(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 27 مهر 1391 - شماره 20335

كفو علي
چشم رسول
اختر برج رسول
تاثير هنر اسلامي بر هويت معماري ايراني (بخش نخست)
معماري اسلامي با چهار شيوه بنيادي
«پنج بايد» حوزه كتاب از زبان رهبر انقلاب
ريزش مخاطبان در اثر پركاري افراطي نويسندگان
نقد و بررسي همراه با تجليل از كتاب «نبرد هسجان»
روايت نبرد تن به تن رزمندگان ايراني با دشمن بعثي
گرفتارم در هجوم حادثه هاي بي تو ...


كفو علي

 
علي اكبر « خوشدل » تهراني
باد بهار كار مسيحا كند همي
كاشجار مرده را دمش احيا كند همي

گلزار ، پر ز سنبل مشكين همي كند
گلگشت ، پر زلاله حمرا كند همي

ام الائمه النجبا بضعه الرسول
آن را كه مدح ، خالق يكتا كند همي

امروز پا نهد به جهان آنكه از شرف
او را خدا شفيعه فردا كند همي

اين فخر بس كه احمدش از امر كردگار
كفو علي شهنشه والا كند همي

تزويج وي به عرش برين رب العالمين
بهر علي عالي آعلي كند همي

دستاس وي كه بوسه به دستان وي زند
بر آسياي چرخ مباها كند همي

انصاف بين كه بين خود و فضّه كار را
قسمت زروي عدل و مساوا كند همي
 


چشم رسول

 
محمد اسماعيل غافل مازندراني
خداي را نتوان ديد جز به چشم رسول
رسول را نبود نور چشم غير بتول

اگر بتول به چشم رسول نور نبود
نديده بود خدا را كسي به چشم رسول

بلي به ديده بود نور علت ديدن
محال باشد تفكيك علت از معلول

نتيجه اي كه مرا زين قضيه منظور است
رواست اينكه به موضوع پي برد محمول

سپس ببايد از نور ديده احمد
خداي را نظر آري به ديدگان عقول

اگر معاينه خواهي جمال حق ديدن
به مهر فاطمه مرآت دل نما مصقول

تو را گرفت و جهان را طلاق گفت علي
از آن شده است جهان بر هلاكت تو عجول
 


اختر برج رسول

 
عاشق اصفهاني
اي به گوهر ذات پاكت بضعه خير الانام
وي مهينه بانوي جنت ز روي احترام

مايه آرام دل نور دو چشم روشني
پيشوايي هر دو عالم را ، هزارانت سلام

اختر برج رسولي زهره زهرا لقب
وز طفيل كوكبت اين مهد عليا را خرام

بر سپهر عزتت اولاد مانند نجوم
آسمان عصمتي رخساره ات ماه تمام

قره العين رسولي و آن دو نور ديده ات
هم ملائك را امين و هم خلايق را امام

مصطفي و مرتضي را قره العين و انيس
آن به رويت شادمان و اين به وصلت شادكام

مهتر خلق خدا را دختري و از شرف
ذكر تو خوش تر حديث و مدح تو بهتر كلام

قاسم جنت تو را زوج و نعيم آخرت
دوستانت را حلال و دشمنانت را حرام

وصف ايمانت چه گويم اصل ايمان چون تويي
كز شما باشد به عالم دين يزدان را قوام

كي به خوان نعمت دنيا گشايد روزه را
آنكه از جنت ملك مي آورد او را طعام

بر سر آنم كه باشد گر امان از روزگار
مدحتت باشد مرا يك چند ورد صبح و شام

رحمت حق بر دو عالم بسته بر مهر شماست
وانكه او را احتياجي نيست با رحمت كدام

من چه گويم در ثنايت اي ثنا خوانت خدا
مدحتت گيرم توانم گفت عمري بر دوام

رحمتي فرما درين درماندگي بر من كه شد
عاجز از تدبير كارم چرخ با اين احتشام
 


تاثير هنر اسلامي بر هويت معماري ايراني (بخش نخست)

معماري اسلامي با چهار شيوه بنيادي


عليرضا مالمير
هنرو معماري در جهان پهناور اسلام داراي چهار شيوه بنيادي است؛ البته شيوه هاي فرعي ديگري در برخي كشورهاي اسلامي مانند «اندونزي» نيز قابل بررسي است. اما اين چهار شيوه بنيادي مورد بحث ما عبارت است از:
1-شيوه مصري:اين شيوه از معماري كهن مصر ريشه گرفته است ودركشورهاي اسلامي شرق افريقا ،مصر،سودان،وكشورهاي پيراموني تا حجاز رادربرمي گيرد كه درآنجا باشيوه شامي برخورد مي كند.
2-شيوه شامي: اين شيوه ازهنر معماري بيزانس ريشه گرفته وكشورهاي سوريه،فلسطين،لبنان،اردن وبخشي از تركيه رادر برمي گيردوداراي ويژگي هاي مشتركي با شيوه هاي مصري است.اين شيوه در عربستان باشيوه مصري درهم آميخته شد ودستاورد آنها ساختمانهايي است كه امروزه درمكه و مدينه ديده مي شود.
3-شيوه مغربي: كه شيوه اي بسيار پيشرفته وچشمگير است ودربرگيرنده كشورهاي مراكش امروز،الجزايروجنوب اسپانيا است.دراين شيوه مسلمانان ايراني سهم بسزايي داشته اند.نمونه هايي ازبه كارگيري عناصر ساختماني ايراني دراين شيوه يافت مي شود.براي نمونه دروازه شهر «رباط» دراين شيوه براي ساختن يك چفد بالاي درگاه ،همچون ايرانيان قالب مي زدند يا بالاي درگاه را خورشيدي يا گلجام كار مي كردند.دردوسوي جرزهاي ايوان پيلك يا نيم ستون چسبيده به ديوار كار كرده وآن را آذين مي كردند.
شيوه مغربي يكي از شيوه هاي ارزشمند هنر ومعماري اسلامي است.اين شيوه بعد ها به دو شاخه تقسيم شد،يكي در شمال آفريقا برجاي ماند وديگري در اندلس پا گرفت.درجنوب اسپانيا پس از گشايش آن به دست مسلمانان ساختمانهاي ارزشمندي مانند كاخ «الحمرا»در«غرناطه» ساخته شدوهمه پژوهشگران باوردارند كه اين شيوه تاثيربسياري روي هنر ومعماري اروپا داشته است. شاخه اندلسي پخته تر از شاخه مغربي شدگرچه هردو يك خاستگاه داشتند.
4-شيوه ايراني: اين شيوه از همه ارزشمندتر وگسترده تر بوده ودربرگيرنده كشورهاي بين النهرين عراق،ايران،افغانستان،پاكستان،جمهوريهاي
(ما وراء النهر)ازبكستان،تاجيكستان و...تاهندواندونزي است . همچنين شيخ نشين هاي پيرامون خليج فارس و درياي (عمان)وهمه سرزمينهايي كه ايرانيان درگسترش اسلام در آنها پيشگام بوده اند در رديف اين شيوه قرار مي گيرند.
سبك شناسي واصول معماري ايراني
سبك شناسي معماري ايراني درطي شش شيوه بررسي مي شود كه درطول تاريخ كهن اين كشور به گونه شگفتي پيوسته به دنبال هم پديدار شده اند.هرهنري بيشتر برپايه خاستگاه خود خوانده مي شد.براي نمونه درشعر،شيوه عراقي،شيوه خراساني و...پيدا شده ودرقالي بافي هم بافت كاشان ،بافت اصفهان و...گفته مي شود.
درمعماري هم مي توان شش سبك را برپايه خاستگاهشان نام گذاري كردوآنها را چنين ناميد: «پارسي»،«پارتي»،پيش از اسلام و«خراساني» ،«رازي»،«آذري» و«اصفهاني» را بعد از اسلام عنوان كرد.
هنرومعماري ايران از ديرباز داراي چند اصل بوده كه به خوبي درنمونه هاي اين هنر نمايان شده است.اين اصول چنين هستند: مردم واري،پرهيز از بيهودگي،نيارش،خود بسندگي ودرون گرايي كه درذيل به تعريف هريك از اين اصول مي پردازيم.
1-مردم واري: مردم واري به معناي رعايت تناسب ميان اندامهاي ساختماني با اندامهاي انسان وتوجه به نيازهاي او دركار ساختمان سازي است.معماري هميشه وهمه جا هنري وابسته به زندگي بوده ودرايران بيش از هرجاي ديگرمهم جلوه مي كند.چنان كه آرايش معماري نيز همواره به دست زندگي بوده ودرهرزمان اين روش زندگي بود كه برنامه كار معماري را پي ريخته است.
مردم واري دراندام (فضا )هاي ساختمان واجزا آن چنين نمايان مي شود كه براي نمونه اتاق سه دري كه بيشتر براي خوابيدن به كار مي رود به اندازه اي است كه نياز يك خانواده را برآورده كند.اجزايي چون در،پنجره،تاقچه ونيز پستويي كه براي انبار رختخواب به كار مي رفته نيز اندازه هايي مناسب داشتند.
معمار ايراني بلنداي درگاه را به اندازه بالاي مردم مي گرفت وروزن وروشندان - منفذ و سوراخي كه در خانه ها جهت روشنايي گذارند-را چنان مي آراست كه نورخورشيد و ماه را به اندازه دلخواه به درون خانه بياورد. پهناي اتاق خواب به اندازه يك بستر بود وبلنداي تاقچه به اندازه اي است كه نشسته وايستاده به آساني دردسترس باشد.
روزن بالاي پنجره يا گلجام معمولا داراي شيشه هاي رنگي به رنگهاي زرد ليمويي وآبي بوده است كه اين شيشه ها رااز غرابه هاي شكسته به دست مي آوردند.براي جلوگيري گرما به درون از ارسي بهره مي بردند يا ديوار واسمانه (سقف)را دو پوسته مي ساختند تا لايه عايق، جلوگيري از گرما كند.
اگر خوابگاه ايراني اندازه اي كوچك ودرشان گسترش يك يا دوبستر داشته است اما در برابرش تالار وسفره خانه اي باشكوه وپهناور بوده است.
2-پرهيز ازبيهودگي:درمعماري ايران تلاش مي شد كار بيهوده درساختمان سازي نكنند واز اسراف پرهيز مي كردند.اين اصل هم پيش از اسلام وهم پس از آن مراعات مي شده است. قران كريم مي فرمايد:«مومنان ، آنان كه از بيهودگي روي گردانند.»
اگر دركشورهاي ديگر،هنرهاي وابسته به معماري مانند نگارگري (نقاشي)وسنگ تراشي، آذين به شمار مي آمد دركشورما هرگز چنين نبوده است.گره سازي باگچ وكاشي وخشت وآجر وبه گفته خود معماران «آمود» و«اندود» بيشتر بخشي از كار بنيادي ساختمان است.اگر نياز باشد درزيرپوشش سقف عايقي دربرابر گرماوسرما ساخته شود يا بلنداي بنا كه ناگزير پروپيمون است ونمي تواند به دلخواه معمار كوتاهتر شود، مي توان تنها با افزودن كاربندي آن را كوتاه تر و به شكل به اندام ومردم وار كرد.
در«زيگورات چغازنبيل »از 1250سال پيش از ميلاد مي توان كاربرد كاشي راديد.دراين ساختمان ازاره ديوارها راباكاشي آبي آمود كرده اند. چون هنگام رفت وآمد مردم برخورد به پاي ديوار بيشتر بوده است وچون خشت دربرابر باران آسيب مي ديد، نماي ساختمان را با آجر پوشانده اند.
3- نيارش:واژه نيارش درمعماري گذشته ايران بسيار به كار مي رفته است. نيارش به دانش ايستايي ،فن ساختمان وساختمايه (مصالح)شناسي گفته مي شد.معماران گذشته به نيارش ساختمان بسيار توجه مي كردند وآن را از زيبايي جدا نمي دانستند آنها به تجربه اندازه هايي براي پوشش ها ودهانه ها وجرزها دست پيدا كردند كه همه برپايه نيارش به دست آمده بود. پيمون اندازه هاي خردو يكساني بودكه درهرجا درخورنيازي بدان بود؛ به كار گرفته مي شد.
پيروي از پيمون هرگونه نگراني معمار رادرباره نا استواري يانازيبايي ساختمان ازميان مي برده است .چنانكه يك گلكار نه چندان چيره دست درروستايي دورافتاده مي توانست با به كار بردن آن پوشش گنبدي رابه همان گونه انجام دهد كه معمار كار آزموده و استاد پايتخت مي توانست انجام دهد.
4-خودبسندگي:معماران ايراني تلاش مي كردند ساختمايه مورد نياز خودرا از نزديك ترين جاها به دست آورند وچنان ساختمان مي ساختند كه نياز به مصالح جاهاي ديگر نبوده و به قولي خود بسنده باشند.بدين گونه كارساخت باشتاب بيشتري انجام مي شد؛ ساختمان باطبيعت پيرامون خود سازگار تر مي شده است وهنگام نوسازي آن نيز هميشه مصالح آن در دسترس بوده است.
معماران ايراني براين باور بودند كه ساختمايه بايد »بوم اورد« يا »ايدري« (اينجايي)باشدوتا آنجايي كه شدني است ازامكانات محلي بهره گيري شود.
براي نمونه درساخت «تخت جمشيد» بهترين سنگ راازيك كان(معدن)درنزديكي «دشت مرغاب »به دست مي آوردند وبا ارابه هاي چوبي به تخت جمشيد مي رساندند.اين سنگ رابيشتر براي روكش ديوارهاي محكم خشتي به كار مي بردند.فرآوردن خشت نيز كاري بسيار ساده بوده است.
5-درونگرايي :اصولا در ساماندهي اندام هاي گوناگون ساختمان وبه ويژه خانه هاي سنتي باورهاي مردم بسيار كارساز بوده است.يكي از باورهاي مردم ايران ارزش نهادن به زندگي شخصي وحرمت آن ونيز عزت نفس ايرانيان بود.
اين امر به گونه اي معماري ايران را درونگرا ساخته است.معماران ايراني باساماندهي اندامهاي ساختمان درگرداگرد يك ياچند ميانسرا ساختمان راازفضاي بيرون جدا مي كردند وتنها يك هشتي اين دو را به هم پيوند مي داد.خانه هاي درونگرا دراقليم گرم وخشك همچون بهشتي دردل كوير هستند فضاي درونگرا ازهرسو روبه درون دارد.
سردر اين خانه ها داراي دوسكو بودو درها داراي دوكوبه جدا ويژه مردان و زنان تقسيم مي شد.دودالان يكي از بخش بيروني وديگري از بخش اندروني خانه به هشتي راه داشتند.اندروني جايگاه زندگي خانواده بوده ومهمانان بدان راه نداشتند.بيروني ويژه مهمانان بود كه جداگانه پذيرايي وگاهي مهمانان دربالاخانه كه به اندروني نزديك بود پذيرايي مي شدند.
بخش بيروني آذينهاي بيشتري نسبت به اندروني داشت.معماران حتي در ساختمانهاي برونگرا مانند كوشك ميان باغ ها نيز درونگرايي را پاس مي داشتند.كوشكها ساختمانهايي برونگرا بودند كه گرداگرد آنها باز بود وازهرطرف به بيرون باز مي شدند.بيشتر خانه هاي غربي يا شرق آسيا چنين هستند.
خانه هاي برونگرا دربرخي سرزمينهاي ايران نيز ساخته مي شود.مانند كردستان،لرستان وشمال ايران ولي درسرزمينهاي مياني وگرم وخشك ايران خانه هاي درونگرا پاسخ درخوري براي خشكي هوا،بادهاي آزار دهنده ،شن هاي روان وآفتاب تند هستند.
 


«پنج بايد» حوزه كتاب از زبان رهبر انقلاب


رهبر معظم انقلاب اسلامي در حاشيه بازديد از نمايشگاه كتاب تهران امسال(1391) ضمن بيان نكات مهم و راهبردي، پنج راهكار اصلي و مهم حوزه كتاب در شرايط كنوني را برشمردند. اين موارد عبارتند از:
1- بايد به گونه اي برنامه ريزي شود كه فضاي كتابخواني در كشور توسعه و تعميق پيدا كند.
2- بايد با يك برنامه ريزي دقيق و تعيين اهداف مرحله اي در هر سال، همگام با برگزاري نمايشگاه كتاب و افزايش جمعيت بازديدكننده، در فضاي كتابخواني كشور نيز پيشرفت چشمگيري به وجود آيد. اين ارزيابي نشان خواهد داد كه آيا هر دوره نمايشگاه كتاب از نظر محتوا، نسبت به دوره قبل، تغيير و رشد داشته است يا خير.
3- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بايد با كمك دولت، اين موانع، به ويژه موضوع گراني كاغذ را برطرف كند. مهم ترين توليد ملي، توليد امتداددار است و با برطرف شدن مشكلات كارخانه هاي كاغذ، قطعا راه براي كتابخواني بيشتر و ارزان شدن قيمت كتاب باز مي شود.
4- دولت بايد زمينه اي فراهم كند تا توليدات خوب كتاب در كشور از جمله در بخش هاي مذهبي، تاريخي، ادبيات و علوم، به زبان هاي مختلف ترجمه و در معرض ديد جهانيان قرار گيرند.
5- يكي از كارهاي ضروري در چرخه توليد و عرضه كتاب، ساماندهي توزيع و ايجاد فروشگاه هاي زنجيره اي كتاب است.
به صورت خلاصه اين موارد را مي توان به صورت ذيل فهرست كرد:
توسعه فضاي كتابخواني، برنامه ريزي دقيق و تغيين اهداف سالانه، برطرف كردن موانعي از قبيل گراني كاغذ و مشكلات كارخانه هاي كاغذ، ترجمه و توزيع توليدات خوب در سطح بين المللي، ساماندهي توزيع كتاب و ايجاد فروشگاه هاي زنجيره اي كتاب.
منبع: خبرگزاري فارس: 19/1/1391
 


ريزش مخاطبان در اثر پركاري افراطي نويسندگان


علي الله سليمي
برخي از نويسندگان كه آثار اوليه شان با اقبال خوب مخاطبان مواجه شده، به دليل ناتواني در برقراري ارتباط لازم بين اثر و مخاطب، همواره نگران از دست دادن خوانندگان آثارشان هستند كه همين مسئله باعث پركاري آنها مي شود.
هنگامي كه قدرت قلمي يك نويسنده در اثر ممارست در كار نوشتن براي نويسنده آن اعتباري كسب مي كند، آن وقت خيال اين نويسنده از بابت مخاطبان آثار آتي اش تا حدودي راحت مي شود. به عنوان مثال، نويسنده اي كه چند اثر پر مخاطب در كارنامه ادبي خود دارد، به نوعي آينده داستان هاي نانوشته اش را هم تا حدودي تضمين مي كند.
به بيان ديگر، اغلب خوانندگان كتاب وقتي يك يا چند اثر مطلوب و دل پذير از يك نويسنده مي خوانند، ديگر براي تهيه آثار بعدي اين نويسنده ترديد به خود راه نمي دهند. بنابراين، اين جاست كه وظيفه نويسندگاني كه آثار منتشره پرمخاطب در بازار كتاب دارند، نسبت به نويسندگاني كه هنوز محبوبيتي در بين خوانندگان ندارند، به مراتب سنگين تر مي شود. چرا كه كمترين بي توجهي به اين اعتباري ادبي و محبوبيتي كه بين خوانندگان آثارشان دارند، مي تواند باعث سقوط ناگهاني اين محبوبيت و اعتبار ياد شده مي شود.
مصداق روشن اين مسئله، انتشار آثار بعضاً ضعيف به قلم برخي از نويسندگان نام آشنا، محبوب براي خوانندگان آثارشان و قدرتمند در آثار قبلي اين افراد است كه پيش از اين در ميان خوانندگان داستان در بازار كتاب ايران طرفداران بي شماري داشتند.
شايد يكي از علت هاي فرعي اين مسئله را بتوان در پركاري بيش از حد معمول اين نويسندگان در مقياس كمي آثارشان دانست كه باعث پايين آمدن كيفيت آثار آن ها مي شود.
به بيان ديگر، به هر ميزان به كميت آثار اين گروه از نويسندگان اضافه مي شود، متأسفانه به همان ميزان از كيفيت آثار اين گروه از نويسندگان كاسته مي شود. در ارتباط با اين موضوع، صحبت هاي اخير يكي از نويسندگان كشورمان كه آثار قبلي اش با اقبال خوب مخاطبان مواجه شده بود ولي كتاب هاي جديدش با برخورد نسبتاً سرد خوانندگان مواجه، قابل تأمل است. اين نويسنده چندي پيش در اظهار نظري، در پاسخ به دلايل پركاري خود، گفته است: اگر اين كار را نكنم، در بين خوانندگان آثارم فراموش مي شوم. (نقل به مضمون)
البته اين منطق! كاملاً مي تواند جنبه شخصي داشته باشد و طبعاً براي عموم نويسندگان متصور نيست. اما اگر نويسنده اي چنين منطقي براي پركاري خود (به بهاي كاستن از كيفيت آثارش) داشته باشد، آيا مي توان گفت كه او توانسته است در بين خوانندگان آثار به جايگاه واقعي براي خود و آثارش دست يابد؟
پاسخ به اين سئوال هر چه كه باشد، مطمئناً مثبت نيست، چرا كه اگر نويسنده اي تنها در يكي از آثارش، توانسته باشد فكر و انديشه خوانندگان آثار خود را تسخير كند، تا سال هاي سال مي تواند به داشتن مخاطباني هر چند در حد معمول اميدوار باشد. پس نتيجه اي كه از اين بحث مي شود گرفت، آن است كه بسياري از نويسندگان به ظاهر پرمخاطب، در ارتباط پايدار و عميق با خوانندگان آثارشان ناتوان هستند و همواره در طول دوران نويسندگي خود نگران از دست دادن همين مخاطبان فعلي آثارشان هستند، چرا كه در غير اين صورت، نويسنده اي كه به هر حال، تعدادي از آثارش با اقبال خوب خوانندگان مواجه است، هرگز نگران از دست دادن اين تعداد از خوانندگان نخواهد بود، چون ارتباط لازم (بين نويسنده و خوانندگان آثارش) در همان آثار اوليه برقرار شده و كم كاري نويسنده نمي تواند اين رشته را پاره كند.
 


نقد و بررسي همراه با تجليل از كتاب «نبرد هسجان»

روايت نبرد تن به تن رزمندگان ايراني با دشمن بعثي

نمايشگاه ملي كتاب دفاع مقدس از شنبه 22 مهر در محل نمايشگاه بين المللي شهر شيراز شروع به كار كرد. در دومين روز كاري اين رويداد فرهنگي جلسه تجليل و نقد و بررسي كتاب نبرد هسجان، اثري از محمد محمودي نورآبادي - كه در هشتمين جشنواره انتخاب كتاب سال سپاه، حائز رتبه برتر شده بود - با حضور سردار آسودي، معاون فرهنگي و تبليغات سپاه در سالن نرگس نمايشگاه برگزار شد.
خانم دكتر مجرد بيان كرد : كه -محمودي نورآبادي-، به سبب حضور در جنگ از يك طرف و پشتكار همراه با استعداد ذاتي و خدادادي از طرف ديگر، تاكنون آثار كاملاً متفاوتي را در حوزه ادبيات دفاع مقدس به دست چاپ سپرده اند كه جاي بسي
خوش حالي و تشكر دارد. دكتر مجرد با بيان اين كه تاريخ
پر فراز و فرود جنگ تحميلي بايد به همت نويسندگان خلاق و متعهد كشور نوشته مي شد و در اختيار نسل هاي بعد قرار مي گرفت، كتاب نبرد هسجان را اثري پر مغز همراه با تكنيك هاي زيباي داستاني دانست و ياد آور شد:« نويسنده با زيركي تمام، شروع داستان را با گفتگوهاي بين دونفر از نسل امروزي ها شروع كرده و سپس در فصل سوم به موضوع اصلي ورود كرده است. اما در فصل سوم هم نخواسته است كه خواننده خود را در موقعيت تماشاي صحنه هاي جنگ قرار دهد و به عكس ابتدا دغدغه ها و
دل واپسي هاي خانواده «عليرضا هاشم نژاد» را در معرض نمايش خواننده قرار داده و سپس مخاطب را با پدر علي رضا همراه كرده و همه را به اتفاق به تماشاي صحنه هاي جنگ و تلاش هاي علي رضا مي برد.»
دكتر ساناز مجرد اين شيوه روايت را به سبب ايجاد گره و تعليق زيباي داستاني، بسيار جذاب و خواندني دانست و گفت:«خواننده با ترفندي كه نويسنده به كار مي برد، از همان لحظه حركت پدر علي رضا و رفتنش به اهواز و سپس مناطق جنگي، او را رها نمي كند و به رغمي كه احساس مي كند علي رضا شهيد شده است، دست از خواندن كتاب بر نمي دارد. حتي در فصل پاياني كه خواننده گمان مي كند بايد از ماجراي شهادت علي رضا رمز گشايي شود نيز نويسنده با نشان دادن آياتي از كلام خدا، بر زنده بودن علي رضا اصرار دارد.»
اين استاد دانشگاه، ياد آور شد:« از آن جا كه نويسنده در اين اثر متعهد به رعايت مستند هاي تاريخي بوده است، از حيث تاريخ نگاري مي توانست زمان ها و مكان ها را دقيق تر براي مخاطب خود ذكر كند تا خواننده ضمن خوانش زندگي علي رضا، بر زمان و مكان هم اشراف و آگاهي پيدا مي كرد.»
«هسجان» نام نهري در منطقه شملچه و بخشي از آن متعلق به ايران و بخشي ديگر به عراق اختصاص دارد. اين نهر در عمليات كربلاي پنج به تصرف نيروهاي ايراني درآمد. كتاب«نبرد هسجان» روايت نبرد تن به تن رزمندگان ايراني با متجاوزان بعثي است كه با توجه به سرگذشت شهيد عليرضا هاشم نژاد روايت مي شود. اين نوشتار از سوي نشر ياران شاهد منتشر شده است.
 


گرفتارم در هجوم حادثه هاي بي تو ...

 
زهرا كريمي
فرياد هم كه مي كني كسي نمي شنود، همه غرق اند در تلاطم درياهاي تكراري .
همه شناورند در زندگي. كسي صداي تو را نمي شنود .
همه عادت كردند به اين خستگي و روز مرگي.
تاريخ در سينه دارد اين نشنيدن را. تاوان آن را هنوز پس نداده .
انتظار مي كشد تا انتقامش را بگيرد .
اين جا همه چيز و همه كس درگير خود هستند و خود .
تو به چه مي انديشي؟
دغدغه هاي من دغدغه هاي تو نيست ! دغدغه هايت چيست؟
يادمان مي رود آخر هر هفته را .
من فراموش كارم و گناه كار. تو خود ورق پاره هاي نامه ام را امضا كن .
دلم اندازه تمام روز هاي نيامدنت گرفته.
مي دانم كه پشت ابرهاي آسماني.
تمام ابرها را نگاه مي كنم شايد پشت يكي از آن ها خورشيد پشت ابر را بيابم.
جهان انباشته از انسان هاي خطا كار است و همه در دل، تو را انتظار مي كشند.
كاش اين قدر فراموش كار نبوديم.
گاه يادمان مي رود كه كسي هم ميان ما عبور مي كند.
كه شايد ...
آن قدر ها مشغول هستيم كه گاه يادمان مي رود شايد همين حالا مشغول ثبت كار هايمان باشي.
يادمان مي رود كه تو هستي و ما چشمانمان تو را نمي بيند.
من كه دغدغه ام « قالوا بلي» بود حالا نمي دانم چرا جهان پر از زرق و برق مرا سخت به سوي خود مي كشد .
ديگر قلم كم آورده براي نگاشتن حرف هاي شرمسارگونه اين حقير .
اين دنيا تا نيايي صوت مهيب را هم نمي شنود .
گرفتارم در هجوم حادثه هاي بي تو ...
ادركني
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14