(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 12 شهریور 1391 - شماره 20296

مبارزه با استعمار و رشادتهاي شهيد رئيسعلي دلواري
استعمار فرانو


مبارزه با استعمار و رشادتهاي شهيد رئيسعلي دلواري

احمد صديقي
12 شهريور روز مبارزه با استعمار ، با روز شهادت شهيد رئيسعلي دلواري در بوشهر مزين شده است . مردي آزادي خواه و رهبر قيام تنگستان و بوشهر عليه نيروهاي بريتانيا در دوره جنگ جهاني اول . مردي كه در اوج غربت قيام كرد و به شهادت رسيد.
از ويژگي هاي بارز وي كه به قيام جنوب نيز منتقل شده بود الهي و خدايي بودن ، پيروي از علماي دين ،گره خوردن با مرجعيت ديني و خستگي ناپذيري عليه استعمار انگليس است.
ياد و خاطره نيك مرداني كه جانشان را در راه اعتلا و سرافرازي ايران اسلامي از دست دادند هرگز از حافظه تاريخي ملت پاك نخواهد شد. در اينجا به مناسبت سالروز شهادت وي و ساروز مبارزه با استعمار به برخي ويژگي هاي قيام وي و شخصيت وي اشاره خواهيم كرد.
قيام رئيسعلي دلواري و همرزمانش با سه ويژگي ولايت مداري،استعمارستيزي و مردمي بودن توانست بزرگ ترين قدرت جهان آن روز يعني انگلستان را شكست دهد . (1))
زندگي نامه رئيسعلي
تنگستان منطقه اي كوهستاني در جنوب شرقي بوشهر است و از جنوب دشتستان بوشهر تا ساحل دريا امتداد دارد. شهرستان تنگستان شامل تنگستان شمالي به مركزيت «اهرم» و تنگستان ساحلي به مركزيت «دلوار» است.
«دلوار» زادگاه و محل فرمانروايي«رئيسعلي دلواري» فرزند رئيس محمد است كه در كشاكش جنگ اول جهاني و در حمله انگليسيها به بوشهر، رشادت بسياري از خود نشان داد و به شهادت رسيد .
رئيس علي دلواري فرزند رئيس محمد كدخداي دلوار در سال 1263 ه.ش به دنيا آمد پدر رئيس علي ، مورد احترام مردم منطقه بود و پس از شهادت فرزندش ، از طرف محمد شاه به « شجاع الدين» ملقب شد . رئيس علي دوران كودكي خود را مثل ديگر كودكان آن روزگار گذراند. در هفت سالگي به مكتب رفت و قرآن و گلستان و نظامي و شاهنامه را آموخت . وي تا قبل از استبداد صغير و ورود انگليسيها به بوشهر در كنار پدرش كدخدايي مي كرد . زراعت داشت و به شيخ نشينهاي اطراف سفر مي كرد . شخصيتي بود كه در مروت، ادب و شجاعت بي نظير و مديري بي لايق و مقيد به اصول دين به شمار مي آمد شجاعتش را حتي دشمنانش مي ستودند، تيرش هيچ گاه به خطا نمي رفت و به چابكي و مهارت و صف آرايي در برابر دشمن زبانزد شده بود. (2)
بوشهر نماد مبارزه با استعمار در سالهاي اوايل قرن 20
استان بوشهر چهار بار توسط قواي انگلستان مورد هجوم قرار گرفت اما هيچ گاه سلطه گران نتوانستند اين استان را به سلطه خود در آورند.
بوشهر از بنادر بزرگ و مهم ايران است كه قريب به يك صد سال است، به عنوان مركز بنادر جنوب كشور شناخته مي شود. قبل از ورود دين اسلام به ايران، بندري به نام بوشهر اساساً وجود نداشته است و آبادي در دو فرسنگي سمت جنوب بوشهر در ساحل دريا بوده كه آن جا را « ريشهر» مي ناميده اند.
اولين هجوم؛ به قول مؤلفان« فارسنامه ناصري» و« گنج دانش»، بوشهر از زمان كريم خان زند رو به آبادي گذاشت و در زمان ناصرالدين شاه رو به عمران بيشتر گذاشت و از بنادر تجاري مهم محسوب شد. تا در سال 1273 ه. ق، كه شهر هرات از طرف دولت ايران محاصره شد، انگليسي ها كه ترسيده بودند و براي انصراف ايران از تصرف هرات كه كليد هندوستان شمرده مي شد، سي فروند كشتي جنگي به خليج فارس فرستادند و پس از جنگ با دلاورمردان تنگستان اين بندر را تصرف كردند.
اين درگيري بين باقرخان ضابط تنگستاني و پسر رشيدش احمدخان تنگستاني با چهارصد تفنگچي در قلعه ريشهر روي داد و احمدخان تنگستاني به همراه 72 نفر شهيد شدند. (3)
دومين هجوم قواي انگلستان به بوشهر؛ در آغاز جنگ جهاني اول(1914) قواي روس از شمال و نيروهاي انگلستان از جنوب، ايران را در معرض هجوم قرار دادند و كشتي هاي جنگي انگلستان در مقابل بوشهر لنگر انداختند و نيروهاي اشغالگر در 8 اوت 1915، برابر با 17 مرداد 1294(26 رمضان1333)، شهر بوشهر را به اشغال خود درآورند. يك روز پس از اشغال بوشهر، چهارده نفر از ساكنين آن عليه اشغالگران اعتراض كردند، ولي چون اهل جدال و اسلحه نبودند دستگير و به هندوستان تبعيد شدند .
« رئيسعلي دلواري» و «شيخ حسين خان چاه كوتاهي» و «زاير خضرخان اهرمي» سه نفر خوانين دلير تنگستان از اين وقايع آگاه شدند و تصميم گرفتند كه عليه دشمن قيام و در مقام دفاع از وطن برآيند .
حدود دو ماه قبل از اين كه قواي انگلستان بوشهر را اشغال كنند، ژنرال كاكس كنسول انگلستان در خليج فارس، نامه اي به مرحوم «شيخ محمد حسين برازجاني» روحاني متنفذ و مجتهد معروف دشتستان نوشت كه جواب آن نامه، انگيزه قيام رئيسعلي دلواري آن قهرمان نامي ايران و اسلام شد .
كنسول انگلستان در اين نامه از شيخ محمدحسين برازجاني خواسته بود كه از نفوذ خود استفاده كند و از هر گونه آشوب و قيام عليه اشغالگران جلوگيري نمايد. در اين نامه تأكيد شده بود كه از دشمني با دولت انگلستان هيچ سودي عايد ملت ايران نخواهد شد، بلكه در صورتي كه ايرانيان وارد جنگ شوند، انگلستان يك سوم خاك ايران را به تصرف خود در خواهد آورد.
شيخ، در پاسخ به اين نامه تمام مصيبت ها را از طرف دولت انگلستان برشمرده و اعلام كرده بود كه چنانچه عمليات انتقام جويانه عليه اشغالگران صورت پذيرد، مسئوليت آن بر عهده انگليسي ها است.
رئيسعلي، در نامه هاي متعدد به شيخ محمدحسين برازجاني براي جهاد و قيام عليه قواي انگلستان كسب تكليف مي كند كه سرانجام مرحوم شيخ، صورتي از حكم جهادي كه مراجع شيعه از نجف اشرف ارسال داشته بودند به ضميمه حكم خود مبني بر وجوب جهاد با كفار انگليسي و جلوگيري از رخنه آن ها به بنادر جنوب و دشتستان و تنگستان و لزوم همكاري خوانين اين مناطق و بسيج مردم مسلمان براي رفتن به ميدان جنگ صادر مي كند و براي همه خوانين مي فرستد .
رئيسعلي دلواري همين كه از حكم جهاد مرحوم شيخ محمد حسين برازجاني و ديگر مراجع ديني آگاهي مي يابد، آماده نبرد با امپراطوري انگلستان مي شود و مقدمات كار را در خانه حاج سيد محمدرضا كازروني فراهم مي كند .
رئيسعلي همراه دوستش خالو حسين دشتي در اوايل ماه رمضان 1333 ه.ق، در عمارت حاج سيد محمدرضا كازروني،
پس از مذاكراتي با وي آمادگي خود را براي دفاع از بوشهر و جلوگيري از پيشروي نيروهاي انگليسي اعلام مي دارد.
رئيسعلي پس از اظهار تشكر، قرآن مجيد را مي طلبيد و همين كه خادم قرآن آورد برخاست و تعظيم كرد و با احترام تمام آن را روي ميز جلو خود گذارد، آن گاه رو به حاضرين كرده و گفت:
«اي كلام الله گفتار مرا شاهد باش. من به تو سوگند ياد مي كنم كه اگر انگليسي ها بخواهند بوشهر را تصرف كنند و به خاك وطن من تجاوز كنند در مقام مدافعه برآيم و تا آخرين قطره خون من بر زمين نريخته است، دست از جنگ و ستيز با آنان نكشم و اگر غير از اين رفتار كنم، در شمار منكرين و كافرين به تو باشم و خدا و رسول از من بيزار شوند»(4)
بعد از اشغال شهر بوشهر نيروهاي انگليسي قصد تصرف ناحيه دلوار را مي كنند. دلوار محلي بود كه پيش از آن چندبار سربازان انگليسي به آن جا تجاوز كرده، اما طعم تلخ شكست را در اين ناحيه چشيده بودند.
رئيسعلي دلواري و شيخ حسين خان چاه كوتاهي و زايرخضرخان اهرمي از اين وقايع آگاه و در مقام دفاع از وطن برآمدند.
انگليسي ها عملاً بوشهر را اشغال كردند و پرچم خود را بر فراز دارالحكومه و ديگر ادارات به اهتزاز درآوردند. آنها يك آلماني و همسرش را كه عليه انگليسيها تبليغ مي كردند ، توقيف كرده و به هندوستان فرستادند . نيروهاي رئيس علي با شبيخون هاي شبانه موفق شدند كنسولگري و تأسيسات آن را به آتش بكشند نايب كنسول انگليس كه مورد محافظت شديد سربازان هندي بود توانست از اين مهلكه بگريزد . ( شب 15 اوت 1915) (54)
جنگ دلوار
روز دوم رمضان 1333 ه.ق چهار كشتي جنگي براي گلوله باران دلوار و مجاهدان دلواري به همراه پنج هزار سرباز انگليسي و هندي وارد منطقه شدند. رئيس علي ابتدا زنان و كودكان را از دلوار خارج كرد.
سربازان با قايق به سمت دلوار آمدند . رئيس علي دستور داد مبارزان از تيراندازي دست بردارند و پس از آنكه سربازان بيگانه به ساحل رسيدند، دستور حمله داد. از كثرت انفجار دود باروت بر سر دلوار آسمان ساحل دريا چنان تيره و تار شد كه نيروهاي دشمن ديده نمي شدند . رئيس علي دستورعقب نشيني به تپه هاي اطراف دلوار را داد ولي نيمه شب با به كارگيري تاكتيك قديمي خود، شبيخون نهايي را آغاز كرد . جنگي تن به تن در گرفت و فرمانده دشمن به دست رئيس علي كشته شد و تا ظهر روز بعد، با ازدياد تلفات دشمن نسيم فتح و پيروزي بر پرچم رئيس علي و دلواري ها وزيد و دشمن عقب نشيني كرد. (6)
پيشنهاد تطميع انگليسي ها
رئيسعلي قاطعانه تصميم گرفت خود را فداي استقلال و تماميت ارضي وطن كند. مقامات انگليسي كه اغلب با تزوير و نيرنگ و پرداخت رشوه و زر و سيم بر حريف چيره مي شدند، پس از اتخاذ تصميم قطعي درباره اشغال بوشهر و پيشروي به سوي شيراز به منظور تطميع رئيسعلي، دو نفر از متابعان حيدرخان حيات داودي را به دلوار گسيل مي دارند تا به زعم خود موافقت او را مبني بر پياده شدن قواي انگليس در كرانه خليج فارس و حركت به سوي شيراز جلب كنند .
نمايندگان حيدرخان ضمن ملاقات با رئيسعلي متذكر مي شوند كه چنانچه او از قيام عليه قواي اشغالگر صرف نظر كند، مقامات انگليسي 40 هزار پوند به او مي پردازند،. رئيسعلي با صراحت و شجاعت تمام مي گويد:« چگونه مي توانم بي طرفي اختيار كنم در حالي كه استقلال ايران در معرض خطر جدي قرار گرفته است؟ »
پس از مراجعت نمايندگان حيدرخان كه تيرشان به هدف مقصود اصابت نكرده بود، نامه تهديدآميز از طرف مقامات انگليسي به رئيسعلي نگاشته مي شود مبني بر اين كه :
«چنانچه بر ضد دولت انگلستان قيام و اقدام كنيد، مبادرت به جنگ مي كنيم در اين صورت خانه هايتان ويران و نخل هايتان را قطع مي كنيم.»
رئيسعلي در پاسخ مقامات انگليسي مي نويسد:« خانه ما كوه است و انهدام و تخريب آن ها خارج از حيطه قدرت و امكان امپراطوري بريتانياي كبير است. بديهي است كه در صورت اقدام آن دولت به جنگ با ما، تا آخرين حد امكان مقاومت مي كنيم .» (7)
سمبل مبارزه با استعمار
رئيسعلي دلواري در مبارزه با استعمار چهره واقعي و ژرفاي ايمان خود را نشان داد و به قيام خونين ضد اجنبي مردم نواحي دشتي، دشتستان و تنگستان رنگ خاصي بخشيد .
روح استقلال طلبي و عشق به ميهن و غيرت و حميت وي از او شخصيتي به وجود آورده بود كه آوازه جانبازي و فداكاري اش در سراسر ايران طنين افكند. وي نبرد عليه قواي مهاجم را وظيفه ملي و مذهبي خود مي دانست و فعاليت هاي ضد انگليسي او از اين اعتقاد مايه مي گرفت و تقويت مي شد . (8)
شهادت شهيد رئيسعلي دلواري
جنگ ميان دليران تنگستان به رهبري رئيس علي از يك سو و نيروهاي بريتانيا و خوانين متحد آنان از سوي ديگر به طور پياپي و پراكنده تا شهريور 1294 خورشيدي ادامه يافت و انگليسي ها نتوانستند بر رئيس علي و يارانش برتري يابند. نيروهاي انگليس پس از شكست دلوار، قشون باقيمانده خود را عازم بوشهر كردند. آوازه رشادت رئيس علي نه تنها در ايران بلكه در اروپا هم ورد زبانها گرديد و روزنامه تايمز صفحاتي از اخبار خود را به آن اختصاص داد. شهرت و محبوبيت رئيس علي باعث شد كه خوانين به او حسد ورزند و شهادتش در هاله اي ازابهام است. (9) تا اين كه در گيرودار حمله انگليسي ها به بوشهر در شب 12 شهريور 1294، 3 سپتامبر 1915 ميلادي، در سن 34 سالگي، رئيس علي در محلي به نام «تنگك صفر» هنگام شبيخون به قواي بريتانيا توسط فردي نفوذي و اجير شده ، از پشت سر هدف گلوله قرار گرفت و به فيض شهادت نائل آمد. پس از شهادت با تشييع جنازه اي طولاني و بي نظير ، جسد او را به نجف اشرف حمل كرده و در كنار پدرش به خاك سپردند (10)
رئيس علي دلواري كه در حقيقت روح قيام شورانگيز مردم جنوب ايران به شمار مي رفت، قبل از اين كه زندگي را بدرود گويد، بارها مرگ خود را پيش بيني كرده بود. (11)
¤ پي نوشت ها در دفتر روزنامه موجود است
 


استعمار فرانو

ياسر فروغي
قدرت هاي استعماري براي حفظ سلطه خود، در هر عصري با ابزارهاي نو به استعمار كشورها و ملت ها پرداخته اند؛ در دوره هايي با حمله مستقيم نظامي به غارت منابع طبيعي و حتي انساني اقدام مي كردند، اما پس از بيداري ملت ها، به شيوه نوين استعمار متوسل شدند: سلطه از طريق حكومت هاي به ظاهر مستقل، ولي وابسته به قدرت هاي استعماري. اين شيوه نيز تا مدت ها جزو اصلي ترين شيوه ها محسوب مي شد، اما با گسترش آگاهي ملت ها و نيز ضربه هايي كه از سوي قدرت هاي وابسته به ملت ها وارد شد، مقاومت هاي ضداستعماري و استبدادي گسترده اي در جهان شكل گرفت و اين شيوه استعماري با چالش جدي مواجه شد. با گسترش وسايل ارتباط جمعي و تبديل شدن جهان به يك دهكده جهاني و كم رنگ شدن حاكميت هاي ملي، اين امكان براي قدرت هاي استعماري فراهم شد تا با استفاده از ابزار رسانه اي به توسعه طلبي استعماري خود در عرصه هاي فرهنگي، سياسي و اقتصادي بپردازند.
استعمار از نظر هدف و ماهيت، يك گونه بيشتر نيست، ولي تاكنون در سه شكل ظهور پيدا كرده است:
1. استعمار كهنه؛ «سيستم ارتباط نابرابر بين يك كشور قدرتمند و پيشرفته با يك كشور ضعيف و عقب مانده» را استعمار كهنه گويند. در اين روش، استعمارگر با به كارگيري نيروي نظامي، سرزميني را اشغال نموده، منابع و ذخاير و ثروت هاي آن كشور را به سود خود تاراج مي كند. (1)
با استقلال كشورهاي جهان يكي پس از ديگري اين استعمار نيز رنگ باخت. چرا كه كشورهاي استعمارگر توجيهي براي ادامه چپاولگري خود در اين كشور ها يافت نمي كردند. مردم كشورها به آگاهي رسيده بودند و ديگر زور بر آن ها كارگر نمي افتاد.
ناگفته پيداست كه اين گونه رابطه استعماري، قرن ها بر جهان حاكم بود و بيش ترين قربانيان را مي گرفت. كه قاره هاي آسيا و آفريقا بيشترين لطمه را از اين حيث خورده اند. همان طور كه گفته شد پس از جنگ جهاني دوم و با استقلال كشورها اين گونه از استعمار از ميان رفت و جاي خود را به استعمار نو داد.
2. استعمار نو؛ اين اصطلاح در دهه 1950 رايج شد و منظور از آن نوعي استعمار است كه در لباس تازه و با سلطه اقتصادي و فرهنگي، همان اهداف استعمار قديم (قرون6 1 ـ 19) را پي مي گيرد. اين شيوه، سياستي بود كه استعمارگران براي مقابله با موج مبارزات ملت ها و نهضت هاي استقلال طلبانه در پيش گرفتند. رشد فكري جوامع و آشنايي آنان با روش هاي مدرن و ظلم و ستم استعمارگران، منجر به گسترش مبارزات ضداستعماري و استقلال طلبانه شد و تداوم روند استعمار كهن را با مشكل مواجه ساخت. در نتيجه استعمارگران به روش هاي ديگري متوسل شدند. طرح مسئله حاكميت ملّي، از ابزارهاي دوران استعمار نوين است. در اين دوران كشورها از استقلال برخوردارند و عضو جامعه بين الملل هستند، اما نظام جهاني به گونه اي طراحي شده كه كشورهاي بزرگ تصميم گيري هاي كلان را به دست دارند. در واقع در استعمار جديد، استعمارگر مستقيم حكومت نمي كند، بلكه حكومت هاي بومي ـ ولي وابسته ـ را بر سر كار مي آورد و در حالي كه به ظاهر، به استقلال سياسي آنها تن مي دهد، وابستگي سياسي و اقتصادي آنها را حفظ مي كند و به استثمارشان ادامه مي دهد. استعمار جديد يا پنهان، همان شيوه هاي امپرياليستي تفرقه اندازي بين دولت هاي جديد و تحريك انگيزه هاي قبيله اي و ايجاد نزاع و مشاجرات ناحيه اي را به كار مي گيرد. اعمال محدوديت هاي گوناگون اقتصادي و فرهنگي و جذب نيروي انساني متخصص و خبره در كشورهاي كم رشد و در حال توسعه از ديگر مظاهر اين استعمار است. (2)
رهبرمعظّم انقلاب در تبيين اين شيوه استعماري فرمودند :
استعمار كهن از بين رفت و جاي آن، استعمار نو را آوردند. استعمار نو اين بود كه در رأس كشورها بيگانگان نمي آمدند حكومت كنند. مثل دوران استعمار قديم نبود كه حاكم انگليسي برود در هند حكومت كند؛ نه، از خود كشورها كساني را مي گماشتند؛ مثل رژيم طاغوت، مثل رضاخان و پسرش، و مثل بسياري از دولت هاي ديگر كشورهاي جهان سوم.(3)
در دوران محمّدرضا شاه كشور دربست در اختيار آمريكايي ها بود؛ هم اقتصادش، هم سياستش، هم روابط اجتماعي اش. آنچه در اين كشور تدبير مي شد، در جهت منافع سلطه گران بيگانه و متنفذ در ايران بود. آن روز ملت ايران در گزينش مديران ارشد كشور كمترين دخالتي نداشت... آن روز علم دركشوردرنهايت عقب افتادگي وعقب ماندگي بود. (4)
3. استعمار فرانو؛ با فروپاشي نظام دو قطبي، و گسترش وسايل ارتباط جمعي و تبديل شدن جهان به يك دهكده جهاني، غرب سعي كرد تا سلطه خود را از طريق ابزار رسانه اي توسعه دهد و افكار ليبراليستي و دموكراسي را با قدرت نرم افزاري (قدرت رسانه اي و تبليغاتي و هدايت افكار عمومي) و سخت افزاري(استفاده از قدرت نظامي با توجيه گسترده افكار عمومي از طريق رسانه ها) ترويج نمايد .
استعمار فرانو در دوران استعمار نو ساختار سياسي كشورها حفظ شد، چراكه نظام بين المللي بر استقلال سياسي و حاكميت ملّي ظاهري كشورها مبتني بود. با گسترش وسايل ارتباط جمعي و شكل گيري دهكده جهاني، به تدريج حاكميت ها در مقابل نظام بين الملل رنگ باخت و اين امكان براي قدرت هاي سياسي و رسانه اي فراهم شد كه بدون توجه به مرزهاي جغرافيايي به طور مستقيم ملّت ها را مخاطب خود سازند. فروپاشي نظام دوقطبي و انحصار قدرت رسانه اي و تبليغي در دست غرب، در اين مسئله نقش قابل توجهي داشت. غرب براي گسترش اقتدار خود در حوزه هاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي، روش هاي نويني پايه گذاري نمود كه از جهاتي با شيوه هاي مورد استفاده در عصر استعمار نو تفاوت داشت. به همين منظور و براي تعيين راهبرد مناسب، غرب عوامل قدرت خود را بر دو بخش نرم افزاري (شامل رسانه و تبليغات) و سخت افزاري (شامل قدرت نظامي) تقسيم نمود و براي به كار بستن هر يك از قدرت ها جهان را ـ به لحاظ نرم افزاري ـ به چندين حوزه تمدني تقسيم نمود تا با شناخت عوامل مخل و مزاحم در هر يك از حوزه هاي تمدني، متناسب با همان حوزه، روش مبارزه را اتخاذ كند. در روش استعمار فرانو، حوزه تمدني جايگزين واحد دولت ـ ملّت مي شود. تنوع تمدني در اين حوزه ها، بايد به شكل گيري تمدّن جهاني با ارزش هاي واحد منجر شود كه همان تمدن غربي است. (5)
مقام معظم رهبري تاكيد كرده اند كه «استعمار فرانو يعني دستگاه استكباري كاري مي كند كه عناصري از ملّتي كه اين مستكبر مي خواهد آن را قبضه و تصرّف كند، بدون آن كه بدانند به او كمك كنند. دشمن، ايمان شما را سدّ محكم مي داند و دلش مي خواهد اين سدّ برداشته شود، حال عناصري از ميان خود ما بيايند و بنا كنند اين ديوار را تراشيدن يا سوراخ كردن.» (6)
ايشان با تبيين استعمار فرانو مهم ترين شيوه آن را تهاجم فرهنگي ـ رسانه اي مي دانند كه با توجه به سيطره استعمارگران بر رسانه و خبرگزاري هاي بزرگ جهاني صورت مي پذيرد كه مهم ترين راه كار برون رفت از آن، بيداري اسلامي است. با بيداري اسلامي، استعمارگران نمي توانند به سلطه گري خود ادامه دهند .(7)
استعمار فرانو اساسا به شيوه عمليات فرهنگي ـ فكري است، و رهبر معظّم انقلاب هم همين شيوه را شيوه غالب آنها مي شمارد: »تهاجم خبري، تبليغي، فرهنگي و اخلاقي رسانه هاي تحت كنترل زورمندان و زرمندان جهاني به ملت ها، به ويژه ملت ايران، در اوج خود قرار دارد .» (8)
آنها با گسترش وسايل ارتباط جمعي و تفكر جهاني سازي، سعي دارند تا فرهنگ، سياست و اقتصاد ليبرالي را بر تمام كشورها حاكم كنند . بنابراين، استعمارگران در اين شيوه سعي مي كنند با ظاهري مشروع و با شعارهاي حقوق بشر، ايجاد صلح و امنيت، استقرار دموكراسي و آزادي، و نيز با استفاده از نيروهاي كاملاً وابسته كه نه تنها از اشراف و خانواده هاي طبقه اشرافي، بلكه معدودي از روشن فكران، سياست مداران، مديران و تكنوكرات ها را نيز شامل مي شود، اهداف استعماري خود را دنبال كنند . (9)
ابزارهاي استعمار فرانو
ابزارهاي استعمار فرانو بيش از اين كه ابزارهايي سخت افزاري باشند، ابزارهاي نرم افزاري هستند. بيشتر تلاش بر آن است تا افكار عمومي به عنوان مخاطب جنگ قرار بگيرد و نه تماميت ارضي يا گستره سرزميني. لهذا كاربرد ابزارهاي فرهنگي و به كار بردن تكنولوژي هاي مدرن و روز براي اين كار به استخدام در مي آيد. در زير به دو نمونه بسيار برجسته از اين ابزارها كه مورد استفاده قرار گرفته و مي گيرد اشاره خواهيم كرد.
1) ناتوي فرهنگي؛ اين پديده در ايران با شاخص هايي مانند ايجاد نابساماني اقتصادي، شكل دادن به نارضايتي در جامعه، تأسيس سازمانهاي غيردولتي در حجم گسترده، جنگ رسانه اي، عمليات رواني براي ناكارآمد جلوه دادن دستگاه دولت، تضعيف حاكميت ايران از طرق جامعه شناختي و نافرماني مدني و نهايتا ناتوي فرهنگي متبلور شده است. مهم ترين جلوه و ابزار اين پديده در ايران همان قسمت آخر يعني «ناتوي فرهنگي» است. ورود اين اصطلاح به ايران از اوايل دهه 1370 و با روشنگري هاي رهبر انقلاب صورت گرفت. سخنراني سال 1371 ايشان در مورد «تهاجم فرهنگي»، هشداري به نظام اجتماعي و سياسي براي مراقبت رواني از چارچوب هاي هويتي بود. در ناتوي فرهنگي فرهنگ هم به عنوان ابزار محسوب مي شود و هم هدف اوليه تأثيرگذاري در نظر گرفته مي شود.
يكي از مهم ترين ابزارهايي كه توسط غرب براي مقابله با نفوذ جمهوري اسلامي طراحي شده، ابزار فرهنگي است. ابزار فرهنگي مورد استفاده غرب كه با عناوين متفاوتي؛ از جمله ناتوي فرهنگي، شبيخون فرهنگي، تهاجم فرهنگي و ...، از آن ياد شده براي فروپاشيدن نظام سياسي جمهوري اسلامي طراحي شده است. براي مثال در اين جا به عبارت«ناتوي فرهنگي» اشاره مي كنيم. استفاده از عبارت «ناتوي فرهنگي»، بيانگر گسترد گي حجم معارضه عليه ايران محسوب مي شود. زماني آمريكايي ها براي مقابله با تأثير و نفوذ كمونيسم به اروپاي شرقي، سازمان پيمان آتلانتيك شمالي يا همان ناتو را ايجاد كردند كه عمده فعاليت آن مبتني بر نظامي گري بود. حال براي جلوگيري از نفوذ ايران در عرصه داخلي، منطقه اي و بين المللي از ناتوي فرهنگي بهره مي برند. ناگفته پيداست كه استفاده از تمام ابزارهاي رسانه اي، تبليغاتي و اطلاعاتي در ناتوي فرهنگي صورت مي گيرد و در اين حمله و شبيخون، هدف، از بين بردن فرهنگ براي جدايي آن، از سياست است. همان طور كه در شبيخون فرد يا كشور مورد تهاجم هيچ اطلاعي از طرف حمله، ابزارها، اراده و توان آن، ندارد در شبيخون فرهنگي نيز كشور هدف هيچ اطلاعي از ابزارها و توان كشور حمله كننده ندارد.
از اوان شكل گيري جمهوري اسلامي ايران هجمه اي از جنگ نظامي (البته نيابتي)، اطلاعاتي، اقتصادي و نرم توسط اين كشور عليه ايران، شكل گرفت. ابزارهاي اين چهارگانه فوق متفاوت از هم بوده اند، ولي اهداف چهارگانه نظامي، اطلاعاتي، اقتصادي و نرم مشترك بوده؛ براندازي و تغيير رژيم. (10)
2) بهره وري از تكنولوژي هاي مدرن؛ يكي از ويژگي ها و تمايزات استعمار فرانو اين است كه نه تنها از تمام ظرفيت تكنولوژي هايي كه استعمار نو آن ها را به خدمت گرفته بود، در راستاي اهداف خود بهره وري مي كند، بلكه با تشديد و تركيب انواع جديدتر آن ها، انواع خاصي از تكنولوژي به وجود آورده كه تكنولوژي تلقي نمي شوند، اما كار ويژه تكنولوژيك دارند .
الف) تكنولوژي زبان؛ از سويي، با مقايسه غيرمنطقي قابليت زباني يك زبان مثلا زبان انگليسي ـ كه طي يك دوره استعماري، تبديل به زبان بين المللي شده است ـ با قابليت هاي متناظر زبان هاي ديگر، برتري قابليت زبان انگليسي ثابت شده و نهايتا اين برتري قابليتي به ديگر حوزه هاي تمدني نيز تعميم داده مي شود. اين در حالي است كه مقايسه منطقي دو زبان علمي را بايد در كليت آن ها ـ نه ضرورتا در قابليت هاي خاص و متمايز آن ها ـ صورت داد. از سوي ديگر، استعمارگران عصر استعمار فرانو نتايج تحقيقات خود را در ساختارهاي زباني خاص به گونه اي جهت مي دهند كه اهداف خود را برآورده كنند .
ب) تكنولوژي سنجش هوش؛ با تأكيد بر پروسه بر نامه ريزي شده حاكميت معادلات سياسي بر معادلات علمي بهره وري از فرمول هاي سنجش هوش نيز ميسر شده است. به راحتي مي توان حدس زد كه اگر براساس يك تحقيق آماري ثابت شود كه ضريب هوشي مردم آفريقا و آسيا از ضريب هوشي مردم اروپا يا اين كه ضريب هوشي سياه پوست ها از ضريب هوشي سفيدپوستان پايين تر است، تا چه ميزان برنامه هاي علمي، غير علمي، سياسي، اقتصادي نسبت به مردم آفريقا و سياه پوست ها توجيه علمي مي يابند .
ج) تكنولوژي سنجش افكار عمومي؛ سنجش افكار عمومي يكي ديگر از تكنولوژي هاي پنهان است كه به عنوان يك اهرم فشار، به بهترين نحو در اختيار استعمارگران فرانو قرار گرفته است. آن ها با پرسش هايي جهت دار، پاسخ دهندگاني گزينشي و نتايجي غيرواقعي و كاذب، اهداف خود را دنبال مي كنند. آن ها استدلال مي كنند كه تحقيق درباره سنجش افكار، دموكراسي را بر مبنا و پايه اي علمي قرار مي دهد. اگر سياستمداران ما نمايندگان ما هستند، ضرورتا به اطلاعاتي احتياج دارند كه به آن ها بگويد به چه چيز اعتقاد داريم و در انديشه چه چيز هستيم.
د) تكنولوژي آمار؛ تكنولوژي آمار، مقادير انبوهي اطلاعات كاملا بي فايده توليد مي كند كه كار تشخيص اطلاعات مفيد از غيرمفيد را به مراتب مشكل تر از آن چه كه هست، مي نمايد. مسئله اين جا ديگر فقط در فراواني اطلاعات نيست، بلكه در عوام زدگي و تجارتي كردن اطلاعات نيز هست كه به نوبه خود باعث مي شود همه اطلاعات عرضه شده، يكسان و با اعتباري مساوي كنار يكديگر رديف شوند. در عصر استعمار فرانو كه آمار و كامپيوتر دست به دست هم داده اند، مقادير عظيمي زباله هاي اطلاعاتي در سبد محاورات عامه سرازير شده است .
¤ پي نوشت ها در دفتر روزنامه موجود است
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14