(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 2  آبان  1391 - شماره 20339

ماموريت جديد براي نسل سوم/ اصلاح روش زندگي امروز براي فرداي بهتر               نسخه PDF
قورباغه را دور بينداز!
مسير تمدن از پيچ و خم زندگي (خشت اول)
يادداشت 3
برداشت دوم
بوي بارون
هواي تازه
گزارش 3


ماموريت جديد براي نسل سوم/ اصلاح روش زندگي امروز براي فرداي بهتر

قورباغه را دور بينداز!

رهبر انقلاب، يكشنبه گذشته در ديدار جوانان استان خراسان شمالي با طرح سوالاتي در خصوص سبك زندگي ما در كشور و اشاره به ضعف تشريح سبك زندگي منطبق با اسلام و تمدن غني ايراني خواستار توجه بيشتر به اين بخش از پيشرفت شدند و آن را متن پيشرفت خواندند:«اگر پيشرفت همه جانبه را به معناي تمدن سازي نوين اسلامي بگيريم اين تمدن داراي دو بخش ابزاري - و «حقيقي و اساسي» خواهد بود كه سبك زندگي بخش حقيقي آن را تشكيل مي دهد.» ايشان با اشاره به توجه عميق اسلام به مفهوم سبك و فرهنگ زندگي افزودند: «در معارف اسلامي، اصطلاح عقل معاش در مفهوم جامع خود، مترادف مفهوم سبك و فرهنگ زندگي است و در قرآن كريم نيز آيات فراواني در اين زمينه وجود دارد...»خود ايشان هم مباحث مطرح شده را تنها يك آغاز براي بحث هاي كارشناسي و تبادل نظر دانستند؛ به عبارتي اين چراغ اولي بود كه رهبري روشن كردند و حالا بايد باقي اصحاب نظر به ويژه تريبون دارها آن را پيگيري كنند؛ مانند رسانه ها. «تكرار» هم يك اصل مهم در امر جريان سازي رسانه اي است به صورتي كه اگر اصول زندگي بهتر در رسانه هاي ما به طور پيوسته و با هدف هم افزايي توليد و تكرار شود، تاثير خود را به راحتي در زندگي مردم مي گذارد. نسل سوم امروز كمي اين مساله را باز كرده و معتقد است رسيدن ايران به قله تمدن با شعار و سخنراني و همايش و آمار ميله اي محقق نمي شود، بايد متن زندگي مردم و عنصر اوليه اجتماع يعني «آدم ها» خود را واحدي براي تشكيل و نيل به تمدن نوين بدانند در غير اين صورت نماي بيروني و دروني تمدني ما به شدت با هم متناقض خواهد بود. تحريريه نسل سوم
هشدار در همين ابتداي كار!
هر عزيمتي و هر تغييري و هر تحولي با دو مسير انحرافي سروكار دارد؛ افراط و تفريط. يا به عبارت ديگر، مخالف صددرصد و موافق بي هدف. عده اي از هم اكنون «سبك زندگي» را منطبق با فرهنگ ايران برداشت مي كنند و عده اي منطبق بر آموزه هاي اسلامي كه در واقع سبك زندگي ايراني در جمهوري اسلامي مانند خود نوع حكومت؛ تركيبي از هردو آن هاست. اين يك اشتباه فاحش است كه فرهنگ ايراني را بدون اسلام مرور كنيم و اسلام را منهاي ايران امروز در جهان معرفي نماييم. ايران و اسلام امروز در هم تنيده شده اند و سبك زندگي مطلوب در جمهوري اسلامي بايد برداشتي از اين واقعيت باشد. ضمن اينكه آموزه هاي اسلامي بسياري از آموزه هاي مثبت ايراني را هم شامل مي شود. يكي از مسيرهاي انحرافي براي تاخير در تعمير سبك زندگي همين دعواي ايراني - اسلامي است. مسير دوم هم اتكاي صددرصدي به فرهنگ غربي است. سبك زندگي در ايران مطمئنا با سبك زندگي در هر كشور ديگري متفاوت است و بحثي نمي ماند براي اينكه تاكيد كنيم كه سبك زندگي بايد به شكل بومي ارائه شود تا پذيرفته و اجرا شود. تفكر غلطي كه مسير تمدن سازي ما از جاده غرب و يا شرق
مي گذرد، هرگز ما را به مقصد نمي رساند، ما براي رسيدن،
مي توانيم از مسيرهاي موجود آنها استفاده كنيم اما بايد خط ويژه خودمان را داشته باشيم. غرب تا 3هزار سال ديگر هم مفهوم «سفره» و بركت سفره را درك نخواهد كرد حتي اگر محققان برجسته اش بر تاثير در كنار هم غذاخوردن يك خانواده تاكيد كنند. از اين دست نافهمي ها و نقطه كورها در سبك زندگي غربي زياد است اگرچه نكات مثبت فراواني هم در فرهنگ زندگي آنها ديده مي شود كه بايد بعد از بومي سازي وارد زندگي ما شود نه اينكه اول آپارتمان نشيني در كشور رشد كند و بعد كم كم ببينيم نمي شود ما مثل غرب در مجتمع هايي بدون اينكه به كسي كاري داشته باشيم زندگي كنيم و از زندگي لذت ببريم...يادمان باشد كه اسلام عزيز براي كوتاه كردن ناخن هاي دست و پا هم برنامه دارد و هيچ برنامه اي هم بدون تفكر و هدف نبوده است؛ حالا و بعد از گذشت قرن ها دارند
مي فهمند كه فلسفه برخي دستورات اسلام چه بوده است. مثل فلسفه شانه زدن موها با چوب عاج و نشسته آب خوردن در شب و عدم استفاده طلا براي مردان و...
لطفا بعضي ها بي خيال شوند
همواره بعد از بيان مطالبات جديد رهبري، برخي سازمان ها، نهادها و حتي برخي بنگاه هاي خصوصي خيلي زود دست به كار مي شوند. در واقع بدون طراحي نقشه، برآوردها و راهبردها، بازتاب رفتارها و عملكردها، يكراست مي روند سراغ ساخت و ساز! اين عده كه به «سري دوزهاي كاسب و يا تخريب كنندگان مضامين جديد» مشهورند، هميشه مي خواهند اولين باشند براي همين خيلي از ايده هاي خوب را در كمترين زمان ممكن زخمي كرده و گاه طوري عمل مي كنند كه بسياري از نخبگان ديگر براي خلق ايده هاي خود، پا پيش نگذارند. مطالبه درباره تمدن سازي نبايد از جنس «شعار سال» به توليد انبوه برخي مواد و محصولات فله اي و كليشه اي براي بيلان كاري منجر شود.
فرهنگ و ديگر هيچ
بي ترديد يكي از راه هاي ترويج سبك زندگي و تشريح سبك مورد نظر اسلام و منطبق با نياز كشور ـ به ويژه درخصوص مباحث اخلاقي - استفاده از ابزارهاي آموزشي و فرهنگي است. و در اين ميان رسانه، آوردگاه هاي فرهنگي هنري و «كتاب» بواسطه در دسترس بودن و بي واسطه بودن آموزه هايش نقش ويژه اي دارد. همچنان كه نگاهي به آمار انتشار و فروش كتاب هاي آموزشي در حوزه سبك زندگي كه عمدتا كتب ترجمه شده غربي و با اسلوب روانشناسي غير بومي هستند، و رويكرد عمومي به اين كتاب ها، نشان از تشنگي مردم براي دانستن و افزايش آگاهي هاي معيشتي است كه گاه در قالب كتاب هاي موفقيت و راه هاي افزايش ثروت و قدرت جاي مي گيرد و گاه در قالب كتب آموزش زندگي بهتر و بهبود روابط عاطفي زوج ها و خانواده.
توليد و فروش بالاي اين گونه كتاب ها با هر نوع نيتي، يك اميد و دلواپسي توامان است؛ اميد به وجود داشتن روحيه فراگيري از سوي مردم و دلواپسي نسبت به غيربومي بودن اكثر مطالب منتشر شده و البته تكراري در اين حوزه و موجود در بازار. بر اين اساس و با توجه به هشدارهاي صريح رهبري، به جرات مي توان گفت كه شاهكار آيت الله جوادي آملي كه دقيقا بر اساس همين نياز به دانايي در حوزه سبك زندگي در دنيا و بر اساس آيات و روايات وارده در ريزترين شئون زندگي انسان نوشته شده، يكي از معبرهاي راهگشا در اشاره رهبري است.
«مفاتيح الحيات» يا كليدهايي براي زندگي بهتر در دنيا را جلد دوم مفاتيح يا همان آداب زندگي بر اساس آيات قرآن و روايات معصومان(ع) مي دانند كه بي ترديد بخش قابل ملاحظه اي از مطالبه رهبر انقلاب در خصوص سبك زندگي را برطرف مي كند. كتابي كه در 4 بخش تدوين شده: «ارتباط انسان با خود، ارتباط انسان با ديگران، ارتباط انسان با طبيعت و ارتباط انسان با حيوانات». بيش از يك صد عنوان كتاب حديثي و 6 هزار حديث براي اين كتاب ارزشمند مورد استفاده قرار گرفته و حدود 14 هزار عنوان تهيه شده است تا بتوان از تمام اين احاديث، احاديث مرتبط را استخراج كرد. كتاب از فصل هاي متعددي تشكيل شده و در هر فصل احاديث معتبري در خصوص موضوعات آن فصل ارائه شده كه متن عربي و منبع اين احاديث نيز در پاورقي صفحات درج شده است.
اغراق نيست اگر بگوييم اين كتاب بايد در كنار قرآن و مفاتيح الجنان و نهج البلاغه، در خانه هر ايراني باشد؛ كتابي كه ساده ترين اصول زندگي از آداب معاشرت و رفتار با والدين و فرزندان و همسر تا همسايه و همكار و دولتمردان را برايمان دسته بندي كرده؛ از آداب استراحت و كار و تفريح و مسافرت تا آداب خوردن و آشاميدن و پوشش و درختكاري و مردمداري و قرض دادن و معامله و تجارت...
قرار نيست انسان عاقل دين دار با ورد و جادو زندگي كند؛ اين امتياز(!؟) سبك زندگي غربي است كه مي خواهد براي پولدار شدن و يا آرامش داشتن در زندگي، «جمله» تحويل شما بدهد و رازهاي زندگي خوشبخت را به ما بياموزد. مگر زندگي يك گاوصندوق است كه با چند كلمه رمز انسان
را به پول و
ثروت و ...برساند؟ دستورات حوزه دين البته با عبور از صافي تحليل و تفسير درست، براي زندگي ما كارگشاست اما نه به آن معني كه اگر گفته شد سوره حمد براي گشايش در امور مناسب است، براي بازشدن همه گره هاي روزمره حمد بخوانيم و بعد بگوييم پس چي شد؟ سبك زندگي، آيين و آداب است؛ اسلوب است و اصول نه راه هاي دررو و ميان بر. پس مطمئنا آثاري چون 40 كليد خوشبختي، 52 راه زيبايي ابدي و 27 دعا براي طول عمر و...مقصد و مقصود ما نيست. مفاتيح الحيات هم شرح و تفسير دارد و هم قول هاي تخيلي رمال ها و كف بين ها را به مخاطب نمي دهد.
چمدانت را بردار!
قورباغه ات را قورت بده! اين شعار اصلي طرفداران كتب روانشناسي و موفقيت براي دستيابي به بهترين هاست، حالا چه بهترين زندگي باشد و چه بهترين موقعيت شغلي و تحصيلي و ...مترجمان محترم اينگونه آثار از نويسندگاني چون برايان تريسي، آنتوني رابينز، راندا برن و...هرچقدر هم كه متون اين افراد را خوب ترجمه كنند بازهم «محتوا» غير بومي است! پرونده مشاوره يك زوج انگليسي درباره مشكلات رفتاري يكديگر واقعا چنددرصد مي تواند براي يك زوج ايراني راهگشا باشد وقتي آنها به خاطر يك مهماني شبانه و رقصيدن مرد خانواده با يك دختر ديگر، از هم دلخور مي شوند و مرد خانواده، استفاده بيش از حد مشروب را بهانه قرار مي دهد و...چه كسي پنير مرا دزديد، يك شاه كليد است براي آنها كه سبك زندگي ما را هدف گرفته اند و براي ما كه به راحتي آنها را به چهارديواري خود راه مي دهيم. در سبك زندگي ايراني، غذاخوردن ايستاده در خيابان از كي رسم شده است؟ داشتن دو دست مبل و راحتي در هر خانه اي حتي آپارتمان اجاره اي 37 متري را چه كسي باب كرده؟ چگونه برپايي جشن عروسي در باغ و به صورت مختلط بين برخي از خانواده هاي ما مد شده است؟ در كدام بخش فرهنگ ايراني «طلاق» با برگزاري مراسم پرهزينه در يك تالار همراه بوده است؟ گردش تك نفره با سگ، از كجاي فرهنگ ما متولد شده است؟ و...ما چقدر از گذشته و فرهنگ و اصول خود دوره شده ايم؟ مطمئنا بخش عمده اي از مشكلات سبك زندگي ما امروز به خاطر مشكلات اقتصادي و زندگي شهرنشيني و گرفتاري هاي روزمره است اما واقعا سبك زندگي ما اينگونه بوده است؟ در فرهنگ ما كسبه بازار چرا به «حبيب الله» مشهور هستند؟ چطور از قديم به ما مي گفتند صبح را با صدقه آغاز كنيد و شب را با قرائت قرآن به خواب برويد؟ چرا بسياري از پدربزرگ ها و مادربزرگ هاي ما هنوز هم هميشه با وضو از خانه خارج مي شوند؟ چرا فرهنگ سلام كردن در بين ما ايراني ها اينقدر اهميت دارد؟ در كجاي دنيا اين ادبيات شهري زيبا بين مشتري و مغازه دار، مسافر و راننده، شاگرد و معلم و...وجود دارد؟ فرهنگ سپاسگزاري را ما از كجا وارد سبك زندگي كرده ايم وقتي با صداي بلند «دست مريزاد» وارد نانوايي مي شويم و بعد سلام و احوال پرسي و دست آخر هم تشكر و خدا قوت...ما بايد قورباغه ها را كنار بگذاريم و چمدان هاي قديمي را باز كنيم؛ صندوقچه هاي ادب و متانت و زندگي را باز كنيم و دوباره پاي حرف هاي مادربزرگ و پدربزرگ بنشينيم تا بفهميم چرا آنها بدون اين همه ابزار كمكي، از زندگي بيشتر لذت مي بردند؟ كمتر بيمار و بدحال و افسرده بودند و عمرهاي طولاني با بركتي داشتند؟ بايد دوباره به بچه هايمان بياموزيم كه اگر در كوچه تكه ناني روي سنگفرش پياده رو ديد؛ بدون احساس حقارت، با افتخار آن را بردارد و بر بلندي بنشاند و يا به دست آب بدهد.
حالا چه بايد كرد؟
مطمئنا نمي شود به اين سرعت نسخه نهايي و كليد طلايي را آماده كرد. اما مي شود راه رخنه ضدسبك ها را بست. ويترين اصلي هم رسانه ملي و تلويزيون است. اشكالي ندارد كه در دستورالعمل هايي ابلاغ شود كه در مجموعه هاي نمايشي ديگر از نوشابه استفاده نشود؛ به جاي آن دوغ و ماست و شير سر سفره ها ديده شود. اشكالي ندارد كه ابلاغ شود از تبليغات مصرفي جلوگيري شود مثل همين همراه اول و ايرانسل نازنين كه براي مصرف بيشتر مشتري نقشه كشيده اند و با هم مسابقه مي دهند! اشكالي ندارد ابلاغ شود كه فرهنگ صرفه جويي عاقلانه در تلويزيون تبليغ شود، در خانواده هاي ايراني رسم است كه بشقاب غذا ته مانده نداشته باشد و اگر غذاي يك نفر اضافه داشت، آن را دور نمي ريزند... اشكالي ندارد غيبت كردن و تهمت زدن و دروغ گفتن به جاي اينكه فقط در سريال هاي طنز براي خنداندن ديده شود در باقي مجموعه ها نيز ديده شود و مورد نكوهش قرار بگيرد. براي مصرف برق و گاز، تذكر مي دهيم براي اخلاق نيازي نيست؟ هيچ اشكالي ندارد تناقض هاي سبك زندگي را به رخ مردم بكشانيم تا خودشان آن را اصلاح كنند؛ اينكه
دسته جمعي به كوه مي رويم و آنجا قليان مي كشيم! يا اينكه به سفر مي رويم براي تنفس و استراحت و آنجا سيگار
مي كشيم و فست فود مصرف مي كنيم! درآمدمان 700هزار تومان است و يك ميليون و 200هزار تومان قسط داريم و تازه مي خواهيم يك ماشين قسطي هم بخريم و تلويزيون مان را از 21 اينچ به 47 اينچ ارتقا بدهيم...اين ها تناقض هاي كشنده سبك زندگي ما هستند...رسانه وظيفه دارد اين ها را نشان بدهد و زشتي اش را عيان كند تا «ماشين» نماد افتخار و شان اجتماعي محسوب نشود!
ضمن اينكه بهتر است برنامه ريزي براي ترويج و تدوين محصولات آموزشي سبك زندگي را، از كودكي و كودكان مان آغاز كنيم؛ فرزندان ما بايد با زندگي آبرومندانه و بدور از تكبر و غرور آشنا شوند و طعم زندگي را با همه تلخ و شيرينش بچشند. البته كه مراكز علمي و نرم افزاري كشور در تهيه اين مجموعه ها وظيفه سنگين تري دارند چرا كه دائره المعارف هاي همراه در حال حاضر بيشتر به كار مي آيد تا مجلدهاي قطور كتاب خانه اي...
در هر حال نكته اصلي اين است كه آداب كهن و رسوم ديرينه سرزمين با اخلاق و كشور با تمدن ما، ظرفيت سبك سازي و مرجعيت سبك زندگي در منطقه و چه بسا دنيا را دارد؛ كافي است كمي پهلوي مادربزرگ و يا پدربزرگ تان بنشينيد و او از برخي آداب زندگي در دوران خود و پدرانش برايتان بگويد...
 


مسير تمدن از پيچ و خم زندگي (خشت اول)


يكي از ابعاد پيشرفت با مفهوم اسلامي عبارت است از سبك زندگي كردن، رفتار اجتماعي، شيوه زيستن و... ما اگر از منظر معنويت نگاه كنيم - كه هدف انسان، رستگاري و فلاح و نجاح است - بايد به سبك زندگي اهميت دهيم؛ اگر به معنويت و رستگاري معنوي اعتقادي هم نداشته باشيم، براي زندگي راحت، زندگي برخوردار از امنيت رواني و اخلاقي، باز پرداختن به سبك زندگي مهم است.
¤
ما اگر پيشرفت همه جانبه را به معناي تمدن سازي نوين اسلامي بگيريم؛ اين تمدن نوين دو بخش دارد: يك بخش، بخش ابزاري است؛ يك بخش ديگر، بخش متني و اصلي و اساسي است. به هر دو بخش بايد رسيد .
آن بخش ابزاري عبارت است از همين ارزش هائي كه ما امروز به عنوان پيشرفت كشور مطرح مي كنيم: علم، اختراع، صنعت، سياست، اقتصاد، اقتدار سياسي و نظامي، اعتبار بين المللي، تبليغ و ابزارهاي تبليغ؛ اينها همه بخش ابزاري تمدن است؛ وسيله است...در بخش ابزاري، علي رغم فشارها و تهديدها و تحريم ها و اين چيزها، پيشرفت كشور خوب بوده است .
¤
اما بخش متني كه بخش حقيقي و اصلي تمدن است؛ مثل مسئله خانواده، سبك ازدواج، نوع مسكن، نوع لباس، الگوي مصرف، نوع خوراك، نوع آشپزي، تفريحات، مسئله خط، مسئله زبان، مسئله كسب و كار، رفتار ما در محل كار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعاليت سياسي، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانه اي كه در اختيار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئيس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پليس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهاي ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بيگانه؛ اينها آن بخش هاي اصلي تمدن است، كه متن زندگي انسان است . ..در انقلاب، در اين بخش، پيشرفت ما چشمگير نيست؛ در اين زمينه، ما مثل بخش اول حركت نكرديم، پيشرفت نكرديم.
¤
نمي شود يك تمدن را به صرف اينكه ماشين دارد، صنعت دارد، ثروت دارد، قضاوت كرد و تحسين كرد؛ در حالي كه در داخل آن، مشكلات فراوان، سراسر جامعه و زندگي مردم را فرا گرفته. اصل اينهاست؛ آنها ابزاري است براي اينكه اين بخش تأمين شود، تا مردم احساس آسايش كنند، با اميد زندگي كنند، با امنيت زندگي كنند، پيش بروند، حركت كنند، تعالي انساني مطلوب پيدا كنند .
¤
رفتار اجتماعي و سبك زندگي، تابع تفسير ما از زندگي است: هدف زندگي چيست؟ هر هدفي كه ما براي زندگي معين كنيم، براي خودمان ترسيم كنيم، به طور طبيعي، متناسب با خود، يك سبك زندگي به ما پيشنهاد مي شود. يك نقطه اصلي وجود دارد و آن، ايمان است. يك هدفي را بايد ترسيم كنيم - هدف زندگي را - به آن ايمان پيدا كنيم. بدون ايمان، پيشرفت در اين بخش ها امكان پذير نيست؛ كار درست انجام نمي گيرد. حالا آن چيزي كه به آن ايمان داريم، مي تواند ليبراليسم باشد، مي تواند كاپيتاليسم باشد، مي تواند كمونيسم باشد، مي تواند فاشيسم باشد، مي تواند هم توحيد ناب باشد؛ بالاخره به يك چيزي بايد ايمان داشت، اعتقاد داشت، به دنبال اين ايمان و اعتقاد پيش رفت. مسئله ايمان، مهم است. ايمان به يك اصل، ايمان به يك لنگرگاه اصلي اعتقاد؛ يك چنين ايماني بايد وجود داشته باشد. بر اساس اين ايمان، سبك زندگي انتخاب خواهد شد .
¤
براي ساختن اين بخش از تمدن نوين اسلامي، به شدت بايد از تقليد پرهيز كنيم؛ تقليد از آن كساني كه سعي دارند روشهاي زندگي و سبك و سلوك زندگي را به ملت ها تحميل كنند. امروز مظهر كامل و تنها مظهر اين زورگوئي و تحميل، تمدن غربي است. نه اينكه ما بناي دشمني با غرب و ستيزه گري با غرب داشته باشيم - اين حرف، ناشي از بررسي است - ستيزه گري و دشمني احساساتي نيست. بعضي بمجرد اينكه اسم غرب و تمدن غرب و شيوه هاي غرب و توطئه غرب و دشمني غرب مي آيد، حمل مي كنند بر غرب ستيزي: آقا، شماها با غرب دشمنيد. نه، ما با غرب پدركشتگي آنچناني نداريم...
¤
تقليد از غرب براي كشورهائي كه اين تقليد را براي خودشان روا دانستند و عمل كردند، جز ضرر و فاجعه به بار نياورده؛ حتّي آن كشورهائي كه به ظاهر به صنعتي و اختراعي و ثروتي هم رسيدند، اما مقلد بودند. علت اين است كه فرهنگ غرب، يك فرهنگ مهاجم است. فرهنگ غرب، فرهنگ نابودكننده فرهنگ هاست. هرجا غربي ها وارد شدند، فرهنگ هاي بومي را نابود كردند، بنيانهاي اساسي اجتماعي را از بين بردند؛ تا آنجايي كه توانستند، تاريخ ملتها را تغيير دادند، زبان آنها را تغيير دادند، خط آنها را تغيير دادند. هر جا انگليس ها وارد شدند، زبان مردم بومي را تبديل كردند به انگليسي؛ اگر زبان رقيبي وجود داشت، آن را از بين بردند .
¤
يكي از خصوصيات فرهنگ غربي، عادي سازي گناه است؛ گناه هاي جنسي را عادي مي كنند. امروز اين وضعيت در خود غرب به فضاحت كشيده شده؛ اول در انگليس، بعد هم در بعضي از كشورهاي ديگر و آمريكا. اين گناه بزرگ همجنس بازي شده يك ارزش! به فلان سياستمدار اعتراض مي كنند كه چرا او با همجنس بازي مخالف است...
¤
من سالها پيش - در دهه ي 30 و 40 - در منطقه ي جنوب خراسان، بزرگان و افراد صاحب فكر و پيرمردهائي را ديدم كه يادشان بود كه انگليس ها چگونه ترياك را با شيوه هاي مخصوصي در بين مردم رائج مي كردند؛ والّا مردم ترياك كشيدن بلد نبودند؛ اين چيزها وجود نداشت. اين افراد يادشان بود، سراغ مي دادند و خصوصياتش را مي گفتند. با همين روش ها بود كه مواد مخدر به تدريج در داخل كشور توسعه پيدا كرد.. .
¤
فرهنگ غربي فقط هواپيما و وسائل آسايش زندگي و وسائل سرعت و سهولت نيست؛ اينها ظواهر فرهنگ غربي است، كه تعيين كننده نيست؛ باطن فرهنگ غربي عبارت است از همان سبك زندگي مادي شهوت آلود گناه آلود هويت زدا و ضد معنويت و دشمن معنويت. شرط رسيدن به تمدن اسلامي نوين در درجه اول اين است كه از تقليد غربي پرهيز شود. ما متأسفانه در طول سالهاي متمادي، يك چيزهائي را عادت كرده ايم تقليد كنيم .
¤
بنده طرفدار اين نيستم كه حالا در مورد لباس، در مورد مسكن، در مورد ساير چيزها، يكباره يك حركت جمعي و عمومي انجام بگيرد؛ نه، اين كارها بايد بتدريج انجام بگيرد؛ دستوري هم نيست؛ اينها فرهنگ سازي لازم دارد. همان طور كه گفتم، كار نخبگان است، كارفرهنگ سازان است.
و شما جوان ها بايد خودتان را براي اين آماده كنيد؛
اين، رسالت اصلي است .
 


يادداشت 3

روزي روزگاري دو برادر در كنار هم زندگي مي كردند. خانه آن ها در طبقه هشتادم مجتمع مسكوني قرار داشت. روزي وقتي به خانه برگشتند، در كمال نااميدي متوجه شدند كه آسانسورهاي مجتمع مسكوني از كار افتاده است و ناچارند از پله ها بالا بروند تا به طبقه هشتادم برسند. بعد از رسيدن به طبقه بيستم، هر دو كه به شدت خسته شده و به نفس زدن افتاده بودند، تصميم گرفتند كيف هاي خود را همان جا رها كنند تا بارشان سبك شود و روز بعد آن ها را بردارند.
كيف هاي شان را در همان طبقه رها كردند و از پله ها بالا رفتند. وقتي به طبقه چهلم رسيدند، به دليل غر زدن برادر كوچك تر، دعواي شان شد. درحالي كه با هم دعوا و مشاجره مي كردند، از پلكان بالا رفتند تا به طبقه شصتم رسيدند. وقتي ديدند تنها بيست طبقه ديگر مانده دست از مشاجره برداشتند و در آرامش به راه خود ادامه دادند.
سرانجام به طبقه هشتادم رسيدند. هردو منتظر بودند تا ديگري در را باز كند، اما يادشان آمد كه دسته كليد را داخل كيف در طبقه بيستم جا گذاشته اند.
اين، داستان زندگي ماست. بسياري از ما در جواني مطابق توقعات و انتظارات والدين و آموزگاران و دوستان خود زندگي مي كنيم. به ندرت فرصتي پيدا مي كنيم براي انجام كارهايي كه دوستشان داريم. تا بيست سالگي آنچنان تحت تاثيراسترس قرار داريم كه خسته مي شويم و تصميم مي گيريم اين بار سنگين را رها كنيم.
بعد از رهايي از استرس به صورت خودانگيخته مشغول به تلاش مي شويم و آرزوهاي بلند پروازانه و جاه طلبانه در ذهن مي پرورانيم. وقتي به چهل سالگي مي رسيم، اميدها و آرزوهاي خود را كم كم از دست مي دهيم. دچار احساس نارضايتي مي شويم و انتقاد را آغاز مي كنيم. طوري با درماندگي به زندگي ادامه مي دهيم كه هرگز احساس رضايت و خرسندي را تجربه نمي كنيم. وقتي به شصت سالگي مي رسيم، تازه متوجه مي شويم كه فرصتي براي شكايت باقي نمانده است و در آرامش و سكوت به زندگي خود ادامه مي دهيم.
تصور مي كنيم كه چيزي براي نااميد كردن مان نمانده است. اما ناگهان متوجه مي شويم كه به دليل آرزوهاي محقق نشده، نمي توانيم به آرامش برسيم. اين آرزوها را شصت سال قبل به حال خود رها كرده بوديم. پس همين حالا به دنبال روياها و آرزوهاي خود برويد تا عمري را در حسرت و پشيماني سپري نكنيد.
فهيمه ارژنگي
 


برداشت دوم

به نظر مي رسد كه در عمر بيش از سي سال انقلاب اسلامي ايران و با وجود همه سختي ها و فشارها، ايران اسلامي توانسته است ساختار و چهارچوب خوبي را براي پيشرفت خود بسازد. در زمينه سياسي ما اكنون به ثبات و اقتدار سياسي در داخل و اعتبار اثرگذار در عرصه بين الملل رسيده ايم. پروژه «مهار ايران» كه با وقوع بيداري اسلامي رنگ و بوي جديدي يافته، حاكي از اين امر دارد. در عرصه علم به استناد پايگاه استنادي اسكوپوس در سال 2012 ميلادي، حائز رتبه نخست در منطقه و شانزدهم در دنيا هستيم. همچنين با توجه به ظرفيت هاي طبيعي، زيربنايي و انساني كشورمان، ابزار مناسبي را با توجه به ساخت و اسكلت محكم نظام در اختيار داريم. حال نوبت به طراحي و ساخت بناي مورد نظر است، اما چه بنايي و با چه معماري بايد براي اين اسكلت طراحي نمود؟«آن چيزهايي است كه متن زندگي ما را تشكيل مي دهد؛ كه همان سبك زندگي است.»
اگر ما سبك زندگي را تنها بحثي ذيل فرهنگ ندانيم و نقش آن را در تمدن سازي فهم كنيم، با توجه به ظرفيت هاي فوق به موقعيتي رسيده ايم كه بايد براي طراحي بناي تمدن خود برنامه ريزي كنيم. حال كه بايد راه نويني را براي خود و همگان باز كنيم، آيا مي توانيم از چگونه زندگي كردن مردم بگذريم و تنها به انتقال گفتمان ها و آرمان هاي خود بسنده كنيم؟ مردم براي معيشت و معاش خود نيز نياز به الگو دارند.
ساموئل هانتينگتون در كتاب «چالش هاي هويت در آمريكا» موفقيت نظام سياسي آمريكا را در هويت سازي علي رغم حضور افراد متعدد خارجي با رسوم، اعتقادات و فرهنگ هاي متفاوت و بعضاً متضاد با تمامي جهان خاكي و در يك كلمه «آمريكايي كردن» Americanization ) آنها مي داند. به اين معنا كه ما با دين شما، مذهب شما، رنگ پوست و موي شما كاري نداريم؛ فقط آمريكايي زندگي كنيد، حتي اگر مسلمان هستيد. هانتينگتون معتقد است كه تداوم جامعه ي آمريكا در پرتو فرآيند آمريكايي كردن ممكن مي شود؛ با اين استراتژي كه در مدل مركز-پيرامون يا شمال-جنوب و براي افزايش حداكثري عمق استراتژيك آمريكا بايد وارد زندگي پيراموني ها و جنوبي ها نيز بشود.
سبك زندگي آن قدر به روبنا و ظواهر زندگي انسان ها مي پردازد كه اغلب ما معتقد نيستيم يا حتي فراموش مي كنيم كه داراي لايه هاي عميق تر تئوريك نيز هست. غفلت از مباني، خود را در استفاده از روش هايي نشان مي دهد كه يا سكولاريسم پنهان است يا تقليد.
تفكيك سبك زندگي از اعتقادات و دين -به عبارتي سكولاريزه كردن سبك زندگي- مهم ترين دستاورد نظام سلطه بوده كه مرزهاي آن به جامعه ي آمريكايي محدود نمي شود. با اين منطق بوده كه «فرهنگ مهاجم» غرب خود را تبديل به «فرهنگ غالب» كرده است. وقتي انسان هاي بسياري در خارج از مرزهاي آمريكا، آمريكايي زندگي مي كنند، ايالات متحده
مي تواند به عنوان عمق استراتژيك خود روي آن ها حساب كند. موفقيتي كه آمريكايي ها نتوانستند با قدرت نظامي و سياسي خود به آن دست يابند، با آمريكايي كردن زندگي بسياري از مردمان جهان برايشان فراهم آمده است. جوزف ناي، نظريه پرداز «قدرت نرم» معتقد است كه آمريكا در ديپلماسي عمومي خود با دو بازوي رسانه اي و آموزشي، رؤياها و انتخاب هاي جهانيان را مي سازد.
بنابراين چه ما به دنبال تمدن سازي باشيم و چه نباشيم، حداقل براي حفظ هويت خود بايد روش زندگي متناسب با اعتقاداتمان را ارائه دهيم وگرنه آمريكايي شدن دير يا زود سرنوشت ما هم خواهد بود.
بايد مراقب بود اغلب گمان مي كنند همه چيز بايد بالا به پايين و دستوري باشد. در حالي كه جنس فرهنگ و فرهنگ سازي به خصوص در جامعه ايراني كه از ظرفيت هاي شبكه سازي اجتماعي نظير مساجد و حسينيه ها و ... برخوردار است، بايد از پايين به بالا باشد. جاي تأسف دارد كه در بعضي مواقع كه رهبري انقلاب
مطالبه اي نرم افزاري را بيان مي كنند، ابتدا آيين نامه ها و
بخشنامه ها و نهادها براي آن تعيين مي شود و نهايتاً هم اصل موضوع به حاشيه مي رود. مي توان سبك زندگي را با كمك مردم و به دست ايشان ايجاد كرد و رواج داد و ثمرات آن را ديد؛ در غير اين صورت سبك زندگي آن طور كه بايد در متن جامعه رشد نخواهد كرد.
 


بوي بارون

با ياد چشم هاي تو خوب است خواب من
از ابرها كناره بگير آفتاب من
رو بر كدام قبله به چشم تو مي رسم؟
چيـزي بگـو پيامبر بي كتاب من
چشم تو را كجاي جهان جست وجو كنم؟
پايان بده به تاب و تب بي حساب من
دور از شمايل تو چنانم كه روز و شب
خنديده اند خلــق به حال خراب من
از تشنگـي هـلاك شـدم، ساقيـا بيا
چيزي نمانده از قدح پر شراب من
ناصر حامدي
 


هواي تازه

...خداي من!خواندمت، پاسخم گفتي؛ از تو خواستم، عطايم كردي؛ به سوي تو آمدم، آغوش رحمت گشودي؛ به تو تكيه كردم، نجاتم دادي؛ به تو پناه آوردم، كفايتم كردي...
خدايا! از خيمه گاه رحمتت بيرونمان نكن. از آستان مهرت نوميدمان مساز. آرزوها و انتظارهايمان را به حرمان مكشان.
خداي من! اگر آنچه از تو خواسته ام، عنايت فرمايي، محروميت از غير از آن، زيان ندارد و اگر عطا نكني هرچه عطا جز آن منفعت ندارد.
خداي من! چگونه ممكن است به ورطه نوميدي بيفتم در حالي كه تو مهربان و صميمي وجوياي حال مني. خداي من! تو چقدر به من نزديكي با اين همه فاصله اي كه من از تو گرفته ام...خدايا تو كي نبودي كه بودنت دليل بخواهد؟ تو كي غايب بوده اي كه حضورت نشانه بخواهد؟ تو كي پنهان بوده اي كه ظهورت محتاج آيه باشد؟
خداي من!مرا از سيطره ذلت بار نفس نجات بده و پيش از آنكه خاك گور، بر اندامم بنشيند از شك و شرك، رهايي ام بخش.
خدايا! من به گناهانم معترف و مقرّم پس تو به كرمت از من در گذر...من همانم كه به نعمت و عطايت اعتراف دارم و باز به گناهان رجوع نمودم پس معترفم از آن گناهان... مرا ببخش اي خدايي كه گناهان بندگانت هيچ تو را زيان نخواهد داشت . ..اي آنكه با كمال زيبايي و نورانيت خويش، آنچنان تجلي كرده اي كه عظمتت بر تمامي ما سايه افكنده...
فرازي از دعاي عرفه
 


گزارش 3

چه خبر از پنجمين جشنواره ملي فيلم دانشجويي
سعيد موسوي- هر حركت و جرياني وقتي با نام دانشجو پيوند مي خورد سرشار از شور و هيجان مي شود حالا اگر اين حركت و اين جريان مقوله اي به نام فيلم باشد حس و حال آن به مراتب متفاوت تر خواهد بود. پنجمين دوره از جشنواره ملي فيلم هاي دانشجويي هفتم تا دهم آبان ماه در پرديس سينمايي ملت و دانشكده صدا و سيما برگزار مي شود تا شاهد حضور تازه ترين نسل فيلمساز آينده باشيم. نكته متمايز در اين دوره از جشنواره، نمايش آثار جشنواره همزمان در ايران و چهار كشور عراق، فلسطين(غزه)، لبنان و تونس است. بخش بين الملل با موضوع بيداري اسلامي و مقاومت به عنوان بخش ويژه جشنواره در دوره پنجم افزوده شده وعلاوه بر اين بخش هاي ملي شامل داستاني، مستند، فيلمنامه، عكاسي، پويانمايي ميزبان آثار دانشجويي است.
برگزاري كارگاه هاي آموزشي با حضور اساتيد مجرب در حوزه هاي تخصصي نيز از فعاليت هاي جانبي جشنواره پنجم فيلم دانشجويي به شمار مي آيد. در بخش فيلمنامه 247، عكاسي 75، مستند 201 ، داستاني 349، انيميشن 62 و 30 اثر ويدئوگرافيك به جشنواره ارسال شده در حالي كه 72 اثر در بخش بين الملل به رقابت مي پردازند.
همزمان با برپايي جشنواره پنجم فيلم هاي دانشجويي تعدادي كارگاه آموزشي(ورك شاپ) براي آشنايي بيشتر دانشجويان سراسر كشور در بخش هاي بازيگري در تلويزيون، زيبا سازي صدا و تصوير، تكنولوژي هاي عرصه نور، مستند، فيلمنامه نويسي، كارگرداني فيلم هاي كوتاه برگزار مي شود. طي نشستي كه دبير جشنواره محمود اربابي با نماينده هاي شبكه هاي مختلف تلو يزيوني داشت؛ مشخص شد بخشي از آثار برگزيده در جشنواره امسال به منظور برقراري ارتباط هرچه بيشتر با جامعه مخاطبان و عامه مردم از شبكه هاي مختلف تلويزيوني به نمايش درمي آيد.
شايد اگر به گفته دبير جشنواره بازار فيلم نيز در جشنواره راه اندازي شود فرصت مناسبي براي عرضه آثار به وجود بيايد. هر چند اين بخش نياز به بسترسازي مناسب دارد تا بتوان از آن به عنوان پشتوانه فيلم سازان جوان و دانشجو بهره برد.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14