(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 23  مرداد 1389- شماره 19716

شعر
بررسي نقش ويراستاري در ادبيات ويراستار حرفه اي كم است
رمضان در شعر
جايگاه آثار ادبي درنگرش زمان



شعر

ابياتي در باره شهر صيام
كسان كه در رمضان چنگ مي شكستندي
نسيم گل بشنيدند و توبه بشكستند
سعدي شيرازي
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آري افطار رطب در رمضان مستحب است
شاطر عباس صبوحي
همان بر دل هركسي بوده دوست
نماز شب و روزه آيين اوست
حكيم ابوالقاسم فردوسي
چون روزه نداني كه چه چيز است چه سود است
بيهوده همه روز تو را بودن ناهار
حكيم ناصر خسرو قبادياني
آمد از راه، با سرافرازي
ماه تزكيه، ماه خودسازي
رمضانا تو بهترين ماهي
چون كه ماه ضيافت اللهي
خوش عمل هركه بود در رمضان
ترك منكر نمود در رمضان
عباس خوش عمل
چه بود آن نفخ روح و غسل و روزه
كه مريم عور بود و روح تنها
خاقاني شرواني
ثواب روزه و حج قبول آن كس برد
كه خاك ميكده عشق را زيارت كرد
خواجه حافظ شيرازي
به فال نيك تو را ماه روزه روي نمود
تو دور باش و چنين روزه صد هزار گذار
فرخي سيستاني
نزد خداوند عرش بادا مقبول
طاعت خير تو و صيام و قيامت
مسعود سعد سلمان
ني تو را هر شب مناجات و قيام
ني تو را در روزه پرهيز و صيام
مولانا جلال الدين محمد مولوي
ني كار مرد روزه همت شكستن است
گر خضر آبش آرد عيش جوان كند
اميرخسرو دهلوي
رمضان آمد و روان بگذشت
بود ماهي به يك زمان بگذشت
شاه نعمت الله ولي

 



بررسي نقش ويراستاري در ادبيات ويراستار حرفه اي كم است

طه راستين
نويسنده: با عجله و از روي ذوق پرسيدم: «يعني هر چقدر پول بخواهم، مقام بخواهم، ثروت بخواهم، ملك بخواهم و...» همين طور تند و تند رديف مي كردم و حتي مجال جواب دادن هيچ كدام را به او نمي دادم.
ويراستار: با عجله و ذوق زده پرسيدم: «يعني هر چقدر پول بخواهم، مقام بخواهم، ثروت بخواهم، ملك بخواهم، مسكن بخواهم، و...» همين طور تند و تند رديف مي كردم و حتي فرصت جواب دادن را به او نمي دادم.
اين نمونه كار ازمرحله نخست ويرايش يك رمان است. شايد براي اين كار ده تا پانزده نمونه لازم باشد تا كار ويراستاري و نمونه خواني روي آن صورت بگيرد.
برخي از ناشران براي هر متن، روي پانزده نمونه از آن كار مي كنند. از جمله علت هاي اصلي موفقيت اين ناشران، منهاي كتاب هاي پرمحتوا، راه و روش ويژه آن ها در ارائه كتاب از نظر نمونه خواني، غلط گيري و ويراستاري است. آن ها معتقدند ويراستاري عشق و صبر و حوصله مي خواهد.
شايد همين سه عامل باعث بروز مشكلي است كه برخي از نويسندگان و ناشران آن را كمبود ويراستار متخصص در صنعت نشر مي دانند و شايد اگر با ديد ديگري به قثضيه نگاه كنيم همين عشق و صبر و حوصله ويراستاران در كار علتي باشد كه ناشران و نويسندگان كتاب خود را از سر بي حوصلگي به دست آن ها نمي سپارند.
به هر حال از هر زاويه اي كه به اين امر توجه كنيم، نكته اي كه بايد روي آن تامل كرد همان نقش ويراستار در توليد كتاب است و اينكه آيا به اين نقش در صنعت نشر كشور توجه مي شود يا خير؟
نقش ويراستار در عمل جراحي
يكي از وجوه مشترك دلايل اغلب نويسندگان براي اينكه اثر خود را به دست ويراستار نمي سپارند ناشر است.
نادر قدياني؛ مدير انتشارات قدياني مي گويد: نويسنده هاي كارآمد نيز ويراستاران را پذيرفته اند. اين نگاه كه كتاب را به دست ويراستار نمي دادند مربوط به بيست سال پيش است. اكنون نويسنده حرفه اي نقش ويراستار را كاملا مي داند.
او ادامه مي دهد: باتوجه به اينكه وقتي نويسنده قلم به دست مي گيرد و تحرير مي كند، در عالمي است كه بيشتر به زيبايي هاي اثر مي انديشد كمتر به ادبيات و جملات آن توجه مي كند. يك كلمه را در جايي سر هم و در جاي ديگر جدا مي نويسد. تنها كسي كه مي تواند به اين جملات سر و سامان بدهد ويراستار است.
قدياني معتقد است: اكنون در همه انتشاراتي هاي فعال و حرفه اي نقش ويراستار كاملا روشن است و از ويراستار براي توليد اثر صددرصد استفاده مي شود.
او مي گويد: ناشران فعال و حرفه اي كه با نويسندگان حرفه اي كار مي كنند نقش ويراستار را نمي توانند ناديده بگيرند.
قدياني توليد كتاب را به يك عمل جراحي تشبيه مي كند كه نويسنده، نقش دكتر جراح را برعهده دارد و ويراستار هم دكتر بيهوشي است. اگر ويراستار نباشد غيرممكن است بتوان عمل جراحي را انجام داد. حتي مترجمان نيز وقتي كتاب را ترجمه مي كنند نياز به ويراستار حرفه اي، كه با كار ترجمه آشنا باشد، دارند.
وي مي افزايد: البته نويسندگان حرفه اي مي توانند كار ويراستاري اثر نويسنده ديگر را انجام دهند. چرا كه تجربه آن ها را به اين شناخت رسانده كه وقتي اثر ديگري را مي خوانند آن را با نگاه ويرايشي بررسي مي كنند و اين اتفاقاً كار بسيار خوبي است.
ويراستار حرفه اي كيست؟
نبود ويراستار حرفه اي يكي از مهمترين دلايلي است كه نويسندگان براي عدم رضايت از كار ويراستاري كتابشان ارائه مي كنند.
شهرام شفيعي كه خود هم نويسنده و هم ويراستار آثار كودك و نوجوان است، در اين موضوع حق را به نويسندگان مي دهد و مي گويد: تعداد ويراستار حرفه اي در حوزه كودك و نوجوان به تعداد انگشتان دست است. كساني كه امروز به عنوان ويراستار فعاليت مي كنند يا يك نسخه پردازي ساده و يا غلط گيري انجام مي دهند.
او در گفته هاي خود، علاوه بر وضعيت انتفاع ويراستاران، بي توجهي به نقش ويراستار را، چه در مرحله نقد كتاب و چه در مرحله انتخاب آن به عنوان كتاب نمونه و...، عنوان مي كند. او كه تاكنون حدود صد كتاب ويراستاري كرده، براساس همين تجربيات در پاسخ به اين سؤال كه در حوزه ويراستاري چه اتفاقي بايد بيفتد كه هنوز نيفتاده، پيش از هر پاسخي مي گويد: مسئله ويراستاري در ادبيات با يك نظرخواهي ساده، كه در چند سال گذشته بارها مطرح شده، حل نمي شود. بايد مراكز و ناشراني باشند كه از طريق تشكيل كار گروه هاي تخصصي و نشست هاي كاربردي مسئله را روشن و پس از دستيابي به يك راه حل عيني آن را در كار خود اعمال كنند. از همين روست كه او معتقد است: مسئله ويراستار بايد از طريق انتشاراتي هاي بزرگ و فعال نهادينه شود.
شفيعي با بيان اينكه منظور از ويراستار متخصص، ويراستار با معني جهاني آن است نه نسخه بردار و غلط گير تاكيد مي كند: در حال حاضر كار ويراستاري در كشور تبديل به يك نسخه پردازي ساده و ويراستاري سطحي شده است.
او البته مسائل اقتصادي را فراموش نمي كند و بخشي از مشكل را متوجه اين بخش مي داند. شفيعي بر اين باور است: تا زماني كه تابع مادي ماجرا حل نشود طبيعي است كه ناشرها از حضور ويراستار توانا در روند توليد كتاب استقبال نمي كنند.
او البته براي ويراستار توانا هم تعريف مشخصي دارد و مي گويد: ويراستار توانا كسي است كه هم در شكل و هم در محتواي اثر نظر دهد و هم وارد مباحث فني آن اثر شود؛ البته با جلب موافقت نويسنده اين اتفاق در صنعت نشر ما رخ نمي دهد چرا كه ممكن است نويسنده بخشي از كار ويراستار را بپذيرد و بخش ديگري را نپذيرد.
چرا نويسندگان به ويراستارها بي اعتمادند؟
داود غفارزادگان اما اگرچه معتقد است مشكل ويرايش در تمام شاخه هاي ادبيات وجود دارد ولي اين مشكل را در كتاب هاي آموزشي به دليل مخاطب و شمارگان بالا و همچنين تاثيرگذاري بيشتر آن ها جدي تر مي داند.
اين نويسنده مي گويد: قطعاً در تمام شاخه هاي ادبيات ويراستار نقش بسيار مهمي را ايفا مي كند. در اروپا و آمريكا هيچ كتابي بدون ويرايش چاپ نمي شود ولي نكته مهم اينجاست كه ويراستاران آنها خيلي حرفه اي هستند و تمام مولفه هاي داستان را مي شناسند. اينجاست كه وقتي او از ويراستاران حرفه اي ديگر كشورها سخن مي گويد به اظهار تاسف از اينكه «در ايران چند ويراستار حرفه اي بيشتر نداريم» ادامه مي دهد: نويسندگان فقط مي توانند به اين ها اعتماد كنند و كتابهايشان را با خيال راحت به آنها بسپردند.
از اين روست كه او در مورد ويراستاران ديگر به عنوان يك نويسنده «ترجيح مي دهد كتابش ويراستاري نشود تا اينكه توسط اين افراد ويرايش شود.»
او البته جايگاه و اهميت ويرايش را يادآوري مي كند و با تاكيد بر اينكه در شرايط عادي حتماً بايد كتاب ها ويرايش شوند توضيح مي دهد: لازم است جايگاه ويرايش و ويراستار در ايران مشخص شود نه اينكه هر كسي مي خواهد براي يك نفر كار پيدا كند او را به عنوان ويراستار معرفي كند. كار ويراستار به ويرايش زباني منحصر نمي شود اگرچه همين ويرايش زباني را هم اكثرا با غلط انجام مي دهند. اگر تعداد بيشتري ويراستار حرفه اي داشتيم اين افراد در قالب تشكلي گردهم مي آمدند و يكي از مهمترين كارهايي كه مي توانستند انجام دهند اين بود كه با رسم الخط واحدي بنويسند. همان طور كه تأكيد كردم حضور ويراستار در كنار نويسنده لازم است و حتما بايد حضور او از جانب نويسندگان تحمل شود ولي اين امر شرايطي دارد كه بايد بدان دست يافت.
اين نويسنده تأكيد مي كند: زماني ويراستاري حرفه اي انجام مي شود كه هم در موضوع و هم در فرم تخصصي باشد: دليل اين كه برخي نويسندگان از ويرايش آثارشان سرباز مي زنند غرور آنها نيست بلكه دليل آن وضعيت آشفته ويراستاري است.
وي در بخش ديگر صحبت هايش وظيفه ويراستار را به ويرايش زباني منحصر ندانسته و تأكيد مي كند: يك ويراستار حرفه اي با نويسنده تشريك مساعي مي كند و در مورد حذفيات، تغيير بخش هايي از كتاب، وصف ها و شخصيت ها نظر مي دهد. ويراستار نه فقط روي عناصر زبان بلكه روي عناصر داستان هم نظر مي دهد. نويسندگان بزرگ جهان هم زيرنظر ويراستارانشان كار مي كنند و در ايران هم بايد اين امر جا بيفتد.
نويسنده رمان معروف «فال خون» راه حل هايي را هم براي برون رفت از اين مشكلات پيشنهاد مي كند: اول اينكه جايگاه و تعريف ويراستاري مشخص شود، دوم اينكه به اين مسئله حرفه اي نگاه شود، كلاس هاي آموزش رسمي و آكادميك براي ويراستاري درنظر گرفته شود، جمعي از بزرگان عرصه ويراستاري در كنار هم جمع شوند و به عنوان مرجع و مركز اين امر به مسائل مربوطه رسيدگي كنند و همچنين تأييد اين گروه براي به كار گرفتن يك فرد به عنوان ويراستار حرفه اي مدنظر قرارگيرد.
ويراستار كيست؟
به اعتقاد شهرام اقبال زاده نويسنده، مترجم و دبير انجمن نويسندگان كودك و نوجوان ويراستار كسي است كه به مقوله زبان تسلط كافي و بسنده دارد و از سوي ديگر نسبت به مسائل فرهنگي و اجتماعي مسلط و همچنين به تغيير و تحولات زبان از نسلي به نسل ديگر واقف است. ويرايش يك پيوستگي و رابطه ديالكتيكي و همه جانبه با موضوعات فرهنگي جامعه دارد و يك مقوله صرف زباني نيست و به همين دليل ويراستار هم كسي است كه ضمن تسلط به ساختار زباني به مسائل جامعه نيز اشراف دارد.دبير انجمن نويسندگان كودك و نوجوان هم تعداد كم ويراستاران حرفه اي را مورد اشاره قرار داده و تعداد آن ها را كمتر از انگشتان يك دست مي داند. او مي گويد: اگر چه ما از دوران مشروطه نشر صنعتي داريم ولي هنوز در ايران ويراستاري به صورت حرفه درنيامده و ويراستار حرفه اي هم به تعداد انگشتان دست داريم. ناشران اكثرا ويراستار حرفه اي ندارند برخي از آنها كه اصلا ويراستار ندارند. ما در ادبيات كودك دو يا سه ويراستار حرفه اي داريم كه اينها نيز سر ويراستار چند انتشارات هستند و وقتي سر يك فرد خيلي شلوغ مي شود ميزان دقت او كمتر مي شود.

 



رمضان در شعر

علي خوشه چرخ آراني
بار ديگر در چرخه منظم هست به رمضان رسيده ايم، ماه آمرزش و رحمت و ماه صعود معنويت، ماه تزكيه نفس و خودسازي. ماه از خويش تا معبود رفتن و ماه پرواز با دو بال قنوت از زمين تا صوامع ملكوت و شكوفايي غنچه هاي معنويت در سكوت سبز و درخشان روزه داران و در حيرت ارغواني سالكان كوي دوست. آنان كه در لحظات پاك پيچك هاي عبادت عند ربهم يرزقون اند و در شبنم هاي لطيف سرازير بر چهره كه در سرچشمه حضور سالكان عند مليك مقتدر است، شكوه حضورشان يافت مي شود.
روزي نوعي تشبه به موجودات آسماني و فرشتگان روحاني است زيرا كه فرشتگان را طعامي نيست جز حمد و تسبيح خداوند سبحان و روزه دار واقعي با دم فرو بستن از طعام دنيوي و مراقبت كلام و چشم و گفتار و رفتار به سان فرشتگان الهي مي گردد و روزه به سان دارويي شفابخش است كه آن چنان قدرتي به انسان مي بخشد كه مصرف آن براي تمام عمر انسان مؤثر خواهد بود.
به مي سجاده رنگين كن گرت پير مغان گويد
كه سالك بي خبر نبود ز راه و رسم منزل ها حافظ
اما رمضان كه ماه نهم از ماه هاي قمري و بين شعبان و شوال است از مصدر «رمض» و به معناي شدت گرما و تابش آفتاب سوزان بر رمل است. در غياث اللغات آمده است كه: رمضان سنگ گرم است و از سنگ گرم پاي روندگان مي سوزد و شايد اشاره به وقت وضع اين اسم در شدت گرما داشته باشد چون گناهان را مي سوزاند و معناي «رمض» سوخته شدن پاي از گرمي زمين است چون ماه صيام موجب سوختگي و تكليف نفس مي شود كه اين احتمال با اين فرموده رسول اكرم كه «انما سمي رمضان، لانه يرمض الذنوب» اين ماه را رمضان گويند چون گناهان را مي سوزاند، هم خوان است.
با نگاهي اجمالي و تورق آثار شاعران فارسي زبان عموما و شيعي خصوصا به يك نكته ظريف خواهيم رسيد كه از ميان ماه ها و شهور قمري دو ماه رمضان و محرم الحرام مورد عنايت و توجه ويژه قرار گرفته اند.
اگر دليل توجه آنان به ماه محرم را به خاطر حماسه عظيم عاشوراي حسيني(ع) بدانيم، ماه مبارك رمضان هم به واسطه قداست و حوادث مهم متفقه در آن اعم از وجوب فريضه روزه، شب قدر، شهادت امام علي(ع)، شب زنده داري ها، شيريني و حلاوت سحر و افطارش، ميلاد كريم اهل بيت امام حسن مجتبي(ع) و... نيز مورد توجه است كه در اين مقال كوتاه و در استقبال از اين ماه خجسته به پاره اي از حوادث از نظرگاه شاعران فارسي زبان توجه مي شود.
رمضان با روزه پيوند خورده است و روزه يكي از فرايض دين مقدس اسلام است كه در اين ماه واجب گرديده و اهدافي همچون سلامتي و تندرستي جسم، تقوا و پرهيزكاري و پرورش اراده، تزكيه نفس و وارستگي، تصفيه اخلاق از عادات مذموم و اصلاح جامعه و... است.
اندرون از طعام خالي دار
تا در او نور معرفت بيني
«سعدي»
ماه رمضان آمد، آن بند دهان آمد
زد بر دهن بسته تا لذت لب آمد
«مولانا»
رمضان از ديرباز در ادبيات فارسي و شعر شاعران جايگاه ممتاز و ويژه داشته، به گونه اي كه بسياري از شاعران از گذشته هاي دور، حلول هلال شهر صيام را به مخاطبين خود تبريك و شادباش و رعايت حرمت اين ماه عزيز را به مخاطبان و ممدوحان خود گوشزد نموده تا آن جا كه مي توان از ويژگي هاي ممتاز و برجسته شعر فارسي را «رمضان ستايي» دانست.
خجسته باد و مبارك قدوم ماه صيام
بر اوليا و احباي شهريار انام
«نزاري قهستاني»
گر در مه صيام خوانده شود اين مديح
بر تو به خير مديح و مه صيام
سوزني سمرقندي
آمد شهر صيام سنجق سلطان رسيد
دست بدار از طعام مائده جان رسيد
مولانا
مرحبا نو شدن و آمدن ماه صيام
حبذا واسطه العقد و شهور ايام انوري
رمضان معراج تعالي انسان به جهان والا و بالاست و به سان اسب تندپاي تندرويي است كه به مدد آن مي توان مسير عشق و تعالي را پيمود و آن را براي عروج مبنا قرار داد و بر خوان نعم الهي جلوس و از مائده رباني و سماوي آن بهره ها برد.
گر تو را سوداي معراج است بر چرخ حيات
دان كه اسب تازي تو همت در ميدان صيام
بر سر خوان هاي روحاني كه پاكان نشسته اند
مر تو را هم كاسه گرداند بدان پاكان صيام مولانا
يادمان باشد كه حركت يكنواخت و مكرر و ملال آور و حزن آفرين زندگي را در برهه اي از زمان و يا مكان نقطه عطف و انفجار نوري لازم است تا در پس كوچه هاي مادي و در اوج دل بستگي به تعلقات، تقيدات و تعنيات زودگذر گوهر نفس را خانه تكاني نموده و رمضان به سان خانه نويي است براي ما خاكيان آلوده به تمنيات ظلماني و بارش تگرگي است براي شستشوي جان و رفت و روي دل از زيادي هاي غبارهاي آيينه برانداز.
سالي دراز بوده اي اندر هواي خويش
ماهي خداي را شو و دست از هوا بدار
عطار
دلا در روزه مهمان خدايي
طعام آسماني را سزايي
مولانا
تا لبان بسته ام از نوش لبان مي برم آزار
من اگر روزه بگيرم رطب آيد سربازار
تا بهار است دري از قفس من نگشايد
وقتي اين در بگشايد كه گلي نيست به گلزار «شهريار»
ماه رمضان ماه فرصت هايي است كه نمي توان در هيچ ماه ديگري در سال آن ها را تجربه كرد. حلاوت و طراوت افطارهاي به يادماندني و وجد دروني از انجام فرمان الهي
خمار باده در چشمم سيه كرده است عالم را
بيا ساقي كه وقت شام بايد روزه واكردن
كليم كاشاني
اشك چشمم در دهان افتد كه افطار از آنك
جزكه آب گرم پستي نگذرد ازناي من
خاقاني
لحظه هاي فيوضات رحماني سحرها و هنگامه هاي رهايي از غصه ها و قصه هاي دنيايي. سحرهايي كه نقطه آغازين و شروع ستيزه با هواهاي نفساني و خودسازي است، وقت اجابت دعا و لحظه گشوده شدن درهاي رحمت:
هر سحرگاهش دعاي صدق ران
پس به سويش عرش فرسايي است
خاقاني
به دعاي سحرگهانه تو را
برساند به من خداوندم
سوزني سمرقندي
و در پايان يادمان باشد كه در اين ماه مهماني فضل خداوند، نخوردن هدف نيست بلكه ابزار تعالي و عروج روح است و يادمان باشد كه بايد در اين ماه تمامي اعضا و جوارح مان از حسد و كينه و ظلم و بي خردي و دل تنگي و رذايل تهي و صاف و روشن دعوت حق را اجابت كنند و گوش هاي مان نبايد لغوي بشنود و چشم هاي مان نبايد لهوي ببيند و دست هاي مان نبايد حرامي مرتكب شود و پاي مان نبايد قدمي به سوي گناه رود.
هر عضو را بدان كه به تحقيق روزه اي است
تا روزه تو روزه بود نزد كردگار
اول نگاهدار نظر تارخ چوگل
ور چشم نو نيفكند از عشق خويش خار
ديگر ببند گوش زهر ناشنودني
كز گفت و گوي هرزه شود عقل تار و مار
ديگر زبان خويش كه جاي ثناي اوست
غيبت و دروغ فرو بند، استوار
ديگر به وقت روزه گشادن مخور حرام
زيرا كه خون خوري تو از آن هزار بار عطار نيشابوري
بياييد اين فرصت يك ماهه را غنيمت شماريم و دعوت كريمانه حق را اجابت و انبان تهي خود در اين ماه را ذخيره عقبا سازيم.
غنيمت دار رمضان را جوييد روي نموده است
وعيد گر كنار رستي، از غم آن بركنار دستي
اگر امر تصوموا را نگه داري به امر رب
به هر يارب كه گويي لبيك دو بارستي
مسعود سعدسلمان

 



جايگاه آثار ادبي درنگرش زمان

محمد طالبي
دگرگوني درشيوه نگرش به آثار ادبي نكته مهمي است و نيز نوع كيفيت اين دگرگوني ها و درميزان تفاوت ميان نظرگاه هاي مختلف. مثلاً براي آثار«فنيموركوپر» مي توان قدر بسيار قائل شد. شايد كوپر از جهاتي هم طرازبا «والتراسكات» باشد، اما والتراسكات نبايد با كوپرياكوپر با والتر اسكات مقايسه شود. هريك از ايشان به شيوه خودشان بزرگ هستند.
هريك از آنها، بي همتا واصيل اند و هر دوي آنان با آثارشان جايي در ميان بزرگ ترين گنجينه هاي هنر جهان بدست آورده اند. براي مثال نام هايي چون «رادكليف لافونتن، كريمر،چارلز ديكنز، ويكتورهوگو»، نام هايي مهم و به حق مشهورهستند؛ اما نمي توان آنها را درهمان زمره اي آورد كه نام «سروانتس، والتر اسكات، كوپر، كوته» به مثابه رمان نويس مي آيد. اما جان كلام، در تفاوت ميان نگرش ما نيست بلكه در دلايلي است كه سبب مي شود هنرمند، چنان قدرو رفعتي بيابد كه نگرش نسبت به او متفاوت شود. چنين تفاوت هايي درارزيابي، شايسته توجه است. اما تنها نكته قابل توجه دربررسي اين موضوع نيست. به عنوان نمونه «بلينسكي» درمقاله خود درباره ارواح مرده گوگول، آثار گوگول را با «ژرژساند» مقايسه كرد. به گفته بلينسكي:
«ژرژساند نه تنها درادب فرانسه كه براي ادبيات جهان اهميتي والا دارد حال آنكه گوگول با آن قريحه بي همال، مطلقا هيچ اهميتي ممكن است براي ادبيات جهان نداشته باشد و تنها درمحدوده ادبيات روسيه بگنجد. نام ژرژساند به زمره نويسندگان بزرگ اوپا پيوست؛ حال آنكه كنار گذاشتن نام گوگول دركنار «هومرو شكسپير» خوار داشتن ذوق سليم است.»
و اين ها سخنان مردي است كه احترامي عميق به گوگول داشت.
البته زمان نشان داده است كه بلينسكي دراشتباه بوده است؛ چرا كه تاثير آثار ژرژساند رفته رفته ضعيف شده است؛ درحاليكه شهرت گوگول باليده و درسراسر جهان پراكنده شده است. اما دراين مبحث ما، كاري به اين مسائل نداريم بلكه به آن چيزي كار داريم كه سبب چنين ارزيابي هايي مي شود. داستايوفسكي درخاطرات نويسنده درباره مرگ ژرژساند چنين نوشت:«تصور نمي كنم دراين مورد اشتباه كرده باشم اگر بگويم كه تا آنجا كه به خاطر مي آورم ژرژساند ازميان هفت تن نويسنده اي كه ناگهان در اروپا شهرت يافتند بي درنگ مقام نخست را به دست آورده بود. حتي چارلزديكنز كه او را نيز درهمان دوران كشف كرديم احتمالا درچشم خوانندگان از توجه كمتري بهره مند شده است تا چه رسد به بالزاك كه پيش از رساند بدست ما رسيد و از قلم او آثاري چون «اوژني گرانده» و ««باباگوريو» را درسالهاي و 1830خوانده ايم».
دراين راستا جالب است ارزيابي بلينسكي را از والتراسكات با عقيده استاندال مقايسه كنيم:
«مي بينيد كه چه شمار انبوهي از مردان و زنان علاقه داشتند كه سروالتر اسكات را مردي بزرگ بدانند. علي رغم اين شمارانبوه، من هرگز سر آن ندارم كه نقاب تزويري را كه در قرن نوزدهم مد و مطلوب بود بر چهره بزنم. من با همه صداقتم عقيده ام را اعلام مي دارم كه درعرض 10سال، شهرت اين
رمان نويس اسكاتلندي به نصف خواهد رسيد».
اساس اين اعتقاد استاندال به دليل مثال هايي بود كه از تاريخ گرفته بود:«شهرت ريچارد سون در فرانسه با اسكات برابر بود». ريچاردسون نيز مانند اثر والتراسكات درپاريس مشهور تر از انگليس بود.پيش بيني هاي استاندال درباره والتر اسكات به حقيقت نپيوست و آثار وي در بوته زمان براي دوراني به كفايت طولاني مقاومت كرد.
در دوران هاي مختلف همه نوع داوريهاي گمراهانه و خطا وجود داشته است. نگرش شكاكانه به نويسندگان بزرگ، ستايش ناسزاوار نويسندگاني كه قريحه اي داشته اند و توفيق ديوانه وار آثار ضعيف هنري. مثلا در فرانسه زماني، رمانهاي اوژن سو-چون، اسرار پاريس محبوب و مقبول بودند. آثار اوژن سوكه از نگرش احساسي نويسنده نسبت به فقر و رنج تاثيرهاي ملودرام سبك و مبتذل و برگشت هاي ناگهاني بخت بودند نزد بسياري از معاصران وي ارزشي والاتر از آثار بعضي از بزرگترين نويسندگان از جمله بالزاك داشتند.
محبوبيت وسيع نويسندگان بي قريحه اي در ميان معاصرانشان نيز پديده اي بغايت مشهور است. بر همين منوال مي توانيم از بسياري نويسندگان بزرگ ياد كنيم كه شهرت خود را بسي دير بدست آوردند. روال كار ادبي بعضي از نويسندگان بسي گوياست. با اين همه نبايد بگذاريم كه اين امر ما را به اين نتيجه گيري كه گاه بعضي نظريه پردازان بدست آورده اند برساند كه معاصران هر نويسنده معمولا در ارزيابي خود از آثار وي راه خطا مي پويند. اين نتيجه گيري نادرست است. اول از آن رو كه ميان نيروي دروني هر اثر هنري و نيازهاي زيبايي شناختي زمانه آن رابطه اي بس عميق و مهم وجود دارد. هنرمند در آثار خود به خوانندگاني انتزاعي خطاب نمي كند، بلكه خطاب وي به مردمي است كه در جامعه او زندگي مي كنند و او خود تحت تأثير مقاومت ناپذير انديشه ها، احساسها و آمال زمانه خويش است. اين واقعيت واكنش آني معاصران هنرمند بزرگ را نسبت به اثر وي بيان مي كند. اينكه نيازهاي زيبايي شناختي و ذوقي مردم در مرحله اي از تكامل جامعه چه از حيث ماهيت اجتماعي و چه از نظر سطح پختگي و شايستگي متغير و متفاوت است امري است ديگر. البته اين امر نشان خود را بر شيوه استقبال از اثر تازه بر جاي مي گذارد و نيز بايد پيچيدگي رابطه ميان كشف هنري و شيوه «جا افتادن» آن در نزد خوانندگان و رابطه ميان چگونگي و ماهيت تعميم هنري و برون تاب اجتماعي و روان شناختي را نيز به شمار آورد. شيوه پيوستن آثار بزرگ ادبي به بخشي از فرهنگ دوران آينده، خود پديده اي بس متنوع و بغرنج است. تقدير و نقش اجتماعي- زيبايي شناختي اين آثار غالباً ارتباطي با هدفهاي اصلي مؤلفشان ندارد و حتي به كلي با آنها مغاير است.
رومن رولان در اين باره مي گويد: «براي تاريخ نگار ادبي جالب است كه به وضوح دريابد كه در نويسندگاني چون روسو، والتر، كدام چيزهاست كه از آنان جلوتر است و چه چيزهايي در آنان «هر چند كه خود ايشان از آن آگاه نيستند» به آن آينده اي تعلق دارد كه اگر مي توانستند پيش بيني اش كنند بي درنگ از آن همه مي بريدند».
عقيده آينده، چيزي است پهناور و نامعين؛ كه در مورد اثر ادبي در برگيرنده بسا دورانهاي متفاوت و بسا مردمان متفاوتي است كه به آن اثر نياز دارند و از همين روست كه سرنوشت اثر ادبي چنين جالب و پيچيده است. تغييراتي كه با گذشت ساليان در شيوه نگاه كردن به آثار ادبي پديد مي آيد، چيزي نيست كه در دوره محدودي رخ بدهد. اين تغييرات تنها در نحوه هاي نگرش به آثار متعلق به گذشته دور يا نزديك پديد نمي آيند بلكه بر ادبيات دوران ما نيز تأثير مي گذارند. مثلا در زمانه ما ممكن است درباره آثار بعضي از نويسندگان تغيير عقيده هاي مهمي صورت بگيرد و وجوه و چهره هاي به كل متفاوتي از آثار كشف بشود. بي شك زندگي خلاق هر نويسنده اي بي همتاست. اما به نظر مي رسد كه باز قواعدي هستند كه در همه موارد مصداق دارند، قواعدي كه هنوز بايد از راه تحقيق و بررسي آشكار شوند. همه نوشته هاي نويسندگان از محك زمان ممكن است پيروز به در نيايند. بهترين آثار ادبيات آلمان، آثار خوب «شيلروگوته» است؛ چراكه ديگر هيچ نويسنده اي كه برخوردار از چنان قريحه اي باشد كه بتواند راه آنان را در پيش بگيرد پديد نيامد. در اين بين، نيمي از آثار شيلرو- نه، دهم- آثار گوته مورد توجه قرار نگرفتند اما بقيه آثارشان نسبت به هر آنچه تاكنون به زبان آلماني نوشته اند برتري مقايسه ناپذيري دارد.
گاه گفته مي شود كه اثر هنري راستين فناناپذير است. اين سخن تنها بدان معنا حقيقت دارد كه اهميت و معناي تعميم هاي آن به دوران خاصي محدود نباشد. با اين همه همين واقعيت كه آثاري كه در طي نسل هاي بسيار در زمره آثار كلاسيك شمرده مي شدند اكنون ديگر تأثير خود را از دست داده اند، نشان مي دهد كه ظرفيت و توان خلاقشان از ميان رفته است. مسلما همه عناصر متشكل آنها در آن واحد از كار نمي افتد. اثر هنري مانند نظام پيچيده اي است كه از لايه هاي متفاوتي به وجود آمده كه با يكديگر رابطه اي پويا دارند و يكپارچگي زيبايي شناختي خود را، حتي وقتي كه بعضي از عناصر آن از حيث زيبايي شناختي بي اثر شده باشند، حفظ مي كند. چنان كه در سرنوشت بسياري از آثار هنري و از جمله در شاهكارهاي ادبي، مي توان آن را مشاهده كرد. آنچه در اين مورد با آن روبرو هستيم مسئله فرونشاندن توان خلاق اثر نيست بلكه مسئله نگريستن بدان از زاويه اي تازه است. حتي وقتي كه با چنين «خنثي شدگي» هاي زيبايي شناسانه اي روبرو مي شويم باز بايد درباره پايان يافتن انرژي دروني آن و از آزمون نهايي زمان، با احتياط سخن بگوئيم.
در اينجا بايد از سخنان فناناپذير «آناتول فرانس» ياد آوريم:
«نه خير، داوري هاي آيندگان هرگز خالي از خلل نيست كه غالبا بسيار عارضي است و به هر تقدير، چگونه مي توان آنها را نهايي دانست؟ چرا كه آيندگان هرگز پاياني ندارند، و نسل هاي تازه همواره داوري پيشينيان خود را از نو تصحيح مي كنند. قرن هفدهم، رونسار شاعر فرانسوي كه به پدر شعر فرانسه مشهور بود را متهم و محكوم كرد. قرن هجدهم اين محكوميت را تأييد كرد و قرن نوزدهم آن را لغو كرد. كسي چه مي داند كه قرن بيستم و بيست و يكم چه رايي خواهد زد؟ زبان به سرعت در تطور و تغيير است و براي درك او بايد سخت فرهيخته بود.»
آناتول فرانس به واقعيت هاي فراواني اشاره مي كند كه نمايانگر وجود تغييرات در نگرش به آثار نويسندگان گوناگون و كاهش يافتن تأثير آنها بر جماعت خوانندگان است.
آناتول فرانس در جايي ديگر مي گويد:
«گاه شهرت با گذشت زمان از ميان مي رود. شهرت بسياري از نويسندگان، مرده است. شاعر فرانسوي «دوبارتا» در دوران زندگي اش از رونسار، مشهورتر بود. چه كسي يقين دارد كه شهرت او بازنخواهد گشت؟. بيست سال پيش لامارتين ديگر از يادها رفته بود اما «موسه» همچنان به شدت ستوده مي شد و سپس با گذشت زمان محبوبيت خود را از دست داد. اكنون هر دو ستايشگران خود را به دست آورده اند.»
سرنوشت ميراث هر نويسنده غالباً در قرن هاي مختلف، متفاوت است. مثلاً «كمدي الهي دانته» را درنظر بياوريم كه در بسياري از كشورهاي اروپايي به سرعت به شهرت و شناخت دست يافت. اما در فرانسه سالها گذشت و ناشناخته ماند. «ورنرپ. فريدريش» نويسنده كتاب «شهرت دانته در خارج» در اين باره چنين مي نويسد:
«فرانسويان، به استثناي كريستين دوپيزان و از همه مهمتر، مارگريت دوناوار- در طي قرون و تا زمان مرگ ولتر و طليعه رمانتيسم، به دانته توجهي اندك داشتند. رنسانس فرانسوي پيام هاي شاعران ايتاليايي همچون «پتراركاآريوستر» و «كاستيليونه» را دريافت اما با دلايل فراوان منطقي، دانته را قرون وسطايي مي شمرد تا مدرن».
بطور مثال: تأثير لئوتولستوي و داستايوفسكي در كشورهاي مختلف بسي پيچيده و متفاوت بود. كافي است كه به تأثير تولستوي در هندوستان و بعضي كشورهاي شرقي توجه كنيم كه تولستوي را پيش و بيش از هرچيز فيلسوفي مذهبي مي دانستند و يا در اروپاي غربي كه از داستايوفسكي به خاطر نظريه وي درباره تراژدي وجود و حقارت انساني، علي رغم انتقادهاي شديد وي كه در بعضي آثارش بيان شده و علي رغم حمله هاي پرشور او به دنياي سرمايه داري، اسطوره اي ساخته بودند. مثال بارز و نمونه وار از برداشت ها و نگرش هاي متفاوت از يك نويسنده به سبب شرايط ملي گوناگون، نمونه «هاشك» نويسنده اهل كشور جمهوري چك است. آثار او در بسياري از كشورها به عنوان نويسنده اي بزرگ و بيشتر به خاطر خصلت و روانشناسي قهرمان وي در «شويك سرباز شجاع» پيش از آنكه در وطن خود شهرت يابد به محبوبيتي عظيم دست يافت.
ارزيابي هاي گوناگون از آثار ادبي كه در دوران هاي مختلف صورت مي گيرد و ارزيابي هاي متفاوت از آنها در كشورهاي گوناگون تنها نتيجه و معلول خصلتي پنهاني در درون آن نيست. اين تفاوت ها نتيجه رابطه متقابل محتواي شاعرانه آنها با نيازها و خواست هاي خوانندگان گوناگون است.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14