(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 10 اسفند 1389- شماره 19876

علوم اجتماعي در ايران؛ خواب زدگي يا مرگ؟
گزارش كيهان ازسناريوي جديد جداسازي بودجه دانشگاه ها
به نام دانشگاه به كام مافيا!
ارمغان مفاهيم رسانه اي غربي براي خبرنگاران ما گزارش واقعيت از چشم انداز كافه كانتيننتال!



علوم اجتماعي در ايران؛ خواب زدگي يا مرگ؟

1- آيا علوم اجتماعي در ايران مرده است؟ اين سؤالي بنيادين است كه پاسخ به آن مي تواند در بر دارنده بسياري از مسائل اجتماعي و سياسي دو دهه اخير در ايران بوده و بسياري از زواياي سوم تيرماه 84 و خرداد88 را بازشكافي كند.
پاسخ به سؤال فوق، مبتني بر اين پيش فرض است كه در ايران اصولا پديده اي به نام علوم اجتماعي وجود داشته (و يا شايد دارد) كه قطعا به اقتضاي نامش، بايستي كاركردي متناسب با همين نام داشته باشد و آن، تبيين مسائل اجتماعي در سطح كلان و خرد؛ از سياست نهادهاي كلان گرفته تا كنش هاي متقابل روزمره شهروندان است.
بررسي اين نكته كه آيا در ايران علوم اجتماعي وجود داشته يا نه، مستلزم ورود به يك بحث تاريخي كلان است كه از حوصله اين مجال خارج است. لذا مبناي بحث را بر اين مي گذاريم كه پديده اي به نام علوم اجتماعي در ايران وجود داشته است. با اين پيش فرض، به بررسي كاركردها و كژكاركردهاي آن در دو دهه اخير و بطور خاص مقطع انتخابات 84 به بعد مي پردازيم.
2- يكي از مشخصات جامعه ايران، وجود ديناميسم بالا در درون آن است. اين ديناميسم هم به مشخصات مذهبي، طبقاتي، نسلي، جنسي، فرهنگي، تحصيلي و... و بطور كلي در هم آميختگي جامعه برمي گردد. اين ديناميسم و پويايي، كه از ويژگي هاي مثبت جامعه ايران است، اگر از ابعاد مختلف و از ديدگاه «امر تام اجتماعي» به آن پرداخته نشود، طبيعتا برنامه ريزي اجتماعي و فرهنگي براي آن امكان پذير نبوده يا حداقل برنامه ريزي هاي ناقصي در مورد آن انجام خواهد شد كه نهايتا موجب هدر رفتن پتانسيل ها و رفتن اين ديناميسم به سمت خشونت هاي سياسي و اجتماعي خواهد شد. لذا، شناخت دقيق اين جامعه و به تبع آن، شناخت «مسئله اجتماعي» و يافتن راه حل براي آن بايستي اولين اولويت علوم اجتماعي در ايران باشد.
3- دو پديده كلي در شكل گيري جامعه شناسي به عنوان يك علم، در اروپاي قرن نوزدهم نقش اساسي داشت: نخست؛ زمينه اجتماعي و سياسي و نيروهاي مبتني بر آن و دوم؛ نيروهاي فكري و انديشمندان و انديشه ورزاني كه يا خود فيلسوف بودند، يا به شدت تحت تأثير فلسفه روشنگري بودند. يكي از مهمترين عوامل فرعي كه زير شاخه پديده اول، يعني زمينه اجتماعي و نيروهاي آن بود، وقوع انقلابهاي سياسي و اجتماعي پي درپي در اروپاي آن زمان بود. انقلاب هايي كه نظم سياسي و اجتماعي را در هم ريخته و جوامع را تبديل به يك پريشانشهر پر از آشوب كرده بود. لذا نسل اول و بنيانگذاران علم جامعه شناسي كه همگي سرسپرده رويكرد پوزيتيويستي در اين علم بودند، در پي يافتن راه حلي براي كنترل اين بي نظمي و برگرداندن «نظم» به جامعه بودند. لذا مسئله اصلي نسل اول جامعه شناسان در اروپا، مفهومي به نام نظم بود. اين جامعه شناسان، اگر چه پويايي اجتماعي را نيز از نظر دور نپنداشتند، اما به اقتضاي زمانه و شرايط اجتماعي، اين مسئله را خودبه خود در درجه دوم اهميت قرارداده بودند. راه حل هاي اين گروه از جامعه شناسان (عمدتا فرانسوي) در دو دسته اصلي طبقه بندي مي شد: گروهي معتقد به بازگشت به نظم قرون وسطايي بودند و از يك بازگشت تمام عيار به نظم سابق دفاع مي كردند، و گروهي ديگر، در پي ريختن طرحي نو، متناسب با نظم جديد بودند. نظمي كه بتواند به فضاي آشفته و پريشان اجتماعي آن روز سر و ساماني ببخشد و جامعه را آرام كند. لذا برخي از اين انديشمندان به اين نتيجه رسيدند كه حل مشكلات، در گرو روي آوردن به يك دين جديد است و تنها مذهب است كه مي تواند نظم اجتماعي را در حيطه هنجارهاي ذهني و عيني سر و سامان بخشد، لذا اين مسئله، آگوست كنت را تبديل به پيامبري تمام عيار ساخت. پيامبري كه از ظلمت دوران رباني و متافيزيك گريخته و در پرتو نور علوم اثباتي، مردم را به هدايت و سعادت بشارت مي داد.
مسئله مذهب و نقش آن در برقراري نظم، در نسل اول جامعه شناسي اروپا، از محافظه كاراني همچون كنت، دوركيم و وبر و زيمل گرفته تا انقلابيوني همچون ماركس تداوم داشت. همه اينها به نحوي خود را درگير اين مسئله كرده و در پي تدوين كاركردها و نقش آن بودند.
4- فضاي سياسي اجتماعي ايران از دهه 70 شمسي و با پايان جنگ و روي كار آمدن دولت سازندگي، به سوي استقرار نوعي نظم جديد و يك اليگارشي تكنوكرات سوق داده شد. فضايي كه نياز به برقراري نظمي جديد را پس از يك دوره بي ثباتي انقلابي و يك جنگ خارجي، ناگزير مي ساخت. در اين فضا، متخصصان علوم اجتماعي ايران (كه در آن زمان جامعه شناساني بودند كه سلطه مطلق بر علوم اجتماعي داشته و ساير شاخه هاي اين علم در سايه آنان قرار داشت) رسالتي سنگين داشتند. چرا كه ساختن نظمي جديد و استقرار آن، از آنجا كه پروسه اي است زمانبر و همچنين تداوم جامعه و بازتوليد آن در نسل هاي بعد در اثر پروسه جامعه پذيري به آن وابسته است، از اهميتي فوق العاده برخوردار بود. لذا اين جامعه شناسان داراي رسالتي تاريخي بودند. رسالتي كه اقتضاي آن هشدار به دولتمردان در ساختن نظم اجتماعي و گوشزد كردن تبعات آن بود.
تكنوكراسي حاكم بر دولت پس از جنگ، آنچنان قوي بود كه جامعه شناسان ايراني را نيز تبديل به پيچ و مهره هاي اين نظم سرمايه سالار كرد و البته دولتمردان فن سالار با باج دادن به اين جامعه شناسان، و سپردن پروژه هاي تحقيقاتي بي مصرفي كه عموما در گوشه آرشيو وزارتخانه ها و سازمان هاي مختلف خاك مي خورد، و مهمترين شاخصه آنان رقم هاي نجومي انجام و نگارش آنان است، سعي در دادن اين حق السكوت به آنان كرد. لذا كمتر جامعه شناس سرشناسي را مي توان در دهه 70 و بعد از آن پيدا كرد كه حرف هايش قدري رنگ تئوري هاي انتقادي به خود گرفته باشد و يا به دولتمردان گوشزد كند كه ساختن نظم جديد براساس تئوري هاي نخ نما شده توسعه، و بكاربردن سياست هاي تعديل اقتصادي به ايجاد يك شكاف اجتماعي دهشتناك در جامعه مي انجامد. شكافي كه جامعه را آنچنان مستعد خشونت مي كند كه عواقب آن مي تواند در تكرار تاريخ و ايجاد انقلابي ديگر جلوه گر شود.
لذا بي راه نخواهدبود اگر بگوييم جامعه شناسان در دوره سازندگي به نوعي محافظه كاري توأم با منفعت گرايي روي آوردند. شاخصه اي كه آنان را از رسالت تاريخي خود بازمي داشت. بسياري از اين جامعه شناسان به تأسيس مؤسسات تحقيقات اجتماعي و يا همكاري هاي مستمر با واحد تحقيقات اجتماعي مؤسسات و نهادهاي دولتي روي آوردند كه البته تحقيقات آنان يا از لحاظ موضوعي يا آنچنان دور از فضاي اجتماعي جامعه ايران و «مسائل» آن بود كه تنها به درد آرشيو مي خورد يا آنكه آنچنان باب ميل دولتمردان نوشته مي شد، كه كاربردي جز تعريف و تمجيد و درنهايت تاييد سياست هاي دولتي نداشت.
5- علاوه بر منفعت گرايي محافظه كار، يكي ديگر از شاخصه هاي جامعه شناسي ايران در اين دوران و پس از آن، پرداختن به رويكرد تبيين نظريه هاي غربي بود، غلبه رويكرد پوزيتيويستي در حيطه عمل سياسي و اجتماعي، تنها به محافظه كاري جامعه شناسان ايراني درحيطه عمل سياسي و اجتماعي نيانجاميد. آنان در كنار اين مسئله، در حيطه آكادميك نيز پيشرفت چنداني در حيطه نظريه پردازي با رويكردهاي معطوف به «حل مسئله» براي جامعه خودشان نداشتند و حداكثر فعاليت اين گروه، «تشريح» نظريه هاي نظريه پردازان غربي بوده است. اين تشريح، در نسل اول جامعه شناسي ايران، معطوف به نظريه پردازان فرانسوي بود، چرا كه اين نسل اكثرا تحصيل كرده در فرانسه بودند و بعدها با روي كارآمدن نسل جديد، معطوف به نظريات آنگلوساكسوني و بطور خاص نظريات انگليسي و آمريكايي بود. درهر صورت عدم اتخاذ رويكرد بومي در جامعه شناسان ايراني و عدم روي آوردن به نظريه پردازي، آفتي است كه هميشه همراه با جامعه شناسي ايران بوده است و اين مسئله نيز يكي از دلايل اصلي خوابزدگي جامعه شناسان ايراني است.
6- در سال هاي اخير، دو تن از اساتيد علوم اجتماعي در دانشگاه تهران مرگ جامعه شناسي را اعلام كردند. يكي از آنان كه البته چند سال زودتر اين مرگ را اعلام كرد، دكتر ابراهيم فياض بود. وي معتقد است جامعه شناسي در ايران تمام شده است و عصر كنوني، عصر مردم شناسي است. استدلال وي هم علاوه بر مولد نبودن جامعه شناسي در حيطه توليد علمي، به ضعف ساختاري جامعه شناسي، كه با در نظر گرفتن ساختارهاي كلان به دنبال يافتن مسائلي براي تأييد نظريه هاي پيشيني خود است، و همچنين به روش شناسي اين علم برمي گردد. رويكرد ديگري كه نسبت به رويكرد فياض متأخرتر است، رويكرد دكتر حسين كچوئيان است. وي معتقد است كه مرگ جامعه شناسي مترادف است با تولد مطالعات فرهنگي. مبناي انتقادات وي بر جامعه شناسي، اساسا بر بحث تاريخيت علمي در سطح كلان مبتني است. وي با توجه به ماهيت علم و روايت هاي كلاني كه بر آن حاكمند، مدعي است كه جامعه شناسي فاقد چنين معياري بوده و اساسا علم محسوب نمي شود. وي با توجه به وجود روايت هاي مختلف از نظريه اجتماعي و مقايسه جامعه شناسي با معيارهاي علم، كه در آن علم به صورت پارادايمي پيش مي رود، معتقد است اين تكثر رويكردها، به وجود پديده اي به نام «جامعه شناسي ها» و ارائه روايت هاي متعدد در حيطه علوم انساني مي انجامد كه اساسا اين پديده ربطي به علم (در معناي مذكور) ندارد، چرا كه با وجود پارادايم انشتيني در علم فيزيك، ديگر بازگشت به رويكرد نيوتوني معنايي ندارد. وي همچنين معتقد است در عصر حاضر، با پروسه جهاني شدن و فروپاشي دولت- ملت ها، موضوع جامعه شناسي خاتمه يافته است. از اين رو، عصر جديد، عصر مطالعات فرهنگي است.
7- جامعه شناسي محافظه كار و منفعت گراي ايراني كه در دو دهه اخير، و پس از غلبه رويكرد تكنوكراتيك بر صحنه سياسي و اجتماعي كشور، در تبيين رويكرد جديد و همچنين تثبيت نظم نوين، نقشي اساسي ايفا نموده بود، در طول اين دو دهه به سوي محافظه كاري هر چه بيشتر سوق داده شد. غلبه محافظه كاري مطلق بر جامعه شناساني كه رسالت تاريخي آنان در سوق دادن جامعه به سمت الگوي پيشرفت پايدار است، چشم آنان را بر بسياري از مسائل اجتماعي در ايران بست. مسائلي كه در طي پروسه بازسازي در ايران پس از جنگ و با شروع سياست هاي اقتصادي تيم كارگزاران سازندگي بر ايران، كشور را در آينده اي نه چندان دور درگير تبعات اجتماعي وسيعي مي كرد و قطعا نتايج اين سياست ها، جامعه را با ناهنجاري هايي از قبيل فقر، شكاف فاحش طبقاتي، فحشا و فساد و... درگير خواهد كرد. لذا از آنجا كه اين جامعه شناسان بخشي از اين ساختار باج دهنده شده بودند، طبيعي بود كه در حفظ وضعيت موجود بكوشند و درصدد كوبيدن هر صداي مخالف و هر ندايي كه نويد تغيير بدهد باشند. نمونه بارز امر اخير، بيانيه 40 جامعه شناس كشور، دو روز قبل از انتخابات سوم تير 84 بود كه همگي در حمايت تمام عيار از نظم موجود و رويارويي با وعده تغيير هم پيمان شده بودند. لذا منطق دفاع از وضع موجود كه ريشه در منفعت طلبي هاي سياسي و اجتماعي داشت، مانع از تحقق رسالت اجتماعي در جامعه شناسي ايران شده بود. هم از اين روي است كه برخي از آنان هنوز بر مواضع سابق استوارند و مانند برخي از جامعه شناسان ابتدايي فرانسوي، در پي بازگشت به وضعيت سابق هستند و در تمامي سخنراني ها و مصاحبه هايشان به وضعيت فعلي انتقاد كرده و اين موقعيت را با بي نظمي پس از انقلاب هاي سياسي و اجتماعي اروپا مقايسه مي كنند كه به هر صورتي بايستي بر آن مهر پايان زده شود. لذا از نظر نگارنده، بهترين تعبيري كه مي توان از اين وضعيت كرد، خواب زدگي علوم اجتماعي و به طور خاص جامعه شناسي ايران است. جامعه شناسان ما خواب زدگاني هستند كه در روياي منفعت شخصي، حقيقت را به پاي مصلحت قرباني مي كنند و به تعبير وبر، بخش اعظمي از آنان در سال هاي اخير، اخلاق حرفه اي را رعايت نكرده اند و به رسالت تاريخي و آكادميك خود پشت كرده اند.
8- مي گويند كسي را كه خواب است مي توان بيدار كرد، اما كسي كه خود را به خواب زده است، نه. اعلام مرگ جامعه شناسي توسط برخي از انديشمندان اگر چه ناظر بر انتقاد شديد از وضعيت موجود بوده و مطرح كنندگان آن سوداي رسيدن به وضعيت مطلوب علوم اجتماعي را در سر دارند، اما نبايد فراموش كرد كه تا زماني كه جامعه شناسي ايران خود را به خواب زده باشد، وضعيت به همين صورت خواهد بود. حال چه مردم شناسي متولد شود، و چه مطالعات فرهنگي.
احمد نادري- دانشجوي دكتراي
علوم سياسي در آلمان

 



گزارش كيهان ازسناريوي جديد جداسازي بودجه دانشگاه ها
به نام دانشگاه به كام مافيا!

تحويل لايحه بودجه 90 به مجلس شوراي اسلامي و معرفي نمايندگان كميسو ن هاي تخصصي براي عضويت در كميسيون تلفيق بودجه 90، ذره بين ها را روي نام اين نمايندگان و فراز و فرودهاي كارنامه كاري شان چرخاند. در جريان بررسي بودجه سال 90 ، به بهانه استقلال دانشگاه ها و جدا كردن بودجه دانشگاه آزاد از ديگر دانشگاه ها، نقش مديريتي وزارت علوم در حال كمرنگ شدن است. درين گزارش با توجه به نقش محوري دكتر عباسپور در اين طرح به بررسي ابعاد اين موضوع مي پردازيم.
« اگر محيط دانشگاه را محيطي سالم از نظر تبادل افكار كنيم و احزاب سياسي دست از سر دانشجو و دانشگاهيان بردارند، اين طيف هم حرمت خودش را حفظ كند و همه در دانشگاه تابع مقرراتي باشند كه از سوي شوراي انقلاب فرهنگي تعيين شده، در چنين شرايطي محيط سالمي خواهيم داشت كه بهترين بحث ها در آن صورت خواهد گرفت .» ( علي عباسپور تهراني فرد، گفت وگو با جام جم آنلاين، شنبه 18 مهر 88)
رييس كميسيون آموزش مجلس هشتم كيست؟
علي عباسپور تهراني فرد در انتخابات دوره چهارم، از حوزه انتخابيه تهران به مجلس رفت و به عضويت در كميسيون فرهنگ و آموزش عالي درآمد. همچنين در همين دوره از سوي نمايندگان مجلس به عضويت در هيأت رييسه مجلس درآمد. در دوره پنجم نيز با رأي مردم تهران وارد مجلس شوراي اسلامي شد و به عنوان رييس كميسيون فرهنگ و آموزش عالي انتخاب شد .
وي در هر دو دوره (چهارم وپنجم ) به عنوان نماينده كميسيون فرهنگ و آموزش عالي، عضو كميسيون تلفيق بودجه و هم چنين كميسيون اصلي بررسي برنامه پنج ساله دوم وسوم بود. وي همچنين در مجلس هفتم و هشتم نيز به عنوان نماينده مردم تهران وارد مجلس شد و به رياست كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس درآمد .
از جمله برنامه هايي كه وي براي حضور در مجلس هشتم درنظر داشته است مي توان به موارد زير اشاره كرد :
¤ تحول در آموزش و پرورش و آموزش عالي و هماهنگي با شوراي انقلاب فرهنگي و مجمع تشخيص مصلحت نظام در اين امر
¤ تحقيق اهداف تعيين شده در سياست هاي اصل 44 و به اجرا درآمدن قانون سياست هاي اصل 44
¤ ايجاد تسهيلات جهت تحصيل دانشجويان، علي الخصوص جهت پرداخت شهريه
مواضع عباسپور در مجلس چگونه بود؟
نگاهي بر موضع گيري هاي وي در سال هاي اخير و به ويژه پس از فتنه 88، به روشني فاصله -و حتي مغايرت- برخي از اين اهداف را با عملكرد وي نشان مي دهد . وحيد محرابيان -دبير سياسي انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه شاهد- در گفت وگو با خبرنامه دانشجويان عملكرد عباسپور را چنين تبيين كرده است :
نام وي با مانع تراشي هايش براي متوقف كردن هيئت تحقيق و تفحص مجلس هفتم درخصوص دانشگاه آزاد، مطرح شد. عباسپور از لابي هاي خود در زمان تصدي در مجلس هفتم هم استفاده كرد تا همزمان با تقاضاي عمومي براي اصلاح دانشگاه آزاد قضيه را معكوس نشان دهد، و با جمع آوري 255 امضاي نمايندگان مجلس هفتم اثبات كرد كه نمايندگان علاقه بيشتري به لابي و جوانبش نسبت به مسئله غزه دارند .
عباسپور كه تلاش ويژه اي در جهت تصويب دانشجوي پولي داشته است با وجود آن كه رياست كميسيون آموزش را برعهده دارد به جاي بررسي
نقصان هاي موجود در سيستم آموزشي بارها با دخالت هاي بي موردش مسير امور را عوض كرده است .
ارديبهشت امسال (1389) در شوراي عالي انقلاب فرهنگي تصميم گرفته شد كه موسوي ديگر در هيئت مؤسس دانشگاه آزاد نباشد و تنها رأي مخالف به عدم حضور وي از طرف آقاي عباسپور بود . عباسپور يكي از اعضاي كميته تحقيق و تفحص مجلس از سوي علي لاريجاني در خصوص اغتشاشات بود كه البته اظهار نظرهاي متناقض وي، ازجمله اينكه : كميته فوق به مجوزهايي براي ورود نيروي انتظامي دست يافته كه بر اساس آن شوراي تامين استان مجوز ورود به كوي دانشگاه را داده است؛ كار را به جايي كشاند تا نمايندگان به جنجال آفريني وي در صحن علني مجلس اعتراض كنند و از لاريجاني بخواهند مانع از انتساب فعاليت هاي فتنه گران و حاميانشان به مجلس شوراي اسلامي شود .
چندي پيش نيز در جريان اقدام كامران دانشجو در تعويض برخي رؤساي دانشگاه ها كه برخي از آنان 19، 13، 11 و 8 سال بود بر مسند رياست دانشگاه ها تكيه زده بودند، جمعي از نمايندگان مجلس (به تعداد 215 نفر) با امضاي طوماري از اقدامات وزير علوم تقدير و تشكر كردند كه در صحن علني مجلس قرائت شد. پيرو اين طومار تشكرآميز، علي عباسپور تهراني در مصاحبه اي با خبرگزاري مهر، با توهين آشكار به شعور نمايندگان مجلس ادعا كرد كه نمايندگان امضا كننده اين طومار، بدون مطالعه طومار مذكور، آن را امضا كرده اند !
وي در مجلس هشتم نيز تلاش بسياري در خصوص وقف دانشگاه آزاد از خود بروز داد. علي عباسپور رييس كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس حتي تشكيل لابي ها را مكفي ندانست و در صحن علني مجلس گفت: «ما به دنبال آن هستيم كه فتواي يك مرجع عالي قدر
جامع الشرايط را به قانون تبديل كنيم. اين فقيه رهبري انقلاب است كه بر اساس نظر ايشان موسسات و مراكز آموزشي كه تصرف مالكانه دارند، مي توانند با وقف اموال در اختيار خود نفعي به جامعه برسانند و اين كار باقيات و صالحاتي براي موسسان آن باشد.» كه با تكذيب فوري و چندباره دفتر مقام معظم رهبري درباره وقف دانشگاه آزاد روبه رو شد .
اين اقدامات تا جائي ادامه يافت كه در جريان مصوبه مجلس در اين مورد ، 11 تن از اعضاي كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس شوراي اسلامي در نامه اي خطاب به علي لاريجاني رئيس مجلس شوراي اسلامي نسبت به مواضع عباسپور تهراني فرد اعتراض كرده و نوشتند :
« با احترام؛ با عنايت به مسائل اخير در كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس و رفتارهاي غيرقانوني و نقض ماده هاي 33، 34 و 145 آئين نامه داخلي مجلس شوراي اسلامي توسط عباسپور تهراني فرد رئيس كميسيون آموزش و تحقيقات و سوء استفاده از جايگاه رياست كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس با تعيين تكليف موضوعات پيش آمده در ساعات جلسه كميسيون در هيئت رئيسه مجلس شوراي اسلامي حضور خواهيم داشت .»
در پي اعتراضات برخي اعضاي كميسيون آموزش نسبت به مديريت عباسپور، جلسه اي به رياست
شهاب الدين صدر - نايب رئيس اسبق مجلس- براي رسيدگي به اين امر تشكيل شد. در حالي كه برخي اعضاي كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس اعتقاد به كنار رفتن وي از رياست اين كميسيون داشتند، در جمع بندي اين جلسه مقرر شد رياست اين كميسيون هم چنان بر عهده عباسپور باشد .
در جريان تصويب اين وقف، 11 نفر از اعضاي كميسيون آموزش و تحقيقات به صورت دسته جمعي استعفا كردند و بازگشت خود را منوط به استعفاي عباسپور اعلام كردند. اما به گفته خودشان، به دليل منع آئين نامه، منتظر برگزاري انتخابات بعدي هيئت رئيسه - كه معمولا در خرداد ماه برگزار مي شود- هستند تا نسبت به تغيير عباسپور اقدام كنند .
گفتني است دانشجويان نيز به علت سياسي كاري هاي عباسپور، چندين بار تجمعات اعتراض آميزي را در مقابل در مجلس برگزار كرده اند .
سناريوي جديد در راه است
در پي شكست سناريوهاي قبلي، ظاهرا عباسپور در سناريويي جديد سعي دارد در جريان بررسي بودجه سال 90 ، به بهانه استقلال دانشگاه ها و جدا كردن بودجه دانشگاه آزاد از ديگر دانشگاه ها، نقش مديريتي وزارت علوم را كم رنگ كند .
وي در اين خصوص گفته بود كه طبق بند ب ماده 20 قانون پنجم توسعه تأكيد بيشتري بر تقويت هيئت امنا و استقلال دانشگاه ها شده است اما متأسفانه بودجه عمراني دانشگاه ها به صورت متمركز در دست وزارت علوم است كه اين امر خلاف اهداف برنامه پنج ساله پنجم است .
اين اظهار نظر وي واكنش بسياري از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، رؤساي دانشگاه ها و تشكل هاي دانشجويي را در پي داشته است .
روز شنبه (7/12/89) انجمن اسلامي دانشجويان 42 دانشگاه كشور در نامه اي خطاب به نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس را يكي از دل مشغولي هاي دانشگاهيان در خصوص رقم خوردن سرنوشت دانشگاه هاي كشور خوانده و اين كميسيون را ملجأ و مأوايي براي دانشگاهيان معرفي كردند. در اين نامه با اشاره به يكشنبه سياه مجلس و عملكرد سياسي و
سؤال برانگيز عباسپور تهراني فرد - نماينده تهران و رئيس كميسيون آموزش - خطاب به نمايندگان مجلس آمده است :
عباسپور فاقد وجاهت و مقبوليت لازم در بين دانشگاهيان جهت نمايندگي اين قشر در مجلس است، بنابراين از شما مجدانه مي خواهيم از همين امروز با عدم رأي موافق به وي، جهت نمايندگي كميسيون آموزش در كميسيون تلفيق بودجه، آغازگر خاتمه صحنه گرداني عباسپور جهت مسائل دانشگاهي در مجلس باشيد .
سيدجواد ساداتي نژاد رئيس دانشگاه كاشان در گفت وگو با خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاري فارس، با بيان اينكه وزارت علوم متولي اصلي بخش آموزش عالي كشور است، اظهار داشته است: وزير علوم بنا به مسئوليتي كه بر عهده گرفته است، بايد پاسخگوي دولت و مجلس در قبال عملكرد خود و تمام دانشگاه هاي تحت امرش باشد .
وي بودجه دانشگاه ها را يكي از ابزار هاي وزارت علوم براي مديريت و نظارت بر عملكرد دانشگاه ها دانسته و افزوده است: متاسفانه در روند بررسي بودجه سال آينده دانشگاه ها شاهد هستيم كه برخي نمايندگان مجلس تلاش مي كنند تا اين نقش مديريتي وزارت علوم را كم رنگ كرده و به بهانه استقلال دانشگاه ها، در پي
سنگ اندازي در مسير حركت رو به رشد وزارت علوم هستند .
ساداتي نژاد با بيان اينكه حاميان فتنه 88 و تنها فردي كه در شوراي عالي انقلاب فرهنگي از موسوي دفاع كرده است، صلاحيت اظهارنظر درباره عملكرد وزارت علوم را ندارد، تصريح كرد: اين افراد قصد دارند در بحث بودجه و اعتبارات آموزش عالي به انتقام گيري از وزارت علوم بپردازند و با اين كار شتاب علمي دانشگاه ها و عملكرد مثبت وزارت علوم در حوزه اسلامي كردن دانشگاه ها راتحت تاثير قرار دهند . رئيس دانشگاه كاشان با حمايت از برنامه هاي وزارت علوم براي تحقق عدالت آموزشي در كشور خاطرنشان كرده است: بودجه و اعتبارات يكي از ابزارهاي مديريتي وزير علوم است كه نبايد با يك كار انحرافي آن را به سوي منافع شخصي افراد سوق دهيم .
مير محمد ميبدي رئيس دانشگاه يزد نيز در گفت وگو با فارس با اشاره به مباحث مطرح شده درباره بودجه دانشگاه ها در سال آينده اظهار داشت: در سال گذشته كه كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس در تقسيم بخشي از بودجه دانشگاه ها دخالت داشت مشكلاتي براي برخي از دانشگاه ها به وجود آمد. وي با بيان اينكه وزير علوم بايد پاسخگوي مجلس باشد، تصريح كرد: بر اين اساس لازم است كه بودجه دانشگاه ها در اختيار وزارت علوم قرار گيرد .
رئيس دانشگاه يزد با تاكيد بر اينكه نبايد بودجه دانشگاه ها را وارد مسائل سياسي كرد، يادآور شد: در موضوعات دانشگاهي تنها بحث اقتدار علمي نظام مطرح است بنابراين نبايد به اين مسئله نگاه سياسي داشت .
احمد احمدپور سرپرست دانشگاه مازندران نيز دراين باره با اشاره به آغاز بررسي بودجه سال 90 در مجلس شوراي اسلامي گفته است: تحقق كامل برنامه هاي ارائه شده وزير علوم به مجلس و اجراي اسناد بالادستي مانند چشم انداز 20 ساله و برنامه هاي پنج ساله مستلزم اين است كه بودجه دانشگاه ها به صورت متمركز در اختيار وزارت علوم باشد .
بيژن رنجبر رئيس دانشگاه تربيت مدرس نيز در گفت وگو با فارس با اشاره به مباحث مطرح شده در خصوص بررسي بودجه دانشگاه ها در كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس تصريح كرده است: از نظر بنده استقلال دانشگاه ها به معناي اين نيست كه هر يك از دانشگاه ها به دنبال جدايي از سياست هاي پيش بيني شده وزارت علوم باشند. وزارت علوم و تمام دانشگاه هاي كشور جزو بدنه دولت محسوب مي شوند و بنده به عنوان رئيس دانشگاه تربيت مدرس نيز از سياست هاي وزارت علوم دفاع مي كنم. وي با بيان اينكه نگاه ابزاري به بودجه دانشگاه ها مطلوب نيست، اظهار داشت: رؤساي دانشگاه ها همگي در مسير اهداف انقلاب و همسو با سياست هاي وزارت علوم عمل مي كنند و نيازي به استفاده از ابزاري به نام بودجه و اعتبار براي مديريت آن ها وجود ندارد .
ايوب توكليان دبيركل اتحاديه جامعه اسلامي دانشجويان دانشگاه هاي سراسر كشور نيز با اشاره به بحث بودجه دانشگاه ها در سال آتي گفته است: بودجه دانشگاه ها بايد به صورت متمركز در اختيار وزارت علوم قرار گيرد، زيرا در غير اين صورت دانشگاه ها به يك سري جزيره هاي خودمختار و ايالت هاي پراكنده تبديل مي شوند كه يك فاجعه مديريتي و نظارتي در سيستم آموزشي كشور را ايجاد مي كنند .
وي با بيان اينكه اقدام مجلس در تخصيص بودجه جداگانه به دانشگاه ها با سياسي كاري عده اي صورت گرفته است، افزوده است: تخصيص بودجه ها به صورت جداگانه به دانشگاه ها اقدامي غيركارشناسي و غيرعلمي است .
دبير كل اتحاديه جامعه اسلامي دانشجويان دانشگاه هاي سراسر كشور تاكيد كرد: اين اقدام و اقدامات ديگر عباسپور رئيس كميسيون آموزش مجلس موجب مي شود كه فتنه آموزشي در دانشگاه ها به پا شود. اين اقدام خسارت هاي فراواني را به نظام آموزشي ما تحميل مي كند و جنبش دانشجويي اين مسئله و مسائل مختلفي را كه آقاي عباسپور مسبب آن است، پيگيري كرده و اجازه نمي دهد تا نااهلان آموزشي با سياسي كاري به جامعه دانشگاهي كشور ضربه بزنند .

 



ارمغان مفاهيم رسانه اي غربي براي خبرنگاران ما گزارش واقعيت از چشم انداز كافه كانتيننتال!

قاسم رحماني
وزارت امورخارجه آ مريكا همواره توجه خاصي به ديپلماسي عمومي و نهادينه كردن فرهنگ آمريكايي درجهان داشته اما در دوره هيلاري كلينتون و دموكرات هاي سركارآمده در دوره جديد، اين مسئله اهميت بيشتري يافته و يكي از اصول سياست خارجي ايالات متحده شده است. در راستاي اين استراتژي، برنامه هاي مختلفي براي هنرمندان، خبرنگاران، دانشجويان، و گروه هايي كه به نوعي مراجع فكري جوامع خود هستند، ترتيب داده مي شود.
يكي از اين برنامه ها، برنامه سالانه «ادوارد آرمورو» است كه اندكي قبل از انتخابات كنگره 2010 برگزار شد و در آن 150خبرنگار از 125كشور جهان شركت كردند. با توجه به اينكه مباحثي كه درآغاز اين برنامه از سوي معاون هيلاري كلينتون مطرح شد، از سوي برخي روزنامه نگاران و رسانه هاي ايران، سالهاست پذيرفته شده و براساس آن عمل مي شود و همين تعاليم، يكي از زمينه هاي وقايع سال 78 و فتنه سال 88 بود، واكاوي آن ضروري به نظر مي رسد. دراين نوشتار به برخي از آنها مي پردازم و تفاوت آن با نگاه منطقي و به دور از فريبكاري آمريكائيان را بررسي مي كنم. اينكه چگونه برخي كلمات در مفهوم عام معنا مي شوند اما درجهت منافع ابر قدرت ها بكار مي روند اما اگر قرار باشد ديگران از آن استفاده كنند با مخالفت غرب مواجه مي شوند؟
رسانه هاي مستقل يا متقي؟
«جوديت مك هيل» معاون ديپلماسي عمومي وزير امور خارجه آمريكا در آغاز نشست «مورو» خواسته هاي كشورش از خبرنگاران جهان را در لفافه توصيه مطرح كرد. با اين حال طرح مباحث كلي كه تفاسير متفاوتي مي توان از آن كرد،نمود معنايي ندارد. مگر اينكه بگوييم مك هيل اين مباحث را در معني موردنظر حاكميت آمريكا مطرح كرده باشد. كه البته با توجه به تجارب موجود از رفتار«ايالات متحده با جهانيان» اين برداشت درست تر است. مك هيل يكي از انتظارات آمريكا از خبرنگاران و رسانه هاي جهان را مستقل بودن عنوان مي كند و مي گويد:«آزادي مطبوعات براي يك جامعه شهروندي قدرتمند، مسئوليت پذيري دولت و توسعه پايدار حياتي است. آنجا كه رسانه مستقل درمعرض خطرقرار گيرد حكومت مسئول و آزادي بشر تضعيف مي شود.» مستقل بودن در مفهوم عام وابسته نبودن به هيچ ساحتي است چه انسان و چه غير انسان. درمفهوم سياسي، تحت تاثير هيچ گروه، دسته ايدئولوژي قرارنگرفتن است. يعني خبرنگار آنچه اتفاق مي افتد را عيناً گزارش كند و ريشه هايش را هم به اطلاع افكار عمومي برساند. آيا چنين چيزي قابل انجام است؟ هر انساني اعتقادات خود را دارد و اگر بخواهد خبري اقناع كننده بدهد ابتدا بايد خود را قانع كند. چگونه يك انسان بدون توجه به مسائل دروني، مي تواند خود را قانع كند تا به اقناع ديگران بپردازد. اينجاست كه استقلال بي معنا مي شود چرا كه هر رسانه اي به عقيده يا گروهي وابسته است. دربرخي كشورها چون انگلستان به رسانه هايي كه از گروه هاي سياسي كمك دريافت نمي كنند و مستقيما از سوي حاكميت - ملكه -حمايت مي شوند، مستقل مي گويند چرا كه هر دولتي از هر جناحي سركار باشد بايد به اين رسانه ها كمك كند مثل BBC. با اين حال BBC هم درمعناي عام، مستقل نيست چون به نفع حاكميت بريتانيا خبر و گزارش تهيه و برخلاف مخالفين ملكه فعاليت مي كند حتي اگر آن مخالف، بريتانيايي و محق باشد.
بنابراين مستقل بودن رسانه درغرب به معناي طرفداري از حاكميت است. يعني درآمريكا، رسانه مستقل بايد از حاكميت حمايت كند فارغ از اينكه دولت برسر كار دموكرات يا جمهوريخواه باشد و به دور از اينكه اين حاكميت جنايت مي كند يا درحال خدمت به جهانيان است. رسانه اما در انديشه خدا باوران، بايد متقي و منصف باشد. يعني با هدف كمك به انسان ها براي رسيدن به كمال، تلاش كند. آگاهي هاي مفيد با رعايت انصاف و عدالت بدهد تا مردم به سوي نور را هنمايي شوند. درچنين وضعيتي آيا دروغ پراكني، اباحه گري، قبح شكني از جنايات ها و طرفداري از ظالم و اشغالگر معنا مي يابد؟! يا اينكه رسانه تبديل به معلم انسان ها درراه هرچه الهي شدن مي شود؟
رسانه متقي از بمباران اتمي، نسل كشي در فلسطين، بوسني و ويتنام حمايت نمي كند و حمله به عراق و افغانستان را توجيه نمي نمايد ولو اينكه منافع دولتي درآن باشد، بلكه از مظلومان و تحت ستم قرار گرفتگان حمايت مي كند. رسانه متقي قطعاً مستقل از بيگانگان و ظالمان است و خبرنگارش در روياي صرف قهوه در تراس كافه هتل كانتيننتال آمريكا به سبك خبرنگاران آمريكايي نيست كه تنها چشم اندازشان ايالات متحده و سبك زندگي درآن است.
بي طرف اما القاكننده باشيد!!
معاون ديپلماسي عمومي وزير خارجه آمريكا درجايي از سخنان خود، تناقض هاي موجود در فرهنگ و ادبيات آمريكايي را بروز مي دهد. او مي گويد:«شما [خبرنگاران] با اطلاعاتي كه ارائه مي كنيد و نيز رعايت اصل بي طرفي درماموريت هاي خود از گزارش زنده، بحران ها و مناقشات گرفته تا گزارش هاي فرهنگي، اجتماعي و عمومي، مخاطب خود را توانمند مي سازيد. اطلاع رساني از وظايف شماست اما در عين حال اين قدرت را داريد تا به مخاطب خود، مسائلي را نيز القا نماييد.» متوجه تناقض شديد! مك هيل از يك طرف خواستار اصل بي طرفي مي شود و در پايان اين قسمت از سخنانش مي خواهد كه خبرنگاران، مطلب خود را به مخاطبان «القا» كنند. سؤال اينجاست كه چگونه فردي كه خود قانع نشده، مي خواهد چيزي را به ديگران القا كند. مگر اينكه به فريبكاري روي آورد. اگر بخواهد ابتدا خود را قانع كند بايد براساس مسائل دروني خبر را جهت دهد. بنابراين مسائل دروني و تربيتي يك فرد قطعا انديشه و قلم يا دوربين آن رسانه و خبرنگار را جهت مي دهد. بر اين اساس بي طرفي در مفهوم عام مانند مستقل بودن در مفهوم عام، بي معناست. البته مك هيل متوجه تأثير اعتقادات و مسائل دروني در انعكاس اخبار هست بنابراين از خبرنگاران حاضر در جلسه- و ديگراني كه خبر اين جلسه را دريافت مي كنند- مي خواهد كه در آمريكا سفر كنند و با زندگي آمريكايي آشنا شوند. بنابراين بي طرفي كه او مي خواهد، در معناي آمريكايي آن است تا منويات آمريكا در جهان تأمين شود. بنابراين بي طرفي بين عمل الهي و عمل شيطاني بي معناست. خبرنگار متقي و مؤمن و تسليم اراده الهي بايد طرفدار خداباوران و دشمن محاربان با خداوند باشد. تشخيص اينكه كدام عمل الهي و كدام غيرالهي است نيز با مراجعه به برنامه الهي (دين) و شناخت برنامه شيطان (گناه) معلوم مي شود. بنابراين بي طرفي بين جناح ها و گروه ها هم امكان ناپذير مي شود چرا كه ممكن است يك گروه مدعي مسلماني برخلاف اسلام عمل كند و انسان متقي بايد موافق آن گروهي باشد كه هر چه بيشتر به خدا نزديك است و اين با كنار گذاشتن منيت ها و توجه به رضاي خدا قابل انجام است.
رسانه صادق يا صادق نما؟
مك هيل در ادامه خواهان اطلاعات دقيق و بي غرض مي شود حال آنكه براساس آنچه گفته شد، رسانه بي غرض وجود ندارد چرا كه هر رسانه اي براي القا مطالبي منتشر مي شود و اغراض خود را ارائه مي كند. اعتقادات موجود در هر رسانه، اغراض را جهت مي دهد.
معاون وزير خارجه آمريكا از خبرنگاران مي خواهد كه گزارش هاي خبري را در نهايت صداقت و درستي به اطلاع مردم رسانده شود. وي ادامه مي دهد: «براي اينكه بتوانيد مخاطب خود را متقاعد نماييد بايد باور پذير باشيد، براي آنكه باورپذير باشيد بايد خوشنام و معتبر باشيد و براي آنكه خوشنام و معتبر باشيد بايد صادق باشيد.»
كسي كه مي خواهد براي مردم باورپذير باشد ابتدا خود بايد خبر خود را قبول كند. باور در خبر با طي چند مرحله به دست مي آيد. خبرنگار وقتي خبري را دريافت مي كند بايد آن را با اخبار مشابه مقايسه كند تا به تحليل برسد. سپس تحليل خود را با تحليل هاي ديگران مقايسه كند و با درك نقاط مشترك و كشف دلائل افتراق به نتيجه نائل آيد. به نتيجه اي كه از پس مقايسه تحليل ها بيرون مي آيد، «باور خبري» مي گويند. در اين ميان اعتقادات الهي يا غيرالهي، پيش فرض هايي را براي شخص خبرنگار ايجاد مي كند و خبرنگار براساس مسائل دروني خود كه موتور پيش فرض هايش است، خبر را جهت مي دهد. اينجاست كه بحث تكنيك و استفاده از واژه ها اهميت پيدامي كند اما واژه ها بدون احساس خبرنگار- كه به حواس پنجگانه قابل شهود نيست- بر دل مخاطب نمي نشيند. ممكن است با فريبكاري عده اي اغوا شوند اما همانها هم در بلند مدت متوجه فريبكاري رسانه و خبرنگارش مي شوند. به گفته مك هيل صداقت موجب خوشنامي و باورپذيري خبرنگار مي شود اما آيا كسي كه از درون متقي و منصف نيست مي تواند صادق باشد. كسي كه خود را به منافع شيطاني كمپاني ها فروخته چگونه مي تواند صادق باشد، مگر نمايش صداقت بدهد.
برآيند نظرات سياست خارجي آمريكا با توجه به آنچه در رسانه هاي ايالات متحده ديده مي شود «شومن» شدن خبرنگاران و نمايش استقلال، بي طرفي و صداقت است نه اصل آن. در واقع او خبرنگاران را به سطحي نگري و رواج ساده لوحي تشويق مي كند حال آنكه يكي از وظايف رسانه كمك به ژرف نگري انسان و تعميق در مسائل مفيد و مطلوب از ديدگاه وحياني است.
پيشاهنگان آمريكايي سازي جهان
معاون كلينتون در فرازهاي پاياني سخنانش برگزينشي بودن خبرنگاران حاضر در برنامه مورو تاكيد مي كند و مي گويد: «سفارتخانه ها و كنسولگري هاي ايالات متحده آمريكا در كشورهاي مختلف، شما مدعوين را براي اين برنامه گزينش كرده اند... براين باوريم كه در سال هاي آتي نيز اين شما هستيد كه نقش رهبري و هدايت جامعه را ايفا خواهيد نمود». مك هيل خبرنگاران را به تبادل اطلاعات و تعامل با يكديگر و با آمريكا دعوت مي كند و از آنها مي خواهد به نقاط مختلف آمريكا سفر كرده و با مردم صحبت كنند چرا كه آنها بايد با زندگي و فرهنگ آمريكايي آشنا شده و آن را در كشورهاي خود رواج دهند. او تاكيد مي كند كه خبرنگاران حاضر دراين جلسه، نقش رهبري و هدايت جامعه خود را ايفا خواهند كرد يعني مروجان فرهنگ آمريكايي، رهبر جوامع خود خواهند شد. او درقبال سوال پرسيدن از مردم آمريكا مي گويد: «ما نيز از شما انتظار داريم تا در مورد ملت، جامعه، خانواده و نهادهاي خبري كشور خود به شهروندان آمريكايي توضيح دهيد.» به اين ترتيب در معامله اي نابرابر، خبرنگاران متضرر مي شوند چرا كه مردم آمريكا چيزي جز آنچه رسانه ها مي گويند نمي دانند اما خبرنگاران، بويژه از كشورهايي كه رسانه هاي ضعيفي دارند، حاوي اطلاعات ارزشمندي هستند.
در پايان مك هيل از آنها مي خواهد ارتباط خود با آمريكا و ديگر خبرنگاران حاضر در نشست را در سال هاي آتي حفظ كنند (شبكه خبرنگاران تحت تعليم آمريكا كه قرار است رهبران فكري جوامع خود باشند و فرهنگ آمريكايي را رواج دهند). او به صراحت مي گويد كه آمريكا نسبت به دفاع از خبرنگاران، آزادي بيان و... در سراسر جهان خود را متعهد مي داند.
چنين سخني دخالت آشكار در امور ساير كشورها و زيرسؤال بردن استقلال (مسئله مورد تاكيد خانم هيل و رؤسايش) كشورها است. ضمن اينكه آزادي بيان هم در معناي آمريكايي اش مدنظر معاون كلينتون است. چرا كه در آمريكا، آزادي غيرسفيدها، چه در بيان و چه در عمل، به بند كشيده شده و هركسي بخواهد عليه رژيم صهيونيستي چيزي بگويد يا بنويسد تحت پيگرد، شكنجه و حتي خطر مرگ قرار مي گيرد.
اينكه برخي رسانه هاي داخلي كشور ما و بعضي خبرنگاران با درصدهاي متفاوت، به سوي غرب و آمريكا گرايش دارند به دليل بي توجهي به مفاهيم واقعي استقلال، بي طرفي، باورپذيري و صداقت و آزادي رسانه و خبرنگار است. چرا كه خبرنگار و رسانه متقي و منصف از گفتن و نوشتن حقايقي كه تضادي با تقوا و انصاف ندارد به دليل تهديد دشمنان نمي هراسد و خود را به هيچ گروه، جناح و كارتل نمي فروشد. اينگونه استقلال از اعمال شيطاني حاصل مي شود و طرفداري از مظلوم و حقيقت به اصل تبديل شده و چون خبر از نهادي صادق و پاك بيرون مي آيد بر دل مخاطب مي نشيند و باورپذير مي شود.
دليل اينكه رسانه هاي غربي مدام مجبورند سوژه سازي كرده و اخبار و شايعات جديد بسازند اين است كه فريب، زود معلوم مي شود بنابراين براي پوشاندن يك دروغ و فريب به دروغ هاي بعدي متوسل مي شوند اما پس از مدتي دروغ ها و فريب ها براي مخاطبان نمايان مي شود و رسانه دروغ پرداز اثر خود را از دست مي دهد. البته رسانه هاي غربي كه هنوز طرفدار دارند از يك شيوه ظريف استفاده مي كنند و آن اينكه، اخبار موردنظر و كذب را بصورت قطره اي در لابه لاي حجم عظيمي از اخبار صحيح ارائه مي دهند. يا اينكه از يك خبر درست، تحليل غلط و در جهت منافع حاكميت هاي خود بيرون مي آورند. بنابراين اگر كسي به دنبال خبر درست باشد، متوجه دروغ پردازي رسانه هاي غربي مي شود. به همين دليل مي بينيم اكثر مخاطبان رسانه هاي غربي كساني هستند كه به دنبال كسب خبر درست نيستند، بلكه مي خواهند با دريافت اخباري عليه يك دولت يا عقيده، به ارضاء حس خود بپردازند. ضمن اينكه اگر آگاهي ها براساس تقوا و انصاف به مخاطب طالب اخبار با كيفيت ارائه شود، او به سراغ رسانه هاي غربي نمي رود. متاسفانه در كشور ما آموزش علوم رسانه اي و خروجي تعداد زيادي از رسانه ها، براساس آموزه هاي غيرالهي آمده از غرب و شرق است و اين خروجي ها گاه از رسانه ملي هم ديده و شنيده مي شود. بنابراين براي داشتن رسانه هايي پرطرفدار بايد متقي و منصف بود تا صداقت، استقلال از اعمال شيطاني و طرفداري از حق سرلوحه كار قرار گيرد و گزارش ها باورپذير شده، به القاي خوبي ها كمك كند. پرواضح است كه رسانه متقي در خدمت اهداف مستكبران و جهانخواران قرار نمي گيرد.
¤ دانش آموخته رشته روزنامه نگاري

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14