(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 19 مهر 1391 - شماره 20328

حمايت از اديان الهي وظيفه اي جهاني
چشم انداز آينده روابط ايران و مصر
منازعه در چه سطحي است؟


حمايت از اديان الهي وظيفه اي جهاني

احمد رضا هدايتي
امروزه تمامي كشورهاي جهان طبق يك روال منطقي، فراگير و متداول، همواره تلاش مي كنند تا در راستاي منافع و مصالح ملي كشورشان، از طريق وضع قوانين مختلف از بروز جرم و جنايت و ساير ناهنجاري هاي اجتماعي پيشگيري نمايند، به عبارت ديگر دولت ها مجبورند براي مديريت تعاملات اجتماعي،متناسب با ارزش هاي حاكم بر جامعه خويش،آزادي عمل شهروندان خود در انجام برخي از امور و بروز برخي از رفتارها را از آنان سلب نمايند، گاهي برخي از همين كشورها از جمله كشورهاي غربي با اتكاء به همين قوانين و بدون توجه به ادعاهاي مطرح در مورد ضرورت توجه بهآزادي انسان ها،به قدري در اين زمينه دچار افراط و تفريط مي شوند كه شعارهاي به ظاهر بشر دوستانه خود را نيز فراموش نموده و تحقيق يا حتي به چالش كشيدن مسائلي مانند؛ فساد اداري و دولتي، هزينه ها و يا رفتارهاي غيرقانوني و غير اخلاقي اعضاي وابسته به حكومت،هولوكاست يا حتي مخالفت باعمل شنيع همجنس بازي و امثال آن را نيز مغاير باامنيت ومنافع و مصالح كشور متبوعشان اعلام نموده و به عنوان جرم هاي نابخشودني، شديدا با آن برخورد مي نمايند.
در عين حال همين گروه با تجاهل نسبت به اين موضوع و ضوابطي كه در امور مختلف وضع كرده اند، به بهانه هاي مختلف و عمدتا واهي مانند؛دمكراسي وآزادي انديشه، توهين به انبياء الهي و حتي اشغالگري و اعمال خشونت و يا تروريسم دولتي را مجاز دانسته و با اعمال نفوذ بر مجامع بين المللي، آنان را نيز مجبور به سكوت در برابر اين رفتارهاي بيشرمانه مي نمايند.
اين رفتار دوگانه و بلكه چندگانه نسبت به موضوع آزادي و دموكراسي سبب شده تا مزدوران و ايادي استكبار در نقاط مختلف جهان، هرازگاه ارزش ها و باورهاي ديني و مذهبي اديان مختلف را مورد توهين قرار داده و به اشكال مختلف مانند: توليد فيلم، تهيه كاريكاتور و نقاشي، چاپ كتاب و مقاله، سخن پراكني و شايعه سازي، قرآن سوزي و توهين به ساير كتب آسماني، حمله وتخريب مراكز مذهبي و قتل عام پيروان مذاهب، زمينه بروز و تداوم مناقشات محلي و بين المللي بخصوص در كشور هاي جهان اسلام را فراهم سازند.
به عنوان مثال؛ از مجموع 120 جنگي كه بعد از جنگ جهاني دوم بعضا با بكار بردن همين گونه شگردها رخ داده، فقط يك مورد در اروپا اتفاق افتاده كه آن هم عليه مسلمانان بوسنيايي انجام شده و تمام 119 مورد ديگر، در كشورهاي استعمارزده و عمدتا كشورهاي اسلامي حادث شده است، اما نكته مهم تر اين است كه اكثر اين جنگ ها از طريق تحريك باورهاي اعتقادي و مذهبي يا قوميتي ملت هاو بدون حضور مستقيم نظام سلطه
به وقوع پيوسته و به سادگي زمينه هاي تحقق اهدف دشمن را محقق ساخته است.
ساخت صدها فيلم ، انتشار هزاران كتاب، تاسيس و راه اندازي صدها ايستگاه راديو تلويزيوني ماهواره اي و ده ها هزار سايت اينترنتي ضد ديني و به ويژه ضد اسلامي و يا انفجار كليساي مسيحيان در لبنان، كنيسه يهوديان در آرژانتين، معبد بودائيان در هند، مساجد مسلمانان در كشورهاي مختلف كه طي سال هاي اخير تشديد شده است، نمونه هاي ديگري از رفتارهاي ضد اجتماعي و غير انساني كشورهاي سلطه گر محسوب مي شوند.
اين عملكردسخيف كه ناشي از نگاه صرفا مادي كشورهاي مذكور نسبت به مفهوم آزادي است، معمولا متناسب با شرايط و در جهت تحقق اهداف خاصي صورت مي پذيرد. گاهي اين رفتارها در جهت تحت الشعاع قرار دادن اعمال غير قانوني سلطه گران از جمله؛ تجاوزات رژيم اشغالگر قدس انجام مي شود و برخي از اوقات براي سنجش حساسيت يا ميزان هوشياري پيروان مذاهب در يك موضوع خاص شكل مي گيرد، در بسياري از موارد نيزدشمنان بشريت با اين شيوه، ايجاد تشنج و درگيري هاي منطقه اي براي دستيابي به اهدافي مانند؛ داغ كردن بازار فروش تسليحات، اعمال فشار به كشورها براي تحميل اراده سياسي و يا ساير موضوعات مشابه را در انديشه خود تعقيب مي كنند.
همان گونه كه اشاره شد، مفهوم آزادي در نظام سرمايه داري تنها در بر گيرنده منافع مادي صاحبان ثروت و قدرت بوده و نيازهاي معنوي جامعه و يا حتي تامين منافع مادي ساير انسان ها در آن جايگاهي ندارد و همين مسئله سبب شده تا برخي از افراد سرخورده، فرومايه و معارض در كشورهاي غربي به خود اجازه دهند تا مقدسات ديني مردم را به راحتي و به انحاء مختلف مورد اهانت و تمسخر قرار دهند.
به اين ترتيب جامعه جهاني، نه مي تواند در كوتاه مدت به اصلاح رفتار سردمداران كشورهاي غربي اميدوار باشد و نه بايد منتظر اقدامات شعارگونه و بدون پشتوانه مجامع بين المللي در اين زمينه باشد، لذا با توجه به شرايط موجودبه نظر مي رسد، براي مقابله و پيشگيري از تكرار اين گونه رفتارهاي شيطاني از سوي مزدوران نظام سلطه، لازم است پيروان تمامي اديان الهي جهان در يك حركت هماهنگ و همگاني،از طريق اقداماتي مانند؛ تاسيس مراكز حقوقي خاص و تشكيل صندوق مالي حمايت از اديان الهي، هزينه هاي تعقيب و مجازات توهين كنندگان به مقدسات ديني را بطور مشاركتي تامين و راسا در اين زمينه اقدام نمايند، تا ديگر هيچ دين حقيقت جويي شاهد بروز چنين اتفاقاتي نباشد.
 


چشم انداز آينده روابط ايران و مصر

احد كريم خاني
مقدمه
سرانجام جريانهاي اسلام گرا در مصر با محوريت اخوان المسلمين پس از سال ها مبارزه پنهان و آشكار با رژيم ديكتاتوري مبارك و بعد از سختي ها و گذراندن فراز و نشيب هاي فراوان توانستند قدرت را در اين كشور به دست بگيرند. هرچند اخواني ها در ابتداي رقابت هاي انتخاباتي پس از سرنگوني حسني مبارك بسيار ناشيانه عمل كردند و در تعاملات خود با ديگر احزاب و گروههاي سياسي دچار تضاد و يا اختلاف شدند اما در دور دوم انتخابات جبهه اسلام گراها با يك اتحاد نسبي توانستند مجددا صحنه كارزار را از آن خود كنند.
مصر به عنوان پرجمعيت ترين كشور عربي، از چند دهه گذشته جزو تأثيرگذارترين بازيگران در خاورميانه محسوب مي شود. اين كشور كه در طول سي سال قبل تحت حاكميت حسني مبارك و سياستمداران حزب دموكراتيك ملي بود، در عرصه داخلي شاهد سكون و ثبات نسبي : بخوانيد خفقان : بود و مبارك تلاش كرد تا از هر گونه تغيير در ساختار قدرت ممانعت به عمل آورد. بر اين اساس است كه وي عمده مطالبات گروه هاي سياسي مخالف براي ايجاد اصلاحات را رد نمود و سعي كرد تا روند و ساز و كارهاي دموكراتيك و قانوني را براي ممانعت از تقويت و نقش آفريني گروه هاي مخالف، محدود و كنترل نمايد.
در عرصه سياست خارجي و منطقه اي، به رغم رويكرد ضد اسرائيلي و ضد غربي مصر در دوره اي كه به مشاركت اين كشور در جنگ هاي مختلف عليه اسرائيل انجاميد، قاهره رويكرد خود را به صورت اساسي تغيير داد. مصر در دوره مبارك يكي از متحدين اصلي آمريكا در خاورميانه بود كه بعد از رژيم صهيونيستي ، بيشترين كمك هاي نظامي و اقتصادي را از واشنگتن دريافت مي كرد و تعاملات گسترده اي با آمريكا داشت. علاوه بر اين و مهم تر آنكه مصر در دوره مبارك روابطي عادي و مسالمت آميز با رژيم صهيونيستي را دنبال كرد و بازيگر عربي مهمي در تأمين امنيت اين رژيم بود. حمايت جدي مصر از روند صلح خاورميانه و ايفاي نقش ميانجي بين صهيونيست ها و تشكيلات خودگردان و مخالفت و ايجاد محدوديت براي فعاليت و نقش آفريني گروه هاي مقاومت فلسطيني به ويژه حماس، از مهم ترين كار ويژه هاي مصر دوره مبارك، در اين راستا بود.
تحولات داخلي كنوني در مصر و شكل گيري جنبش مخالف فراگير در مقابل رژيم مبارك، كه بعد از تحولات تونس و فرار بن علي رئيس جمهور اين كشور آغاز شد و به كناره گيري مبارك از قدرت و روي كار آمدن اسلام گراها در اين كشور منجر شد، نشانگر آغاز مرحله جديدي در حيات سياسي مصر است كه ساختار و فضاي سياسي داخلي و احتمال جهت گيري هاي سياست خارجي آن كشور را بخصوص در ارتباط با جمهوري اسلامي ايران با دگرگوني هايي روبه روخواهد كرد.
عملكرد اسلام گراها
بعد از پيروزي محمد مرسي در انتخابات مصر، شايد ساده ترين تعبيري را كه در مورد انقلاب 25 ژانويه اين كشور بتوان به كار برد، اين است كه بگوييم سرانجام، مسير دشوار ميدان تحرير تا كاخ رياست جمهوري، طي شد و مخالفاني كه ساليان متمادي در رنج و سختي و زندان به سر مي بردند اكنون دستي در قدرت دارند. عمده ترين مشخصه نقشه جديد عرصه سياست در مصر آن است كه چارچوب پيشين تقسيم بندي نيروهاي سياسي به شدت تغيير يافته است و اين وضعيت، بيش از همه در مورد تقسيم بندي جريان ها صدق پيدا مي كند:
1- اخواني ها
2- بازماندگان رژيم سابق
3- جريان سومي ها (كه نه از بازماندگان رژيم سابق و نه از اسلام گراها هستند)؛
4 - وسطي ها؛ آن دسته از اسلام گراهايي هستند كه نه بازماندگان رژيم سابق را قبول دارند نه اخوان و نه جريان سومي ها را.
با اين توصيف مي توان گفت با روي كار آمدن مرسي و طيف اخواني ها گرو ه هاي ديگر عرصه را برخود تنگ ديدند و شروع به جبهه گيري ها عليه مرسي و انتقاد از وي كردند.در اين ميان كشورهاي غربي و در راس آنها امريكا با اعزام وزير خارجه خود سعي كردند ارتباط خود را با مرسي و جبهه اخوان نزديك تر سازند كه همين امر باعث شد مخالفين مرسي و اخوان عنوان نمايند كه اخواني ها با مساعدت امريكايي ها توانستند در انتخابات پيروز شوند. براي پاسخ به اين سوال كه آيا مرسي توانسته رضايت همه گروهاي سياسي و ساير اقشار مردم را طي ايامي كه در عرصه قدرت بوده جلب نمايد يا خير به بررسي مواردي در اين باره مي پردازيم.
الف) سياست داخلي
1- انحلال مجلس شعب، متمم قانون اساسي و مجلس موسسان : محمد مرسي در ابتداي عهده داري رياست جمهوري خود با مشكل انحلال پارلمان و موضوع متمم قانون اساسي و نيز مجلس موسسان روبه رو شد و پس از يك هفته از اعلام نتايج رياست جمهور و پيروزي وي در اين انتخابات بلافاصله طي حكمي اعلام كرد كه بايد مجلس شعب به كار قانوني خود ادامه دهد كه به دنبال آن واكنش هايي را از جبهه هاي مخالف سياسي به ويژه شوراي نظامي به دنبال داشت. اما از سويي ديگر موجبات خوشحالي مردم و اسلام گراها را فراهم كرد و سبب شد كه اسلام گراها و به ويژه طيفهاي اخواني هاو سلفي ها را در ميدان تحرير براي حمايت از اين حكم تاريخي بر ضد شوراي نظامي و دادگاه عالي قانون اساسي شاهد باشيم. اما به يك باره و باتلاشهاي پي در پي شوراي نظامي و قضات و القاي جبهه هاي سياسي مخالف مرسي و اخوان اين تصميم گيري درباره اين موضوع به دادگاه قضاي اداري محول گرديد سپس دادگاه قضائي اداري نيز طي يك جلسه با حضور شاكيان اين پرونده عنوان كرد كه رسيدگي به پرونده در حيطه كاري اين دادگاه نمي باشد. اين موضوع نشان مي داد كه مرسي و اخوان المسلمين شيوه برخورد مستقيم با شوراي نظامي را كه ابتدا در دستور كار خود قرار داده بودند عوض كرده و تصميم دارند به صورت مذاكره و قانوني اين مشكل را حل و فصل كنند و همين امر باعث گرديد بسياري از گروههاي موافق و طرفدار اخوان و مرسي از برخورد ضعيف اخوان و مرسي نسبت به پرونده مذكور ناخرسند شوند.
2- تشكيل كابينه : مرسي قبلا طي نطقي اعلام كرده بود ،كابينه اي كه تشكيل خواهد داد يك كابينه تكنوكرات و متخصص بوده و سعي خواهد كرد كه از تمامي طيفهاي سياسي و جريانات موجود در مصر در كابينه خود استفاده كند. لذا وي طي حكمي فردي را به عنوان نخست وزير كابينه معرفي كرد كه داراي هيچ سابقه سياسي و گرايش به جريان سياسي خاصي ندارد. اين امر باعث گرديد واكنشهايي از سوي جريانهاي مخالف و موافق مطرح شود :
- برخي از احزاب سياسي جبهه مخالف معتقدند كه انتخاب هشام قنديل به سمت نخست وزيري مخالف با وعده هاي داده شده مرسي بوده و بيانگر آراي طيف هاي سياسي اين كشور نمي باشد.
- برخي ديگر از جريانهاي سياسي و مخالف مرسي تاكيد دارند كه با انتخاب هشام قنديل به عنوان نخست وزير جديد مصر قدرت در كشور به دست اخوان المسلمون افتاده است چرا كه بر اين باورند كه آقاي هشام قنديل داراي وزنه سياسي، اقتصادي و اجرايي در مصر نمي باشد. لذا عملا كشور دست اخوان اداره مي شود و نخست وزير يك مقام تشريفاتي بيش نمي باشد.
انتصاب يكي از مسيحيان به نام سمير مرقص، معاون سابق استاندار قاهره به سمت معاونت رياست جمهوري مصر باعث شد تا جامعه مسيحيان مصرنسبت به اين حكم استقبال خود را نشان دهند، چون براي اولين بار بود كه يك مسيحي در اين كشور به معاونت رئيس جمهوري اين كشور منصوب مي شود.
اين اقدام مرسي باعث شد كمي از انتقادهاي احزاب سياسي مخالف به ويژه مسيحيان نسبت به وي كاسته شود، اما افراد منتقد اين اقدام وي را زمينه اي براي جلب رضايت قبطي ها و امريكايي ها تلقي كردند آن ها مي گويند در قانون اساسي اختيارات خاصي براي معاون رئيس در نظر گرفته نشده و حتي عنوان مي كنند كه اختيارات مشاوران رئيس جمهوري بالاتر از معاونان اوست.
ب ) سياست خارجي
1- امريكا : امريكايي ها پس از انتخاب مرسي بلا فاصله عزم خود را جزم نمودند تا با تدارك سفر به مصر تلاش كنند كه هم پيمان خود را در منطقه از دست ندهند. هياتي عالي رتبه و در راس آن وزير خارجه آمريكا را به مصر فرستاده شد تا هم اوضاع مصر را از نزديك رصد و برآورد كند و هم بتواند مصر را مانند گذشته هم پيمان و در جهت خواست منافع آمريكا نگه دارد. اين سفر نشان دادكه مصر، مصر سابق نيست كه روسا و مسئولين آن تابع امريكا باشند چرا كه رئيس جمهور مصر به صورت ديپلماتيك و رسمي با وزير خارجه امريكا برخورد داشت و حتي براي استقبال رسمي خود به سمت فرودگاه نرفت بلكه وزير خارجه مصر مراسم استقبال را در فرودگاه قاهره اجرا نمود. اما گذشته از اتفاقات و قول و قرارهايي كه در اين سفر ميان طرفين امريكايي و مصري صورت پذيرفت تحليلگران سياسي مصر عنوان كردند كه اين سفر يك سفر از پيش تعيين شده بوده و اخواني ها با امريكايي ها چه قبل از انتخاب مرسي و چه بعد از آن با امريكايي ها كاملا هماهنگ مي باشند. اما اخواني ها عنوان كردند اين سفر داراي منافعي خواهد بود كه سود آن به جيب مردم مصر خواهد رفت و با اشاره به بخشيدن و يا تخفيف بدهي يك ميليارد دلاري امريكا به مصر رابطه ميان امريكا با مصر را مثبت ارزيابي كرده و نويد شكوفايي اقتصادي در مصر را دادند.
2- فلسطين : پس از انتخاب مرسي به عنوان رئيس جمهور مصر همگان چه در داخل و چه در خارج منتظر بودند ببينند روابط ميان مصر و فلسطيني ها به كجا مي انجامد و نيز با گذشت چند ماه از انتخاب مرسي شاهد اعزام گروههاي فلسطيني به مصر درقالب رسمي نظير سفر اسماعيل هنيه با چند تن از وزراي خود به مصر، سفر خالد مشعل (دبير كل جبهه حماس) و ابو مازن (رئيس تشكيلات خودگردان به مصر ) بوديم. ديدارهاي صورت گرفته ميان طرفهاي فلسطيني و مصري حول محورهاي زير بود:
- ضرورت تسريع در تحقق آشتي فلسطينيان به منظور يكي كردن صفوف و گروه ها براي ياري فلسطين.
- مطرح شدن قضيه فلسطين به عنوان يك قضيه محوري براي اخوان المسلمون از زمان تاسيس اين جماعت.
- دستيابي ملت فلسطين به حقوق مشروع خود از جمله تشكيل كشور مستقل فلسطين به پايتختي قدس شريف.
- ارائه راهكارها براي برداشتن محاصره غزه و پايان دادن به درد و رنج مردم غزه، تسهيل تردد فلسطينيان در گذرگاه رفح بر اساس قوانين و ضوابط مربوط به ويزاها به منظور كاهش مشكلات شهروندان فلسطيني
- پرداختن به موضوع سوخت براي كاهش حجم بحران سوخت و برق غزه.
- كسب نتايج مثبت به ويژه در موضوع آزادي تردد مسافران نوار غزه از طريق گذرگاه رفح و ارائه تسهيلات جديد براي تردد مسافران.
همه اين موارد حاكي از آن است كه مرسي و اخوان المسلمين به دنبال نزديك شدن هرچه بيشتر به فلسطيني ها و فاصله گرفتن از رژيم صهيونيستي مي باشند. كه البته اين امر موجبات خشنودي اسلامي ها و انقلابي ها در داخل مصر و ناخرسندي جبهه هاي مخالف به ويژه كساني كه مخالف كمك مصر به فلسطين در داخل مي باشند( ازجمله شوراي نظامي و بازماندگان رژيم سابق مي گردد و در خارج نيز رژيم صهيونيستي و همپيمانان او در منطقه به ويژه امريكا و غرب) را فراهم مي سازد .
بررسي روابط خارجي مصر با ايران
پيروزي آقاي محمد مرسي را مي توان بعد از سقوط مبارك در رديف اتفاقات بزرگي دانست كه در تحولات داخلي و روابط خارجي اين كشور تأثيرگذار است. ايران مشكلات زيادي را در روابط با مصر در زمان حسني مبارك داشته است . ولي به نظر مي رسد كه روابط مصر با ايران در شرايط اخير تغيير خواهد كرد و البته اين تغييرات بستگي به مولفه هاي مختلفي دارد.
1- آمريكايي ها از طريق نظامي ها در تلاش هستند كه همه ابزارها از دست شان خارج نشود و از اين جهت آنها علاقه اي به عادي سازي روابط بين دو كشور ايران و مصر ندارند.
2- تعدادي از كشورهاي عربي به دنبال اين هستند كه روابط ايران و مصر وضعيتي عادي پيدا نكند.
3 - رژيم صهيونيستي مانع ديگر است . اين رژيم اگر نتواند تاثير مستقيمي روي اخواني ها بگذارد از طريق غير مستقيم تلاش مي كند.
4- مانع ديگر سلفي ها هستند كه در داخل پارلمان مصر بعد از اخواني ها داراي بيشترين نفوذ و آراء بوده و به شدت هم متاثر از عربستان سعودي هستند.
مجموعه موارد ذكر شده را بايد مزاحمت هايي دانست كه همواره بر سر راه بر قراري روابط ايران و مصر وجود دارد، البته عوامل مثبتي را هم براي بهبود روابط في مابين مي توان نام برد.
1- مردم كشور مصر را مي توان يكي از عوامل مثبت مهم دانست كه علاقه مند به برقراري روابط كشورشان با جمهوري اسلامي ايران هستند.
2- از سوي ديگر بايد به بزرگان اخوان المسلمين اشاره كرد كه البته داراي تفاوت ديدگاه بسياري با سلفي ها هستند و اساسا اخواني ها نگاهشان به روابط با ايران و روابط خارجي نگاه متعادلي است.سفر اخير محمد مرسي به ايران و شركت در اجلاس سران جنبش عدم تعهد نيز در اين راستا قابل ارزيابي است.
مواضع شخصيتهاي برجسته مصري در مورد رابطه با ايران :
¤ «جورج اسحاق«، رهبر جنبش كفايه مصر : دولت مصر بايد با كشور ايران كه جايگاه بزرگي در منطقه دارد و مركز ثقل خاورميانه به شمار مي رود، رابطه برقرار كند.
¤ مهدي عاكف ، رهبر سابق اخوان المسلمون : رابطه مصر با كشورهاي جهان از جمله ايران خوب و برابر است و رئيس جمهور مصر نيز از اين روابط در راستاي خدمت به منافع ملت و كشور استفاده مي كند بدون اينكه هيچ كشوري حق دخالت در امور مصر را داشته باشد.
¤ «عبدالعزيز الحسيني» يكي از رهبران حزب كرامت مصر : تصميم گيري درباره مسئله از سرگيري رابطه با ايران به سود مصر خواهد بود.
¤ دكتر «ناجح ابراهيم»، رهبر جماعت اسلامي مصر : اگر قرار باشد ما با كشورهاي غير اسلامي ارتباط داشته باشيم، اولويت ما ارتباط با كشورهاي اسلامي است و مردم مصر دوستاني خوب و صميمي براي مردم ايران هستند و نمي توان از ارتباط با ايران به خاطر شيعي بودن آن صرف نظر كرد .
¤ «محمود عزت» معاون رهبر گروه اخوان المسلمون مصر : اگر مصر نقش منطقه اي خود را احيا كند، توازن بزرگي به وجود خواهد آمد و در صورتي كه روابط متوازني ميان مصر و تركيه و ايران بوجود آيد، اين موضوع به نفع صلح جهاني خواهد بود.
¤ «عاطف المغاوري» نماينده مجلس ملي مصر : بدون شك ايران در صدر كشورهايي است كه ما خواهان روابط با آن هستيم. نگاه ما بازگشت روابط سياسي ايران و مصر به حالت عادي است.
¤ «جمال زهران» نماينده سابق پارلمان و رئيس گروه علوم سياسي دانشگاه سوئز مصر : با پيروزي انقلاب و سرنگوني حسني مبارك از سرگيري و تحكيم روابط بين ملت دوست و برادر ايران و مصر حتمي به نظر مي ر سد. معتقدم كه تحولات اخير مصر تحكيم هر چه زودتر مناسبات با تهران را ايجاب مي كنند زيرا چنين امري به نفع دو طرف و دو ملت است.
¤ «دكتر محمود شعبان، احمد حقوقدان مصري : مردم مصر خواهان برقراري رابطه با ايران هستند و سفر هيئت هاي مختلف مصري به تهران خود گواه اين مطلب است. بدون شك برخي كشورهاي غربي به ويژه آمريكا هرگز خواهان روابط حسنه ميان ايران و مصر نيستند. چرا كه وحدت 2 كشور را خطري بزرگ براي خود تلقي مي كنند. لذا به هر شكل ممكن تلاش مي كنند روابط تهران و قاهره در شرايطي نامطلوب قرار داشته باشد.
¤ دكتر «كمال توفيق هلباوي» سخنگوي سابق گروه اخوان المسلمون ، نويسنده و انديشمند مصري ، رئيس موسسه «روابط اسلامي در انگليس»، :طبيعي است كه بگوييم برقراري روابط ايران و مصر ضروري است و تمامي عقلا و انديشمندان از ايجاد روابط حسنه ميان ايران و مصر حمايت مي كنند . وي ابراز اميدواري كرد كه دولت جديد روابط با تمامي كشورها به خصوص ايران را كه در زمان رژيم مبارك قطع شده بود، برقرار كند .
¤ «اشرف فهمي موسي» عضو دبيرخانه حزب الوسط مصر : محمد مرسي خواستار ازسرگيري رابطه تهران قاهره است و ذهن و زبانش به رئيس جمهور ايران نزديك است.
¤ عمرو موسي دبير كل سابق اتحاديه عرب : از سفر مرسي به ايران حمايت كرد و معتقد بود كه مرسي بايد از فرصت اجلاس سران جنبش غيرمتعهدها در ايران [در شهريورماه] براي باز كردن باب گفت وگو با ايران استفاده كند زيرا اينجا ديگر مسئله«كشور مصر» مطرح است نه اينكه او از اخوان المسلمون است يا از جرياني ديگر.
¤ موسي مصطفي موسي، رهبر حزب الغد مصر : ما خواهان ازسرگيري روابط مصر با ايران بر اساس احترام به مذاهب دو طرف هستيم وهمه ما مصري ها خواه مسلمان و مسيحي از اين روابط استقبال مي كنيم.
¤ قاضي محمود الخضيري؛ نايب رئيس سابق ديوان دادگستري مصر و رئيس كميته قانونگذاري پارلمان : من اعتقاد دارم كه مصر بايد با همه كشورهاي جهان رابطه داشته باشد و اين رابطه رابطه اي خوب و تاثيرگذار باشد به جز رژيم صهونيستي كه ما اصلاً با اين رژيم رابطه اي نداريم، اما در خصوص ايران بايد بگويم كه مصر نبايد به خواسته هاي آمريكا در اين ارتباط تن دهد و ما از رابطه ايران و مصر حمايت مي كنيم. ايران جزو كشورهايي است كه در احياي مجدد اقتصاد مصر مي تواند، نقش بزرگي ايفا كند.
¤ ابوالعزحسن علي الحريري،نامزد سابق انتخابات رياست جمهوري مصر : روابط مصر و ايران بايد قدرتمند، برابر و متوازن باشد و ما نبايد فرصت داشتن رابطه با ايران را كه در صف مبارزه با آمريكايي ها و اسرائيلي ها ايستاده است و كشوري قدرتمند و پيش آهنگ در منطقه است از دست بدهيم وگرنه ضرر مي كنيم.
پيشينه رابطه ايران و مصر :
روابط ايران و مصر تا قبل از انقلاب ايران در سال 1357، در بالاترين سطح قرار داشت. اما پس از انقلاب ايران روابط ميان دو كشور همواره دچار بحران و تشنج بوده است و هم اكنون اين روابط در پايين ترين سطح (در سطح كاردارو يا حافظ منافع ايران ) قرار دارد.
ديدگاه كارشناسان:
در خصوص آينده رابطه ايران و مصر سه ديدگاه وجود دارد ؛
1. برخي از كارشناسان معتقدند گرچه اخوان مصر بر خلاف اخوان اردن همواره نگاه و روابط خوبي با ايران داشته است؛ ولي اسلام گرايان براي تجديد رابطه و ارتقاي روابط با ايران با فشارهاي زيادي از سوي حاميان رژيم سابق، سكولارها، دولتهاي عربي و كشورهاي غربي مواجه هستند. در اين بين عربستان و برخي ديگر از كشورهاي عربي و حاميان آنها در سياست مصر معتقدند تجديد و بهبود روابط با ايران مي تواند فرصت هاي جديدي را براي تهران براي بسط نفوذ خود در منطقه ايجاد نمايد. از اين رو تمام تلاش خود را براي ممانعت از برقراري روابط به كار مي گيرند. (تلاش دولتمردان جديد مصر مي بايستي در راستاي بنيادگذاري يك سياست خارجي مستقل ملي-اسلامي باشد.)
2. عده اي ديگر معتقدند چون حماس شاخه اي از اخوان المسلمين مي باشد و حماس نيز با ايران رابطه بسيار خوبي دارد و مي توان از اين فاكتور براي نزديك شدن به اخوان و در نتيجه تلاش براي برقراري هرچه بهتر رابطه با مصر گام نهاد.
3. گروه ديگري از كارشناسان معتقدند؛ مرسي چاره اي جز اين ندارد كه رابطه با ايران را به نحوي پيش ببرد كه متفاوت از گذشته باشد. با اين اوصاف مي توان پس از اين در انتظار شكل گيري روابط بهتري ميان دو كشور بود اما اين بدان معنا نيست كه اين اتفاق در زماني نزديك روي خواهد داد؛ بلكه شكل گيري روابط گسترده و مثبت ميان ايران و مصر نياز به گذر زمان دارد.البته بايد يادآورشد كه اقشار مختلف مردم مصر نگاه شان به روابط با ايران نگاه مثبتي است و خواستار برقراري رابطه هستند؛ همچنان كه در ايران هم اغلب مردم نگاه مثبتي به تحولات مصر و رابطه با اين كشور دارند.
با اين اوصاف مي توان از اين پس در انتظار شكل گيري روابط بهتري ميان دو كشوربود اما نه با شتابزدگي بلكه طرفين بايد باواقع بيني و درايت به دنبال راهكاري مثبت براي تعميق روابط باشند.
 


منازعه در چه سطحي است؟

«اينكه ما تصور كنيم با فلان تصميم، با فلان تدبير و اقدام، موجب شديم كه دشمني به طرف ما جلب شود، اين غلط است؛ اين درست نيست. ملت ايران به خاطر جايگاه مستقل خودش، به خاطر تسليم نشدن در مقابل نظام سلطه ي بين المللي، مورد اين تهاجم هاست.» (حضرت آيت الله خامنه اي، 12/7/91)
سال هاي سال واقع گرايي به عنوان جريان اصلي نظريه پردازي و سياست گذاري در عرصه ي روابط بين الملل، كنش هاي بازيگران را بر اساس مفهوم «منافع» تحليل كرده است. بر اين اساس، هر واحد سياسي بر پايه ي منافع ملي خود كه از مرزهاي جغرافيايي هر كشور به كشور ديگر متفاوت بوده، در تعامل با ديگر بازيگران عرصه ي روابط بين الملل، كوشيده تا هم سويي آن ها را با منويات خويش رقم بزند يا اين كه دست كم از اصطكاك منافع كه سبب تنش در روابط مي شده، بكاهد. در مواردي كه تنش و چالش ميان دو يا چند بازيگر بالا گرفته و درگيري و جنگي رخ داده، اين كارزار را بر پايه ي تعارض شديد منافع و ناتواني در فرونشاندن لبه هاي تيز آن تحليل كرده اند.
از آن جا كه عرصه ي روابط بين الملل حوزه اي عيني است و دست كم وجوه بيروني كنش بازيگران به زودي در آن آشكار مي گردد، در طول سال ها اين چهارچوب تحليلي، ناكارآمدي خود را نشان داده است. از مهم ترين رويكردهاي رقيب و منتقد در برابر جريان اصلي، رويكردي است كه در ايران با نام «سازه انگاري» يا «برساخته گرايي» شناخته مي شود. سازه انگاران متأثر از يافته هاي برساخته گرايي در علوم اجتماعي، براي يافتن راهي در ميانه آرمان گرايي و واقع گرايي در نظريه هاي روابط بين الملل، مي كوشيدند تا وجوه نرم و پنهان (غير مادي و غير محسوس) كنش بازيگران و بنيادهاي رفتاري آنان در روابط خويش را بيشتر بكاوند. بر پايه ي پژوهش ها و يافته هاي سازه انگارانه، الگويي پديد آمد كه منافع هر بازيگر را در پرتو «هويت» آن و »نقش«ي كه براي خويش تعريف مي كرد، ترسيم مي نمود. بنابراين مفهوم منافع ملي نيز كه در اين الگو جاي داشت، با ارجاع به هويت و نقش بازيگر فهميده مي شود. هويت بازيگران هم به نوبه ي خود به واسطه ي ارزش ها و هنجارهاي بين الأذهاني مشترك داخلي و بين المللي شكل مي گيرد.
اگر اين چهارچوب مفهومي را براي تحليل كنش هاي بازيگران در عرصه ي روابط بين الملل به كار بگيريم، وجوه تازه و نايافته اي از رفتار آن ها آشكار مي گردد. روابط بين الملل عرصه ي تعقيب منافع است اما با ارجاع منافع به لايه هاي ديگري همچون هنجارها، هويت ها و نقش ها مي توان دليل رفتارهاي گوناگون بازيگران را دريافت. براي نمونه چرا دو بازيگر با منافع نزديك گاهي با هم به رقابت و نزاع برمي خيزند و نيز گاهي ميان دو بازيگر با منافع دور از هم، شاهد همكاري و ائتلاف هستيم؟ اجازه بدهيد براي روشن تر شدن بحث، نمونه اي را بررسي كنيم.
اتحاد جماهير شوروي و ايالات متحده ي آمريكا در دوراني چهل ساله پس از جنگ جهاني دوم، در وضعيتي به سر بردند كه »جنگ سرد« نام گرفت. در اين دوران مجموعه اي از رقابت ها و نزاع هاي فكري، رسانه اي، نظامي، اقتصادي و سياسي ميان اين دو بازيگر وجود داشت، اما بايد ديد سطح منازعه ي ميان اين دو بازيگر در چه اندازه اي بود؟ از سويي به نظر مي رسد هر دوي اين بازيگران بر پايه ي هنجارهاي اومانيستي برآمده از فلسفه هاي عصر روشنگري كه در چهارچوب دو ايدئولوژي ليبراليستي و ماركسيستي بسته بندي شده بود، هويتي را براي خود تعريف كرده بودند. از سوي ديگر چنين مي نمايد كه هر دوي آن ها نقش قدرت فائقه ي جهاني و بين المللي را براي خويش ترسيم نموده، در اين راستا به جذب ديگر بازيگران اين عرصه پرداخته و دو بلوك قدرت شرق و غرب را شكل داده بودند.
اگرچه اين منازعه ي پرهزينه سرانجام به فروپاشي نظام كمونيستي شوروي در برابر دنياي سرمايه داري به رهبري آمريكا انجاميد، اما هنجارها و نقش بازيگر پيروز، چندان نشاني از تمايز بنيادين نسبت به هنجارها و نقش بازيگر شكست خورده نداشت. برقراري خط تماس از ميانه ي دوره ي جنگ سرد بين سران آمريكا و شوروي نشان داد كه سطح تعارض ميان آن ها هر اندازه كه باشد، روابط ميان دو ابرقدرت با ارجاع به برخي نقاط مشترك قابل مذاكره است. اشتراك اين دو بازيگر در هنجارها و نقش ها، خودبه خود مؤيد «همسويي هويتي» نيز بود. اين در حالي است كه منافع دو بازيگر در تمام اين دوره ي چهل ساله در برابر هم قرار مي گرفت. در واقع تداخل نقش هاي آن ها عرصه اي گسترده از رقابت و منازعه در منافع را سبب مي شد و هيچ يك مايل نبودند چنين ميداني را با شكست ترك نمايند.
رفتارهاي ايالات متحده ي آمريكا و اتحاد جماهير شوروي نيز چه به طور مستقيم در برابر يكديگر و چه غير مستقيم و در برابر ديگر بازيگران عرصه ي روابط بين الملل، نشان گر همين تضاد منافع و رفتارهاي منازعه آميز بود. سرانجام نيز اين صف بندي با توانايي سياسي-رسانه اي بلوك غرب در استيلاي منويات خود به عنوان بازيگري كه مي تواند نقش تنها قطب قدرت جهاني را ايفا نمايد، پايان گرفت. از آن پس ايالات متحده ي آمريكا فرصت يافت تا جايگاه خود را در نظر و عمل به عنوان قدرت هژمونيك و كدخداي دهكده ي جهاني در مركز عرصه ي روابط بين الملل تعريف نموده و جايابي ديگر بازيگران را در مدارهاي بعدي حلقات قدرت پيرامون خود دنبال كند.
امروز بيش از دو دهه از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي (و در پي آن نظم جهاني دوقطبي) مي گذرد و ايالات متحده ي آمريكا آشكارا با قدرت نونهادي در برابر خود مواجه شده است. اين بازيگر تازه نفس همزمان با آخرين سال هاي منازعه ي بلوك غرب و بلوك شرق از متن يك انقلاب اسلامي در ايران برآمد و از همان ابتدا شعار «نه شرقي نه غربي» را به عنوان پيشاني نوشت سياست خارجي خويش در روابط بين الملل سرداد. هرچه از روزهاي فراغت ايالات متحده از رقابت با حريف قديمي اش، يعني شوروي مي گذرد، وجوه عميق تري از منازعه ي جديد ميان اين نظام و جمهوري اسلامي ايران با شدت بيشتر رخ مي نمايد. با گذشت سي و چند سال از پيروزي انقلاب اسلامي و گذشت سه دهه از استواري نظام جمهوري اسلامي ايران در محيطي كه آكنده از تهديدها و تحريم ها عليه آن است و در عين حال مقاومت سياسي-اقتصادي متكي به توان درونزا در كنار گسترش گفتمان آن در جهان اسلام و قدرت يابي موج بيداري اسلامي در منطقه ي خاورميانه و شمال آفريقا، مرزهاي ميدان نوين تضاد منافع آمريكا و رقيب تازه نفس آن آشكارتر شده است.
ترسيم و تحليل وضعيت كنوني رقابت در عرصه ي روابط بين الملل ميان ايالات متحده ي آمريكا و جمهوري اسلامي ايران بر اساس نظريه ي سازه انگاري يا برساخته گرايي در اين جا نيز لايه هاي زيرين و ابعاد مخفي اين منازعه را روشن خواهد نمود. بر خلاف الگوي رقابت دوقطبي پيشين ميان بلوك غرب با بلوك شرق، يكي از بازيگران -يعني ايران- هنجارهاي خود را با ارجاع به آموزه هاي برآمده از متن ارزش هاي ديني با قرائت شيعي معرفي مي كند و نقش خود را بدون آن كه بر سر آن هياهويي برپا كند، أمّ القرا و مركز و رهبر جهان اسلام ترسيم مي نمايد؛ اگرچه در اين عرصه بي رقيب نيست. همچنين جمهوري اسلامي ايران نيم نگاهي نيز به تغيير معادلات جهاني در سطح سياست بين الملل و منطق حاكم بر روابط بين الملل دارد.
بنابراين در اين جا اشتراكي ميان هنجارهاي هويت ساز دو بازيگر ديده نمي شود و از نظر نقش نيز دو بازيگر در دو سطح مختلف ايفاي نقش مي كنند. اگرچه ايالات متحده از نظر ژئواستراتژيك در منطقه ي عملياتي سياست خارجي جمهوري اسلامي منافع خود را به شدت در خطر مي بيند و به همين دليل در آن حضور نظامي مستقيم دارد. همچنين توانايي گفتمان انقلاب اسلامي در به چالش كشيدن منطق حاكم بر سياست بين الملل را دريافته است. در بازه ي زماني كنوني، بازتاب اين احساس خطر جدي در رفتارهاي سياست خارجي ايالات متحده در قالب فشارهاي تبليغاتي-ديپلماتيك و تحريم اقتصادي رخ نموده است. به عبارت ديگر رفتارهاي دشمنانه ي آمريكا در برابر پيشرفت هاي ايران اسلامي، پرده از تعارض هنجارها، هويت ها و نقش ها و به دنبال آن منافع دو بازيگر برمي دارد.
قرينه اي ديگر براي عمق تعارضات ميان ايران و آمريكا تا سطوح هنجاري و هويتي به سخنان رهبر انقلاب درباره ي امكان و شرايط مذاكره ي ايران با ايالات متحده بازمي گردد. آيت الله خامنه اي در برابر شعار تغيير در سياست خارجي و روابط ديپلماتيك رئيس جمهور كنوني آمريكا، در سخنان آغاز سال 1388 در حرم رضوي اظهار داشتند كه با وجود ضرورت تغيير حقيقي در عمل دولت اين كشور، هيچ گونه تغييري حتي در سطح ادبيات هم در اين باره ديده نمي شود. ايشان در ديدار با كارگزاران نظام در 27 مرداد 1389 نيز به تشريح سطح منازعه ي ايران و آمريكا پرداخته اند:
«نگاه ايالات متحده ي آمريكا به نظام اسلامي، نگاه نفي موجوديت است؛ اين را در طول سال ها كاملاً فهميديم. البته خودشان مي گويند نه خير، تغيير رفتار. تغيير رفتاري كه آن ها مي گويند، اگرچه هميشه هم روي آن پافشاري ندارند، معنايش نفي هويت است. يعني آن رفتارهاي اصلي اي كه شاخص اسلامي بودن است، بايد تغيير پيدا كند. ما هم نگاهمان به آمريكا، نفي موجوديت استكباري آمريكاست والّا رژيم آمريكا و دولت آمريكا يك كشوري است مثل بقيه ي دولت ها. استكباري بودن آمريكا، سلطه ي جهاني بودن، ابرقدرتي آمريكا، از نظر ما مردود است؛ ما قبول نداريم.»
اين تعارض بنيادين هويتي در حالي روزبه روز بيشتر آشكار مي شود كه جمهوري اسلامي ايران با پيشرفت هاي خودبنياد علمي و مقاومت در برابر تحريم هاي خارجي، همچنان بر حق خود در استفاده ي صلح آميز از انرژي هسته اي پافشاري مي كند. اين پايداري از سوي مقامات و تصميم سازان ايالات متحده به عنوان نمادي از ارتقاي سطح و ميزان قدرت بازيگري ايران در منطقه و جهان تفسير مي شود و از همين رو است كه با وجود عدم اثبات هيچ گونه تخلفي از مسير استفاده ي صلح آميز در تحقيقات نهادهاي مسئول بين المللي، جمهوري اسلامي مورد بي سابقه ترين تهديدهاي نظامي و تحريم هاي اقتصادي قرار گرفته است.
در چنين شرايطي، اگرچه ممكن است برخي رفتارهاي نسنجيده يا گفتارهاي برانگيزاننده ي لحظه اي بر عصبانيت و هيجان بيفزايد، اما سطح منازعه و عمق آن به گونه و به اندازه اي نيست كه بتوان آن را بر اصل منازعه چندان مؤثر دانست. در چنين شرايطي نه تنها بايد با تحليل هاي واقع بينانه، سطح و عمق منازعه را بازخواني و يادآوري نمود، بايد هوشيارانه از رفتارهاي مبتني بر عصبانيت و هيجان رقيبان و دشمنان در راستاي پيشبرد منافع خويش بيشترين بهره را برد؛ نكته اي كه رهبر انقلاب در همين مهر ماه و در ديدار با نخبگان جوان كشور به آن اشاره فرموده اند.
منبع: پايگاه اطلاع رساني رهبر معظم انقلاب
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14