(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 22  آبان  1391 - شماره 20355

تحريم ها و نوسانات ارزي در آينه عربده ها و خيال هاي دشمن
مخاصمه تاريخي ايران و آمريكا
سايت خبري صهيونيستي :
ايران هسته اي اوباما را پير مي كند
پشت پرده سناريوي ايران هراسي آمريكا
گزارشي از سامانه مهم نبرد نامتقارن «وفا»؛
خمپاره اي كه آمريكا بهتر از ايرانيان آن را مي شناسد


تحريم ها و نوسانات ارزي در آينه عربده ها و خيال هاي دشمن

نوسانات ارزي در ماههاي اخير در ايران با واكنش هاي
تامل برانگيزي از سوي مقامات رسمي كشورهاي خارجي همراه بوده است. واكنش هايي كه بعضاً از سر توهم و گاهي هم ناشي از سوء استفاده هاي خصمانه بوده است .
آنچه كه در ادامه مي خوانيد گزارشي است از اين اظهارات تأمل برانگيز! كه در لابه لاي آنها به مقولاتي مثل تحريم ها، مسئله سازش و سوء مديريت ها صريحا اشاره شده است .
به گزارش سايت وزارت خارجه آمريكا، هيلاري كلينتون، وزير خارجه ايالات متحده، دولت ايران را مسئول وضع اقتصادي كنوني ايران دانست و در عين حال اظهار داشت اگر ايران درباره برنامه هسته اي اش همكاري جدي كند تحريم ها مي تواند فورا برداشته شود.
هيلاري كلينتون كه پس از ديدار با وزير خارجه قزاقستان با خبرنگاران سخن مي گفت تصريح كرد كه وضعيت اقتصادي ايران عمدتا نتيجه تصميم هاي دولت ايران بوده و نه تحريم ها.
وزير خارجه ايالات متحده اظهار داشت، دولت ايران تصميم هايي گرفته كه منجر به وضعيت كنوني اقتصاد ايران شده كه هيچ ربطي هم به تحريم ها نداشته است.
خبرگزاري فرانسه نوشت: «ويكتوريا نولاند»سخنگوي وزارت امور خارجه آمريكا درباره دلايل مشكلات اقتصادي در ايران اظهار داشت: «فقر مديريت اقتصادي و سياسي در دولت ايران وجود دارد. ايراني ها تاثيرات تصميم هاي بد دولت خود را احساس مي كنند.»
سخنگوي وزارت امور خارجه آمريكا در ادامه مي گويد: سختي هاي اقتصادي در ايران به طور حتم به دليل سوء مديريت داخلي اين كشور است. همچنين تحريم ها ايراني ها را از صادرات و كشورهاي ديگر را از تعامل بازرگاني با آنها منع مي كند.
نولاند ادامه داد: تحريم ها عليه ايران با هدف ادامه فشارها بر حكومت ايران است تا انتخاب! خود را تغيير دهد.
از سوي ديگر ؛ خبرگزاري فرانسه گزارش مي دهد: ديويد كامرون نخست وزير بريتانيا از اسرائيل خواست به ايران حمله نظامي نكند بلكه به تحريم ها عليه اين كشور بيافزايد.
كامرون كه در جمع اعضاي يك سازمان اسرائيلي بريتانيايي در لندن سخن مي گفت ادامه داد: دقيقا همان گزينه اي است كه حكومت ايران در شرايط فعلي، منتظر آن است تا ملت خود را عليه دشمن خارجي، يكپارچه سازد. ما نبايد چنين فرصتي را در اختيار ايران قرار بدهيم. ما بايد شجاعت به خرج بدهيم و به تحريم ها عليه ايران ، فرصت بدهيم تا در اين كشور احساس شوند.
در همين حال خبرگزاري رسمي اسپانيا (افه) به نقل از يك نظرسنجي در فلسطين اشغالي گزارش داد «اكثريت اسرائيلي ها از احتمال وقوع جنگ با ايران مي ترسند و معتقدند وسعت عواقب آن معلوم است.»
همچنين يك روزنامه آمريكايي در گزارشي اذعان كرد: برخي اميدوارند كاهش شديد ارزش ريال نارضايتي گسترده اي در ايران به راه اندازد. به عبارت ديگر برخي منتظر بهار عربي ديگري در ايران در نتيجه فشارهاي اقتصادي ناشي از تحريم هاي بين المللي بر مردم اين كشور هستند. اما با بررسي واقع بينانه تر مي توان دريافت كه كاهش ارزش ريال نه به مذاكره درباره متوقف كردن غني سازي اورانيوم و نه بهار عربي ديگر منجر نخواهد شد.
در ادامه اين گزارش آمده است: هيچ تفاوتي ندارد تا چه حد تحريم ها بر اقتصاد ايران آسيب وارد ساخته است، اما تهران بدون ترديد مي داند تغيير در سياست هاي هسته اي اش اعتراف به ضعف و فشارهاي ناشي از تحريم ها خواهد بود. در صورت متوقف كردن برنامه هسته اي، بدون ترديد آمريكا موضع بسيار شديدتري در مقابل تهران اتخاذ خواهد كرد، چرا كه به موفقيت تحريم هاي اقتصادي ايمان خواهد آورد. بر همين اساس با شديدتر شدن تحريم ها تهران براي ادامه برنامه غني سازي اورانيوم مصمم تر خواهد شد.
نشريه فرانسوي اكسپرس نيز تصريح كرد تحريم ها نمي تواند ايران را به زانو درآورد و اين عقيده كه باور جمهوري اسلامي با فشار اقتصادي تغيير خواهد كرد، باور باطلي است.
اين مجله در گزارش ها، تحريم ها را نسخه قرون وسطايي خوانده و نوشت: اين رسالت بيشتر مانند تجويز اطباي قرون وسطايي است كه وقتي دارو اثر نمي كرد، دوز آن را افزايش مي دادند. به لحاظ تاريخي نمي توان موردي را يافت كه اعمال تحريم نتيجه بخش بوده باشد. آيا تحريم ها مي توانند اقتصاد ايران را به زانو درآورند؟ اين تحريم ها باعث مشكلاتي براي ايران شده اما نتوانسته اقتصاد اين كشور را به زانو درآورد.
يك راديوي اروپايي با بررسي جنگ اقتصادي عليه ايران نوشت: تاريخ ايران و ملت آن نشان مي دهد كه آنها قادر به برون رفت از بحران هاي امنيتي، سياسي و اقتصادي هستند و پيروز ميدان خواهند بود و اين مسئله نگراني غرب را برمي انگيزد.
در اين رابطه راديو نروژي«اوستن» اعلام كرد كه جنگ اقتصادي كه عليه ايران آغاز شد و طي سه هفته اخير موجب كم شدن ارزش پول اين كشور شده!، يكي از اهداف اسرائيل و شوراي همكاري خليج فارس در جنگ محرمانه شان عليه جمهوري اسلامي ايران به شمار مي رود.
اين راديو در تحليل سياسي بحران اقتصادي كنوني در ايران اعلام كرد: اين امر از اسرار اين جنگ مخفيانه و پنهاني عليه ايران تحت عنوان «تحريم هاي اقتصادي» است. جنگي كه اسرائيل و دولت هاي عضو شوراي همكاري در پشت آن قرار دارند و اگر اين طرف ها در پشت آن نبودند، اين تحريم ها نمي توانستند تا اين اندازه بر ايران تاثير بگذراند.
معاون وزير خارجه آمريكا نيز اعلام كرد اعمال فشار و تحريم هاي اقتصادي عليه ملت ايران با مشورت برخي سران گروه هاي مخالف در ايران صورت مي گيرد.
مايكل پازنر در گفت وگو با يورونيوز، اظهار داشت: تحريم ها احتمالا در درجه نخست مردم عادي و طبقات ضعيف را تحت فشار قرار مي دهد اما چاره اي وجود ندارد. شما نمي توانيد تحريم ها را چنان طراحي كنيد كه تنها مقامات كشور را هدف قرار دهد.
وي اضافه كرد: ما بايد به صداي كساني كه در داخل هستند گوش كنيم و از آنها الهام بگيريم. روشن است كه گروهي از سران نيروهاي دموكراتيك در ايران خواهان اعمال فشار بر دولت از طريق تحريم ها هستند. معاون وزارت خارجه آمريكا به اسامي اين افراد اشاره اي نكرد اما با مروري به برخي مخالف خواني ها در داخل به بهانه تحريم ها مي توان روشن كرد كه چه كساني با فشار سياسي - اقتصادي غرب هماهنگ شده اند.
طرفه آنكه آويگدور ليبرمن در مصاحبه با روز نامه «هاآرتص» ادعا كرد : تاثير تحريم ها عليه ايران به درجه اي رسيده كه تا تابستان سال آينده احتمال بروز نا آرامي هاي مردمي در اين كشور مي رود.
مجله ي اكونوميست نيز در مقاله اي به بررسي موضوع نوسانات قيمت ارز در ايران و تبعات سياسي آن پرداخت.
مجله ي اكونوميست در اين مقاله به عدم توانايي دولت در كنترل قيمت ارز اشاره مي كند و آن را فرصتي مناسب براي مخالفان محمود احمدي نژاد كه مي توانند از آن در انتخابات آينده بهره بجويند مي داند.
سايت رسانه صهيونيستي جروزالم ، گيدو وستروله، وزير خارجه آلمان نيز اخيراً و در پي اعلام خبر تحريم هاي اتحاديه اروپا عليه ايران، در اظهار نظري گفته بود: اين تحريم ها در راستاي وادارسازي ايران براي سازش! اعمال مي شود.
 


مخاصمه تاريخي ايران و آمريكا

دكتر جواد منصوري
دكتر جواد منصوري، مشاور پيشين وزير امور خارجه است كه كتاب «چالش هاي ايران و آمريكا» را به رشته ي تحرير درآورده است. آنچه مي خوانيد گفت و گو با او پيرامون مخاصمه ايران و آمريكا است كه پايگاه اطلاع رساني رهبرمعظم انقلاب منتشر كرده است .
1 . ورود آمريكا به جريان جنگ جهاني دوم و پس از آن، دخالت در ماجراي اشغال ايران مقدمه اي شد براي گسترش روابط بين ايران و آمريكا. پس از پايان جنگ جهاني دوم آمريكا با توجه به شرايط جديد
بين المللي، تبديل به يك ابرقدرت بزرگ و تعيين كننده در جهان شد. قدرت هاي استعماري تقريباً در آن مقطع بسيار ضعيف شده بودند و آمريكا چون خارج از صحنه ي جنگ جهاني دوم مانده بود، توانست منافع بسياري از آن جنگ به دست آورد .
از طرف ديگر ايران و منطقه ي خليج فارس به دليل اين كه منابع عظيم نفتي داشته و دارند و نفت در موقعيت پس از جنگ جهاني دوم براي دولت هاي بزرگ بسيار تعيين كننده بود، لذا دولت آمريكا حضور در خاورميانه و تسلط بر كشورهاي اين منطقه را جزء اهداف استراتژيك خود قرار داد و به تدريج و طبق برنامه هايي حضورش در خليج فارس را فعال تر كرد. پس از آن هم توانست انگليس را تدريجاً در صحنه ي خاورميانه ضعيف كند و سرانجام بر ايران و عربستان و چند كشور ديگر اين منطقه تسلط يابد. البته اسرائيل نيز در اين زمينه نقش بسزايي داشت .
2 . نهضت ملي شدن صنعت نفت يك مقطع ديگري بود كه روابط ايران و آمريكا را متحول كرد. در اين مقطع آمريكايي ها بيش از پيش در ايران حضور پيدا كردند. برخي در داخل ايران تصورشان اين بود كه آمريكا در هر صورت براي روابط خارجي ايران بهتر از انگليس است. سرانجام در سال 1332 آمريكايي ها در راستاي اهداف تسلط بر خاورميانه و با برنامه ريزي دقيق و يك كودتا، حكومتي ديكتاتوري را در ايران پايه گذاري كردند و به اين ترتيب از 28 مرداد 1332 روابط ايران و آمريكا وارد مرحله ي تازه اي شد .
3 . بيست وپنج سال حاكميت آمريكا بر ايران در فاصله ي سال هاي 1332 تا سال 1357 مسائل بسياري را براي كشور ما به وجود آورد، اما نكته ي مهم اين است كه در آن مقطع آمريكا در مقابل «مردم ايران» قرار گرفت. دولت ايران كاملاً وابسته و در اختيار آمريكا بود، به نحوي كه آمريكايي ها بر كليه ي مسائل ايران مسلط بودند. در اين دوران بود كه مبارزات ضد آمريكايي ابتدا و ظاهراً عليه نظام سلطنتي پهلوي شكل مي گرفت، اما واقعاً و ماهيتاً اين اعتراضات براي قطع سلطه ي آمريكا بر ايران بود .
در اين بيست و پنج سال آمريكايي ها به گونه اي رفتار كردند كه گويي تصور نمي كردند در ايران انقلابي اتفاق بيفتد. از اين منظر انقلاب اسلامي يك واقعه ي عجيب و باورنكردني براي آمريكا بود كه آنها را در سال 1357 وارد يك شرايط كاملاً استثنايي در مورد ايران كرد. پيش از پيروزي انقلاب در واقع «مردم ايران» در برابر آمريكا ايستاده بودند، اما پس از پيروزي انقلاب مردم ايران به همراه دولت همسو و برگزيده شان به مقابله با سلطه ي آمريكا مي پرداختند .
پيش از انقلاب مبناي مخالفت ما با آمريكا اين بود كه آنها نظام فاسدي را به عنوان دولت دست نشانده ي خود بر ايران حاكم كرده بودند كه حافظ منافع آمريكا در منطقه بود. ديگر اين كه مردم ما احساس مي كردند آمريكا شديدتر از انگليس در حال اسلام زدايي از جامعه ي ايران است و اين مسئله مردم ايران را عليه آمريكا بيشتر تحريك مي كرد. مسئله ي سوم اين بود كه آمريكا بزرگ ترين حامي اسرائيل بود؛ يعني حامي بزرگ ترين دشمن مسلمانان و به اين دليل مردم مسلمان ايران به شدت با آمريكا مبارزه مي كردند .
4 . پس از يك دوره ي بيست و پنج ساله سرانجام با شكل گيري انقلاب اسلامي روابط ايران و آمريكا وارد دوران جديدي شد. دشمني آمريكا با ملت ايران در دوران پس از پيروزي انقلاب را مي توان به سه مرحله تقسيم كرد؛ اگرچه اين مراحل بسيار شبيه به هم هستند. مرحله ي اول از ابتداي پيروزي انقلاب تا 13 آبان 1358 است. در اين مرحله آمريكا در امور داخلي ايران دخالت مي كرد و مي خواست انقلاب را به شكست برساند، اما مردم عليه آمريكا حركت كردند. سرانجام با توجه به اين كه آمريكايي ها به هيچ شكلي به اعتراضات مردم و دولت ايران در مورد دخالت هايشان توجه نمي كردند، سفارت آمريكا در تهران تصرف شد. از اين پس رابطه ي دو كشور وارد مرحله اي ديگر شد، زيرا روابط دو كشور تقريباً حالتي نامشخص پيدا كرد، چون آمريكا فكر مي كرد مجدداً مي تواند حكومت پيشين را برگرداند .
مرحله ي دوم از 13 آبان 1358 تا سال 1367 يعني تا پايان جنگ است. دولت آمريكا علناً در مقابل ملت ايران قرار گرفت، تبليغات گسترده اي را عليه ايران به راه انداخت، از ضد انقلاب حمايت كرد و سعي كرد در امور ايران دخالت كند. همچنين اقداماتي را در جريان طبس و كودتاي نوژه انجام داد .
پس از تصرف سفارت آمريكا در تهران، دولت ايالات متحده به شدت در دنيا نسبت به ايران حساس شد. همچنين حكومت و حتي گاهي مردم ايران را يك تهديد جدي قلمداد كرد. از طرف ديگر، تا آن زمان چنين تحقيري از طرف دولتي نسبت به آمريكا سابقه نداشت. لذا آمريكايي ها تصميم گرفتند به طور جدي عليه ملت ايران اقدام كنند و طبعاً اقدامات خشونت آميز آنها عليه ايران افزايش يافت. آمريكا پس از اين ماجرا روابط خود را با ايران قطع كرد و اموال ايران را بلوكه ساخت. همچنين در بزرگ ترين اقدام عليه ايران، جنگ تحميلي را به راه انداخت، اما اين نكته حائز اهميت است كه هيچ يك از اين اقدامات آمريكايي ها عليه جمهوري اسلامي ايران به اهداف تعيين شده ي خود نرسيد. البته گاهي مشكلات و خساراتي را به دولت و ملت ايران وارد كرد، اما آمريكا را به هدف مد نظرش نرساند .
پس از پايان جنگ عراق با ايران، تصور آمريكايي ها اين بود كه دولت ايران براي بازسازي مجدداً به غرب و آمريكا مراجعه خواهد كرد و عملاً سياست هايش را نسبت به آنها تعديل خواهد نمود، اما اين گونه نشد. طبيعتاً ملت ايران يك تنفر روزافزوني از مداخلات آمريكا و سياست هاي آنها پيدا كرد و به اين دليل روابط ايران و آمريكا همچنان دچار چالش و در وضعيتي مخاطره آميز قرار گرفت .
اما مرحله ي سوم دشمني آمريكا با ايران از سال 1368 تا سال 1388 است كه بحث «براندازي از درون» به عنوان اصلي ترين برنامه ي آمريكا در قبال ايران دنبال شد و همچنان هم دنبال مي شود، اما به سرانجام نرسيد. از سال 1388 به بعد، آمريكا دشمني با ايران را علني تر كرده است. آنها تصورشان اين است كه اين بار براندازي را از اقداماتي مثل تحريم ها و گسترش تبليغ عليه ايران به ويژه با پيگيري بحث هسته اي دنبال كنند. به عبارت ديگر مي خواهند با اين اقدامات در رفتار دولت ايران تغيير به وجود بياورند . ترسي كه آمريكايي ها از گسترش اسلام سياسي دارند، يك واقعيت است، زيرا اگر اسلام سياسي در دنيا گسترش يابد، قطعاً سلطه ي قدرت هاي بزرگ دچار يك چالش بسيار پرهزينه خواهد شد و نهايتاً هم معلوم نيست كه بتوانند به سلطه طلبي هاي خود در سطح بين المللي ادامه بدهند. بنابراين چالش ايران و آمريكا براي مدتي طولاني ادامه خواهد داشت و اين تصور اشتباه است كه برخي معتقدند اگر ما مقداري از مواضع خود عقب نشيني كنيم، دولت آمريكا هم از دشمني با ما دست برمي دارد. به اين دليل كه دولت آمريكا حتي يك موضع گيري سياسي ساده ي دولتي را هم نمي تواند تحمل كند و نسبت به آن واكنش نشان مي دهد و اين رفتار نشانه ي خوبي براي خروج از چالش نيست .
 


سايت خبري صهيونيستي :

ايران هسته اي اوباما را پير مي كند

در اقدامي كه از خشم صهيونيستها از انتخاب مجدد اوباما به عنوان رئيس جمهور آمريكا حكايت دارد، يك سايت خبري صهيونيستي چهره اوباما در چهار سال آينده را پيش بيني كرد .
يك سايت صهيونيستي با اشاره به مشكلات پيش روي رئيس جمهور آمريكا در چهارسال آينده، و با درج تصويري تمسخرآميز از مجله آمريكايي بيزينس ويك (كه نشانه هاي كهولت سن و پيري زودرس را بر چهره باراك اوباما نشان مي دهد)، نوشت: با توجه به مشكلات پيچيده اي كه اوباما با آن روبرو خواهدبود، از جمله برخورد با پرونده هسته اي ايران و اتخاذ تصميمات دشوار براي بهبود اقتصاد نابسامان و امنيت آمريكا در جهان و نيز مقابله با مخالفان خود در كنگره، ديدن چنين چهره اي از اوباما در 2016 غيرمنتظره نخواهد بود .
يادآور مي شود، نخست وزير رژيم اشغالگر قدس پس از انتخاب مجدد اوباما به رياست جمهوري، از مقامات دولتي، وزرا و نمايندگان پارلمان اين رژيم خواسته بود از ابراز نگراني نسبت به پيروزي اوباما خودداري كنند . به گزارش باشگاه خبرنگاران از سوي ديگر با توجه به حمايتهايي كه نتانياهو در جريان تبليغات انتخاباتي از رامني داشت، به نظر مي رسد نخست وزير رژيم صهيونيستي پس از انتخاب مجدد باراك اوباما به عنوان رئيس جمهور امريكا، به سرعت تلاش كرده است كه به مناسبات خود با كاخ سفيد بهبود بخشد .
 


پشت پرده سناريوي ايران هراسي آمريكا

 آمريكا بر اساس قرارداد تسليحاتي كه با رياض امضا كرده است، شش ميليارد و هفتصد ميليون دلار تسليحات به عربستان مي فروشد.
اخيرا وزارت دفاع آمريكا، كنگره اين كشور را از امضا شدن قراردادي براي فروش بيست فروند هواپيما از نوع سي-130 و پنج فروند هواپيماي سوخت رسان از نوع كي سي-130 به عربستان به قيمت شش ميليارد و هفتصد ميليون دلار، آگاه كرد. اين قرارداد همچنين شامل صد و بيست موتور هواپيما و بيست و پنج دستگاه «لينك-16» - سامانه تبادل اطلاعات تاكتيكي بين يگان هاي نظامي در ناتو- و همچنين قطعات يدكي و آموزش هاي ضروري است. عربستان در سال هاي اخير خريدهاي تسليحاتي خود را از كشورهاي غربي افزايش داده است. رياض دو سال پيش نيز قراردادي به ارزش حدود شصت ميليارد دلار براي خريد ده ها هواپيما و بالگرد با واشنگتن امضا كرد. فروش سلاح هاي ريز و درشت به كشور هاي عربي منطقه از دو دهه پيش تا كنون به مسابقه اي تمام نشدني تبديل شده ودر اين باره گزارش ها متعددي منتشر شده است . پايگاه روزنامه صهيونيستي جرازلم پست چندي پيش گزارش داد، امريكا قصد دارد بيش از 60 ميليارد دلار سلاح به كشورهاي عربستان سعودي، كويت، عمان، امارات متحده عربي و قطر بفروشد. اين گزارش مي افزايد، امريكا قصد دارد 82 فروند هواپيماي جنگنده اف-15 به ارزش بيش از 30 ميليارد دلار به عربستان سعودي بفروشد. در همين حال كويت نيز در پي تجهيز نيروي هوايي و خريد هواپيماي اف-15 است. كويت همچنين تلاش دارد تا 10 فروند هواپيماي سوخت رسان نيز از امريكا خريداري كند. پروژه ايران هراسي انگيزه اصلي انبار كردن تسليحات در كشورهاي عربي منطقه و فروش بيشتر تسليحات غربي در اين منطقه است تا به بهانه آن جيب كشورهاي عربي را از دلارهاي نفتي خالي كرده و به انها سلاح بفروشند . « موسسه صلح بين المللي سوئد » درباره وضعيت رقابت ها و خريد تسليحاتي در كشورها و مناطق مختلف جهان به تازگي اماري منتشر كرد كه در ان امده است خريد تسليحاتي كشورهاي خاورميانه در فاصله 5 سال 2004 تا 2009 نسبت به 5 سال قبل ، 20 درصد افزايش پيدا كرده است . نكته جالب اين است كه چهار كشوري كه بيشترين حجم فروش سلاح به كشورهاي عربي را در اختيار دارند دقيقا همان كشورهاي غربي يعني امريكا ، آلمان ، فرانسه و بريتانيا هستند كه مدعي هستند ايران تهديدي براي منطقه است . امارات متحده عربي در حال حاضر پس از كشورهاي چين ، هند و كره جنوبي ، چهارمين كشور وارد كننده تسليحات در جهان است . اين در حالي است كه اگر جمعيت 6 ميليوني امارات را در نظر بگيريم و واردات سلاح را به سرانه مردم تقسيم كنيم امارات بزرگ ترين وارد كننده سلاح جهان به نسبت سهم سرانه مردمش است . امارات بيش از 60 درصد از سلاح هاي وارداتي خود را از آمريكا خريداري مي كند . در حاليكه حتي نحوه استفاده ي اين تجهيزات و جنگ افزار ها را نمي داند . امارات از سه سال پيش مذاكراتي را نيز براي خريد جنگنده هاي رافائل ساخت فرانسه آغاز كرده بود كه البته به نتيجه نرسيد؛ زيرا حدود 60 فروند جت هاي ميراژفرانسه سالهاست بدون استفاده در امارات روي دست مانده است و يكي از پيشنهادهاي امارات براي خريد جنگنده هاي رافائل بازگرداندن ميراژ ها به فرانسه و واگذاري انها به كشور ثالثي بوده است . اما اكنون نوعي رقابت ميان كشور هاي فرانسه، انگليس و امريكا در زمينه به دست گرفتن بازار بزرگ خريد سلاح در كشورهاي عربي منطقه وجود دارد .جنگند ه هاي رافائل و تايفون در جنگ ليبي به كار گرفته شدند و بمباران هاي مكرر ليبي از سوي ناتو به عرصه اي براي تبليغ فروش اين جنگنده ها تبديل شد . به گزارش پايگاه اطلاع رساني شبكه خبر، غربي ها با القاي تهديد بودن ايران بحران سازي مي كنند و سپس براي از بين بردن به اصطلاح اين تهديد انواع و اقسام قرار دادهاي پرسود تسليحاتي را با كشورهاي عربي منطقه مي بندند و با اين كار سالانه ميلياردها دلار سود به جيب مي زنند و رقابت تسليحاتي بزرگي را در اين منطقه ايجاد مي كنند
 


گزارشي از سامانه مهم نبرد نامتقارن «وفا»؛

خمپاره اي كه آمريكا بهتر از ايرانيان آن را مي شناسد

روزگاري نه چندان دور، سربازان ايراني در جبهه هاي جنگ آرزوي داشتن چند قبضه خمپاره 60 با مهمات كافي را داشتند. اما امروز به لطف خدا و تلاش صنعتگران ايراني، سامانه خمپاره اندازي در داخل ساخته شده است كه مسلما باعث شادي دوستان و ترس دشمنان خواهد شد.
خمپاره را مي توان به گونه اي توپخانه جيبي و همراه فرمانده واحد هاي پياده نظام در خط مقدم به شمار آورد. از سالهاي بسيار دور به اين سو اكثر واحد هاي غير پياده تلاش خود را براي پشتيباني از اين واحد در ميدان نبرد به عمل مي آورند. علت اين پشتيباني اين است كه اولا پياده نظام مهم ترين و در عين حال ستون فقرات نيروي زميني هر ارتشي را تشكيل مي دهد و در همين حال در برابر حملات دشمن چه به شكل هوايي، توپخانه اي و يا چه زرهي آسيب پذير است.
در ارتش هاي جهان معمولا از توپهاي 105 ميلي متري به صورت سازماني براي پشتيباني واحدهاي پياده استفاده مي شود. در اين ميان براي مواقع اضطراري و زماني كه به هر دليل واحد هاي پياده به پشتيباني توپخانه دسترسي ندارند از « خمپاره » براي ايجاد آتش پشتيباني براي واحد هاي پياده استفاده مي شود.
در يك نگاه كلي خمپاره يك وسيله ساده و كارآمد است كه از يك لوله فلزي تشكيل شده است كه در انتهاي آن يك سامانه فعال كننده به شكل سوزني وجود دارد. زماني كه خدمه خمپاره گلوله را به درون لوله پرتاب مي كنند اين مكانيزم در انتهاي لوله به پشت گلوله ضربه زده و آن را فعال مي كند. واحدهاي پياده نظام به صورت معمول از خمپاره هايي با كاليبر 60، 81، 82 و 120 ميلي متري استفاده مي كنند كه بردهاي مختلفي را تا حدود 6 و يا 7 كيلومتر را پوشش مي دهند.
در نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران نيز انواع اين خمپاره در سازمان رزم نيروهاي ايراني وجود دارد. اولين گام مهم ايران براي ارتقاء واحد هاي خمپاره اي خود در سال 1389 برداشته شد كه در طي آن سامانه خمپاره انداز « رزم » با كاليبر 120 ميلي متر و بردي در حدود 16 كيلومتر رونمايي شد. در سامانه « رزم » با كمك سيستم هاي پيشران كمكي كه در انتهاي گلوله نصب شده است برد سيستم به 16 كيلومتر رسيده است. اين سامانه از آن تاريخ به اين سو به نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران تحويل شده است.
اما امسال در روز صنعت دفاعي از يك گونه جديد از خمپاره به نام « وفا » پرده برداري شد. اين سامانه جديد داراي كاليبر 160 ميلي متر بوده و يك گام جديد در افزايش توان رزم نيروهاي مسلح ايران به حساب مي آيد. اما اين كه وفاي ايراني دقيقا داراي چه مزيتهايي بوده و مي تواند چه تغييراتي در توانايي هاي ايران به وجود آورد مسئله اي است كه در اين مطلب به آن مي پردازيم.
در يك ارتش منظم به صورت استاندارد معمولا از توپخانه كاليبر 105 ميلي متر براي پشتيباني از واحد هاي پياده استفاده مي شود.
در نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران اين وظيفه بر عهده توپ 105 ميلي متري مدل « M2 » ساخت ايالات متحده آمريكا است. يك توپ قديمي اما توانا كه سابقه آن به جنگ دوم جهاني مي رسد. نواخت تير و دقت مناسب به همراه سادگي كاركرد از اين توپ يك انتخاب ايده آل براي ارتش هاي جهان ساخته است.
اما در سالهاي اخير واژه جديدي به ادبيات نظامي كشور ما وارد شده است و آن هم » نبرد نامتقارن » است. بايد به سادگي و به دور از هر گونه توضيح اضافي گفت كه توپي مثل M2 به هيچ عنوان مناسب استراتژي نبرد نامتقارن نيست. شايد براي شما اين پرسش پيش آيد كه چرا؟ براي يافتن دليل اين توضيحات را مطالعه كنيد.
توپ مورد نظر به صورت استاندارد داراي وزني در حدود 2260 كيلو گرم است و به صورت استاندارد بايد به وسيله يك كاميون كشيده شود. اين كاميون همچنين حاوي نفرات، مهمات و لوازم جانبي توپ نيز خواهد بود. مشخص است يك كاميون در حالي كه توپ به پشت آن وصل بوده و در مكاني نزديك به خط مقدم در حال حركت است يك هدف راحت براي بالگردها و يا جنگنده هاي دشمن خواهد بود.
مسئله بعدي نيروي انساني مورد استفاده براي اين توپ است. براي عملياتي كردن اين توپ و شليك آن به صورت استاندارد به 8 نفر نياز است. كافي است تا اين توپها و نفرات را در تعداد بالا تصور كنيد تا متوجه نفرات لازم فقط براي عملياتي كردن اين گونه از توپها شويد.
از نظر قدرت تخريب و برد نيز اين توپ آن چنان نيرومند به حساب نمي آيد. چيزي در حدود 2 كيلوگرم تي ان تي در يك گلوله 105 ميلي متري وجود دارد كه در برابر زره هاي پيشرفته امروزي آنچنان كارا نخواهد بود. در زمينه برد نيز بايد گفت كه اين توپ با بردي در حدود 11 كيلومتر در نگاه اول بردي مناسب دارد، اما فراموش نكنيد كه اين توپ عقب تر از خط يك به سر مي برد و مقداري از توان خود را بايد صرف رسيدن به خطوط خودي و گذر از آن كند. اين يعني اين كه امكان استفاده بهينه از برد 11 كيلومتري توپ وجود ندارد.
البته بايد گفت كه صنايع دفاعي ايران در سال 1389 با معرفي سامانه خمپاره انداز « رزم » بسياري از مشكلات موجود در امر پشتيباني را حل كرد. يك خمپاره 120 ميلي متري كه با يك خودروي تاكتيكي كوچك مثل كلاس « سفير » قابل حمل است. اين يعني قابليت بالاي اين سامانه براي تحرك و همچنين استتار كه عواملي مهم و حياتي در ميدان نبرد نامتعارف به حساب مي آيند.
در بحث خدمه نيز بايد گفت كه يك خمپاره به طور معمول از 4 نفر تا 6 نفر براي عمليات بهره مي برد كه در صورت لزوم مي توان اين عمل را با 2 نفر نيز به انجام رساند. اين يعني نفرات كمتر و در نتيجه صرفه جويي در منابع انساني و مالي كه خود نكات مهم ديگري در اداره جنگ به شمار مي آيند.
در بحث برد نيز سامانه رزم توانست تا با استفاده از سامانه هاي پيشرانه كمكي و رساندن برد به 16 كيلومتر برد شليك نيروهاي پياده ايران را افزايش دهد. در عين حال چون خمپاره سامانه اي است كه در خط يك به كار مي رود مي توان از اين برد 16 كيلومتري با بهره بيشتري استفاده كرد.
با اين وجود سامانه » رزم » هنوز يك مشكل داشت و آن هم بحثي به نام قدرت آتش و تخريب است. گلوله 120 ميلي متري اين خمپاره در بهترين شرايط مي تواند حاوي 3 كيلوگرم تي ان تي باشد كه با وجود توان تخريب مناسب آنچنان كه بايد و شايد پاسخ گوي بخشي از تهديدات متصور براي يگان هاي پياده ايران نبود.
در اينجا بود كه سازمان صنايع دفاعي ايران با معرفي سامانه « وفا » در حقيقت يك ابر خمپاره را به نيروهاي مسلح ايران تحويل داد. بر اساس تخمين هاي موجود اين خمپاره انداز وزني در حدود 300 تا 350 كيوگرم دارد كه آن را به يك انتخاب سبك و ايده آل براي خودروهاي سبك تبديل مي كند.
به گزارش مشرق ،در بحث برد نيز اين خمپاره انداز از دو گونه گلوله استفاده مي كند كه اولين آنها گونه معمولي با بردي در حدود 9 كيلومتر است و گونه دوم كه از پيشران راكتي كمك مي گيرد بردي در حدود 20 كيلومتر دارد. اين بدين معنا است كه برد اين سامانه نسبت به خمپاره انداز « رزم » نيز 4 كيلومتر افزايش يافته است. اما اين قدرت آتش و تخريب اين سلاح است كه آن را بسيار متفاوت مي كند.
اين خمپاره مي تواند در هر دقيقه 5 تا 8 گلوله را به سمت هدف شليك كند. اما بر خلاف گلوله هاي 105 يا 120 ميلي متري، گلوله هاي 160 ميلي متري حاوي 10 تا 11 كيلوگرم تي ان تي هستند كه مي توانند براي هر هدفي يك كابوس واقعي باشند. به گزارش مشرق اين يعني به نسبت خمپاره هاي قبلي توان تخريبي حدودا 5 برابر افزايش يافته است. براي درك بهتر اين قدرت تخريب بهتر است بدانيد كه عمده كشورهاي دنيا امروزه از توپهاي كاليبر 155 به عنوان بزرگ ترين توپ در سازمان رزم خود بهره مي برند. با توجه به معرفي سيستم هاي حسگر ليزري در توپهاي ايراني مي توان اين انتطار را داشت كه به زودي شاهد معرفي گلوله هاي هدايت شونده براي خمپاره ها باشيم كه در آن صورت مي توان به سامانه وفا لقب « ابر خمپاره ايراني » براي قرن بيست و يكم را داد.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14