(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 5 مهر 1391 - شماره 20316

نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (16)
شاه بهائي بود؟!
پاسخ سردار فضلي به ادعاي هاشمي (8)
علل و عوامل پذيرش قطعنامه 598

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir


نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (16)

شاه بهائي بود؟!

E-Mail:shayanfar@kayhannews.ir
مريم صادقي
نفوذ بهائيان در عرصه مناصب دولتي
بعد از كودتاي انگليسي و آمريكايي 28 مرداد 1332 ش، محمدرضا پهلوي از يك دست نشانده به يك ديكتاتور تبديل شد. هنگامي كه بريتانيا تنها ايفا كننده نقش در سياست ايران بود كوشش مي كرد تا شاه و ديگران از خود اختياري نداشته باشند. به اين صورت كه افراد را ضعيف نگه مي داشت تا حكومت كردن برايشان ساده تر باشد اما سياست آمريكا نقطه ي مقابل بريتانيا بود.381 عاملان كودتا در ايران، يعني انگليس و آمريكا، بنا داشتند اين مرز و بوم را محلي براي استقرار دائمي نيروهاي خود و به مثابه ي پايگاهي منطقه اي قرار دهند. اين قدرت هاي بيگانه گماشتن افرادي را در رأس امور ضامن بقاي اين پايگاه مي دانستند كه هيچ گونه تعلقي به اين كشور از حيث منافع مردم و فرهنگ ملي نداشته باشند؛ زيرا به زعم آنان در چنين صورتي نگراني ها از امكان چرخش وضعيت برطرف مي شد. لذا حتي المقدور كوشش مي شد از افراد بهائي در مناصب حساس بهره گرفته شود. در واقع محمدرضاشاه، نيز به حمايت از بهائيان مي پرداخت. اين گفته حسين فردوست، تأييدكننده اين مطلب مي باشد: «محمدرضا نه تنها نسبت به نفوذ بهائي ها حساسيت نداشت، بلكه خود او صراحتاً گفته بود كه افراد بهائي در مشاغل مهم و حساس مفيدند چون عليه او توطئه نمي كنند.382»
علاوه بر اظهارات فردوست، سخنان خود بهائيان در اين مورد شنيدني است. براي نمونه در يكي از جلسات بهائيان كه در منزل ضياءالله هوشمند تشكيل شد. سرهنگ اقدسيه چنين اظهار مي كند:«افتخار ما بر ديانت بهائي است. من زماني كه در ارتش بودم سربازان و درجه داران و افسران بهائي را احترام مي گذاشتم؛ ولي يك فرد مسلمان از ديگري شكايت مي كرد، دستور شلاق زدنش را مي دادم.» وي در ادامه افزوده است: «ما اطلاع داريم كه شاهنشاه آريامهر، بهائي مي باشند. ما بهائيان همه پولدار هستيم و ترقي بيشتري خواهيم كرد.»383
نمونه ديگر اين سخنان در يكي از جلسات بهائيان در خيابان سبلان
مي باشد كه شخصي به نام واحديان چنين اظهار مي دارد كه: «كارهايي كه اكنون به دست اعلي حضرت همايون شاهنشاه اريامهر صورت مي گيرد، هيچ كدامش روي اصول دين نيست؛ زيرا خود شاه به تمام دستورات بهائي آشنايي دارد و حتي ايشان با اشرف پهلوي در دوران كودكي در مدرسه بهائيان در خيابان اميريه كه در آن زمان از مدارس عالي تهران بود، درس خوانده اند و دليلش آن است كه عكس آن زمان شاه و اشرف هم اكنون موجود است ... حال مردم احمق مي گويند: شاه بهائي است. چه كار مي توانند بكنند. فلسفي بالاي منبر مي گويد: شاها مواظب باش ببين دكتر شما چه شخصيتي است. كارها را به دست بهائي ها ندهيد ولي اين گفتار اثري ندارد...»384
دراين ميان نخست وزير 13ساله، اميرعباس هويدا، دوران اوج و اقتدار بهائيان در دستگاه حاكمه بود. حضور بهائيان در عرصه هاي مختلف سياسي، نظامي، اقتصادي و فرهنگي، در حقيقت يكي از اجزاي برنامه كلي و همه جانبه استعمارگران پير و جوان، در اسلام زدايي از ايران را تشكيل مي داد. كه در ادامه به بررسي فعّاليت بهائيان در اين چهار عرصه مي پردازيم.
اميرعباس هويدا
اميرعباس هويدا، دولت مرد طراز اول رژيم پهلوي در فاصله سال هاي 1343-1357 ش، در تاريخ معاصر ايران از نامي آشنا برخوردار است. براي آشنايي با اين فرد نخست به پيشينه هويدا از ابتدا تا زمان قرار گرفتن در پست نخست وزيري و سپس دوران سيزده ساله، حكومت او را مورد بررسي قرار مي دهيم.
اميرعباس هويدا، فرزند ميرزا حبيب الله عين الملك،385 متولد سال 1295ش، در تهران مي باشد. وي به واسطه ي مأموريت هاي پدرش، در كشورهاي عربي، بزرگ شد و تحصيلات ابتدايي و متوسط خود را در بيروت به پايان رساند. عدم حضور در كشور ايران و آشنا نبودن با فرهنگ ايراني و همچنين تربيت خانوادگي كه به سختي ارزش هاي جوامع غربي خصوصاً كشور فرانسه را به اميرعباس هويدا تعليم مي داد. حتي حلقه ي دوستان نزديك هويدا در مدرسه فرانسوي بيروت هم براي خود نامي برگزيده بودند كه طنين رمانتيسم تاريخي در آن موج مي زد. نام اين حلقه تمپلرها بود.386
بعد از خاتمه تحصيل در بيروت به انگلستان و سپس به بلژيك رفت و در دانشگاه آزاد بروكسل ثبت نام كرد. در سال 1321ش، به ايران مراجعت و از وزارت خارجه تقاضاي استخدام كرد.
ساعد(وزير وقت خارجه)، ذيل تقاضاي هويدا مي نويسد:«عدّه اي فعلاً بلا تكليف هستند.» مع هذا هويدا در تاريخ 12 شهريور 1322ش، به وسيله ي درخواست انوشيروان سپهبدي(شوهرخاله هويدا كه اندك زماني بعد به مقام وزارت امور خارجه رسيد) به استخدام رسمي اين وزارتخانه درمي آيد.387
اما اشتغال هويدا در وزارت امور خارجه چندان به طول نمي انجامد و در اول مهرماه 1322 ش، براي انجام خدمت وظيفه عازم سربازي مي شود. در مهرماه 1323ش، مجدداً به وزارت خارجه بر مي گردد و به عنوان كارمند اداره اطلاعات به كار مشغول مي شود و از تاريخ دوازدهم بهمن 1323ش، به اداره سوم سياسي انتقال مي يابد.388
هويدا در سال 1324ش، به عنوان وابسته سفارت ايران در پاريس، عازم فرانسه گرديد. در دوران مأموريت پاريس، مسئوليت امور دفتري سفارت را به عهده داشت. هويدا نه تنها مسئوليت تمام امور كنسولي و ديپلماتيك ايران در فرانسه را برعهده داشت، بلكه وظيفه رسيدگي به امور اداري و سياسي و روابط ايران و آلمان شكست خورده و اشغال شده را هم دنبال مي كرد. بخش عمده اين روابط مربوط به مسائل اقتصادي و قراردادهايي بود كه در دوران اقتدار هيتلر و رضاخان منعقد شده بود و بايد تكليف اين قراردادها روشن مي شد. افزون بر اين عده اي از يهوديان كه گذرنامه هاي ايراني داشتندو در اردوگاه هاي آلمان نازي زندگي مي كردند، پس از شكست آلمان در اختيار متفقين قرار گرفته بودند كه پيگيري كار آزادسازي و جابه جايي آنان نيز از وظايف هويدا در اين ايام به حساب مي آمد. ذكر اين نكته ضروري است كه هيچ يك از اين يهوديان ايراني نبودند و در زمره كساني قرار داشتند كه عبدالحسين سرداري، دايي هويدا (كاردار سفارت ايران در پاريس) در ازاي گرفتن مبالغي هنگفت به آنان گذرنامه ايراني داده بود.389
در مورد حضور هويدا در پاريس در اين ايام و فعّاليت هايش دو مسئله قابل تأمل وجود دارد. مسئله اول عضويت در حزب توده مي باشد. احسان طبري، ضمن اشاره به روابط هويدا با ايرج اسكندري از رهبران حزب توده عنوان مي كند: «هويدا در دوران خدمت وزارت خارجه در اروپا به همه جا سر زد اين روزها بازار كمونيسم در ايران گرم بود، عضو حزب كمونيسم در ورشو شد».390
مسئله ي دومي كه در زمان حضورش در سفارت پاريس به وجود آمد، شركت در باند قاچاق پاريس بود. در سال 1325ش، براي اولين بار جريان جنجال برانگيز شركت عده اي از اعضاي سفارت ايران (از جمله هويدا) و چند نفر از ايرانيان سرشناس ديگر در قاچاق موارد مخدر، در روزنامه ي مردم ارگان حزب توده منتشر مي شود، اين خبر كه در شماره ي مورخ 19 بهمن 1325ش، مجله خواندني ها از روزنامه مردم نقل شده به اين شرح است كه: «به موجب خبر راديو پاريس، ضمن ايرانيان توقيف شده در پاريس به اتهام قاچاق، سه عضو سفارت، سه روزنامه نويس، يك نويسنده و يك سرهنگ و يك تاجر بزرگ مي باشند. به موجب خبر بعدي تقريباً پنجاه نفر تاكنون دستگير شده اند از جمله آقايان اميرعباس هويدا دبير اول سفارت، مطيع الدوله ي حجازي، سرهنگ اسفندياري، گنجه اي مدير باباشمل، وهاب زاده و منصور صالحي در يادداشتي كه دولت فرانسه به ايران داده قيد شده است كه حقوق دبيراول شما معلوم و مخارج او نيز معين است، ولي تحقيق كنيد ويلاي مشاراليه در خارج پاريس از چه محلي خريداري شده است».391
ابوالفضل قاسمي نيز در كتاب اليگارشي در مورد نقش هويدا در قاچاق پاريس، چنين مي نويسد: «در مقام دبير كلي سفارت ايران در پاريس به وسيله يهوديان يك باند قاچاق درست كرد به طوري كه روزنامه كيهان نوشت (آيا مي دانيد كه درهاي قنسولگري ايران بروي جهود و ارمني باز است) كار را به جائي مي رساند كه پيرامون سفارتخانه مركز قاچاق فروش ها مي شود به طوري كه روزنامه آئين نام خيابان سفارت ايران را مرادف خيابان قاچاق در پاريس مي داند.»392
اين جنجال و افتصاح سرانجام با وساطت دربار فيصله مي يابد و موضوع فراموش مي شود تا اين كه در فروردين ماه سال 1328ش، هويدا به سمت كنسوليار ايران در سركنسولگري اشتوتگارت به آلمان مي رود و در اسفندماه همين سال به درخواست عبدالله انتظام كه در آن موقع وزير مختار ايران در آلمان بوده است وظايف كنسولي را در اشتوتگارت به عهده مي گيرد.393
در سال 1329ش، با آغاز نخست وزيري حسين علاء، عبدالله انتظام در كابينه وي، وزير امور خارجه مي شود و هويدا به عنوان منشي مخصوص و رئيس دفتر امور خارجه منصوب مي گردد.394 ولي با تغيير كابينه، باقر كاظمي، وزير امور خارجه ي دولت مصدق، هويدا را از رياست دفتر وزارتي بركنار و به معاونت اداره ي سوم سياسي منصوب مي كند اما هويدا كه اوضاع و احوال را بر وفق مراد خود نمي ديد در مهرماه سال 1330ش، به دعوت كميساري عالي پناهندگان سازمان ملل متحد مأمور خدمت در اين سازمان شد و مدت پنج سال در اين سازمان خدمت كرد و توانست به عنوان رابط كميسيون نقش ويژه اي در كمك به ايجاد پايگاه صهيونيستي عليه جهان اسلام ايفا كند. به گفته عباس ميلاني( نوسنده كتاب معماي هويدا) بحث امكان يك دولت يهودي در بخشي از سرزمين فلسطين هم در آن زمان سخت رايج بود. هويدا از جمله اقليت كوچكي بود كه از ايجاد چنين دولتي طرفداري مي كرد و مي گفت اين پادزهر سامي ستيز تاريخ است.395 جالب توجه است كه در آن زمان مأموريت كميسارياي عالي پناهندگان سازمان ملل توسط وان هگ گدهارت كه از فراماسونرهاي معروف و بين المللي بود، اداره مي شد.396
محمد اختريان در كتابش علت حضور هويدا در سازمان ملل را چنين بيان مي كند:«در زمان حكومت دكتر مصدق، سازمان جهاني صهيونيسم تعطيل شد و نمايندگي سياسي اسرائيل در ايران برچيده شد. در اين زمان اداره امور سازمان جاسوسي يهوديان ايران به كميته بهائيان واگذار گرديد. امير عباس هويدا نيز به دست عناصر با نفوذ و نقابدار بهائي مأمور خدمت در سازمان ملل گرديد.»397
در سال 1335ش، به تقاضاي رجبعلي منصور (پدر حسنعلي منصور سفير وقت ايران در آنكارا) با سمت رايزن سفارت ايران در تركيه به آنكارا رفت.398

381 - ب. كيا، ارتش در تاريكي، ص 66.
382 - حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج 1، ص 375.
383 -مركز بررسي تاريخي وزارت اطلاعات، بدون شرح به روايت اسناد ساواك، ص106.
384 - مركز بررسي تاريخي وزارت اطلاعات، بدون شرح به روايت اسناد ساواك، ص189.
385 - در فصل فعاليت بهائيان در عصر رضاخان به معرفي وي پرداختيم. مادرش افسرالملوك ، فرزند سليمان اديب السلطنه، يك فرانكوفيل تمام عيار بود و پدربزرگ مادرش، ناصرالسلطنه مشهور به كفري بود. مركز اسناد انقلاب اسلامي، اميرعباس هويدا به روايت اسناد ساواك، ج1، ص سي و چهار.
386 - تمپلرها سده ي دوازدهم م، سلحشوران پر آوازه بودند كه در جنگ هاي صليبي عليه مسلمين مي جنگيدند.مركز اسناد انقلاب اسلامي، اميرعباس هويدا به روايت اسناد ساواك، ج1، ص سي و چهار.
387 -مركز اسناد انقلاب اسلامي، اميرعباس هويدا به روايت اسناد ساواك، ج1، ص25.
388 - ابراهيم ذوالفقاري، قصه هويدا، ص 44.
389 - نيمه پنهان، اميرعباس هويدا، ج 14، ص 30.
390 -ابوالفضل قاسمي، اليگارشي خاندان هاي حكومتگراي ايران، ص90.
391 - خواندنيها، شماره ي 41، ص3، 19 بهمن 1325.
392 - ابوالفضل قاسمي، اليگارشي (خاندان هاي حكومتگراي ايران)، ص 91.
393 - ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج 2، ص 370/
394 - اميرعباس هويدا به روايت اسناد ساواك، ج 1، صص 28-27.
395 - عباس ميلاني، معماي هويدا، ص65.
396 - مركز اسناد انقلاب اسلامي، امير عباس هويدا به روايت اسناد ساواك، ج1،
ص سي و شش.
397 - محمد اختريان، نقش امير عباس هويدا در تحولات سياسي ايران، ص163.
398 - محمود طلوعي، چهره ها و يادها، ص 123.

پاورقي


پاسخ سردار فضلي به ادعاي هاشمي (8)

علل و عوامل پذيرش قطعنامه 598

تأليف : كامران غضنفري
3 - در پاسخ به اين ادّعاي آقاي هاشمي رفسنجاني كه نيروهاي مردمي تمايلي به رفتن جبهه نداشتند ، سردار فضلي (فرمانده سابق لشكر شسيدالشهداء ) در مورد استقبال مردم از جبهه ها مي گويد : «براي اجراي عمليات كربلاي چهار و عبور از رودخانه
اروند رود و تصرف جزيره ام الرصاص ، با كثرت رزمندگاني كه در جبهه نمونه آن وجود نداشت ، مشكلي نبود ... كمبود نيرو نداشتيم» .75
عليرضا افشار ( مسئول اسبق ستاد مركزي سپاه ) نيز در اين مورد اظهار مي دارد : «آمار بسيجيان ما در طول عمليات ها 100 هزار نفر بود و در پشت عمليات ها كمتر يا بيشتر مي شد . البته نيروي كادر سپاه و يگان هاي ارتش كه علاوه بر كادر عمدتاً از سرباز استفاده مي كردند را نيز بايد به آن اضافه كرد . فكر مي كنم با نيروهاي ستادي عدد 500 هزار نفر را تشكيل مي دادند . تعداد بسيجيان جبهه رفته ما نيز حدود يك ميليون نفر مي شد ... اما در داخل ، بعضي ها روحيه خود را باخته بودند و فكر مي كردند ديگر نيروهاي بسيجي و رزمندگان در فراخوان ها اقبالي نشان نمي دهند» . 76
آقاي هاشمي در تناقض آشكار با ادّعايي كه از ايشان در مورد عدم اقبال مردم به جبهه ها نقل شد ، در يادداشت روز 5 ارديبهشت 1367 خود مي نويسد : «ساعت 30/8 صبح براي شركت در جلسه شوراي عالي پشتيباني جنگ به دفتر آيت الله خامنه اي رفتم . در باره اعزام نيرو به جبهه ها بحث شد . گفتند سطح اعزام خوب است و قرار شد تبليغات براي تداوم اعزام ادامه يابد». 77
آقاي محسن رفيق دوست ( وزير سپاه در دوران جنگ ) نيز در مصاحبه اي مي گويد : زماني كه قطعنامه را پذيرفتيم ، در بهترين شرايط ع دّه و عدّه بوديم . 78
ايشان در جاي ديگر نيز اظهار مي دارد : ما هيچ وقت در جنگ مشكل عدّه و نيروي انساني نداشتيم . 79
وي در مصاحبه ديگري نيز در پاسخ به اين سؤال كه آيا استقبال مردم از جبهه ها خوب بود ؟ مي گويد : بله ، مشكل نيروي مردمي هيچ وقت در جنگ نداشتيم . 80
آقاي هاشمي باز هم در تناقض با ادّعاي سابقش ، در يادداشت روز 15 مرداد 1367 ( بعد از پذيرش قطعنامه) مي نويسد : «ظهر آقاي شمخاني آمد . طرح عملياتي سپاه را آورد . گفت 300 گردان نيرو حاضر است و باز هم آمدن نيرو ادامه دارد» . 81
مقام معظم رهبري نيز طي سخناني در تاريخ 29 شهريور 1372 مي فرمايند : «بعد از قضيه قبول قطعنامه ، كه دشمن فرصت طلبي مي كرد و مي خواست از موقعيت سوء استفاده كند ، شما ديديد ناگهان آن چنان جبهه ها پر شد كه در طول جنگ كمتر سابقه داشت ، يا هيچ سابقه نداشت ». 82
لذا با توجه به موارد فوق ملاحظه مي گردد كه ادّعاي عدم استقبال مردم از جبهه ها نيز صحت نداشته و صرفاً ساخته ذهن كساني بوده كه قصد داشتند امام را وادار به پذيرش قطعنامه كنند .
4 - اعلام ناتواني دولت براي تأمين مالي ادامه جنگ
امام خميني (ره) در بخشي از نامه مورخ 25 تير 1367 خود خطاب به مسئولين كشور مي نويسند : آقاي نخست وزير از قول وزراي اقتصاد و برنامه و بودجه ، وضع مالي نظام را زير صفر اعلام كرده اند .83
آقاي هاشمي نيز در خاطرات خود مي نويسد : «در تاريخ 23 تير به خدمت امام رسيديم و با خواندن نامه آقاي رضايي از ايشان نظر خواستيم ... قبلاً نخست وزير و وزير دارايي در گزارشي به خدمت امام گفته بودند كه حتي در سطح هزينه هاي موجود هم ، كشور قدرت تأمين هزينه جنگ را ندارد و از خط قرمز اقتصادي هم فراتر رفته ايم» . 84
مسعود روغني زنجاني ( وزير برنامه و بودجه در دولت مير حسين موسوي ) نيز در مصاحبه اي چنين مي گويد : «در جريان پذيرش قطعنامه 598 ، نامه اي كه من به عنوان رئيس سازمان برنامه به امام نوشتم ، در پايان جنگ تأثير گذار بود و امام با اين استدلال كه دستگاه برنامه ريزي كشور به عنوان كارشناس اعلام مي كند كه منابع مورد نياز براي ادامه جنگ به حداقل ممكن رسيده است ، جنگ را متوقف كردند» .85
مقام معظم رهبري نيز طي سخناني در تاريخ 14 خرداد 1375 در اين مورد مي فرمايند : «قبول قطعنامه از طرف امام ، به خاطر فهرست مشكلاتي بود كه مسئولين آن روز امور اقتصادي كشور مقابل روي او گذاشتند و نشان دادند كه كشور نمي ك شد و
نمي تواند جنگ را با اين همه هزينه ادامه دهد . امام مجبور شد و قطعنامه را پذيرفت . پذيرش قطعنامه به خاطر ترس نبود ؛ بخاطر هجوم دشمن نبود ؛ بخاطر تهديد آمريكا نبود ... اگر همه دنيا در امر جنگ دخالت مي كردند ، امام رضوان الله عليه ، كسي نبود كه رو برگرداند . آن [پذيرش قطعنامه] يك مسئله داخلي بود ؛ مسئله ديگري بود» .86
اما آقاي محسن رضايي در مصاحبه اي اظهار مي دارد : «آقاي روغني زنجاني گفته بودند پول كافي [ براي ادامه جنگ ] نداريم و اين به عنوان نظر دولت تلقي شد . بعدها آقاي موسوي به من گفت كه اين نظر دولت نبوده است» ! 87
اگر نامه آقاي روغني زنجاني نظر دولت نبوده است ، پس چرا ميرحسين موسوي همان موقع اين گزارش خلاف واقع را تكذيب نكرد؟
دكتر محمد جواد ايرواني ( وزير اقتصاد دولت موسوي ) نيز در مصاحبه اي با روزنامه ايران مي گويد :«درآمد نفتي ايران در سال 63 حدود 22 ميليارد دلار بود كه در سال 64 اين رقم به عدد حدود 15 ميليارد دلار تنزل يافت . درآمد نفت كه از نيمه دوم سال 64 در سراشيبي سقوط قرار گرفته بود ، در سال 65 به چيزي حدود 7/5 ميليارد دلار بالغ شد . عددي كه هرگز بعد از آن در تاريخ اقتصادي ايران تكرار نشد ». 88
وي در ادامه مي افزايد : [ علي رغم اين مطلب ]« نظر بنده اين بود كه حوزه اقتصاد هيچ گاه مانع از ادامه جنگ نشده است . ما از نظر اقتصادي توان اداره جنگ را داشتيم و بخش اقتصادي هيچ گاه موجب آسيب دفاع از كشور نشد ... ما از بعد اقتصادي مي توانستيم جنگ را ادامه دهيم . البته با اين اوصاف كه اعلام وضعيت فوق العاده مي كرديم و انتظارات را محدود مي ساختيم» .89
بهزاد نبوي ( وزير صنايع سنگين در دولت مهندس موسوي ) نيز در مصاحبه اي در سال 1387 اظهار مي دارد : «در مورد دلايل پايان جنگ ... هيچ گاه اشاره نشد كه كشور از نظر اقتصادي توان تهيه [ نيازهاي جبهه ها ] را ندارد (!) ... به هيچ عنوان دليل پايان جنگ اقتصادي نبوده است» (!) 90
وي در بخش ديگري از سخنانش مي گويد :« سه سال ابتداي دولت آقاي موسوي يعني سال هاي 61 و 62 و 63 بهترين شكوفايي اقتصادي را كشور تجربه كرده بود . در سال 64 نيز رشد نرخ تورم به 6/6 درصد رسيده بود كه در هيچ دوره اي از انقلاب ، چنين رشد تورم كمي را تجربه نكرديم . اين در حالي بود كه جنگ هم در كشور ادامه داشت .» 91
اما جالب است بدانيم كه از سال 59 تا 67 ، ميانگين سالانه سهم امور دفاعي در كل هزينه هاي دولت ايران ، برابر 12 درصد بوده است . يعني علي رغم آن كه امام خميني بارها اعلام داشته بودند كه جنگ بايد در رأس مسائل كشور باشد ، 88 درصد بودجه كل كشور در مسيري غير از جنگ ، صرف مي شده است .

75. « نبرد سرنوشت ساز ». ماهنامه پيام انقلاب . دي 1390 . ص 54
76. امير صديقيان . « توسعه كمي سپاه متوقف شده بود ». روزنامه ايران . ويژه نامه سالروز پذيرش قطعنامه 598 . 27 تير 1389 ص 31 - 30
77. پايان دفاع ، آغاز بازسازي . پيشين ، ص 96
78. مصطفي شوقي . « از قذافي و امام موسي صدر تا اختلاس ». هفته نامه مثلث . 3 مهر 1390 . ص 51
79. عليرضا شاكر . « امام و رهبري هيچ كس را از قطار انقلاب پياده نكردند ». هفته نامه مثلث . 8 خرداد 1390 . ص 66
80. اميد كرماني ها .« مي گفتند جنگ را رها كنيد ». هفته نامه مثلث . 4 مهر 1389 . ص 23
81. پايان دفاع ، آغاز بازسازي . پيشين ، ص 254
82. سايت اطلاع رساني مقام معظم رهبري . سخنراني 29 شهريور 1372
83. پايان دفاع ، آغاز بازسازي . پيشين ، ص 579
84. همان . ص 18
85. « امام موافق برخورد با سازمان برنامه نبود ». فصلنامه حضور . ويژه سي امين سالگرد انقلاب . زمستان 1387 . ص 66
86. سايت اطلاع رساني مقام معظم رهبري . سخنراني 14 خرداد 1375
87. سعيد آجرلو و محمد هيراد حاتمي فر. « نبايد به سياسيون اعتماد مي كرديم ». هفته نامه مثلث . 5 مهر 1388 . ص 110
88. «سال 67 از نظر اقتصادي توان اداره جنگ را داشتيم» . روزنامه ايران . ويژه نامه بررسي اقتصاد سياسي جمهوري اسلامي ايران . دي 1389 . ص 25
89. همان . ص 27
90. بهزاد نبوي . « امام با ما بود ». فصلنامه حضور . ويژه سي امين سالگرد انقلاب . زمستان 1387 . ص 21
91. همان . ص 21

پاورقي
 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14