(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 25 مهر 1391 - شماره 20333

كودكانمان را از خاطرات مادربزرگ و پدربزرگ ها محروم نكنيم
اثرات بلايا و صدمات وارده به كودكان و نوجوانان با آموزش كاهش مي يابد
چگونه نام كوچك خود را تغيير دهيم؟
پرداخت خسارت افت قيمت خودرو برعهده مقصر است
ناآشنايي خانواده ها با فلسفه مهريه و جهيزيه
عامل با لا رفتن سن ازدواج


كودكانمان را از خاطرات مادربزرگ و پدربزرگ ها محروم نكنيم

توكلي
پيامبر رئوف و مهربان ما در بسياري از سخنان و نصايح خود كه ما از آنها به احاديث ياد مي كنيم، سفارش هاي اكيدي بر رعايت حال سالمندان و احترام به والدين داشته اند. سفارش هايي كه هر كدام از آنها را مي توان از منظر مسائل رواني و جسمي سالمندان مورد توجه قرار داد. اما اگر به كنه اين سخنان ارزشمند نگاهي هر چند سطحي هم بيندازيم، متوجه خواهيم شد كه توجه و احترام به سالمندان كساني كه به قولي گيسوان و محاسن خود را در آسياب سپيد نكرده اند و در لابلاي موهاي نقره ايشان هزاران خورشيد معرفت و تجربه مي درخشد، مي تواند راهگشاي بسياري از مسائل و حضورشان هر چند خالي از تكيدگي و رنجوري نيست اما، مي تواند بركت زندگي ما باشد.
پيامبر اسلام(ص) مي فرمايند: وقتي بزرگ طايفه اي پيش شما آمد، او را بزرگ شماريد و در جايي ديگر توصيه دارند كه بركت در بزرگان ماست و هركس بر كوچك ما رحم نكند و بزرگ ما را محترم نشمارد، از ما نيست. از اين سخنان گهربار و ارزشمند مي توان فهميد كه براي نزديكي به رسول خدا كه رضايت خداوند را هم در پي خواهد داشت بايد به بزرگان- سالمندان- احترام ويژه گذاشت.
اما متاسفانه اين نكته هاي ظريف و زيبا در دنياي زشت و خاكستري كه برخي از ما براي خود ساخته ايم و در هياهوي رنگ و رو باخته محبت انساني، در جبران مافات اسم پرطمطراق دنياي مدرن و صنعتي را روي آن گذاشته ايم، زنگار فراموشي به خود گرفته است.
ديگر در كمتر خانه اي بچه ها صبح با نوازش گرم دستان مادربزرگ بيدار مي شوند و دستان كمتر كودكي در دستان محكم و پرصلابت پدربزرگ، به سمت پارك مي رود. ديگر بچه ها از داشتن خاطرات زيبا با مادربزرگ و پدربزرگ محروم هستند و شايد نسل هاي آ ينده جرات پرسيدن خاطرات والدينشان را در خانه «مادربزرگي» نداشته باشند.
اگر چه گفتن اين حقايق و نوشتن آنها، هرگز لذت بخش نيست اما از حقيقت نمي توان گذر نكرد و آن را ناديده انگاشت.
امسال هم به مناسبت روز جهاني سالمند، مهمان مادربزرگ ها و پدربزرگ هاي ساكن در آسايشگاه خيريه «كهريزك» بوديم.
از كنار اتاق هر كدام از اين بزرگواران كه مي گذري با نگاهي سرشار از محبت به استقبالت مي آيند و با كلامي سرشار از امتنان براي اينكه به ديدارشان رفته اي سلامت را پاسخ مي دهند. گاهي خجالت زده ات مي كنند و قبل از اينكه سلام كني، به عليكت وامي دارند. حسن آقا از آن گروه ساكناني بود كه در محوطه نشسته بود و نگاهش را ميهمان سرسبزي باغچه اي كرده بود كه دو اردك در آن بي خيال تمام مصائب دنيا قدم مي زدند! وقتي پرسيدم، حاج آقا چه مي كني؟ گفت: پارسال رفتم مكه. بعد با انگشت ته راهرويي را نشان داد كه در آن عيد قربان مراسم «حج نمادين» را در آن برگزار كرده بودند. بعد هم در حالي كه با انگشت به اردك ها اشاره مي كرد؛ ادامه داد: اين جانوران خدا از ما خوشبخت ترند! حداقل همديگر را دارند اما ما چي اگر بر و بچه هاي اينجا و كاركنان نباشند، از تنهايي دلمان مي پوسد. وقتي از فرزندانش پرسيدم: فقط لبخندي زد و گفت: اونها گرفتارند! هر زمان وقت كنند سري به من مي زنند. چهار نوه دارم كه خيلي دوستم دارند و اين تنها دلگرمي من است.
در راهروي ساختمان توانبخشي دو مادربزرگ را روي ويلچر مي بينم. سلام مي كنم و اجازه مي خواهم با آنها عكسي يادگاري بگيرم. كلماتي را بر زبان مي آورند كه مفهوم آنها را متوجه نمي شوم. فقط مي دانم كه دوست دارند در كنارشان بنشينم و لحظاتي را به آنها اختصاص بدهم. با خود مي انديشم كه چه كم توقع اند اين مادربزرگ ها، وقتي فرزندانشان را بزرگ مي كردند، تمام ساعات روز كه نه بهتر است؛ بگويم ماه و سال را به آنها اختصاص مي دادند و حال فقط در آرزوي ديداري چند دقيقه اي هستند. ديداري كه شايد در طول سال فقط يك بار اتفاق بيفتد!!
در گوشه اي از سالن ساختمان توان بخشي، گروهي از مادربزرگ ها و پدربزرگ ها دور هم نشسته اند و كلاف هاي نخ را باز و بسته مي كنند. يكي كلاف باز مي كند تا آن ديگري بتواند به راحتي ميل را به حركت در بياورد و چه مهربانند در اين همكاري...
خلاصه با هر كدامشان كه هم صحبت مي شوي، اولين كلامشان خوش آمدگويي است و بعد هم دستانت را محكم در دست مي گيرند و با يك خواهش نازنين از تو مي خواهند به حرفهايشان گوش دهي يا دسته هاي ويلچر را گرفته و او را تا كنار تختش همراهي كني. توقعي كه فقط در چند ثانيه برآورده مي شود و دعايي كه دقايقي با دستان گرفته شده به آسمان از زبانشان براي عاقبت به خير شدنت به گوش مي رسد...
در ادامه بازديد، موفق به ديدن بخش هايي از توانمندي هاي معلولان مي شويم. كارگاه هاي خياطي، سفالگري، مجسمه سازي، قالي بافي، پرده بافي، نقاشي روي شيشه، نقشه كشي، كفاشي، مونتاژ و در نهايت هم معرق كاري، هنري كه در اينجا جواني با نداشتن دو دست، به كمك پاهايش اره را با مهارت هر چه تمام تر روي چوب مي كشيد و طرح مي زد، تمام عشقش همسر و دختر كوچكي بود كه به تازگي خدا به آنها عنايت كرده بود.
 


اثرات بلايا و صدمات وارده به كودكان و نوجوانان با آموزش كاهش مي يابد

محمدرضا بهرامي
سند انتشار يافته از سوي سازمان ملل متحد در كنفرانس هيوگو2005، شكافها و چالش هاي موجود در زمينه كاهش اثرات بلايا را در پنج زمينه اساسي زير مطرح كرده:
¤ ساختاري، قانون گذاري و سياست گذاري.
¤ شناسايي خطرات، ارزيابي، پايش و اعلام خطر و هشدار زود هنگام.
¤ مديريت دانش و آموزش.
¤ كاهش عوامل خطر اصلي.
¤آمادگي جهت واكنش مؤثر و بازسازي.
و به منظور مقابله با چالشهاي فوق الذكر، كنفرانس مذكور اهداف استراتژيك زير را انتخاب نموده است:
¤يكپارچه سازي كارآمدتر اقدامات كاهش دهنده اثرات بلايا با سياستهاي مربوط به توسعه پايدار.
¤ تقويت ساختارها، ساز و كارها و ظرفيت هاي مرتبط با ترميم و جبران خسارات ناشي از فجايع بطور سازماندهي شده.
¤ اجراي نظام مند برنامه آماده باش ويژه حالت اضطراب، واكنش و ترميم خسارات در جامعه در معرض خطر
در سند مذكور با رويكردي مبتني بر گوناگوني جنسيت، فرهنگ، و سن افراد و گروههاي داراي قابليت خطرپذيري بيشتر و نيز تفويض اختيارات به مقامات محلي و ارتقاء همكاريهاي بين المللي و مقامات محلي و ارتقاء فرهنگ پيشگيري پنج راهبرد زير اتخاذ و توصيه شده است:
¤ حصول اطمينان از قرار گرفتن موضوع كاهش خطرات فجايع به عنوان يك ارجحيت ملي و محلي.
¤ شناسايي، ارزيابي و بررسي خطرات ناشي از فجايع و همچنين اعلان زود هنگام خطر به صورتي پيشرفته.
¤ استفاده از دانش، انگيزه و تحصيلات افراد براي ايجاد فرهنگ امنيت، سلامت و جبران خطر.
¤كاهش عوامل خطر اصلي.
¤ تقويت ميزان آمادگي در برابر وقوع فجايع
توجه هر دو سند به موضوعات مهمي مثل گسترش آموزش و آگاهي و فرهنگ ايمني در جامعه، تقويت و گسترش مطالعات علمي و پژوهشي، ايجاد نظام مديريت جامع اطلاعات به منظور هشدار به موقع و اطلاع رساني دقيق، آمادگي براي انجام سريع و موثر براي عمليات نجات و اسكان موقت آسيب ديدگان، از يك سو نشان مي دهد اسناد بالادستي و سياستهاي ملي كاهش اثرات بلاياي طبيعي با شناخت نسبتا خوبي از رويكردهاي جهاني در اين خصوص تهيه و تدوين شده است و از ديگر سو اهميت نياز جامعه مديريت بحران كشور به فرهنگ سازي، لحاظ نمودن مسائل فرهنگي و انساني به عنوان حلقه مفقوده برنامه ريزي ها و اقدامات اجرايي را به تصميم سازان اين حوزه گوشزد مي نمايد.
از اين جهت شايسته است كه مسئله آموزش، فرهنگ سازي و اقدامات پيشگيرانه با رويكرد فرهنگي (و نه صرفا فيزيكي) بيش از پيش مورد توجه قرار گيرد. در همين راستا، مقاله ذيل به بررسي «نقش آموزش و راهكارهاي آن در كاهش اثرات بلاياي طبيعي با رويكرد خاص به كوكان و نوجوانان» مي پردازد.
آموزش همگاني مردم در كاهش اثرات بلاياي طبيعي نقش بسزايي دارد و بهترين راه در امر آموزش به مردم مخصوصا دانش آموزان است و ارتقاي سطح آگاهي مردم نسبت به خطرات ناشي از وقوع حوادث يكي از اقدامات مهم در امر آموزش و پرورش عمومي است.
اينكه چرا در موضوع مقاله «رويكرد خاص كوكان و نوجوانان» در نظر گرفته شده است دلايل مهمي و قابل تاملي دارد كه به چند مورد از مهم ترين دلايل آن اشاره مي شود:
كودكان و نوجوانان در كنار سالخوردگان درحوادث غير مترقبه و بلاياي طبيعي آسيب پذيرترين اقشار هستند و لزوم فعاليت هاي جدي آموزشي و فرهنگي و ... در مورد اين قشر، بيش از ديگران است.
براي تغيير فرهنگ جوامع زيربنايي ترين كار، شروع آموزش و پرورش در سنين طفوليت و كودكي است و اين موضوع در نظام هاي رشد يافته و موفق امري پذيرفته و بديهي است. مسلما آموزش هايي كه در اين سنين با روش هاي صحيح و موثر براي اين مخاطب ارايه مي شود هم بهتر از سوي وي پذيرش مي شود و هم در خاطره او ماندگار خواهد شد و اين دو مولفه در مخاطب هاي ديگر كمتر وجود دارد. تجربه «هميار پليس» يك تجربه موفق و كارآمد بود. بسياري از كودكاني كه در اين طرح شركت كرده بودند و آموزش ديده بودند در بسياري از موارد از نيروهاي انتظامي و پليس موثرتر عمل كردند و نقش موثري در رعايت قوانين از سوي اولياء خود داشتند.
كودكان، آينده سازان فرداي جامعه هستند و آنچه كه دغدغه فرد ايشان را تشكيل مي دهد و براي آن تدبير خواهند كرد و به آن مي پردازند همان چيزي است كه امروز ما به آنها مي آموزيم.
اما اين آموزش و فرهنگ سازي چگونه صورت مي گيرد و اقتضائات آن چيست؟ آيا مي توان پذيرفت كه بگوئيم چون مخاطب كودك است هرچه و هرگونه كه ما سخن بگوييم خواهند پذيرفت و كيفيت و نحوه ارائه چندان مهم نيست؟
واقعيت اين است كه اگر اين گونه فكر كنيم دچار انحراف بزرگي شده ايم و موفق به تحول در فرهنگ آن گونه كه در پي آن هستيم و مطلوبمان هست نخواهيم شد. آموزش و فرهنگ سازي بسيار دقيق است و متاسفانه بسياري از ما اين موضوع را منحصر كرده ايم در نصب چند بنر و پلاكارد، جلسات سخنراني و همايش هاي تكراري و يا مكتوبات بي روح و بدون خلاقيت آموزشي آنهم تكراري.
به نظر مي رسد براي بهره وري بيشتر و رسيدن به استاندارهاي مطلوب آموزش و نيز فرهنگ سازي، برخي امور داراي اولويت بيشتر است. در همين راستا پيشنهاداتي ارايه مي شود.
1- فعاليت هايي كه تاكنون به عنوان آموزش هاي كمك هاي اوليه و يا مانورهاي زلزله و امداد و نجات و موارد ديگر از اين دست صورت گرفته است بايستي آسيب شناسي و مورد نقادي قرار گيرند. آيا فعاليت هاي آموزشي ماحاصل يك كار مطالعاتي و محققانه و دقيق و با در نظر گرفتن اقتضائات مخاطب است يا اينكه بدون توجه به اين مسائل وارد گود مي شويم؟ آيا با وجود حجم زيادي از فعاليت هاي آموزشي در مدارس و پايگاه هاي ديگر به نتايج مطلوب دست پيدا كرده ايم و يا خير و اگر دست پيدا نكرده ايم علت آن چه بوده است و آيا تا بحال به اين علل پرداخته ايم؟
آسيب شناسي يك امر صرفا نفي كننده نيست و بالعكس از دل يك آسيب شناسي دقيق دهها راهكار موثر و كارآمد بيرون خواهد آمد.
2-شناخت فعاليت هاي موفق و اثربخش براي تحليل علل موفقيت آن و معرفي و الگو گيري از آن و تبليغ آن مي تواند يكي از استراتژي هاي ميان مدت در موضوع آموزش باشد. چه بسيار فعاليت هاي قوي و موثري كه با ايده و تلاش افراد با دغدغه و نخبه در گوشه وكنار انجام مي شود ولي حتي ما از آن با خبر هم نمي شويم!
3- به نظر مي رسد كه در موضوع آموزش و فرهنگ سازي معطوف به كاهش اثرات بلايا براي مخاطب كودك و نوجوان، بايد تامل بسيار صورت گيرد و نخبگان و افراد صاحب نظر و تجربه در اين موضوع ورود بيش از پيش داشته باشند و آن را كاملا حلاجي كنند. از آنجا كه تابحال به اين مسئله به عنوان يك موضوع مجزا كمتر پرداخته شده است مسلما حرف هاي تازه و مفيد بسياري مطرح خواهد شد و نتايج خوبي هم در رشد فكري و توانمندي كودكان و نيز در كاهش اثرات بلايا و حوادث خواهد داشت.
4- تحول بخش گريزناپذير زندگي بشر است. اگر از تحول گريزان باشيم از زمان خود عقب خواهيم ماند و تبعات جبران ناپذيري دامنگيرمان خواهد شد. آيا شيو ه هايي كه ما در آموزش و فرهنگ سازي استفاده مي كنيم بهترين شيوه هاي موجود هستند؟ آيا شيوه هاي بهتري هم وجود دارد؟ آيا ما همه شيوه ها را شناخته ايم و سپس بهترين را انتخاب كرده ايم؟ كشورهايي كه در موضوع آموزش و فرهنگ سازي به نتايج موفق دست پيدا كرده اند از چه شيوه هايي استفاده كرده اند؟ آيا همين الان قادر هستيم اين شيوه ها را معرفي كنيم و جوانب آن را تحليل كنيم؟
پاسخ به اين سؤالات مي تواند توجيه گر اين ضرورت بديهي باشد. تحول نفي هر آنچه كه تابحال انجام شده نيست و همچنين منظور از تحول اين نيست كه همه چيز از اول زير و رو شود. گاهي تحول به معناي تغيير مثلا ده درصد يك شيوه است و در مواردي تحولات ريز و جزئي هم منتج به فوايد مهم و تاثيرگذار خواهد شد.
باز هم مي توان در اين موضوع به تجربه طرح «هميار پليس» اشاره كرد. اين طرح يك طرح جديد و يك تحول بزرگ و اثرگذار بود. آيا نمي توان ده ها طرح جديد و موثر و حتي قوي تر از اين تجربه برنامه ريزي كرد؟ مسلما مي توان ولي با فكر و تامل و البته پذيرش ضرورت تحول در درون خودمان.
چشم انداز آموزشي ما بايد مشخص شود. اين به اين معناست كه ما وقتي به عنوان مدير يا طراح يا مجري يا... مشغول فعاليت آموزشي هستيم بايد بدانيم هدفمان از اين كار چيست و به كجا قرار است برسيم؟ مثلا بدانيم كه نتايج كار ما در پنج سال آينده چه چيزي بايد باشد و ما اكنون در كدام مرحله از طرح قرار داريم؟ البته يكي از آفت هاي اين موضوع، تصويب آن در بين مديران كلان و عدم اطلاع يا بي توجهي مسئولان خرد و مجريان نسبت به آن است. و لذا صرف ترسيم چشم انداز چاره ساز و همه موضوع نيست و پيگيري اهداف چشم انداز و جا انداختن آن به عنوان يك اولويت اهميت بسيار دارد.
5- متأسفانه بسياري از برنامه هاي آموزشي اي كه براي كودكان و نوجوانان در موضوع امداد و نجات و مانورها و برنامه هاي اين چنيني برگزار مي شود، به عنوان يك موضوع ايام فراغتي و سرگرمي تلقي مي شود و به همين دليل استانداردهايي كه قبل و بعد از برنامه بايد به آن پرداخته شود كاملا رها مي شود.
در يك برنامه آموزشي استاندارد كه در هر موضوعي طراحي مي شود قبل از شروع برنامه مخاطب كاملا تحليل و شناخته مي شود، ضرورت ها و اقتضائات شناسايي مي شود، فضاسازي معنوي و فيزيكي لازم صورت مي گيرد، مخاطبان به تناسب هاي موجود تفكيك مي شوند، بعد از برنامه آزمون هاي لازم اخذ مي شود، نتايج آزمون تحليل مي شود، مخاطب ارزيابي مي شود، نواقص و ضعف ها شناخته و مورد دقت و برنامه ريزي بعدي قرار مي گيرند و مطالب بسيار ديگري از اين قبيل مورد توجه قرار مي گيرند.
متاسفانه ما در موضوع مورد نظر خودمان اصلا به اين استانداردها پايبند نيستيم و آنها را رعايت نمي كنيم. به عنوان مثال برنامه اي كه براي آموزش هاي هنگام زلزله براي مخاب دانشگاهي و دبيرستاني داريم عينا همان را براي مخاطب دبستان و مهدكودك اجرا مي كنيم!! شايد كاري كه اين دو بايد بكنند يكي است ولي برنامه آموزش ما نبايد يكي باشد. زبان فهم اين دو طيف زمين تا آسمان با هم تفاوت دارد.
هر آموزشي تا استمرار نيابد تاثير بسزايي نخواهد داشت. منظور از استمرار تكرار يك اتفاق نيست بلكه همانطور كه آموزش علوم مختلف در مدارس در هر جلسه و هر سال تغيير مي كند برنامه هاي آموزشي اي كه با هدف كاهش اثرات بلايا طراحي و اجرا مي شوند بايستي مستمرا براي مخاطب وجود داشته باشند و در هر مقطع و زمان برنامه ريزي مجزا و هدفمند طراحي و پياده شوند.
البته تكرار برخي برنامه ها در مواردي لازم است. مثلا تكرار مانور زلزله مي تواند باعث ريختن ترس مخاطب كه ناشي از ناگهاني بودن زلزله است بشود و اضطراب و دلهره و شوك او از بين برود و باعث آمادگي بيشتر و خونسردي وي شود. و نهايتا مخاطب در هنگام زلزله عكس العمل بهتري خواهد داشت.
6- چند دهه اي بيش نيست كه اصطلاح تكنولوژي آموزشي جايي براي خود در فرهنگ تعليم و تربيت جهان اختصاص داده است. قبل از آن كه كاربرد تكنولوژي آموزشي با مفهوم جديد و مترقي آن مطرح شود، برنامه ريزان و معلمان در راه بهبود امر تدريس و محصول نتايج بهتر آموزش از مواد و وسايل آموزشي با مفهوم «سمعي و بصري» آن كمك مي گرفتند. ولي امروزه اصطلاح «تكنولوژي آموزشي» مفهومي مترقي و تكامل يافته را به همراه دارد و زمينه بهره گيري از آن صرفا به كاربرد مواد و وسايل آموزشي خلاصه نمي شود؛ بلكه مفهومي وسيع تر و جديدتر به همراه دارد.
تكنولوژي آموزشي را چنين تعريف مي كنند:
تكنولوژي آموزشي فراتر از كاربرد و ابزار وسايل است. بدين ترتيب تكنولوژي آموزشي بيشتر از مجموعه قسمت هاي مختلف تشكيل دهنده آن است و آن عبارت است از روش منظم طراحي، اجرا و ارزيابي كل فرايند تدريس و يادگيري با استفاده از هدف هاي بخصوص و بهره گيري از يافته هاي پژوهشي در روان شناسي و ارتباط انساني و غيرانساني به منظور ايجاد يادگيري موثرتر، عميق تر و پايدارتر.
بنابراين آموزش و تكنولوژي آموزشي به سمت تغيير الگو و گرايشات زير پيش مي رود:
1- آموزش فراگير محور به جاي آموزش معلم يا محتوا محور
2- استفاده از تجربيات يادگيري انفرادي به جاي تجربيات سنتي
3- تاكيد بر آموزش فرايندهاي يادگيري به جاي انتقال محتواي درس
4- تاكيد بر آموزش درون گروهي در گروه هاي كوچك
5- گرايش به كاربرد تكنولوژي رايانه اي
6- تاكيد بر روابط بين فراگير و گروه فراگيران و معلم
7- تاكيد بر تعامل بين فراگيران و محتوا
8- تاكيد بر مشاركت
 


چگونه نام كوچك خود را تغيير دهيم؟

نام كوچك و نام خانوادگي از احوال شخصي به شمار مي آيد و به تعبير ديگر جزء وضعيت مدني اشخاص است و اصولا بايد دوام داشته باشد. اما تغيير نام مشكلاتي در روابط حقوقي اشخاص پديد مي آورد، از اين رو تغيير نام در حقوق جديد محدود شده و يك امر استثنائي به شمار مي آيد .
تغيير نام كوچك يكي از مسايلي است كه اين روزها دغدغه بسياري از افراد جامعه است
در شرايط فعلي تغيير نام كوچك در حقوق ما غير ممكن نيست، اما آيا مي توان به هر فردي اجازه داد بدون قيد و شرط نام كوچك خود را تغيير دهند؟ خير، زيرا اولاً نام كوچك در شناسنامه و دفاتر سجلي كه از اسناد رسمي است قيد مي شود و اهميت و اعتبار سند رسمي اقتضا مي كند كه تغيير مندرجات آن آسان نباشد .
ثانياً همان طور كه تغيير نام خانوادگي اشكالاتي در روابط حقوقي افراد پديد مي آورد، تغيير نام كوچك نيز البته به مقياس محدودتر مشكلاتي ايجاد مي كند. مثلا ممكن است بدهكار يا مجرم با تغيير نام كوچك خود كوشش كند هويت اصلي خويش را مخفي نگاهدارد تا بستانكاران يا مجرمان قانون نتوانند به او دسترسي پيدا كنند، بنابراين تغيير نام كوچك هم مانند تغيير نام خانوادگي نبايد آزاد باشد .
چگونگي تغيير نام كوچك
متاسفانه در قوانين ايران قيود و حدودي براي تغيير نام كوچك به صراحت پيش بيني نشده است .
البته نفع اعم از نفع مادي و معنوي است و از اين رو كسي كه نفعي معنوي در تغيير نام كوچك دارد چنان كه نام كوچك او عرفاً مستهجن و ناپسند و موجب شرمندگي او در بين مردم است،
مي تواند تغيير آن را از دادگاه بخواهد .
تشخيص اينكه آيا خواهان داراي منفعت مشروع و عقلائي در دعوي است يا نه با دادگاه است .
اما برابر با قوانين و مقررات نام هاي قابل تغيير بشرح ذيل است:
1 - نام هائي كه موجب هتك حيثيت مقدسات اسلامي
مي گردد .مانند : «عبدالات ، عبدالعزي »
( لات و عزي نام دو بت در مكه معظمه دوران قبل از اسلام است)
2 - اسامي مركبي كه عرفا يك نام محسوب نمي شوند
( اسامي مركب ناموزون )
مانند : « سعيد بهزاد ، شهره فاطمه ، حسين معروف به كامبيز و....»
3 - عناوين: اعم از عناوين لشكري و يا كشوري و يا تركيبي از اسم و عنوان مانند : « سروان ، سرتيپ ، دكتر ، شهردار و يا سروان محمد و شهردار علي »
4 - القاب: اعم از ساده و مركب، مانند : « ملك الدوله ، خان يا شوكت الملك ، حاجيه سلطان و سلطانعلي »
5 - اسامي زننده و مستهجن: زننده و مستهجن آن دسته از نام هائي است كه بر حسب زمان ، مكان يا مورد به دلايل و جهات زير براي دارنده آن زننده و مستهجن باشد و مراتب به تأييد شوراي عالي برسد .
5 - 1 - اسامي كه معرف صفات مذموم و مغاير با ارزشهاي والاي انساني است .
مانند :« گرگ ، قوچي و ....»
5 - 2 - اسامي كه با عرف و فرهنگ غالب و مقدسات مذهبي مردم مغاير باشد .
مانند « لات ، خونريز ، چنگيز و ... »
5 - 3 - اسامي موجبات اشاعه و ترويج فرهنگ بيگانه
گردد .
مانند : « وانوشكا ، ژاكاردو ، شاهدوست و .... »
5 - 4 - اسامي موجب تحقير اشخاص بوده و يا معناي لغوي آن در جامعه قابل پذيرش نباشد .
مانند : « صد توماني ، گت آقا ، كنيز ، گدا و ... »
6 - اسامي نامتناسب با جنس .
مانند : « ماشاءالله براي اناث و يا انتخاب نام اشرف و يا اكرم براي افراد ذكور »
7 - حذف كلمات زائد و غير ضروري در نام اشخاص .
مانند : « قلي ، غلام ، گرگ ، ذولف و قوچ »
8 - تصحيح اشتباهات املائي در نام اشخاص كه به دليل عدم آشنائي مامور با لهجه ها و الفاظ و معاني محلي و يا ناشي از تلفظ اظهار كننده پيش آمده .
مانند : « زهراب به سهراب و يا منيجه به منيژه و يا ... »
9 - هم نام بودن فرزند با پدر و يا مادر در يك خانواده .
10 - هم نام بودن برادران و يا خواهران در يك خانواده .
11 - تغيير نام ها از صورت عربي به شكل فارسي از قبيل رحمن به رحمان ، اسمعيل به اسماعيل ، اسحق
به اسحاق و ... .
12 - تغيير نام كساني كه با تأييد مراجع ذي صلاح به دين مبين اسلام مشرف مي شوند .
13 - تغيير نام كساني كه نام آنها اسامي ايام هفته باشد .
14 - تغيير نام كساني كه تغيير جنسيت داده و دادگاه صالح حكم به تغيير نوع جنس در اسناد سجلي و شناسنامه آنان صادر نموده است.
پيشوند « عبد » خاص اسامي و صفات ذات پروردگار است و در ساير موارد متقاضي مي تواند تقاضاي حذف آن را ارائه كند .
 


پرداخت خسارت افت قيمت خودرو برعهده مقصر است

يكي از مشكلاتي كه در تصادفات رانندگي بروز مي كند، تعيين پرداخت كننده خسارتي است كه از ناحيه افت قيمت خودرو ايجاد مي شود؛ كارشناسان شوراي حل اختلاف مي گويند: مقصر حادثه بايد افت قيمت خودرو را نيز پرداخت كند .
در حالي كه روزانه تصادفات متعددي در جاي جاي اين كشور رخ مي دهد كه سطح قابل توجه آن ها، خسارت بدنه خودرو است، آسيب ديدگان براي تامين بخشي از اين هزينه ها به شركت هاي بيمه و محاكم مراجعه مي كنند .
سقف تعهدات بيمه بدنه مشخص است و در بيمه نامه هر خودرو درج شده است. با اين حال شركت بيمه، فقط به ميزان خسارت وارد شده به بدنه ماشين، هزينه پرداخت مي كند و در صورتي كه افت قيمت شامل بيمه نامه نباشد، سهمي از كاهش قيمت، متوجه اين شركت ها نخواهد بود .
مدير روابط عمومي شوراي حل اختلاف استان تهران، با بيان اين كه براي دريافت افت قيمت نياز به دادخواست است،
مي گويد: خسارت ديده بايد براي جبران افت قيمت، دادخواستي به شوراي حل اختلاف ارايه كند .
وي، مبلغ قابل رسيدگي در شوراي حل اختلاف را تا 50 ميليون ريال بيان مي كند و ادامه مي دهد: براي مازاد اين مبلغ شوراي حل اختلاف با رد كردن صلاحيت خود، پرونده را به محاكم عمومي ارسال مي كند .
علي اصغر مجتهدزاده، تصريح مي كند كه تمامي افت قيمت ها بعد از ارايه دادخواست، نظريه كارشناس رسمي دادگستري را نيز بايد به همراه داشته باشد .
اين كارشناس قضايي پرونده هاي مربوط به اين موضوع را حقوقي دانسته و مي افزايد : خسارات افت قيمت و يا خساراتي كه بيش از تعهدات شركت هاي بيمه گزار است، از مقصر حادثه اخذ مي شود .
 


ناآشنايي خانواده ها با فلسفه مهريه و جهيزيه

عامل با لا رفتن سن ازدواج

معاون سياسي فرهنگي مركز امور زنان و خانواده نهاد رياست جمهوري گفت: مهريه و جهيزيه از مسائل مهم در ازدواج است، اما متاسفانه امروزه شاهد رقابت هاي ناصحيح در زمينه جهيزيه و مهريه هستيم و ناآشنايي برخي از خانواده ها با فلسفه اين دو باعث شده كه مهريه و جهيزيه جزو معضلات ازدواج و موجب بالا رفتن سن ازدواج شوند .
زهره سادات لاجوردي افزود: لازم است خانواده ها آشنايي بيشتري با فلسفه مهريه و جهيزيه پيدا كنند. اين در حالي ست كه گاهي اوقات آموزه هاي ديني را به سبب رقابت هاي درون خانواده به فراموشي مي سپاريم و از فلسفه اصلي جهيزيه دور مي شويم .
البته يكي از مهم ترين فايده هاي جهيزيه، كمك خانواده به زوج جوان براي آغاز زندگي مشترك همراه با آرامش نسبي است. در برخي از كشورها برخلاف ايران كالاهاي غيرضروري، لوكس و تجملي جزو جهيزيه محسوب نمي شود و تنها جهيزيه شامل وسايل ضروري آغاز يك زندگي مشترك مي شود و عروس و داماد در صورت تمايل با استفاده از هدايايي كه هنگام عروسي به آنان داده مي شود، كالاهاي ديگر را خريداري مي كنند .
با يد ياد آور شوم پيش از اين در ايران نيز تنها وسايل ضروري به عنوان جهيزيه به دختران داده مي شد. اما در حال حاضر خانواده ها اصرار دارند كه همه وسايل اعم از ضروري وغيرضروري و حتي لوكس جزو جهيزيه به حساب آيد و همين امر موجب شده است كه دختران سخت تن به ازدواج بدهند و خانواده ها براي تهيه جهيزيه به دردسر بيفتند .
وي تاكيد كرد: لازم است با توجه به سيره ائمه البته براساس مقتضيات زمان به بحث جهيزيه بپردازيم و اين كار نياز به فرهنگ سازي دارد و خانواده هايي كه داراي جايگاهي در جامعه هستند، مي توانند در اين زمينه تلاش كنند.
لاجوردي با اشاره به باورهاي غلط در زمينه مهريه، گفت: برخي از خانواده ها فكر مي كنند كه با چشم هم چشمي و رقابت هاي ناسالم و دادن جهيزيه هاي مفصل مي توانند زمينه شروع زندگي خوب و خوشي را براي فرزندان خود فراهم كنند. اين در حالي ست كه ممكن است اين ديدگاه باعث بروز مشكلات و كاهش صفا و صميميت خانواده شود البته يكي از عوامل چشم هم چشمي ها، خود كم بيني است.
معمولا فضاي كوچكي به عنوان خانه براي عروس و داماد در نظر گرفته مي شود، اما آن قدر از وسايل غير ضروري و ضروري انباشته مي شود كه به نمايشگاه لوازم خانگي شباهت پيدا مي كند و زوج به زحمت از لابه لاي اثاثيه تردد مي كند و خانه در عمل كارآيي خود را از دست مي دهد .
وي با اشاره به سال هاي آغازين پيروزي انقلاب اسلامي، اظهار كرد: سال هاي اول انقلاب، فرهنگ ساده زيستي رواج پيدا كرده بود و زندگي هاي مشترك به دور از تشريفات آغاز مي شد و صفا و صميميت نيز بيشتر بود. اما در حال حاضر تشريفات و تجملات در امر ازدواج از جمله در جهيزيه ديده مي شود .
لاجوردي درباره به نمايش گذاشتن جهيزيه براي اقوام و آشنايان گفت: در حال حاضر نيز برخي از خانواده ها
مي توانند حتي با وجود برخورداري از تمكن مالي خوب، جهيزيه معمولي شامل وسايل ضروري زندگي براي فرزندان خود تهيه كنند. اين در حالي ا ست كه نمايش دادن اين نوع جهيزيه مي تواند موجب الگوسازي شود .
لاجوردي در پايان با تاكيد بر اهميت فرهنگ سازي درباره ساده زيستي در برنامه هاي صدا و سيما، اظهار كرد: متاسفانه در فيلم ها و سريال هاي صدا و سيما مي بينيم در خانه زوجي كه وضعيت مالي خوبي هم ندارد، وسايل ضروري و غير ضروري زيادي وجود دارد. نمايش اين صحنه ها باعث افزايش توقع جوانان در آغاز زندگي مشترك مي شود .

 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14