(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 2  آبان  1391 - شماره 20339

نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (38)
هدف از تأسيس تلويزيون در عصر پهلوي
علل و عوامل پذيرش قطعنامه 895 (03)
روايت آيت الله سيد محمد خامنه اي از پايان جنگ

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir


نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (38)

هدف از تأسيس تلويزيون در عصر پهلوي

E-Mail:shayanfar@kayhannews.ir
مريم صادقي
بهائي ديگر كه در اين عرصه به فعاليت مي پرداخت، دكتر
علي مراد داوودي بود. وي استاد دانشگاه، محقق، نويسنده، مترجم و از چهره هاي برجسته بهائيت بود. او در سال 1300ش، در خلخال آذربايجان متولد و در 18 سالگي راهي تهران شد و پس از گذراندن چهار سال از دانشكده ادبيات فارغ التحصيل گرديد و به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد. تدريس را از شهرستان آغاز و در 23 سالگي در رشته فلسفه وارد دانشگاه شد تا درجه دكتراي به تحصيل ادامه داد.621
پس از اخذ دكترا در سمت استادي در دانشگاه تهران مشغول تحصيل شد.622داوودي در مجامع بهائيت كار تبليغ و سخنراني را شروع و در مجلات بهائي مقاله مي نوشت. در سال 1973م، از سوي بيت العدل به عنوان عضو محفل روحاني ايران، انتخاب گرديد و فعاليت انجمن تحقيق را دنبال نمود. از آثار او الوهيت و مظهريت، مقالات و رسائل در مباحث متنوعه، انسان در آئين بهائي مي باشد. وي در 19 نوامبر 1979م، مطابق با 20 آبان1358ش، ربوده شده و ديگر خبري از او نيست.623
اين چند نمونه كه ذكر آن گذشت، تنها تعدادي از عناصر بهائي بود كه در دانشگاه فعاليت مي كردند. در اين زمان بهائيان با كمك مسئولان دانشگاه ها سعي در تبليغ و جذب جوانان مسلمان به بهائيت داشتند. براي مثال تنها به نمونه اي از تحركات آنان در دانشگاه تبريز اشاره مي كنيم: «از سال 1351ش، به بعد فعاليت بهائي ها در مراكز فرهنگي و آموزشي كشور افزايش چشمگيري يافت كه دانشگاه تبريز از اين گسترش بركنار نماند.» در گزارش مي خوانيم: «... ساعت 9 الي 12 روز جمعه 24/10/50 جلسه جوانان دانشجو بهائي در منزل سركار سرگرد دكتر برق آسا افسر ارتش در تبريز تشكيل و تعدادي از رؤساي دانشكده ها و استادان دانشگاه از جمله معاون دانشكده پزشكي و آقاي دكتر ميرآفتابي در جلسه شركت داشتند.»
در گزارش ديگري از تشديد فعاليت بهائي ها با استفاده از زنان و دختران بهائي براي جلب و جذب اعضاي جديد چنين گزارش شده است: «... در آموزشگاه مامايي به وسيله ي خانم فيروزي، در آموزش و پرورش به وسيله ي آقاي يزداني و خانم مظهري، در اداره بهداشت و تنظيم خانواده توسط دوشيزه سپاهي بهداشت يزداني زنوزي و همچنين توسط شخصي به نام كريم پور، ويزيتور كارخانجات داروئي ساندوز تبليغ و فعاليت مي نمايند خانم مظهري آموزگار دبستان و كودكان پروانه است.»
در سال هاي بعد دامنه ي فعاليت آنها در دانشگاه تبريز افزايش مي يابد به طوري كه علناً تبليغ بهائي گري مي نمايد. از بهائي هايي كه آشكارا در دانشگاه فعاليت مي كرد شخصي به نام مسعود فنائيان بود كه پدرش مدير عامل كارخانجات زمزم شيراز بود و خانم مينو انصاري ماشين نويس سازمان آب تبريز كه در اجتماع تبليغ مي نمايد.624
اين سير رو به افزايش تا نزديكي هاي انقلاب ادامه داشت تا جائي كه مبلغان بهائي به وابستگي خود به دولت هاي خارجي چون انگليس افتخار مي كردند:«طبق اطلاع اخيراً شخصي به نام شهرام عيسي خاني دانشجوي سال اول رياضي دانشكده علوم دانشگاه آذر آبادگان در كلاس ساير دانشجويان را به قبول مسلك بهائيت تشويق و چنين اظهار مي دارد كه دولت شوروي و انگليس مخفيانه به بهائي ها پول مي دهد تا كميته بهائيان را تقويت كنند. ما نيز افراد بهائي به ويژه اشخاصي را كه به اين مسلك بپيوندند از نظر تأمين مسكن و كمك هزينه زندگي حمايت و كمك مي كنيم.625
صدا و سيما
بهائيان تشكيلات منسجم و قدرتمندي در راديو و تلويزيون داشت. حبيب ثابت پاسال، تلويزيون ايران را در اواخر دهه ي سي شمسي و با كمك آمريكايي ها و مساعدت رژيم پهلوي راه اندازي كرد. در اصل تأسيس تلويزيون پايگاهي براي تبليغ به نفع بهائيت محسوب مي شد. اكثريت قريب به اتفاق كاركنان تلويزيون از مدير كل تا نگهبان در ورودي، باغبان و كارگران مسئول نظافت بهائي بودند.626
مسعود بهنود (روزنامه نگار مطلع عصر پهلوي) مي نويسد:
«متخصصان سازمان تلويزيون ايران (تحت نظر حبيب ثابت) عموماً بهائي بودند.627» خود ثابت در نامه اي كه در تاريخ 10/2/44 به محفل ملي بهائيان ايران نوشته متذكر مي شود: »هدف اصلي از تشكيل تلويزيون در ايران ايجاد كار براي جمعي از ياران [بهائيان] بوده و به تدريج امكاناتي براي نشر افكار روحاني و معارف حكم الهي [افكار بهائي] به وجود آيد و به هيچ وجه برخلاف نظريات امرالله [دستورات بهائي] اقدامي نخواهد شد.628»
در همين زمينه، بايد به نامه ي يكي از سران بهائيت به محفل ملي بهائيان ايران راجع به عملكرد مؤسسه ي تلويزيون اشاره كرد كه كاملاً نشان از پيوند حبيب ثابت با تشكيلات بهائي، و ماهيت سمت و سوي فرهنگي مؤسسه ي مزبور به نفع بهائيت دارد. در اين نامه با امضاي ايادي امرالله در آسيا و خطاب به محفل مقدس روحاني ملي بهائيان ايران، چنين مي خوانيم:«از قرار اطلاعاتي كه به هيئت رسيده در شب نيمه شعبان از طرف مؤسسه ي تلويزيون تبريك به عموم شيعيان جهان گفته شده است. چون اين دستگاه منتسب به امرالله [بهائيت] است، مايه تاسف شد كه چرا از طرف مؤسسه تلويزيون به چنين اقدامي مبادرت گرديده است؟
بهتر است از جناب آقاي حبيب ثابت تحقيق شود كه چگونه كاركنان آن مؤسسه به چنين عملي مبادرت ورزيده اند و براي جلوگيري از اين قبيل اقدامات، چه رويه اي را اتخاذ نموده اند.629»
از نوشته فوق برمي آيد كه تشكيلات جهاني بهائيت، مؤسسه تحت تملك و مديريت حبيب ثابت را صراحتاً دستگاهي منتسب به خود شناخته و ثابت را مسئول حفظ و رعايت اصول اين مسلك در آن مؤسسه مي شمرده است.
به طوري كه در سياهه ي مطالباتي كه در اوايل نخست وزيري هويدا، از سوي برخي روحانيون به عنوان اصلاحات فوري و ضروري در كشور، با هويدا در ميان گذارده شد، يكي نيز درخواست ملي كردن تلويزيون و گرفتن آن از ثابت پاسال و اخراج بهائيان از آن دستگاه بود.630
زماني كه شاه با تاسيس راديو تلويزيون ملي ايران، به عمر تلويزيون ثابت پايان داد، از بيت المال مسلمين خسارت وي را پرداخت و بهائيان شاغل در تلويزيون را در سازمان جديد به كار گماشت. مسعود بهنود در اين باره مي نويسد:
«شاه با گسترش دادن به سازمان تلويزيون ملي ايران، ناگزير شد تلويزيون ايران اولين فرستنده ي تلويزيون كشور و متعلق به حبيب ثابت سرمايه دار معروف بهائي را در اختيار رضا قطبي قرار دهد، براي جبران خسارت وارده به ثابت، علاوه بر پرداخت غرامت چند ميليوني به او از بودجه ي دولت، دستور داد تا از متخصصان تلويزيوني آن سازمان كه عموماً بهائي بودند در سازمان تازه استفاده شود. كامبيز محمودي، مدير تلويزيون ثابت، به معاونت قطبي منصوب شد و بسياري از ديگر هم مسلكان او در پست هاي مختلف قرار گرفتند.631»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
621 - وحيد رأفتي، دكتر علي مراد داودي؛ مقالات و رسائل متنوعه، ج3، صص8-2.
622 - علي مراد داودي، مقدمه در الوهيت و مظهريت، ج1، ص8.
623 وحيد رأفتي، همان، ص14-10.
624 - دفتر موسسه پژوهش هاي كيهان، نيمه پنهان، ج 12، صص 45-44..
625 - رحيم نيك بخت، جنبش دانشجويي تبريز به روايت اسنادو خاطرات، ص 493.
626 - احمد اللهياري، بهائيان در عصر پهلوي، نيمه پنهان، ج 31، ص 107.
627 - مسعود بهنود، از سيدضياء تا بختيار، دولتهاي ايران از سوم اسفند 1299 تا بهمن 1357، ص 531.
628 - سندهاي بدون شرح، فصلنامه مطالعات تاريخي، س 5، ش 20، بهار 1387، ص 232.
629 - همايون گشت گر، ماه عسل رژيم پهلوي و بهائيان، فصلنامه تاريخ معاصر ايران، س 13، ش 50، تابستان 1388، ص 533.
630 - عبدالله شهبازي، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج 2، ص 387.
631 - مسعود بهنود، از سيد ضياء تا بختيار، ص 531.
پاورقي
 


علل و عوامل پذيرش قطعنامه 895 (03)

روايت آيت الله سيد محمد خامنه اي از پايان جنگ

تأليف : كامران غضنفري
همان گونه كه از روايت آقاي حسن روحاني نيز مشخص است ، ايشان صرفاً به دنبال متقاعد كردن امام به سركشيدن جام زهر قبول قطعنامه بوده است . باز هم ادامه تلاش هاي آقاي هاشمي در اين راستا را پي مي گيريم :
يادداشت 17 تير 67 : بعد از ظهر به سوي قم حركت كرديم . ساعت 30/5 رسيديم . آقاي منتظري منتظرم بود . تا ساعت 03/8 شب با ايشان در باره جنگ و مسائل جاري كشور مذاكره كرديم . ايشان هم معتقد به لزوم ختم جنگ از طرق سياسي است . 385
يعني آقاي هاشمي همچنان تلاش مي كند تا تعداد بيشتري از مسئولين كشور را با مواضع خود همسو و هم جهت كند تا بهتر بتواند با اعمال فشار به امام ، ايشان را وادار به پذيرش قطعنامه كند . اين زماني است كه سه روز پيش از آن ، امام خميني هرگونه ترديد در ادامه جنگ را خيانت به رسول الله ناميده بود . اما آقاي هاشمي با سرسختي هر چه تمام تر اين رويه را دنبال مي كند كه نهايتاً نيز موفق به اين كار مي شود.
آقاي هاشمي در تاريخ 27 تير 1367 ( روز اعلام پذيرش قطعنامه از سوي جمهوري اسلامي ) اعلام مي دارد : «تا قبل از حادثه سقوط هواپيماي مسافربري ايران اير توسط آمريكا [ در تاريخ 12 تير 67 ] بحث در زمينه پذيرش قطعنامه 598 اصلاً مطرح نبود (!!) در حالي كه ما ديروز عصر
[يعني 26 تير 67 ] به نتيجه نهائي رسيديم و از شب گذشته نيز درصدد اعلام آن به سازمان ملل برآمديم ». 386
بر خلاف اين ادعاي آقاي هاشمي ، محسن رضايي اظهار مي دارد كه پس از تصويب قطعنامه 598 در شوراي امنيت در سال 66 ، « مسئولان اصلي كشور در جلسات خصوصي ، قطعنامه را تصويب كرده بودند و معتقد بودند اين بهترين قطعنامه است و ما بايد به دنبال پذيرش آن باشيم . فقط بحثي كه داشتند ، اين بود كه دو يا سه بند آن بايد جا به جا شود . مثلاً كميته تعيين متجاوز جلوتر بيايد».387
جملات فوق بدان معناست كه برخي از آقايان ! كه در ظاهر شعار پيروي از امام را سر مي دادند ، در پشت پرده ، در جهتي كاملاً خلاف جهت امام ، قطعنامه را از همان ابتدا پذيرفته بودند و به دنبال راهي براي به تسليم كشاندن امام خميني و واداشتن ايشان به پذيرش قطعنامه بودند .
محسن رضايي در مورد بخشي از فشارهاي وارده توسط آقاي هاشمي به امام مي گويد :
« آقاي هاشمي به امام گفتند كه اگر جنگ را تمام نكنيم ، ارتش عراق دوباره خوزستان را مي گيرد ؛ اما امام مقاومت مي كرد ». 388
وي در جاي ديگر مي گويد : «برخي مسئولان كشور خدمت امام رفتند و از ايشان تقاضا كردند كه شما قطعنامه 598 را بپذيريد ؛ اما امام زير بار نمي رفت» . 389
رضايي باز هم به نقش آقاي هاشمي چنين اشاره مي كند : دليل عمده اي كه باعث شد امام قطعنامه را بپذيرد ، برمي گردد به دو جلسه فشرده اي كه سياسيون با امام داشتند . من در آن جلسات نبودم ولي آن طور كه
آيت الله موسوي اردبيلي برايم تعريف مي كرد ، ظاهراً تلاش آقاي هاشمي و مسئولان سياسي اين بود كه امام ، قطعنامه را بپذيرد و اين اصرار ها تا حدي بود كه امام ناراحت شده بودند و اوقاتشان تلخ شده بود و جلسه را ترك كرده بودند . 390
آقاي هاشمي در يادداشت 18 مرداد 67 خود ، به داشتن نقش اصلي در ماجراي قبول قطعنامه اعتراف مي كند . ايشان كه گويا فراموش كرده قبلاً چند بار سعي كرده نقش خود در تحميل قطعنامه به امام خميني را پنهان كند ، مي نويسد : «در اخبار صبح آمد كه ديشب خاوير پرز دكوئيار دبير كل سازمان ملل اعلان كرد كه از روز 20 آگوست ، آتش بس بين ايران و عراق برقرار مي شود . از اين كه من نقش اساسي در ختم جنگ داشتم ، احساس رضايت مي كنم»(!!)391
برخلاف جناب آقاي هاشمي كه از اين نوع پايان جنگ احساس خوشحالي و رضايت مي كند ، اكثر ملت مسلمان ايران آن را باعث سرشكستگي و شرمساري خود مي دانند ؛ همان گونه كه امام خميني نيز از آن تعبير به سركشيدن جام زهر كرد .
حجت الاسلام ميرباقري ( رئيس فرهنگستان علوم اسلامي ) نيز در اين رابطه مي گويد : «به نظر من بايد در لايه هاي نخبگان و حلقه هاي مديريتي كشور ، به دنبال جريان هاي فكري بگرديم كه باعث پايان نامناسب جنگ از منظر امام شدند ».392
آيت الله سيد محمد خامنه اي نيز در مصاحبه اي در اين باره اظهار مي دارد : «يكي دو نفر مؤثر در جنگ ، چنين به عرض امام رسانده بودند كه جبهه امكان دفاع بيشتر ندارد و امام ناگزير به سختي و به تلخي براي حفظ نظام و جان جوانان ، جام زهر را نوشيدند و با متاركه جنگ موافقت كردند ؛ ولي بعد كه خلاف گفته هاي « امناي خائن » برايشان ثابت شد ، جبران آن ممكن نبود و امام نتوانست حكم خود را پس بگيرد» . 393
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.385 پايان دفاع، آغاز بازسازي. پيشين، ص 204
.386 سياست آمريكا در قبال ايران طي دوره جنگ تحميلي. پيشين، ص .195
.387 جنگ به روايت فرمانده پيشين، ص 216
.388 مناقشه هايي براي تمام فصول. پيشين، ص .31
.389 فراز و فرودهاي قطعنامه .598 پيشين
.390 جنگ به روايت فرمانده پيشين
.391 پايان دفاع، آغاز بازسازي. پيشين، ص .257
.392 مقصر را بايد از لايه هاي نخبگان و حلقه هاي مديريتي جست و جو كرد. پيشين، ص 11
.393 ناگفته هاي آيت الله. پيشين، ص 50
پاورقي
 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14