(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 12 شهریور 1391 - شماره 20296

آثار پرگويي (چراغ راه)
گفتمان خليل با خليل (حكايت خوبان)
علم آموزي و تامين رزق و روزي (پرسش و پاسخ؟)
تأثيرات استفاده ابزاري از دين در سلوك عارفان (سلوك عارفانه)
چشم، دريچه اي به سوي كمال يا سقوط
سه مصيبت آرام بخش


آثار پرگويي (چراغ راه)

قال الامام علي(ع): من كثر كلامه كثر خطاؤه، و من كثرخطاؤه قل حياؤه، و من قل حياؤه قل ورعه، و من قل ورعه مات قلبه، و من مات قلبه دخل النار.
علي(ع): هركس سخنش زياد و پرگو باشد، اشتباه و خطايش زياد است، و هركس خطايش زياد باشد، شرم و حيايش كم است، و هركس شرمش كم باشد پرهيزگاريش اندك است، و هركس پرهيزگاري او كم باشد، دلش مي ميرد، و هركس دلش مرده باشد، وارد آتش دوزخ مي شود.1
1-بحارالانوار، ج47، ص237
 


گفتمان خليل با خليل (حكايت خوبان)

از علي(ع) روايت شده كه وقتي خدا مي خواست حضرت ابراهيم(ع) را قبض روح كند، فرشته مرگ را به سوي او فرستاد. فرشته مرگ بر ابراهيم سلام داد و ابراهيم جواب سلام داد و گفت: سلام بر تو اي فرشته مرگ براي چي آمدي؟ گفت: براي قبض روحت. ابراهيم(ع) فرمود: آيا ديده اي خليل، خليل خود را بميراند؟ در اين حال فرشته مرگ برگشت و گفت خدايا گفته خليلت را شنيده اي. خداوند فرمود: اي ملك الموت برگرد به سوي ابراهيم و به او بگو: آيا ديده اي حبيبي ديدار حبيب خود را دوست نداشته باشد؟ به راستي كه دوست لقاي دوست خود را دوست دارد1.
1-بحارالانوار، ج12، ص78
 


علم آموزي و تامين رزق و روزي (پرسش و پاسخ؟)

پرسش:
براساس آموزه هاي وحياني چگونه علم آموزي موجبات از بين رفتن فقر و تنگدستي را فراهم آورده و مستوجب تضمين رزق و روزي انسان مي گردد؟ لطفاً به نحو اجمال پاسخ دهيد.
پاسخ:
براساس آموزه هاي وحياني، غايت خلقت آدميان، رسيدن بني آدم به قله هاي رفيع معرفت و معنويت است «ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون» و كساني كه در اين راه گام نهند، از الطاف ويژه حق تعالي بهره مند شده و از تسهيلات ويژه ذات اقدس الهي برخوردار مي گردند. طالب واقعي علم، براي آنكه از هم و غم معاش در امان بماند و فكر و ذكر خود را مصروف دانش اندوزي كند، آفريدگار جهان، خود تامين رزق و روزي او را تضمين نموده است. در اين زمينه پيامبر گرامي اسلام (ص) مي فرمايد: «خداوند متعال گذشته از ضمانتي كه براي رزق عموم مردم نموده است، به طور ويژه تامين رزق طالبان علم را برعهده گرفته است.» (شهيد ثاني، منيه المريد، ص 160)
شهيد ثاني در توضيح معناي اين حديث شريف و با توجه به تجربه هاي شخصي خود مي نويسد: «غيرطالب علم براي به دست آوردن روزي خود، نيازمند سعي و تلاش است، اما دانشجو بدون آنكه مكلف به سعي و تلاش براي تحصيل رزق خود باشد، به صرف طالب و جوينده علم بودن خداوند روزي او را خواهد رسانيد، البته به شرط نيت صحيح و اراده خالص او. در همين رابطه براي خود من حوادث و نكته هاي دقيقي از ابتداي تحصيل تاكنون از لطف خداوند و كمك هاي زيباي او رخ داده است كه در صورت جمع آوري آنها (حجم عظيمي را تشكيل خواهد داد) كه تنها خداوند از آن آگاه است...» (همان) در روايت ديگري آمده است «كسي كه در دين خدا تفقه و تفحص كند، خداوند نيازهاي او را برآورده و رزق او را از جايي كه گمان نمي برد، خواهد رسانيد.» (احياء علوم الدين، ج 1، ص 6)
نكته كليدي در اينجا اين است كه تعهد خداوند بر رساندن روزي به جويندگان علم، مشروط بر نيت خالص آنان در طلب علم و دانش است، اما كساني كه به انگيزه هاي غيرخالصي همچون؛ شهرت طلبي، به دست آوردن موقعيت اجتماعي و انباشت ثروت و پول تحصيل علم كنند، اينان در واقع«ثروت و رياست طلباني» هستند، كه با استفاده ابزاري از قداست علم و دانش به دنبال رسيدن به مقاصد پست دنيوي خود مي باشند، و نه به دنبال دين شناسي، هستي شناسي و خداشناسي. به عبارت ديگر رزق طالبان علم با اخلاص ضمانت شده است نه رزق طالبان ثروت و قدرت و شهرت.
 


تأثيرات استفاده ابزاري از دين در سلوك عارفان (سلوك عارفانه)

(بدان اي سالك عزيز!) در روايتي علي(ع) مي فرمايد: كسي كه دين را در خدمت دنياي خود بگيرد و دين براي او جنبه ابزاري پيدا كند، هر انساني در او طمع مي كند كه از او سوءاستفاده كند. هر انسان ضعيفي وقتي كه فهميد او دينش را براي دنيايش مي گذارد، دنبال اين است كه بر وي مسلط شود!...
كساني كه دينشان تمام هم آنها است. دلبسته به خدا هستند و به ما سواي او هيچ تعلق حقيقي ندارند. معناي «تعلق حقيقي» اين است كه وقتي به سر دوراهي ها مي رسيم، غير خدا را رها كنيم. سر راه ما در اين عالم، دو راهي و سه راهي و چهارراهي و پنج راهي و شش راهي ها زياد است! ولي ما نبايد از صراط مستقيم منحرف شويم...
روايت دوم هم از علي(ع) است كه مي فرمايد: «مردم چيزي از دينشان را رها نمي كنند تا امور دنيايشان را اصلاح كنند، مگر آنكه خدا كمبود دنيايي شان را بيشتر مي كند»... اگر كسي دين را فداي دنيا كرد بداند كه ازنظر دنيايي هم ضرر مي كند و كمبود پيدا مي كند...
در يك جمله ديگر حضرت مي فرمايد: «اگر دينت را ابزار قرار دادي براي دنيايت، اين را بدان كه هم دينت را از دست مي دهي و هم دنيايت را! اينها همان كساني هستند كه نمي شود به آنها گفت دين دار واقعي...
از پيامبر اكرم(ص) روايتي نقل شده كه حضرت مي فرمايد: «بدترين مردم آن كسي است كه دينش را به دنيايش بفروشد، و بدتر از او كسي است كه دينش را بفروشد تا دنياي ديگري آباد شود. علي(ع) هم اين تعبير را دارد. از حضرت سؤال كردند كه شقي ترين و بدبخت ترين مردم چه كسي است؟ فرمود: كسي كه دينش را به دنياي غيرخودش بفروشد.(1)
1- سلوك عاشورايي، آيت الله شيخ مجتبي تهراني، منزل سوم، ص.133
 


چشم، دريچه اي به سوي كمال يا سقوط

خليل منصوري
چشم يكي از نعمت هاي بزرگ خداوند است كه در كنار ابزارهايي چون گوش، شرايط شناخت انسان را فراهم مي آورد و اگر اين ابزارها نباشد، انسان نسبت به پيرامون خود، شناختي به دست نمي آورد و در جهالت محض فرو مي رفت. اما اين ابزار با همه فوايد و آثاري كه براي رشد و كمال بشر دارد، يكي از مهم ترين ابزارهاي شيطان براي ساقط كردن انسان از مقام خلافت الهي است.
در آيات و روايات بسياري به مسئله چشم و كاركردهاي متضاد و دوگانه آن توجه داده شده است. نويسنده در اين مطلب با مراجعه به آموزه هاي وحياني اسلام بر آن است تا نقش و كاركرد چشم را در زندگي انسان تبيين كند.
مسئوليت چشم و تكاليف آن
خداوند چشم را از ابزارهاي شناختي معرفي كرده (بقره، آيات 8 و 171؛ اعراف، آيات 179 و 195 و 198؛ نحل، آيه 78؛ مومنون، آيه 78) و آن را به عنوان نعمتي بزرگ دانسته (بلد، آيه 8) و براي آن مسئوليت و تكاليفي مشخص كرده است.(اسراء، آيه 36)
اگر چشم نبود ما بسياري از حقايق هستي را درك نمي كرديم و از بسياري از علوم محروم بوديم. البته براساس قاعده معروف «من فقد حسا فقد فقد علما؛ هر كسي حسي را از دست داد به راستي كه علم و دانشي را در آن حوزه از دست داده است» همه حواس انساني نقش كليدي در شناخت و معرفت انسان نسبت به محيط بيرون و پيراموني خود دارد، اما برخي از حواس مانند شنوايي و بينايي نقش كليدي دارند؛ از اين رو خداوند در كنار قلب به عنوان منبع تجزيه و تحليل اطلاعات و داده هاي قلب، تنها به دو حس از حواس پنج گانه يعني چشم و گوش اشاره مي كند.(نحل، آيه 78؛ مومنون، آيه 78)
البته براساس آموزه هاي قرآني، قدرت بينايي چشم انسان، متكي به روح اوست و چشم و گوش در نقش ابزار براي روح عمل مي كنند. چنانكه خداوند مي فرمايد: ثم سواه و نفخ فيه من روحه و جعل لكم السمع و الابصار؛ سپس خداوند كالبد انسان را به اعتدال درآوردو در كالبد از روحش دميد و براي شما شنوايي و بينايي قرار داد. در اين آيه التفات از غيبت به خطاب، بيانگر درك و فهم روح و توانايي او به وسيله اعضاي ادراكي مثل چشم و گوش و مانند است. پس اينها به صورت ابزار درك او به حساب مي آيند، لذا بايد گفت كه در حقيقت قواي ادراكي انسان متكي به روح است. (سجده، آيه 9)
همه اعضاي اصلي بدن انسان در برابر كارها و فعاليت هايي كه انجام مي دهند مسئول هستند. (اسراء، آيه 36) اين بدان معنا خواهد بود كه اعضاي انساني از جمله چشم از اعمال و رفتار خويش آگاهي و علم دارد. از اين رو خداوند در آيات 20 و 22 سوره فصلت از شهادت اعضاي بدن از جمله چشمان عليه خود انسان سخن به ميان مي آورد و شكي نيست كه گواهي چشمان، فرع بر علم و آگاهي اوست؛ چرا كه زماني مي توان از گواهي و شهادت سخن به ميان آورد كه تحمل شهادت صورت گرفته و علم دانش تحقق يافته باشد تا بتواند در دادگاه صالح براساس علم و آگاهي، گواهي دهد.
انسان مي بايست به چشم به عنوان يك نعمت شناختي توجه كند و با بهره گيري از آن و نگاه همراه با تأمل به آفرينش جهان، موجبات شناخت بيشتر خود را نسبت به خالقيت خداوند افزايش دهد و مسير درست زندگي را بيابد و درمسير آن حركت كرده و زندگي اش را سامان دهد. (ملك، آيات 3 و 4)
البته اين ابزار شناختي همانند ديگر ابزارها دچار خطا مي شود و مثلا سراب را آب ديده و يا آبگينه و نماي بلورين را آب مي بيند و حتي خواسته ها و رفتارهايش متاثر از اين خطا تغيير مي كند.(نمل، آيه 44) ولي اين امر،دائمي نيست، از اين رو اين گونه اختلال ها تاثيري درشناخت عمومي و صحت آن ندارد؛ چرا كه حالت هاي فردي و مقطعي است.
از ديگر مسئوليت هاي انسان در برابر چشم آن است كه اجازه ندهد تا چشم خيانت ورزد و رفتاري نادرست را درپيش گيرد كه برخلاف امانت و مسئوليتي است كه برعهده آن گذاشته شده است. از آيه 19 سوره غافر به دست مي آيد كه چشمان آدمي به خود انسان نيز خيانت مي كند. از اين رو خداوند حتي به خيانت چشمان آدمي آگاهي دارد و از آن بازخواست مي كند؛ چرا كه حركات خيانت آميز چشمان انسانها، از خداوند پنهان نيست (همان) و خداوند به حكم خالقيت و مالكيت، چشم و هر چيز ديگرمرتبط به آن را در قبضه قدرت خود دارد. (بقره، آيه 20؛ انعام، آيه 46، يس ، آيه 66)
جايگاه چشم در زندگي بشر
چشم انسان درجايگاه بلندي است. اين بلندي هم مكاني است و هم مكانتي و منزلتي، حضرت علي (ع) مي فرمايد:«العين جاسوس القلب و بريد العقل؛ چشم جاسوس و مأمور دل و نامه رسان عقل است.» (بحارالانوار، محمد باقرمجلسي، دارالكتب الاسلاميه ، ج 104، ص 14، ح 25؛ منتخب ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، قم دارالحديث، 1382، ج1، ص 504).
كلمه «جاسوس» در روايت اول نشان از آن دارد كه چشم بر دل موثر است، چون جاسوس هرچه گزارش دهد دل و فرمانده مي پذيرد، چنان كه سخنان پيغام رسان براي پيغام دهنده حجت و اعتبار دارد. از اينجا مي توان حدس زد كه نگاه، تاثيرات عميقي بر روح و روان انسان مي گذارد.
نگاه و چشم چراني و حركات خيانت بار چشم
يكي از مسئوليت هاي انسان و چشم چنان كه گفته شد، مسئوليت در برابر نگاه و حركات از جمله حركات خيانت بار است. از جمله اين حركات خيانت بار مي توان به چشم چراني اشاره كرد.
بر انسان است كه مواظب چشمان خويش باشد، چرا كه نگاه يكي از دريچه هاي هفتگانه آدمي به سوي گناه و دوزخ است (حجر، آيه 44)، چنان كه نگاه دريچه اي به سوي كمال نيز مي باشد و آدمي با نگاه تامل انگيز و دقيق خود مي تواند بسياري از حقايق هستي را كسب كرده و از آن براي كمال خود و رسيدن به ربوبيت و خلافت بهره گيرد.
امام علي(ع) به نقش كمالي نگاه هاي دقيق و تامل انگيز مومنان به هستي اشاره مي كند و مي فرمايد: ان المومن اذا نظر اعتبر... والمنافق اذا نظر لها، نگاه مومن عبرت آميز و نگاه منافق سرگرمي است. (تحف العقول، ص 212)
پيامبر(ص) خواهان آن است كه انسان به درستي از نگاه كردن بهره گيرد و عبرت و پند بياموزد. آن حضرت(ص) مي فرمايد: اوصاني ربي بسبع: اوصاني بالاخلاص في السر و العلانيه و ان اعفو عمن ظلمني و اعطي من حرمني و اصل من قطعني و ان يكون صمتي فكرا و نظري عبرا، پروردگارم هفت چيز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشكار، گذشت از كسي كه به من ظلم نموده، بخشش به كسي كه مرا محروم كرده، رابطه با كسي كه با من قطع رابطه كرده و سكوتم همراه با تفكر و نگاهم براي عبرت باشد. (كنزالفوائد، ص 481)
چشم چراني از جمله رفتارهاي خيانت آميز چشمان است. چشم چراني يعني خيره چشمي و هرزه نگاهي يا همان هيز بودن، نگاه از روي لذت به خوبرويان و نظر بازي است. (لغت نامه، ج5، ص7147، «چشم چراني»)
در اصطلاح و كاربردهاي عرف فارسي مقصود از آن، نگاه شهوت آميز به نامحرم و نيز نگاهي است كه انسان را در معرض خطر وقوع در حرام نسبت به نامحرم قرار مي دهد. در آيات قرآني با واژگاني چون «غض» و مشتقات آن و نيز تعبيرهايي مانند «خائنه الاعين»، درباره چشم چراني مطالب و احكامي بيان شده است. برخي مفسران «خائنه الاعين» در آيه 91 سوره غافر را به چشم چراني و نگاه دزدانه به نامحرم تفسير كرده اند. (التفسير المنير، ج24، ص99) زيرا حركات مخفي و دزدانه چشم براي بهره گيري و التذاذ موجب مي شود تا انسان از مسير امانت الهي دور شود و ابزارهاي رشدي را در مسير نادرست به كار گيرد. از آن جايي كه خداوند مالك اعضا و جوارح است و اين ابزارهاي شناختي در اختيار بشر قرار گرفت تا خداشناسي و هستي شناسي داشته باشد و در مسير رشدي قرار گيرد، ولي شخص با بهره گيري نادرست از اين ابزارها در حقيقت در امانت خيانت كرده است. از اين رو چشم چراني از مصاديق خيانت چشمان شمرده مي شود.
يكي ديگر از فرمان هاي الهي «غض بصر» به معناي چشم فروهشتن است كه خداوند درباره نگاه بيان كرده و از مومنان خواسته تا در برابر نامحرمان از مرد و زن چشم فرو گيرند و در ديگران به صورت خيره و تيز و مستقيم نگاه نكنند.
(نور، آيات 30 و 13)
يكي از ماموريت هاي پيامبر(ص) اين بود كه به مومنان فرمان دهد تا مراقب چشمان خويش باشند و از نگاه هرزه و هيز اجتناب كنند (نور، آيه 03) علامه طباطبايي در ذيل آيه كه خداوند در اين آيه «يغضوا» را مترتب بر «قل» كرده است مي فرمايد از اين ترتب روشن مي شود كه منظور از «قول» امر است، يعني امر كن به اجتناب از چشم چراني كه اگر امر كردي آنان نيز اجتناب خواهند كرد. (الميزان، ج51، ص 110-111)
از نظر آموزه هاي وحياني قرآن، نگاه خيانت بار و چشم چراني حرام است و بر زنان و مردان است كه از چشم چراني پرهيز كنند. (نور، آيات 30و 13) خداوند در همين آيات و نيز آيات 17تا91 سوره غافر چشم چران را تهديد به مجازات مي كند. بنابراين پرهيز از چشم چراني وظيفه و تكليف هر زن و مرد مسلمان و مؤمني است.
با توجه به اينكه هر حكم كه داراي مقدمات و پيش نياز است مي بايست به آن توجه شود، بنابراين هر مقدمه اي كه موجب مي شود تا انسان به گناه چشم چراني گرفتار شود، بايد ازآن پرهيزكرد. از اين رو خداوند مثلا از رودر روشدن با زنان پرهيز مي دهد، چرا كه زمينه ساز پيدايش چشم چراني در جامعه است. (احزاب، آيه 35)
همچنين حجاب و مراعات حيا و عفت لازم و بايسته است؛ چرا كه بي حجابي و يا بدحجابي، خود زمينه ساز ارتكاب اين گناه است و مؤمن مي بايست از آن اجتناب ورزد. (احزاب، آيه95؛ نور، آيه13)
آزادكردن دل به فروهشتن چشم
نگاه، دريچه اي به سوي گناه و سقوط است؛ چرا كه دل با ديدن، گرفتار مي شود و در زنجيري از گناهان مي افتد كه او را به ورطه نابودي و سقوط از مقام انسانيت مي كشاند.
باباطاهر با توجه به تأثيرات منفي نگاه مي سرايد:
زدست ديده و دل هردو فرياد
كه هرچه ديده بيند دل كنه ياد
بسازم خنجري نيشش زپولاد
زنم بر ديده تا دل گردد آزاد
البته ريشه و خاستگاه اين شعر طاهر در آموزه هاي اسلامي نهفته است، چرا كه اشعار فارسي درگذشته درحقيقت برگرفته از آموزه هاي وحياني اسلام بوده يا تفسير آيات قرآن است؛ چنان كه شعرهاي عطار، سنايي، مولوي، حافظ و سعدي اين گونه است. امام علي(ع) راحتي دل ها را در رهايي از نگاه هاي هيز و چشم چراني و از طريق چشم فروهشتن مي داند و مي فرمايد: «من غض طرفه اراح قلبه؛ هركس چشم خود را (از نامحرم) فروبندد، قلبش راحت مي شود. (غررالحكم، ح 2219)
فرق ديدن و نگاه كردن
ديدن، امري اختياري است، ولي نظر و نگاه اين طور نيست و در بسياري از موارد بي اختيار اتفاق مي افتد، زيرا گردش چشمان و نظر و نگاه كردن اختياري چشم است همانند نفس كشيدن، ولي انسان بايد توجه داشته باشد كه اين نگاه مي تواند به ديدن تبديل شود و از حالت غيرطبيعي به اختياري تغيير ماهيت دهد. از اين رو ميان نگاه نخست و نگاه هاي پس از آن تفاوت حكمي و آثاري است! يعني هم حكم حلال و جواز، به حرام و نگاه تبديل مي شود و هم آثار آن بر دل و جان و روح آدمي باقي خواهدماند كه مي تواند اثرات مخرب و زيانباري باشد. از اين رو امام صادق(ع) نگاه دوم را خطرساز و نگاه سوم را هلاكت بار مي داند و مي فرمايد: اول النظره لك و الثانيه عليك ولا لك و الثالثه فيها الهلاك؛ نگاه اول (ناخودآگاه به نامحرم) براي تو (جايز و حلال) است و نگاه دوم ممنوع است و حرام، و نگاه سوم، هلاكت بار است. (من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 447، ح8564)
پيامبر اكرم(ص) نيز از استمرار و تداوم نگاه كردن برحذر مي دارد و مي فرمايد: اياكم و فضول النظر فانه يبدر الهوي و يولد الغفله؛ از نگاه هاي اضافي بپرهيزيد چرا كه تخم هوس مي پراكند و غفلت مي آورد.(بحارالانوار ج 69 ص 91)
پس اگر كسي خواهان راحتي دل از همه گرفتاري ها و اسارت شهوات باشد، بايد در نگاه، توجه خاص داشته باشد؛ چرا كه ديدن همان و دل دادن همان و گرفتاري و بدبختي ها نيز همان.
خداوند در آيات 30 و 13 سوره نور، چشم چراني را زمينه ساز آلودگي به فحشا و فساد جنسي دانسته و به مؤمنان هشدار مي دهد كه مراقب نگاه هاي خود باشند و اجازه ندهند كه به چريدن خود ادامه دهد و حركات خيانت آميز داشته باشد. در اين آيات كه حكم حرمت چشم چراني و نگاه به نامحرمان بيان شده، به اين نكته توجه مي دهد كه انسان ها به سبب همين نگاه و چشم چراني است كه گرفتار زنا مي شوند.
از امام صادق(ع) نقل شده كه مقصود از «حفظ فروج» در هر آيه اي، همان حفظ از زنا است؛ جز همين آيه كه منظور، حفظ از نظر و چشم چراني است. (تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 885، ح 19) ولي شكي نيست كه اين حرمت از چشم چراني نيز به سبب همان گرفتار شدن انسان به زناست.
به سخن ديگر، هر چند كه چشم چراني خودش به عنوان يك فعل داراي حكم مشخصي چون حرمت است كه از بيان امام صادق(ع) به دست مي آيد، ولي از نظر آثار نيز مي بايست به آن توجه داشت كه چشم چراني، انسان را به جاهاي خطرناك تري مي كشاند كه زنا از نتايج آن خواهد بود.
از اين رو امام صادق(ع) در سخني ديگر نگاه را بذر شهوت و فتنه مي داند و نسبت به كنترل و مديريت نگاه و چشم هشدار داده و مي فرمايد: اياكم و النظره فانها تزرع في القلب الشهوه و كفي بها لصاحبها فتنه ؛ از نگاه (ناپاك) بپرهيزيد كه چنين نگاهي تخم شهوت را در دل مي كارد و همين براي فتنه صاحب آن دل بس است. (تحف العقول، ص 503)
اين فتنه اي كه امام صادق(ع) از آن باز مي دارد، همان گرفتار شدن به فتنه زناست كه آدمي را ساقط مي كند و اجازه نمي دهد تا در مسير بالندگي و رشدي گام بردارد.
رسول خدا(ص) در اين باره فرموده است: «لكل عضو من ابن آدم حظ من الزنا، العين زناها النظر؛ هر عضوي از بني آدم بهره اي از زنا دارد و زناي چشم نگاه كردن (به بدن نامحرم) است.» (جامع الاخبار، ص 408، ح 9211، به نقل از منتخب ميزان الحكمه، ج 1، ص 504، ح 1416)
امام صادق(ع) در جايي ديگر در اين باره مي فرمايد: «نگاه به نامحرم، تيري از تيرهاي مسموم شيطان است و چه بسا يك نگاهي كه حسرتي طولاني برجاي گذارد». (بحار، ج 101، ص 04)
نگاه به نامحرم از لباس و مو و حتي جاهايي كه از نظر شرعي جايز است مانند دست و چهره، زماني كه آدمي را به گمراهي مي كشاند حرام است ولي حتي اگر چنين تاثيري نداشته باشد باز مي بايست از آن پرهيز كرد؛ زيرا تاثيرات بد خود را بجا خواهد گذاشت. از اين رو از حضرت مسيح(ع) نقل شده است كه فرمود: هرگز تيزنظر به سوي چيزي كه برايت (حلال) نيست نباش؛ زيرا تا زماني كه چشمت را حفظ كني دامنت آلوده به زنا نمي شود و اگر بتواني به لباس زني كه برايت حلال نيست نگاه نكني، اين كار را انجام بده.» (منتخب ميزان الحكمه، ص 230، ح 0472)
مصاديق نگاه حرام
نگاه حرام در شريعت مقدس و احكام فقهي، نگاه مرد به بدن زن نامحرم به جز صورت و دست ها تا مچ است؛ خواه با قصد لذت و شهوت باشد يا بدون آن و نيز نگاه به صورت و دست ها اگر با قصد شهوت يا ترس افتادن به حرام باشد. همچنين نگاه زن به مرد نامحرم (به جز صورت و گردن و دست ها و مقداري از پا)؛ خواه با قصد باشد يا بدون آن و نيز به مواضع يادشده، اگر با قصد شهوت يا ترس افتادن به حرام باشد.
در رسائل عملي مراجع تقليد درباره نگاه حرام موارد زير بيان شده است كه عبارتند از: نگاه به چهره آرايش كرده زن. نگاه به زيورآلات زن. نگاه به عكس بي حجاب زن آشنا. نگاه به ريبه (و هوس آلود) نگاه به بدن مرد نامحرم (به جز صورت و دست ها)، البته در اين مسئله بين مراجع اختلاف نظر وجود دارد. نگاه به تمام بدن زن نامحرم (به جز صورت و دست ها تا مچ). نگاه هوس آلود (هرچند به صورت و دست ها و يا به بدن همجنس.)
درشأن نزول آيه 03 سوره نور از امام باقر(ع) روايت شده است: «روزي در هواي گرم مدينه زن جوان زيبايي در حالي كه طبق معمول روسري خود را به پشت گردن انداخته و دور گردن و بناگوشش پيدا بود، از كوچه عبور مي كرد، مردي از اصحاب رسول خدا از طرف مقابل مي آمد، آن منظره، سخت نظر او را جلب كرد و چنان غرق تماشاي آن زن زيبا شد كه از خودش و اطرافش غافل گشت و جلوي خودش را نگاه نمي كرد، آن زن وارد كوچه اي شد و جوان با چشم خود او را دنبال مي كرد، همان طور كه مي رفت ناگهان استخوان يا شيشه اي كه از ديوار بيرون آمده بود به صورتش اصابت كرد و صورتش را مجروح ساخت، وقتي به خود آمد كه خون از سر و صورتش جاري شده بود، به همين حال به حضور پيامبر رفت و ماجرا را به عرض رساند. (فيض كاشاني، تفسير الصافي، ج 5، ص 032؛ مجموعه آثار، مرتضي مطهري، ج 19، ص 584) اين جا بود كه آيه حجاب نازل شد». گفته اند آنچه سبب شد جوان، مجذوب آن زن شود، نگاه همراه با لذت بود.
آثار نگاه حرام
از آثاري كه براي نگاه حرام برشمرده اند مي توان غير از آثار جسمي به آثار رواني نيز اشاره كرد. از جمله حسرت و افسوسي كه بر دل ها مي رود. علي(ع) نسبت به نگاه كردن هشدار مي دهد و مي فرمايد: «من اطلق طرفه كثر اسفه؛ هر كس چشم خويش را آزاد گذارد، هميشه اعصابش ناراحت بوده و به آه حسرت دائمي گرفتار مي شود.» (ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، همان، ج 01، ص 47 و غرر الحكم، ج 2، ح 403)
و در جاي ديگر فرمود: «من اطلق ناظره اتعب حاضره؛ هر كسي چشم را رها كند زندگي فعلي خود را به رنج و ناراحتي گرفتار نموده است.» (منتخب ميزان الحكمه، ج 10، ص 504، ح 3316)
و حضرت امام صادق(ع) فرمود: «كم من نظره اورثت حسره طويله ؛ چه بسيار نگاه ها كه حسرت طولاني و هميشگي را در پي دارد.» (همان، ج 01، ص 405، ح 3316)
اين حسرت به دلايل مختلف ممكن است پديد آيد كه يكي از آنها عدم دسترسي به آنچه ديده است. وقتي انسان نتواند چيزي را به دست آورد، درحسرت آن مي ماند كه گاه اين حسرت به حسد تبديل مي شود و در شكل فعلي آن رفتار آدمي را نيز تغيير مي دهد كه نمونه آن قتل برادر و مانند آن است. (يوسف، آيه 9، مائده، آيه 03)
در حقيقت انساني كه نگاهي شهوت انگيز دارد، عقل خويش را به تباهي مي دهد و نگاه، زمينه ساز شهوت و شهوت موجب زوال عقل مي شود. از اين رو حضرت اميرمومنان علي(ع) نسبت به هرگونه شهوت برخاسته از رفتارهاي نادرست از جمله چشم چراني هشدار مي دهد و مي فرمايد: «ذهاب العقل بين الهوي و الشهوه ؛ نابودي عقل در هواپرستي و شهوت است.» (همان، ج 1 ص 063، ح 1244)
بنابراين در بيان آثار نگاه حرام و چشم چراني مي توان به مسائلي چون ارتكاب به زنا، حسرت و نوميدي، افسردگي و ناراحتي، آسيب هاي جسمي و روحي و اختلافات خانوادگي و جدايي همسران و فروپاشي بنياد خانواده، تعرض افراد بيماردل و مانند آن اشاره كرد.
به هر حال، نگاه به عنوان يك فعل طبيعي انساني كه از دريچه و ابزار چشم انجام مي گيرد مي تواند انسان را به اوج كمالي برساند و علم و شناخت و معرفت او را افزايش دهد يا آنكه او را در مسير دلبستگي ها به دنيا و شهوات قرار دهد و او را اسير و بنده هواهاي نفساني سازد و هبوط و سقوط را براي وي رقم زند.
 


سه مصيبت آرام بخش

مرحوم شيخ مفيد(1) در كتاب گران سنگ خود به نام «الاختصاص» روايتي را از امام سجاد(ع) نقل مي كند(2) كه در واقع گفت وگوي مردي است با آن حضرت.
روايت اين گونه آغاز مي شود: مردي نزد امام زين العابدين(ع) آمد و از اوضاع و احوال بد خود، خدمت آن حضرت گلايه كرد كه مثلا خرج بالاست و درآمدم كفاف زندگيم را نمي دهد، طلبكاران امانم را بريده اند و خلاصه سفره دل باز كرد و شكايتهايي از اين دست را كه بين ما هم رايج است خدمت امام بازگو كرد و منتظر شنيدن سخني راهگشا از آن حضرت شد.
امام سجاد(ع) براي تسكين دردهاي اين مرد و تمام كساني كه مانند او گرفتار ناملايمتي روزگار شده اند به حقايقي اشاره كردند كه توجه به آنها سبب مي شود تا فشار جانكاه روزگار از گرده آدمي برداشته و به فراموشي سپرده شود.
لازم به ذكر است كه اين رهنمود امام(ع) به معناي راهكاري براي رفع مشكلات موجود نيست بلكه با منصرف كردن ذهن از دغدغه هاي بي اثر و آزاردهنده به امور حقيقي، آرامش رواني به انسان هديه داده مي شود.
امام سجاد(ع) فرمود: «مسكين ابن آدم» چقدر انسان بينواست!
«له في كل يوم ثلاث مصائب» او هر روز با سه مصيبت و گرفتاري واقعي دست به گريبان است. لايعتبر بواحده منهن؛ كه در هيچ يك از آنها با ديده عبرت نظر نمي كند و پند نمي گيرد. ولو اعتبر لهانت عليه المصائب و امر الدنيا؛ كه اگر در اين سه مصيبت عاقلانه نظر مي كرد و پند مي گرفت، بي شك، ناملايمات و سختي هاي جانكاه دنيا براي او نرم و قابل تحمل مي شد. پس از اين مقدمه، حضرت شروع به بيان آن سه مصيبت همگاني و هميشگي مي نمايد، گرفتاري هايي كه هر روز دامنگير تمام انسانهاست.
1-كاهش عمر
«فاما المصيبه الاولي فاليوم الذي ينقص من عمره»؛ مصيبت اول آن است كه هر روز از عمر انسان كاسته مي شود و بعد ادامه مي دهند: و ان ناله نقصان في ماله اعتم به؛ اگر كمبودي در سرمايه و دارايي انسان رخ دهد، او از اين نقصان به وجود آمده بسيار غمگين مي شود در حالي كه الدرهم يخلف عنه؛ پول و دارايي جبران پذير است و در نهايت با قدري كمي و زيادي، دير يا زود، جاي خالي شده آن پر مي شود، اما العمر لا يرده شيء، جاي خالي شده عمر را هيچ چيز پر نمي كند.
2- حسابرسي اموال در قيامت
و الثانيه انه يستوفي رزقه، دوم اينكه انسان هر روز، رزق روزانه اش را تمام و كمال دريافت مي كند و اين در حالي است كه فان كان حلالا حوسب عليه، اگر از راه حلال آن را به دست آورده و مالي صد درصد حلال است، بايد بداند كه در مورد آن مال از او حسابرسي خواهد شد.
به نظر مي رسد حسابرسي درمورد مالي كه از راه حلال به دست آمده است در قسمت كسب آن نباشد، بلكه در بخش مصرف آن است. يعني از صاحب چنين مالي سوال خواهد شد كه اين مال را در كجا مصرف كردي؟ آيا ضرورتي در ذخيره و يا خرج اين پول به آن مقدار آن هم در فلان جا وجود داشت؟ مثلا شمايي كه از راه كاملا حلال، صاحب پنجاه ميليون تومان پول نقد شدي و تمام اين پول را صرف خريد يك عدد خودرو سواري كردي، آيا نمي توانستي خودرويي حداقل با نصف اين قيمت، خريداري كني و باقيمانده آن را در راه كمك به نيازمندان اگر نگوييم بلا عوض، حداقل به صورت قرض در اختيار نيازمندان قرار مي دادي؟
و ان كان حراما عوقب عليه، اگر هم آن پول از راه حرام به دست آمده باشد و مصداق مال حرام شده باشد، ديگر جاي توضيح نيست كه صاحبش را به چه عذابي سخت گرفتار خواهد كرد.
تا اينجا امام سجاد(ع) توجه ما را به دو نقطه معطوف داشت: 1-گذر عمر و از دست دادن لحظه به لحظه اين سرمايه بي بازگشت و جبران ناپذير. 2-حساب و يا عقابي كه در آن سوي مرزهاي دنيا در كمين هر نوع درآمد و دارايي است.
3-ناآگاهي از آينده
در ادامه امام با مقدمه اي كوتاه، مصيبت و گرفتاري سوم را ذكر مي فرمايند: و الثالثه اعظم من ذلك؛ و سومين گرفتاري از آنچه تاكنون گفته شد سهمگين تر و با عظمت تر است.
اين سخن حضرت، باعث شگفتي شنونده و اشتياق او در شنيدن مورد سوم شد. از اين رو لب به سخن گشود و پرسيد: «و ما هي»؛ آن سومي كه به مراتب سخت تر از دوتاي اول است چيست؟
امام(ع) در پاسخ فرمودند: ما من يوم يمسي الا و قد دني من الاخره مرحله ؛ روزي نيست كه بر انسان بگذرد و انسان مرحله و قدمي به آخرت نزديك نشود، بلكه همه ما با هر نفسي كه مي كشيم، قدري به آخرت نزديك مي شويم. نكته سخت و مصيبت بار اينجاست كه لا يدري علي الجنه ام علي النار، نمي دانيم اين قدمها عاقبت در بهشت گام خواهند نهاد يا در جهنم سقوط خواهند كرد.
آري! مصيبت بارتر از همه، جهل ما نسبت به پايان كار است. به واقع چه كسي مي داند كه پايان كار او چيست؟ بر سعادت است و در جنت يا بر شقاوت است و در دوزخ. همين امور كافي است تا انسان همواره ذهنش را به آنها مشغول گرداند كه اگر چنين شد دو اثر مثبت را به همراه خواهد داشت:
الف) همان گونه كه امام سجاد(ع) فرمودند: لهانت عليه المصائب و امر الدنيا؛ تحمل سختي ها و مشكلات روزمره زندگي كه به نوعي همه درگير آن هستند بر انسان سهل و آسان مي شود.
ب) برخلاف دل مشغولي هاي رايج زندگي كه جز جانكاهي و بروز مشكلات روحي و رواني اثري ندارند، توجه به اين امور سه گانه كه در روايت به آنها اشاره شد سبب تربيت، رشد و تكامل روحي و رواني انسان خواهد شد.
فردي كه مدام به اين مي انديشد كه عمر او در حال مصرف شدن و به سرعت رو به پايان است، بي شك، بهتر از اين سرمايه بي بازگشت استفاده خواهد كرد.
كسي كه هر روز به اين نوشته در ذهن خود نظر كند كه اي انسان! دارايي و درآمد تو را در محكمه عدل الهي بررسي خواهند كرد و حساب و يا عقابي در انتظار توست، قطعا تلاش خواهد كرد كه جز حلال به دست نياورد و جز در محل مورد نياز، خرج نكند.
بي خبري از پايان كار هم سبب مي شود تا انسان هر لحظه مراقب افكار و اعمال خود باشد تا مبادا عقربه هاي عمر از حركت باز ايستد و او در قعر جهنم باشد.

پي نوشت ها:
1-محمدبن محمد بن نعمان معروف به شيخ مفيد (633-314) از چهره هاي بسيار درخشان علمي شيعه است كه در مدت زندگي پر بركت خويش، بيش از 002 جلد كتاب ارزشمند علمي به فرهنگ اسلام و تشيع تقديم كرد. يكي از تاليفات اين دانشمند بزرگ، كتاب «الاختصاص» است كه به منظور معرفي شخصيت هاي برجسته اسلام و بيان فضايل آنها به رشته تحرير درآمده است.
2- الاختصاص/ 243
از: تبيان


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14