(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 26 شهریور 1391 - شماره 20307

تك تحريم و پاتك اقتصاد مقاومتي
چرا جنبش هاي منطقه بيداري انساني نيست؟
مزيت آينده جمهوري اسلامي(قسمت اول)


تك تحريم و پاتك اقتصاد مقاومتي

امروزه بحث تحريم هاي غرب عليه جمهوري اسلامي ايران بحث داغ اكثر محافل و مجامع كشورمان است، به ويژه اينكه در ماه هاي اخير تحريم هاي غرب به طور بي سابقه اي افزايش يافته و حتي نفت ايران را كه نقشي تاثير گذار در اقتصاد كشور داشته در برگرفته است. بنابراين همين امر بهانه اي شد تا نگاهي اجمالي داشته باشيم به سياست هاي تحريمي ايالات متحده كه در طول چند دهه گذشته نقشي مهم در دكترين راهبردي آن كشور به خصوص براي مقابله با جمهوري اسلامي ايران داشته است.
اگر بخواهيم تعريفي با نگرش حقوقي از تحريم اقتصادي ارائه بدهيم بايد اذعان كنيم اقدامي است كه هدف آن تلاش براي اجبار به تغيير سياست كشوري خاص است كه با اقدامات خود صلح بين المللي را خدشه دار مي سازد، به عبارت ديگر مي توان گفت تحريم اقتصادي يكي از ابزارهاي تنبيه و مجازات كشور ناقض صلح بوده كه مي تواند توسط دولتها بكارگرفته شود. ميثاق جامعه ملل اولين گام در جهت تنظيم مقرراتي در زمينه توسل به مجازات در سطح بين المللي براي كشورهاي ناقض صلح بوده و گام دوم كه نقش فوق العاده موثري در اين زمينه دارد، مقرراتي است كه در منشور سازمان ملل متحد وضع شده است. طبق ماده 41 فصل هفتم منشور، شوراي امنيت مي تواند براي حفظ صلح بين المللي تصميم بگيرد به چه اقداماتي كه متضمن استعمال نيروي مسلح نباشد، دست بزند و مي تواند از اعضاي ملل متحد بخواهد كه به اقداماتي شامل متوقف ساختن تمام يا قسمتي از روابط اقتصادي و ارتباطات راه آهن ، دريايي، هوايي، پستي، تلگرافي، راديويي و ساير وسايل ارتباطي و قطع روابط سياسي مبادرت ورزند.
علي رغم تاكيد بر نحوه اعمال تحريم اقتصادي در منشور سازمان ملل متحد، در طول دهه هاي گذشته شاهد اعمال تحريم هايي از سوي برخي كشورها بوده ايم كه بدون توجه به مقررات و حقوق بين المللي و به صورت يك جانبه اتخاذ شده است در حالي كه صراحتاً در منشور سازمان ملل آمده شوراي امنيت در زماني كه با نقض صلحي از سوي كشورها مواجه شود از اين ابزار استفاده نمايد، اگرچه در خصوص تركيب اعضاء دائم شوراي امنيت سازمان ملل نيز حرف و حديث هاي زيادي وجود دارد اما مجالي براي پرداختن به آن موضوع مهم در اين نوشتار نبوده و مي طلبد به صورت جداگانه به اين موضوع كه برخي سران كشورها هم در شانزدهمين اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران بر اصلاح ساختار سازمان ملل تاكيد كردند پرداخته شود. بنابراين توسل به تحريم اقتصادي فقط از طريق شوراي امنيت سازمان ملل متحد مي تواند مشروع باشد و استفاده از اين ابزار بطور يكجانبه ناقض منشور سازمان ملل متحد خواهد بود. اما مروري بر تحولات گذشته تاريخ نشان مي دهد تحريم اقتصادي همواره يكي از ابزارهاي فشار و اجبار در پيشبرد اهداف سياست خارجي كشورها در سطح بين المللي مورد توجه قرار گرفته كه البته كارنامه ايالات متحده آمريكا در اين خصوص تاريك تر از قدرت هاي ديگر بوده است.
دولت آمريكا همواره بزرگترين سهم را در كاربرد سياست تحريم اقتصادي داشته است. به دنبال فروپاشي اتحاد جماهيرشوروي و پايان جنگ سرد، سهم آمريكا در تحريم هاي اقتصادي جهان بشدت افزايش يافت. در بين سال هاي 1918 تا1990 دولت آمريكا مسئول77 مورد از كل 115 تحريم هاي اقتصادي جهان، يعني 67 درصد كل تحريم ها بود و در بين سال هاي 1990 تا 1999 سهم آمريكا در كل تحريم هاي اقتصادي جهان به 92 درصد افزايش يافت. تنها در دوره اول رياست جمهوري كلينتون دولت آمريكا 61 تحريم اقتصادي را عليه 35 كشور جهان، با جمعيتي بالغ بر 2/3 ميليارد نفر، يعني 42 درصد كل جمعيت جهان و 790 ميليارد دلار صادرات، يعني 19درصد صادرات جهان، به اجرا گذاشت كه اهداف واهي اين تحريم ها عبارت بودند از: جلوگيري از نقض حقوق بشر ، مبارزه با تروريسم بين المللي ، منع گسترش سلاح هاي هسته اي ، حمايت از حقوق كارگران ، حفظ محيط زيست و جلوگيري از گسترش مناقشات و جنگ هاي داخلي، در حالي كه مهمترين هدف آمريكا از اين تحريم ها رسيدن به سياست ها و حفظ استيلاي خود آن هم پس از فروپاشي بلوك شرق بوده است.
تحريم اقتصادي در كنار حقوق بشر به عنوان نماد فشار نرم افزاري در دكترين راهبردي- امنيتي آمريكا مورد توجه دست اندركاران سياست خارجي آن كشور قرارگرفته كه بر همين اساس اگر كشوري اهداف استراتژيك آن قدرت را نپذيرفت و يا چالشي براي سياست هاي زياده خواهي آن بوجود آورد شكل نويني از رفتار استراتژيكي توسط آمريكا بر عليه آن با استفاده از اين ابزارها به مرحله اجرا گذاشته مي شود، كشور جمهوري اسلامي ايران يكي از اين كشورها است كه از زمان پيروزي انقلاب اسلامي به بهانه اي واهي توسط آمريكا تحريم شده است و حتي در قطعنامه هاي تحريمي شوراي امنيت سازمان ملل متحد بر عليه ايران آن كشور نقشي اساسي داشته است. در سال هاي اخير مهمترين بهانه اي كه آمريكا با بهانه قرار دادن آن كشورهاي غربي را براي هم سو كردن با سياست هاي تحريمي خود بر عليه جمهوري اسلامي ايران ترغيب كرده موضوع انرژي هسته اي كشورمان است كه آن كشور طي چندين سال گذشته تبليغات وسيعي را بر عليه آن به راه انداخته تا بتواند با به دست آوردن اجماع جهاني انرژي هسته اي ايران را كه در حال حاضر مهم ترين نماد قدرت كشور در عرصه علمي مطرح شده متوقف كند. نگاهي بر اظهارات برخي سياستمداران ايالات متحده گوياي اين امر است كه طرح موارد واهي از جمله انرژي هسته اي بهانه اي است براي تضعيف و ممانعت از رشد و شكوفايي جمهوري اسلامي ايران كه در حال حاضر به عنوان مانعي بزرگ براي سياست هاي استيلا جويانه آمريكا محسوب مي شود. هنري كيسينجر استاد سياست خارجي آمريكا معتقد است هدف سياست آمريكا در خاور ميانه اين است كه نگذارد كشوري استيلاي آمريكا در اين منطقه را با چالش مواجه كند، از اين رو سياسي كردن موضوع انرژي هسته اي ايران و متعاقب آن تحريم هاي گسترده به بهانه دستيابي ايران به سلاح هاي هسته اي در همين راستا بوده چرا كه پيروزي انقلاب اسلامي ايران با رهبري داهيانه امام راحل(ره) و با آرمان هاي جهاني و اهداف ضدامپرياليستي در منطقه اي حساس همچون خليج فارس، ضربه سختي را بر پيكره امپرياليسم آمريكا وارد كرده و از آن زمان تاكنون چالش هايي را براي آن كشور به وجود آورده و مخالفت با سياست هاي جاه طلبانه آمريكا باعث شده در تيررس تحريم هاي يك جانبه آن كشور قرار بگيرد و هدف تحريم ها نيز چيزي جز تضعيف ايران و توقف توسعه و پيشرفت كشور نبوده است. برآورد محققان و سياستمداران آمريكا اين است كه در اثر تحريم ، ايران منزوي شده و جامعه دچار بحران مي شود و بهم مي ريزد، گراني بر مردم فشار مي آورد و اين امر باعث ايجاد نارضايتي و كنش اصلاحي يا براندازانه مي شود، در واقع ايالات متحده و هم پيمانان آن تحريم را ادامه ديپلماسي عمومي و تقويت اعتراض مردم مي دانند كه جمهوري اسلامي ايران را به حاشيه مي كشاند و آن را تبديل به بازيگري خنثي و بي كاركرد در منطقه مي گرداند در حالي كه نه تنها چنين نشده بلكه امروزه ايران در كنار توسعه و پيشرفت، نقشي تاثير گذار در منطقه و نظام بين الملل داشته كه حضور سران و مقامات بيش از 120 كشور و سازمان هاي بين المللي در شانزدهمين اجلاس سران غير متعهدها در تهران، علي رغم فعاليت هاي گسترده غرب مبني بر ممانعت از حضور سران و مقامات برخي كشورها و سازمان هاي بين المللي در اين اجلاس و همچنين اعتراف برخي مسئولان و سياستمداران غربي بر نقش و تاثيرگذاري ايران در تحولات منطقه و نظام بين الملل مبين همين مطلب است.
البته بايد اذعان كرد در نظام بين المللي كه وابستگي متقابل بين كشورها يكي از مهمترين ويژگي آن محسوب مي شود تحريم هاي اقتصادي مي تواند تاثير گذار و نگران كننده باشد اما كشوري كه بيش از سه دهه سخت ترين تحريم ها را تجربه كرده و بدون وابستگي و با اتكاء به توان داخلي مسير رشد و توسعه را بدون كوچكترين وقفه اي طي كرده تاثير گذاري تحريم ها به مراتب كمتر از كشوري خواهد بود كه سياست وابستگي را دنبال مي كند. اما نگراني از تحريم هاي اقتصادي زماني بيشتر مي شود كه برخي افراد در داخل كشور براي رسيدن به مقاصد و اهداف شوم خود هم صدا با دشمنان اين نظام سعي مي كنند اهميت تحريم ها را بيشتر جلوه دهند در حالي كه غافل از اين هستند كه ملت ايران در طول سه دهه گذشته تحريم هاي گوناگوني را تجربه كرده اند و به تعبير زيباي مقام معظم رهبري، مردم كشورمان در مقابله با تحريم ها واكسينه شده اند. اما اين ها به معني غفلت از تحريم ها نبوده و همزمان با تشديد تحريم ها اقدامات مقابله اي نيز در داخل بايستي با همان شدت و البته بيشتر صورت گيرد كه كشور در طي دهه هاي گذشته نشان داده به راحتي از عهده اين كار بر مي آيد.
مي توان گفت با توجه به پايبندي مسئولان و ملت ايران به اصول و ارزش هاي انقلاب اسلامي ، سياست هاي خصمانه آمريكا با كشورمان پاياني نخواهد داشت اما آنچه اهميت دارد اين است كه بايد در اين برهه حساس نيز با تمام توان و ظرفيت در مقابل اين سياست هاي خصمانه آمريكا ايستادگي و مقاومت كرد. در كنار استفاده از كليه ظرفيت هاي ديپلماتيك جهت زدودن آثار منفي و كاستن از سختي تحريم ها بايد در داخل كشور نيز اقدامات مقابله اي انجام شود كه با اطمينان مي توان گفت نامگذاري سال 1391 به سال «توليد ملي، حمايت از كار و سرمايه ايراني» از سوي مقام معظم رهبري كه نشان از درايت و هوشياري معظم له داشته و همچنين طرح موضوع «اقتصاد مقاومتي» از سوي ايشان از مهم ترين اقدام در اين زمينه محسوب شده كه مسئولين نظام بايد به دور از هر گونه درگيري هاي جناحي و حزبي از همه توان خود براي جامه عمل پوشاندن به آنها استفاده نموده و مردم نيز بايد مسئولين را در اين راه بيش از پيش همراهي نمايند چرا كه سربلندي و موفقيت در اين مسير دشوار نيازمند همدلي و همكاري صميمانه مسئولين و مردم خواهد بود. پس براي عبور از اين برهه حساس و سرنوشت ساز بايد در برابر ناملايمات و سختي ها صبر پيشه كرده و با اتكاء به ياري خداوند تبارك و تعالي در مسير توسعه و شكوفايي قدم برداريم كه در حال حاضر يكي از مصداقهاي بارز صبر در وضعيت كنوني توجه به توان و ظرفيت توليدي كشور و استفاده از توليدات داخلي در همه عرصه ها بوده كه اين امر يكي از مصاديق بارز اقتصاد مقاومتي نيز محسوب شده و تجربه نشان مي دهد اهميت دادن به توانايي داخلي يكي از راههاي موفقيت برخي كشورها بوده است بگونه اي كه اگر كالاهاي توليدي كشور چين امروزه توانسته بازار دنيا را قبضه كند و اقتصاد رو به پيشرفت داشته باشد به اين دليل است كه مردم چين بسيار كم مصرف و عموما از توليدات خود مصرف مي نمايند. بايد يقين داشته باشيم كه مقاومت و ايستادگي در برابر سياست هاي تحريمي آمريكا در اين برهه از زمان كه كشور پيشرفت هاي زيادي را در عرصه هاي مختلف به دست آورده به مراتب راحت تر از مقاومت و ايستادگي در ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي خواهد بود و بايد هوشمندانه و واقع بينانه با اين موضوع برخورد كرده و نسبت به عمليات رواني دشمن كه در كنار اين تحريم ها به راه انداخته شده هوشيار باشيم و از اين موضوع نيز غافل نباشيم كه تحريم ها اگرچه نگران كننده بوده ولي آثار مثبتي نيز براي كشور داشته كه در اين خصوص مقام معظم رهبري فرمودند: »اگر فشار اقتصادي نبود، تحريم اقتصادي نبود، تحريم علمي نبود، استعدادهاي جوانهاي ما مجال بروز پيدا نميكردند... تحريم كردند، استعداد دروني به جوش آمد، ملت بالا كشيد، ملت رشد كرد، اين پرچم برافراشته تر شد. بعد از اين هم همين است.»


چرا جنبش هاي منطقه بيداري انساني نيست؟

موضوعي كه قرار است در بابش صحبت كنيم، اگر نگوييم خطيرترين موضوع، قطعاً جزو دو سه موضوع خطيري است كه روياروي جهان اسلام و بالاخص شما كه در عرصه بين الملل هستيد، مي باشد و آن موضوع جنبش هاي جهان اسلام است.
البته من فكر مي كنم يك موضوع مرتبط ديگري كه به همان اندازه مهم است، وجود دارد كه به طور ضمني به بحث در خصوص آن هم مي پردازيم.
در بحث جنبش هاي جهان اسلام هركس موضع خود را در برابر آن مشخص كرده ولي به نظر مي رسد به طور مستند موضع خود را مستحكم نكرده باشد.
موضوع ما هويت جنبش هاي جهان اسلام يا ابهام هويتي اين جنبش ها است. صرفنظر از پاسخ، اين مسئله شايسته تدقيق و توجه بيشتر است بايد به اين سئوال پاسخ داد اين ابهام از كجا آمده و ريشه آن از كجاست؟ پاسخ به اين سئوال ها به ما كمك مي كند مسير خودمان و مسير آينده را بهتر بشناسيم.
در خصوص اين جنبش ها ما انتظاراتي داشتيم و يا اينكه از ما انتظاراتي وجود داشته كه به آن ها پاسخ داده نشده است به قدري كه برخي در باب ماهيت اين جنبش ها ايجاد شبهه كرده اند.
در يك وضعيت خطير تاريخي قرار داريم
در همين جا من اين مسئله را به موضوع «تجديد ساختار سلطه» ربط مي دهم اين مسئله به يك شرايط تاريخي مرتبط است و آن را نبايد ساده فرض كرد.
ما در يك وضعيت خطير تاريخي قرار داريم و در حال راه رفتن بر روي يك لبه هستيم، جهان جديد اين ظرفيت را دارد كه به تجديد ساختار سلطه منتهي شود كه رهايي از آن ممكن نباشد از اين روست كه بايد مسئله را جدي گرفت.
صرف نظر از پاسخ بايد ديد چرا اين ابهام به وجود آمده است؟ و هويت اين جنبش ها چيست؟ و چرا آن خلوصي را كه ما انتظار داريم در اين جنبش ها موجود نيست و دچار آلودگي ها هستند؟
من در خصوص ويژگي خاص اين جنبش ها در فرضياتي كه وجود دارد دو فرض جدي را مي بينم كه بيشتر توهمات آدم هاست تا واقعيات.
رد فرضيه بيداري انساني
يكي از آن فرض ها، فرض »بيداري انساني« است كه معتقدان به آن بايد هيچ تلقي درستي از انسان و تحولات انساني نداشته باشند. حتي مفهوم فطرت هم نمي تواند اين تحولات را توضيح دهد؛ براي داشتن جنبش زمينه چيني هاي بسياري بايد فراهم شود و اين طور نيست كه انسان ها در پي نارضايتي از وضعيتشان جنبش راه بياندازند، تاريخ پر است از سكون ها، جمودها و انحطاط ها.
شايد بحث فطرت و انسانيت در اين حد موثر باشد كه بگوييم «انسان نمي تواند تحت هر شرايطي زندگي كند و در مقابل سختي ها دست به واكنش خواهد زد» فقط در همين حد. اين مسئله امكان شور آفريني دارد اما امكان سامان دهي طولاني مدت را خير.
جنبش هاي اجتماعي و حركت تاريخ ساز وجوه ايجابي دارد كه براي شكل گيري آن در تاريخ زمينه هاي بسياري نياز است به همين دليل بايد گفت فرض بيداري انساني براي اين جريانات مناسب نيست و مفهوم كنگ و مبهمي است.
رد فرضيه فشار هاي اقتصادي
يك فرضيه ديگر، فرضيه ماركسيستي است كه دليل وقوع جنبش ها را به فشارهاي اقتصادي برمي گرداند گرچه كسي اين فرض را به طور جدي مطرح نكرده است.
هميشه جا براي محرك هاي اقتصادي است اما اينكه عوامل اقتصادي محركي غايي و نهايي باشد اينطور نيست.
مطابق شاخص هاي سازمان ملل هيچ كدام از اين كشورها در موقعيتي نبودند كه مشكل اقتصادي جدي داشته باشند و اين نشانگر اين است كه پيشرفت اقتصادي ثبات نمي آورد. لذا اين ها نشان مي دهد كه اين فرض، فرض غلطي است.
يك فرض ديگر اين است كه مي گويد جنبش هاي موجود، جنبش هاي دموكراسي خواه هستند كه تحت تاثير غرب اتفاق افتاده اند كه عامل طرح اين فرض انقلاب هاي رنگي در جهان بوده است.
علي رغم اينكه اين فرض مبناي جدي ندارد اما مي تواند به دليل نقش خاص رسانه اي غرب در طرح اين فرض مطرح باشد.
اين امر پرتوي به تاريخ مسلمين براي من انداخته است؛ با كمال تاسف و اندوه بسيار بايد گفت، كل تاريخ 200 ساله مسلمين تاكنون و تمام تحولات ما بازي غرب بوده و بازي موفق غرب هم بوده است.
در واقع مطابق اين فرض ما در مقابل اين مسئله قرار گرفته ايم كه با يك بازي موفق غرب مواجه هستيم. تمام تحولات، مثل تحولات حالا، اقدامات حساب شده براي تجديد ساختار سلطه بوده و جز اينكه نيروهاي مسلمين را در آن برهه هدر داده اند هيچ فايده اي ديگري نداشته است، مثل وهابيت.
بسياري از اين تحولات به قصد ايجاد يك جهان انساني تر بوده ولي در عمل يك شكل تازه از سلطه را بروز داده است، اين اتفاق هم همان است و ما بازي خورده ايم.
ما همه با اين مفاهيم بازي خورده ايم امروز هيچ كسي نيست كه دموكراسي و حقوق بشر را رد كند. غرب مفاهيمي را به ما مي دهد كه امكان مخالفت با آن وجود ندارد و محصول آن هم چيزي نيست كه به كار ما بيايد، اين فرض محتملي است.
به لحاظ نظري فرض معتبري نيست ولي به دلايل سياسي مي تواند فرض محققي شود؛ يعني جنبش هاي اجتماعي براي ايجادشان نيازمند بسترهايي مثل انبوه ظلم تاريخي، سازماندهي و غيره هستند.
لذا مي بينيم دموكراسي خواهي اصلاً ما به ازاي عيني در جهان ما ندارد ولي در عين حال غرب به دليل قدرتمندي اش در پيگيري مهندسي اين تحولات مي تواند روي آن مانور دهد.
پس همه فرض ها رد شد و تنها فرض دموكراسي ليبرال باقي ماند و اينكه تحولات اجتماعي موجود دنبال بسط تاريخي تجدد هستند.
اينكه من گفتم در 200 سال اخير در ذيل بازي غربي ها بوديم يعني ما در تاريخ كسي نيستيم يعني هيچ كس كسي نيست. چين هم در حال بازي خوردن است از ظاهري ترين تا عميق ترين چيزهايش متاثر از غرب است، كل تاريخ ذيل تاريخ غرب بوده است.
اين فرض كه اين جنبش حاصل دموكراسي خواهي است نشان مي دهد تاريخ ساري و جاري، تاريخ غرب است.
اين تئوري مي گويد تاريخ تجدد تاريخ مسلط و همچنان مي تواند خود را بسط دهد و سرنوشت بشر را ذيل خود تعريف كند.
اگر انقلاب اسلامي ايران وجود نداشت
فرض ديگر اين است كه اين جنبش ها مبين يك تاريخ تازه است و در راستاي احياي مجدد اسلام هستند و خاصاً تحت تاثير انقلاب اسلامي ايران هستند اگر انقلاب اسلامي ايران وجود نداشت، هيچ يك از اين تحولات اتفاق نمي افتاد.
انقلاب يا جنبش در جهان انساني طبيعي نيست
براي رد قبول اين فرض يا اثبات آن شيوه هاي مختلفي وجود دارد من مسئله را به شكلي مطرح كردم كه براي فهم آن بايد درك متفاوتي از جنبش ها داشت.
در نگاه معمول شورش امري عادي است اما با اين نوع نگاه نمي توان در چارچوبي كه من مسئله را مطرح كردم مسئله را فهم كرد. نه تنها انقلاب يا جنبش در جهان انساني طبيعي نيست بلكه نفس او هم براي بشر طبيعي نيست يعني اعتراض كردن(اعتراض هاي اجتماعي) شيوه معمول بشر نيست يعني در بخش اعظم تاريخ، بشر در خيلي از موارد اعتراض نمي كرده و در خيلي از موارد ما شاهد رهبانيت، انزوا و ... بوده ايم.
اينكه انسان اعتراض كند به خيلي از چيزها بستگي دارد، اعتراض به اين شكل، خاص اين 200 سال اخير و محصول مدرنيته است؛ بله در تاريخ سلسله هاي مي آمدند و مي رفتند ولي آن نوع حركت ها از جنس جنبش هاي جديد نيستند.
اينكه بشر در تاريخ اعتراض كند، با چه ايده آل ها و آرمان هايي، سير اين، تابع تاريخ مسلط است. اينكه از اول اعتراض رخ دهد نبوده و ما شاهد رهبانيت، عرفان، خودكشي ها دسته جمعي هستيم كه در 200 سال اخير و حتي 10 سال اخير هم اتفاق افتاده است.
به طور مشخص اگر به تاريخ اخير كه تحت تاثير مدرنيته بوده است نگاه كنيم مي بينيم اين اعتراض ها تابع انقلاب هاي كبير هستند. بعد انقلاب فرانسه همه انقلاب ها متاثر از آن هستند، نهضت مشروطه، تحولات مصر و ... تابع نيروهاي تاريخي انقلاب فرانسه رخ داده اند.
البته بايد توجه كنيم در اين بحث، منظور من بحث الگو بودن نيست بحث اين است كه اينها نيروي اجتماعي را در تاريخ آزاد مي كنند. البته اين فرض ما به ازاي حقيقي هم دارد و اين حقيقت هم همين است.
ما انقلاب ماركسيستي هم داشتيم كه توانست برود و نصف جهان را هم بگيرد وقتي مي گوييم تاريخ عيني بحث فراتر از كتب است و بحث نيرو مطرح است.
پس مشاهده كرديم سه فرض در اين بين وجود دارد:
1-اين جنبش ها تابع تاريخ انقلاب كبير شوروي هستند.
2-اين جنبش ها تابع انقلاب فرانسه و تاريخ تجدد هستند.
3-اين جنبش ها تابع و معلول انقلاب اسلامي ايران مي باشند.
تجدد بعد از انقلاب شوروي شكل متفاوتي به خود گرفت و بقيه جنبش ها به يك معنا انقلاب شوروي را در خود تكرار كردند. آخرين انقلاب از اين نوع انقلاب نيكاراگوئه در 1978-1979 و همزمان با انقلاب ايران بود و هرچقدر جلوتر مي رويم ظرفيت حركت آفريني اين انقلاب ها از دست مي رود.
چون فرصت نيست از بيان ادله رد ساير فرضيه ها مي گذرم و به بيان ادله اثباتي و ايجابي اين فرض كه اين انقلاب ها از دل اسلام و انقلاب اسلامي به عنوان احياء كننده اسلام بيرون آمده اند، مي پردازم.
نه تنها اين انقلاب ها متاثر از انقلاب اسلامي هستند بلكه اصلاً در فقدان انقلاب اسلامي ممكن نبودند.
اين طور نيست كه فرض شود با هر اعتراضي انقلاب رخ مي دهد. من يك مثال مي زنم و بحث را دنبال مي كنم يك وقتي در انگليس بعد از انقلاب اسلامي ايران اعتراضي از طرف يكي از كليساهاي انگليس رخ داد كه موضع گيري آن متاثر از انقلاب اسلامي بود چرا كه در آن فضا تا آن موقع اصلاً دين موضوعيتي نداشت لذا مي بينيم در آن شرايط نه تنها اسلام بلكه همه اديان احياء شدند و چنين شد كه هركس براي خودش شانيتي فرض كرد. در حالي كه اصلاً قبلاً كسي نمي توانست مسلمان بودن خود را علني بيان كند.
چه كسي دين را به صحنه تاريخ برگرداند، بايد قبول كرد اين نيازمند يك نيروي تاريخي است. بحث من اين است كه به ادله مختلف انقلاب اسلامي يكي از آن انقلاب هاي كبير است و انقلابي به اين وسعت در تاريخ بشر اتفاق نيفتاده است. (بحث من جداي از انقلاب انبياء مي باشد)
انقلاب ما از نبي هم فراتر مي رود، هيچ اتفاقي در اين سال ها نيفتاده است كه محصول انقلاب اسلامي ايران نباشد اين اثر تاريخي انقلاب اسلامي را به شكل هاي مختلف مي توان اثبات كرد قبل از انقلاب اسلامي هيچ ديني در صحنه اجتماع نبود.
انقلاب اسلامي تعيين كننده تاريخ معاصر
قبل از انقلاب كساني بودند كه براي ورود دين به صحنه اجتماع با استدلال تلاش كنند اما تاريخ كه با استدلال عوض نمي شود تاريخ با نيروهاي اجتماعي عوض مي شود. انقلاب اسلامي تعيين كننده تاريخ معاصر است.
تا قبل انقلاب راهبرد تمام انقلاب ها اسلحه بود اما اين سياست بعد از انقلاب اسلامي ايران تغيير كرد، امروزه در يمن به ازاي هر يك نفر، سه اسلحه وجود دارد؛ اما در آنجا درگيري ها مسلحانه نمي شود در ليبي هم اگر مسلحانه شد به اين خاطر بود كه غربي ها دخالت داشتند در سوريه هم مشكلاتي كه وجود دارد به خاطر برگشت به راهبردهاي نامقبول قبل از انقلاب است.
حضور زنان در حركت هاي جهان اسلام ادله ديگري در اثبات فرض متاثر بودن اين انقلاب ها از انقلاب اسلامي ايران است قبل از انقلاب ايران حضور زنان در صحنه هاي اجتماعي با تنش بسياري حركت بود.
نيروي تاريخي انقلاب اسلامي
يك سئوالي كه ممكن است به وجود بيايد اين است كه چرا ما نبايد مبدع اين حركت ها را خود اين كشورها بدانيم؟ بايد گفت اين نيروها خود نمي توانند تاثيرگذار باشند و به استناد شواهد تاريخي نمي توانند تحت تاثير غرب هم باشند جريان هاي اسلامي در اين كشورها در موضع انفعال هستند و نمي توانند مبدع باشند.
بي ترديد هيج نيروي تاريخي ديگري غير از انقلاب اسلامي در جهان اسلام موجود نيست. سرنخ اين جنبش ها دست نيروهاي اسلامي است چرا كه اين حادثه اي در اين جنبش ها نيست كه توسط جريان هاي چپ و راست آغاز شده باشد.
اگر نيروهاي حقوق بشر خواهانه بودند اينها مي بايست سردمدار حركت بودند در حاليكه اينها در پي حركت نيروهاي مسلمان اند كه دست به اقدام مي زنند.
ابهام هويتي انقلاب هاي منطقه
پس چرا حالا اينطور است؟ اين ابهام هويتي از كجا مي آيد؟ اگر نيروي عمده جريان اسلامي است- اين نافي نقش نيروهاي ليبرال و سكولار نيست بلكه نفي اين است كه تاريخ غرب اينجا نقش ايفا مي كند- چرا شاهد اين وضع عجيب و ابهام هويتي هستيم، اين بحث مستقلي مي طلبد ولي مجمل مي شود گفت، كل تاريخ خاورميانه محصول چالش هايي است كه نيروي انقلاب اسلامي ايجاد كرده است.
غرب پس از ظهور سي سال گذشته انقلاب اسلامي مهار انقلاب اسلامي را در منطقه در زمينه هاي سياسي، اجتماعي و بالاخص در زمينه هاي فرهنگي آغاز كرده است.
توازن اجتماعي، فرهنگي جهان اسلام
غرب توانسته است به ميزان زيادي توازن اجتماعي، فرهنگي جهان اسلام را به نحوي به هم بريزد كه محصولش وضعيتي است كه الان مي بينيد.
غرب از طريق 2 كار توانسته است اسلام را تبديل به خطر كند كه يكي از آن ها كار بر روي نيروهاي اسلامي اعم از ما، طالبان و القاعده بوده و از اين طريق توانسته اسلام را تبديل به يك خطر كند.
منطق تعارض با القاعده جا افتاده است بخش مهمي از ابهام هويتي معلول اين است؛ يعني غرب توانسته است با كار تبليغي - فرهنگي به اين ابهام دامن بزند.
اقدامات جريان القاعده و تكفيري ها ما به ازايش ترديد است كه باعث انفعال جريان اسلامي شود. اين به شدت به الگوي ايراني در جهان اسلام ضربه زده و نه تنها ضربه بلكه به آن خصم هم داشته اند.
برگشت جريان اسلامي از اسلام
خب شما چه توقعي داريد، مسئله را شوخي و سياسي ندانيد. جريان اسلامي از اسلام بر مي گردد، چرا؟
بخش هاي سكولار به نيروهاي فعال تبديل شده به ميزاني كه جريان اسلامي را منفعل كرده است، اين ترديدها ما به ازاي واقعي دارد بخشي از آن حاصل كار غرب است شما بايد كار جدي بكنيد تا اين توازن به هم زده شود.
نهضت هاي گذشته
اسلام را از اين موضع منفعل خارج كنيد و متوجه باشيد ما در يك برهه تاريخي خاص قرار داريم. بايد نگاهتان به تاريخ گذشته را تصحيح كنيد هيچ كدام از نهضت هاي گذشته داراي ارزش نبوده اند بايد از اين حالت انفعال بيرون بياييم.


مزيت آينده جمهوري اسلامي(قسمت اول)

هر واحد سياسي در نظام بين المللي مي كوشد تا علاوه بر تعاملات جاري براي حفظ منافع ملي، ويژگي هايي را كسب كند كه مزيت هاي او محسوب شوند. اين مزيت ها در چگونگي تصويرسازي و معرفي يك واحد سياسي به ديگر بازيگران نظام بين الملل نقش مؤثري را ايفا مي كند. البته اين ويژگي ها و مزيت ها با توجه به ارزش ها و هنجارهاي هر واحد سياسي، تعريف خاص خود را دارد. كشورها سعي مي كنند در موقعيت ها و رويدادهاي بين المللي اين مزيت ها را به ديگر بازيگران نظام بين الملل عرضه و تثبيت كنند. اجلاس عدم تعهد يكي از همين رويدادها بود كه پايان يافت. رؤساي هيأت هاي سياسي سخنراني هاي خود را ارائه دادند و برخي از آن ها با رهبر انقلاب اسلامي ديدار كردند. مجموع و برايند سخنراني ها و اخبار ديدارهاي رهبري پاسخي بود به اين سؤال مهم كه: مزيت جمهوري اسلامي ايران چيست؟
اپيزود اول؛ سپتامبر 1986: قرار است بيش از يكصد هيأت سياسي و ديپلماتيك از پنج قاره ي خاكي وارد حراره ي زيمبابوه شوند. جمع، جمع غير متعهدها است؛ همان هايي كه نمي خواهند زير سايه ي شرق و غرب باشند، يعني آمريكا و شوروي يا ليبراليسم و كمونيسم. دو دوره ي پيش از اين بود كه ايران طبق انتظار، خواهان عضويت در اين جنبش شد. بالاخره شعار«نه شرقي نه غربي» انقلاب ايران بايد در تمام مناسبات خارجيش بروز و ظهور مي يافت. در گير و دار جنگ تحميلي، حالا جمهوري اسلامي ايران در اجلاس هشتم و در عالي ترين سطح ديپلماتيك شركت كرده؛ هيأتي كه رئيس جمهور ايران در رأس آن است.
نطق آقاي رئيس جمهور در اين اجلاس سر و صدايي برپا كرد. انتقاد از شرق و غرب، انتقاد از سازمان ملل، موضع گيري درباره ي فلسطين. همين اظهار نظرها و بيان مواضع كافي بود تا اجلاس حراره تكاني بخورد. بالأخره يكي آمده بود كه غير متعهدانه! صحبت مي كرد. بعضي ها به هيأت ايراني مي گفتند: »اين حرف هاي همه ي ما است، منتهي آن كس كه جرأت مي كند اين حرف ها را بزند، ايران است و ديگران اين جرأت را ندارند.» ديگري مي گفت: «به خاطر حضور شما اين اجلاس فراموش نشدني و استثنايي است.» و بودند كساني كه نام «غير متعهد واقعي» را بر روي ايران گذاشتند، اما اين يك سوي ماجرا بود و نيمه ي پر ليوان. نيمه ي خالي ليوان اما چيز ديگري بود؛ در اين دنياي پر از تبعيض و ظلم قانوني! تنها صداي ايران در آمده بود.
اپيزود دوم؛ دسامبر 1997: تهران ميزبان هشتمين اجلاس سران كنفرانس كشورهاي اسلامي است. برگزاري اين اجلاس پس از انتخابات دوره ي ششم رياست جمهوري ايران و ميزان بالاي مشاركت مردم -علي رغم تبليغات منفي داخلي و خارجي- موفقيتي قابل توجه براي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران به حساب مي آيد. اكثر قريب به اتفاق سران كشورهاي اسلامي در كنفرانس تهران شركت كرده اند.
اين اجلاس در حالي در تهران برگزار شد كه جهان اسلام با مشكلات عديده اي مواجه بود؛ از جمله فرايند به اصطلاح صلح خاورميانه و حمايت بي حد و مرز آمريكا از رژيم صهيونيستي، ادامه ي برادركشي و جنگ در افغانستان و نيز بحران جامو و كشمير، بوسني و هرزه گوين و... در اين شرايط أسف بار جهان اسلام و خاورميانه، حضور اكثر قريب به اتفاق سران كشورهاي اسلامي در ايران، نگاه محافل سياسي و رسانه هاي خبري و تحليلي دنيا را به خود جلب كرد. شبكه ي تلويزيوني سي.ان.ان همزمان با اين اجلاس به نقل از يك تحليل گر امور خاورميانه اعلام كرد: «در حالي كه آمريكا نتوانست هم پيمانان خود را در »كنفرانس دوحه» گرد هم آورد، ايران بيش از پنجاه و پنج كشور اسلامي را در تهران گردهم آورده و اين يك پيروزي پرارزش است.« روزنامه ي الشرق الاوسط نيز در سرمقاله ي خود با اشاره به اهميت اين اجلاس نوشت: «مسلمانان جهان به همايش تهران چشم اميد دوخته اند.»
آيت الله سيد علي خامنه اي، رهبر انقلاب اسلامي، سخنران افتتاحيه ي اين اجلاس هستند. سخنان ايشان همان رنگ و بوي اجلاس حراره را دارد، اما گرايش و موضوعات اسلامي آن جلب توجه مي كند. موضوع فلسطين باز هم از محورهاي مهم سخنان ايشان است. رهبر انقلاب اسلامي با اشاره به برنامه ي دشمنان اسلام مي گويند: «هيچ خطري از سوي ايران اسلامي، هيچ كشور اسلامي را تهديد نمي كند.»
رهبر انقلاب چند پيشنهاد هم براي بهره وري بيشتر اين كنفرانس ارائه كردند: پارلمان بين المجالس كشورهاي اسلامي، بازار مشترك اسلامي، ديوان داوري اسلامي و پيشنهاد جالب حق وتوي كشورهاي مسلمان مادامي كه اين قانون باقي است.
در پايان اين اجلاس، همه ي اعضا متعهد شدند كه با تروريسم مقابله كنند و براي بازپس گيري قدس و مسجدالأقصي و حق ملي مردم فلسطين و بازگشتن به سرزمينشان و ايجاد كشور مستقل فلسطين با حاكميت قدس شريف به عنوان پايتخت بكوشند. ظاهراً ايران ديگر تكنواز آواي مبارزه با رژيم صهيونيستي نيست؛ كشورهاي اسلامي نيز اعلام كردند كه اين دغدغه ي آنها هم هست. اما گذشت زمان و عملكرد برخي مدعوين اجلاس هشتم سران كنفرانس اسلامي در طول بيش از دو دهه، باز هم ايران را تنها پرچمدار اين عرصه نشان داد.
نگاهي به روند صلح در خاورميانه و همراهي برخي از سران اين منطقه با ايالات متحده و رژيم صهيونيستي، سكوت در جنگ 33روزه لبنان و 22روزه غزه و حتي همراهي با متجاوزان صهيونيستي، سكوت و همراهي در محاصره ي غزه توسط اسرائيل، موضع گيري هاي منتقدانه و گاه خصمانه در برابر حمايت جمهوري اسلامي ايران از فلسطين و جبهه ي مقاومت، تحت فشار قرار دادن دولت ها و گروه هاي مقاومت در فلسطين، لبنان و اين اواخر هم سوريه، همه و همه اين حقيقت را آشكار مي كند كه بر خلاف ملت ها و مردم مسلمان منطقه، دولت ها و حكومت هاي آنها نمي توانند يا نمي خواهند كه منطقه تكاني بخورد.
اپيزود سوم؛ آگوست 2012: قاعدتاً فقط تهران بايد پر از جنب وجوش باشد، اما آمريكا و رژيم صهيونيستي نيز پركار نشان مي دهند. تلاش براي نرفتن است. آنها همه ي توان ديپلماتيك و غير ديپلماتيك خود را به كار بسته اند كه عده اي به تهران نيايند. بيشتر فشارهاي اين دو شريك، بان كي مون -دبيركل سازمان ملل- و محمد مرسي -رئيس جمهور مصر- را نشانه رفته، اما اين فشارها افاقه نمي كند و آقاي دبيركل اعلام مي كند كه به ايران مي آيد؛ هرچند براي اعلام نگراني جامعه ي جهاني نسبت به برخي رفتارهاي ايران.
آمدن و نيامدن رئيس جمهور جديد مصر هم خبرساز شد. مصر كه رياست جنبش را در سال2009 از كوبايي ها تحويل گرفته بود، بر اساس پروتكل جنبش عدم تعهد، شخصاً بايد آن را به رئيس جديد جنبش تحويل مي داد. طبق مصوبه ي اجلاس شرم الشيخ مصر، ميزبان شانزدهمين اجلاس جنبش عدم تعهد جمهوري اسلامي ايران بوده است. هرچند ايران همان ايران هميشگي است، اما مصر نه. همين يك سال پيش بود كه مصري ها انقلابي برپا كردند و حالا دكتر محمد مرسي بايد به جاي حسني مبارك، صندلي رياست را با همتاي ايراني خود عوض كند. همين مسئله سر و صدايي به پا كرده است. خبر آمدن مرسي به ايران را هم پس از تأييد و تكذيب هاي فراوان رسانه اي بالاخره مخابره شد.
30 آگوست 2012 و تنها چند روز پس از پايان بزرگ ترين رويداد ورزشي جهان در لندن، تهران
-پايتخت سياسي و اقتصادي جمهوري اسلامي ايران- ميزبان كساني است كه نمايندگي پنج ميليارد از جمعيت جهان را بر عهده دارند؛ يعني حدود يكصدوبيست كشور عضو و ناظر جنبش عدم تعهد. آمريكايي ها و بيشتر از آن اسرائيلي ها نگران ميزباني ايران هستند كه قاعدتاً با توجه به رفتار غير مسئولانه اش! نسبت به نگراني هاي شوراي امنيت بر سر برنامه ي هسته اي و نيز فشار و تحريم ها و تهديدهاي شديد غرب بايد منزوي شده باشد. آنها با توجه به اوضاع و احوال جهان و نيز خاورميانه، اهميت اجلاس تهران را به خوبي درك كردند و به همين دليل سعي كردند كه هيأت هاي نمايندگي كشورهاي عضو جنبش در پايين ترين سطح ديپلماتيك به تهران بيايند. مجله ي آمريكايي «تايم» با اشاره به اجلاس غير متعهدها و سابقه ي حمايت اين سازمان از تهران نوشت: «اگر «نم» با انتشار بيانيه اي از حق ايران در استفاده ي صلح آميز از انرژي هسته اي، حمايت و تحريم هاي يك جانبه ي ضد اين كشور را محكوم كند، شگفت زده نشويد.» اما آيا مسئله فقط برنامه ي هسته اي ايران است يا انزوا و اعتبار بين المللي اين كشور؟
قبل از برگزاري اجلاس سران و با آغاز كار اجلاس كارشناسان و وزراي امور خارجه، در اورشليم سر و صداي نتانياهو درآمد كه: «اين ها لكه ي ننگي بر دامان بشريت هستند و موجب رسوايي!» او پس از شنيدن سخنان وزير خارجه ي ايران در جمع كارشناسان كشورهاي عضو جنبش عدم تعهد، باعصبانيت گفت: غير متعهدها پيام هولوكاست را درك نكرده اند!
مشخص است كه هرچه عقربه ها به برگزاري زمان افتتاحيه ي اجلاس سران و سخنان رهبر ايران نزديك تر مي شد، نااميدي دشمنان جمهوري اسلامي نيز افزايش مي يافت. آنها خاطره ي خوبي از سخنان و مواضع مسئولين جمهوري اسلامي نداشتند، اما آيا مسئله فقط مواضع جمهوري اسلامي است؟
بالاخره 30 آگوست فرامي رسد؛ روزي كه شانزدهمين اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران با سخنان رهبر انقلاب اسلامي افتتاح مي شود. حدود ساعت هفت صبح، در خلوتي تهران و شلوغي سالن اجلاس به آن جا مي رسيم. خبرنگاران منتظر ورود هستند. دو سه ساعتي به آغاز برنامه مانده و همه در حال رتق و فتق امور هستند. هر كسي مشغول آخرين هماهنگي ها و انجام وظيفه ي خود است. يك ساعتي طول مي كشد تا به محل استقرارمان در طبقه ي فوقاني سالن برويم. همين كه وارد سالن مي شويم، گروه اركستر توجه ما را جلب مي كند كه هر از گاهي هم سازهاي خود را كوك مي كنند. از حدود ساعت هشت ونيم به تدريج ميهمانان وارد سالن مي شوند و پرچم خود را جست وجو مي كنند. هر پرچم جايگاه نشستن گروهي از ميهمانان را مشخص مي كند. در طبقه ي بالا هم وزرا و نمايندگان مجلس و برخي اعضاي هيأت هاي نمايندگي كشورها، معاونين وزارت خارجه و ... حضور دارند. به آغاز برنامه كه نزديك مي شويم، سالن هم از هيأت هاي خارجي با انواع و اقسام لباس ها و رنگ ها و زبان ها پرتر مي شود. بعضي ها سر جاي خود نشسته اند و بعضي در حال خوش و بش و مصافحه و مذاكره اند. تركيب رنگ ها و مدل هاي لباس مدعوين زيبايي خاصي به سالن اجلاس داده است.
منبع: پايگاه اطلاع رساني رهبر معظم انقلاب اسلامي


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14