(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 2 خرداد 1391 - شماره 20215

اردكاني سريال «بابانظر» را مي سازد
سري جديدبرنامه «اسرا» در شبكه قرآن
رسانه ملي راز را برملا كرد
آسيب
گزارش تحليلي كيهان درباره تقابل دولت آذربايجان با خبرنگاران و رسانه هاي مستقل
از حبس خبرنگاران مسلمان تا آزادي همجنس بازان!
بحثي دوستانه با آنان كه به كن رفتند
به كجا چنين شتابان؟



اردكاني سريال «بابانظر» را مي سازد

جواد اردكاني براساس كتاب «بابانظر» سريال زندگي شهيد محمد حسن نظرنژاد را توليد خواهد كرد.
اردكاني درباره نگارش فيلم نامه بابانظر گفت: فيلم نامه اين سريال به سفارش شبكه اول سيما و تهيه كنندگي علي لدني آغاز شده است كه دراين سريال از بخشي از محتواي كتاب بابانظر هم استفاده خواهد شد.
وي درباره زمان بندي توليد اين سريال هم گفت: به هرحال با توجه به حجم كار و سنگيني اين پروژه، نگارش فيلم نامه اين اثر به يك سال زمان نياز دارد و كمترين زمان براي آماده شدن اين سريال سه سال است.
گفتني است، كتاب خاطرات شفاهي «بابانظر» حاصل گفت و شنود 36 ساعته حسين بيضايي با شهيد محمد حسن نظرنژاد معروف به بابانظر است كه مصطفي رحيمي آن را در18 فصل تدوين كرده است.


 



سري جديدبرنامه «اسرا» در شبكه قرآن

سري جديد برنامه «اسرا» از اول خرداد از شبكه قرآن سيما به نمايش درخواهد آمد.
اين برنامه در 50 قسمت با حضور كارشناسان قرائت استاد عبدالرضا صديق، آموزش اذان استاد حسينعلي شريف، حفظ استاد محمد مهدي بحر العلوم و آموزش مداحي توسط سعيد حداديان روي آنتن خواهد رفت.
برنامه اسرا هر شب از ساعت 22تا 23 به صورت زنده به روي آنتن مي رود.

 



رسانه ملي راز را برملا كرد

عليرضا قبادي
حكما دشمن شناسي را از ضروريات عقل دانسته اند. افراد يك جامعه كه به تعبير علماي علم اجتماع داراي هدف مشتركي هستند طبعا دشمنان مشتركي نيز خواهند داشت. شناساندن دشمناني كه درخلوت و جلوت براي ضربه زدن به يك جامعه نقشه مي ريسند و توطئه مي بافند از وظايف نخبگان و فرهيختگان آن جامعه است.
دشمنان جامعه اسلامي مدتهاست تيغ خون آلود جنگ هاي صليبي را از غلاف قلم فرو برده اند و لاف دوستي مي زنند. اما نرم نرمك اعتقاد و تفكر مسلمانان را درپاي مطامع استعماري خويش سرمي برند، براي شناسايي و شناساندن چنين دشمن سايه گون و دو دوزه بازي هوشياري و بصيرت لازم است.
رسانه ملي كه محل تجميع نخبگان دلسوز جامعه است چند سالي است در راستاي شناساندن ماهيت دشمنان اقدام به ساخت و پخش مجموعه هاي مستندي مي كند كه به حق داراي تاثيرات بسياري هستند.
يكي از شاخص ترين اين مجموعه ها، مستند راز آرماگدون است.
اين مجموعه سياسي كه درچهار سري 26 قسمتي (در مجموع 104 قسمت) با عنوان هاي «شواليه هاي معبد » «ارتش سايه ها»، «معبد تاريكي» و «پروژه اشباح» تهيه شده است محتوا و موضوعاتي نظير: نقش صهيونيسم درتاريخ سياسي ايران و پيدايش فرقه هايي نظير بابيت و بهائيت، فراماسونري، تاريخ روشنفكري درايران، بنيادهاي آمريكايي فعال در زمينه انقلاب هاي مخملي مانند سوروس، خانه آزادي، تاريخ مطبوعات، تاريخ سينما و... و حوزه هاي ديگر مرتبط با ناتوي فرهنگي را مورد بررسي قرار مي دهد.
اين برنامه عموماً براساس مستنداتي كه از منابع غربي به دست آمده است، به تحليل رفتارهاي نظام سلطه مي پردازد و چنان با برندگي پيش مي رود كه بسياري از محافل و مجامعي كه با انقلاب اسلامي دشمني بنيادين دارند را وادار به واكنش كرده است.
مركز اطلاعات تروريستي اسرائيل درگزارش سالانه خود طي سال هاي 2008 و 2009 درباره مجموعه راز آرماگدون آورده است:«اين مجموعه سعي دارد گرايش هاي ضد صهيونيستي ايران را تعقيب و به اصطلاح منويات و خواسته هاي انقلاب را عليه اسرائيل درجهان بازتاب دهد.»
اين درحالي است كه دانشگاه تل آويو درگزارشي صراحتاً به تأثيرگذاري اين برنامه اعتراف كرده است.همچنين درواكنش ديگري كه توسط سايت هاي بهايي صورت گرفت، قسمت هاي 19تا 22 از مجموعه 4 راز آرماگدون به عنوان بازتاب نظرات ضدبهايي جمهوري اسلامي دانسته شده و به محكوم كردن آن پرداخته شده است.به چالش كشيدن صهيونيسم و اولاد نامشروع آن از ويژگي هاي قابل توجه اين مجموعه است كه با كشاندن عرصه جنگ نرم به پشت خاكريزهاي دشمن آنان را در لاك دفاعي فرو برده است.
اما عجيب اين جاست كه برنامه اي با اين قوت كه توليد كننده آن نيز رسانه ملي است در زمان مناسبي پخش نمي شود . شبكه پخش كننده اين برنامه شبكه اي با مخاطبان خاص است. درعين حال براي پخش آن هم تبليغات شايسته اي انجام نمي شود.
همه اين ها در حالي است كه سريال طنز 90 قسمتي تلويزيون كه غير از اينكه اعتراض مخاطبان را به دليل ولنگاري همراه داشته باشد خاصيتي ديگري ندارد درپربيننده ترين شبكه ها و در بهترين ساعات پـخش و با بيشترين تبليغات روي آنتن مي رود.
اما پخش برنامه هايي همچون «راز آرماگدون» يا مستندهاي ديگري چون مجموعه «اشغال» كه به هجوم كشورهاي بيگانه به كشورمان طي جنگهاي اول و دوم جهاني مي پردازد و فجايع آن را به تصوير مي كشد و يا همچنين مستند «آب درهاون» كه به تلاش هاي شرق و غرب براي حفظ رژيم شاه پرداخته است در سايه بي توجهي برنامه ريزان قرار
مي گيرد.لذا جاي آن دارد كه مسئولين رسانه ملي كارنيكو را ناتمام نگذارند و دقت و دلسوزي از توليد تا پخش چنين مجموعه هايي را هدف توجه قراردهند.

 



آسيب

پژمان كريمي
به ياد دارم كه روزي درباره مفهوم اصيل معاصر بودن با شعرا و نويسندگاني به گفت وگو نشستم. جمله آنان بر آن بودند كه معاصربودن هنرمند، در پرتو مواجهه نگاه و هنر اهل هنر متعهد با مقتضيات و رويدادهاي معاصر معنا مي شود. به عبارتي ديگر، هنرمند معاصر، هنرمندي است كه نسبت به جهان اطراف اش و اقتضائات و بايستگي هاي روزگار بي تفاوت نيست، تاثير مي گيرد و از هنرش ابزاري كارگر مي سازد. در واقع هنرخود را وسيله اي براي واكنش نسبت به تحولات و ضروريات زمان قرار مي دهد. از اين ديدگاه، بسياري از اهالي ادب و هنر چون حافظ، مولانا و... درون دايره معاصران ديده مي شوند آنها اگرچه در قرون پيش مي زيسته اند اما گويي به دليل عبور از حجاب نفس و گذر از مدار حديث نفس، با ابزار هنر، خطاب به همه انسان ها در همه ادوار تاريخي سخن گفته اند.
چنان كه مي دانيد و پيداست، سينما هنري است كه به دليل جذابيت بيشتر، از قدرت شگرفي در تاثيرگذاري بر مخاطب برخوردار است. بنابراين عقلاني است كه در مسير توسعه و صيانت فرهنگي، جايگاه سينما، بطور دقيق و ويژه رصد شود تا به همراه آسيب شناسي و آفت زدايي، تقويت اين عرصه دستمايه قرار گيرد.
در رصد و بررسي صحنه «سينماي ايران» باآسيب هاي چندي روبه رو مي شويم كه يكي از آن؛ بي ترديد و بي تعارف، اندك بودن «شمار سينماگران معاصر» است!!
يعني سينماگراني كه:
يك- موقعيت خود را در جامعه امروزي بشناسند.
دو- نسبت به ظرفيت هاي جامعه خود آگاهي داشته باشند.
سه- با علم نسبت به تحولات عرصه بين الملل، نسبت جهان باجامعه خود را ارزيابي علمي نمايند.
چهار- به پشتوانه تعهد به ارزش هاي الهي تلاش كنند نسبت به رويدادهاي جهان واكنش درست و بايسته بروز دهند.
سينماي پيش از انقلاب يا همان دوران موسوم به «فيلم فارسي» (اگرچه به تبعيت از برخي منتقدان، اين عنوان را معرف دقيق سينماي سياه پيش از انقلاب نمي دانم) دچار عفونت مزمني بود كه ترديدي نسبت به نبود فيلم ساز معاصر به جاي نمي گذارد. اما در سينماي پس از انقلاب، تعدادي از سينماگران متعهد سر برآوردند كه به دليل تعهد خود - به عنوان پيش نياز معاصر بودن- حكم فيلم ساز يا سينماگر معاصر يافتند. اما آيا تعداد آنان براي تبلور «سينماي معاصر» به مفهوم دقيق، كفايت داشت و دارد؟
مسلماً خير!
اغلب فيلم سازان ايراني از «روز و موضوع هاي روز» به دور اند. چون به «دور»اند، نمي توانند در قبال پديده ها در قبال مسائل روز- به فرض داشتن دانش و قدرت ارزيابي- برداشتي درست نمايند و «برداشت» را در قالب اثر هنري به مخاطب ارائه كنند.
فيلم سازي كه از روز و اقتضائات آن به دور است، آيا مي تواند مدعي روزآمدي شود؟!
حتماً خير!
آيا مي تواند مدعي پيش بيني تحولات حال و آينده شود؟!
باز هم: حتماً خير!
آيا مي تواند ادعا كند در مسير ضرورت ها
ضرورت پاسخ به ابهامات و شبهات باوري و ملي، تاريخي و جغرافيايي و رو به آينده- گام برمي دارد؟!
و باز هم: حتماً خير!
فيلم سازي كه روز آمد نيست، اسير است. اسير زمان به وقت خودش! درمانده خويشتن است. او جز خود را نمي بيند. در پيله خودخواهي تقلا مي كند.
سينمايي كه با وجود فيلم سازان غيرمعاصر برپاست، سينماي متعهدانه نيست. سينماي بي درد است. سينماي انديشمند و ارزياب در شمار نمي آيد. شخصيت هنرمند، ديدگاه هنرمند و هنر هنرمند را با موقعيت ها و نسبت به پديده هاي گوناگون سياسي و اجتماعي و فرهنگي بايد سنجيد. هنرمند خاموش در برابر جهان و مسائل آن، نه تنها غير معاصر كه سترون است. وقتي فيلم «300» در نكوهش هويت ايراني ساخته شد، جامعه سينماي كشور چه كرد و چه واكنشي داشت؟
هنگامي كه فيلم سخيف «پرسپوليس» ساخته شد، جامعه سينمايي ما چه كرد؟
نسبت به ماجراي بحرين و سركوب مسلمانان آزادي خواه ، سينماي ما چه گامي برداشت؟
مي توان با پيش كشيدن رخدادها و پديده هاي بسياري، سينماي ايران را به تحليل بنشينيم و به سادگي هم دريابيم كه سينماي ما معاصر نيست!
ممكن است برخي فيلم سازان در توجيه معاصر نبودن، بگويند به دليل «مميزي» رو به موضوع هايي دارند كه سايه مميزي به آن قابل تصور نيست. در پاسخ به اين فيلم سازان بايد گفت آنچه مشمول مميزي است ديدگاه نارواست، نگاه متعهدانه كه لزوماً علمي است، هيچ گاه مشمول مميزي نمي شود. آيا مميزي، مانع پرداختن به رويدادهاي هولناك در مصر است؟ آيا مميزي مانع به تصوير كشيدن جنايات آمريكا در گوشه و كنار دنياست! آيا مميزي مانع توجه به رويدادهاي دفاع مقدس است؟ و...
معاصر نبودن سينماي ايران زمينه اي مناسب براي دشمنان ما فراهم كرده است.
در اين زمينه و مجال، عليه باورهاي ما فيلم مي سازند، عليه هويت ما فيلم مي سازند، تاريخ مان را تحريف مي كنند، ملت هاي مظلوم را تحقير مي سازند، استعمار را توجيه مي كنند و در برابر؛ فيلم سازان ما در چنبره غفلت و كم دانشي و استعداد اندك، سوداي دگر دارند!

 



گزارش تحليلي كيهان درباره تقابل دولت آذربايجان با خبرنگاران و رسانه هاي مستقل
از حبس خبرنگاران مسلمان تا آزادي همجنس بازان!

شيدا اسلامي
بيش از 1600 خبرنگار قرار است مراسم «يوروويژن» و «گي پاراد» (رژه همجنسگرايان) را در كشور مسلمان و شيعه آذربايجان كه طي سه روز در فاصله روزهاي بيست ودوم تا بيست وششم ماه مه برگزار مي شود، پوشش دهند، اما اين طور كه معلوم است، فضاي رسانه اي اين كشور هنوز هم تحمل حضور خبرنگاراني مثل «آنار بايراملي» خبرنگار بازداشت شده «شبكه جهاني سحر» در جمهوري آذربايجان ر

 



بحثي دوستانه با آنان كه به كن رفتند
به كجا چنين شتابان؟

مصطفي انصافي
در دوران خردسالي هربار نامي از فستيوال (شما بخوانيد جشنواره) فيلم كن به گوشم مي رسيد ناخودآگاه يادكن و سولقان خودمان مي افتادم، آخر آن روزها تنها تفرج گاه تابستاني ما حرم امام زاده داوود(ع) بود كه از مسير پرپيچ و خم كن و سولقان مي گذشت، اين مسير در عين ترسناك بودن براي ما جذبه هايي پنهان داشت و از اين رو بود كه نامش همواره در ذهنمان حك شد و به همين دليل هر بار نام جشنواره كن را مي شنيدم ياد دهكده كن مي افتادم. زياد نگذشت كه عقلم قد داد و به جهلم واقف شدم و فهميدم كه جشنواره فيلم كن كه هر ساله در اواخر ارديبهشت برگزار مي شود در منطقه كن فرانسه واقع شده كه از شهرهاي جنوبي اين كشور محسوب مي شود. البته آن جا هم خوش آب و هواست و شنيده ايم كه جوي روان دارد و باغ هاي خرم، درست عين كن و سولقان خودمان و هر ساله عده اي از سينماگران اجنبي و اجنبي زده گرد هم جمع مي شوند و دور هم فيلم مي بينند و بالاخره به يكي هم جايزه نخل طلا مي دهند. مي گويند جشنواره فيلم كن معتبرترين جشنواره سينمايي جهان است، البته اين را ما نمي گوييم و تاييدش هم نمي كنيم.
امسال هم طبق سال هاي گذشته اين جشنواره در همان منطقه در حال برگزاري است وعده اي سينماگر به سوداي صاحب نام شدن گرد هم آمده اند و چشم به دست داوران دوخته اند تا ببينند كه جمع داوران انگشت سبابه خود را به سمت كدامين فيلم مي چرخانند تا مخاطبان گل بارانش كنند و نام آن فيلمساز هم در بين سينماروها و سينمابين ها خوش بدرخشد و رقم دستمزدش گزاف تر شود.
تا اينجاي قضيه هيچ ابهامي وجود ندارد و همه چيز معلوم است ولي در اين ميان لكه هايي وجود دارد كه تفسيرناپذيرند و يا حداقل ذهن من به تفسير آنان قد نمي دهد. يكي از اين نقاط ابهام خيز اين است كه چه دليل دارد يك لشكر از مسئولين محترم فرهنگي و سينمايي كشور ما از سوي وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامي به سوي اين جشنواره گسيل داده شوند تا در آن حضور به هم رسانند؟ به واقع شگفتي ما از نبود دليل است و اينكه هدف از اين كار چيست و قرار است چه بازخوردي داشته باشد و الا بخيل نيستيم كه چشم مسافرت خارج از كشور مسئولين را نداشته باشيم. مسئولان ما از سويي مي گويند كه سينماي ايران نماينده اي در اين جشنواره سينمايي ندارد و از سويي ديگر خود جمعي را رهسپار ديار فرنگ مي كنند تا از آن جا خبر بياورند. آيا آنها هم مثل فانتزي دوران كودكي من رفته اند تا پاي در رودخانه كن و سولقان بيندازند و هندوانه اش را نوش جان كنند يا اينكه حامل ماموريتي در حوزه سينما هستند؟ اگر فرض دوم درست باشد كه هست چرا پيش از رفتن مثلاً در كنفرانسي مطبوعاتي دلايل ضرورت چنين ماموريتي بيان نمي شود و حرفي از آن به ميان نمي آيد؟ از آن گذشته مگر نه اين است كه ما مي گوييم جشنواره هايي مثل اسكار، برلين و كن واجد اهداف سياسي بوده و به طور كامل در خدمت استكبار و نظام سلطه سرمايه داري هستند؟ حال با اين اوضاع چه جاي دارد تا جمعي از مسئولان جمهوري اسلامي ايران به يك چنين جشنواره اي بروند؟
براي سينمايي كه دغدغه اسلامي بودن دارد چه دليلي هست كه با دست آويختن به آن، مسئولان فرهنگي خود را به جشنواره اي بفرستد كه سراسر سياسي مي خواندش و ابزار جنگ نرم عليه كشور خودش و مگر نه اين است كه مي گوييم آنان به دنبال سياه نمايي از وضع جامعه ما هستند تا ما را پيش جهانيان سرشكسته كنند؟ اين پرسش جامعه مسلمان ايراني از مسئولين فرهنگي كشور است كه همه موارد يادشده را شما مسئولين به ما گوشزد كرديد، ولي چرا پاي عمل كه رسيد وجهه بين المللي برايتان مهم تر شد؟
اين تناقضات در عرصه هاي فرهنگي بيش از ديگر عرصه هاي ما به چشم مي خورد و روز به روز هم به دامنه آن افزوده مي شود. آيا به نظر مسئولان فرهنگي وقت زمان حل چنين ابهاماتي فرا نرسيده؟ مسئولان فرهنگي ما يك روز يك پديده را نقد و يا حتي نفي مي كنند و فرداي همان روز به واسطه يك حكم و يا ابلاغيه آن را تاييد مي كنند! وقت آن رسيده تا يك بار براي هميشه اين تناقضات را حل كنيم و در فكر تدوين برنامه اي طولاني مدت براي عرصه فرهنگ كه سينما هم جزيي از آن است، باشيم تا تكليفمان با خودمان و ديگران روشن شود و جشنواره كن را با كن و سولقان اشتباه نگيريم، تا مگر براي ماموريت هاي فرهنگي دليل و هدف داشته باشيم، تا مگر نفي ديروزمان را امروز تاييد

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14