(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 27 مهر 1391 - شماره 20335

چالش هاي دولت بعدي آمريكا از نگاه هفته نامه تايم
امكان سنجي وقوع جنگ بين سوريه و تركيه
بلندپروازي هاي سلطان اردوغان فاتح
ژ


چالش هاي دولت بعدي آمريكا از نگاه هفته نامه تايم

اشاره:
هفته نامه آمريكايي تايم به بهانه نزديك شدن به زمان انتخابات رياست جمهوري آمريكا (6نوامبر- 16آبان) به بررسي برخي چالش هاي دولت بعدي اين كشور پرداخته است.
ناتواني آمريكا و متحدانش از شكست حكومت بشاراسد، گرفتاري هاي امنيتي تركيه (كه به دنبال دخالت در امور سوريه دچار آن شده)، فلسطين، اولويت اول كشورهاي عربي، اعتراف به شكست آمريكا در عراق و افغانستان، ناتواني غرب براي مذاكره با طالبان، زوال روزافزون قدرت آمريكا، پيروزي ايران در جنگ عراق، اعتراف به شكست اسرائيل از لبنان و حماس و... از جمله مواردي است كه اين هفته نامه آمريكايي به رغم تمام تلاش هايي كه جهت كم رنگ نشان دادن آن كرده، به آن صريحا اعتراف مي كند. در بخشي از اين مقاله مي خوانيم؛ ترديدي نيست كه اوباما تاكنون با لبداهه عمل كرده و تركيبي از نتايج را رقم زده است اما همچون مساله ترميم اقتصاد، بازگشتن به زمان برتري بلامنازع آمريكا در خاورميانه تنها با جادويي ناموجود انجام خواهد شد. اين مقاله در نهايت به اين نتيجه مي رسد كه چه رامني چه اوباما در انتخابات رياست جمهوري نوامبر پيروز شوند، با انبوهي از چالش هاي داخلي و بين المللي مواجه خواهند بود.
سرويس خارجي كيهان
¤ ¤ ¤
سوريه:
خشونت هاي روبه فزوني در سوريه هنوز نتوانسته دولت اوباما را به دخالت نظامي مستقيم در اين كشور ترغيب كند. در حالي كه تركيه حامي عمليات نظامي به رهبري آمريكا به منظور ايجاد يك منطقه محافظت شده در خاك سوريه براي شورشي هاست، قطر به اعمال منطقه پرواز ممنوع همچون ليبي عليه اين كشور و حتي مداخله سربازان كشورهاي عرب و ديگر مخالفان اسد اصرار دارد. در عين حال ديگر مخالفان اسد از جمله برخي گروه هاي مخالف سوري و همين طور محمد مرسي رئيس جمهور مصر دخالت نظامي خارجي عليه سوريه را رد مي كنند.
در حالي كه شورشيان و نيروهاي دولتي سوريه همچنان متمايل به ادامه جنگ هستند، مسئله پيش روي بازيگران بين المللي اين است كه آيا همچنان اصرار به تعليق خشونت ها و پيشبرد يك فرآيند سياسي ناكامل داشته باشند و يا اينكه حمايت از طرف هاي مورد تاييد خود در جنگ را تا آخر كار ادامه دهند.
اوباما چند روز پيش در خصوص سوريه خواهان سقوط نظام بشاراسد شد اما هيچ پيشنهادي درباره اينكه چطور اين هدف محقق شود ارائه نداد.
وي هشدار داد: «ما بايد متعهد باشيم كه تضمين كنيم آنچه كه با قيام شهروندان به منظور مطالبه حقوق خود آغاز شد در چرخه خشونت هاي فرقه اي پايان نيابد.»
رئيس جمهور آمريكا در واقع اشاره به يكي از خطرهاي اصلي داشت كه جلوي واشنگتن را از مداخله مستقيم تر گرفته است و اين خطر اين است كه سوريه ظاهرا در حال پيش رفتن به سوي جنگ داخلي فرقه اي است كه مي تواند هرگونه مداخله در اين كشور را با باتلاقي بي پايان روبه رو كند.
اوباما به جاي آن متعهد شد تا از آن دسته سوري هايي كه براي يك آينده دموكراتيك فراگير مي جنگند حمايت كرده و عليه مسئولان اين كشور تحريم اعمال كند. تا به حال آمريكا از مداخله مستقيم و همچنين تلاش هاي بين المللي نظير پيشنهادهاي كوفي عنان به عنوان فرستاده سازمان ملل براي برقراري توافق ميان دوطرف درگيري با مشاركت ايران اجتناب كرده است و به جاي آن يك راهبرد بلندمدت را اتخاذ كرده كه طي آن حلقه تحريم ها تنگ تر شده تا درگيري هاي فرسايشي غيرقابل مهار بتواند حكومت سوريه را زماني در سال آينده ساقط كند. با وجود اين ظاهرا اين چارچوب زماني فراتر از حدي است كه همسايگان سوريه مي خواهند اكنون تركيه به سبب بحران روزافزون پناهندگان، تنش هاي فرقه اي داخلي و ظهور شورشيان كرد در داخل سوريه تحت فشار فزاينده اي قرار دارد.
بولنت عليرضا، تحليلگر مركز مطالعات بين المللي و راهبردي واشنگتن اظهار داشت: باراك اوباما ترجيح مي دهد در مسير جنگ طولاني مدت همچون آنچه كه در دهه 1980 در افغانستان رخ داد به پيش رود.
وي افزود: اما چنين سناريويي براي تركيه مناسب نيست. اين كشور نمي خواهد مثل پاكستان شود كه تبديل به پايگاه شورشيان افغان شد. در صورتي كه چنين اتفاقي رخ دهد تركيه ممكن است با همه فشارهايي كه پاكستان در آن دوره با آن روبه رو شد و هرگز از آنها نجات نيافت، روبه رو شود.
از طرف ديگر گزارش اخير آژانس پناهندگان سازمان ملل مبني بر اينكه بالغ بر 700 هزار سوري تا پايان سال جاري از كشور خود به كشورهاي همسايه خواهند گريخت نشان دهنده مشكلاتي است كه ناآرامي هاي سوريه به وجود خواهد آورد. درگيري هاي بين مرزي به طور اجتناب ناپذير موجب تشويق افراط گران هم فكر در كشورهاي همسايه خواهد شد همانگونه كه در لبنان و عراق مشاهده كرديم.
فلسطيني ها
نخست وزير اسرائيل چند روز پيش در سازمان ملل به زحمت جمله اي را به مسئله فلسطيني ها اختصاص داد و به سادگي تقاضاهاي محمود عباس، رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين براي مداخله سازمان ملل در خصوص ايجاد شرايطي براي يك راه حل دوجانبه را كنار زد.
نتانياهو تا حد زيادي در تلاش هاي سه ساله خود براي آنكه برنامه هسته اي ايران را حتي به قيمت درگيري فلسطين و اسرائيل، در مركز سياست خاورميانه اي واشنگتن قرار دهد موفق شد.
اوباما نيز در سخنراني خود در سازمان ملل توجه چندان زيادتري به نسبت نتانياهو به مسئله فلسطين نكرد و تنها دو طرف را تشويق كرد براي صلح همكاري كنند اما محمد مرسي كه يكي از صداهاي اصلي پس از سقوط ديكتاتوري ها در جهان عرب است اولويت هاي متفاوتي را ارائه داد.
وي تصريح كرد كه مصر از ايران انتظار دارد كه به وظايف خود براساس NPT پايبند باشد تا صلح آميز بودن برنامه هسته اي خود را نشان دهد اما با لحن مشابهي تصريح كرد كه جهان عرب از اسرائيل نيز مي خواهد تا توافق NPT را امضا كرده و حامي تلاش ها به منظور دستيابي به خاورميانه عاري از سلاح هسته اي باشد. اسرائيل چندان عجله اي براي اين كار ندارد. حتي حكومت حسني مبارك نيز موضع مشابهي داشت. مردم كشورهاي عرب به رغم پادشاهان كشورهاي خليج فارس تمايلي به حمايت از سياستي در قبال ايران كه حامي نيروي هسته اي تك قطبي اسرائيل در منطقه باشد، ندارند.
از طرف ديگر آنها همچنين نخواهند پذيرفت كه تحقق مطالبات فلسطيني ها بايد تا زمان برگزيدن دولتي در اسرائيل كه بيشتر متمايل به در نظر گرفتن آنها باشد، به تعويق بيفتد.
مرسي تصريح كرد كه اعتبار آمريكا در نظر مردم عرب در درجه اول با مشاهده تمايل واشنگتن نسبت به اقدام براي حمايت از دستيابي به اهداف فلسطيني ها، مورد قضاوت قرار خواهد گرفت.
اين نيتي بود كه اوباما ابتدا در سال 2009 در قاهره از آن حمايت كرد، اما در انتهاي سال بعد در مواجهه با مبارزه طلبي نتانياهو و فشارهاي فزاينده داخلي، از آن عقب نشست.
محمود عباس در سخنراني خود هشدار داد كه پاسخ هاي اسرائيل نشان داد در حالي كه افزايش حدود اشغالگري هاي آن، ادامه دارد، انتظار براي توافق دوطرف بر سر يك راه حل دوجانبه در حقيقت پذيرش شكست راه حلي دوجانبه است.
وي تأكيد كرد كه تنها شوراي امنيت سازمان ملل با مقرر داشتن ضوابط مذاكره در خصوص چنين راه حلي مي تواند آن را نجات دهد.
اما با وجود اين، تحميل بين المللي يك راه حل دوجانبه عليه اراده اسرائيل، گزينه اي نيست كه دولتي در آمريكا در آينده پيش رو آن را بپذيرد.
اگر محمود عباس همچنان به تهديد خود براي آنكه مستقيما مسائل را نزد مجمع عمومي سازمان ملل خواهد برد، ادامه دهد و تأكيد كند كه واشنگتن ديگر براي فلسطيني ها كار مفيدي انجام نمي دهد، كاخ سفيد خود را از لحاظ ديپلماتيك منزوي خواهد يافت و مجبور به انجام اقداماتي خواهد شد كه هزينه هاي داخلي سياسي قابل ملاحظه اي در بر خواهد داشت.
رخدادهاي در حال شكل گيري ممكن است سبب شود دولت آتي در كاخ سفيد ديگر نتواند مسئله فلسطين و اسرائيل را به تعويق انداخته و يا كاملا متوقف كند.
انجام كار غيرممكن در افغانستان
اگرچه افغانستان بخشي از خاورميانه نيست، اما كاملا جدا از آن هم نيست. به رغم آنكه جنگ افغانستان طولاني ترين جنگ تاريخ آمريكا بوده است، اما مسئله افغانستان به ندرت در رقابت هاي انتخابات رياست جمهوري آمريكا شنيده مي شود.
چند روز پيش اوباما در مجمع عمومي سازمان ملل تنها به گفتن اين جمله درباره افغانستان بسنده كرد: ما فرآيند انتقال مسئوليت ها را در افغانستان آغاز كرده ايم و آمريكا و هم پيمانان ما براساس برنامه در سال 2014 به جنگ در اين كشور پايان خواهند داد.
اوباما و ميت رامني هر دو در خصوص اين تاريخ خروج توافق دارند و نسبت به پس از آن نيز خوش بيني چنداني وجود ندارد.
طالبان هنوز از شكست بسيار دور است و بعيد است تا سال 2014 نيز شكست بخورد. همچنين دولت افغانستان و نيروهاي امنيتي آن كه اميدها براي انتقال قدرت با ثبات به آنها وابسته است، نامطمئن به نظر مي رسند.
دو سرباز آمريكايي كه روز شنبه هفته گذشته در يك ايست بازرسي ارتش افغانستان كشته شدند، موجب شد تعداد آمريكايي هاي كشته شده در جريان جنگ افغانستان از عدد 2000 عبور كند.
آنها نيز همچون بيش از 50 سرباز ديگر ائتلاف ناتو كه طي سال جاري توسط حملات نيروهاي خودي كشته شدند، هدف حمله اعضاي نيروهاي امنيتي افغانستان قرارگرفتند.
استراتژي سربازان مازاد كه ماه گذشته ميلادي بي سر و صدا به پايان رسيد، بدين منظور طراحي شده بود تا طالبان را وادار به پذيرش شرايط آمريكا براي يك توافق نامه سياسي در افغانستان كند. اما اين مسئله ديگر ظاهرا در ميان گزينه ها نيست.
از لحاظ سياسي براي آمريكا دشوار است كه امتيازاتي را پيشنهاد كند كه سبب شود طالبان در حالي كه تاييد مي كنند آمريكا به پايان تعهد نظامي خود در افغانستان رسيده، وسوسه شوند.
همچنين حاميان قديمي جنبش طالبان در نيروهاي امنيتي پاكستان نيز تا زماني كه منافع امنيتي آنها در كابل لحاظ نشود شبه نظاميان را وادار به برقراري توافق نخواهند كرد.
تصميم اخير دولت اوباما براي افزودن نام شبكه حقاني به فهرست سازمان هاي تروريستي بين المللي مي تواند تلاش ها براي دستيابي به يك راه حل سياسي پيش از خروج آمريكا از افغانستان را پيچيده تر سازد.
واجب است كه دولت بعدي آمريكا خطر افزايش ناآرامي ها در افغانستان را كاهش دهد و با توجه به ابزارهاي محدود در اختيار آن، چنين كاري نيازمند توافقاتي براساس مذاكره با بازيگران قدرت در منطقه خواهد بود كه سبب مي شود دستاوردهاي آمريكا در طولاني ترين جنگ آن لكه دار شود.
اين در حالي است كه مردم آمريكا مخالف با تداوم دخالت نظامي در افغانستان هستند.
4- جايگاه ضعيف آمريكا
ميت رامني در حاشيه اجلاس سازمان ابتكار جهاني كلينتون، طي چند روز پيش از آمريكايي هايي سخن گفت كه به سبب تحولات خاورميانه، آزرده خاطر هستند.
وي با اشاره به افزايش تلفات در سوريه، پيشرفت برنامه هسته اي ايران و اين حقيقت كه رئيس جمهور مصر، عضو اخوان المسلمين است، تاكيد كرد: ما احساس مي كنيم به جاي آنكه به رخدادها شكل دهيم، اسير اتفاقات هستيم.
البته به طور رسمي رئيس جمهور مصر پس از پيروزي در انتخابات، از اخوان المسلمين استعفا داد تا نماينده همه مصري ها باشد، اما به لحاظ سياسي رامني درست مي گويد: جنبشي كه مدت ها در گفت وگوهاي سياسي آمريكا از آن به بدي ياد مي شد، اكنون به عنوان قدرتمندترين نيروي سياسي جريان اصلي در دموكراسي هاي نوظهور عرب سربرآورده است.
اما از مدت ها پيش كاملا واضح شده است كه وقتي مردم در خاورميانه حق انتخاب آزادانه رهبران خود را پيدا مي كنند، اغلب كانديداهاي مورد پسند واشنگتن را برنمي گزينند.
به رغم حمله آمريكا به عراق و از بين رفتن حكومت صدام، انتخابات در اين كشور سبب روي كارآمدن دولتي نزديك به تهران شد تا دولتي نزديك به آمريكا.
علاوه بر آن هنگامي كه دولت جورج دبليو بوش خواهان انتخابات دموكراتيك در سال 2006 در فلسطين شد، رأي دهندگان، حماس را به عنوان حزب حاكم انتخاب كردند.
در عين حال ستاد انتخابات ميت رامني تمايل دارد كاهش تاثير آمريكا بر رخدادهاي منطقه را به بي لياقتي دولت باراك اوباما و يا شكست در حمايت قدرتمند از ارزش هاي آمريكايي نسبت دهد. اما حقيقت اين است كه از مدت ها پيش تغيير عيني در تعادل قدرت در حال شكل گيري بوده است. آنچه كه محدوديت هاي قدرت آمريكا را بيش از هر چيز آشكار ساخت، شكست نمايش قدرت گسترده ارتش آمريكا در عراق و افغانستان و همچنين نمايش قدرت نظامي اسرائيل بنا به درخواست دولت جورج بوش به منظور اعمال اراده واشنگتن طي سال 2006 در لبنان و همينطور سال 2008 در نوارغزه بودند.
(اعتراف تايم به شكست آمريكا در عراق و افغانستان و به شكست اسرائيل از لبنان)
نه تنها اين جنگ ها بر محدوديت هاي قدرت امريكا براي ايجاد خاورميانه گسترده تر تاكيد كردند، اما واشنگتن هم علاوه بر آن تمايل خود را براي ماجراجويي نظامي بيشتر به سبب بحران اقتصادي داخلي طولاني مدت از دست داد.
ايران نيز به سبب شكست هاي آمريكا در مرزهاي شرقي و غربي خود تشويق شده و قطعنامه هاي شوراي امنيت سازمان ملل را در خصوص برنامه هسته اي خود به چالش مي كشد.
بشار اسد در سوريه نيز در مواجهه با تقاضاهاي اوباما بر كنار رفتن از قدرت، از جاي خود تكان نخورده است.
حتي هم پيمانان پرسابقه آمريكا در منطقه نيز تمايل كمتري به پيروي از رهنمودهاي آمريكا دارند. عربستان سعودي حمايت آمريكا از اصلاحات دموكراتيك در منطقه را با حمايت خود از گزينه سركوب گري در كشورهاي پادشاهي عرب ناديده مي گيرد.
اسرائيل نيز تقاضاهاي آمريكا را براي متوقف كردن شهرك سازي به منظور احياي فرآيند صلح با فلسطيني ها ناديده مي گيرد و در عين حال تشكيلات خودگردان فلسطين نيز تقاضاهاي آمريكا براي عقب نشيني از مطرح كردن مسائل خود در سازمان ملل را ناديده مي گيرد.
ميت رامني اين وضعيت را شكست سياسي از سوي دولت اوباما تلقي مي كند اما خود نيز در پاسخ سخنان كليشه اي ارائه مي دهد.
به گفته رامني، آمريكا بايد سه ركن اصلي نفوذ خود را تقويت كند: قدرت اقتصادي، قدرت نظامي و قدرت ارزش هاي آمريكايي و به گفته وي، اين مسئله نيازمند مجموعه سياست هاي بسيار متفاوت تري از سياست هاي در حال پيشبرد دولت اوباما است. اما اينكه اين سياست ها چه هستند شايد او مي داند اما نمي گويد!
ترديدي نيست كه اوباما تاكنون عمدتا بالبداهه عمل كرده و تركيبي از نتايج را رقم زده است. اما همچون مسئله ترميم اقتصاد، بازگرداندن ساعت به زمان برتري بلامنازع آمريكا در خاورميانه نيز تنها با جادويي ناموجود انجام خواهد شد.ميت رامني نيز به وضوح اشتهاي چنداني به نسبت اوباما براي ماجراجويي هاي جديد در خاورميانه ندارد.
وي چندي پيش به خبرنگاران گفت: من در تحليل نهايي اعتقاد ندارم كه مجبور خواهيم بود عليه ايران از اقدام نظامي استفاده كنيم. اما من مطمئنا اميدوار هستم كه ما مي توانيم از رخداد اقدام نظامي نيز جلوگيري كنيم.
سخت است كه بگوييم اين رويكرد تا چه ميزان متفاوت تر از رويكرد اوباما است. اجتناب از يك جنگ و يا يك ايران هسته اي، چالش برقراري روابطي اصولي با اسلام گرايان حاكم در كشورهاي دموكراتيك نوظهور عرب، افزايش ناكامي آمريكا در افغانستان، تصميم گيري در خصوص راهبردي براي سوريه كه كاهش ريسك ها براي آمريكا و هم پيمانان منطقه اي آن را به همراه داشته باشد و حتي يافتن راهي براي جلوگيري از انزواي هرچه بيشتر اسرائيل به سبب شكست فرآيند صلح نيازمند اين است كه رئيس جمهور آتي، تفكرات و سياست هاي جديدي را ارائه دهد؛ سياست هايي كه اهدافي واقع گرايانه را با ابزارهاي موجود در منطقه اي كه شروع به ساختن مجدد خود با شرايط مطلوب خود كرده، تطابق دهد.»
ايسنا
 


امكان سنجي وقوع جنگ بين سوريه و تركيه

بلندپروازي هاي سلطان اردوغان فاتح

جعفر بلوري
اشاره:
از زمان آغاز ناآرامي ها در سوريه كشورهاي غربي و هم پيمانان آنها در كنار تركيه، تمام تلاش خود را براي سرنگوني حاكميت بشاراسد آغاز كرده و در اين راه دست به هر اقدامي زده اند؛ از ارسال سلاح و نيرو و انجام حملات تروريستي گرفته تا انواع و اقسام فشارهاي سياسي و اقتصادي. هجدمين دور تحريم ها همين چند روز پيش با هدف افزايش فشارها عليه دمشق تصويب شد. تركيه حتي جانشين اسد را هم مشخص كرده و در خوش بينانه ترين حالت مدعي شده قصد جانشين كردن فاروق الشرع، معاون فعلي رئيس جمهور سوريه به جاي اسد را دارد!
سرنگوني جنگنده تركيه از سوي ارتش سوريه، تبادل آتش چندروزه توپخانه اي مرزي بين دو كشور، به زمين نشاندن هواپيماي مسافربري سوري از سوي جنگنده هاي تركيه، اعلام ممنوعيت پرواز هواپيماهاي دو كشور در آسمان يكديگر، حملات بي سابقه لفظي بين رهبران دو كشور عليه يكديگر و در نهايت اظهارات صريح رجب طيب اردوغان، مبني بر لزوم آمادگي مردم تركيه براي رويارويي جنگي با سوريه و... همه و همه اين سؤال بسيار مهم را به ذهن متبادر مي كند كه آيا در نهايت بين دو كشور جنگ به وقوع خواهد پيوست يا خير؟ از آنجايي كه وقوع اين جنگ پيامدهاي بي نهايت مهمي بر منطقه خواهد داشت، اهميت يافتن پاسخي براي اين سؤال كه اين روزها ذهن بسياري را به خود مشغول داشته، نمايان مي شود.
تحليلگران دو نوع تحليل متفاوت ارائه كرده اند. گروهي وقوع اين جنگ را قطعي و گروهي نيز آن را غيرممكن تلقي مي كنند. هر يك از اين دو دلايلي نيز براي ادعاي خود ارائه مي كنند. در اينجا قصد داريم با بررسي دلايل هر يك از اين دو، قضاوت را برعهده خواننده بگذاريم.
سرويس خارجي
كساني كه معتقد به بالابودن احتمال وقوع جنگ هستند اين گونه استدلال مي كنند كه:
بايد ابتدا نگاهي كلي به دو جبهه سوريه و تركيه داشت. دولت سوريه كه از حمايت ايران، روسيه، چين، عراق، حزب الله لبنان برخوردار است در يك جبهه و دولت تركيه كه از حمايت هاي آمريكا، رژيم صهيونيستي، كشورهاي ديكتاتور عربي، ناتو و تروريست هايي از سرتاسر جهان برخوردار است در طرف ديگر ماجرا قرار دارند. مروري بر اظهارات و مواضع اخير دو جبهه نشان مي دهد، در صورت ورود يكي از طرف ها به جنگ و در نتيجه آغاز جنگ، يك كارزار ويرانگر كل منطقه را خواهد گرفت كه دود آن به چشم همه خواهد رفت.
در اين بين كافي است يكي از طرف هاي درگير خواستار وقوع جنگ باشد. طرف مقابل حتي اگر تمايلي به مشاركت در اين جنگ نداشته باشد نيز خيلي زود خود را در ميان اين كارزار خواهد يافت. تحليل هاي زيادي وجود دارد كه نشان مي دهد، ناتو به رهبري آمريكا مشتاق درگير ساختن سوريه به يك جنگ است ولو اين جنگ كوتاه و سريع باشد.
مسئله مقاومت
به اعتقاد اين دست از تحليلگران، يكي از آرزوهاي ديرينه غرب و رژيم صهيونيستي از ميان برداشتن جريان مقاومت در منطقه است كه رهبري آن در دستان جمهوري اسلامي ايران است. بنابراين با دامن زدن به ناآرامي هاي سوريه اولا مي توان در جهت انحراف جريان بيداري هاي اسلامي كه مدتي است به كابوس ديكتاتورهاي عرب و صاحبان غربي آنها بدل گشته حركت كرد، ثانيا يكي از محورهاي اصلي مقاومت، يعني سوريه را تضعيف يا حتي نابود كرد. از آنجايي كه حفظ امنيت و حيات رژيم صهيونيستي به عنوان اولويت اول و وظيفه اصلي غرب نوشته شده، مي توان به اهميت بركناري يك حكومت طرفدار مقاومت كه از قضا ارتش منظم و منسجمي هم دارد پي برد. بنابراين با وجود تمام خطراتي كه گزينه نظامي مي تواند براي غرب و متحدانش داشته باشد، اهميت فوق العاده اين مسئله براي جبهه يادشده احتمال استفاده از اين گزينه را زياد مي كند.
از سوي ديگر، براي آغاز يك جنگ نيازي به تمايل هر دو طرف نيست. به عنوان مثال برخي مي گويند بشار اسد تمايلي به راه اندازي جنگ ندارد و مي خواهد با اصلاحات مشكلات را حل و فصل كند. اما براي جلوگيري از وقوع ناآرامي، اين كافي نيست. تنها كافي است يكي از طرف هاي درگير خواستار وقوع جنگ باشد، جبهه ديگر خواسته يا ناخواسته خود را در ميدان جنگ خواهد ديد. نگاهي به اظهارات و تحركات جبهه تركيه نشان مي دهد كه آنها به ظاهر هم كه شده متمايل به جنگ اند. ناتو و اردوغان به صراحت اعلام كرده اند كه آماده جنگ هستند و در عمل نيز مي بينيم كه اين جنگ هرچند به صورت پراكنده چند روزي است در مناطق مرزي دو كشور آغاز شده است!
توهم رهبري جهان اسلام:
چرخش 180 درجه اي در سياست خارجي تركيه به سمت حفظ منافع رژيم صهيونيستي (خلاف جهت منافع مقاومت)، اتحاد آنكارا با كشورهاي مرتجع عربي همچون عربستان، اردن، قطر، بحرين و... آن هم به بهانه هديه دموكراسي و آزادي براي مردم سوريه و به طور كلي تناقضات گسترده در اعمال و رفتار اين كشور به حدي زياد، ناگهاني و غيرمنتظره شده است كه افكار عمومي را با يك علامت سؤال بزرگ مواجه ساخته است.
سؤال اينجاست كه، چگونه كشوري كه تا همين يك سال گذشته براي دفاع از مردم مظلوم فلسطين و جريان مقاومت چندين شهيد داد يا پس از جنگ غزه رو در روي رئيس رژيم صهيونيستي قرار گرفت و وي را كودك كش خطاب كرد، دچار چنين چرخشي شده است؟ تركيه گاهي حتي گوي سبقت را از رژيم صهيونيستي ربوده و آشكارا تيشه بر ريشه مقاومت مي زند.
پاسخ اين سؤال را مي توان از ميان اظهارات برخي مقامات سياسي آمريكا و شخص اردوغان يافت. «استفان جي هادلي»، مشاور امنيت ملي آمريكا در دولت «جرج بوش» رئيس جمهوري سابق آمريكا، چندي پيش در گفت وگو با سايت شوراي روابط خارجي آمريكا گفت: «اكنون رهبران جديد (كشورهاي عربي) به دنبال بهبود اوضاع اقتصادي و ساختن كشورهاي خود هستند و در اين مسير تركيه الگوي مناسبي است؛ در اين بين عربستان و قطر نمي توانند الگوي مناسبي براي آنها باشند.»
رجب طيب اردوغان نيز چندي پيش با تشبيه خود به «محمد فاتح» (سلطان امپراتوري عثماني) فراخوان حمايت از تركيه را صادر كرد.
با يك جمع بندي ساده مي توان به اين نتيجه رسيد كه تركيه به دنبال روياي رهبري جهان اسلام است و در اين بين اگرچه با عربستان، قطر و مصر رقابت مي كند، اما حمايت هاي آمريكا از تركيه اردوغان را اميدوارتر كرده است. بنابراين آنكارا چاره اي ندارد جز سرسپردگي به خواسته هاي غرب و چه خواسته اي براي غرب مهم تر از اين كه جريان مقاومت از بين رفته يا لااقل تضعيف شود.
بحران اقتصادي
به اعتقاد اين دست از تحليلگران، بحران اقتصادي بي سابقه غرب مي تواند دليل خوبي براي راه اندازي يك جنگ پرسود باشد! غربي ها براي نجات از اين بحران و به راه افتادن دوباره چرخ هاي زنگ زده كارخانه هاي خود، نيازمند جنگ اند؛ تا بدين ترتيب هم نظاره گر فروش سلاح و هم به جان هم افتادن مسلمانان منطقه باشند. اين دست از تحليلگران، اظهارات اخير جو بايدن، معاون رئيس جمهور آمريكا مبني بر اين كه «آخرين چيزي كه آمريكا به آن نياز دارد، يك جنگ زميني ديگر در خاورميانه است» را تأييدي بر اظهارات خود مي گيرند.
اين عده نگاهي هم به تاريخ دارند. غرب بخش زيادي از داشته هاي امروز خود را از راه جنگ افروزي، ايجاد تفرقه، استعمار و... به چنگ آورده است. بنابراين چه چيزي بهتر از راه اندازي يك جنگ پرمنفعت ديگر براي روغنكاري چرخ هاي زنگ زده اقتصاد غرب!؟
آرايش جنگي
در حال حاضر درگيري هاي سرنوشت سازي بين ارتش سوريه و تروريست هاي مسلح در داخل برخي مناطق سوريه در جريان است و سربازان خارجي بسياري نيز در چهار طرف كشور سوريه مستقر شده و اين كشور را محاصره كرده اند.
طبق آخرين گزارش ها، تركيه هزاران نفر از نيروهاي ارتش خود را در مناطق مرزي شمال سوريه مستقر كرده و ايالات متحده آمريكا نيز چند روزي است 150 نيروي ويژه خود را در اردن (جنوب سوريه) فرستاده تا به زعم خود، اقدامات ارتش سوريه را زير نظر داشته باشد! در مناطق مرزي غرب سوريه يعني لبنان نيز گروه هاي مسلح مورد حمايت جريان المستقبل به شدت فعال هستند و برخي گروه هاي شورشي نيز از خاك عراق (كه در شرق سوريه قرار دارد) دست به اقدامات تروريستي مي زنند. تمام اين علائم و شواهد غيرقابل انكار نشان از يك آرايش جنگي دارد.
به عنوان مثال سايت تحليلي خبري «النشره»، به تازگي به نقل از «محمد نورالدين»، كارشناس امور تركيه وقوع جنگ را بسيار محتمل دانسته است. به اعتقاد وي «واكنش هاي بين المللي در پي حوادث اخير در مرزهاي مشترك تركيه و سوريه حاكي از آن است كه اين درگيري ها به آرامي در حال تبديل شدن به رويارويي مستقيم ميان دو طرف است چرا كه بحران سوريه ديگر تنها به سوريه مربوط نمي شود بلكه كشورهاي خارجي را نيز درگير كرده است.»
اما كساني كه معتقد به وقوع جنگ بين سوريه و تركيه نيستند به دلايل زير اشاره مي كنند:
به اعتقاد اين دست از تحليلگران، اظهارات جنگ طلبانه رهبران جبهه تركيه، بيش از هر چيزي با هدف افزايش فشارهاي سياسي و رواني صورت مي گيرد چرا كه در عمل امكان راه اندازي چنين جنگي براي اين جبهه وجود ندارد. اين عده حتي معرفي فاروق الشرع، معاون اسد از سوي تركيه به عنوان جانشين اسد در دولت انتقالي را حركتي سياسي به منظور ايجاد تفرقه بين رهبران حكومت فعلي سوريه ارزيابي مي كنند، چرا كه به خوبي واقفند مهم ترين دليل سر پا ماندن دولت اسد، يكپارچگي و اتحاد بين رهبران اين كشور است.
بحران اقتصادي:
اين دست از تحليلگران نيز همچون گروه اول بحران اقتصادي را به عنوان يكي از دلايل خود ارائه مي كنند، البته با اين تفاوت كه مي گويند، بحران اقتصادي اجازه ماجراجويي ديگر را به غرب نخواهد داد. آنها مي گويند، كشورهايي كه براي پرداخت بدهي هاي سر به فلك كشيده خود مجبورند دست به جيب مردمان خود كنند (سياست هاي رياضتي)، چگونه قادر به تامين هزينه هاي اين جنگ خواهند بود كه احتمالا طولاني مدت هم هست؟ مهم تر از همه اينكه، يكي از دلايل اصلي بحران امروز غرب جنگ خانمانسوز عراق و افغانستان است كه آمريكا با مهارت توانست هزينه هاي چند تريليون دلاري آن را بين تمام كشورهاي اروپايي سرشكن كند.
انتخابات رياست جمهوري آمريكا:
انتخابات رياست جمهوري آمريكا يكي ديگر از دلايلي است كه گفته مي شود مانع از اجازه صدور مجوز هرگونه جنگ در سوريه شده است. به اعتقاد اين دست از تحليلگران، آمريكا اگر هم به دنبال راه اندازي جنگ در سوريه باشد، افكار عمومي اين كشور اجازه چنين كاري را لااقل تا پس از 16آبان يعني زمان برگزاري انتخابات نخواهد داد. بخشي از دليل جلو بودن باراك اوباما در نظرسنجي ها نسبت به رقيب جمهوريخواه خود ميت رامني به همين موضوع ارجاع داده شده است.
علوي هاي تركيه
حضور حدود 20ميليون علوي در خاك تركيه، ظرفيتي است كه اگر طرفداران بشار اسد هم نباشند، حمله به سوريه با اكثريت جمعيت علوي، مي تواند آنها را عليه متجاوزان تحريك كند. به نظر مي رسد، تركيه عاقل تر از آن است كه آرامش و اقتصاد مطلوب خود را كه بخش قابل توجهي از آن را مرهون صنعت توريسم است، خرج يك توهم كند! آنكارا هنوز درحال پرداخت هزينه تحريك شدگي كردها از سوي سوريه است. نبايد از كنار اظهارات اخير اردوغان كه از كردها خواهش مي كرد آرامش خود را حفظ كنند به راحتي عبور كرد. اين گونه اظهارات از زبان يك مقام عالي رتبه نشان دهنده جدي بودن ظرفيت اقليت كرد براي به خطر انداختن پايه هاي حكومت اردوغان است.
البته هر دو دسته تحليلگران دلايل متعدد ديگري نيز در تاييد اظهارات خود مي آورند كه همگي قابل تامل هستند. اما سواي اينكه چنين جنگي به وقوع خواهد پيوست يا خير آنچه بايد رهبران كشورهاي اسلامي منطقه را به خود آورد اين است كه خواسته يا ناخواسته وارد ميداني شده اند كه تنها بازنده آن كشورهاي منطقه و پيروز آن دشمنان اسلام خواهد بود.


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14