(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنج شنبه 6 مهر 1391 - شماره 20317

نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (17)
پاي بهائيان چگونه به كابينه باز شد ؟
علل و عوامل پذيرش قطعنامه 598 (9)
تقابل با راهبرد جنگي
امام خميني

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir


نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (17)

پاي بهائيان چگونه به كابينه باز شد ؟

مريم صادقي
E-Mail:shayanfarkayhannews.ir
دوران سفارت رجبعلي منصور كوتاه بود و سرلشكر ارفع سفير كبير ايران در تركيه جانشين وي شد. خوي نظامي گري ارفع در ذائقه اعضاء وزارت خارجه مقيم آمريكا مطلوب نيفتاد و هويدا به تهران مراجعت كرد. اسكندر دلدم به نقل از خاطرات حسن ارفع كه با عنوان «در خدمت پنج پادشاه» و به زبان انگليسي منتشر شده است، علت واقعي بازگشت هويدا به تهران را فعّاليت او در راستاي خدمت به محفل جهاني بهائيان قلمداد كرده و مي نويسد:
«اميرعباس هويدا، در سال هاي پاياني جنگ بين المللي دوم به استخدام وزارت خارجه درآمده بود. سوابق پدرش در وزارت خارجه و نفوذ انوشيروان سپهبدي موجب تسهيل در استخدام او شده بود... ساعات شروع كار را رأس ساعت هشت صبح قرار داده بودم و كليه پرسنل را در اين ساعات به خط كرده شخصاً از آنها آمار مي گرفتم تا از حضور كادر سفارتخانه مطمئن شوم. هويدا كه رفتار و حركاتش اصلاً متناسب با پرستيژ يك نفر ديپلمات نبود، عموماً در اين مراسم حضور و غياب حاضر نمي شد و مرتباً يا با تأخير به محل كارش مي آمد و يا اصلاً غيبت مي كرد. چندبار در مورد علّت تأخير ورود و يا غيبت هاي مكررش تحقيق كرديم و معلوم شد، ايشان از طرف محفل جهاني بهائيان مأموريت رسيدگي به امور بهائيان مقيم تركيه را دارد كه ضمن اشتغال به كار در سفارت ايران و با استفاده از موقعيت ديپلماتيك و پاسپورت سياسي، نهايت سعي خود را در خدمت به بهائيان معمول مي دارد.»399
پس از بازگشت به تهران، توسط عبدالله انتظام كه در آن زمان مدير عامل شركت نفت شده بود به عنوان مشاور مخصوص انتظام و پس از چندماه به سمت مدير كل امور ادراي شركت نفت منصوب شد.400
هويدا، پس از اشتغال در شركت نفت، در سال 1338ش، به عضويت ساواك درآمد و به عنوان همكار در خدمت اين تشكيلات جاسوسي قرار گرفت. درباره ي عضويت هويدا در ساواك دو سند در دسترس مي باشد. سند اول ليست 148 كارمند استخدامي ساواك مي باشد كه نام اميرعباس هويدا فرزند حبيب الله به شناسنامه شماره 3542 تهران در رديف 17 آن مندرج است و تاريخ استخدام وي در ساواك 6/6/1338 ذكر گرديده و سند دوم، پرونده قطور هويدا در ساواك مي باشد كه در آغاز آن نوشته شده «هرگونه اقدام روي آن پرونده با نظر بخش 342 صورت گيرد.» اين عبارت منحصر به پرونده عناصري است كه يا عضو ساواك بوده و يا به نحوي با ساواك همكاري داشته اند.401
بديهي است در جايي كه امير عباس هويدا با آن سوابق و لواحق در هنگام حضور در بروكسل، در دوران جنگ، به صليب سرخ جهاني مي پيوندد و در كسوت رانندگي آمبولانس، مأموريت هاي محوله را انجام مي دهد و در دوران حضور در كميسارياي عالي پناهندگان در ژنو، نيروي مخصوص وان هگ گدهارت مي شود و به عنوان رابط با بسياري از كشورهاي آفريقايي و آسيايي و آمريكايي ارتباط مي گيرد و با برخي از رهبران آن كشورها آشنا مي گردد، همكاري او با دستگاه امنيتي رژيم پهلوي، نمي تواند از اهميت ويژه اي برخوردار باشد.402
هويدا در زمان اشتغال در شركت نفت فعّاليت هاي سياسي را رها نكرد و همراه با تني چند از دوستانش به سركردگي حسنعلي منصور و به سفارش و هدايت، شاپور ريپورتر و گرانيان ياتسويچ، رئيس قرارگاه سازمان سيا، در تهران، عده اي از جوانان تحصيلكرده آمريكا را گردهم آورد و باهدف كسب قدرت سياسي، تشكيلاتي به نام كانون مترقي را سازمان داد.403
با روي كار آمدن، حسنعلي منصور در اسفند 1342ش، پاي بهائيان به كابينه ايران باز شد به طوري كه در اين كابينه چهار بهائي از جمله هويدا (وزير دارايي)، منصور روحاني (وزيرآب و برق)، عباس آرام (وزير خارجه)، سپهبد اسدالله صنيعي(وزير جنگ)، حضور داشتند.
هويدا زماني كه به وزرات دارايي منصوب شد. پست هاي مهم وزارت را بين دوستان و آشنايان خود تقسيم كرد و معاونان وزير و مديران كل اين وزارت خانه را از خارج از وزارت دارائي آورد. در شمار اين افراد مي توان به دكتر فرهنگ مهر كه پيرو آئين زرتشت و به قولي بهائي شده بود، اشاره كرد. وي فرهنگ مهر را به عنوان معاون وزير معرفي كرد.404
هويدا در اين ايام مجري بي چون و چراي تصميمات «حلقه هاروارد» بود كه از سوي آمريكا مأموريت نظارت بر امور اقتصادي و مالي ايران را برعهده داشت. قبل از اميرعباس هويدا كار تنظيم بودجه سالانه دولت در شمار وظايف وزارت دارايي بود، اما وي به دستور «حلقه هاروارد» اين وظيفه را به عهده سازمان برنامه واگذار كرد.405
اقدامات هويدا به اضافه مسأله بهائي بودن وي و نيز جنجال هايي كه در مطبوعات درباره عدم سلامت مالي كاركنان وزارت دارايي راه افتاد، باعث شد تا جزوات و شب نامه هايي عليه وي در ميان مردم، به ويژه كاركنان وزارت دارايي توزيع گردد.
ساواك، در گزارش محرمانه اي درباره هويدا دراين زمان چنين عنوان مي كند: «در اطراف سوابق اميرعباس هويدا وزير دارايي و عضو سابق هيئت مديره شركت ملي نفت ايران تحقيقات انجام شد و مطلبي داير بر عضويت مشاراليه در احزاب و دستجات سياسي شنيده نشد. وي عضو جمعيت فراماسونري لژ مولوي و جزو دارودسته آقاي حسين علاء وزير سابق دربار و سناتور فعلي مي باشد و با حسنعلي منصور هم جهت گرفتن مقام وزارت طرح دوستي ريخته و روابط دوستانه و نزديك برقرار ساخته است و مشاراليه شخصي عياش و از لحاظ صحت عمل و درستي مورد اعتماد نبوده و ...از لحاظ مديريت و شايستگي در كار اداري متوسط بوده و ... عموم كارمندان شركت از او ناراضي هستند و حملات روزنامه ها به انتظام ناشي از اقدامات وي بوده و معروف است كه از فرقه بهائي پيروي مي نمايد.»406
در اسناد ساواك به نامه اي با امضاء اسكندر بر مي خوريم كه در مهرماه 1343 به وسيله ي پست براي اكثر مقام هاي دولتي ارسال شد. عوامل اين نامه با عنوان «هويدا كيست؟» سعي در افشاگري در مورد هويدا كرده اند. در اين سند چنين آمده است: «پدربزرگ هويدا ميرزا رضا قناد از ياران مخلص و فداكار و مجذوب عباس افندي بود. او به واسطه ي نزديكي با عباس افندي از غضب مردم مسلمان بيم و هراس داشت و از اقامت در ايران نگران بود، لذا به عكا رفت و مستخدم و نوكر دستگاه عباس افندي شد و به لحاظ تعصب و علاقه اي كه به اين فرقه داشت، مورد لطف و محبت خاص او قرار گرفت.
عباس افندي، حبيب الله خان پسر ميرزا رضا قناد را كه پدر وزير فعلي دارائي بود مشغول تحصيل كرد و دو سال هم او را به هزينه خود براي ادامه تحصيل به اروپا فرستاد و او به زبان هاي انگليسي و فرانسه تسلط پيدا كرد و به تهران آمد و در دستگاه سردار اسعد بختياري نفود كرد و مترجم شد و به نام سردار اسعد چند كتاب ترجمه كرد، مدتي هم در روزنامه رعد با سمت مترجم انجام وظيفه كرد و در همين هنگام لقب عين الملك گرفت و قونسول ايران در اين منطقه شد. دراين سمت پنهاني براي بهائي ها تبليغ مي كرد و با انگليس هم رابطه و سروسري داشت و از خدمتگزاران واقعي آنها بود. پس از چندماه مأمور جده شد و خود را به ملك مسعود نزديك كرد... ». نامه ي اسكندر برخي از فعّاليت هاي ميرزا رضا قناد و عين الملك، پدر بزرگ و پدر هويدا را بيان مي كند كه در فصل قبل به بيان آن پرداختيم407.
دراوايل بهمن سال 1343ش، حسنعلي منصور كه براي شركت در جلسه علني و دفاع از لايحه قرارداد شركت ملي نفت ايران با چند شركت بزرگ نفتي غرب، ازجمله صهيونيستي رويال و اچ شل و شركت ياد و اترگروپ قصد ورود به مجلس شوراي ملي را داشت، توسط شهيد محمد بخارايي ترور شد.408
در همان روز جلسه ي فوق العاده هيئت وزيران در حضور شاه انجام شد و شاه هويدا را به طور موقت مأمور رسيدگي به امور قرار داد و با مرگ منصور در ميان حيرت همگان به عنوان نخست وزير منصوب شد.409
در اوايل نخست وزيري هويدا، كسي اين انتصاب را جدي نمي گرفت حتي برخي از وزرايش به او اعتنا نمي كردند. رجال قديمي پهلوي كه عواقب نخست وزير شدن بهائي در كشوري كه اكثريت قاطع آن مسلمان و شيعه هستند را به خوبي مي دانستند، از اين انتصاب ناخشنود بودند. سناتور جهان شاه صمصام از اعضاي مجلس سنا چند ماه بعد در حضور يك خبرنگار، اظهار كرد: «حيف است كه براين مملكت و اين ملت، كسي چون هويدا كه بهائي است حكومت كند»410.
حسين فردوست (مأمور اطلاعاتي رژيم شاه)، در خاطراتش مي نويسد: «در سال هاي نخست وزيري هويدا، هنوز برخي نخبگان جاه طلب و رقيب، اين نخست وزير جديد را چندان جدي نمي گرفتند و آن را مهره ي موقت مي شمردند. از مهم ترين اين رقبا بايد به عطاءالله خسرواني و جمشيد آموزگار اشاره كرد».
انتصاب هويدا به نخست وزيري را بايد نتيجه ي تحولاتي دانست كه با طراحي شاپور ريپورتر در سال 1341ش، به سود محمدرضا پهلوي رخ داد و وي توانست با حذف رقباي داخلي و تثبيت موقعيت خود در ديپلماسي امپرياليسم آمريكا به عنوان قدرت فائقه و مطلقه ايران ظاهر شود. در چنين شرايطي محمدرضا پهلوي، نه به يك نخست وزير مختار و مقتدر بلكه به كارگزاري فاقد شخصيت نياز داشت تا نام او مسند تشريفات دولت قرار گيرد. اميرعباس اين نياز زمانه را دريافت و چنين نقشي را براي شاه ايفا كرد.411
يكي ديگر از دلايل مهم انتصاب هويدا به نخست وزيري را مي توان اقدام شاه در جلب توجه گروه هاي بانفوذ فراماسونري اروپا كه خيلي خوب هويدا را مي شناختند، دانست.412
هويدا از استادان اعظم فراماسونري در ايران بود به طوري كه از وي به عنوان «يكي از استادان لژ فراماسونري تهران وابسته به لژ اسكاتلند ياد مي شود.413
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
399 - مركز اسناد انقلاب اسلامي، اميرعباس هويدا به روايت اسناد ساواك، ج 1، ص 29.
400 - همان، ص 28.
401 - عبدالله شهبازي، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج 2، ص 373.
402 - مركز اسناد انقلاب اسلامي ايران، اميرعباس هويدا به روايت اسناد ساواك، ج1، ص چهل.
403 - باقر عاقلي، نخست وزيران از مشيرالدوله تا بختيار، ص 989.گراتيان ياتسويچ كه رئيس دفتر سيا در ايران بود.
404 - مؤسسه پژوهش هاي دفتر كيهان، نيمه پنهان، اميرعباس هويدا، ج 14، صص 56-55.
405 - دفتر مؤسسه پژوهش هاي كيهان، نيمه پنهان، اميرعباس هويدا، ج 14، ص 5.
406 - گزارش ساواك، 17/12/1342، به نقل از: حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج1، ص 372.
407 - عبدالله شهبازي، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج 2، صص 376-375.
408 - دفتر مؤسسه پژوهش هاي كيهان، نيمه پنهان، اميرعباس هويدا، ج 14، ص 61.
409 - باقر عاقلي، شرح حال رجال سياسي و نظامي ايران، ص 1771.
410 - بهمن هدايتي آذري، دست بوس، ص40.
411 - عبدالله شهبازي، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج 2، صص 378-377.
412 - بهمن هدايتي آذري، دست بوس، ص 41.
413 - عبدالله شهبازي، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج2، ص 374.
پاورقي
 


علل و عوامل پذيرش قطعنامه 598 (9)

تقابل با راهبرد جنگي
امام خميني

تأليف : كامران غضنفري آقاي محسن رضايي نيزدر مصاحبه اي مي گويد :«ما در چارچوب امكاناتي كه به ما مي دادند ، برنامه ريزي مي كرديم . گرچه امكانات كشور بسيار وسيع تر از چيزي بود كه ما دريافت مي كرديم . در كل دوران هشت سال جنگ ، ما 22 ميليارد دلار ارز خرج جنگ كرديم ... در حالي كه فقط در سال 1362 ، بالاي بيست و چند ميليارد دلار فروش نفت داشتيم ». 93
ميرحسين موسوي
( نخست وزير دوران جنگ ) نيز در سال 1377 در يك سخنراني در مورد وضعيت اقتصادي كشور در زمان جنگ مي گويد :« يكي از دلايل پايداري كشور [ در دوران جنگ تحميلي ] اين بود كه در اقتصاد ملي ما در آن دوره و در توليد ناخالص ملي - يعني ثروتي كه هر ساله توليد مي كرديم - نقش كشاورزي و روستائيان برتري نسبي داشت ... در توليد ناخالص ملي ما ، عوايد كشاورزي و ثروتي كه در روستاها توليد مي شد بسيار قابل توجه و تعيين كننده بود . اين يكي از عوامل پايداري ما در اين جنگ بود كه اگر آن را نداشتيم حتماً اقتصاد ما فرو مي پاشيد و نمي توانستيم مقاومت كنيم و فشارها را تاب بياوريم ».94
موسوي طي سخنراني ديگري در تاريخ 5 مهر 1376 اظهار مي دارد : «سال هاي 66 - 65 بود و طبيعي بود كه وضعيت اقتصادي كشور خوب نباشد . در آن هنگام درآمدهاي ارزي حدود 5/6 يا 7 ميليارد دلار و هزينه هاي مستقيم جنگي حدود 5/3 ميليارد دلار بود . مشكلات زيادي داشتيم و گزارش هايي هم كه در اين زمينه مي رسيد ، نگران كننده بود . دائم اين سؤال مطرح مي شد كه آيا اين شرايط اقتصادي بحراني ، امكان ادامه مقاومت را مي دهد يا نه ؟ تا آنجا كه اين مسئله از طرف رهبر گرانقدر انقلاب ، حضرت امام خميني سلام الله عليه به دولت وقت محول شد تا در باره آن بررسي صورت بگيرد . در آن شرايط تعدادي از وزرا كه گمان مي كنم ده نفر بودند ، مسئول آن شدند تا در يك فضا و شرايط بسيار خاص - چون موضوع سرّي بود - بنشينند و بدترين شرايط ممكن را كه احتمال دارد براي كشور پيش بيايد ، از نظر معيشت و اقتصاد مردم مورد بررسي قرار بدهند و تمام نقاط شكننده اي را كه اگر به آنها برسيم ، نمي توانيم مقاومت كنيم ، بررسي كنند ... كاري كه در آن زمان شد ، اين بود كه تمام نقاط بحراني و حساس ترين نقاط اقتصادي و معيشت كشور و وضعيت كشور براي مقاومت را بررسي كردند ... در آن زمان بحث بسته شدن تنگه هرمز هم مطرح بود و پرسشي در اين زمينه وجود داشت كه اگر تنگه هرمز در جريان جنگ نفتكش ها بسته شد و اگر مرز جلفا را هم شوروي ها بستند و اگر تركيه هم مرزهاي خود را بست ، آيا مي توانيم تاب مقاومت داشته باشيم؟ نتيجه بررسي هايي كه در اين زمينه به عمل آمد ، اين بود : بله ، شرايط سختي حاكم خواهد شد ولي با روحيه اي كه در ملت ، مديران و نيروهاي ما وجود دارد ، مي توانيم مقاومت كنيم . حتي بحث شد كه اگر هيچ مقدار نفت هم براي صادرات نداشته باشيم ، از طريق حوزه هايي كه در خليج فارس و درياي عمان است ، مي توانيم به هر نحوي كه شده حداقل روزي 200 هزار بشكه نفت از كشور خارج كنيم ؛ و بحث شده بود كه اين مقدار نفت در كدام قسمت از هزينه هاي ارزي كشور مي تواند كارساز باشد . از اين سند 9 نسخه تنظيم شد كه در سه وضعيت سرخ و زرد و سبز طراحي شده بود و «سرخ» بدترين وضعيت بود . البته فازهاي بعدي هم در اين برنامه ديده شده بود . آن چيزي كه از اين بررسي ها به دست آمد ، اين بود كه اين كشور ، و اين ملت مي تواند خودش را اداره بكند و اگر لازم است كه مقاومت كند ، مي تواند مقاومت خود را ادامه بدهد». 95
با عنايت به موارد فوق و با توجه به اين كه كمترين درآمد ارزي كشور در طي جنگ مربوط به سال 65 مي شود ( حدود 6 ميليارد دلار ) ، چنانچه اين رقم را تقسيم بر متوسط قيمت نفت در آن سال كنيم ، نتيجه مي شود كه ايران در سال 65 به طور متوسط روزانه بيش از يك ميليون و 500 هزار بشكه نفت صادر مي كرده ؛96 يعني در بدترين حالت زمان جنگ ، ما قادر بوده ايم كه روزانه در حدود 5/1 ميليون بشكه نفت صادر كنيم و حال آن كه طبق اعتراف ميرحسين موسوي ، كشور قادر بوده حتي با روزي 200 هزار بشكه صادرات و در شرايط بسته شدن مرز جلفا و مرز تركيه - كه هيچ گاه اين اتفاق نيفتاد - نيز به مقاومت خود ادامه دهد . و اين يعني حقيقت نداشتن آن چيزي كه آقاي موسوي و آقاي هاشمي در سال 67 در مورد عدم توان دولت در پشتيباني از ادامه جنگ ، به امام خميني گزارش داده بودند .
تقابل با راهبرد جنگي امام خميني (ره)
محسن رضايي ( فرمانده وقت سپاه ) طي سخناني اظهار مي دارد: «پس از فتح خرمشهر ، در كشور براي پايان دادن به جنگ ، دو استراتژي شامل استراتژي امام و ديگري استراتژي رسمي دولت وجود داشت . استراتژي امام، «نبرد براي سقوط صدام و حزب بعث» بود . اما در كنار سياست امام ، سياست ديگري پيدا شد كه «نبرد براي كسب صلح» را دنبال مي كرد . هدف امام ، سقوط بغداد بود و اين هدف با استراتژي نظامي قابل تحقق بود ولي اين باور در برخي مسئولان نبود و مي گفتند : اگر بغداد را هم بگيريم ، فايده اي ندارد و بمب اتمي بر سر ما مي زنند» (!) 97
آقاي رضايي در سوم مرداد 1365 نيز طي سخناني مي گويد :« تفكرات استراتژيك مسئولين در باره جنگ مبني بر كسب يك پيروزي و خاتمه جنگ، متعاقب ناكامي در عمليات رمضان [ در سال 61 ] تدريجاً شكل گرفت . در چارچوب اين تفكر ، تصور مي شد با يك پيروزي قاطع [محدود] مي توان جنگ را تمام كرد ، لذا نيازي به بسيج كشور در خدمت جنگ نيست . اين گونه تفكرات منطبق و همسو با انديشه استراتژيك امام در مورد جنگ نبود.» 98
وي طي يك سخنراني در دانشكده دافوس سپاه در خرداد 1379 نيز اظهار مي دارد:« استراتژي رسمي كشور بر پايه«جنگ براي تحميل صلح» قرار داشت ؛ ولي استراتژي امام «سقوط صدام و حزب بعث» بود و اگر ما بر اساس استراتژي امام حركت مي كرديم ، جنگ به جاي 8 سال ، در كمتر از 5 سال و با يك فتح بزرگ تر و با سقوط صدام تمام مي شد . ولي انتخاب استراتژي محافظه كارانه «ادامه نبرد براي تحميل صلح» ، به نتيجه نرسيد ». 99
نيروهاي نظامي به ويژه سپاه ، معتقدند كه فقدان استراتژي نظامي و تأكيد بر اجراي يك عمليات براي پايان دادن به جنگ ، عامل ناكامي بود . براي اثبات اين موضوع چنين استدلال مي شود كه ما بايد پس از فتح خرمشهر همانند قبل از آن ، كه براي آزادسازي مناطق اشغالي ، مجموعه اي از عمليات را طراحي و اجرا كرديم و معضل مناطق اشغالي حل شد ، براي پايان دادن به جنگ نيز به پيروزي قاطع نياز داشتيم و اين مهم با استراتژي نظامي و طراحي و اجراي مجموعه عمليات ممكن بود .
سردار غلامعلي رشيد (جانشين ستاد كل نيروهاي مسلح ) در باره اين موضوع مي گويد :« پس از عمليات بدر به اين نتيجه رسيديم كه با اين روش نمي شود در جنگ به پيروزي رسيد . طرحي را تهيه كرديم تا با 1500 گردان براي حمله به سه هدف در سراسر جبهه طي يك سال و نيم به دشمن حمله كنيم . هدف بصره با 500 گردان ، هدف كركوك با 400 گردان و بغداد با 600 گردان . انجام هر عمليات 4 الي 6 ماه پيش بيني مي شد ولي آقاي هاشمي گفت ما بند پوتين اين نيروها را هم نمي توانيم تأمين كنيم »!! 100
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
93. مصطفي شوقي . « حدس مي زديم بعد از رحلت امام ، منافقين به كشور حمله كنند ». هفته نامه مثلث . 8 خرداد 1390 . ص 9
94. ميرحسين موسوي . « شش گفتار در باره امام ، انقلاب ، جامعه ، جنگ ، اقتصاد و فرهنگ ». تهران: نشر ني ، 1383 . ص 134
95. همان . ص 82 - 81
96. حسين كاظم پور اردبيلي ( نماينده سابق ايران در اوپك ) در مصاحبه اي مي گويد : در دوران جنگ ، توليد نفت ايران 2 ميليون و 400 هزار بشكه در روز بود . از اين مقدار ، حدود 700 هزار بشكه مصرف داخلي داشتيم و حدود يك ميليون و 700 هزار بشكه در روز ، صادرات داشتيم .
رضا زندي .« نفت روي آب ». هفته نامه شهروندامروز . 5 خرداد 1387 . ص 88
در تاريخ 25 تير 1365 نشريه «ميدل ايست اكونوميست» نيز گزارش داد كه ايران روزانه يك ميليون و 600 هزار بشكه نفت از پايانه خارك صادر مي كند .
اوج دفاع . پيشين ، ص 175
97. روند پايان جنگ . پيشين ، ص 31
98. آغاز تا پايان ؛ سيري در جنگ ايران و عراق . پيشين ، ص 140
99. محمد دروديان . « نقش و تأثير تحولات جنگ پس از فتح خرمشهر بر بلوغ و تكامل نيروي دفاعي ايران ».فصلنامه سياست دفاعي . تابستان 1379 . ص 15
100. روند پايان جنگ . پيشين ، ص 27
پاورقي
 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14