(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 26 شهریور 1391 - شماره 20307

شوخي دراسلام
اسلام ضدتروريسم است


شوخي دراسلام

مرتضي مرداني
مزاح و مداعبه در زبان عربي و شوخي درزبان فارسي نوعي رفتار اجتماعي است كه موجب سرور و شادي انسان مي شود. از آن جايي كه شادي و سرور براي انسان مطلوب است و آثار و بركات بسياري دربردارد، توجه به اسباب سرور و شادي از جمله شوخي نيز مطلوب است، هرچند كه در اسلام، آنچه پسنديده است حفظ تعادل و اعتدال بويژه در رفتار است تا به دور از هرگونه افراط و تفريط، شرايط بگونه اي در آيد كه ضمن بهره مندي مثبت ازهرگونه ظلم و ستم جلوگيري شود؛ زيرا افراط در شادي به شكل فرح و خوشحالي مستانه افزون بر آسيب روحي و رواني به شخص، به ديگران نيز آسيب وارد مي سازد.
نويسنده دراين مطلب با مراجعه به آموز ه هاي وحياني اسلام بر آن است تا الگوهاي رفتاري اسلامي را در مساله شادي و شوخي تبيين كند.
سرور و شادي سعادتمندان
سعادت و خوشبختي، همه مطلوب انسان است ورسيدن به آن را فوز عظيم و رستگاري و فلاح بزرگ بر مي شمارد. از اين رو هر كسي بر آن است تا خوشبختي را به عنوان نه تنها يك فضيلت بلكه يك هدف غايي و متعالي به دست آورد. مولفه هاي سعادت را در آسايش و آرامش پايدار و ماندگار مي بيند و با آنكه مي داند در دنيا چنين امكان و ظرفيتي نيست تا به خوشبختي پايدار و ماندگار برسد، اما همان پايداري و ماندگاري نسبي اش را نيز غنيمت مي داند. تمام تلاش هاي انسان ها در زندگي، به هدف رسيدن به آن سامان مي يابد.
در اين ميان مومنان به سبب فلسفه ويژه و هستي شناختي خاص خود، هرچند كه سعادت درسايه عدالت را در دنيا مطلوب مي دانند (حديد، آيه 25 و آيات ديگر)، اما سعادت هميشگي و ماندگار را در آخرت مي جويند و بر آن هستند تا به هر وسيله و ابزاري آن را به دست آورد.
از اين رو در شرايطي كه امكان رسيدن به سعادت اخروي جز با ايثار و گذشت از سعادت دنيوي، شدني نيست، سعادت ابدي را بر سعادت ناپايدار دنيوي ترجيح مي دهند. پس براي كسب سعادت اخروي كه در آن خوفي از آينده و حزني برگذشته نيست و همه چيز درآن فراهم است و در آسايش و آرامش مطلق به سر خواهند برد، جان و مال را در طبق اخلاص مي گذارند و آن را به پيشگاه سعادت اخروي و ابدي تقديم مي دارند. (بقره، آيات 62، 112، 262، 274 و 277؛ آل عمران، آيه 170 و آيات ديگر)
انسان سعادتمند به سبب آسايش و آرامشي كه دراختيار دارد، درون خود شاد و مسرور است. لذا از مهمترين ويژگي هاي اهل بهشت- اين سعادتمندان ابدي- سرور و شادي است، بگونه اي كه سرور شادي باطني و قلبي آنان در چهره هاي بشاش و شاد ايشان به خوبي نمايان مي شود. (توبه، آيه 111، آل عمران، آيات 169 تا 171؛ انسان، آيات 10و 11) اينان در روز قيامت پيش از ورود به بهشت هنگامي كه كارنامه قبولي را در دست راست مي گيرند، چنان خوشحال و مسرور هستند كه گويي مي خواهند بال در آورند و پرواز كنند.حالت خوش ايشان چنان است كه وقتي به سوي خويشان بازمي گردند نور چهره هاي بشاش آنان بهشت را روشن مي كند و منافقون درتاريكي به خواهش و گدايي انوارشان مي آيند. (انشقاق، آيات 7تا 9؛ حديد، آيه 13).
بنابراين، اهل سعادت، اهل سرور و شادي هستند؛ چون هيچ غم و غصه اي ندارند و همه چيز از وسايل سعادت يعني آسايش و آرامش فراهم است و در امنيت كامل و پايدار و ماندگار روزگار خوش خويش را مي گذرانند.
شادي به دور از افراط
براساس آموزه هاي اسلامي، شادي خوب و پسنديده است؛ اما شادي همواره بايد مانند هر عمل و رفتار اجتماعي به دور از افراط و تفريط باشد؛ چرا كه افراط در رفتارهاي اجتماعي تأثيرات زيانبار و منفي بر شخص و جامعه به جا مي گذارد. از اين رو خداوند در آيه 75 سوره غافر (مومن) سرور به حق و به دور از افراط را امري مقبول و پسنديده معرفي مي كند. خداوند در اين آيه با مقيد كردن «فرح» به «بغيرالحق» بر آن است تا شكل افراطي شادي و سرور را نقد كرده و آن را مطلوب نشمارد؛ چرا كه «فرح» و شادماني گاهي به حق است و مورد ستايش، و گاهي باطل است و مورد سرزنش. (مجمع البيان، ج 7-8، ص 828)
به سخن ديگر، واژه فرح نوع رفتاري است كه شخص هنگام سرور بروز مي دهد كه مي تواند به حق و يا ناحق يعني همراه اعتدال و به دور از افراط و باطل يا همراه با باطل و افراطي باشد. خداوند رفتارهاي افراطي را به عنوان باطل معرفي كرده و آن را ناپسند و مذموم دانسته است.
شادي و اندوه در انسان ها تحت تأثير عوامل بيروني و دروني رخ مي دهد. در اين ميان آسايش و رفاه يا فقدان آن نقش تعيين كننده اي در ايجاد شادي و اندوه در انسان ايفا مي كند. بسياري از مردم تحت تأثير وضعيت آسايشي خود، به آرامش مي رسند يا آرامش خود را از دست مي دهند. خداوند در آيات 9 و 10 سوره هود و نيز آيه 48 سوره شوري به تغيير پذيري احوال روحي و رواني انسان از جهت نوميدي و شادماني، با كمترين سختي و رفاه توجه مي دهد و ضمن بيان اين حالت انساني به نقد آن مي پردازد.
از اين آيات به دست مي آيد كه انسان ها خواسته و ناخواسته تحت تأثير وضعيت آسايشي و رفاهي خود قرار مي گيرند و شادي و اندوه متأثر از آن وضعيت، در آدمي ايجاد مي شود. هر چند كه انسان ها نبايد ارتباط اين چنين قوي و استوار ميان آسايش و آرامش برقرار كنند؛ چرا كه آسايش و رفاه در دنيا مسئله اي است كه نمي توان آن را با آرامش پيوند زد.
به سخن ديگر، از نظر قرآن آرامش تنها در سايه سار آسايش و رفاه پديد نمي آيد كه انسان ها پيوند استواري ميان آرامش و آسايش زده اند و هرگاه وضعيت آسايشي ايشان تغيير كرد وضعيت آرامشي آنان تغيير كند؛ چرا كه مي توان آرامش را در نداري و فقدان آسايش و رفاه نيز به دست آورد؛ چنانكه آسايش هميشه به معناي تحقق آرامش نيست؛ چه بسا انسان هاي مرفهي كه از آرامشي برخوردار نيستند يا انسان هاي فقيري كه در آرامش كامل زندگي مي كنند. پس نمي بايست در تحليل مسئله آرامش به متغير آسايش توجه بسيار كرد و آن را از عوامل كليدي آرامش برشمرد كه مسئله اي نادرست است. جالب اين است كه اين افراد باچنين تحليل نادرست و ارتباط استوار ميان آسايش و آرامش، سفارش هايي مطرح مي كنند و به جامعه و انسان ها مي قبولانند كه براي رسيدن به آرامش مي بايست به رفاه رسيد كه در حقيقت نشاني غلط دادن است.
خداوند در بيان علت پرهيز از هرگونه شادي و سرور افراطي يعني فرح باطل به آثار خروج از اعتدال و گرايش به افراط اشاره مي كند و مي فرمايد كه اينگونه رفتارهاي نامناسب موجب غفلت از خدا (غافر، آيات 73 تا 75)، گمراهي (همان)، شرك (همان) و هلاكت در دنيا و آخرت (قصص، آيه 28) مي شود. از اين رو ضمن ناپسند شمردن افراط درشادي و فرح باطل (لقمان، آيه 18؛ اسراء، آيات 37 و 38) از اينگونه رفتارهاي سرخوشانه و مستانه نهي مي كند (انفال، آيات 47 و 48؛ لقمان، آيات 17و 18) و براي افراط بدكاران درشادي و خوشحالي، كيفر دوزخ را وعده مي دهد. (غافر، آيات 72 تا 76؛ انشقاق، آيات 10تا 13)
شادي و شوخي در اسلام
انسان ها هنگام شادي شوخي مي كنند و همچنين براي اينكه سرور و شادي را در ديگران و جمع ايجاد كنند يا بيفزايند از شوخي بهره مي گيرند.
در فرهنگ معين براي شوخي معاني چندي بيان شده كه از جمله مي توان به معناي 1. گستاخي، بي شرمي2.- خوشي، عشرت. 3- مزاح، هزل درمقابل جدي اشاره كرد. در فرهنگ عاميانه، شوخي خركي كنايه از شوخي دور از ادب و نزاكت است. وقتي مي گوييم كه با كسي شوخي داشتيم به معناي اين است كه الف- با او صميمي هستيم، ب-يا اين كه سر به سر او گذاشتيم.
البته در ادبيات كهن فارسي، شوخ به معناي چرك نيز آمده است. شوخ به رخ كشيدن، يعني دلاك چرك را از تن درگرمابه بيرون كشد و به رخ طرف بكشد كه هم نشانه آن است كه كاربلد است و هم اين كه طرف مدتي است كه تن به آب گرمابه نسپرده و از حمام و شست و شو و گرمابه گريزان است. در فرهنگ دهخدا آمده است: شوخ:چرك (فرهنگ جهانگيري). شوخ:چرك جامه كه به تازي آن را وسخ گويند... گاه شوخ در معني مطلق چرك و پليدي به كار مي رود.
مداعبه و مزاح كردن درزبان عربي، به معناي شوخي كردن است. هزل نوع افراطي شوخي و مزاح است كه در بسياري از موارد همراه با بي ادبي است؛ چنانكه مداعبه نيز بيشتر، رفتاري است تا كلامي؛ همچنين مزاح بيشتر با كلام انجام مي گيرد تا با رفتار.
شوخي در اسلام جايز دانسته شده و حتي بابي در كتب روايي ما به آن اختصاص يافته است (شيخ حر عاملي، ج 12، وسائل الشيعه ، ص 112، باب استحباب مزاح و ضحك)؛ زيرا شوخي يا ريشه درسرور باطني فرد قراردارد كه مي خواهد به جمع منتقل كند يا اينكه براي تغيير ذائقه جمع صورت مي گيرد تا از حالت جدي خارج شده يا از اندوه و غمي رهايي يابند. بنابر اين، شوخي را نمي توان از مصاديق لهو و لعب باطل برشمرد، مگر اينكه از حالت اعتدال خارج شود و از هدف حكميانه اي چون ايجاد شادي و سرور درجمع به ابتذال و غيبت و تمسخر كشيده شود. در اين صورت است كه به عنوان لهو، مذموم و ناپسند خواهد بود.
اميرمومنان علي (ع) شوخي كردن را عامل ايجاد سرور دربرادر ايماني مي داند كه دچار اندوهي است كه مي توان با شوخي او را از آن حالت خارج كرد. آن حضرت (ص) در اين باره به سيره عملي پيامبر(ص) اشاره مي كند و مي فرمايد: كان رسول الله (ص) ليسر الرجل من اصحابه اذا راه مغموما بالمداعبه و كان يقول: ان الله يبغض المعبس في وجه اخوانه؛ هرگاه رسول اكرم يكي از اصحاب خود را غمگين مي ديدند، با شوخي، او را خوشحال مي كردند و مي فرمودند: خداوند، كسي را كه با برادران (ديني)اش با ترشرويي و چهره عبوس روبرو شود، دشمن مي دارد. (رسائل شهيد ثاني، ص 326)
از آنجايي كه سرور، امري مطلوب و پسنديده و از صفات بهشتيان است و بيانگر آرامش روحي و رواني مي باشد، از نظر اسلام عواملي كه در ايجاد آن نقش داشته باشد نيز مطلوب دانسته شده است. از اين رو در روايات، شوخي در جمع به دور از هرگونه افراط و دشنام و ناسزا و تمسخر به عنوان امري محبوب الهي دانسته شده و شوخي كننده به عنوان محبوب خداوند معرفي گشته است. امام باقر(ع) مي فرمايد: ان الله عزوجل يحب المداعب في الجماعه بلا رفث؛ خداوند عزوجل دوست دارد كسي را كه در ميان جمع شوخي كند به شرط آنكه ناسزا نگويد. (كافي، ج 2، ص 366، ح 4)
از آنجايي كه هر چيزي كه محبوب خداوند است، محبوب حبيب خداوند يعني حضرت محمد مصطفي(ص) است، آن حضرت(ص) اهل شوخي و مزاح بود. رسول اكرم(ص) مي فرمايد: اني أمزح و لا أقول الا حقا؛ من شوخي مي كنم، اما جز حق نمي گويم. (شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 033)
در سيره رسول اكرم(ص) است كه ايشان با ديگران شوخي مي كرد از جمله آمده است كه: پيرزني نزد پيامبر آمد. حضرت به او فرمودند: پير به بهشت نمي رود. پيرزن گريست. حضرت فرمودند: تو در آن روز پير نخواهي بود. خداي متعال مي فرمايد: «ما آنان را آفرينش نويني بخشيديم و همه را دوشيزه قرار داديم». (تنبيه الخواطر، ج 1، ص 211)
امام كاظم(ع) نيز در بيان سيره عملي پيامبر(ص) نمونه اي از شوخي آن حضرت(ص) را گزارش مي كند و مي فرمايد: باديه نشيني بود كه نزد رسول خدا مي آمد و براي آن حضرت هديه مي آورد و همان جا مي گفت: پول هديه ما را بده و رسول خدا مي خنديدند. آن حضرت هرگاه اندوهگين مي شدند، مي فرمودند: آن باديه نشين چه شد؟ كاش نزد ما مي آمد. (كافي، ج 2، ص 366، ح 1)
چنانكه گفته شد سرور از صفات بهشتي ها و مومنان است. اهل ايمان نيز سرور خويش را در اشكال گوناگون به نمايش مي گذارند كه از جمله آنها شوخي است. امام صادق(ع) در بيان صفات مؤمن مي فرمايند: هيچ مؤمني نيست مگر اينكه در او «دعابه» باشد. راوي سؤال كرد دعابه چيست؟ حضرت فرمودند: «مزاح» (كليني، اصول كافي، ج 2، ص 466)
از صفات مؤمن بلكه از مهم ترين و اصلي ترين صفات اهل ايمان، خوشرفتاري و حسن خلق است كه جلوه هاي بسياري دارد كه از آن جمله شوخي با دوستان است. يونس شيباني از امام صادق(ع) نقل كرده است كه آن حضرت(ع) از او پرسيد: چگونه است شوخي و مزاح كردن شما با ديگران؟
گفتم: اندك است.
حضرت(ع) با لحني عتاب آميز فرمود: چرا با ديگران مزاح و شوخي نداريد؟! شوخي و مزاح، بخشي از خوشرفتاري و حسن خلق است.
آن حضرت(ع) در ادامه به سيره عملي پيامبر(ص) اشاره كرده و فرمودند: پيامبر(ص) هم با افراد شوخي مي كرد و مي خواست كه آنها را شادمان كند. (وسايل الشيعه، ج21، ص 411، حديث 15794 و سنن النبي، علامه طباطبايي، ص06)
با نگاهي به نمونه هايي كه از مزاح ها و رفتارهاي لطيفه آميز حضرت رسول(ص) روايت شده، مي توان به روشني دريافت كه آن حضرت(ص) درعين حالي كه خوش اخلاق و گشاده رو و بذله گو بودند، هرگز از مرز حق فراتر نمي رفتند و شوخي هاي حضرت باطل و لغو و ناروا نبود.
چنانكه فرمودند: من مزاح مي كنم ولي جز حق نمي گويم (علامه مجلسي، بحارالانوار، ج61، ص 711)
آداب، شرايط و آثار شوخي
اعتدال در اسلام بسيار سفارش شده است؛ چرا كه نظام هستي و جامعه بر اعتدال نهاده شده و هرگونه افراط و تفريط به معناي خروج از اعتدال و ظلم معرفي شده است. لذا نبايد انسان هميشه در كارهاي حتي خوب و سرورانگيزي چون شوخي افراط كند. شوخي اندازه اي دارد كه اگر از حد بگذرد دل را مي ميراند و خستگي و دلمردگي را به دنبال مي آورد.
احكام اسلامي نيز شوخي بردار نيست؛ به اين معنا كه مي بايست همه آنها را مراعات كرد و از حد اعتدال خارج نشد. اگر شوخي از حد بگذرد همانند هر امر لهو و لعب و لغوي مي شود كه پسنديده عقل نيست و شريعت نيز آن را برنمي تابد و مجوزي براي آن صادر نمي كند. همان طوري كه استراحت و كار و عبادت به ميزان متعادل خوب است؛ افراط در هركاري حتي عبادت خاص مانند نماز مي تواند دلسردكننده روح و روان آدمي باشد؛ از اين رو در آيات قرآني بر ذكر به دوام تأكيدشده كه بازدارنده غفلت است نه برنماز دايمي كه خود شكلي از اشكال عبادت و ذكر است.
از اين رو حضرت علي(ع) به فرزندش مي فرمايد: فرد با ايمان كسي است كه شبانه روز خود را در سه وقت قرارداده باشد، بخشي از آن را به معنويات بپردازد و با پروردگارش مناجات كند، قسمتي را براي معاش و امورات دنيا بگذارد و قسمتي را اختصاص به لذت هاي حلال و مشروع بدهد. (نجفي خميني، تفسير آسان، ج8، ص07، چاپ انتشارات اسلامي؛ ميزان الحكمه، ج01، ص637-083)
جالب اينكه در حديث ديگري اين جمله اضافه شده كه اين سرگرمي و تفريح سالم كمكي است براي ساير برنامه ها. اما مهم اين است كه اين تفريح و سرگرمي بايد سالم باشد وگرنه مشكلاتي را ايجاد خواهد كرد. چه بسيار تفريحات ناسالمي كه روح و اعصاب انسان را چنان مي كوبد كه قدرت كار و فعاليت را تا مدتي از او مي گيرد.
امام علي(ع) در بيان زياده روي و افراط در شوخي كردن به تأثيرات اجتماعي آن اشاره مي كند و مي فرمايد: كثره المزاح تذهب البهاء و توجب الشحناء؛ شوخي زياد ارج و احترام را مي برد و موجب دشمني مي شود. (غررالحكم، ج4، ص795، ح7126)
اميرمؤمنان علي(ع) همچنين در سخني ديگر از تأثيرات زياده روي و افراط در شوخي به ايجاد جهالت و ناداني توجه مي دهد و مي فرمايد: من كثر مزاحه استجهل؛ هر كس زياد شوخي كند، نادان شمرده مي شود. (غررالحكم، ج5، ص381، ح7883)
در شوخي كردن بايد مواظب باشيد كه ديگران تفسير نادرستي از آن نداشته باشند و موجبات دردسر را فراهم نياورد. امام علي(ع) به شوخي كنندگان هشدار مي دهد كه مراقب اين مسئله باشند؛ چرا كه به سادگي ممكن است از شوخي به جدي افتد و محيط از حالت عادي خارج شود. آن حضرت(ع) مي فرمايد: رب هزل عادجدا؛ چه بسا شوخي اي كه جدي مي شود. (تحف العقول، ص58)
امام صادق(ع) با توجه به شخصيت مخاطب و موقعيت اجتماعي و مكاني سفارش مي كند كه بعضي اوقات بايد از مزاح پرهيز كرد؛ در حقيقت هر سخن جايي و هر نكته مقامي دارد. آن حضرت مي فرمايد: اذا احببت رجلا فلا تمازحه ولا تماره؛ هر گاه كسي را دوست داشتي، با او نه شوخي كن نه مجادله. (كافي، ج2، ص66، ح9)
اينكه امام موسي كاظم(ع) برخلاف رواياتي كه مي گويد شوخي كردن از صفات مؤمن است، از شوخي پرهيز مي دهد به سبب اين است كه مبادا شخص، گرفتار عادت زياده روي در شوخي شود و به باطل گرايش يابد. از اين رو مي فرمايد: اياك و المزاح فانه يذهب بنور ايمانك؛ از شوخي (بي مورد) بپرهيز، زيرا كه شوخي، نور ايمان تو را مي برد. (بحارالانوار، ج87، ص123)
در حقيقت شوخي هاي بي مورد و نسنجيدن موقعيت مكاني و مقامي و يا زياده روي در اين امر يا گرايش به شوخي هاي باطل و نارواست كه باعث مي شود شوخي كردن امري مذموم شمرده مي شود. بر همين اساس امام حسن عسكري نيز مي فرمايد: لاتمار فيذهب بهاوك و لاتمازح فيجترا عليك؛ جدال مكن كه ارزشت مي رود و شوخي مكن كه بر تو دلير شوند. (تحف العقول، ص684)
برخي از رفتارها حتي به شكل سخن موجب مي شود تا آدمي از مسير درست زندگي خارج شود. از آن جايي كه راستي و صداقت كليد هر خير و دروغ كليد هر شري است؛ پيامبر(ص) از دروغ حتي به شوخي پرهيز مي دهد و مي فرمايد: انا زعيم ببيت في ربض الجنه و بيت في وسط الجنه و بيت في اعلي الجنه ، لمن ترك المراء و ان كان محقا و لمن ترك الكذب و ان كان هازلا و لمن حسن خلقه؛ من براي كسي كه بگو مگو را رها كند، هر چند حق با او باشد و براي كسي كه دروغ گفتن را اگر چه به شوخي باشد، ترك گويد و براي كسي كه اخلاقش را نيكو گرداند، خانه اي در حومه بهشت و خانه اي در مركز بهشت و خانه اي در بالاي بهشت ضمانت مي كنم. (خصال، ص144، ح071)
در شوخي كردن بايد از اموري چون تمسخر ديگران، بيان سخنان ياوه و غيبت و جدال و افترا پرهيز كرد. تمسخر ديگران همانند دروغ به هر دليلي جايز نيست حتي اگر به قصد شوخي و ادخال سرور در دل برادران ايماني باشد.
جوك و لطيفه گويي يا لطيفه سازي درباره اقوام و قبايل مسلمان جايز نيست و از گناهان است و نمي توان به صرف شوخي و مزاح كردن، چنين جوكهائي را رد و بدل كرد. و به صرف ادخال سرور يا شادكردن ديگران، مجوزي براي گناه درست كرد.
اگر همه شرايط و آداب شوخي كردن مراعات شود مي توان اميد داشت كه شوخي به عنوان يك امر مثبت و سازنده اجتماعي داراي كاركردهاي هنجاري در جامعه باشد و زمينه را براي ايجاد يا بروز آرامش روحي و رواني فراهم سازد.


اسلام ضدتروريسم است

فرهاد فرقه
در مطلب حاضر، نويسنده كوشيده است كه با دلايل و براهين عقل پسند به ضديت اسلام با تروريسم بپردازد.
در اين مقاله يادآوري مي شود كه ضمن اينكه اسلام ضدتروريسم است بسياري از رهبران معصوم و غيرمعصوم مسلمان نيز قرباني تروريسم شده اند.
وضعيت دردآور اكثر ملت ها و كشورهايي كه در آتش جنگ و خون ريزي مي سوزند و از آواره گي و فقر رنج مي برند معلول اغراض سلطه گرانه پديده شوم تروريسم است.
اسلام اگرچه مبارزه عليه طاغوت زمان و مبارزه عليه ظلم، ستمگري، استبداد، استعمار و بي عدالتي را محترم شمرده و دفاع از مظلومان در برابر ظالمان و قدرت هاي سلطه گر را جهاد قلمداد كرده، اما در نقطه مقابل، كشتن يك فرد بي گناه را به منزله كشتن تمام انسان ها و انسانيت قلمداد مي كند.
تعاليم قرآن كريم و سيره پيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) هرگونه تجاوز به حقوق فردي و اجتماعي را حرام شمرده و تمام مباني فكري و رفتاري تروريسم در اسلام از گناهان كبيره محسوب شده است. اسلام استفاده از وسايل نامشروع را براي رسيدن به هدف نفي مي كند، اصالت دادن به منافع شخصي به قيمت قرباني كردن منافع ديگران را مذموم و حرام مي داند و تجاوز به حق الناس و حقوق مردم را در هر شكل و تحت هر عنواني نابخشودني مي شمرد. خودخواهي، خودبيني و خودپرستي كه از ريشه هاي اصلي اعمال تروريستي است، در اسلام مطرود است. ترور شخصيت، چه كشتن افراد بي گناه وچه حذف فيزيكي انسان ها و مصادره اموال و حقوق ديگران به ناحق ازگناهان كبيره است. اسلام از سلطه گري و استعمار ملت ها كه يكي از ريشه هاي مهم پرورش تروريسم است با عنوان طاغوت نام مي برد، هرگونه حمايت و همكاري با طاغوت دشمني با خداوند و پذيرش تروريسم است كه با عنوان طاغوت نام مي برد و هرگونه حمايت و همكاري طاغوت را دشمني با خداوند و پذيرش ولايت شيطان مي داند. كشتن يك انسان بي گناه را به منزله كشتن همه بشر قلمداد مي كند و بر تسلط عدالت و رعايت حق و قانون تاكيد مي نمايد. اسلام مجازات هاي شديدي براي سرقت، دزدي و پايمال كردن حقوق ديگران وضع نموده است.
واقعيت اين است كه اسلام خودبزرگ ترين قرباني تروريسم است. ائمه اطهار(ع) همگي به دست حكومت هاي ظالم ترور شدند و شربت شهادت نوشيدند. شخصيت هاي نمونه و اسوه هاي بشريت نظير مولاي متقيان حضرت علي(ع) و سرور آزادگان جهان حضرت سيدالشهداء امام حسين(ع) و ساير ائمه اطهار به دست خبيث ترين دشمنان انسانيت كشته شده و به شهادت رسيدند .
قدرت هاي سلطه گر با تحريف مفهوم تروريسم و با مترادف كردن اسلام و تروريسم درصدد نفي مبارزه اعتقادي و از بين بردن روحيه مبارزه با استعمار، سلطه گري و ظلم در ميان مسلمانند، تا با اين شيوه مشروعيت مبارزه با ظالم را نفي كنند و حاكميت مطلق صاحبان قدرت و سرمايه بر ملت هاي مظلوم و ضعيف جهان را فراهم آورند. سيره ائمه اطهار سراسر نفي و طرد اقدامات ناجوانمردانه و نهي عمليات تروريستي بوده است. در اسلام و سيره ائمه اطهار(ع) كرامت انسان، ارزش هاي الهي و اخلاقي، ارزشمندتر از كسب پيروزي از طريق استفاده از وسايل نامشروع است.
در اسلام و تعاليم پيامبر اكرم(ص) و در سيره حضرت علي(ع) هر كس عادل تر است، قدرتمندتر است. به عبارت ديگر عدالت، صداقت و حق پذيري و حق باوري منبع اقتدار و قدرت است، اما در منطق رهبران آمريكا و رژيم صهيونيستي حق از آن كسي است كه قدرت بيشتري دارد. اين دو نگرش نشان دهنده فاصله ميان دو بعد حيواني و الهي انسان است. اين منطق در مسير تكاملي خود به «انا ربكم الاعلي» ختم مي شود، زيرا تفرعن و فرعونيت يك مكتب است كه نقطه شروع ورود به اين مكتب دستيابي به قدرت بدون تزكيه است. مشكل تروريسم كل بشريت را تهديد مي كند و براي حل ريشه اي اين مشكل مي بايست منطق را به جاي زور و عدالت را به جاي ظلم و مساوات را به جاي تبعيض حاكم كرد و از سوء استفاده هاي ابزاري در مبارزه با تروريسم ممانعت كرد.
قدرت هاي سلطه گر و استكبار جهاني با تحريف مفهوم تروريسم از جوامع بشري و كشورهاي غيرصنعتي مي خواهند كه رهبري طاغوت به جهان را بپذيرند حال آنكه اسلام، سكوت در برابر ظلم و ستم ستمگران و راضي شدن به زندگي تحت حاكميت طاغوت را به شدت نفي و طرد كرده است. (سوره بقره/ آيات 257-256، سوره حج آيات/ 39-38)
امروزه رشد اسلام در جامعه آمريكا تهديدي جدي براي سردمداران نظام سرمايه داري است. تلاش هاي وسيع و سرمايه گذاري هاي كلان رهبران آمريكا از طريق مافياي امپرياليسم خبري براي ارائه چهره اي زشت و خشن از اسلام و مسلمانان، به منظور مقابله با گرايش به اسلام در جامعه آمريكا صورت مي گيرد. انتساب عمليات تروريستي به مسلمانان براي مترادف ساختن نام اسلام با تروريسم صورت مي پذيرد. بنابراين مقابله با رشد اسلام در جامعه آمريكا از طريق ارائه چهره خشن از اسلام در افكار عمومي و مترادف ساختن آن با تروريسم يكي از اهداف فرافكني با نشانه گرفتن انگشت اتهام بسوي مسلمانان است. استعمارگران با تمسك به رويكرد نظامي و با ارعاب، تهديد و تابع سازي حكومت ها به دنبال كنترل نهضت هاي مردمي و جلوگيري از ظهور انقلاب هاي مردمي هستند، زيرا بقاي نظام سلطه با استمرار استعمار ملت ها پيوندي ناگسستني دارد.
خداوند تبارك و تعالي در قرآن كريم در آيات مختلف به تبيين روش هاي سلطه طاغوت هاي مستكبر و فرعون ها در تمام اعصار تاريخ پرداخته است. روشي كه طي دو دهه گذشته از سوي استكبار جهاني به رهبري آمريكا و صهيونيسم عليه مسلمانان و جهان اسلام بكار گرفته شده، در آيات مختلف از جمله آيه چهارم سوره شريفه قصص افشا شده است. آنجا كه مي فرمايد: ان فرعون علا في الارض و جعل اهلها شيعا يستضعف طائفه منهم يذبح ابناء هم و يستحيي نسائهم انه كان من المفسدين.
فرعون در زمين برتري جويي كرد، و اهل آن را به گروه هاي مختلف تقسيم نمود، گروهي را به ضعف و ناتواني مي كشاند پسرانشان را سر مي بريد و زنانشان را (براي كنيزي و خدمت) زنده نگه مي داشت، او به يقين از مفسدان بود.
پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن 1357 تمام معادلات و محاسبات آمريكا و صهيونيسم را به هم ريخت. آمريكا در آن مقعطع جوياي كشوري بود كه بتواند براي تضعيف انقلاب اسلامي و مهار ايران، وارد مبارزه مستقيم شود و نقش ژاندارم منطقه را ايفا كند. سرويس هاي امنيتي آمريكا بلافاصله بعداز پيروزي انقلاب اسلامي به تحريك جريان هاي تجزيه طلب و قوم گرا در ايران پرداختند كه اسناد سفارت آمريكا در تهران صراحتا بيانگر نيات و اقدامات آمريكا در اين زمينه است.
استراتژي آمريكا در آن زمان عليه ايران بر دامن زدن به تحركات تجزيه طلبانه، تقويت تروريسم كور در ايران، اعمال تحريم اقتصادي، نهايتا براندازي جمهوري اسلامي ايران متكي بود. اما دلاوري هاي ملت حماسه ساز و بسيجيان سلحشور و نيروهاي جان بركف ارتش و سپاه سبب شد ارتش مجهز عراق كه از سوي قدرت هاي غرب با تمام قوا حمايت و پشتيباني مي شد پس از پيشروهاي اوليه كاملا زمين گير شود. ملت مظلوم ايران كه با دست خالي و با اتكاء به سلاح ايمان و روحيه ظلم ستيزي و شهادت طلبي به مقابله با مدرن ترين تجهيزات پيشرفته و استراتژيك رفته بود، از اين آزمون به فضل و ياري الهي سربلند بيرون آمد و حماسه پيروزي خون بر شمشير را به جهانيان نشان داد.
از سال 1992 تاكنون جهان غرب به ويژه آمريكا و اسرائيل تلاش هاي گسترده اي براي مترادف ساختن واژه تروريسم با اسلام كرده اند. تحريكات آمريكا و رژيم صهيونيستي براي متهم كردن اسلام و مسلمانان به تروريسم، پس از عمليات 11 سپتامبر 2001 براساس يك استراتژي ناجوانمردانه و از پيش طراحي شده وسعت يافت. پس از واقعه 11 سپتامبر، تبليغات بسيار گسترده اي در داخل آمريكا و در مقياس جهاني بر ضد اسلام و مسلمانان به جريان افتاد به گونه اي كه مسلمانان در اروپا و آمريكا به نام حامي تروريسم بودن به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و به موازات اين تبليغات لشكركشي به جهان اسلام نيز گسترش يافت. آمريكا با متهم ساختن مسلمانان بدون هيچ مدرك و شاهدي به دنبال دور ساختن اذهان از اوضاع وخيم داخلي خود بود. چند سال پيش عوامل وابسته به آمريكا و غرب به يكي از فجيع ترين و سفاكانه ترين اعمال تروريستي دست زدند و با بمب گذاري در حرم مطهر حضرت امام رضا(ع) تعداد زيادي از زائران و مردم بي گناه درحال عبادت را شهيد كردند. اين اقدام تروريستي اعجاب آور كه با هيچ منطقي قابل تحليل نيست، هيچ واكنشي از سوي آمريكا و غرب دربرنداشت. زيرا در آن زمان منافقين تحت حمايت آمريكا بودند. اگر آمريكا واقعا در مبارزه عليه تروريسم صداقت دارد چرا در مقابل اقداماتي از اين دست ساكت بوده است؟ آيا اگر تروريسم عليه آمريكايي ها و غربي ها وارد عمل شود، منفور است، ولي اگر عليه مسلمانان و ايرانيان به ميدان بيايد، منفور نيست و بايد حمايت شود؟ آيا چنين منطقي را جهانيان مي پذيرند؟ آمريكا براي دست يابي به اهداف خود در جنگ كره بالغ بر سيصد هزار نفر را كشت. هواپيماي مسافربري ايران را بر فراز خليج فارس با دويست و نود انسان بي گناه را سرنگون كرد و همه را به شهادت رساند. غرب با تجهيز عراق به سلاح هاي شيميايي فاجعه حلبچه را آفريد. آيا مي توان با تروريسم به جنگ تروريسم رفت؟ طبعا پاسخ انسان هاي آزاده و فهيم جهان به اين پرسش منفي است. تا ظلم و ستم هست، مبارزه و جهاد نيز هست. اگر نظام هاي سلطه گر و استعمارگران ظالم جهان فكر مي كنند كه با تروريست ناميدن مسلمانان جهادگر و مبارزان راه عدالت و قهرمانان آزادي و حريت مي توانند به تثبيت ظلم و تحكيم استعمار و بي عدالتي بپردازند، سخت در اشتباه و گمراهي به سر مي برند، زيرا سنت لايتغير الهي بر پيروزي و غلبه نهايي مستضعفان و مظلومان بر ظالمان و ستمگران تعلق گرفته است. خداوند تبارك و تعالي با مؤمنان و متقين است و خائنان و ظالمان را دوست ندارد.
اما در فرهنگ اسلامي مسئله جهاني شدن و حكومت واحد جهاني قدمتي هزار و چهار صد ساله دارد. موضوع تشكيل حكومت جهاني واحد براي حاكميت عدل و برقراري قسط و نابودسازي ظلم و ستم به رهبري منجي عالم بشريت حضرت ولي عصر(عج) در صدر اسلام و در كلام رسول اكرم(ص) مطرح شد و قرآن كريم در آيات فراوان، به طور مستمر نويد نابودي مستكبران و حاكميت متقين و مستضعفين را براي اجراي عدالت در كره زمين مكرراً وعده داده است. بنابراين مسئله جهاني شدن اگرچه در غرب قدمتي بيش از ده سال دارد، ولي در اسلام از قدمتي طولاني برخوردار است.
مفهوم جهاني سازي با واژه جهاني شدن كاملاً مغاير است. جهاني سازي به معني سوءاستفاده قدرت هاي سلطه گر و ظالم جهاني براي دست يابي به تسلط مطلق بر جهان و طراحي استراتژي نظام هاي استعمارگر براي بهره برداري و سوءاستفاده از رشد تكنولوژي و توسعه فن آوري هاي پيشرفته براي دست يابي به اهداف سلطه گرانه و حاكميت بر ملت هاي مظلوم است. به عبارت ديگر پروژه جهاني سازي نزد قدرت هاي سلطه طلب و صهيونيسم به معني زمينه سازي براي حاكميت و تسلط بر كل جهان است.
اما مكتبي كه خواهان حكومت واحد جهاني به رهبري منجي عالم بشريت و برقرار كننده عدل و قسط، حضرت ولي عصر(عج) است، هيچ گاه مشروعيت سلطه گران و صاحبان قدرت و پيروان فريب و نيرنگ را نمي پذيرد. بنابراين اسلام همچون خاري در چشم براي غرب مي باشد. به همين دليل تحريف اسلام ناب و مقابله با آن محور اصلي خط مشي هاي استكبار جهاني و صهيونيسم بين المللي است.
امروزه جهان اسلام و مسلمانان در معرض تهديدها و توطئه هاي گوناگوني قرار دارد. محور اصلي توطئه ها و تهديدها عليه وحدت مسلمانان و جهان اسلام سازماندهي شده است. غرب به رهبري آمريكا با ايجاد و تقويت رژيم هاي تروريستي در برخي از كشورهاي جهان اسلام و قراردادن آنها در مقابل ساير مسلمانان، زمينه هاي انشقاق و افتراق را در جهان اسلام پديد آورده است. و اينك با استفاده از زمينه هاي گذشته و با شكستن وحدت جهان اسلام راه را براي استقرار نيروهاي نظامي خود در سرزمين هاي استراتژيك مسلمانان از طريق بكارگيري حكومت هاي حاكم بر كشورهاي اسلامي عليه يكديگر در راستاي تضمين و تحكيم منافع آمريكا و غرب هموار ساخته است. اين روش ها بسيار خطرناك است و اگر با آنها به صورت ريشه اي و مدبرانه مقابله نشود، آينده مسلمانان در خطر خواهد افتاد.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14