(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 30 مهر 1391 - شماره 20337

در مدح حضرت آيت الله بهجت مدظله العالي
اي عارف زمانه....
چشمه چگونه باتلاق شد ؟!


در مدح حضرت آيت الله بهجت مدظله العالي

 اي عارف زمانه....

بودت چه راز و رمزي اي عارف زمانه
در خلوت دل خويش با خالق يگانه
غير از خداي سبحان انديشه اي نبودت
بودي به ذكر او نيز عمري تو خالصانه
هركس كه حاجت آورد بر او روا نمودي
بحر كرامتت را گويي نبد كرانه
باشد يقينم آخر كاندر تمامي عمر
خود ذكر دوست كردي در خلوت شبانه
در عقل كس نگنجد كز ياد دل نيفتي
باشد چو با خدايت پيوند جاودانه
اي سالك ره دوست، با بي غمان چه گويم
كز نور حق بديدم در چهره ات شبانه
تسبيح تو نه تسبيح بلكه فزون از آن بود
نامش نمي توان كرد جز ذكر عاشقانه
از بس كه شهره بودي در جود و علم و عرفان
سوداي ديدنت داشت هركس به يك بهانه
عطار اگر چه پيمود اقليم و كشور عشق
كردي تو سير افلاك بيشش بس عارفانه
چون تو دگر نبيند پير فلك به گردون
مانند تو نزايد وزما در زمانه
من مدح كس نگويم ليكن تو آنچناني
تا وصف تو بگويم در لفظ شاعرانه
با حكم حق نهادي پا بر جهان خاكي
بر سوي او شدي باز با جان و دل روانه
رخت سفر چو بستي دانستم اين خدا را
حق كرده خود دگرباز در عرشت آشيانه
¤ رحمت احمدي معافي
 


چشمه چگونه باتلاق شد ؟!

عليرضا آل يمين
در تاريخ 26 شهريور مقاله اي در كيهان چاپ شد با عنوان «وقتي معاندين مقتل مي نويسند» . اين مقاله ، نمايشنامه «روز حسين» نوشته محمد رحمانيان را مورد بررسي قرار داد . نمايشنامه اي كه شدت اهانت و جسارت آن به ساحت مقدس اهل بيت (ع)، مهر ابطال بر مجوز نشر چشمه زد . هم بنا به وعده اي كه در آنجا داده شد و هم استقبال مخاطبين كيهان و به ويژه برخي از شاعران و نويسندگان از آن مقاله ، باعث شد زوايه دوربين نقد را بازتر كنيم و كمي گسترده تر اوضاع نشر كتاب و انتشار چنين كتبي راهدف واكاوي قرار دهيم .
يكي از اصلي ترين حلقه ها در انتشار كتاب هايي كه با فرهنگ اصيل ايراني اسلامي سازگاري ندارد، نشر چشمه است . چشمه در سال 63 يك كتابفروشي بود در خيابان كريمخان تهران كه پس از يك سال حسن كيائيان - كه از پيشينه همراهي با گروهك هاي الحادي برخوردار است - صاحب اين كتابفروشي توانست با اخذ مجوز نشر از وزارت ارشاد شروع به انتشار كتاب كند . كيائيان اما فعاليت جدي خود را از نيمه دوم دهه 70 آغازكرد . با روي كار آمدن اصلاح طلبان بسياري از روشنفكران سكولار كه پس از انقلاب اسلامي خزانشان فرا رسيده بود و به خواب زمستاني رفته بودند كم كم جان تازه گرفتند و طبعا براي اظهار وجود نيازمند نشر آثارشان بودند . اين مسئوليت افتاد به دوش چشمه و چند انتشاراتي ديگر . وظيفه دولت وقت نيزاعطاي مجوز ، حمايت مالي و پشتيباني و خريد توليدات اين مجموعه ها بود كه سود سرشاري را عايدشان مي كرد .
اين حمايت هاي مالي چنان بود كه در يك بررسي آماري طي سالها ي 1378 تا سال 1381 نشر چشمه در رتبه ششم خريد كتاب توسط هيأت خريد كتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي قرارگرفت . البته اين آمار نشان مي دهد حداقل 10 رتبه خريد كتاب از ناشران توسط وزارت ارشاد دولت اصلاحات مربوط به ناشراني بوده است كه خروجي نشر آنها با موازين عرفي و شرعي جامعه و قوانين جمهوري اسلامي ايران همخواني ندارد . به عنوان نمونه نشر «توس» كه از پيش از انقلاب اسلامي محل تمركز و توجه نويسندگان لائيك و ماركسيت بوده است، در رتبه سوم قرار دارد .
برخي از خريدهاي اين هيأت بر اساس روابط و رانت بوده است چنان كه در بين ناشران شايع است برخي از عناصر منتسب به دولت اصلاحات از شركاي نشر ني هستند . از اين رو چندان جاي تعجب نيست وقتي كه نشر ني رتبه دوم خريد كتاب توسط وزارت ارشاد را كسب مي كند .
به هر طريق تا پايان دولت اصلاحات نشر چشمه با خاصه خرجي هاي وزارت ارشاد توانست اعتبار مضاعفي پيدا كند و با گسترش فعاليت در حوزه نشر خصوصا انتشار كتاب هاي همسو با گرايش هاي روشنفكرمآبان غرب زده به بسط جايگاه خود در ميان اين افراد بپردازد .
فاز بعدي حركت اين انتشاراتي كه حالا با پشتوانه مالي دوره اصلاحات و حضور فرزندان حسن كيائيان در سيستم مديريتي آن تبديل به يك مافياي جريان ساز شده بود ، از نيمه دوم دهه 80 آغاز شد . زماني كه اصلاح طلبان توسط مردم از قدرت كنار گذاشته شدند ، اميد اپوزيسيون داخلي و خارجي از بهره برداري از ثمرات حكومت آنان در جهت ضربه زدن به انقلاب اسلامي به يأس بدل شد .در چنين شرايطي وظيفه شبكه انتشاراتي و رسانه اي وابسته به اين طيف ايجاب مي كرد با تنفس مصنوعي دادن به رأس روشنفكري اين جريان ، شريان هاي حياتي آن را در دست گيرند . نشر چشمه در اين حوزه دو مأموريت محوري را به عهده گرفت .
1 - مطرح كردن مجدد و حمايت از اعضاي كانون نويسندگان كه در وضعيت فراموشي و مرگ تدريجي به سر مي بردند .
2 - كشف ، معرفي و حمايت از نويسندگان جواني كه همسو با جريان هاي سكولار فعاليت مي كردند .
در بخش نخست با همكاري گسترده با نويسندگاني همچون محمود دولت آبادي ، محمد علي سپانلو ، علي بابا چاهي و ... ديگراني كه يا به جا مانده از نسل كانون نويسندگان وابسته به دربار پهلوي بودند يا با گرايش هاي بورژوازي سمپات اين طيف فسيل شده به حساب مي آمدند ، بنا داشتند اين جماعت را تبديل به پدر معنوي نويسندگان جوان كنند تا امكان خط دهي و جريان سازي توسط آنها صورت گيرد . اين گروه كه هم در داخل كشور و هم در كشورهاي غربي فعاليت مي كردند نيز چشمه را بستر مناسبي براي فعاليت هاي ضد انقلابي خود يافتند و تلاش كردند نقش پدر معنوي را براي نويسندگان جوان داخلي به بهترين شكل بازي كنند .
در بخش ديگر هم نوبت مي رسيد به همين نويسندگان نوپا و جوياي نام كه در باتلاق چشمه فرو روند . چشمه با شناسايي و كشف اين گروه كه اتفاقا بسياري از آنها از شهرستان ها گلچين شده بودند به چاپ آثارشان پرداخت . البته آن دسته از نويسندگان جواني مورد توجه قرار گرفتند كه آثارشان همسو با اهداف اين مافياي فرهنگي بود و قابليت بهره برداري هاي آتي را داشتند . با توجه به فراگير بودن داستان كه باعث گسترش دايره اثرگذاري آن مي شود ، براي سرعت و سهولت در بهره برداري در سطح جامعه عمده فعاليت اين مجموعه بر چاپ داستان كوتاه و رمان متمركز شد . مرحله ديگري كه توسط اين جريان شكل گرفت برگزاري جايزه ها و جشنواره هاي مختلف براي موج سازي و معرفي آثار مورد نظرشان بود . اين گروه براي اعتبار بخشيدن به اين جايزه ها در دنياي روشنفكري از نام اعضاي همان كانون نويسندگان بهره مي بردند و با حضور افرادي چون سيمين بهبهاني ، علي اشرف درويشيان و برخي ديگر از بازماندگان كانون نويسندگان سعي كردند جايگاه ويژه اي را براي جشن هايشان در ذهن مخاطبان ترسيم كنند . خروجي مخالف خوان اين جشنواره ها با اهداف انقلاب اسلامي چنان است كه هيچ يك از آنها به صورت رسمي برگزار نمي شود وبه همين سبب نام جايزه هاي زير زميني به آنها اطلاق شده است . جهت گيري اين جايزه ها در مقابل جمهوري اسلامي به حدي است كه در فهرست برندگان آن نشاني از يك داستان انقلابي و يا مذهبي مشاهده نمي شود و هر چقدر هم نويسندگان ادبيات انقلاب توانمند وارد شوند از نظر گردانندگان اين جشنواره ها صلاحيت احراز مقام را نخواهند داشت. گردانندگان چشمه با طي كردن اين چرخه يعني كشف نويسندگان جوان ، چاپ اثر از آن نويسنده ، معرفي آن توسط جشنواره هاي زير زميني و تبليغ در روزنامه هاي زنجيره اي و سايت هاي وابسته هم به اهداف سياسي و فرهنگي خود دست مي يافتند و هم با افزايش فروش كتاب و تجديد چاپ آن سود بيشتري عايدشان مي شد . اين در حالي است كه قرارداد چاپ كتاب با نويسنده كار اولي نيز به شكلي استثماري منعقد مي شد كه منفعت مادي نصيب نويسنده نمي كرد .
مجموعه اين مهره چيني ها از نشر چشمه مافيايي ساخت كه نه تنها مجموعه هاي فرهنگي خصوصي كه حتي برخي دولتي ها نيز از مواجهه با آن گريزان بودند . با فربه شدن اين انتشاراتي كه هم از طريق كتاب سازي و نويسنده سازي صورت مي گرفت و هم به واسطه حمايت هاي پيدا و پنهان جريان هاي روشنفكري وابسته به خارج از كشور چشمه وارد فاز ديگري از فعاليت فرهنگي مي شد .
در فاز جديد عبور از خطوط قرمز در حوزه هاي دين ، فرهنگ ، اخلاق و سياست در دستور كار نشر چشمه قرار گرفت . چشمه براي اندازه گيري دقت نظارتي ارشاد ، كم رنگ كردن حساسيت مميزان و در صورت عبور از مرحله مميزي ، ظرفيت سنجي مخاطبان با هدف نهايي عبور از خطوط قرمز ، ترويج ابتذال ، اباحه گري، لاقيدي مذهبي ، و تخريب انقلاب اسلامي در جامعه دين مدار و انقلابي ، تعداد بسيار زيادي از كتابهايي را كه مغايرت هاي فاحشي با آرمان ها و ارزش هاي اسلامي و انقلابي توده مردم داشت روانه وزات ارشاد كرد . اين كتاب ها به چند بخش تقسيم شده بودند :
1 - آثاري كه بي پرده و وقيحانه به شرح و توصيف روابط جنسي همجنس بازي ، زناي با محارم با هدف ترويج و عادي سازي آن در جامعه پرداخته است .
2 - آثاري كه با رويكرد سياسي به مخدوش كردن چهره جمهوري اسلامي ، تخريب اصل ولايت فقيه و توهين به بنيانگذار انقلاب اسلامي و رهبر معظم انقلاب و ساير مسئولان نظام مبادرت مي كنند .
3 - آثاري كه با توهين به ارزش هاي اسلامي و شعائر شيعي طرح تضعيف بنيان هاي اعتقادي مردم را در سر مي پروراندند .
در اينجا به بررسي اين موارد پرداخته مي شود اما پيش از آن از مخاطبين گرامي به خاطر آوردن برخي نمونه ها عذرخواهي مي كنيم هر چند به دليل وقاحت بسياري از آنها ، به آوردن حداقل ها بسنده شده است .
داستان «ناشاد» نوشته محمد حسين محمدي ماجراي زندگي دختر افغاني است تمامي دغدغه نويسنده پرداختن به شرايط و احوال زنان در اين دوره است . نويسنده اين داستان تلاش مي كند با نگاه فمينيستي و روشنفكرانه به انتقاد از زنان متوسط جامعه بپردازد . وي در اين مسير پا را از دايره عفت بيرون گذاشته و بدون رعايت اخلاق به تشريح و توصيف مسايل شخصي زنانه ،روابط جنسي و... پرداخته است ؛ به گونه اي كه بازگويي آن بلاترديد اشاعه فحشا محسوب مي شود .
اين كتاب به دليل بيان مسائل غير اخلاقي و خارج از شئونات اسلامي به استناد بند پنج - بخش الف - ماده چهار مغاير با ضوابط نشر تشخيص داده شد .
داستان «كيف قاپ» نوشته آرمان رياحي به روابط آلوده ميان چند پسر و دختر مي گذرد كه علاوه بر داشتن روابط نامشروع مبادرت به سرقت مي كنند . اين كتاب علي رغم حجم كم داراي ادبيات بسيار آلوده ، غير اخلاقي لمپني و شنيع است .
اين اثر نيز به دليل حجم زياد استفاده از كلمات و عبارات خارج از عرف و اخلاق كه امكان اصلاح آن وجود نداشت از مجوز نشر بازماند.
داستان «پارازيت» نوشته فرهاد بابايي به زندگي يك خانواده جنگ زده مي پردازد . اين داستان با تخريب چهره انقلاب و دفاع مقدس به دفاع از حكومت پهلوي مي پردازد و حتي ازكينه توزانه ترين و وقيح ترين اهانت ها به امام خميني (ره) خودداري نمي كند .
در اين كتاب علاوه بر اهانت هاي بسيار به بنيانگذار انقلاب اسلامي و ديگر مسئولين نظام از الفاظ ركيك ، فحش ها و تعابير غير اخلاقي زيادي نيز استفاده شده است .
« خاك تو سرش كنن ، نكبت ايكبيري خجالت نمي كشه . كثافت }...{ لندهور عوضي آشغال » (صفحه 79 )
«با هم بريم دستمال ي شون كنيم .
خفه شو بابا . كي بدنشو به تو ماستيك نشون مي ده .}...{ » (صفحه 48)
براي رعايت اخلاق ازآوردن نمونه هاي بيشتر خودداري مي شود.
اين اثر به دليل اهانت به بنيانگذار جمهوري اسلامي و مسئولان نظام و ستايش حكومت پهلوي و به كار بردن تعابير غير اخلاقي به استناد بند 1 - بخش ب و بند پنج - بخش الف از ماده چهار مغاير ضوابط نشر تشخيص داده شد .
نمايشنامه «روز حسين»نوشته محمد رحمانيان است و كيهان در تاريخ 26 شهريور در مقاله اي با عنوان « وقتي معاندين مقتل مي نويسند » به بررسي آن پرداخته است . اين نمايشنامه با تحريف ماهيت قيام عاشورا و تخريب نتايج آن صراحتا به اهل بيت (عليهم ا لسلام) توهين و اسائه ادب مي كند. وزارت ارشاد مهم ترين دليل لغو امتياز نشر چشمه را اين نمايشنامه اعلام كرد كه پس از حسن كيائيان صاحب اين انتشاراتي و محمد رحمانيان نويسنده نمايشنامه موهن به دفاع از اين اثر سراسر توهين برخاستند . حسن كيائيان
مي گويد :« به معاون محترم فرهنگي وزارت ارشاد عرض كردم كه وقتي نويسنده اي در چند سطر با اين زيبايي و تأثيرگذاري سخن از حقانيت مظلوميت و نيز محبوبيت حضرت اباعبدالله مي راند مشخص است كه سمت و سوي كتاب و پيام اصلي آن چيست ... و چنانچه بررسان محترم شما با جمله يا جملاتي از اين اثر مشكل داشته باشند زيبنده تر آن بود كه نسبت به جرح و تعديل اين جملات اقدام مي شد »
در اينجا با آوردن نمونه هايي از اين كتاب سراسر توهين به اهل بيت (ع)قضاوت در مورد اين نمايشنامه و آنچه رئيس نشر چشمه القا مي كند را به خوانندگان واگذار مي كنيم .
يكي از بازيگران، اميرالمومنين را براي انتخاب حضرت زهرا (س) به همسري اين گونه سرزنش مي كند:
« آخه داداش من ، پسر ابوطالب ... آدمي مثل تو لب تر مي كرد رديف در رديف دختر واسه اش قطار مي شد، شتر در شتر جهازش ... لك و لك رفتي زن گرفتي چاشتش به شام نمي رسه .»
حضرت ام البنين خطاب به حضرات زينبين (ع) مي گويد :
چوب تر هوس كرده ايد ؟! ... جانم به لب رسيد از شنيدن مادر از دهان شما دو خيره سر ! عارتان مي آيد از داشتن مادري كه هم بهار شما دنيا آمده و هم خزان شما پير مي شود ؟!
ابن زياد خطاب به امام حسين (ع) مي گويد : «بدبخت شدي رفت قربونت . از مظلوميتت پرچمي مي سازند و مي دهند دست يك مشت قلدر يالانچي ... جنگ ما آخرين جنگ مردانه ي حق و باطل است از فرداي عاشورا همه خودشونو كس و كارشون حسيني ان و بقيه جماعت يزيدي ! از پس فرداي عاشورا ، حسيني فقط با حسيني مي جنگه و از پس اون فرداي عاشورا حسين و يارانش ديگه به هيچ دردي نمي خورن جز واسه مصادره به مطلوب ! آقا من متأسفم واسه شما و اهل بيتت ، ولي بلايي كه امتت فردا و پس فردا سرت مي آرن در مقابل پخ پخ ما هيچي نيست .»
از اين مصاديق در نمايشنامه روز حسين به وفور ديده مي شود كه مفصلا در مقاله مذكور آورده شده است .
بهمن دري معاون فرهنگي وزارت ارشاد يكي ديگر از دلايل لغو مجوز نشر چشمه را اين گونه بيان مي كند : «يكي از تخلف هاي نشر چشمه اين بود كه كتابي را براي مجوز ارئه مي داد و بعد }وقتي مجوز نمي گرفت{همان كتاب را از مسير انتشاراتي ديگر با همان شكل و شمايل عرضه مي كرد . »
چاپ كتاب با مفاهيم خلاف اخلاق جامعه چنان براي نشر چشمه حائز اهميت بوده است كه پس از مردود شدن آن در بخش نظارت وزارت ارشاد اين كتابها را توسط انتشاراتي ديگري روانه وزارت ارشاد مي كرده تا شايد بالاخره از فيلتر مميزي عبور كند . براي اينكه خوانندگان از تفكرپليد اين مجموعه مطلع شوند نمونه هايي از اين كتاب ها آورده مي شود .
داستان « آنيسا» نوشته حسين نوروزي پور كه پس از اينكه يك بار توسط نشرچشمه براي اخذ مجوز فرستاده و مردود شد بار ديگر انتشاراتي « ارنواز» آن را روانه ارشاد كرد .
اين داستان درباره مردي است كه بعد از مطلع شدن از روابط نامشروع همسرش از او جدا مي شود و به تهران مي آيد ، آنها قبل از ازدواج نيز با هم روابط نامشروع داشتند . او در تهران با زني بيوه به نام طوبي كه روابط جنسي نامشروع داشته ازدواج مي كند . وي در خاطراتي كه براي دخترش آنيسا بازگو مي كند از روابط نامشروع خاله و عمو و باردار شدن خاله اش سخن مي گويد . اكنون عموي او مرده و خاله اش به زني فاحشه تبديل شده كه به مراكز فساد مي رود . پس از مرگ طوبي او تصميم مي گيرد با زن ديگري ازدواج كند .
اين داستان سراسر پر از روابط نامشروع است . چيدمان متوالي اين روابط تنها از يك ذهن بيمار بر مي آيد و قطعا نمي توان هدفي جز ترويج ابتذال و فحشا براي آن قائل بود . اين داستان نيز آكنده از صحنه هاي جنسي ، توصيف روابط نامشروع و استفاده از كلمات و اصطلاحات ركيك و زشت بد كارگان است .
چاپ اين اثر به دليل عادي سازي روابط نامشروع و ترويج فرهنگ هرزگي از مصاديق اشاعه فحشا . به استناد بخش الف ماده چهار مغاير ضوابط نشر تشخيص داده شد .
كتاب « روز سايه» نوشته موسي كاظمي كه توسط نشر « ژنگ» به وزارت ارشاد فرستاده شده است حاوي مجموعه داستان هايي است از زندگي پيامبراني همچون حضرت آدم(ع) ، ابراهيم(ع) ، نوح(ع) و ايوب(ع) ... كه در اين كتاب با ادبياتي نامناسب از پيامبران ياد شده است . نويسنده كه اتفاقا از سطح دانش بالايي نيز برخوردار نيست انبيا را مورد تمسخر قرار داده و حتي در جايي اعتقاد به خدا و انبياء را ناشي از تخيل اسطوره ساز بشر دانسته است .
« ما قديمي ها علاقه عجيبي به اسطوره سازي و خدا سازي داشتيم . عاشق قهرمان ها و اساطير بوديم . يكي از اين اساطير ايوب است .»
«... آدم : وقتي ما از ميوه آن درخت خورديم ، حوا غش غش خنديد . پرسيدم چرا مي خندي و}...{ و من ديدم برهنه هستم .نگاهم به حوا افتاد گفتم : }...{ و هر دو دويديم پشت درخت انجيري ... آدم : نيك و بدي نبود ، دانايي نبود ، آن درخت بهانه اي بود تا ما را از بهشت بيرون بيندازند ... » (صفحه 8)
« ايوب سه هزار نفر شتر داشت به علاوه هفت هزار گوسفند و پانصد الاغ ماده و پانصد برده و پنجاه كنيز . آن موقع آبراهام لينكلن ، اعلاميه آزادي بردگان و لغو برده داري را صادر نكرده بود بنابراين عمل ايوب غير قانوني نبود » (صفحه49)
از اين نمونه ها نيز در اين داستان بسيار است كه به دليل حفظ شأن انبيا از ذكر آنها خودداري مي شود اين كتاب هم مغاير با ضوابط نشر تشخيص داده شد .
مجموعه داستان « ژرفا » كه توسط حميدرضا شيرمحمدي تأليف شده است توسط نشر« دانش پژوه » به وزارت ارشاد ارسال شد . اين اثر مجموعه اي از هفده داستان كوتاه است كه موضوع اغلب داستان ها مسائل غير اخلاقي و روابط نامشروع بوده است .
در بسياري از صفحات اين كتاب توصيفات بسيار زشت با ذكر جزئيات روابط جنسي به چشم مي خورد كه اين قلم از ذكر آن ها شرم دارد . از انتشار اين كتاب نيز به دليل توصيف وقيحانه روابط نامشروع و تعدد مسائل غير اخلاقي جلوگيري شد .
داستان«وخشور»نوشته حامد اميدزاده در فضايي تخيلي مي گذرد شخصيت اول داستان به اين نتيجه مي رسد كه براي رهايي بشريت بايد هم با حاكم سپيدي و هم با حاكم سياهي بجنگند . پادشاه سپيدي خاوند و پادشاه سياهي ناطيش (شيطان) نام دارد در اواخر داستان مشخص مي شود ناطيش و خاوند در واقع با يكديگر دوست و همدست هستند . اين داستان در ترويج نهيليسم و پوچگرايي مي كوشد و تخم بدبيني و شكاكيت مي پراكند و هدف آن ايجاد تزلزل و سستي در اعتقادات مخاطبانش است . اما اين داستان علاوه بر اين ايرادات ديگري نيز دارد . نويسنده به طرز بچه گانه اي خواسته است با برعكس كردن اسامي ازآنها استفاده كند . به عنوان مثال «يرب هر» برعكس كلمه رهبري است كلمه « دنوخا » شكل واژگون شده آخوند و » هيملع هزوح » برعكس كلمه حوزه علميه است . و از هر يك توصيفي نفرت آلود دارد وسرانجام خواستار نابودي آن ها مي شود .
اين كتاب چنان كه گفته شد قدم در برهوت الحاد مي گذارد شك پراكني مي كند :
« فرياد زدم اكنون راهم را پيدا كردم ، من بايد هر دو طرف را نابود كنم . هم سپيدي را و هم تاريكي را ... حقيقت در قلب من . حقيقت اين است كه بايد سياهي و سپيدي هر دو نابود گردد و تا چنين نشود آرامش نخواهيم داشت و هر كدام در پي توطئه و كشتن ديگري هستيم » (صفحه 118)
كليت اين اثر به دليل كفرآميز بودن آن و نيز توهين به مقام معظم رهبري و روحانيت مغاير با ضوابط نشر تشخيص داده شد .
كتاب «دعاي خير پرنده مقلد» نوشته چارلز بوكوفسكي ترجمه مصطفي رضيئي كه توسط نشر« افراز» روانه ارشاد شده است مجموعه اي از اشعار چارلز بوكوفسكي از شاعران آمريكايي است كه به لحاظ زبان وقيح و پرده در و استفاده از عبارات و كلمات جنسي زبانزد است . در اين مجموعه نيز بارها از چنين عبارات و كلماتي استفاده شده است و صحنه هاي غير اخلاقي زيادي در قالب شعر ترسيم شده است .
به علت توصيفات و گفت وگوهاي غير اخلاقي و تحريك آميز از انتشار اين اثر جلوگيري شد .
كتاب « معجزه خدايان» نوشته اريك فون دانيكس است كه بهزاد رحمت آن را ترجمه كرده است و توسط «موسسه انتشارات تلاش» روانه ارشاد شد . اين كتاب خواسته است به اين سوال جواب دهد كه آيا معجزه واقعيت دارد يا نه اما نويسنده عملا در جهت نفي معجزات و پيامبري حضرت مسيح(ع) پيش مي رود و نفي كننده رسالت آسماني اين پيامبر الهي مي شود .
در بخش معجزه شفا يافتن برخي افراد را در مكان هاي زيارتي به دليل تلقين و بوجود آمدن روح اميد مي داند و نه تأثير قدرت هاي آسماني و فرا زميني. اما در فصل ديگر روياها و الهامات را واقعي دانسته و جرقه شكل گيري آن را از منشا فرا زميني بيان مي كند . اگر چه مباحث كتاب با محوريت مسيحيت و معجزات رخ داده در آن است اما نوع نگارش آن به گونه اي است كه اعتقادات مشابه ساير اديان الهي را هم با شك و ترديد مواجه كند ايراد ديگر اين كتاب نوع ورود مولف به مباحث معنوي و ابزارها ي تحليل اوست . سنخ مباحثي كه ارائه مي شود كاملا مادي زده و بعضا تخيلي مي باشد . چنان كه نويسنده در جست وجوي منشأ الهامات به موجودات فرازميني و ساكنان كرات ديگر متوسل مي شود .
نويسنده حضرت عيسي را نه پيامبري الهي كه مصلحي دلسوز معرفي مي كند .
« باور شخصي ام اين است كه حضرت عيسي از مكتب اسين ها درس گرفته و سپس اين مرد اهل ناصره بر اساس درس هايي كه از اين گروه مذهبي آموخته است در صدد پي ريزي دين مسيحيت برآمده است » (صفحه 147)
نويسنده سعي در توضيح الهام با مواردي نظير جريان هاي مغزي و ويژگي هاي دوران بلوغ يا ارتباط با كرات ديگر دارد :
«بررسي اجمالي روياها و الهامات ثبت شده حكايت از اين دارد كه بيش از 90 درصد اين اشخاص روشن ضمير كودكان و نوجواناني كم سن و سال هستند . آيا بر اساس اين حقيقت و مستندات مي توان به اين نتيجه رسيد كه اشخاص كم سن و سال در طي دوره بلوغ از جريان هاي مغزي و ويژه اي برخوردار مي شوند كه آن ها را مستعد ارتباط با آگاهي و زيرآگاهي هاي ديگر مي كند ؟ يا اينكه علت ارتباط بيشتر كودكان كنجكاوي هاي ذاتي اين قشر سني و كيفيات خيالپردازانه اشان است ؟ » (صفحه 38)
«با استناد به مطالب كتاب هاي عهد جديد و عهد عتيق باور شخصي ام اين است كه قدرت شفا بخش حضرت مسيح عمدتا تلقين بنياد بوده است تا برخورداري از قدرت آسماني و فرازميني » (صفحه 307)
چاپ اين اثر به دليل نفي معارف مسلم ديني و نفي معجزات انبيا و تلاش در جهت توجيه مادي امور معنوي و غيرمادي به استناد بند يك از بخش الف ماده چهار مغاير با ضوابط نشر تشخيص داده شد .
كتاب « گذري بر انجمن ادبي ، فرهنگي و هنري مولوي كرد سنندج » نويسنده ايرج عبادي كه توسط نشر فرآگاه براي بررسي به وزارت ارشاد سپرده شد . اين اثر يادداشت هاي يكي از اعضاي هيئت موسس انجمن فرهنگي كرد سنندج است كه به تشريح فعاليت ها و نشست هاي فرهنگي انجمن بين سال هاي 1371 تا 1378 پرداخته است . نويسنده تلاش كرده تا انديشه هاي خود را به تفكرات روشنفكران غربي نزديك كند لذا گرايش هاي ماركسيستي در اثر به چشم مي خورد . اين اثر فاقد ارزش ادبي و هنري مي باشد و جولانگاهي است كه در آن به دين و مذهب تاخته است و به اتحاد ملي خدشه وارد مي كند .
« رضا مي گويد بايد آموخت و به ديگران نيز ياد داد كه تاريخ ذكر حوادث گذشته براي آيندگان است ، با اين حرف زياد موافق نيستم . تاريخ يعني حركت توده هابراي رسيدن به آزادي و برابري ... اگر حرف ماركس را بپذيريم مبارزه ي طبقات تحت ستم عليه طبقات ستمگر حالا ساختار اجتماعي و سيستم موجود هر دوران بماند كه بحثي تكنيكي و دراز است » ( صفحه 95)
نويسنده در جاي ديگر سياستمداران كشور را متهم به تفرقه افكني مي كند :
«شكاف ايجاد كردن كاري است كه بسياري از حضرات تهران نشين از آن لذت مي برند . همان شيوه مطرود انگليسي ها ، اختلاف بينداز و آقايي بكن »(صفحه 99)
اين كتاب به دليل تحديد وحدت ملي و مخالفت با مذهب و ترويج تفكرات ماركسيستي به استناد بند هفت بخش ب و بند سه بخش الف از ماده چهار مغاير ضوابط نشر تشخيص داده شد .
كتاب « فرهنگ و ساختار قدرت سياسي در ايران » نوشته محسن عليني است كه نشر هم پا آن را به ارشاد فرستاده است .
نويسنده دراين اثر ساختارقدرت سياسي در ايران را به لحاظ تاريخي متاثر از ساختارهاي فرهنگ روستايي،عشيره اي وفرهنگ شهري سنتي دانسته است وافزايش مهاجرت روستاييان درابتداي انقلاب اسلامي را متاثر از تغييرات انقلاب ودر مرحله بعد موثر بر ساختار قدرت مي داند و در آميختگي فرهنگ روستايي ومولفه هاي آن را با فرهنگ شهري زمينه ساز دوگانگي در ساختار قدرت ذكر مي كند.مولف فرهنگ افرادي كه پس از انقلاب اسلامي به مناصب رسيدند را در ارتباط با فرهنگ روستايي مي بيند و ويژگي هايي نظير خويشاوندگرايي ،سنت گرايي،فقدان نوآوري،جهان بيني بسته ، و فقدان آينده نگري را به روستا نسبت مي دهد و در مقابل ويژگي هايي نظير نوآوري ، توجه به شايستگي هاوجهان بيني باز را به شهر نسبت مي دهد.
نويسنده در تمام تحليل هاي خود مطالبي را مطرح كرده است كه به نوعي نظام سياسي حاكم را به اقتدارگرايي،غيردموكراتيك بودن،سلطه،سركوب و ... متهم مي كند .در برخي تحليل هاي خود نيز مستقيم وغيرمستقيم ويژگي هاي حكومت هاي قبل از انقلاب را تداوم يافته در نظام كنوني مي بينيد.
نويسنده با منفي بافي نسبت به جمهوري اسلامي ايران تلاش مي كند تا ضمن غير مردمي و خودكامه خواندن آن و بيان ريشه هاي تاريخي براي اين موضوع جريان اقتدار گرايي را به بعد از انقلاب هم تسري دهد .
« ... در ساختار سياسي براي اولين بار شاهد فروپاشي نظام شاهنشاهي و ظهور نظام جمهوري شديم . در يك دوره كوتاه حاكميت دولت موقت و لايه اي از روشنفكران را شاهديم ، اما اين دوره ي مديريت افول كرد و راه براي انقلابيون چپ رو هموار شد و راديكال ها قدرت را در دست گرفتند و در اين شرايط ساختار اقتدار گرا در قالبي جديد دنبال شد ... » (صفحه 151)
نويسنده در جايي ديگر مدعي مي شود :
« ... بر اين اساس مي توان اذعان كرد كه ساختار قدرت سياسي به ويژه پس از پيروزي انقلاب در ايران شديدا تحت تأثير فرهنگ روستايي قرار گرفت و حاكميت اين فرهنگ و تأثير آن بر ساختار قدرت سياسي موجد مسائل و مشكلات عديده اي در حوزه فرهنگ سياسي جامعه ما شد از جمله ، فقدان شايسته سالاري ، كاربرد وسيع و دائمي قوه قهريه ، تكوين شكاف و بي اعتمادي تاريخي به دولت ، بحران هاي ادواري و... » (صفحه 20 - 21)
در اين كتاب از نهادهاي قانوني مهمي چون شوراي نگهبان و مجمع تشخيص مصلحت با عنوان غير دموكراتيك ياد مي شود .
انتشار اين اثر به علت نسبت دادن موارد منفي فراوان به جمهوري اسلامي ايران نظير خودكامگي ، استبداد ، عدم مردم سالاري و شايسته سالاري و نيز نگاه منفي به حكومت ديني به استناد بند شش و 9 قسمت ب ماده چهار مغاير ضوابط نشر تشخيص داده شد .
نگاهي گذرا به اين كتاب ها و مشاهده گستردگي ابتذال و الحاد درقفسه كتاب هاي چشمه و دوستانش ترديدي براي جهت گيري و برنامه ريزي اين قبيل انتشاراتي ها رابراي تخريب اعتقادات پاك مردم باقي نمي گذارد . جالب اينكه تعدادي از نويسندگان سكولار همسو با اين جريان در برابر لغو مجوز اين انتشاراتي امضا جمع كرده اند و در مظلوميت نشر چشمه داد سخن برداشته اند .
انتشاراتي ها از رد شدن كتاب هايشان توسط ارشاد به عنوان يك فرصت استفاده مي كنند و با گرفتن پز اپوزيسيون روشنفكرانه توپ را در زمين حكومت مي اندازند و آن را متهم به تك صدايي و استبداد مي كنند . در حالي كه بسياري از اين كتا بها به دلايل اخلاقي و اعتقادي مردود شده . كتاب هايي كه در صورت انتشار با واكنش ها و مخالفت هاي مردمي روبه رو مي شد .
بسياري از اين كتاب ها چنان پا را از دايره اخلاق و ادب بيرون گذاشته اند كه يقينا كند ذهن ترين افراد نيز مي دانند كه امكان عبور آنها از فيلتر نظارتي وزارت ارشاد وجود ندارد . اما با اين وجود نشر چشمه و ساير خرده پاهاي همسويش اين كتاب ها را روانه ارشاد مي كردند تا از حجم كتابهاي رد شده توسط ارشاد بتوانند در رسانه هاي خود به تبليغات عليه سيستم نظارتي يپردازند . گمان آنها اين بود كه مردود شدن تعداد زيادي از كتاب ها براي انتشاراتي هزينه اي نخواهد داشت و اين وزارت ارشاد است كه بايد در مقابل رسانه هاي آنها نسبت به تعداد بالاي كتاب هاي برگشت داده شده پاسخگو باشد .
البته در ميان كتاب هاي منتشر شده نيز كتاب هاي زيادي ديده مي شود كه قطعا با تساهل وزارت ارشاد امكان نشر يافته اند . به عنوان نمونه در يكي از رمان ها كه اتفاقا توسط يكي از اعضاء اصلي نشر چشمه نوشته شده پيرمردي مذهبي ترسيم شده است كه هنگام اذان صبح دخترش را سر مي برد . اين نويسنده كه در جريان فتنه مدتي هم بازداشت شده بود تلاش مي كند در اين بخش از رمان به خواننده تصويري تيره ،خشن و دهشتناك از مذهبي ها نشان دهد .
و يا در كتاب ديگري نيزيكي از نويسندگان به تجليل و تمجيد از برخي از اعضاي كانون نويسندگان و روشنفكراني كه يا توده اي بودند يا وابسته به دربار پهلوي مي پردازد .
جالب اين جاست كه اگر به سراغ كتاب هاي با ظاهر ديني رفته است يا به قصد نقد كردن دين بوده است يا اينكه كتاب هاي شبه ديني انتخاب شده كه به واسطه آن نظام جمهوري اسلامي مورد خدشه قرار گيرد . اما با وجود اين حجم گسترده از كتاب هايي كه مغاير با اصول اخلاقي و اعتقادي مردم اين سرزمين است بايد مسئولين نشر چشمه توضيح دهند كه ، دين اسلام و مذهب تشيع ، پيدايش و دستاوردهاي انقلاب اسلامي ، حماسه ها ورشادت هاي مردم طي دوران دفاع مقدس در توليدات نشر چشمه چه جايگاهي داشته است؟ چه تعداد از آثار اين انتشاراتي كه خود را تافته اي جدا بافته مي پندارد به مبارزات مردم ايران با استكبار جهاني پرداخته است ؟ نقد صهيونيزم به عنوان دشمن درجه يك مردم ايران در كدام كتاب اين انتشاراتي مورد توجه قرار گرفته است ؟
چشمه اي كه بنا داشت با آبياري درخت پوسيده روشنفكران سكولار بر شاخ و برگ خشكيده شان ابتذال و بي ديني بروياند خشك شد .
اما جاي آن دارد برخي از صاحبان عناوين و نيز انتشاراتي هاي هم پياله چشمه كه اغلب هم ساكن كريمخان هستند وكيل رعايا باشند و دست از دامن برج عاج نشيناني كه نسبتي با توده مردم ندارند بركشند .

 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14