيم و ملكوت را بنگريم و محضر خدا بودن را احساس و فهم و درك كنيم. پس اگر بتوانيم اين جمال و آرايه هاي آن را كنار بزنيم مي توانيم اميد داشته باشيم كه به خدا تقرب جسته و در محضر او باشيم و آداب حضور به جا آوريم كه همان عبوديت خالصانه و مخلصانه است. باشد كه براساس فرهنگ عقل و قرآن عمل كرده و در مقام مقربان ابرار درآييم و در كنار سفره حضور بنشينيم.

 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14