(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 26 دی 1389- شماره 19841

خاتمي رفيق دزد يا شريك قافله؟
خانه آمريكاي لاتين
وضرورت سازماندهي دفاع جهاني از حقوق ملت ايران



خاتمي رفيق دزد يا شريك قافله؟

سعدالله زارعي
سخنان اخير سيدمحمد خاتمي در جمع اعضاي فراكسيون اقليت مجلس شوراي اسلامي اگرچه حاوي نكات تازه اي نبود و مثل هميشه از شيوه «ابهام گويي»، «كلي گويي»، «بدون سند يا استناد خاص»، «اتهام پراكني»، «درست پنداري مواردي كه در ابطال آنان ترديدي وجود ندارد»، «برجسته نمائي موضوعات كوچك» و «كوچك نمايي موضوعات بزرگ»، «مسئوليت گريزي در جرائمي كه مسئوليت او و همراهانش در آنها اثبات شده»، «مسئوليت و مسندخواهي در اموري كه مردم او و همراهانش را در آنها فاقد صلاحيت مي دانند»، «آويختن به امام، مراجع و ساير مقدساتي كه او از ريشه به آنان اعتقادي ندارد» و... استفاده كرد. ولي درعين حال بي نياز از تجزيه و تحليل نيست. اين قلم تنها به مواردي از مطالب مطروحه مي پردازد:
1- خاتمي مي گويد: «حرمت نهادن به اراده و خواست مردم، مسئله مهمي است و مجلسي كه برآمده از اراده آزاد و تصميم واقعي مردم باشد، علاوه بر آنكه تدوين گر قوانين و سازو كار اداره كشور است و بر تمامي امور نظارت دارد مي تواند جلوي ديكتاتوري ها و انحرافات و بسياري از مشكلات و كجروي ها را بگيرد.»
با آقاي خاتمي در اينكه مجلس بايد علاوه بر قانونگذاري در مقابل ديكتاتورها، انحرافات و كجروها بايستد كاملاً موافقيم و آن را مطالبه نظام، مردم و قانون اساسي كشور مي دانيم. اما درمورد اينكه واقعاً آقاي خاتمي و همگنان او با ديكتاتوري، انحراف و كجروي مشكل دارند ترديد جدي داريم. اگر خاتمي با ديكتاتوري مخالف بود در مقابل دوستان ديكتاتور خود كه در مجلس ششم در مقابل اصول مصرح قانون اساسي ايستادند و حتي مجلس كه ركن مهم دموكراسي و از اركان اصلي نظام بود را به تحصن و تعطيلي كشاندند، مي ايستاد و صف خود را از آن ديكتاتورها جدا مي كرد، مگر خود او در دانشگاه شريف با اشاره به رويه همكاران خود نگفته بود: من از درون جبهه اصلاحات صداي ديكتاتوري را مي شنوم. اگر خاتمي با كجروي و انحراف مشكل داشت چرا با انواع كجروي هاي مجلس ششم كه بارزترين آن صدور نامه سرگشاده 127 نماينده خطاب به رهبر معظم انقلاب و تقاضاي پذيرش بندگي آمريكا بود، همراهي كرد مگر همراه با آن نمايندگان، از وزارت خارجه او سراسيمه نامه اي به وزارت خارجه آمريكا ارسال نشد كه در آن با صراحت گفته شده بود كه: «ما حاضريم همه مسائل اختلافي را آنگونه كه رضايت شما را جلب كند، حل و فصل كنيم» آيا كجروي از اين شديدتر هم وجود دارد؟
2- خاتمي در بخش ديگري از سخنان خود گفته است: «به خاطر محدوديت هايي كه در انتخابات ايجاد شد اقليت مجلس فعلي وظيفه و مسئوليت بخش هاي عظيمي از مردم كه از داشتن نامزد موردنظر و در نتيجه نماينده محروم شدند و نتوانستند در انتخابات شركت كنند نيز برعهده دارند، اقليت مجلس خواست و اراده اكثريت معنوي جامعه را نمايندگي مي كند... جريان اصلاحات در انتخابات مجلس هشتم از داشتن كانديدا در تمامي حوزه هاي انتخاباتي محروم شد و تنها توانست به جز تهران104 كانديداي خود را در معرض رأي مردم قرار دهد كه بيش از نيمي از اين كانديداها به مجلس راه يافتند.»
اجازه بدهيد از كنار عبارت هاي عجيبي نظير اينكه «اقليت مجلس معرف اكثريت جامعه است»، «مردم در انتخابات مجلس هشتم از انتخاب نمايندگان واقعي خود محروم شدند» و «نيمي از كانديداهاي اصلاحات رأي آوردند.»بگذريم چرا كه تناقض اين سخنان آشكار است. در انتخابات مجلس هشتم، اصلاح طلبان 192 كانديداي رسمي كه براي آنان رسما تبليغ مي كردند و ده ها كانديداي غيررسمي كه اصلاح طلبان از آنان حمايت مالي كرده و به طور اعلام نشده براي آنان تبليغ مي كردند، داشتند. خاتمي دراين سخنان تنها به 134 كانديدا اعتراف دارد كه با جداكردن تهران آنان را 104 نفر برشمرده است! دركل كشور تنها 30 نفر از كانديداهاي رسمي و 5 نفر كانديداي غيررسمي آنان به مجلس راه يافت كه خاتمي آنان را بيشتر از نيمي از كانديداهاي اصلاح طلبان خوانده است! باكدام محاسبه؟ خاتمي به گونه اي وانمود كرده است كه گويا با حذف كانديداهاي مجرم اصلاح طلب نيمي از مردم با صندوق قهر كرده و يا به اجبار به كسي رأي دادند كه به او تمايلي نداشتند. حال آنكه اولا رقم شركت كنندگان در انتخابات مجلس هشتم به حدود 30 ميليون نفر بالغ شده و حال آنكه در انتخابات مجلس ششم كه رفقاي او اكثريت مجلس را به دست گرفتند، رقم شركت كنندگان كمتر از 27ميليون نفر بود. آرا اصلاح طلبان در انتخابات رياست جمهوري نهم كه دولت خاتمي برگزاركننده آن بود هم با وجود جذب بخشي از اصولگراها به حدود 10 ميليون در برابر 3/17 ميليون رأي اصولگرايان رسيد و خاتمي بارها آن انتخابات را سالمترين و مايه افتخار خود معرفي كرد در انتخابات سال گذشته مجموعه آرا و كانديداي آنان به حدود 5/13 ميليون در برابر حدود 25 ميليون رأي رسيد و خاتمي در همين جلسه به طور تلويحي ادعاي تقلب را رد كرده و بر صحت آن گواهي داده است. با اين وصف معناي اين سخن خاتمي كه اقليت مجلس هشتم خواست و اراده اكثريت معنوي جامعه را نمايندگي مي كند چيست؟ و اساسا اكثريت معنوي يعني چه؟ خاتمي روند و نتيجه انتخابات دوره خود از جمله انتخابات شوراهاي دوم، مجلس هفتم و رياست جمهوري نهم را درست ندانسته و درستي آن را با صراحت اعلام كرده است. خب نتيجه اين پذيرش پذيرفتن قهري حقوق اكثريتي است كه مجلس را شكل داده اند پس چرا در اين جلسه، خاتمي اقليت را اكثريت خوانده است؟ آيا از نظر اخلاقي و قانوني قابل پذيرش است؟ آيا اين به آن معنا نيست كه آنجاهايي هم كه اين آقايان علي الظاهر نتيجه اي را مي پذيرند درعمل براي برهم زدن آن تلاش مي نمايند.
3- خاتمي در بخش ديگري از سخنان خود گفته است: «تاكيد ما بر انتخابات سالم، حفظ سلامت در تمامي مراحل انتخابات از مقدمات تا نحوه تشخيص صلاحيت ها، حقوق كانديداها درنظارت بر صندوق ها و روند رأي گيري و شمارش آرا است. خواست ما درگذشته و امروز موارد مشخصي بوده كه حتي پس از حوادث انتخابات اخير كشور نيز بر آن تاكيد كرديم. بايد شرايط حضور با نشاط مردم و تامين حقوق آنان تضمين شود و بايد سازوكاري براي انتخابات كشور تدوين شود كه كمترين محدوديت براي آزادي رأي مردم و بيشترين فضا براي تحقق خواست و اراده آنان فراهم شود. منظور ما از انتخابات ناسالم، فقط امكان وقوع تقلب در رأي گيري نيست بلكه تاكيد ما بر انتخابات سالم، حفظ سلامت در تمام مراحل انتخابات از مقدمات تا نحوه تشخيص صلاحيت ها، حقوق كانديداها درنظارت بر صندوق و روند رأي گيري و شمارش آرا است.»
خاتمي در اين بخش از سخنان خود وانمودكرده كه همه نگراني او و ساير اصحاب فتنه «درگذشته و حال» حفظ سلامت انتخابات بوده است. درواقع خاتمي مي داند كه رفتار طيفي كه او به آنان تعلق دارد از جمله رفتار خود او در چند انتخابات اخير به خصوص در انتخابات 88 به هيچ وجه قابل توجيه نيست. و لذا او از كنار آن اقدامات با آوردن عبارات كلي عبور كرده است و حال آنكه اين اول بحث است.
خاتمي به طور تلويحي مي گويد: ما كه مي گفتيم تقلب منظورمان تقلب در رأي گيري نبود يعني خود را از داستان پرماجراي ادعاي وقوع11 ميليون تقلب - كه به تعبير رئيس دفتر او، محمدعلي ابطحي رمز آشوب بود- كنار مي كشد. اما در مورد سلامت انتخابات درمراحل مختلف، قانون اساسي و قانون عادي تكليف را مشخص كرده و نهادهاي تضمين كننده سلامت و روش تحقق سلامت انتخابات مشخص شده اند. البته ممكن است قوانين اشكالاتي داشته باشند كه راه اصلاح آنها نيز در قانون آمده است. قانون اساسي كشور- كه خاتمي وانمود مي كند به همه ابعاد و زواياي آن عقيده مند است- و قانون انتخابات نظام اين موضوع مهم را مهمل نگذاشته است. عقل و منطق حكم مي كند كه به نهادهاي تضمين كننده سلامت انتخابات نظير شوراي نگهبان كمك كنيم تا با قوت بيشتر اين جهت را تأمين نمايند. چه طور مي توان از كسي كه صلاحيت نهاد قانوني تضمين كننده انتخابات را تا سر حد دامن زدن به نافرماني مدني و راه انداختن آشوف نفي مي كند پذيرفت كه او نگران سلامت انتخابات است. مگر آنكه سلامت انتخابات به ضد خود تعريف شود كه با نفي نهاد ضامن سلامت منافاتي نداشته باشد و ظاهراً آقاي خاتمي از اين منظر به سلامت انتخابات نگاه مي كند. خاتمي حسب اين سخنان و سخنان ديگر و رويه خود سلامت انتخابات را در اين مي داند كه هيچ نظارتي از سوي نظام روي انتخابات نباشد نه شوراي نگهبان نه قوه قضائيه، نه وزارت اطلاعات، نه نيروي انتظامي و نه... كار به سابقه عملي و فكري فرد نداشته باشند. باتوجه به جبهه متنوع آنان در آشوب هاي پس از انتخابات و پشتيباني مستمر اجزا از يكديگر بايد گفت از نظر خاتمي منافقين، سلطنت طلب ها، نحله هاي استعمار ساخته، محكومين قضايي، وابستگان به سرويس هاي جاسوسي، مرتبطين با صهيونيست ها و ساير آدم كشي هايي كه مسجد لولاگر را به آتش كشيده، پايگاه بسيج را تخريب كردند و ده ها شهروند مظلوم را به شهادت رساندند بايد بتوانند در انتخابات كانديدا بشوند و اين شرط و علامت سلامت انتخابات است! اگر خاتمي واقعاً به قانون اساسي علاقه داشت، محدوديت ها و شرايط مطروحه در آن و الزامات و لوازم آن را مي پذيرفت.
نكته ديگر در اين بخش از سخنان خاتمي اين است كه او وانمود مي كند مشكل اصلاح طلبان و مخالفان نظام اين است كه ميدان براي حضور آنان در انتخابات باز نيست كه اگر باز بود آنان بعنوان «نمايندگان واقعي اكثريت مردم» در مناصب بودند. اين در حالي است كه مشكل اصلي خاتمي و... اين است كه زمينه پذيرش را در ميان توده هاي مردم از دست داده اند. مگر رفقاي او در انتخابات مجلس هشتم و شوراهاي سوم ذيل عنوان «ياران خاتمي» در انتخابات كانديدا نبودند چه شد كه به مجلس و شورا راه نيافتند. مگر در انتخابات رياست جمهوري دهم حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني نگفت: «اينك در اين انتخابات همه سليقه ها كانديداهاي خود را دارند.» چه طور شد كه مهمترين كانديداي آنان كه به دروغ داعيه پيروي از امام راحل را يدك مي كشيد و امروز معلوم شده است كه محافل خاص 20سال او را براي چنين روزي آماده كرده بودند، با فاصله بسيار از رقيب خود شكست نخورد؟ پس چرا خاتمي به جاي پذيرش واقعيت به دروغ متوسل مي شود؟
خاتمي مي گويد: منظور ما از تقلب، تقلب در رأي گيري نيست. خود خاتمي در نامه هاي متعدد به قوه قضائيه بر ادعاهاي موسوي كه مدعي بود آرا او به نفع احمدي نژاد مصادره شده، صحه مي گذاشت و در يك هم زباني خواستار ابطال نتايج انتخابات بود. بقيه دوستان خاتمي هم همين را دنبال مي كردند. حالا خاتمي مي گويد منظور ما مقدمات و نحوه تشخيص صلاحيت ها و حق نظارت كانديداها بر روند انتخابات بود. اگر اين بود چرا صراحتاً نگفتيد و تنها يك گزينه را روبروي نظام قرار داديد، ابطال انتخابات! تازه در همين بخش هم خاتمي متوسل به دروغ و دغلكاري شده است.
مگر در معرفي موسوي و كروبي يا هر كس ديگري كه اين طيف كانديدا مي كردند مشكلي وجود داشت؟ مگر مجاري قانوني بدون فوت وقت صلاحيت موسوي را كه نگاه به سابقه وي از جمله استعفاي او در برهه حساس 67 صلاحيت نداشت، تأييد نكردند؟
مگر حدود 47هزار نماينده موسوي در كنار شعب اخذ رأي و در متن اخذ آراء نبودند و مگر به موسوي اجازه ندادند كه هر تعداد صندوقي كه او مي گويد بازشماري شود مگر دوره رسيدگي به شكايت را تمديد نكردند مگر رهبري نمايندگان كانديداها را براي شنيدن دلايل و رؤيت اسناد به حضور نپذيرفتند و حدود سه ساعت سخنان آنان را كه حتي يك سند يا يك دليل موجه در همه سخنان خود ارائه نكردند، نشنيد؟ آيا خاتمي با اين همه تشريفات قانوني و فراتر از قانون كه براي استيفاي حداكثري حقوق كانديداها اعمال شد و از سعه صدر نظام حكايت مي كرد، استقبال كرد و يا ديكتاتور ما با نه گفت ما يك حرف بيشتر نداريم و آن «ابطال انتخابات» است؛ مگر كانديداي اين طيف در جلسه با اعضاي كميسيون سياست خارجي مجلس با صراحت نگفت «اگر مجددا انتخابات برگزار شود و من راي نياورم باز هم مي گويم انتخابات بايد ابطال شود.»
خاتمي در جاي جاي سخنان خود سنگ «مردم»، «قانون اساسي» و «انتخابات سالم» را به سينه مي زند و اين همه در حالي است كه او همواره به آراء مردم در دوم و بيستم خرداد 76 و 80 استناد مي كرد ولي تا حالا يك بار حاضر نشده است كه انتخابات به مراتب باشكوهتر از اين دو- انتخابات 40ميليوني 22خرداد- را انتخابات مردم بداند. انتخاباتي كه حتي هاشمي در آخرين خطبه هاي نمازجمعه خود گفت: «همه مراحل انتخابات خيلي خوب پيش رفت و مردم حضور بي سابقه داشتند» آيا شرط اول صداقت با مردم و دم زدن از حقوقشان اين نيست كه به رايي كه مي دهند ولو مخالف ما باشد، احترام بگذاريم؟
4-محمد خاتمي در بخش ديگري از سخنان خود گفته است: «نبايد با كج انديشي و اشتباه، فضاي داخل نقد و اعتراض را بست و فضاي تهمت و دروغ و دغل را گشود و به بهانه آن با فرزندان انقلاب رفتار ناروا داشت. دشمنان عمده انقلاب به روي اين نكته متمركز شده اند كه انقلاب همين است كه با فرزندان خود اين گونه برخورد مي كند و تحمل حتي اعتراض و انتقاد فرزندان خود را هم ندارد».
برحسب اين سخنان، سيدمحمد خاتمي آتش زدن مسجد لولاگر، آتش زدن قرآن كريم، كشتن شهروندان، به تعطيلي كشاندن پايتخت، غارت اموال مردم، شكست حريم سيد شهيدان، همپالگي شدن با سرويس هاي اطلاعاتي بيگانه و سفارت خانه هاي آنان، جلب پشتيباني سران استكبار جهاني و صهيونيست ها، درخواست تحريم بيشتر ايران و تشديد تهديدات نظامي عليه كشور، جسارت به انديشه، راه، ميراث و تصوير حضرت امام خميني، تهيه خوراك تبليغاتي براي دشمنان، وارد كردن اتهام شكنجه و تجاوز به نظام مظلوم جمهوري اسلامي را صرفا «نقد و اعتراض داخلي» مي داند! و كساني را كه با استناد به اين همه سند اين اقدامات را «براندازانه» و «فتنه انگيزانه» مي دانند را «كج انديش» به حساب مي آورد! و از آن سو آشوب طلبان و طراحان و بازوان اغتشاشات را «فرزند انقلاب» مي داند كه بازداشت آنان «رفتار ناروا» است. خب فاصله تصويري كه خاتمي ارائه مي دهد با واقعيت چقدر است به همين ميزان خاتمي در اين ماجرا نزول و سقوط داشته است.
خاتمي به خوبي مي داند كه در آن دمكراسي هايي كه او سنگ آنان را به سينه مي زند و براي پياده كردن آن همه مقدسات را به قربانگاه مي برد، يك صدم آنچه در ماههاي اول پس از حادثه در تهران اتفاق افتاد را تحمل نمي كنند و كمترين حكمي كه براي آشوب طلباني كه حاكميت و ارزش هاي آن را مخدوش كرده اند، صادر مي نمايند، اعدام و حبس ابد است.
اما آيا او واقعا نگران قضاوت دشمنان ايران در حوادث پس از انتخابات است. اگر بود چرا براي ظلم هاي فراواني كه موسوي و كروبي و... عليه ارزش هاي اصيل نظام روا داشتند، نظير اينكه در نظام جمهوري اسلامي به زندانيان تجاوز شده است، هيچ سخني نگفت و به دهان اين ياوه گويان نكوبيد و از حيثيت انقلاب و نظام، اندك دفاعي نكرد؟ او حتي با نامه نگاري به قوه قضائيه از اين ادعاها پشتيباني كرد. خاتمي مي داند بازداشت سرشاخه هاي فتنه كه او خواستار آزادي آنان است، نه تنها حيثيت نظام را مخدوش نمي كند بلكه نشان مي دهد كه نظام بر بحران آفرينان چيره شده و بر اوضاع مسلط است. خاتمي مي خواهد اين بخش شيرين ماجرا كه فتنه گران به دام افتاده اند را خراب كند و با استفاده از عنوان «رئيس جمهور سابق» غرب را دچار توهم نموده و به اين گمان بياندازد كه «شكاف درون نظام باقي است» البته ترديدي وجود ندارد كه جرائم خاتمي از مجموعه جرائمي كه دوستان در بازداشت او مرتكب شده اند بيشتر است چرا كه ريشه هاي اين فتنه در دوره او و با استفاده از امكانات دولت به وجود آمده و پروريده شده اند. با اين وصف شفاعت خاتمي از مجرمين فقط مي تواند از خام انديشي و يا وقاحت او حكايت كند.
محمد خاتمي در بخش ديگري از سخنان خود گفته است: «نمي شود به جز يك سليقه براي همه سليقه ها انواع محدوديت ها را ايجاد و انواع اتهامات را رديف كرد بعد گفت آزادي و مردم سالاري وجود دارد. نمي شود كساني را كه در جبهه ها بودند و در كنار امام خدمات شايسته اي به نظام داشته اند را به اتهام دروغ ضديت با نظام حبس يا حذف كرد.»
جالب اين است كه آقاي خاتمي وقتي در دوم خرداد رأي آورد مخالفان خود را اقليت مي خواند اقليتي كه الزاما بايد پيام دوم خرداد را درك كنند. حالا هم كه طيف او به اقليت تبديل شده اند و در انتخابات تنها 33درصد رأي داشته اند- كه اينك همين رأي را هم از دست داده اند- هنوز خود را نماينده «همه سليقه ها» و اكثريت فعلي را كه از نحله هاي مختلف شكل گرفته اند را «تنها يك سليقه» خوانده است و بعد مي گويد همه سليقه ها محدود شده و انواع اتهامات به سوي آنان سرازير است. واقعا اين انواع اتهامات چيست؟ يكي از آنان اين است كه طيف خاتمي با اعلام پذيرش چارچوب نظام در انتخابات شركت مي كنند ولي اگر رأي نياورند چارچوب شكني مي كنند. آيا غير از اين است؟ آنان از انتخابات مهر69 تا آخرين انتخابات اين كار را نكردند؟ مردم مي گويند فتنه گران قانون اساسي و روح اصلي آن «اصل ولايت فقيه» را قبول ندارند و به آن ملتزم نيستند. آيا خاتمي و... در همين انتخابات اخير به راه قانون اساسي و توصيه مشفقانه ولي فقيه عمل كردند يا اين دو را پشت سرگذاشتند و به آشوب روي آوردند؟ مردم مي گويند خاتمي و... امام و راه او را قبول ندارند و اشخاص بي ارزشي نظير «كارل پوپر» و «هابرماس» را به امام ترجيح مي دهند آيا اين همه دعوت جريان فتنه به ليبراليزم و سكولاريزم معناي ديگري دارد؟ مردم مي گويند اين ها به اسلام و لزوم اداره نظام براساس برنامه، اصول و روش اسلامي را قبول ندارند و حكومت را مقوله اي زميني- و غيروحياني- مي دانند و از اين رو آشوب عليه آن را گناه به حساب نمي آورند، مگر غير از اين است؟
مردم مي گويند براي فتنه گران استقلال اين مملكت ارزشي ندارد و مطلوب آنان در الحاق ايران به نظام ناعادلانه كنوني جهان است. مگر جلايي پور يكي از اعضاي تيم و از دوستان خاتمي در سرمقاله «جامعه» ننوشت: «استقلال در اين زمانه معناي خود را از دست داده و تأكيد بر آن خلاف مصالح ملي است» و مگر در عمل دولت خاتمي تا آخر بر اين منهاج نبود؟
مردم مي گويند خاتمي و دوستانشان اعتقادي به اعتلاي كشور ندارند و حفظ رابطه دوستانه با فرانسه و انگليس و... را بر اعتلاي كشور ترجيح داده و حتي آن را عين اعتلاي كشور مي دانند مگر غير از اين است؟ مگر دبير شوراي امنيت ملي خاتمي- حسن روحاني- در ملاء عام نگفت «افتخار ما اين است كه برنامه هسته اي را تعليق كرديم ولي نگذاشتيم در شوراي امنيت عليه ما قطعنامه صادر شود» و حال آنكه هم هسته اي كشور را تعليق كردند و هم آمريكا ايران را محور شرارت معرفي كرد!
مردم مي گويند فتنه گران براي «اخلاق» و «ارزش هاي انساني» اهميتي قايل نيستند و به راحتي آب خوردن اصول اخلاقي و انساني را زير پا مي گذارند مگر كليد گناهان «دروغ» نيست و مگر در يك سال اخير دروغي بزرگتر از «تقلب 11ميليوني» وجود داشت و مگر فتنه گران به پاي اين دروغ شاخدار دهها شهروند بيگناه را قرباني نكردند؟ مگر يكي از اصحاب فتنه- مهدي كروبي- در نامه اي به دبيركل سازمان ملل ننوشت كه «در زندان به پسر من تجاوز شده» و بعد وقيحانه تصاويري از پسرش را براي «بان كي مون» ارسال كرد. آيا اين وقاحت نيست كه خاتمي، كروبي و موسوي دوباره بر كرسي اخلاق و ارزشهاي انساني بنشينند. مردم مي گويند فتنه گران بخشي از برنامه آمريكا براي خاورميانه اند و لذا كاري مي كنند كه آمريكا از آنان مطالبه مي كند. مگر در آشوب هاي پس از انتخابات مواضع فتنه گران ذره اي با مواضع اوباما، ساركوزي، ميليبند و مركل تفاوت داشت؟ مگر آنان با صراحت از موسوي، خاتمي و... حمايت نمي كردند و مگر اين ها از طريق رسانه هاي آنان شهروندان ايراني را به شورش تشويق نمي كردند؟
با اين وصف چرا فتنه گران از عناوين «رزمنده دفاع مقدس و كنار امام بودن» استفاده مي كنند مگر نه اين است كه امام و رزمندگان دفاع مقدس در برابر آمريكا و صهيونيسم «اشداء» بودند و نسبت به نظام جمهوري اسلامي و مصالح آن «رحماء» بودند؟ آيا خاتمي و همگنانش اينگونه بودند يا دقيقا در نقطه مقابل آن قرار داشتند؟ كسي كه در اوج آشوب ها كه نظام بايد صلابت خود را به نمايش بگذارد تا فتنه دفع شود مي رود در كنار آشوب طلباني كه بازداشت شده اند مي نشيند و به آنها قوت قلب مي دهد و عليه نظام لجن پراكني مي كند آيا او با نظام همان كاري كرده كه امام مي كرد؟ آيا در روزي كه آمريكايي ها قند در دلشان آب مي شد و براي حمله نظامي به ايران وسوسه شده بودند، خاتمي يك كلمه در مقابل آمريكا سخن گفت؟
خاتمي در بخش ديگري از سخنان خود گفته است: «من نمي گويم كه برخي عمدا بناي ناديده گرفتن راي و اراده مردم را دارند و يا مي خواهند در انتخابات تقلب شود. اگرچه صاحبان اين تفكر كم نيستند بلكه مي گويم بايد آنچه كه متناسب با خواست و اراده مردم است و با روح قانون اساسي هماهنگي دارد مبناي كار قرار گيرد تا مردم با آزادي و امنيت در عرصه حضور يابند.» اين سخنان بيانگر اعتراف خاتمي به عدم وقوع تقلب و حتي بالاتر از آن عدم وجود اراده تقلب در مسئولين فعلي است كه البته در عباراتي كاملا در هم تنيده و پرپيچ و تاب بيان كرده است و اين نوع از ادبيات مخصوص كساني است كه هيچ راهي به جز اعتراف به حقيقت برايشان باقي نمانده و در همان حال براي آنكه توانايي پذيرش عواقب سنگين اعترافي كه ناچارند به آن تن بدهند، ندارند. به گنگ گويي روي مي آورند. خاتمي عمدا خود را به غفلت زده و دو موضوع «خواست و اراده مردم» و «نتيجه انتخابات» را روي در روي هم قرار داده است اين در حالي است كه مفهوم و ظرفي ذيل نام «ملت يا مردم ايران» در انتخابات سال گذشته برخلاف خاتمي به صراحت نظر خود را بيان كرده و اراده خود را اعمال كرده اند. مردم ايران در سال گذشته در چارچوب قانون اساسي به پاي صندوق هاي رأي آمدند، از مدت ها قبل از آنكه به پاي صندوق رأي بيايند، فرد مورد نظر خود را انتخاب كرده بودند، دقيقا مي دانستند رئيس جمهور اسلامي ايران چه مسئوليت ها و وظايفي دارد و بايد در چه چارچوبي فعاليت كند و روابط او با قوا و مراكز ديگر بايد چگونه باشد و در نهايت او به چه ميزان در سرنوشت كشور اثرگذار است.
بخشي از اين مردم ايران، همان حدود 24 ميليون نفري بودند كه به دكتر احمدي نژاد راي دادند، بخشي از اين مردم ايران، همان حدود 13 ميليون نفري بودند كه به موسوي راي دادند و...«مجموعه مردم» در كشور وقتي نتيجه انتخابات اعلام شد، خوشحال شده و آن را «حماسه افتخارآميز» و يك «ركود انتخاباتي» در سطح بين المللي ارزيابي كردند. مجموعه اين 25 و 13 ميليون و اين... برخلاف خاتمي و موسوي و... خود را شكست خورده ارزيابي نمي كردند و از رايي كه داده بودند پشيمان نبودند اما زماني كه برخلاف توقع و عرف، «نخبگان شكست خورده» بناي نظام ستيزي، «فتنه گري» و هنجارشكني را گذاشتند صف مردم به سرعت از آنان جدا شد. بخصوص پس از خطبه هاي 29 خرداد و روشن شدن موضع نظام، توده هاي مردم در تهران و... اطراف فتنه گران را خالي كرده و راي خود را پس گرفتند. اين خواست و اراده مردم بود كه همه از آن خبر دارند.
كما اينكه خاتمي به خلق واژه اي تحت عنوان «روح قانون اساسي» روي آورده تا ستيز خود و همگنانش را با «متن قانون اساسي» توجيه كند و آن را كمرنگ نمايد. البته قانون اساسي روح دارد و بيش از پيكره آن اهميت دارد اما روح قانون از متن قانون برمي خيزد و چه كسي است كه نداند «اسلام مداري»، «لايت محوري»، «مردم سالاري»، «اسكتبارستيزي»، «محروم نوازي»، «آزادمنشي» و «استقلال خواهي» هر كدام وجوهي از روح قانون اساسي است كه بر اصول ديگر نظير اختيارات رياست جمهوري، اختيارات مجلس و... احاطه و اولويت دارد. حالا واقعا اگر خاتمي و همگنانش را در اين وجوه بارز روح قانون اساسي بسنجيم چه وزني پيدا مي كنند آيا او و همگنانش آشكارا عليه همه اين ها شمشير نكشيدند؟ او آراء مردم را در دو دوره كسب كرد ولي آيا به ميثاقي كه با آنان بسته بود پايبند ماند آيا او اسلام و ولايت را به قربانگاه ليبراليزم نبرد و به آن افتخار نكرد؟ آيا او «انتخاب مردم» در 22 خرداد 88 را پاس داشت؟ آيا او «صداقت» كه شرط مروت و جوانمردي در مواجهه با مردم است، به خرج داد؟ اگر حتي اندكي به اين مسايل اهتمام ورزيده بود در 9 دي از سوي توده هايي كه دوبار به او راي داده بودند «رجم» نمي شد.
او در بخش ديگري از سخنان خود گفته است: «فضاي امروز كشور نه متناسب با شأن جمهوري اسلامي و نه به نفع افراد است. فضاي امنيتي، سخت گيري هاي عجيب و غريب، اتهام زني ها، دروغ گويي ها كه به نام نظام حاكم شده و با اين دروغ و دروغ پردازي ها برخورد نمي شود بلكه احياناً به عنوان مستند برخي برخوردها مورد توجه قرار مي گيرد «او در عين حال وقتي بناي رسيدگي به دروغ هاي رفقاي خود مي رسد، موضع متفاوتي اتخاذ مي كند و مي گويد: «بخش قابل توجهي از زندانيان سياسي كه منتقد و معترض به وضعيت موجود بودند و حتي اگر اشتباهي داشتند حق نبود كه بازداشت و محكوم شوند» و بدون ذكر هيچ سند يا دليلي و درحالي كه وانمود مي كرد از تهمت زدن ناراحت است، گفت: «چرا با خانواده هاي زندانيان كه متقاضي حقوق مسلم شرعي و قانوني زندانيان شان هستند، برخورد ناروا مي شود.»
درخصوص اين بخش از سخنان محمد خاتمي نكاتي وجود دارد: الف- خاتمي مي گويد فضاي امروز كشور متناسب با شأن نظام و مسئولان آن نيست. اين ادعاي به ظاهر دلسوزانه را بايد كسي بكند كه در فتنه عميق خارجي و داخلي عليه نظام و رهبري آن وارد نشده و در هنگام «فتنه عظيم» به دفاع از نظام پرداخته است.
از سوي ديگر چرا او گمان مي كند دنيا به نظامي كه به براندازانش ترحم روا مي دارد، به ديده احترام مي نگرد، ب- خاتمي در يك جا از دروغ ناله مي كند و در جاي ديگر از اينكه نظام تعدادي از دروغگويان را به زندان انداخته به شدت ابراز ناراحتي مي كند و خود را مؤظف به حمايت از آنها مي داند بالاخره اين تناقض چگونه حل مي شود؟ در انتخابات اخير عده اي با تهمت تقلب، شكنجه، تجاوز و... به اعتبار اين مملكت لطمه زده اند، اين حيثيت مربوط به همه ملت ايران است حالا نظام اين ها را بازداشت كرده كه به قول آقاي رمضان زاده- سخنگوي خاتمي- اگر دوره امام بود همه اين ها اعدام شده بودند. ما چاره اي نداريم جز اينكه بگوييم ناراحتي خاتمي از دروغ خود دروغي بزرگتر است.
فرض كنيد همين الان محكمه اي تشكيل شود و دادستان- به عنوان مدعي العموم- از خاتمي بخواهد مدارك، اسناد و شهود خود را براي آنكه با انتساب دروغ فردي را بازداشت كرده اند و يا حقوق مسلم شرعي و قانوني زندانيان و خانواده هاي آنان رعايت نمي شود، ارائه كند، خاتمي چه پاسخي خواهد داد؟ در واقع خاتمي، موسوي و... در حلقه اي قرار گرفته اند كه اعضاي آن «با انتساب دروغ حكم صادر مي كنند»، «بدون ترس از قيامت آبروي نظام را مي برند»، «بدون آنكه حق دفاعي براي شهروند جمهوري اسلامي قايل باشند آنان را در روز روشن و در ملأ عام به شهادت مي رسانند» پايش برسد به انسانها تجاوز مي كنند، لازم بدانند افراد را خفه كرده و به درون چاه مي اندازند... و مگر براي اين همه دهها سند قطعي وجود ندارد؟ كاش براي خاتمي ها، موسوي ها، كرباسچي ها، كروبي ها و... محكمه اي برپا شود و شهود مجالي بيابند و اسناد فرصتي...

 



خانه آمريكاي لاتين
وضرورت سازماندهي دفاع جهاني از حقوق ملت ايران

احد كريم خاني
آنچه در ذيل مي آيد، متن گفت و گوي كيهان باجناب آقاي «عبدالحميد شهرابي»، مسؤل تحقيقات و برنامه ريزي «خانه آمريكاي لاتين» و عضو كميته هماهنگي «همبستگي با ايران - آري» است كه درباره اين مجموعه و فعاليت هاي آن انجام شده است .
¤ در خبرها آمده بود كه مجموعه اي تحت عنوان «خانه آمريكاي لاتين» براي سازماندهي دفاع جهاني از ايران دست به يك ابتكار عمل زده است. در مورد «خانه آمريكاي لاتين» و اين ابتكار عمل بيشتر توضيح دهيد.
- بيش از 5 سال است كه «خانه آمريكاي لاتين» به عنوان تشكلي مردم نهاد در جمهوري اسلامي براي تعميق همبستگي و روابط دوستانه مابين ايران و كشورهاي منطقه آمريكاي لاتين فعاليت مي كند. در اين راستا،
فعاليت هاي تحقيقاتي، انتشار مقالات، ارائه گزارشات كارشناسي در
رسانه هاي جمعي، چاپ كتاب، شركت در مجامع بين المللي و برگزاري جلسات عمومي عمده فعاليت هايي بوده كه انجام گرفته است. لكن، به موازات پيشبرد اين فعاليت ها، مدت ها بود كه ما در مورد مشاركت در امر سازماندهي دفاع جهاني از انقلاب اسلامي ايران احساس تكليف مي كرديم. حركت اخير با چنين پيش زمينه اي شكل گرفت.
اواخر مهرماه 1389 (اواسط اكتبر 2010) ما رهبران 7 سازمان فعال در جنبش ضد جنگ در ايالات متحده و كانادا را به ايران دعوت كرديم. برخي از اين سازمان ها و از جمله دو ائتلاف بزرگ انسر و اينترنشنال اكشن سنتر در سازماندهي تظاهرات بزرگ ضد جنگ در آمريكا نقش مركزي دارند. در نشست هايي كه با رهبران اين سازمان ها داشتيم خوشبختانه در مورد همكاري جهت جلب حمايت جهاني از ايران به تفاهم رسيديم و در پايان اين نشست ها، بيانيه پيشنهادي «خانه آمريكاي لاتين» تحت عنوان «همبستگي با ايران - آري» به تصويب حاضرين رسيد و جمع آوري امضاء در حمايت از آن به عنوان محور فعاليت هاي آتي حركت جهاني در دفاع از ايران تعيين شد.
¤ بند هاي كليدي بيانيه شامل چه مواردي است ؟
- اين بيانيه سه خواست اصلي دارد: اول اين كه تهديدات نظامي عليه ايران متوقف شود، دوم اين كه تحريم هاي اقتصادي عليه ايران لغو شود و خواست سوم به رسميت شناختن حق ملت ايران براي توسعه و استفاده از انرژي هسته اي با اهداف صلح آميز مي باشد.
¤ به نظر شما در شرايط حاضر چه ضرورتي براي دفاع جهاني از انقلاب اسلامي وجود دارد؟
- جلب حمايت افكار عمومي جهان از مبارزات مردم ايران نياز و ضرورتي نيست كه صرفا امروز مطرح باشد. اين ضرورت از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي وجود داشته وليكن در شرايط فعلي بيشتر قابل تأكيد است. ضرورت اين امر در واقع ناشي از اقدامات دشمنان ملت ايران است. شما ببينيد نظام سلطه براي فريب اذهان عمومي تا چه حد برنامه ريزي و تا چه ميزان هزينه مي كند. دهها رسانه تحت امر نظام سلطه صدها ميليون دلار هزينه مي كنند تا روز و شب عليه ايران تبليغات مسموم پخش شود. آنها بدون وقفه حقايق مربوط به ايران را تحريف مي كنند و با انتشار اخبار كذب سعي مي كنند تصويري مخدوش از ايران در اذهان عمومي شكل گيرد. همين مورد انرژي هسته اي بسيار گويا است. در حالي كه تمامي حقايق و مستندات و از جمله گزارشات متعدد سازمان بين المللي انرژي هسته اي و حتي گزارش مجموعه اي از سازمان هاي امنيتي خود آمريكا تأييدي بر اين واقعيت است كه فعاليت هاي هسته اي ايران صلح آميز مي باشد، آنها ايران را به تلاش در جهت ساخت سلاح هاي هسته اي متهم مي كنند. و وقتي مي بينند كه اين اتهام در ميان مردم عدالتخواه جهان خريداري ندارد، به هجمه هاي تبليغاتي ديگر متوسل مي شوند. مثلا، درست همان زمان كه هواپيماهاي بمب افكن اسرائيل بر سر مردم مظلوم غزه بمب مي ريزند و كودكان و زنان فلسطيني توسط گلوله هاي نيروهاي نظامي رژيم صهيونيستي شهيد مي شوند و يا هنگامي كه بدترين شكنجه ها عليه زندانيان بازداشتگاه گوانتانامو توسط شكنجه گران آمريكايي اعمال مي شود، رسانه هاي نظام سلطه ايران را به نقض حقوق بشر متهم مي كنند! اينگونه تبليغات بعد از شكست طرح قدرت هاي استكباري براي ايجاد بي ثباتي و تغيير رژيم در جريان آخرين انتخابات رياست جمهوري ايران، شدت گرفت.
هدف از اين تبليغات اين است كه زمينه براي اجرا و توجيه برنامه هاي تهاجمي استكبار جهاني عليه ايران هموار شود. البته موقعيت آنها قابل درك است. نظام سلطه به شدت از ناحيه انقلاب اسلامي صدمه خورده است. حكومت دست نشانده اين نظام 32 سال پيش در ايران سرنگون شده و انقلاب اسلامي طي سال هاي بعد موجب خيزش و تقويت ديگر جنبش هاي رهائيبخش شده است. در شرايطي كه برنامه هاي تهاجمي نظام امپرياليستي عليه ايران، از حمايت از تجاوز نظامي صدام و طرح كودتا گرفته تا تحريم هاي اقتصادي و عمليات تروريستي عليه مقامات حكومتي و شهروندان بي گناه يكي بعد از ديگري با شكست مواجه شده، «جنگ نرم» و تشديد هجمه تبليغاتي عليه ايران از الويت برخوردار مي شود. بدين ترتيب، حقايق مربوط به دستاوردهاي انقلاب اسلامي بايد از ديد افكار عمومي جهان پنهان بماند و با تبليغات مسموم و اطلاعات كذب و تحريف شده جايگزين شود. اين شرايط، وظيفه پخش هر چه وسيع تر حقايق مربوط به تهاجمات عليه ايران و همين طور پخش حقايق مربوط به دستاوردهاي سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي انقلاب اسلامي را در دستور كار نيروهاي مدافع انقلاب قرار مي دهد
¤اشاره داشتيد كه جلب حمايت از بيانيه همبستگي با ايران را محور فعاليت هاي خود قرار داده ايد. اقدامات انجام شده در اين زمينه تا چه ميزان موفق بوده و چه اشخاصي تا به حال اين بيانيه را امضاء كرده اند؟
- حمايت ها فوق العاده بوده. تا به حال قريب به 700 نفر از شخصيت هاي برجسته بيانيه «همبستگي با ايران - آري» را امضاء كرده اند. لكن، نكته اي كه بايد تأكيد شود اين است كه برخي از امضاء كنندگان به نمايندگي از صدها هزار نفر ديگر اين بيانيه را امضاء كرده اند. با توجه به اين كه تعدادي از امضاء كنندگان رهبران مجالس ملي و سازمان هاي جوانان، دانشجويان، زنان و كارگران كشورهاي مختلف مي باشند، اين كه گفته شود امضاءهاي دريافت شده معرف حمايت ميليون ها نفر از مردم جهان از خواست هاي برحق ملت ايران مي باشد، به هيچوجه اغراق نيست. علاوه بر اين، هم اكنون برخي از شخصيت هاي برجسته جهان همانند آدولفو پرز اسكيول، برنده جايزه صلح نوبل و شخصيت هاي ديگر همطراز او جزو حاميان حركت آغاز شده در دفاع جهاني از ايران مي باشند. اجازه دهيد حقايق مشخص تري در اين زمينه ارائه كنم.
ما بعد از دريافت حمايت هاي اوليه تصميم گرفتيم به منظور گسترش سازماندهي دفاع جهاني از انقلاب اسلامي به چند كشور آمريكاي لاتين سفر كنيم. انتخاب منطقه آمريكاي لاتين با توجه به زمينه مساعد و شناخت نسبي ما از اين منطقه صورت گرفت. تا قبل از اين سفر كه بعدا «تور همبستگي با ايران» نام گرفت، دهها نفر از شخصيت هاي برجسته آزاديخواه كه اكثرا از رهبران و فعالين جنبش هاي صلح طلب در آمريكاي شمالي هستند حمايت خود از بيانيه »همبستگي با ايران - آري« را اعلام كرده بودند. برخي از شخصيت هايي كه جزو بيش از 500 نفر از حاميان اوليه بيانيه بودند، عبارتند از: رمزي كلارك، دادستان سابق ايالات متحده؛ دنيس هاليدي، دستيار سابق دبير كل سازمان ملل متحد؛ سيندي شيهان، از رهبران مركزي جنبش ضدجنگ در ايالات متحده كه فرزند خود را در تجاوز نظامي آمريكا عليه عراق از دست داد؛ جيمز كاكرافت، نويسنده و شاعر مبارز ايالات متحده؛ سينتيا مك كيني، نماينده سابق كنگره ايالات متحده؛ ظفر بنگاش، سردبير مجله معتبر كرسنت اينترنشنال و مديرجامعه اسلامي منطقه يورك؛ گلوريا لاريوا، نامزد سابق انتخابات رياست جمهوري در ايالات متحده و هماهنگ كننده ملي كميته براي آزادي 5 كوبايي؛ سارا فلاندرز، از مؤسسين و رهبران مركزي اينترنشنال اكشن سنتر؛ برايان بكر، هماهنگ كننده ملي ائتلاف انسر؛ اوا گولينگر، برنده جايزه بين المللي خبرنگاري سال 2009 در مكزيكو؛ فيل ويليتو، سردبير ويرجينيا ديفندرز و نويسنده كتاب«در دفاع از ايران»؛ علي ملاح، نايب رئيس فدراسيون كانادايي ها و عرب ها و از موسسين «ائتلاف تورنتو براي متوقف كردن جنگ»؛ روي بورژوا، روحاني مسيحي و بنيان گذار «مؤسسه نظارت بر مدرسه آمريكا« و جان تامپسون پاركر از جنبش بيل آت د پيپل. هم چنين تعدادي از رهبران تشكل هاي صلح طلب در ايالات متحده، كانادا، هند، ژاپن، آلمان و يونان از جمله شخصيت هاي ديگري بودند كه طي يك ماه اول بعد از انتشار بيانيه آنرا امضاء كردند. سفر به منطقه آمريكاي لاتين بعد از دريافت اين حمايت هاي اوليه صورت گرفت.
¤ به كدام يك از كشورهاي آمريكاي لاتين سفر كرديد و چه تجربه اي در هر يك از اين كشورها به دست آورديد؟
- تور «همبستگي با ايران» در منطقه آمريكاي لاتين در تاريخ 26 آبان 1389 (17 نوامبر 2010) آغاز شد و در روزهاي پاياني سال 2010 ميلادي خاتمه يافت. در اين تور كه كشورهاي كوبا، نيكاراگوآ، اكوادور، بوليوي و اروگوئه توسط هيئتي متشكل از آقاي امير تفرشي و بنده به نمايندگي از طرف «خانه آمريكاي لاتين» مورد بازديد قرار گرفتند، ابراز همبستگي با ايران به حدي بود كه شنيدن اخبار آن باعث شادي ياران انقلاب اسلامي و تشويش دشمنان ملت ايران مي شود. دستاوردهاي ارزشمند اين تور دورنماي نويد بخش حركت جديد در سازماندهي دفاع جهاني از ايران را نشان مي دهد.
در كوبا، نمايندگان مردم به طور يكپارچه و همگون با موضع راسخ فيدل كاسترو، رهبر اين كشور، حمايت خود از ملت ايران را اعلام كردند. آلاركون، رئيس «مجلس قدرت مردمي» كه پارلمان كوبا محسوب مي شود، رهبران «كميته هاي دفاع از انقلاب» كه 8 ميليون نفر از كوبائيان بالاتر از 14 سال در آن عضويت دارند، مسؤلين «اتحاديه جوانان كوبا»، رهبران فدراسيون هاي زنان، كارگران، دانشجويان و دانش آموزان كه به عنوان تشكل هاي مردم نهاد اكثريت قريب به اتفاق ملت كوبا را در بر گرفته و پايه هاي انقلاب كوبا را تشكيل مي دهند، همگي بيانيه »همبستگي با ايران - آري« را امضاء كردند. علاوه بر آن، مسؤلين تعدادي ديگر از سازمان هاي معتبر و شناخته شده بين المللي كه محل اصلي استقرار آنها در كوبا مي باشد، و از جمله «سازمان قاره اي دانشجويان آمريكاي لاتين و كارائيب»، «سازمان همبستگي مردم آفريقا، آسيا و آمريكاي لاتين» (اوسپال)، «موسسه كوبايي دوستي با ملت ها»، »جنبش كوبايي براي صلح و حاكميت ملت ها»،«انجمن جوانان هنرمند» و «مركز يادبود مارتين لوتركينگ» حمايت خود از بيانيه »همبستگي با ايران - آري« را اعلام داشتند.
اتفاق جالب ديگر در كوبا اين بود كه طي چند روز اول اقامت ما در اين كشور فرصتي پيش آمد تا در اجلاس بين المللي ضد تروريسم كه در شهر اولگين واقع در شرق كوبا به منظور ابراز همبستگي با 5 كوبايي محبوس در زندان هاي ايالات متحده برگزار شد، شركت كنيم. نمايندگان سازمان هاي صلح طلب 58 كشور جهان در اين اجلاس شركت كرده بودند و در فرصت كوتاهي كه اين اجلاس براي برقراري تماس مابين شركت كنندگان فراهم كرده بود، تمامي نمايندگاني كه بيانيه «همبستگي با ايران - آري!» در اختيارشان قرار گرفت، اين بيانيه را امضاء كردند. اين نكته قابل ذكر است كه برخي از نمايندگان سازمان هاي ديگر و از جمله هيئت هاي نمايندگي هندوراس و لبنان نه تنها بيانيه را امضاء كردند بلكه در جمع آوري امضاء از ساير هيئت هاي حاضر در اجلاس پيش قدم شده و داوطلبانه با ما همكاري مي كردند.
نمايندگان سازمان هاي ضدتروريسم از 28 كشور شامل ايالات متحده، كانادا، انگلستان، فرانسه، آلمان، اسپانيا، بلژيك، سوئد، سويس، اسلووني، برزيل، آرژانتين، شيلي، ونزوئلا، كوبا، السالوادور، پرو، پورتريكو، كلمبيا، كاستاريكا، بوليوي، لائوس، جمهوري دومنيكن، گوادلوپ، اوكراين، ويتنام، لبنان و فلسطين، بيانيه همبستگي با ايران را امضاء كردند.
در نيكاراگوآ 10 نفر از نمايندگان پارلمان اين كشور بيانيه همبستگي با ايران را امضاء كردند و اين در شرايطي بود كه ما فرصت بيشتر براي ارائه بيانيه به ساير نمايندگان مجلس ملي نيكاراگوآ را نداشتيم و مطمئنا اگر چنين فرصتي وجود داشت بسياري ديگر از نمايندگان بيانيه را امضاء
مي كردند. علاوه بر اين، تعدادي از مسؤلين سازمان دانشجويان نيكاراگوآ، رهبر اتحاديه كارگران نيكاراگوآ كه در عين حال عضو پارلمان اين كشور
مي باشد، مسؤلين سازمان دانش آموزان نيكاراگوآ و رهبران سازمان چريك هاي رسانه اي كه در زمينه جلب حمايت با جنبش فلسطين و انقلاب اسلامي ايران فعال مي باشد نيز بيانيه را امضاء كردند.در بوليوي و اكوادور هم وضعيت به همين گونه بود .
در مجموع تجربه تور همبستگي با ايران نشان داد كه مردم آزاديخواه جهان به ديده تحسين به ايران نگاه مي كند و اين واقعيت در تضاد آشكار با تصوير كاذبي است كه رسانه هاي نظام سلطه مبني بر منزوي بودن ايران القاء مي كنند. به اين اظهارات توجه كنيد: «راه شما راه ما است، به راه خود ادامه دهيد»، «آفرين و درود بر شما كه ايستادگي در مقابل نظام سلطه را به جهانيان نشان داده ايد»، »آينده از آن شماست»، «ما از روحيه مقاومت و سازش ناپذيري رهبر و رئيس جمهور شما الهام مي گيريم»، «زنده باد ملت ايران»، اينها پاره اي از اظهاراتي است كه از جانب رهبران سازمان هاي مردم نهاد بيش از 30 كشور جهان به هنگام امضاء بيانيه «همبستگي با ايران - آري» ادا شده است. ملت ايران حق دارد به كارنامه مقاومتي كه چنين حمايت احترام آميزي را در انظار جهانيان بر انگيخته است، به خود ببالد.
¤ فعاليتي كه در زمينه دفاع جهاني از ايران آغاز كرده ايد بر كدام اصول و سياست هاي راهبردي استوار است و چه اقداماتي را براي گسترش و تحكيم اين فعاليت لازم مي دانيد؟
- اين حركت بيش از هر چيز به يك اصل خدشه ناپذير پايبند است و آن دفاع بدون قيد و شرط از حق تعيين سرنوشت ملت ايران است. در اينجا تأكيد بر دفاع بدون قيد و شرط است. نكته مهم ديگر، رابطه اين حركت با حكومت جمهوري اسلامي است. اقدامات ما در زمينه سازماندهي دفاع جهاني از ايران كاملا مستقل از حكومت صورت مي گيرد و تشكلي كه در اين رابطه در حال شكل گيري است، اصالتا تشكلي مردم نهاد است. درعين حال، سازماندهندگان اين مبارزه، دفاع قاطعانه از حكومت جمهوري اسلامي در مقابل تهاجمات نظام سلطه را وظيفه خود مي دانند. در اين چارچوب و بر پايه اين سياست هاي اصولي، مبارزه براي دفاع جهاني از ايران فراگير است
ما در اين مبارزه يك سلاح بسيار قوي داريم و آن حقايق است و به همين خاطر پخش حقايق مربوط به تهاجمات عليه ايران و نيز حقايق مربوط به دستاوردهاي انقلاب اسلامي وظيفه اصلي ما به شمار مي رود. براي اين منظور تلاش داريم از امكانات و ابزار مختلف و از جمله درج خبر و مقاله در رسانه هاي بين المللي و برگزاري جلسات و سمينارهاي عمومي بهره بگيريم. جمع آوري امضاء هاي هر چه بيشتر در حمايت از بيانيه »همبستگي با ايران - آري« در رأس اقداماتي است كه به گسترش دفاع جهاني از ايران كمك مي كند.
¤ در پايان اگر مطلبي باقي مانده و لازم است اشاره كنيد، بفرماييد ؟
- حركتي كه اخيرا به منظور سازماندهي دفاع جهاني از ايران آغاز شده نياز به همكاري وسيع نيروهاي مدافع انقلاب اسلامي دارد و علاقمندان
مي توانند آمادگي خود در اين زمينه را توسط مكاتبه با آدرس اينترنتي
«همبستگي با ايران - آري» اعلام كنند. هم چنين بيانيه solidaridadiransi@gmail.com در سايت هاي مختلف اينترنتي منتشر شده و به عنوان نمونه با مراجعه به آدرس اينترنتي www.solidaridad.ir مي توان از اين بيانيه حمايت كرد.
با تشكر از وقتي كه در اختيار ما قرار داديد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14