(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 8  آبان  1391 - شماره 20344

واكنش دربار به تحريم تنباكو
نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (43)
ثابت پاسال چگونه ثروتمند شد ؟

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir


واكنش دربار به تحريم تنباكو

دكتر موسي نجفي
پيداست كه مسئله مورد نظر در اين فتواي تاريخي، «قند» نيست، بلكه «قند مجلوب از آن حدود» (جلب شده از ممالك استعماري) است. خود ايشان نيز با به كار بردن لفظ «قند و غيره» روشن ساخته اند كه «قند» مصداق است. جالب تر اينكه در موضوع «قند»، خود فتوادار، «مهيا كردن مايحتاج خلق» را وظيفه صاحبان شوكت (اعم از دولت و مردم) مي داند و هر كس كه توانايي لازم را داشته باشد «كه با عزم محكم مبرم در صدد رفع احتياج خلق باشد»؛ و روشن مي سازد كه منظورش، استفاده نكردن از قند نيست، چرا كه رجاء «ترك اموري كه در ازمنه متطاوله عادت شده، از اهل اين زمان نيست». پس آن اخباري كه ميرزا شنيده، چيست و چرا اعلام مي كند«اينجانب محض استماع... از خوردن آن مجانبت مي كنم»؟ و درست در همين جا از هر صاحب شوكتي مي خواهد كه ضمن فراهم كردن اين «متاع» مورد نياز و عادت مردم، «منع فرمايد نفس خود را!»؛ آنگاه قدمي فراتر مي نهد و مي افزايد: «و رعيت خود را». پس از آن، شكل كاملاً «سياسي» به اين حركت مي بخشد و اعلام مي كند: «بلكه منع از ادخال در مملكت خود نمايد». مطلب، بالاتر از اينها است؛ قند در اينجا يك نمونه و شايد يك «بهانه» است. موضوع، «ترتب مفاسد بر حمل اجناس از بلاد كفر» است و در واقع، آن مرجع روشن بين و آگاه چنين آينده نگري مي كنند كه در آن شرايط خاص، ادامه و استمرار اين نفوذ شوم اقتصادي، تسلط اجنبي را در پي دارد. اين شرايط خاص چيست؟ شاه مستبد و عياش و گاه متظاهر به مذهب همان است كه در خاطرات روزانه اعتماد السلطنه، در خصوص گفت وگو و طرز برخورد او در درون حرمسرا راجع به حكم تحريم تنباكوي ميرزاي شيرازي، چنين نوشته شده است:
طوري مسئله تنباكو مهم است كه حتي اندرون شاه به هيچ وجه نمي كشند! شنيدم شاه فرموده بود به زنهاي خودش كه كي قليان را حرام كرده؟ بكشيد اين چه حرفي است!. يكي از خانمهاي آبرومند عرض كرده بود: همان كسي كه ماها را به شما حلال كرده... شاه فرموده بود: من مي كشم؛ شما هم بكشيد. يكي از زنها گفته بود: شما دو خواهر را هم با هم گرفتيد! تكليف مردم اين نيست كه تقليد شما را بكنند.7
روشن است كه چنين «نفس پليدي» حاضر است در صورت اقتضاي منافع و در برابر لذات و شهوات، ملت و مملكت را به راحتي بفروشد. رجال درباري او هم علاوه بر اينكه در فسادي كه همه بدنه حكومت را فرا گرفته بود، غوطه مي خوردند، مدتي بود كه به بيماري ديگري هم مبتلا شده بودند: فرنگ رفتن و فرنگ ديدن(!)، غرب زدگي و احساس حقارت در برابر «مغرب زمين» و ايلچي اجنبي شدن(!)، مثل يك بيماري مسري، در آنها سرايت كرده بود؛ و چه فرصتي طلايي تر از اين براي اجنبي كه ايران اسلامي شيعي را براي هميشه از حركت و مقاومت بيندازد و تا ابد زير يوغ اسارت كشد.
چنانكه در آغاز هم ذكر شد، در آن روز، جهل عمومي از يك سو و فساد حاكم از سوي ديگر، زمينه طمع ورزي و دست اندازي دشمن را بر تمامي شئون اقتصادي و حيات ملي ما فراهم مي ساخت و انگلستان دقيقاً منتظر يك لحظه غفلت تاريخي ما بود؛ به گفته كلام الله: «و الذين كفروا لو تغفلون عن اسلحتكم و امتعتكم فيميلون عليكم ميلهً واحده¤» (كفار آرزومندند يك لحظه از اسلحه و امتعه خود غفلت كنيد تا با يك هجوم ناگهاني، شما را نابود كنند). ولي ميرزاي شيرازي اين غفلت تاريخي را به تحولي تاريخ ساز مبدل ساخت.
در همين جا تذكر اين نكته لازم است كه صرف رابطه داشتن و حتي داد و ستد و برقراري جريان صادرات و واردات در هر شرايطي از نظر ميرزاي مجدد و فقه زنده اسلام مذموم و ممنوع نبود؛ بلكه هدف از رابطه اقتصادي آن روز، فراهم ساختن طريق نفوذ و در نهايت پذيرش استيلاي اجنبي بود و همه دلايل و شواهد و قرائن و اخبار و اطلاعات، بر آغاز شدن جرياني كه نهايت آن وابستگي و اسارت است، دلالت داشت. تا اينجا بود كه ميرزاي مجدد ،خود را در برابر اين آيه بزرگ الهي كه مستند حكم است، مي ديد: «و لن يجعل الله للكافرين علي المؤمنين سبيلا8».
بي شك انتشار فتواي ميرزاي شيرازي و فعاليت و تلاشي كه شاگرد كم نظير او، شيخ شهيد براي نفوذ كلمه آيت الله مجدد داشت، زمينه را براي استمرار هيجاني عميق و فراگير كه خيلي زود به مبارزه اي انقلابي و بروز لحظاتي حساس و بحراني منتهي مي شد، فراهم ساخت؛ ليكن پس از ذكر اين مقدمات، بجاست يادآور شويم كه فتواي ارزنده ميرزاي شيرازي، از آغاز تا انجام، روي دو محور اساسي دنبال مي شد:
محور اول: تكوين رهبري ولايي ملت شيعي
در شرح اين مفهوم كه بايد آن را اساسي ترين مضمون جوابيه مذكور دانست، آيت الله مجدد به حقيقتي استناد مي كند كه در دروس دوازده گانه ولايت فقيه، يكي از پايه هاي استدلال امام خميني را تشكيل مي دهد و آن حالت طبيعي جامعه اسلامي است كه در آن دولت و ملت به يگانگي و وحدت رسيده اند و مبدأ اساسي قدرت و مرجع نهايي تصميم گيري در مجموع امت اسلام، در نزد يك مقام ديني كه واجد خصوصيات ويژه اي است، تمركز مي يابد؛ و عالي ترين مثال بر اين حقيقت، زندگي و روش حكومت پيامبر اكرم است در اعصاري كه دولت و ملت در يك محل مستقر بود چون زمان حضرت ختمي مآب، تكليف سياست در اين قسم از امور جامعه، در عهده همان شخص معظم بود.9
شايد بتوان اهل نظر را به اين معنا توجه داد كه آيا كلام ميرزا عنوان حالت طبيعي و حكم اوليه اسلام درباره حكومت نيست و آيا جدايي ملت از دولت به تعبير خود آن بزرگوار، يك حالت ثانوي و در نتيجه شايسته حكمي ثانوي نيست؟ بي آنكه در اين مورد اصراري داشته باشيم، كلام آن بزرگوار را دست كم از اشاره بدين مفهوم خالي نمي بينيم؛ به ويژه اگر به مواضع عملي مرحوم آيت الله شهيد شيخ فضل الله نوري در ادامه حركت انقلابي تشيع توجه كنيم كه شايد معرف مكتب فقهي استاد خود نيز باشد. نكته حساس اين است كه ميرزاي مجدد به صراحت خود را مسئول و مرجع امور ملت بلكه مظهر اعلاي مفهوم ملت مي داند و چنان تشخيص و تصميم خود را مساوي با پذيرش مردم مي داند كه با قدرت و قاطعيت با طرف مقابل سخن مي گويد: «البته ملت آنچه را شايسته از اوست، خواهد كرد؛ و چگونه نكند كه خود را از جانب ولي عصر ــ عجل الله تعالي فرجه ــ منصوب بر اين امر و حافظ دين و دنياي رعاياي آن جناب و مسئول از حال ايشان مي داند و بايد تمام مجهود خود را در نگاهداري آنها مبذول كند.10»
جمع گفته ايشان كه از ملت جز گفتن و تحريص و تخويف و تهديد، امر ديگر بر نمي آيد و انفاذ و اجرا با دولت است با جمله قبل اين است كه اولاً، روشن كند مقصر اصلي در به تاراج رفتن هستي مردم كيست و چه كسي به گفته ايشان تقاعد و كوتاهي كرده كه رعيت به اين بلاها مبتلا شده است؛ ثانياً، در نفس اين بيان ، تهديد نهفته است كه هر گاه وظيفه شود، نخست از گفتن شروع مي كنيم، سپس مرحله تحريص و پس از آن تخويف و تهديد است و همان طور كه در آغاز همين فتوي صراحتاً عنوان شده بود: «البته به هر وسيله كه ممكن باشد، رفع اين مفاسد بايد بشود» و اين حكم و نظر اصلي آن بزرگ مرد در آن زمانه تاريك است، و ميرزا مي دانست كه هر گاه بيان و اعلان كند و حكم خدا را به مردم برساند، رهبري ملت، بي هيچ شك و شبهه اي در دست اوست.
پس از بازشناسي محور اول كلام ميرزاي مجدد كه عنوان قاطع و روشن اين واقعيت اجتماعي و حقيقت شرعي را در بر داشت كه رهبري ملت بي ترديد در دست مرجع تقليد زمان و در آن مرحله در دست ايشان است، محور دوم كلام آن بزرگوار را بررسي مي كنيم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
7. محمدحسن خان اعتمادالسلطنه. چهل سال تاريخ ايران در دوره پادشاهي ناصرالدين شاه (جلد اول المآثر و الآثار). به كوشش ايرج افشار. تهران: انتشارات اساطير، 1363.
¤ سوره نساء، آيه 102.
8. سوره نساء، آيه 141.
9. ر. ش. به سؤال و جواب بين ميرزاي شيرازي و شيخ فضل الله نوري.
10. همان.
پاورقي
 


نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (43)

ثابت پاسال چگونه ثروتمند شد ؟

E-Mail:shayanfarkayhannews.ir
روزنامه ي كيهان در شهريور 1334ش، طي گزارشي درباره حريق اين كارخانه مي نويسد: «ساعت شش و ده دقيقه بعد از ظهر روز پنجشنبه به اداره ي آتش نشاني اطلاع داده شد كه در كارخانه پپسي كولا حريق روي داده است... درعرض چند دقيقه ده اتومبيل اطفاء حريق با تجهيزات كامل، خود را به محل اين كارخانه رسانده و عمليات اطفاي حريق را آغاز كردند و پس از دو ساعت، موفق به اطفاي حريق شدند... در طول اين مدت تيمسار سرتيپ تيمور بختيار، فرماندار نظامي تهران در محل حضور داشت.673»
تعرض ملت به مؤسسات حبيب ثابت، در قيام 15 خرداد 1342 نيز تكرار شد و در اين روز كارخانه پپسي كولا آماج خشم مردمي قرار گرفت كه همزمان با ابراز خشم نسبت به رژيم سفاك و وابسته ي پهلوي، زائده هاي آن در كشور را نيز آماج حمله قرار داده بودند.
به گزارش مأموران ساواك، مورخ 15/3/42: «... در اين ساعت 16 عده اي قريب يك هزار نفر از كسبه ي خيابان آذربايجان و كارون و قصرالدشت پس از خراب كردن كارخانه ي پپسي كولا چوب به دست به طرف قصرالدشت جنوبي حركت و شعار مي دهند مرگ بر شاه و زنده باد خميني...674»
ثابت پاسال مالك 41 كارخانه ي عظيم صنعتي و ده ها شركت بزرگ تجاري بود كه سرمايه ي تمام آنها متعلق به جامعه ي بهائيت و در تحكيم و تقويت آن صرف مي شد. اسكندر دلدم درمورد ثابت چنين مي نويسد: «ثابت در 41 كارخانه و مؤسسه عظيم سرمايه داشت و پس از شاه ثروتمندترين فرد ايران بود. ثابت چنان سرمايه و ثروتي به هم زد كه مثلاً در سال 1971م، فقط براي خريد يك ميز تحرير عتيقه 441 هزار دلار پول داد و مي گفت: «اين ميز از هر چيز ديگري بيشتر به من لذت مي دهد. زيرا كارم را با ساختن ميز و صندلي و آشپزخانه براي خانواده ام شروع كردم مي توانم گرانبهاترين قطعه ي مبلمان جهان را خريداري كنم.» ثابت پاسال در دوران نخست وزيري هويدا فوق العاده رشد كرد كه به نظر مي رسد اين رشد فوق العاده به سبب هم مسلك بودن وي با هويدا و حمايت لجنه ي بهائيت از وي بود.675
يكي از عمده ترين عواملي كه موجب ثروتمندشدن بيش از حد حبيب ثابت شد، بهره گيري از امكانات دولتي و وام هاي بانكي و اعتبارات داخلي و خارجي بود. كشورهاي سرمايه داري به ويژه دولت هاي آمريكا و انگليس براي ايجاد شعبات و نمايندگي كارخانه هاي خود در ايران و يا تأسيس مجتمع هاي مونتاژ، نيازمند مؤسسات و بانك هاي اعتباري و پشتيباني آنها بودند. از مهم ترين اين تاسيسات، بانك ايران و خاورميانه، بانك ايرانيان، بانك ايران و انگليس و بانك توسعه ي صنعتي و معدني ايران بود.676
حبيب ثابت به شدت متهم به اختلاس و فساد مالي است. در گزارش انتقادي مفصل و بي امضاي يكي از افراد مطلع عصر پهلوي از فساد شديد دوائر مختلف دولتي زمان هويدا، مورخ دي ماه 1349ش، از دخالت حبيب ثابت در امر موقوفات بهائي و اقدامات غيرقانوني جمعي از سران بهائيت، نظير دكتر علي محمد ورقا، ذكرالله خادم، علي اكبر فروتن، حبيب ثابت و هيأت مديره شركت امناء، پس از مرگ شوقي در آبان 1336ش، مبني بر مصادره و اختلاس موقوفات و رقبات بهائي در ايران، از طريق فريب و اغفال كاركنان و تباني با ميزان مالياتي ثبت جهت فرار از پرداخت ماليات قانوني بالغ بر 100 ميليون تومان به حساب آن روز به دولت، پرده برداشته است.677
قاچاق هروئين اتهام ديگري است كه به حبيب ثابت وارد شده و در اسناد عصر پهلوي بازتاب يافته است. در گزارش ساواك در تاريخ 8/6/48 به رياست شهرباني كل كشور چنين آمده است: «اخيراً شخصي به نام زين العابدين سبحاني طي نامه اي به عنوان مجله ي خواندني ها حبيب ثابت را بزرگ ترين قاچاقچي مواد مخدر در ايران معرفي و يادآور شده چندي قبل مقداري ده كيلوگرم هروئين و مرفين از اتومبيل وي كشف گرديده. لكن مشاراليه مطابق معمول با پرداخت حق و حساب موضوع را فيصله داده است.
در اين گزارش ضمن نقل اظهارات فوق از زين العابدين سبحاني، افزوده شده است: «كه سبحاني پس از تذكر اينكه ميلياردها تومان ثروت حبيب ثابت از راه قاچاق مواد مخدره و بدبخت كردن مردم ايران به دست آمده، از مدير مجله ي خواندني ها خواسته با تحقيق در اين زمينه و سپس درج آن، موضوع را به سمع مقامات عاليه كشور رسانده تا مردم تعقيب قانوني وي را به چشم ببينند.678»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
673 - كيهان، مورخ 11/6/1334.
674 - ويژه نامه ي ايام، ش5، خرداد 1384، ص 15، سند شماره ي 5.
675 - اسكندر دلدم، زندگي و خاطرات اميرعباس هويدا، ص 231.
676 - حبيب ثابت پاسال، سرگذشت حبيب ثابت پاسال، ص 285.
677 - فصلنامه ي مطالعات تاريخي، سال 5، ش 20، بهار 1387، صص 239-234. سرهنگ ثابت راسخ از بهائيان شاخصي بود كه بعدها به دليل مشاهده ي همين گونه اعمال غيرانساني از سران بهائيت از آن برگشته.
678 - مركز اسناد انقلاب اسلامي، بدون شرح به روايت اسناد ساواك، ص 192.
پاورقي
 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14