(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 14 فروزدین 1391- شماره 20172

اصلاح مردم با عدالت
علت هلاكت بي گناهان قوم نوح
شايسته ترين مونس
هجرت كبري هدف سالك الي الله
اولويت هاي اقتصادي نمايندگان مجلس از ديدگاه قرآن
دكاني در عرض مقام امامت
خواب، برادر مرگ



اصلاح مردم با عدالت

قال الامام علي(ع): الرعيه لايصلحها الاالعدل.
امام علي(ع) فرمود: مردم را چيزي جز عدالت اصلاح نمي كند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- غرر الحكم، ص 92

 



علت هلاكت بي گناهان قوم نوح

اباصلت هروي نقل كرده است كه از امام رضا(ع) پرسيدم: علت هلاكت همه مردم در زمان حضرت نوح در حالي كه در بين آنها، انسان هاي بي گناه و كودكان نيز بودند چيست؟! امام رضا(ع) در پاسخ فرمود: هيچ كودكي در بين غرق شدگان نبود زيرا خداوند عزوجل، به مدت چهل سال، مردان و زنان قوم نوح را عقيم كرده بود. پس هنگامي كه غرق شدند (همه شان بزرگسال بودند) و كودكي در ميان آنان نبود! خداوند متعال، هرگز بي گناهي را با عذاب خود هلاك نمي نمايد. اما ساير افرادي كه از قوم نوح غرق شدند (دو گروه بودند):
يا پيامبر خدا، حضرت نوح را تكذيب نموده بودند و يا به تكذيب تكذيب كنندگان راضي بودند! و كسي كه در كاري غايب بوده ولي از كاري كه آنها كرده اند، راضي باشد، همانند كسي است كه حاضر بوده و آن كار را انجام داده باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- مسند امام رضا، ج1، ص54

 



شايسته ترين مونس

پرسش:
گفته شده «انس» يك نياز طبيعي و فطري انسان است. سؤال اصلي اين است كه به چه چيزي انسان بايد انس پيدا كند تا اين نياز فطري و طبيعي او به صورت اصيل و واقعي تأمين شود؟
پاسخ:
انسان از ريشه انس است و در زندگي، نيازمند انس با ديگران است و به همين دليل است كه «انس» هم مانند «الفت» از سپاهيان عقل شمرده مي شود، و انسان براي رسيدن به زندگي مطلوب، بايد از اين ويژگي فطري استفاده نمايد و اين نياز طبيعي را به صورت واقعي و اصيل تأمين نمايد. اشباع اين نياز با عوامل كاذب و ناپايدار يك انحراف است و هيچ گاه آرامش دروني انسان را به همراه نخواهد داشت. در اينجا به چند نكته كليدي به نحو اجمال اشاره مي كنيم:
1- نياز نداشتن به انس ، ويژه خداوند
نخستين نكته قابل تأمل اين است كه نياز نداشتن به انس و انيس، ويژه خداوند متعال است، چنان كه از امام صادق(ع) روايت شده است: «سبحان من لايستأنس بشيئ ابقاه، و لايستوحش من شئ افناه» منزه است خدايي كه با چيزي انس نگرفته تا او را پايدار كند و از چيزي وحشت نكرده تا نابودش سازد. (بحارالانوار، ج82، ص172)
بنابراين هيچ چيزي در عالم هستي به جز ذات مقدس باري تعالي كه مستجمع جميع صفات كماليه و منزه از جميع صفات سلبيه ( جلاليه) است، نمي تواند شايستگي مونس بودن براي اين نياز فطري و طبيعي انسان قرار گيرد.
2- جهت دهي انس به سمت امور پايدار
بي ترديد، فرجام انس و دلبستگي به چيزهاي ناپايدار، جدايي و وحشت است، و هرچه انس شديدتر باشد، جدايي هم وحشتناك تر و خطرناك تر خواهد بود، بر اين اساس، آموزه هاي اسلامي، دلبستگي هاي ناپايدار انسان را به گونه اي جهت مي دهند و هدايت مي كنند كه ضمن تأمين نيازهاي مادي و موقت، جدايي از آنها آسان بوده و خطرناك نباشد.
3- ارزشمندترين انس
بهترين و پايدارترين دوستي كه انسان مي تواند با او انس بگيرد و به او دلبستگي پيدا كند، خداوند متعال است. چنان كه از پيامبر گرامي(ص) روايت شده است كه مي فرمايد: «لايستوحش من كان الله انيسه» كسي كه خداوند، مونس اوست، ترس به خود راه نمي دهد. (مشكاه الانوار، ص223)
اين سخن بدان معناست كه انس حقيقي با خداوند متعال، آرامش مطلق را به همراه دارد و كسي كه با آفريدگار خود حقيقتاً مأنوس باشد، هيچ گاه در زندگي دچار دلهره و وحشت نمي گردد.
4- انس گرفتن با مردمان شايسته
انس گرفتن با انسان هاي شايسته، به دليل نقش آن در سازندگي مادي و معنوي جامعه، مورد تأكيد آموزه هاي اسلامي است و «اولياي خدا» و «فرمانبران او» و «اهل ايمان» و «خردمندان» و «دوستان نيك سيرت» و «اهل مدارا»، به عنوان شماري از مصاديق انسان هاي شايسته انس گرفتن، معرفي شده اند.
5- انس هاي نيكو و نكوهيده
افزون بر توصيه به انس داشتن با انسان هاي شايسته، در آموزه هاي اسلامي مأنوس شدن با همه ارزش هاي اخلاقي و عملي (مانند: انس گرفتن با قرآن، كتاب، علم، حق، تقوا، ياد نعمت هاي الهي، ياد آخرت) مورد تأكيد قرار گرفته است.
در مقابل، انس يافتن با افراد جاهل و ناشايسته و دلبستگي به انواع ضد ارزش هاي اخلاقي و عملي (مانند: دلبستگي به دنيا و هوسراني هاي نامشروع) ازنظر اسلام نكوهيده است.

 



هجرت كبري هدف سالك الي الله

(بدان اي عزيز سالك) هجرت كه كوچ كرده و نوعي حركت است اگر دروني باشد «هجرت كبري» است و اگر بيروني باشد «هجرت صغري» است... هدف از هجرت صغري، پايداري و حفظ آن هجرت كبري است... حركت بيروني موضوعيت و مطلوبيت ندارد و آنچه مطلوب است، انجام و حفظ آن حركت دروني است. يعني تو كه از باطل به حق پيوستي و ايمان آوردي و دين پيدا كردي، براي اينكه دينت را حفظ كني، بايد هجرت بيروني را انجام دهي. روايت از پيامبر اكرم(ص) است كه فرمود: «اقم لصلوه وادّالزكوه و اهجر السوء» نماز را به پا دار و زكات را بده و معصيت را ترك كن... بعد مي فرمايد: «واسكن من ارض قومك حيث شئت تكن مهاجراً» حالا كه هجرت دروني كردي برو در همان جايي كه خويشاوندانت هستند سكونت كن! با اين حال تو مهاجري! (كنزالعمال، ج 61، ص595) پس معلوم مي شود اين حركت بيروني، ارزش ذاتي ندارد. آنچه ارزشمند است، همان هجرت دروني و همان سفري است كه انسان از باطل به سوي حق مي كند، و از ضلالت به سوي هدايت مي رود و به حق مي پيوندد. آنچه مهم است ايمان و دلبستگي به خدا است. اين حركت بيروني (هجرت صغري) هم براي حفظ آن هجرت دروني (كبري) است...
روايت ديگر از پيامبر اكرم(ص) است. حضرت فرمود: اگر كسي براي حفظ دينش، يعني براي حفظ آن حركت دروني و هجرت كبرايي كه انجام داده، هجرت صغري كند و از محلي به محل ديگر منتقل شود هر چند اين نقل مكان به اندازه يك وجب از زمين باشد، بهشت براي او واجب مي شود. (بحارالانوار، ج 91، ص13). 1
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- سلوك عاشورايي، آيه الله شيخ مجتبي تهران- منزل سوم، ص 55

 



اولويت هاي اقتصادي نمايندگان مجلس از ديدگاه قرآن

عليرضا شعاعي
اقتصاد در آموزه هاي قرآني جايگاه مهم دارد؛ زيرا قوام جامعه بر آن است و زندگي انسان در جهان مادي بدون اقتصاد معنايي ندارد؛ بلكه مي توان گفت معناي خوشبختي را مي توان در سايه شكوفايي و رشد اقتصادي تجربه كرد؛ زيرا اگر آسايش فراهم نباشد، يك بال پرنده خوشبختي شكسته يا بسته است؛ چرا كه بال هاي خوشبختي و سعادت، آرامش و آسايش است.
خداوند در آياتي از قرآن يكي از مأموريت هاي بشر را در قرارگاه زمين، آباداني و عمران زمين دانسته است و بارها در قرآن امور اقتصادي را در كنار امور اعتقادي و عبادي مطرح كرده و بدان سفارش مي كند. نويسنده با مراجعه به آموزه هاي قرآني بر آن است تا با توجه به اهميت و جايگاه اقتصاد در زندگي بشر، اولويت هاي اقتصادي را كه مي بايست در دستور كار رهبران و مسئولان و مديريت كشوري و بخصوص نمايندگان دوره جديد مجلس قرار گيرد، بيان نموده است.
اقتصاد، زيربنا يا روبنا
زيربنا يا روبنا بودن اقتصاد شايد براساس آموزه هاي قرآني بي معنا باشد؛ زيرا انسان تركيبي از روح و ماده است و اين تركيب مقتضياتي دارد كه از آن جمله پاسخ گويي به نيازهاي مادي انسان است. معناي اين جمله اين است كه اقتصاد براي بشر مانند آب براي ماهي، حياتي است و انسان بدون اقتصاد و پاسخ گويي به نيازهاي مادي خود نمي تواند زندگي كند و دچار مرگ و نابودي مي شود.
همان گونه كه روان و جان آدمي نيازمند غذاي معنوي است؛ جسم او نيز نيازمند غذاي مادي است. اين جاست كه اقتصاد به عنوان مايه و قوام زندگي بشر معنا پيدا مي كند.
در يك نگاه كلان تر، جامعه انساني به امور معنوي و مادي يكسان نيازمند است و معنويت و اقتصاد، پايه هاي جامعه بشر را مي سازد. از اين رو سخن گفتن از روبنا يا زيربنا بي معنا خواهد بود؛ زيرا معنويت و ماديت دو بال پرواز بشر و دو نياز اصلي انسان را در دنيا تشكيل مي دهد.
در آيات قرآني، هر چند كه با نوعي تقديم امور اعتقادي و عبادي و معنوي بر امور مادي و اقتصادي مواجه هستيم، ولي بايد دانست كه اين تقديم مانند تقديم بال راست بر بال چپ براي پرنده است. از اين رو در آيات قرآني همواره با نوعي همراهي و معيت ميان امور اعتقادي و اقتصادي مواجه هستيم. (بقره، آيه3؛ مريم، آيه31)
خداوند در آيه اخير يعني آيه 31 سوره مريم سفارش مي كند كه انسان مؤمن بايد بر اصل اعتقادي چون نماز در كنار اصل اقتصادي چون زكات توجه داشته باشد؛ زيرا اين دو پاسخ گوي نيازهاي اصلي روح و جسم آدمي است. حضرت اميرمؤمنان علي(ع) در عمل نشان مي دهد كه دو عمل اعتقادي نماز و اقتصادي زكات تا چه اندازه با هم معيت دارند. لذا در هنگام نماز زكات خويش را مي پردازد و به بينوايان انفاق مي كند. (مائده، آيه55)
اولويت هاي اقتصادي
اكنون كه دانسته شد مسايل اقتصادي در كنار مسايل اعتقادي مطرح هستند و نياز انسان به مسايل اقتصادي همانند مسايل اعتقادي است و نمي توان اين نياز را با تصرف و تغيير در اولويت جا به جا كرد و حتي دربرخي از روايات دربيان نسبت فقر و كفر آمده است: كاد الفقر ان يكون كفرا؛ نزديك است كه فقر به كفر بينجامد، پس مي بايست با اين نگاه به ارزيابي مسايل اقتصادي پرداخت و به عنوان بال دوم خوشبختي به آن توجه كرد و در تصميم گيري ها و سياست ها و برنامه ريزي ها با اين نگاه مهم ارزشي بدان پرداخت.
اما بركسي پوشيده نيست كه درميان مسايل اقتصادي با توجه به مقتضيات و شرايط زماني و مكاني اولويت هايي وجود دارد كه نمي توان آن را ناديده گرفت. اين بدان معناست كه ما نمي توانيم يك نسخه واحد براي اولويت گذاري هاي اقتصادي داشته باشيم؛ زيرا شرايط و مقتضيات زمان و مكان دايم در تغيير و تحول است.
پس به جاي آن كه به جزئيات برنامه اي در اولويت گذاري ها بپردازيم و درعمل از تجويز نسخه دقيق و واقع بينانه باز بمانيم بهتر آن است كه به اصولي توجه كنيم كه اولويت كلان و ثابت در حوزه مسايل اقتصادي است. براين اساس، مطلب را به جاي اينكه به مسايل حاشيه اي و متغيرات مكاني و زماني و مقتضيات آن سوق دهيم، به حوزه مسايل كلان تر حوزه اقتصادي توجه مي دهيم تا نسخه اي واقع بينانه براساس آموزه هاي قرآني براي همه زمان ها و مكان ها بپيچيم بي آنكه در دام حواشي و فروعات و جزئيات و قضاياي شخصي بيفتيم و از فايده كلي و عمومي آن خارج شويم.
از آيات قرآني و آموزه هاي آن مي توان قضاياي كلي را در حوزه اولويت هاي اقتصادي استنباط و استخراج كرد. در اينجا چند نمونه از اين قضاياي كلي را بيان مي كنيم:
1- قانون گذاري عادلانه: عدالت، مدار و محور هستي است. از اين روست كه خداوند به صفت عدالت ستوده شده و در مذهب تشيع براي مقابله با تفكر اشعري گري كه ظلم را از خداوند پسنديده مي دانند، اصل عدالت مطرح مي شود. در آيات قرآن از جمله آيه 25 سوره حديد ماموريت پيامبران تبيين مسايل هستي به گونه اي است كه مردم نسبت به اصل عدالت در سنت ها و قوانين الهي آگاهي يابند و بدانند كه نظام هستي و كتاب الهي دراين چارچوب مي باشد و مردم مي بايست با قدرت شمشير براي تحقق آن با راهنمايي و رهبري پيامبران قيام كنند و بي توجه به نژاد و ملت و مذهب و رنگ و جنس، در اين حركت توده اي وارد شوند و اجراي آن را براي همگان بپسندند و آن را در حق خود و ديگران اجرا كنند. (مائده، آيه 8؛ انعام، 152) بنابراين، از مهم ترين اولويت ها در قانونگذاري و اجراي قوانين، توجه به مساله عدالت در همه حوزه ها از جمله حوزه اقتصادي است. خداوند در آياتي سعادت و خوشبختي بشر را در گرو رعايت عدالت و انصاف در امور اقتصادي دانسته (اعراف، آيه 85؛ هود، آيات 58 و 86) و از رهبران جامعه درهر پست و مسئوليتي كه هستند خواسته تا براي تحقق عدالت اقتصادي، برنامه ريزي دقيقي داشته و مردم را به آن ترغيب كنند و اجازه ندهند تا كسي در امور اقتصادي اختلال ايجاد كرده و راه بي عدالتي و ظلم را در پيش گيرد. (حديد، آيه 25؛ حشر، آيه 7؛ اعراف، آيه 85؛ شعراء، آيات 177 تا 183) اصول عدالت مي بايست در همه جزئيات مورد توجه قرارگيرد و هرگز اجازه داده نشود تا در كوچك ترين مسائل، ظلم و بي عدالتي روا داشته شود. از اين رو عدالت حتي در حوزه مصرف نيز بر مدار عدالت و انصاف خواسته شده تا از هرگونه افراط و تفريط و تبذير و اسراف كه از مصاديق بي عدالتي در مصرف است پرهيز شود. (اسراء آيه 35 و آيات ديگر) قانونگذاري بايد به گونه اي باشد كه هيچ گونه خلل و خلأ قانوني براي رخنه و فساد وجود نداشته باشد و كساني نتوانند با دورزدن قانون يا خلاءها و خلل هاي قانوني، بي عدالتي روا دارند و بر مردم ظلم كنند.
2- نظارت از توليد تا توزيع و مصرف: از ديگر اولويت هاي حوزه اقتصادي مي توان به مسئله نظارت كامل مسئولان از جمله نمايندگان و قانون گذاران در اجراي دقيق قانون از سوي مجريان قانون و نيز مردم اشاره كرد؛ زيرا اگر قانوني خوب نوشته شده باشد، نمي توان اميد داشت كه به درستي اجرا شود مگر آنكه تمام مراحل آن زيرنظر دقيق قرارگيرد و سازماني نظارت برحسن اجراي دقيق داشته باشد و در صورت هرگونه تخلفي افراد و نهادها را مواخذه و مجازات كند. از آنجايي كه از مهم ترين اصول معروف در هر جامعه قوانين نوشته شده است، بايد نهادهاي نظارتي افزون بر نظارت همگاني كه ازسوي مردم اعمال مي شود حضور خود را در عمل نشان دهند. اينكه خداوند در آيه 104 سوره آل عمران از دولت اسلامي خواسته تا نهادي را براي نظارت بر عملكرد درست مردم و كارگزاران در اجراي معروف و جلوگيري از منكر ايجاد كند، به معناي آن است كه نظارت بر عملكردها در حوزه قوانين و اجراي آن مي بايست در دستور كار باشد و كوتاهي در اين موضوع جايز نيست. با نگاهي به داستان حضرت يوسف و گزارش هاي قرآني به دست مي آيد كه نظارت آن حضرت(ع) به عنوان قانونگذار به گونه اي بود كه ايشان در همه مراحل توليد تا توزيع بر عملكردها نظارت داشته است و هنگامي كه هيئت هاي اقتصادي از بيرون مرزها نيز براي معاملات وارد مي شدند، برعملكرد كارگزاران نظارت داشت و اجازه نمي داد تا در حق كسي حتي بيگانگان احجاف شود. اين در حالي بود كه اوضاع اقتصادي مصر با بحران هاي عظيم مواجه بود و مشكلات اقتصادي، اين سرزمين را به كام ورشكستگي كشانده بود ولي مديريت از توليد تا توزيع و نظارت دقيق بر قانون و اجراي آن و عملكرد كارگزاران موجب شد تا ايشان اين بحران سهمگين اقتصادي را به درستي مديريت كرده و كشور مصر را در امنيت و آرامش و آسايش نگه دارد. (يوسف، آيات 55 و پس از آن)
3. اصلاح و بهينه سازي روش ها از توليد تا مصرف: از ديگر وظايف قانونگذاران و مجريان آن به عنوان يك اولويت هميشگي، اصلاح دايمي و بهينه سازي در روش ها و افزايش بهره وري و كيفيت از توليد و مصرف است؛ چرا كه همواره شرايط در حال تغيير و تبدل است و لازم است تا بهترين روش ها مورد توجه قرارگرفته و در زندگي به كار برده شود. گاه اين اصلاحات پس از آن صورت مي گيرد كه روش هاي فسادانگيز و يا غيرمنصفانه يا غيرعادلانه اي در جامعه رواج يافته است. دراين صورت اولويت نخست، تدوين قوانين و روش هايي است كه بتواند فساد را از ميان بردارد. (هود، آيه88) پس از اصلاح فساد مي بايست در حوزه بهينه سازي در حوزه هاي توليد و توزيع و مصرف تلاش كرد و قانون گذاري كرد و سپس براي اجراي دقيق آن نظارت نمود. (كهف، آيات 93 تا 97، سبا آيات 12 و 13)
4- انتخاب كارگزاران شايسته: از ديگر نكاتي كه بايد به عنوان اولويت در حوزه اقتصادي مورد توجه قرارداد، انتخاب كارگزاران شايسته و نظارت بر عملكرد آنان است. حوزه اقتصادي به سبب شرايط فسادپذيري نيازمند انتخاب كارگزاران با ويژگي هاي خاص چون امانت داري و علم اقتصاد است. مراقبت از ثروت و قدرتي كه در دست اين كارگزاران است، امري است كه افزون بر شرايط انتخاب كارگزاران، نظارت دايمي و هميشگي را مي طلبد. اگر اختلاسي صورت مي گيرد و اموال خزانه هاي بانكي كشور به تاراج مي رود از آن روست كه قوانين به درستي نوشته نشده و خلأها و يا خلل قانوني وجود دارد، يا اين كه اگر قوانين درستي وجود دارد، در انتخاب كارگزاران در اين حوزه دقت لازم به عمل نيامده است و اگر انتخاب خوبي صورت گرفته، در نظارت كوتاهي شده است. بر اين اساس خداوند همه اين مراحل را مورد توجه قرار داده و خواستار قوانين خوب و كامل، انتخاب كارگزاران شايسته و نظارت دايمي و هميشگي شده است. (نساء، آيه 5؛ يوسف، آيه 55؛ كهف، آيات 93 تا 97)
5- برنامه ريزي مناسب: از ديگر اصول اقتصادي كه بايد به عنوان اولويت عمل اقتصادي همه مسئولان و نمايندگان ملت و دولت به آن توجه كنند، برنامه ريزي هاي اقتصادي مناسب با شرايط و مقتضيات زمان و مكان است. اگر لازم است تا در حوزه كشاورزي مثلا بهينه سازي شود تا آبياري به شكل پربهره انجام گيرد، بايستي برنامه ريزي دقيقي در اين باره انجام گيرد. خداوند گزارش مي كند كه حضرت يوسف(ع) با توجه به شرايطي كه كشور با آن مواجه بود، برنامه ريزي دقيق و كاملي انجام داد تا بحران را از سر بگذراند و مردم را در امنيت غذايي نگه دارد. (يوسف، آيات 47 تا 55) آن حضرت با توجه به بحراني كه مردم كشور مصر با آن مواجه بودند، طرح جهاد اقتصادي ريخت و با برنامه ريزي دقيق و كامل و مناسبي همه توان و ظرفيت اقتصادي كشور را در خدمت تامين امنيت اقتصادي و غذايي كشور قرارداد و مال و منابع مادي و انساني را براي تامين آن به كار گرفت. اين گونه بود كه توانست با يك برنامه ريزي دقيق و مناسب و اجراي يك طرح هفت ساله، دوره هفت ساله خشكسالي را طي كند. درحقيقت برنامه ريزي هاي ايشان نه تنها يك ساله يا كوتاه مدت نبود بلكه فراتر از برنامه پنج ساله ما بر يك برنامه ريزي هفت ساله مبتني بود. بايد بررسي شود كه دوره زماني هفت ساله چه تفاوتي با دوره پنج ساله زماني دارد و اگر مديريت هاي كلان كشوري از چهارساله به هفت ساله تغيير كند چه آثار و بركاتي خواهد داشت كه اين خود مسئله ديگري است كه بايد در جاي مناسب خود به آن پرداخته شود. اما ايشان با برنامه ريزي بلندمدت هفت ساله توانست چنان امنيت غذايي و رشد و شكوفايي براي مردم مصر به ارمغان آورد كه دوره سخت هفت ساله خشكسالي و قحطي را از سر بگذرانند و حتي مواد غذايي كشورهاي ديگر را تامين نمايد. البته مي توان از آيات قرآني در سوره يوسف اين معنا را به عنوان يك اولويت مهم اقتصادي به دست آورد كه امنيت غذايي يكي از مهمترين مسايل در حوزه اقتصادي و برنامه ريزي هاي آن است؛ چرا كه نخستين نياز انسان مسئله امنيت غذايي است و اگر اين حوزه تامين شود آرامش و امنيت غذايي موجب مي شود تا حوزه هاي ديگر اقتصادي نيز فعال شود و حتي حوزه هاي علمي و فرهنگي و اعتقادي و معنوي رشد مناسبي را تجربه كند.
6- مبارزه با انواع فساد اقتصادي: چنانكه گفته شد حوزه عمل اقتصادي حوزه فساد است. از اين رو اصلاح و نظارت دايمي در بخش هاي قانونگذاري و اجرا امري لازم و بايسته است. بنابراين يكي از اولويت هاي اقتصادي را بايد در فسادستيزي قرار داد. قوانين بايد به گونه اي نوشته شود كه از هر گونه زراندوزي و تكاثر و گردش ناسالم اقتصادي در جامعه جلوگيري كرد. اين مسئله كه مردم به جاي آنكه پول و ثروت خويش را در فعاليت هاي اقتصادي بكار گيرند، آن را به شكل سكه، كنز كنند و در گوشه اي بي هيچ تاثيرگذاري در توليد ثروت قرار دهند يك فساد اقتصادي است. از اين رو خداوند به شدت با هرگونه گردش ناسالم از جمله كنز و تكاثر و زراندوزي و خريد سكه و انباشت آن در كنج خانه مخالفت مي كند و مبارزه با آن را يك امر لازم مي داند. (حشر، آيه 7؛ توبه، آيات 34 و 35)
اين ها تنها نمونه هايي از اولويت هاي اقتصادي براي مسئولان و رهبران جامعه از جمله دولت و نمايندگان مجلس و كارگزاران نظام اسلامي است كه در اين نوشته كوتاه بدان اشاره شد. بي گمان تبيين همه اولويت ها نيازمند بررسي هاي دقيق تر و كارشناسانه تر و بازخواني مباحث اقتصادي در آيات قرآني و آموزه هاي اسلامي است. اما در اينجا به همين مقدار بسنده مي شود. باشد با توجه به همين اولويت ها كساني كه مسئوليت نظام اسلامي را به عهده دارند يك جامعه آرماني و نمونه را در عصر كنوني بازسازي و به عنوان الگو به جهانيان معرفي كنند.

 



دكاني در عرض مقام امامت

رضا شريفي
مشكلي كه در طول تاريخ وجود داشت و دارد اين است كه برخي خواسته و ناخواسته بدون در نظر گرفتن جايگاه و موقعيت خويش، خود را در مقامي در عرض مقام والاي خليفه خداوند و انسان كامل داراي عصمتي مي گذارند كه از مقام مخلصين به كسر لام به مقام مخلصان به فتح لام به فضل و عنايت الهي رسيده اند. آناني كه خداوند ايشان را به اراده و مشيت خويش تطهير كرده و به عنوان انسان ها و الگوهاي كامل معرفي نموده است. آناني كه به ربوبيت طولي خويش بر همه هستي تسلط دارند و هر چه را خواهند بدانند مي دانند و هر چه را بخواهند انجام دهند به حكم ما تشاء انجام مي دهند. اگر در بهشت براي بهشتيان بما تشتهيه الانفس و خواسته هاي جان و روان، همه چيز فراهم است، ايشان در دنيا و زمين چنين مقام و منزلتي دارا هستند. آنان به اذن الهي يعني همان ربوبيت طولي مي توانند هر كاري را انجام دهند و هر چه را خواهند تحقق بخشند و هر كسي را به مقام شايسته كمالي خويش رسانند.
ضرورت تمسك به اهل بيت(ع)
عده اي گمان باطل برده اند كه آنان را نيز در پيشگاه خداوندي همان مقام و منزلت است. از اين رو منافقان در عصر پيامبر(ص) استغفار پيامبر(ص) را همانند استغفار خويش مي شمردند كه شايد طريق قبول را بپيمايد. اين توهم و خيال باطل موجب شد تا خداوند به مقام و منزلت پيامبر(ص) اشاره كند و بفرمايد كه استغفار وي را همانند استغفار خويش نشماريد و به ايشان توسل جسته و او را وسيله رهايي و نجات خويش قرار دهيد و دست به دامان كرامت و شرافت ايشان دراز كنيد تا به مقام محبوبيت در نزد خدا برسيد. هر كسي كه مي خواهد محبوب خداوند شود تنها از طريق تمسك به خاندان عصمت و طهارت مي تواند به اين درجه نائل آيد چنانكه در قرآن مي فرمايد: هر كه مي خواهد محبوب خدا شود از من پيروي كند و همو مي فرمايد كه طريق من عشق و دوستي به اهل بيت(ع) است و اين كه هل الايمان الاالحب.
با اين همه برخي در همان عصر براي خود دكاني در عرض ايشان مي ساختند و در زمان امامان(ع) بودند كساني كه براي يادگيري احكام دين به خانه اهل بيت(ع) نرفته و راه به بيراهه رفتند و به ابوهريره ها و ديگراني كه خود چيزي در انبان تهي خويش نداشتند تمسك مي جستند.
شيخ صدوق محمدبن علي بن بابويه قمي در كتاب شريف علل الشرايع حديثي را آورده كه بسيار شگفت و جالب است و نشان مي دهد چگونه برخي ره گم كرده اند و به جاي اينكه به اصل، تمسك جويند به فرع و بلكه حتي به برگ هاي ريخته تمسك مي جستند. در روايت است كه پيامبر(ص) روزي در مسجد نشسته بود و به اصحاب گفت: اكنون مردي از اهل بهشت بر شما وارد مي شود. همه نگريستند ديدند كه ابوذر وارد شد.
پس از پايان جلسه هنگامي كه ابوذر از مسجد بيرون رفت برخي از اصحاب نيز در پي او رفتند و از او خواستند كه براي عاقبت به خيري آنان دعا كند.
ابوذر نگاهي به ايشان كرد و گفت: وقتي در چهره شما مي نگرم، شما را عاقبت به خير نمي يابم.
گفتند: چرا؟ ابوذر گفت: چه كسي به شما خبر داد كه من اهل بهشت هستم؟ گفتند: پيامبر(ص).
گفت: شما پيامبري كه از بهشت و دوزخ و آسمان ها خبر دارد و حتي اين خبر را به شما داده رها كرده ايد و به سراغ من آمده ايد. شما بايد اصل را مي گرفتيد و نه مرا.
در كتابي درباره عارف بزرگوار نخودكي اصفهاني آمده است كه روزي وارد دكان عطار روشن نهادي مي شود و از وي مي خواهد كه وي را نصيحت كند. عطار گفت: شما همان نخودكي معروف هستيد كه مي خواهيد از من پند و اندرز بشنويد؟ گفت: آري پندم ده كه بدان نيازمندم. عطار گفت: ظرفيت آن را داري؟ گفت: آري. عطار گفت: تو به خاطر كارهاي خوبي كه كرده اي و با تهجد و تلاش خويش، توانسته اي به مقامي برسي كه خداوند يك چك سفيد امضا به تو داده است ولي تو آن را در همين دنيا خرج كرده اي و چيزي براي آخرت خودت ذخيره نكرده اي. بيمار شفا مي دهي و زن نازا را با دعا بچه دار مي كني و كارهاي ديگر مي كني. تو با اين كارت به خودت خسارت زدي و اين غير از اين است كه مردم را از در خانه اهل بيت(ع) راندي و به سوي خودت كشيدي. تو همه اينها را به عنايت ائمه و امام رضا(ع) انجام مي دهي ولي دكاني در كنار آنان باز كردي تا مردم به سوي تو متمايل شوند.
اين داستان به اين معناست كه نخودكي خواهان اندرز بود و آن شخص به او مي فرمايد كه نكند كه در عرض امامان(ع) دكان بزند. هر چند كه خود نخودكي مي دانست كه اين توان را از امامان(ع) گرفته و در طول قدرت و عنايت ايشان عمل مي كند ولي ساده لوحاني هستند كه ايشان را مي بينند و امامان(ع) را فراتر از ايشان نمي بينند چنان كه برخي ها ابوذر را مي ديدند و پيامبر(ص) را نمي ديدند و يا حتي پيامبر(ص) و ديگر واسطه هاي فيض را مي بينند ولي خدا را نمي بينند.
هوشيار باشيم كه نه دكان بزنيم و نه مردم را از اهل بيت دور سازيم و نه ميان طول و عرض اشتباه كنيم و يا مردم را به اشتباه وادار سازيم.

 



خواب، برادر مرگ

اسحاق فتحي
انسان، با مرگ زندگي مي كند، ولي به عللي چند از آن غافل است. البته بسياري از مردم گرفتار غفلت مطلق نيستند، وگرنه اهل شقاوت و بدبختي ابدي مي شدند، اما دنيا به ظواهر و زينت ها و آرايه هاي زيبا و فريبنده اش واقعا دارالغرور است و اجازه نمي دهد كه انسان همواره دايم الذكر باشد و به ياد خدا به عنوان هدف و فلسفه حقيقي اين زندگي بيفتد. اصولا اينكه خداوند مي فرمايد: اذكروا الله ذكرا كثيرا، خدا را بسيار ياد كنيد، به اين معناست كه همه چيز را مي بايست جلوه خدا و نشانه اي از نشانه هاي او دانست و براساس همين لازم است مرگ را به عنوان نشانه اي از رجعت و بازگشت به او در نظر داشت و در جلوي چشم قرار داد.
دنيا، گذرگاه و نه قرارگاه
خداوند به اشكال گوناگون به مردم هشدار باش و انذار مي دهد كه دنيا جاي ماندن و قرار نيست بلكه پلي است كه انسان مي بايست از آن بگذرد و حيات دو روزه دنيا را براي آخرت هميشگي توشه راه قرار دهد. مرگ هشداري است به اين كه دنيا و انسان (بيهوده) آفريده نشده است و پس هر چيزي، ملكوت و باطني است كه بيانگر هدف نهايي آن است.
اما بسياري از مردم اهل غفلت هستند. از ويژگي هاي اهل غفلت آن كه چشم دارند، ولي نمي بينند، گوش دارند ولي نمي شنوند، قلب دارند ولي درك و فهم نداشته و حق و باطل را از هم باز نمي شناسند. اينان همانند چارپايان تنها مي خورند و مي خوابند و سرشار از شهوات هستند بلكه بدتر از آن هستند زيرا همه منابع و ابزارهاي شناختي و ادراكي را دارند ولي هيچ بهره اي از آن نمي برند پس مي بايست آنان را پست تر از جانوران در رده جامدات قرار داد كه سنگ خارا است بلكه از آن هم پست تر هستند كه از سنگ خارا آب برمي آيد ولي از ايشان هيچ نشانه اي از نرمي و انعطاف در برابر عظمت خداوند ديده نمي شود. پس اينان همان اهل غفلت واقعي هستند كه هيچ ذكر نداشته و هرگز ياد خدا و هدف و فلسفه آفرينش به دل هاي آنها نمي آيد. (اعراف، آيه 179)
اهل ذكر، ذاكر مرگ
اهل ذكر نه تنها اهل غفلت نيستند، بلكه اهل حضورند و همواره خداوند را در محضر خويش دارند با هر نشانه اي به ملكوت و باطن آن مي نگرند و خدا را به ياد مي آورند و در وراي هر چيزي حتي زيبايي هاي طبيعت و آرايه هاي شهوت انگيز و اشتهاآور آن، چكاد قله انسانيت يعني خدايي و رباني شدن را مي بينند و در پي آن مي روند.
از اين رو اهل ذكر، اهل ياد مرگ هستند و هر روز كه سر از خواب بر مي دارند مي گويند: الحمدلله الذي احياني بعد ما اماتني، خدا را ستايش و سپاس كه پس از ميراندنم مرا زنده و احيا كرد، چرا كه النوم اخ الموت، خواب برادر مرگ است.
نقل شده پيامبر مكرم اسلام هرگاه از خواب برمي خاستند ابتدا به سجده مي رفتند و اين حمد و سپاس را به جا مي آوردند: الحمدلله الذي احياني بعد ما اماتني و اليه النشور، الحمدلله الذي رد علي روحي لاحمده و اعبده، شكر مي كنم خدايي را كه مرا مجددا زنده كرد بعد از اين كه ميرانده بود، شكر مي كنم خدايي را كه بازگشت به سوي اوست، شكر مي كنم خدايي را كه روح مرا به من بازگرداند تا او را عبادت كنم و شكر او را به جاي آورم.
طبق آيات قرآن از جمله آيه 42 سوره زمر و نيز روايات خواب برادر مرگ است، خداوند در شب و هنگام خواب، ارواح انسان ها را توفي مي كند و مي گيرد و در زماني كه در نظر دارد، به ايشان بازمي گرداند و اگر عمر كسي به پايان رسيده باشد روح به بدن او باز نخواهد گشت. پس افزون بر اين كه مرگ با زندگي همزاد و آميخته است در هر خوابي مرگي را تجربه كرده و مي آزماييم ولي به اسباب دارالغرور فريفته مي شويم و سرگرم لعب و لهو دنيا مي شويم و از ذكر الهي از جمله ذكر مرگ و بازگشت و حساب و كتاب الهي و رستاخيز غافل مي گرديم.
رستاخيز زمين، يادآور رستاخيز جهان
انسان عاقل و ذاكر به هر چيز كه مي نگرد خدا را در پيش و پس و همراه آن مي بيند. هنگامي كه باراني مي بارد و زمين زنده و گياهان سبز مي شوند و خاك مرده زنده مي گردد، آدمي ياد خدا و هدف و فلسفه آفرينش مي افتد. از اين رو در روايات آمده است: «اذا رايتم الربيع فاذكروا النشور، هنگامي كه بهار را ديديد رستاخيز را ياد كنيد.
خداوند در آياتي از جمله آيه 24 سوره روم مي فرمايد: و از نشانه ها و آيات الهي آن است كه برق را به جهت خوف و طمع شما نشان مي دهد و از آسمان باران و آب فرو مي فرستد پس به وسيله آب باران، زمين پس از مرگش زنده مي شود. به درستي كه در آن نشانه هايي است براي كساني كه خردورزي مي كنند.
براين اساس انسان عاقل كسي است كه هر نشانه اي را يادآور خداوند مي داند و در پس هر چيزي خدا و اهداف آفرينش را مي بيند و مي يابد، چنان كه از رويش گياهان پس از بارش باران و فرارسيدن بهار زمين، انسان فلسفه آفرينش و حساب و كتاب رستاخيز را به ياد مي آورد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14