(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 29 تير 1391 - شماره 20260

بازخواني خطبه شعبانيه رسول اكرم (ص)
فضايل ماه مبارك رمضان
حريم خصوصي و هتك آبرو در آموزه هاي قرآن
اهميت طهارت روحي در تأثير گذاري بر مخاطب


بازخواني خطبه شعبانيه رسول اكرم (ص)

فضايل ماه مبارك رمضان

در آخرين روزهاي ماه شعبان رسول گرامي اسلام ضمن ايراد خطبه اي براي مردم، به بيان فضايل و اهميت ماه مبارك رمضان پرداختند و وظايف يك مسلمان واقعي و مؤمن حقيقي را براي تمام نسلها در طول تاريخ تشريح كردند. اين توصيه ها چراغي روشن فراروي همه كساني است كه قصد دارند با شست وشوي جان و روح خويش در جاري زلال ماه مبارك رمضان، لياقت قرب به درگاه ذات ياري تعالي را بيابند و در رديف مهمانان حقيقي ضيافت الله قرارگيرند.
ترجمه اين خطبه را بخوانيد:
¤ ¤ ¤
اي مردم!
ماه خدا با بركت و رحمت و آمرزش به سوي شما رو كرده است.
ماهي كه نزد خدا، بهترين ماههاست و روزهايش بهترين روزها و شبهايش بهترين شبها و ساعتهايش بهترين ساعتهاست.
ماهي كه در آن شما را به مهماني خدا دعوت كرده اند و شما در آن از اهل كرامت خدا شده ايد.
نفسهاي شما در آن ثواب تسبيح و ذكر خدا دارد و خواب شما ثواب عبادت.
اعمال شما در آن پذيرفته است و دعاهاي شما مستجاب، پس، از پروردگار خويش با نيت هاي راستين و دلهاي پاك، بخواهيد كه توفيق روزه اين ماه و تلاوت قرآن در آن را به شما عنايت فرمايد. شقي و بدبخت، آن كسي است كه در اين ماه بزرگ، از آمرزش خدا بي بهره شود.
در اين ماه با گرسنگي و تشنگيتان، گرسنگي و تشنگي روز قيامت را بياد آوريد.
به فقيران و درماندگان كمك و تصديق كنيد.
به پيران و كهنسالان احترام ارج بنهيد.
به كودكانتان ملاطفت و مهرباني كنيد.
با خويشاوندان رفت و آمد داشته باشيد.
زبان خود را از گفتار ناشايست نگاه داريد.
ديدگاه خود را از ديدن ناروا و حرام بپوشانيد و گوش هايتان را از شنيدن آنچه نادرست است، بازداريد.
با يتيمان مردم مهرباني كنيد تا بعد از شما با يتيمان شما مهرباني كنند.
از گناهان خود به سوي خدا توبه و بازگشت كنيد.
در اوقات نماز، دستهاي خود را به دعا برداريد، زيرا كه وقت نماز، بهترين ساعتهاست و در اين اوقات، حق تعالي با رحمت، به بندگانش مي نگرد و اگر با او مناجات كنند، پاسخشان دهد و چنانچه او را ندا كنند لبيكشان گويد و اگر از او بخواهند عطا كند و چون او را بخوانند مستجابشان گرداند.
اي مردم!
جانهايتان در گرو اعمال شماست. پس با طلب آمرزش از خدا، آنها را از گرو، خارج كنيد.
پشت شما از بار گناهان سنگين است، پس با طول دادن سجده ها، آنها را سبك گردانيد و بدانيد كه حق تعالي به عزت خود سوگند ياد كرده است كه نمازگزاران و سجده كنندگان در اين ماه را عذاب نكند و در روز قيامت آنها را از آتش دوزخ در امان دارد.
اي مردم!
هركه از شما روزه دار مؤمني را در اين ماه افطار دهد، نزد خدا پاداش بنده آزاد كردن و آمرزش گناهان گذشته اش را خواهد داشت.
برخي از اصحاب گفتند: يا رسول الله! همه ما قادر به انجام آن نيستيم. حضرت فرمود: با افطار دادن روزه داران، از آتش جهنم بپرهيزيد، اگر چه به نصف دانه خرما و يا به يك جرعه آب باشد.
اي مردم!
هر كه اخلاق خود را در اين ماه نيكو كند، از صراط، آسان بگذرد، آن روز كه قدمها، بر آن بلغزد.
هر كه در اين ماه كارهاي غلامان و مستخدمان خود را سبك گرداند، خدا در قيامت حساب او را آسان كند.
هر كه در اين ماه از آزار رساندن به مردم خودداري كند، حق تعالي، روز قيامت، خشم خود را از او باز دارد.
هر كه در اين ماه يتيم بي پدري را گرامي دارد، خدا او را در قيامت عزيز گرداند.
هر كه در اين ماه صله رحم كند و با خويشان بپيوندد، خدا او را در قيامت به رحمت خود واصل گرداند و هر كه در اين ماه رابطه اش را با خويشان خود قطع كند، خداوند در قيامت رحمت خود را از او دريغ نمايد.
هر كه در اين ماه نماز مستحبي بپا دارد، خداوند او را از آتش جهنم برهاند و كسي كه نماز واجبي بجا آورد، خداوند ثواب هفتاد نماز واجب در ماه هاي ديگر را به او عطا كند.
هر كه در اين ماه بسيار بر من صلوات فرستد، خداوند كفه سبك اعمال او را سنگين گرداند.
كسي كه در اين ماه يك آيه از قرآن تلاوت كند، ثواب كسي را دارد كه در ماه هاي ديگر قرآن را ختم كرده باشد.
اي مردم!
درهاي بهشت در اين ماه گشوده است، از پروردگار خود بخواهيد كه آنها را بر روي شما نبندد و درهاي جهنم در اين ماه بسته است، از خدا بخواهيد كه آنها را بر روي شما نگشايد.
شياطين در اين ماه در غل و زنجيرند. از خدا بخواهيد كه آنها را بر شما مسلط نگرداند.
علي(ع) مي فرمايد: در اين حال از جا برخاسته و عرض كردم، اي پيامبر خدا! برترين اعمال در اين ماه چيست؟
حضرت فرمود: اي ابالحسن! برترين اعمال در اين ماه پرهيز از محرمات است.
(وسايل الشيعه، كتاب روزه، بحارالانوار، ج96 ص157)

 


حريم خصوصي و هتك آبرو در آموزه هاي قرآن

عليرضا شعاعي
آنچه در پي مي آيد بررسي ديدگاه قرآن درباره حريم خصوصي افراد و هتك آبرو و حرمت آنان است كه درآن نويسنده با پرداختن به 3 اصل اساسي اجتماعي دراسلام، راهكارهاي قرآني براي حفظ حريم خصوصي افراد را مورد بررسي اجمالي قرارداده است.
بي گمان اسلام اخلاقي ترين دين و مكتبي است كه درجامعه بشري ظهور كرده است. پيامبراكرم (ص) در تبيين آموزه هاي قرآني كه تزكيه نفس را هدف از بعثت پيامبران برشمرده (سوره جمعه آيه 2) مي فرمايد: اني بعثت لاتمم مكارم الاخلاق؛ من به هدف اتمام و اكمال فضيلت هاي اخلاقي درميان بشر برانگيخته شده ام.
اگر آيات و آموزه هاي قرآني و نبوي را تحليل كنيم درمي يابيم كه بيشتر آموزه هاي آن يا به طور مستقيم مرتبط به مساله اخلاق است و يا در نهايت در راستاي ارزش هاي اخلاقي و تحكيم آن صادر شده است. از اين رو، آموزه هاي حقوقي، عبادي، جزايي و قضايي اسلام در بردارنده اصول اخلاقي است و حوزه اي نيست كه متاثر از ارزش ها و اصول اخلاقي نباشد. درحوزه مسائل سياسي كه حيله گري و فريب در آن به عنوان ارزش تلقي مي شود، سياست اسلام مبتني بر صداقت، شفافيت سازي و روشنگري به دور از هرگونه فريب و نيرنگ و سياست ضد ارزشي و اخلاقي است. درسخنان اميرمومنان (ع) اين مساله به روشني بيان شده و آن حضرت درباره سياست اسلامي خود و سياست هاي مكارانه معاويه، به نقد سياست هاي معاويه مي پردازد و روش وي را دور از اصول اصلي و ارزشي سياست اسلامي بر مي شمارد. از نظر ايشان، سياست معاويه كه مبتني بر كياست و فراست از نظر برخي از منتقدان روش ها و سياست هاي اميرمومنان (ع) بوده، سياست دغل كاري و فريب است و اگر آن حضرت خود نيز مانند روش سياسي معاويه عمل مي كرد، درحوزه كياست و فراست به معنا و مفهوم معاويه اي، گوي سبقت را از همگان مي ربود.
اسلام براي گسترش و تحكيم اصول و ارزش هاي اسلامي از همه ظرفيت ها و فرصت ها بهره گرفته است. آموزه هاي دستوري آن به اشكال مختلف دراين راستاست. براي جلوگيري از سوء استفاده از ارزش هاي اخلاقي، قوانين سختي را بيان داشته است.
چنان كه براي حفظ اصول ارزشي نيز آموزه هاي حقوقي، قضايي و جزايي وضع كرده است. از اين رو حفظ حريم خصوصي افراد به عنوان يك ارزش اخلاقي مورد توجه و نظر قرار گرفته و گزاره هاي شناختي و حياني به همراه آموزه هاي دستوري صادر شده است.
3 اصل بنيادين اجتماعي در اسلام
دراسلام سه اصل از جايگاه خاصي برخوردار است و هر فرد انساني از آن بهره مند است.
اصولي كه بنياد اجتماع برآن نهاده شده و روابط انسان با انسان با آن تنظيم مي شود. سه اصل حفظ جان و مال و عرض به عنوان اصولي اساسي از جايگاه ويژه اي برخوردار است. در همه آموزه هاي اجتماعي اسلام حفظ اين اصول به عنوان اصل احكام بر احكام و قوانين و روابط اجتماعي مدنظر قرارگرفته است و همانند عدالت هركجا كه اصلي با اين سه اصل مخالفت كند به طور خودكار از اعتبار و حجت خارج مي شود مگر آنكه دليل محكم و استواري در برابر اين سه اصل حاكم وجود داشته و آن را تخصيص بزند. به عنوان نمونه اصل، حرمت جان انسان است و جايز نيست كه كسي به جان كسي متعرض شود و به آن آسيب برساند. با اين همه تنها در صورتي قتل فردي جايز شمرده مي شود كه دليل و برهان قوي وجود داشته باشد و براين اصل اولي چيره شود، چنانكه شخصي فردي را به قتل برساند كه در اين صورت به جهت حكم قصاص، مستوجب مرگ مي شود. با اين همه شرايط آنچنان تغيير نمي يابد كه در مجازات وي تشديد شود و يا حتي عرض و آبروي فرد مورد تعرض قرار گيرد.
وجوب حفظ آبروي انسان
آبرو به معناي عرض، اعتبار، حرمت، شرافت و وجاهت انسان مورد تاكيد اسلام و به عنوان يكي از اصول سه گانه در همه احكام، حضور جدي دارد. در آيات قرآني از آبرو به عنوان وجاهت و عفت ياد شده است (آل عمران آيه 45 و نيز احزاب آيه 69) و از فضاحت و بي آبروئي افراد منع شده و پرده از عيب كسي برداشتن و آبروي وي را ريختن به عنوان گناه مورد نكوهش قرار گرفته و متعرضان به آبروي افراد را به مجازات سختي تهديد كرده است.(حجر آيه 68).
در برخي روايات حرمت آبروي مومن از حرمت خانه كعبه بالاتر دانسته شده است ريشه توجه اسلام و قرآن به مسئله آبرو و عرض انساني را بايد در جايگاه ارزشي همه انسان ها در بينش و نگرش قرآني جست. قرآن، انسان را موجودي برخوردار از كرامت و شرافت ذاتي دانسته و دربيان مقام ارزش ذاتي انسان مي فرمايد: ولقد كرمنا بني آدم؛ به درستي ما فرزندان آدم را كرامت و شرافت بخشيديم و بزرگوار كرديم. (اسراء آيه 70) از نظر قرآن، همه نوع بشر بدون تفاوت در رنگ و نژاد و دين و قوميت از شرافت ذاتي برخوردارند و بايد به عنوان انسان، گرامي داشته شوند. (حجرات آيه 13) تاكيد بر شرافت انسان به عنوان حقي عام و فراگير، يكي از مهم ترين ويژگي ها و شاخصه هاي اسلام است. در هيچ دين و آئيني اينچنين مقام انسان مورد اهتمام و ارزش گذاري نيست.
از اين رو هيچ تفاوتي ميان فردي با فردي ديگر نيست و اگر اسلام شرافت ديگري براي شخصي افزون بر شرافت ذاتي اثبات مي كند به جهت تسليم در برابر خدا و تقواي الهي است كه در اين صورت افزون بر شرافت و كرامت ذاتي از ارزش كرامت عرضي نيز برخوردار مي شود و مصداق تفضيلي بزرگوارتر مي گردد و به حكم: ان اكرمكم عندالله اتقاكم(حجرات آيه 13)، از نوع برتري عرضي بهره مند مي شود كه اين برتري تنها در برخي از احكام دنيوي براي فرد سودمند است هرچند كه در آخرت اين برتري نمود و بروز واقعي مي يابد و انسان متقي به بهشت درمي آيد و انسان غيرمتقي به دوزخ آتشين فروافكنده مي شود. بنابراين كرامت ذاتي انسان، موجب مي شود كه در دنيا از مهمترين حقوق انساني خود يعني حفظ جان و مال و عرض بهره مند شود.
در قرآن بيان شده است كه انسان به طور فطري و طبيعي خواهان حفظ آبرو و عرض خود است. از اين رو در داستان بهشت آدم(ع) و درخت ممنوع مي خوانيم كه آنان به هنگام پديدار شدن بدن برهنه شان، به جهت حيا، خود را با برگ هاي درختان پوشاندند. (اعراف آيه 22) همين گرايش فطري موجب شد تا انسان به پوشش نيازمند شود و خداوند به عنوان يك منت و نعمت، لباس را براي پوشش جسمشان فرو فرستاد تا افزون بر پوشش و وحفظ تن از گرما و سرما به عنوان زينت از آن بهره مند شوند. (اعراف آيه 26)
حريم خصوصي
حريم خصوصي به معناي محدوده خاص هر شخص است كه ديگران نمي توانند در آن محدوده وارد شوند و يا متعرض آن گردند. حريم خصوصي مي تواند در سطوح متعدد مورد توجه قرار گيرد. گاه مراد از حريم خصوصي سطح كاملا شخصي آن است كه حتي زن و فرزندان به عنوان نزديك ترين اشخاص به وي نمي توانند به آن نزديك شوند. گاه مراد از حريم خصوصي، بخشي از حوزه انساني است كه ارتباط با ديگران و جامعه ندارد. مي توان از آزادي فكري، مذهبي، انتخاب اقامتگاه، مكاتبات شخصي و مانند آن به عنوان حريم خصوصي افراد ياد كرد.
حريم به معناي آنچه كه از پيرامون خانه و عمارت كه بدان متعلق باشد، و مكاني كه حمايت و دفاع از آن واجب است و خصوصي به معناي شخصي، داخلي و هرچه كه زندگي خصوصي اشخاص را در نظر بگيرد (فرهنگ هاي معين؛ دهخدا؛ عميد) به كار رفته است. كلمات حرم، حرمت، احترام، تحريم با حريم، هم ريشه اند.
از لحاظ حقوقي حريم از حرمت به معناي منع است؛ زيرا تعرض ديگران به حق صاحب حريم ممنوع است. (نگاه كنيد: ترمينولوژي حقوقي، دكتر جعفر جعفري لنگرودي، جلد سوم) حريم نهر، حريم رودخانه، حريم دريا، حريم جاده، حريم ملك و مانند آنها از جمله مصاديق آن مي باشد. بنابراين، حريم خصوصي به معناي مكان و محلي است كه اختصاص به فرد داشته و دفاع از آن واجب و تعرض نسبت به آن ممنوع مي باشد.
حريم خصوصي به شكل حقوقي، سياسي و اخلاقي مي تواند مورد توجه قرار گيرد و از منظرهاي مختلف مي توان آن را تحليل و تبيين كرد. در هر رويكردي قواعد و مباحث و مؤلفه هاي خاص خود را دارد. در اينجا كوشش مي شود تا در حد امكان به ابعاد مسئله از ديدگاه قرآن پرداخته شود.
در آموزه هاي قرآن بر حفظ حريم خصوصي افراد تأكيد شده است. مهمترين عنصر در مسئله حريم خصوصي و اصلي ترين مؤلفه مسئله، آبروي اشخاص است. در آموزه هاي نبوي آنچنان بر مسئله آبرومندي تأكيد شده كه دستور داده شده كه فرد بايد آبروي خود را حرمت دارد و در حفظ آن كوشش كند. از پيامبر گرامي(ص) نقل شده كه فرمود: ان اعراضكم عليكم حرام كحرمه يومكم هذا في شهركم هذا في بلدكم هذا؛ آبروي شما بر شما حرمت دارد؛ همان گونه كه عيد قربان در ماه ذي الحجه و در سرزمين مكه حرمت دارد. (ابن كثير ج 4 ص 229) و اميرمؤمنان مي فرمايد: آبروي خود را هدف تيرهاي سخنان مردم قرار ندهيد. (نهج البلاغه ص 683 نامه 69)
راهكارهاي قرآن براي حفظ حريم خصوصي
قرآن براي حفظ حريم خصوصي و آبروي اشخاص به برخي از مسايل به صورت مصداقي توجه مي دهد. به عنوان نمونه از كساني ياد مي كند كه دست نياز به سوي ديگران دراز نمي كنند و آبروداري مي كنند. (بقره آيه 273) به اين معنا كه انسان به طور فطري از اينكه دست نياز به انسان هاي ديگر دراز كند ناخشنود و ناراضي است، از اين رو كساني كه عفت را پيشه خود مي كنند و آبروداري مي كنند مورد تشويق قرار گرفته اند. در مقابل، به توانگران دستور مي دهد كه به وظيفه خود عمل كنند و دستگير نيازمندان باشند تا حريم خصوصي افراد حفظ شود و آبروي نيازمند به جهت فقر اقتصادي مورد تعرض قرار نگيرد و ارزش و شرافت و كرامت آدمي پايمال نشود از اين رو صدقه پنهاني (بقره آيه 271) و منت نگذاشتن در هنگام صدقه دادن (بقره آيات 262 و نيز 264) مورد تشويق قرار گرفته است.
بي گمان هتك آبروي اشخاص و اتهام و نسبت دادن امور زشت و ناپسند به ديگران يكي از زشت ترين رفتارهاي انساني است و مردم به طور فطري آن را ناپسند مي دارند. قرآن از نسبت دادن فحشا به اشخاص برحذر مي دارد. از آن جايي كه هتك حرمت و بي آبرو كردن اشخاص، از متهم كردن آنان به امور زشت و فحشا، شديدتر و پيامدهاي ناگوارتري در زندگي خانوادگي و اجتماعي آنان در پي دارد، حفظ آبرو به شكل قانون درآمده و براي متهم كردن ديگران، مجازات سختي در دنيا و آخرت پيش بيني شده است كه هشتاد تازيانه براي اهل قذف از نمونه هاي اين احكام تشديدي است. (نور آيه 4 و 23؛ احزاب آيه 58)
در آيه 148 سوره نساء از بيان بدي هاي ديگران بازداشته است تا ضمن حفظ حرمت و كرامت و شرافت آدمي از دامن زدن به فحشا و منكر جلوگيري كند. در آيه11 و 12 سوره حجرات نيز از تمسخر، عيب جويي و يادكرد به لقب هاي زشت و زننده نهي كرده و غيبت را عاملي براي ريختن آبروي اشخاص دانسته است. همچنين از تجسس در اسرار ديگران كه مي تواند موجبات بي آبرويي و كشف اسرار ايشان باشد برحذر داشته و از هرگونه گمان بد در حق ديگري بازداشته است. بهتان زدن و نسبت كار زشت خود به ديگري نيز از مصاديق هتك حرمت اشخاص و بي آبرو كردن شمرده شده و از آن نهي گرديده است. (نساء آيه112)
براي حفظ شرافت آدمي و كرامت انساني، اعاده حيثيت را جايز مي شمارد و در بيان داستان يوسف از تلاش وي در زندان براي اعاده حيثيت ياد مي كند و اينكه آن حضرت چنان براي آبروي خويش ارزش قايل بوده است كه حاضر نمي شود عفو و بخشش شاه را بپذيرد و پيش از اعاده حيثيت از زندان بيرون آيد، از اين رو شاه، مجلسي ترتيب مي دهد و پس از اعاده حيثيت و بازگشت آبروي از دست رفته، آن حضرت حاضر مي شود تا از زندان بيرون آيد. (يوسف آيات50 و 51)
از مجموعه آيات قرآن اين معنا بدست مي آيد كه حفظ حرمت آبروي اشخاص نه تنها وظيفه خود شخص بلكه جامعه و نيز دولت است. بنابراين هيچ شخص حقيقي و يا حقوقي و يا نهادهاي دولتي نمي توانند متعرض حريم خصوصي افراد شوند و به جان و مال و آبروي اشخاص آسيب برسانند. دولت به عنوان نهاد حافظ منافع اشخاص و جامعه مي بايست در اين حوزه نه تنها خود وارد نشود و به تجسس و يا كاوش نپردازد بلكه با تشديد قوانين و مجازات بر افزايش ضريب امنيتي حوزه خصوصي و حريم شخصي بيفزايد. باتوجه به تغييرات در روش ها و بكارگيري فنون و فن آوري هاي نوين در عرصه هاي مختلف، اماكن تعرض به حريم خصوصي افزايش يافته است از اين رو مي بايست با يافتن راهكارهاي نوين امكان هرگونه تعرض و هتك حرمت حريم خصوصي از اشخاص حقيقي و حقوقي سلب شود.
موارد جواز تعرض به حريم خصوصي
با همه اهتمامي كه قرآن به حفظ آبرو و حريم خصوصي اشخاص دارد با اين همه در مواردي جايز و بلكه لازم است كه اين حريم شكسته شود و به حريم خصوصي اشخاص وارد شد. در قرآن شماري از موارد جواز بيان شده است. اين موارد ازنظر كمي بسيار اندك هستند ولي از نظر كيفي بسيار خطرساز براي جامعه و ارزش هاي انساني است، از اين رو با تأكيد و نيز سخت گيري هاي بي شماري همراه است. يكي از موارد جواز، زناي آشكار است كه چهار شاهد عادل همزمان با تمام جزئيات، مسأله را بدون كم و كاست بيان و گواهي مي دهند. اين مسأله از دو نظر اهميت دارد؛ يكي از جهت تحكيم بنيادهاي خانه و خانواده و حفظ حريم خانواده و ارزش هاي انساني و اسلامي و از سوي ديگر به جهت حفظ حرمت اشخاص حتي در بدترين شرايط. از اين رو هم در اثبات جرم سخت گيري مي شود و هم در اجراي حكم نسبت به قانون شكنان و متعرضان به حريم خصوصي و خانوادگي اشخاص. قرآن در آيه2 و 4 و 5 سوره نور به اين مسأله توجه مي دهد.
درباره تجاوز مالي به حريم خصوصي اشخاص و اثبات سرقت و قطع دست دزدان نيز اين مسأله به روشني بيان مي شود تا حرمت انساني و نيز حريم خصوصي حفظ شود. (مائده آيه38) از اين رو در اجراي حدود كه مستلزم بي آبرويي اشخاص است واجب شده كه دقت بسياري در مسأله و عوامل اصلاح جامعه مدنظر قرار گيرد.
همچنين در مواقعي كه امنيت و حاكميت حكومت اسلامي و مصالح كلان جامعه اسلامي در معرض تهديد و خطر و توطئه از سوي افراد و تشكيلات حقيقي و حقوقي قرار گيرد، حفظ اصل نظام اسلامي در برابر خطرات بر هرگونه حريم شخصي و عمومي رجحان مي يابد و بايد براي خنثي شدن اين تهديدها از هر اقدام بازدارنده اي فروگذار نكرد.
 


اهميت طهارت روحي در تأثير گذاري بر مخاطب

آيت الله جوادي آملي
مسئوليت سنگين حوزه هاي علميّه در برابر دين مردم
مستحضريد كه اكثر مردم دين خود را از علماء دارند. الآن ايران كه 70 ميليون جمعيّت دارد، ما خيلي خوش بينانه نظر بدهيم 1 ميليون نفر دينشان را از قرآن و روايات دارند؛ يعني علماي حوزه، فضلاي حوزه ها و مردان بزرگ دانشگاه ها و مانند آن، آنها دينشان را از قرآن و روايات دارند. بقيّه، يعني آن 69 ميليون، دينشان را از همين روحانيّت دارند. آنها كه كليني را نمي شناسند، آنها كه صدوق را نمي شناسند، من لا يحضر را نديدند كه بگويند : امام صادق (ع) طبق نقل كتاب من لا يحضر چنين فرمود، اينها نيست ! بنابراين رسالت علماء، طلاب، فضلاء بسيار سنگين است ! شما از اين 69 ميليون نفر هر مسأله اي سئوال بكنيد كه به چه دليل نماز اينجور است، روزه اينجور است، حج و عمره و زكات و نكاح اينجور است؛ مي گويند : ما از علماء شنيديم. بنابراين دين مردم به وسيله حوزه ها وعلماء است. وقتي مهمترين كار مملكت به عهده علماء و طلاب و فضلاء بود، مهمترين مسئوليت هم به عهده آقايان است !
طهارت روحي مبلّغان، لازمه تأثير گذاري در جان مردم
ما چه كنيم كه مردم، ما را و حرف ما را باور كنند؟ چون سخن از خدا و قيامت و برزخ و بهشت و جهنّم و ابديت است، سخن از دنيا نيست ! دنيا يك گوشه است. مردم اگر بخواهند حرف ما را براي ابد باور كنند، نه براي 1 ميليارد سال، نه براي 10 ميليارد سال، براي خال دين ف يها ابداً؛ ما بايد آن قدر مطهر، آن قدر پاك، آنقدر مطيّب باشيم كه در جان مردم نفوذ بكنيم؛ نه در گوش و چشم مردم ! ممكن است كتابي بنويسيم و عدّه اي بخوانند؛ اين كافي نيست ! لازم است، ولي كافي نيست ! ممكن است سخنراني بكنيم، عدّه اي بشنوند؛ اين لازم است، ولي كافي نيست ! ما حداكثر آن است كه كتابي بنويسيم، عدّه اي بخوانند يا سخنراني بكنيم، به گوش مردم برسانيم؛ اين از ما بر مي آيد. امّا از گوش تا جان، از چشم تا جان به دست ما نيست ! اگر طيّب و طاهر بوديم و به جاي امام نشستيم؛ نه بيراهه رفتيم نه راه كسي را بستيم؛ از آن به بعد را ذات أقدس له به جان مردم مي رساند. خداي سبحان به رسولش فرمود : حرف را به جان مردم برسانيد. ما ك ي مي توانيم حرف را به جان مردم برسانيم؟ مادامي كه مردم ما را باور كنند. ك ي ما را باور كنند؟ آيا اين به تلقين است، به تفاهم است، به امضاء است يا به طهارت روح است؟! بنابراين وظيفه ما كه اين لباس را داريم و در حوزه هاي علميّه شركت كرديم و خود را جزء شاگردان وجود مبارك ولي عصر مي دانيم، به آن حضرت منسوب مي دانيم و هم افتخار دنيا و آخرت ماست اين است كه جز طيّب و طاهر نينديشيم !
ضرورت توجه به طهارت علم به عنوان غذاي روح
بسياري از شما آقايان شنيديد در ذيل اين آيه سوره مباركه عبس و تولّي كه ذات أقدس له فرمود : فلينظر الا نسان لي طعام ه (1)، در آنجا اين بيان نوراني امام صادق (ع) است در ذيل اين آيه كه حضرت فرمود : مقصود اينكه انسان به غذاي خود نگاه كند كه غذاي او آلوده نباشد، اين است كه درسي كه مي خواند، پيش كي مي خواند؟ علم را از كي ياد مي گيرد ! اين غذاي روح است : فلينظر لي ع لم ه الّذ ي يتعلّم عمّن يأخذ (2). درست است كه ظاهر آيه حق است، امّا غذا تنها مال جسم نيست؛ علم هم غذاست، نان هم غذاست، برنج هم غذاست. اينكه ذات أقدس له فرمود : هر كسي حتماً نظر كند به غذاي خود، ببيند كه اين غذا طيّب است يا نه؛ اين اختصاصي به نان و گوشت ندارد، بله او بايد مواظب باشد كه غذايش حلال و طيّب و طاهر باشد؛ اماعلم و اخلاق هم همينطور است، مقاله هم همينطور است.
حضرت فرمود : هر كسي بايد نظر كند به علم خودش كه از كي مي گيرد. ما علممان را از ائمه مي گيريم. هنر مرحوم علامه حلّي اين است كه خودش را در رديف ابوحنيفه و شافعي قرار داده؛ مي گويد : من اين جور مي گويم، شافعي اينجور مي گويد، ابوحنيفه آنجور مي گويد؛ ديگر نمي گويد (معاذ الله) امام صادق اين جور مي گويد، ابوحنيفه آن جور مي گويد، شافعي آن جور مي گويد ! علامه خيلي كار كرده؛ چه در منتها، چه در تذكره؛ منتها قدر علامه شناخته نشد !
بنابراين فخر ما همين است، ادّعا هم داريم و با اين ادّعا هم فخر مي كنيم كه ما بالأخره شاگرد ولي عصريم؛ امّا اين هزينه دارد و اگر خواستيم شاگردي آنها را ادامه بدهيم، تأمين مي كنند. بنابراين كار ما، رسالت ما، مأموريت ما در مملكت معادل ندارد! براي اينكه ما با دين مردم كار داريم و وظيفه ما هم، آن طهارت روح ما هم معادل ندارد !
كمال عقلي، شرط رهبري بر مردم
در بخشي از كتاب هاي فقهي، مخصوصاً در بخش قضا بسياري از بزرگان فتوايشان اين است كه قاضي اگر عاقل باشد كافي نيست ! درنماز واجب بايد عاقل باشد؛ حج واجب باشد، روزه واجب باشد، عمره واجب باشد، حج واجب باشد؛ بايد عاقل باشد. امّا اگر خواست قاضي باشد كه يكي از س مت هاي روحاني است، يعتبر ف يه كمال العقل (3)، نه العقل ! يك عقل داريم، يك كمال العقل داريم. روحاني اگر بخواهد مكلّف بشود به نماز و روزه، همين كه عاقل باشد كافي است؛ مثل آدم هاي معمولي ! امّا اگر خواست رهبري مردم را به عهده بگيرد، امام جماعت بشود، امام جمعه بشود، استاد بشود، بايد كمال عقل داشته باشد ! عقل چيست كه كمالش در اينجا لازم است؟ العقل ما عب د ب ه الرّحمن و اكتس ب ب ه الج نان (4)! عقل را امام صادق معيّن كرد! عقل آن است كه انسان هيچ مبدئي را قبول نكند جزخدا ! هيچ كسي را هم نپرستد، جز خدا ! آن وقت اين بركات فراواني دارد.
فضل بن شاذان يك طلبه معمولي نيشابور بود! چطور شده الآن بيش از هزار سال نامش به عظمت مانده؟ پس معلوم مي شود اين سرزمين، اين آب و خاك مي تواند بپروراند! او نه امام بود، نه امام زاده؛ يك طلبه معمولي نيشابور بود. شاگردي حضرت را كرد، كتاب الا فصاح را نوشته در كلام و ولايت و بيش از هزار سال به عظمت مانده. چرا ما نباشيم؟ ما هم هستيم. براي اينكه اساتيد ما همين ائمه اند!! اين سرزمين هم همين سرزمين است! بنابراين ما مي توانيم باشيم.
پيشرفت و توفيق دانشگاهيان به بركت پيروزي انقلاب اسلامي
به بركت انقلاب، خونهاي پاك شهداء، زحمت امام راحل، كوشش مقام معظّم رهبري ديديد بسياري از دانشجوها و دانشگاهي ها كارهاي مثبتي كرده اند ! قبلاً اين مهندسين ما انباردار بودند. آن اوائل انقلاب به اتفاق بعضي از اعضاي شوراي عالي قضائي ما يك مسافرتي داشتيم به آذربايجان شرقي. همين كه رفتيم فرودگاه، يكي از اين مهندسين بزرگوار گفت : حاج آقا ! ما اينجا انباردار بوديم؛ يعني ساليان متمادي رفتيم خارج، متخصص شديم براي پرواز، براي قطعات هواپيما، كار گذاري؛ امّا هر وقت خواستند قطعات هواپيما را عوض بكنند، اين آكبند شده را كه تحويل ما مي دادند، ما مي برديم انبار، از ما تحويل مي گرفتند، خودشان بست و بند مي كردند، كار مي گذاشتند، ما بيگانه بوديم؛ ما فقط انباردار بوديم. اما الآن ما آزاد شديم، خودمان قطعات را مي گذاريم، خودمان مي سازيم. پس به بركت انقلاب اين كشور آزاد شد ! آنها بركات فراواني داشتند، ما هم بايد بركات فراواني داشته باشيم و مي توانيم و راه هم هست.
وجود ( ايمان مستقر ) در جان مبلّغان، شرط موفقيت در تبليغ
مطلب بعدي آن است كه ما چكار بكنيم اين درس ها را باور كنيم، يك؛ عمل بكنيم، دو؛ تا بتوانيم منتشر بكنيم. اگردرسي كه ما از استاد فرا گرفتيم، فوراً بخواهيم با سخنراني تحويل بدهيم، اين مي شود كسب؛ اين تعليم نيست ! اگر بخواهيم مبلّغ الهي باشيم و معلّم كتاب و حكمت باشيم، بايد در جان ما اين نفوذ بكند و تا مؤمن نباشيم به ايمان مستقر، نه اين حرف ما معطّر مي شود، نه جامعه قبول مي كند ! از وجود مبارك امام صادق (ع) سؤال كردند كه ما شنيديم ايمان دو قسم است؛ بعضي ها ايمانشان مستقر است، بعضي ها ايمانشان مستودع ! ( ايمان مستودع ) يعني وديعه است كه در حال خطر حادثه اي پيش بيايد، خداي ناكرده اين ايمان گرفته مي شود، امّا ايمان مستقر قرار گرفته است؛ ما چه كنيم كه خطرها و حوادث، ايمان را از ما نگيرد و ايمان ما مستقر بشود !
فرمود : بعد از هر نماز اين جمله ها را بخوانيد : رضيت ب الله تعالي ربّاً و ب محمّد (ص) نبيّا و ب السلام د يناً و بالقرآن ك تاباً و ب الكعبه ق بله و ب عليّ و الحسن و الحس ين تا وجود مبارك ولي عصر ائ مهً. اللّهمّ نّي رضيت ب ه م ائ مهً فارض ني لهم (5). فرمود : اين را بعد از هر نماز بخوانيد تا ايمان، مستقر بشود. يعني خدايا ! من قرآن را باور كردم، اسلام را باور كردم، كعبه،قبله من است، مطاف من است، علي و اولاد آنها را قبول كردم، غير از اينها را قبول ندارم؛ اين مي شود ملكه آدم. وقتي ملكه شد، اين جان مي شود طيّب و طاهر. وقتي كه طيّب و طاهر شد، مردم اين عطر را مي شنوند ! هم ما چشمي پيدا مي كنيم كه درون خيلي افراد را مي بينيم، هم مردم شامّه اي پيدا مي كنند، بوي روحانيّت را از ما مي شنوند. هم ما به جايي مي رسيم كه ا تّقوا فراسه المؤم ن فنّه ينظر ب نور الله (6)، هم آنها اين روح و ريحان را از ما استشمام مي كنند و دنيايشان تأمين است. حالا اگر چهار جائي كمبودي داشت، آن چهار جا را نيروي انتظامي، مسأله حجاب و مسأله عفاف و اينها را اداره مي كند و گرنه اساس جامعه بر همان يعلّ مهم الك تاب و الح كمه (7) است!
غالب مشكلات جامعه در عمل نكردن به الفباي دين
الآن اين 7 ـ 8 ميليون پرونده اي كه در دستگاه قضائي است، حداكثر 95 درصدش مربوط به همين مسائل اخلاقي است. مسائل پيچيده عميق علمي نيست ! يعني يك كسي دروغ گفته، خ لاف گفته، فحش گفته، چك بي محل كشيده، به موقع تخليه نكرده، كالاي پوسيده داده، مغبون كرده؛ اينها همه جزء الفباي دين ماست! كدام مسلمان است كه نداند اينها حرام است؟! اينها مشكل شبهه ابن كمونه نيست كه فلسفه حل كند، يا شبهه ترتّب نيست كه در اصول حل بشود! آنها مشكلات عميق علمي است كه يا يك حكيم بايد حل كند يا يك اصولي بايد حل كند يا يك فقيه بايد حل كند؛ امّا اينها همه در رساله ها نوشته است! چرا 7 ميليون پرونده رفته در دستگاه قضائي، كلّ مملكت را فلج كرده؟! براي اينكه يك بخشش مربوط به ماست كه ما واقعاً بايد طيّب و طاهر باشيم؛ يك بخش ديگرش هم به اين است كه مسجد و حسينيه بايد پر فروغ و پر رونق باشد، مردم حضور پيدا كنند، بعد از نماز دو تا كلمه حرف بشنوند، و بعد به جان هم نيفتند! اينها مسائل عميق نيست كه ما بگوييم احتياج به درس و بحث دارد !
سرّ دائمي بودن تذكر و موعظه، به منظور هميشگي بودن وسوسه ها
اينكه هر جا شما برويد، همين مسائل اخلاقي هست؛ چرا؟ براي اينكه وسوسه هميشه و همه جا هست. از آن طرف مرتب مي گويد نامحرم را نگاه كن، شما در هر مسجدي هستيد بايد بگوييد : قل ل لمؤم نين يغضّوا (8)، براي اينكه آن وسوسه دائمي است! وسوسه كه دائمي شد، از اين طرف تذكر هم بايد دائمي باشد! اگر كسي يك بيماري دارد، پايش زخم است؛ اگر هر روز زخم است، پماد هم بايد هر روز بمالند! شما هر روز سر درد داريد، هر روز درد داريد؛ هر روز بايد قرص بخوريد! چرا شما اين حرف را تكرار مي كنيد، براي اينكه بيماري همين است. مگر بيماري جامعه غير از يوسو س ف ي صدور النّاس (9) است؟ ه ي مي گويد نا محرم را نگاه بكن، ه ي مي گويد آن مال را ببر، ه ي مي گويد آن غيبت را بكن، ه ي مي گويد آن دروغ را بگو ! مشكلات عميق فلسفي يا اصولي يا فقهي يا رجالي كه نيست! مشكلات مردم همين است. از مسجد و حسينيه هم كاملاً بر مي آيد كه مشكل را حل كنند. بنابراين هم وظيفه ماها مشخص مي شود، هم وظيفه جامعه.
بيانات معظم له در ديدار با جمعي از اساتيد، طلاب و فضلاء ـ دماوند؛ مرداد 1388
(1) عبس/ 24
(2) الكافي/ 1/ 50 ـ با تلخيص
(3) شرايع السلام/ 4/ 67 ؛ جواهر/ 40/ 12
(4) الكافي/ 1/ 11
(5) تهذيب الأحكام/ 2/ 109
(6) الكافي/ 1/ 218
(7) بقره/ 129
(8) ر. ك : نور/ 30
(9) ناس/ 5
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14