(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


يکشنبه 11 تير 1391 - شماره 20245

چراغ راه
حكايت خوبان
دعا و افزايش روزي
سلوك عارفانه
آموزه هاي اخلاقي در كلام اباصالح(عج)
آثار اعمال در قرآن(5)
مكر و حيله


چراغ راه

ضرورت امام شناسي
قال الباقر(ع): لوان الامام رفع من الارض، لماجت الارض باهلها كما يموج البحر باهله.
امام باقر(ع) فرمود: اگر امام (حجت خدا) از روي زمين برداشته شود، اهل زمين گرفتار امواج و اضطراب و پريشاني مي گردند، همان گونه كه اهل دريا دچار امواج و طوفان مي شوند. (1)

1- كمال الدين، باب 21 ح 9
 


حكايت خوبان

شرايط آخر الزمان
پيامبر اعظم(ص) مي فرمايد: زماني بر مردم خواهد آمد كه خدايشان شكم و قبله شان زنان و دينشان پول و شرافتشان وسايل زندگي آنان است. از ايمان جز نامش و از اسلام جز اثرش و از قرآن جز خواندنش باقي نمي ماند. مساجدشان از نظر ساختمان آباد و دلهايشان از هدايت ويران است. دانشمندانشان بدترين مردمان خدا روي زمين هستند. در چنين زماني خداوند آنان را به چهار چيز گرفتار مي كند: ستم سلاطين، گرسنگي و قحطي، ظلم و ستم فرمانروايان و حاكمان و هم چنين ستم قضات. اصحاب شگفت زده شده گفتند: اي رسول خدا آيا آنان بت پرست هستند؟ فرمودند: آري هر درهمي نزد آنان بت است1.
هم چنين از امير مومنان علي(ع) روايت شده كه فرمود: در آخر زمان و نزديك به رستاخيز كه بدترين زمان هاست، زناني پيدا مي شوند كه بي حجاب و عريان هستند و خودشان را براي غير شوهرانشان آرايش مي كنند. آنان داخل شوندگان در آشوب ها و فتنه ها هستند و به مسايل جنسي و شهواني گرايش دارند و به سوي خوشگذراني ها و لذت ها مي شتابند و حرام را حلال مي دانند و در دوزخ جاودانند2.

1-بحار الانوار، ج 22، ص 455
2-من لايحضر الفقيه، ج 5، ص 21
 


دعا و افزايش روزي

پرسش:
اينكه گفته مي شود براساس آموزه هاي وحياني دعا يكي از مهم ترين عوامل موثر در افزايش رزق و روزي انسان است، چگونه قابل تبيين است؟ لطفا به نحو اجمال توضيح دهيد.
پاسخ:
بدون ترديد براساس آموزه هاي وحياني و فرهنگ ديني، عوامل موثر در افزايش رزق انسان، منحصر در عوامل مادي و ظاهري از قبيل سرمايه، كار و تلاش، تدبير و آينده نگري و... نيست بلكه عوامل ديگري در ازدياد رزق و روزي انسان موثر است كه از نوع عوامل معنوي و باطني محسوب مي شوند كه از جمله آنها دعا است. دليل عقلاني اين مطلب هم روشن است زيرا براساس جهان بيني توحيدي گنجينه هاي نعمت در خزائن الهي نهفته است كه با كليد «راز و نياز» مي توان آنها را گشود و به قدر «نياز» از آن بهره گرفت.
علي(ع) در اين رابطه در نهج البلاغه نامه 31 مي فرمايند: «از او در كارهايت استعانت مي جويي و از خزائن رحمتش چيزهايي مي خواهي كه جز او كسي قادر به اعطاء آن نيست، مانند: عمر بيشتر، تندرستي بدن، و وسعت روزي، خداوند كليدهاي خزائنش را در دست تو قرار داده، زيرا به تو اجازه داده كه از او درخواست كني. بنابراين هرگاه خواستي مي تواني به وسيله دعا درهاي نعمت خدا را بگشايي و باران رحمت خدا را فرود آوري».
آري دعا سلاح چند منظوره مؤمنان است كه از آن، در زمينه هاي نظامي، اقتصادي، سياسي و... استفاده كرده و مشكلات خود را حل مي كنند. دعا، در ميدان كارزار، پشتوانه روحي رزمندگان و عامل غيبي پيروزي آنان و در ميدان اقتصاد، موجب افزايش رزق آنان مي شود.
پيامبر گرامي اسلام(ص) پيوسته مؤمنان را بر به كارگيري اين سلاح تشويق نموده و مي فرمايند: «دعا، اسلحه مؤمن و عمود (خيمه) دين و نور آسمان ها و زمين است. آيا شما را به سلاحي كه شما را بر دشمنانتان پيروز و رزقتان را جاري كند، راهنمايي كنم؟
- آري اي رسول خدا!- خدايتان را شبانه روز بخوانيد، چرا كه دعا سلاح مؤمن است. (مكارم الاخلاق، ص 268) بالاتر از بهره مندي مادي از دعا، بهره برداري معنوي از آن است كه در مقايسه دو بهره مادي و معنوي، سود مادي تنها بهانه اي براي به دست آوردن سود معنوي است.
امام صادق(ع) حكمت روشن نبودن راه تأمين رزق مؤمنان را، ايجاد زمينه اي براي زياد دعا كردن آنان دانسته و مي فرمايند: «خداوند عزوجل، ارزاق مؤمنان را از راه هاي غيرقابل پيش بيني براي آنان قرار داده است تا با نشناختن راه تأمين رزق خود، زياد دعا كنند.» (وسايل الشيعه، ج 17، ص 51)
 


سلوك عارفانه

ضرورت اصلاح زبان سالك
(عزيز سالك بايد) در همه خيرات جدي (و كوشش) داشته باشد و مخصوصا اهتمامي در تاديب زبان مباركش نمايد كه هيچ يك از اعضا به درجه آن «لازم الرعايه و صعب التاديب و العلاج» (مراقبتش لازم و تاديب و درمانش مشكل) نيست. خلاصه امر آن به درجه اي مشكل است و رعايت آن خطير (و بزرگ) و آفات آن خطرناك است كه با اينكه قطعا شرافت حقيقت كلام بر «صمت» و «سكوت» مسلم است، اطباي روحاني يعني انبياء و اوليا و حكما مطلق سكوت را ترجيح داده اند و فرموده اند: «ان كان كلامك من فضه فسكوتك من ذهب» اگر سخنت ارزش نقره را داشته باشد. سكوتت ارزش طلا را دارد. (ديوان امام علي(ع)، ص 69)، بالجمله (سالك) بايد اين را بداند كه تاثير و مدخليت زبان اختصاص به بعضي از موجودات ندارد، بلكه از واجب تعالي - جل جلاله - گرفته تا آخر درجه ممكنات، به تصديق و تكذيب و بدگويي و ثنا، راه دارد و خلاصه به دو كلمه، گوينده را از «اعلي درجه عليين» به «اسفل الدركات» و از «اسفل الدركات» به «اعلي عليين» مي برد. به يك كلمه ناسزا كه مي گويد، خود را كافر و نجس و به عذاب خالد (و دائم) مبتلا مي كند و در درجات فسق به يك كلمه، چند گناه كبيره از قبيل افترا و غيبت و شماتت مومن و قتل هزاران نفوس از اوليا، و ريا و كبر و تزكيه نفس و غير اين ها ممكن است مرتكب شود و عمل زبان ابدا مومنه و زحمتي ندارد و مخصوصا آفاتش خيلي باريك و دقيق و تشخيص آنها براي بزرگان، محل اعتنا و تامل است. اين است كه روايت شده است كه «حضرت سيد انبياء (محمد(ص)) با انبياي ثلاثه اجتماع كرده و هر يك چيزي فرمودند به اين عنوان كه «هركس فلان عمل را بكند به كتاب من عمل نموده است» آن حضرت فرمودند: «هركس زبانش را اصلاح نمايد، به تمام قرآن عمل كرده است!» اين فقره در پيش علماي اخلاق از كلمات معجز نشان حضرت محسوب مي شود. 1

1- رساله لقاءا...، ميرزا جواد ملكي تبريزي، ص 116

 


آموزه هاي اخلاقي در كلام اباصالح(عج)

خليل منصوري
ما همواره در انتظار منجي و مصلح بزرگ بشريت، حضرت اباصالح المهدي(عج) هستيم؛ چرا كه انتظار داريم در دولت كريمه آن حضرت(عج) انسان ها و جامعه اخلاقي را در جهان تجربه كنيم و بهشت كوچك و سعادت دنيوي را به دست آوريم. در جهاني زندگي كنيم كه بي عدالتي و بداخلاقي در آن نباشد و همه چيز بر پايه عدالت و اخلاق سامان يافته باشد.
اما پرسش اين نوشتار اين است كه ما خود تا چه اندازه براي تحقق آنچه آرمان بزرگ و مقدس ماست، تلاش كرده و مي كنيم و تا چه اندازه نسبت به دنياي اخلاقي امام زمان(عج) شناخت داريم؟ آيا تاكنون غيراز انتظار و آرزوي ظهور و تحقق دولت كريمه آن حضرت(عج) به آموزه هايي كه ايشان بدان اعتقاد دارد و خواهان تحقق آن است، انديشيده ايم و يا حتي خوانده ايم؟ چه رسد كه بدان عمل كرده و مانند هر عاشق شيدايي خانه را براي يار آذين بسته باشيم؟
نويسنده در مطلب حاضر با مراجعه به برخي آموزه هايي كه در همان مدت كوتاه حضور حضرت و از طريق هاي بسيار محدود به دست ما رسيده است، كوشيده خواسته هاي ايشان را بيان كند تا دل ها و جامعه خودمان را بدان آذين بنديم و در انتظار يار نشينيم.
منتظران واقعي، انسان هاي اخلاقي
هركسي كه در انتظار ميهمان مهم و عزيزي باشد روزها بلكه هفته ها و ماه ها برنامه ريزي مي كند و همه جوانب و ابعاد چگونگي پذيرايي را بررسي كرده و شرايط و بستر را به گونه اي فراهم مي آورد تا در زمان موعود هيچ مشكلي پيش نيايد و به بهترين وجه از ميهمان خود پذيرايي كند.
دلشوره و دل نگراني كه ميزبان دارد او را آرام نمي گذارد و دمي برجاي خود بند نمي آيد و هميشه اين سو و آن سو مي رود تا همه چيز را فراهم آورده و بارها و بارها بررسي و ارزيابي كند تا چيزي را كم نگذارد. هرگز ديده نشده است كه منتظري در گوشه اي بنشيند و هيچ كاري نكند و در درون نيز آرام باشد و هيچ دلشوره و دلواپسي نداشته باشد.
منتظران واقعي حضرت امام زمان(عج) به عنوان منجي بشريت نيز همواره دل نگران هستند و دمي آرام و قرار ندارند؛ چرا كه منتظر بزرگترين مصلح براي بزرگترين و شگفت انگيزترين رخداد تاريخ بشريت هستند. آنان در انتظار آن هستند كه همه حقيقت دعوت پيامبران از آدم(ع) تا خاتم(ص) و همه تلاش هاي اولياء و اوصياي الهي در آن زمان به دست اباصالح مهدي(عج) به بار نشيند و امام(عج) با ظهور خويش برگه زرين تاريخ بشريت را بنگارد و بر همه معترضان هستي از فرشتگان مقرب تا ابليس ملعون اثبات كند كه بشر شايستگي خلافت الهي را داراست.
در آن زمان است كه ماموريت پيامبران براي ساخت جامعه جهاني عادل به دست توده هاي عدالت خواه و براساس كتاب و سنت الهي (حديد، آيه 25) به پايان مي رسد و تعليم و تزكيه پيامبران (جمعه، آيه 2 و آيات ديگر) به نتيجه مي رسد و بعثت پيامبر(ص) براي اتمام مكارم اخلاقي و انسان اخلاقي تحقق مي يابد؛ چرا كه انسان هاي اخلاقي مي توانند نخستين اصل و حكم اخلاقي عقل يعني عدالت را تحقق بخشند و جامعه عدالت محور را با مديريت امام زمان(عج) و برنامه هاي عقل و وحي اجرايي كنند.
به سخن ديگر، منتظران واقعي كه جامعه عدالت محور را مي خواهند، خود انسان هاي اخلاقي هستند؛ زيرا توانسته اند نخستين و سخت ترين اصلي اخلاقي را ابتدا در خود پياده كنند تا جامعه اي عدالت محور ايجاد شود؛ چراكه اجراي عدالت همواره درمورد خود شخص بسيار سخت و دشوار است و كمتر كسي حاضر است كه عدالت را عليه خود به اجرا درآورد هر چند كه همه، خواهان اجراي عدالت عليه ديگران و به نفع خود هستند.
اگر انساني بتواند عدالت را همان گونه كه به نفع خود مي خواهد در جايي كه عليه او خواهد بود اجرايي كند، آن شخص واقعاً انسان كامل و اخلاقي است؛ زيرا اجراي عدالت عليه خود بسيار سخت و يا حتي غيرممكن است. جالب اين است كه قرآن اجراي عدالت را عليه خويشان از سوي شخص بسيار سخت مي داند و لذا فرمان مي دهد كه عدالت را حتي اگر عليه خويشان خودتان باشد اجرا كنيد و از اجراي عدالت كوتاه نياييد: يا أيها الذين آمنوا كونوا قوامين بالقسط شهداء لله ولو علي أنفسكم أو الوالدين و الأقربين ان يكن غنيا أو فقيرا فالله أولي بهما فلا تتبعوا الهوي أن تعدلوا و ان تلووا أو تعرضوا فان الله كان بما تعملون خبيرا؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد، پيوسته به عدالت قيام كنيد و براي خدا گواهي دهيد، هرچند به زيان خودتان يا به زيان پدر و مادر و خويشاوندان شما باشد. اگر يكي از دو طرف دعوا توانگر يا نيازمند باشد، باز خدا به آن دو از شما سزاوارتر است. پس، از پي هوس نرويد كه در نتيجه از حق عدول كنيد و اگر به انحراف گراييد يا اعراض نماييد، قطعاً خدا به آنچه انجام مي دهيد آگاه است. (نساء، آيه135)
همين معنا در آيه 152 سوره انعام نيز دوباره تكرار شده و از مردم خواسته شده تا حق و عدالت را در همه حال مراعات كنند و هرگز هيچ عاملي اجازه ندهد تا از اجراي عدالت و حق در گفتار و عمل كوتاه بيايند و ظلمي را روا دارند و تنها عاملي كه مي تواند مجوز براي كوتاه آمدن باشد، ناتواني و عدم استطاعت خواهد بود، وگرنه اگر به هر دليل ديگري چون دوستي و دشمني و خويشي و بي كسي يا نفع و ضرر خود و ديگر، از گفتن حق و اجراي عدالت كوتاهي كنيد، نه تنها گناه كرديد بلكه نشان مي دهد كه ايمان نداريد. امام صادق(ع) فرمود: مؤمن بر مؤمن هفت حق دارد كه واجب ترين آنها گفتن حق است، گرچه به زيان خود و بستگانش تمام شود.
براساس آموزه هاي اسلامي، به پاداشتن عدالت هم، تكليفي واجب و لازم است و هم، لازمه ايمان است. مؤمن مي بايست در عدالت خواهي چنان باشد كه عدالت خواهي و انجام آن جزو خلق و خوي و منش او باشد؛ چراكه قوامين به معناي كسي كه دايم و هميشه و در همه حال عدالت را برپا دارد و اجرا كند و سود و ضرر خود يا خويشان يا دوستان يا دشمنان يا هر عامل ديگري نمي تواند اصل عدالت و اجراي آن را مخدوش سازد. (نساء، آيه135)
اگر جامعه انساني به چنان جايگاهي رسيد مي توان اميدوار بود كه عدالت جهاني امكان پذير است و سعادت و خوشبختي را همه مردم در جهان تجربه خواهند كرد.
از آيات قرآن به دست مي آيد كه انسان مومن و منتظر واقعي مي بايست قوام (با تشديد واو) به عدالت و قسط و برپادارنده آن در همه حال باشد؛ چرا كه اين نخستين و سخت ترين اصل اخلاقي است كه عقل و شرع بدان حكم كرده اند و انجام آن برابر با انساني اخلاقي است؛ زيرا چنين گرايشي نشان دهنده حق طلبي انسان است و انسان حق طلب هرگز گرايشي به هيچ نوع باطل از جمله بي عدالتي و ظلم و گناهان ديگر نخواهد داشت.
از اين رو گفته مي شود كه منتظران واقعي اباصالح مهدي(عج) و دولت عدالت محور جهاني آن حضرت، انسان هاي اخلاقي هستند؛ چرا كه انسان برپادارنده حق و عدالت در همه حال، در اوج كمال اخلاقي قرار دارد.
براي تحقق اين عدالت جهاني به دست حضرت مهدي(عج) منتظر، بايد خود منش عدالت خواهي و قيام به آن را دارا باشد و خلق و خوي خود را بر آن پرورش داده باشد. آن حضرت(عج) براي مبارزه با بي عدالتي قيام مي كند و كسي كه منتظر قدوم آن حضرت(عج) است نبايد خود جزو قاسطين و عدالت خوران باشد كه ظلم و بيداد روا مي دارند. اگر آن حضرت مي فرمايد: انا الذي املاها عدلا كما ملئت جورا؛ منم كه زمين را از عدالت لبريز مي كنم، چنانكه از ستم آكنده است. (بحارالأنوار، ج 52، ص 2) در حقيقت مي گويد من ضد جور و بي عدالتي هستم و با هر كسي كه خلق و خوي بي عدالتي دارد جهاد و مبارزه خواهم كرد. در اين صورت منتظري كه خود ظالم و جابر است در برابر امام زمان(عج) خواهد بود. پس در حقيقت چنين منتظري در انتظار مقابله و جهاد عليه امام زمان است؛ چرا كه هرگز عدالت و ظلم در كنار هم نخواهد بود بلكه عليه يكديگر است.
كسي كه حقوق مالي امام زمان (عج) و وجوهات شرعي را نمي دهد و در اموال خود از حقوق آن حضرت(عج) دارد و آميخته با مال ايشان مصرف مي كند، چگونه مي تواند مدعي انتظار و قيام به عدالت باشد درحالي كه اين عدالتي كه به ضرر اوست را اجرا نمي كند و به پا نمي دارد. آن حضرت(عج) در اين باره مي فرمايد: و اما المتلبسون بأموالنا فمن استحل شيئا منها فأكله فانما يأكل النيران؛ اما كساني كه اموال ما را در دست گرفته اند، پس هر كس چيزي از آن را مباح شمارد و بخورد همانا آتش خورده است. (بحارالانوار، ج 53 ص 181)
آن حضرت(عج) در جايي ديگر مي فرمايد: و من أكل من أموالنا شيئا فانما يأكل في بطنه نارا و سيصلي سعيرا؛ كسي كه از اموال ما چيزي بخورد همانند اين است كه آتش را مي خورد و به زودي به جهنم خواهد رسيد. (بحارالانوار، ج 53 ص 183)
حضرت مهدي(عج) خطاب به محمدبن جعفر اسدي فرمودند: و أما ما سئلت عنه من أمرمن يستحل ما في يده من أموالنا أو يتصرف فيه تصرفه في ماله من غير أمرنا فمن فعل ذلك فهو ملعون و نحن خصماوه يوم القيامه ؛ اما آنچه در مورد كسي پرسيدي كه اموال ما در دست اوست و حلال مي شمارد يا بدون دستور ما در آن تصرف كند همان گونه كه در مال خود تصرف مي كند، پس كسي كه چنين كند، ملعون است و ما روز قيامت دشمنان او خواهيم بود. (كمال الدين و تمام النعمه، ص 520، ح 94)
حضرت مهدي(ع) همچنين فرمودند: بسم الله الرحمن الرحيم لعنه الله و الملائكه و الناس أجمعين علي من استحل من أموالنا درهما؛ به نام خداوند بخشنده مهربان، لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم جهان بركسي باد كه درهمي از اموال ما را حلال بداند (و در آن تصرف كند) (بحارالانوار، ج 35 ص 183)
حق خواهي درتنهايي
منتظر واقعي همان گونه كه عدالت خواه و حق طلب درهمه حال حتي عليه خود است، هرگز از كمي تعداد و يا تنهايي خود پيمودن راه حق وحشت نمي كند؛ چرا كه حق را شناخته و در مسير آن گام برمي دارد و از آن كوتاه نمي آيد. اگر همه مردم با او همراه باشند يا او را تنها بگذارند هيچ وحشت و ترسي به دل ندارد.
اين خصوصيت همه مومنان است؛ زيرا ايمان به خدا همان گونه كه موجب خشيت و خوف از خداست؛ زيرا عظمت الهي را درك مي كند و خود را در برابر آن عظمت هيچ مي بيند، پس نسبت به هرگونه تخلف خوف دارد و در برابر عظمت الهي خاشع و خاضع و ذليل است، اما با پشتوانه اي چون عظمت و جلال الهي در برابر هر كس و چيزي مي ايستد و هيچ ترس و خوفي از كسي نخواهد داشت.(بقره، آيه 150، مائده، آيات 33 و 44)
امام زمان (عج) و ديگر پيشوايان دين اين گونه بوده و هستند و تنها از خداوند خشيت دارند و در برابر عظمت و جلال او هراسان و ترسان هستند (همان و نيز انسان، آيات 8 تا 01) از اين رو در هنگام نماز بلكه حتي پيش از آمادگي براي ورود بدان چون هنگام وضو گرفتن رخسار زرد و تن لرزان مي شوند چنانكه درحالات امامان علي (ع) امام حسن (ع) و امام سجاد (ع) و ديگران روايات شده است كه چون وضو مي ساختند و به نماز مي ايستادند بدنشان به لرزه مي افتاد و رنگ رخسارشان زرد مي شد. (تاريخ يعقوبي، ص 303 و منابع ديگر)
اما همين پيشوايان كه در برابر خدا چنين هراسان و اهل خشيت و خوف بودند، در برابر دشمنان، با صلابت (منافقون، آيه 8) و مقتدر بودند و هيچ گاه كوتاه نمي آمدند (فتح، آيه 92)
امام زمان (عج) نيز اينگونه خلق و منش و كنش دارد.چنانكه آن حضرت (عج) خود مي فرمايد: ان الله معنا، فلا فاقه بنا الي غيره و الحق معنا فلن يوحشنا من قعد عنا؛ خدا با ما است و نيازمند ديگري نيستيم. حق با ما است و باكي نيست كه كسي از ما روي بگرداند. (الغيبه ، شيخ طوسي، ص 582).
هركس مي خواهد ببيند آيا او شيعه درجه يك و از ياران درجه يك حضرت مهدي هست يا نه؟ علامتش اين است كه برپايه اين حديث خودش را ساخته باشد كه هرگز از آن حقي كه يافته دست برندارد حتي اگر همه عالم عليه او باشد و او تنها باشد. وقتي شما طلايي در دست داريد و همه بگويند كه اين سنگ بي ارزشي است تو چون مي داني و يقين داري كه اين طلا است هرگز آن را دور نمي اندازي حتي اگر همه اهل زمين بگويند.
در سيره امام خميني (ره) اين منتظر واقعي، آمده است كه براي او مرده باد و زنده باد فرقي نداشت.
مي گويند يكي از بزرگان نزد امام رفت و گفت. طرفداران بني صدر به من جسارت مي كنند.
امام به آن فرمود: چه صدايي مي آيد؟ او مي گفت: گوش داديم و ديديم كه مردم در پشت ديوار مي گفتند:«روح مني خميني - بت شكني خميني» امام فرمود: اگر مردم تهران، پشت اين ديوار بگويند: زنده باد خميني، يا بگويند مرگ بر خميني درمن اثر ندارد.
در حالت مدرس نيز آورده اند كه طرفداران رضاخان در مجلس جمع شدند و مرگ بر مدرس مي گفتند. مدرس گفت: اگر همه عالم مرگ بر مدرس بگويند به تنهايي مي گويم زنده باد مدرس.
كسي كه حق را شناخت و وظيفه اش را دانست به وظيفه و تكليف خود عمل مي كند و تنهايي او در حق و مسيري كه يافته او را وحشت زده نمي كند چنانكه همراهي همه مردم جهان نيز مايه دلگرمي و آرامش او نمي شود؛ زيرا اين اطمينان را از جايي ديگر با ذكر الهي يافته است (رعد، آيه82) و تنها از خداوند خشيت دارد. (فاطر، آيه82)
مؤمن منتظر مي بايست اين گونه باشد و اگر راه حق را كه همان راه حضرت مهدي(عج) و ولايت اوست يافت بايد در همان راه پايدار باشد و استقامت ورزد. (هود، آيه211؛ فصلت، آيه03) هرگز از تنهايي راه وحشت نكند و عدالت را عليه خود نيز برپا دارد، هرچند كه او را سفيه و بي خردي بدانند كه دنياي خودش را تباه ساخته است.
منتظر واقعي مي داند كه عضويت در گروه حزب الله (مائده، آيه65؛ مجادله، آيه22) و گروه المنصورون (صافات، آيه271) بدون آزمون هاي سخت و فتنه هاي بزرگ و شديد امكان پذير نيست و اينكه اگر مدعي ايمان شود، او را رها كنند خيالي بيهوده است (عنكبوت، آيه2؛ حجرات، آيه41) پس همواره در انديشه و عمل، آماده فتنه هاست تا به عنوان صحابي و حواري آن حضرت(عج) پذيرفته شود. (آل عمران، آيه25؛ صف، آيه41)
امام زمان(عج) مي فرمايد: و أنا أعوذ بالله من العمي بعد الجلاء و من الضلاله بعد الهدي و من موبقات الأعمال و مرديات الفتن فانه عز و جل يقول: الم أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا آمنا و هم لا يفتنون؛ به خدا پناه مي برم از كوري بعد از روشنايي و روشن بيني و از گمراهي بعد از هدايت و از چيزهايي كه موجب نابودي اعمال مي شود و به او پناه مي برم از آزمايشهاي هلاك كننده. زيرا خداوند متعال فرمايد: آيا مردم تصور مي كنند همين كه گفتند ايمان آورديم رها مي شوند و مورد آزمايش قرار نمي گيرند؟ (بحارالانوار، ج53 ص091)
كساني كه به عنوان منتظران واقعي و شيعه و مؤمن امام زمان(عج) مي خواهند شناخته شوند و در آن حزب درآيند مي بايست خود را اين گونه آماده آزمون هاي سخت چون تنهايي در ميان خلق كنند و از مرده باد مردمان وحشت نكنند و هرگز از راهي كه انتخاب كرده اند نوميد نشده و باز نمانند و ترديد روا مدارند.
امام زمان(عج) در ميان مردم حضور دارد هرچند كه ظهور ندارد. بر اعمال ايشان شاهد است و دوست و دشمن را مي شناسد و شيعه و دوستدار خويش را مورد توجه و عنايت قرار مي دهد. در روايت است كه حتي در موسم حج به ميان مردم مي آيد و با ايشان حج مي گذارد: عن محمدبن عثمان العمري رضي الله عنه قال، سمعته يقول: والله ان صاحب هذالأمر ليحضرالموسم كل سنه ، فيري الناس و يعرفهم و يرونه و لا يعرفونه؛ محمدبن عثمان عمري (نائب امام مهدي(عج)) گويد: از حضرت شنيدم كه مي فرمودند: به خدا قسم! صاحب الامر هر سال در مراسم حج حضور پيدا مي كند و مردم را مي بيند و آنان را مي شناسد و مردم او را مي بينند، ولي او را نمي شناسند. (كمال الدين و تمام النعمه، ص440 ح8)
اينها گوشه هايي از آموزه هاي اخلاقي آن حضرت(عج) است كه منتظران واقعي مي بايست بدان عمل كنند تا جزو اين گروه به شمار آيند. باشد كه اين گونه باشيم و تنها انتظار، لقلقه زبان نباشد يا از كساني نباشيم كه در انتظار جنگيدن همراه ايشان هستيم چون رباخوار و عدالت خوار و خمس خوار و مانند آن دشمنان آن حضرت(عج) هستند و در حقيقت در انتظار جنگ با عدالتي هستند كه ايشان مي خواهد به پا دارد. كسي كه در حق خود عدالت را روا مي دارد بي گمان نسبت به ديگران روا خواهد داشت و كسي كه منش و خلق و خوي او بيداد و ظلم است نمي تواند يك شبه تغيير كند و عدالت خواه شود و در حزب الله وارد شده و در كنار آن حضرت عليه عدالت خواران باشد.
 

 


آثار اعمال در قرآن(5)

مكر و حيله

علي كامران
يكي از كارهايي كه در بين منافقان، كفار و مشركان و افراد بي تعهد و دور از ارزشهاي انساني رايج است، مكر و حيله و حقه زدن به ديگران است.
مكر در زبان فارسي نوعا مترادف حيله، حقه، نقشه هاي شيطاني و- به اصطلاح دوز و كلك- مي باشد در حالي كه اين واژه در زبان عربي با آنچه گفته شد، تفاوت زيادي دارد.
مفسر تفسير نمونه در اين باره نوشته است:
«مكر» در لغت عرب با آنچه در فارسي امروز از آن مي فهميم تفاوت بسيار دارد «در فارسي امروز مكر» به نقشه هاي شيطاني و زيان بخش گفته مي شود، در حالي كه در لغت عرب هر نوع چاره انديشي را «مكر» مي گويند كه گاهي خوب و گاهي زيان آور است.
در كتاب «مفردات راغب» هم آمده است: المكر صرف الغير عما يقصده «مكر اين است كه كسي را از منظورش باز دارند» (اعم از اين كه منظورش خوب باشد يا بد).
در قرآن مجيد نيز گاهي «ماكر» با كلمه «خير» ذكر شده مانند:والله خيرالماكرين: «خداوند بهترين چاره جويان است.»
و گاهي «مكر» با كلمه «سييء» آمده است مانند: ولايحيق المكر السييء الا باهله: «نقشه و انديشه بد جز به صاحبش احاطه نخواهد كرد.»
از آنچه گفته شد مي توان فهميد كه كلمه «مكر» به معني «نقشه» و چاره انديشي براي برطرف كردن مشكل يا بازداشتن كسي از كاري و يا رسيدن به مقصد و مقصودي است.
اكنون چنانچه اين امر در عرصه كارهاي خير و دفع شر مورد استفاده قرار گيرد مثبت و اگر براي كارهاي باطل، ستم كردن، مبارزه با حق و... مورد سوءاستفاده قرار گيرد منفي و زشت و پليد مي باشد.
واژه «مكر» و مشتقات آن بيش از چهل بار در آيات قرآن به كار رفته است.
معاني مكر در برخي آيات قرآن
مكر در بعضي از آيات قرآن با اين معاني بكار رفته است:
-و (دشمنان عيسي) مكر و تدبير خود را (براي كشتن او) به كار بستند، خداوند نيز تدبير و نقشه خود را (براي حفظ او) به كار برد و خداوند بهترين تدبيركننده است. (آل عمران54)
- و البته كساني كه پيش از آنها بودند مكرها كردند ولي (برايشان فايده نداشت زيرا) همه تدبيرها و مكرها براي خداست (رعد42)
- همانا كساني كه قبل از آنها بودند (نيز) مكر ورزيدند، پس قهر خداوند به سراغ پايه هاي بناي آنها آمد، آنگاه سقف از بالاي سرشان بر آنها فرو ريخت و از آنجايي كه فكرش را نمي كردند، عذاب الهي آمد (نحل 26)
- فرعون به ساحران گفت: اين حيله اي است كه شما درباره اين شهر انديشيده ايد...(اعراف123)
-(قوم ثمود) دست به تدبير بزرگي زدند ما نيز به تدبير بزرگي دست زديم، ولي آنها نمي فهميدند... و همگي را هلاك كرديم.(نمل 51-50)
و...
آثار مكر در آيات قرآن
بي اثر كردن مكر كفار (آل عمران 54)، گرفتار شدن مكاران در قهر و عذاب الهي (نحل26) هلاكت مكاران(نمل 51) فرو رفتن مكركنندگان در زمين(نحل 46)، غرق شدن مكاران در آب (غافر45) و (نوح22)، نوشته شدن مكرها توسط فرشتگان و محاصره شدن مكاران در بلاي الهي (يونس 22-21)، بازگشت مكر و حقه به مكاران (انعام123)، خواري و ذلت مكاران (انعام124)، عذاب سخت مكاران(فاطر10)، عذاب ناگهاني مكاران(اعراف99)، عذاب اخروي مكاران(سبا 33)، قلع و قمع شدن مكاران توسط عذاب الهي (فاطر43)، گمراهي مكاران از حق (رعد33)، هلاكت مكاران(نمل51)، و رسوايي مكاران(يوسف31).
خداوند متعال در آيات متعدد قرآن تأكيد فرموده است كه مكر و حقه و حيله و تقلب مكاران به ضرر خودشان تمام مي شود و نه فقط آنها به مقاصد دنيوي و مادي خود نمي رسند بلكه برعكس، گرفتار نقشه متين، بزرگ و بدون اشتباه و خطاي الهي شده و دنيا و آخرت خود را هم از كف مي دهند!
مثلاً در آيه 10 سوره فاطر مي فرمايد:
كساني كه با حقه و حيله نقشه هاي بد مي كشند، عذاب سختي برايشان است و مكر (و تلاش فاسد) آنها نابود مي شود (و به جايي نمي رسد).
مفسر تفسير نمونه ذيل اين آيه نوشته است:
«كساني كه نقشه سوء مي كشند، عذاب شديدي براي آنهاست» (والذين يمكرون السيئات لهم عذاب شديد).
«و تلاش و كوشش آلوده و ناپاك و فاسدشان نابود مي گردد، و به جايي نمي رسد» (ومكر اولئك هو يبور).
گرچه اين فاسدان مفسد، چنين مي پندارند كه: با ظلم و ستم و دروغ و تقلب مي توانند عزتي براي خود كسب كنند و مال و ثروت و قدرتي به دست آورند اما در پايان كار، هم عذاب الهي را براي خود فراهم ساخته اند، و هم تلاشهاي آنها بر باد مي رود.
كساني بودند كه: به گفته قرآن «خدايان ساختگي را مايه عزت خود مي پنداشتند» (و اتخذوا من دون الله الهه ليكونوا لهم عزا).
منافقاتي بودند كه: خود را عزيز، و مؤمنان را ذليل مي پنداشتند و «مي گفتند: اگر به مدينه بازگرديم، عزيزان، ذليلان را بيرون خواهند كرد»! (يقولون لئن رجعنا الي المدينه ليخرجن الاعز منها الاذل).
افراد ديگري بودند كه، قرب فراعنه را مايه عزت خويش تصور مي كردند، يا از گناه و ظلم و ستم، آبرو مي طلبيدند، اما همگي سقوط كردند، و تنها ايمان و عمل صالح است كه به سوي خداوند عزيز بالا مي رود!
همانطور كه گفته شد اگر چه مكر در لغت به معني «هرگونه چاره انديشي است، اما در مواردي به معني چاره انديشي هاي توأم با فساد به كار مي رود كه آيه مورد بحث، از آنهاست.
«سيئات» هم در آيه فوق، همه زشتيها و بديها را اعم از بديهاي عقيدتي يا عملي را شامل مي شود.
و اين كه: بعضي آن را به توطئه هاي مشتركان براي كشتن يا تبعيد كردن پيامبراسلام(ص) از «مكه» تفسير كرده اند، در واقع يكي از مصاديق آن را بيان كرده اند، نه تمام مفهوم آن را.
مفسر تفسير نور هم ذيل آيه مذكور نوشته است:
افرادي كه براي انجام بدهاي نقشه مي كشند، برايشان عذاب سختي است و نيرنگ آنها است كه تباه مي شود.
بر اين اساس، از مجموعه آيات قرآن كه در خصوص مكر است استفاده مي شود كه:
1- مؤمنان اهل حقه و حيله زدن به ديگران خصوصاً فريب ساير مؤمنان در جامعه اسلامي نمي باشند.
2- كفار، مشركان و منافقان اهل حيله و حقه هستند و مؤمنان بايد با هوشياري كامل، فريب ظاهرسازي ها و دغلبازي هاي آنها را نخورند.
3- مكر مكاران در نهايت به آنها بازمي گردد و آنها را در دنيا خوار و ذليل و بي آبرو و در آخرت گرفتار عذاب شديد الهي مي نمايد.
4- خداوند متعال در كمين مكاران است و چنانچه مومنان تقوا پيشه سازند از مكر آنها در امان مي مانند.
5- مكر و حيله، انسان مكار را از راه حق و حقيقت دور مي سازد و در كوره راه هاي گمراهي نابود مي سازد.
6- خداوند متعال براي مؤمنان متقي، راههاي ضربه نخوردن از مكر مكاران و مقابله با نقشه هاي گناه آلودشان را آموخته است.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14