(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 21  آبان  1391 - شماره 20354

به مناسبت سالروز ارتحال و برگزاري كنگره فقيه آگاه
شخصيت آيت الله العظمي گلپايگاني از نگاه بزرگان
اخلاص، پيرايه فكر و عمل از غيرخدا


به مناسبت سالروز ارتحال و برگزاري كنگره فقيه آگاه

شخصيت آيت الله العظمي گلپايگاني از نگاه بزرگان

رهبر معظم انقلاب اسلامي
مرحوم آيت الله العظمي آقاي گلپايگاني در شمار برجسته ترين مراجع تشيع در نيم قرن اخيرند، دوران مرجعيت طولاني 32 ساله ايشان مشحون از فعاليت ها و اقداماتي است كه از يك مرجع ذي نفوذ و عظيم الشان مورد انتظار است.
احداث مدارس و مساجد و بيمارستان و نمايندگي در خارج از كشور و ورود در عرصه نوآوري هاي خدماتي از قبيل كارهاي رايانه اي و ساختن مدرس مخصوص تدريس از جمله مجموعه كارهاي برجسته آن مرحوم است.
به جز علم و تقوا كه شرط اصلي مرجعيت شيعه است آن بزرگوار از خصلت ها و خصوصيات برجسته اي برخوردار بود كه بارزترين آن صلابت در امر دين و ايستادگي بر سر مواضعي است كه بر اساس تشخيص دين اتخاذ مي نمودند.
رحمت خدا بر اين عالم بزرگوار و جزاه الله عن العلم و اهله خيرالجزاء«
آيت الله صافي گلپايگاني
بايد خصوصيات و ويژگي هايي كه در شخصيت آيت الله العظمي گلپايگاني جمع بود به مردم معرفي شود تا همگان اين خط را دنبال كنند و براي آنان پند و موعظه باشد.
در هر مجمعي كه نام آيت الله العظمي گلپايگاني برده مي شود، رحمت و بركات خداوند نازل مي شود چرا كه ايشان مخلص امام زمان (عج) بودند و در عمر خود راهي جز راه اهل بيت (ع) و ترويج شعائر دين را انتخاب نكردند و تمام تلاششان اين بود كه اين راه محقق شود.
ايشان در زمان رضاخان تلاش كردند كه مردم از مسير ائمه (ع) خارج نشوند؛ به طوري كه شخصا مجالس اهل بيت (ع) را بر پا مي كردند و منبر مي رفتند و به مردم يادآوري مي كردند.
اين مرجع فقيد همكاري بسياري خوبي با آيت الله العظمي عبدالكريم حائري، موسس حوزه علميه داشتند و استقامت خوبي در برابر هجوم كذايي رضاخان داشتند؛ دانستن اين مسائل براي همه و لازم است تا در تاريخ ذكر و بيان شود.
ايشان هيچ وقت از خط مستقيم منحرف نشد و هميشه در برابر مشكلات استقامت داشتند و منافع شخصي را فداي رضايت امام زمان (عج) كردند.
آيه الله مكارم شيرازي
ايشان يك فقيه بسيار بزرگ بودند بايد عرض كنم در عصر و زمان ما بسيار كم نظير بود كساني كه در فقاهت قابل مقايسه با ايشان باشند در عصر و زمان انگشت شمار بودند. در مكتب فقهي ايشان سه تا مطلب خيلي جلب توجه مي كرد. اول عمق نظر ايشان بود. براي پي بردن به عمق نظر ايشان علاوه بر تقريراتي كه از جمله كتاب «الدرّالمنثور» در احكام حدود از ايشان منتشر شده به عقيده من ملاحظه حواشي ا يشان بر عروه و بر وسيله النجاه خيلي راهنماست. يعني وقتي نگاه مي كنيم به فتاواي ايشان در ريزه كاري ها مي بينيم ايشان خيلي دقت مي كنند. من شباهت زيادي ميان مكتب فقهي ايشان و مكتب فقهي آيه العظمي آقاي بروجردي مي بينم و مي ديدم هر دو در بحث ها با نهايت دقت وارد مي شوند.
مطلب دوم مساله استقلال فكري ايشان مي باشد.
و اما بعد سوم احاطه ايشان بر فقه بود. در فقه مساله احاطه مهم است كسي كه مساله را ازش سوال كنند برود همان جا را مطالعه كند جوابي آماده كند با كسي كه با مباني مختلف فقه آشنا باشد و حضور ذهن و احاطه داشته باشد خيلي فرق دارد ايشان به حق حضور ذهن داشتند و احاطه داشتند و يك مساله را كه مي گفت با مسائل ديگر مي سنجيد و تمام شقوق مساله را مطرح مي كرد.
ايشان مصداق آن حديث معروف امام صادق (ع) بود كه فرمودند: العالم بزمانه لا تهجم عليه اللوابس. كسي كه عالم به زمانش باشد مسائل گمراه كننده بر او غلبه نمي كند. او مردي بود كه با اين كه بقيه السلف بود ولي در عين حال آگاه به نظر و مسائل زمان بود و در مسائل سياسي در مسايل انقلابي و در مسائل اجتماعي در حمايت از امام (قدس سرّه) و همكاري با مردم در مسايل مهم اجتماعي كوتاه نمي آمدند و بسيار خوب درخشيدند.
آيت الله جوادي آملي
اين مرجع فقيد داراي مقام والاي شخصيتي در همه ابعاد بودند ولي آنچه به عنوان يكي از ويژگي بارز ايشان مشهود است مديريت منحصر به فرد اين عالم رباني در زمان بحران حوزه بود.
اين مرجع فقيد در زماني مديريت حوزه ها را عهده دار بودند كه كشور در تلاطم بود و حوزه هاي علميه در بحران اساسي به سر مي بردند؛ آن زمان ازهاري كه فردي ارتشي و مقيد به كشتار مردم بود درمنصب نخست وزير وجود داشت ؛ در آن شرايط بحراني كه كشور دچار تلاطم بود اين فقيه آگاه با صدور اطلاعيه اي وضعيت كشور را آرام كردند.
در آن زمان بنده نيز به دليل اينكه عده اي در آمل قيام كرده و شهيد شده بودند لذا ما نيز وصيت نامه را نوشته وبه خيل اين مردم پيوسته بوديم؛ با صدور اين اعلاميه بنده يك نسخه آن را از طريق پسرم به فرماندار اين شهر داده و گفتم حرف آخر ما اين است.
اداره كشور درآن زماني كه امام خميني هم در كشور حضور نداشتند كار آساني نبود لذا بنده هر وقت ياد آن دوران و مديريت اين عالم وارسته مي افتم از خدا مي خواهم تا او را با انبياء محشور نمايد.
آيت الله شيخ جعفر سبحاني
انسان اگر بخواهد شخصيت يك انساني را بيان كند بايد نتايج كارهاي او را ببيند نتايج كار بهترين معرّف شخصيت يك انسان است نتايج شخص يا نتايج اجتماعي مي باشد كه جامعه از آن بهره مي گيرد و يا نتايج علمي است كه دانشمندان و انديشمندان از آن بهره مي گيرند و يا پرورش شاگردان بزرگيست كه مي تواند بعد از او راه را براي مسلمين باز كند. مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني از همين گروه است كه هم خدمات اجتماعي انجام داد. بيمارستاني سا خت و براي طلاب جوان مدارس روزانه اي را تاسيس كرد. كه تا آن روز مدارس روزانه اي به اين شكل نبود.
در مقام موقعيت علمي ايشان بايد عرض كنم مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري (اعلي الله مقامه) شاگرداني برجسته را تربيت كرد كه در ميان آن ها مرحوم آيت الله گلپايگاني جزء رديف اول بود. البته مرحوم آيت الله حائري براي ده ها و صدها تن درس مي گفته. اما آن چنان نبود كه تا حد عالي برسند و درجه يك باشند. ايشان در ميان شاگردان آيت الله حائري به عنوان فرد شاخص در حوزه علميه قم بودند.
مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني يك فرد موفق بود يعني در مساله مو شكافي مي كرد و دقت بيشتر مي كرد. براي شناخت مراتب دقت نظر او كافي است كه حواشي و تعليقات ايشان را ملاحظه نمود، كه از جمله عروه الوثقي كه يك رساله عمليه بزرگي است براي شيعه از همان زماني كه اين كتاب درآمده الي يومنا هذا علماء بر اين كتاب تعليقه نوشته اند اما از ميان همه اين تعاليق و حواشي، با احترام نسبت به همه تعاليق و حواشي دو تعليقه فوق العاده است.
1- تعليقه مرحوم آيت الله بروجردي كه عمق نظر و دقت بيشتر او را مي رسانيد.
2- تعليقه مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني است.
اما خدمات حوزوي معظم له در اين سي سال اخير، يعني بعد از فوت مرحوم آيت الله بروجردي كه بخشي از زعامت حوزه يا اكثريتش بر دوش او بود - نسبت به حوزه فوق العاده كوشش مي كرد كه حوزه بايد علمي باشد يعني: 1- عمقي باشد. 2- حوزه مستقل باشد. 3- علاوه بر اين در اين حوزه عشق به اهل بيت و اوامر اهل بيت (ع) حاكم باشد. گاه گاهي در مجالس خصوصي براي مدرسين و براي كساني كه در محضر ايشان حضور داشتند صحبت از حضرت ولي عصر (عج) و صحبت از اهل بيت (ع) مي كرد همه اش اشك در چشم هاي او حلقه مي زد، پيداست كه چه علاقه اي نسبت به اهل بيت داشت، علاقه خدادادي و وافري داشت.
خصوصاً كتاب هايي كه در مسير اهل بيت (ع) بود، در نشر آن ها كوشا بود و نسبت به آن ها علاقه اي داشت. مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني مرد سحرخيزي بود كه از همان دوران جواني سحرخيز بود اين براي ما طلاب درس بزرگيست. نماز شبش ترك نمي شد بعد از اقامه نماز شب در منزل، وقت اذان يا قبل از اذان مشرف به حرم مطهر مي شدند، زيارت مي كردند بعد تا طليعه آفتاب مشغول تعقيبات بودند. دعاي صباح او ترك نمي شد و اين خود براي ما درس است، يك آدمي كه بايد تدريس كند و تاليف كند و حوائج مردم را جواب گويد، نسبت به نماز و تعقيبات نماز و مناجات اين همه علاقه مند باشد. همه اين ها را مي ديديدم نه تنها من ديگران هم پيش از من مي دانند.
آيت الله مصباح يزدي
من از چهل سال قبل كه وارد حوزه علميه قم شدم ايشان از چهره هاي شاخص و مشهور حوزه بودند. و از كساني كه نامزد مرجعيت بعد از مرحوم آقاي بروجردي بودند به شمار مي رفتند، مجلس درس خارج پرباري داشتند، كه همواره ادامه داشت و بسيار درس پربار و نافعي بود. بعد از درس مرحوم آقاي بروجردي عده اي از فضلاي برجسته آن روز كه الان از شخصيت هاي بزرگ و آيات عظام هستند در درس آن بزرگوار شركت مي كردند... همين طور نماز جماعتي كه در مسجد بالاسر مرقد مطهر حضرت مطهر حضرت معصومه (سلام الله عليها) صبح ها داشتند يك مركز تجمعي براي اوتاد و مقدسين و بزرگان بود، نماز جماعتشان بسيار با روح و با معنويت بود، و او يكي از معدود كساني بودند كه انتظار مي رفت بعد از حضرت آيه الله العظمي بروجردي (رضوان الله تعالي عليه) پرچم مرجعيت شيعه را به دوش بگيرند. آن چه از ويژگي هاي شخصيت ايشان مي شود نام برد چند ويژگي برجسته هست كه ايشان را در ميان ساير اقرانش ممتاز مي كرد.
از آن جمله؛ مراتب تقوي پارسائي، اخلاص وارستگي، بي تكلّفي، سادگي، بي آلايشي، او بود. هر كس با ايشان چند دقيقه اي معاشرت و مجالست مي كرد به خوبي اين ها را لمس مي كرد. قيافه نوراني و معنوي ايشان الهام بخش اخلاص و تقوي بود وقتي سخن مي گفتند محور فرمايشاتشان همين مسائل بود.
از جمله ويژگي هاي بارز ايشان، ارادت شديد به اهل بيت مخصوصأ وجود مقدس حضرت سيدالشهداء (صلوات الله عليه) بود. ايشان به محض اين كه نامي از خاندان پيامبر اكرم (ص) برده مي شد حال خاصي پيدا مي كردند و اگر اشاره به مصيبتي مي شد چشمانشان پر از اشك مي شد. مقيّد بودند مجالس بزرگداشت اهل بيت به خصوص مجالس عزاداري را به موقع خودش برگزار كنند و خودشان شركت فعال داشته باشند. ..
از ويژگي هاي ايشان علاقه عجيب به ترويج مذهب تشيع در سراسر جهان بود. ايشان اين را وظيفه براي خودشان مي دانستند و يك جهاد بزرگي مي دانستند كه هيچ چيز مانع انجام اين وظيفه نمي شد. در هر فرصتي به صورتي ميّسر بود كوشش مي كردند - چه در داخل كشور و چه در خارج - زمينه اي براي ترويج اسلام و تشيع فراهم كنند.
بهترين نمونه اين كار مركز اسلامي لندن هست كه با همت ايشان آن مركز تاسيس و بازسازي شد. و امروز پناهگاه شيعيان آن سامان مي باشد. و مركز با بركتي است كه مسلمان ها در ايام عاشورا، ايام ماه مبارك رمضان و ساير ايام متبركه در آن جا اجتماع مي كنند. و اين نشانه اي از حرص ايشان براي ترويج تشيّع در همه اقطار عالم بود. در داخل كشور هم هر جا دسترسي داشتند، مدرسه اي تاسيس مي كردند، عالمي مي فرستادند و ترغيب و تشويق مي كردند به اين كه شعائر تشيّع ترويج شود و علوم اهل بيت منتشر شود. از ويژگي هاي ايشان اهتمامي بود كه به خدمات اجتماعي براي جامعه به خصوص اقشار ضعيف و مستضعف داشتند، به صورت هاي مختلفي دستور مي دادند كه به اين قشرهاي محروم رسيدگي و كمك شايسته شود يك نمونه بارزش بيمارستان آبرومندي است كه در شهر قم تاسيس كردند...
موضوع ديگري كه در زندگي ايشان قابل تعمق و دقت و بررسي است دخالت ايشان در مسائل سياسي بود ايشان علي رغم آن مرتبه والاي قداست و معنويتي كه داشتند. و غرق در مسائل و تدريس و رسيدگي به مسائل حوزه و ساير نيازهاي جامعه بودند. اما مسائل سياسي جامعه را هم از نظر دور نمي دانستند، و در هر مناسبتي آن چه وظيفه خودشان تشخيص مي دادند با كمال شجاعت و شهامت و بدون هيچ پروايي از پيامدهاي اقدامتشان انجام مي دادند، بهترين نمونه اش همكاري جدي و صميمانه بود كه از آغاز نهضت روحانيت با حضرت امام خميني (رضوان الله عليه) داشتند و در صادر كردن اعلاميه ها و انجام مجالس و تشكيل سخنراني و مقابله با دستگاه پيشقدم بودند. همه به خاطر دارند كه اولين حركتي كه رژيم عليه روحانيت و حوزه شروع كرد جسارتي بود كه به مجلس عزاداري ايشان در مدرسه فيضيه انجام داد...
به هر حال شخص ايشان از ميان اساتيد و بزرگان كه بنده در خدمتشان شرفياب شدم از امتيازات خاصي برخوردار بودند كه مجموعه آن ها را در كمتر كسي يافتم. البته بزرگاني هميشه بودند كه كه هم از لحاظ علم و هم از لحاظ تقوي ممتاز بودند اما مجموع اين خصال در همه كس حتي در همه مراجع جمع نمي شود.
آيت الله خزعلي
آيه الله سيد محمدرضا گلپايگاني يكي از وزنه هاي بزرگ حوزه عظيم قم است كسي كه در مدت عمر پر بركش خدمات ارزنده اي به عالم تشيع داشت. اين مرد در مدت تدريس درس خارج آن صفاي روحي خود را تؤام با درس به كساني كه كسب فيض مي كردند ارمغان و ارزاني مي داشت. از حواشي عروه معظم له آقايان اهل فضل و اهل دقت مي توانند دريابند كه نظر دقيق و تيزي داشته اند. در پي بردن به باريكي هاي فقه.
و ايشان در دوران قبل از آمدن آيت الله العظمي بروجردي به قم از محضر استاد بزرگوار خودشان آيت الله العظمي حائري بهره مند بودند و بعد از آيت الله حائري دنيال آن تحقيقات بودند. اما فكر جوال ايشان و آزاد بودن در انديشه اين بركت را به ايشان عطا كرد، كه وقتي فكر جديدي از مرحوم آيت الله العظمي بروجردي ديد در روي ايشان اثر گذشت. و اين آزادي و جولان فكري ايشان را مي رسانيد، كه هر جا حق مي ديد و دليل تازه اي مي ديد دنبال آن حركت مي كرد و در نظرات خويش تجديد نظر مي نمود.
فقيهي بود كه مرتب مشغول كار بود نه آن كه به تحقيق سابق خود بسنده كند. و از آن چه الان در محيط حوزه و در محيط فقه واقع مي شود از افكار جديد، به آن ها بي اعتنا باشد. يا از كنارش به طور غير دقيق رد شود. لذا بنده يكي از امتيازات ايشان را در فقه در اين ميدانم.
ديگر ذهن صاف ايشان بود. يعني ذهني كه با اصطلاحات مشوب نشده باشد و بتواند ذهن خويش را از آن چه در اصطلاحات علمي است خالي كند. كه براي فقيه در فهم حكم خيلي موثر است. چون تا موضوع كامل و درست شناخته نشود حكم واقعي كشف نمي شود در موقعي كه مي خواهد تشخيص بدهد ذهن بايد خيلي ساده باشد آن گونه كه در ذهن مردم است، بي پيرايه در ذهن ايشان بيايد، منتها موضوعات مستنبطه را بايد با دقت نظر بيابد، كه ديگر اين مال عوام مردم نيست.
يكي از كارهاي مهم تشخيص موضوع است و ذهن بايد از پيرايه اصطلاحات برهنه شود ولي در خود موضوع دقت بكند.
ايشان پدري بود براي حوزه، حوزه را ترويج كرد و امكانات طلاب را زياد كرد، تكيه بر فقه سنتي داشتند همان گونه كه امام خميني (ره) هم تكيه داشتند. حتي در اواخر عمر آقايان مدرسين حوزه توصيه هايي دراين باره از ايشان خواسته بودند. فرموده بودند: مواظب باشيد حوزه به همان حالت سابق باقي بماند يعني مردمي، يعني حوزه به همان طرز سنتي باقي بماند. در كنترل دستگاه ها واقع نشود، بلكه همان طور آزادانه كار بكند. (وابسته به هيچ گروه و حزب سياسي نباشد.)
هر جائي شيعه گرفتاري پيدا مي كرد. ايشان به كمكش مي شتابيد و نصرت مي كرد كه در مقابل ديگران خداي نكرده شيعه گمنام نماند.
آيت الله سيد محسن خرازي
رحلت مردان بزرگان عالم اسلام ثلمه اي ايجاد مي كند بر پيكر اسلام كه به اين زودي ها اين ثلمه جبران نمي پذيرد. مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني يك شخصيتي بود كه تمام جنبه هاي مختلفي را كه در زعامت و مرجعيت لازم است را به طور كامل داشت محورهاي اساسي مرجعيت و زعامت اسلام در ايشان جمع بود. ما مي توانيم اين محورها را خلاصه كنيم. در چند امر كه لازم است در مرجعيت، كه اين محورها در ان وجود مبارك جمع بود.
محور اول:
حضور علمي و فقاهت تام. مرجع بايد نسبت به مطالب فقهي زياد كار كرده باشد. يعني يك عمري را بايد صرف مسائل فقهي كرده باشد. مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني 98 سال عمر شريفشان بود از اين 98 سال حدود 85 سال مشغول فقه و كتاب و سنت بودند و مي دانيم اين مدت طولاني ممتد براي انسان، آن هم انساني كه از نظر استعداد و حافظه از سطح عالي مردم بالاتر بود چقدر موقعيت بالايي به وجود مي آورد اين محور اول در ايشان به طور كامل وجود داشت كه واقعا مي شود گفت كه فقيه بود و مصداق روشني از براي كلمه فقيه اهل بيت (ع) بود.
من يادم مي آيد كه وقتي با مرحوم آيت الله العظمي آقاي حاج سيد احمد خوانساري صحبت از آيت الله العظمي گلپايگاني شد ايشان فرمودند: (آيت الله العظمي گلپايگاني) «فقيه خوبي است در فقاهت كاملاً واردند».
محور دوم:
مساله عدالت و تقوي.
وارستگي و صيانت نفس و امثال اين ها است كه اين ها ظهور و بروز داشت. در حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني و به حق از مصاديق بارز و روشن اين حديث شريف بود كه »من كان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظاً لدينه مخالفا لهواه و مطيعاً لامر مولاه...»
در مساله صيانت نفس، حفظ دين، مخالفت هواي نفس اطاعت از اوامر الهي ايشان شاخص و اسوه بودند. فضايل اخلاقي ايشان در حد زياد بود كه جزو اسوه هاي معروف حوزه هاي علميه بودند، كه توصيف فضايل اخلاقي ايشان مي تواند حوزات علميه را به طرف خودش جلب و جذب كند، و اقتدا كنند به ايشان در آن فضائل و اخلاقيات عالي و مكارمي كه ايشان داشتند.
محور سوم:
مرجع بايد در مسائل سياسي و اجتماعي حاضر در صحنه باشد و ايشان يكي از مراجع بزرگ عالم اسلام بود كه در مسائل سياسي و مسائل اجتماعي حضور داشت، از همان آغاز كه نهضت اسلامي ايران در قصه انجمن هاي ايالتي و ولايتي آغاز شد ايشان با حضرت امام همگام و همقدم بودند، و اعلاميه هاي بسيار غني و پر محتوا و كوبنده اي ايشان مي دادند. به مناسبت هاي مختلفي در صحنه هاي سياسي حضور داشتند و پشتيباني از حضرت امام مي كردند. من خودم ياد مي آيد موقعي كه حضرت امام را تبعيد كردند. ايشان در مجلس كه تدريس حضور پيدا كردند، و مقداري گريه كردند و اظهار تاثر كردند از اين كه امام رضوان الله تعالي عليه از حوزه علميه قم تبعيد شدند. به هر مناسبتي كه مي رسيد در مقاطع حساس ايشان آن تكليف الهي خودشان را در مسائل سياسي انجام مي دادند. بعد از انقلاب هم همگام و همراه با حضرت امام بودند نسبت به نظام اسلامي بسيار اهتمام داشتند توصيه هاي اكيدي نسبت به حفظ نظام داشتند.
محور چهارم:
محو.ر مديريت ايشان بود، حدود 30 سال مرجعيت و زعامت ايشان طول كشيد و در مدت اين 30 سال ايشان به اداره حوزات علميه به خصوص حوزه علميه قم پرداختند، و كاملا مواظب بودند كه هجوم هاي انحرافي بيروني يا هجمه هاي انحرافي، اغراض داخلي حوزه را به طرف خودش نبرد. و حوزه از آن قداست كه دارد و مصونيتي كه دارد هيچ گاه به طرف انحراف كشيده نشود. در طول زعامتشان موسس نظم و انظباط در حوزه مقدسه قم بودند. اولين مدرسه كه با نظم و انضباط در قم به وجود آمد توسط ايشان تاسيس شد.
مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني نسبت به حفظ حوزه هاي علميه به خصوص حوزه علميه قم اهتمام بسيار داشتند و هميشه تلاش داشتند كه حوزه از هم متلاشي نشود و مكرر مي فرمود: خداوند مقدّر كرد كه ما بتوانيم در داخل كشور از اين حوزه دفاع كنيم و حوزه را حفظ كنيم و روزي استقلال حوزه.
محور پنجم:
جنبه هاي عملي ايشان بود. كه خيلي جاذبه داشت. خيلي تاكيد داشتند روي توسلات به اهل بيت (ع). خشيت الهي و خوف از خدا در وجود ايشان نمايان بود. و به حق مي شود گفت كه ايشان مصداق بارز اين آيه مباركه بودند كه خداوند مي فرمايد: «انّما يخشي الله من عباده العلماء»
منبع : سايت كنگره فقيه آگاه
 


اخلاص، پيرايه فكر و عمل از غيرخدا

علي جواهردهي
خداوند از انسان توحيد محض مي طلبد. پس انسان بايد در فكر و عمل ازغير خدا برهد.
پيراستن خود و عمل از غيرخدا، به معناي بريدن از غير و پيوستن به خداست؛ اين همان معناي لقاي الهي است كه به عبوديت محض انساني تحقق مي يابد و انسان را تا اوج به معراج مي برد و خدايي مي كند تا تاج خلافت مطلق را بر سرش بگذارد و مظهر ربوبيت الهي گشته و پرورش هستي را به دست گيرد.
اخلاص نه يك آرايه در نيت و عمل بلكه يك بايسته است. پيرايه آدمي به معناي پيوستن به حقيقت كمالي است؛ و بي پيرايگي به معناي هبوط و سقوط است. از اين رو خداوند انقطاع از غير و فرار از هر چيز و پيوستن به خود را در مقام توكل و تفويض، اوج حق طلبي انسان دانسته و بر آن تاكيد مي ورزد.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا گوشه اي از حقايق اخلاص و آثار شگرف آن را در زندگي براساس آيات و روايات بيان كند.
اخلاص، تجلي پيرايگي انسان
اخلاص را سر الهي دانسته اند. اين راز خداوندي چنان بزرگ و عظيم است كه تنها در خانه جان و دل مردمان محبوب خدايي مي تواند قرارگيرد. ( مجمع البيان، شيخ طبرسي، ج 1-2 ، ص 409) از اين رو اخلاص را تنها در ميان محبوبان مي توان يافت؛ زيرا رازي است كه تنها ميان حبيب و محبوب رد و بدل مي شود و اغيار را از آن خبري نيست.
عاشقان چون از خلق بريده و به خالق پيوسته (ذاريات، آيه 50) و در رضوان الهي نشسته اند، از مگوهاي بسياري در پرده غيب آگاه هستند (جن، آيات 26و 27) از مهمترين رازهاي الهي كه محبوبان و عاشقان الهي از آن آگاه هستند، راز اخلاص است. از اين رو خداوند محبوبان خويش از پيامبران را به اين صفت ستوده است(مريم، آيه 51) و آن را تنها عاملي دانسته كه سلطه شيطان را پس مي زند و اجازه نمي دهد كه ابليس و شياطين بر ايشان چيره شوند و به گمراهي كشانند.(ص، آيه 83)
هرچند كه كلمه اخلاص از ريشه خلص به معناي پيراستن از آميختگي و يا برگزيدن است (لسان العرب، ابن منظور،ذيل واژه خلص) ولي حقيقت اخلاصي كه در فرهنگ قرآني از آن سخن به ميان مي آيد و آن را تنها عامل رهايي از سلطه ابليس مي داند و به عنوان رازي ميان عاشق و معشوق معرفي مي شود، همان پيراستن از غير خدا و پيوستن به اوست. از اين رو اخلاص را بايد در «لااله الا الله» جست و جو كرد؛ چرا كه در اين باور و اعتقاد، بيزاري از هر معبودي غير از خدا و اثبات خداوندگاري الله نهفته است. برخي از اهل لغت چون راغب- اصفهاني اخلاص در فرهنگ قرآن را بيزاري از غيرخدا دانسته است. (مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ذيل واژه خلص)
واژه اخلاص هرچند بارها با همين شكل و مشتقات آن در قرآن به كار رفته ولي درفرهنگ قرآني مي توان جملات و كلماتي ديگر را نيز يافت كه به قصد تبيين همين مفهوم از اخلاص خاص به كار رفته است. از اين رو، از جملاتي چون «يريدون وجهه»، «اتبع رضوان الله»، «اسلم وجهه لله»، «نصحوالله»، «لن ندعوا من دونه الها»، «ابتغاء وجه ربهم»، «لوجه الله»، «قربات عندالله»، «لله» «ابتغاء مرضات الله»، «ان اجري الا علي رب العالمين»، «اعبدوالله مالكم من اله غيره» و... براي بيان همين مفهوم خاص استفاده شده است.
آثار اخلاص
اخلاص راز نهان ميان عاشق و معشوق است. كسي كه اهل اخلاص است در اوج رضوان الهي نشسته و در مرضات الله جا گرفته است. بنابراين سخن گفتن از آثار اخلاص مانند سخن گفتن از آثار وجودي الله است؛ چرا كه اخلاص در بنده، بيانگر رباني شدن اوست كه انسان را در مقام خلافت الهي مي نشاند، پس اگر بخواهيم از آثار اخلاص بگوييم بايد از آثار خدايي و خلافت الهي بگوييم.
البته آنچه ما در اينجا گفته ايم همه از مرتبت عالي اخلاص است؛ چرا كه براي اخلاص همانند ايمان و تقوا مراتب و درجات بسياري است كه كمترين آن خلوص در عبادت است؛ چرا كه گام نخست در اخلاص آن است كه انسان معبودي جز خدا نشناسد و به غير او بندگي نكند. اوج اخلاص همان راز الهي است كه ميان عاشق و معشوق است.
عاشقان كه همه وجودشان وجه الله است و در مقام ابرار و مقربان نشسته اند، همه حقيقت اخلاص را بازتاب مي دهند و همه آثار آن را به نمايش مي گذارند (انسان، آيات 5تا9 و آيات ديگر)
اما در درجات ديگر اخلاص مي توان با توجه به هر درجه و مرتبه اي، آثاري بر آن مترتب كرد كه در برخي از آيات قرآني به آنها اشاره شده است. از جمله اينكه اگر در بيعت با پيامبر(ص) اخلاص داشته باشيم، رضايت و خشنودي خدا را براي خود خريده ايم. (فتح، آيه18)
همچنين اگر انساني نيت خوبي داشته باشد ولي ابزار عمل و يا فرصت عملي خوب را نداشته باشد، عذر و بهانه اش پذيرفته مي شود. چنانكه عذر و بهانه برخي از مومناني كه نيت حضور در ميادين جهادي را داشتند ولي ابزار و يا فرصتي براي حضورشان دست نداده بود، خداوند آن عذر و بهانه ايشان را مي پذيرد؛ چرا كه اخلاص در نيت داشتند. (توبه، آيه 91؛ نصح به معناي اخلاص گرفته شده، مفردات الفاظ قرآن)
به هرحال اخلاص تنها راه مطمئني است كه انسان مي تواند از اين راه به خدا برسد و خدايي شود. (لقمان، آيه22) هر راه ديگري براي انسان راه گمراهي است. پس مهمترين تاثير اخلاص را مي توان در همان خدايي و رباني شدن انسان دانست كه همه چيز از جمله عصمت از پليدي و عدم تسلط شيطان را براي آدمي به همراه خواهد داشت. (ص، آيه83 و آيات ديگر)
حضرت زهرا(س) درباره نقش شگرف اخلاص در زندگي انسان مي فرمايد: من اصعد الي الله خالص عبادته اهبط الله عز و جل اليه افضل مصلحته؛ كسي كه عبادت هاي خالصانه خود را به سوي خدا فرستد، پروردگار برترين مصلحت را به سويش فرو خواهد فرستاد. (بحار الانوار، ج70، ص249)
در حقيقت با اخلاص همه چيز به انسان داده مي شود؛ چرا كه برترين مصلحت انسان همان خدايي و رباني شدن و رسيدن به مقام خلافت مطلق الهي است. پس با اخلاص است كه انسان به همه خواسته هاي خرد و كلان و دنيوي و اخروي و مادي و معنوي اش مي رسد.
اصولا ارزش انسان در اخلاص است؛ چرا كه تجلي اخلاص در اموري چون تقواي الهي است كه خداوند آن را مايه كرامت انساني دانسته و ارزش انسان را به ميزان تقوا محاسبه و ارزيابي مي كند. (حجرات، آيه13) برهمين اساس خداوند در آيات بسياري ارزش انسان را در اخلاص كامل او دانسته است و هرچه انسان در نيت و عمل، خلوص بيشتري داشته باشد، ارزشمندتر خواهد بود. (بقره، ايه112؛ آل عمران، آيات 162 و 163؛ نساء، آيه125 و آيات ديگر)
پيامبر(ص) در بيان ارزشگذاري و اهميت اخلاص در زندگي مي فرمايد كه از نخستين سفارش هاي الهي به آن حضرت(ص) اخلاص در نهان و آشكار است. ايشان مي فرمايد: اوصاني ربي بسبع: اوصاني بالاخلاص في السر و العلانيه و ان اعفو عمن ظلمني و اعطي من حرمني و اصل من قطعني و ان يكون صمتي فكرا و نظري عبرا؛ پروردگارم هفت چيز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشكار، گذشت از كسي كه به من ظلم نموده، بخشش به كسي كه مرا محروم كرده، رابطه با كسي كه با من قطع رابطه كرده و سكوتم همراه با تفكر و نگاهم براي عبرت باشد. (كنزالفوائد، ص184)
امام علي(ع) اصولا رسيدن به مقام سعادت مطلق را در اخلاص مي داند و در اين باره مي فرمايد: فاز بالسعاده من اخلص العباده ؛ هر كه در عبادت، پاكي و خلوص داشته باشد، به سعادت و نيك بختي نايل آيد. (منتخب الغرر، ص15).
آن حضرت(ع) باتوجه به ارزش و اهميت اخلاص در سعادت نوع بشر سفارش مي كند كه به اخلاص در همه امور به عنوان تنها راه رستگاري بنگرند. ايشان مي فرمايد: طوبي لمن اخلص لله عمله و علمه و حبه و بغضه و اخذه و تركه و كلامه و صمته و فعله و قوله؛ خوشا به سعادت كسي كه عمل، علم، دوستي، دشمني، گرفتن، رها كردن، سخن، سكوت، كردار و گفتارش را براي خدا خالص گرداند. (تحف العقول، ص001)
حضرت رسول اكرم(ص) در بيان يكي از آثار اخلاص در زندگي مي فرمايند: من اخلص لله اربعين صباحا جري الله ينابيع الحكمه من قلبه الا لسانه؛ هركس چهل روز خود را براي خدا خالص كند چشمه هاي حكمت از قلب وي بر زبانش جاري مي شود. (نهج الفصاحه، ح2836)
حال اگر با چله اخلاص مي توان به اين مقامات رسيد كه چشمه جوشان حكمت از قلب بر زبان جاري شود، اگر آدمي همه عمر خويش به اخلاص در همه چيز بپردازد، چه مقاماتي را كسب خواهد كرد. از اين رو خداوند بارها به مومنان سفارش مي كند كه راه اخلاص را در پيش گيرند و آن را تنها و مطئمن ترين راه براي رسيدن به رستگاري و فلاح بدانند و بشناسند.
البته براي تحقق اخلاص نكته اي بايد مورد توجه قرار گيرد و آن داشتن اخلاص از آغاز تا انجام است. مثلا در كارهاي خير مي بايست از آغاز تا انجام آن عمل، اخلاص را مراعات كرد و تنها وجه الله مراد و مقصود عمل باشد نه چيز ديگر(اسراء، آيه08).
اخلاص شيخ عباس قمي
لازم است انسان در سير و حركت عبودي خود مقصد و مقصودي جز خدا نداشته باشد تا اخلاص معناي واقعي خود را بيابد، چرا كه اخلاص به معناي خالص كردن، ويژه كردن، ارادت صادق داشتن است و مخلص كسي است كه عبادات و تمامي اعمال صالح خود را از هرگونه آلودگي و آميختگي به غير خدا خالص كرده و انگيزه اي جز تقرب به درگاه خدا و رضايت و خشنودي او ندارد.
از ديگر نشانه هاي اخلاص، ماندگاري عمل خالصانه است. نمونه آشكار اين مطلب كتاب مفاتيح الجنان شيخ عباس قمي(ره) است، كه هر جا و در منزلي كه قرآن باشد، كتاب مفاتيح الجنان هم در كنار آن است.
شيخ عباس قمي قصه اي شگفت دارد. ايشان مي فرمايد: «عبدالرزاق مساله گو» هميشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه(س) احكام شرعي را براي مردم مي گفت. مرحوم «كربلائي محمدرضا» از علاقه مندان منبر شيخ عبدالرزاق بود، به حدي كه هر روز در مجلس او حاضر مي شد و شيخ هم بعد از مساله گفتن، كتاب منازل الاخره مرا مي گشود و از آن براي شنوندگان و حاضران از روايات و احاديث آن مي خواند.
روزي پدرم به خانه آمد و مرا صدا زد و گفت شيخ عباس! كاش مثل عبدالرزاق مسئله گو مي شدي و مي توانستي منبر بروي و از اين كتاب كه او براي ما مي خواند، تو هم مي خواندي.
مرحوم حاج شيخ عباس قمي خطاب به پسر بزرگشان مي فرمايند: يك مرتبه نفس من گفت كه بگويم: بابا! آن كتابي را كه شيخ عبدالرزاق مي خواند، من نوشته ام. تا خواستم اين مطلب را بگويم خودم را كنترل كردم. گفتم: عجب! كتاب را براي پدرت نوشته اي يا براي خدا؟ هيچي نگو.
اينجا جايي است كه سكوت كني. اينجا حرفها را به جان بخر و نگو، فخرفروشي نكن. اگر كار براي خداست گفتن چرا؟ (ر.ك.سايت تبيان)
يكي از بزرگان جمله معروفي دارد كه مي فرمايد: اخلاص، فاني را باقي مي كند.
در اهميت اخلاص همين بس كه شرط قبولي عمل است و اگر در عملي موجود نباشد، بي هدف و بي نتيجه خواهد بود. از اين رو، علي(ع) فرمود: عمل هر كس كه با اخلاص همراه نباشد، قبول نمي شود. (غرر الحكم)
آيت الله سعادت پرور(ره) استاد اخلاص عملي حوزه علميه قم، در پندهاي مكتوب اواخر عمر خويش به شاگردان خود در اهميت اخلاص به اين نكته اشاره فرمودند كه: عبادات ظاهري هر چند كه انسان را از كارهاي ناشايست باز مي دارد ولي اگر خلوص آنها زياد گردد، تقرب، زيادتر مي شود و مي تواند شما را به عبوديت رساند.
اخلاص در اعمال را در پيشاني هر عملي قرار دهيد. اگر عمري بي خلوص اعمال خود را انجام دهيد، مثل حيواني هستيد كه براي روغن كشي شب و روز دور خود بچرخد، اما راهي طي نكرده باشد.
نمونه اي از اخلاص علامه جعفري
برايم فرقي نمي كند
مرتضي نجفي قدسي مي نويسد: در يكي از روزهايي كه خدمت استاد جعفري بودم، ايشان فرمودند: هركاري كه مي كنيد براي خدا بكنيد نه براي خودتان و نه حتي براي آيندگان. كار بايد براي خدا باشد نيت بايد خالصالوجه الله باشد، آن گاه افزودند: نظام سرمايه داري مي گويد براي خودت كار كن و نظام كمونيستي مي گويد براي آيندگان كار كنيد، ولي اسلام اين را نمي گويد اسلام مي گويد براي خدا كار كنيد. سپس مثالي از زندگي خود ذكر كردند كه واقعا شنيدن دارد.
ايشان فرمودند آن زماني كه من در نجف شروع كردم به شرح مثنوي، يكي از بزرگان اهل معرفت در نجف به بنده گفت: فلاني اگر اين چيزهايي كه مي نويسي، روزي به نام كسي ديگر منتشر شد و يا اينكه گفتند مثلا از پشت كوه پيدا كرده ايم و نمي دانيم نويسنده اش كيست، شما در درون خودت ببين نارضايتي و يا چيزي احساس مي كني يا نه. اگر ديدي ناراضي بودي وعلاقمند بودي كه به نام تو اين كارها انجام شود، پس بشوي اين اوراق را و بريز دور آنها را، كه زحمت بيهوده است و فايده اي ندارد ولي اگر ديدي برايت هيچ مساله اي نيست كه اينها به نام كس ديگري منتشر شود و يا بدون ذكر نام شما منتشر گردد، خب پس ادامه بده كه براي خداست و ايشان فرمود من هم از همان ابتدا حقيقتا نيتي اين چنين كردم كه اگر اين كتابها (شرح مثنوي) روزي به نام كس ديگري چاپ شد و يا اصلا نام مرا ذكرنكردند برايم هيچ فرقي نكند. روزنامه اطلاعات، يادمان اولين سالگرد علامه جعفري سال 8731 ش)
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14