(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 11 مهر 1391 - شماره 20321

روش احياي معارف اهل بيت(ع) (چراغ راه)
تأثير استغفار در گشايش رزق (حكايت خوبان)
عوامل فردي كاهش رزق و روزي
رهبري سالكان (سلوك عارفانه)
آثار اعمال انسان در قرآن - 10
دروغ
ضرورت پرهيز از اسراف در وليمه هاي حج


روش احياي معارف اهل بيت(ع) (چراغ راه)

قال الرضا(ع): رحم الله عبداً احيا امرنا،( فقلت له و كيف يحيي امركم) قال يتعلم علومنا و يعلمها الناس، فان الناس لو علموا محاسن كلامنا لا تبعونا.
امام رضا(ع) فرمود: خدا رحمت كند بنده اي را كه امر ما را احيا كند.
(هروي گويد) گفتم: چگونه امر شما را زنده گرداند؟ فرمودند: علوم ما را ياد مي گيرد و به مردم ياد مي دهد. همانا مردم اگر زيبايي هاي سخنان ما را بدانند، حتماً از ما پيروي مي كنند.(1)
1- بحارالانوار، ج2، ص30
 


تأثير استغفار در گشايش رزق (حكايت خوبان)

مردي از مشكلي كه براي او پيش آمده بود و از تنگناي مالي و فراواني اهل و عيال خود در نزد حضرت علي(ع) شكايت كرد. حضرت به او فرمود بر تو باد استغفار كردن، چراكه خداوند مي فرمايد: «از خدا آمرزش طلبيد كه او بسيار آمرزنده است.»
آن مرد بار ديگر خدمت حضرت رسيد و گفت: «يا اميرالمؤمنين، من فراوان استغفار كردم اما راه چاره اي براي خود نمي بينم.» حضرت پاسخ داد: «شايد آن چنان كه شايسته است استغفار نكردي.» گفت: راه آن را به من ياد دهيد: فرمود نيت خود را پاك كن، از پروردگارت اطاعت نما و بگو: خداوندا! نسبت به تمامي گناهاني كه آنها را با جسم سالمي كه تو به من ارزاني داشتي انجام دادم، از تو آمرزش مي طلبم. بر بهترين مخلوقت محمد(ص) و آل او درود فرست و براي من گشايش قرار ده... آن مرد گفت: من چندين بار به همين صورت آمرزش خواستم، تا اينكه خداوند از من ناراحتي و تنگدستي را زدود و رزقم را فراوان ساخت و گرفتاريم را برطرف كرد.(1)
1- كنزالعمال، خ3966
 


عوامل فردي كاهش رزق و روزي

پرسش:
براساس آموزه هاي وحياني چه عواملي درعرصه فردي موجبات فقر و كاهش رزق و روزي انسان را فراهم مي آورد؟ لطفا به نحو اجمال توضيح دهيد.
پاسخ:
در بعد فردي عوامل كاهش رزق و روزي به شخصيت افراد شامل: پندار، گفتار وكردار و اخلاق مربوط مي شود، و با مراجعه به آيات و روايات عواملي همچون بيكاري، تنبلي، بي تدبيري يا سوءتدبير، اخلاق بد، گناه و نافرماني و... درشمار عوامل كاستي رزق و روزي به حساب آمده است. به بيان ديگر درمقايسه با عوامل افزايش دهنده رزق و روزي بسياري از آنها در نقطه مقابل و متضاد با يكديگر قرار مي گيرند كه فقدان عوامل افزايش دهنده، عوامل كاهش دهنده را به دنبال دارد. در اينجا به نحو اجمال به اهم عوامل كاهنده رزق و روزي مي پردازيم.
1- بيكاري و تنبلي
همچنان كه كار و تلاش عامل افزايش دهنده رزق و روزي است، تنبلي، كسالت و تن پروري عامل كاهنده روزي انسان خواهدبود.
امام صادق(ع) دراين زمينه مي فرمايد: «كسي كه نسبت به پاكيزگي و نماز خود تنبلي و كسالت ورزد، اميدي به خير آخرت او نيست و كسي كه نسبت به انجام شايسته امور معاش خود تنبلي ورزد، اميدي به خير دنياي او نيست. (وسايل الشيعه، ج17، ص59)
همچنين آن حضرت ياران و پيروان خود را از اينكه در تأمين معاش خود وابسته و سربار ديگران باشند برحذر داشته و آنان را به جنبش و فعاليت براي تأمين رزق خود دعوت مي نمايند. «ولاتكسل عن معيشتك فتكون كدا علي غيرك» در معيشت خود كسالت و تنبلي پيشه مكن درغير اين صورت سربار ديگران خواهي شد. (همان)
علي(ع) در تشبيه لطيفي «فقر» را محصول ازدواج بي حوصلگي و ناتواني برمي شمرد: « هنگامي كه اشيا با يكديگر ازدواج كردند، كسالت و ناتواني با هم ازدواج كردند و از آنان فقر متولد شد. (همان)
يكي از مصاديق كسالت و تنبلي، خواب بين الطلوعين است كه علاوه بر آثار منفي بر جسم انسان، موجب كاهش رزق او نيز مي شود.
امام صادق(ع) دراين زمينه مي فرمايند: «خواب صبح (بين طلوع فجر تا طلوع خورشيد) شوم است و موجب طرد رزق،زشتي و زردي چهره و تغيير آن مي شود.... خداوند ارزاق را بين طلوع فجر تا طلوع خورشيد تقسيم مي كند. از خوابيدن دراين هنگام بپرهيزيد.» (مكارم الاخلاق، ص305)
آري در تأمين معاش، نه تنها نبايد زحمت خود را بردوش مردم انداخت، بلكه نبايد با دعا و درخواست نابجا، از انجام وظيفه خود شانه خالي كرد و آن را برعهده خدا گذاشت. چرا كه چنين دعايي هرگز مستجاب نخواهدشد.
مرحوم كليني در كافي ج1، ص511 روايتي نقل كرده كه دعاي سه گروه مستجاب نخواهدشد.... و دعاي مردي كه در خانه خود بنشيند و بگويد، خدايا روزي مرا برسان ، سپس به او خطاب شود: آيا راهي براي تأمين رزقت، قرار نداده ام؟
2- بي برنامگي
همچنان كه تدبير و برنامه ريزي در زندگي، نشان كمال شخصيت آدمي و از موجبات افزايش رزق و روزي انسان به حساب مي آيد، در نقطه مقابل آن، بي تدبيري و سوءتدبير در زندگي، موجب فقر و تهيدستي خواهد گرديد.
علي(ع) در زمينه تدبير و برنامه ريزي امر معاش مي فرمايند: ترك التقدير في المعيشه يورث الفقر، بي تدبيري و بي برنامگي در زندگي و امر معاش فقر را به ارث مي گذارد. (خصال، ص504)
همچنين آن حضرت در مورد آثار حسن تدبير و سوءتدبير در امر معاش مي فرمايند: «حسن التدبير ينمي قليل المال، و سوءالتدبير يفني كثيره » برنامه ريزي صحيح اقتصادي، مال اندك را افزايش مي دهد و برنامه ريزي غلط، مال فراوان را نابود مي كند. (الحياه ، ج 4، ص 884)
 


رهبري سالكان (سلوك عارفانه)

(بدان اي عزيز سالك!) دودسته به دو جهت و به دو منظور تحت رهبري دو فرد هميشه در سيرند، يك دسته در طريق حق به منظور وصول به حق تحت رهبري حق (خداي متعال) در سيرند و يك دسته در طريق باطل به منظور وصول به مشتهيات نفس تحت رهبري طاغوت (نفس-هوي-شيطان)
سير دسته اول از ظلمت به نور است و سير دسته دوم از نور به ظلمت
«الله ولي الذين امنوا يخرجهم من الظلمات الي النور (دسته اول)
«والذين كفروا اوليائهم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات (دسته دوم) آن دسته اي كه ايمان آورده از رسول خدا تبعيت نموده رو به حق هستند آنها را حق متعال از ظلمت خارج به نور داخل مي كند يعني از عالم كثرت به وحدت يا از مقام تفرقه به مقام جمع سوق مي دهد. مقام جمع مقام نوراست. «الله نورالسموات والارض» آن دسته اي كه ايمان نياورده به حق رو نكرده، از رسول خدا تبعيت ننموده اند آنها را طاغوت رهبري مي كند، از نور آنها را خارج، به طرف ظلمت مي كشاند، از حق منصرف به خلق متوجه مي سازد. در هواهاي نفساني سير مي دهد.
«ولاغوينهم اجمعين الا عبادك منهم المخلصين» همگي را گمراه خواهم ساخت مگر بندگان مخلصت را.(حجر-40)
1-مقامات معنوي، محسن بينا، ج1، ص 104
 


آثار اعمال انسان در قرآن - 10

دروغ

علي كامران
در قسمت هاي قبلي سلسله مقالات «آثار اعمال انسان در قرآن كريم» مباحث آثار: گناه، غرور و خودپسندي، مكر و حيله، خوردن مال حرام، دورويي و نفاق، ظلم و ستم، قتل انسان بيگناه، انفاق و جهاد و مبارزه در راه خداوند سبحان مورد بحث قرار گرفت. در دهمين قسمت از اين مطالب، مبحث دروغ مورد بررسي قرار مي گيرد.
معني دروغ
دروغ عبارت از سخني است كه با حقيقت و واقعيت مطابقت ندارد و منحرف از حقيقت بوده و مايه انحراف ديگران است.
بنابراين دروغ بيان خلاف حقيقت و واقعيتي است كه براي فريب ديگران و انحراف فهم آنها از حقيقت و واقعيت گفته مي شود.
علل و عوامل دروغگويي
علل و عوامل دروغگويي متعدد است. مهم تر از همه عوامل، عامل يادگيري دروغ در دوران كودكي و نوجواني و استمرار آن در ساير مراحل زندگي و عدم برخورد بزرگسالان خانواده و بزرگ ترهاي جامعه با اين پديده شوم و رذيله اخلاقي است.
گاهي انگيزه دروغ ترس از بيان واقعيت است. مثلاً كودكي كه در منزل اشتباهي مي كند، مي ترسد كه اگر مسئوليت آن را برعهده بگيرد و راست بگويد مورد توبيخ و تنبيه و شماتت و سرزنش واقع شود، به همين جهت از ترس متوسل به دروغ مي شود.
گاهي علت دروغگويي خلأ شخصيت مي باشد. كسي كه نتوانسته است در كاري موفق شود يا مدارجي را طي كند و به موفقيتي كه مناسب با وضع فعلي اوست برسد، براي اينكه درنظر ديگران كوچك و تنبل و كودن جلوه نكند، دروغ مي گويد و خود را واجد شرايطي ذكر مي كند كه فاقد آنها است.
محيط ناسالم نيز يكي از دلايل كشيده شدن افراد ضعيف النفس به سمت و سوي دروغ است.
ضعف باورهاي ديني و ايمان سطحي نيز يكي ديگر از علل مهم دروغگويي است.
ريا و دورويي و نفاق نيز از عوامل كشيده شدن انسان هاي سست عنصر به سوي دروغ و دروغگويي است.
فراموش كردن حساب و كتاب قيامت و هزينه گزافي كه انسان دروغگو در دنيا و آخرت براي گناه خود بايد بپردازد هم از جمله علت هاي دروغگويي افراد است.
از ديگر عوامل مهم شيوع دروغگويي در خانواده و جامعه آن است كه متأسفانه افراد دروغگو، هزينه گناه خود را نمي پردازند! اگر در خانواده و جامعه ، ساز و كار مناسبي براي برخورد با دروغگويان وجود داشته باشد و آنها مجبور شوند هزينه كار خود را بپردازند، اين قدر دروغ در جامعه رواج نمي يابد.
در هرحال «دروغ» با هر هدف و انگيزه اي بيان شود آثار مرگبار فردي و اجتماعي فراواني برجا مي گذارد.
اكنون نگاهي كوتاه و گذرا به آيات قرآن كه در خصوص دروغ و آثار دروغ و دروغگويي است داريم:
مرگ بر دروغگويان!
قتل الخراصون
مرگ بر دروغ زنان (ذاريات10)
در اين آيه خداوند متعال با لحني كوبنده مي فرمايد: مرگ بر دروغگويان ! اين شعار سرشار از شعور، بايد در يك جامعه توحيدي زنده و مورد توجه آحاد مؤمنان باشد تا آنها هرگز به گناه بزرگ دروغ نزديك نشوند!
مفسر تفسير نور ذيل اين آيه نوشته است:
نفرين و شعار مرده باد...، شعار قرآني است. جامعه اسلامي بايد با قاطعيت، افراد نااهل را طرد نمايد.
در تفسير نمونه هم درباره اين آيه آمده است: خداوند متعال در اين آيه دروغگويان و دروغ پردازان را شديدا مورد مذمت و تهديد قرار داده و مي فرمايد: «كشته شوند دروغگويان، و مرگ بر آنها»!(قتل الخراصون).
واژه خراص به معني دروغ نيز به كار رفته است. به اين ترتيب «خراصون»، كساني هستند كه حرف هاي بي پايه و بي سروته مي زنند، و منظور در اينجا- به قرينه آيات بعد- آنهايي هستند كه: درباره قيامت با سخنان بي پايه و دور از منطق، قضاوت كنند. ولي، به هر صورت، اين جمله، به صورت نفرين است بر دروغگويان، نفريني كه نشان مي دهد آنها موجوداتي هستند شايسته مرگ و نابودي، و آن چنانند كه «عدمشان به ز وجود».
بعضي نيز «قتل» را در اينجا به معني لعن و طرد و محروميت از رحمت خدا، تفسير كرده اند.
و از اينجا مي توان اين حكم كلي را نيز استفاده كرد، اصولا قضاوت هايي كه مدرك روشني ندارند و بر پايه حدس و تخمين و گمان هاي بي اساس است، كاري گمراه كننده و مستحق نفرين و عذاب است.
واي بر دروغگويان
ويل لكل افاك اثيم
واي بر هر دروغگوي گنهكار (جاثيه7)
«ويل» نفريني است كه به معني «هلاك باد» است و در قرآن كريم 27 بار تكرار شده است.
مفسر تفسير نور ذيل اين آيه نوشته است؛
اين واژه در موارد مختلف و متعددي در قرآن بكار رفته است؛ هم در مورد خائنان فرهنگي به كار رفته است، آنان كه با دست خود مطالبي مي نويسند و به خداوند نسبت مي دهند، «فويل للذين يكتبون الكتاب بايديهم ثم يقولون هذا من عندالله»(بقره 79) هم د رمورد ظالمان اقتصادي همچون كم فروشان، «ويل للمطففين»(مطففين 1) هم در مورد منحرفان اعتقادي مثل كافران، «ويل للكافرين»(ابراهيم 2) و مشركان. «ويل للمشركين»(فصلت 6) و هم در مورد كساني كه اولياي الهي و حقايق را مسخره مي كنند. «ويل لكل همزه لمزه »(همزه 1)
كيفر الهي با جرم مناسب است، كيفر كسي كه سخن پيامبر را مي شنود ولي گويا نشنيده و با اين عمل دل پيامبر را به درد مي آورد عذاب اليم است و كيفر كسي كه با مسخره توهين مي كند، عذاب مهين است. واژه بشارت در مورد خبر خوش به كار مي رود، اما خداوند در اين آيات، وعده عذاب را براي كافران، بشارت خوانده است. گويا بهترين خبر براي معاندان، خبر عذاب است!
در تفسير نمونه هم ذيل اين آيه آمده است:
«أفاك» به معني كسي است كه بسيار دروغ مي گويد، و گاه به كسي كه دروغ بزرگ مي گويد- هر چند زياد هم نباشد- گفته شده است.
«أثيم» به معني مجرم و گنهكار است و معني مبالغه را مي دهد.
از اين آيه به خوبي روشن مي شود كه موضعگيري خصمانه در برابر آيات الهي، كار كساني است كه سر تا پا آلوده به گناه و كذب و دروغ اند، نه پاك نهادان راستگو.
پس از آن به چگونگي موضعگيري هاي آنها اشاره كرده، مي افزايد: «پيوسته آيات الهي را كه بر او تلاوت مي شود مي شنود، اما بر اثر تكبر همواره اصرار بر مخالفت دارد، گويي اصلا آن را نشنيده» (يسمع آيات الله تتلي عليه ثم يصر مستكبرا كان لم يسمعها).
و به اين ترتيب آلودگي به گناه و دروغ، و همچنين كبر و خودبيني سبب مي شود كه انسان اين همه آيات را نشنيده بگيرد، و خود را به كرگوشي بزند، همان گونه كه در آيه 7 سوره «لقمان» نيز آمده است: «و اذا تتلي عليه آياتنا ولي مستكبرا كان لم يسمعها كان في اذنيه وقرا: «و هنگامي كه آيات ما بر او خوانده مي شود مستكبرانه روي برمي گرداند؛ گويي آن را نشنيده است، گويي اصلا گوش هايش سنگين است.»
و در پايان آيه، آنها را شديدا به كيفر سختي تهديد كرده، مي فرمايد: «چنين كسي را به عذاب دردناك بشارت بده»! (فبشره بعذاب اليم).
دروغ سرچشمه همه گناهان
مفسر تفسير نمونه ذيل آيه 501 سوره نحل بحث مبسوطي درباره زشتي دروغ و نيز اينكه دروغ سرچشمه همه گناهان است، دارد و مي نويسد: اين آيه از آيات تكان دهنده اي است كه: در زمينه زشتي دروغ سخن مي گويد و دروغگويان را در سر حد كافران و منكران آيات الهي قرار مي دهد، گرچه مورد آيه، دروغ و افترا بر خدا و پيامبر(ص) است، ولي، به هر حال زشتي دروغ اجمالا در اين آيه مجسم شده است.
اصولا در تعليمات اسلام، به مساله راستگويي و مبارزه با كذب و دروغ فوق العاده اهميت داده شده است كه نمونه هاي آن را به طور فشرده و فهرست وار ذيلا ملاحظه مي كنيد:
1-راستگويي و اداء امانت دو نشانه بارز ايمان و شخصيت انسان است، حتي دلالت اين دو، بر ايمان از نماز هم برتر و بيشتر است.
امام صادق(ع) در اين باره فرموده اند: «نگاه به ركوع و سجود طولاني افراد نكنيد، چرا كه ممكن است عادت آنها شده باشد، به طوري كه اگر آن را ترك كنند ناراحت شوند، بلكه نگاه به راستگويي و امانت آنها كنيد».(1)
ذكر اين دو با هم (راستگويي و امانت) به خاطر اين است كه: «ريشه مشتركي دارند، زيرا راستگويي چيزي جز امانت در سخن نيست، و امانت همان راستي در عمل است.
2-دروغ سرچشمه همه گناهان
در روايت اسلامي دروغ، به عنوان «كليد گناهان» شمرده شده است، علي(عليه السلام) فرموده اند: «راستگويي دعوت به نيكوكاري مي كند، و نيكوكاري دعوت به بهشت».(2)
و در حديثي از قول امام باقر(ع) نقل شده است: «خداوند متعال براي شر و بدي، قفلهايي قرار داده و كليد آن قفلها شراب است (چرا كه مانع اصلي زشتي ها و بديها عقل است و مشروبات الكلي عقل را از كار مي اندازد) و دروغ از شراب هم بدتر است»!(3)
امام عسكري(ع) نيز در اين باره فرموده اند: «تمام پليدي ها در اطاقي قرار داده شده، و كليد آن دروغ است».(4)
رابطه دروغ و گناهان ديگر از اين نظر است كه: انسان گناهكار هرگز نمي تواند، راستگو باشد، چرا كه راستگويي موجب رسوايي او است، و براي پوشاندن آثار گناه، معمولا بايد متوسل به دروغ شود.
و به عبارت ديگر، دروغ انسان را در مقابل گناه آزاد مي كند، و راستگويي محدود.
اتفاقاً اين حقيقت در حديثي كه از پيامبر(ص) نقل شده كاملا تجسم يافته، حديث چنين است:
شخصي به حضور پيامبر(ص) رسيد، عرض كرد: من نماز نمي خوانم، عمل منافي عفت انجام مي دهم، دروغ هم مي گويم! كدام را اول ترك بگويم؟!
پيامبر(ص) فرمود: دروغ را! او در محضر پيامبر(ص) تعهد كرد كه هرگز دروغ نگويد. هنگامي كه خارج شد، وسوسه هاي شيطاني براي عمل منافي عفت در دل او پيدا شد، اما بلافاصله در اين فكر فرو رفت، كه اگر فردا پيامبر(صلي الله عليه وآله) از او در اين باره سؤال كند، چه بگويد؟ بگويد: چنين عملي را مرتكب نشده است، اين كه: دروغ است و اگر راست بگويد: حد بر او جاري مي شود، و همين گونه در رابطه با ساير كارهاي خلاف اين طرز فكر و سپس خودداري و اجتناب براي او پيدا شد و به اين ترتيب، ترك دروغ سرچشمه ترك همه گناهان او گرديد.
3-دروغ سرچشمه نفاق است
راستگويي يعني هماهنگي زبان و دل، و بنابراين دروغ ناهماهنگي اين دو است، و نفاق نيز چيزي جز تفاوت ظاهر و باطن نيست.
در آيه 87 سوره «توبه» آمده است: فاعقبهم نفاقاً في قلوبهم الي يوم يلقونه يما أخلفوا الله ما وعدوه و بما كانوا يكذبون: «اعمال آنها نفاقي در دلهايشان تا روز قيامت ايجاد كرد، به خاطر اين كه عهد خدا را شكستند و به خاطر اين كه دروغ مي گفتند».
4-دروغ با ايمان سازگار نيست
اين واقعيت نه فقط در آيه مورد بحث بلكه در ساير احاديث اسلامي نيز، منعكس است به عنوان مثال: در حديثي چنين آمده است:
«از پيامبر پرسيدند آيا انسان با ايمان ممكن است (گاهي)ترسو باشد.
حضرت فرمود: آري.
باز پرسيدند: آيا ممكن است (احيانا) بخيل باشد.
پيامبر(ص) فرمود: آري.
پرسيدند: آيا ممكن است كذاب و دروغگو باشد؟
حضرت محمد(ص) فرمود: نه!(5)
زيرا دروغ از نشانه هاي نفاق است و نفاق با ايمان سازگار نيست.
و نيز به همين دليل اين سخن از اميرمؤمنان(عليه السلام) نقل شده است: «انسان هيچ گاه طعم ايمان را نمي چشد، تا دروغ را ترك گويد خواه شوخي باشد يا جدي».(6)
در حديث ديگري، نظير همين معني، از پيامبر(صلي الله عليه و آله) نقل شده، و در پايان آن به آيه مورد بحث استدلال گرديده است.
5- دروغ نابودكننده سرمايه اطمينان است.
مي دانيم مهم ترين سرمايه يك جامعه اعتماد متقابل و اطمينان عمومي است، و مهم ترين چيزي كه اين سرمايه را به نابودي مي كشاند دروغ و خيانت و تقلب است، و يك دليل عمده براهميت فوق العاده راستگويي و ترك دروغ در تعليمات اسلامي، همين موضوع است.
در احاديث اسلامي آمده است: پيشوايان دين مؤمنان را از دوستي با چند طايفه از جمله دروغگويان شديدا نهي كرده اند؛ چرا كه آنها قابل اطمينان نيستند.
علي(عليه السلام) در كلمات قصارش فرموده است:
«از دوستي با دروغگو بپرهيز، كه او همچون سراب است، دور را در نظر تو نزديك و نزديك را دور (نمايان) مي سازد.»(7)
البته سخن درباره زشتيهاي دروغ و فلسفه آن و همچنين علل پيدايش دروغگويي از نظر رواني و راههاي مبارزه با آن بسيار زياد است كه بايد آن را در كتاب هاي اخلاقي جست وجو كرد.(8)
دروغ بستن به خدا بزرگترين ظلم است
... فمن اظلم ممن افتري علي الله كذبا
پس چه كسي ستمكارتر از كسي است كه به خداوند دروغ ببندد...
(انعام 441)
براساس اين آيه: دروغ بستن به خداوند يكي از بزرگ ترين ستم ها است. مفسر تفسير نمونه ذيل اين آيه نوشته است:
از اين آيه استفاده مي شود كه دروغ بستن به خدا يكي از بزرگترين ستم ها است.
مفسر تفسير نور هم ذيل اين آيه نوشته است:
افترا بر خداوند، بزرگترين ظلم است.
دروغگو كم حافظه است
... و جائوا علي قميصه بدم كذب
و پيراهن او (يوسف) را با خوني دروغين (آغشته كردند و نزد يعقوب) آوردند، (يوسف81) يكي از ويژگي افراد دروغگو، كم حافظگي آنها است. دروغ واقعيت و حقيقت ندارد و كسي كه به امر واهي و غيرواقعي دروغ متوسل شود تا از حقيقت فرار كند، خود را گرفتار انواع و اقسام مشكلات مي كند! در تفسير نور ذيل اين آيه آمده است:
حضرت يعقوب به برادران يوسف فهماند كه ادعاي آنها باوركردني نيست!
مفسر تفسير نمونه نيز در اين باره نوشته است:
برادران يوسف براي اين كه: نشانه زنده اي نيز به دست پدر ندهند، «پيراهن يوسف را با خوني دروغين آغشتند.» (خوني كه از بزغاله يا بره يا آهو گرفته بودند) (و جائوا علي قميصه يدم كذب)
اما از آنجا كه دروغگو حافظه ندارد، و از آنجا كه يك واقعه حقيقي پيوندهاي گوناگوني با كيفيت ها و مسائل اطراف خود دارد- كه كمتر مي توان همه آنها را در تنظيم دروغين آن منظم ساخت- برادران از اين نكته غافل بودند كه لااقل پيراهن يوسف را از چند جا پاره كنند تا دليل حمله گرگ باشد! آنها پيراهن برادر را كه صاف و سالم از تن او بيرون آورده بودند خون آلود كرده نزد پدر آوردند، پدر هوشيار و پرتجربه همين كه چشمش به آن پيراهن افتاد، همه چيز را فهميد و گفت: شما دروغ مي گوييد: «بلكه هوس هاي نفساني شما اين كار را برايتان آراسته كرده است» و اين نقشه هاي شيطاني را كشيده است. ( قال بل سولت لكم انفسكم امرا»
در بعضي از روايات آمده است: او پيراهن را گرفت و پشت روكرد و صدا زد: پس چرا جاي دندان و چنگال گرگ در آن نيست!» (9)
و به روايت ديگري پيراهن را به صورت انداخت وفرياد كشيد و اشك ريخت و گفت: « اين چه گرگ مهرباني بوده است كه فرزندم را خورده ولي به پيراهنش كمترين آسيبي نرسانده است.»
دروغگويان در قيامت روسياهند
و يوم القيامه تري الذين كذبوا علي الله وجوههم مسوده...
و روز قيامت كساني كه به خدا دروغ بستند را مي بيني كه صورتهايشان سياه است... (زمر06)
يكي از آثار فوق العاده وحشتناك دروغ، خصوصا دروغ بستن به خداوند متعال، روسياهي دروغگويان در قيامت است.
براين اساس دروغگويان به وسيله چهره هاي سياهي كه دارند، در قيامت شناخته و رسوا مي شوند.
در تفسير نور ذيل اين آيه آمده است:
دروغ بستن به خداوند نمونه هاي بسياري دارد كه عبارتند از:
شرك به خدا، تشبيه خدا به چيزي، فرشتگان را فرزند خدا خواندن، كار زشت خود را به خدا نسبت دادن، ادعاي خدايي يا پيامبري، تحريف و بدعت در قوانين الهي و جعل حديث از قول پيامبر(ص) و ائمه(ع) و...
روسياهي واقعي و سياهي دل در قيامت ظاهر مي شود. كساني كه وجهه نوراني خداوند را با دروغ (نزد مردم) تاريك مي كنند، كيفرشان آن است كه صورت خودشان در قيامت سياه شود!
مفسر تفسير نمونه هم ذيل اين آيه نوشته است: روسياهي دروغگويان در قيامت نشانه ذلت و خواري و رسوايي آنها است زيرا عرصه قيامت، عرصه بروز اسرار نهان و تجسم اعمال و افكار انسان ها است، كساني كه در اين دنيا قلب هاي سياه و تاريك داشتند، و اعمالشان نيز همچون افكارشان تيره و تار بوده است در آنجا اين حال دروني آنها به برون منتقل مي شود، و چهره هايشان تاريك و سياه خواهد بود.
به تعبير ديگر: در قيامت ظاهر و باطن يكي مي شود، و صورت ها به رنگ دل ها درمي آيد، آنهايي كه قلبي تاريك دارند، صورتي تاريك خواهند داشت و كساني كه قلبهايشان نوراني است، صورتهايشان نيز چنين است.س چنان كه در آيات 601 و 701 سوره «آل عمران» آمده است يوم تبيض وجوه و تسود وجوه فاما الذين اسودت وجوههم أكفرتم بعد ايمانكم فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون¤ و اما الذين ابيضت وجوههم ففي رحمه الله هم فيها خالدون: «در آن روز صورت هايي سفيد و صورتهايي سياه مي گردد، كساني كه صورتهايشان سياه شده (به آنان گفته مي شود:) آيا بعد از ايمان كافر شديد؟ اكنون بچشيد عذاب را به خاطر كفرتان، و آنهايي كه چهره هايشان سفيد و نوراني است در رحمت خدا جاودانه خواهند ماند.»
جالب توجه اين كه بعضي از روايات كه از منابع اهل بيت(ع) نقل شده، استفاده مي شود كه: دروغ بستن بر خداوند، كه مايه روسياهي در قيامت است معني گسترده اي دارد كه ادعاي امت و رهبري به ناحق را، نيز شامل مي شود، چنان كه «صدوق» در كتاب «اعتقادات» از امام صادق(ع) نقل مي كند، هنگامي كه از تفسير اين آيه، از آن حضرت سؤال كردند فرمود: «منظور كسي است كه خود را امام پندارد در حالي كه امام نباشد. گفتند: هر چند از نسل علي(ع) و اولاد فاطمه(ع) باشد.»(01)
اين در حقيقت، بيان يك مصداق روشن است، چرا كه ادعاي امامت و رهبري الهي، اگر واقعيت نداشته باشد، از واضح ترين مصداق هاي دروغ بر خدا است.
نسبت دروغ به پيامبر و ائمه، نسبت دروغ به خداوند است
همچنين كساني كه به پيامبر(ص) يا امام بر حق، نسبت دروغ دهند، آن نيز در واقع دروغ بر خدا است، چرا كه آنها از خود چيزي نمي گويند.
لذا در حديث ديگري از امام صادق(ع) آمده است: «هر كس حديثي از ما نقل كند، ما روزي از او سؤال خواهيم كرد: اگر راست گفته باشد و حديث از ما بوده، سخن حقي را به خدا و پيامبرش نسبت داده است، و اگر بر ما دروغ بسته، بر خدا و رسول او دروغ بسته است. زيرا ما هنگامي كه حديثي مي گوييم نمي گوييم: فلان و فلان گفته اند، بلكه مي گوييم: خدا گفته، پيامبرش گفته است، سپس اين آيه را تلاوت فرمود: و يوم القيامه تري الذين كذبوا علي الله وجوههم مسوده...»(11)
اين حديث، به خوبي نشان مي دهد كه امامان اهلبيت(ع)، از خود چيزي نمي گفتند، و تمام احاديث صحيح و معتبري كه از آنها نقل شده، بازگشت به احاديث پيامبر(ص) مي كند، و اين نكته اي است كه، براي همه دانشمندان اسلام قابل دقت است.
بنابراين، افرادي هم كه امامت آنها را نپذيرفته اند بايد سخنانشان را به عنوان رواياتي از پيامبر(ص) بپذيرند، به همين مضمون، حديث ديگري از امام صادق(ع) در «كافي» نقل شده است كه فرموده اند: «حديث هر يك از ما امامان، حديث ديگري است و حديث (همه) ما حديث رسول الله است.»(21)
كساني كه بر خدا دروغ مي بندند رستگار نمي شوند
... ان الذين يفترون علي الله الكذب لايفلحون متاع قليل و لهم عذاب اليم
... كساني كه به خدا دروغ مي بندند رستگار نمي شوند بهره اندك (از كارهايشان حاصل) مي شود، در حالي كه براي آنها (در آخرت) عذاب دردناك است.
كساني كه مي خواهند از جانب خداوند متعال سخن بگويند بايد خيلي مراقب باشند و دقت كنند كه دقيقاً آنچه را كه خداوند سبحان فرموده است بيان نمايند و چيزي از خودشان بر آن اضافه يا از آن كم نكنند!
صراطي به نازكي مو و تيزي شمشير در اينجا وجود داردكه اندك غفلتي از آن موجب پشيماني ابدي مي شود!
مفسر تفسير نور ذيل اين آيه آورده است:
در مورد حلال و حرام ها، اظهار نظرهاي بي جا و بي دليل نكنيم (يا بايد مجتهد باشيم يا از مجتهد تقليد كنيم).
بدعت در دين و احكام آن ممنوع است، دروغگو رستگار نمي شود. انگيزه بسياري از بدعت ها در دين، رسيدن به دنيا است. شكستن مرزهاي حلال و حرام هم شقاوت دنيا را به دنبال دارد و هم عذاب آخرت را.
مفسر تفسير نمونه هم ذيل اين آيه نوشته است:
دروغگويان هرگز رستگار نخواهند شد. اصولا دروغ و افترا، مايه بدبختي و عدم رستگاري است درباره هركس كه باشد تا چه رسد به اين كه: درباره خداوند بزرگ صورت گيرد كه گناه و آثار سوء آن، مضاعف مي شود.
آثار دروغ
از آنچه گفته شد مي توان به صورت خلاصه گفت كه دروغ داراي آثار زيانبار و مهلك زير است:
1- مرگ و لعنت و نفرين دروغگويان را دربرمي گيرد.
2- دروغگويي انسان را به وادي هاي واهي و دور از حقيقت و واقعيت مي كشاند.
3- دروغگويي موجب محروميت از رحمت خداوند متعال است.
4- دروغ موجب گمراه شدن دروغگويان مي شود.
5- دروغ انسان را به جهل و بي خبري و توهم مي كشاند.
6- دروغ نوعي خيانت به حقيقت و درستي است!
7- دروغگويي با گناهكاري نسبت مستقيم دارد و انسان را به گناه مي كشاند.
8- عذاب دردناك اخروي در انتظار دروغگويان است.
9- دروغ كليد ساير گناهان است.
01- دروغ از شراب بدتر است و آثار خطرناك تر دارد!
11- دروغ سرچشمه نفاق است.
21- دروغگو طعم ايمان واقعي را نمي چشد!
31- مؤمنان به دروغگو اعتماد نمي كنند.
41- دروغ بستن به خدا، بزرگ ترين ظلم است.
51- دروغ حافظه انسان را كم مي كند!
61- دروغگويان در قيامت روسياهند.
71- دروغگويان در قيامت خوار و ذليل و رسوا مي شوند.
81- دروغگويان اگر توبه و جبران نكنند، الي الابد در آتش دوزخ گرفتار مي شوند.
91- حاصل دروغ، شقاوت دنيوي و عذاب اخروي براي دروغگويان است!

پي نوشتها
1- سفينه البحار ماده صدق به نقل از كتاب كافي
2- «مشكاه الانوار»، صفحه 271.
3- «اصول كافي»، جلد2، صفحه 833.
4- «جامع السعادات»، جلد2، صفحه 332- «بحارالانوار»، جلد66، صفحه 362.
5- «جامع السعادات»، جلد2، صفحه 223- «بحارالانوار»، جلد66، صفحه 262.
6- «وسائل الشيعه»، جلد 21، صفحه 052- «بحارالانوار»، جلد66، صفحه 942.
7- «نهج البلاغه»، كلمات قصار، شماره 83.
8- به كتاب «زندگي در پرتو اخلاق» مراجعه فرمائيد.
9- تفاسير «آلوسي» و «فخر رازي» ذيل آيه مذكور و بحارالانوار ج12 ص 422
01- تفاسير: نورالثقلين و قمي ذيل اين آيه
11- مجمع البيان ج8 ص505
21- كافي ج1 باب روايات الكتاب و الحديث ج41
 


ضرورت پرهيز از اسراف در وليمه هاي حج

محمد شرفي
يكي از مستحبات در اسلام، وليمه براي مناسبت هاي شاد و اعياد است. در قرآن بر اطعام به عنوان مصداقي از انفاق تأكيد بسيار شده است وليمه نوعي اطعام خاص است كه در مناسبت هاي ويژه داده مي شود. از مهم ترين وليمه ها و مشهورترين آن ها مي توان به وليمه عروسي، وليمه تولد، وليمه عقيقه و وليمه حج اشاره كرد.
اهميت وليمه دادن
بر مؤمنان است تا به شكرانه نعمت ازدواج و فرزند و حج، وليمه دهند و مردم را بر سر سفره طعام خويش دعوت كنند. در روايات است كه از اخلاق پيامبر(ص) اين بوده كه به عيادت بيماران مي رفت و در تشييع جنازه مردگان شركت مي كرد و وليمه مي داد و در سر سفره وليمه ديگران حاضر مي شد.
كاربرد نخستين لفظ وليمه به معناي جمع و بند و زنجير، براي مراسم اطعام عروسي بوده است كه در آن زن و شوهر جمع مي شوند. از اين رو به اين اطعام و طعام وليمه گفته اند. البته بعدها اين اصطلاح در تمامي مراسم شادي به كار رفته است.
شيخ طوسي دادن وليمه را مستحب مي داند؛ زيرا سنت پيامبر(ص) و امامان(ع) اين گونه بوده است. اين استحباب درمورد عروسي مورد تاكيد است. (بحارالانوار، ج43،ص95) از امام باقر(ع) روايت است كه فرمود: «الوليمه يوما او يومين مكرمه و ثلاثه ايام رياء وسمعه؛ وليمه دو روز نخست، بزرگواري و كرامت و در روز سوم، رياست. (المحاسن، البرقي، ج2، ص714)
ريا يعني تظاهر به چيزي و معناي سمعه از سمع مي آيد، اين است كه شخص دوست دارد مردم كار او را بشنوند و اطلاع بيابند و مشهور شود. بنابراين چنين شخصي در كارش خلوص ندارد.
پرهيز از اسراف در وليمه ها
بايد به اين نكته توجه داشت كه هرگونه اسراف و تبذير يعني خروج از اعتدال و ريخت و پاش، در وليمه همانند هر كار ديگري حرام است. فردي كه براي هر كاري از جمله حج و عروسي وليمه مي دهد مي بايست وليمه را به دور از چشم و هم چشمي كه نوعي ريا و سمعه است، انجام دهد.
وليمه براي حج همانند ديگر وليمه ها، امري واجب نيست، بلكه مستحب است؛ زيرا هدف از وليمه، اطعام دادن به ويژه به فقيران و مسكينان است. اما اگر اين وليمه براي تشريفات و ريا و سمعه باشد، كاري حرام و گناه است. هرگونه اسراف و ريخت و پاش نيز حرمت را چند برابر مي كند. بنابراين، بايد توجه داشت كه هدف از سفر حج، دست يابي به تقواي الهي است كه وليمه هاي همراه با تشريفات و اسراف و تبذير دقيقاً به معناي مخالفت با اصل تقواي الهي است كه شخص با سفر به خانه خدا و انجام مناسك حج درپي آن بوده است. هرگونه كاري كه برخلاف اين هدف و حكمت حج باشد، در حقيقت دور شدن ا زمنزل حقيقت است.
در شرح حال رجبعلي خياط آمده است: در بازگشت از سفر حج، شيخ و جمعي ديگر را براي دادن وليمه حج به منزل دعوت كردم، چلوكباب درست كرده بوديم. براي جناب شيخ و چند نفر- خصوصي ها- سفره ديگري در بالا- ايوان- انداختيم. شيخ كه متوجه اين داستان شد مرا صدا كرد و فرمود: «چرا پز مي دهي؟! خودت را نگير! ميان مردم فرق نگذار، اگر براي خدا هست همه را با يك چشم نگاه كن، چرا به عده اي امتياز مي دهي؟ نه، من هم قاطي همه اين ها، هيچ فرقي قائل نشو!»
افرادي كه نزديك يك ماه در دوره آموزشي مناسك حج و گسستن از همه تعلقات دنيوي كوشيده اند تا به تصفيه درون بپردازند، اگر در برگشت از اين سفر روحاني، با تدارك مهماني هاي آن چناني، خود را دوباره به دنياي مادي مي چسبانند و دنبال تشريفات، چشم و هم چشمي، ريا و سمعه هستند، گويي اصلاً به چنين سفر معنوي نرفته اند.
در روايتي از پيامبر(ص) درباره نشانه هاي آخر الزمان آمده است: زماني مي رسد كه ثروتمندان امت من براي تفريح به حج مي روند و مردم عادي براي تجارت و فقراي امت براي خودنمايي و كسب عنوان و اعتبار به اين سفر مي پردازند؛ بلكه در آن زمان گروهي قرآن را براي غير خدا آموزش مي دهند و آن را به صورت ترانه درمي آورند. (سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان، ترجمه سيدمحمدباقر موسوي همداني، بهار3631، نشر بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي، ص434)
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14