(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 2 مرداد 1391 - شماره 20263

اينجا ميانمار است قتلگاه مسلمانان
پاكستان چه اهدافي را در افغانستان دنبال مي كند؟
ديپلماسي غرب محور


اينجا ميانمار است قتلگاه مسلمانان

سبحان محقق
اشاره
چند هفته اي بيشتر نمي گذرد كه برخي رسانه هاي محلي به ويژه از كشورهاي اندونزي و مالزي خبر از كشتار و نسل كشي مسلمانان در غرب ميانمار مي دهند. اين گزارش ها كم كم با تصاويري از صحنه هاي جنايت و كشتار در اين منطقه همراه شده كه به آساني از طريق اينترنت قابل دريافت است.
مطلب حاضر درمورد اينكه ابعاد فاجعه تا كجاست و شمار كشته شدگان چقدر است، همان اخباري را روايت مي كند كه كم و بيش از طريق رسانه هاي مختلف اعلام شده است.
اما، درمورد تبعيض هاي باور نكردني كه دولت نظاميان ميانمار متوجه حدود يك ميليون نفر از مسلمانان استان راخين در غرب اين كشور كرده، حرف هاي جديدي در اينجا آمده است؛ مسلمانان ضمن اينكه از خدمات عمومي محروم هستند، حق مالكيت بر زمين هم ندارند و حتي نمي توانند به مسافرت بروند!
به هرحال، به نظر مي رسد كه مسلمانان ميانمار قرباني يك شرايط سياسي ويژه شده اند؛ نهاد نظامي از سر اجبار مي خواهد قدرت را به نهادهاي دموكراتيك واگذار كند و دراين بين، مي خواهد با اعلام وضعيت فوق العاده در ايالت راخين، توجهات را از خود به جاي ديگر منحرف كند. آمريكا نيز ولع سرمايه گذاري در ميانمار را دارد و بقيه مسائل حاشيه اي محسوب مي شوند، هرچند پاي كشتار فجيع هزاران انسان در ميان باشد.
سرويس خارجي
در شرايطي كه همه نگاه هاي غرب به سوريه است و رسانه هاي اصلي تحولات اين كشور را لحظه به لحظه پوشش مي دهند و تلاش مي كنند صحنه هاي غير واقعي و معمولي را به عنوان خبرهاي داغ به طور مستقيم و غير مستقيم پخش كنند، درگوشه ديگري از قاره كهن آسيا تحولاتي درحال وقوع است كه علي رغم وجه خبري پر رنگي كه دارد، هيچ حساسيتي را دركسي برنمي انگيزد و اگر برخي رسانه هاي محلي و پايگاه هاي اينترنتي نبودند شايد اصولاً كسي از اين وقايع دلخراش مطلع نمي شد.
از لحاظ مكاني، وقايع درجايي رخ مي دهند كه به جغرافياي غرب مربوط نمي شود؛ از لحاظ نژادي اين وقايع مربوط به مردمي است كه پوست شان چندان شفاف نيست؛ از لحاظ زماني و سياسي كشتار مسلمانان ميانمار درست موقعي به وقوع مي پيوندد كه اين كشور به آغوش غرب و دنياي دموكراتيك برگشته است و با پوشش دادن گزارش هاي نابهنجاري چون نسل كشي مسلمانان نبايد اين پيوند نو را كدر كرد.
اما خوشبختانه مدتي است كه با ورود اينترنت به خانواده ها انحصار رسانه اي قدرت هاي بزرگ غربي در هم شكسته است و هم اكنون بسياري از مردم دنيا از آنچه درميانمار مي گذرد مطلع شده اند.
و دراين مورد نيز مثل موارد ديگر، رسانه هاي اصلي بالاخره مجبور مي شوند وقايع ميانمار را پوشش دهند.
چيزي كه هم اكنون در غرب ميانمار جريان دارد، درگيري نيروهاي دولتي با شورشيان و افراد مسلح نيست؛ بلكه تعدادي از گروه هاي مسلح كه از بودائيان افراطي هستند، تحت حمايت و مديريت نيروهاي دولتي، مردم را در خانه هايشان مورد هجوم قرار مي دهند و به زنان و كودكان هم رحم نمي كنند.
ايالت راخين در سواحل غربي ميانمار در حال حاضر شاهد پاك سازي نژادي تمام عيار هست، مثل چيزي كه در ميانه دهه 1990 در بوسني و هرزگوين جريان داشت و يا صهيونيست ها در حق فلسطيني ها انجام داده اند.
هيچ بعيد نيست كه در مورد مسلمانان ميانمار هم مثل فلسطين و بوسني معامله پشت پرده اي ميان غرب و دولت نظاميان ميانمار صورت گرفته باشد، اما فعلا اين در حد يك گمانه است و در اين رابطه سندي وجود ندارد.
اكنون مسلمانان ميانمار احساس مي كنند كه اين عالم براي آنها تنگ است و در نظام خلقت زيادي محسوب مي شوند؛ اگر با قايق به بنگلادش فرار كنند، پذيرفته نمي شوند چون دولت داكا مي گويد گنجايش پذيرش بيش از 300 هزار آواره ميانماري را ندارند. اگر به تايلند بگريزند، به دريا برگردانده مي شوند تا بر اثر گرسنگي و تشنگي بميرند و يا امواج اقيانوس آنها را ببلعد. به همين خاطر، در سرزمين مادري خود مي مانند و منتظر مرگ مي نشينند؛ مرگي كه يا به دست بودائيان متعصب و تحريك شده رقم مي خورد و يا بر اثر خشم طبيعت، باران ها و گردبادهاي موسمي و بيماري هاي واگير و خطرناك از راه مي رسد.
به هر حال، براي اينكه نسبت به ماجرا شناختي داشته باشيم و ريشه ها و جوانب بحران را درك كنيم و از تحولات جاري سياسي در ميانمار باخبر شويم، اين كشور را از جنبه هاي سياسي و تاريخي مورد توجه قرار مي دهيم و در ارتباط با شرايط اجتماعي و قوميتي اين كشور بررسي مي كنيم. هر چند دستيابي به شناخت كامل تر بحران جاري در ميانمار، نيازمند تحقيقات گسترده تر و جدي تر است، ولي اصل در اينجا (و در هر كار ژورناليستي) سرعت در اطلاع رساني و رعايت اختصار است.
ويژگي هاي جغرافيايي، تاريخي و سياسي
كشور «برمه» كه از اواخر دهه 1980 «اتحاديه ميانمار» خوانده مي شود، دومين كشور وسيع با 678 هزار و 500 كيلومتر مربع وسعت در جنوب شرق آسياست. اين كشور از شمال شرق با جمهوري خلق چين، لائوس در شرق، تايلند در جنوب شرق، بنگلادش در غرب و هند در شمال غرب همسايه است.
قدرت در ميانمار در اختيار «شوراي ملي نظم و قانون» است كه 19 عضو دارد و رئيس آن رهبر كشور است. اين شورا البته متشكل ازنظاميان است و رئيس جمهور (تين سن) نيز خود سابقا ژنرال بوده است. در سال 1824 برمه توسط بريتانيا اشغال و ضميمه حكومت هند شد. اين كشور در سال 1948 از استعمار بريتانيا رهايي يافت و در سال 1962 در اين كشور يك كودتاي نظامي رخ داد. از آن زمان تاكنون نظاميان بر اين كشور حاكم هستند.
در سال 1988 مردم عليه نظام دست به تظاهرات زدند. اما با دستگيري هزاران معترض و شكنجه مخالفان، اين اعتراضات سراسري سركوب شد.
در ماه مه سال 1990 دولت پس از حدود 30 سال نخستين انتخابات آزاد را برگزار كرد و در اين انتخابات حزب «اتحاد ملي براي دموكراسي» تحت رهبري خانم «آنگ سان سوچي» توانست 392 كرسي از مجموع 489 كرسي مجلس را تصاحب كند. اما دولت نظامي پس از مشاهده شكست حزب خود، اين انتخابات را باطل كرد. نظاميان حاكم در سال 1988 دانشگاه ها را تعطيل كردند و هنوز نشاني كه مبني بر باز كردن آنها باشد، وجود ندارد.
در سال 2008 گردباد «نارجيز» ميانمار را درنورديد. دولت نيز با ممانعت از رسيدن كمك هاي بين المللي به اقليت هاي غيربودايي (مسلمانان و مسيحي ها) مرگ شمار زيادي از آنها را رقم زد.
از لحاظ اقتصادي نيز ميانمار چوب و موادمعدني غني دارد، ولي به دليل ارتباطات ضعيف، زيرساخت سنتي و شورش هاي مكرر در داخل، ميانمار توسعه چنداني نكرده و جزو كشورهاي توسعه نيافته است و هم اكنون حدود 80 درصد نيروي كار اين كشور در بخش كشاورزي فعاليت دارد.
جمعيت ميانمار را از 50 ميليون تا 54 ميليون نفر اعلام مي كنند كه تنها 24 درصد آنها ساكن شهرها هستند. حدود 68 درصد مردم ميانمار بودايي هستند و برخي منابع اين رقم را تا 89 درصد هم ذكر مي كنند. مسلمانان و مسيحيان اقليت هاي مذهبي اين كشور محسوب مي شوند. دولت در سال 1982 تابعيت مسلمانان را لغو كرد و آنها را تحت فشار قرار داد به طوري كه تا سال 1992 حدود 300 هزار مسلمان مجبور به مهاجرت از كشور شدند.
در سال 2011 دولت ميانمار تحت فشارهاي داخلي و خارجي مجبور شد كه به برگزاري انتخابات آزاد تن دردهد. خانم «آنگ سان سوچي» نيز پس از 24 سال از حبس خانگي آزاد شد و اخيرا به غرب رفت و جايزه صلح نوبل كه قبلا برنده شده بود را دريافت كرد.
اكنون حزب سوچي (اتحاد ملي براي دموكراسي) اكثريت كرسي پارلمان را در اختيار دارد. در جلسه هفته گذشته پارلمان سرمايه گذاري خارجي و اصلاحات اقتصادي مورد بررسي قرار گرفت.
خانم «هيلاري كلينتون» نيز دو هفته قبل به ميانمار رفت و در ديدار با «تين سين» رئيس جمهور اين كشور، وعده داد كه سرمايه گذاران آمريكايي را روانه ميانمار كند.
سياست آمريكا در مورد ميانمار (و ديگر كشورهاي جنوب شرق آسيا) اين است كه خود كنترل اقتصادي و سياسي اين كشور را در دست بگيرد و ميانمار را در مقابل چين قرار دهد؛ سياستي كه دولت به شدت غربگراي آتي تحت رهبري سوچي و حزبش، آن را محقق خواهد كرد.
زبان فارسي
در ايران كمتر كسي مي داند كه تا زمان هجوم بريتانيا در سال6193زبان رسمي مردم مسلمان ايالت راخين ميانمار زبان فارسي بوده است. در واقع روهينگيا تنها قومي است كه در شرق دور به زبان فارسي صحبت مي كند. اين مسئله در نگاه نخست كمي عجيب به نظر مي رسد، ولي با كمي تأمل مي توان علت آن را دريافت؛ اول اينكه همان طور كه ذكر شد، مردم اين قوم به دست ملاحان و تجار ايراني (و عرب) مسلمان شده اند و اين گرايش به اسلام از همان قرن نخست هجري شمسي آغاز شده است. لذا، طبيعي است كه مردم روهينگيا طي قرن هاي متمادي به فرهنگ و زبان فارسي گرايش پيدا كنند.
دليل دوم، به تحولات شبه قاره هند مربوط مي شود؛ تا سال هاي پس از جنگ جهاني دوم مناطق كل شبه قاره از جمله كشورهاي پاكستان، هند و بنگلادش يك واحد سياسي را تشكيل مي داده اند و همان طور كه مي دانيم زبان فارسي سال ها در اين منطقه زبان مسلط بوده است. به خاطر وجود چنين پيوندي است كه حافظ شيرازي ربط همين معنا و مصداق را در شعر ذيل منعكس مي كند:
شكر شكن شوند همه طوطيان هند
زين قند پارسي كه به بنگاله مي رود
پيوند ميان ايالت راخين ميانمار و بنگلادش و هند آن قدر قوي بوده است كه استعمار انگليس اين ايالت را در چارچوب سياسي كمپاني هند قرار مي دهد.
اما، در مورد مذهب مردم راخين بايد گفت كه به احتمال قريب به يقين آنها شيعه نيستند، چرا كه ايراني ها زماني دست به گسترش اسلام در شبه قاره و ميانمار زده اند كه خود سني مذهب بوده اند.
سرزمين اقليت ها
در اين سرزمين نه چندان وسيع 135 اقليت قومي و مذهبي زندگي مي كنند كه مسلمانان با چهار درصد جمعيت بعد از بودايي ها قرار مي گيرند و پس از مسلمانان نيز مسيحي ها قرار دارند.
در مورد شمار جمعيت بودائيان آمار دقيقي در دست نيست و در برخي منابع اين ميزان تا 68 درصد آمده است.
مسلمانان تنها اقليتي نيستند كه در ميانمار به رسميت شناخته نشده اند و دولت اين كشور از ميان 135 گروه قوميتي، تنها 100 اقليت را به رسميت مي شناسد. اما چيزي كه اهميت دارد اين است كه در قياس با مسلمانان، اندازه ديگر اقليت ها تقريبا ناچيز است، به هر حال تا يك سوم جمعيت اين كشور را اقليت ها تشكيل مي دهند. برخي از آنها سال هاست كه با ارتش مي جنگند و شماري از اين اقليت ها هم درگير توليد موادمخدر هستند.
نظاميان خود را ضامن وحدت ملي مي دانستند و طي دهه هاي اخير از اين طريق سلطه خود را بر مردم توجيه مي كردند.
نظاميان توانستند با بسياري از شورشيان آتش بس كنند ولي قرارداد صلحي را با آنها امضاء نكردند و شورشيان هم اسما خود را متحد حزب «ان.ال.دي» (اتحاد براي دموكراسي) مي دانستند. حزبي كه فروردين گذشته به ساختار سياسي ميانمار بازگشت. خانم سوچي و دوستانش اكنون 42 كرسي پارلمان را در اختيار دارند.
گروه هاي اقليتي كه تاكنون خود را در جبهه سوچي قرار مي داده اند، الآن مي گويند حزب خانم سوچي متعلق به جريان اكثريت جامعه است نه اقليت ها، و لذا اين حزب نمي تواند درباره حفظ منافع اقليت ها به آنها تعهد واقعي بدهد.
چگونگي آغاز بحران
ابتدا در ماه مه (11 ارديبشهت تا 11 خرداد) گذشته 11 مسلمان بي گناه به دست نظاميان كشته مي شوند. پس از آن خبري منتشر مي شود مبني بر اينكه يك زن بودايي مورد هتك حرمت سه مرد مسلمان قرار مي گيرد و كشته مي شود. اين سه مرد دستگير مي شوند و يك نفر از آنها در زندان نظاميان مي ميرد و دو نفر ديگر اعدام مي شوند.
در ماه ژوئن (11 خرداد تا 11 تير) يك اتوبوس حامل مسلمانان مورد حمله بودائيان قرار مي گيرد. اين بار يك بودايي مي ميرد. متعاقب آن بودائيان به مناطق مسلمان نشين در استان راخين حمله مي برند و حدود 2000 واحد مسكوني را به آتش مي كشند.
روز دهم ژوئن (21 خرداد) آقاي «تين سين» رئيس جمهور ميانمار در استان راخين وضعيت فوق العاده اعلام مي كند. حملات بودائيان تندرو به مسلمانان از اين پس تحت حمايت ارتش آغاز مي شود؛ 1000 نفر از مسلمانان بي گناه كشته، 500 نفر زخمي و 300 نفر ربوده شدند. اين كشتاركماكان ادامه دارد. ولي از آنجا كه دولت به هيچ خبرنگاري اجازه حضور در منطقه راخين را نمي دهد، كسي از ابعاد فاجعه باخبر نيست.
اكنون درمورد گستردگي كشتار و تخريب در ايالت راخين خبرهاي ضد و نقيضي به گوش مي رسد كه البته نمي توان آنها را تأييد كرد؛ به عنوان مثال شمار كشته شدگان مسلمان بيش از 50هزار نفر ذكر مي شود كه احتمالاً كمي اغراق آميز است. البته تصاويري كه در اينترنت قرار گرفته است، صحنه هاي دلخراشي را روايت مي كنند. كشتار فجيع زنان و كودكان خردسال و يا نمايش صدها جسد سوخته شده در محوطه يك مدرسه از جمله اين صحنه ها و تصاوير است.
در يك مورد از حملات ارتش ميانمار كه منابع اندونزيايي آن را گزارش كرده اند، بالگردهاي ارتش سه فروند از قايق آوارگان مسلمان فراري را هدف قرار داده اند. درمورد سرنوشت سرنشينان اين قايق ها و شمار آنها گزارشي نرسيد. احتمال مي رود كه همه اين آوارگان در آب هاي اقيانوس هند كشته شده باشند.
ابعاد فاجعه
شبه نظاميان تندروي بودايي كه «ماگ» خوانده مي شوند، در نخستين حملات خود بيش از 20روستا و 1600منزل را ويران كردند و تحت حمايت كامل مأموران و نظاميان دولتي بوميان روهينگيا را از منازل شان راندند.
شمار آوارگان از 90هزار نفر تا 300هزار نفر اعلام شده است. شيخ «عبدالمعروف» يكي از رهبران ديني ميانمار در ارتباط با عمق مظلوميت هموطنان مسلمان خود گفت: مسلمانان برمه در سايه سكوت كشورهاي مسلمان كشتار مي شوند. هيچ ملتي تاكنون اين گونه در ميان اين درجه از خونسردي و سكوت بين المللي و بي خيالي سركوب نشده بود!
شمار زيادي از مسلمانان آواره هم اكنون در اردوگاه هاي مناطق مرزي نزديك به بنگلادش به سر مي برند، اما از ظلم نظاميان ميانمار و خشم طبيعت در امان نيستند؛ از يك طرف گرسنگي، باران هاي موسمي و بيماري هاي واگير آنها را آزار مي دهد و از طرف ديگر، نظاميان مردم مسلمان را مورد ضرب و شتم قرار مي دهند، به زنان در جلوي چشم ديگران تجاوز مي كنند و هر كسي را كه دلشان مي خواهد به قتل مي رسانند.
دولت ميانمار همچنين دستور داد كه مسلمانان حق ندارند مسجد بسازند و يا مساجد قديمي خود را بازسازي كنند. نيروهاي دولتي با استناد به همين قانون، نزديك به 72مسجد را ويران كردند.
سكوت رسانه اي
ابعاد فاجعه رافين هرچقدر باشد، بايد مثل ساير مناطق جهان مورد توجه و پوشش رسانه ها قرار بگيرد. اما به چند دليل درمورد مسلمانان مظلوم غرب ميانمار رخ نداده است: يك مورد آن را كه قبلاً ذكر كرده ايم، به سياست حكومت نظاميان و ممانعت از حضور خبرنگاران در منطقه برمي گردد.
علت ديگر، همسويي اين سركوب با منافع غربي ها است؛ آنها در چارچوب يك سياست جهاني هدفمند، اسلام هراسي را در همه جا تبليغ مي كنند و كشتار ميانمار در اصل، يكي از محصولات همين اسلام هراسي است. لذا، نه تنها نسبت به آن حساسيتي از خود نشان نمي دهند، بلكه قلباً از اين واقعه خوشحال هم هستند.
مورد سوم به بازگشت آمريكا و شركت هاي آمريكايي مربوط مي شود؛ اخيراً و درپي تحولات دموكراتيك در ميانمار، «هيلاري كلينتون» وزير خارجه آمريكا به ميانمار رفت و با رئيس جمهور اين كشور ديدار كرد. كلينتون در اين سفر وعده داد كه شركت هاي آمريكايي سرمايه گذاري هاي گسترده اي را در اين كشور بكنند. اين سرمايه گذاري ها قطعاً نوعي گشايش در اقتصاد درحال ركود آمريكا محسوب مي شود و البته اعتراض به كشتار مسلمانان، ممكن است اين فرصت تازه را از آمريكايي ها بگيرد. ضمن اينكه پاكسازي و سركوب مسلمانان به نفع آمريكا هم هست و كاخ سفيد در نبود آنها مي تواند موقعيت خود را در ميانمار بهتر تثبيت كند.
اهداف ژنرال ها
دامن زدن به بحران در ايالت راخين و سركوب شديد مسلمانان در شرايط انتقال قدرت اين گمانه را تقويت مي كند كه ژنرال هاي حاكم با اين اقدام خود اهدافي را احتمالاً در سر دارند.
طبق تحليل نشريه «اكونوميست» نظاميان در اين رابطه سه هدف دارند: اول اينكه مي خواهند خانم سوچي را با مخاطبان داخلي و خارجي درگير كنند؛ دوم، مي خواهند اهميت و جايگاه خودشان را در مملكت داري به رخ سوچي و چهره هاي غيرنظامي بكشند و بگويند كه كشورداري چندان هم آسان نيست. نظاميان در اثبات و به رخ كشيدن همين توانايي خود، در ايالت راخين وضعيت فوق العاده اعلام كرده اند. نهايتاً براي انحراف توجهات از جنگ قدرت ميان خود و مخالفان به جاهاي ديگر و خصوصاً به جدال دولت با شورشيان استان راخين.
فشارها و تبعيض ها
سازمان ملل مسلمانان روهينگيا را جزو تحت آزارترين اقليت هاي جهان طبقه بندي كرده است.
در زير به برخي از ظلم ها و ستم هايي كه در حق اين مردم روا داشته مي شود و نهادهاي رسمي بين المللي از جمله سازمان ملل آنها را اعلام كرده است، اشاره مي گردد:
¤ رژيم ميانمار از صدور كارت هويت براي مسلمانان امتناع مي كند و به همين خاطر اين مردم نمي توانند در داخل كشورتردد كنند. علاوه بر آن، دولت براي مسلمانان گذرنامه صادر نمي كند و لذا آنها از مسافرت هاي خارجي محروم هستند؛
¤ تحصيل در دانشگاه ها براي مسلمانان ممنوع است؛
¤ مسلمانان نمي توانند در ادارات دولتي استخدام شوند؛
¤ زنان مسلمان زير 25 سال و مردان زير 30 سال از ازدواج كردن محروم هستند و پس از ازدواج نيز نمي توانند بيش از دو فرزند داشته باشند؛
¤ آنها اغلب براي بيگاري (كار اجباري) برده مي شوند و از آنها به زور اخاذي مي شود؛
¤ خدمات عمومي مثل خدمات بهداشتي و آموزش و پرورش از مسلمانان روهينگيا دريغ مي شود و بي سوادي در ميان آنها تا 80 درصد است و در واقع، هيچ نهادي وجود ندارد كه مشابه دولت آنها را سرپرستي نمايد؛
¤ بالغ بر 40 هزار نفر از كودكان روهينگيا در غرب ميانمار به اين خاطر از هرگونه تحصيل و سفر و... محروم هستند كه والدين مسلمان آنها بدون اجازه دولت ازدواج كرده اند و خودشان جزو فرزندان سوم و يا چهارم هستند. اين كودكان شناسنامه ندارند؛
¤ مقررات منع آمد و شد و محروم بودن از حقوق اساسي و معمولي ديگر را نيز بايد بر اين فهرست افزود؛
¤ اين مسلمانان حق مالكيت بر زمين را نيز ندارند. اين آزارها و شرايط ضدانساني بسياري از بوميان روهينگيا را وادار مي كند كه از زادگاه خود به سمت كشورهاي بيگانه مثل بنگلادش، تايلند و مالزي بگريزند، اما اغلب جان خود را از دست مي دهند و يا به جاي اول بازگردانده مي شوند.
پيشينه مسلمانان
در ميانمار رسماً اينطور تبليغ مي شود كه مسلمانان از مهاجران خارجي هستند و بومي اين كشور نيستند. طبق اين تبليغات رسمي و بي پايه، مسلمانان طي دوران استعمار انگليس از خارج (خصوصاً از هند و بنگلادش) به اين سرزمين آمده اند.
«تين سين» رئيس جمهور ميانمار اخيراً گفته است مردم روهينگيا چون اهل ميانمار نيستند يا بايد اين كشور را ترك كنند و يا در اردوگاه هاي مرزي و زيرنظر سازمان ملل به سر برند.
خارجي بودن مسلمانان ميانمار ادعايي نيست كه فقط نظاميان و اين ژنرال سابق و رئيس جمهور فعلي آن را بر سر زبان مي آورند، بلكه مخالفان دولت و از جمله خانم «آنگ سان سوچي» نيز هم ادعا را دارند.
اما تاريخ چيز ديگري مي گويد؛ مردم ساكن سواحل غربي مثل مسلمانان كشورهاي مالزي و اندونزي توسط تجار عرب و يا ايراني به اسلام گرويدند و اسلام از همان قرن نخست هجري شمسي وارد ايالت راخين شده است. علاوه بر آن، اگر مهاجرتي هم صورت گرفته باشد، مربوط به همان دوران است و به دو قرن اخير حتي مربوط نمي شود.
واكنش ها
دور تازه اذيت و آزار مسلمانان ميانمار از زمستان سال گذشته شروع شده است وطي اين مدت جنايات نظاميان بعضاً گزارش مي شد. ولي طي يك ماه اخير در كنار بعضي از پايگاه هاي اينترنتي رسانه هاي اندونزي، مالزي و شبه قاره تحولات ايالت راخين را پوشش مي دادند. كارشناسان و اساتيد دانشگاه هاي اين كشورها نيز در گفت وگو با رسانه ها ابعاد اين مسئله را آشكار مي كردند. كم كم تلويزيون هاي پاكستان و ايران هم كشتار مردم مسلمان ميانمار را پوشش دادند و حاصل اين فعاليت رسانه اي، واكنش هاي توده اي و شخصيت هاي مذهبي و سياسي به رخدادهاي ميانمار بود.
با اين حال، هنوز رسانه هاي تأثيرگذار بيين المللي مثل «سي ان ان»، «بي بي سي» و «الجزيره» در قبال تحولات غرب ميانمار ساكت هستند.
منابع:
- ويكيپديا
- تبيان نت
-Genocide Watch
- -Burma/world without Genocide
- -The Economist
-Nytimes.com
- خبرگزاري ها
 


پاكستان چه اهدافي را در افغانستان دنبال مي كند؟

ديپلماسي غرب محور

همكاري پاكستان و آمريكا در حوزه هاي امنيتي، نظامي و اقتصادي به دوران جنگ سرد باز مي گردد، كه در آن پاكستان به دليل اهميت منطقه جنوب آسيا مورد توجه دولتمردان ايالات متحده قرار گرفت. انعقاد موافقتنامه هاي دو جانبه دفاعي و امنيتي و عضويت پاكستان در پيمان «سنتو» در 1954 و پيمان «بغداد» در 1955 و پيمان «سنتو» در 1959 در اين راستا قابل ارزيابي است، كه همگي دال بر عمق روابط دو كشور بوده است. از همين رو با تجاوز شوروي به افغانستان از دسامبر 1979 روابط اسلام آباد و واشنگتن روند رو به رشدي را پيمود و اين امر پاكستان را به سد نفوذ غرب در برابر نفوذ كمونيسم و مبارزه عليه آن تبديل كرد. بدينسان نقش پاكستان به عنوان بازيگر اصلي تحولات افغانستان مورد تاكيد قرار گرفت. اين نقش با ترويج اسلام افراطي از سوي اسلام آباد در افغانستان و سازماندهي مجاهدين براي مقابله با ارتش شوروي در سال 1979 شروع شد و با خروج افغانستان از سلطه روس ها به دست مجاهدين و سپس طالبان و در آخر سرنگوني نيروهاي طالبان و پيروزي نيروهاي متحد غرب ادامه يافت.
ترويج اسلام افراطي از سوي پاكستان در افغانستان و كشمير پس از 11 سپتامبر 2001 تغيير كرد و پاكستان ترجيح داد با منافع ملي ايالات متحده همسو باشد. براي پاكستان روشن شده بود كه در صورت همكاري نكردن با ايالات متحده در جريان حمله به افغانستان با مشكلات بسياري مواجه خواهد شد. ايجاد محدوديت هاي اقتصادي، رويكردهاي خصمانه و گرايش آمريكا به هند براي عملي كردن حمله به افغانستان و در نهايت تقويت بيشتر اين رقيب ديرينه، بخشي از اين تبعات بالقوه بود كه «پرويز مشرف» به هيچ وجه مايل نبود به حقيقت تبديل شوند. از طرفي نگراني هاي گسترده اي در بسياري از شهرهاي پاكستان در خصوص درگيري هاي فرقه اي و مذهبي وجود داشت. از اين رو پس از حملات تروريستي 11 سپتامبر، پاكستان در سياست خود در قبال افغانستان تغييري 180 درجه اي ايجاد كرد؛ يكباره از حمايت مستقيم طالبان و القاعده دست برداشت و به بهترين متحد ايالات متحده در منطقه در جريان حمله به افغانستان تبديل شد.
اهداف سياست خارجي پاكستان در افغانستان
الف: اهداف اقتصادي
هند و پاكستان همواره بر تقويت جايگاه اقتصادي خود در جنوب آسيا و همچنين در آسياي مركزي با يكديگر رقابت كرده اند. تلاش دو كشور به منظور جلب توجه غرب براي استفاده از بنادر تجاريشان جهت دستيابي به منابع انرژي آسياي ميانه از مولفه هاي اين رقابت است. از اين رو دستيابي به بازار آسياي ميانه، و انتقال نفت و گاز اين كشورها يكي از فاكتورهاي مهم اقتصادي و تاثيرگذار در سياست گذاري پاكستان بوده است. رقابت منطقه اي بر سر منابع سرشار انرژي آسياي ميانه و حوزه درياي خزر به عنوان بزرگ ترين عامل حمايت پاكستان و ايالات متحده از طالبان در اواخر دهه 1990 قلمداد مي گردد، و از آنجا كه اين كشورها دولت مجاهدين را مانع عمده براي اجراي چنين سياستي در افغانستان مي ديدند با حمايت از گروه طالبان كه مي توانست با كسب قدرت كامل در افغانستان منافع اقتصادي آنها را تأمين نمايد مي خواستند تا از اين طريق به بازارهاي انرژي آسياي ميانه دسترسي پيدا كنند. كشورهاي آسياي ميانه انتقال نفت و گازشان را از طريق خط لوله اي كه بايد از يكي از دو كشور ايران و افغانستان عبور كند، همواره به عنوان يك مسئله اصلي و اساسي نگريسته اند. ازطرف ديگر عبور خط لوله نفت و گاز اين كشورها از هر سرزميني كه انجام گيرد بدون شك امتيازات سياسي و اقتصادي چندي را براي آن كشور به همراه خواهدداشت. نگاه اقتصادي پاكستان به اين امر از دو زاويه قابل تحليل و بررسي است. از ديدگاه منافع اقتصادي حاصل از عبور اين خط نفتي، و از رهگذر رقابت اقتصادي با ايران و نفوذ در كشورهاي آسياي ميانه، مورد دوم را زماني شاهد بوديم كه پاكستان پس از تحركات اقتصادي ايران در آسياي ميانه در صدد برآمد تا با احياي راه ترانزيتي آسياي مركزي- افغانستان- پاكستان، خط ارتباطي آسياي ميانه با درياي عمان و اقيانوس هند را ازطريق جاده ابريشم منحرف سازد.
به هرحال از آنجا كه ايجاد و شكل گيري يك حكومت طرفدار پاكستان در كابل، منافع اقتصادي پاكستان در منطقه و آسياي ميانه را تأمين خواهدكرد، موضع ديپلماتيك پاكستان در قبال طالبان از سطح موضع حمايتي تا دخالت عريان براي تثبيت حاكميت آنان ارتقا مي يابد.
ب: اهداف سياسي
در محور اهداف سياسي پاكستان در افغانستان چند پديده برجسته تر از ساير متغيرها نقش آفريني مي كنند؛ از جمله مي توان به اختلافات مرزي با افغانستان و مسائل مربوط به پشتون ها، رقابت با هند، همسويي با غرب و به ويژه آمريكا و مقابله با نفوذ ايران، اشاره نمود. اختلافات مرزي افغانستان و پاكستان همواره به عنوان يك عامل تاريخي بحران زا در تاريخ روابط ديپلماتيك دوكشور مطرح بوده است. آنچه براساس قرارداد معروف «ديوراند» در دوران حكومت «عبدالرحمن خان» توسط نماينده انگليس به پاكستان واگذارشد، هيچ گاه از حافظه تاريخي افغان ها و به ويژه طيف ملي گراي حاكميت سياسي محو نشده و همواره نقطه جنجال برانگيزي در روابط خارجي اين دو كشور بوده است. خط ديوراند خط مرزي است كه مناطق شرقي افغانستان و مناطق غربي پاكستان را از هم جدا مي كند، اين خط باعث پيدايش وضعيتي ناپايدار ميان دو كشور شده است. براين اساس، پاكستان درصدد است تا از روي كارآمدن حكومتي كه با طرح ادعاي ارضي مجدد به تعارض فيمابين دامن بزند، جلوگيري به عمل آورد. اين امر براي اسلام آباد در حاكميت سياسي آينده افغانستان از اهميت جدي برخوردار است.
احتمال مي رود يك دولت باثبات در افغانستان اين اختلاف مرزي- حقوقي را در مجامع بين المللي مطرح سازد. برهمين اساس دولتمردان پاكستاني مي پنداشتند ايدئولوژي حاكم بر طالبان كمك خواهدكرد تا افغان ها مناقشات مرزي و قومي را فراموش كنند و در مسير خواست اسلام آباد قدم بردارند. با اين حال پاكستاني ها در رقابت با هندي ها نگران آن هستند كه افزايش مقبوليت هندي ها در افغانستان منجر به ارتقاي حساسيت افغاني ها نسبت به خط مرزي مورد اختلاف شود. حمايت از جنبش حاشيه نشين پشتونستان آزاد كه مرزهاي شرقي پاكستان با افغانستان را آسيب پذير مي كند دغدغه اي جدي براي پاكستاني ها است. براين اساس حمايت پاكستان از طالبان چنين توجيه مي گردد كه اسلام آباد تلاش مي كرد تا با روي كار آوردن يك دولت مذهبي و سنتي، ازطرح مجدد دعاوي ارضي عليه پاكستان در حاكميت سياسي افغانستان جلوگيري به عمل آورد؛ لذا طالبان كه با ديدگاه هاي مذهبي غيرمنعطف تلاش مي كرد تا به حاكميت و سياستش رنگ و بوي فراملي بدهد، يكي از بهترين انتخاب هاي دولت اسلام آباد محسوب مي گرديد. ازسوي ديگر با توجه به شرايط اجتماعي و بين المللي نامساعد نسبت به طالبان، پاكستان تلاش مي كرد تا با كسب شناسايي رسمي براي اين گروه از محافل جهاني، خواسته ها و منافع استراتژيك خود را به طالبان بقبولاند.
از طرف ديگر، با توجه به رقابت پاكستان با هند ايجاد شبكه اي قوي از هم پيمانان منطقه اي در برابر هند از ديگر محورهاي جدي در سياست خارجي پاكستان محسوب مي گرديد. در واقع وحشت از هند در سياست خارجي پاكستان ناشي از اين تصور است كه به دليل اقتدار نظامي و سلطه هند در منطقه، پاكستان اين كشور را تهديدي نسبت به موجوديت و از دست دادن حاكميت خودش مي بيند و رهبران پاكستان همواره به دنبال شريكاني در سياست خارجي خود بوده اند كه به برقراري موازنه ميان پاكستان و هند كمك نمايند و تهديد هند را براي اين كشور كاهش دهند. تلاش براي به وجودآوردن دولتي همسو در افغانستان همان قدر براي پاكستان در رقابت با هندوستان اهميت دارد كه براندازي دولت «برهان الدين رباني» به دليل همسويي و داشتن روابط ديپلماتيك نزديك با هندوستان. بر اين اساس دولتي كه با رقيب و يا دشمنان پاكستان در موضع روابط دوستانه قرار داشته باشد بي ترديد از سوي پاكستان با مشكل مواجه خواهد شد.
& رضا رنجبر (كارشناسي ارشد روابط بين الملل)
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14