(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 6 شهریور 1390- شماره 20010

در رثاي فرمانده فدائيان اسلام، شهيد سيد مجتبي هاشمي پروازي عاشقانه ام آرزوست
دردنامه
مهمان شهدا در شب هاي قدر
حقوق آزادگان در هزار توي بروكراسي گم شده است
نامه هاي ناتمام...



در رثاي فرمانده فدائيان اسلام، شهيد سيد مجتبي هاشمي پروازي عاشقانه ام آرزوست

هدي مقدم
كمتر كسي است كه در تهران ساكن باشد و حداقل يك بار به بازار تهران سري نزده باشد. وقتي خيابان خيام به انتها نزديك مي شود؛ درست روبروي پارك شهر، تصوير يك چريك را روي ساختماني مرتفع مي بيني. چهره نوراني و قامت استوارش حتي از دور، دل را مي لرزاند و براي لحظاتي، آن جذبه، تو را ميخكوب مي كند. زير اين تصوير نوشته: فرمانده جنگ هاي نامنظم؛ سيد مجتبي هاشمي
1- پهلواني اصيل از تهران
هنوز هم قديمي هاي تهران، وقتي نام تختي مي آيد، با احساس خاصي راجع به او صحبت مي كنند. باشگاه پولاد خيابان وحدت اسلامي جايي بود كه تختي در آن تمرين كشتي مي كرد و به ورزش باستاني مي پرداخت. بعد از تختي، كمتر كسي مي توانست ميل هاي بلند و سنگين را از زمين بلند كند. اما اين كار براي «سيدمجتبي» چندان سخت نبود. وقتي داخل گود مي رفت؛ تجسم عيني يك پهلوان تمام عيار بود. البته پهلواني تنها به هيكل درشت و اندام ورزيده نبود. به مرام و معرفتي بود كه يك باستاني كار بايد مي داشت و سيدمجتبي همه اين خصوصيات را تمام و كمال داشت. بالاخره او نوه آيت الله سيدمحمد هاشمي قندي؛ تاجر و واقف معروفي بود كه مسجد قندي با آن همه شهرتش، تنها يك نمونه از موقوفاتش بود. خون سيادت با مروت پهلواني و معرفت ديني، از او مردي ساخته بود كه ديگران ناخودآگاه در برابرش خضوع مي كردند. مردي براي روزهاي حماسه و خون و شرف.
2- آوازي براي خدا
صداي خوبي داشت و اين صدا به حدي پخته و پرطنين بود كه به راحتي مخاطب را مجذوب مي كرد. چند نفري كه دستي بر موسيقي داشتند از سيدمجتبي تست گرفتند و به اين نتيجه رسيدند كه استعداد ذاتي اين جوان؛ از او يك خواننده حرفه اي پاپ خواهد ساخت. آن روزها، تازه سبك هاي نو و به اصطلاح مردمي در موسيقي باب شده بود و هر كسي توان و استعداد ورود به اين عرصه را نداشت. نبوغ سيدمجتبي در موسيقي به خصوص در پيانو، چنان اساتيد اين فن را مبهوت ساخته بود كه بارها به اصرار از او دعوت كردند كه در اين رشته باقي بماند تا نه تنها به عنوان يك خواننده و نوازنده درجه اول در ايران بلكه به اپراخواني بين المللي و جهاني تبديل شود.
ولي اين وادي ها براي سيدمجتبي آن چيزي نبودكه بخواهد عمر و زندگي اش را در آن قرار دهد. موسيقي و آواز آن دوران، خالي از هرگونه عرفان اسلامي بود و روح تشنه او را به هيچ عنوان سيراب نمي كرد. به هر حال سيد با وجودي كه هيچ گاه به طور حرفه اي وارد عرصه آواز نشد؛ اما گاه گاهي اشعار و واگويه هاي دروني خود را به صورت آواز مي خواند. آوازهايي كه محتوايي ديني داشتند و عرق ملي را در آدمي به هيجان و شور وا مي داشت. هنوز هم با وجود گذشت 26 سال از شهادتش، شنيدن شعري كه با ابهت مي خواندش، حس غريبي را در لابه لاي هزار توي عاطفه انساني، به وجود مي آورد.
شايد به واسطه همين صداي رسا و اخلاص باطني بود كه سخنراني هايش عجيب بر دل ها اثر مي كرد و حتي اگر كسي سه ساعت تمام پاي حرفش مي نشست، نه گذر زمان را مي فهميد و نه احساس خستگي مي كرد.
سيدمجتبي استراتژي خاصي داشت. از آنجايي كه اين استعداد ذاتي و نفوذ اين نيرو را مي فهميد؛ قبل از انقلاب دعاي كميل را حفظ كرده بود و شب هاي جمعه با چنان سوزي اين دعا را مي خواند كه خيلي ها به واسطه طنين پرسوز و گداز صداي سيد، شيفته او و دعاي كميل شدند.
بعدها هم رزمانش مي گفتند: ما به خاطر شنيدن دعاي كميل يا دعاي توسل سيد؛ ساعت ها راه مي رفتيم و از جبهه خودمان به سمت جبهه فدائيان اسلام مي آمديم تا از دور هم شده؛ از اين شور و مستي و جذبه، نصيبي ببريم.
3- افرادي خاص در ستاد جنگ هاي نامنظم فدائيان اسلام
قبل از انقلاب، سيد فعاليت هاي سياسي خودش را رسماً شروع كرده بود. به خصوص از زماني كه از تيپ ويژه كلاه سبزها، به خاطر جو غالب بر رژيم ستم شاهي خارج شد و در سال 42 با عوامل طاغوتي رودررو شد.
به هر حال، سيد لوطي مسلك بود و روحيه پهلواني اي كه داشت؛ باعث مي شد كه حتي به قول معروف؛ داش مشتي هاي محلي مثل شاپور سابق، برايش احترام خاصي قائل شوند. سيد از اين نفوذ خودش استفاده كرده بود و 30-40 نفر از مشتي هاي نماز خوان را جمع كرد و به طور برنامه ريزي شده؛ كارهاي فرهنگي و تبليغي مي كردند. مثلاً اين افراد به صورت گروهي بر روي ديوار كوچه ها و خيابان هاي شاپورسابق شعار مي نوشتند. نكته جالب اين جاست كه اگر هر كدام از اين افراد در آن زمان؛ تنها هم جايي مي رفتند و كاري مي كردند؛ همه خبردار مي شدند؛ چه برسد به دسته جمعي و آن هم 40 نفري!
گاهي اين افراد شعر خواني مي كردند و مردم هم از اين حركت آنها روحيه مي گرفتند. كاري كه سيد با اين افراد كرده بود؛ حتي ساواك را نيز به حيرت مي انداخت؛ زيرا چطور امكان داشت در ساعاتي كه ساواك حكومت نظامي اعلام مي كيد؛ اين افراد بي مهابا به صورت گروهي وارد خيابان شوند و اين حرف ها را بزنند؟!
بعد از انقلاب، وقتي كميته مركزي تهران شكل گرفت؛ سيدمجتبي به عنوان اولين فرمانده و به عبارتي پايه گذار اين نهاد، همين آدم ها را وارد كميته كرد. او حسابي ها را به عضويت كميته درمي آورد. نگاه سيد به باطن افراد بود.
وقتي غائله كردستان روبه وخامت گذاشت، سيد مجتبي هاشمي حدود 100نفر از همين بچه هاي كميته را گلچين كرد و با فرمان امام به كردستان رفت و با گروه ضربتي كه تشكيل داده بود؛ به پاكسازي آنجا همت گمارد.
رفته رفته گروه آنها سرو ساماني گرفت و با نام گروه فدائيان اسلام شناخته شد. اما جالب ترين چيزي كه در مورد اين گروه وجود دارد آن است كه درگروه سيد؛ از مذاهب و اقليت هاي ديني مختلف هم، افراد زيادي وجود داشتند. حتي زرتشتي، و مسيحي و... نظر سيد اين بود كه دفاع از كشور هم مذهب و غير هم مذهب ندارد.
هر كس كه مي خواهد بيايد. اول جنگ است و نيرو در جبهه ها كم. هر كس احساس وظيفه كرده و مي خواهد بجنگند قدمش برسرچشم.ما با اعمال و رفتارمان بايد آنها را بايد مومن به دين مبين اسلام كنيم.
4-وقار و نفوذ سيد
تيپ و قيافه سيد مجتبي خيلي متفاوت ولي جالب توجه بود. لباس چريكي بر قامت ورزيده اين فرمانده؛ چنان خودنمايي مي كردكه باعث مباهات جبهه خودي و وحشت بعثيون بود. امير دل ها، شهيد سپهبد صياد شيرازي در خاطراتش مي نويسد:
قد و قامت رعناي شهيد سيد مجتبي هاشمي و آن دلاوري ها و رشادت ها و آن سيماي نوراني، مرا هميشه به ياد حمزه سيدالشهدا مي انداخت.
يكي از پسرانش مي گويد:
پسر و دختر چه گوارا،ماه رمضان سال 86 ايران آمده بودند. آنها را به ديدن نمايشگاهي از عكس هاي شهيد هاشمي و چه گوارا دعوت كردم. اين خانواده بسيار تحت تاثير قرارگرفته بودند؛ به خصوص پسر چه گوارا از تيپ سيد بسيار متعجب شد.چون هر چند كه از اين تيپ درآن اوائل حتي درجبهه هاي حق نيز وجود داشت، اما در رده فرماندهي؛ اصلا چنين لباس و تيپي مرسوم نبود. موقع رفتن؛ آنها به اصرار درخواست كردند تا چند عكس از پدر را به عنوان يادگاري به كشور خود ببرند.
به هرحال، حالت جنگنده اي كه اين تيپ دارد در كنار چهره نوراني و جذاب سيد؛ حس خاصي را به آدم القا مي كند.
حتي وقتي از جبهه هم مي آمد؛ اين تيپ را داشت و اين امر در كنار اينكه محله ما با منافقان زيادي را داشت؛ خيلي حائز اهميت است. خيلي ها به پدر مي گفتند وقتي برميگردي اين تيپ را نزن؛ ولي او درجواب مي گفت: من دست از پوشيدن اين جور لباس برنمي دارم؛ مي خواهد جبهه باشد؛ يا مسجد باشد يا شهر يا هر جاي ديگر.
نكته ديگري كه درحالات پدر وجود داشت اين بود كه با عمل خود اسلام و حتي پوشش اسلامي را تبليغ مي كرد. مثلاً زماني كه در مغازه بود؛ اگر خانمي كه حجاب مطلوبي نداشت وارد مي شد، بعد از خريد با هديه دادن يك روسري بلند، او را عملاً به حجاب دعوت مي-كرد و با رفتاري لطيف، ناخود آگاه او را شيفته مقيدات اسلامي مي كرد.
مهندس مهدي چمران پيرامون ويژگي هاي خاص سيد مي گويد:
شهيد سيد مجتبي هاشمي، جاذبه خاصي داشتند و به واسطه نفوذي كه بر قلوب داشتند؛جوانان را به راحتي جذب مي كردند. علاوه بر اينكه از قدرت و سازماندهي و ساماندهي نيروها و افراد به لحاظ روحيه شهادت طلبي و مقاومت در برابر دشمن و جهاد؛ برخوردار بود. روحيه اي كه او را وادار مي كرد به هرطريق در برابر دشمن بايستد و صرفاً به خاطر وظيفه شرعي و مكتبي خود؛ بدون حمايت هيچ سازمان و نهادي از تماميت ارضي ايران دفاع كند.
باطن مخلص و پاكش در كنار ظاهر دلاور و هيئت چريكي؛ از او شخصيتي ساخته بود كه دل ها مسخرش مي شدند و گوش به فرمان او بودند تا جان خود را در راه اسلام فدا كنند.
5- ابتكارات سيدي!
اوائل جنگ؛ اوج بي برنامگي ها و عدم دسترسي به امكانات بود. بني صدر، چندان توجهي به هجوم دشمن نداشت و حاضر هم نبود تسليحات دراختيار نيروهاي مبارز قرار دهد.
با اين حال سيد ابتكار عمل داشت. مثلاً يك بار 20عدد بشكه 220ليتري نفت را تهيه كرد و شب هنگام آنها را به فاصله چند متري از هم چيد. سپس رو به نيروهايش كرد و گفت: با ميله هاي آهني يا چوبي، محكم روي آن بكوبيد و سر و صدا كنيد. صدايي كه از اين عمل توليد شده بود، چنان دلهره آور بود كه نيروهاي عراقي از وحشت، بي هدف منطقه را زير آتش گرفتند و به اندازه يك انبار مهمات؛ توپ و خمپاره شليك كردند! اين جنگ رواني وقتي ابعاد پيچيده تري پيدا مي كرد كه سيد، با كمك پارچه هاي سفيد، آدمك هايي را به شكل ارواح درست مي كرد.فكر كنيد اين سرو صداها در كنار ديدن شبه هايي سفيد رنگ آن هم در آن ظلمت شب؛ با يك سرباز عراقي چه مي كند؟!
اصولاً سيد اعتقاد داشت وقتي اسلحه از رزمنده گرفته مي شود؛ اينجاست كه بايد خلاقيت و ابتكار رزمنده خودنمايي كند.
البته سيد اين كارهاي بني صدر را نيز بي جواب نمي گذاشت. يك بار بني صدر با يك گروه خبرنگار و فيلمبردار براي جلب نظر و اعتماد مردم به جبهه آمد. سيد مجتبي هاشمي اصلاً او را تحويل نگرفت ولي به هواي چيزي، بني صدر را با يك موتور به خط فرستاد. بنده خدا بني صدر تا به خودش بيايد؛ متوجه شد كه نه تنها اين جا عقبه نيست؛ بلكه 100 الي 150متر نيز از خطوط خودي عبور كرده و به وارد خطوط دشمن شده اند.
شايد يكي از دلائل ابتكارات او، ايمان محكمش بود. به اندازه اي به نماز جماعت اهميت مي داد كه كسي به خود اجازه خواندن نماز فرادا نمي داد. هميشه در هر جايي كه سنگر فدائيان بنا مي شد؛ يك قسمت از سنگر اختصاصاً براي نماز جماعت بود.
ارادت او به امام نيز مثال زدني بود. وقتي اسم امام به ميان مي آمد؛ اشك در چشمانش حلقه مي زد. وقتي ميدان تير آبادان را با هزار زحمت از دست نيروهاي عراق درآورد، به نيروهايش گفت: به كوري چشم اونايي كه ولايت فقيه را زير سؤال مي برند؛ اسم اينجارو به ميدان ولايت فقيه تغيير مي دهيم.
6- هاشمي؛ چمران و ستاد جنگ هاي نامنظم
شهيد هاشمي بر اين عقيده بود كه جنگ هاي چريكي و پارتيزاني و نامنظم كه عمده اش در دو گروه شهيد چمران و فدائيان اسلام خلاصه مي شد؛ لااقل تا آخر جنگ بايستي باقي بماند. حتي زماني كه دكتر مصطفي چمران براي ديدن سيدمجتبي به خط مقدم جبهه فدائيان اسلام آمده بود؛ قرار بود بچه هاي گروه چمران و آقاسيد با هم ادغام شوند. ولي افسوس كه شهادت دكتر چمران مجال اين كار را نداد.
مدتي بعد، اكثر نيروهاي اين دو گروه، وارد ارتش يا بسيج شدند و سيد ادامه مبارزات خود را در تهران و با تأمين مايحتاج جبهه هاي نبرد و ارشاد جواناني كه جاهلانه وارد گروهك هاي انحرافي مي شدند، ادامه داد. حقد و كينه اي كه منافقين از اين مبارز نستوه داشتند؛ موجب شد تا بارها براي ترور او تلاش كنند و سرانجام در آستانه رمضان المبارك سال1364، با ترفندي خاص اين مجاهد خستگي ناپذير را در مغازه اش از پشت سر آماج گلوله قرار دهند و وي را به آرزوي هميشگي اش نائل كنند.
آرزويي كه بارها تمناي آن را كرده بود و در سوگنامه اي كه در فقدان شهيد مصطفي چمران نگاشته بود؛ به آن اشاره كرده است:
اي چمران؛ اي دوست؛ اي فدايي جبهه هاي حق عليه باطل، آنگاه كه در لبنان بودي چه حماسه ها كه نيافريدي و آنگاه كه به ايران آمدي؛ به راستي كه دل امام و امت حزب الله را شاد گردانيدي و دل دشمنان انقلاب را لرزانيدي. اما امروز افسوس مي خورم از اينكه نتوانستم آن گونه كه دلم مي خواست با تو در سنگر نبرد با دشمنان قسم خورده انقلابمان بجنگم. آري؛ امروز مي فهمم كه چقدر تو را كم ديدم و از اين بابت بسيار اندوهگينم.
كاش بودي تا دوش در دوش سربازان جان بركف امام در خط مقدم جبهه دوباره كربلايي ديگر مي آفريديم. دلم براي جبهه تنگ شده است. دلم براي حال و هواي شبهاي عمليات تنگ شده است. دلم براي بوسيدن كف پاي رزمندگان اسلام در هنگام خواب تنگ شده است. دلم براي دعاي كميل زير آسمان پر ستاره جبهه هم نفس با ياران رسول الله تنگ شده است. دلم براي نماز جماعت هايمان درست در مقابل ديدگان دشمن در ظهر عاشورا در هنگام نبرد تنگ شده است. دلم براي عروج، دلم براي پروازي عاشقانه، دلم براي شهادت سخت تنگ شده است. اما تو اي مهربان از دست رفته؛ بدان كه آقا به من وعده شهادت داده است. طولي نمي كشد كه من هم به سوي شما خواهم شتافت و همراه با شما پرندگان عشق و شهادت به ديدار پيامبر رحمت و مهرباني رسول اكرم صلي الله عليه و آله و اهل بيت پاك و مطهرش خواهيم شتافت. آري... چه زيباست ديدن اميرمؤمنان آقا علي بن ابي طالب عليه السلام، چه زيباست ديدن مادرمان بانوي دوجهان دخت پيامبر مادر سادات فاطمه زهرا سلام الله عليها، چه زيباست ديدن آقا حسن بن علي، چه زيباست ديدن سالار شهيدان آقا اباعبدالله الحسين، جانم فداي او، چه زيباست ديدن برادر رشيد و دلير و پهلوان و قهرمانش قمربني هاشم آقا ابوالفضل العباس، چه زيباست ديدن عموي پيامبر سيدالشهداء و چه زيباست ديدن حضرت زينب بي بي دوعالم.
راستي چه زيباست ديدن مالك اشتر و اصحاب رسول الله و ياران اميرالمؤمنين و ائمه اطهار(ع). چه زيباست ديدن پيامبران الهي؛ چه زيباست ديدن جبريل، چه زيباست ديدن ملائكه مقرب بارگاه الهي و اما بدان به خداوندي كه جانم در يد قدرت اوست سوگند كه تا آن لحظه وعده داده شده دست از جهاد برنخواهيم داشت. يادش گرامي.

 



دردنامه

محمد صرفي
نمي دانم چهارشنبه دو هفته پيش شما كجا بوديد و چه مي كرديد. همانطور كه نمي دانم اقاي ضرغامي -رئيس سازمان صدا و سيما- و آقاي زريبافان -رئيس بنياد شهيد و امور ايثارگران- كجا بودند و چه مي كردند و صد البته كه نمي دانم آقاي احمدي نژاد كجا بود و چه مي كرد. اما مي دانم آن روز چند صد آزاده در مقابل ساختمان رياست جمهوري تجمع كردند، با زبان روزه.
براي سلامتي رهبر صلوات مي فرستادند و زير تيغ آفتاب با زبان خشك و به كام چسبيده در حمايت از نظام شعار مي دادند. البته اين تشنگي ها براي آنها كه طعم روزه را در زندان هاي موصل و تكريت و رمادي و... با چاشني باتوم چشيده اند، ساده است.
يكي-دو پارچه نوشته هم با خود داشتند كه رويش، محترمانه مطالبه خود را نوشته بودند. چيز زيادي نمي خواستند. مي خواستند رئيس جمهورشان را چند دقيقه ببينند و بگويند دولت معظم سازندگي كه سرش به توسعه گرم بود و از ما يادي نكرد. دولت فخيمه اصلاحات هم دنبال جامعه مدني بود و در جامعه مدني اصلاحات براي امثال ما كه هنوز بوي خاكريز مي دهيم جايي نبود، اما از دولت مهروز و مردمي شما انتظار داريم. انتظارمان زياد هم نيست. قانوني را كه 22 سال پيش خودتان تصويب كرديد، عملي كنيد!
چند ساعتي گذشت. آفتاب ديگر از وسط آسمان هم گذشته بود. صلات ظهر كه شد، بچه ها گفتند لااقل بگذاريد برويم زير سايه اي و نماز بخوانيم. نشد. حداقل چند تا مهر بدهيد تا همينجا روي اين آسفالت داغ سجده كنيم... دريغ!
خبر رسيد كه برخوردهاي زشت بيش از اينها بوده است، -هر چه با خودم كلنجار مي روم كه چه بنويسم و بگويم، نمي دانم- بگذريم... آن روز، روز آنها بود؛ روز آزادگان. چقدر پيام و همايش و...صادر و برگزار شد اما فردا همه چيز تمام شد و رفت تا سال بعد.
جناب آقاي ضرغامي! برادر اهل جبهه و جنگ! اولين مقصر شمائيد. بله شما! شما بهتر از هر كسي به قدرت ابزاري كه در دست داريد واقفيد. همه در جعبه جادويي شما جا دارند. اگر گوشه قرارداد چند صد ميليوني يك بازيكن يا مربي فوتبال كج شود، ساعت ها كارشناسان مي نشينند و بحث مي كنند تا حق به حق دار برسد. صد بار صحنه آهسته برخوردها را پخش مي كنيد تا بدانيم بالاخره خطا بوده است يا نه. بازيگران از خاطرات دوران مدرسه و اينكه چه غذايي دوست دارند و چه موسيقي گوش مي دهند مي گويند. بارها به سراغ پشت صحنه فيلم ها و سريال ها مي رويد. كاش آن روز هم يكي از دوربين هايتان -فقط يكي از آن هزاران- سري به پشت صحنه پاستور مي زد. مي نشست پاي درد دل اين بچه ها. يادتان هست دوربينتان رفت به روستايي دورافتاده كه رودخانه اش پل نداشت و مردم با سيم بكسل از رودخانه رد مي شدند. يك هفته بعد از پخش گزارش شما، گره از مشكل مردم آن روستا باز شد. خدا خيرتان بدهد اما يعني مشكل چند ده هزار آزاده به اندازه آن پل ارزش خبري ندارد؟
جناب آقاي زريبافان! گناه شما نبودن است. شما نماينده اين بچه ها هستيد. اول كسي كه بايد درد اين بچه ها را بگويد و دنبال درمانشان باشد، شمائيد. شما بايد در صف اول آن تجمع مي بوديد كه نه تنها نبوديد، اعوانتان سعي دارند ماجرا را لاپوشاني كنند. اين حرفها را من نبايد براي آقاي ضرغامي بنويسم و بخواهم. شما بايد فرياد بزنيد.
و اما شما آقاي رئيس جمهور! به خدا قسم بركت راي يكي از اين بچه ها خيلي بيشتر از جذب به اصطلاح آن بازيگري است كه از چندده ميليون وام هنري! گرفت و رفت كه جذب شود و پشت سرش را هم نگاه نكرد و در دلش به ريش همه ما خنديد.

 



مهمان شهدا در شب هاي قدر

شب هاي قدر از بزرگترين شب هاي سال مي باشند كه در ماه مبارك رمضان واقع شده اند و سفارش زيادي در مورد شب زنده داري در اين شب ها خصوصا شب بيست و سوم شده است.پس از پخش گزارشي از مراسم احياي شب بيست و يكم در جوار شهداي تازه تفحص شده در معراج شهداي اهواز از صدا و سيماي مركز خوزستان، دلم خيلي هوايي شد، تصميم گرفتم كه در آخرين شب احياء، خود را به معراج شهدا برسانم و در اين مكان نوراني، شب بيست و سوم ماه مبارك رمضان را احيا و شب زنده داري كنم. از خود شهدا درخواست كردم ميزباني ام را بپذيرند و مقدمات حضورم را فراهم سازند.
پس از اطمينان از برگزاري مراسم، از ميدان بسيج اهواز به سمت معراج شهدا در سه راه خرمشهر راه افتادم. با راننده جوان خودرو، شروع به صحبت كردم وقتي متوجه حضور شهدا در آن مكان شد حالش منقلب شد.
پس از دقايقي به معراج رسيديم به پيشنهاد بنده، راننده هم براي زيارت شهدا به حسينيه اي كه پيكر مطهر شهدا در آنجا بود آمد.
حال و هواي عجيبي بود مات و مبهوت مانده بودم. هر چند بار نخستي نبود كه به اينجا مي آمدم ولي به اينكه براي هر بار آمدنم به اين حسينيه بهشتي بايد دعوت نامه اي جداگانه اي دريافت كنم ايمان داشتم.
حال راننده هم بهتر از من نبود سكوتي عجيب بر زبانش جاري بود. به كنار ضريح زيبايي كه پيكر مطهر شهدا در آن بود رفتيم پس از قرائت فاتحه اي، از راننده خداحافظي كردم ودر حسينيه نشستم.هنوز هم باورم نمي شد كه به معراج شهدا آمده ام زيرا نخستين باري بود كه شب هاي قدر را در اينجا شب زنده داري مي كنم.خانواده شهيد حمدان رضايي بنداني هم براي شب زنده داري به معراج شهدا آمده بودند از دين آنها خيلي خوشحال شدم و پس از سلام و احوال پرسي از آنها خواستم براي من هم دعا كنند.
اكثر شهدا گمنام هستند و آنهايي هم كه هويت شان مشخص است فقط واژه زيباي «شهيد» بر كفن آنها نوشته شده است. آرامش شهدا، آرامشي عجيب را بر سينه ها حاكم مي كند. اكثر كساني كه به معراج آمده اند جوانان و نوجوانان دهه 60 و 70 مي باشند كه يا جنگ را نديده اند و يا خاطره اي از آن دوران ندارند. با اعلام مجري برنامه هاي شب زنده داري آغاز مي شود. سوره هاي«روم» و «دخان» توسط قاريان قرآن قرائت مي شد و ثواب آن به روح شهداي حاضر هديه مي شود.
سخنراني حجت الاسلام و المسلمين حبيب پور از ديگر برنامه هاي احيا در جوار شهدا بود. وي در خصوص وظايف مسلمين در عصر غيبت سخناني ايراد كرد و سپس حاضران در رثاي حضرت علي (ع) به عزداري و سينه زني پرداختند.
به سراغ چند نوجواني كه براي شب زنده داري به معراج شهداي اهواز آمده بودند رفتم تا نظر آنها را در خصوص حال و هواي معنوي آنجا جويا شوم.
محمد امين اسعدي كه دانش آموز كلاس سوم رياضي فيزيك است. نخستين نفري بود كه لب به سخن گشود. وي احساسش را در يك كوتاه چنين بيان كرد : احيا گرفتن در كنار شهدا معنويت بيشتري دارد و انسان بهتر مي تواند با خدا ارتباط برقرار كند.
سعيد صحرانورد نوجوان ديگري كه از كمپلو به معراج شهدا آمده بود نيز چنين گفت: در اينجا انسان خودش را به خدا نزديكتر مي بيند و دوست دارد كه اين شب ها ادامه داشته باشد تا به خداوند نزديك تر شود تا در قيامت مورد لطف او قرار گيرد.عليرضا بصيري هم كه با سلام دادن به محضر شهدا، سخنان خود را چنين بيان كرد: ما امشب، فقط و فقط به خاطر شهدا به اينجا آمده ايم و از خداوند بزرگ مي خواهم تا در اين شب ما را هدايت كند تا بتوانيم رهروي خوبي براي راه سرخ شهدا باشيم .
پذيرايي مختصري انجام شد .خانواده هاي زيادي هم به معراج آمده بودند ، بچه ها هم از فرصت استفاده كردند و در حياط به همراه هم سن و سالان خود به بازي و شيطنت مي پرداختند.
دعاي ملكوتي جوشن كبير آغاز شد و مومنين با سوز دل و اخلاص هزار بار خداوند را با اسم ها يش صدا زدند هر كس در محضر شهدا گوشه خلوتي پيدا كرد تا با خداي خود راز و نياز كند .
سبحانك يا لا الله الا انت الغوث الغوث خلصنا من النار يا رب؛ حال و هواي معنوي خاصي در محفل حكم فرما شده و اشك هاي بندگان مخلص خدا در مقابل بزرگي و عظمتش جاري شده است ، هركس براي گرفتن حاجت خود از خداوند زبان حالي دارد ولي يك وجه مشترك وجود دارد كه همه شهداي والا مقام را واسطه قرار داده اند چطور مي شود خداوند واسطه هايي چون شهدا را رد كند .
از فضاي حاكم بر مجلس مي توان فهميد دل هاي جوانان و نوجوانان ايراني چه پاك و صاف است و چه بي ريا و مخلصانه با خداي خود نجوا مي كنند .از گوشه و كنار حسينيه صداي ناله ها بلند است و همه در حال راز و نياز و قرائت دعاي جوشن كبير هستند .
خيلي به حال هم سن و سالان خودم كه با روحانيت و معنويت خاصي در حال قرائت دعا هستند غبطه مي خورم. چه صفايي دارد دل آنها ، كاش دل ما هم مثل دل آنها صاف بود و به قول دوستان «شيشه خرده» نداشت.
دعاي جوشن كبير به پايان رسيد ، در فكر فرو مي روم خدايا ؛ يعني تا سال آينده زنده هستم تا بار ديگر در چنين مكان مقدس حضور يابم و يا اينكه در اين شب چه مقدراتي براي من توسط امام زمان (عج) امضاء مي شود .
خوشا به حال آنان كه در اين شب، حضرت مهدي(عج) «شهادت نامه » را براي آنها امضا مي كند و خوش به حال آنان كه در سال هاي گذشته «شهادت» آنها در چنين شبي به امضا ي مولا رسيد. «شهيد مهدي بهرامي» ،«شهيد محمد اصلاني» ، «شهيد سيد عيسي موسوي» ،«شهيد صانع ژاله» ، «شهيد كامبيز زالي» ، « شهيد اسحاق صابري نژاد » ، «شهيد مرتضي وزيني افشان» و... به سراغ چند نفر ديگر از جوانان حاضر در معراج مي روم .
حسام فرهاد زاده كه خود را فروشنده وسايل و ابزار الكتريكي معرفي مي كند احساس خود را اين گونه به زبان مي آورد :بار نخستي است كه به اينجا مي آيم و احساسم را نمي توانم بيان كنم زيرا تاكنون چنين احساسي نداشتم.
وي ادامه داد : در اينجا يك احساس ويژه اي به انسان دست مي دهد و تا زماني كه كسي به اينجا نيايد نمي تواند چنين احساسي را درك كند .
فرهاد زاده در پايان گفت : كار واقعاً بزرگ و خوبي انجام شده است كه احيا در كنار شهدا انجام شود ولي تبليغات خيلي خيلي كم بود.
مهرزاد مندني زاده هم ديگر جواني بود كه از ملي راه اهواز آمده بود چنين سخن گفت : در اينجا كه آمدم در مقابل شهدا احساس شرمندگي مي كنم زيرا راهشان را درست ادامه نداديم . وي افزود : احساس خوبي هم كه در اين مكان به انسان دست مي دهد اين است كه آن شفاعتي كه در همه جا از آن صحبت مي شود ما آن را به عينه در اين جا ديديم .قرآن را مي گشاييم و در مقابل صورت قرار مي دهيم ، دعاي قرآن به سرهم توسط حجت الاسلام و المسلمين شحيطاط قرائت مي شود .ناله ها در تاريكي حسينه به آسمان مي رود و همه از خداوند طلب مغفرت و آمورزش دارند .
دعا كه تمام شد سحري توسط بچه هاي مسجد علي بن موسي الرضا(ع) كمپلو و پايگاه مقاومت شهيد جهان آرا كه ميزبان برنامه هستند در بين مردم توزيع شد .
همه رهسپار خانه هايشان مي شوند ولي من دل نمي كنم نماز صبح را هم در همان مكان به جا مي آورم . چه صفايي دارد نماز خواندن در كنار شهدا ، خدا مي داند اين شهداي گمنام اهل كدام ديار هستند ، شايد يكي از آنها شهيد غلام سواري باشد ، شايد شهيد عباسعلي زنگنه ، شايد شهيد ارسلان عسكري سبز كوهي و شايد هم سردار شهيد محمد كريم ممبيني .
اگر مادر شهيد ابراهيم بايماني نژاد متوجه شود كه يكي از اين شهدا جگرگوشه اوست كه سال ها منتظرش بوده چه حالي پيدا مي كند . مادر شهيد عبدالرضا قبلي و يا مادر شهيد عبدالكريم لركي چطور .
پدر و مادر شهيد عزت الله اگدر نژاد تاب فراق فرزند را نداشتند و حالا چندسالي است در بهشت مهمان اويند.
مادر شهيد مسعود آرزومند هم پس از 30 سال چشم انتظاري ، چندي پيش به فرزندش پيوست ولي خانواده هاي شهيد يحيي ممبيني ، شهيد يارعلي محمدعلي زاده ، شهيد علي درافشان ، شهيد سيد ابوالحسن ميرسالاري و شهيد خسرو محمدي و هزاران لاله ي جاويد الاثر ديگر هنوز چشم به راه عزيزانشان هستند.
خدايا از تو مي خواهيم خبري خوش از همه شهداي جاويدالاثر ايران اسلامي به خانواده هاي چشم به راهشان برسان تا از درد هجران رهايي يابند.
پس از نماز به سراغ دو تن از سربازاني كه خدمت سربازي خود را در معراج شهدا مي گذرانند رفتم تا از حال و هواي خود برايم بگويند .محمود تقي پور كه از جوانان برومند روستاي حصار قره باغي همدان است ، چنين احساساتش را بيان كرد : نخستين ماه رمضاني است كه در اينجا هستم. گذراندن خدمت سربازي در معراج شهدا خيلي دوره خوبي مي باشد كه قابل توصيف نيست .
وي افزود : ما در اين جا براي مهمانان شهدا شربت و شيريني آماده و از آنها پذيرايي مي كنيم كه من از اين توفيق خيلي خوشحالم و خدا رو شكر مي گويم.
تورج قرباني هم كه از روستاي قمشه درود خرامان كرمانشاه خدمت سربازي را در معراج مي گذراند نيز با بيان اينكه احساساتش را نمي تواند بيان كند گفت : اين را مي دانم كه خداوند متعال خيلي ما را دوست داشت كه اجازه داد شب هاي قدر را در كنار شهداي عزيز دفاع مقدس شب زنده داري كنيم .
وي ادامه داد : اميدوارم اين شهدا شفيع ما شوند تا خداوند ما را مورد رحمت و مغفرت خود قرار دهد .
اين سرباز دلير وطن در پايان گفت : همه جوانان ايراني بويژه سربازان از جان گذشته مديون شهدا هستند زيرا اين امنيت و آسايش امروز كشور ايران با جانفشاني شهدا و ايثارگران بدست آمده و ما بايد بتوانيم راهشان را در دفاع از دين و وطن ادامه دهيم .
بعد از صحبت با اين دو سرباز عزيز به همراه دو تن از دوستان به نام هاي عباس فكوري و محمد صادق مويري كه از بچه هاي مسجد فاطميه كيانپارس اهواز هستند معراج شهدا را ترك و به سوي شهر روانه شديم تا با مقدراتي كه در اين شب هاي عزيز برايمان امضا شد به زندگي ادامه دهيم .
گزارش از حسين يزدي -خبرنگار كيهان در هفتكل

 



حقوق آزادگان در هزار توي بروكراسي گم شده است
نامه هاي ناتمام...

درباره مقام و منزلت آزادگان همين بس كه حضرت امام(ره) در وصفشان فرمود: «شما موجب عزت اسلام و مسلمين و مردم ايران در دنيا گشته ايد. شما تاريخ را با عظمت و معنويت خود زرين و افتخارآميز كرده ايد. شما را ملائكه الله فراموش نخواهند كرد.»
هر ساله در اواخر مرداد به مناسبت سالروز ورود آزادگان سرفراز به ميهن اسلامي، مراسم و برنامه هاي گوناگوني اجرا مي شود و دست اندركاران سعي دارند در حد بضاعت خود كاري و از اين عزيزان يادي كنند.
با اين وجود متأسفانه آزادگان ميهن اسلامي مان با چالش ها و موانعي روبرو هستند كه پس از گذشت سال ها، با توجه به روند امور متأسفانه گويي غيرقابل حل هستند. از همين رو بود كه در بيست و يكمين سالروز ورود آزادگان به ميهن اسلامي، نزديك به يك هزار آزاده دفاع مقدس استان هاي تهران، اهواز، اصفهان، البرز و مشهد در مقابل ساختمان رياست جمهوري تجمع كردند.
اين آزادگان، در حالي كه لباس هاي دوران اسارت خود را به تن داشتند، ضمن دادن شعارهايي در حمايت از انقلاب و نظام جمهوري اسلامي خواستار اجراي قوانيني شدند كه بيش از دو دهه از تصويب آنها گذشته، اما اجرايي نشده اند. (بگذريم از بي توجهي و برخورد ناشايستي كه با آنان شد...)
مهم ترين بخش بر زمين مانده قانون حمايت از آزادگان را مي توان ماده 13 دانست. اين ماده كه اتفاقاً در 13 آذر 1369 به تصويب رسيد، مي گويد: «مدت اسارت براي عموم آزادگان اعم از اينكه قبل از اسارت در دستگاه ها شاغل بوده و يا پس از اسارت شاغل شوند با تمايل آنان به ازاي هر يك سال اسارت 2 سال به عنوان سابقه خدمت رسمي و مرتبط تلقي مي گردد و از هر لحاظ مورد محاسبه قرار خواهد گرفت.»
اين قانون به بهانه عدم شفافيت تا سال گذشته بر زمين بود تا آنكه سال گذشته نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در جلسه علني «طرح استفساريه ماده 13 قانون حمايت از آزادگان مصوب 1369» را بررسي و به تصويب رساندند.
استفساريه اين طرح بدين شرح بود:
ماده واحده- آيا ماده 13 قانون حمايت از آزادگان مصوب 13 آذرماه 1369 شامل حقوق و مزاياي دوران اسارت همه آزادگان اعم از شاغل و يا غيرشاغل مي شود؟
پاسخ: بلي، شامل حقوق و مزاياي دوران اسارت همه آزادگان اعم از شاغل و غيرشاغل (در قبل و بعد از اسارت) مي شود.
بالاخره پس از تصويب توسط شوراي نگهبان، قانون مزبور در اواخر سال گذشته براي اجرا به دولت ابلاغ شد. در سال جاري، رئيس جمهور در حالي كه دستور اجراي قانون را مي دهد با ارسال نامه اي به مجلس شبهات جديدي وارد كرده و اجراي قانون را عملا در هاله اي از ابهام مي برد.
رئيس مجلس در چهارم تير طي نامه اي مبسوط به شبهات و سؤالات دولت پاسخ مي گويد. نامه نگاري ها به همين جا ختم نشده و اداره كل قوانين مجلس هشتم مردادماه طي نامه اي اعلام كرد دولت موظف است حقوق و مزاياي دوران اسارت آزادگان را اعم از اينكه قبل از اسارت در يكي از دستگاه هاي اجرايي شاغل بوده و يا بعد از اسارت شاغل شده اند، مطابق ماده 13 قانون مذكور و بند 82 قانون بودجه سال 1390 پرداخت كند.
يكي از شبهات وارده در اين زمينه بحث مبناي پرداخت معوقات و حقوق آزادگان است كه بطور طبيعي و منطقي و براساس نظر نهايي مجلس، مبنا حقوق يوم الاداء (آخرين حقوق و مزاياي دريافتي) است.
موضوع دوم كه به نوعي از موضوع ماده نيز دردناك تر و تأسف آورتر است، تبعيض و بي عدالتي در قبال آزادگان است. براساس قانون، ارتش و سپاه موظفند به نيروهايي كه در غالب سرباز وظيفه و يا بسيجي در اختيار آنها بوده و به اسارت درآمده اند، حقوق پرداخت كنند.
ارتش اين قانون را به اجرا گذاشته و علاوه بر پرداخت حقوق و مزايا به اين دسته از آزادگان، به مرور پرداخت معوقات آنها را نيز در دستور كار خود قرار داده است. اما متأسفانه آزادگان سرباز و بسيجي تحت اختيار سپاه پاسداران انقلاب اسلامي از اين حق قانوني خود محروم اند و علي رغم پيگيري ها و مكاتبات متعدد، اين موضوع محقق نشده است.
اين در حالي است كه آنان كه طعم تلخ اسارت را كشيده اند به خوبي واقفند كه اسراي منسوب به سپاه در دوران اسارت، رنج و شكنجه اي دوچندان را متحمل بوده اند.
بسيجياني كه ديروز در زندان هاي رژيم بعثي زير سخت ترين شكنجه ها قرار مي گرفتند تا بگويند كه به زور به جبهه آورده شده و اعتقادي به جنگ و امام ندارند- و البته داغ اين آرزو را بر دل بعثيان گذاشتند- امروز نيز گويا بايد تاوان بسيجي بودن خود را بپردازند. گويي بسيجي را از مظلوميت گريزي نيست.
بهانه اين مظلوميت و محروميت براي حداكثر هشت هزار آزاده بسيجي، از 47 هزار آزاده، ماده 190 قانون استخدامي سپاه است. سرلشگر بسيجي دكتر فيروزآبادي طي نامه اي در بهمن 1381 به رهبر معظم انقلاب اين مشكل را مطرح و دو گزينه براي حل آن پيشنهاد مي كند كه فرمانده كل قوا نيز در ارديبهشت سال بعد با بند ب پيشنهاد، مبني بر اصلاح ماده 190 قانون استخدامي سپاه موافقت مي كنند.
بر اين اساس مقرر مي شود وزارت دفاع لايحه اي را براي اصلاح اين ماده تهيه و به مجلس بفرستد. فرمانده سپاه نيز طي نامه اي در خرداد سال گذشته خطاب به معاون اول رئيس جمهور با اشاره به محروميت آزادگان بسيجي از حقوق قانوني خود، خواستار اقدام سريع دولت براي ارائه لايحه اصلاح قانون استخدامي سپاه به مجلس مي شود.
شش ماه بعد پاسخ نامه فرمانده سپاه داده و اعلام مي شود اين موضوع در كميسيون مربوط (امور اجتماعي و دولت الكترونيك) در هيئت دولت در حال بررسي است.
جالب تر آنكه، اين كميسيون هشتم تيرماه در نامه اي به معاونت پارلماني رئيس جمهور اعلام مي كند؛ موضوع اصلاح ماده 190 قانون استخدامي در جلسه چهار ارديبهشت 90 مطرح و براساس نظر وزارت دفاع تا زمان ارائه توافق كار گروه موضوع نامه مورخ اول دي ماه 1389 از دستور كار خارج شده است!
براساس اين نامه قرار بوده است كه جمعي متشكل از وزير دفاع، معاون توسعه مديريت و نيروي انساني رئيس جمهور و رئيس بنيادشهيد و امور ايثارگران تشكيل و در اين باره تصميم گرفته و نظر نهايي خود را ظرف يك ماه اعلام كنند كه هنوز اين جلسه تشكيل نشده است!
احتمالا سر شما هم از خواندن اين همه نامه هاي پيچ درپيچ درد گرفته است. آيا رواست حق و حقوق آزادگان در پيچ و خم اين نامه هاي ناتمام و بي سرانجام پايمال شود؟ آيا اين ماجرا در شأن مرداني است كه دنده و دندانشان شكست تا آرمان هايشان نشكند؟ گرد پيري بر سر و صورت آزادگان نشسته و عده اي از آنان به آسمان پركشيده اند و هنوز پس از بيست و چند سال، سؤال اين است كه تكليف ماده 13 و 190 چه خواهد شد؟
اكبر نوري- جانباز و آزاده

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14