(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 3 آذر 1388- شماره 19520
 

چند راه كار عملي براي گرفتن انتقالي
گرفتن انتقالي سخت تر است
يا قبولي در كنكور؟
پاسخي به يك شبهه چرا غرب با وجود مفاسد بسيار هميشه درحال پيشرفت علمي است؟
دختران دانشجو و مشكلات دانشجويي
سراج در دانشگاه تبريز : اگر افسر جواني جنگ نرم را باور كند با حداقل امكانات به مقابله با آن مي رود
كارگاه مهارت زندگي در دانشگاه علوم پزشكي ايران واحد درسي شد



چند راه كار عملي براي گرفتن انتقالي

سركار عالي يك سال تمام درس خوانده اي (حالا يك كم بيشتر و كمترش خيلي توفير نمي كند؛ يكي دو روز يا سيصد و خورده اي روز!) حالا هم به سلامتي در دانشگاه قبول شده اي اما يك جاي كار مي لنگد. وقتي هم ايل و تبار را براي شيريني خوران قبولي ات دعوت كرده بودي. هي اين ميناي چشم در آمده جلوي جمع از تو مي پرسيد كه «كدوم دانشگاه قبول شدي؟» تو هم مدام حرف را عوض مي كردي و عرق مي ريختي و حرص مي خوردي و سرخ و سفيد مي شدي و طفره مي رفتي. چرا اين كار را مي كردي؟ مگر قبولي در رشته «كارداني پسماندهاي فضولات ماكيان استوايي» در دانشگاه «فشل آباد سفلي» خجالت دارد؟ چي؟ مي گويي دارد؟ پس اگر اينطوري فكر مي كني، بنده حاضرم از تمام محتويات مغزم كمك بگيرم تا راهنمايي ات كنم.
1- ا گر بچه مايه داري. مي تواني يك آگهي در روزنامه هاي كثيرالانتشار درج كني و درخواست جابجايي ات را به گوش تمامي ابناء بشر برساني.
تبصره هاي بند 1:
اولاً: اگر كسي زنگ زد و گفت كه كيكاووس كلوخ نژاد است و در دانشگاه الزهرا قبول شده. اول به اجدادش فحش بده، بعد قطع كن. ثانيا: قبولي هر سال رشته مورد نظر تو در دانشگاه مقصد، بيشتر از پنجاه نفر نيست؛ بنابر اين اگر ديدي كه سه هزار و دويست نفر زنگ مي زنند و مي گويند كه در آن رشته و دانشگاه قبول شده اند، مطمئن باش كه با يك باند مخوف اراذل و اوباش طرفي. با 110 تماس بگير.
ثالثاً: در جابجايي هاي دانشجويي، كسي كه مي خواهد از دانشگاهي پرت به دانشگاهي معتبر جابجا شود، بايد سر كيسه را شل كند. خيال نكن كه چون تو دماغت را عمل كرده اي. بايد نازكني و بابت انتقال به دانشگاه هاي تهران پول هم بگيري.
رابعاً: در طول مدت اجراي اين پروژه، هر روز براي ابوي چاي و شربت بياور. لباس هايش را اتو كن، كفش هايش را واكس بزن، برايش هديه بخر، مدام از شباهت او با رابرت دنيرو حرف بزن، به جوك هاي بي نمكش هاها بخند و...
2- اعتراض كن به دفتر سازمان سنجش زنگ بزن و به نتايج كنكور اعتراض كن و تأكيد كن كه در تصحيح برگ تو اشتباهي صورت گرفته است و تو بايد در دانشگاهي بهتر قبول مي شدي. (ميزان پيشنهادي براي زنگ زدن: چهل هزار بار در شبانه روز) اگر تماس تلفني كارگر نيفتاد. نامه نگاري كن و تظلم خواهي كن و داد خود را از اين ناجوانمردان بستان! اگر باز هم موفق نشدي. جلوي در سازمان سنجش تحصن كن؛ اعتصاب غذا كن...؛
خلاصه اين كه روي اعتراضت پافشاري كن. آمار سازمان سنجش مي گويد كه تاكنون حدوداً هفتاد ميليون داوطلب به نتيجه هاي كنكور اعتراض كرده اند و تعداد كساني كه بعد از اعتراض به نتيجه رسيده اند، صفر نفر بوده است. اما نااميد نشو. بالاخره هر اتفاقي از يك جايي بايد شروع بشود ديگر! اگر اعتراضت برحق باشد، خودبخود سركار عالي با يك دانشجوي ديگر در دانشگاهي بهتر، جابجا مي شوي.
تبصره بند 2:
اگر با شيوه اعتراض، به دانشگاه بهتر منتقل شدي، اين را بدان كه نفرين ابدي آن دانشجوي بخت برگشته اي كه جايش را به تو داده است، روي زندگي ات ماندگار خواهد بود. پس، فردا روز كه يك آدم كور و كچل و زشت و دماغ گنده و بي كلاس به خواستگاري ات آمد، نگويي كه چرا؟
3- اگر رشته اي را كه بعد از اين رشته ضايع انتخاب كرده اي قبول شده باشي مي تواني درخواستي تنظيم كني و خواهش كني كه به كد رشته بعدي منتقل شوي.
تبصره هاي بند 3:
اولاً: تو كه رتبه ات تك رقمي شده بود، چرا فشل آباد سفلي را اول از همه در برگه انتخاب رشته ات وارد كردي؟ چي؟ محض خنده؟ ما روباش كه داريم واسه كي زحمت مي كشيم!
ثانياً اگر كد رشته بعدي ات دانشگاه فشل آباد عليا است بي خود زحمت درخواست انتقالي را به خودت نده فشل آباد سفلي محصولات لبني بهتري دارد!
ثالثاً: در درخواست انتقالي ات اين جمله را ننويس: اينجانب فلان، دانشجوي فلان فلان آباد فلان. در كد رشته پزشكي دانشگاه شهيد بهشتي قبول شده ام. درخواست مي كنم منتقلم كنيد. مسئولان سازمان سنجش بهره هوشي بالايي دارند، مي فهمند كه خالي بسته اي و حالت را مي كنند توي قوطي از ما گفتن! 4- اگر شهر خودت دانشگاهي دارد كه رشته قبولي تو را هم در آنجا تدريس مي كنندو رفت و آمد تو به فشل آباد سفلي زندگي ات را مختل كرده است، مي تواني درخواست انتقالي كني. مسئولان وزارت علوم حتماً با درخواست انتقالي ات موافقت خواهند كرد.
تبصره بند 4:
دانشگاهي كه مي خواهي به آنجا منتقل شوي، بايد رشته قبولي تو را داشته باشد. بنابر اين خودت را خسته نكن. رشته كارداني پسماندهاي فلان، فقط در فشل آباد سفلي تدريس مي شود.
نتيجه گيري اخلاقي:
يكي از اساتيد ما مي گفت: «نمره گرفتن و انتقالي و قبول شدن و رد شدن. در همه دانشگاه ها. ممكن است با شانس و پارتي بازي و نامه نگاري و دوز و كلك ممكن باشد. فقط يك دانشگاه در سراسر جهان است كه هيچ تبصره و بندي نمي پذيرد. قبولي و تحصيل و فارغ التحصيل در اين دانشگاه فقط يك شرط دارد: حدود يك ميليون دلار. اسم اين دانشگاه را بارها شنيده ايم؛ دانشگاه آكسفورد.»

 



گرفتن انتقالي سخت تر است
يا قبولي در كنكور؟

ياسمين راد
دانشگاه آنقدر شلوغ است كه جاي سوزن انداختن نيست. آن از دم در ورودي كه پر است از ساك و چمدان و... و آن هم از داخل كه هركسي به سمتي مي دود: يكي به سمت ساختمان اداري مي دود، يكي به دنبال دانشكده موردنظرش مي گردد، يكي سراغ ساختمان اداري را مي گيرد، يكي بانك و... اغلب هم يك يا دو نفر همراهشان است به خصوص شهرستاني ها.
امروز روز ثبت نام دانشجويان جديدالورود(!) است يا به قول خودمان سال اولي ها. دنبال يكي مي گردم كه سر صحبت را باز كنم اما همه اينقدر مشغولند كه كسي براي صحبت با من فرصت ندارد. يك جور ماراتن پنهان در حال انجام است! باور كنيد هركس سعي مي كند يكي دو نفري هم شده جلو بزند تا كارش كمي زودتر تمام شود و نفس راحتي بكشد. دراين ميان كار بعضي ها كمتر است و بعضي بيشتر؛ مثلاً دانشجويان شبانه كه چون پاي پول و اين چيزها وسط است، بايد كلي فرم پر كنند و بعد صف بانك و ... يا دانشجويان شهرستاني كه بايد دنبال كار خوابگاه و پيدا كردن اتاق و... هم باشند.
¤ بالاخره مريم را پيدا مي كنم كه روي جدول كنار يكي از باغچه هاي دانشگاه نشسته است. پدرش هم بغل دستش «از نيشابور آمده ايم. همان رشته اي را كه دوست داشتم قبول شدم؛ روان شناسي، راستش خيلي زحمت كشيدم. اگر قبول نمي شدم. حسابي به هم مي ريختم...»
مريم اينها را تندتند مي گويد و پدرش با سر صحبت هايش را تأييد مي كند. مي پرسم:«چرا شهر نزديك تري را انتخاب نكردي؟» مي گويد:«نزديك ترين دانشگاه، مشهد است كه آن هم قبولي اش آسان نيست؛ به خصوص كه اكثر خراساني ها ترجيح مي دهند آنجا قبول شوند ولي آخرش دانشگاهي كه توي تهران باشد، چيز ديگري است.»
پدرش ادامه مي دهد:«خدا را شكر اين دانشگاه هم دخترانه است (دانشگاه الزهرا). هم خوابگاهش نزديك است. خيال ما هم راحت است. فقط خدا كند. خوابگاهش زود جور شود.» لهجه پدر ازمريم غليظ تر است.
از مريم مي پـرسم:«نمي خواهي انتقالي بگيري به يك شهر نزديك تر.» مي گويد:«نه بابا تا بخواهم اين كار را بكنم چهار سال تمام شده و برگشتم.» معلوم است مريم بدش نمي آيد چند سالي را توي شهر بزرگي مثل تهران بگذراند.
اما كاشانه مثل مريم فكر نمي كند. او كه سمناني است از حالا به فكر است هر طور شده انتقالي بگيرد خودش مي گويد مجبور است مادرش به دليل بيماري سختي كه دارد تقريباً از كار افتاده است و او به عنوان فرزند بزرگ خانواده مسئوليت زيادي برعهده دارد. كاشانه اولين قدم را هم برداشته و دريكي از روزنامه ها يك آگهي چاپ كرده است. چند تا هم به در و ديوار نزديك دانشگاه زده است. اما مي گويد جالب است با اينكه من از تهران مي خواهم منتقل شوم باز هم كسي كه تماس مي گيرد متوقع است پول كلاني بگيرد. آن هم تنها به خاطر اينكه من تمايل به جابجايي دارم.
كاشانه تصميم گرفته است از همان شيوه معمول و مرسوم در دانشگاه ها انتقالي بگيرد.«اما خب آن هم كلي معطلي دارد.»
توصيه مي كنم سري به آيين نامه بزند:«فكر كنم دراين رابطه قانوني وجودداشته باشد.» مي گويد:«دعا كن مي ترسم آخرش بعد از اين همه زحمت...» و چشمانش تر مي شود.
زهرا سعيدي نزديك در ورودي يكي از دانشگاه ها ايستاده است. او براي ثبت نام نيامده است. اين را از كارتي كه به سمت راست مقنعه اش زده است، فهميدم. زهرا سعيدي، دانشجوي راهنما، اهل جهرم است و به خاطر همين كار چند روزي زودتر از شروع سال تحصيلي به تهران آمده است. زهرا سال سومي، مي گويد:«من هم بدم نمي آمد انتقالي بگيرم. يكي دو از هم اقدام كردم. اما به دردسرش نمي ارزد. يكي دو ترم اول سخت است. بعد كه بچه ها به خوابگاه و دوري خانواده و... عادت مي كنند. از فكر انتقالي در مي آيند.»
اميرحسن غفوري هم به دنبال ثبت نام است هم به دنبال انتقالي توي شهرشان يك شغل خوب دارد كه اگر انتقالي اش جور نشود آن را از دست مي دهد. مي پرسم:«چقدر حاضري براي انتقاليت خرج كني؟» با همان لهجه زيباي تبريزي جواب مي دهد:«بابا قيمت ها خيلي نجومي است فكر كنم آخرش بايد انتخاب كنم يا درس يا كار خوب؟ به نظر شما اين روزها كدامش مهمتر است؟» جوابي نداشتم اما فكر كنم آمار پسران ورودي امسال باز هم كمتر شود.
ليدا اما منتقل شده است. او را در آموزش دانشكده برق دانشگاه علوم و صنعت ديدم. مشغول ثبت نام بود. او در همين رشته اما در دانشگاه اروميه قبول شده كه به مدد شغل پدر (هيئت علمي) و يك سري آيين نامه و تبصره بدون هيچ دردسري انتقالي اش را گرفته است. مي پـرسم:«قرار بود امسال اين قانون لغو شود؟» «خدا را شكر كه نشد. هر وزارتخانه و سازماني يك سري تسهيلاتي براي كاركنانش درنظرگرفته اين هم از همان موارد است امر مهمي نيست كه يك سري دائم بهانه گيري مي كنند و درصدد حذف آن هستند.»
آنچه مسلم است آنقدر قبول شدن در دانشگاه و تحصيلات دانشگاهي مهم شده كه دوري راه و سختي رفت و آمد.
مشكلات دوري از خانواده و شهر غريب و...و حتي گاهي تذكرهاي سازمان سنجش مبني بر كمبود و نبود خوابگاه هم موثر واقع نمي شود. گاهي هم به اميد انتقالي، دانشگاهي را انتخاب مي كنند؛ غافل از اينكه انتقالي گرفتن مواقعي سخت تر از قبولي دركنكور است. البته درحدود دو سال پيش طرح انتقالي دانشجويان بومي دختر پيشنهاد و تا حد كمي هم اجرا شد اما به دليل استقبال بيش از حد دختران دانشجو و تا حد زيادي هم سرازير شدن دانشجويان به سمت تهران اين طرح درهمان ابتداي كار مسكوت ماند.
دكتر توسلي استاد برجسته جامعه شناسي مي گويد:ظرفيت دانشگاه ها محدود است به خصوص اينكه تمايل به انتقالي گرفتن از سوي شهرهاي كوچك و شهرستان ها به سمت شهرهاي بزرگ و دانشگاه هاي معتبرتر است. شايد تا حدي قابل انجام باشد اما به تمام تقاضاها نمي توان پاسخ مثبت داد چون سيستم دانشگاهي به هم مي ريزد.
دكتر توسلي همچنين معتقد است دربسياري از موارد خانواده ها عادت كرده اند كه فرزندشان نزديكشان باشد تا آسوده خيال باشند اما اين درست نيست. افراد در سنين دانشگاه به سني رسيده اند كه بتوانند دور از خانواده زندگي كنند و بدون اتكا به كسي از پس زندگي اشان برآيند. اين يك تمرين است براي زندگي آينده.
اين استاد جامعه شناسي علاوه بر قوانين موجود در مواردي ديگر هم انتقالي را ضروري مي داند:«تك فرزند بودن به خصوص وقتي پدر و مادر سن و سالي ازشان گذشته باشد، بيماري هاي خاص يا و... ولي در شرايط عادي اين نگراني بيش از حد خانواده هاست. افراد بايد ياد بگيرند در شرايط مختلف زندگي و كار كنند.» دكتر توسلي زندگي درخوابگاه را يك فرصت مغتنم مي شمارد و مي گويد:«اگر امكانات و شرايط لازم را براي يك زندگي دانشجويي مناسب و بهينه درخوابگاه ها همراه با مراقبت كافي همراه شود آنوقت زندگي درخوابگاه ها با تمام سختي هايي كه دارد يك فرصت مغتنم براي ساختن زندگي مي شود.»
انتقال به معني تغيير محل تحصيل دانشجو از يك دانشگاه به دانشگاه ديگر است كه با توافق دانشگاه هاي مبدأ و مقصد، منوط به داشتن شرايط زير است:
¤ادامه تحصيل متقاضي در دانشگاه مبدأ از نظر مقررات آموزشي وانضباطي بلامانع باشد.
¤ متقاضي حداقل دو نيمسال از دوره آموزشي خود را در دانشگاه مبدأ گذرانده باشد.
¤ واحدهاي اختصاصي (پايه اصلي تخصصي) باقيمانده دانشجوي انتقالي، براي دانشگاه مقصد حداقل نصف واحدهاي اختصاصي كل دوره باشد.
¤ميانگين نمرات دروس گذرانده شده متقاضي حداقل 12باشد.
¤نمره آموزن ورودي متقاضي، از نمره آزمون آخرين فرد پذيرفته شده همان سال رشته سهميه مربوط در دانشگاه مقصد، كمتر نباشد.
مواردي هم وجود دارد كه انتقال دانشجو به محل سكونت دائم خانواده، خارج از شرايط مذكور انجام مي شود.
شهادت. فوت و يا معلول شدن سرپرست خانواده دانشجو. در صورتي كه وي با تشخيص مراجع قانوني به عنوان كفيل خانواده شناخته شود.
ازدواج رسمي و دائمي دانشجوي دختر به محل تحصيل يا اشتغال شوهر. به تأييد مراجع ذيربط.
معلوليت مؤثر دانشجو به نحوي كه به تشخيص شوراي عالي پزشكي به طور مستقل قادر به ادامه زندگي نباشد.
ضمناً اگر واحد آموزشي نامه اي مبني بر افسردگي حاد دانشجو صادر كند، در بعضي موارد انقتالي صورت مي گيرد. البته رسما قانون مشخصي وجود ندارد.

 



پاسخي به يك شبهه چرا غرب با وجود مفاسد بسيار هميشه درحال پيشرفت علمي است؟

پيشرفتي كه امروزه در غرب وجود دارد، اولا پيشرفت در علم و صنعت و تكنولوژي بوده، نه در تمام جنبه هاي انساني؛ ثانيا غرب پيشرفت خود را مديون تلاش و كوشش پيشينيان خويش است، نه ره آورد انسان غربي امروزي.
دانشمندان بزرگي كه در طي چندين قرن در جهان غرب با بهره گيري از آثار و نوشته هاي دانشمندان پيش از خود، قافله علم را به جلو راند، و امروزه به جهان غرب عرضه داشتند، انسان هاي غيراخلاقي نبودند؛ يعني اگر چه غرب امروزه با پيشرفت در علم و صنعت روبرو است، اما پيشرفت را مديون انسان هاي تلاشگر و دانشمندان پيشين است و آن ها اهل فساد نبودند. حتي امروزه كساني كه در وادي دانش و كشف رموز هستي و اختراع قرار گرفته اند، كساني نيستند كه به دنبال جنبه هاي فسادآور در غرب بروند. مطمئنا دانش و كشف رموز هستي با صرف كردن عمر و وقت در فساد سازگاري ندارد. بسياري از آنان به ارزش هاي اخلاقي احترام مي گذارند و چنين نيست كه همه جهان غرب و مردم آن به فساد آلوده باشند. اگر غالبا با جنبه هاي فاسد آن روبرو هستيم، به اين خاطر است كه براي كشورهاي ديگر اين جنبه ها را بيشتر به نمايش مي گذارند، يا براي اين است كه از جنبه هاي مثبتي كه در آنجا وجود دارد، آگاهي نداريم يكي از چيزهايي كه موجب پيشرفت آن ها شده و متأسفانه ما كمتر آن را در زندگي به كار مي گيريم، رعايت نظم و انضباط و قانون است.
مورد ديگر مديريت صحيح در جامعه است. مديريت صحيح موجب جذب نيروهاي علمي و فكري از سراسر جهان به غرب شده است. مطمئنا امروزه غرب بسياري از پيشرفت ها و دست آوردهاي علمي خود را مديون دانشمندان و نوابغ جهان سوم و كشورهاي عقب نگه داشته شده يا عقب مانده است.
هم چنين بايد توجه داشت كه برخي امور از نظر اعتقاد ديني و فرهنگي در جامعه فساد تلقي مي شود و به آن ها باور داريم، اما براي مردم در جهان غرب به عنوان فساد نيست، مانند روابط زن و مرد. اگر چه اين امور وقتي از حد خود بگذرد، موجب تباهي و فساد يك تمدن مي شود. به همين خاطر برخي از انديشمندان جامعه غرب از اين جهت هشدار داده اند جامعه غرب دچار سقوط و تباهي نشود. برخي از انديشمندان براي آينده جهان غرب اين فروپاشي و افول را پيش بيني كرده اند. مانند اشپينگر در كتاب افول غرب يكي از دلايل پيشرفت غرب در علم و تكنولوژي، همت و تلاش آنان است. آن ها براي چيزي كه اعتقاد و باور دارند، همت بسياري به خرج مي دهند آن ها بر اين باورند كه بايد زندگي دنيوي را به سوي خوشبختي و رفاه كامل به پيش برد و تمام چيزهايي كه در عالم طبيعت وجود دارد، بايد براي زندگي پرسود به خدمت گرفت. با اين نگرش به تلاش و كوشش همت گماشتند.
اما اين كه چرا مسلمانان و به خصوص ايرانيان با بهره مندي از فرهنگ و ميراث غني اسلامي و تأكيدات بسيار دين براي تحصيل دانش و فرهنگ و پيشرفت، عقب مانده شده اند، عوامل گوناگوني در آن نقش دارد، كه به آن ها اشاره مي كنيم:
1- زمينه هاي عوامل بيروني:
1-1- تاخت و تازهاي بيگانگان همانند مغول و تهاجم نظامي
2-1- استعمار غرب كه از 1507 ميلادي توسط پرتغالي ها و با اشغال نظامي جزاير و سواحل جنوبي ايران آغاز شد، سپس به ترتيب انگليسي ها، روس ها، آلماني ها و آمريكاييان هر يك به گونه اي در ايران نقش تخريبي بازي نمودند. متجاوزان با انواع تهاجمات خود از جمله تهاجم فرهنگي در عقب نگاه داشتن ايران نقش ايفا نمودند.
2- عوامل و زمينه هاي دروني: اين بر دو قسمت است، انساني و غيرانساني (يا اقليمي)
2- 1- زمينه ها و عوامل اقليمي؛ از جمله:
وجود ذخاير عظيم نفت و گاز در ايران و منطقه: وجود نفت اگر چه نعمت بزرگي است، ليكن با وجود حاكمان و مديران بي كفايت و فاسد، باعث عقب ماندگي كشور شده است. به گفته جلال آل احمد، غرب زدگي با پول نفت آغاز شد. پول نفت، فرهنگ مصرف گرايي (مصرف كالاهاي غربي و دريافت مواد آماده) پديد آمد كه مايه بدبختي ما ايرانيان شد.
كمي باران: سرزمين ايران در زمره كشورهاي خشك و كم باران قرار دارد. كمي باران در كنار پول نفت و در كنار استعمار و تهاجم فرهنگي بيگانگان و سوءمديريت و حاكمان نالايق و فاسد مايه بدبختي گرديد.
منطقه سوق الجيشي: ايران در منطقه اي قرار گرفته است كه همه چشم طمع به آن دوخته اند. همان گونه كه در دو عنوان «كمي باران» و «وجود ذخاير عظيم نفت و گاز» بيان داشت، اين امتياز در كنار حكومت هاي نالايق و سوءمديريت و استعمار و تهاجم بيگانگان مايه بدبختي مي گردد، زيرا اگر ما به ديگران كاري نداشته باشيم، ديگران به جهت نفت و موقعيت ممتاز ايران به ما كار دارند اگر مبتلا به سوءمديريت و حاكمان نالايق و بي كفايت بشويم، همين موقعيت ممتاز موجب وسوسه ديگران مي شود. همين امر سبب شد كه بارها روسيه و انگليس بر ايران تاخت و تاز كنند و بسياري از مناطق ايران را اشغال نمايند.
«پتر كبير» در پي اين بود كه به آب هاي گرم جنوب برسد. بدين جهت در چند قرن گذشته مدام قدرت هاي روسيه، انگليس، آلمان، فرانسه و آمريكا در مورد ايران رقابت داشتند.
2- 2- عوامل و زمينه هاي انساني، از جمله:
الف) عامل سياسي، حكومت هاي استبدادي ما، حاكمان نالايق و بي كفايت و سوءمديريت. از پانصد سال پيش كه عصر رنسانس آغاز شد و اروپائيان در پي توسعه قدم برداشتند، متأسفانه كشور ايران به جهت وجود حكومت هاي استبدادي و مديران نالايق نتوانست در جهت توسعه قدم بردارد.
در دوره حكومت صفويه آن گاه كه پرتغالي ها با ناوگان درياييشان با بيش از ده هزار كيلومتر دريانوردي، آفريقا را دور مي زدند و به جنوب ايران لشكركشي مي كردند، در همين هنگام حاكمان نالايق و بي كفايت صفوي نمي دانستند كه كشور پرتغال در كجا قرار دارد آنان كه بر كشور پهناور ايران (كه بيش از ده برابر كشور پرتغال بود) فرمانروايي داشتند، نتوانستند خطر تهاجم بيگانگان را دفع نمايند. به جهت بي كفايتي حكومت ها منطقه سوق الجيشي جنوب ايران تا قبل از انقلاب اسلامي ايران به صورت مستقيم و غيرمستقيم در اختيار بيگانگان قرار داشت.
در سال 1625 م هيئتي رسمي از ايران عازم هلند شد تا درخصوص مناسبات بازرگاني و ديپلماسي ميان دو كشور رايزني شود. هيچ يك از اعضاي هيئت نه به زبان هلندي آشنايي داشتند و نه به هيچ زبان ديگر اروپايي!(1)
در طول دو قرن فرمانروايي صفويان اگر چه كشور ايران از حاكمان نالايق برخوردار بود و كشور سير نزولي را طي مي كرد. اما دستكم در زمينه هاي اقتصادي و تا حدودي اجتماعي، حاكمان صفوي موفق بودند و به پيشرفت هايي نايل گشتند اما در دوره بعد از صفويه همين دستاوردها به سرعت رو به زوال گذاشت. هجوم قبايل افغان، ظهور نادرشاه به همراه سال ها جنگ و كشورگشايي، كشمكش هاي پايان ناپذير ميان جانشينان نادر و مدعيان تاج و تخت بعد از او، رمق چنداني براي ايران بعد از صفوي برجاي نگذاشته بود. بدبختي و عقب ماندگي ايرانيان در عصر حاكمان نالايق تر قاجار بيش تر شد. به عنوان نمونه:
فتحعلي شاه قاجار از سركنسول بريتانيا مي پرسد: چند متر زمين را بايد كند تا به ينگه دنيا (آمريكا) رسيد؟
سركنسول كه از اين سخن بسي متحير شده بود، در پاسخ گفت: ينگه دنيا از طريق كندن زمين نيست. شاه گفت: نماينده انگليس اطلاعي ندارد. اين سخن را قنسول عثماني شخصا به من گفت كه با كندن زمين مي توان به ينگه دنيا رسيد!(2)
ب) عامل فرهنگي و خصلت هاي ايرانيان (معايب اخلاقي): با كمال تأسف ميان ما ايرانيان تنبلي، افراط و تفريط، دروغ گويي و بي نظمي، بي سوادي، كبر و غرور وجود دارد.
ايرانيان از سابقه تمدني بزرگ بهره مند هستند، كه اين پيشينه در بسياري مايه غرور مي شود و به جاي اين كه با تلاش خود افتخار كسب نمايند، از آبروي نياكانشان استفاده مي كنند و خود به تنبلي رو مي آورند و كار نمي كنند «/گوبينو» ديپلمات مشهور فرانسوي در كتاب «سه سال در ايران» درباره خلقيات ايرانيان مي نويسد: «فكر و ذهن هر ايراني فقط متوجه اين است كاري را كه وظيفه او است انجام ندهد.»(3)
حالت تنبلي، از زير كار در رفتن، بي نظمي، به مقررات و قوانين مدني بها ندادن، دروغ گفتن، مصرف گرايي و استقبال از كالاهاي خارجي، دغلبازي (كه برخي از آن به زرنگي ياد مي كنند) و مانند اين ها يكي از علل عمده عقب افتادگي ما ايرانيان است.
ـــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت ها:
1- حائري، نخستين رويارويي، ص 157؛ صادق زيبا كلام، ما چگونه ما شديم، ص 274
2- ما چگونه ما شديم، ص 276
3- علي محمد ايزدي، نجات، قسمت دوم، ص 20

 



دختران دانشجو و مشكلات دانشجويي

ژاله محسني
هرجا كه پا مي گذارد با چادر سياه و چهره شهرستاني و كلاسور و كتاب هايي كه به دست دارد، شناخته مي شود. حتي بيش از آنكه حرفي بزند، لهجه شيرين شهرستاني اش آخرين حكم قطعي غريب بودنش را آشكار مي كند. به او به چشم يك دختر غريبه و تنها نگاه مي كنند. دختري كه دور و بدون حمايت مردان خانواده، يكه و تنها زندگي مي كند. درچشم آن ها كه شهرستاني بودنش را حدس زده اند. چيزهاي زيادي ديده است. گاه تحسين، گاه دلسوزي، گاه حمايت و گاهي كنجكاوي و گاه هم برق هايي كه ترس و بي پــناهي را دردلش زنده كرده است. براي او كه تا چندي پيش درشهر كوچكش درحمايت خانواده اش تنها چشم هايي را آشنا را مي ديد كه نگاه هاي آشنا داشتند. حالا ديدن اين همه چشم و نگاه عجيب و غريب كه امكان تفسير همه آن ها برايش وجود ندارد، كاري بسيار سخت و طاقت فرساست، مي داند بايد محتاط عمل كند اما خيلي دلش مي خواهد يك روز بدون هيچ هراسي دراين شهر بزرگ بدون اينكه به چشم يك دختر دانشجوي شهرستاني غريب ديده شود قدم بزند و از لهجه شهرستاني اش هيچ شرم و هراسي به دل راه ندهد. اما او مي داند و همه شهر مي بينند كه او يك غريبه است.
دختران دانشجويي كه از شهرستان هاي كوچك به تهران پا مي گذارند در بدو ورودشان به اين شهر پرجمعيت و شلوغ معمولا دچار احساس ترس و دلهره هاي خاصي مي شوند كه در شهرستان كوچكشان آن را تجربه نكرده اند. اغلب اين دختران درحالي به شهرهاي بزرگ تر نظير تهران پا مي گذارند كه تا آن زمان تجربه دور ماندن از خانواده را نداشته اند و پيش از اين تهران را از نزديك نديده اند و آنچه درمورد آن شنيده اند حاكي از ناامني و شلوغي و جنايت و بزرگي بوده است. چيزي كه هراس دوري از حمايت خانواده ها را درآن ها تشديد مي كند.
مريم عسگري يكي از ده ها هزار دانشجوي شهرستاني مقيم تهران مي گويد: اولين بار كه به تهران آمدم. به همراه پدرم بودم وقتي از او خداحافظي كردم تا درخوابگاه زندگي كنم يك دفعه احساس تنهايي و هراس شديدي به من دست داد. زيرا تا آن وقت بدون خانواده ام جايي نرفته بودم. شايد باورتان نشود اما درشهرستان كوچكمان هم براي رفتن به خريد و مهماني هم تنها نبودم. تنها مسيري كه تا آن روز بدون خانواده طي كرده بودم. مسير نزديك مدرسه ام بود كه با دوستان همكلاسي ام مي رفتم. حالا توي يك شهر بزرگ تنهاي تنها بدون اينكه هيچ كس را بشناسم سرگردان بودم. روزهاي اول براي خريدهاي ساده از نزديك ترين مغازه ها هم ترس داشتم. علاوه بر آنكه دلتنگي دوري از خانواده عذابم مي داد. تنهايي و ترس هم مرا دائم از آمدن به دانشگاهي دريك شهر بزرگ پـشيمان مي كرد. خوشبختانه خيلي زود با بچه ها دوست شد و چون آ ن ها هم احساس مشابه من را داشتند حس همدردي و دوستي به مرور مرا با محيط مأنوس كرد و حالا شايد باورتان نشود. فكر مي كنم براي برگشتن و زندگي درآن شهرستان كوچك مشكل خواهم داشت.
سعيده خان بيگي يكي ديگر از دانشجويان مي گويد: حس مي كردم تنها و مستقل زندگي خواهم كرد و اين برايم دلچسب و شيرين بود. تمام تلاشم اين بود كه درتهران قبول شدم و بالاخره موفق شدم هرچند دوري از خانواده برايم سخت بود. اما كم كم به آن عادت كردم، چرا كه شوق يك زندگي روي پاهاي خودم، مشكلات را آسانتر مي كرد. با اين همه نمي توانم انكار كنم كه اوايل خيلي برايم سخت بود كه دريك شهر به اين بزرگي كه همه جايش برايم ناآشنا بود زندگي كنم.
خانواده هر روز به من زنگ مي زنند و به من سفارش مي كنند كه مواظب خودم باشم. از نظر آن-ها تهران مثل يك تونل وحشت مي ماند. مثلا اگر ساعت 7 زنگ بزنند و من هنوز به خوابگاه نرسيده باشم. نگران مي شوند و كلي نصيحتم مي كنند كه قبل از ساعت 6 و تاريك شدن هوا بايد به خوابگاه برگردم. آن ها فكر مي كنند اين جا هم مثل شهرستان است و هيچ دختري به تنهايي بعد از ساعت 6 نمي تواند بدون خطر درشهر گردش مي كند. درحالي كه من كلاس هايي دارم كه تازه ساعت 6 شروع مي شود. بيشتر دانشجوياني كه از شهرستان هاي كوچك به شهرهاي بزرگتري نظير تهران مي آيند در وهله اول، دوري از خانواده را احساس مي كنند. خانواده اي كه هيچ گاه از آن ها دور نبوده اند و دلتنگي و نوعي نگراني از اين دوري و حس تنها ماندني كه البته پس از مدت كوتاهي كمرنگ تر مي شود و درعوض نگراني هاي ديگري بروز مي كند. دختران دانشجو دراين زمينه به طور معمول بيشتر از پسران دچار مشكل مي شوند. دختران به دليل وابستگي بيشتر به خانواده و به دليل خطرات و تهديدهايي كه بيش از پسران براي آنها وجود دارد دراين زمينه مشكلات بيشتري حس مي كنند.
يكي از اين دختران دانشجو دراين زمينه مي گويد: همه رفتار متفاوتي نسبت به ما دارند. خيلي ها وقتي مي فهمند يك دختر تنها و به دور از خانواده هستي، فورا به فكر سوءاستفاده از اين خلأ عاطفي مي افتند. آنها فكر مي كنند دختران شهرستاني به دليل سادگي و بي تجربگي خيلي زودتر و ساده تر فريفته مي شوند. درهر حالت كاملا حس مي كنم نوع رفتارها و نگاهها و حرفها در خيلي از موارد نوعي ديگر است. درصورتي كه اگر تهراني باشي آن طور نيست. به گفته وي خطرهايي كه يك دختر شهرستاني را دراين شهر تهديد مي كند بيشتر از خطرهايي است كه يك دختر را به طور معمول دراين شهر تهديد مي كند.
اختلاف فرهنگي و نوع زندگي متفاوت در شهرستان هاي كوچك نسبت به شهرهاي بزرگتر اغلب در بدو ورود دانشجويان براي آنها مشكلاتي را ايجاد مي كند. دختران در شهرهاي كوچك عموما امنيت بيشتري را حس مي كنند اما در عوض محدوديت هاي بيشتري نيز براي آنها وجود دارد.
ليلا متقيان دانشجوي يكي از شهرستان هاي جنوبي كشور دراين زمينه مي گويد: مي ديدم كه در اينجا دخترها به راحتي مي روند در پارك ها بدمينتون بازي مي كنند، بلند حرف مي زنند و مي خندند. گاه كه عجله دارند توي خيابان مي دوند به كافي شاپ ها و رستوران ها مي روند و براي ديدن فيلم به سينما مي روند. خيلي راحت حرفهايشان را مي زنند. درحالي كه اين كارها براي من عجيب بود. ما اجازه هيچكدام از اين كارها را در شهرستان نداشتيم. مثلا هيچ وقت حتي اگر عجله داشتيم. نمي توانستيم درخيابان بدويم و اگر كسي اين كار را مي كرد همه به او طوري نگاه مي كردند كه خودش از خجالت آب شود و يا به تنهايي و يا با جمع دخترانه به سينما يا رستوران رفتن هم بدون اينكه نگاه سنگين ديگران را روي شانه هايت احساس كني امكان نداشت. تقريبا هيچ دختري اين كار را نمي كرد و هيچ خانواده اي هم اجازه چنين كاري را به دخترانش نمي داد.
اين دختران پس از آنكه زندگي درتهران را آموختند، دربرگشت به شهرستان به خاطر محدوديت هايي كه در شهرستان براي آنها وجود دارد، بسيار سخت و بي رحمانه مي يابند و بازگشت به آن محدوديت ها برايشان غيرممكن و يا مشكل مي شود و لذا ماندن درتهران را به زندگي امن تر و آسان تر در كنار خانواده ترجيح مي دهند، زيرا در صورت بازگشت به شهرستان براي هماهنگي دوباره با فرهنگ آن جا به مشكلاتي برمي خورند.
گاه اختلافاتي در اين زمينه با خانواده و يا جامعه كوچك شهرستاني خود پيدا مي كنند. درمقابل دختراني نيز كه از شهرهاي بزرگتر سفر مي كنند، مشكلات زيادي دارند و محدوديت ها و اختلافات فرهنگي كه در شهرستان هاي كوچكتر نسبت به شهرهاي بزرگ وجود دارد، زندگي را براي آنها دشوار مي كند. آنها به دختراني كه از شهرهاي بزرگتر آمده اند طوري نگاه مي كنند كه انگار رفتار سبك و به دور از متانتي دارند. مثلا دختري كه به راحتي اگر عجله داشته باشد درخيابان مي دود و يا با دوستانش براي ديدن فيلم به سينما مي رود دختر متيني محسوب نمي شود. گاه حتي خانواده ها دخترهاي بومي خود را از معاشرت با اين دخترها برحذر مي كنند. براي آنها بسيار عجيب است كه اگر دختري بخواهد براي رفع دلتنگي به تنهايي ساعتي را بر روي نيمكت سبز پاركي به فكر فرو رود يا براي لذت بردن از هواي دلچسب پاييز درتنها خيابان پر درخت شهر آرام قدم بزند

 



سراج در دانشگاه تبريز : اگر افسر جواني جنگ نرم را باور كند با حداقل امكانات به مقابله با آن مي رود

جنگ نرم از منظر چرايي با جنگ سخت تفاوتي ندارد و همانطور كه در جنگ سخت به هم خوردن محاسبات، معادلات و مواضع در يك منطقه باعث شروع آن مي شود، در جنگ نرم هم همين عوامل باعث تحميل جنگ مي شود
. به گزارش فارس، رئيس سازمان بسيج دانشجويي در نشست «چرايي، چيستي و چگونگي جنگ نرم » كه به همت بسيج دانشجويي دانشگاه هاي آذربايجان شرقي و با همكاري بسيج دانشجويي دانشگاه تبريز در در تالار شفايي دانشگاه تبريز برگزار شد، اظهار داشت: جنگ هاي سرد و نرمي كه در مورد كشور ما اتفاق مي افتد، به خاطر تغيير مواضع ايران در بعد از انقلاب اسلامي است، زيرا كشور ايران در رژيم سابق، حامي محوريت اسرائيل در منطقه بود ولي در بعد از انقلاب اسلامي با تغيير مواضع خود، تبديل به كانون بيداري اسلامي در منطقه شده است و اين تنها علت چرايي جنگ نرم و سرد عليه ايران است، زيرا ايران اسلامي آرمان قدس را از حال عربيت گرايي به اسلاميت گرايي تبديل كرده است.
سراج همچنين به فرآيند هاي مقابله با قدرت هوشمند اشاره كرد و گفت: جنگ سايبري، ديجيتالي و امواج به عنوان مولفه هاي جنگ نرم در شرايط كنوني هستند .
وي در ادامه اين برنامه در پاسخ به سئوالي مبني بر اينكه دانشجويان افسران جنگ نرم هستند ولي چرا امكانات براي مقابله با اين جنگ ندارند، تصريح كرد: اگر افسر جواني جنگ نرم را باور كند همانطور كه در زمان جنگ تحميلي ما جنگ را باور كرده بوديم، دنبال بهانه نمي گردد و با تدبير و انديشه خود و با كمترين امكانات به مقابله با جنگ نرم مي رود و از راهكارهايي كه ما در جنگ سخت در پيش مي گرفتيم، استفاده لازم را مي كند .




كارگاه مهارت زندگي در دانشگاه علوم پزشكي ايران واحد درسي شد

عبدالله امير فرهنگي، معاون دانشجويي فرهنگي دانشگاه علوم پزشكي ايران گفت: كارگاهاي مهارت زندگي به عنوان واحد درسي امسال براي اولين بار در دانشگاه علوم پزشكي ايران انجام شد كه گذراندن آن براي دانشجويان جديدالورود اجباري شده است.
به گزارش برنا، عبدلله امير فرهنگي با اعلام اين خبر، درباره امكان راه اندازي يك واحد درسي با مضمون آموزش هاي قبل از ازدواج براي دانشجويان؛ افزود: خود بحث ازدواج را نمي توان به صورت واحد درسي در آورد به همين دليل مباحث مربوط به ازدواج مثل آموزش مهارت هاي زندگي و...را مي توان در قالب واحدهاي درسي به دانشجويان عرضه كرد. اين كه آموزش هاي ازدواج به صورت يك واحد درسي در دانشگاه ها مطرح شود نياز دارد كه ابتدا در شوراي دانشگاه مطرح شود و از طرف ديگر مباحث نمره و استاد آن نيز مطرح است. در زمينه برنامه آموزشي براي ازدواج فقط در حد برگزاري مركز مشاوره و برپايي كارگاه ها و كلاس ها مي توان كار كرد.
وي در خاتمه افزود: گذراندن كارگاه هاي مهارت زندگي براي دانشجويان جديدالورود دانشگاه علوم پزشكي ايران، براي اولين بار از امسال در قالب يك واحد درسي اجباري شده است.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14