(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 8 مهر 1391 - شماره 20318

غول حوادث جاده اي
سالمندي دوران بازيابي جسم و روح
كارشناسان از آسيبهاي اين روزهاي فوتبال مي گويند
بلاي اجتماعي فوتبال براي تلاش جوانان


غول حوادث جاده اي

دكتر ذبيح ا... حسن زاده
از 211 سال پيش كه نخستين خودرو از بلژيك وارد ايران شد چه كسي پيش بيني مي كرد كه خودرو به غولي تبديل شود كه سالانه بيش از 23تا 28 هزار نفر از هموطنان ما را به كام مرگ ببرد. اين تراژدي كه از 7ميليون خودرو و شش ميليون موتورسيكلت به نمايش در مي آيد از نظر آماري نسبت به جمعيت ايران درصدي حوادث جاده اي و تلفات ناشي از آن قرار دارد.
سه عنصر اساسي خودرو- جاده و راننده، مثلث اصلي حوادث جاده اي اند هر چند ضوابط و آئين نامه هاي ايمني و نقش دستگاه هاي امدادي- درماني و پليس در كاهش آسيب ها، مرگ و مير نقش برجسته و انكارناپذيري دارند. در سالهاي گذشته پيشرفت هايي د رحوزه هاي طراحي جاده اي- توسعه راههاي ايمن، بهبود فني و استانداردهاي خودروها و سخت گيري قوانين و بازدارندگي آنها حاصل شده است ولي هنوز هيچ تغيير محسوسي در فاجعه اي كه ناظر بر آن توجه نمائيد هستيم حادث نشده است به موارد زير توجه نماييد:
-حوادث جاده اي در ايران بيست برابر ميانگين جهاني است.
-سوانح جاده اي همه ساله باعث مرگ و مصدوميت هزاران نفر در ايران و تحميل هزينه هاي كلان بر اقتصاد ايران مي شود. صرف نظر از ميزان سال هاي عمر افراد فوت شده ناشي از حوادث جاده اي كه هزينه غيرملموس ولي اسفناك و غيرقابل جبراني است خود يك فاكتور مهم در آسيب روند توسعه پايدار كشور تلقي مي شود. از سوي ديگر هزينه هاي ناشي از كارافتادگي- هزينه درمان و توانبخشي، نگهداري و معلوليت هاي دائم و حذف نيروي كار از جامعه، غيرقابل محاسبه مي شود.
-در ايران هر نوزده دقيقه يك نفر در جاده هاي كشور جان مي بازد اين آمار سالانه بيش از 20هزار نفر و معلوليت سيصدهزارنفري را به همراه دارد.
-25درصد اين حوادث ناشي از موتورسيكلت است.
-هزينه تحميلي اين جنگ نامحسوس بالغ بر شش ميليارد دلار سالانه بر اقتصاد در حال رشد ايران مي باشد. كه معادل 5درصد توليد ناخالص ملي است.
-90درصد تلفات تصادفات جاده اي در كشورهاي جهان سوم رخ مي دهد.
-70درصد متوفيان مرد و ميانگين سني آنها
35-16 سال است.
- سوانح جاده اي قابل پيشگيري و قابل پيش بيني هستند.
مسائل زير نقش اساسي دارند:
¤ سرعت غيرمجاز: مهم ترين عامل ايجاد آسيب ناشي از رانندگي است. اين تمايل در جوانان بيشتر بوده و تحقيقات و بررسي ها نشان داده است كه هر يك كيلومتر در ساعت كاهش در سرعت متوسط و مجاز باعث افت 5-4 درصد تلفات در حوادث مي گردد.
¤ كمربند ايمني: بررسي ها نشان مي دهد مردان جوان بيش از ساير شهروندان متعهد به استفاده از كمربند ايمني هستند. استفاده از آن به صورت عيني باعث كاهش محسوس حوادث و عوارض ناشي از تصادفات حتي به ميزان 50-40 درصد و پيشگيري از حوادث مرگبار مي باشد.
- وسايل اختصاصي كودكان مثل صندلي نوزاد- صندلي كودك- صندلي بلند ويژه كودكان و كمربند ايمني ويژه كودكان باعث پيشگيري محسوس عوارض در كودكان مي شود.
- كلاه ايمني- براي پيشگيري از ضربه مغزي در موتورسيكلت سواران كه 4/1 حوادث جاده اي مربوط به آنهاست، كلاه ايمني نقش مهمي دارد. اين وسيله شدت و احتمال آسيب را كاهش مي دهد.
- طراحي و زيرساخت جاده اي- تفكيك مسير خودروها و وسائط سنگين، دوچرخه سواران و پل هاي عابران، سرعت گير، ميدان سازي و بهبود در طراحي و آسفالت استاندارد نيز از عوامل اثرگذار تلقي مي شود. بيش از 3000 نقطه حادثه خيز وجود داشته كه كمتر از 800 نقطه آن اصلاح شده است.
- خدمات امدادي- براساس بررسي ها بيش از 50درصد مرگ و ميرها در ساعات اوليه حوادث رخ مي دهد 10درصد از آنها در زمان انتقال و 40درصد در مركز درماني (بيمارستانها) رخ مي دهد. وجود تكنسين هاي فوريت هاي پزشكي با آمبولانس هاي مناسب، ارتقاء سطح دانايي و آموزش مردم، رانندگان تاكسي ها، ارتقاء دانش پليس، آتش نشاني و روزآمد كردن وسايل انتقال زميني و هوايي و اختصاص مراكز خاص حوادث در اين روند موثرند.
- خودروها- به تنهايي نقش تعيين كننده مهمي در بروز حوادث و ميزان و شدت آسيب به سرنشينان دارند. خودروهاي روز دنيا داراي طراحي ايمن ترمزهاي استاندارد (ABS)، كيسه-هاي هوا، اطاق امن، آئروديناميك مناسب، كمربندهاي استاندارد، امكانات ايمني براي سرنشينان به ويژه كودكان مي-باشند. با توجه به اينكه در داخل كشور توليد خودرو يك امر دولتي بوده و رقيبي براي آن وجود ندارد رغبتي براي ايجاد اين تغييرات و بهبود ارتقاء فني در داخل ندارد تا جايي كه پليس بارها با ناامن بودن كمربند ايمني يكي از خودروهاي پرفروش داخلي و فقدان ترمز ABS و كيسه-هاي هوا تذكر داده ولي كمتر به اين مسئله انساني توجه شده است. از نظر فني بازده انرژي يكي از خودروهاي داخلي كه دهها دستگاه آن آتش گرفته است E بوده و ما همچنان بر طبل توخالي صرف جويي در مصرف انرژي مي كوبيم.
ما بايد بدانيم كه هنوز:
1- فاقد سيستم جامعي از تحليل و آناليز حوادث جاده اي هستيم البته پليس- هلال احمر- بهداشت و درمان- راه و ترابري و... اغلب به صورت جزاير جداگانه اي در اين مسير گام برداشته اند ولي جايي و راهي كه مسئوليت و سرپرستي اين مهم را برعهده بگيرد و در عين حال مصوبات/ دستورات و اوامرش را كسي مطاع باشد هنوز وجود ندارد.
2- هنوز اطلاعات تصادفات ما اعتبارسنجي نشده اند. بارها آمار تلفات پزشكي قانوني با پليس يا آن دو با وزارت بهداشت تطابق ندارد.
3- رانندگان ما آموزش كافي نديده اند، باز دارندگي در مورد آنها اعمال نمي شود. رفتارهاي ناهنجار را نمي شناسند و...
4-خودروهاي ما ايمن نيست و در اين مرحله داد پليس به جايي نمي رسد (داستان غم انگيزي كه كاميونهاي هوو بر روي مردم ايران آورده اند را بخوانيد).
5- امداد و نجات جاده اي چه از نظر پرسنلي، آموزشي تجهيزات و قابليت دسترسي آسان و سريع قربانيان به آن مشكل دارد. كاري بايد كرد به ويژه در سالي كه بايد جهد در اقتصاد ايران كرد.
6- ورود خودروهاي سنگين فاقد ايمني و استاندارد در كنار جاده هاي نامطمئن هنوز از همه بيماريهايي مثل ايدز عفوني و حتي قلبي قرباني بيشتري از نسل جوان جامعه مي گيرد و اين مهم در دولت نيازمند برنامه است و يك راهبرد كه...
 


سالمندي دوران بازيابي جسم و روح

عليرضا دهلوي
گزارش هاي سازمان جهاني بهداشت نشان مي دهد كه در يك دهه اخير جمعيت جهان مسن تر شده است. كارشناسان پيش بيني كرده اند طي 15 سال آينده تعداد افراد پير دوبرابر خواهدشد.
بيشتر افراد مسن از جهت ابعاد مختلف دوران سالمندي از جمله جنبه هاي سلامتي، جنبه هاي عاطفي و جنبه هاي رفتاري كه چرخه تشكيل دهنده ابعاد رواني سالمندي هستند بايد بطور نسبي از سلامت و بهداشت رواني برخوردار باشند.
رشد جمعيت در كشورمان هم به طور كلي حدود 5/1 درصد است ولي رشد سالمندي بيش از سه درصد مي باشد. يعني جمعيت سالمندان به سرعت در حال افزايش است و پيش بيني مي شود تا يك دهه آينده سالمندان ايران از مرز 18ميليون نفر عبور كند.
وجود طب سالمندان به معناي كم اهميت بودن بهداشت رواني اين دوره در گذشته نيست بلكه حاكي از اين حقيقت است كه ثبات سلامت روان سالمندان تحت نياز به كمك خانواده و متخصصان جامعه است تا علائم سالمندي را هرچه زودتر تشخيص و نسبت به درمان آن اقدام ورزند.
اهداف ارتقاء سلامتي و پيشگيري از بيماري ها در افراد سالمند به طور ويژه شامل كاهش مرگ و مير ناشي از بيماري هاي حاد و مزمن، حفظ عملكرد مستقل، طولاني كردن اميد به زندگي و حفظ و افزايش كيفيت زندگي است. با وجود اين بايد قبول داشت كه سالمندان يك گروه خيلي شبيه به يكديگر نيستند و مقوله كاملي از توانايي عملكردي و كيفيت زندگي در آنها هم يكسان نيست، بنابراين اصل اين است كه زماني كه در مورد مشاركت در فعاليت هاي ارتقاء سلامتي تصميم مي گيريم، خصوصيات افراد و وضعيت زندگي آنها را درنظر بگيريم.
برخي از سالمندان به طور همزمان دچار چند بيماري هستند. دقيقا برخلاف بقيه افراد در سنين مختلف كه معمولا درلحظه يك بيماري دارند. سالمندان به دليل مداواي بيماري ها معمولا در هر زمان چندين نوع دارو مصرف مي كنند. در دوران سالمندي خلقيات و روحيات آنها نيز تغيير پيدا مي كند و الگوي مصرفي غذايشان هم دچار تغييراتي مي شود.
از آن جهت كه دوران سالمندي معمولا با دوران بازنشستگي از كار و تا حدودي انزواي اجتماعي همراه بوده و سالمندان به مانند ساليان و دهه هاي گذشته در فعاليت هاي اجتماعي مشاركت فعال و تأثيرگذار نداشته و بدين سبب زياد در اجتماع حضور ندارند، از نظر روحي و به تبع آن از نظر جسمي در معرض آسيب قرار مي گيرند.
روندي كه با ادامه آن نه تنها سالمندان را با مشكلات متعددي دست به گريبان مي نمايد بلكه جامعه را از توان، تخصص، دانش و تجارب آنان محروم ساخته و بخش بزرگي از توانمندي هاي اجتماعي به هدر مي رود.
اهميت بيشتر به كيفيت زندگي
بنابراين نه تنها بايستي با به كارگيري شيوه هاي مدرن و كارآمد، راه را براي حضور فعال سالمندان در اجتماع باز كرد بلكه بايستي حضور فعال اين قشر از جمعيت در اجتماع را غنيمت شمرد.
ازطرف ديگر با توجه به اين نكته كه دوران سالمندي دست كم يك سوم تا يك چهارم از دوران زندگاني ما را در برمي گيرد، پس ضروري است كه تجربه مثبتي در زندگاني تك تك ما و زندگي طولاني تر همراه با سلامت، مشاركت و امنيت و نيز همراه با افزايش كيفيت زندگي مدنظرمان باشد.
علاوه بر كميت زندگي و طول عمر، به كيفيت و لذت از سال هاي پاياني عمر كه بدون شك در استمرار فعاليت هاي اجتماعي و داشتن نقشي سازنده در خانواده و اجتماع رقم مي خورد هم بها دهيم، مقوله اي كه سازمان جهاني بهداشت رويكرد رسيدن به آن را با عبارت سالمندي فعال بيان كرده و طرح توانمندسازي سالمندان نيز نقشه راهي براي رسيدن به اين هدف است.
بررسي عوامل تعاملي ميان اعضاء خانواده با سالمندان و تأثير برخي از عوامل در فرسوده نمودن خانواده ها و بالتبع واگذاري سالمند به خانه سالمندان يك ضرورت پژوهشي است. آشنانمودن سالمندان با رفتارها و اعمالي كه از آنها سر مي زند و بر خانواده ها اثر منفي مي گذارد واجد ارزش ويژه اي است و حتي براي كساني كه در شرف سالمندي هستند رعايت اين نكات امكاني فراهم مي نمايد تااطرافيان با نگرش مثبتي با سالمندان رفتار نمايند.
بررسي اجمالي عواملي كه از تجربيات خانواده ها به دست آمد، گوياي اين واقعيت است كه مي توان سالمندان را آموزش داد تا با پرهيز از انجام امور فوق، پذيرش خود را در ميان اعضاي خانواده افزايش دهند.
آموزش دقيق عوامل بازدارنده به سالمندان و كساني كه در سن كهولت هستند در تحقق نيازهاي رواني افراد در بزرگسالي موثر خواهدبود. تغيير نگرش جامعه نسبت به سالمندي هم يكي از شاخص هاي سلامت رواني است.
پشتيباني عاطفي، پشتيباني حمايتي و كنشي از جمله مواردي هستند كه همه كساني كه به نوعي با سالمندان در تماس هستند بايد آنها را به كار گيرند. پشتيباني عاطفي با ابراز احساسات در ارتباط است و پشتيباني حمايتي براي كمك به سالمند به كار مي رود و درنهايت حس كنشي موقعي كاربرد دارد كه كسي بخواهد از نزديك سالمند بگذرد و لازم است دستي به او بزند.
هيجان به پايان رسيدن زندگي از جمله عواطفي است كه زندگي روان شناختي انسان را به شدت متأثر مي سازد از نقطه نظر روان كاوي، سلامت رواني انسان به ميزان تسلط او بر هيجان مرگ بستگي دارد.
به نظر مي رسد براي مقابله موثر با مرگ، راهي جز افزايش دانش نسبت به گذشته، مواهب آن به كيفيت زندگي و امور ما بعدالطبيعه وجود نداشته باشد. روي آوري سالمندان به تعامل بيشتر با ديگران مي تواند به عنوان شاخصي از سلامت رواني محسوب گردد. پژوهشگران درپژوهش بر روي 304 زن سالمند به اين نتيجه رسيدند كه عضويت دركليسا، جهت گيري آخروي در كهولت به طرز مطلوبي نگرش منفي را نسبت به سالمندي اصلاح مي كند.
عوامل رواني درسلامت سالمندان بسيار تاثيرگذار است. نبايد فراموش كنيم كه تحقيقات بسياري در زمينه سبك زندگي و سلامت روان شده است كه يافته ها نشان مي دهند كه بهداشت زندگي آدمي به شدت تحت تاثير سبك زندگي افراد است.
انجام رفتارهاي بهداشتي از جمله بهداشت روان مي تواند بيماري ومرگ زودرس افراد را كاهش دهد. همچنين به نظر مي رسد كه سبك زندگي براي سلامتي افراد مسن تر داراي اهميت بيشتري است. رفتار و فرآيندهاي رواني كه مركز توجه علم روان شناسي مخصوصا روان شناسي سلامت هستند عبارتند از:
تعبير و تفسير مشكلات سالمندان
شناخت احساسات و انگيزه يا رفتار در واقع شناخت فعاليتي است رواني شامل دريافت، يادگيري، بيادآوردن، تعبير و تفسير، فكر كردن، باورها و حل مشكل كه تك تك اين موارد در سلامت روان سالمندان حائز اهميت هستند.
براي مثال امكان دارد شما اعتقاد داشته باشيد كه زندگي بدون چيزهايي كه من از آنها لذت ببرم ارزشي ندارد، چنانچه شما از كشيدن سيگار لذت مي بريد آيا حاضريد براي كاهش خطر ابتلا به سرطان يا ناراحتي هاي قلبي، آن را ترك كنيد؟ شايد نه؟ اين مثال، يك نمونه از نقش شناخت بر سلامت روان سالمندان است.
هيجان ها به احساسات ذهني گفته مي شوند كه بر افكار، رفتار و فيزيولوژي افراد اثر مي گذارند و از آنها اثر مي پذيرند، بعضي ازهيجان ها مثبت يا خوشايندند مانند شادي، خوشحالي، دلبستگي و بعضي ديگر منفي هستند مانند خشم، ترس و افسردگي كه لازم است سعي شود بيشتر، هيجان هاي مثبت سالمندان تقويت شود.
هدف داشتن مفهومي است دريافتن چرايي رفتار مردم مثلا چرا آنگونه رفتار مي كنند؟ اينكه چرا بعضي از فعاليت ها را شروع، جهت آنها را انتخاب و درباره آنها پافشاري مي كنند، سالمندي كه انگيزه خوب شدن يا بهتر شدن داشته باشد امكان دارد جهت رسيدن به هدف خود يك برنامه ورزشي را انتخاب و به آن عمل كند.
شاخص هاي سلامت رواني درسالمندي
رعايت توصيه هاي بهداشتي نيز يكي از شاخص هاي سلامت رواني است كه نقش پيشگيرانه دارد به اين صورت كه انجام دادن آنها به حفظ يا بهبود سلامت و اجتناب از بيماري ها مدد مي رساند. اما زماني كه افراد احساس عافبت مي كنند ممكن است تمايلي به انجام دادن رفتارهاي بهداشتي كه مستلزم تلاش و فداكاري است نداشته باشند.
در برخي از جوامع، سالمندي را چيزي شبيه به بيماري تلقي مي كنند و براين اساس بيشتر جنبه هاي بيماري سالمندان را بحث و بررسي مي كنند. در نتيجه شاخص هاي سلامت رواني ناديده گرفته مي شود، درحالي كه سالمندي مترادف با بيماري نيست بلكه فرايند طبيعي است كه كسي نمي تواند از آن جلوگيري كند، هيچ دليلي براي نگراني از اين پديده وجود ندارد، بطوري كه با مراقبت مناسب مي توان از عمر طولاني لذت برد و پيري سالم و نشاط آوري داشته و از هجوم بيماري و ضعف در امان بود.
ازجمله شاخص هاي ديگر حفظ سلامت رواني سالمندان حفظ تعادل اجتماعي با افراد و فعاليت هاي جمعي است حتي تماس با افراد جوان مي تواند احساس سودمندي و افزايش احترام به نفس را درسالمندان به وجود آورد چرا كه سالمندان در طول زندگي خود ارزش هاي اجتماعي و فرهنگي را به نسل بعدي منتقل كرده اند و هم اكنون مي توانند حاصل تلاش يك عمر خود را در ارتباط با آنها بيابند.
يكي از عوامل ديگر سلامت سالمندان نياز به تشكيل گروه هاي مخصوص سالمندان كه در آن اجماع كنند بيشتر احساس مي شود تا علاوه بر تجمع در محيط هاي عمومي مثل پارك، محل اختصاصي براي خود داشته باشند كه علاوه بر ديدار يكديگر و احساس مشترك در توانمندي ها و ناتواني هاي طبيعي توام با افزايش سن به فعاليت هاي متناسب با آن توانايي ها بپردازند.
اگر چه برخي از توانايي هاي ذهني سالمندان اجتناب ناپذير اما اكثر توانايي هاي ذهني و رواني مانند جواني باقي مي مانند.
هوش تغيير نمي كند. توانايي هايي تغيير و انعطاف پذيري برخلاف تصور عمومي دست نخورده باقي مي ماند و نيز توانايي يادگيري مطالب جديد هنوز وجود دارد اگر چه ممكن است نياز به زمان بيشتري داشته باشد.
از فعاليت هايي كه محرك فعاليت بيشتر مغز است مثل مطالعه، نوشتن و يادگيري مطالب جديد و فعاليت هاي فكري و حتي حل كردن جدول درحفظ و كارآيي مغز تاثير مثبتي دارد. حفظ روابط بين فردي و اجتماعي هم نقش مهمي درحفظ سلامت و كارايي رواني دارد.
استرس و نگراني ريشه بسياري از بيماري هاست. بنابراين براي حل اين نگراني ابتدا بايد منابع ايجاد كننده آن را پيداكرد. براي مثال صحبت كردن راجع به نگراني يا درمانگر يا حتي بيان مسائل دلهره آور با يك دوست يا همنشين مي تواند به كاهش دلهره و نگراني منجر شود. حتي با كارهايي همچون قدم زدن، بازي هاي ورزشي و سرگرمي هاي مناسب، فعاليت هاي جسماني ورزشي مي توانند به كسب آرامش كمك كند.
فعاليت هاي داوطلبانه اجتماعي را قطع نكنيد
حفظ روابط اجتماعي اهميت زيادي درطب سالمندي دارد حمايتي كه از روابط اجتماعي با دوستان، خانواده و همكاران ايجاد مي شود به حفظ سلامت رواني كمك مي كند.
مطالعات نشان داده است دركساني كه با اعضاي خانواده، خويشاوندان و همچنين گروه هاي اجتماعي ارتباط خوبي دارند، علائم آلزايمر ديرتر از كساني كه گوشه گير و كم ارتباط هستند تظاهر مي كند. بنابر اين توصيه مي شود كه درسالمندان اين ارتباط را حفظ كنند و فعاليت هاي داوطلبانه اجتماعي و شركت درگروه هاي مختلف به اين موضوع كمك كننده است.
افسردگي در طب سالمندي به عنوان يكي از اساسي ترين مسائل در نظر گرفته مي شود. طبق تحقيقات انجام شده 32 درصد سالمندان بستري در بيمارستان و 28 درصد افرادي كه در خانه سالمندان بستري هستند از اين بيماري رنج مي برند.
كاهش اشتها، بي خوابي و يا خواب زياد، از دست دادن انرژي، خستگي و بيزاري، اضطراب و تشويق، كندي در انجام فعاليت ها، از دست دادن علاقه و يا فقدان احساس خشنودي رضايت و لذت نسبت به فعاليت هاي معمولي و هميشگي، ابراز شكايت و سرزنش خود و يا محكوم كردن بي مورد خويش، گله و شكايت از كاهش قابليت تفكر از علائم مهم آن هستند.
به طور كلي دلايل به وجود آمدن افسردگي در افراد سالمند ناشي از فقدان چند مورد زير است:
- مرگ بستگان يا دوستان
- اختلال در انجام وظايف
- از دست دادن آزادي و استقلال و اتكا به نفس
- كاهش و فقدان اراده و تصميم گيري
تقريبا در همه افراد افسرده درجاتي از غمگيني شديد يا ناشادماني كه دامنه آن از يك اندوهگيني متوسط تا نااميدي شديد در نوسان است گزارش كرده اند. اين نوع غمزدگي ممكن است توسط فرد به صورت نوميدي شديد، تنهايي يا دلگيري توصيف شود.
افرادي كه افسردگي ملايم يا متوسط دارند ممكن است از طريق سردادن گريه آن را بروز دهند، اما افرادي كه دچار افسردگي شديد هستند اغلب اظهار مي دارند دوست دارند گريه كنند، اما نمي توانند.
در اغلب موارد افسردگي با كاهش انگيزه همراه است. انرژي فرد كاهش يافته و فرد بدون انجام دادن كار همواره احساس خستگي و فرسودگي مي كند. سالمند افسرده احساس گناه دارد و فكر مي كند موجود بي ارزشي است و نسبت به توانمندي و استعداد و قابليت هاي خويش بي اعتنا است و آنها را دست كم مي گيرد.
از نگاه سالمندان افسرده زندگي آنان براساس تفكري كه به آن دچار شده اند حاصل و ثمري در بر نداشته است. كاهش انگيزه و بي تفاوتي را در اغلب افراد مبتلا به اختلال افسردگي به ويژه پيران مي توان مشاهده كرد.
افسردگي در دوران پيري در زنان حدود چهل سالگي و در مردان حدود پنجاه سالگي بروز مي كند، در ضمن اين افراد ممكن است سابقه افسردگي قبلي نداشته باشند تااين اواخر پژوهشگران بر اين باور بودند كه تغييرات جسماني كه بروز مي دهد علت اصلي ايجاد پسيكوز پيري است.
اما مطالعات و مشاهدات كلينيكي انجام شده نشان داد كه تغييرات متابوليسم بدن تنها دليل و يا حتي مهم ترين علت بروز پسيكوز پيري نيست. سن چهل سالگي به بعد دوراني است كه همه افراد دچار مسايل و مشكلاتي مي شوند، اما برخي از افراد به دلايل متعدد و گوناگون توان مقابله با مشكلات زندگي و سازگاري با آن را از دست مي دهند.
برخي از زنان و مردان در سنين بالا ممكن است احساس كنند كه قواي آنان تحليل رفته و به فردي بي مصرف تبديل شده اند، به اصطلاح تاريخ مصرف آنان سپري شده و مورد نياز نيستند بنابراين احساس پوچي مي كنند.
اغلب افراد سالخورده توانايي انطباق با واقعيت هاي زندگي را دارند، اما برخي از آنها به دلايل متعدد قادر به تحمل واقعيت ها نبوده و خاطري افسرده پيدا مي كنند و بدين ترتيب افسردگي آنان موجب ايجاد مشكل در خانواده مي شود.
ولي با توصيه هاي طب سالمندي مي توان با تشخيص زود هنگام و درمان اساسي از افسردگي در سالمندان از ايجاد هرگونه مشكل بين افراد سالخورده و نزديكان آنان جلوگيري بعمل آورد.
هميشه سعي كنيد نيمه پر ليوان را ببينيد
متخصصان در طب سالمندي توصيه مي كنند كه وقتي با يك نقطه نظر مثبت و با تقويت هيجانات مثبت به موضوعات نگاه شود حل مسئله و تحمل مشكلات آسان تر مي شود. براي حفظ سلامتي به خوبي هاي زندگي فكر كنيد و با فعاليت ها و افرادي كه شما را خوشحال مي كنند، وقت بگذرانيد.
اگر مسائل معنوي به شما احساس خوبي مي دهد سعي كنيد ارتباط خود را با اين موضوع حفظ كنيد. هرگونه عقايد معنوي يا مذهبي كه داريد سعي كنيد تقويت كنيد. اينها ممكن است كه به تخفيف تنهايي، افسردگي، اضطراب در سالمندي كمك كند و يا حتي عامل دفاعي دربرابر مشكلات و بيماري رواني از جمله آلزايمر باشند. كساني كه اعتقادات مذهبي و معنوي قوي دارند معمولا به تبع آن احساس حمايت و راحتي بيشتري مي كنند.
تا جايي كه ممكن است فعاليت هاي بدني را قطع نكنيد زيرا فعاليت هاي جسماني موجب تقويت فعاليت رواني مي شود و لذا در سراسر زندگي از اهميت زيادي برخوردار است و اگر در دوره جواني فعاليت بدني را آغاز كنيد و به آن پايبند باشيد، در دوران پيري فوايد بيشتري را از آن به دست خواهيد آورد. بنابراين از فوايد ورزش كردن مي توان به تناسب اندام، انعطاف پذيري بيشتر، بهبود وضعيت تعادل، سرحال بودن و... اشاره كرد. سعي كنيد با حفظ سلامتي در يك سطح متعادل و معقول، از زندگي سالمندي خود، حداكثر استفاده و لذت را ببريد.
ورزش كردن فقط براي جسم ضروري نيست بلكه ذهن تان را هم تمرين دهيد. زماني كه فكر مي كنيد عقل و خرد كافي در خود اندوخته ايد، ذهن شما بناي ناسازگاري مي گذارد و به تعبيري شما را به بازي مي گيرد. مثلا يادتان نمي آيد ماشين تان را كجا پارك كرده ايد و... البته كمي از فراموشي ها در سالمندي طبيعي است.
فراموش نكنيد شما داراي تجارب و اندوخته هاي فراوان ذهني هستيد، بخاطر داشته باشيد كه مغز شما مانند يك عضله است براي اينكه آن را قوي نگه داريد بايد از آن استفاده كنيد. راه سالم نگه داشتن ذهن، مطالعه دايمي است لذا در كنسرت ها، سخنراني ها، نمايش هاي تئاتر و سينما شركت كنيد.
داشتن روابط محكم با خانواده و دوستان هميشه حايز اهميت بوده و است با افزايش سن اين روابط اهميت دوچنداني پيدا مي كند. مطالعات نشان مي دهد كه اگر روابط اجتماعي شما ضعيف باشد خطر مرگ در شما تا چهار برابر فردي خواهد بود كه اطرافش پر از كساني است كه به او مهر مي ورزند و او هم به آنها مهر مي ورزد.
در واقع داشتن دوستان و خانواده هاي قابل اتكا يكي از مهمترين شاخص هاي طول عمر و سلامت روان است. به انجام فعاليت هاي داوطلبانه در يك مدرسه، كتابخانه يا موسسات خيريه بپردازيد.
يكي از مهم ترين شاخص هاي سلامت در دوران سالمندي بحث حفظ حافظه است كه مي توان كارهاي توصيه شده زير را جهت حفظ آن انجام داد:
- توقع نداشته باشيد همه چيز را بدست آوريد. اين روزها در دنياي شلوغي زندگي مي كنيم كه مملو از اطلاعات مختلف است بهتر است هميشه از ليست، يادداشت، مشخص كردن كارها روي تقويم و هر چيز ديگري كه به حافظه كمك مي كند، استفاده كنيد.
- سعي كنيد براي كارهاي مختلف روال ثابتي مشخص كنيد. به عنوان مثال براي دسته كليدتان جاي مخصوص داشته باشيد.
- حافظه تصويري ما معمولاً بهتر از حافظه شنيداري عمل مي كند. به عبارت دگر ما آنچه را كه مي بينيم بهتر از آنچه مي شنويم بياد مي آوريم و استفاده همزمان از هر دو، بخاطر سپردن را آسان تر مي كند.
- مي توانيد براي به ذهن سپردن مطالب و موضوعات جديد آنها را داستاني كنيد.
- اختصاص دادن زمان بيشتر براي يادگيري، به خاطر سپردن و بياد آوردن آنرا سرعت مي دهد.
هر روز به اخبار راديو و تلويزيون گوش دهيد. سعي كنيد هر روز يك مطلب جديد ياد بگيريد. كتاب يا روزنامه مطالعه كنيد.
در جمع دوستان يا خانواده خاطرات گذشته را تعريف كنيد. مي توانيد عكس هاي قديمي را براي يادآوري نام افراد و خاطرات گذشته نگاه كنيد.
با بكارگيري اين روش ها مي توانيد دوران سالمندي راحتي را سپري كرده و به ديگران هم توصيه كنيد.
 


كارشناسان از آسيبهاي اين روزهاي فوتبال مي گويند

بلاي اجتماعي فوتبال براي تلاش جوانان

رضا فرخي
اين روزها با باخت تيم ملي فوتبال ايران در مقابل لبنان انتقادات بيشتري نسبت به گذشته در مورد شرايط اين روزهاي فوتبال ايران مطرح مي شود.
انتقاداتي كه از چندين جنبه مختلف هم در بين مردم و هم شهروندان جامعه مطرح مي گردد. در اين ميان كارشناسان حوزه اجتماعي هم نسبت به اين وضعيت واكنشي متفاوت تر نشان داده اند و از زواياي ديگري به مباحث مرتبط به اين مسئله پرداخته اند.
به ويژه كه با توجه به قراردادهاي هنگفت بازيكنان فوتبال، ابعاد و تبعات اجتماعي اين مسئله از اهميت بيشتري برخوردار مي شود. چرا كه از يك سو بحث توزيع درآمدها به نحوي مناسب در جامعه مطرح است و از سوي ديگر موضوع نگاه جوانان و مسائل و دغدغه هاي ذهني آنها هم به باور كارشناسان مسئله مهمي قلمداد مي شود.
در اين بين اين سؤال مطرح است كه چرا كارشناسان حوزه اجتماعي نسبت به پرداختهاي هنگفت به بازيكنان فوتبال انتقادات گسترده اي وارد مي كنند و از آن به عنوان يك موضوع نامطلوب سخن مي گويند؟
روح حساس جامعه و دستمزدهاي ميلياردي
علي فرهادي، استاد دانشگاه و جامعه شناس در اين باره به بحث بحران زايي شكاف طبقاتي اشاره مي كند و مي گويد: روح و روان جامعه بسيار حساس است و خيلي سريع در مقابل برخي مسائل واكنش نشان مي دهد. به طور مشخص هنگامي كه يك بازيكن فوتبال بدون هيچ زحمت و يا كار مفيدي براي جامعه در عرض مدت كوتاهي در دسته طبقه بسيار بالاي جامعه قرار مي گيرد افكار عمومي به شكل قابل توجهي مخدوش مي شود. از طرف ديگر اين مسئله خود به عنوان كاتاليزوري براي افزايش شكاف طبقاتي به حساب مي آيد و اين كاتاليزور به تبعات اين شكاف طبقاتي سرعت مي بخشد.
اما در سوي ديگر ماجرا به باور اين استاد دانشگاه قشر جوان هم به تدريج در اين موضوع آسيب مي پذيرد. چرا كه در شرايط مطلوب، يك جامعه جوانان بايد به سمت انجام كارها و فعاليتهاي مفيدي براي جامعه سوق پيدا كنند كه علم اندوزي و تحصيلات و صرف انرژي و وقت خود در اين راه يكي از مهم ترين اين كارهاست. فرهادي در اين باره خاطرنشان مي كند: وقتي جوانان كه سرشار از ميل به پيشرفت مادي و معنوي هستند نظاره گر اين موضوع هستند كه عده اي بدون هيچ گونه تحصيلات آكادميك و تلاش خاصي به يكباره چنين جايگاه اجتماعي به دست مي آورند ديگر نمي توان از آنان انتظار داشت كه در راستاي فعاليتهاي مفيد و راهگشا براي جامعه گام بردارند. به واقع نبايد فضا به گونه اي شود كه بخش قابل توجهي از جوانان به دنبال كسب جايگاه اجتماعي به طور يك شبه باشند. هر چند كه فضاي فعلي موجود در فوتبال خواه ناخواه جوانان را به اين سمت خواهد برد. چرا كه اين مبالغ هنگفت باعث مي شود كه جوانان هر روز چنين مشاغل كاذبي را راهي براي كسب درآمد بيشتر تلقي كنند و حتي از ادامه تحصيل و وقت صرف كردن در اين راه منصرف شوند.
ناكامي و سرخوردگي تبعات شوم اين ماجرا!
صحبتهاي اين استاد دانشگاه در اين باره در حالي است كه برخي ديگر از جامعه شناسان و كارشناسان حوزه روانشناسي اجتماعي، از تأثير قابل توجه اين موضوع بر نخبگان جامعه سخن به ميان مي آورند. به باور اين دست از صاحب نظران، نخبگان جامعه هنگامي كه با صفرهاي غيرقابل شمارش قراردادهاي فوتباليستها مواجه مي شوند و در طرف مقابل انتظارات مادي شان برآورده نمي شود مستعد سرخوردگي و كم فعاليتي خواهند بود.
علي فرهادي؛ جامعه شناس، در اين باره بر اين مسئله تأكيد مي كند كه بانيان اين امر يعني پرداخت اين مبالغ كلان به فوتباليستها از تبعات آن آگاه نيستند. چرا كه جامعه زماني به شكوفايي خواهد رسيد كه جوانان آن جامعه بيشترين تمايل و انگيزه را براي پيشرفتهاي مادي و معنوي جامعه و خود در صرف هزينه و وقت براي تحصيل و مدارج علمي به كار ببرند. اين در حالي است كه اين گونه پرداختها روح تلاش در جوانان را در معرض خطر قرار مي دهد.
فرهادي در ادامه مي افزايد: جامعه ايران در شرايط امروزي نياز به ايجاد انگيزه هاي مادي بيشتري براي جوانان دارد تا بتوانند بيش از هر زمان ديگري آنها را به سمت توليد علم و كمك به پيشرفت كشور سوق دهد. اما همين جوان با مشاهده ماشينهاي گران قيمت چند ميليوني كه بازيكنان فوتبال از جيب بيت المال در عرض يك سال تهيه كرده اند به اين مسئله فكر مي كند كه چندين سال بايد تلاش كند تا چنين امكاناتي را به دست آورد و در اين راه به گونه اي سرخورده مي شود كه حتي امكان دست كشيدن از فعاليتهاي مفيد وجود دارد.
اين سردرخوردگي در شرايطي رخ مي دهد كه بخشي از نيروي تحصيل كرده در جامعه بيكار هستند و همين قشر تحصيل كرده بيكار در اكثر مواقع 4 تا 5 سال از عمر خود را در حداقل ترين شرايط ممكن صرف تحصيل مي كند.
زنگ خطر ياس در ميان تحصيل كردگان
به باور فرهادي اين دسته از تحصيل كردگان جامعه جزء همان گروهي محسوب مي شوند كه با ديدن اين وضعيت مالي بازيكنان فوتبال به سرعت وارد فضاي ياس و دلسردي مي شوند و حتي ممكن است به سمت كارهاي آزاد و غيرمرتبط با تحصيلات خود بروند.
در اين ميان باتوجه به صحبتهاي اين استاد دانشگاه به نظر مي رسد كه مسئولين بايد فكري به حال شرايط امروز فوتبال و فاصله طبقاتي بازيكنان فوتبال با ديگر اقشار جامعه كنند. چرا كه به باور برخي ديگر از كارشناسان حوزه روانشناسي، اين مسئله يعني توزيع نامناسب درآمدها مي تواند به كليت جامعه و به ويژه جوانان ضربات قابل توجهي وارد كند. علي فرهادي در اين باره خاطرنشان مي كند: از لحاظ اجتماعي و طبق مشاهدات آماري و گفت وگو با جوانان سه راه بيشتر در مورد فوتبال وجود ندارد. اول آنكه اين فوتبال تعطيل شود و هزينه هاي هنگفت آن صرف سرمايه گذاري در ورزش عمومي يا ديگر مسائل اشتغال زا شود. راه دوم اين است كه درآمدهاي فوتبالي به شدت كاهش پيدا كند و فوتباليستها مانند ديگر اقشار جامعه زندگي كنند. اما سومين راه ادامه راه به همين شيوه خواهد بود كه در حال حاضر مي توان نتيجه اين موضوع را عينا مشاهده كرد.
سقوط ارزش كار مفيد در برابر درآمدهاي بازيكنان!
در اين ميان به نظر مي رسد كه بخش قابل توجهي از كارشناسان به شدت از اين كه پرداختهاي غيرمعقول آن هم از جيب بيت المال به قشري از جامعه كه بازده اجتماعي و ملي ندارند به شدت ابراز نگراني مي كنند و بر اين باورند كه اين موضوع ممكن است به سقوط ارزش كار مفيد بينجامد. به طوري كه به باور اين ناظران اجتماعي مشاغل سخت در جامعه بسيار كمتر از اين بازيكنان درآمد دارند كه اين مسئله به تدريج مي تواند باعث بي ارزش شدن انجام چنين مشاغلي كه وجودشان براي جامعه ضروري است شود.
علي فرهادي، استاد دانشگاه در اين باره مي افزايد: در اكثر جوامع هيچ گاه پول قراردادهاي بازيكنان فوتبال از جيب مردم داده نمي شود. چرا كه دست اندركاران به خوبي از اين مسئله آگاهند كه انجام اين كار يعني هدر دادن ارزشهاي ملي، بلكه در اين كشورها فوتبال آن قدر به مرز سوددهي رسيده است كه بسياري از سرمايه داران به عنوان يك پديده اجتماعي حاضر به سرمايه گذاري هاي كلان در آن هستند.
باتوجه به تمام اين مسائل به نظر مي رسد كه پرداخت مبلغ قراردادهاي بازيكنان فوتبال اولا به اين مقدار زياد و ثانيا از بيت المال يك كاتاليزور فوق العاده سمي براي جامعه است و مي تواند بيماري شكاف اجتماعي را روزبه روز گسترش بخشد.
نكته جالب اينجاست كه افكار عمومي انحصارا در مورد چنين مشاغلي به اين شدت واكنش نشان مي دهد. چرا كه به باور بسياري از شهروندان اگر مشاغلي مانند معلمي چنين دريافتهاي مالي داشتند اصلا جاي نگراني نبود بلكه اين كسب درآمد از سوي جامعه بسيار مشروع هم تلقي مي شود. چرا كه جامعه به دليل تشخيص خود اصلا از اينكه چنين اقشاري در جامعه درآمدهاي خوبي داشته باشند ناراحت نيستند.
علي فرهادي در اين زمينه به يك مثال جالب اشاره دارد و مي گويد: فرض كنيد كه به جاي فوتباليستها اين معلمان جامعه باشند كه ماشينهاي آن چناني سوار مي شوند. آنگاه است كه مي توان شاهد خلق لحظه هاي زيبا در جامعه بود چرا كه با ديدن چنين صحنه اي ديگر هيچ كدام از شهروندان و جوانان به اين موضوع با تلخ كامي اشاره نمي كنند كه دارنده چنين ماشيني لياقت آن را ندارد. موضوعي كه در مورد فوتباليستها صادق است و افكار عمومي جامعه هميشه نسبت به آن واكنش نشان مي دهد.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14