(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 10 اسفند 1389- شماره 19876
PDF نسخه

طعم آفتاب
اتاق انتظار
بازي پيچيده رسانه هاي غربي
پيشنهاد چي؟
مريد نامه
ساعت 25
بوي بارون
طنز سوم
سالي كه نكوست از بهارش پيداست، بهاري در زمستان
آينده مبارك، بي مبارك!



طعم آفتاب

در فرهنگ ما «شهادت» مرگي نيست كه دشمن بر مجاهد تحميل كند. شهادت، مرگ دلخواهي است كه مجاهد با همه آگاهي و همه منطق و شعور و بيداري و بينايي خويش، خود
انتخاب مي كند.

علي شريعتي رحمت الله عليه

 



اتاق انتظار

سودابه مهيجي- تو روزي در باران مي آيي، با چتري از آسمان؛ زلال و پاك و تظهيركننده... و كوچه ها زير پايت بهار مي شوند و تمام خيابان ها به صبح مي رسند. تو روزي در باران مي آيي و آن روز هر فصلي كه باشد، تمام تقويم ها لبريز ارديبهشت مي شوند و رنگين كمان ها از كوهستان شانه هايت به هر سو دامن مي گسترند.
روزي تو مي آيي و ماه و خورشيد را هر دو، ترخيص مي كني تا تنها تو در آسمان ها هر لحظه پرتوافشان باشي؛ چه ماه و چه خورشيد، ديگر هيچ جايي در روزگار زمين ندارند، روزي كه تو باشي و خاك، خاك خاموش، لب باز مي كند به بوسيدن جاي قدم هايت و شكوفه ها اين چنين متولد مي شوند و زمين، زمين سرگشته، از دوران بيهودگي دست مي كشد و به دور تو مي چرخد.
خانه هاي خاموش، خانه هاي ويران، روزي به سور ديدار تو مي نشينند و تمام گذشته هاي سوگ را در آغوش سرور وصل تو از ياد مي برند. پنجره هاي لب بسته روزي به مژده مقدم تو دهان باز مي كنند و تمام منظره رسيدنت را در سينه قاب مي گيرند و درهاي بسته گشوده مي شوند به سمت نسيم پيراهنت كه تمام بهارهاي زاينده را به زمين كوچ مي دهد. جاده ها، جاده هاي از خستگي بر خاك افتاده، جاده هاي كسالت سردرگريباني، پيش پاي آمدنت برمي خيزند و تمام فرازها به نشيب بدل مي شوند تا گام هاي تو را نزديك تر و شتابان تر به منزلگاه برسانند.
آه اي بشارت خجسته! اي وعده اكيد! اي ديدار بي شك! نزديك تر شو، نزديك تر.
«اين روزها كه مي گذرد هر روز
در انتظار آمدنت هستم
اما
با من بگو كه آيا من نيز
در روزگار آمدنت هستم؟»

 



بازي پيچيده رسانه هاي غربي

انديشمند شهيد استاد مرتضي مطهري در جاودانه اثر خود «حماسه حسيني»، با تأكيد بر آنكه «نهضت حسيني، عامل شخصيت يافتن جامعه اسلامي» است، به جايگاه و نقش بي بديل «احساس شخصيت» در تحول مطلوب و حركت رو به جلوي جمله جوامع؛ به ويژه جامعه اسلامي مي پردازد و در اين راه با تأمل بر چنين ارزشي بنيادين، اينچنين داد سخن مي دهد كه:
«مسأله احساس شخصيت، مسأله اي بسيار مهم است. از اين سرمايه بالاتر براي اجتماع وجود ندارد كه در خودش احساس شخصيت و منش كند؛ براي خودش ايده آل داشته باشد؛ و نسبت به اجتماع هاي ديگر، حس استغنا و بي نيازي داشته باشد. بسيار شايسته است كه اجتماعي اين طور فكر كند كه خودش و براي خودش فلسفه اي مستقل در زندگي دارد و به آن فلسفه مستقل زندگي اش افتخار و مباهات كند. اساساً حفظ حماسه در اجتماع يعني همين كه اجتماع از خودش فلسفه اي در زندگي داشته و به آن ايمان و اعتقاد بياورد و او را برتر و بهتر و بالاتر بداند. واي به حال اجتماعي كه اين حس را از دست بدهد! اين يك مرض اجتماعي است. اگر اجتماعي اين منش را از دست داد و احساس نكرد كه خودش فلسفه مستقلي دارد كه بايد به آن فلسفه متكي باشد، و اگر به فلسفه مستقل زندگي اش ايمان نداشت هرچه داشته باشد را از دست مي دهد، ولي اگر اين يكي را داشته باشد ولي همه چيزهاي ديگر را از او بگيرند، باز روي پاي خودش مي ايستد؛ يعني يگانه نيرويي كه مانع جذب شدن ملتي در ملت ديگر و يا فردي در فرد ديگر مي شود، همين احساس منش و شخصيت است.»
بيش از سيزده قرن از حماسه حسيني و حادثه عاشورا و كربلا؛ بيش از چهار دهه از زمان بيان اين سخنان؛ و بيش از سه دهه از پيروزي انقلاب اسلامي و استقرار نظام جمهوري اسلامي در ايران مي گذرد. روزگار گرچه در چهره، تحول و تغيير بسيار يافته است، اما گويي درب همچنان بر همان پاشنه ديروز مي چرخد:
يزيديان زمان، «احساس شخصيت» ديگر مردمان را هدف گرفته اند و در تخريب و شكست آن، از انجام هيچ گونه تلاش و فعاليتي كوتاهي نمي ورزند و مي كوشند تا با برپايي كارزاري تبليغاتي و رسانه اي در فرجام كار، به سلطه اي همه جانبه بر انديشه و افكار عمومي جامعه دست يابند و دم به دم بر دامنه و ژرفاي چنين سلطه گري در چهره اي روزآمد و نو، بيفزايند.
رسانه ها به منزله آتش بياران چنين معركه اي تاب سوز، حرف ها و سخناني بسيار براي شنيدن و گفتن دارند و مي توانند در جايگاه و نقش يكه تازان چنين عرصه اي حساس و سرنوشت ساز، به پيشبرد آرمان ها و اهداف گرچه «شوم» خود ياري بسيار رسانند و آن كنند تا در نهايت با اندك هزينه اي صرف شده، بيشترين فايده كسب شده به دست آيد و جامعه اي هرچند اصيل و ديرپا، به راحتي در دسترس قرار گيرد و به تسخير آنها درآيد. از راديو فردا تا فارسي وان، جملگي بر سلب «احساس شخصيت» مردمان در جامعه اسلامي و ايراني ما تمركز يافته اند و مي كوشند تا با هدف گيري ويژه جوانان، دختران و زنان و جلب، جذب و هدايت توجه آنها كه به مدد بهره گيري از بهنگام ترين روش هاي برنامه ريزي و جذاب ترين شيوه هاي برنامه سازي به بروز و ظهور شايسته مي رسد، به اهداف ناپاك خود دست يابند.
سياستگذاران، برنامه ريزان و برنامه سازان صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران در مقابله تأثيرگذار و كارآمد با چنين روش ها و شيوه هايي بس پيچيده و دشوار كه تنها در پي دستيابي به آرمان ها و اهداف خود در اخلال و تخريب در بنيان هاي هويتي ديني و ملي ما هستند، گريزي جز آن ندارند تا با دورانديشي ها و ژرف نگري هاي بيش از پيش، به تلاش ها و فعاليت هاي خود جلوه اي متفاوت تر از ديروز رفته، اما متناسب و همسان با شناخت امروز و فرداي در پيش رو بخشند. دشمنان «احساس شخصيت» جامعه اسلامي و ايراني ما را هدف گرفته اند و جوانان، دختران و زنان را به منزله اهداف نخستين در ترسيم چهره فرداي جامعه، در نظر آورده اند.
بايد به گونه اي حركت كرد و به پيش رفت كه جولانگاهي شايسته براي صف شكنان سياستگذار، برنامه ريز و برنامه ساز در ايستگاه هاي راديويي و كانال هاي تلويزيوني مختلف «صدا» و «سيما» فراهم آيد تا از رهگذر آن، قالب هاي كليشه اي و منسوخ در بيان رسانه اي از محتواي همه زماني و همه مكاني دين و مذهب به كناري نهاده شوند و پيام هاي روزآمدتر و مؤثرتر به بروز و ظهور شايسته تر در نزد جامعه و مخاطبان هدف رسند تا آثار و پيامدهاي احتمالي حضور رقيبان معارض و معاند در عرصه پيام سازي ها و پيام رساني هاي رسانه اي، بي رنگ و خنثي يا حداقل كم رنگ و كم اثر شوند.
يادمان باشد كه مخاطب، نقطه آغاز سياست گذاري ها، برنامه ريزي ها و برنامه سازي ها در رسانه هاي جمعي راديو و تلويزيون است. هرگونه تلاش، كوشش و فعاليت در مسير دستيابي به چشم اندازهاي برتر و والاتر براي آن كه به بروز و ظهوري شايسته و مؤثر دست يابد، گريزي از آن ندارد كه مخاطب را درنظرگيرد؛ با مخاطب همراه شود؛ و از مخاطب براي برآوردن آمال و تحقق اهداف موردنظر ياري طلبد. سياست گذاران، برنامه ريزان و برنامه سازان دست اندركاران در ايستگاه ها و كانال هاي مختلف راديويي و تلويزيوني با درك چنين گزاره هايي كليدي، نيك مي دانند كه انجام و به ثمررساندن مأموريت ها و وظايف كه مستلزم ايجاد دامنه اي از تغييرات در بينش ها، گرايش ها و حتي رفتارهاي مخاطبان هدف در مسير مطلوب است، جز با درنظرگيري و همراهي با انتظارها، خواست ها و نيازهاي درحال تغييرآن ها امكان پذير نيست.
بايد براي ايجاد تغيير، تغيير را از خود آغاز كرد و در اين راه، با بهنگام سازي روش هاي برنامه ريزي و شيوه هاي برنامه سازي به استقبال دامنه اي از تغييرات رخ داده متنوع در محيط پيرامون سازمان رسانه راديو و تلويزيون و تأثير آن بر جامعه و در نزد مخاطبان هدف رفت؛ ضرورتي كه امروز بيش از ديروز و فردا بيش از امروز، نيازمند تأمل و توجه دست اندركاران براي حضور و فعاليت پرثمر در بازار پررقابت پيام سازي و پيام رساني هاي رسانه اي است تا از رهگذر آن، مخاطبان هدف با جلب توجه و رضايت، رو به فزوني روند و در پرتو آن، وابستگي به رسانه ها و پيام هاي آن ها را تجربه كنند تا درنهايت، در دالان سياست گذاري ها و برنامه ريزي هاي رسانه اي به حركت درآيند و هدايت شوند.
& محمدرضا ماني فر

 



پيشنهاد چي؟

بعضي نهادها هستند كه در سال چندباري تكان مي خورند و دست بر قضا گاهي اين تكان هايشان بد نيست؛ به تازگي نهاد كتابخانه هاي عمومي كشور تكاني خورده كه در گام اول بعد از سال ها آسته برو آسته بيا، بد نيست! اين نهاد مدتي است در مناسبت هاي خاص، ليست هاي پيشنهادي نسبتا خوبي براي مطالعه پيشنهاد مي كند، همان كاري كه ما خيلي وقت پيش در صفحه خودمان انجام مي داديم، به هر حال كاچي بعض هيچي!
حالا هم در آستانه سال نو، پوستر «روزگاري نو» در ادامه طرح «اين چند كتاب» منتشر شده، محتواي اين پوستر شامل معرفي كتاب هايي خواندني و جذاب است كه ضمن در دسترس بودن در كليه كتابخانه هاي عمومي سراسر كشور، كليه گروه هاي سني را مدنظر قرار داده است. اگرچه كمي هم در خصوص برخي كتاب ها دست ودل بازي شده و برخي كتاب هاي بسيار خوب و خواندني اصلا ديده نشده است اما عرض كرديم كه كاچي بعض هيچي!
پدربزرگ و مادربزرگ:
«كليات سعدي»، ناشر: كانون گسترش علوم
«در محضر بهجت»، تاليف: محمد حسين رخشاد، ناشر: موسسه فرهنگي سماء
«سفر به قبله»، نويسنده: هدايت الله بهبودي، ناشر: سوره مهر
«تا خميني شهر»، تاليف: كميته انتشارات موسسه جهادي، ناشر: موسسه جهادي
مادر:
«كتاب جامع سلامت خانواده»، نويسنده: اسكات سي . ليتين، ناشر: تيمورزاده
«زن آن گونه كه بايد باشد»، نويسنده: اصغر طاهرزاده، ناشر: لب الميزان
«مهارتهاي زندگي»، نويسندگان: دكتر حسين خنيفر و دكتر مژده پورحسيني، ناشر: هاجر
«تربيت كودك»، نويسنده: احمد بهشتي، ناشر: بوستان كتاب
پدر:
«خلاقيت كاربردي براي نوجوانان و بزرگسالان»، نويسنده: باب استانيش، ناشر دنياي نو
«آرام بخش دل ها»، نويسنده: شيخ عبدالحميد واسطي، ناشر: موسسه علوم و معارف اسلام
«چهل نامه كوتاه به همسرم»، نويسنده: نادر ابراهيمي، ناشر: روزبهان
«زن در آيينه جلال و جمال»، نويسنده: آيت الله جوادي آملي، ناشر: اسرا
پسر جوان:
«نشت نشا»، نويسنده: رضا اميرخاني، ناشر: قدياني
«شما كه غريبه نيستيد»، نويسنده: هوشنگ مرادي كرماني، ناشر: معين
«روپرت مرداك»، نويسنده: ويليام شاوكراس، ناشر: ساقي
« علي(ع) و شهر بي آرمان»، نويسنده: حسن رحيم پور، ناشر: طرحي براي فردا
دختر جوان:
«كوچه اقاقيا»، نويسنده: راضيه تجار، ناشر: سوره مهر
«نامه هاي بلوغ»، نويسنده: علي صفايي حائري، ناشر: ليله القدر
«كاپوچينو در رام الله»، نويسنده: سعاد اميري، ناشر: روايت فتح
«آسمان»، نويسنده: علي مروج، ناشر: روايت فتح
كودك:
«نردبان جهان»، نويسنده: محمد رضا سرشار، ناشر: كانون پرورش فكري كودك و نوجوان
«عمو نوروز بازنشسته مي شود»، نويسنده: طاهره ايبد، ناشر: فرهنگ گستر
«بچه ها دلم برايتان تنگ مي شود»، شاعر: عزت الله الوندي، ناشر: سوره مهر
«گربه در جوراب زنانه»، نويسنده: شهرام شفيعي، ناشر: سوره مهر

 



مريد نامه

سحرگاه شيخ نزدمان رسيد و فرمود: «امسال قصد حضور در بخش مسابقه جشنواره فيلم فجر را دارم.» مريدان دهان را به غايت گشودند و از اعماق وجود خنده ها زدند. شيخ آشفت و با عتاب فرمود: «نيش مبارك را مي بنديد يا بدهم برايتان ببندند» و مريدان از فحواي كلام شيخ، خشم او را دريافتند و نيش ها ببستند! مريدي گفت: «يا شيخ! نام اثر چيست؟» و شيخ با كمي مكث(كمي مكث براي اثرگذاري بيشتر در اين مواقع توصيه مي شود) فرمود:«بي مريدان هرگز!» مريدان جملگي از شادي در هيچ كجاي خود نمي گنجيدند و آنقدر سر بر ديوار كوفتند كه ديوار فرو ريخت! مريدي ديگر فرمود: «مريدان به فدايت! پس اينجا چه مي كني؟ به سالن جشنواره روانه شويد و از نزديك در جريان امر باشيد» شيخ فرمود: «كلام بس پسنديده اي است اما حقير فيلم اولي هستم و مساعدت مريدان را مي طلبم تا در آيين جشنواره حرفه اي تر به نظر آيم، مرا پند دهيد تا آنچنان در انظار حرفه اي باشم كه چشم ديگر رقيبان بتركد و جملگي شيوخ در حيرت بمانند.» پيرو مطالبه شيخ، مريدان پندنامه اي تهيه ديدند و وي را اينچنين راه نماياندند كه:
1- براي آن كه بيشتر حرفه اي به نظر برسيد؛ ابتداي امر با تمامي خبرگزاري ها از زردنيوز گرفته تا چ رت آنلاين مصاحبه فرموده و عرض كنيد قصد حضور در جشنواره را نداريد، اصلاً انگيزه نداريد و برايتان اين جشنواره بسيار بي اهميت است همزمان با اين اقدام قبل از همه فرم حضور در جشنواره را پر كرده و براي مسئولين امر ارسال كنيد.
2- فيلم شما در هر بخشي كه راه يافت با تمامي خبرگزاري ها از زردنيوز گرفته تا چ رت آنلاين مصاحبه فرموده و اعتراض كنيد؛ فرقي نمي كند كدام بخش باشد، اصلي يا فرعي؛ فقط اعتراض كنيد، گاهي مسئولان را تهديد كنيد به بيرون آوردن فيلم خود از جشنواره و بدانيد با اين كار بسيار حرفه اي تر به نظر مي رسيد اما فقط در حد حرف بماند، هيچ وقت عملي نشود!
3- فيلم شما يا خوب است يا بد يا متوسط، اگر خوب بود در جلسه نقد و بررسي حاضر شده و شروع به تعريف و تمجيد از خود و نماياندن خلاقيت و نبوغ خود براي عموم كنيد. آنچنان كه حال جمع دگرگون شود(در اين صورت يك پاكت مخصوص براي هر صندلي توسط مسئولين سالن در نظر گرفته شود) اگر بد بود بلافاصله با قيافه حق به جانب در جلسه نقد و بررسي حاضر شده و بگوييد اجازه فيلم سازي به شما نمي دهند! سكانس باز كردن درب توسط مستخدم همسايه نقش اول فيلم را حذف كرده اند و اين به روند داستان لطمه زده! تا كي مي خواهند با اينگونه برخوردهاي سياسي فيلم من را خراب كنند؟! مرا از ديدن جهان محروم كرده اند؟ چرا نمي گذارند مستخدم همسايه نقش اول فيلم در را باز كند؟! آمارها نشان داده هر قدر هم كه مبتدي باشيد اين گونه واكنش ها شما را در چشم انظار عمومي مي چپاند و فوق حرفه اي به نظر مي رسيد. اما اگر فيلم شما متوسط بود بلافاصله به امكانات سالن اعتراض كنيد از خرابي صدا گرفته تا برفكي بودن تصوير، چرا موقع پخش فيلم چراغ ها خاموش شد؟ چرا در هواي باراني فيلم را نشان دادند؟ اصلاً چرا فيلم را نشان دادند و چراهاي ديگري از اين دست. در ضمن يادتان نرود با تمامي خبرگزاري ها از زردنيوز گرفته تا چ رت آنلاين مصاحبه فرموده و اعتراض كنيد، به چه چيز فرقي نمي كند؛ فقط اعتراض كنيد. هر چه اعتراض بيشتر باشد شما حرفه اي تر هستيد!
4- و اما در اختتاميه اگر بخت يار بود و جايزه اي برديد و به روي صحنه دعوت شديد چند نكته فراموش نشود:
الف) حتما قبل از مراسم اختتاميه ليستي از مجرمين زنداني اعم از جاني، عملي، مفنگي، فرنگي و فرهنگي را تهيه كرده و نام يكي را كه بيشتر هنري به نظر مي رسد انتخاب كنيد و پشت تريبون جشنواره از او حمايت كنيد اين كار در حرفه اي به نظر رسيدن شما معجزه مي كند، يعني با اين كار توپ هم نمي تواند شما را از چشم هواداران بيندازد؛ حتماً اين كار را انجام دهيد تا همه به حرفه اي بودن شما ايمان بياورند!
ب) حتي اگر جايزه اي دريافت كرديد عليه مسئولين امر مصاحبه كنيد، اين يعني حرفه اي گري! از نظر يك هنرمند حرفه اي، هم بايد نمك خورد و هم نمكدان را شكست. يك هنرمند حرفه اي بايد ياد بگيرد از قله اخلاق به سرعت پايين بيايد! درجه حرفه اي بودن شما به سرعت پايين آمدن بستگي دارد.
ج) بعد از اتمام جشنواره، مصاحبه كنيد و بگوييد من اصلا به جشنواره فكر نمي كنم و نمي كردم، اين جوايز براي من اصلا اهميتي ندارد. من جايزه خود را از مردم گرفته ام...اين جوايز اصلا اهميتي ندارند. مثل اين جشنواره ها...
بدبخت ميرزا

 



ساعت 25

پنج تلويزيون بزرگ جهان...
هشتم بهمن ماه 1357، روزنامه ها خبر دادند كه: «سفر امام خميني(ره) دو روز ديگر به تعويق افتاد.»
اين خبر براي ملت مسلمان ايران، كه مشتاقانه چشم به راه مراجعت رهبرشان هستند و خود را براي استقبال از آن بزرگوارآماده مي كنند، بسيار تأثرانگيز و نگران كننده است. 29 صفر، هنوز فرودگاه ها بسته هستند.
حاج سيداحمد خميني در خاطرات خويش مي نويسد: «بعد از اينكه فرودگاه تعطيل شد تمام دهكده نوفل لوشاتو در فرانسه تقريباً از خبرنگاران سراسر جهان پر شد. من تا آن روز اين تعداد خبرنگار و دستگاههاي مخابراتي نديده بودم، بيش از پنج تلويزيون بزرگ جهان دستگاه ها و دوربين هاي بزرگ خود را در وسط خيابان گذاشته بودند و به صورت مستقيم سخنان امام را پخش مي كردند، محل برگزاري اين مصاحبه در وسط خيابان بود و امام روي بلندي يك پله ايستاده بودند چون منزل به هيچ وجه جا نداشت، خيابان به طور كامل مسدود شده بود. و اين يك پيام كوتاه براي مردم ايران و جهان بود. ساعت اين مصاحبه نيم ساعت به ظهر بود، اما تا امام آمدند و شروع كردند پنج دقيقه به ظهر شده بود، حضرت امام در وسط اين مصاحبه ناگهان گفته خويش را قطع كرده و فرمودند: «وقت نماز است» و همه را رها كردند و براي اداي نماز رفتند.»

 



بوي بارون

دلا تا باغ سنگي، در تو فروردين نخواهد شد
به روزمرگ، شعرت، سوره ياسين نخواهد شد
فريب مي دهند اين فصل ها، تقويم ها، گل ها
از اسفند شما پيداست فروردين نخواهد شد
مگر در جستجوي ربناي ديگري باشي
وگرنه صد دعا زين دست يك نفرين نخواهد شد
مترسانيدمان از مرگ، ما پيغمبر مرگيم
خدا با ما كه دلتنگيم، سر سنگين نخواهد شد
به مشتاقان آن شمشير سرخ شعله ور در باد
بگو تا انتظار اين است، اسبي زين نخواهد شد
عليرضا قزوه

 



طنز سوم

استاد بوالفضول الشعرا

بازيگر محبوب دل تو بودم
يادآور »رابرت دنيرو«بودم
خود خالق سبك و شيوه اي نو بودم
هرچند فقط«رهگذر 2» (1) بودم!
¤
ماماني گفت يك سوپر استارم!
بابايي گفت آكتري قهّارم!
كي چشم به سيمرغ بلورين دارم
امسال پي جايزه ي اسكارم!
¤
فانوس خيال بنده را نفت آمد
شد كوچه ي ذهن من پر از رفت-آمد!
اين موكب استاد »فري فينچر«(!) ماست
ره باز كنيد دوستان! »هفت« (2) آمد!
¤
دارد روي سن حال و هوايي ويژه
بازيگر ما، ناز و ادايي ويژه
اين گونه و بيني و لب اين گونه نبود
دست تو درست، جلوه هاي ويژه!

(1):اشاره به نقش هاي فرعي و گذري در فيلمنامه ها!
(2)فيلم معروف «ديويد فينچر» كه نامش را از برنامه «فريدون جيراني» اقتباس نموده است!




سالي كه نكوست از بهارش پيداست، بهاري در زمستان
آينده مبارك، بي مبارك!

اين روزها، همه جاي شهر شلوغ است. رسيدن به نقطه پايان سال و سلام به بهار، چنان شور و شوقي در آدم هاي شهرمان به وجود آورده كه گويي آنها هم با تغيير فصل، قرار است تغيير كنند. راستي «تغيير» شعار محوري «اوباما» در انتخابات رياست جمهوري آمريكا بود. ولي آنچه كه در سياست خارجي همچنين در چينش قدرت اقتصادي اجتماعي درون آمريكا در حال بروز است؛ همه چيز هست غير از تغيير. اوباما در پي يك تغيير كوچك بود ولي آنچه در حال اتفاق افتادن است؛ يك انقلاب بزرگ است؛ انقلابي به وسعت خاورميانه؛ تغييري به رنگ همه جهان... شايد سال نو امسال را به بهانه اين تغيير جشن باشكوه تري داشته باشيم. ضمن اينكه اين تحركات و انقلاب ها و جنبش هاي اخير حتي اگر خداي نكرده به نتيجه نهايي مطلوب منجر نشود، يك زنگ خطر بزرگ بر استكبار و سلطه جهاني اوست كه «مردم چيزي ديگري مي خواهند» آينده مباركي در انتظار جهان است آن هم بدون مبارك ، مبارك ها. هدي مقدم
يكم؛ بن علي به روايت چند پيرزن داخل اتوبوس!
شايد اين كه در بين كشورهاي عضو سازمان كنفرانس اسلامي، كشوري داراي قوانين اسلامي نباشد؛ با ملاحظاتي خاص، توجيه شود ولي منع قانوني مردمان اين كشورها، از دين داري، حتي در زندگي فردي، چيزي نيست كه به اين سادگي ها توجيه پذير باشد. زندگي در تونس، سال هاي سال با همين مناسبات توجيه ناپذير سپري مي شد. مناسباتي كه بيشتر افكار لائيسيته را به خورد يك فرد مسلمان مي داد و مردمش فكر مي كردند چقدر خوشحال خواهند شد اگر روزي نظام آنها لااقل از لائيك به سكولار تبديل شود! چون در نظام سكولار، اگر دين در عرصه اجتماع نيست؛ ولي كسي به دين داري فردي؛ خرده نمي گيرد و مردم براي ورود به مساجد نيازي به كارت ندارند و به راحتي مي توانند ماه رمضان روزه بگيرند.
هيچ كس فكر نمي كرد روزي دين، در كشوري مثل تونس، باعث اتحاد وانسجام مردمي شود كه ساليان زيادي، از اصل خود دور افتاده بودند و براي بازگشت به خويشتن خويش، حتي حاضر شوند از جان و مال خود نيز بگذرند. مبارزه براي رسيدن به هدف و به عبارتي مجاهدت، جرقه اي بود كه به خرمن حكومت ديكتاتوري «بن علي» افتاد.
اما اين كه بن علي كه بود؛ داستاني است كه صفحات تاريخ آن را به طالب خود مي نماياند. «بن علي» به قدري پليد است كه حتي پيرزن هاي داخل اتوبوس نيز در تحليلشان از او به بدي ياد مي كند. از نظر آنها يك روز صبح زود، بن علي بيدار مي شود و متوجه مي شود به جز او، مردم هم بيدار شده اند. ولي او وقت فكر كردن به بيداري مردم را ندارد چون رشد موهايش زياد شده و ريشه سفيد، او را مجبور كرده كه دوباره موهايش را رنگ سياه كند. وقتي از سياهي خود مطمئن مي شود؛ صداهايي مي شنود كه گويا به طور خصمانه اي او را مورد خطاب قرار داده اند. بعد از خدمتكارش راجع به امنيت طلاهايي كه ذخيره كرده مي پرسد. كم كم احساس ترس مي كند و فكر مي كند كه بهتر است مانند شاه ايران چند روز تونس را به مقصد كشور ديگري ترك كند تا اوضاع كمي آرام شود. اما برخلاف محمدرضا شاه، مصر گزينه خوبي براي او نيست. صلاح در اين مي بيند كه به عربستان برود. هم فال است و هم تماشا. به اسم عمره گذاشتن، مي رود و عشق و حالش را هم
مي كند و بعد كه مامورانش صداي مردم را خفه كردند، برمي گردد. ولي رفتن همان و بدتر شدن اوضاع همان. به نظر خانم هاي مسن داخل اتوبوس؛ بن علي با خودش فكر مي كند كه خوب شد چند تن طلا با خودم آوردم وگرنه با خرج و مخارج سنگينش چه مي كرد!
دوم؛ سمن هايي به نام استقلال اسلامي
NGO مخفف كلماتي است كه مترادف آن در فارسي مي شود: سازمان هاي غيردولتي. وقتي
حجه الاسلام علي اكبري وارد سازمان ملي جوانان شد، قرار شد به گروه هايي كه درخواست مجوز از اين سازمان دارند؛ سازمان هاي مردم نهاد با مخفف «سمن» اطلاق شود. بشخصه فكر مي كردم كه ورود سمن ها يا NGO ها به عرصه دموكراسي كشور، امري جديد است كه بايد حدود و وظايف و قوانين خاصي براي آن تدبير شود. ولي پس از چندي متوجه شدم كه: خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم
چون مهم ترين كاري كه يك NGO مي تواند بكند؛ عضو گيري است و شركت فعالانه اعضاء در برنامه ها باعث پيشرفت اين انجمن ها خواهد شد و اصولاً يكي از دلائل توفيق انجمن هاي خيريه و يا هيأت هاي مذهبي نيز همين است. وجود اعضاي ثابت و پاي كار انجمن هاي پرمخاطب باعث شده كه حتي براي راهپيمايي و تجمع؛ به واسطه كثرت تعداد و جلب توجه، حرف خود را بزنند. البته پيش خودمان بماند كه اگر كسي به آنچه مي كند اعتقادي اساسي نداشته باشد، وسط كار مي برد و مي رود پي كارش!
به هر حال انگيزه و هدف اعضاء هر چه دروني تر باشد؛ مقاومت و ايستادگي آنها براي دست يابي به نتيجه، بيشتر خواهد بود. همه اينها را گفتيم تا با يك انجمن عجيب آشنا شويم: اخوان المسلمين.
اخوان المسلمين با توجه به تعاريف سازمان هاي شرقي و غربي، با اغماض و بي اغماض يك NGO است كه در بيشتر كشورهاي اسلامي شاخه دارد و اساسش در مصر بنا شده. سازماني كه بيشترين تحركات سياسي را عليه رژيم حسني مبارك انجام مي داد و اين اواخر، بسياري از سران آن دستگير شدند. عضويت در اين سازمان برخلاف بسياري از NGOها به اين سادگي ميسر نبوده و نيست. چون دايره فعاليت هاي اين جنبش، ممكن است آينده يك فرد را مستقيماً دستخوش تغيير كند. بنابراين در عضوگيري بسيار محتاطانه عمل مي كنند. هر چند كه فعاليت هاي اين جنبش، فراز و فرود هاي بسيار به همراه داشت ولي هيچ گاه در طي اين سه دهه نتوانست آن طور كه بايد و شايد مطالبات خود را محقق كند. شايد در اين زمينه، تكليف از دوش جنبش ساقط بود. چون رژيم ديكتاتوري ميليتاري مبارك؛ هر از چند گاهي به قلع و قمع اين جنبش مي پرداخت تا اخوان المسلمين زماني براي تجديد حيات و اقدامات سياسي اجتماعي نداشته باشد.
حتي موضع گيري هاي اين جنبش در قبال مخالفت با رياست جمهوري پسر حسني مبارك و به عبارت بهتر جانشيني او، عواقب بدي را براي اين گروه به همراه داشت. اساساً كسي در مصر فكر نمي كرد كه با اين همه خفقان خاندان مبارك؛ راه نجاتي وجود داشته باشد. ولي جرقه انقلاب تونس، چنان آتشي به جان مردم مصر انداخت كه گويي همه آنها بالذات يك اخوان المسلميني متولد شده اند و چنان آنها را وارد عرصه كرد كه خود جنبش به تعجب افتاد. ايستادگي و اقتدار مردم، از لابي هاي سياسي گروه اخوان المسلمين موثرتر افتاد و مبارك پس از مدتي متوجه شد اين مردم، ديگر او را نمي خواهند. نه تنها او را بلكه خاندان منحوس او ديگر از نظر مردم مصر، جايي در اين كشور نداشتند. اگر چند ماه پيش، مبارك كه اينك وارد هشتمين دهه عمر خود شده؛ مي خواست امور كشورش را به پسرش واگذار كند؛ اما اينك او را مجبور كرده بودند كه نه تنها او، بلكه خاندانش با قدرت خداحافظي كنند.
مردم مصر، ناخودآگاه يا خودآگاه، با هدفي مشترك، تبديل به يك NGOبزرگ شدند و عظيم ترين و طولاني ترين تجمع را در طول تاريخ مصر به راه انداختند تا مطالبات خود را اول به گوش زمامداران و بعد به سمع جهانيان برسانند. جهاني كه رسانه هايش از مطالبات مردمي سازمان هاي غيردولتي، مثلاً دفاع مي كند و عملاً به آنها خنجر مي زند مخصوصا زماني كه اهداف اين سازمان هاي غيردولتي، مغاير با اهداف ليبرالي آنها باشد. ولي مصريان اين بار متفاوت از هر زمان بودند و چنان استقامتي از خود نشان دادند كه حكومت مبارك نامبارك شد.
همه اين اتفاقات در كشوري به اسم مصر افتاد. كشوري كه در ايران سفارت خانه ندارد. مصري كه يكي از مهم ترين خيابان هايش به نام محمدرضا پهلوي است و نزديك به دو متر از خاك كشورش را به بدن موميايي شده شاه ملعون اختصاص داده. كشوري كه مهمترين متحد استراتژيك اسرائيل در منطقه محسوب
مي شود و در جنايات عليه مردم فلسطين سهامدار اصلي بورس خون است.
سوم؛ ما همه حزب الله هستيم
اين جمله عجيب، باعث شد كه يكي از پرآوازه ترين چهره هاي دانشگاهي آمريكا، خانه نشين شود. پرفسور نورمن فينكلشتاين، يكي از سرسخت ترين منتقدان اسرائيل و سياست هاي آمريكا در منطقه خاورميانه است. او نويسنده پنج كتاب جنجالي نيز هست كه صنعت هولوكاست يكي از آنهاست. برخي به او لقب انقلابي داده اند. به هرحال جمله معروف او كه در بازديد از مناطق بمباران شده جنوب لبنان بيان شد، عمق ديدگاه او نسبت به بيزاري از اسرائيل را نشان مي دهد و همين جمله، پرونده قطورش را وارد مرحله ممنوعيت از تدريس كرد.
اما كجاي اين جمله ايراد داشت؟ شايد آن روزها، ما به محتواي اصلي اين جمله پي نبرديم. اما شيوع واگيردار انقلاب تونس به ساير كشورهاي عربي منطقه، از شاخ آفريقا تا خاورميانه نشان دهنده اين مفهوم است كه ما مجبوريم حزب الله باشيم.
مهم ترين شاخصه حزب الله، مقاومت در برابر زورگويي بيگانه و هجوم نظامي است. مقاومت در عين صداقت شعار سيدحسن نصرالله است. او كشورش را براي خودش و حزبش نمي خواست؛ بلكه لبناني آزاد و بدون فقر، براي همه لبناني ها اعم از مسيحي و سني و شيعه.
حالا كشورهاي منطقه نيز، به نقطه اي رسيده اند كه مانند فينكلشتاين، مي خواهند حزب الله باشند. مانند حزب الله تا وصول همه اهداف، مقاومت كنند و در اين مقاومت، وارد سياسي كاري هاي مزورانه نشوند.
انقلاب هايي كه عليه حكومت هاي غيراسلامي منطقه در حال وقوع است؛ حامل دو هشدار است. هشداري به غرب براي جلوگيري از مدل انقلاب اسلامي ايران و هشداري به جهان اسلام براي غربي شدن انقلاب و بيت الغزل هر دوي اين هشدارها، بحث رهبري است.
اين روزها، آنچه جامعه بحران زده شاخ آفريقا به آن نيازمند است، رهبري با ويژگي هاي متمايز است. شخصيتي كه نقش محوري را براي اين مردمان بازي كند و حرف او فصل الخطاب مطالبات مردمي باشد. البته رهبرنماها نيز در حال ورود به ميدان هستند و مردمي كه مي خواهند حزب الله باشند؛ بايد به اين تازه نفسان، با نظري مشكوك بنگرند. حتي اگر اين نورهبران، مورد تاييد جنبش هاي اسلامي مانند اخوان المسلمين باشند؛ باز هم گذشته اين افراد و اهدافشان براي در دست گيري اين انقلاب هاي خودجوش؛ نبايد به ورطه فراموشي بيافتد. افرادي مانند ژنرال محمدحسين طنطاوي در مصر و امثال او به نظر گزينه هاي مناسبي براي زمامداري اين برهه از حيات سياسي اجتماعي كشورهاي عربي نخواهد بود. چرا كه مهم ترين خصيصه زمامداران مستعفي يا در حال سقوط كشورهاي عربي، وابستگي شان به غرب بود كه همين ويژگي، در اين نو رهبران نيز ديده مي شود.
چهارم؛ آينده اي براي جهان انقلابي
به هر حال اين روزها بسياري از كارشناسان نظامي و استراتژيك عقيده دارند كه بايد در انتظار سقوط پادشاه و برخي رؤساي جمهوري بلند مدت در كشورهاي عربي باشيم. اين خواسته اي بسيار طبيعي است كه مثلا مردم ليبي خواهان سرنگوني حكومت معمر قذافي باشند. چرا بايد شخصي كه از سال 1969 به واسطه كودتاي نظامي بر كشوري مسلمان مسلط شده است و تا امروز؛ به جز وفاداري بي چون و چرا به غرب، حركتي براي مردمش انجام نداده، همچنان به عنوان رئيس جمهور ليبي برسركار باشد؟
از سويي سرنوشت امام موسي صدر، به واسطه وجود قذافي سال ها در هاله اي از ابهام بود و اين روزها خبرهايي كه از زندان هاي بازگشايي شده قذافي شنيده مي شود؛ اميد ما را به زنده بودن مؤسس جنبش امل؛ بيشتر كرده است. امام موسي صدر، رهبري بود كه امام خميني (ره) به خاطر روشن شدن موضوع ربايش او تا زمان حياتشان اجازه ندادند معمرقذافي به ديدارشان برود. اين روزها هم از بزرگاني مانند آيت الله سيستاني نقل قول هايي را مي شنويم كه از مؤمنين درخواست كرده اند تا براي روشن شدن چشم مسلمانان به وجود امام موسي صدر، دعا كنند.
شايد عظمت هيچ كدام از اين تحولات، به اندازه مظلوميتي كه شيعيان يمني متحمل آن هستند؛ نباشد. وضعيت ژئوپليتيكي يمن باعث شده، تا حكومت سعودي به صورت مستقيم و غير مستقيم به علي عبدالله صالح براي فشار بر مسلمانان شيعه يمني نيرو و تجهيزات دهد. به نظر مي رسد اگر مقاومت مردم در يمن همچنان ادامه پيدا كند، علاوه بر سرنگوني حكومت ديكتاتوري علي عبدالله صالح، شيعيان عربستان نيز در وضعيت انقلاب قرار گيرند.
زيرا يمن آزاد، در فاصله چند كيلومتري شيعيان مظلوم سعودي واقع شده است. به هر حال وقتي پازل تحولات سلسله وار خاورميانه و جهان عرب را در كنار يكديگر
مي گذاريم؛ و در كنار آن هم نگاهي به نشانه هاي ظهور مي اندازيم، به وضوح عطش و نيازمندي به وجود امام و رهبر و قائد، براي گذر از اين وضعيت را مشاهده مي كنيم. مردمان امروز جهان؛ عدالت خواهي را از اعماق جان خود فرياد مي زنند و خواهان رهبري هستند كه به اين دغدغه اساسي پاسخ دهد. اين اولين گام بيداري اسلامي و سرآغاز جنبشي جهاني به نام مهدويت است. و البته نخستين حلقه انحراف هم مي تواند باشد، چرا كه رهبر نفوذي مي تواند انقلاب يك ملت را به بن بست برساند!

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14