(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 6 شهریور 1390- شماره 20010

سرمايه معنوي ماه رمضان
نگاه قرآن به فقر و فقيران
ديدگاه
شكر نعمات الهي با زبان، قلب و عمل
وداع با رمضان
 
 



سرمايه معنوي ماه رمضان

علي شيرازي
نبي مكرم اسلام(ص) فرمود: اگر بنده ارزش ماه رمضان را بداند، آرزو مي كند كه سراسر سال، رمضان باشد. (1)
اين ماه با اين عظمت رو به پايان است. اگر كسي به ذات ماه رمضان پي برده باشد، جداشدن از آن، برايش سخت است. اولياي الهي با نزديك شدن به زمان هجران، گويا به سخت ترين مصيبت دچار مي شدند. امام سجاد(ع) يكي از آن بزرگان است كه ناله سوزانش در وداع با ماه مبارك رمضان مشهود است. چون روزهاي پاياني ماه مي شد، غصه امام زياد مي گشت. غمش جانكاه مي شد. قرار از كف اش مي رفت. در دريايي از اشك غرق مي شد و با نوايي سوزناك مي گفت: «ما با آن ماه مانند عزيزي كه فراقش بر ما گران است و رفتنش ما را غمگين و گرفتار وحشت تنهايي مي كند، وداع مي كنيم، عزيزي كه برعهده ما پيماني ناگسستني و احترام رعايت كردني، و حق لازم واداشدني دارد؛ بدين خاطر مي گوييم:
بدرود اي بزرگترين ماه خدا، و اي عيد اولياي خدا.
بدرود اي (گرامي ترين) اوقاتي كه (با ما) همراه بودي و اي بهترين ماه در ميان ديگر روزها و ساعت ها.
بدرود اي ماهي كه برآورده شدن آرزوها در آن نزديك گشته و اعمال و كردارها (ي نيك) درآن منتشر است.
بدرود اي همدمي كه چون پديد آيد، احترامش لازم، و چون ناپديد گردد، فقدانش دردآور است. اي مايه اميدي كه از دست دادنش رنج آور است.
بدرود اي همدمي كه چون روي آورد، ما را مونس شادكننده باشد، و چون برود، وحشت افكند.
بدرود اي همسايه اي كه دلها در آن نرم و گناهان در آن كم شود.
بدرود اي ياري دهنده اي كه ما را در مبارزه با شيطان ياري داد و اي رفيقي كه راه هاي نيكو و احسان را هموار ساخت.
بدرود كه آزادشدگان (از عذاب) خدا درتو چه بسيارند و چه خوشبخت است كسي كه احترامت را به واسطه خود رعايت كرد.
بدرود كه چه بسيار گناهان را (از نامه اعمال ما) زدودي، و چه عيب ها كه پوشيده داشتي!
بدرود كه درنگ تو براي گناهكاران چه طولاني بود و در دل مؤمنان چه با هيبت بودي!
بدرود اي ماهي كه روزها با تو سرهمسري ندارند.
بدرود اي ماهي كه از هر نظر مايه امن و سلامتي هستي!
بدرود اي كه همنشيني با تو ناپسند و معاشرت با تو نكوهيده نيست.
بدرود كه با بركات و نيكي ها بر ما درآمدي و آلودگي گناهان را از ما فروشستي.
بدرود كه وداع با تو از روي خستگي و فراغت از روزه ات از روي رنج و ملالت نيست.
بدرود كه پيش از آمدن در آرزويت بوديم و پيش از رفتن بر هجران و فراقت اندوهناكيم.
بدرود كه چه بدي ها كه با آمدنت از ما دور شد و چه خوبي ها كه به بركت تو نصيب ما گشت.
بدرود كه ديروز چه سخت بر آمدنت دل بسته بوديم و فردا چه بسيار به تو اشتياق پيدا خواهيم كرد.
بدرود تو را و فضيلت تو را كه از آن محروم شديم و بركات گذشته ات كه از ما ربوده شد.(2)
ما نيز به پيروي از امام سجاد(ع) با اين ماه باعظمت و شريف، وداع مي كنيم ومي گوييم: خدايا تازه داشتيم با ماه رمضان انس مي گرفتيم. با سحرهايش، با روزه هايش، با تلاوت قرآنش، با ذكرها و گريه هاي نيمه شبش، با نمازهاي اول وقتش، با اسرارش!
چه همه نعمت! عجب عشق و اميدي! عجب ماه زيبايي، عجب سفره گسترده اي! عجب مهماني خوبي! عجب ميزبان مهرباني!
الهي نعمتت از حد فزون است
زبان از گفتن شكرت زبون است
خداوندا، به ما منت نهادي
كه ما را اين همه نعمت بدادي
سفره اين نعمت درحال برچيده شدن است. رمضان دارد تمام مي شود. چاره اي جز وداع با اين ماه نداريم. اما خدايا كمكمان كن تا با عشق رمضان و روزه هايش، عبادت هايش، سحرخيزي اش، نافله هايش، تلاوت قرآنش، ذكرهايش و دعاهايش مأنوس باشيم. كمك كن تا با توبه هايش و عرصه ترك گناهش همچنان همراه باشيم.
خدايا! استواري عمل و مداومت بر آن، موجب مي شود اثر آن عمل باقي بماند. يادمان باش تا اثر رمضان را بر خود نگهداريم.
امام محمدباقر(ع) مي فرمايد: «دوست داشتني ترين عمل نزد خداوند عملي است كه بنده آن را ادامه دهد، هرچند اندك باشد».(3)
يكي از دلايل استمرار عمل، حفظ و بقاي اثر آن است. اگر مي خواهيم اثرات ماه رمضان به عنوان يك سرمايه معنوي براي هميشه باقي بماند، بايد همان اعمالي را كه در اين ماه انجام مي داديم، تداوم بخشيم. با رمضان وداع مي كنيم، اما با اعمال آن هرگز خداحافظي نمي كنيم. قصد استمرار اعمال ماه رمضان را داريم.گاهي روزه مي گيريم، تلاوت قرآن داريم، دعاها را مي خوانيم، نافله ها را ادامه مي دهيم. هر روز توبه مي كنيم. از گناه دوري مي گزينيم، به نماز اول وقت و جماعت بها مي دهيم. همه اين استمرار براي تبديل آن حالات معنوي به صفات و ملكات ماندگار و هميشگي است، به گونه اي كه اين آثار جزو وجود و شخصيت ما شود و همواره رفتارهاي ما را تحت تأثير قرار دهد. تقوا بر وجودمان حاكم گردد و تنها به خدا فكر كنيم و براي خداوندكار و تلاش نماييم. براي رسيدن به اين منظور، سختي ها را به جان مي خريم، بر دشواريها صبر مي كنيم تا همواره رمضاني بمانيم.
ما را به جز از روي تو منظور نظر نيست
ما را به جز از كوي تو مأواي دگر نيست
از جور رقيبان ز رهت روي نتابم
من وصل تو مي جويم و خوفم زخطر نيست

1-بحار/ج96، ص.346
2- صحيفه سجاديه، دعاي .45
3-اصول كافي، ج3، ص.129

 



نگاه قرآن به فقر و فقيران

فرشته محيطي
فقيران و بينوايان قشري از اقشار مستضعف اجتماعي اند كه به هر دليلي ناتوان از دست يابي به وضعيت اقتصادي مناسب و مطلوب بوده و نيازمند ياري ديگر افراد جامعه هستد تا امرار معاش كنند. دركاربردهاي فقهي فقير به كساني گفته مي شوند كه هزينه يك سال را بالفعل و بالقوه نداشته باشند.
بينوايان و فقيران هرچند داراي مراتب هستند ولي همه آنان استحقاق اموري چون احسان، اطعام، انفاق و زكات را دارا مي باشند و بر كساني كه غنا و ثروتي دارند، به عنوان يك واجب عقلاني و شرعي است كه به حال آنان رسيدگي كنند و حقوق ايشان را بپردازند. بنابراين درهر مال انساني غني و دارا، حقي براي فقيران وجود دارد و لازم است تا به حكم وظيفه و تكليف آن را بپردازند.
يكي از روش هاي احسان به فقيران، اطعام است. نويسنده دراين مطلب تحليل قرآن را از اطعام فقيران و آثار آن درزندگي بشر بيان كرده است كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
¤¤¤
بي گمان فقر به معناي ناتواني انسان از تامين ابتدايي ترين امور زندگي، يكي از آفات زندگي اجتماعي است؛ زيرا با توجه به انبوه نعمت هاي خدادادي، همه انسانها مي بايست به طور طبيعي توان برآوردن نيازهاي ابتدايي خود را داشته باشند. با اين همه به عللي چون زياده خواهي، ظلم و تجاوز به حقوق و منافع از سوي برخي از انسانها، عدم توزيع مناسب منابع توليد و انحصارطلبي برخي درآن،عدم توزيع مناسب ثروت و اموري از اين دست، برخي از انسانها از ابتدايي ترين حقوق خود يعني تامين نيازهاي ضروري زندگي بازمانده اند.
وجود فقر در هر جامعه اي بيانگر روابط ناسالم در آن جامعه، ظلم وبي عدالتي و فقدان ايمان واقعي است؛ زيرا با ايمان واقعي و عمل به آموزه هاي عقلاني و وحياني،انسان ها به گونه اي رفتار مي كنند كه هيچ گونه نشانه اي از بي عدالتي درجامعه باقي نمي ماند، چرا كه بي نيازان از دارايي خويش حق بينوايان را نپرداخته و درحق ايشان ظلم كرده و بي عدالتي روا داشته اند كه ايشان در فقر زندگي مي كنند. از اين رو امير مومنان علي (ع) مي فرمايد: ما جاع فقير الا بما منع غني؛هيچ فقيري گرسنه نماند مگر آن كه توانگري از دادن حق او ممانعت كرد. (نهج البلاغه، ترجمه فيض الاسلام، ص 1242).
اين گناه ثروتمندان است كه با ظلم و عدم پرداخت حقوق بينوايان و فقيران، مردم را درگرسنگي، نيازمندي و احتياج نگه مي دارند و حق ايشان را نمي دهند. در روايت است: ان الناس ما افتقروا و لااحتاجوا و لاجاعوا و لاعروا الابذنوب الاغنيا؛ همانا مردم جز دراثر گناه ثروتمندان، فقير و محتاج و گرسنه و برهنه نمي شوند. (محمدرضا حكيمي، الحياه، ج 4، ص 329).
آثار فقر
خداوند درآيه 16سوره فجر، يكي از آثار فقر و تهيدستي را تغيير فضاي تفكري بشر از مسير درست معرفي مي كند؛ زيرا فقر و تهيدستي، زمينه ساز بدگماني به خداوند و لب گشودن به اعتراض و گلايه نسبت به اوست. از اين رو درهر جامعه اي اگر فقر وارد شود از همان راه كفر نيز داخل شده و ايمان را فراري مي دهد؛ زيرا درجامعه اي كه فقيران در آن زندگي مي كنند و ناتوان از برآوردن ابتدايي ترين نيازهاي مادي خويش هستند، نمي توان اميد داشت كسي در انديشه نظام احسن و عدالت محور خداوند باشد؛ چرا كه آنچه را مي بيند به عنوان نشانه اي از بي عدالتي مي داند و براي هستي، خداوندي حكيم و پروردگاري عادل و قادر قايل نمي شود. براين اساس گفته شده است: كاد الفقر ان يكون كفرا؛ نزديك است كه فقر به كفر منجر شود. (بحار الانوار، ج 72، ص 29)
براي اينكه چنين فضاي نامناسبي در جامعه پديد نيايد بايد براي از ميان بردن فقر و كاهش آن، بر طبق آموزه هاي وحياني اسلام عمل كرد تا شرايط به نفع فقر و كفر رقم نخورد بلكه شرايط بر ضد آن تغيير كند. بر اين اساس لازم است امت اسلام با عمل به آموزه هاي وحياني، در كاهش دردها و رنج هاي فقيران بكوشند و در يك فرآيندي فقر را به طور كامل از ميان بردارند و يا آن را محدود ساخته و كاهش دهند. در چنين شرايطي است كه ديگر فضا براي رشد كفر و بدگماني نسبت به خداوند و عدالت وي به وجود نمي آيد. از پيامبر گرامي(ص) روايت شده است كه در امت اسلام فقر به كفر نمي انجامد؛ زيرا رحمت الهي از جهات مختلف بر امت اسلام مي وزد و مومنان به حكم تكليف و وظيفه اسلامي، مي كوشند تا رحمت الهي را در مهر و محبت خويش نشان دهند و با احسان و نيكوكاري، عطوفت الهي را مظهريت نمايند. از اين رو آن حضرت(ص) مي فرمايد: «لولا رحمه ربي علي فقراء امتي كاد الفقر أن يكون كفرا؛ اگر رحمت پروردگارم بر تهيدستان امتم نبود، نزديك بود فقر به كفر بينجامد». (جامع الاخبار، 109، فصل 76، في الفقراء.)
در روايت ديگري از پيامبر(ص) آمده است كه كفر و فقر مادي، يكسان هستند و مي بايست از هر دو گريخت: «اللهم اني اعوذ بك من الكفر و الفقر، فقال رجل: أيعدلان؟ قال: نعم»؛ خدايا من از تو به فقر و كفر پناه مي برم. مردي گفت: آيا فقر و كفر يكسان هستند؟ فرمود: آري. (محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج 3، ص 2438). براي فرار از اين دو مي بايست به رحمت الهي چنگ گرفت و بدان آويخت؛ زيرا اگر رحمت الهي نباشد، هيچ كسي از كفر و فقر رهايي نخواهد يافت. اين رحمت نسبت به امت اسلام بنابر حديث پيشين اثبات شده است و ملت اسلام، از فقري كه به كفر بينجامد رهايي يافته اند.
به سخن ديگر رحمت الهي نسبت به امت اسلام كه در اشكال مختلف تجلي مي كند، موجب شده تا فقر در اين امت به كفر تبديل نشود. اما اين بدان معنا نيست كه فقر از چنين قابليتي برخوردار نمي باشد. دست كم فقر موجب مي شود تا نسبت به عدالت خداوندي ترديد روا داشته شود و برخي از فقيران گمان بد برند كه خداوند به ايشان اهانت روا داشته و تكريم ننموده است؛ زيرا كساني كه رزق و روزي برايشان سخت گرفته مي شود و در فقر مادي گرفتار مي آيند گمان مي برند كه خداوند در حق ايشان كرامت روا نداشته و به ايشان اهانت نموده است كه در فقر و تنگدستي و تهيدستي گرفتار آمده اند. (فجر، آيه 61 و نيز عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 193، حديث 1)
فقر مادي همچنين زمينه بي عفتي مردان و زنان را سبب مي شود. خداوند در آيه 33 به اين تأثير نامطلوب و بد فقر مادي اشاره مي كند و مي فرمايد كه زنان و مردان غير متأهل كه فقير و فاقد امكانات ازدواج هستند بيشتر از ديگران در معرض بي عفتي و آلودگي ها و فسادهاي جنسي هستند.
بنابراين براي حفظ سلامت اجتماعي جامعه و نيز سلامت رواني و جنسي آن، بايد با فقر به عنوان يكي از بسترسازهاي آلودگي هاي جنسي و بي عفتي در جامعه مبارزه كرد و آن را به عنوان دشمن سلامت جامعه معرفي نمود.
به سخن ديگر، فقر مادي در حوزه هاي اعتقادي و رفتاري تأثيرات بد شگرفي به جا مي گذارد كه ناديده گرفتن آن به معناي از دست رفتن ايمان و سلامت اجتماعي جامعه است. بنابراين براي حفظ اعتقادات صحيح و رفتارهاي هنجاري جامعه و سلامت آن، بايد با فقر مبارزه كرد.
بر اين اساس در روايات اسلامي، از فقر به عنوان بدتر از قتل ياد شده است؛ زيرا قتل هر چند كه عظيم باشد، تنها به بخشي كوچك از جامعه آسيب مي رساند ولي فقر همانند فتنه است كه آسيب هاي جدي به بنياد جامعه وارد ساخته و آن را از درون متلاشي مي كند و امنيت اعتقادي و رواني جامعه را از ميان برداشته و واگرايي و گسست اجتماعي را تشديد مي كند. از پيامبر گرامي(ص) روايت است كه فرموده اند: «الفقر اشد من القتل؛ فقر سخت تر و بدتر از كشتن است.» (بحارالانوار، ج 96، ص 74) همچنين اميرمؤمنان علي(ع) درباره تاثير بسيار بدفقر در زندگي بشر مي فرمايد: «الفقر الموت الاكبر؛ فقر، مرگ بزرگ است.» (نهج البلاغه، حكمت 163) به اين معنا كه مرگ هرچند سخت و بد باشد، هيچ مرگي چون فقر نيست كه آدمي زنده مرده مي باشد و مرگ بر او آسانتر از اين زندگي است كه در فقر و بينوايي در آن قرار گرفته است.
آن حضرت(ع) در سخني ديگر مرگ را بر فقر ترجيح داده مي فرمايد: «القبر خير من الفقر؛ مرگ و بودن در گور بهتر از فقر و بينوايي است» (غررالحكم، آمدي، ج 1، ص 71)
حقوق فقيران در تحليل قرآن
خداوند به امت اسلام رحمت كرده و براي فقيران به اشكال مختلف كمك نموده است تا از فقر شديد و سخت برهند و در دام كفر نيفتند.
خداوند درهرمالي كه مردم بدست مي آورند، مقداري را به عنوان حقوق فقيران معين كرده تا از سوي مومنان دارا و ثروتمند پرداخت شود. از جمله اين حقوق مالي فقيران در اموال بي نيازان مي توان به حق احسان (بقره، آيات 38 و 177 و نيز نساء، آيه 63) اشاره كرد. احسان به معناي هرگونه كار نيك و خوبي است كه انسان مي تواند در حق ديگري انجام دهد. بنابراين اين حق كه برگردن توانمندان گذاشته شده از دايره گسترده اي برخوردار است؛ زيرا افزون بر نيكوكاري در قالب كمك هاي مادي، شامل هرگونه نيكوكاري ديگري مي شود كه در توان توانمندان مي باشد.
همچنين فقيران و بينوايان حق برخورداري از صدقات و انفاق توانگران را دارا مي باشند. خداوند در آيات 272 و 273 سوره بقره از حق برخورداري فقير و مستمند از حق صدقات و انفاق هاي مالي و مادي سخن به ميان آورده و مومنان را مكلف كرده تا اين حق فقيران را ادا كنند.
فقر و مستمندي همچنين موجب برخورداري فقيران از حق زكات مي شود. به اين معنا كه فقيران در اموالي كه حكومت اسلامي به عنوان زكات كسب مي كند، شريك مي باشند، زيرا يكي از موارد مصرف زكات، فقيران هستند. (توبه، آيه 06)
آنان همچنين از اين حق برخوردارند كه از طعام ديگران بخورند. به اين معنا كه در غذاي توانمندان و دارندگان، حقي براي فقيران قرار داده شده و بر توانمندان است كه از طعام خويش به فقيران بدهند، زيرا اطعام مساكين به عنوان حق در آياتي از جمله 41 و 61 سوره بلد و 1 و 3 سوره ماعون مطرح شده و يكي از نشانه هاي كفر به رستاخيز و معاد عدم اطعام مساكين معرفي شده است.
به اين معنا كه كافر، حق مساكين را در خوراك پرداخت نمي كند و اين گونه كفر خويش به معاد را بيان مي دارد. اين درحالي است كه باورمداران به قيامت حتي از خوراك خويش مي گذرند و با ايثار و از خودگذشتگي، خوراكي كه خود بدان نياز دارند به مستمندان و فقيران مي دهند، چنان كه اين عمل از سوي اهل بيت عصمت و طهارت(ع) انجام شد و از سوي خداوند مورد تشويق قرار گرفتند؛ زيرا آنان نشان دادند كه تا چه اندازه به قيامت باور دارند كه حتي از خوراك خود گذشتند و ايثار نمودند. (انسان، آيه 8)
كساني كه كفاره اي چون كفاره افطار روزه بر گردن دارند بايد با اطعام مسكين و فقير، از اين كفاره رهايي يابند. در حقيقت گناهي چون افطار، حقي را براي بينوايان اثبات مي كند كه همان حق اطعام از كفاره است. (بقره، آيه184)
به نظر مي رسد كه اگر حقوق فقيران كه در همين آيات بيان شده ادا گردد، هرگز فقير و بينوايي در جامعه پيدا نمي شود، ولي از آن جايي كه مردم به وظايف و تكاليف خود عمل نمي كنند، جامعه با بحراني به نام فقر مواجه مي شود.
آثار اطعام به فقيران
اطعام به فقيران دو دسته آثار اجتماعي و معنوي به دنبال خواهد داشت. نخست اينكه فقيران جامعه با اطعام، از گرسنگي رهايي مي يابند و فقيري گرسنه سر بر بالين نمي گذارد و نخستين نيازهاي مادي وي اين گونه برطرف مي شود. اينكه خداوند در آموزه هاي وحياني، بر اطعام تأكيد مي كند، از آن روست كه فقير را از مرگ برهاند.
سياست هاي قرآني بر اين استوار است كه نخست، فقير را از مرگ برهاند و سپس به وي امكاناتي بدهد تا از فقر رسته و در جامعه به بي نيازي برسد. از اين رو سياست كوتاه مدت و بلندمدتي را در پيش گرفته است. بر اين اساس، هم به فقيران ماهي مي دهد و هم آموزش ماهيگيري را به عنوان يك سياست بلندمدت در دستور كار خود قرار مي دهد.
سياست هاي اصلاح اقتصادي بايد به گونه اي اعمال شود كه گروهي از مردم در زير چرخ توسعه نابود نشوند و ديگران در اثر مرگ فقيران، به رفاه و ثروت دست نيابند.
اجراي سياست هاي تعديلي اقتصادي كه چرخ هاي آن فقيران را فقيرتر مي كند و از خوراك روزانه محروم مي سازد، موجبات زوال نعمت از جامعه (قلم، آيات 71 تا 72)، تأسف شديد (قلم، آيات 71 تا 33)، كيفر دنيايي (همان)، ملامت و سرزنش خداوند(همان) و محروميت از شفاعت شافعان در روز قيامت (مدثر، آيات 14 تا84) را به دنبال خواهد داشت.
عقوبت شديدي كه جامعه از جهت ترك اطعام و احسان به فقيران با آن مواجه مي شود، به سبب آنكه جرم بزرگي است (قلم، آيات42 و 13 و 53) عقوبتي است كه دنيا و آخرت امت را نابود مي كند (حشر، آيه7 و آيات ديگر)
اگر سياست هاي كوتاه مدت و بلندمدت اولياي امور جامعه به گونه اي باشد كه حقوق فقيران ادا شود و آنان از مرگ و در نهايت از خواري نداري رهايي يابند، مي توان اميد داشت كه جامعه از بركات الهي برخوردار گردد. اصلاحات اقتصادي كه فقيران را له مي كند، نوعي محروم كردن سائلان و اهل حقوق از حق خودشان است كه به عنوان رفتاري ناپسند مورد نهي الهي و مجازات است (ضحي، آيه01) براين اساس بايد مواظبت كرد تا حقي از حقوق مسلم مستحقان خمس و زكات و انفاق و مانند آن يعني فقيران تضييع و تباه نشود كه خشم الهي را در دنيا و آخرت براي فرد و جامعه به دنبال خواهد داشت.
تعديل اقتصادي و يا اعمال رياضت هاي اقتصادي و يا هر عملي كه در سياست گذاري هاي كلان انجام مي شود مي بايست همواره حفظ حقوق فقيران در رأس آن برنامه باشد و موجب آسيب به فقيران نگردد. طرح هدفمندي يارانه ها نيز بايد با اين نگاه عدالت محور همراه باشد كه حق فقيران پيش از ديگران پرداخت شود و ايشان به بهانه اينكه ماهيگيري خواهند آموخت، اكنون از رنج فقدان ماهي و خوراك نميرند.

 



ديدگاه
شكر نعمات الهي با زبان، قلب و عمل

آيت الله مكارم شيرازي:
اين كه در اين آيه بيان شده كه «وقليل من عبادي الشكور»، آنان كه شكرگزاري مي كنند، تعدادشان كم است، منظور اين است كه افرادي شكر زباني به جاي مي آورند و چه بسا شكر قلبي نيز دارند، ولي شكر عملي به جاي نمي آورند... همين كه انسان توفيق شكرگزاري نعمت هاي خداوند را به دست مي آورد، همين شكرگزاري نياز به شكر دارد... در آيه «... من شكر فانما يشكر لنفسه و من كفر فان ربي غني كريم» (نمل40) قرآن بيان شده است «كساني كه شكر خدا را به صورت زباني، قلبي و عملي به جاي مي آورند...»، اشاره به اين امر دارد، كسي كه شكر خدا را به جاي مي آورد، براي خود كار كرده است و كفران نعمت نيز براي خودشان است.
... خداوند غني بالذات است و اگر تمام مردم كفران و ناسپاسي كنند، چيزي از عظمت خداوند كاسته نمي شود و اگر همه آنها سپاسگزار نعمت هاي او باشند، چيزي بر عظمت خداوند افزوده نمي شود.
كفران نعمت و انحصارطلبي ثروتمندان
بشر ظرفيتش محدود است، به طوري كه گاهي نعمتي به او مي رسد يا به مقامي دست مي يابد، مغرور شده و كفران نعمت مي كند... ما در زمانه خود نيز مي بينيم افرادي كه پس از رسيدن به قدرت و ثروت مغرور شده و به تدريج كفران نعمت و ناشكري را آغاز مي كنند... حقيقتاً انحصارطلبي، بلاي بسياري از ثروتمندان است و در روزگار ما نيز مي بينيم افرادي در خريد اتومبيل و خانه به دنبال انحصارطلبي هستند و دوست ندارند ديگران هم اين نعمت ها را داشته باشند.(1)
صبر و مقاومت سيره انسان سازي
آيت الله شيخ مجتبي تهراني:
در روايتي راجع به پيغمبر اكرم دارد: «لما كان يدع الناس الي التوحيد فهم يرمونه بالتراب و الحجاره و غير ذلك»؛ وقتي حضرت مردم را دعوت به توحيد مي كرد، آن ها با سنگ و كلوخ پيغمبر را مي زدند... به پيغمبر گفتند حالا كه مي بيني اين ها دارند باتو اين طور برخورد مي كنند، آن ها را نفرين كن.
به پيغمبر گفتند آقا ديگر وقتش رسيده است كه اين ها را نفرين كني؛ اين ها آدم بشو نيستند! پيغمبر فرمود نفرين كنم؟! نه! باز هم دعايشان مي كنم. لذا فرمود: «اللهم اهد قومي فأنهم لا يعلمون و انصرني عليهم أن يجيبوني الي طاعتك». چه قدر زيبا است! يعني خدايا من را بر آن ها نصرت بخش، تا دعوت من را به فرمان برداري از تو پاسخ مثبت دهند. در غزوه احد دارد: «كان النبي يرمي و يقول اللهم اهد قومي فانهم لا يعلمون». يعني به سوي پيغمبر اكرم تيراندازي مي كردند و با اين حال حضرت مي فرمودند خدايا، قوم مرا هدايت كن! عجيب است! حالا من از شما يك سؤال مي كنم! اين روايت اخير براي غزوه احد بود؛ همين مشركاني كه در غزوه احد در مقابل پيغمبر اكرم بودند و حضرت در حقشان دعا فرمود، آيا بعد همه آن ها مسلمان نشدند؟! ديگر بهترين شاهد است. حضرت در غزوه احد مي گفت: «اللهم اهد»؛ خدايا هدايتشان كن، اين ها نمي فهمند! در تاريخ خوانده ايد كه بعد خبيث ترين آن ها هم به حسب ظاهر اسلام آوردند. گذشته از اين كه همه انبيا به خصوص پيغمبر اكرم «رحمه للعالمين» بودند، اما اين كارها حساب شده بود. اين يك روش بود كه ايشان آموزش مي دادند. اصلاً به بشر روش مي دادند كه اگر بخواهي كسي را هدايت كني بايد ايستادگي كني. اين يك روش است كه پيغمبر به ما مي آموزد. اگر مي خواهي انسان بسازي، تا اتفاقي افتاد نفرينش كني فايده اي ندارد.(2)
اصل نبودن مدح و ذم براي انسان الهي
آيت اله مصباح يزدي:
گاهي اراده ما در انجام امور كمتر از يك درصد هم هست، اما به همين يك درصد مي باليم؛ چه بسيار كساني كه در يك لحظه، آبروي 07 ساله خويش را بر باد داده اند و با انجام فعاليت ها و خدمات فراوان به اسلام و مردم در نهايت با كفر از اين دنيا رفته اند؛ اين است كه انسان نمي تواند به چيزي ببالد و به آن فخر بفروشد... اينجاست كه انسان توصيه مهم امام باقر(ع) به جابر را درك مي كند كه به ايشان فرمود: «يكي از توصيه هاي من به تو اين است كه اگر مورد ستايش قرار گرفتي خيلي شاد و سرمست نشو و اگر مذمت شدي خيلي ناراحت نشو» ... گاهي انسان دوست دارد مردم او را فرد خوبي بدانند و كارهايي را به او نسبت دهند در حالي كه انجام نداده است؛ اين حالت در روايت امام باقر(ع) مذموم دانسته شده است... در ايام انتخابات هم مشاهده مي كنيم كه برخي دوست دارند، تعاريف دروغيني از آن ها بشود تا مردم فكر كنند فلان آدم، فرد خوبي بوده و داراي خدمات بسياري است... اسلام مي خواهد اين چنين انسان هايي تربيت كند كه تعريف و مذمت ديگران برايشان اصل نباشد، بلكه هدف رنگ و بوي الهي داشته باشد.(3)
قرآن ملاك سنجش رفتار نه مدح و ذم ديگران
در مورد درخواست جابر، امام باقر(ع) به راهكارهايي اشاره و معيار سنجش را ارائه مي كنند؛ به طوري كه حضرت مي فرمايند «اگر تمام شهر به تو فحش دهند يا تو را تحسين كنند نبايد براي تو فرق كند. اگر مي خواهي اهل ولايت شوي، لذا بايد در اين راه خود را با قرآن بسنجي و ببيني آن طور كه قرآن مي خواهد هستي يا نه».
... نبايد به حرف مردم توجه كرد، بلكه بايد ديد وظيفه چيست؛ اگر همه مردم تو را فحش دادند و تو به وظيفه ات عمل مي كني شاد باش و اگر همه مردم از تو تعريف مي كردند ولي خودت مي داني كه به وظيفه ات عمل نمي كني خودت را اصلاح كن، سعي كن تمجيدهاي بيجا تو را تحت تاثير قرار ندهد.(4)
تذكر مومن در اثر وسوسه شيطان
اهتمام مؤمن بر اين است كه با نفس خود به جهاد بپردازد تا پيروز شود؛ گاهي مي تواند نفس خود را مهيا كند و جلوي انحرافات آن را بگيرد و در راه محبت خداوند متعال نفس را سركوب كند، گاهي هم نفس بر انسان غالب مي شود و او به پيروي از آن مي پردازد، در اين هنگام خداوند دست او را مي گيرد و از اين لغزش چشم پوشي مي كند؛ بنابراين انسان بر اثر خوفي كه از اين حالت پيدا مي كند، به بصيرت و معرفت الهي مي رسد و توجه او به خداوند متعال بيشتر مي شود و قوت روح پيدا مي كند... هنگامي كه انسان در كشتي با نفس به زمين مي خورد، خداوند متعال دست او را مي گيرد و در اين هنگام است كه انسان به توبه مي افتد و در نتيجه به بصيرتش افزوده مي شود.
... امام باقر(ع) در اين وصيت به آيه اي از قرآن كريم اشاره كردند كه در آن آمده است: «كساني كه اهل تقوا هستند و مواظبند كه گناه نكنند؛ اما لغزش پيدا مي كنند.» افرادي كه دچار لغزش مي شوند، با شيطان سر و كار ندارند، اما شيطان تنه به آنها مي زند و اين امر باعث لغزش آنان مي شود... در اين هنگام كه اين شيطان به انسان تنه مي زند، فوراً متوجه مي شود و از اين حالت ناراحت شده و با دريافت تذكر از خداوند متعال، با بصيرت بيشتري به خدا پناه مي برد و در نهايت به كمال مي رسد.(5)
كمرنگ شدن ارزشهاي الهي و انساني در جامعه
آيت الله مظاهري:
صداقت، صفا و صميميت، فضايل مهم و فراموش شده اي هستند كه در بين مردم مغفول اند و در عوض، رذائلي همچون دروغ، تقلب، حقه بازي و نيرنگ، جايگزين صفت حسنه صدق شده و شهرت فراواني نيز يافته اند... متأسفانه ريا و رياكاري در بين مسئولين و مردم به قدري فراوان است كه بايد گفت: جامعه ما بر روي دروغ، تظاهر، تعريف هاي بي جا و رياكاري مي چرخد و صدق و اخلاق در جامعه بسيار كمرنگ شده است. چنين جامعه اي از نظر پيامبر اكرم(ص) جامعه اسلامي نيست و گريستن به حال اين جامعه رواست.
مسئله فلسطين، مسئله اسلامي نه عربي
آيت الله سبحاني:
امروز مردم فلسطين اين حق را دارند كه براي دفاع از خود با دشمنان بجنگند و اگر اين جهاد را براي خدا انجام دهند و مسئله فلسطين را مسئله اي عربي قرار ندهند و آن را اسلامي كنند، به زودي پيروز خواهند شد.
... وظيفه ماست كه به مستضعفين كمك كنيم و اين نوعي تحقق حقوق بشر و كرامت انساني است. در اين نوع از دفاع اگر مستضعف مسلمان باشد كه بحثي باقي نمي ماند و اگر مسلمان هم نباشد، وظيفه ما ياري آنهاست.(6)
لزوم حفظ جايگاه قرآن در عرصه عمل
استاد حسن رحيم پور:
مؤسسات قرآني بايد ده ها و صدها ارزش قرآني را معرفي كنند و قرآن براي خواندن و حفظ قرآن نازل نشده است و غرض قرآن اقامه قسط و عدالت است.
... براي تمام مشكلات فردي و گروهي، اجتماعي و سياسي بايد راه حل قرآني عرضه شود و سزاوارترين افراد نزد خدا كساني هستند كه در خدمت قرآن و خدا هستند.
... جامعه اي كه قرآن در آن حضور دارد نبايد سخني از شيطان پرستي و عرفان كاذب باشد ما در حالي كه هزاران مؤسسات قرآني در كشور داريم هنوز قرآن بر سر طاقچه است و حقيقت قرآن بايد آموزش داده شود.(7)
پي نوشت ها:
1- حوزه، 51 و 61/5/09
2- فارس، 71/5/09
3- حوزه، 51/5/09
4- رسا، 61/5/09
5- حوزه، 71/5/09
6- همان، 61/5/09
7- فارس، 6/5/09

 



وداع با رمضان

رفته رفته به پايان ماه مبارك رمضان نزديك مي شويم و اين ضيافت الهي با همان تب و تاب آغازين در اين سراچه فناپذير، آهنگ وداع را سر مي دهد و صفحه جديدي از گذر عمر ما خاك نشينان را مي گشايد؛ لازم است از اين گذرگاه نيز عبرت گرفته و همراه با سيدالساجدين عليه السلام، در وداع با اين ماه، همنوا گرديم، آنجا كه مي فرمايد: بدرود اي همنشيني كه چون پديد آمد احترامش بزرگ و چون ناپديد شود، فقدانش دردناك باشد و اي مايه اميدي كه فراقش، رنج افزايد، بدرود اي همدمي كه چون رو آورد، مايه انس و شادي گرديد و چون سپري شد، وحشت افزود(1).
شايسته است در اين زمان، نفس خود را محاسبه كرده و ببينيم «آيا ايمان به خدا و رسول و كتاب او و حجج او و روز واپسين از مقامات دين افزوده شده است يا خير؟ و اخلاق او كه ناشي از معارف مذكوره بوده، چگونه است؟ و آيا بيم و اميد و صبر و زهد و تجرد براي ذكر خدا و فكري كه او را به انس با خداوند مانوس سازد و معرفتي كه او را به محبت دنبال شده به رضا و توكل و تسليم و توحيد برساند، فراهم شده است يا خير؟ و به طور كلي آيا شهر رمضان و اعمال آن در او تاثيري نموده است يا كماكان به حالي كه قبلا بوده، باقي مانده است؟ و نيز در افعال خود و حركات جوارح خود حساب كند كه آيا به حال خود مانده، يا در مراقبت احكام خداي تعالي افزايش يافته؟(2) مبادا از اين زمان، بهره نگرفته و متضرر باشيم كه رسول خدا(ص) فرمودند: هر كس ماه رمضان بر او بگذرد و آمرزيده نشود، خدا او را نيامرزد(3) مبادا در بين قافله هاي خودسازي، ديگران گوي سبقت را از ما برده و مغبون باشيم؟! چنان كه در بخشي از سخن امام حسن مجتبي(ع) آمده كه «خداوند ماه رمضان را به منزله ميدان مسابقه اي براي بندگان خود قرار داد تا در اين ماه به اطاعت و جلب رضايت او با يكديگر به مسابقه بپردازند؛ پس در اين ماه عده اي مسابقه را بردند و گروهي عقب مانده و بي بهره ماندند»(4)
حال اگر از نسيم دلنواز ماه الهي، هجرت از خواسته هاي خود به سوي مرضات الهي را بهره نگرفته باشيم، پس چه سود؟ اگر در شناخت حقوق الهي و اطاعت او و كسب ثواب، در جا زده و پسرفت كرده باشيم، چه سود؟ اگر در كسب معرفت و فهم دين و احكام مبتلابه در زندگي شخصي و اجتماعي خود و عمل به آنها، حركت جديدي پديدار نشده باشد، پس چه سود؟ اگر در رفتار اجتماعي خود، اعم از رفتار خانوادگي، رفتار با زيردستان و رفتار با همسايگان تغيير مثبتي ايجاد نشده باشد، پس چه فايده؟
آيا با وجود اين مي توانيم معضلات را پشت سرگذاشته و به سوي اسلامي تر شدن جامعه، قدمي برداريم؟
به عنوان مثال، جامعه ما با وجود معضل دامن سوز بدحجابي، بي عفتي و بي حيائي و رشد ابتذال در برخي از روابط اجتماعي نامحرمان، كه در حال حاضر نگراني فرهنگي زيادي را در تكرار تاريخ سرنوشت مسلمانان اندلس (شكست بر اثر فساد جنسي)، هشدار مي دهد، آيا از رهگذر اين ماه معنوي، قدمي جدي تر در اصلاح و تزكيه طي كرده است؟ كه در غير اين صورت، مفهوم روزه داري را صرفا در تحمل تشنگي و گرسنگي، محدود كرده و هيچ عنايتي به ارتقاي عملكردمان در ديگر شئونات زندگي، نداشته ايم؛ و اين همان مفهوم خسارت و آمرزيده نشدن است.
اما هنوز فرصت باقي است و چنان كه غافل از خودسازي و كسب بركات بوده ايم، «برماست كه در آخرين شب ماه در مقام جبران برآمده و به پوزش صادقانه و اظهار توبه و پشيماني واقعي كه از ته قلب باشد نه از لقلقه زبان» اقدام نماييم، و در اين صورت است كه عيد فطر را به معناي واقعي عيد، درك كرده و با خوشحالي(5) وصف ناپذيري، از دستاوردهاي مبارك يك ماه تلاش و خودسازي، بهره گرفته ايم.
محمود فرزانه پور

1-صحيفه سجاديه- دعاي وداع ماه رمضان
2و3- المراقبات- ميرزا جواد آقاملكي تبريزي ص318
4-اسرارالصلوه - ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي ص134
5-برگرفته از المراقبات- ميرزا جواد آقاملكي تبريزي ص324

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14