(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنج شنبه 6 مهر 1391 - شماره 20317

رشد اسلامگرايي بمب ساعتي اروپا
آينده مبهم بحران مرزي چين و ژاپن


رشد اسلامگرايي بمب ساعتي اروپا

سبحان محقق
اشاره :
اگر به مواجهه يكي دو دهه اخير غربي ها نسبت به اسلام و اسلامگرايي توجه كنيم، متوجه مي شويم كه دنياي غرب علي رغم انديشمندان زيادي كه دارد، سعي مي كند با پديده اسلام از شيوه هاي نادرستي چون اهانت و تهمت بهره ببرد.
در مورد به كارگيري اين روش سخن هاي زيادي گفته مي شود، از جمله اينكه غرب از يك مواجهه منطقي با اسلام مي هراسد. علاوه بر اين استدلال ها، به نظر مي رسد كه رشد اسلامخواهي در جوامع غربي نيز صاحبان قدرت و ثروت را در اين جوامع به اتخاذ رويكرد انفعالي كشانده است و آنها ترجيح مي دهند تا زمان باقي است به اين نوع حملات ادامه دهند.
به هر حال، گرايش روزافزون مردم خصوصاً زنان اروپايي به اسلام واقعيتي است كه نه رسانه هاي شرقي و اسلامي، بلكه خود محافل غربي در مورد آن سخن مي گويند.
اكنون كه جوامع اسلامي و حتي غيراسلامي در واكنش به اهانت يك فيلمساز آمريكايي به پيامبر اسلام(ص) به خروش آمده اند، جا دارد كه نگاهي هر چند مجمل و مختصر به نرخ رشد مسلمانان در جهان، اروپا و آمريكا بپردازيم. آمارهاي ارائه شده در متن حاضر، خودشان با ما سخن مي گويند و احتياجي به تحليل و تفسير ندارند. خود اين آمارها مي گويند كه علت عصبانيت و واكنش هاي هيستريك دنياي غرب نسبت به اسلام چيست.
سرويس خارجي
به اعتقاد برخي كارشناسان، علت تأكيدات مكرر «ساموئل هانتينگتون» استراتژيست آمريكايي، به مقابله با اسلام و تمدن اسلامي در تز «برخورد تمدن ها»ي خود، ترس وي از سايه افكندن اسلام بر غرب مدرن بود.
به نظر مي رسد كه اين بخش از نگراني هانتينگتون اكنون تحقق يافته است و خبرگزاري ها از روي آوردن سالانه هزاران اروپايي و آمريكايي به اسلام خبر مي دهند و اين روند در ميان زنان غربي دو برابر مردان است.
انديشمندان بي طرف اروپايي اكنون در پي يافتن پاسخ براي اين سؤال مهم هستند كه مگر دين اسلام چه امتيازي نسبت به ساير ايدئولوژي ها، از جمله ليبراليسم و تفكر مسيحي دارد كه تا اين اندازه وجدان غربي را تحت تأثير خود قرار داده است؟
اين انديشمندان با محققان مسلمان در اين نظر متفق القول هستند كه بيداري ملل غرب و انقلاب علمي اين خطه متأثر از درخشش تمدن اسلامي در سده هاي ميانه بوده است.
به نظر مي رسد كه اگر اين انديشمندان غربي تحقيقات بي طرفانه اي را در مورد جايگاه اسلام در گذشته و شرايط كنوني غرب آغاز كنند، به نتايج جالبي برسند. اما غرب كنوني به شدت تحت كنترل نهادهاي مالي و شركت هاي صنعتي- نظامي آمريكا و همچنين جريان هاي صهيونيستي قرار دارد و در چنين شرايطي بعيد به نظر مي رسد كه محققان اروپايي و آمريكايي بتوانند تحقيقات بي طرفانه اي را آغاز كنند؛ تحقيقاتي كه اگر به نتيجه برسد، بشر امروزي را از بحران ها و مصائب بزرگ اجتماعي و طبيعي مي رهاند.
به هر حال، روش غالب كنوني غرب در مواجهه با اسلام و اسلامگرايي، دروغپردازي، تهمت زني، تحقير، اسلام هراسي و اهانت است. راهي كه ممكن است بشريت را دچار مصائب تازه اي بكند.
اما، برخلاف آنچه كه رسانه هاي اصلي و مسلط جهاني آنرا دامن مي زنند، مردم جوامع اسلامي اكنون در حال بازگشت به ارزش هاي ديني خود هستند و مردم عادي جوامع غربي نيز هرچه مي گذرد بيشتر به اسلام اقبال نشان مي دهند؛ پديده اي كه آمارها آنرا ثابت مي كنند.
به هر حال، اين مسئله كه رواج اسلام در جهان، قدرت هاي مسلط را نگران مي كند و آنها طبيعتاً براي توقف اين روند، به هر وسيله اي متوسل مي شوند، واقعيتي است كه به بررسي هاي مفصل و جداگانه نياز دارد. در اينجا ما مي خواهيم در مورد جايگاه فعلي اسلام و مسلمانان در جهان، اروپا و آمريكا به طور مختصر مطالبي را ارائه كنيم.
در ارائه اين مطالب نيز فقط به آمارها و اظهارات خود كارشناسان غربي و يا مسلماناني تكيه شده است كه خود در اروپا و آمريكا زندگي مي كنند.
جهان
بررسي ها در جهان از رشد جمعيت مسلمانان در مقايسه با غير مسلمانان حكايت مي كند. در سال 2011 جمعيت مسلمانان در جهان23/4 درصد بوده است، و پيش بيني مي شود كه در سال 2030 اين رقم به 4/26 درصد (دوميليارد و 200 ميليون نفر) برسد. محققان همچنين پيش بيني كرده اند كه نرخ رشد جمعيت مسلمانان دوبرابر نرخ رشد جمعيت غيرمسلمانان خواهد بود.
هم اكنون طبق آخرين آمارها، جمعيت جهان حدود هفت ميليارد و 76 ميليون و 592 هزار نفر است.
جوامع اسلامي در بيش از 120 كشور جهان حضور دارند و در 35 كشور، مسلمانان اكثريت جمعيت را تشكيل مي دهند. در 28 كشور جهان، اسلام دين رسمي به شمار مي رود.
اندونزي با بيش از 200 ميليون نفر، بزرگ ترين كشور اسلامي از لحاظ جمعيت است و كشورهاي پاكستان با بيش از 170 ميليون نفر و هند با 160 ميليون نفر در رده هاي دوم و سوم قرار مي گيرند.
اروپا
افزايش شمار مسلمانان در اروپا به گونه اي است كه برخي از مخالفان اين روند، از آن تحت عنوان «بمب ساعتي» نام مي برند. «آدريان ميكائيلز» محقق اروپايي يكي از اين افراد است.
به گزارش خبرگزاري فرانسه، ميكائيلز با ارائه مقاله اي در اوت سال 2009 به انگليس و ساير كشورهاي اروپايي هشدار مي دهد كه اين بمب ساعتي را ناديده نگيرند.
به ادعاي ميكائيلز طي دو دهه آينده يورش مهاجران مسلمان به قاره اروپا، چهره اين قاره را عوض خواهند كرد، اين در حالي است كه به گفته وي، هيچ سياستمداري درباره آن صحبت نمي كند.
آمارها خيره كننده اند؛ در سال 1998 فقط 2/3 درصد جمعيت اسپانيا شامل كساني بود كه در خارج از اين كشور متولد شده بودند. اين ميزان در سال 2007 به 4/13 درصد رسيد. جمعيت مسلمان اروپا طي گذشت 30 سال اخير دوبرابر شده است و تا سال 2015 (سه سال ديگر) اين تعداد بازهم دوبرابر مي شود. در بروكسل بيشترين نام هايي كه براي كودكان تازه متولد شده انتخاب شده اند از رتبه نخست تا هفتم به ترتيب زير هستند: محمد، آدام (آدم)، رايان، ايوب، مهدي، امين و حمزه.
به گفته اين محقق اروپايي، كاهش نرخ رشد سفيدپوستان به افزايش مهاجرت، دوعاملي هستند كه باعث مي شوند در آينده فرهنگ اروپايي مغلوب فرهنگ اسلامي شود. البته اين كارشناس اروپايي خوش ندارد كه به عوامل بنيادين ديگري مثل پوچ گرايي، فرهنگ مصرفي، معنويت زدايي در اروپا اشاره كند، كه باعث مي شوند نه تنها مهاجران تازه وارد جذب فرهنگ اروپايي نشود، بلكه سالانه هزاران سفيدپوست بومي به اسلام بگروند.
هم اكنون جمعيت مسلمان اتحاديه اروپا را تا 30 ميليون نفر برآورد مي كنند. به اعتقاد كارشناسان، تا سال 2050 شمار مسلمانان اروپا به يك پنجم كل جمعيت اين قاره خواهد رسيد.
در آخرين سال هاي قرن بيستم، 27 كشور عضو اتحاديه اروپا نيم ميليون مهاجر را هرساله جذب مي كرده اند. براساس آخرين تحقيقات انجام شده از سال 2002شمار مهاجراني كه مقصدشان كشورهاي عضو اتحاديه اروپا بوده است، سه برابر شده و به رقم يك ميليون و 600 هزار نفر تا دو ميليون نفر رسيده است.
به اعتقاد ميكائيلز، تا سال 2050 شمار جمعيت مسلمانان از غيرمسلمانان در اروپا احتمالا بيشتر خواهدشد.
«كارولي لورانت» اقتصاددان مجارستاني طي تحقيقاتي كه به اتحاديه اروپا ارائه كرده است، برآورد نمود كه مسلمانان 25درصد جمعيت شهرهاي مارسي (فرانسه) و روتردام (هلند)، 20درصد شهر مالموز، 15درصد شهرهاي بروكسل (بلژيك) و بيرمنگام (انگليس) و 10درصد شهرهاي لندن، پاريس و كپنهاگ را تشكيل مي دهند.
هرچند تحقيقات نشان مي دهد كه مسلمانان مهاجر به اروپا به راحتي جذب فرهنگ اروپايي مي شوند، ولي نسل دوم و سوم آنها از خود سرسختي نشان مي دهند و مثل والدين خود نيستند .
آلمان
براساس آخرين تحقيقاتي كه توسط بخش تحقيقات فدرال وزارت كشور آلمان در سال 2009 انجام گرفته است، حدود چهار ميليون و 300 هزار مسلمان در آلمان زندگي مي كنند كه 2/5 درصد كل جمعيت اين كشور را تشكيل مي دهد (اين تعداد را هم اكنون چهار ميليون و 500 هزار نفر اعلام مي كنند). 45 درصد اين مسلمانان از شهروندان آلمان هستند. پيش بيني مي شود كه تا سال 2030 جمعيت مسلمانان آلمان به پنج ميليون و 550 هزار نفر برسد كه معادل هفت درصد جمعيت كل اين كشور است.
بيشترين افزايش به نرخ رشد بالاي تولد مسلمانان مربوط مي شود. نرخ رشد تولد كودكان در جامعه اسلامي آلمان براي هر زن طي دوره 2005تا 2010رقم 8/1بود. اين درحالي است كه اين نرخ براي هر زن جمعيت غيرمسلمان آلمان در مدت مذكور، 3/1بود.
ايالت «راين شمالي- وستفاليا» به نسبت بيشترين جمعيت مسلمان را دارد (1/33درصد). علتش اين است كه اين ايالت پرجمعيت ترين ايالت آلمان بوده و علاوه بر آن، صنايع سنگين در اين ايالت متمركز شده است و به همين خاطر طي دهه 1960 بيشتر كارگران مهمان را جذب كرده است. دو ايالت بزرگ ديگر، يعني «بادن-ورتمبرگ» و «باواريا» به ترتيب 6/16و 2/13 درصد مسلمان ساكن در آلمان را درخود جاي داده اند.
در كل، بيشترين جمعيت مسلمانان آلمان (4/98 درصد) در ايالت هاي قديمي و برلين، يعني ايالت هايي كه جمهوري فدرال آلمان قديمي را تشكيل مي دهند، جاي گرفته اند.
شمار مسلمانان ترك در آلمان حدودا دوميليون و 700 هزار نفر اعلام شده است. تمايل مسلمانان به سمت اينكه خود را افراد مذهبي (مقيد به آداب ديني) بنامند، از سال 2009 به ويژه درميان زنان شدت گرفته است.
اين افزايش ابراز تمايل به مذهبي بودن با رشد تمايل به اسلامي كردن جامعه آلمان همراه شده است. شمار فزاينده اي از ترك هاي آلمان اكنون از دولت اين كشور مي خواهند كه اجازه دهد آنها مساجد بيشتري داشته باشند (اين تعداد از 49درصد در سال 2010، به 55 درصد در سال 2012 رسيد و اين ميزان در ميان مسلمانان جوان (15تا 29ساله) به بيش از 70 درصد مي رسد. تقريبا نيمي از پاسخ دهندگان مسلمان به پرسش هاي محققان اجتماعي اميدوار بودند كه به زودي مسلمانان اكثريت جامعه آلمان را تشكيل دهند (33 درصد از پاسخ دهندگان در سال 2010چنين انتظاري را داشتند و در سال 2012 اين تعداد به 46 درصد رسيد). 72 درصد مسلمانان آلمان معتقدند كه اسلام تنها دين راستين در جهان است.
طي دوسال مورد بررسي فوق (يعني 2010 و 2012) شمار كساني كه احساسات ضدصهيونيستي داشتند، از 14درصد به 18 درصد افزايش يافت.
فرانسه پرجمعيت ترين كشور مسلمان نشين اروپايي است و برخي منابع شمار مسلمانان اين كشور را تا هشت ميليون نفر تخمين مي زنند. نبود آمار دقيق به اين علت است كه سرشماري پيروان اديان براساس قانون فرانسه ممنوع است.
در مورد افراد تازه مسلمان شده نيز اطلاعات دقيقي در دست نيست و برخي اين تعداد را تا 300 هزار نفر هم اعلام مي كنند.
با توجه به اينكه شمار پروتستان ها و يهوديان در اين كشور بسيار كم است (يهوديان 525 هزار نفر از جمعيت فرانسه را تشكيل مي دهند)، مسلمانان بزرگ ترين اقليت مذهبي در فرانسه محسوب مي شوند. جمعيت مسلمان در فرانسه نرخ رشد بالاتري نسبت به غير مسلمانان دارند و تعداد اينها درحال افزايش است. بالغ بر 1535 مسجد نيز در كشور فرانسه وجود دارد.
دولت پاريس مثل ساير دولت هاي اروپايي نسبت به افزايش پيروان اسلام در اين كشور واهمه دارد. به همين خاطر از اهرم هاي مختلفي مثل بيرون كردن دختران محجبه از مدارس و اخراج امامان جماعت از خاك فرانسه استفاده مي كند. علاوه بر آن، مسلمانان را مورد تبعيض قرار مي دهد و از لحاظ اقتصادي و معيشتي به آنها فشار وارد مي كند.
بحران حجاب در فرانسه از سال 1989 و در پي اخراج چند دختر با حجاب از مدرسه آغاز شده است. در دسامبر سال 2003 ژاك شيراك رئيس جمهور وقت فرانسه اعلام كرد، براساس نظام لائيك اين كشور، قانون بايد هر نوع پوششي كه نماد آشكار ديني در مدارس باشد را ممنوع كند. اين قانون در مارس سال 2004 در پارلمان فرانسه به تصويب رسيد.
در چارچوب قانون فوق حجاب مسلمانان، نماد ويژه يهوديان و صليب بزرگ مسيحيان ممنوع اعلام شده بود. اما در عمل، اين ممنوعيت فقط عليه مسلمانان اعمال شده است و دختران محجبه از مدارس اخراج شده و يا پذيرفته اند كه بي حجاب به مدرسه بروند.
علت نابردباري دولت فرانسه نسبت به مسلمانان، به ايدئولوژي اين دولت برمي گردد؛ فرانسوي هاي لائيك احساس مي كنند كه اسلام براي كليت تفكر غربي و ليبرالي يك خطر محسوب مي شود و لذا از گسترش اسلام در اين كشور و اروپا مي هراسند. علاوه بر آن، پاريس با رژيم صهيونيستي مناسبات نزديكي دارد و عوامل صهيونيسم نفوذ زيادي در سياست و جامعه فرانسه دارد. لذا، طبيعي است كه راهبرد دولت فرانسه مقابله با اسلام و اسلامگرايي باشد.
با اين حال، افراد مثل آدريان ميكائيلز معتقدند شمار مسلمانان برغيرمسلمانان در فرانسه تا نيمه قرن 21 بيشتر خواهد شد.
در اوت سال 2005 «راويل عين الدين»، رئيس شوراي مفتي هاي روسيه شمار مسلمانان در فدراسيون روسيه را 22 ميليون نفر اعلام كرد. اما طبق آخرين آمارها، مسلمانان 23 ميليون نفر از جمعيت 145 ميليون نفري روسيه، يعني 15درصد جمعيت اين كشور را تشكيل مي دهند. آمارهاي غيررسمي در مورد شهر مسكو حاكي است كه بيش از دو ميليون نفر مسلمان در اين شهر ساكن هستند. شمار زيادي از اين افراد را كساني تشكيل مي دهند كه از جمهوري هاي استقلال يافته شوروي سابق به مسكو مهاجرت كرده اند. اين رقم نشان مي دهد كه پايتخت روسيه بيشترين جمعيت مسلمان را در اروپا داراست.
اما براي اينكه بفهميم اسلام در روسيه درحال رشد است يا نه، مي توان به شمار مساجد در اين كشور هم توجه نمود: در سال 1991 (سال فروپاشي شوروي سابق) در روسيه حدود 300 مسجد وجود داشت. اما اكنون 8000 مسجد در اين كشور وجود دارد. در آن سال هيچ مدرسه مذهبي و اسلامي در روسيه وجود نداشت، در صورتي كه الان بين 50 تا 60 مدرسه اسلامي در آن وجود دارد و بيش از 5000 طلبه علوم ديني در آنها تحصيل مي كنند. شمار مسلمانان اعزامي به مكه مكرمه جهت مراسم حج از 40 نفر در سال 1991 به 12500 نفر در سال 2005 افزايش يافته است.
از آنجا كه نرخ رشد جمعيت مسلمانان روسيه بالا و در مقابل، نرخ رشد جمعيت اسلاو درحال كاهش است، برخي كارشناسان پيش بيني مي كنند كه در اواخر قرن حاضر ميلادي مسلمانان اكثريت جمعيت روسيه را تشكيل دهند.
آخرين خبرها از پايتخت روسيه حاكي است، از آنجا كه شمار نمازگزاران در اين شهر زياد است، مساجد جوابگوي آنها نيست و به همين خاطر، نمازگزاران مجبور مي شوند در فضاي باز نماز جماعت و جمعه برگزار كنند.
در همين رابطه، «حسن فخرالدين اف» امام جماعت مسجد تاريخي مسكو به خبرنگار شبكه «بي.بي.سي» گفت: ما از مقامات مي خواهيم كه به ما اجازه ساخت مساجد تازه را بدهند، اما آنها درخواست ما را ناديده مي گيرند.
مسكو چهار مسجد دارد و اين تعداد نمي توانند ده ها هزار نمازگزار جمعه را بپذيرند.
مسلمانان مسكو هرچند در كنار مسيحيان ارتدكس با احترام متقابل زندگي مي كنند، اما در برخي موارد هدف حمله نژادپرست ها قرار مي گيرند. اين حملات نيز طي سال هاي اخير خيلي كاهش يافته است.
فروشگاه ها و كافه هايي كه موادغذايي حلال مي فروشند، در جاهاي مختلف شهر مسكو مشاهده مي شود و اين موادغذايي مورد علاقه مردم است.
علاوه بر آن، شمار كساني كه در روسيه به اسلام مي گروند، درحال افزايش است. «عايشه لاريسا» كه در يكي از نهادهاي مورد حمايت مسلمانان در مسكو مشغول كار است، گفت كه نام بيش از 10هزار زن تازه مسلمان شده در اين مركز ثبت شده است.
ايتاليا
شمار مسلمانان مقيم ايتاليا را حدود دو ميليون نفر اعلام كرده اند. البته اين تعداد شامل عرب هاي مسلمان مي شود و احتمالاً تازه مسلمانان و يا مسلمانان قوميت هاي ديگر را شامل نمي شود.
مسلمانان در شهرهاي مختلف ساكن هستند. در شهر «برشا» واقع در شمال ايتاليا حدود 10سال است كه مسلمانان داراي يك شبكه تلويزيوني هستند و دست اندركاران مسلمان اين شبكه برنامه هاي ديني را به زبان عربي پخش مي كنند.
اما گسترش اسلام در ايتاليا اعتراضات برخي از احزاب تندرو را نيز به دنبال داشته است؛ يكي از اين احزاب افراطي به پخش شبكه مذكور به زبان عربي اعتراض كرد و خواستار ترجمه تمام برنامه هاي شبكه از عربي به ايتاليايي شد. دست اندركاران اين حزب بعداً گفتند كه ترجمه برنامه ها راه حل درستي نيست و نمي تواند راه ورود مسلمانان به ايتاليا را بگيرد. بنابراين تصميم گرفتند تظاهراتي برگزار كنند و در اين تظاهرات نسبت به گسترش اسلام در ايتاليا اعتراض و آنرا محكوم نمايند.
البته، اين نگراني چندان هم بيجا نيست، به عنوان مثال، شمار مسلمانان تنها در شهر ميلان طي 30سال اخير تاكنون 20برابر شده است. براساس آمار شهرداري ميلان، حدود 70هزار مسلمان هم ا كنون در اين شهر زندگي مي كنند.
«ريكاردو دكورانو» معاون شهردار ميلان در اين باره گفت، در سال 1979 جمعيت اين شهر يك ميليون و 677هزار نفر بود و از اين تعداد، 3300نفر مسلمان بوده اند. اما اكنون شمار مسلمانان به 25هزار و 312نفر رسيده است. اين درحالي است كه جمعيت ميلان طي اين مدت به يك ميليون و 305هزار نفر كاهش يافته است.
انگليس
شمار مسلمانان در انگليس را منابع رسمي دو ميليون و 500هزارنفر اعلام كرده اند. در اين كشور هر ساله 10 تا 20هزار نفر به اسلام مي گروند.
به گفته «كريستوفر كالدول» روزنامه نگار آمريكايي، تا سال 2026 شمار سفيدپوستان (مسيحي) ساكن شهر «بيرمنگام» كمتر از سايرين خواهد بود و پس از آن، شهر «ليسستر» هم دچار همين تحول خواهد شد.
مسلمانان در سال1999 براي نخستين بار تلاش كردند يك مسجد بزرگ را در لندن بنا كنند. اين مسجد ظرفيت پذيرش 12هزار نمازگزار را خواهد داشت و مناره آن بيش از 12متر است. مسجد مذكور به علاوه يك پاركينگ خودرو با ظرفيت پذيرش 300اتومبيل را خواهد داشت.
كارشكني مقامات و نهادهاي دولتي و غيردولتي انگليسي كار ساخت اين مسجد را به تأخير انداخته است و البته با پيگيري مسلمانان، به زودي مراحل رسمي ساخت اين مسجد عظيم در كنار استاديوم بازي هاي المپيك 2012 لندن آغاز مي شود.
اتريش
براساس تازه ترين آمار منتشر شده، جمعيت مسلمانان اتريش طي 40سال گذشته 23برابر شده است. در سال 1971 تعداد 22هزار و 267نفر مسلمان در اين كشور زندگي مي كردند، اما اكنون اين رقم به بيش از 500هزار نفر رسيده است. اين تعداد، حدود شش درصد كل جمعيت اتريش را شامل مي شود.
از زماني كه اسلام در اتريش به عنوان يك دين رسمي به رسميت شناخته شده است، 100سال مي گذرد و امروزه از نظر تعداد پيروان، دومين دين در اين كشور است.
در اتريش 250مسجد، نمازخانه و انجمن اسلامي وجود دارد. 49درصد مسلمانان داراي تابعيت اتريشي هستند.
مسلمانان اتريش در سال جاري ميلادي صدمين سال به رسميت شناخته شدن دين خود را در ميدان وين جشن گرفته اند. حدود 87مسجد در اين كشور وجود دارد و سهم پايتخت از اين تعداد 27مسجد است.
كالدول (روزنامه نگار آمريكايي) مي گويد، در قرن بيستم 90 درصد مردم اتريش كاتوليك مذهب بودند. اما تا سال2050 اسلام در ميان شهروندان اتريشي زير 15سال اكثريت را در برخواهد گرفت.
آمريكا
گزارش ها از ايالات متحده حاكي است، جمعيت مسلمانان براي نخستين بار در اكثر مناطق غرب، مركز و بخشي از جنوب آمريكا از شمار يهوديان فراتر رفته است و در مقابل، اكثر كنيسه ها (عبادتگاه يهوديان) پيروان خود را از دست داده اند.
«ديل جونز» از محققان مسئول مركز آمار اديان در آمريكا گفت: شمار كساني كه در آمريكا به دين اسلام گرويده اند، از يك ميليون نفر در سال 2000 به دو ميليون و 600هزار نفر در سال 2010 افزايش يافته است. به نوشته نيويورك تايمز، 25درصد اين افراد كساني هستند كه از اديان ديگر به اسلام گرويده اند.
براساس اين گزارش، شمار مساجد نيز طي چند ماه اخير در آمريكا افزايش يافته و به 2016 مسجد رسيده است. اين افزايش در مقايسه با سال 2000 كه 1209 مسجد در آمريكا وجود داشته است، رشد 74 درصدي را نشان مي دهد.
دولت و رسانه هاي مسلط در آمريكا علي رغم اينكه عليه اسلام و مسلمانان تبليغات زيادي انجام مي دهند، ولي اين دروغ پردازي ها به نظر مي رسد كه نتيجه عكس مي دهد. علاوه بر آن، مسلمانان آمريكا تبليغات درستي را در مورد دين خود آغاز كرده اند كه بسيار ثمربخش است. به عنوان مثال، اين تبليغات در ايالت كانتيكات جواب داده و اين ايالت با افزايش مسلمانان روبرو شده است.
«محمداحمد» پزشك و عضو مركز اسلامي شمال آمريكا كه در شهر شيكاگو مستقر است، در اين رابطه مي گويد: آنچه كه در رسانه ها و اخبار تلويزيون درباره مسلمانان ارائه مي شوند، با حقيقت فاصله بسياري دارند. وي در مورد فعاليت هاي خودش مي گويد: تاكنون روحانيون مسيحي، دانشجويان، مسلمانان و غيرمسلمانان كنجكاو و همچنين خبرنگاران با اين مركز تماس گرفته اند و ما نيز اطلاعات مورد نظر را در اختيار آنها گذاشته ايم.
به هر حال، اسلام در آمريكا در حال رشد بوده و گرايش به اين دين مبين به ويژه پس از واقعه 11سپتامبر سال2001 ابعاد جديدي گرفته است. گرايش مردم ايالت هاي دور افتاده و كمر توسعه يافته به اسلام بيشتر از ساير مناطق آمريكا است.
اسلام هراسي
اسلام هراسي را پيش داوري، يا تنفر و يا ترس غيرعقلاني از مسلمانان تعريف كرده اند. برخي از دانشمندان علوم اجتماعي اسلام هراسي را شكلي از نژادپرستي مي دانند، هر چند در اين مورد اتفاق نظر وجود ندارد. استفاده از اين اصطلاح به اوايل دهه 1900 برمي گردد، اما استعمال تازه آن به دهه1980 و يا اوايل دهه1990 مربوط مي شود. در آمريكا اين اصطلاح پس از حملات 11سپتامبر سال 2001 تبديل به يك مفهوم معمول شد و بر سر زبان ها افتاد.
اسلام هراسي را معمولا در كنار نابردباري و بيگانه هراسي قرار مي دهند. واقعيت اين است كه سرمايه داران، صهيونيست ها و محافل سياسي غرب از مواجهه منطقي و فكري با پديده نوظهوري به نام «اسلامگرايي» واهمه دارند و پيشاپيش مي دانند كه اگر در اين كارزار فكري شكست بخورند، همه امتيازات نابرابر خود را از دست خواهند داد و پذيرش اسلام سياسي براي آنها كابوس فرو افتادن از آقايي جهان را در پي دارد. لذا، محافل سياسي، خبري و مذهبي دنياي مسيحيت به همراه صهيونيسم بين الملل با دامن زدن به پديده اسلام هراسي، سعي دارند مردم را از برخورد منطقي و عقلاني با اسلام دور كنند.
منابع:
-خبرگزاري ها
-كتاب اسلام در فرانسه، ترجمه علي نورايي يگانه
-new. irib.ir
-the telegraph
-Dispatch inter
-washingtonpost
-wikipedia
 


آينده مبهم بحران مرزي چين و ژاپن

شايد كسي چند ماه قبل زماني كه مقام هاي دو كشور چين و ژاپن چهلمين سالگرد برقراري روابط بين توكيو و پكن را به يكديگر شادباش گفتند و بر تحكيم روابط تجاري تاكيد كردند، فكر نمي كرد به اين سرعت چالشي عميق شكل بگيرد.
سرعت تنش ها در روابط دو شريك بزرگ اقتصادهاي آسيا كه دخالت آمريكا را در آن كسي رد نمي كند، تا جايي است كه پس از يك هفته تظاهرات مردمي اكنون روزنامه هاي دولتي در پكن مي نويسند، نگهداري جزاير «ديائويو» نياز به «قرباني» دارد.
ارگان حزب حاكم چين سه ماه قبل و زماني كه تنش بين پكن و مانيل بر سر يك جزيره درآب هاي درياي جنوبي بالا گرفت، براي نخستين بار سخن از استفاده از نيروي نظامي براي حفظ تماميت ارضي به ميان آورد.
اما ماجراي ادعاي مالكيت بر جزاير در درياي جنوبي كه منبعي عظيم از انرژي و مواد معدني است، اكنون بر جزاير ديائويو در درياي شرقي متمركز شده است.
كارشناسان و اصحاب رسانه چين به دولتمردان خود اين روزها هشدار مي دهند كه نبايد گول اظهارات مقام هاي آمريكايي مبني بر بي طرف بودن در اين ماجرا را بخورند.
اين هشدارها بيشتر از آنجا ناشي مي شود كه «لئون پانتا» وزير دفاع آمريكا هفته گذشته ضمن سفر به توكيو در ديدار با وزيران خارجه و دفاع ژاپن، خواستار تقويت هم پيماني واشنگتن- توكيو شده است.
پانتا تصريح كرد: براي تضمين امنيت، اكنون زماني است كه روابط توكيو و واشنگتن بايدتقويت شود.
وزير خارجه ژاپن نيز از سازوكارهاي امنيتي در منطقه آسيا و اقيانوس آرام سخن راند و گفت: در آينده بايد روابط با آمريكا عميق تر شود.
نياز به قرباني
در همين راستا، روزنامه «گلوبال تايمز» وابسته به حزب حاكم چين طي سرمقاله خود تحت عنوان «توهم بي طرفي آمريكا را به خود راه مده» موضوعات مرتبط با تنش ها بين چين و ژاپن بر سر جزاير ديائويو و ادعاي بي طرفي واشنگتن توسط وزير دفاع اين كشور كه به چين و ژاپن سفر كرد، را مورد توجه قرار داد.
در اين مقاله آمده است؛ موضع پانتا در مورد جزاير ديائويو به طور وسيع مورد توجه مطبوعات و رسانه هاي گروهي قرار گرفته است. اما رفتار واشنگتن همچنان در ابهام قرار داردو كاخ سفيد اصرار مي كند كه در اين خصوص موضع جانبدارانه نخواهد گرفت.
اين روزنامه نوشت: اما آشكار است كه واشنگتن بين چين و ژاپن و ساير موضوعات مرتبط به اختلاف هاي ارضي با همسايگان، بي طرف نيست. آمريكا مستقيم و غيرمستقيم در طرف مخالف چين قرارگرفته است.
گلوبال تايمز افزود: واشنگتن نمي خواهد در صورتي كه هر لحظه ممكن است جنگي بين چين و ژاپن درگير شود، با دخالت خود با معماي استراتژيك روبه رو شود.
با اين حال اين روزنامه تاكيد مي كند كه چين بايد از فرصت ديدار پانتا استفاده نمايد تا آمريكا به خوبي درك كند كه پكن از جزاير ديائويو دفاع و در مقابل تحريكات ايستادگي خواهد كرد.
چيني ها مي گويند اگر آمريكا ژاپن را مهار نكند و پكن را نيز تحريك نمايد، پس بايد ارتش چين تحمل ريسك اقدام نظامي را داشته باشد.
ژاپن ادعا مي كند آمريكا قبول كرده است كه جزاير ديائويو جزو حدود صلاحيت معاهده امنيتي ژاپن و آمريكا است.
روزنامه نزديك به ارگان حزب حاكم چين مي افزايد: در اين شرايط بايد اين موضع را به واشنگتن نشان دهيم كه چين در مقابل چنين حضوري دست به اقدام نظامي خواهد زد.
ژاپن در حال حاضر كنترل عملي اين جزاير را در دست دارد. آمريكا و ژاپن مي توانند حركات تهاجمي را طراحي و اداره كنند. در همين حال روزنامه گلوبال تايمز به صراحت مي نويسد: دفاع از ديائويو به قرباني نياز دارد و چين بايد خود را براي قرباني دادن آماده كند. به اعتقاد اين منبع، اين قرباني دادن نه تنها براي بهبود وضعيت چين در جزاير ديائويو، بلكه براي تقويت و تحكيم پايه هاي موقعيت جهاني در آينده مؤثر خواهد بود.
اسلحه در دست چين و ماشه در دست ژاپن
ارگان حزب حاكم چين نيز طي روزهاي اخير به ژاپن در مورد احتمال وقوع يك جنگ هشدار داده است.
روزنامه «مردم» در آخرين هشدار خود نوشت: ژاپن بايد براي مجازات هاي اقتصادي نيز آماده باشد. اين منبع كه ديدگاه هاي دولت چين را منعكس مي كند، افزود: اكنون اسلحه در دست چين و انگشتان ژاپن روي ماشه آن است و حركت اشتباه به معناي كشيدن اين ماشه است.
زنده شدن خصومت ها
18 سپتامبر (28 شهريور) امسال هشتادويكمين سالگرد حمله ژاپن به چين بود، اما چهره متفاوتي با سال هاي قبل داشت.
سالروز اين روز تاريخي فرصتي را براي واكنش ها، تهييج افكار عمومي و خشم چين عليه ژاپن به صورت تظاهرات و راهپيمايي از جمله محاصره سفارت اين كشور در پكن فراهم كرد.
روزنامه دولتي چين در مقاله اي به اين مناسبت با اشاره با مصيبت هاي تهاجم ژاپن در سال 1931 نوشت: در اطراف ما در خصوص افزايش تنش ها هشدارها بار ديگر شنيده مي شود و بسياري سؤال مي كنند كه آيا جنگ ديگري بين چين و ژاپن آغاز خواهد شد؟
گلوبال تايمز در ادامه با اشاره به اين كه دو كشور به عنوان قدرت هاي منطقه غرب آسيا از دير باز رقيب عمده يكديگر بودند، مي افزايد: روابط دو كشور به جز يك دوره كوتاه دوستي در دهه 70 و 80 قرن گذشته، همواره شاهد منازعات تاريخي و ارضي بوده است.
اين مقاله در ادامه در معرفي عاملي كه روابط چين و ژاپن را متاثر ساخته، مي نويسد: عامل رشد چين در سال هاي اخير روابط دوكشور را به طور مستقيم تحت تاثير قرار داده است.
چين از لحاظ توليد ناخالص داخلي به سرعت ژاپن را پشت سرگذاشته و هزينه هاي نظامي دولت پكن نيز از ژاپن پيش گرفته است.
در اين ميان، قدرت هسته اي چين و تكنولوژي فضايي كه توسعه استراتژيك را پشتيباني مي كند نيز وجود دارد.
به نوشته گلوبال تايمز، در مقام تئوري چين توانايي نابودي ژاپن را دارد. طرح مسايل مناقشه برانگيز از جمله معبد «ياسوگوني» مسايل مطرح شده در متون درسي و قتل عام تاريخي شهر «نانجينگ» از سوي ارتش ژاپن نشان دهنده اين است كه توكيو به تدريج اعتماد به نفس خود را از دست داده است.
اين روزنامه با اشاره به اينكه سياستمداران دست راستي ژاپني طرفدار اتخاذ مواضع سرسختانه در مقابل چين هستند، افزود: زيرا آنها از رشد سريع ما واهمه دارند. ارزيابي بسياري از ژاپني ها از وضعيت موجود اين است كه اين آخرين شانس براي كشورشان براي به آتش كشيدن چين است.
در ادامه مقاله آمده است: با مرور حادثه 18 سپتامبر، حقيقت اين است كه در طول 81 سال گذشته يك تغيير در بالانس قدرت بين چين و ژاپن رخ داده است. چين بعد از فائق آمدن بر مشكلات توانسته است در صحنه رقابت بر ژاپن پيشي بگيرد. چين به دنبال خون خواهي از ژاپن نيست. بزرگ شدن شكاف قدرت بين دو كشور كليد تحكيم برتري استراتژيك چين بر ژاپن است.
ژاپن از تظاهركنندگان چيني ترس و واهمه ندارد، اما مي تواند بسيار ناراحت باشد كه پكن همچنان به رشد و توسعه خود ادامه دهد.
گلوبال تايمز 18 سپتامبر را روز تحقير ملي چين دانست و نوشت: چين بايد قوي و متحد باشد تا از يك تحقير ديگر جلوگيري نمايد. در غيراين صورت گرامي داشت ويادبود اين روز بي معني خواهد بود.
همه چيز براي رويارويي
«جانگ جائو جونگ»، دريادار دانشگاه دفاع ملي چين در تحليلي گفته است: هدف آمريكا اين روزها افزودن فشارها بر چين است.
وي با اشاره به اختلاف هاي چين و ژاپن در جزاير درياي شرقي و ورود آمريكا به اين مسئله، افزود: بايد بدانيم كه در جنگ براي جزاير ديائويو اين چين است كه قدرت جنگي بالاتري نسبت به ژاپن دارد.
او گفت كه سواحل چين به اين جزاير نزديك است و سامانه هاي راداري و موشكي چين اين جزاير را كاملا پوشش مي دهد.
اين مقام نظامي چين با اشاره به اينكه مداخله نظامي آمريكا در اين منطقه ممكن است وزنه را به نفع ژاپن تغيير دهد، افزود: چين بايد براي اين سناريو آماده شود.
جانگ با اشاره به رزمايش اخير نظامي چين، آمريكا و ژاپن گفت: ما بايد براي مقابله با آمريكا و ژاپن از لحاظ نظامي و ديپلماتيك آماده شويم.
كارشناسان معتقدند، به هر حال رويارويي بر سر جزاير مورد مناقشه در درياي چين شرقي به احساسات ملي گرايانه در منطقه دامن زده است و اوضاع اكنون در شرق آسيا متشنج است.
ژاپن و چين كه جزء قدرتمندترين كشورهاي جهان هستند، درگير مناقشه جدي و تلخي بر سر هشت جزيره كوچك در درياي چين شرقي شده اند به گونه اي كه پيش بيني آنچه كه در آينده روي خواهد داد، دشوار است.
منبع: خبرگزاري ها
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14