(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 2 شهریور 1390- شماره 20007

جهاد اقتصادي توليد ثروت از فن آوري فرهنگي
عضو شوراي عالي بورس:سرمايه گذاران ديگر اعتمادي به اقتصاد آمريكا ندارند
سومالي تاوان سياست هاي آمريكا را مي پردازد



جهاد اقتصادي توليد ثروت از فن آوري فرهنگي

علي پوريا
جهاد اقتصادي به معناي فراهم آوردن همه امكانات و بسيج همه توانايي ها براي رشد و توسعه اقتصادي است. از اين رو، لازم است تا همه امكانات مادي و معنوي در تحقق اين هدف به كار گرفته شود. بسيج عده وعده براي تحقق اين هدف متوسط و مياني افزون بر اينكه به امت اسلام كمك مي كند تا جامعه آرماني و عدالت محور را تحقق بخشند، باعث مي شود دريك جهاد بزرگ، دشمن را مرعوب ساخته و بترسانند و اجازه خيال پردازي براي نفوذ و ضربه زدن به امت و جامعه اسلامي را از اين روزنه و نقطه ندهند.
درحقيقت دو كاركرد بزرگ و مهم براي جهاد اقتصادي مي توان مدنظرگرفت كه يكي سعادت جامعه و بهبود شرايط زيستي در مسير تحقق خلافت الهي بشر و ديگر ارعاب دشمنان و ايجاد ياس و نوميدي در آنان است. در اين شرايط است كه جامعه نمونه و برتر به عنوان شاهد امت ها و ملت ها عرض اندام مي كند و به عنوان سرمشق و اسوه جوامع بشري مطرح مي شود.
يكي از بخش هايي كه كمتر درحوزه عمل اقتصادي و علم اقتصاد به آن توجه مي شود، حوزه فرهنگ و تبديل آن به فن آوري و در نهايت ثروت است. نويسنده در اين نوشتار به نقش فن آوري هاي فرهنگي در توليد ثروت پرداخته است.
بسيج امكانات درجهاد اقتصادي
جهاد اقتصادي همانند ديگر ابعاد جهاد في سبيل الله نيازمند بسيج همه امكانات درحد استطاعت بشري است. خداوند دراين باره مي فرمايد: «و هر چه درتوان داريد از نيرو و اسبهاي آماده بسيج كنيد تا با اين تداركات، دشمن خدا و دشمن خودتان و دشمنان ديگري را كه شما نمي شناسيدشان و خدا آنان را مي شناسد بترسانيد و هرچيزي در راه خدا خرج كنيد پاداشش به خود شما بازگردانيده مي شود و بر شما ستم نخواهد رفت.» ( انفال، آيه 60)
رهبري دولت اسلامي به عنوان مديريت كلان اقتصاد جامعه اسلامي مي بايست با علم و آگاهي از مديريت اقتصادي، همه امكانات كشوري را براي تحقق شكوفايي و رشد و توسعه اقتصادي عدالت محور فراهم آورد و به عنوان امين مردم و امت (يوسف، آيه 55) با بهره مندي از خرد جمعي و عزم فردي، گام هاي بلند دراين راه بردارد و از واگذاري برنامه هاي اقتصادي و مديريت آن به انسان هاي سفيه و بي خرد خودداري نمايد. (نساء،آيه 5)
مديريت اقتصادي جامعه اسلامي مي بايست با برنامه ريزي دقيق و كامل (يوسف، آيات 47 و 55) و نظارت مستمر جهت بهره مندي از همه امكانات و بسيج منابع انساني و اقتصادي و توليدي، به توليد ثروت و اقتصاد كمك كند و جامعه را به رفاه و آسايش برساند؛ (كهف، آيات 93 تا 97 و نيز سباء آيات 12 و 13) چرا كه عدم مديريت دقيق و كامل اقتصادي و عدم بسيج همه توانايي ها و امكانات ها جهت بهبود وضعيت اقتصادي و رشد و توسعه آن، مهم ترين عامل وابستگي جامعه و امت به بيگانگان و كافران خواهد بود و زمينه تسلط و انحراف و كفر درجامعه اسلامي را سبب مي شود. (توبه، آيه 28) بنابراين، بر امام و امت است تا با همكاري و همدلي و بسيج همه امكانات، گام هاي استواري را در اين زمينه و عرصه بردارند و با توكل بر قدرت بي پايان خداوندي و توانايي هاي خداداد، خود را چنان تقويت كنند كه كافران و مشركان، عرصه اقتصادي را روزنه اي براي نفوذ و تسلط بر جامعه اسلامي نشناسند و نيابند.
قدرت اقتصادي جامعه اسلامي به امت اسلام اين امكان را مي دهد تا نه تنها در برابر فشارهاي بيگانگان و كافران مقاومت و ايستادگي كنند و تن به سلطه آنان ندهند، بلكه مي توانند با حربه هاي اقتصادي، فشارهاي مضاعفي را بر كافران و دشمنان اعمال كنند و آنان را به زانو درآورند و مقاصد خود را بر آنان تحميل و آنان را به سوي پذيرش همه يا برخي از اهداف و مقاصد خود مجبور سازند. (يوسف، آيات 58 تا 60)
پس لازم است امت و رهبر جامعه تا همه امكانات را براي تحقق دو هدف اصلي يعني بهبود و رشد و توسعه اقتصادي سالم اسلامي و ارعاب دشمنان و تضعيف آنان و تحميل خواسته ها برآنان در يك جنگ بزرگ اقتصادي، بسيج كنند و افزون بر گذر از بحران ها، اجازه ندهند تا دشمنان از اين نقطه بر آنان تسلط يابند. بنابراين، نظارت دقيق و برنامه ريزي كامل بر گردش سالم اقتصاد، رشد و توسعه آن، بسيج همه امكانات براي تحقق اين هدف از وظايف و مسئوليت هاي دولت اسلامي و امت و امام است. (يوسف، آيات 47 و 55 و آيات ديگر)
مادي سازي فرهنگ به هدف دست يابي به ثروت
يكي از امكانات جوامع انساني از جمله امت اسلام، حوزه فرهنگي است. شايد در نگاه نخست اين حوزه همانند حوزه هاي علم و ساحت معنويت، بيرون از دايره امكانات اقتصادي باشد؛ زيرا به نظر مي رسد كه منابع اقتصادي عواملي چون زمين (اعراف، آيه 58)، آب و دريا و اقيانوس (هود، آيه 52 و آيات ديگر)، كار و تلاش (ملك، آيه 15) باشد. اما از نظر قرآن عوامل غيرمادي نيز دراين امر دخالت دارد.
از نظر آموزه هاي قرآني، عوامل بسيار مادي و معنوي در تحقق ثروت و بلوغ اقتصادي و رشد و توسعه آن نقش دارد كه از آن جمله مي توان به امور و عواملي چون ايمان به خدا و معارف الهي از جمله مالكيت خداوند بر هستي، ربوبيت بر كليات و جزئيات هستي، رستاخيز و معاد و حسابرسي، عبوديت و ربوبيت انساني و خلافت الهي انسان و مانند آن (اعراف، آيه 96)، استقامت بر حقانيت دين و حقوق انساني (جن، آيه 16)، بازگشت و استغفار و توبه از مسير نادرست و اصلاح امور فاسد و بهسازي و بهينه سازي آن (هود، آيات 3 و 52 و آيات ديگر)، پايبندي به قوانين درهر شرايطي (مائده، آيه 66)، تقواي الهي نسبت به قوانين و حدود الهي (اعراف، آيه 96 و طلاق، آيات 2 و 3) و كمك و احسان به نيازمند و پرداخت انفاقات مالي از جمله خمس و زكات و مانند آن (بقره، آيه 276؛ روم، آيه 39؛ سباء؛ آيه 39 و نيز طلاق، آيه 7) اشاره كرد.
براين اساس مي توان گفت كه حوزه هاي ديگر غيرمادي نيز نقش تعيين كننده و تاثير مستقيم و شگرفي در تحقق ثروت و رشد و توسعه اقتصادي دارد. پس نمي توان ساحت فرهنگي را از حوزه ساخت اقتصادي و ثروت بيرون دانست و به تاثير آن در دست يابي به ثروت و رشد اقتصادي توجهي نداشت.
فرآيند تبديل فرهنگ به ثروت فرهنگ داراي تعاريف متعدد و گوناگوني است كه از جمله مي توان به تعريف يونسكو (1994) از فرهنگ اشاره كرد. براساس تعريف يونسكو، فرهنگ، مجموعه اي از آداب و رسوم، ميراث فرهنگي و ديني، باورها و ارزش هاست.
براساس اين تعريف و تعاريف ديگر، مي توان گفت كه فرهنگ، معرف تمام ويژگي هاي فكري، معنوي و عاطفي يك جامعه يا گروه است كه آن را از ديگران متمايز مي سازد. براين اساس، فرهنگ نه تنها هنر و ادبيات بلكه شيوه و سبك زندگي، نظام هاي ارزشي، سنت ها و باورها را شامل مي شود.
گيرت هافستد (نظريه پرداز آمريكايي) فرهنگ را همان فرآيند برنامه ريزي جمعي ذهن ها مي داند؛ بنابراين فرهنگ به مثابه يك فرآيند است نه نتيجه يا محصول چيزي. به نظر او فرهنگ فرآيندي است كه طي آن، اعضاي يك جامعه يا گروه به ذهنيت يا ديدگاه مشتركي دست مي يابند. لذا مي توان فرهنگ را تغيير داد يا بازسازي و اصلاح نمود يا فرهنگ جديدي را ايجاد كرد. به اين معنا كه از طريق ابزارهاي گوناگون مي توان ذهن بشر و جامعه را در مسيري خاص قرار داد تا يك فرهنگ مشترك را بپذيرند و بدان پايبند شوند.
بايد توجه داشت كه فرهنگ هاي بشري داراي ريشه هاي عميق معرفتي و شناختي و عاطفي و احساسي است. به اين معنا كه آنچه از فرهنگ ها ديده مي شود و به چشم مي آيد، دقيقاً مانند يك كوه يخ شناور بر آب است كه تنها يك هشتم آن در نگاه اول ديده مي شود و هفت هشتم آن به سادگي قابل رويت نيست. آنچه ما از فرهنگ در شكل زبان، رفتار، هنجار، آداب و رسوم، پوشش و عادت ها و مانند آن مي بينيم، تنها بخش قابل رويت اين كوه يخ شناور بر آب است؛ زيرا در بخش پايين تر آن، سنت ها، آموزش ها ميراث هاي ديني و مذهبي، داستان ها و افسانه ها قرار دارد كه خود اين بخش نيز بر خاستگاه ديگري ايستاده است.
در بخش ژرف تر و پايين تر، باورها و ارزش هاي بنيادي قرار دارد كه خود آن بر يك نظام فكري، بينشي و هستي شناختي و انسان شناختي قرار دارد. به سخن ديگر اين نظام فكري و بينشي نگرش انسان و باورهاي او را شكل مي دهد و اين نگرش ها در ساحت رويين به شكل فرهنگ خودنمايي مي كند.
براي فرهنگ مي توان ويژگي هايي چون معنوي، اجتماعي و سيال بودن را شناسايي و بيان كرد. بنابراين فرهنگ همانند روحي است كه در رفتارها، برخوردها، نگرش ها و ديگر شئون جامعه دميده مي شود و ارتباط با اجتماع دارد؛ چنانكه قابليت رشد و ارتقا و انحطاط و ابتذال را نيز دارا مي باشد كه برخاسته از ويژگي سيال بودن و منعطف بودن فرهنگ است.
فرهنگ به خودي خود بار ارزشي ندارد؛ پس نمي توان هيچ گروهي و قومي را بي فرهنگ ناميد؛ چنانكه مي توان فرهنگ ها را براساس چارچوب ها و معيارهايي مورد سنجش قرار داد و ارزش گذاري كرد.
از ديگر ويژگي هاي فرهنگ مي توان به ريشه دار بودن فرهنگ ها اشاره كرد. به اين معنا كه فرهنگ ها امري مقطعي و خلق الساعه نيست؛ چنان كه فرهنگ ها تغييرپذير است و جنبه موروثي آن بسيار بارز و قومي مي باشد.
همچنين فرهنگ ها پايدارترين وجه جامعه است و تغييرات آن به كندي صورت مي گيرد و هرگز شبه فرهنگ جامعه تغيير نمي كند. بايد در نظر داشت كه فرهنگ امر واحدي نيست بلكه مركب از عناصر است كه هركدام مي تواند ارزش گذاري شده و مثبت و منفي تلقي گردد.
مادي سازي فرهنگ
فرهنگ، امري تحقق يافته است. فرهنگ يك جامعه، ناظر به كيفيت موجود در آن جامعه است. فرهنگ هر جامعه واقعيتي است كه اكنون در آن جامعه وجود دارد. همين ويژگي، يكي از وجوه مميز بين دين يا ايدئولوژي است؛ زيرا دين يك امر حقيقي ناظر به الگو وضعيت مطلوب براي آدمي است. حال آنكه فرهنگ يك جامعه هيچ گاه كمال يافته مطلق و مطلوب نيست، بلكه همواره قابليت تكامل دارد.
اگر بخواهيم فرهنگ را به صنعت و ثروت تبديل كنيم مي بايست فرآيند درستي را بپيماييم تا به اين هدف دست يابيم؛ زيرا صنعت، مجموعه اي از فعاليت هاي نظام مند و استاندارد شده توليدي براي دست يابي به ثروت است. عبور از حوزه فرهنگ به صنعت فرهنگي جهت دست يابي به ساز و كارهاي توليد و ثروت، نيازمند شناخت درست فرهنگ و صنعت و تبديل فرهنگ به صنعت و در نهايت ثروت است.
اين عمل فرآيندي را مادي سازي فرهنگ مي گويند كه نتيجه آميزش صنعت و فرهنگ است. به اين معنا كه يك موجود غيرمادي مانند فرهنگ مي بايست در يك فرآيندي به موجودي مادي درآيد و به عنوان يك فرآورده مادي، ملموس و قابل تجارت ارايه شود. همين كاري كه در توليد علم و تبديل آن به فن آوري صورت مي گيرد مي بايست در فرهنگ و تبديل آن به فن آوري و ثروت انجام شود.
بنابراين، جهادگران اقتصادي مي بايست، در مقام خلافت الهي فرآيند مادي سازي فرهنگ را شكل بخشند. اين همانند كاري است كه خداوند نسبت به روح انجام داده و آن را به روان، تبديل كرده و در كالبد انساني قرار داده تا بتواند در شكل رواني و مادي، جسم را مديريت كند.
فرآيند مادي سازي فرهنگ به هدف تبديل به امر تجاري و دست يابي به ثروت و رشد و شكوفايي و توسعه اقتصادي، در اصطلاح، صنعت فرهنگي گفته مي شود.
مادي سازي فرهنگ يا صنعتي و تجاري سازي فرهنگ، به معناي آن است كه امر نامريي و معنوي را به فرآورده ها و كالاهايي معنادار و قابل خريد و فروش تبديل كنيم. بر اين اساس، مادي سازي يا تجاري سازي فرهنگ مطلقاً به اين معنا نيست كه فرهنگ را به مجموعه اي از فرآورده هاي سخت يا سخت افزاري تبديل كنيم؛ چرا كه هر چيز مادي لزوماً يك چيز سخت نيست؛ چنانكه روان و نفس، با آنكه امري مادي است ولي چيز سخت نمي باشد. انتقال روح از مقام مجردات محض به مجردات شبه مادي كه از آن به نفس و روان ياد مي شود، يك فرآيند ماده سازي است كه انجام گرفته است. همين فرآيند مي بايست در محصولات فرهنگي ديده شود و فرهنگ غيرمادي به مادي نه از جنس سخت بلكه نرم، تبديل شده و تجاري سازي و ارايه شود و به ثروت بدل گردد.
صنعت فرهنگي يا فن آوري هاي فرهنگي به مجموعه اي از صنايع اطلاق مي شود كه محصولات آنها درون مايه فرهنگي و معنوي دارند و براي غني سازي حيات روحاني و پالايش روح به كار مي روند. از آن جايي كه توليد فرآورده هاي فرهنگي بر خلاقيت، مهارت و استعدادهاي فردي استوار است، صنايع فرهنگي را خلاق نيز مي نامند. اين صنايع به سبب پتانسيل توليد ثروت و اشتغال زايي بر پايه توليد و بهره برداري، از حق مالكيت معنوي برخوردار هستند.
يونسكو، صنايع فرهنگي را خروجي هاي خلاق و هنري ملموس و يا ناملموسي مي داند كه داراي ظرفيت توليد ثروت و ايجاد درآمد از طريق بهره برداري از دارايي هاي فرهنگي و توليد خدمات و كالاهاي دانش بنيان سنتي و نو هستند.
اهميت صنايع فرهنگي
صنايع فرهنگي، مجموعه اي پيچيده از تمام صنايعي است كه خدماتي را بر حسب نياز زندگي معنوي و تفريح و سرگرمي ارايه مي دهد. اين صنايع فرهنگي، صنايع خلاقي چون صنايع دستي، موسيقي، فيلم، انتشارات، رسانه، گردشگري، معماري، ورزش، ادبيات و مانند آن مي باشد.
صنايع فرهنگي از جهات گوناگون داراي اهميت است. از جمله در حوزه اقتصادي موجب اشتغال زايي، توليد ثروت، درآمد و گردش مالي، فقرزدايي و مشاركت در توسعه پايدار مي شود در حوزه اجتماعي نيز موجب بهبود فرهنگ عمومي، افزايش خودباوري و پرورش همبستگي و اتحاد جامعه مي گردد. از نظر هويت ملي نيز حفظ ميراث و ارزش ها را در پي دارد و در حوزه دفاعي نيز اهميت خود را در قالب صدور پيام انقلاب و فرهنگ ملي، پشتوانه امنيت و اقتدار ملي، نشان مي دهد. همچنين اين صنايع به جريان آزاد ايده ها و نظريه ها، خلق مفاهيم جديد، نوآوري و مانند آن كمك مي كند و محيط زيست را از خطر فساد مخافظت مي نمايد.
مشكل بسياري از جوامع بشري اين است كه به بخش فرهنگ به عنوان يك ظرفيت اقتصادي و ثروت پايدار نمي نگرند و آن را مولد اقتصادي نمي شمارند. از نظر اين جوامع، فرهنگ به عنوان نهاد توليد ثروت تلقي نمي شود و صرفا به منزله مركز هزينه بشمار مي رود كه مخارج آن بايد از منابع ديگر تامين و هزينه شود.
صنايع و فن آوري هاي فرهنگي به سبب ماهيت نرم آن، كمتر ديده مي شود و حتي شاخه هاي تشكيل دهنده آن چون سينما و رسانه و طراحي چنان كوچك ديده مي شود كه به نظر مي رسد نمي تواند به عنوان مولد ثروت مورد توجه قرار گيرد.
صنايع متداول و شناخته شده، محصولاتي را توليد مي كنند كه ارزش فيزيكي دارند و ماده اوليه آنها را طبيعت فراهم مي كند. اين محصولات غالبا هيچ معنا و مفهومي را به روشني منتقل نمي كنند. اما صنعت فرهنگي ماده اوليه توليدات خود را از ذوقيات، احساسات و تراوش هاي ذهني افراد خلاق در فرهنگ هاي مختلف مي گيرد و آنچه ارزش اين توليدات را رقم مي زند، درون مايه آنهاست كه يك پيام فرهنگي- معنوي را به مخاطبان خود انتقال مي دهد و از اين طريق بر ذهن، روح، احساسات و ادراكات آنان تاثير مي گذارد.
فرآورده هاي فرهنگي عمدتا در زمره فرآورده هاي نرم قرار مي گيرند؛ اما معمولا از طريق حامل انتقال مي يابند كه ممكن است سخت افزاري باشند. مثلا فيلم سينمايي يك فرآورده صنعت فرهنگي است كه ماهيت نرم دارد، اما از طريق حاملي به نام لوح فشرده جابه جا مي شود و به فروش مي رسد.
در اقتصاد نوين جهاني، فن آوري هاي نرم از جمله صنايع فرهنگي از جايگاه مهمي برخوردار هستند و حرف اول را در اقتصاد كشورهاي بزرگ مي زنند. صادرات فرهنگي و توليد ثروت از طريق آن، بخش عمده اي از ثروت ملي كشورهاي برتر را شكل مي دهد.
در جهان امروز جهت گيري به سوي فن آوري هاي نرم پيشرفته علمي از جمله فن آوري هاي فرهنگي است كه رشد اقتصادي و اجتماعي مطلوب تري را براي جوامع فراهم مي كند. صنايع فرهنگي كمك مي كند تا فرهنگ به منبع اساسي و پويايي ثروت تبديل شود و در توسعه فرصت هاي شغلي بر پايه كارآفريني فرهنگي، اهداف اجتماعي را نيز تامين كند.
براي دست يابي به ثروت از طريق فرهنگ مي بايست فرآورده هاي مطلوب را از طريق فن آوري هاي فرهنگي توليد كرد. فن آوري هاي فرهنگي مشتمل بر انواع ابزارها و فرآيندهايي است كه دانش و منابع فرهنگي را به محصولات تجاري و خدمات تبديل مي كند براي دست يابي به فن آوري فرهنگي لازم است پژوهش و تحقيق در كنار توسعه مورد توجه قرار گيرد؛ زيرا تنها با تحقيق و پژوهش است كه مي توان بستر لازم براي صنايع فرهنگي و فن آوري هاي آن فراهم كرد و به مسير درست مادي سازي، تجاري سازي و ثروت فرهنگي دست يافت.
به هر حال، نياز امروز ايران اسلامي به عنوان ام القراي اسلام كه ناظر به ايجاد جامعه برتر ايماني و عدالت محور است، جهاد اقتصادي فراگير در همه عرصه ها و بسترها براي توليد ثروت واقعي و توسعه و شكوفايي و رشد پايدار اقتصادي است. بخشي از اين مهم از طريق تبديل فرهنگ به صنعت فرهنگي و فن آوري هاي فرهنگي و توليد ثروت اتفاق مي افتد كه نبايد از آن غافل شد.

 



عضو شوراي عالي بورس:سرمايه گذاران ديگر اعتمادي به اقتصاد آمريكا ندارند

طي روزهاي گذشته شاهد سقوط بي سابقه شاخص هاي بورس در آمريكا، اروپا و برخي كشورهاي آسيايي بوديم. دكتر «محمدرضا پورابراهيمي»، عضو شوراي عالي بورس در گفت وگويي با سايت «برهان» به بررسي اين موضوع پرداخته است.
¤ آقاي دكتر! طي روزهاي گذشته شاهد سقوط بي سابقه شاخص هاي بورس در آمريكا، اروپا و برخي كشورهاي آسيايي بوديم. جنابعالي مهم ترين دليل اين سقوط را چه مي دانيد و فكر مي كنيد اين نوسانات ناشي از چه عواملي است؟
- مهم ترين دليل سقوط اخير بورس هاي جهاني ناشي از بحران بدهي در آمريكا است. دولت ايالات متحده هم اكنون مقروض ترين دولت در جهان است. همان طور كه درچند روز گذشته در خبرها خوانده ايد رتبه اعتباري آمريكا در اين مدت با كاهش مواجه شده كه اين مسئله نيز موجب گرديده تا تنشي بسيار گسترده در اقتصاد ايالات متحده به وجود آيد. فضاي عمومي آمريكا نيز در چند وقت اخير به گونه اي ملتهب شده كه اصلا اعتمادي به سياست هاي اقتصادي اين كشور ازسوي سرمايه گذاران و برنامه ريزان اقتصادي وجود دارد. اين يك واقعيت است كه اقتصاد آمريكا تا همين چندي پيش به عنوان مطمئن ترين و قابل اعتمادترين اقتصاد جهان در نزد برخي كشورها شناخته مي شد؛ اما هم اكنون با كاهش رتبه اعتباري اين كشور، ديگر اعتمادي براي سرمايه گذاري دراين كشور ازسوي ايشان وجود ندارد و حتي پيش بيني مي شود اين مسئله مانند يك دومينو به ساير كشورها نيز سرايت كند.
جالب اين كه چندي پيش مؤسسه رتبه بندي «استاندارد اندپورز» كه يك مؤسسه اعتبارسنجي در دنيا شناخته مي شود؛ رتبه ايالات متحده را يك رتبه پايين تر از رتبه قبلي خود گزارش كرده و حتي هشدار داده بود در صورت ادامه روند بدهي ها و كسري بودجه آمريكا، اوضاع اقتصادي اين كشور بدتر از اينها خواهدشد، خب؛ اين تنش در اقتصاد آمريكا كه ناشي از بحران بدهي هاي كسري بودجه بود، به سرعت خود را در بازار سرمايه نشان داد، شما ديديد كه طي روزهاي گذشته بورس آمريكا و حتي اروپا و برخي كشورهاي آسيايي، به حل بحران بدهي آمريكا، واكنش نشان دادند.
¤ اين واكنش ها ناشي از چيست؟
- ناشي از پيوستگي اين بازارها به يكديگر است. جالب اين كه وقتي اتفاقي در دنيا مي افتد؛ تبعات آن بلافاصله در ديگر كشورها نمود پيدا مي كند. واقعيت اين است كه پيوستگي خيلي خاصي ميان بازارهاي مالي در كل دنيا مانند آمريكا، اروپا و آسيا وجود دارد و اين مسئله باعث شده تا اثرات بحران هاي اقتصادي منافع اغلب كشورهاي جهان را در پي بگيرد.
¤برخي از كشورهاي عربي نيز دراين بحران آسيب ديدند؟
- بله همان طور كه خدمت شما عرض كردم؛ اين وابستگي در اغلب كشورهاي دنيا كاملا مشهود بوده است. يكي از دلايل سقوط شاخص هاي مالي در كشورهاي عربي و حتي كشوري مانند چين اين است كه اين كشورها بخش فراواني از منافع اقتصادي خود را به صورت سپرده هاي قرضه با واحد پولي بين المللي در آمريكا سرمايه گذاري كرده اند و وقتي كه در آمريكا اتفاقي غيرعادي رخ مي دهد، اين شرايط بر ديگر كشورها كه از نظر منافع اقتصادي به ايالات متحده وابسته هستند، اثر مي گذارد.
¤ آيا بازار مالي ايران نيز در اثر اين نوسانات تغيير كرد؟
- خير؛ بورس تهران شاهد اثر قابل ملاحظه اي از نوسان سقوط هاي جهاني نبود. توجه داشته باشيد، همان طور كه در اظهارنظرهاي قبلي به آن اشاره كردم، بورس هاي جهاني و يا بهتر است بگويم منافع اقتصادي شركتهاي بورس درجهان، بسيار به هم پيوسته است. تغيير يك متغير در يك بورس باعث تغييرات اساسي در بازارهاي مالي ديگر كشورها مي شود اما در ايران به هيچ وجه اين گونه نيست. شما ديديد در حين بحران مالي 2007 آمريكا، اوضاع اغلب كشورها از لحاظ اقتصادي دگرگون شد؛ اما ايران كوچك ترين آسيبي از بحران اخير نديد. در بورس ايران نه سهام شركتهاي خارجي داريم و نه اين كه سرمايه هايمان را در بورس جهاني سرمايه گذاري مي كنيم.
¤ يعني اين اتفاقات هيچ اثري براقتصاد ايران نداشت؟
- نمي توان گفت هيچ اثري نداشته است. وقتي در منطقه اي از جهان، يك ركود گسترده رخ مي دهد به طور حتم اين ركود نتايج زيان باري براي ديگران خواهدداشت؛ اما همان گونه كه قبلا گفتم اثرات زيان بار آن به دليل عدم وابستگي اقتصاد ايران به جوامع بين المللي كمتر است. از اين رو مي توان اذعان كرد در اثر همين ركود، كاهش تقاضا براي فعاليت هاي اقتصادي در جهان محتمل است. به طور يقين كاهش تقاضا منجر به كاهش قيمت هاي جهاني شده و اين عامل باعث خواهدشد تا قيمت برخي كالاهاي پايه و اساسي در دنيا مانند نفت و... كاهش يابد.
¤ با اين حال فكر مي كنيد چند درصد از شركت هاي بورس ايراني از بحران اخير در ايالات متحده تاثير پذيرفته و يا خواهند پذيرفت؟
- پيش بيني بنده اين است كه 50 درصد از شركت هاي بورسي كشور به طور مستقيم و غيرمستقيم از قيمت هاي پايه دنيا اثرگذاري داشته باشند، اما50 درصد ديگر شركت هاي بورس كشور هيچ اثري از بحران هاي مالي و سقوط شاخص هاي جهاني نخواهد پذيرفت.
¤ چرا 50 درصد اثري نخواهد داشت؟
- مشخص است؛ شركت هاي سنگين و بزرگي مانند مخابرات كه يكي از وزنه هاي اصلي ما در بازار سرمايه است هيچ ارتباطي با نوسانات قيمتي، نفت، مس و فولاد ندارد. بنابراين تغييرات قيمتي در برخي از كالاها، اثري بر شاخص هاي اين گونه شركت ها نخواهد داشت.
¤ آقاي دكتر! شما در اظهارنظر قبلي خودتان به عدم آسيب پذيري اقتصاد ايران از نوسانات جهاني سخن گفتيد. اكنون سؤال بنده اين است كه آيا اين عدم تاثيرپذيري براي اقتصاد ايران مي تواند يك فرصت باشد يا يك تهديد؟
- سؤال خوبي مطرح كرديد! اقتصاد ايران به واسطه عدم حضور در بازارهاي جهاني كم ترين صدمه را از بحران هاي جهاني مي بيند؛ چرا كه ما به صورت جزيره اي عمل مي كنيم، اما به واسطه تاثيرپذيري كالاهاي واسطه اي به صورت مستقيم اثراتي را خواهيم پذيرفت كه البته اين تاثير مي تواند در مقطعي فرصت و در مقطعي ديگر، تهديد تلقي شود. تهديد از اين منظر كه اين تأثيرپذيري مي تواند به عنوان يك حالت ركود در كشور ما حاكم شود؛ از اين رو در صورت وقوع چنين حالتي اقتصاد با نوعي عدم تعادل روبه رو خواهد شد.
از سوي ديگر اين تأثيرپذيري مي تواند براي اقتصاد ايران يك موهبت باشد، چرا كه مي تواند ما را در مديريت بهتر اجراي طرح هدفمند سازي يارانه ها ياري نمايد. به عنوان مثال درحال حاضر قيمت عرضه شده بنزين درهر ليتر حدود 700 تومان است. در صورتي كه اين مسئله متاثر از قيمت هاي جهاني باشد اين عدد يعني700 تومان با قيمت كمتري به دست مصرف كننده مي رسد و اين مسئله مي تواند دولت را در مديريت بهتر اجراي اصلاح ساختار كشور، كمك كند.
¤ پيش بيني شما از طول مدت اين بحران چيست؟
- پيش بيني بنده اين است كه گستره اين بحران بسيار طولاني مدت نيست.
¤ آماري داريد كه در روزهاي اخير تا چه ميزان ارزش سهام شركت هاي خارجي با كاهش مواجه شده است؟
در خود آمريكا حدود 8-7 درصد بوده، در اروپا نيز 7-6 درصد و در كشورهاي عربي نيز حدود 5 درصد از سهام شركت ها در بورس با تنزل و كاهش مواجه شده اند.
¤ در ايران چه طور؟
- در ايران اين عدد قابل ملاحظه نبوده است. فكر مي كنم در مجموع به 400 واحد هم نرسد كه به هيچ وجه رقم قابل توجهي نيست.

 



سومالي تاوان سياست هاي آمريكا را مي پردازد

سومالي كه سال ها زير يوغ استعمارگراني هم چون انگلستان و ايتاليا قرار داشت، اين روزها با قحطي دست و پنجه نرم مي كند. بيش از يك سوم جمعيت 10 ميليوني اين كشور مسلمان، در معرض خشكسالي بي سابقه و گرسنگي هستند و رسانه هاي دنيا پر از تصاوير كودكاني است كه پوست و استخواني بيشتر نيستند و مادراني كه كاري جز اشك ريختن و انتظار كشيدن از دستشان ساخته نيست. انتظار آن كه كي كودك زارشان تسليم مرگ خواهد شد.
انتساب اين وضعيت بحراني به خشكسالي اگرچه بي راه نيست اما سطح رويين ماجراست. چرا كه خشكسالي در سومالي عامل جديد و غريبي نيست. سومالي از دو دهه پيش درگير جنگ هاي داخلي و تجاوزات خارجي است. جنگ هايي كه دست سياست ها و منافع قدرت هاي فرامنطقه اي در آن مشهود است.
آنچه مي خوانيد گفت وگوي اختصاصي برهان با پرفسور «عبدي ساماتار» است. پرفسور ساماتار استاد جغرافي در دانشگاه «مينسوتا» و همچنين پژوهشگر دانشگاه پروتريا در آفريقاي جنوبي است. زمينه تحقيقاتي اين استاد آفريقايي تبار، رابطه دموكراسي و توسعه در كشورهاي جهان سوم و به خصوص آفريقاست. تحقيقات او هم چنين اسلام، سرمايه اجتماعي و قوميت در شاخ آفريقا را دربرمي گيرد.
¤ در حال حاضر سومالي از بحراني كه نتيجه جنگ هاي داخلي و خشكسالي بوده است رنج مي برد. به نظر شما كدام يك از اين دو مورد در ايجاد وضعيت فعلي سومالي موثرتر بوده است؟
خشكسالي در سومالي هميشه وجود داشته اما هيچ گاه به قحطي نينجاميده است. در 50 سال اخير، اين اولين باري است كه خشكسالي به قحطي مي انجامد. علت قحطي، بيشتر مداخله هاي نظامي و سياسي 10 سال اخير بوده است كه مردم سومالي را نسبت به چرخه آب و هوا آسيب پذير كرده است. قحطي بيش از آن كه كار خدا باشد محصول دست بشر است. در واقع جنگ آمريكا با ترور، تجاوز اتيوپي به سومالي و تأييد آن از سوي آمريكا، الشباب، دولت فدرال موقت و جامعه جهاني مسبب اين قحطي هستند.
¤ برخي از كارشناسان مسايل بين الملل بر اين عقيده اند كه سياست هاي جهاني سازي و برنامه هاي سازمان هاي بين المللي كه از راه صندوق بين المللي پول در دهه 80 اعمال شد به تغيير وضعيت زندگي و چه بسا نابودي آن در سومالي انجاميد. نظر شما دراين باره چيست؟
بخش اعظم تخريب زندگي در سومالي در 20 سال گذشته و به دست جنگ طلبان و ديگران انجام شده است. تلفيقي از سياست هاي نادرست دولت نظامي سومالي كه ساختار اجتماعي و سياسي سومالي را دچار انشقاق كرده و همين طور پروژه جنگ سرد به اضافه سياست هاي اقتصادي نئوليبرال صندوق بين المللي پول و بانك جهاني، عامل ركود و تجزيه سومالي بوده است. البته عواملي كه در سؤال يك بدان اشاره كردم از اين عوامل در قحطي فعلي موثرتر بوده اند.
¤ از چه زماني و با چه بهانه اي مداخله هاي آمريكا در سومالي آغاز شده است و اصلا چرا سومالي براي آمريكا مهم است؟
آمريكا ابتدا در دوران جنگ سرد به سومالي علاقه مند شد. پس از آن سياست هاي آمريكا در جنگ با ترور باعث شد كه سومالي را كه گروه الشباب در آن مستقر بود مورد هدف قرار دهد. هم چنين تاثير اتيوپي در سياست خارجي آمريكا باعث تشديد اين حملات گرديد.
¤ سال 2006 اتيوپي با حمايت كامل آمريكا به سومالي حمله كرد. دليل آمريكا براي حمايت از اين حمله چه بود؟
اتيوپي از مدت ها پيش تمايل داشته است كه كنترل سومالي را در دست گيرد اما هرگاه يك دولت ملي در سومالي حاكم بوده اين امر ميسر نبوده است. در سال 2006 اتيوپي فرصت يافت به اين بهانه كه اتحاديه دادگاه هاي اسلامي كه موگاديشو (پايتخت سومالي) را از دست جنگ طلبان آزاد كرد و صلح را در بيشتر جاهاي سومالي برقرار كرد، تروريست است، هدفش را محقق كند. حمله اتيوپي به سومالي باعث راديكال شدن طيف جوان اتحاديه و به وجود آمدن گروه الشباب كه هم اكنون معرف همگان است، شد.
¤ به تازگي آمريكا به بهانه مبارزه با تروريسم مداخله هاي زيادي در سومالي داشته است. اين مداخله ها تا چه حد در اين كه سومالي به وضعيت فعلي برسد، تأثير داشته است؟
سياست آمريكا در سومالي بر جنگ با آن چه «تروريست هاي مسلمان» مي نامد، متمركز شده است. به وسيله اين جنگ آمريكا توانست دولت فدرال انتقالي را به رهبري «شيخ شريف» به اصطلاح «ميانه رو» در سومالي روي كار بياورد. شيخ شريف و رژيمش تسليم مطلق خواسته هاي آمريكا هستند. ماهيت دولت فدرال انتقالي به عنوان رژيمي وابسته به آمريكا، فاسد و بي كفايت، آن را در چشم مردم سومالي از مشروعيت انداخته است.
¤ آيا دولت موگاديشو قادر است اين بحران را سامان دهد؟
خير.
¤ مساله ديگر، مساله دزدان دريايي است. عده اي مي گويند كه آنها به قدرت هاي بين المللي وابسته هستند و از آن ها براي ريختن زباله هاي هسته اي در دريا استفاده مي شود. همچنين اين كه آنها براي ترساندن ماهي گيران محلي به كار گرفته شده اند. آيا اين حقيقت دارد؟
زباله هاي سمي از اوايل دهه 90 به آب هاي سومالي ريخته مي شود. اما دزدان دريايي بيشتر از كشورهاي ديگر هستند كه براي غارت منابع دريايي سومالي به آب هاي سومالي مي آيند. در آب هاي سومالي سه دسته دزد دريايي وجود دارد. دسته اول دزدان دريايي هستند كه از كشورهاي هند، چين، كره جنوبي، اسپانيا، ايتاليا، فيليپين و غيره براي غارت ماهي هاي سومالي به ارزش 450 ميليون دلار به اين آب ها مي آيند. دسته دوم دزدان دريايي، ماهي گيران سوماليايي هستند كه براي دفاع از آب هاي سومالي در مقابل تهاجم ماهي دزدان دريايي، دست به ربودن كشتي هاي ماهي گيري خارجي مي زنند. دسته سوم دزدان دريايي، تبهكاران سوماليايي هستند كه براي دريافت غرامت دست به ربودن كشتي هاي باربري مي زنند.
¤ به ظاهر سازمان هاي بين المللي به دليل حضور گروه الشباب در سومالي از كمك به مردم منطقه امتناع مي كنند و به همين علت بسياري از آنان مي ميرند. چرا آن ها چنين تصميمي گرفته اند؟
دليل آمريكا و سازمان ملل آن است كه اين مردم منابع غذايي را مي گيرند و به گروه الشباب مي پيوندند و به هيچ وجه براي آنها مهم نيست كه ممكن است مردم محلي از گرسنگي بميرند.
¤ كمك هاي سازمان هاي بين المللي را براي حل بحران اخير سودان چه طور ارزيابي مي كنيد؟
وقتي سازمان ملل از وجود قحطي در سومالي خبر داد پيش از آن 80 هزار نفر از مردم سومالي ازگرسنگي مرده بودند. اين كمك ها براي يك قحطي كه بشر عامل آن بوده بسيار با تاخير بوده است.
¤ آيا رسانه هاي بين المللي به وظيفه خود در قبال سومالي عمل كرده اند؟
آنها در روزهاي اخير خوب عمل كرده اند اما از كشف قحطي خزنده پيش از آن كه هزاران نفر به سبب آن جا ن خود را از دست دهند، غفلت كردند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14