(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 22  آبان  1391 - شماره 20355

تأثير تحريم بر انقلاب مشروطه
جهانگير بهروز جاسوس بدون مرز (3)
پاسخ مثبت ساواك به يك جاسوس چند جانبه

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir


تأثير تحريم بر انقلاب مشروطه

دكتر موسي نجفي
«تحريم» تحقق حضور سياسي مردم
در تاريخ ملل و اقوام، هميشه لحظات و دوراني پيش مي آيد كه مردم به ناگهان خود را مي يابند و از قدرت و نيروي عظيمي كه خداوند در بين آنان نهاده آگاه مي شوند. در تاريخ ايران شايد سرآغاز اين امر مهم را بتوان در عصر تحريم و قيام تنباكو شاهد بود.
اما اين معادله اي است كه يك طرف ديگر هم مي خواهد و آن رهبري واقع بين و دورانديش است كه بتواند از پرپر شدن اين نهال نورس جلوگيري كرده، رشد اوليه آن را هرچه بيشتر تداوم بخشد. ميرزاي بزرگ شيرازي همان رهبر دور انديش و ناجي الهي بود كه در آن موقع حساس تاريخي اين وظيفه بزرگ را به خوبي به انجام رسانيد. فلذاست كه مي بينيم در اسناد و نامه هاي آن زمان از واژه ملت و مردم به عنوان يك قدرت كه مي تواند با اراده خود همه وقايع و تحولات را انجام دهد ياد مي شود.
مورد و امر مهمي كه تا آن زمان در تاريخ تحولات اجتماعي ـ سياسي ايران نظيري نداشته و در صورت وجود رگه هايي از آن در ازمنه قبلي، صورت تحقق و تجلي تام و تمامي نداشته است. ميرزاي شيرازي شايد نخستين رهبر مردمي تاريخ ايران باشد كه براي اولين بار نويد تحقق كامل نيروي ملي مردم را به عنوان اصلي ترين عامل تحول بيان مي كند و از اين جهت ملت را در مقابل استبداد مطرح مي كند:
نگذاريد كارتان به آنجا كشد كه وقتي ملجا شويد و بخواهيد دست توسل به دامن ملت بزنيد ملت را ديگر دامني بجا نمانده باشد. هنوز وقت است دولت را اگر در حقيقت دفع اين فتنه و رفع اين غائله ممكن نيست، به ملت واگذار كند تا ملت خود در صدد رفع اين غائله برآيد. دولت اگر از عهده جواب بيرون نتواند آمد ملت از جوابي حسابي عاجز نيست خصم را از عهده جواب بيرون خواهد آمد.60
در جريان قيام تحريم تنباكو، مردم يكديگر را يافتند و شهد اتحاد و همبستگي را چشيدند. اين عامل رواني سياسي در طول تحولات سده اخير، نفوذ و اثر خود را در هر دهه نشان داده است؛ مشروطيت، جنگ اول جهاني، دهه بعد از سنه 20، پانزده خرداد و در انقلاب اسلامي . هرچند اين تحولات را ما مي توانيم با منحني هاي قطع و وصل شده اي ترسيم كنيم و پيوستگي ها و گسستگي هاي دوره اي و سنواتي را نيز در پي آن نمايان كنيم ولي در اينكه عامل مردم در تحول سياسي در جريان قيامها و انقلابات، علت اصلي بوده است نمي توان شك نمود و اين نيست مگر يافتن مردم قدرت خود را و استفاده بجا از آن، ايرانيان مقيم خارج از كشور، طي نامه اي تشكرآميز به ميرزاي بزرگ، بارور شدن جوانه هاي ملت در صحنه سياسي را اين گونه تبريك مي گويند:
اهالي ايران نيز تا يك درجه قوت خود را فهميدند و خود را شناختند كه همه افراد ملت و اهالي در اين مملكت شريك و محق هستند. علماء هم تكليف و مقام بلند خود را دانسته كه مأموريت ايشان از جانب شارع مقدس در حفظ بيضه اسلام و حمايت حوزه دين همه وقت مهم و عظيم است.
خوش به جاي خويشتن بود اين نشست خسروي
تا نشيند هر كسي اكنون به جاي خويشتن61
تحريم، تمهيد تاريخي مشروطيت
از نقطه نظر زماني، قيام تحريم تنباكو، پانزده سال قبل از انقلاب مشروطيت بوده است. ولي اثرات و امواج آن به طور كاملاً ملموس و محسوس به عصر مشروطيت رخنه كرده است و قسمت مهمي از زمينه هاي نظري و عملي سنوات قبل و بعد از مشروطيت را بايد از سرچشمه تحريم و اثرات آن نگريست. عناوين و محورهايي را كه مي توان در اين راستا مورد توجه قرارداد عبارتند از:
اول: در اثر قيام تنباكو، شاه و سلطنت نه تنها از مقام حامي دين بودن خارج شده، بلكه به طوركلي مورد سؤال جدي واقع گشته بي هيچ گونه مشروعيتي به حكومت ظاهري مي پرداخت بي آنكه اعتبار و نفوذي داشته باشد. لازم به توضيح است كه عدم مشروعيت اين گونه نظامهاي استبدادي به منزله مرگ آنان است.
دوم: تحريم تنباكو و موفقيت در لغو امتياز رژي، اثبات نمود كه تحولات اساسي اجتماعي و سياسي را مي توان از بطن جامعه و توده هاي مردم شروع كرد. مردم در عصر تنباكو به چشم خود ديدند كه قدرت ملت و مردم بالاترين قدرتها در تحولات اجتماعي است به خصوص اگر اين نيرو به وسيله مذهب و تفكر ديني تجهيز و ترغيب شود و در راه مقاصد ديني به كار برود. شايد خود رهبران مذهبي نيز عظمت اين موضوع و اهميت و حساسيت آن را بدين صورت نديده بودند هرچند كه رگه هايي از اين توجه را مي توان در واقعه حمله به سفارت روس ديد، ولي ابعاد و اثرات قدرت الهي ملت در تحريم تنباكو و انقلاب ، عظمت ديگري را نشان مي دهد.
در هرحال قيام تحريم ابتكار تحول از مركز هرم قدرت را به قاعده هرم منتقل نمود و اين گذار سرنوشت ساز تاريخي در مشروطيت به نحو مؤثري از نظر سياسي، پيكره و شيرازه سلطنت نسبتاً مطلقه ايران را در هم شكست.
سوم: همبستگي ملي و مردمي در موفقيت تحريم به صورت عامل رواني ـ سياسي تبديل گشته و در تمام وقايع مهم سده اخير نقش اول را ايفا كرده است. همبستگي مردمي در عصر مشروطيت، وقايع نهضت نفت، قيام پانزده خرداد و انقلاب اسلامي، به خوبي بيانگر اين نكته است كه مي توان اين ريشه مهم تحول را در مركز عليتها مورد تبيين و تحليل قرار داد.
تحريم و تقابل استقلال و استعمار
از نكات قابل تعمق در حوادث و رويدادهاي قيام تحريم اين است كه ملت و دلسوزان ملت نه تنها فجايع و مصائب را مي بينند بلكه از كنار آن رد نشده، در صدد تغيير اوضاع و واژگونه كردن چرخ حركت روزگار برمي آيند. نه امتياز تنباكو و رژي اولين امتياز استقلال شكن ايران بود و نه حضور فرنگي و مداخله آنان در شئونات مردم، امر بديع و تازه، و ليكن تازگي و بديع بودن ماجرا نه در حول و حوش مسائل اقتصادي كه بر محور آگاهي مردم و تيزبيني آنان در مسائل سياسي بوده است. مطلب مهمي كه هرچه عميق تر و ريشه دارتر مي شد ثمرات و دست آوردهاي مهم تري را براي استقلال و عظمت كشور به بار مي آورد.
به اعتقاد نگارنده اين فراز و گذار كيفي ملت و رشد و خودآگاهي جهش گونه آنان در واقعه تحريم به هيچ وجه با علل و عوامل صرفاً مادي جامعه شناسي قابل تبيين نبوده و نيست و از اين لحاظ بايد بين تحليل و ملاكهاي جامعه شناسي سياسي تحصلي و يا ماركسيستي با ملاكهاي جامعه شناسي اسلامي در تحليل وقايع تنباكو فصل و خط جدايي خاصي را قائل شويم. در هر حال تحريم به خوبي بين استقلال كشور و مداخله و نفوذ استثمار، خط تقابل كاملي را ترسيم مي كند و اين مطلبي است كه حتي از چشم مأمورين سياسي و ديپلماتهاي كشورهاي رقيب انگليس نيز پنهان نمي ماند. سفير روس در ميهماني بزرگي كه در آن سفراي ديگر كشورها و مأمورين و رؤساي كمپاني رژي نيز شركت داشتند، نسبت به همين آگاهي هشدار داده اظهار مي دارد:
اگر اين مرد مسلم القول (ميرزاي شيرازي ) بنويسد كه تمام امتعه و اجناس كه از فرنگستان حمل و نقل مي شود به ايران، حالش همين و استعمالش روا نيست بلكه مايحتاج مسلمانان بايد مثل سابق از داخل مملكت فراهم شود چندين باب بزرگ از تجارت تمامي دول اروپا ازاين رهگذر بالمره سد خواهد گرديد. اين راهم سهل گيريم هر گاه اين شخص بزرگ نافذالكلمه، حكم بدهد كه بر مسلمانان حتم و لازم است كه تمامي فرنگيان كه در بلاد اسلام منتشرند همگي را بايد قتل و اعدام نمود هيچ مي دانيد آنگاه چه مي خواهد شد و چه قدرها نفوس تلف شده ... من امروز شما خفتگان را بيدار نمودم تا فردا هيچ يك از شما را نزد دولت متبوعه خود عذري نباشد.62
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
60. تاريخ دخانيه.
61. روزنامه قانون، ميرزا ملكم خان، به كوشش و با مقدمه هما ناطق، نمره بيستم.
62. تاريخ دخانيه.
پاورقي
 


جهانگير بهروز جاسوس بدون مرز (3)

پاسخ مثبت ساواك به يك جاسوس چند جانبه


سيد علي ابراهيمي
E-Mail:shayanfar@kayhannews.ir
حرفه: روزنامه نگار جاسوس
كارنامه بحث برانگيز بهروز را بايد از سال 1327 مرور كرد؛ يعني همان وقتي كه او عامل اطلاعاتي روس ها بود. 4 بار دستگيري و بازداشت در دهه1330 توسط ضداطلاعات ساواك، بهروز را در مؤسسه اكو به عنوان يك سوژه امنيتي مهم مطرح ساخت. سفرهاي متعدد و مرموز وي به خارج از كشور بارها منجر به دستگيري او شد. پس از 6 بار بازداشت طي 16 سال به اتهام جاسوسي براي سرويس هاي مختلف كشورهاي خارجي از شوروي تا انگليس، جهانگير بهروز در سال 1343 طي نامه اي به سازمان اطلاعات و امنيت كشور، ضمن اعلام شاه دوستي و وطن پرستي تقاضاي همكاري با ساواك را مطرح كرد. ساواك با اينكه در آن ايام او را يك دلال اطلاعات مي دانست، به اين درخواست پاسخ مثبت داد و او را با اسم رمز «مازيار»و كد 26082 به عضويت پذيرفت.24 خوش خدمتي هاي بهروز به بيگانگان و برخورداري وي از رانت اطلاعاتي از رهگذر دسترسي اش به اخبار ويژه آژانس هاي خبري غرب سبب شد تا به عنوان يكي از خبرنگاران BBC انتخاب شود. او درباره آغاز همكاري اش با بنگاه خبر پراكني انگليس مي نويسد:
انتشار خبر درگذشت حسنعلي منصور سانسور شد و تا 24 ساعت بعد از آن مراكز خبري دولتي ادعا مي كردند كه حالش رو به بهبود است. من خبر مرگش را از مجاري خصوصي شنيدم و بي درنگ به BBC مخابره كردم. بعد از آن ارتباط مخابراتي با خارج به دستور دولت قطع شد. به اين ترتيب BBC پيش از همه خبر مرگ منصور را انتشار داد و اين اعتباري به من داد كه تازه به طور آزاد باBBC همكاري مي كردم.25
جهانگير بهروز به عنوان يك عامل اطلاعاتي براي پيشبرد پروژه هايش نياز به پوشش هاي مختلفي داشت و فعاليت در قالب خبرنگار مي توانست او را به يك حاشيه امن ببرد. اين پوشش غير از مزاياي امنيتي، براي او فوايد ديگري نيز به همراه داشت، چنان كه خودش مي گويد:
كسب عنوان خبرنگار خارجي چند امتياز داشت. با اين خبرنگاران با احترام بيشتري برخورد مي شد، در دفاتر مراجع مختلف به آساني به رويشان باز مي شد، حقوقشان هم كه به ارز خارجي پرداخت مي شد، چند برابر يك خبرنگار داخلي بود.26
بهروز يك جاسوس چندجانبه بود و چنين فردي هيچ گاه مورد اعتماد كامل سرويس هاي جاسوسي نيست. يك بار مارتين هرتز در يادداشتي خيلي محرمانه در مورخ 5 آذر 1348 خطاب به توساينت دونالدآر (رايزن سياسي سفارت آمريكا) نوشت:
بدبختانه به نظر مي رسد كه خيلي از مأموران خدمات خارجي ايران به حد كافي با اطلاع نيستند كه تبادل اطلاعات غيررسمي و با اهميت را در قسمت شغليشان انجام دهند. افراد زير استثنا هستند: جهانگير بهروز (ايران اكو) و يوسف(جو) مازندي27( [ خبرنگار ] يونايتدپرس و ايران تريبون) هر دو روابط خوب و اطلاعات قابل قبولي دارند. البته من هرگز قانع نشدم كه به هيچ كدامشان مي توانم اطمينان كنم و از مكالمات زياد با آنها عموماً خودداري كردم.28
در همين هنگام، بهروز يك فراماسونر نيز بود. زماني كه اسماعيل رايين كتاب «فراموشخانه و فراماسونري در ايران» را چاپ كرد، جعفر شريف امامي و ساير لژنشينان فراماسونر ليست 54 نفري مأموران
«CIA » در ايران را منتشر كردند؛ كه نام شش نفر از روزنامه نگاران در اين ليست بود:«جهانگير بهروز، فريدون پزشكان، اسماعيل رايين، خليل اسعد رزم آرا، داريوش همايون و دكتر رسول عظيمي.»29 ساواك در گزارشي سرّي در تاريخ 31 تيرماه 1346 نيز، عضويت جهانگير بهروز در تشكيلات «فراماسونري» و همكاري با سفارتخانه هاي غربي را تأييد مي كند:
بهروز ظرف سه چهار سال اخير علاوه بر همكاري با كشورهاي اروپاي شرقي با سفارتخانه هاي آمريكا و انگليس و ديگر سفارتخانه هاي خارجي رابطه برقرار كرده است و ضمناً تا حدي توانسته است نظر سازمان هاي انتظامي را جلب نمايد و از اين طريق هرنوع اطلاعاتي را بدون ابا به سفارتخانه بفروشد. وي از راههاي مختلف و با حمايت ساواك ثروت زيادي به دست آورد. نامبرده در تشكيلات فراماسونري عضويت دارد.30
او بعد از سال ها سكوت، خرداد 1389 در مصاحبه با تلويزيون BBC فارسي عليه فراماسونري موضع گرفت و آن ها را يك تشكيلات جاسوسي خواند، بهروز به قصد تطهير خود از اتهام جاسوسي براي انگليسي ها گفت:
به نظر من در اساس «فراماسونري» يك نهضت مترقي بوده كه مبارزه طبقات متوسط عليه استبدادهاي سلطنتي يا چيزهاي ديگر را منعكس مي كرده ولي بعدها مورد استفاده جاسوسي قرار گرفته و اين كه الان هست به نظر من آن شق دوم است؛ يعني الان »فراماسونري« ديگر تحت الشعاع تشكيلات سياسي و جاسوسي قرار گرفته و الان زياد قابل اعتماد نيست.31
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
24 . پيشين.
25 . بهروز، جهانگير. «ما روزنامه نويسان عصر پهلوي» ( قسمت 37)، روزنامه اطلاعات، 3 تير 1391. شماره 25368، ص6.
26 . بهروز، جهانگير. «ما روزنامه نويسان عصر پهلوي» ( قسمت 42)، روزنامه اطلاعات، 10 تير 1391. شماره 25374، ص6.
27 . براي آشنايي بيشتر با يوسف مازندي نك به: معماران تباهي، سيماي كارگزاران كلوپ هاي روتاري در ايران، جلد چهارم، تهران: دفتر پژوهشهاي مؤسسه كيهان،1377.
28 . اسناد لانه جاسوسي(كتاب دوم)، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي، 1386، صص 394- 392.
29 . «جهانگير بهروز كيست؟» روزنامه كيهان، 30 آذر 1377، ص 8.
30 . مطبوعات عصر پهلوي به روايت اسناد ساواك( كتاب ششم). تهران: مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، 1382، ص10.
31 . مستند فراماسونري، تلويزيون بي بي سي فارسي، 30 خرداد 1389.
پاورقي
 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14