(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 3 آذر 1388- شماره 19520
 

بيشترين حسرت در روز قيامت
اوصاف مسلمان حقيقي
راهكارهاي برقراري اعتدال
اصول اخلاقي درسيره امام باقر(ع)
ويژگي ها و صفات حاجي واقعي



بيشترين حسرت در روز قيامت

قال الامام الباقر(ع): ان اشد الناس حسره يوم القيامه عبد وصف عدلا ثم خالفه الي غيره.
امام باقر(ع) فرمود: بيشترين حسرت در روز قيامت از آن بنده اي است كه سخن از عدالت گويد و با ديگران خلاف آن عمل كند1.
1- بحارالانوار،ج78، ص179

 



اوصاف مسلمان حقيقي

ابي جارود گويد: به امام باقر(ع) عرض كردم: اي فرزند رسول خدا! آيا شما دوستي و دلباختگي و پيروي مرا نسبت به خود مي دانيد؟ امام(ع): آري. عرض كردم: من از شما پرسشي دارم كه مي خواهم به من پاسخ دهيد زيرا چشمم نابينا است و كمتر راه مي روم و هميشه نمي توانم شما را زيارت كنم. امام(ع) فرمود: سؤال خود را بپرس.
عرض كردم: مرا از ديني كه شما و خاندانتان خدا را بر اساس آن عبادت مي كنيد آگاه كن تا من هم بر اساس آن خدا را عبادت كنم. امام(ع) فرمود: با سخني كوتاه سؤال بزرگي كردي، به خدا سوگند همان ديني كه خود و پدرانم خداوند را به آن عبادت مي كنيم به تو مي گويم:
1- شهادت به يگانگي خداوند و رسالت محمد(ص)
2- اقرار به آنچه پيامبر(ص) از جانب خدا آورده است.
3- محبت به دوستان ما و دشمني با دشمنان ما
4- پيروي از فرمان ما
5- انتظار قائم ما
6- كوشش (در انجام واجبات) و پرهيز از محرمات1

 



راهكارهاي برقراري اعتدال

پرسش:
قواي سه گانه شهويه، غضبيه و عاقله را تعريف كنيد و راه هاي برقراري اعتدال در آن سه قوه را توضيح دهيد؟
پاسخ: در بخش نخست پاسخ به اين سؤال قواي شهويه، غضبيه و عاقله را تعريف و كاركردهاي هر كدام را به نحو اجمال توضيح داديم. اينك در بخش پاياني دنباله مطلب را پي مي گيريم.
شايان ذكر است كه قوه عاقله از عقل نظري گرفته مي شود كه در يكي از تعريف هاي آن گفته اند: آگاهي و علم به چيزي كه سزاوار دانستن صرف است و از امور اختياري انسان شمرده نمي شود2.
در برابر آن قوه عامله وجود دارد كه از عقل عملي به دست مي آيد و در يكي از تعريف هاي آن آمده است:
علم و آگاهي به چيزي كه سزاوار عمل كردن است. 3
به هر حال از قوه عامله نيز، مانند عاقله، در صورتي كه به اعتدال از آن بهره گرفته شود، فضيلت عدالت، و افراط و تفريط در آن، دو رذيلت ظلم و انظلام (ظلم پذيري) را به وجود مي آورد. 4
راه ايجاد اعتدال در قوا
براي اعتدال اين قوا بايد همه آنها را تحت تدبير و كنترل عقل و شرع درآورد. در روايات معتبري كه از امامان معصوم(ع) رسيده است، مطالب ارزنده اي در اين خصوص وجود دارد.
شيوه هاي عملي ايجاد اعتدال
مراعات اموري كه در ذيل آورده مي شود، براي كمك به عقل و ايجاد بستر مناسب براي تعديل قوا مفيد است:
1- هم نشيني با نيكان و معاشرت با كساني كه از فضايل اخلاقي برخوردارند و نيز اجتناب و پرهيز از هم نشيني با بدكاران و كساني كه داراي اخلاق زشت و ناپسند هستند؛ زيرا معاشرت با هركس قوي ترين انگيزه براي خوگرفتن به صفات و اخلاق اوست.
2- به كاربردن قوا در راه كسب صفات شريف و مواظبت و مداومت بر اعمال و افعالي كه آثار و نتايج آن، تحصيل فضايل است؛ هم چنان كه اگر كسي بخواهد ملكه جود و سخاوت را در خود حفظ كند، بايد انفاق مال و بذل و بخشش را همواره ادامه دهد و بر نفس خويش، در زماني كه به طرف بخل و امساك مي رود، تسلط داشته باشد.
3- بايد هنگام اقدام بر هر عملي، تفكر و تأمل نمايد و مواظب باشد كه هيچ كاري را بدون توجه به آثار آن انجام ندهد و در صورت روي آوردن به رذايل، خود را تنبيه و تأديب نمايد.
4- از ديدن و شنيدن و تخيل آنچه شهوت و غضب را برمي انگيزد به شدت پرهيز نمايد و زماني كه بالطبع آن دو قوه به جنبش درآمدند، در بهره گيري از آن به اندازه اي كه طبيعت بشري اقتضا مي كند اكتفا نمايد و از آنچه به سلامت تن و روان او صدمه وارد مي كند پرهيز نمايد: البته ملاك و معيار بهره گيري معتدل از اين قوا، عقل و شرع است.
5- بايد عيب هاي پنهاني خود را با جستجو و بررسي و محاسبه به دست آورد و پس از آگاهي، در ريشه كن ساختن آن كوشش فراوان نمايد.
در مجموع، بايد با تمرين و تكرار عمل اخلاقي، از اين قوا براي تحقق فضيلت بهره گيرد و زمينه رذيلت را فراهم نسازد. 5
2) براي اطلاع بيش تر ر.ك: سيدمحمدرضا مدرسي، فلسفه اخلاق، ص 269 به بعد.
3) مهدي حائري، كاوش هاي عقل نظري، ص 241-.242
4- ملا مهدي نراقي، همان، ص 52-.63
5- براي مطالعه بيش تر ر.ك: همان، ص 67 به بعد؛ جمعي از نويسندگان، روش خودسازي؛ و مهدوي كني، اخلاق عملي، ج 1، و محمد شجاعي، مقالات، ج 2 و 3.

 



اصول اخلاقي درسيره امام باقر(ع)

علي اصغر كمالي
انسان كامل، انساني است كه در همه ابعاد جسمي و روحي، از هرگونه نقص و كاستي پاك باشد. چنين انساني به سبب ظرفيت بي پاياني كه در اختيار دارد مي تواند الگوي ديگران باشد؛ زيرا در هر چيزي چنان است كه مي توان وي را به عنوان نمونه اي از انسانيت، شناسايي و معرفي كرد.
در انديشه اسلامي، انسان كامل، به عنوان كف پذيرش ولايت و خلافت الهي مطرح مي باشد و در صورتي انسان مي تواند به عنوان متاله و خدايي شده، با خداوند ارتباط تقربي برقراركند و در نقش ولايت الهي و خلافت وي ظاهر شود كه اين كف را دارا باشد. اين جاست كه كف عصمت و طهارت و علوم براي وي ثابت مي شود.
با اين همه در مسير بي نهايت تعالي انسان، سقف آن را جز با عنوان «تمام» نمي توان نامگذاري كرد. اين گونه است كه هر موجود كاملي از موجودات به عنوان كلمه الهي مطرح مي شود كه مي توان از آن به انسان كاملي چون حضرت عيسي(ع) ياد كرد كه در نهايت آن، كلمات تامات قرار مي گيرد كه ما آنان را به چهارده معصوم مي شناسيم؛ زيرا همه آنها از نور يگانه محمدي ساطع مي شوند و به عنوان وحدت نفساني مورد تاييد و تاكيد خداوند در سوره مباهله قرار مي گيرند.
چنين كلمات تامات و وجودات تمام انساني در اوج كمال و برتري و فراتر از آن، در چنان جايگاهي نشسته اند كه مي توانند به عنوان اسوه كامل، معرفي شوند و انسانها بي هيچ دغدغه اي آنان را در همه امور ريز و درشت و خرد و كلان خويش سرمشق قرار دهند.
يكي از اين كلمات تامات الهي، حضرت امام باقر(ع) است. اين بزرگوار همانند ديگر انوار الهي چهارده معصوم(ع) در قول و فعل و تقريرش، به عنوان حجت بر ما از سوي خداوند قرار داده- شده است تا انسان به تبعيت و شيعه بودن درمسير ايشان، بتواند به اوج كمال برسد و براي خود عليه هركسي حجت داشته باشد.
نويسنده با اين فرض به سراغ برخي از سخنان آن بزرگوار رفته است تا برخي از اصول اخلاقي را در سيره و سخن ايشان استخراج و آن را به عنوان چراغي فراروي بشريت معرفي كند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم:
اصول اخلاقي، راهنماي زندگي
اگر درميان دانسته ها و داشته هاي بشري كاوش شود تا معلوم شود چه چيزي براي سعادت و خوشبختي بشر مفيدتر و سازنده تر است، بي گمان مي بايست اصول اخلاقي را در درجه نخست اهميت ديد؛ زيرا اصول اخلاقي با ارتباط تنگاتنگي كه با حوزه روان و وجدان و احساسات و عواطف انساني برقرار مي كند، برخلاف قوانين حقوقي، از يك ضمانت اجراي بسيار كاملي برخوردار مي شود.
دراين ميان اصول اخلاقي كه بر پايه مباني ايماني شكل مي گيرد داراي ارزش و اهميت و عمل بيشتري است و مؤمنان حتي اگر از جانشان بگذرند از اين اصول و مباني ايماني خويش نمي گذرند و هرگز حاضر نمي شوند تا از اهتمام و عمل به آن خودداري كنند.
از اين رو اصول اخلاقي با پشتوانه هاي ايماني بهترين راهنماي عمل در زندگي انسان ها معرفي مي شود و حتي روان شناسان اجتماعي و دانشمندان حوزه هاي تربيتي و اخلاقي و حتي سياسي و اجتماعي مي كوشند تا با بهره گيري از ظرفيت اصول اخلاقي ايماني، جامعه اي با نظام هنجاري و مديريت رواني دروني ايجاد كنند؛ زيرا مديريت رواني دروني، به دولتمردان و مديران جامعه اين امكان را مي بخشد تا با كمترين هزينه بالاترين دستاورد را داشته باشند.
اصولا كساني كه برپايه اصول اخلاق ايماني، زندگي مي كنند، خود بزرگترين و اصلي ترين مدافع قوانين هنجاري هستند و سرزنش دروني و رواني در هنگام مخالفت با اصول هنجاري و يا عمل به ناهنجاري ها موجب مي شود تا شخص به تصحيح و اصلاح رفتاري خويش اقدام كند.
جوامعي كه براساس اصول اخلاقي با خاستگاه ايماني مديريت مي شوند، ازظرفيت بالايي براي بهره مندي از همه مواهب اجتماعي برخوردار مي شوند و همدلي و وفاق و اعتماد اجتماعي و مانند آن را در بهترين وضعيت و شكل آن دارا مي باشند.
برخي از دانشمندان و انديشمندان براي اين كه بتوانند جامعه اي نيم بند از اصول اخلاقي داشته باشند، با بهره گيري از فطرت سالم و وجدان اجتماعي مي كوشند تا اين هدف را به دست آورند و از يك نظم اخلاقي و مديريت دروني بهره مند گردند. اين گونه است كه حتي در جوامع غيرايماني، بر اصولي تكيه و تاكيد مي شود تا اين مهم را برآورده سازد.
به هرحال، براي دستيابي به بالاترين و برترين درجه امنيت اجتماعي و همدلي و وفاق و همگرايي و تعاون اجتماعي، لازم است تا به اصول اخلاقي با خاستگاه ايماني توجه و تاكيد بيشتري مبذول شود.
معصوم، علت ايمان و عامل اخلاقي
از آن جايي كه انسانها همواره در جست وجوي برترين ها و كمال ترين ها هستند، معصومان(ع) دراين جا مي توانند بيشترين و بهترين نقش را ايفا كنند. آنان به سبب اين كه در اوج تماميت كمال انساني قرار دارند، بهترين گفتارها و رفتارها و تاييدات را دارا مي باشند. لذا به سادگي ازسوي انسانهاي بافطرت و شخصيت سالم مورد توجه قرار مي گيرند و مردماني ازاين دست جذب امامان(ع) مي شوند.
انسانهاي سالم و با فطرت پاك پيش از اين كه دركي از ايمان پيدا كنند، به معصومان(ع) دل مي بندند؛ زيرا آنان چنان هستند كه انسان هاي سالم، برتر و كامل تر از ايشان را نمي توانند تصور كنند. از اين رو در روايات، واردشده كه مردم، خداوند و ايمان را به وسيله ما شناخته و تسبيح و تهليل و تحميد و تكبير را از ما فرا گرفته اند، زيرا امامان موجودات متاله در شكل اتم آن هستند كه مي توان گفت صورت و تجلي خداوند هستند و اگر خداوند مي خواست به شكلي تجلي كند، در شكل همين چهارده معصوم(ع) تجلي مي كرد.
هركسي ايشان را بشناسد و داراي فطرت سالم باشد، مجذوب آنان مي گردد و ازطريق عشق حبي و جذب ايشان، جذب خداوند مي شود. بنابراين هر مؤمني پيش از آن كه خدا را بشناسد و به او ايمان آورد، به اهل بيت عصمت و طهارت شناخت يافته و ايمان آورده است. پس آن معصومان(ع) همان راه مستقيم و صراط راست الهي هستند كه با پيمودن آن مي توان به خدايي شدن رسيد و متاله شد و خلافت ربوبي الهي را به دست آورد.
بنابراين مي توان گفت كه معصوم(ع) علت ايمان همه كساني است كه به خداوند ايمان واقعي آورده اند و كسي كه مدعي ايمان است و هيچ شناختي از معصوم(ع) ندارد، درحقيقت بهره اي از ايمان ندارد. امام باقر(ع) باتوجه به اين مقام معصومان(ع) مي فرمايد: من دعاالله بنا افلح، و من دعاه بغيرنا هلك و استهلك؛ هركه خداوند را به وسيله ما بخواند و ما را واسطه قرار دهد، رستگار و موفق خواهد شد، و كسي كه غيراز ما اهل بيت- عصمت و طهارت - را وسيله گرداند نااميد و هلاك خواهد گشت. (امالي شيخ طوسي: ج1، ص175)
در اين عبارت، امام باقر(ع) به صراحت به نقش مهم و بنيادين معصومان(ع) در عرصه تحقق ايمان اشخاص نسبت به خداوند اشاره مي كند. به اين معنا كه اصولاً راهي براي شناخت و تحقق ايمان به خدا جز معصومان(ع) نمي ماند و هركسي راهي غير از ايشان را برگزيده است به گمراهي رفته و هلاك شده است.
شايد بتوان عبارت ديگري را كه آن حضرت(ع) مي فرمايد، به عنوان مويدي بر اين معنا گرفت، آن حضرت هنگام بيان نسبت مسايل ديني با ولايت يعني ولايت اهل بيت(ع) مي فرمايد: بني الاسلام علي خمسه أشياء: علي الصلاه ، و الزكاه ، والحج، والصوم، والولايه.، و لم يناد بشييء مثل ما نودي للولايه ؛ دين مبين اسلام بر پنج پايه و اساس استوار است: نماز، زكات، خمس، حج، روزه، ولايت اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام). سپس افزود: آن مقداري كه نسبت به ولايت سفارش شده است نسبت به هيچ كدام تأكيد نگرديده است و ولايت، اساس و محور تمام اعمال مي باشد. (وسائل الشيعه : ج1، ص 18، ح01.) زيرا اصولاً نمي توان بي ولايت دركي از ايمان و رفتارهاي ايماني چون نماز و روزه داشت. هر عمل ايماني متكي بر باوري قوي است كه ولايت طولي امامان معصوم(ع) در طول ولايت الهي، بخش جدايي ناپذير آن است. اين گونه است كه خداوند در همه آيات قرآني، ولايت و اطاعت پيامبر(ص) به عنوان يكي از چهارده معصوم را جزوي از ولايت و اطاعت خود برشمرده است. به اين معنا كه اصولاًنمي تواند بي ولايت و اطاعت معصوم(ع) ولايت و اطاعت الهي را تحقق بخشيد؛ زيرا اين ولايت و اطاعت، همان وسيله الهي است كه شخص با آن مي تواند متاله شود و به خداوند تقرب جويد و رضايت و خشنودي او را به دست آورد.
همان گونه كه معصوم(ع) علت ايماني هركسي است، هم چنين عامل تحقق اخلاقي هركسي نيز مي باشد؛ زيرا اخلاق به معناي متخلق شدن به خلق و خويي است كه در معنا چيزي جز متاله شدن نيست. بنابراين اگر كسي بخواهد متاله و متخلق به خلق و خوي الهي شود مي بايست از بركت معصوم(ع) به اين حقيقت دست يابد.
اين مطلب چندان پيچيده و سنگين نيست كه استدلال و برهان بيشتري بخواهد. به اين معنا كه هركسي كه بخش نخست را پذيرفت مي بايست به عنوان لازم آن مطلب، اين بخش را نيز بپذيرد كه معصوم(ع) عامل اصلي متاله شدن هركسي است و انسان به معناي واقعي، زماني اخلاقي مي شود كه از ولايت و اطاعت معصوم(ع) بهره مند باشد.
بدين ترتيب همه چيز معصوم(ع) اصالت خاصي مي يابد و هركار وي مي بايست سرمشق عمل انساني قرار گيرد مگر آن كه خود آن حضرات(ع) آن را به عنوان اختصاصات خويش مطرح كرده باشند، چنان كه صدور نخستين و مخلوق اول بودن از اختصاصات ايشان است.
امام باقر(ع) دست يابي به ولايت اهل بيت(ع) را در اطاعت محض از ايشان و پيروي و شيعه بودن واقعي مي داند و مي فرمايد: لا تنال ولايتنا الا بالعمل و الورع؛ ولايت و شفاعت ما شامل نمي شود مگر افرادي را كه داراي عمل- صالح- و نيز پرهيز از گناه باشند. (وسائل الشيعه: ج 11، ص 691.) اين بدان معناست كه ولايت جز از طريق تبعيت محض از آنان و فرمان هايشان شدني و ممكن نيست و هركسي رفتاري ديگر داشته باشد تنها مدعي ايمان و ولايت خواهد بود.
آن حضرت(ع) درباره تبيين جايگاه معصومان(ع) در هستي اين گونه مي فرمايد: لو ان الامام رفع من الارض ساعه، لماجت باهلها كمايموج البحر باهله؛ اگر امام وحجت خدا لحظه اي از روي زمين و از بين افراد جامعه برداشته شود، زمين اهل خود را در خود مي بلعد و فرو مي برد همان طوري كه دريا چيزهاي خود را در خود متلاطم و آشفته مي سازد(4).
اين بدان معناست كه آن چه هستي را برقرار و پايدار نگه مي دارد معصومان(ع) و حضور ايشان است. براين اساس، نمي توان گفت كه جهان هستي بي آنان نمي تواند باشد ولي عالم تشريع و اطاعت مي تواند بي حضور ايشان معنا يابد. پس نمي توان گفت كه اطاعت ايشان همانند اطاعت از هر شخص ديگري است كه تأثيري در كائنات و امور تكوين ندارد.
نمونه هايي از اصول اخلاقي
در اين جا به برخي از اصول اساسي و كليدي اخلاق از ديدگاه امام باقر(ع) اشاره مي شود تا معلوم گردد كه چگونه مي توان در مسيري كه ايشان مشخص مي كند انساني متاله و خدايي شد و متخلق به اخلاق و صفات الهي گشت؛ زيرا چنان كه مأموريت معصومان(ع) اكمال واتمام مكارم اخلاقي است، هم چنين مأموريت هر انساني دست يابي به اين مهم است كه با آن مي تواند به مقام ربوبيت عبودي دست يابد كه هدف آفرينش انسان بوده است.
يكي از اصول اخلاقي، شناسايي موقعيت خود و ديگري است؛ زيرا اصول اخلاقي درحقيقت، اصول مديريت تعامل و ارتباط با ديگري است. هركسي مي بايست نسبت به موقعيت خود و ديگري شناختي درست يابد تا براساس آن، تعاملات و ارتباط كنوني و آينده خود را مديريت كند.
بسياري از انسان ها نسبت به خود و خير بودن خويش شك و ترديد دارند، براي رهايي از اين ترديد امام مي فرمايد: اذا اردت ان تعلم ان فيك خيراً، فانظر الي قلبك فان كان يحب اهل طاعه الله و يبغض اهل معصيته ففيك خير؛ والله يحبك و اذا كان يبغض اهل طاعه الله و يحب أهل معصيته فليس فيك خير؛ والله يبغضك، والمرء مع من احب؛ اگر خواستي بداني كه در وجودت خير و خوشبختي هست يا نه، به درون خود دقت كن، اگر اهل عبادت و طاعت را دوست داشتي و از اهل معصيت و گناه ناخوشايند بودي پس در وجودت خير وسعادت وجود دارد؛ و خداوند تورا دوست مي دارد. ولي چنانچه از اهل طاعت و عبادت ناخوشايند باشي و به اهل معصيت عشق و علاقه ورزيدي، پس خير و خوبي در تو نباشد؛ و خداوند تو را دشمن دارد. و هر انساني با هركسي كه به او عشق و علاقه دارد، محشور مي گردد. (اصول كافي: ج 2، ص 301، ح11، وسائل الشيعه : ج61، ص 381، ح1.)
اين حديث به يك نكته كليدي اشاره مي كند كه براي شناخت خود مي توان به علايق خود رجوع كرد؛ زيرا هركسي بر نفس خويش بصير وآگاه است و به جزئياتي آگاه است كه ديگري از آن خبر ندارد. بنابراين باتوجه به علايق خود مي توان موقعيت خويش را ترسيم كرده و براساس آن اقدام نمود.
براين اساس مي توان گفت كه مراجعه به خود و علايق شخصي براي درك موقعيت خود نسبت به ديگري نيز مي تواند يكي از اصول اساسي در رفتارهاي اخلاقي شخص باشد.
به عنوان نمونه آن حضرت(ع) مي فرمايد اگر مي خواهي بداني كه خداوند در روز قيامت باتو چه برخوردي خواهد داشت، به وضعيت خود با ديگري و برخوردهايت توجه كن. بنابراين اگر بخواهي مورد رحم واقع شوي در همين دنيا ببين كه نسبت به ديگري رحيم و مهربان هستي يا نيستي؟ آن حضرت مي فرمايد: من كفّ عن أعراض الناس أقاله الله نفسه يوم القيامه ، و من كفّ غضبه عن الناس كفّ الله عنه غضبه يوم القيامه هركس دنبال هتك حرمت- ناموس و آبروي- ديگران نباشد، خداوند متعال او را در قيامت مورد عفو و بخشش قرار مي دهد؛ و هر كس غضب و خشم خود را از ديگران باز دارد، خداوند نيز خشم و غضب خود را در قيامت از او برطرف مي سازد. (كتاب الزهد؛ ص1، ح9.)
بنابراين كسي كه نسبت به ديگري به گونه اي رفتار مي كند كه موجب هتك حرمت و آبرو و عرض مي شود نمي بايست اميدوار باشد كه خداوند پرده وي را ندرد و در مقام ستاريت بر او تجلي كند. اگر كسي عرض و آبروي ديگري را مي ريزد و نسبت به عيوب و نواقص ديگري پرده پوشي روا نمي دارد، نبايد از ديگري توقع پرده پوشي داشته باشد.
آن حضرت(ع) بر لزوم شناخت از جامعه و جهان بر پايه اصول ديني تأكيد مي كند و به يك معنا اسلامي كردن نگرش و بينش افراد را از طريق تفقه در دين خواستار مي شود. به اين معنا كه انسان زماني مي تواند رفتاري اخلاقي داشته باشد كه جهان و هستي را براساس نگرش و بينش اسلامي و قرآني بنگرد. انساني كه به گل و گياه و جانور به عنوان يك آفريده الهي نگاه نمي كند، نمي تواند نسبت به آن واكنش مثبت و درستي داشته باشد و به آزار و اذيت آنان مي پردازد ولي هرگاه آنان را به عنوان آفريده الهي ديد و تصوير و ترسيم كرد، آن گاه رفتار و تعامل وي در محيط زيست و زندگي اش، متحول مي شود و به هر موجودي به چشم ديگر مي نگرد. اين همان چيزي است كه ما از آن به «چشم ها را بايد شست، طوري ديگر بايد نگريست» تعبير مي كنيم.
امام مي فرمايد: لو أوتيت بشابّ من شباب الشيعه لا يتفقه في الدين، لأوجعته؛ اگر جواني از جوانان شيعه را نزد من بياورند كه به مسائل دين، و زندگي- آشنا نباشد، او را تنبيه و تأديب خواهم كرد (تا به دنبال تحصيل مسائل دين برود)...
اين كه چنين جواني را تنبيه مي كند به اين معناست كه تفقه در دين به او نگرش و بينشي ديگر مي بخشد و اجازه مي دهد تا خود و محيط زيست خويش را به گونه اي ديگر بنگرد و تحليل و تجزيه كرده و توصيه هاي مناسب با اين نگرش جديد بنمايد. از اينرو نظريه سازي بر پايه اصول اسلامي در همه حوزه هاي آموزشي به معناي تغيير در بينش و نگرش انسان مسلمان است كه مي بايست تشويق و ترغيب گردد تا رفتارهاي براساس هنجارهاي اسلامي شكل و سامان يابد. آن حضرت(ع) براي كساني كه در جست وجوي علمي از اين دست مي باشند، جايگاه و مقام بلندي را تصوير مي كند و مي فرمايد: ان جميع دوابّ الارض لتصلي علي طالب العلم حتي الحيتان في البحر؛ به درستي كه تمام موجودات و جانوران زمين و بلكه ماهيان دريا براي تحصيل كنندگان علوم- اسلامي و معارف الهي- تحيت و درود مي فرستند...(بحارالأنوار: ج1، ص731، ح13.)
امام مي فرمايد: الكمال كلّ الكمال، التفقه في الدين، و الصبر علي النائبه ، و تقدير المعيشه ، تمام كمالات- معنوي و مادي انسان- در فقاهت و شناخت دقيق و صحيح مسائل دين و معارف الهي است؛ و صبر و شكيبائي در مقابل ناملايمات، و نيز زندگي را با تدبر و مديريت برنامه ريزي كردن مي باشد... (تحف العقول) ص312، بحارالأنوار: ج87، ص271، ح5.)
حضرت كساني را كه در جست وجوي چنين علم و عملي نيستند نكوهش كرده و مي فرمايد: من أفتي الناس بغير علم و لا هدي، لعنته ملائكه الرحمه و ملائكه العذاب، و لحقه وزر من عمل بفتياه؛ هر كس درباره مسائل دين، فتوا و نظريه اي دهد كه بدون علم و اطلاع باشد، ملائكه رحمت و ملائكه عذاب، او را لعن و نفرين مي كنند و گناه عمل كننده- اگر خلاف باشد- بر عهده گوينده است... (اصول كافي: ج1، ص24، ح3 و مستدرك الوسائل: ج71، ص442.)
زيرا كساني كه به دور از علم و تحقيق، كلامي را مي گويند و يا رفتاري را در پيش مي گيرند در حقيقت، در مسير گمراهي و ضلالت گام برمي دارند و از اصول اخلاقي و متأله شدن باز مي مانند.
بهره گيري از دنيا
در تحليل امام از اصول اخلاقي توجه به دنيا به معناي بهره گيري از آن در جهت متأله شدن است. بنابراين هر گامي كه انسان برمي دارد اگر در راه فلسفه آفرينش باشد به عنوان عبادت بوده و آثار دنيوي و پاداش هاي اخروي بر آن مترتب مي گردد. آن حضرت در اين باره مي فرمايد: من طلب الدنيا استعفافاً عن الناس، و سعياً علي أهله، و تعطفاً علي جاره، لقي الله عز و جل يوم لقيامه و وجهه مثل القمر ليله البدر؛ هركس دنيا را به جهت يكي از اين سه حالت طلب كند: بي نيازي از مردم، آسايش و رفاه خانواده و عائله اش، كمك و رسيدگي به همسايه اش، روز قيامت درحالتي محشور مي گردد و به ملاقات خداوند متعال نايل مي شود كه صورتش همچون ماه شب چهارده، نوراني است.. (وسائل الشيعه : ج71، ص12، ح5.)
اگر انسان با تلاش و كوشش در دنيا به درآمدي برسد و از آن، كسي را اطعام كند، پاداش هاي بزرگي را دريافت مي كند؛ زيرا در اين حالت در مقام الهي رازقيت نشسته و در اين مقام تجلي نموده است. بنابراين اطعام ديگري به عنوان يك عمل اخلاقي زماني معنا مي يابد كه انسان خداوند را درنظر داشته باشد و تخلق به صفات او را بخواهد: من أطعم مؤمنا، اطعمه الله من ثمار الجنه ؛ هركس مؤمني را طعام دهد، خداوند از ميوه هاي بهشتي روزي او گرداند... (محاسن برقي: ص393، ح4.)
احترام به ديگري مي تواند همانند آبي، همه زشتي ها و ناپاكي ها بشويد، به شرط آن كه در مسير متاله شدن انجام پذيرد. از اين رو آن حضرت مي فرمايد: ان المؤمن اذا صافح المؤمن تفرقاً من غير ذنب همانا مؤمني كه با برادر مؤمنش ديدار و مصافحه نمايد، گناهانشان ريخته مي شود و بدون گناه از يكديگر جدا خواهند شد. (خصال صدوق: ج1، ص31.)
صله رحم نيز به سبب آن كه موجب تقويت روابط انساني مي شود مورد تأكيد قرار مي گيرد و آن حضرت مي فرمايد: صله الارحام تزكي الاعمال، و تنمي الاموال، و تدفع البلوي، و تيسر الحساب، و تنسي ء في الاجل، صله رحم نمودن (پنج فايده دارد:) موجب تزكيه اعمال و عبادات مي شود، سبب رشد و بركت در اموال مي گردد، بلاها، آفات؛ و گرفتاري ها را دفع و برطرف مي نمايد، حساب (قبر و قيامت) را آسان مي گرداند و مرگ و أجل (معلق) را به تأخير مي اندازد. (تحف العقول: ص218، بحارالأنوار: ج47، ص111، ح17.)
اين ها نمونه هايي از اصول اخلاقي از ديدگاه امام باقر(ع) است كه اگر به همين كليات بسنده شود، مي تواند چنان زندگي خوب و سالم و جامعه اخلاقي براساس آن ايجاد و برپا كرد كه جامعه جهاني، خود مجذوب آن شده و به آن گرايش يابد. از اين رو آن حضرت و نيز ديگر معصومان(ع) مي فرمايند كه اگر مردم سخنان ما را بشنوند، خود مجذوب ما مي شوند و به اهل بيت(ع) گرايش مي يابند.

 



ويژگي ها و صفات حاجي واقعي

¤ علي معروفي
حج، تنظيم كننده رفتار اجتماعي
بي گمان حج به عنوان يكي از پنج گانه هاي اسلام در كنار نماز و روزه و مانند آن از مهم ترين و اساسي ترين نمادهاي دين اسلام است و هر مسلماني به آن شناخته و معرفي مي شود، از اين حجه الاسلام به معناي امر واجبي است كه پس از استطاعت به عنوان نمادي از اسلام شخص مطرح مي شود.
اگر فلسفه احكام اسلامي را در تقرب جويي به خداوند بدانيم و عبوديت را هدف آفرينش مطرح كنيم كه باطن آن ربوبيت بشر و در نتيجه جواز خلافت و ولايت الهي او است، به خوبي روشن مي شود كه حاجي واقعي چه خصوصيات و ويژگي هايي بايد داشته باشد.
خداوند در آيه 203 سوره بقره و نيز آيات 72 و 82 سوره حج، فلسفه و علت حكم حج را ذكر و ياد كرد خدا و دست يابي به تقوا مي شمارد. به اين معنا كه شخص در اين دوره عملي و كلاس هاي تمريني كوتاه مدت، خود را براي دست يابي به مهار و كنترل نفس آماده كرده و زمينه تقويت عقل و شرع در بينش و نگرش و رفتارهاي هنجاري را فراهم مي آورد.
مجموعه آموزه هاي دستوري كه در حج براي حج گزار بيان شده است اين فرصت را به وي مي بخشد تا رفتار اجتماعي خويش را سامان داده و در يك برنامه جامعه پذيري، فرهنگ جديدي را تجربه و براساس آن زندگي كند.
در اين برنامه همه چيز از وي سلب مي شود و تنها پارچه اي سفيد را بر تن مي كند تا خود را با ديگران، يگانه بشمار آورد. در محور يك خانه حركت كرده و در يك مسير با توده هاي مردم از شهري و روستايي و ثروتمند و فقير و بينوا بي هيچ امكان شناسايي و تشخصي گام بر مي دارد تا وحدت و يگانگي و نيز اتحاد انساني را تجربه كند و وحدت مسير و محوريت خداوند و توحيد را بيازمايد و به شكل عملي باور نمايد.
براين اساس مي توان حج گزار واقعي را انساني دانست كه در حوزه بينش به باور توحيد در عبادت رسيده و در حوزه عمل اجتماعي، خود را همانند ديگران در يك جامعه و شرايط، مساوي دانسته كه تنها تقواي الهي موجب برتري و اكرام ايشان مي شود.
ويژگي هاي يك حاجي
اهل بخشش و صدقه و نيكوكاري است و از هرچه خداوند نعمت او كرده به ديگران به ويژه سائلان و محرومان و نيازمندان مي بخشد.
اهل تعاون و همكاري با ديگران است و مي كوشد تا دست ديگران را گرفته و نيازهاي روحي و رواني و مادي و معنوي آنان را برآورده سازد.
در خود هيچ گونه برتري احساس نمي كند و تفاوت هاي ظاهري از رنگ و پوست و لباس و مانند آن را امري جداي از ذات بشر مي شمارد و آن را معيار سنجش و داوري هاي خويش قرار نمي دهد.
بنابر اين قايل به هيچ طبقات اجتماعي و اعتباري نيست و در عمل اين گونه نشان مي دهد كه برادري ديني او بازتابي از برادري خوني و باديگران به حكم وحدت نفس انساني است كه خداوند در آيه اول سوره نساء آن را بيان داشته و فرموده است كه همه شما از يك پدرو مادر آفريده شده ايد و هيچ گونه تفاوت و برتري نژادي بر ديگري نداريد.
حاجي واقعي با مردم است و هر جا مردم گام بر مي دارند با آنان مي رود و براي خود و ديگران استغفار مي كند و از خداوند مي خواهد تا زمينه هاي بازگشت كامل وي را به سوي خود فراهم آورد. (بقره آيه 199)
در جستجوي فضل و رحمت و رضوان الهي است و هر كاري كه انجام مي دهد براي رضا و خشنودي خداوند است و امنيت و آرامش و آسايش را براي همگان مي خواهد. (مائده آيه 2)
ياد قيامت و احترام به آفريده هاي خدا
هنگامي كه خود را در ميان حاجيان و مراسم آن مي يابد به ياد قيامت و روز حشر مي افتد و جانش به سوي آخرت پرواز مي كند و اعمالش را براي دست يابي به آرامش ابدي انجام مي دهد و اين روزها را نمادي از روز بزرگ رستاخيز مي شمارد. (بقره آيه 203)
به ديگران از انسان و حيوان و گياه به عنوان آفريده هاي الهي احترام مي گذارد و از هرگونه هتك حرمت حريم بشر و قداست انسان دوري مي ورزد (مائده 2) و محيط زيست را حفظ كرده و از فساد و تباهي در آن جلوگيري مي كند (مائده آيه 49 و آيات ديگر) زيرا خود را مسئول در برابر همه آفريده ها و مامور به خلافت مي داند كه بايد هر موجودي را به كمال لايق و شايسته اش برساند و از سوي ديگر خود را مامور به آباداني زمين مي شمارد و به خود اجازه تعدي و فساد در خشكي و دريا و گياه و جاندار نمي دهد.
از هيچ كمك ونيكي از آب رساني (توبه آيه 91) و ديگر كارهاي نيك دريغ نمي ورزد (بقره آيه 197) و از اين طريق در جلب رضايت خداوند مي كوشد. (مائده آيه 2)
بنابر اين اهل احسان و نيكوكاري است و خلق و خوي او نسبت به همه موجودات رفتاري پسنديده و نيك است و با حفظ حرمت ها احترام هر موجودي را به جا مي آورد و حق هر موجودي را ادا مي كند.
در رفتارهاي اجتماعي خويش به گونه اي رفتار مي كند كه دور از هرگونه كبر و تكبر و استكبار و تفاخر است، زيرا خود را همانند ديگران، بشري مخلوق مي داند كه هيچ چيز، براي او امتيازي نمي آفريند. (بقره آيه 125 و 199 و سوره حج آيات 52 تا 72)
در همه اعمال خويش اخلاص را در نظر مي گيرد و براي منت گذاري به كسي و يا ريا، عملي را انجام نمي دهد و تنها خداوند را در كارهاي خويش در نظر دارد. (بقره آيه 196 و نيز ال عمران آيه 79)
اهل تولي و تبري است و نسبت به حق، تولي داشته و نسبت به دشمنان حق و اهل باطل از مشرك و كافر، اعلان برائت مي كند و مرزهاي ايمان خويش را از كفر در هر شكل و شمايل مشخص مي سازد. در اين اعلان برائت و شفاف سازي، به مساله ولايت كبراي اهل بيت عصمت و طهارت ايمان دارد و آن را اعلان مي دارد؛ زيرا هر گونه عملي به دور از حكم اطاعت اولي الامر را سرپيچي از اطاعت خدا و رسول مي شمارد و پذيرش و تولي طاغوت را عين كفر به ايمان مي داند. (توبه آيه 3)
از هرگونه بيهوده گويي و باطل سرايي اجتناب مي ورزد (حج آيه 03) و در يك كلمه نمايشي از انسان كامل را در يك محدوده زماني و مكاني به اجرا در مي آورد تا بتواند پس از بازگشت از اين دوره تمرين عملي، در زندگي روزانه خويش در موطن خود آن را ادامه داده و تكميل نمايد. از اين رو خداوند از اين دوره محدود و كوتاه زماني و مكاني و كلاس هاي عملي و آموزش نظري و عملي، به عنوان شعائر الله ياد كرده و آن را بزرگ داشته است. (حج آيات 72 تا 23 و آيات ديگر)
اين ها خصوصيات و ويژگي هاي يك حج گزار واقعي است كه به اجمال بيان و خصوصيات ديگري نيز در هر يك از اين كليات وجود دارد كه آيات و روايات بدان پرداخته كه مجال بيان همه آن ها در اين مختصر نيست.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14