(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 12 دی 1389- شماره 19829

نوحه خواني توسط فرمانده عمليات نيروي هوايي ارتش
احياي سينماي دفاع مقدس
هشت فيلم سينمايي جنگي در جشنواره بيست و نهم
طرح گمانه هاي جديد از زبان رئيس سابق شبهه نظاميان فالانژيست لبنان
گروگان ها بين برباره و كرنتينا به شهادت رسيدند



نوحه خواني توسط فرمانده عمليات نيروي هوايي ارتش

زماني كه ايشان با لباس سياه در ميانه دسته عزاداري مي ايستاد و شروع مي كرد به روضه خواني ، به هرفردي كه مي گفتي اين بنده خدا فرمانده عمليات نيروي هوايي ارتش است ، امكان نداشت باور كند.
به گزارش فارس، عباس بابايي، به تاريخ چهاردهم آذر سال 1329 در شهر قزوين به دنيا آمد.با ورود هواپيماهاي فوق مدرن اف ـ 14 به سازمان رزم ارتش ايران، عباس بابايي جزو معدود افسران جوان نيروي هوايي ارتش بود كه براي هدايت اين جنگنده دوره ديد. بابايي در ارديبهشت 1366 به درجه «سرتيپي» نايل گرديد. وي سرانجام در، 15 مرداد 1366 در سن 37 سالگي و پس از 60 ماموريت جنگي موفق ، همزمان با عيد سعيد قربان ، از ناحيه گردن مورد اصابت گلوله ضد هوايي بعثيون قرار گرفت و به شهادت رسيد.
از جمله ويژگي هاي شهيد بابايي التزام ايشان به حضور در هيئات عزاداري و شركت در تعزيه سنتي پدرش و خادمي و مداحي در آن ها تا پايان عمرش بود. زماني كه ايشان با لباس سياه در ميانه دسته عزاداري مي ايستاد و شروع مي كرد به روضه خواني ، به هركس مي گفتي اين بنده خدا فرمانده عمليات نيروي هوايي ارتش است ، امكان نداشت باور كند.

 



احياي سينماي دفاع مقدس
هشت فيلم سينمايي جنگي در جشنواره بيست و نهم

نمايش هشت فيلم درباره دفاع مقدس و مرتبط با مفهوم مبارزه با نيروهاي بيگانه در بيست و نهمين جشنواره بين الملي فيلم فجر اميدواري نسبت به آينده اين سينما و افزايش توليد در اين عرصه را بيشتر مي كند.
بيست و نهمين دوره جشنواره فيلم فجر ميزبان هشت فيلم سينماي دفاع مقدس است،
فيلم هايي كه بخش هايي از تاريخ دفاع مقدس را روايت مي كنند. با توجه به شرايط فعلي سينماي ايران و استقبال مخاطبان از
فيلم هاي كمدي و عامه پسند توليد هشت فيلم مربوط به دفاع مقدس اگرچه سهم اندك اين سينما از سبد توليد را نشان
مي دهد ، اما تلاش براي احياي دوباره اين سينما، كه زماني هم مي توانست مخاطب گسترده داشته باشد و هم نظر مثبت منتقدان را جلب كند مشهود است.
در سال هاي پس از جنگ، طبيعي است كه ساخت فيلم دفاع مقدس ضرورت ها و مختصات تازه پيدا كرده است، نسل جديد نسلي كه واقعيت دفاع مقدس را درك نكرده براي اطلاع پيدا كردن از ناگفته هاي جنگ نياز به منابع اطلاعاتي دارد كه يكي از آنها سينما است. از سويي ديگر حفظ دستاوردهاي دفاع مقدس ضرورتي قابل انكار است، اين مسائل است كه توليد و اكران فيلم جنگي را به يكي از مهمترين برنامه ها و اهداف مسئولان سينمايي تبديل مي كند.
نكته جالب اين كه چهره هاي مطرح سينماي دفاع مقدس در دهه 60 و 70 در اين فهرست حضور ندارند و كارگردان هايي كه پيشتر به موضوع هاي خانوادگي و اجتماعي علاقه نشان داده بودند در زمينه سينماي دفاع مقدس تجربه مي كنند. از ميان چهره هايي كه منتسب به سينماي دفاع مقدس هستند ، نام جواد اردكاني و جمال شورجه را مي توان ديد.
فيلم هاي : «شور شيرين» جواد اردكاني ،«خانه امن است» به كارگرداني ناصر رفائي، «سفر سرخ» به كارگرداني حميد فرخ نژاد ،«دوباره پرواز كن» از محمدعلي طالبي، فيلم سينمايي «گلوگاه شيطان» به كارگرداني حميد بهمني ،«جنوب آسماني» به كارگرداني جمال شورجه ،«سيزده 59» به كارگرداني سامان سالور از فيلم هاي دفاع مقدسي اين دوره است.

 



طرح گمانه هاي جديد از زبان رئيس سابق شبهه نظاميان فالانژيست لبنان
گروگان ها بين برباره و كرنتينا به شهادت رسيدند

چهار شخصيت سياسي لبناني در گفتگوهايي جديد، دعاوي تازه اي را درباره سرنوشت چهار ديپلمات به گروگان رفته شده در لبنان مطرح نمودند. اين افراد همگي مدعي هستند گروگان هاي ايراني توسط فالانژيست هاي لبنان به شهادت رسيده اند. متن اين مصاحبه ها توسط آقاي حميد داوودآبادي منتشر گرديد.
جوني عبدو: جنازه يكي از گروگان ها دست سوريه است
گفت وگوي ماهواره اي علي قصير خبرنگار شبكه تلويزيوني «پرس.تي.وي» ايران در لبنان و سيدرائد موسوي با «جوني عبدو» از مسئولين امنيتي نيروهاي فالانژيست در زمان گروگان گيري:
جوني عبدو: براساس اطلاعاتي كه من دارم؛ يعني در اختيار داشتم، اتومبيل چهار ديپلمات ايراني در پاسگاه برباره متوقف شده سپس به بخش امنيتي كميته نظامي اطلاع داده مي شود و چهار ايراني به همراه اتومبيل شان به شوراي نظامي در كرنتينا فرستاده مي شوند و آن جا از اينها بازجويي مي شود با تاسف بايد بگويم كه براساس اطلاعات دقيق من، چند افسر اطلاعاتي اسرائيلي از اسرائيل آمدند و از چهار ديپلمات ايراني بازجويي كردند و اشتباهي كه مرتكب شدند اين بود كه بازجويي از آنها با صورت باز انجام شد و متاسفانه به همين خاطر، بعد از بازجويي آنها را در همان محل كشتند.
براساس اطلاعات من همچنين دستگاه امنيتي قوات لبناني تلاش كرد تا جنازه يكي از ديپملات ها را به همراه اتومبيل شان به طرابلس بفرستد براي اين كه بگويند چهار ديپلمات ايراني با پاسگاه برباره نرسيده اند و عمليات كشتن آنها در طرابلس اتفاق افتاده است. دستگاه اطلاعاتي سوريه، اتومبيل ديپلمات ها را در شهر طرابلس در شمال لبنان پيدا كرد ولي موضوع جسد يكي از ديپلمات ها را كه داخل آن بود اعلام نكرد.
سيد رائد موسوي: وقتي اسرائيلي ها آمدند، ديپلمات ها هنوز زنده بودند؟
جوني عبدو: بله.
علي قصير: و اسرائيلي ها از آنها بازجويي كردند؟
جوني عبدو: بله.
علي قصير: اما اسرائيلي ها طي اين سال ها گفتند كه ما اصلا مطلع نشديم كه آنها را گرفتند و ما ا صلا آنها را نديديم.
جوني عبدو: دروغ مي گويند.
سيدرائد موسوي: چرا اسرائيلي ها آنها را با خودشان نبردند؟ چون آنها براي اسرائيل خيلي باارزش بودند.
جوني عبدو: من از جانب خودم مطمئنم كه آنها را نبردند. چون به شما گفتم كه يكي از جسدها را با اتومبيل سفارت به طرابلس فرستادند و اگر مي خواستند آنها را ببرند، چرا بايد سه تا را ببرند و يكي از آنها را بكشند؟ من نمي دانم.
علي قصير: يعني جسد نفر چهارم در طرابلس گم شده؟
جوني عبدو: بله.
علي قصير: در زماني كه سوريه اي ها در آن جا حضور داشتند؟
جوني عبدو: بله.
علي قصير: پس سوريه اي ها بايد در اين مورد اطلاعات داشته باشند؟
جوني عبدو: اين اطلاعاتي كه من به شما گفتم، به سوريه اي ها منتقل شده است.
رئيس فالانژيست ها: گروگان ها بين برباره و كرنتينا سر به نيست شده اند!
چندي پيش، «علي قصير» خبرنگار شبكه تلويزيوني «پرس.تي.وي» ايران و «سيدراند موسوي» در لبنان با «كريم بقرادوني» رئيس سابق «حزب كتائب» (فالانژيست ها) ديدار و گفت وگو داشتند.
كريم بقرادوني: من با كسي كه اصلاح حاضر نيست در اين مورد صحبت بكند، ملاقات كردم. با اسعد شفتري، اصلا حاضر نيست صحبت كند. بهش گفتم:
-اسعد، اگر نمي خواهد حرف نزن، ولي به من بگو چه اتفاقي افتاد؟
همه جزئيات را به من گفت: اسعد گفت:
-اصلا اينها دست ما نرسيدند. اگر رسيده بودند يا نمي خواستند كه اسامي شان ثبت شود، حداقل به من مي گفتند كه ما 5 ايراني يا اجنبي را وارد زندان كرده ايم. كسي در مورد اينها چيزي به من نگفت.
فرماندهان فالانژيست ها: كريم بقرادوني-ايلي حبيقه-سمير جعجع
به نظر من، بعد از پاسگاه برباره و قبل از اين كه به شوراي امنيتي در كرنتينا برسند، يك اتفاقي افتاده است. ممكن است تلاش كرده اند كه فرار بكنند يا ممكن است به دليلي قوات لبناني مي خواستند از آنها انتقام بگيرند. چون بدون شك آنها در پاسگاه برباره بازداشت شده اند و بدون شك از نظر من به شوراي امنيت در كرنتينا نرسيده اند.
سيدرائد موسوي: يعني هر اتفاقي افتاده، بين برباره و كرنتينا بوده؟يعني اينها به حبيقه و اسعد شفتري تحويل نشدند؟
كريم بقرادوني: به نظر من اين اتفاق افتاده است.
جديدترين اطلاعات درباره چهار ديپلمات ربوده شده ايراني در لبنان-4
اسعد شفتري: گروگان ها در كرنتينا تيرباران شدند!
«اسعد شفتري» (معاون سابق كميته امنيتي فالانژيست هاي لبنان در زمان گروگان گيري) در ديداري كه اخيرا با «سيدرائد موسوي» (فرزند ديپلمات ربوده شده ايراني «سيدمحسن موسوي») داشت، ادعاهاي جديدي پيرامون سرنوشت چهار گروگان ايراني كه 14 تير 1361 در پست بازرسي «برباره» در شمال بيروت، توسط نيروهاي فالانژيست (قوات اللبنانيه) ربوده شدند، مطرح كرد.
اسعد شفتري كه پس از پايان جنگ هاي داخلي لبنان، از حزب مسيحي- ماروني قوات لبناني كناره گرفت، اين روزها براي توبه از جناياتي كه به دستور رهبران فالانژ از جمله «سمير جعجع»، «ايلي حبيقه» و «بشير جميل» مرتكب شده، در گوشه اي خلوت به دعا و استغفار مشغول است!
سيدرائد موسوي به همراه «علي قصير» خبرنگار لبناني شبكه تلويزيوني «پرس.تي.وي» ايران، در اين ديدار- كه به صورت مخفي فيلمبرداري شده چون شفتري از عاقبت اظهارات خويش مي ترسيده- موفق شده تا آخرين ادعاهاي وي را ضبط كند.
اظهارات جديد اسعد شفتري
اسعد شفتري: يك روز كه من تعطيل بودم، يا مرخصي بودم يا عيد يا يك همچين چيزي بود، از اتاق عمليات به من زنگ زدند و گفتند كه از پاسگاه شمال (برباره) پيش «جوني عبدو» به ما گزارش دادند كه چهار ايراني را دستگير كرده اند و آنها را به سازمان امنيت حزب فالانژ در «كرنتينا» فرستاده-اند. موضوع براي من تمام شد؛ بر اين اساس كه چندان مهم نبود. بعد از ظهر يا شب- الان خوب يادم نيست- «بشير جميل» (رهبر فالانژيست هاي لبنان) به من زنگ زد و گفت كه چهار ايراني را در شمال بيروت گرفته اند و مي گويند كه پيش شما در كرنتينا فرستادند. من به زندان كرنتينا زنگ زدم. جواب درست و حسابي به من ندادند. برو ببين در اين دكان چه اتفاقي افتاده؟
علي قصير: چرا به زندان گفت دكان؟
اسعد شفتري: همين جوري... يعني جاي بي اهميت.
من رفتم. وقتي رسيدم به زندان، ديدم كه مسئول زندان هاي حزب هم كه مثل من تعطيل بود، چند لحظه قبل از من رسيده. معلوم بود كه به او هم زنگ زده اند و گفتند برو ببين در اين دكان چه اتفاقي افتاده. او جلوي در ورودي منتظر من بود. وقتي من رسيدم، ديدم صورتش سفيد شده و مي لرزد. به من گفت:
- بيا... بيا... برو داخل...
وقتي رفتم داخل، ديدم او و يكي از بازجوها- كه نمي توانم اسمش را ذكر كنم- و مسئول نگهبان هاي زندان، هر دو خيلي ترسيده اند.
گفتم: «بگوييد چي شده؟»
گفتند: «مي خواهيم يك موضوع كثيفي را برايت بگوييم و ببينيم چه كار مي شود كرد؟»
گفتند: «يك گروه گشتي از پيش «جوني عبدو» آمد و اينها را به ما تحويل داد.»
گفتم: «خب بعد چي شد؟»
گفتند: «ما آنها را نشانده بوديم و داشتيم كارهاي اوليه مثل گشتن ماشين و گشتن مدارك را انجام مي داديم و داشتيم بازجويي هاي اوليه را مي گرفتيم. حتي بازجويي را شروع نكرده بوديم. بعد كه داشتيم جيب هاي شان را خالي مي كرديم، يكي از آنها سعي كرد مسلسل يكي از نگهبان ها را بگيرد.»
شرمنده ام ولي بايد حقيقت را بهش (سيدرائد موسوي)بگويم. درست است كه حقيقت تلخ است، ولي بالاخره هر كسي حق دارد كه بداند.
علي قصير: بعد چي شد؟ تلاش كرد كه مسلسل را بگيرد...
اسعد شفتري: بله. اما آنها سلاح را از او گرفتند و چهار نفرشان را به رگبار بستند. نه يكي، بلكه هر چهار نفرشان را.
سيدرائد موسوي: چي گفت از جوني عبدو؟ گفت جوني عبدو مي خواست جنازه ها را تحويل بگيرد؟
علي قصير: از شما مي پرسد كه جوني عبدو از شما چي مي خواست؟
اسعد شفتري: مي خواست از سرنوشت شان مطلع شود. چون رئيس جمهور «الياس سركيس» از طريق وزارت خارجه مي خواست بداند كه چي شده و ما هم جوني عبدو را از حقيقت مطلع كرديم. همه حقيقت را به او گفتيم.
حتي اسرائيلي ها بعد سه- چهار ماه از سرنوشت اينها پرسيدند و ما به آنها هم حقيقت را گفتيم. حالا شما مي خواهيد حرف هاي ديگران را باور كنيد، شما آزاديد. من آمدم اين جا چكار كنم؟ آمدم اين جا با او چكار كنم؟ آمدم كه يك دروغ جديد بگويم؟ نه... من دروغ نمي گويم. از مدت ها پيش تصميم گرفتم كه دروغ نگويم.
سيدرائد موسوي: «روبرت مارون حاتم» (كبرا) در اين قضيه چه نقشي داشته؟
اسعد شفتري: هيچي. بعد از يك ساعت آمد، من هنوز آن جا بودم. آمد وسايل شان را گرفت و با مسئول زندان هم حرف زد و رفت و چيزي كه در كتابش گفته غلط است.
علي قصير: مگر در كتابش چي گفته؟
اسعد شفتري: يادم نمي آيد. ولي هرچه در كتابش گفته باشد اشتباه است.
سيدرائد موسوي: كبرا مي گويد كه جليقه ضدگلوله تن اينها كردند و مي خواستند جليقه را تست كنند و زدند آنها را كشتند.
اسعد شفتري: كبرا چي گفته؟
علي قصير: گفته مي خواستند جليقه ضدگلوله را تست كنند اما جليقه خوب كار نكرده.
اسعد شفتري: نه نه نه... در مورد اينها نگفته. آنها جليقه را روي زندانيان تست مي كردند، اما نه اينها. من باور نمي كنم.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14