امكان سنجي وقوع جنگ بين سوريه و تركيه
بلندپروازي هاي سلطان اردوغان فاتح
جعفر بلوري
اشاره:
از زمان آغاز ناآرامي ها در سوريه كشورهاي غربي و هم پيمانان آنها در كنار تركيه،
تمام تلاش خود را براي سرنگوني حاكميت بشاراسد آغاز كرده و در اين راه دست به هر
اقدامي زده اند؛ از ارسال سلاح و نيرو و انجام حملات تروريستي گرفته تا انواع و
اقسام فشارهاي سياسي و اقتصادي. هجدمين دور تحريم ها همين چند روز پيش با هدف
افزايش فشارها عليه دمشق تصويب شد. تركيه حتي جانشين اسد را هم مشخص كرده و در خوش
بينانه ترين حالت مدعي شده قصد جانشين كردن فاروق الشرع، معاون فعلي رئيس جمهور
سوريه به جاي اسد را دارد!
سرنگوني جنگنده تركيه از سوي ارتش سوريه، تبادل آتش چندروزه توپخانه اي مرزي بين دو
كشور، به زمين نشاندن هواپيماي مسافربري سوري از سوي جنگنده هاي تركيه، اعلام
ممنوعيت پرواز هواپيماهاي دو كشور در آسمان يكديگر، حملات بي سابقه لفظي بين رهبران
دو كشور عليه يكديگر و در نهايت اظهارات صريح رجب طيب اردوغان، مبني بر لزوم آمادگي
مردم تركيه براي رويارويي جنگي با سوريه و... همه و همه اين سؤال بسيار مهم را به
ذهن متبادر مي كند كه آيا در نهايت بين دو كشور جنگ به وقوع خواهد پيوست يا خير؟ از
آنجايي كه وقوع اين جنگ پيامدهاي بي نهايت مهمي بر منطقه خواهد داشت، اهميت يافتن
پاسخي براي اين سؤال كه اين روزها ذهن بسياري را به خود مشغول داشته، نمايان مي
شود.
تحليلگران دو نوع تحليل متفاوت ارائه كرده اند. گروهي وقوع اين جنگ را قطعي و گروهي
نيز آن را غيرممكن تلقي مي كنند. هر يك از اين دو دلايلي نيز براي ادعاي خود ارائه
مي كنند. در اينجا قصد داريم با بررسي دلايل هر يك از اين دو، قضاوت را برعهده
خواننده بگذاريم.
سرويس خارجي
كساني كه معتقد به بالابودن احتمال وقوع جنگ هستند اين گونه استدلال مي كنند كه:
بايد ابتدا نگاهي كلي به دو جبهه سوريه و تركيه داشت. دولت سوريه كه از حمايت
ايران، روسيه، چين، عراق، حزب الله لبنان برخوردار است در يك جبهه و دولت تركيه كه
از حمايت هاي آمريكا، رژيم صهيونيستي، كشورهاي ديكتاتور عربي، ناتو و تروريست هايي
از سرتاسر جهان برخوردار است در طرف ديگر ماجرا قرار دارند. مروري بر اظهارات و
مواضع اخير دو جبهه نشان مي دهد، در صورت ورود يكي از طرف ها به جنگ و در نتيجه
آغاز جنگ، يك كارزار ويرانگر كل منطقه را خواهد گرفت كه دود آن به چشم همه خواهد
رفت.
در اين بين كافي است يكي از طرف هاي درگير خواستار وقوع جنگ باشد. طرف مقابل حتي
اگر تمايلي به مشاركت در اين جنگ نداشته باشد نيز خيلي زود خود را در ميان اين
كارزار خواهد يافت. تحليل هاي زيادي وجود دارد كه نشان مي دهد، ناتو به رهبري
آمريكا مشتاق درگير ساختن سوريه به يك جنگ است ولو اين جنگ كوتاه و سريع باشد.
مسئله مقاومت
به اعتقاد اين دست از تحليلگران، يكي از آرزوهاي ديرينه غرب و رژيم صهيونيستي از
ميان برداشتن جريان مقاومت در منطقه است كه رهبري آن در دستان جمهوري اسلامي ايران
است. بنابراين با دامن زدن به ناآرامي هاي سوريه اولا مي توان در جهت انحراف جريان
بيداري هاي اسلامي كه مدتي است به كابوس ديكتاتورهاي عرب و صاحبان غربي آنها بدل
گشته حركت كرد، ثانيا يكي از محورهاي اصلي مقاومت، يعني سوريه را تضعيف يا حتي
نابود كرد. از آنجايي كه حفظ امنيت و حيات رژيم صهيونيستي به عنوان اولويت اول و
وظيفه اصلي غرب نوشته شده، مي توان به اهميت بركناري يك حكومت طرفدار مقاومت كه از
قضا ارتش منظم و منسجمي هم دارد پي برد. بنابراين با وجود تمام خطراتي كه گزينه
نظامي مي تواند براي غرب و متحدانش داشته باشد، اهميت فوق العاده اين مسئله براي
جبهه يادشده احتمال استفاده از اين گزينه را زياد مي كند.
از سوي ديگر، براي آغاز يك جنگ نيازي به تمايل هر دو طرف نيست. به عنوان مثال برخي
مي گويند بشار اسد تمايلي به راه اندازي جنگ ندارد و مي خواهد با اصلاحات مشكلات را
حل و فصل كند. اما براي جلوگيري از وقوع ناآرامي، اين كافي نيست. تنها كافي است يكي
از طرف هاي درگير خواستار وقوع جنگ باشد، جبهه ديگر خواسته يا ناخواسته خود را در
ميدان جنگ خواهد ديد. نگاهي به اظهارات و تحركات جبهه تركيه نشان مي دهد كه آنها به
ظاهر هم كه شده متمايل به جنگ اند. ناتو و اردوغان به صراحت اعلام كرده اند كه
آماده جنگ هستند و در عمل نيز مي بينيم كه اين جنگ هرچند به صورت پراكنده چند روزي
است در مناطق مرزي دو كشور آغاز شده است!
توهم رهبري جهان اسلام:
چرخش 180 درجه اي در سياست خارجي تركيه به سمت حفظ منافع رژيم صهيونيستي (خلاف جهت
منافع مقاومت)، اتحاد آنكارا با كشورهاي مرتجع عربي همچون عربستان، اردن، قطر،
بحرين و... آن هم به بهانه هديه دموكراسي و آزادي براي مردم سوريه و به طور كلي
تناقضات گسترده در اعمال و رفتار اين كشور به حدي زياد، ناگهاني و غيرمنتظره شده
است كه افكار عمومي را با يك علامت سؤال بزرگ مواجه ساخته است.
سؤال اينجاست كه، چگونه كشوري كه تا همين يك سال گذشته براي دفاع از مردم مظلوم
فلسطين و جريان مقاومت چندين شهيد داد يا پس از جنگ غزه رو در روي رئيس رژيم
صهيونيستي قرار گرفت و وي را كودك كش خطاب كرد، دچار چنين چرخشي شده است؟ تركيه
گاهي حتي گوي سبقت را از رژيم صهيونيستي ربوده و آشكارا تيشه بر ريشه مقاومت مي
زند.
پاسخ اين سؤال را مي توان از ميان اظهارات برخي مقامات سياسي آمريكا و شخص اردوغان
يافت. «استفان جي هادلي»، مشاور امنيت ملي آمريكا در دولت «جرج بوش» رئيس جمهوري
سابق آمريكا، چندي پيش در گفت وگو با سايت شوراي روابط خارجي آمريكا گفت: «اكنون
رهبران جديد (كشورهاي عربي) به دنبال بهبود اوضاع اقتصادي و ساختن كشورهاي خود
هستند و در اين مسير تركيه الگوي مناسبي است؛ در اين بين عربستان و قطر نمي توانند
الگوي مناسبي براي آنها باشند.»
رجب طيب اردوغان نيز چندي پيش با تشبيه خود به «محمد فاتح» (سلطان امپراتوري
عثماني) فراخوان حمايت از تركيه را صادر كرد.
با يك جمع بندي ساده مي توان به اين نتيجه رسيد كه تركيه به دنبال روياي رهبري جهان
اسلام است و در اين بين اگرچه با عربستان، قطر و مصر رقابت مي كند، اما حمايت هاي
آمريكا از تركيه اردوغان را اميدوارتر كرده است. بنابراين آنكارا چاره اي ندارد جز
سرسپردگي به خواسته هاي غرب و چه خواسته اي براي غرب مهم تر از اين كه جريان مقاومت
از بين رفته يا لااقل تضعيف شود.
بحران اقتصادي
به اعتقاد اين دست از تحليلگران، بحران اقتصادي بي سابقه غرب مي تواند دليل خوبي
براي راه اندازي يك جنگ پرسود باشد! غربي ها براي نجات از اين بحران و به راه
افتادن دوباره چرخ هاي زنگ زده كارخانه هاي خود، نيازمند جنگ اند؛ تا بدين ترتيب هم
نظاره گر فروش سلاح و هم به جان هم افتادن مسلمانان منطقه باشند. اين دست از
تحليلگران، اظهارات اخير جو بايدن، معاون رئيس جمهور آمريكا مبني بر اين كه «آخرين
چيزي كه آمريكا به آن نياز دارد، يك جنگ زميني ديگر در خاورميانه است» را تأييدي بر
اظهارات خود مي گيرند.
اين عده نگاهي هم به تاريخ دارند. غرب بخش زيادي از داشته هاي امروز خود را از راه
جنگ افروزي، ايجاد تفرقه، استعمار و... به چنگ آورده است. بنابراين چه چيزي بهتر از
راه اندازي يك جنگ پرمنفعت ديگر براي روغنكاري چرخ هاي زنگ زده اقتصاد غرب!؟
آرايش جنگي
در حال حاضر درگيري هاي سرنوشت سازي بين ارتش سوريه و تروريست هاي مسلح در داخل
برخي مناطق سوريه در جريان است و سربازان خارجي بسياري نيز در چهار طرف كشور سوريه
مستقر شده و اين كشور را محاصره كرده اند.
طبق آخرين گزارش ها، تركيه هزاران نفر از نيروهاي ارتش خود را در مناطق مرزي شمال
سوريه مستقر كرده و ايالات متحده آمريكا نيز چند روزي است 150 نيروي ويژه خود را در
اردن (جنوب سوريه) فرستاده تا به زعم خود، اقدامات ارتش سوريه را زير نظر داشته
باشد! در مناطق مرزي غرب سوريه يعني لبنان نيز گروه هاي مسلح مورد حمايت جريان
المستقبل به شدت فعال هستند و برخي گروه هاي شورشي نيز از خاك عراق (كه در شرق
سوريه قرار دارد) دست به اقدامات تروريستي مي زنند. تمام اين علائم و شواهد غيرقابل
انكار نشان از يك آرايش جنگي دارد.
به عنوان مثال سايت تحليلي خبري «النشره»، به تازگي به نقل از «محمد نورالدين»،
كارشناس امور تركيه وقوع جنگ را بسيار محتمل دانسته است. به اعتقاد وي «واكنش هاي
بين المللي در پي حوادث اخير در مرزهاي مشترك تركيه و سوريه حاكي از آن است كه اين
درگيري ها به آرامي در حال تبديل شدن به رويارويي مستقيم ميان دو طرف است چرا كه
بحران سوريه ديگر تنها به سوريه مربوط نمي شود بلكه كشورهاي خارجي را نيز درگير
كرده است.»
اما كساني كه معتقد به وقوع جنگ بين سوريه و تركيه نيستند به دلايل زير اشاره مي
كنند:
به اعتقاد اين دست از تحليلگران، اظهارات جنگ طلبانه رهبران جبهه تركيه، بيش از هر
چيزي با هدف افزايش فشارهاي سياسي و رواني صورت مي گيرد چرا كه در عمل امكان راه
اندازي چنين جنگي براي اين جبهه وجود ندارد. اين عده حتي معرفي فاروق الشرع، معاون
اسد از سوي تركيه به عنوان جانشين اسد در دولت انتقالي را حركتي سياسي به منظور
ايجاد تفرقه بين رهبران حكومت فعلي سوريه ارزيابي مي كنند، چرا كه به خوبي واقفند
مهم ترين دليل سر پا ماندن دولت اسد، يكپارچگي و اتحاد بين رهبران اين كشور است.
بحران اقتصادي:
اين دست از تحليلگران نيز همچون گروه اول بحران اقتصادي را به عنوان يكي از دلايل
خود ارائه مي كنند، البته با اين تفاوت كه مي گويند، بحران اقتصادي اجازه ماجراجويي
ديگر را به غرب نخواهد داد. آنها مي گويند، كشورهايي كه براي پرداخت بدهي هاي سر به
فلك كشيده خود مجبورند دست به جيب مردمان خود كنند (سياست هاي رياضتي)، چگونه قادر
به تامين هزينه هاي اين جنگ خواهند بود كه احتمالا طولاني مدت هم هست؟ مهم تر از
همه اينكه، يكي از دلايل اصلي بحران امروز غرب جنگ خانمانسوز عراق و افغانستان است
كه آمريكا با مهارت توانست هزينه هاي چند تريليون دلاري آن را بين تمام كشورهاي
اروپايي سرشكن كند.
انتخابات رياست جمهوري آمريكا:
انتخابات رياست جمهوري آمريكا يكي ديگر از دلايلي است كه گفته مي شود مانع از اجازه
صدور مجوز هرگونه جنگ در سوريه شده است. به اعتقاد اين دست از تحليلگران، آمريكا
اگر هم به دنبال راه اندازي جنگ در سوريه باشد، افكار عمومي اين كشور اجازه چنين
كاري را لااقل تا پس از 16آبان يعني زمان برگزاري انتخابات نخواهد داد. بخشي از
دليل جلو بودن باراك اوباما در نظرسنجي ها نسبت به رقيب جمهوريخواه خود ميت رامني
به همين موضوع ارجاع داده شده است.
علوي هاي تركيه
حضور حدود 20ميليون علوي در خاك تركيه، ظرفيتي است كه اگر طرفداران بشار اسد هم
نباشند، حمله به سوريه با اكثريت جمعيت علوي، مي تواند آنها را عليه متجاوزان تحريك
كند. به نظر مي رسد، تركيه عاقل تر از آن است كه آرامش و اقتصاد مطلوب خود را كه
بخش قابل توجهي از آن را مرهون صنعت توريسم است، خرج يك توهم كند! آنكارا هنوز
درحال پرداخت هزينه تحريك شدگي كردها از سوي سوريه است. نبايد از كنار اظهارات اخير
اردوغان كه از كردها خواهش مي كرد آرامش خود را حفظ كنند به راحتي عبور كرد. اين
گونه اظهارات از زبان يك مقام عالي رتبه نشان دهنده جدي بودن ظرفيت اقليت كرد براي
به خطر انداختن پايه هاي حكومت اردوغان است.
البته هر دو دسته تحليلگران دلايل متعدد ديگري نيز در تاييد اظهارات خود مي آورند
كه همگي قابل تامل هستند. اما سواي اينكه چنين جنگي به وقوع خواهد پيوست يا خير
آنچه بايد رهبران كشورهاي اسلامي منطقه را به خود آورد اين است كه خواسته يا
ناخواسته وارد ميداني شده اند كه تنها بازنده آن كشورهاي منطقه و پيروز آن دشمنان
اسلام خواهد بود. |