(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهار شنبه 12 مهر 1391 - شماره 20322

گزارشي از نشست فيلمسازان جنبش «99 درصد»
لزوم تشكيل اتحاديه جهاني سينماي مقاومت در برابر دولت هاي جنگ طلب
مقاومت در پرتو همدلي
ما و ايران هراسي
نگاهي به تصوير پليس در سينما و تلويزيون
در جست و جوي ناجي ايراني
تحريم اسكار؛ استراتژي فرهنگي يا تصميمي مقطعي؟


گزارشي از نشست فيلمسازان جنبش «99 درصد»

لزوم تشكيل اتحاديه جهاني سينماي مقاومت در برابر دولت هاي جنگ طلب

نشست فيلمسازان مستقل «99 درصد» همزمان با دوازدهمين جشنواره بين المللي فيلم مقاومت در كرمان برگزار شد.
در اين نشست، سميرا سعيدي مستندساز الجزايري تشكيل سازمان فيلمسازان مقاومت در جهان را پيشنهاد داد و بيان داشت: در ايران دولت از فيلم سازان خود دفاع مي كند اما برخلاف آنچه همه فكر مي كنند آزادي و دموكراسي در غرب وجود ندارد؛ اين يك سراب است و ما بايد سازماني تشكيل دهيم تا از خود محافظت كنيم.
در ادامه اسكات فرانك فيلمساز آمريكايي گفت: حفاظتي از ما وجود ندارد، من اگر بخواهم به غرب بروم بايد مراقب خود باشم. البته توهمي وجود دارد مبني بر اينكه ما در غرب هر كاري مي توانيم انجام دهيم اما اين تصوري غلط است.
وي گفت: مستندهايي ساخته ام كه در آنها انتقادات بسيار كوچكي را درباره سيستم حاكم بر آمريكا مطرح كردم و همين مساله باعث شد تا عده اي به دليل ساخت اين فيلم ها به من نسبت ضديهودي بدهند!
فرانك خاطر نشان كرد: فيلمسازان مقاومت و فيلمسازان مستقل تلاش مي كنند تا تفكرات جامعه را تغيير دهند، به همين خاطر آنان بايد مورد حمايت قرار بگيرند.
اين فيلمساز آمريكايي اظهار داشت: ما عقايد خود را در رابطه با عدالت در جهان مطرح مي كنيم كه اگر حمايت نشويم مانند چندين روزنامه نگار در اين زمينه كشته مي شويم.
در ادامه فاطمه موسوي بيان داشت: برخلاف ديدگاه مرسوم بايد بگويم براي ما فيلمسازان مستقل در غرب تهديدهاي زيادي وجود دارد و همكاران ما به دليل ابراز عقايدشان مورد هجوم صهيونيست ها قرار مي گيرند.
وي ادامه داد: بسياري از افراد هستند كه از آرمان هاي ما حمايت مي كنند، اما همه آنها مجبورند از غرب خارج شوند و همه اينها به خاطر شرايط حاكم در غرب است.
در ادامه اين نشست نيز جرج شلهوب مستندساز فلسطيني بيان داشت: ما به عنوان هنرمندان فلسطيني تجربه بسيار طولاني مدت در امر ساختن فيلم هاي مقاومت داريم؛ از ابتدا هم هدف ما اين بود كه اين تجربه ها را به زبان فيلم ترجمه كنيم. اقدامات نظامي در كشور ما از سال 65 آغاز شد و ساخت فيلم هاي مقاومت نيز از همان زمان آغاز گرديد.
وي افزود: برگزاري صرف اين جشنواره ها كافي نيست و در اين جشنواره ها فقط يك جماعتي نخبه حضور دارند؛ ما نياز به گسترش اين واقعيات نزد مردم داريم.
اين فيلمساز فلسطيني بيان داشت: فيلمي درباره راشل كوري زن آمريكايي كه در فلسطين توسط صهيونيست ها كشته شد ساختم. من اين فيلم را در 22 شهر و دانشگاه آمريكا به نمايش گذاشتم و مي خواستم با اين فيلم بگويم يك دختر آمريكايي در فلسطين كشته شد و چون اسرائيل مسبب اين جنايت بود هيچ كس چيزي نگفت و همه سكوت كردند.
جرج شلهوب در ادامه اين مباحث اظهار داشت: هر جا كه مردم بخواهند از ظلم صحبت كنند بحث مقاومت پيش مي آيد؛ تعداد فيلم ها مهم نيست مهم كيفيت است.
وي ادامه داد: مردم در آمريكا نيز در حال مقاومت هستند. به عنوان مثال آنها در ماجراي وال استريت مقاومت مي كنند. يك نكته مهمي كه بايد به آن توجه كرد اين است كه وقتي فيلم مي سازيم نبايد به مردم كشورها حمله كنيم بلكه بايد به دولت آن كشورها حمله كنيم.
اسكات فرانك كارگردان آمريكايي در بخش ديگري از سخنان خود گفت: من فيلم سازي هستم كه از غرب آمده ام؛ در آمريكا شبكه هاي مستقلي بودند كه مي خواستند اوضاع رسانه اي آمريكا را تغيير دهند، اما الان هيچ كدام از اين شبكه هاي مستقل وجود ندارند. همه محو شده اند و صداي ما در حال لگدمال شدن است. الان ما را نه تنها خاموش، بلكه مي كشند. پس مسئله جدي است و اگر ما گردهم نياييم ما را مي كشند و داستان ما شنيده نخواهد شد.
در ادامه اين نشست سميرا سعيدي با مطرح كردن پيشنهاد تاسيس راه اندازي اتحاديه فيلمسازان مستقل گفت: اين سازمان متشكل از اعضاي رسانه، روزنامه نگاران، فيلمسازان، تاريخ نگاران و متفكران است و هر كس بخواهد عليه رژيم صهيونيستي مشاركت كند مي تواند در اين جنبش عضو شود.
وي خاطر نشان كرد: اين جنبش راه تازه اي براي تفكر آزاد در جهان است تا به نوعي از توزيع كنندگان و توليدكنندگان فيلم مقاومت حمايت شود.
همچنين الياس بوگاتيرف فيلمساز روسي نيز در اين نشست اظهار داشت: به دليل اينكه فيلمسازان مقاومت هر يك به صورت جداگانه فعاليت مي كنند توليدات آنها از قدرت كافي برخوردار نيست.
وي ادامه داد: بايد كلمات مهم و قابل فهمي را براي مردم در كشورهاي مختلف جهان پيدا كنيم تا با استفاده از آنها بتوانيم قدم تازه اي در اين مسير برداريم.
 


مقاومت در پرتو همدلي

عليرضا آل ياسين
مقدمه
دوازدهمين دوره جشنواره بين المللي فيلم مقاومت با وقفه اي پنج ساله اين بار با مركزيت شهر كرمان برگزار شد. اين جشنواره در 84 شهر از جمله مناطق زلزله زده و شهرهاي مرزي و نيز در 9 كشور همچون لبنان، فلسطين، كنيا و... در حال برگزاري است.
تحريم اسكار
در افتتاحيه جشنواره مقاومت وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در حضور شركت كنندگان، از تحريم اسكار خبر داد. اين خبر بلافاصله با استقبال خبرگزاري ها و سايت ها مواجه شد و واكنش هاي مختلفي به همراه داشت. جمال شورجه در پايان مراسم افتتاحيه روي صحنه رفت و در حمايت از اقدام وزارت ارشاد سخن گفت و به تاييد و تمجيد از اين حركت انقلابي پرداخت.
يك وجه مشترك و فرصت ها
شركت كنندگان در اين جشنواره، فيلمسازان وطني و چه آنها كه از كشورهاي ديگر آمده بودند يك وجه مشترك ويژه داشتند و آن اينكه بواسطه دردمندي و احساس مسئوليت فيلم مي سازند و عبارت «هيهات منا الذله» و مفهوم مقاومت در برابر ظلم و استكبار را باور دارند.
گردهم آيي فيلمسازاني كه دغدغه آنها دفاع مقدس، بيداري اسلامي و مبارزه است فرصت خوبي براي بيان مشكلات و تلاش براي برطرف كردن موانع فيلم سازي در اين عرصه است. گعده هاي هنرمندان با يكديگر، برگزاري جلسات نقد و بررسي آثار، ديدار هنرمندان با مسئولين ذي ربط، گفت وگو با فيلمسازان خارجي شركت كننده و مصاحبه با اهالي رسانه و طرح مسائل و مشكلات حوزه فيلمسازي دفاع مقدس از فرصت هاي مغتنم جشنواره ياد شده به حساب مي آيد.
طرح ضعف ها
اغلب فيلمسازان حاضر در كرمان، درمصاحبه هاو جلساتي كه مسئولين داشتند بر كمبود امكانات و نبود حمايت هاي لازم براي ساخت فيلم هاي دفاع مقدس تاكيد مي كردند و آن را ضعف اصلي و مشكل عمده اين نوع سينما معرفي مي نمودند. دشواري كار فيلمبرداري در مناطق بازسازي شده دوران جنگ، كمبود تسليحات و ادوات نظامي و نبود حمايت مديران سينمايي و فرهنگي از مشكلات اصلي فعالان اين حوزه است. رئيس سازمان سينمايي در پاسخ به كيهان، توليد همين تعداد از فيلم هاي دفاع مقدس را نيز نشان حمايت دولت دانست و ابراز اميدواري كرد با وارد كردن فناوري هاي نوين ديجيتالي براي بازسازي صحنه هاي نبرد از مرارت هاي بهره برداري از ادوات و تسليحات جنگي و واقعي كاسته شود.
محمدعلي باشه آهنگر كارگردان فيلم ملكه در گفت وگوي مفصلي با كيهان اما، از سليقه اي برخورد كردن برخي از مسئولان در حوزه نظارت نيز گله كرد. علي شاه حاتمي نيز در جلسه با رئيس سازمان بسيج مستضعفين خواستار برپايي يك قرارگاه فرماندهي تخصصي براي مديريت و هدايت در عرصه فيلم سازي دفاع مقدس شد.
نكته اي درباره نقد
سرتيپ محمدرضا نقدي نيز در اين جلسه به اولويت هاي نگاه نقادانه به دفاع مقدس درسينما پرداخت و آن را تا وقتي پذيرفته دانست كه موجب يأس و تضعيف روحيه مبارزان و جهادگران نشود.
خشم صهيونيست ها و پياده نظام داخلي
پيش از شروع اين جشنواره تعدادي از رسانه هاي صهيونيستي با حمله به اين جشنواره تلاش كردند تصويري جنگ طلب از اين رويداد ارائه دهند و برخي هم بر ضدصهيونيستي بودن آن تأكيد كردند.
دبير دوازدهمين جشنواره فيلم مقاومت اين اعتراض و هياهوي رسانه اي صهيونيست ها را دليل بر درستي راه جشنواره دانست.
برخي از رسانه هاي داخلي هم البته تلاش كردند تا همسو با سرويس هاي خارجي به حاشيه سازي هاي مبتذل براي اين رويداد بپردازند! رسانه هايي كه توقع حمايت از موضوع دفاع و مقاومت از آنها نمي رود!
واكنش منفي و حاشيه سازي اين گونه رسانه ها درباره تحريم اسكار بود اما با واكنش برخي سينماگران مواجه شد. مسعود اطيابي در آئين اختتاميه جشنواره پس از كسب رتبه در بخش عماد مغنيه به رسانه هاي ياد شده اعتراض كرد.
تجليل ها
در جلسه اختتاميه كه در باغ موزه دفاع مقدس برگزار شد بازسازي عمليات بيت المقدس كه باعث آزادسازي خرمشهر شد فضاي خاصي حاكم گشت. در بخشي از آئين يادشده كه همزمان با روز ولادت حضرت امام رضا(ع) برگزار شد از سر لشكر قاسم سليماني فرمانده اهل كرمان سپاه قدس تجليل به عمل آمد. همچنين از خانواده پنج تن از شهداي كرمان با حضور فرزندان شهيد عماد مغنيه تفقد شد. تعدادي از فعالان شاخص سينماي دفاع مقدس همچون رضا ايرانمنش و مرحوم سيدابوالقاسم حسيني نيز از ياد نرفتند و هدف تجليل قرار گرفتند.
چند گفتني
درباره جشنواره دوازدهم فيلم مقاومت سه موضوع گفتني است:
يك: عدم وجود تشكيلات و مديريت متخصص، متعهد و نافذ در عرصه سينماي دفاع مقدس.
دفاع مقدس يك سينماي شخصي نيست، سينمايي است كه تك تك مردم اين سرزمين در آن دخيل و سهيم هستند و طبعا بايد با ظرافت و دقت بيشتري به آن پرداخته شود.
سينماگران كاربلد هر چه در فضاي دفاع مقدس متعهدتر باشند بايد عرصه فعاليت براي آنها بازتر باشد. برخوردهاي سليقه اي با طبع نازك هنرمندان سازگار نيست و باعث دلزدگي و دلسردي آن ها مي شود. ايجاد مجموعه اي منظم، كارآمد و دلسوز براي هماهنگي ميان اهالي سينماي دفاع مقدس و همچنين انتقال تجربيات عملي و نظري آنها به نسل فيلم سازان آينده و تربيت فيلم ساز متعهد در اين حوزه، بايد اولويت نظام سينمايي قرار گيرد.
تدوين نظام نامه جداگانه اي براي نظارت بر فيلم هاي دفاع مقدس و عدم اعمال نظارت هاي سليقه اي و اعتماد به فيلم سازان شناخته شده اين حوزه و استفاده از همين افراد براي مديريت سازماندهي اين مجموعه نيز از ضرورت هاي سينماي مقاومت است.
2- ارائه امكانات تسليحات و ادوات نظامي و همچنين حمايت هاي مالي مناسب از آثار سينماي دفاع مقدس نيز خواست به حق همه فعالان اين عرصه است. فيلم دفاع مقدس بنا به ضرورت هايش از پرهزينه ترين ژانرهاي سينماي ايران است و در عين حال داراي سختي هايي همچون حضور در مناطق جنگي است. باتوجه به اينكه شهرك سينمايي دفاع مقدس قابليت هاي لازم براي شبيه سازي تمام مناطق جنگي را ندارد به عنوان مثال فاقد منطقه كوهستاني غرب يا نيزار و نخلستان جنوب است، كمبود امكانات باعث ضعف در ساختار توليد شده و مي شود و جلوه اي غيرواقعي از واقعيات تاريخي ارائه مي دهد. اين ضعف، باعث پس زدگي مخاطب مي شود و در نتيجه سينماي دفاع مقدس را دچار رنجوري مي كند.
3- باتوجه به 2مورد بالا، ارتقاء كيفيت فيلم هاي دفاع مقدس هم براي جذب مخاطب داخلي و هم براي كسب بازار مناسب در خارج از كشور باتوجه به بيداري اسلامي و گسترش يافتن خط مبارزه و مقاومت كاملاً ضروي است. انتقال فرهنگ و ايثار و شهادت به وسيله سينما از اهداف عاليه سينماي بعد از انقلاب است و اكنون كه بيش از سي سال از انقلاب اسلامي مي گذرد، انتظار مي رود اين سينما به چنان رشد و بالندگي رسيده باشد كه قابل عرضه در بازارهاي جهاني و يا حداقل در بازارهاي منطقه اي باشد و اگر نيست بايد در تجهيز و ارتقا آن همت مضاعف اعمال شود. اين كه بسياري از ملت هاي منطقه چشم به ظرفيت هاي نظام جمهوري اسلامي براي حمايت دارند واقعيتي غيرقابل انكار است و قطعاً سينماي ايران مي تواند يكي از دستاوردهاي مهم، باارزش و كارآمد براي بهره مندي ملت هاي منطقه از فرهنگ اسلامي مقاومت و جهاد ملت ما محسوب شود.
جشنواره فيلم مقاومت به پايان رسيد اما مقاومت همچنان پابرجاست. اميد آن مي رود كه سال آينده نيز جشنواره اي رشيدتر و مستحكم تر از قبل برگزار شود كه اين اتفاق، نيازمند برنامه ريزي دقيق و زود هنگام است.
نكته پاياني
آخر اينكه؛ برگزاري جشنواره حزب لزوماً به معناي خرج كردن پول بيشتر نيست. باتوجه به اوضاع اقتصادي جامعه و تأكيد رهبر معظم انقلاب بر قناعت و ساده زيستي، مسئولان گرانقدر جشنواره ها، كه خوشبختانه اغلب رنگ و بوي اسلام و انقلاب دارند، با جلوگيري از «ولخرجي ها» و خاصه خرجي ها در جهت فرهنگ سازي در حوزه اقتصاد مقاومتي مؤثر واقع گردند.
 


ما و ايران هراسي

پژمان كريمي
سينماي غرب چندي است پروژه ايران هراسي را كليد زده است. جديدترين محصول برآمده از اين پروژه فيلم سينمايي «آرگو» به كارگرداني بن افلاك است.
جمهوري اسلامي ايران، با پيش رو گذاشتن گفتمان انقلاب اسلامي، ثابت كرد:
يك - آموزه ها و قوانين اسلامي داراي قابليت اداره جامعه و ضامن رستگاري فرد و جامعه است.
دو- اسلام بيدارگر، ستم ستيز است و ظرفيت رويارويي و برتري و پيروزي بر طواغيت و قدرت هاي ستمگر را فراهم مي كند.
به جرات مي توان گفت كه طي 33 سال گذشته، كشورمان با پيروزي در بحران بزرگ جنگ تحميلي، خنثي كردن 70كودتا و توطئه نظامي داخلي، خودكفايي در عرصه-هاي گوناگون علمي مانند فعاليت صلح آميز هسته اي، سلول هاي بنيادين، جنگ افزار و اينك تبديل به نمونه، الگو و اسوه اي شده است. كدام جنبش اصيل اسلامي و آزادي خواه در دنياست كه جمهوري اسلامي را الهام بخش «مبارزه» معرفي نكند؟
كدامين ملت عدالت خواه است كه جمهوري اسلامي را آموزگار و نقطه تاسي خود تلقي نكند؟
از اين روست كه نگراني و واهمه دشمنان خداوند متعال، نسبت به جمهوري اسلامي ايران و در واقع نسبت به نمونه روشن آزادي خواهي، عدالت پروري و شكست دهنده مصاديق كبر و ستم، قابل درك است.
امروز، دشمنان در تلاش اند با اهرم كارآمد فرهنگ و به ويژه سلاح سينما، نمونه يا اسوه بودن جمهوري اسلامي را در اذهان جهانيان بزدايند. در همين راستا، پروژه ايران هراسي در سينماي ستيزه جوي غرب كليد خورد.
تصور دشمنان اين است كه اگر مخاطب جمهوري اسلامي ايران را نه خواهان عدالت كه در برابر عدالت ببيند، اگر ايران را نه قرباني تروريسم كه منشاء و پشتيبان تروريسم تلقي كند و اگر همه پيشرفت هاي شگفت انگيز ايرانيان را غير صلح آميز و گام هايي در مسير برتري جويي و استيلا بر ملت ها پندارد، ديگر جمهوري اسلامي «نمونه» قلمداد نمي شود. ديگر اعتمادي به ام القراي جهان اسلام نمي شود و اين گونه، خيزها و خيزش هاي مردمي اسلام محور و عدالت خواهانه دچار سرگرداني مي شود و زمينه پاگيري امواج خشم و مبارزه نسبت به سلطه گران رنگ مي بازد. اما يك نكته!
اگر ما فكر كنيم اراده و مصاديق پروژه ايران هراسي در ساحت سينما، در جغرافياي غرب فشرده مي شود، اشتباه كرده ايم .
در كنار فيلم هاي «خانه اي از شن و مه»، «300»، «سنگسار ثريا»، «اسكندر»، «شبي با پادشاه»... كه به دست غربيان و مزدوران غرب نشين ايراني الاصل، ساخته شده اند، در درون مرزهاي كشورمان، ايران هراسي به شكل رسمي و سازمان يافته در حال پيگيري است.
فيلمي مانند «سوت پايان» (ساخته نيكي كريمي) چقدر با حرف اصلي -مثلاً -فيلم «300» متفاوت است؟
در سوت پايان، تصويري زشت از ايران و مسلمانان ارائه شده است. حكم الهي قصاص، خشونت معني شده است. اين فيلم ضعيف، به جشنواره فيلم هاي دوبي، دوربان، چناي، پوسان، و جشنواره فيلم هاي آسيايي در فرانسه دعوت شد. چرا؟ بر پايه كدام ويژگي هنري؟
اين فيلم به صحنه محافل بين المللي شبه فرهنگي دعوت شد تا برجسته شود و جريان فيلم هاي منفي و در مسير ايران هراسي تقويت گردد.
براي رويارويي با ايران هراسي در ساحت سينما، سينماي ايران در گام نخست بايد با دنبال كننده پروژه ياد شده در درون مرزها، مواجهه پيدا كند.
اين مواجهه با به انزوا راندن عناصر بي نسبت با هويت و ارزش هاي ايراني معنا پيدا مي كند.
در گام دوم، نه با اتكا صرف به ظرفيت كنوني سينما كه بايد با شناسايي استعدادهاي متعهد، واقعيت ايران را چنان كه هست به پرده سينماي واتاباند.
ايران هراسي در سينما، هنوز نزد ما يك رويداد جاري تلقي نشده است.
 


نگاهي به تصوير پليس در سينما و تلويزيون

در جست و جوي ناجي ايراني

آرش فهيم
فيلم هاي پليسي از جذاب ترين و پركاربردترين آثار سينمايي در جهان هستند. اين فيلم ها از يك طرف قابليت فراواني در سرگرم سازي و رونق اقتصاد سينما دارند و از طرف ديگر مي توان در بستر جذابيت دراماتيك اين گونه آثار، پي گير تاثيرگذاري فرهنگي نيز بود. همچنان كه در سينماي جهان و به ويژه هاليوود بخش قابل توجهي از اهداف اقتصادي و فرهنگي و ايدئولوژيك از طريق فيلم هاي پليسي پيگيري مي شود. در فيلم ها و سريال هاي غربي، شخصيت هاي پليس عمدتا نمايندگان حاكميت هاي اين كشورها محسوب مي شوند كه در نقش منجي ملي و گاه نجات دهنده بشريت ظاهر مي گردند. «24»، «تصادف»، «موضع مسلط» و... نمونه هايي از اين گونه فيلم ها و سريال ها هستند.
با اين حال، در كشور ما هنوز هم از ظرفيت هاي سينماي پليسي استفاده چنداني نشده است. به طوري كه تقريبا مي توان گفت اثر ماندگاري با اين موضوع ديده نمي شود. هرچند تلويزيون نسبت به سينما در اين زمينه فعال تر و باكيفيت تر عمل كرده است.
غفلت از يك ژانر جذاب
براي بررسي سينماي پليسي نيز مانند ساير موضوعات، لاجرم بايد به پيش از انقلاب نيز نگاهي انداخت. اما در آن دوران بخاطر بي هويتي و ابتذال غالب در سينما، فيلم هاي پليسي خوبي هم ساخته نشد. پيروزي انقلاب اسلامي بود كه موجب تحول سينما و در نتيجه ساخت فيلم پليسي شد.
در سال هاي نخست انقلاب آثاري چون فيلم «بازجويي يك جنايت» به كارگرداني محمدعلي سجادي و «بندر مه آلود» ساخته امير قويدل با تعريف روايتي پليسي ساخته شدند. از ديگر آثار برجسته سينماي پليسي ايران در دهه 60 مي توان به «روز شيطان» اشاره كرد كه ضمن پليسي بودن يك فيلم جاسوسي و سياسي هم محسوب مي شود. اين فيلم به كارگرداني بهروز افخمي به ماجراي توطئه هاي يك گروه خرابكاري و ماجراهاي ماموران امنيتي براي رديابي و خنثي سازي آنها مي پردازد.
فيلم «سايه به سايه» به كارگرداني علي ژكان نيز از ديگر آثار قابل تامل آن دوره است. موضوع اين فيلم درباره از خودگذشتگي هاي ماموران نيروي انتظامي در مبارزه با قاچاقچيان است. در آن دوره همچنين فيلم هايي در قالب اكشن و با موضوع تعقيب و گريز ميان نيروهاي عمليات و قاچاقچيان موادمخدر ساخته شد كه اغلب آثار سطح پاييني به حساب مي آيند. از جمله اين آثار مي توان به «افعي»، «قافله»، «نيش» و... اشاره كرد. نشانه اصلي و ماندگار اين فيلم ها حضور ستاره اي به نام جمشيد هاشم پور بود كه غالبا با ظاهري ثابت و با سرتراشيده خودنمايي مي كرد.
اما از سال 1376 همزمان با سير نزولي سينماي ايران در همه بخش ها، سينماي پليسي نيز تقريبا از ميانه ميدان خارج شده و به حاشيه رانده شد. از اين به بعد تقريبا به هيچ فيلم پليسي برجسته و به يادماندني برنمي خوريم. به جز چند نمونه كه آثاري متوسط و زير متوسط به حساب مي آيند. فيلم هايي چون «صحنه جرم، ورود ممنوع»، «مخمصه»، «چهره به چهره»، «موميايي3»، «آواز قو»، «كارناوال مرگ» و...
اما در سال هاي اخير و همزمان با وقايع سياسي منبعث از انتخابات سال88 و همچنين افزايش توطئه هاي دشمنان عليه كشورمان، جريان جديدي هم در سينماي كشورمان به وجود آمد كه نوعي سينماي پليسي- جاسوسي شناخته مي شود. فيلم هايي كه البته تعدادشان بسيار اندك است، اما همين نمونه هاي انگشت شمار نيز توانسته اند جريان ساز باشند.
يكي از اين فيلم ها «شكار روباه» نام دارد كه به كارگرداني مجيد جوانمرد ساخته شده است. نكته قابل توجه درباره اين فيلم اين است كه در آن، طرح ترور دانشمندان هسته اي كشورمان پيش بيني شده بود. فيلم «نفوذي» ساخته مشترك احمد كاوري و مهدي فيوضي نيز يك درام معمايي است كه به جست و جوي ماموران وزارت اطلاعات براي شناسايي يك جاسوس سابقه دار مي پردازد. فيلم «محرمانه تهران» نيز ساخته جديد فيوضي است كه موضوعي مشابه «نفوذي» را مطرح كرده است.
اما بدون شك بهترين درام پليسي تاريخ سينماي ايران فيلم «قلاده هاي طلا» است كه البته از آن به عنوان سياسي ترين فيلم سينماي كشورمان نيز ياد مي شود. اين فيلم به كارگرداني ابوالقاسم طالبي روايتي درباره وقايع پس از انتخابات سال 88 و تحركات يك گروه خرابكار وابسته به انگليس است كه در پي دامن زدن به فتنه هستند. آن ها همچنين نفوذي هايي در دستگاه هاي اطلاعاتي و انتظامي دارند كه توسط نيروهاي همين دستگاه ها شناسايي مي شوند. اين فيلم نيز مانند نمونه هاي مشابه آن در قالب جاسوسي، بيشتر حول تلاش هاي ماموران وزارت اطلاعات است. با اين حال اشاره هايي هم به حضور نيروي انتظامي در خنثي سازي فتنه مي شود. در اين فيلم به روابط و همكاري نيروي انتظامي با وزارت اطلاعات پرداخته مي شود. «قلاده هاي طلا» همچنين براي نخستين بار تصاويري از درون يگان ويژه و رزم هاي آن ها در خيابان را نمايش مي دهد.
از آيينه عبرت تا ديوار
با مروري بر تاريخ سريال هاي تلويزيوني در ايران، مي توان دريافت كه مجموعه هاي پليسي همواره از پربيننده ترين برنامه هاي سيما بوده اند. با اين حال، اين گونه سريال ها فراز و نشيب هاي فراواني داشته و موضوع هاي بسيار گسترده اي را در بر مي گرفته اند، از موضوع هاي كارآگاهي كه بيشتر مبتني بر معما بوده اند، تا مضامين ضربتي و مبارزاتي كه در قالب درام هاي تعقيب و گريزي و پرزد و خورد بوده اند.
در برخي از اين آثار مانند «آيينه عبرت» كه يكي از اولين سريال هاي پليسي تلويزيون محسوب مي شود اعتياد و مواد مخدر و تاثيرات منفي فردي و اجتماعي اين پديده شوم و همچنين مقابله پليس با اين بيماري اجتماعي به نمايش درآمد و در برخي نيز مانند «شليك نهايي» موضوع پرونده هاي جنايي دستمايه قرار گرفتند.
اما در سال هاي اخير موج جديدي از توليدات پليسي در سيما ايجاد شد كه مي توان آغازگر اين موج را سريال هايي چون «كارآگاه علوي» و «سرنخ» دانست. هر دو سريال داستان هايي مهيج و پرفراز و نشيب را درباره پرونده هاي قتل، يكي در دوران تهران قديم و ديگري در تهران امروز را دستمايه درام قرار دادند. نكته قابل توجه درباره اين دو سريال اين است كه در هر دوي آن ها ريشه هاي روان شناختي و اجتماعي قتل و جنايت نيز تحليل مي شد.
همچنين سريال «پليس جوان» با محوريت فعاليت كلانتري ها حدود 10 سال پيش توانست نظرات فراواني را به خودش جلب كند. به ويژه اينكه در اين سريال براي اولين بار به موضوع هاي جديدي چون قاچاق اعضاي بدن و باندهاي تبهكار و مافيايي پرداخته شد. اين سريال نيز سعي كرد تا تصويري بومي و ايراني از پليس كشورمان ارائه دهد. موضوعي كه بعدها در سريال هاي پليسي كمرنگ تر جلوه يافت.
به عنوان نمونه مي توان از سه گانه «كلانتر» ياد كرد كه چهره اي نه چندان ملموس را از پليس نمايش مي داد. اين سريال گرچه داستان هايي واقعي را ملهم از پرونده هاي پليس آگاهي ترسيم مي كرد، اما فضايي بيش از اندازه پاستوريزه و اتوكشيده داشت.
در اين ميان مي توان از مجموعه«خواب و بيدار» هم به عنوان يك نقطه عطف در تاريخ سريال هاي پليسي ياد كرد. از ويژگي هاي خاص اين سريال اين است كه براي اولين بار، حضور بانوان پليس در عمليات هاي سخت و نفس گير به نمايش درآمد. اين سريال هم تصويري نسبتا بكر از باندهاي نابودكننده نمايش داد. موفقيت مهدي فخيم زاده در سريال «خواب و بيدار» در آثار پليسي بعدي او يعني «حس سوم»، «بي صدا فريادكن» و «ساختمان 85» تكرار نشد.
از ديگر نوآوري هايي كه در سريال هاي پليسي رخ داد، مي توان به «گارد ساحلي» اشاره كرد كه به پليس آب هاي آزاد ايران مي پرداخت. موضوعي كه پيش از اين درباره آن كار نشده بود. البته اين سريال به خاطر ضعف مفرط، چندان مورد توجه قرار نگرفت و ماندگار نشد.
ورود مواد مخدر جديد و تهديد جوانان از سوي اين مواد، موج جديدي از سريال هاي پليسي را پيرامون اين موضوع ايجاد كرد. «پرواز در حباب» اولين نمونه در اين جريان بود كه بيشتر نگاهي هشداردهنده و آگاهي بخش به خانواده ها ونسل جوان را در برمي گرفت.
همچنين سريال «كارآگاهان» سعي در ترسيم روايت هايي درباره پرونده هاي قتل و جرم هاي سنگين داشت، اما اين مجموعه هم به خاطر عدم نوآوري و نداشتن موضوع و ساختار فاخر، در تاريخ چنين آثاري به عنوان يك اثر ماندگار ثبت نشده است.
موضوعي كه درباره سريال «هوش سياه» برعكس رخ داد. اين مجموعه هم به دليل برخورداري از مضموني جديد و متفاوت و همچنين ساختار دراماتيك شكيل و خوش نما، توجه بسياري را به خودش جلب كرده و به عنوان اثري شاخص در كارنامه سريال هاي پليسي محسوب مي شود. جرائم رايانه اي و جنگ نرم دشمنان كشورمان در فضاي سايبري، موضوعي بود كه دستمايه درام سريال «هوش سياه» قرار گرفت.
اما از نمونه هاي اخير اين جريان مي توان به دو مجموعه «سقوط آزاد» و «مثل شيشه» اشاره كرد. سقوط آزاد، سال گذشته به مناسبت هفته نيروي انتظامي از شبكه اول به نمايش درآمد. محور اين مجموعه نيز عمليات هاي دشوار و جان فرساي پليس در تقابل با مافياها و باندهاي ضدانساني وابسته به خارج از كشور بود. مجموعه «مثل شيشه» نيز به تقابل پليس با گروه هاي تجارت موادمخدر صنعتي مي پرداخت. «ديوار» جديدترين سريال پليسي تلويزيون محسوب مي شود كه به كارگرداني سيروس مقدم به تازگي پخش آن از سيما آغاز شده است.
همان طور كه اين مرور و تاريخچه خلاصه سريال هاي پليسي تلويزيون در ايران نشان مي دهد، اين گونه مجموعه ها داراي قابليت هاي منحصر بفردي هستند. مجموعه هاي پليسي در عين برخورداري از جاذبه فراوان و توان سرگرم سازي مخاطب، به خاطر پرداختن به معضلات اجتماعي ظرفيت آسيب شناسي فرهنگي هم دارند. با اين حال آنچه مي تواند به ترقي اين ژانر در تلويزيون كمك كند، الگوسازي و ترسيم شاخص هاي آرماني پليس مسلمان و ايراني است.
 


تحريم اسكار؛ استراتژي فرهنگي يا تصميمي مقطعي؟

مصطفي انصافي
چند هفته اي مي شد كه ذهن مسئولان و سينماگران جامعه ما معطوف به اين مطلب بود كه كدام فيلم براي معرفي به آكادمي اسكار انتخاب شود و هر كسي از ظن خود فيلمي را انتخاب مي كرد. همه منتظر بودند كه ببينند چه اتفاقي خواهد افتاد تا اينكه بعد از اين همه گمانه زني و انتخاب يك فيلم مسئولان اعلام كردند كه در اين برهه زماني كه غرب به راحتي اعتقادات ميليون ها مسلمان را هدف توهين قرار مي دهند قصد شركت در اين جايزه سينمايي را ندارند و در واقع اين جايزه سينمايي را تحريم كردند .البته اين كار وزارت ارشاد و مسئولان سينمايي كشور ما قابل تحسين است و نشان از روحيه انقلابي و شهامت شان دارد، ولي نكته اينجاست كه حتي اگر فيلم توهين آميز «سام باسيل» ملعون هم ساخته نمي شد شركت در اين جايزه سينمايي براي مردمان انقلابي و مسلمان ما فضيلتي محسوب نمي شود و اصلا نيازي به اين جرو بحث ها نبود كه كدام فيلم را براي رقابت سينمايي اسكار ارسال كنيم.
ديگر بر همگان آشكار و مبرهن است كه اسكار يك جايزه بيشتر سياسي و كمتر سينمايي است. نه تنها اين جايزه سينمايي بلكه اغلب اين گونه جشنواره ها مثل كن و ونيز هم به نيت بهره برداري هاي سياسي برگزار مي شوند و معادلات و مناسبات ديگري بر اين نوع جشنواره ها و جوايز حكمفرماست.
اگر فيلمي با حفظ حرمت مردم ايران و با نمايش واقعيات جامعه به اسكار فرستاده شود، هيچ شانسي براي موفقيت ندارد و ارسال فيلم سياه نما و تحريف كننده واقعيات كه باب طبع آكادمي اسكار باشد هم در صورت كسب جايزه، باز هم يك باخت براي ما محسوب مي شود. از اين رو چه بهتر آن كه ما هيچ گاه قصد و آهنگ شركت در چنين جايزه سياسي را نداشته باشيم كه نه تنها سود بلكه خسران هم در انتظار ماست. مسئله در اينجا محروم كردن خود از بازارهاي سينمايي جهاني نيست چرا كه ما مي توانيم با ساخت محصولات جذابي كه بر پايه فرم و محتوايي بومي و اسلامي باشد به سالن هاي سينمايي ديگر كشورها راه بيابيم و در حين نيل به اهداف مادي بتوانيم حرفمان را به گوش ديگران نيز برسانيم. ولي اين كار نيازي به شركت در جايزه سينمايي سياسي مثل اسكار ندارد و ما خود مي توانيم صدايمان را به گوش ديگران برسانيم.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14